immigrants magazine

1390 آذر11 جمعه،76 ین شماره گپی با مهاجرFriday Dec.02. 2011, No. 76 1 13٩٠ آﺫر11 ، سال هفتم،٧٦ شمارهIssue 76, Vol. 7, Dec.02.2011 یگانمه، را ماهنا ﮔﭙی با مﻬاﺟرﻳﻦ

Upload: daneshmand-magazine

Post on 21-Mar-2016

241 views

Category:

Documents


3 download

DESCRIPTION

A monthly, free publication, dedicated to Persian-speaking community of Western Canada. This publication is customized for new comers.

TRANSCRIPT

Page 1: Immigrants Magazine

Friday Dec.02. 2011, No. 761 گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390 Friday Dec.02. 2011, No. 761 گپی با مهاجرین شماره گپی با مهاجرین شماره 7676، جمعه 11 آذر 1390

شماره ٧٦، سال هفتم، 11 آذر 13٩٠Issue 76, Vol. 7, Dec.02.2011

ماهنامه، رایگان

گپی با مهاجرين

Page 2: Immigrants Magazine

گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390 2 Friday Dec.02. 2011, No. 76

ماهنامه گپی با مهاجرين

ناشر: سیما اهورائی

سردبیر: آویسا ایزدی

ویراستار و مترجم: آویسا ایزدی، مریم سمنانیان

مدیر تولید و روابط عمومی و تبلیغات: فرین آینه ساز

تایپ و صفحه آرائی: سیما اهورائی

همكاران افتخاری: مهندس محمد عمادی)Copies Depot( رامین بهرامی

خبرنگار و عكاس مجله: ساالر شهنواز

COPIES DEPOT :چاپخانه

هیئت تحريريه گپی با مهاجرين

فرین آینه ساز، آویسا ایزدی، نازی لطفی، صنم سپهری، مهین خدابنده، مهرویه مغزی، علی نسیم، سوسن اسكافی، درین،

علیرضا فدایی، مریم سمنانیان، رهگشا

عالقمندان مجله " گپی با مهاجرين" می توانند اين نشريه را از طريق سايتWWW. DANESHMAND.CA

مطالعه بفرمايند

Email: [email protected]

Tel: 604- 783- 0955Fax: 1-888-439-2522

گپــی بــا مهــاجـرينChatting with Immigrants - Bilingual Monthly Magazine

مرکز خدمات اهـورا

Desi

gned

by:

Dan

eshm

and.

ca

AHOURA SERVICES CENTRE

تلفن: 604-783-0955 فاکس: 1-888-439-2522

[email protected] :ایمیل

کادر متخصص ما آماده ارائه خدمات زیر می باشد:

امور تایپ و ترجمه:تایپ و ویرایش متون )کتاب، جزوه و بروشور( انگلیسی و فارسی

ترجمه متون از فارسی به انگلیسی و بالعکس

Jason Edward Collinge ویراستاری ادبی متون انگلیسی توسط استاد دانشگاه

مترجم همراه جهت انجام امور تازه واردین

صفحه آرایی نشریات

امور مهاجرتی: SIN, MSP, Citizenship تکمیل فرمهای اداری و دولتی از قبیل

تکمیل فرمهای مهاجرتی

رزومه نویسی جهت تازه واردین

تدریس خصوصی:IELTS زبان انگلیسی

فرانسه، فارسی

ریاضی، فیزیک، شیمی

آموزش کامپیوتر

طراحی با ذغال، مداد و انواع ماژیک

نقاشی با رنگ و روغن و نقاشی با آبرنگ

طراحی و ساخت انواع زینت آالت

آموزش گیتار

مشاور امور

سرمایه گذاری

و بیمـه

امور تبلیغاتی:طراحی بیزنس کارت، لوگو

آگهی تبلیغاتی

طراحی وب سایت

امور حسابداری:تکمیل فرمهای مالیاتی پایان سال

Book Keeping

Page 3: Immigrants Magazine

Friday Dec.02. 2011, No. 763 گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390

با سالم و درود فراوان خدمت خوانندگان عزیز

برخی از عزیزان با ایمیل و تلفن سئوال كردند كه چرا شماره های اخیر نشریه، دیرتر از موعد مقرر، كه اولین جمعه هر ماه است توزیع شده است. ضمن پوزش از این دوستان عالقمند به اطالع می رساند، بدلیل تغییر در سیستم توزیع و پخش، این نشریه تا اطالع ثانوی در اولین یا دومین جمعه هر ماه پخش خواهد شد و در دسترس

عالقمندان قرار خواهد گرفت.

حمایتهای و همراهی از بارها چند هر صمیمانه شما عزیزان در فراهم آوردن و ارسال مطالب جالب و خواندنی تشكر كرده ام ولی جا دارد تا بار دیگر دست دوستانی كه همواره در كنارمان بوده و هستند را به گرمی فشرده و از

كمكهایشان قدردانی كنم.

شورای انتخابات گذشته ماه در همچنین شهر و شهرداری ها را در جای جای ونكوور بزرگ پشت سر گذاشتیم. های وعده به ونكوور برگزیدۀ های نماینده این كه امیدواریم شرایط فوری، ریزی برنامه یک طبق بتوانند و كنند عمل خود نامناسب اقتصادی را تغییر، نرخ بیكاری را بهبود داده و این شهر

زیبا را بیشتر سامان بخشند.

آیا است. راه در میالدی نو سال جشن و كریسمس ایام اما می دانید كه...

برگزاری جشن های سال نو میالدی و میالد حضرت عیسی مسیح در جوامع گوناگون اندكی تفاوت است. همه ارامنه جهان، سال نو میالدی و جشن میالد حضرت مسیح را مثل فرقه های دیگر، در

اصل به یک صورت انجام می دهند. تنها تفاوت در تاریخ برگزاری والدت حضرت مسیح است. مسیحیان ارتدكس و كلیساهای ملی و شرق، بنا بر اعتقادات مسیحیان اولیه، روز ششم ژانویه، و مسیحیان كاتولیک و پروتستان روز24 دسامبر را به عنوان میالد آن حضرت

تلقی می كنند.

جشن كریسمس را به تمام هموطنان خود، بخصوص هموطنان مسیحی تبریک گفته و برای آنها آرزوی شادكامی و موفقیت دارم.

