iranians 007n7y1feb08

15
ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ- اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﻳﺮاﻧﻴ ﺎن ادﻣﻮﻧﺘﻮن ﺳﺎل اول ﭘﻴﺶ ﺷﻤﺎره7 ﺑﻬﻤﻦ1386 - ﻓﻮرﻳﻪ2008 ﻧﻤﺎﻳﻪ ﺑﺎورﻫﺎي ﻣﺎ و ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ اﻧﺠﻤﻦ ﭘﻴﺎم رﻳﻴﺲ اﻧﺠﻤﻦ ذﻫﻦ ﻧﻮ ﺳﺘﺎﻟﮋﻳﻚ اﻳﺮاﻧﻲ ﻗﻴﺼﺮ ﻓﺮار از ﻫﻢ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎي ﭘﻴﺶ رو ﻛﻨﺴﺮت ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ اﻳﺮاﻧﻲ ﺻﻒ ﮔﺰارش ﺗﺼﻮﻳﺮي ﺗﻤﺎس و ﻫﻤﻜﺎري ﺑﺎ ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺳﺮدﺑﻴﺮ: ﻧﻴﻤﺎ ﻳﻮﺳﻔﻲ ﻣﻘﺪم ﻫﻴﺎت ﺗﺤﺮﻳﺮﻳﻪ: اﻣﻴﺮﺣﺴﻴﻦ ﻓﻬﻴﻤﻲ، ﻧﻴﻤﺎ ﻳﻮﺳﻔﻲ ﭘﮕﺎه ﺳﺎﻻري، ﻣﻘﺪم ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎن اﻳﻦ ﺷﻤﺎره: ﺳﻴﺎوش رﺿﺎزاده، ﭘﮕﺎه ﺳﺎﻻري، اﻣﻴﺮﺣﺴﻴ ﻓﻬﻴﻤﻲ، ﺣﺎﻣﺪ وﺣﺪﺗﻲ ﻧﺴﺐ، ﻣﻮرﻣﻮرﻣﻴﺮزا ﻋﻜﺲ ﺟﻠﺪ: ﮔﺮوه رﻗﺺ، ﺷﺐ ﻳﻠﺪا) رو( آراز ﺳﺎﻟﻚ و ﺳﻌﻴﺪ ﻛﺎﻣﺠﻮ) ﭘﺸﺖ( اﻳﺮاﻧﻴﺎن

Upload: iranians-monthly

Post on 12-Mar-2016

228 views

Category:

Documents


2 download

DESCRIPTION

@ @ >: >: <

TRANSCRIPT

Page 1: Iranians 007n7y1feb08

ان ادمونتون ايراني اجتماعي-فرهنگي ماهنامه

2008 فوريه - 1386 بهمن 7شماره پيش– سال اول

نمايه �

باورهاي ما و مديريت انجمن �

پيام رييس انجمن �

ستالژيك ايرانيذهن نو �

قيصر �

فرار از هم �

رو هاي پيش برنامه �

كنسرت موسيقي ايراني �

صف �

گزارش تصويري �

تماس و همكاري با ماهنامه �

مقدم نيما يوسفي: سردبير

:هيات تحريريه

اميرحسين فهيمي، مقدم پگاه ساالري، نيما يوسفي

:نويسندگان اين شماره

ن پگاه ساالري، اميرحسي سياوش رضازاده، مورمورميرزانسب، فهيمي، حامد وحدتي

)رو (شب يلداگروه رقص، :عكس جلد )پشت( آراز سالك و سعيد كامجو

ايرانيان

Page 2: Iranians 007n7y1feb08

7 پيش شماره -سال اول

2

مديريت انجمن)تغييرات در(باورهاي ما و اميرحسين فهيمي

كار در انجمن بر خالف آنچه در ظاهر گير، و نمايد، كاري است دشوار، وقت مي

براي اعضاي . هاي بسيار همراه با فراز و نشيبآيد كه حتي در كميته اجرايي، انجمن شغل دوم به شمار مي

در اين ميان، . يابد برخي مقاطع بر شغل اول اولويت ميحضور يا عدم حضور يك فرد تاثير بسياري بر عملكرد

اين حقيقت توضيحي براي تغييرات در تركيب . انجمن دارد .دهد دست مي كميته اجرايي به

نخست، . ه اجرايي فعلي شاهد دو تغيير مهم بودكميترييس خارجي، به جاي نيما جايگزيني آرش ساالري، نايب

. اين تغيير به دليل مشغله درسي نيما روي داد. شايگان بودتازگي نمايد، تغييري است كه به تر مي اما تغيير دوم كه مهم

شنيدن خبر پيوستن . كميته اجرايي به آن تن داده استهاي برتر ايران نسب به يكي از دانشگاه تر حامد وحدتيدك

كننده بود ولي براي ما كه براي همه دوستان حامد خوشحالتر او بوديم، اين خبر هم بسيار از دوستان نزديك

بخش بود و هم حكايت از اين حقيقت ساده داشت كه مسرت .حامد به زودي در ادمونتون در كنار ما نخواهد بود

كه حامد ادمونتون را به قصد خانه ترك كرد، نپس از اينظر داشتند كه تمامي اعضاي كميته اجرايي بر اين امر اتفاق

دار وظايف و رييسان با حفظ سمت عهده يكي از نايبگيري در بين نتيجه راي. هاي رييس انجمن شود مسووليت

رييس داخلي براي اعضاي كميته اجرايي انتخابِ نايببدين ترتيب، حامد كه به عنوان . مسووليت بودپذيرفتن اين

يك شخصيت با كاريزما تمامي اعضاي كميته اجرايي فعلي آورده بود را براي ادامه راه كميته اجرايي پيشين دور هم گرد

و در مدت حضور در ادمونتون از هيچ تالشي براي بهبود ا امور انجمن و جامعه ايراني دريغ نكرده بود، كميته اجرايي ر

.ترك گفتو به طور كلي نوع –تغييرات درون كميته اجرايي

در - برخورد اعضاي كميته اجرايي با مسايل و اشخاصاي تر ايشان در مورد كار داوطلبانه و حرفه باورهاي عميق

توان باورهاي اعضاي كميته اجرايي را مي. ريشه دارد

كت هاي داوطلبانه مشار فعاليت) 1: (چنين خالصه نمود ايناست كه به تحكيم دموكراسي ) و سياسي(در امور اجتماعي