همچنین در این ماه، روز 30 آذر )21 دسامبر( مصادف با شب یا »شب چله« شب یلدا است. شب یلدا اول زمستان و درازترین شب سال بوده و فردای آن با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می شود. افزون ایزدی نور تابش و شده به همین دلیل، ایرانیان باستان، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش جشن آن برای و خواندند می خورشید یلدا شب آیین كردند. می پا بر بزرگی مخصوص، آجیل خوردن چله، شب یا های میوه و شیرینی و انار هندوانه، گوناگون است كه همه جنبه نمادی دارند و نشانه بركت، تندرستی، فراوانی و شادكامی هستند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال

گرفتن از كتاب حافظ، مرسوم است.

این جشن بزرگ ایرانی را نیز به همه فارسی زبانان عزیز تبریک می گوییم.

همه با هم دست به دعا برمی داریم كه »خدایا، یاری كن تا تمام ممالک جهان از جنگ و خونریزی و اقتصاد نابسامان نجات یابند.«

الهی آمین

یادداشت ناشر

سیما اهورایی

در عصر يخبندان بسیاری از حیوانات يخ زدند و مردند

را دریافتند تصمیم گرفتند اوضاع می گویند خارپشتها وخامت دور هم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگر را حفظ كنند...

خارهایشان ولی شدند می گرمتر بودند هم به نزدیكتر وقتی یكدیگر را زخمی می كرد. بخاطرهمین تصمیم گرفتند از هم دور

شوند ولی از سرما یخ زده می مردند...

یا كنند، تحمل را دوستان خارهای یا بودند مجبور اینرو از نسلشان از منقرض شود.

پس دریافتند كه بهتر است باز گردند و گرد هم آیند و آموختند كه: با زخم های كوچكی كه همزیستی با كسان بسیار نزدیک بوجود

می آورد زندگی كنند، چون گرمای وجود دیگری مهمتراست...

و این چنین توانستند زنده بمانند...

بهترین رابطه این نیست كه اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلكه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران كنار آید و

خوبیهای آنان را تحسین نماید...

ما به را حقیقی دوستان كه دارد را حسن این بدبختی می شناساند... بالزاک

Page 4: Immigrants Magazine

گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390 4 Friday Dec.02. 2011, No. 76

سالمت نیوز: عمومًا دو گروه از اشخاص دچار بیماری ام. اس می شوند:

و زودرنج فوق العاده حساس، هستند افرادی نخست گروه الف: عصبی و با كمترین نامالیمات از حالت عادی خارج شده و تعادل خود را از دست می دهند. یكی از عمده ترین علت های این بیماری، عصبی شدن افراد است كه مهم ترین دلیل آن در واقع كمبود مواد زائد مواد همچنین و بدن در ویتامین ها و معدنی مواد یا غذایی در سلول ها و بافت ها است. هرگاه شخص از نظر فیزیولوژی دچار و روحی ناراحتی دچار نیز عصبی سیستم نظر از شود، اختالل روانی خواهد شد و با كمترین برخوردی، عكس العمل نشان خواهد داد. وقتی كه تعادل امالح معدنی در بدن به هم می خورد، انسان با كمترین برخوردی عصبی می شود و همچنین كار غدد درون ریز در بدن مختل می شود. همین امر موجب می شود كه ترشحات طبیعی معده مختل و اسید معده به اندازه دو برابر حد طبیعی شود. روزانه معده یك انسان بالغ حدود دو لیتر اسید كلریدریك ترشح می كند كه در هضم غذا نقش اصلی را ایفا می كند. وقتی فردی عصبی می شود، این مقدار اسید به دو برابر حجم واقعی و طبیعی خود می رسد كه

در واقع روزانه چهار لیتر اسید معده كه فوق العاده قوی است، ترشح می شود.

اختالل در غدد درون ریز موجب می شود كه سیستم داخلی بدن به هم ریزد و انسان از حالت تعادلی روحی و روانی خارج شود. پس می توان نتیجه گرفت بهترین راهكار درمانی كه در زمینه پیشگیری از بیماری ام. اس نیز برای این گروه مؤثر خواهد بود، پرهیز از بروز تنش در مناسبات بین فردی و سعی در كنترل احساسات و عواطف شخصی است افراد زودرنج و حساس باید تالش كنند تا تفسیر خود را از موقعیت های اجتماعی به گونه ای تغییر دهند تا كمترین فشار

روانی بر آنان وارد شود.

ب: گروه دوم شامل افرادی است كه از نظر ژنتیكی دارای طبع سردی هستند و مدام از غذاهای سرد )غذاهایی با PH اسیدی( به حد وفور استفاده می كنند و عالقه زیادی به خوردن ترشی، سركه، دارای افرادی كه دارند. آن امثال و قره قروت ماست، تمر هندی، چنین طبعی هستند، اگر در مورد غذای مصرفی روزانه خود دقیق

نباشند، بیشتر در معرض بیماری ام.اس قرار می گیرند.

حالت به گرایش خون PH ،ام.اس به مبتال بیماران در عمومًا اسیدی دارد و اگر این حالت بر اثر نوع تغذیه تكرار شود، بیمار در معرض حمالت مداوم قرار خواهد گرفت و حال بیمار به مرور رو بیماران عالقه این نوع اینكه به وخامت خواهد رفت. جالب توجه وافری به مصرف غذاهای دارای حالت اسیدوز نشان می دهند، مانند:

ماست، بستنی، ترشی، تمر هندی، ماهی و امثال آن.

جویند دوری اسیدی غذاهای مصرف از باید بیماران این گونه تا بدین وسیله از پیشرفت بیماری جلوگیری به عمل آورند. برای پیشگیری از این بیماری در سایر افراد نیز می توان مصرف متعادل

مواد غذایی به ویژه اجتناب از مواد غذایی اسیدی را توصیه كرد.

چکار کنم دچار بیماری ام. اس نشوم

JokeA guy was driving when a policeman pulled

him over. He rolled down his window and said to the officer, “Is there a problem, Officer?” “No problem at all. I just observed your safe driving and am pleased to award you $5,000 Safe Driver Award Congratulations. What do you think you’re going to do with the money?” The driver

thought for a minute and said, “Well, I guess I’ll go get that drivers’ license.” The lady sitting in the passenger seat said to the policeman, “Oh, don’t pay attention to him-he’s a smart butt when he’s drunk and stoned.” The guy from the back seat said, “I told you guys we wouldn’t get far in a stolen car!” At that moment, there was a knock from the trunk and a muffled voice said, “Are we over the border yet?”

Page 5: Immigrants Magazine

Friday Dec.02. 2011, No. 765 گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390

Culture

The History of ChristmasDecember 25th

The word Christmas comes from the old English «Cristes maesse» meaning Christ’s Mass. The Holiday celebrates the birth of Jesus Christ. The actual birthday of Jesus is not known; therefore, the early Church Fathers in the 4th century fixed the day around the old Roman Saturnalia festival (17 - 21 December), a traditional pagan festivity.

The caroling, the gifts, the feast, and the wishing of good cheer to all - these ingredients came together to create that special Christmas atmosphere.

By the middle ages gift giving was accepted. Before then it was more common to exchange gifts on New Year’s Day or Twelfth Night.

Santa Claus is known by British children as Father Christmas. Children write letters to Father Christmas detailing their requests, but instead of dropping them in the mailbox, the letters are tossed into the fireplace. The draft carries the letters up the chimney, and theoretically, Father Christmas reads the smoke. Gifts are opened Christmas afternoon.

The custom of singing carols at Christmas is also of English origin. During the middle ages, groups

of serenaders called waits would travel around from house to house singing ancient carols and spreading the holiday spirit.

The hanging of greens, such as holly and ivy, is a British winter tradition with origins far before the Christian era. Greenery was probably used to lift sagging winter spirits and remind the people that spring was not far away. The custom of kissing under the mistletoe is descended from ancient Druid rites. The decorating of Christmas trees, though primarily a German custom, has been widely popular in England since 1841 when Prince Albert had a Christmas tree set up in Winds or Castle for his wife Queen Victoria, and their children.

It all comes into focus at Christmas. It’s a tender time. We grow cautious because we open ourselves to love. We exchange gifts, but what those presents really say is «I love you.» Makes some folks uncomfortable to say or hear these words. Maybe it’s because they never learned the secret of the giving heart.

Boxing Day

Boxing Day is celebrated on December 26th. It is a statutory holiday in the federal jurisdiction and in Ontario. If it falls on a Saturday or a Sunday, the working day immediately preceding or following Boxing Day is considered a legal holiday.

Boxing Day, also known as the Feast of St. Stephen (after the first Christian martyr), originated in England in the middle of the nineteenth century under Queen Victoria.

Throughout the Christmas season, many organizations keep the original tradition of Boxing Day alive by donating their time, energy, and money to fill the Food Bank and provide gifts for the poor.

Page 6: Immigrants Magazine

گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390 6 Friday Dec.02. 2011, No. 76

قانون های ذهنی می گن خوشبختی یعنی رضایت. مهم نیست...چی داشته باشی یا چقدر، مهم اینه كه از همونی كه داری راضی باز هم اما یا نه؟! چون یه وقتهایی آدم خیلی چیزها داره هستی احساس خوشبختی نداره! و بر عكسش... پس یه قانون وجود داره،

كه می گه:

میزان خوشبختی = میزان رضایت

حاال این سئوال مهم پیش می یاد كه چه طوری میشه در كل زندگی احساس رضایت كرد؟

زندگی مجموعه ای از لحظه هاست! چون پشت این لحظه، لحظه ی بعدیه و پشت اون لحظه ی بعدی و بعدی و... پس، اگه می خوای در كلیت بزرگ زندگی راضی باشی اول باید تمرین كنی تا در لحظه راضی باشی. استاد می گفت: "اگه كسی تصمیم بگیره فقط توی لحظه ی اكنون راضی باشه، بعد، به لحظه ی بعدی، كه رسید، باز در لحظه ی اكنون راضی باشه و بعد به لحظه ی بعدی كه رسید

باز... می دونی چی می شه؟

اون فقط برای راضی و شاد بودن در یك لحظه تالش كرده، اما یك دفعه می بینه پنج ساله كه راضی و خشنوده! اگه كسی از لحظه ی اكنونش ناراضی باشه، بعد، از لحظه ی بعد هم نا راضی باشه، بعد... یكهو به خودش می یاد و می بینه پنجاه سالشه و همه ی این پنجاه

سال رو نا راضی بوده!"

گن: می اكنون ی لحظه به ذهنی دانشمندان دلیل همین به لحظه ی ابدی اكنون.

شرط رضایت اینه كه در لحظه ی ابدی اكنون راضی و شاد باشی. اصاًل مهم نیست داری در لحظه ی اكنون چی كار می كنی، فقط تصمیم بگیر مراقبه كنی كه از هر كاری كه داری در لحظه انجام مراقبه كار می گن این به كنی. و شادی رضایت احساس میدی ی لحظه ی ابدی اكنون. این كار، اتفاقًا بر خالف تصور، كار خیلی راحتی نیست. دانشمندان ذهنی معتقدند در هر عمل و كاری كه انجام میشه یه مقداری انرژی نهفته است و ما فقط در صورتی كه دریافت رو انرژی اون میتونیم باشیم داشته مراقبه كار اون روی

كنیم.

ببینین، مثاًل من از صبح شروع می كنم. از خواب بیدار می شیم، می ریم مسواك می زنیم و در همون حال به صد تا چیز فكر می كنیم غیر از مسواك زدن. بعد می ریم صبحونه می خوریم در حالی كه فكرمون هزار جای دیگه است غیر از صبحانه خوردن. بعد... در واقع هر كاری كه داریم انجام می دیم به همه چیز فكر می كنیم غیر از همون كار. این باعث می شه انرژی پنهان كارها رو دریافت كه نمی كنیم،

هیچ! كلی هم انرژی ذخیره شده مان را الكی خرج می كنیم!

شاید از مراسم چای در چین یا ژاپن شنیده باشین. اون در واقع

یه جور مراقبه در لحظه ی ابدی اكنونه.

ابدی ی لحظه در بردن لذت و درك برای هایی تمرین اكنون:

تمرین 1: برای خودتون یه استكان چای بریزین. با دقت سعی كنید فقط به كاری كه دارین می كنین، فكر كنین. بعد در یه جای آروم بنشینید و با آرامش چای رو میل كنید. به این فكر كنید كه با هر جرعه ی چای، همه ی انرژی موجود در آن را دریافت می كنید و لذت می برید. به لحظه لحظه ی خوردن چای دقت كنید. )اگه فكر دیگه ای اومد توی ذهنتون، خودتون رو شماتت نكنید. فقط آروم سعی كنید دوباره به خوردن چای برگردید.( بعد از اتمام، حتمًا در

دفتر مراقبه از خودتون تشكر كنید.