داوطلبانه هر فعاليت) 2(گردد؛ و تقسيم قدرت منجر ميچند داوطلبانه است، اما به محض پذيرفتن مسووليت از

شود و فرد را ملزم به سوي داوطلب به شغل فرد بدل ميبر اساس اصل تناسب ) 3(كند؛ انجام وظايف مي

گيري ، داوطلب داراي قدرت تصميم"اختيار" و "مسووليت"هدف ) 4(و البته اعمال سليقه در چهارچوب قانون است؛

انجمن و به تبع آن اعضاي كميته اجرايي ارايه خدمت به -تر در ابعاد وسيع-جامعه دانشجويان ايراني دانشگاه آلبرتا و

اعضاي كميته اجرايي امور) 5(جامعه ايراني ادمونتون است؛ بيند، هر متمايز مي) ها و دوستي(اي را از امور شخصي حرفه

چند ناگفته پيداست كه سازمان غيررسمي درون يك تر از خود سازمان رسمي بازي سازمان رسمي گاه نقشي مهم

.كند ميبر اساس اصل دوم و پنجم بود كه رييس انجمن به

بر اساس اصل سوم است كه . گيري مصمم گشت كنارهميته اجرايي كه داراي مسووليت بيشتري هستند، اعضاي ك

از اختيار بيشتري در مقايسه با نمايندگان و اعضا برخوردارند اصل چهارم است كه . و نمايندگان بيش از اعضا اختيار دارند

هاي اعضاي كميته اجرايي است؛ ها و نوشته بند گفته ترجيع

تمامي كساني كه در انجمن فعاليت بدين معنا كه

چه اعضاي كميته اجرايي، چه نمايندگان و -كنند مي

كنند، براي و به خاطر انجمن كار نمي- چه داوطلبان

عدم .بلكه در حال ارايه خدمت به جامعه ايراني هستند رهايي منج مقاطع به بروز چالشدرك اين مطلب در برخي

.انجمن را رقم زده استترين تجربيات كار در گشته كه تلخانجمن با تغييري ديگر در كميته اجرايي به ، به هر روي

پر واضح است كه هرگز گريزي از . دهد راه خود ادامه ميآنچه اهميت . ست و مطلوب اتغيير نيست و تغيير ماهيتا زيبا

تر از آن نحوه واكنش دارد، نوع واكنش ما به تغيير و مهماگر گريزي از تغيير نيست، پس چرا آن را به نحو . است ا آغوش باز نپذيريم؟ب هدايت نكنيم و آن را بمطلو

ها را براي حامد ها و زيباترين از صميم قلب بهترين !كنيم عزيز آرزو مي

Page 3: Iranians 007n7y1feb08

1386بهمن اجتماعي ايرانيان ادمونتون-ماهنامه فرهنگي

3

انجمن پيام رييس نسب حامد وحدتي

اعضاء محترم انجمن دانشجويان ايراني دانشگاه آلبرتا

بينم تا تشكر قلبي خودم را از بذل توجه ميبدينوسيله الزم

اعتماد تك تك شما به خود و اعضاي اجرايي انجمن ابراز و بودن در كنار شما و فعاليت براي انجمني كه در اصل . دارم

فرصتي را پديد آورد تا پتانسيل عظيم ،متعلق به همه ماستفكر ايراني را بازشناسي كنيم و در كنار يكديگر قادر به

هاي يتاي از اولو پاره. باشيمممكني ناممكن ساختن هر كاري و عدم حضور در كانادا، ادامه همكاري با انجمن را

مين دليل پس از مشورت با ديگر ه سازد و به ميبرايم ميسر ن شد تا اميرحسين بر آناعضاي كميته اجرايي تصميم

تا پايان اين دوره انجمن در ماه ) معاون داخلي(فهيمي . هم باشدرييسدار وظايف آوريل، با حفظ سمت عهده

شايد بيراه نباشد اگر گفته شود كه ورود ما بعنوان تيم اجرايي جديد نه فقط از سر تمايل صرف بلكه بيشتر به

هايي بود كه قبل از ما شروع شده بود تالشرها نشدنخاطر اينكه ما ايرانيان ذاتا . ماند ميو در صورت عدم پاسخ ما عقيم

ريست كه گمان ام،و سري با كارهاي داوطلبانه نداريم سربيشتر دوست داريم . ن زيادي داشته باشداندارم مخالف

از صميم . هاي دوران گر باشيم و در انتقاد همگي عالمه نظاره تغيير كند و شاهد يندهقلب اميدوارم اين رويه در انتخابات آ

. هاي اجرايي انجمن باشيم رقابتي گرم براي پستانجمن كه تمامي بينم از معاونينم در الزم ميبر خود

زحمات را بدوش كشيده و راهي بس دشوار را با سرفرازي به : رسم احترام هب. انجام رسانيدند تشكري ويژه داشته باشم

. ترين شك فعال ترين عضو انجمن و بي پگاه ساالري، جوانوجود پگاه در جمع زمخت ما مردان موهبتي بود و گزافه

الي زن ايراني است كه نيست اگر بگويم پگاه نمونه توان باكمتر در جوامع مردساالر مشرق زمين فرصت حضور يافته

نوعي هپگاه ساالري در هيئت معاون عملياتي شايد ب. است

نحوي عالي از پس آن ترين مسئوليت را داشت كه به مردانه . برآمد

ريزي و اخالق اميرحسين فهيمي سمبل دقت، برنامهها و مكالمهاولين بار تماميبه همت او براي . اي است حرفه

جلسات انجمن مكتوب گرديده، ضمن اينكه هاي تصميمهمگان ها بر ميل وسواس و سرعت او در پاسخ دادن به اي

.آشكار استترين چهره در ميان شده حسين صادقي شناخته

زدني او در تهيه و تنظيم ريزبيني مثال.دانشجويان است . سرمشق همه ما باشددها باي نامه هاي مالي و درخواست فرم

همكاري از آرش ه ترين دليل دعوت ب شايد عمدهساالري اين بود كه وي پيشاپيش در تمامي مراحل كاري

تيزبيني و .اي داشت كننده همواره نقش تعيينانجمن هاي سنجي آرش با همكاري حسين در پيگيري پتانسيل نكته