مسواك به فقط زدن مسواك زمان در كنید مراقبه :2 تمرین زدنتون فكر كنین. سعی كنید از این كار لذت ببرید.

غذا به خوردن فقط غذا زمان خوردن كنید مراقبه :3 تمرین فكر كنید. مجسم كنید با هر لقمه، انرژی موجود در غذا به همه ی

سلول های بدنتون می رسه. از هر لقمه ی اون لذت ببرید.

نكته: غذایی كه با مراقبه خورده میشه هرگز باعث چاقی های موضعی نمی شه. )در واقع وقتی ما غذا می خوریم در حالی كه به صد چیز غیر از خوردن غذا فكر می كنیم، باعث انباشته شدن اون در جاهای نامناسب می شیم. بر عكسش هم صادقه. یعنی كسانی كه هر چیزی كه می خورن، چاق نمی شن، اگه روی غذا خوردن آگاهانه، كنن. می دریافت رو غذا در موجود انرژی ی همه كنن، مراقبه حتی می تونین مجسم كنین كه دوست دارین غذا در چه قسمتی از بدن شما باعث چاقی بشه! وقتی دارین غذا می خورین توی دلتون با لقمه هاتون حرف بزنید! از لقمه ی نون و پنیر صبحتون بخواهید كه همه ی نیروش رو به شما انتقال بده. )نخندین! جدی می گم!

این یكی از مراقبه های هندوهاست!(

تمرین 4: این تمرین برای سیگاری هاست. اگه روی كشیدن هر سیگار مراقبه كنید، خیلی زودتر ارضا می شید و به تدریج تعداد

سیگارهاتون كم و كمتر می شه.

به تدریج خودتون رو عادت بدید كه هر كاری كه دارین انجام می دین، فقط به اون فكر كنید و تصور كنید با این كار همه ی انرژی اما سخته، خیلی كنین. می دریافت دارین رو كار اون در نهفته شدنیه! شاید باورتون نشه اما به تدریج حتی از كارهایی كه دوست نداشتید، به شدت لذت می برید. این قانون رو به یاد بسپرین: بر هر چیز كه تمركز كنیم، انرژی اون رو دریافت می كنیم. )در بعضی از مكاتب هندی حتی بر گریه كردن و اندوه هم مراقبه می كنند و معتقدند از اون هم میشه انرژی دریافت كرد اما چون این بحث رو اندوه از انرژی دریافت با ماند ایجاد بین فرق باید و ایه دیگه

بدونیم خواهش می كنم فعاًل در این مورد اقدامی نكنید!(ادامه در صفحه مقابل

خوشبختی چیه؟!

Page 7: Immigrants Magazine

Friday Dec.02. 2011, No. 767 گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390

یك حكایت:

خوب می خوام یه حكایت از یه گورو ی )استاد بزرگ( هندی بگم كه توی یه كتاب خوندم. اون با مریدانش دسته جمعی با هم، در جایی بیرون شهر، زندگی می كردند. همه ی مریدهای اون موظف یه روز یك ببینند. آموزش و كنند زندگی اون پیش سالها بودند نفر به اون استاد مراجعه می كنه و می گه شما چه طوری به این قدرت رسیدین كه می تونین با نگاه دیگران رو شفا بدین؟ وقتی من مرید شما بشم، در طی این همه سال كه باید پیش شما بمونم، چه

تمرین هایی انجام می دیم؟ در طول روز چه كار می كنیم؟

استاد می گه: ما صبح ورزش می كنیم. بعد صبحانه می خوریم. استراحت كمی خوریم. می ناهار بعد ناهار. تا كنیم می كار بعد

می كنیم، باز كار می كنیم و شب می خوابیم!

این ما همه ی نداره! امكان میگه و میشه اون شاگرد عصبانی كارها رو انجام می دیم اما قدرت شما رو نداریم.

استاد می گه: هرگز شما مثل ما این كارها رو انجام نمی دید. شما صبحانه می خورید، كار می كنید، تفریح می كنید، در حالی كه به چیز دیگه ای دارین فكر می كنین، اما ما وقتی صبحانه می خوریم فقط به خوردن اون فكر می كنیم! وقتی كار می كنیم فقط به اون

كار فكر می كنیم. وقتی...

ما همه ی اما كنید! نمی دریافت ای انرژی هیچ بنابراین شما انرژی های موجود در طبیعت رو دریافت می كنیم و با بخشیدن

فقط مقداری از اون به بیمارها، باعث شفای اون ها میشیم!

خوب و حاال تمرین آخر:

انرژی بگیر همه ی تصمیم و بخون رو پست این دیگه بار یك موجود در كلمات اون رو دریافت كنی. لبخند بر لب داشته باش. حاال آماده باش تا در لحظه ی ابدی اكنون، شاد و راضی باشی. از همین حاال شروع كن! چون امروز اولین روز از روز های باقیماندۀ

عمر توست!

WisdomBuddha asked the young man “Tell me, if you

buy a gift for someone, and that person does not take it, to whom does the gift belong?”

The man was surprised to be asked such a strange question and answered, “It would belong to me, because I bought the gift.”

The Buddha smiled and said, “That is correct. And it is exactly the same with your anger. If you become angry with me and I do not get insulted, then the anger falls back on you. You are then the only one who becomes unhappy, not me. All you have done is hurt yourself.”

“If you want to stop hurting yourself, you must get rid of your anger and become loving instead. When you hate others, you yourself become unhappy. But when you love others, everyone is happy.”

***Patience with family is love,Patience with others is respect,Patience with self is confidence andPatience with GOD is faith.

***

Never Think Hard about the PAST, It may bring Tears...Don’t Think more about FUTURE,It may bring Fears...Live this Moment with a Smile,It definitely bring Cheers.!!!!

***Every test in our life makes us bitter or better, Every problem comes to make us or break us,Choice is ours whether we become victim or

victorious !!!***

Search for a beautiful heart not a beautiful face.

Beautiful things are not always goodbut good things are always beautiful.

*** Do you know, why gaps were created between

fingers?So that someone who is special to you, comes

and fills those gaps by holding your hands forever.

Page 8: Immigrants Magazine

گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390 8 Friday Dec.02. 2011, No. 76

* شما مضطرب، عصبی و تندخو هستید، چیزهای كوچک شما را ناراحت می كنند و شما در مقابل انجام وظیفتان احساس ناتوانی می

كنید.

فراموشكار، راحتی به فكر كردن هستید. شما از درست ناتوان *سردرگم و آسیب پذیر می شوید.