تا براي اولين بار مالي موجود در خارج از دانشگاه سبب شد هاي خارج از دانشگاه بگشايد انجمن افقي جديد در همكاري . و بودجه خود را چند برابر نمايد

هاي تحصيلي اين فرصت را به نيما شايد اگر اولويت دانشجوياندادند، انجمن و بالطبع تمامي شايگان مي

ولي در .توانستند بيشتر از حضور گرمش برخوردار شوند مي . زمان كوتاه نيما نشان داد كه مظهر رفاقت استهمان

مرجان آسايي، نيما : عزيزنمايندگاناز در پايان، يوسفي، سياوش رضازاده، ناصر طاهباز، علي كتابي، احمد ،قاضي و فرشيد چيني كه همواره يار و ياور انجمن بودند

.نمايم ميتشكرطه از اميد سرفرازي هر چه بيشتر نام ايران در هر نقه ب . زمين

خورشيدي 1386 اسفند 5يكشنبه

ميالدي2008 فوريه 24 با برابر

نسب حامد وحدتي

Page 4: Iranians 007n7y1feb08

7 پيش شماره -سال اول

4

ذهن نوستالژيك ايراني پگاه ساالري

نه اينكه مردم . هوا ديگر آنقدرها سرد نبودلرزيدند يا يقة پالتوها و ميتهران بر خود ن

بلكه ها تا زير چانه بسته نشده بود، كاپشنبراي من كه بعد از يك سال و نيم و تجربة دو زمستان شايد

بيشتر اين حس سرماكردم ميسرد طوالني به تهران سفر هرچه بود براي من ديگر آنقدرها . يك جور تلقين ذهني بود

روي و ها پيش از سفر به ادمونتون پياده از مدت. سرد نبودورزش شبانه در پارك قيطريه با دوستانم مثل يك جور

نت ذهني شده بود كه وقتي با رفتن از ايران شكسته شد، سكنم ميخوب كه فكر . كمي طول كشيد تا به آن عادت كردم

هاي ترك هاي ما انگار اغلب مرور عادت بينم خاطره ميهاي شبانه در پارك قيطريه شايد يكي از قدم زدن. اند شده

مدت . هزاران دليلي بود كه براي دوباره ديدن تهران داشتمهايم را اما هراس دوباره ترك كردن داشته. اقامتم كم نبود

هميشه ذهن نوستالژيك و توانايي . كردم ميهر لحظه تجربه هاي از دست رفته عجيب ايرانيان در دوره كردن گذشته

شك يكي از بينم كه من بي مياما، امروز. برايم عجيب بود .ترين وارثين اين ژن انساني هستم بزرگ

ها، آدامس خرسي، شوي ديدن كالغ ميوارد تهران كه گردهايي كه جوراب و ها، دوره هاي سر چهار راه گل فروشهاي خطي و حتي ديدن فروشند، تاكسي ميدي كيف سي

پزشكي قديمي هم آدم را ياد تابلوي تكراري مطب دندان

. اندازند ميروزهاي دور، روزگار كودكي و خاطرات گم شده بيني آنقدرها هم مهم ميكني ميي كه خوب كه فكر خاطرات

كردي كه دو مينبودند كه اگر بودند يك روز شال و كاله نتفاوت هم اما بي. قاره و يك اقيانوس فاصله بگيري از آنها

شود ميمقايسه ن. شود نبود مينگران هم ن. شود گذشت مين حقيقت اين است كه اغلب ما يك روز تصميم گرفتيم. نكرد

هاي ها و پشت نگاه اين بوي آشنايي كه توي كوچهدوستانمان هست را ترك كنيم به خاطر امكانات رفاهي و آموزشي، به خاطر نظم و قانون، به خاطر رعايت شدن حقوق

اغلب ما يك روزي يك جايي انتخاب كرديم كه ... انسانيهاي هاي مادربزرگ و چلوكباب بگذريم از قورمه سبزي

گذريم از اصغر آقاي سوپري سر كوچه، از نانواي سنتي، كه بهاي چهل ساله چون دنبال چيزهاي آشنا و از همسايه

. كه داشتنشان مهم بود. ديگري بوديم كه در كشورمان نبودكرديم كه ميهاي آرامش خيال بود يا الاقل فكر بهانهپس اين همه دنبال خاطره رفتن و سرك كشيدن ... هست

هايي كه ايران كه بوديم تن دنبال آدمها و گش توي عكسديديمشان براي چيست؟ اين جواب را ميسالي يكبار هم ن

روزهاي . توان در مفهومي به نام صميميت پيدا كرد ميشايد هاي خصوصي و اول دور شدن از ايران، رعايت شدن حريم

هاي اطرافيان غيرايراني در مسائل شخصي دخالت نكردناز اينكه اظهار . بسيار جذابيت داردزندگي براي هر فردي

نظرهاي تمام نشدني خانواده و دوستان را الزم نيست كه در احساس آرامش و شايد اندكي اعتماد به ،هر موردي بشنويم

اما يك چيزي هست كه بعد از دو سه ماه يا . كنيم مينفس يك چيزي كه به زودي به . كنيم ميشايد هم زودتر گم هاي ها و دفترهاي شعر و تلفن ه به آلبومجستجوي آن دوبار .آوريم ميطوالني با ايران پناه هاي ايران كه توي كوچه"صميميت"چيزي به نام

هاي ايراني، چيزي كه تنها با يك دوست هست، توي جمعكسي كه دردهاي . توان تجربه كرد ميصميمي قديمي

هاي مشترك و اميدهاي مشترك با ما داشته مشترك، شاديكنيم مي همان چيزي است كه فدا "صميميت"اين . است

. خوانيمش ميبراي رسيدن به فرهنگي كه قانونمند و منظم دوباره بايد برگشت و . عمر سفر كوتاه است و بايد برگشت

Page 5: Iranians 007n7y1feb08

1386بهمن اجتماعي ايرانيان ادمونتون-ماهنامه فرهنگي

5

اين ... امروز را و ديروز را و هر روز را و هنوز را. دوره كرد حس كهنه كه با آدامس خرسي و خروس نشان و با عطرروغن كرمانشاهي باقالي پلوي مادربزرگ در مشام زنده

پرستي شيريني است شود همان شكل ساده اي از وطن مي . ذهن نوستالژيك ايراني را از آن گريزي نيستكه شايد