* احساس خستگی مفرط و از پا افتادگی بر شما چیزه می شود و انرژی و توان همیشگی را ندارید.

* احساس آرامش نمی كنید چرا كه مرتبًا نگران انجام كارهایی كه به شما غلبه اوقات هم بی خوابی انجام بدهید، هستید. گاهی باید

می كند.

* چیز لّذت بخشی در زندگیتان نیست و دیگر هیچ چیز شما را به سوی آینده سوق نمی دهد.

اینها بعضی از عالیم رایج فشار روحی هستند. همه ما گاهی بنوعی توانایی مقابله نگرانی و عدم بریم، احساس این احساس رنج می از در برابر سختی های زندگی گاهی اوقات فشارهای روحی به شكلهای مختلف سردرد، دل درد، شدت گرفتن ضربان قلب و احساس آشفتگی و اختالل در ناحیه شكم نمودار می شود. فشار روحی دالیل مختلف درمورد نگرانی مانند دیگری مسأله هر یا بحران كوچک دارد. یک پول، كار، روابط فردی و اجتماعی و یا رفتار ناشایست كودكان می

تواند این احساس را در ما ایجاد كند.

از فشار روحی طبیعی است ولی فشار روحی اگر چه حّد معینی زیاد می تواند اختالالتی در سالمت از قبیل بیماریهای قلبی، بعضی از بیماریهای روانی و اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الكلی ایجاد كند.

به همین دلیل همه باید نسبت به فشار روحی آگاه باشند تا بتوانند راههای غلبه بر آن را پیدا كنند.

كه دارد وجود مختلفی راههای روحی فشار كردن برطرف برای برای افراد مختلف متفاوت است ولی این موارد یقینًا می توانند به شما در یافتن راههای مناسب برای مقابله با فشارهای روحی كمک كنند:

* گاهی اوقات خود حادثه موجب فشار روحی نمی شود بلكه نوع برخورد با آن حادثه می تواند آفریننده فشار روحی شود. افرادی كه شرایط سخت را از این دیدگاه بررسی می كنند كه باید با آن كنار بیایند بجای آنكه اجازه دهند مشكالت آنها را از پا در بیاورد، بهتر

قادرند با آن مشكالت كنار بیایند و با آنها مبارزه كنند.

* مشكالت را بزرگتر از آنچه كه هستند جلوه ندهید. اگر چیزی اشتباه از آب در آمد از خودتان بپرسید: »آیا آن تا ده سال دیگر هنوز

مسئله مهمی به شمار می رود؟«

* سعی كنید با برنامه ریزی بهتر از بوجود آمدن شرایط تنش را اجتناب كنید. وقت بیشتری را برای انجام كارهایتان اختصاص دهید بجای آنكه عجله كنید. از بودن با افراد و فعالّیتهای آزار دهنده پرهیز

كنید.

* ساعت خاصی را هر روز برای آرامش گرفتن خود اختصاص دهید و بخاطر بیاورید كه تنها زمانی می توانید وظایفتان را بخوبی و مؤثر بپایان برسانید كه آرامش بیشتر و فشار كمتری داشته باشید. راههای مكان یک در بودن تنها هستند: اینها گرفتن آرامش برای مناسب خلوت و آرام، تمركز روی مسئله ای مطلوب و آرامش بخش، موزیک آرامش دهنده، مجّله یا یک كتاب، یک حیوان خانگی، و یا حتی یک حمام طوالنی مدت. از اینكه اوقاتی را بخود اختصاص دهید، احساس

گناه نكنید.

* اوقاتی را برای قدم زدن با نرمشهای لذتبخش مانند تای چی )یک نوع ورزش آرامش دهنده شرقی مانند یوگا( اختصاص دهید. ورزش

مناسبی برای كاهش فشارهای روحی است.

* غذاهای سالم و بهداشتی بخورید. در دوران فشار روحی گرایش به غذاهای ناسالم و شیرینی و غذاهای سریع خارج از خانه افزایش پیدا می كند. یک برنامه غذایی مناسب كه شامل نان برنج یا ماكارونی، به فشار تواند به شما در غلبه باشد، می سبزیجات و غالت و میوه

روحی كمک كند.

ادامه در صفحه مقابل

فرستنده: مهین خدابنده چگونه می توان بر فشار روحی )استرس( غالب شد؟Children and Discipline: A Parent’s Guide Persian

نویسنده: دكتر جرج رابین

Page 9: Immigrants Magazine

Friday Dec.02. 2011, No. 769 گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390

از دفتر روزنامه ای كه در آن مشغول به كار بود اخراج شد چرا كه رئیسش فكر می كرد تخیل خالقیت و ایده های خوب ندارد.

والت دیزنی: موسس شهر شركت و لند دیزنی بازی والت دیزنی )آفریننده میكی موس سفید برفی و...( برنده

22 جایزه اسكار

از دست از همسر از جدایی پس كتابی مادرش مرگ و شغل دادن نوشت كه دوازده بار توسط انتشارات

مختلف رد شد.

نویسنده رولینگ كی جی سری كتابهای هری پاتر: پر درآمد برنده عنوان تاریخ و نویسنده ترین

"تاثیر گذار ترین زن بریتانیا"

بود گفته او به اش معلم مدرسه و هیچ چیز است احمق زیادی كه

یاد نخواهد گرفت.

امتیاز دارنده ادیسون: توماس آنها ترین مهم كه اختراع 2500

المپ الكتریكی است

موسیقی سازنده كمپانی توسط صدا از كمپانی كه چرا شدند رد خوشش آنها گیتار با موسیقی و

نیامد.

گذارترین تاثیر بیتلز: گروه گروه موسیقی قرن بیستم با فروش

جهانی تا 1 میلیارد نسخه از آثار

اطرافیان زدن ح��رف ب��ه ق���ادر سالگی چ��ه��ار س��ن ت��ا اجتماعی غیر "ف���ردی را او ب���ا روی����اه����ای اح��م��ق��ان��ه"

می شناختند.

پرداز نظریه انیشتن: آلبرت نسبیت و برنده جایزه نوبل فیزیک

استفاده سوء مورد كودكی در جنسی قرار گرفت و بعدها شلغش از تلویزیون گزارشگر عنوان به را مناسب را او كه چرا داد دست

تلویزیون نمی دانستند.

برنامه مجری وینفری: اپرا تلویزیونی اپرا كه به مدت 25 سال در 145 كشور مختلف پخش شد.

ادامه در شماره آیندهاولین بیلیونر سیاه پوست جهان

شكست های معروف قسمت اول

ادامه چگونه می توان برفشار روحی )استرس( غالب شد؟ از صفحه 8

* درباره مشكالت یا شكست های گذشته و یا حّتی چیزهای بدی كه ممكن است در آینده اتفاق بیفتد فكر نكنید. روی زندگی كنونی تان

تمركز كنید.

* مشكالتتان را با كسی در میان بگذارید. صحبت كردن درباره مشكالت گاهی می تواند حالل آن باشد یا حداقل احساس بهتری در شما ایجاد كند. بعضی اوقات افراد قادرند دیدگاه شما را نسبت

به مشكالت و چگونگی برخورد به آن تغییر دهند.

درمورد آنها از و كنید برقرار ارتباط محّلی بهداشت مركز با *وجود هرگونه دوره ها یا نوارهای آموزشی آرامش بخش كه به زبان

خودتان باشد، سئوال كنید.

* در صورت بیفایده بودن همه این راهها از یک فرد متخصص و مجّرب كمک بخواهید. افرادی مانند مشاوران و مددكاران اجتماعی

می توانند از آن جمله باشند.

Page 10: Immigrants Magazine

گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390 10 Friday Dec.02. 2011, No. 76

بنام یگانه دانای مهربان

قسمت دوم غزالی و جویندگان حقیقت

چهارطریقه طایفه راه حقیقت، یعنی:

صوفیه، -4 باطنیه -3 فالسفه -2 متكلمان -1 را بررسی نموده است.

و را شفا را بخوبی آموخت ولی دردش ابتدا علم كالم مشكالتش را آسان نكرد. سپس فلسفه را مطالعه و بر او معلوم شد كه این علم هم دردی را دوا نمی كند و عقل

فلسفی نمی تواند معمای هستی را كشف كند. بعد به باطنیه كه مدعی اند حقایق را بی واسطه از امام معصوم می گیرند و معارف الهی از جانب امام قایم به آنها می رسد، پرداخت. با مذهب تعلیمیه و طریقه باطنیه بخوبی آشنا و از رموز این مسلک واقف و دریافت كه این طریقه، آرامش و خرسندی روح انسان كنجكاو را بدست نمی دهد. آنگاه به كشف طریقه صوفیه همت گماشته و پیمودن این راه را مستلزم علم و عمل دانست. نخست به تحصیل علم كه آنرا آسان تر می بیند، می پردازد. كتب قوت القلوب ابوطالب مكی، تالیفات حارث محاسبی و ماثورات شبلی، جنید، و بایزید را مطالعه می كند و می داند كه تصوف از نظر علمی با سایر علوم شرعی و عقلی تفاوت ندارد. نام شراب مستی نمی آورد، علم تنها، كار پیش نمی برد و باید عمل نیز در كار باشد. می گویند از همه عقاید و افكار دینی به سه اصل خدا، پیغمبر و روز جزا ایمان داشتم. بر من معلوم شد كه تصوف جز با تقوی و بریدن عالقه های شهوانی حاصل نمی شود. پس از سختی ها و شک )حتی به محسوسات(، عاقبت بخشایش الهی مرا دستگیری و چراغ هدایتش مرا از این ورطه هولناک رهایی داد. همه عالیق دنیوی از جاه، مال، زن و فرزند بر دلم سرد شد. از بغداد مهاجرت و به ریاضت، ذكر و فكر مشغول شدم. تا اینكه ندای دل مرا به سفر حج رهنمود تا از بركات مكه، مدینه و زیارت تربت رسول الله )ص( نیز مدد جویم. بعد از سفر ناگاه اندیشه زن، فرزند و وظیفه نسبت به آنها مرا پس از ده سال به وطن كشانید.

از جرجان برگشت در كه گویند می راهزن: از آموختن پند گرفتار راهزنان شدیم. همه چیز، حتی دست نوشته هایم را گرفتند. سردسته عیاران را قسم داده و خواستارانبان تعلیقه خود شدم. عیار گفت تعلیقه تو چیست؟ گفتم نوشته هایی كه به دشواری گرد آورده ام. خنده ای سر داد و گفت چگونه به دانستن آنها ادعا می كنی كه با گرفتن آنها دانش خود را از دست داده ای؟ بهر حال نوشته ها را پس دادند. می فرمایند؛ این عیار مالمتگری بود كه خداوند او را به سخن آورد تا مرا در كار دانش اندوزی راهنمایی كند. لذا پس از رسیدن به طوس، سه سال را در تامل و برای به خاطر سپردن نوشته ها وقت گذاشتم.

كیست این كیمیا؟ لقب »حجت االسالم« ایشان، همچون »علم الهدی« به سید مرتضی و »آیت الله« برای عالمه حلی به شایستگی و به معنی حقیقی استعمال شده است، چرا كه در باب مذاهب، عمومًا در مجادله با او در مقابل نیروی بیان و قلمش، كم می آوردند. هم غزالی ساخت، زنده را پارسی نظم به فردوسی نمود. تایید بیان شیوه و برهان نیروی به را اسالم فردوسی به شعر و هنر و غزالی به فكر و تحقیق ایران را بلند آوازه كردند. او خدمتی بزرگ به جامعه اسالم و عالم انسانیت انجام داد. بزرگترین راهنمای غزالی در ابوبكر نساج بودند. مطالعه تصوف، ابوعلی فارمدی و را تا رسیدن به مرتبه كشف و شهود حقایق عرفانی ادامه و تصوف را به گونه ای نوظهور جلوه گر ساخت. تصوف او علم و عمل، با روشنی فكر بود و می گویند؛ تصوفی كه از قران و حدیث كه دارند مقایسه در همایی الدین جالل نیست. پایدار نباشد تصوف غزالی تا زمانی كه موالنا در تحت تربیت سید برهان الدین محقق ترمزی می باشند، همسنگ و شبیه است ولی از تاریخی كه همانندی این جهان، كامالن در او برای پیوست به شمس موالنا

پیدا نتوان كرد.

جا دارد به دو نكته اشاره كنم:

با شمس تماس از بعد اما است مسلمان فقیه یک موالنا الف: فردی دیگر می شود. مولوی نهایی تركیبی از اسالم و شمس است لذا تا ندانیم كه شمس كیست، موالنای نهایی مشخص نمی شود. محققان شاید تمركز كافی به نتیجه این تركیب نكرده و اصواًل در شناخت شمس ضعف وجود دارد. بعضی از گروهای معنوی شمس گره روشن شدنش و تحقیق كه مطلبی دانند، می استاد حق را

گشاست.