قيصر سياوش رضازاده

هاي ترين صحنه به گمانم يكي از جاودانهجاست كه قيصر تاريخ سينماي ايران آن

منگل اول، كريم، به آقاز كشتن برادرسكوت سنگين مادر و . گردد خانه برمي

حكايت ) جمشيد مشايخي(دايي ي خان كشيده ابروان درهم ....اند از آن دارد كه فاجعه را تا ته خوانده

برد تا نگاهش به نامه فرو مي دايي سر در شاه خاني هويت نامه، نماد همه شاه. چشمان قيصر گره نخورد

تو هر «: ت كه روزگاري پهلوان شهر بوده استپيرمردي اسشد دو روز مي…زدن رفتم واسم زنگ مي اي مي زورخونه

كشيدم آجر رو از تو ديوار مي…گرفتم كشتي مي …»بيرون

در برابر . نسل ضدقهرمان. قيصر اما از نسلي ديگر استهم از اين روست كه پيرمرد در . پرور پيشين نسل پهلوان. كند اش پنهان مي نامه قيصر، چهره در پشت شاهمواجهه با

نسل . بيند پهلوان پير هنوز زندگي را همه در مردانگي ميضدقهرمان، قيصر، اما ديگر از اين مفاهيم مقدس نسل پيش

دايي، اما حرف از احترامت واجبه خان«: برگذشته است كي واسه من قد يه …مردونگي نزن كه هيچ خوشم نمياد

…؟»گي رو كرد كه من واسش يه خروار رو كنمنخود مردون

جهان، . ست ي ضدقهرمان خودويرانگري مشخصهكارتر از آن است كه به زندگي كردن تر و نظامش نابه سياه

تحت هر گونه شرايط، يا قهرمان بودن تحت هر گونه شرايط، ي آن چه است كه كيميايي در جادوي اين اين همه. بيرزد

كني چي خيال مي«: كننده چكانده است ديالوگ ديوانه... شه؟ نه ننه دايي؟ كسي از مردن ما ناراحت مي شه خان مي

سه دفعه كه آفتاب بيفته سر اون ديفال و سه دفعه هم كه ره كه ما چي بوديم و اذون مغرب رو بگن همه يادشون مي

همين طور كه ما يادمون رفته؛ ديگه تو اين ... با چي مرديم ...»ي داستان گوش كردن رو نداره نه كسي حوصلهدور و زمو

عصر داستان، . روزگار عوض شده است. پيام گرفته شدهها، عصر مردانگي، ديگر تمام شده نامه، عصر پهلواني عصر شاه

شود كه هاي پيرمرد زوم مي دوربين روي دست. استي هويتش در برابر انفجار بندد، انگار كه همه نامه را مي شاه .ي ضدقهرماني ناكار مانده است كينه

****

نسل قهرماني كه . گذرد نزديك به چهار دهه از قيصر ميخود به تاريخ پيوسته، سالهاست كه از نسل ضدقهرماني هم

هر روز كوتاهتر، . ست دنياي غريبي. ديگر خبري نيستزنده يادش، هدايت، نام دنياي امروز را خوب . كوچكتر

. دانست مي

Page 6: Iranians 007n7y1feb08

7 پيش شماره -سال اول

6

مفرار از ه نسب حامد وحدتي

فرودگاه هيترو لندن براي اغلب ما ايرانياني كه در شمال آمريكا زندگي

ترين شايد اصلي. كنيم مكاني آشناست ميدليلي كه ايرانيان را ترغيب به مسافرت از

كند، عدم در خواست رواديد از طرف ميطريق اين فرودگاه قامت و يا دولت انگلستان از ايرانياني است كه به نوعي ا

شايد كمتر خواننده .رواديد معتبر كانادا يا آمريكا را دارنداين سطور باشد كه انتظار در سالن ترانزيت هيترو را تجربه

انتظاري كه از دو سه ساعت تا گاه پانزده ساعت . نكرده باشد .انجامد ميبطول

چند هفته پيش وقتي كه براي يازدهمين يا دوازدهمين واز بعديم در هيترو بودم و طبعا خسته از نگاه بار منتظر پر

ها، بي كردن به ويترين هاي تكراري و پر زرق و برق مغازهشد كه از اقصي نقاط جهان مياختيار نگاهم جلب مرد

هريك با دنيايي متفاوت در سالن ترانزيت گردهم آمده هاي ها با عمامه هاي محلي و سيك ها با لباس هندي. بودند

ن بخش قابل توجهي از جمعيت حاضر در سالن معروفشا .دادند ميترانزيت را تشكيل هاي مختلف فرودگاه اعم ها در مسئوليت حضور هندي

هاي خدماتي هم از راننده و مهماندار گرفته تا بخشيك خانواده يهودي خاسيديك با كاله لبه دار . چشمگير بود

و شوهر زن. كرند ميو آرايش ويژه موي سرشان جلب توجه كرد ولي ميگرچه به سختي سنشان از سي و چند تجاوز

حضور هفت بچه قد و نيم قد حاكي از عدم اعتناي جامعه اي عده! بودكنترل جمعيتهاي ارتودكس يهودي به روش

پسر جوان انگليسي با لهجه لندني مشغول توي سر و كله . دنياالوقوع به ينگه زدن بودند و بسيار شادمان از سفر قريب

ها و آقايان ميان سال كه بيشترشان انگليسي و خانمآمريكايي و يا از كشورهاي اروپاي غربي بودند، هريك كتابي

.در دست مشغول مطالعهو صد البته ايرانيان حاضر در فرودگاه كه هريك با حفظ حداكثر فاصله از ديگري سعي در مخفي كردن خود از ديگر

ا ما ايرانيان در غرب از هم اينكه چر! هموطنان عزيز

گريزيم شايد داليل متعدد فرهنگي و اجتماعي خاص ميخود را داشته باشد، ولي تجارب شخصي نگارنده در تاييد

. اين مدعي است

در هنگام عبور از كه بارها اتفاق افتاده ،عنوان مثال هبر دو از دو )خيابان وست وود(آنجلس محله ايرانيان در لس

كوپتر هم خانم را كه به لحاظ ظاهري حتي از درون هليديدم كه به شد ايراني بودنشان را تشخيص داد را مي مي