مقامی و آگاهی از مراحلی به غزالی و دارد بویی گلی هر ب: است. شده نصیبش سعادت این كمتركسی، كه رسیده معنوی همین كافی است كه حتی گفته اند اگر غزالی دعوی پیغمبری می كرد، می توانست "الوجیز" معجزه اش باشد. او را فراتر از یک صوفی دانسته اند و او را با امثال سنت اوگستین مقایسه كرده اند. استادی به طبقه هشتم رسیده توییچل می گوید؛ غزالی پال بنام معنوی است. به باور ایشان، طبقه پنجم یعنی خودشناسی، طبقه فیزیكی )زمین( پایین ترین طبقه و فرد در جسم فیزیكی حد اكثر به طبقه هشتم میرسد. با تصورنابجای بی نقصی خاصان وعدم درک زمان به اكثرمردان حق انتقاداتی شده و به غزالی هم انتقاد از مطلب معاد را آواز و لعن نكردن یزید جسمانی)حشر(، جایز شمردن سماع و

وارد دانسته اند.

آرزوی روشنی دل برایتان دارم ادامه در شماره آینده

تهیه كننده: علی نسیمامام محمد غزالی [email protected]

Page 11: Immigrants Magazine

Friday Dec.02. 2011, No. 7611 گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390

زود بخوابید

ساعت 11 شب بدنمان در چه وضعی است؟؟؟

12 شب یا 3 نیمه شب چطور؟؟؟

برای سالم زیستن، باید خواب راحت و آرامی داشته باشیم.

اهمیت تا كنید دقت زیر موارد به خوابیدن برای شما روشن گردد:

ساعت ٩ تا 11 شب:

مواد بردن بین از برای است زمانی عملیات این كه غیرضروری و سمی توسط آنتی اكسیدان ها انجام می شود.

در این ساعت بهتر است بدن در حال آرامش باشد.

در غیر این صورت اثر منفی بر روی سالمتی خود گذاشته اید.

ساعت 11 تا 1 شب:

عملیات از بین بردن مواد سمی در كبد ادامه دارد و شما باید در خواب عمیق باشید.

ساعت 1 تا 3 نیمه شب:

عملیات سم زدایی در كیسه صفرا ، در طی یک خواب عمیق به طور مناسب انجام می شود.

ساعت 3 تا ٥ صبح:

عملیات از بین بردن مواد سمی در ریه اتفاق می افتد.

یا شدید سرفه زمان، این در افراد كه شده دیده مواقع بعضی عطسه می كنند.

ساعت ٥ تا ٧ صبح:

این عملیات در روده بزرگ صورت می گیرد، لذا می توانید آن را دفع كنید.

ساعت ٧ تا ٩ صبح:

گیرد، پس مغذی صورت می مواد جذب بهتر است صبحانه بخورید.

است بهتر باشند، می بیمار كه افرادی میل دقیقه 30 و 6 ساعت در را صبحانه

كنند.

كسانی كه می خواهند تناسب اندام داشته باشند، بهترین ساعت صرف صبحانه برای آنها، ساعت 7 و 30 دقیقه می باشد و كسانی كه اصال صبحانه نمی خورند، بهتر است عادت خود را تغییر دهند و

در ساعت 9 تا 10 صبح صبحانه بخورند.

مواد شود می باعث خواب، از شدن بلند دیر و خوابیدن دیر سمی از بدن دفع نشوند. از نصفه های شب تا ساعت 4 صبح، مغز

استخوان عملیات خون سازی را انجام می دهد.

در ایام تعطیل، بسیاری افراد تا دیر وقت بیدار می مانند و بعد از اتمام تعطیالت، با خستگی به سركار می روند، چون اعمال بدنشان

دچار سردرگمی شده است و نمی داند چه باید انجام دهد.

پس همیشه، زود بخوابید و خواب آرامی داشته باشید.

JokeThere were three guys talking in the pub. Two

of them are talking about the amount of control they have over their wives, while the third guy remained quiet. After a while one of the first two turns to the third and says, “Well, what about you? What sort of control do you have over your

wife?” The third fellow says, “I’ll tell you. just the other night my wife came to me on her hands and knees.” The first two guys were amazed.

“What happened then?” they asked.

“She said, “GET OUT FROM UNDER THE BED AND FIGHT LIKE A MAN!”

اهمیت تا كنید دقت زیر موارد به

مواد بردن بین از برای است زمانی عملیات این كه غیرضروری و سمی

در این ساعت بهتر است بدن در حال

Page 12: Immigrants Magazine

گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390 12 Friday Dec.02. 2011, No. 76

By: Mahroyeh Maghzi - [email protected]

نوشته : مهرويه مغزی، ونكوورWhat is about man's responsibilites?

سخنان بزرگانموفق زودی به باشد بخواهد خوشبخت فقط اگر آدمی مونتسكیو: می گردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشكل

است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از آنچه هستند تصور می كند.

زیرا عقل از گاو خیلی می ترسم. میان موجودات من در ابن سینا: ندارد و شاخ هم دارد!

نارسیس: لشكر گوسفندان كه توسط یک شیر اداره می شود، می تواند لشكر شیران را كه توسط یک گوسفند اداره می شود، شكست دهد.

كشتی با خوک نباید كه آموختم پیش مدتها برنارد شاو: جورج گرفت، خیلی كثیف می شوی و مهم تر آنكه خوک از این كار لذت می برد.

انیشتین: دنیا جای خطرناكی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور، بلكه به خاطر كسانی كه شرارتها را می بینند و كاری درمورد آن

انجام نمی دهند.

با تو خاص رابطه نه باشد تو خاصیت عشق بگذار ماندال: نلسون كسی...

آلبرت انیشتین: یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن كلماتی را داریم كه برخی دیگر حسرتش را مثل: بابا، مامان، پدربزرگ...

می سازند. قصرها آسمان توی روان نژندها هامبی: استیون چارلز اجاره ها روان پزشک ها می روند توی آن ها زندگی می كنند روان پریش ها

را می گیرند.

جی. ام. بری: می شود از امشب قانون تازه ای در زندگی بنا بگذاریم؟ همواره بكوشیم قدری بیش تر از نیاز، مهربان باشیم.