محض نزديك شدن به من مكالمه فارسيشان را قطع كردند و با انگليسي با لهجه ميدان ولي عصر شروع به مي

!كردند كه مبادا من به ايراني بودنشان پي ببرم درفشاني ميراستي دليل اين هموطن گريزي نزد ما ايرانيان چيست؟ چون فقط همديگر را كمتر قبول داريم؟ و يا اينكه

اند كه مواظب هموطنان آزنده در ديار در گوشمان خواندهترين غفلتي گوشمان را مي برند؟ غربت باشيم كه با كوچك

به دباي كنيم با آشنايي با ايرانيان غريبه و يا شايد فكر ميها سوال آنها خرده فرمايشاتشان رسيدگي كنيم و جواب ده

دانم ولي با هر ايراني كه را بدهيم؟ دليل اصلي را نميام در اين مشاهده با من سهيم بود و از آن صحبت كرده

راستي اگر همه ما از اين مسئله دلخوريم پس آن . ناالنو شما كه كنند كدامند؟ قطعا من ايرانياني كه از هم فرار مي

!نيستيم

Page 7: Iranians 007n7y1feb08

1386بهمن اجتماعي ايرانيان ادمونتون-ماهنامه فرهنگي

7

رو پيشهاي برنامه ميرحسين فهيميا

هاي نوروزي پرداختن به برنامهپيش از ، مايل و كنسرت موسيقي ايرانيانجمن

اشاره "شب قدرداني از داوطلبان"هستم به ژانويه ميزبان 25در روز جمعه . كنم

با "شب فرهنگي ايرانيان"داوطلباني بوديم كه در برنامه شب بسيار شاد و پرتحركي بود . همكاري كرده بودندانجمن

هاي دانشجويان ايراني در بازي ويژه به قابليت كه در آن به از ميان دانشجويان تاپانتوميم پي برديم و تصميم بر آن شد

ايراني دانشگاه تيمي جهت شركت در مسابقات جهاني كهرييس مالي انجمن اعالم كرد نايب.پانتوميم اعزام گردد

سايواي و نشان ايسايواي حامي مالي اين تيم خواهد بود ايرييس نايب.بر روي پيراهن ورزشكاران نقش خواهد بست

يابي تيم به ديدار خارجي هم اعالم كرد كه در صورت راهپاياني مسابقات اعضاي كميته اجرايي انجمن براي تشويق و

ضر روحيه دادن به تيم در محل برگزاري مسابقات حا باشدهم كه نماينده ادبي انجمن كاپيتان تيم . خواهند شد

حاضراعالم كرد تيم وي در مقابل تيم برخي از كشورها ...نخواهد شد

ها از طريق جزييات برنامه (هاي نوروزي ما اما برنامه :)شود سايت به اطالع اعضا رسانده مي ميل و وب اي

مكان زمان برنامه

چهارشنبه

ريسو

شنبه سه مارچ18

اميلي مورفي 1سايت

سال تحويل

چهارشنبه مارچ19

11pm-1am

SUB

جشن نوروز جمعه مارچ21

Crowne

Plaza

به درسيزده شنبه مارچ29

اميلي مورفي 1سايت

كنسرت موسيقي ايراني. بزرگ در دانشگاه هستيم ايرانياتفاقيك اين روزها منتظر

اساتيد تار و كمانچه در روز كامجوسعيد و آراز سالك

. دانشگاه آلبرتا هنرنمايي خواهند كرددر شنبه يكم مارچشود و تعدادي اين برنامه به همت حسام محمودي برگزار مي

سايواي هاي ايراني از جمله اي از دفاتر دانشگاه و سازمانكنيم حتما در از شما دعوت مي. حاميان اين برنامه هستند

!ه شركت كنيداين برنام

Page 8: Iranians 007n7y1feb08

7 پيش شماره -سال اول

8

صف مورمورميرزا

طبق روش جاري زندگي روزمره ، هرروز صبح با سرويس به محوله بعدازظهر به خانه روم و پس از اتمام امور مياداره

دار است، مسئوليت خوب چون عيال بنده خانه.گردم ميبر دان ووپز و شستشو و امور مدرسه فرزن نگهداري و پخت

من هم بعد از ظهر وقتي . باشد ميخريد خانه به عهده ايشان نوش "افتم تا شام را مي خسته به كناري ،گردم ميبه خانه بر

كرده و صبح زود دوباره با سرويس به محل كارم عازم "جانتا شب بشود و . ها هم نيست البته به همين سادگي. شوم

. اين چه وضعيه". ومشن مياقسام غرغرها را بخوابم انواع وشيم و ميما صبح با تو از خواب بلند . آخه من خسته شدم

حداقل .كنم تا شب ميبعدازظهر كه تو نشستي من هنوز كار سه تا بچه . رسم ميمن ن، خريد خانه را تو به عهده بگير

هر روز براي يكي بايد مدرسه سربزنم، ناهار . انداختي گردنمآخه . رم، به بچه ها ديكته بگمبپزم، ظرف بشورم، رخت بشو

"!خيالي تو چطور مردي كه اينقدر بي! منم آدمم چون هر كدام از اين قول و. كنم ميمن ديگر بحثي ن

قواعد راكه بخواهم رويش انگشت بگذارم، خودش شامل الطلوع ليعشود و بحث تا صبح ميچندين تبصره و تذكاريه

.روم ميجار دل با خود كلن ولي در. يابد ميادامه براي گوشت صبح ! آخه زن من كي فرصت خريد دارم"

اين موقعيه . طور زود بايد رفت تو صف، براي نان هم همينآم تمام ميهم كه بعدازظهر. ام كه بنده تو سرويس نشسته

پول آزادش . اجناس كوپني و صفي و نرخ دولتي تموم شده "!رو هم كه ندارم بخرم

:يمگو ميبعد با صداي بلند .شه ميصبر كن عيال درست -

.خوابيم ميشود و ميوقت خواب باالخره يك روز يكشنبه سه چهار ما ه گذشته جناب جوادي

:سركار آمد به ديدنم .فالني خبر خوشي برات دارم -

چه خبري ؟ -

مبلغ دو هزار تومن پاداش برات . آخر كارت گرفت - .نوشتن

دوني؟ مياز كجا ! جان من -

فردا فكر . رفته دست رئيس. و ديدمات ر ديروز نامه - . كنم مبلغ رو بگيري مي

كردم كه فردا پس از ميفكر . گنجيدم ميدرپوستم ندريافت پول يكي دو ساعت مرخصي بگيرم و براي خريد

.بزنم بيرونشب كه شد بعد از شنيدن غرغرهاي عيال، با صداي

م ي شش درچهار، رو به خانم كرد متين و همراه با يك قيافه :وگفتم

هاي اعالم شده رو بده من برم فردا كوپن! بسه ديگه - . صبح اجناسشون رو بخرمتمام موهاي . طور نديده بودم تا به حال عيال را اين

چشمانش از حدقه بيرون زده و . سرش راست ايستاده بوددانم چند دقيقه به همين حال مين. دهانش بازمانده بود

چناني نگاهش كردم تا اينكه من هم با لبخندهاي آن. ماند :صدايي از آن بيرون آمد بسته شد و دهانش باز و

اندازي؟ ميات گرفته، يا منو دست شوخي - تخوام دست مينه به جان شما نه شوخي دارم نه -

خوام به تو ثابت كنم خريد كردن كاري نداره مي. بندازم . زني ميكه تو غرش رو سر من

.باشه ببينيم و تعريف كنيم -

ها كوپن،ساعت نه صبح دو هزار تومان را دريافت كردمپياده راه افتادم . را در وسط آنها قرارداده و از اداره بيرون زدم

ها بگذرم هاي فرعي و كوچه سعي كردم كه بيشتر از خيابانبعد ازحدود يك ربع . تا بتوانم اجناس كوپني تهيه كنم

با عصبانيت ساعت قدم زدن متوجه چند زن و مرد شدم كه .رفتند ميو نااميدي به سمتي

آقا اينجا قصابي كجاست؟ - با عباس قصاب كارداري؟ -

:كرد اسم قصاب چه باشد گفتم ميمن كه برام فرق ن بله -

گي رو به جمعيت مجاور كرده بود مرد در حالي كه با مسخره :داد گفت ميسرش را براي من تكان و با ايشون چه كار داري؟ - . ت كوپني ازش بگيرمخوام گوش مي -

Page 9: Iranians 007n7y1feb08

1386بهمن اجتماعي ايرانيان ادمونتون-ماهنامه فرهنگي

9

ي كت مرا چسبيد و در حالي كه تكان با دست يقهداد سرش را رو به جماعت كرده، در حالي كه باز سرش مي

:گرداند گفت ميرا به چپ و راست گه تموم شده ولي ميبه ما . دونستم مي! چشمم روشن -

تازه وقتش شده كه گوشتهايي رو كه مخفي كرده بده .به از ما بهترون

انواع و اقسام . اي در جمعيت افتاد آن سرش ناپيدا ولولهيارو هم . شد ميها نثار من و عباس قصاب ها و متلك فحشطور با حالتي عصبي كت و همين. كرد ميام را ول ن يقه

اي متعجب من با قيافه. لرزاند ميمحتوياتش را كه بنده بودم : و حق به جانب فرياد زدم

.تقصيرم من بي -ان جمعيت زن مسني به من هجوم آورد و درحالي از مي

داد، با صداي زير بسيار ميكه با كف دستش سينه مرا فشار :بلند فرياد زد

كشي ما از ساعت سه نصفه ميتقصيري؟ خجالت ن بي -اونوقت . ايستيم گوشت گيرمون نمياد ميشب تو صف

اسم .ببري خواي گوشتارو ميتو ساعت ده صبح اومدي !ذارن مرد يمخودشونم

نقدر كه آ. داد ميطور ادامه رو به جمعيت كرده و همينكنم هيچ كس حرفهايش فكر نمي سرو صدا زياد بود

"...گه بيچاره ميراست "گفتند ميشنيد ولي همه رامي :من كه عصباني شده بودم فرياد زدم

من . خوب يه كالم بگيد گوشت تموم شده. كافيه ديگه - قصابي كو؟ عباس قصاب كيه؟ منم اصالً .از كجا بدونم

خوب تموم شده كه . مثل شما اومدم گوشت بگيرم .رم مياصال من . شده

اي از ميان جمعيت جلو آمد و جوان بيست سالهداد با ميدرحالي كه انگشت تهديدش را روبه من تكان

:هاي فشرده گفت دندانشناختي تو محل ميحاال ديگه عباس قصاب كيه؟ اگه ن -

كردي؟ اينهمه خيابون رو ول كردي ميكار ما چيرو .گي منم مثل شمام ميبعد . ي ما اومدي توي كوچه

دستش را مانند به جمعيت كرد و در حالي كه هر دو : شروع به سخنراني كرد،برد ميها باال و پايين سخنران

گه من هم ميايشون . برادران، خواهران، توجه كنيد - غريبه مثل ماست؟ ما از كجا اين مرد. مثل شما هستم

ساعت سه نصف شب توي سرما و تاريكي اومديم تو در حالي كه اين غريبه تا حاال تو خونش . صف وايساديم

از خواب 8روي تشك پر قو لم داده و صبح ساعت بيدار شده، نماز نخونده، صبحونش رو روي ميز ناهارخوري آشپزخونه ميل كرده و بعد اتومبيلش رو

خارج از طرح ترافيك پارك كرده و به سوي سوار شده عباس آقاي قصاب روانه شده تا گوشت كوپني خودشو

بعد كه . اونوقت ادعا داره كه مثل ماست. بيگيره و ببرهاز طرف امت دستگير ميشه با كمال وقاحت همه چيز

كنه و ميگه من اصالً عباس قصاب را ميرو انكار كنيد؟ ميشما باور كنم، ميمن كه باور ن. شناسم مين

.باوركردني نيست! گه ميدروغ -

. بزنيدش. ازمابهترونه -من كه . انواع واقسام صداها از توي جمعيت خارج شد

.وحشت كرده بودم فرياد زدمشما چرا عباس قصاب ول . طور باشه بر فرض هم كه اين -

كرديد اومديد سراغ من؟ :مرد ميان سالي از ميان جمعيت فرياد زد

كنين و گرنه ميآقا رو همين شماها خراب عباس -امثال شما از. عباس آقاي بيچاره اينطوري نيست

نكنه شما سهميه معلومه اگر اين كار رو. ترسه مي .كنين ميگوشتش و قطع

...آره خودشه، اصل كاريه ، نامرد -رو وسط تا آمدم به خود بجنبم با كتي پاره روي پياده

كرد هر ميگر كسي به من نگاه ندي. ميلوليدم ها پاكت پارهتصميم . ساعت يازده صبح شده بود. كسي به طرفي روان شد

هاي خيابان. هاي فرعي نروم ها وخيابان گرفتم كه از كوچهدست گرفتم و روانه ه كتم را بيرون آورده ب. اصلي بهتر است

.شدماگر چه كلي چاله . هوس ماهي كردم! هايي عجب ماهي

ولي در يك لحظه با ديدن انواع و،مچوله و بدهي داشتبا خودم گفتم . اقسام ماهي به هوس افتادم كه ماهي بخرم

گويم كه به جاي شب عيد فردا ميماهي را گرفته و به عيالم

Page 10: Iranians 007n7y1feb08

7 پيش شماره -سال اول

10

يك ماهي سفيد جدا كردم و به . شب ماهي سرخ كند .دار دادم تا وزن كند مغازه تو پاكت بذارم؟ . تومن2520 - . نه - بريد؟ مي طوري پس همين -

.نه -درضمن . پولش زياد شده بود. دانستم چه بگويم مين

به . اصالً پشيمان شدم .رسيد مييك ماهي هم كه به جايي نگوشت كوپني خودت آخه مرد حسابي تو هنوز"خودم گفتم

تومان رو تو 2500خواهي چه كني؟ ميرو نگرفتي ماهي ها يعيال اين ولخرج خواي بخوري؟ تازه مگر مييك روز

كنه؟ دو ماهه كه براي يك مانتو هر شب آرزو و راقبول مي : گفتم ".كنه مي ماهي رو تو سرم خورد. كنه ميالتماس

...خوام ميببخشيد آقا ماهي ن - . خور باشي ات نمياد ماهي اصالً به قيافه! معلوم بود -

خواد؟ ميمگه ماهي خوردن قيافه -

تو با اون لب . زنيم مياي بابا يه عمر با مشتري سروكله -ي آويزونت بيشتر از گوشت گوساله يخي تو و لوچه

. عمرت نخوردي

.خوام ميخوب ماهي ن! مرد حسابي چرا پرت وپال ميگي -

اول .پس مرض داشتي دو ساعت وقت مارو گرفتي - . حساب جيبت رو بكن بعد مردم رو دست بنداز

من هم به ناچار سرم . گفت ميطور پشت سر هم همين . از آنجا دور شدم ين انداخته ورا پاي

يك دست در جيب داشتم كتم آويزه دست ديگرم بود پائيدم آهسته قدم ميها را طور در حالي كه مغازه و همين

خواستم بخرم وقتي قيمتش را ميكه هر چيز. زدم ميچقدر بد است آدم پول در . شدم ميپرسيدم پشيمان مي

خصوص كه به د، بهجيبش باشد ولي هيچ چيز نتواند بخر . قصد خريد هم بيرون آمده باشد

با خودم . تقريباً به ميدانگاهي آخر خيابان رسيده بودمكه كلي خريد از اين طرف خيابان كردم يك گفتم حاال

!طرف خيابان ببينم چه خبر است سري هم بروم آن . از روي جوي خيابان پريدم

.آقا از وسط نرو -

.ابانخواهم بروم آن طرف خي مي -

خوره، برو چند قدم باالتر از ته ميباشه صف به هم - .صف برو

:پرسيدم. تمام ميدان را دور ميزد .اي بود عجب صف طوالني جناب چي ميدن؟ - اگه نميدوني پس چرا. خودت رو به اون راه نزن -

خواستي بري اون طرف خيابون؟ مي

توي همين صف وايسم . خوب اصال پشيمون شدم - . بهتره

.ه بابا؟ برو ته صف كم حرف بزن، زرنگ خانن! اهه -همه در داخل صف به . اين جمله را با صداي بلندي گفت

:من هجوم آوردند، يكي گفت !خوايد آدم بشيد ميكي آخه شماها - يعني چي آقا چرا فحش ميدي؟ -

همه ملت مثل بچه آدم اومدن تو صف اين. چرا ندم - خواي زرنگي كني؟ مياونوقت شما . وايسادن

.همهمه مردم زيادتر شده بودآخه بايد بدونم چي . آقا من پرسيدم چي ميدن همين -

ميدن تو صف وايسم يا نه؟شه، بعد جا خوش ميها شروع هميشه با همين جمله -

! اخالقشونه آقا. ميكنن

.چي ميدن مي فه ميوقتي رسيدي . برو ته صف -

اگر هم بخواهم چك و چانه بزنم تا . ديدم فايده ندارداين بود كه با . افتد ميتر نوبتم عقب،دهند ميببينم چي

.سرافكنده به سمت ته صف روانه شدمكنن كه ميخوب حالشو گرفتي، نامردا هنوز فكر -

. زرنگيهساعت يك و . ها به ته صف رسيدم با شنيدن اين زمزمه

.ربع ساعتي گذشت. ده دقيقه بعدازظهر بود :خانم مسني گفت

كنه ميما وايسم؟ پام خيلي درد برادر من جلوي ش - .تونم برم ته صف مين .اشكالي نداره خانم بايستيد -

.خانم بفرما ته صف -

:با حالتي مطمئن گفتم. ها بود سري صداي پشت

Page 11: Iranians 007n7y1feb08

1386بهمن اجتماعي ايرانيان ادمونتون-ماهنامه فرهنگي

11

.جا بوده به من سفارش كرده بود جاش همين -

ديگه اينجا هم جا . يعني چي آقا؟ مگه بقيه آدم نيستن - گرفتي؟

چند قدمي كه . جلوي من ايستادجواب ندادم او هم آمد وجلوتر رفتيم، دو نفر ميانسال در حالي كه مرا به عقب فشار

كه در حالي . جلوي من براي خودشان جا باز كردند،دادند مي :دادم گفتم ميبا انگشت اشاره انتهاي صف را نشان

.آقايون ته صف اونجاست - . ديدمت داداش -

چي چي رو ديدي؟ -

.صفموقعي كه اومدي تو -

يعني چي؟ چه ربطي به موضوع داره؟ -

.چرا داره يعني ما قبل از تو اينجا بوديم -

.پشت سر دوباره سروصداها بلند شد از

.آقا راه نده -

ديگه فك و فاميل نداشتي؟ - :گفتم. صف شروع به حركت كرده بود

جناب ديدمت يعني چي؟ چطور شما منو ديدي ولي من - . شمارو نديدم

.كرديم مييابون داشتيم صحبت طرف خ اون دوتا ما -

خوب چرا نيومديد اينجا صحبت كنيد؟ -

آقا شما فضول مردم هم هستيد؟ ما هر جا دلمون بخواد - . كنيم ميصحبت

خواي بدوني ما به مياصالً مگه شما فضولي . گه ميراست -هم چي گفتيم؟ مرد حسابي چرا تو كارمردم دخالت

كني؟ مي

.شدم مي چيزي هم بدهكار دادم يك مينه خير اگرادامه سرعت حركت صف زياد شده بود فشار زيادي ازپشت به

ولي "!آقا هول نده". زدند ميداد . همهمه بود. شد ميمن وارد . حساب كردم. صف از حركت ايستاد. شد مي بيشتر باز فشار

اگر . خيلي خوشحال شدم. رفته بوديم حدود سي متري جلوتر .رسيد مي حتماً به من هم رفتيم ميبا اين سرعت پيش

.سالم آبجي -با خجالت . يك خانم جوان به پيرزن جلوي من سالم كرد

:گفتم . خانم ته صف - .يعني چي آقا؟ من خيلي قبل از شما اينجا بودم -

گي؟ چرا بايد براي يك مسئله كوچك ميخانم چرا دروغ - .مردم رو فريب بدي

د بدون كر مي در حالي كه چادرش رو بيشتر جمع وجور . اينكه جواب بده رويش را برگرداند و غر زد

ها داري؟ تو چكار با كار خانم! كشه مرديكه ميخجالت ن - :من كه خيلي كفري شده بودم با تاكيد گفتم

. ته صف! خانم - . از همين مادرجون بپرس. بپرس. من جام همينجا بود -قبل از اينكه شما بيايي ايشون جلوي . منم ديدمش .بعله -

. وايساده بودمن . از تعجب شاخ درآورده بودم

رومين راحتي دروغ گفت؟ من خودم شما مگه ميشه به ه - .ميگي اين خانم جلوتر ازمن بود حاال. تو صف جا دادم

كردم صف با ميطور كه داشتم به خانم مسن نگاه همينآقا هول نده، "دوباره فرياد . شتاب زيادي شروع به حركت كرد

. بلند شد"آقا هول ندهفشار . بوس جلوي خودم ديدم با كمال تعجب يك ميني

فرياد . بوس جمعيت توي هوا بلندم كرد و انداختم توي ميني :زدم مي .شم خوام سوار كجا ميره، من نمي -

:شنيدم ميگاهي نبود، فقط گاه ولي كسي گوشش بدهكارقدر خلوت شده بود بوس آن بين راه كرج ميني. "كرج، كرج"

خواستم . شده بود ساعت سه بعدازظهر. انستم پياده شومكه تودست درجيب كردم تايك . سوار ماشين شده به شهر برگردم

ها به كوپن .ولي جيبهايم خالي بود. صد توماني آماده كنمپياده به طرف منزل راه .تومان نيست شده بودند هزار همراه دو

در را باز عيال . افتادم، ساعت يك نيمه شب به منزل رسيدم :كرد گفتم

نگران شدي؟ -

. دونستم تاحاال تو يه صفي ايستادي مينه -

. آره نوبت گوشت گرفتم هنوز نوبتم نشده -

. باشه صبح زود برو جات رواز دست ندي -

حاال كه . گفتم نوبتم نشده طور مي شش روز همين–تا پنج گرچه عيال يادش رفته كه نوبت ،گذرد چندين ماه از ماجرا مي

:پرسد مي هنوز هرشب از من ، براي چي گرفته بودمرا .باالخره نوبتت نشد -

!هنوز نه: گويم ميمن هم پايان

Page 12: Iranians 007n7y1feb08

7 پيش شماره -سال اول

12

گزارش تصويري

شب قدرداني از داوطلبان

پانتوميم: شب قدرداني از داوطلبان

7اي پرده نقره

شب قدرداني از داوطلبان

پانتوميم: شب قدرداني از داوطلبان

7اي پرده نقره

ايرانيان ايرانيان

ايرانيان ايرانيان

ايرانيان ايرانيان

Page 13: Iranians 007n7y1feb08

1386بهمن اجتماعي ايرانيان ادمونتون-ماهنامه فرهنگي

13

تماس با ما

اي با رويكرد داوطلبانه، و در رسانهعنوان به، ايرانيانجهت برقراري فضايي مناسب براي فعاليت و حضور ايرانيان،

.باشد شما ميتبليغات و مطالب، ها ديدگاهپذيراي بدين منظور، لطفا با خبرنامه و يا گردانندگان انجمن

. ل فرماييدتماس حاص

: ايرانيان نامهماهپايگاه اينترنتي http://www.ualberta.ca/~isaua/Iranians.html

:ماهنامهنشاني الكترونيكي [email protected]

��

Page 14: Iranians 007n7y1feb08

7 پيش شماره -سال اول

14

Iranian ewsletter

Iranian Students Association of the University o (ISAUA)

Page 15: Iranians 007n7y1feb08

1386بهمن اجتماعي ايرانيان ادمونتون-ماهنامه فرهنگي

15

Iranian Social and Cultural Monthly of Iranians in Edmonton

February 15, 2008 - Bahman 25, 1386 Trial Period, Year 1, No. 7

� Index � Future Events

� Our Beliefs and Management � Persian Music Concert

� President’s Message � Line-up

� The Iranians Nostalgic Mind � Pictorial report

� Gheisar � Contact Us

Cover Photos: Ghajar Dance, Yalda Celebration (F)

Araz Salek & Saeed Kamjoo (R)

Iranian Monthly

Editor: Nima Yousefi Moghaddam

Editorial Board: Amir Hossein Fahimi, Pegah Salari,

Nima Yousefi Moghaddam

Contributors: Siavash Rezazadeh, Pegah Salari, Hamed

Vahdati-Nasab, Amirhossein Fahimi,

MourMour Mirza

Iranian ايرانيان