A friend asked! I said: What about ‘him’!She said: What about the man’s

responsibility, when there is dissension between his mother and his wife?

I said: Always remember that mother should educate and teach her son to be ‘just’ and act wisely, especially when there are problems between his wife and his mother,

it is the mother‘s responsibility to give her son enough confidence that he can keep his mother’s love effordlessly but he has to make so much efforts to keep his wife’s love for himself,

it is the mother’s responsibility to tell her son that she would never doubt his love for herself but his wife does, of course if he doesn’t act wisely,

it is the mother’s responsibility to tell her son that although he is taking his mother’s love for granted but he should never do the same for his wife’s love and telling and teaching him to be ‘just’ and act wisely in the time of dissension instead of being emotional,

in the time of war mother should be surrendered no matter whose fault it is to show her deepest love for her son and for the sack of unity in his

family, it is the mother’s responsibility to

sit back and watching her son and his family grow together,

it is the mother’s responsibility to let her son free to give all his love to his family in a way that she, his wife,

falls in love with him again, since mother knows well that the spiritual -cord

between her and her son would never be broken but marriage can!

So you had asked me about the man’s responsibility but I had no choice but to tell you about the mother’s responsibilities since only mother can teach heavenly qualities to her son and educating him,

only mother can create a wise - man, a man who knows what to do to make peace between two ‘women’!

So to make it short I should say the following words:

A wise - man is a sweet ‘fruit’ and /or a ‘sweet red apple’ of the ‘tree’ of the life of a good mother and this ‘fruit’ is destined to be ‘eaten’ by another woman!!!

This is the unsolved mystery of the relationship

Page 13: Immigrants Magazine

Friday Dec.02. 2011, No. 7613 گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390

پررو بازی!

»نکته«روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را در باره انسانیت پرسیدند

در جواب گفت:

اگر زن یا مرد دارای اخالق باشد: نمره یک می دهم:1

اگر دارای زیبائی هم باشد یک صفر جلوی عدد یک می گذارم:10

باشد یک صفر دیگر جلوی عدد10 می گذارم: اگر پول هم داشته 100

عدد100 جلوی دیگر صفر یک باشد هم نسب و اصل دارای اگر می گذارم: 1000

باقی صفر جز به چیزی )اخ��الق(؛ رفت 1 عدد زمانی اگر ولی نمی ماند، 000

و صفر هم به تنهائی هیچ است و آن انسان هیچ ارزشی ندارد.

A prayer from the heart by: Sanam Sepehry

May life treat you kindAnd bring you peace of mindMay happiness and joy expand your chestAnd make your year one of the bestMay you allow your mind to feelBreak through your walls and be realMay you open up to those who careTake a risk and dare to shareMay you give as much as you expectAnd allow your heart to feel the effectMay you express your appreciationWith some felt genuine emotionMay you find your ideal, the oneHe would smile and make your fear be gone

بودن كالغه سفارش چایی یه خرس سوار هواپیما و یه كالغ میده چایی رو كه میارن یه كمیشو میخوره باقیشو می پاشه به

مهموندار.

مهموندار میگه چرا این كارو كردی؟

كالغه میگه دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی! چند دقیقه می گذره باز كالغه سفارش نوشیدنی میده باز یه كمیشو میخوره

باقیشو می پاشه به مهموندار.

مهموندار میگه: چرا این كارو كردی؟

كالغه میگه دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی!

بعد از چند دقیقه كالغه چرتش می گیره.

خورده یه اونم كه زنه می به سرش بینه می اینو كه خرسه تفریح كنه...

مهموندارو صدا می كنه میگه یه قهوه براش بیارن قهوه رو كه میارن.

مهموندار مهموندار، به پاشه می باقیشو می خوره كمیشو یه میگه چرا این كارو كردی؟

خرسه میگه دلم خواست پررو بازیه دیگه پررو بازی.

كشون و سرش ریزن می مهموندارا همه یهو میگه كه اینو كشون تا دم در هواپیما می برن كه بندازنش بیرون خرسه كه اینو می بینه شروع به داد و فریاد می كنه كالغه كه بیدار شده بوده بهش میگه: آخه خرس گنده تو كه بال نداری مگه مجبوری پررو

بازی دربیاری!!!!!!!!

را خود منابع دیگران از تقلید از قبل مدیریتی: نكته به دقت ارزیابی كنید.

Page 14: Immigrants Magazine

گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390 14 Friday Dec.02. 2011, No. 76

ادامه در شماره آینده

آدم همیشه دنبال قطعه ای گم شده است، هیچ آدمی را نمی توان یافت كه قطعه خود را جستجو نكند. فقط نوع قطعه هاست كه فرق به دنبال دوستی است، دیگری در پی عشق؛ یكی می كند، یكی

مراد می جوید و یكی مرید.

یكی همراه می خواهد و دیگری شریك زندگی، یكی هم قطعه ای اسباب بازی.

به هر حال آدم هرگز بدون قطعه خود یا دست كم بدون آرزوی یافتن آن نمی

تواند زندگی كند.

آدم آرزوه��ای و است آدم زندگی اندازۀ به آرزو این گستره هرگز نابود نمی شوند. بلكه تغییر موضوع می دهند. حتی آن كه نمی خواهد آرزویی داشته باشد، آن كه آرزویش را از كف داده است، آنكه ایمان خود را به آرزویش از دست داده است. تمامی تالشش باز

برای گریز از تنهایی است.

عشق، رفاقت، شهرت طلبی... همه به خاطر هراس از تنها ماندن است و شاید قوی ترین جذابیت وصال در همین باشد كه آدمی در

هنگام وصال هرگز گمان نمی برد كه روزی تنها خواهد ماند.

تو گاهی خیال می كنی گمشده خود را باز یافته ای، اما بسیار زود درمی یابی از بزرگتر قدری ات بازیافته این كه بخش گمشده توست یا قدری كوچكتر.

گاهی او را می یابی و مدت كوتاهی در خوشبختی رسیدن به او به سر می بری و اما گاه او رشد می كند

و از خالء تو یا حتی خود تو بزرگتر می شود و دیگر در درونت نمی گنجد. آنگاه دیگر نفر یك قطعه گم شده به بدل او می شود و تو را برای جستن دایره خود

ترك می كند.

گاه نیز تو بزرگ می شوی و او كوچك باقی می ماند و روزی ناگهان درمی یابی كه )او(

قطعه گم شده ی تو نبود.

گاهی هم )او( را می یابی و این بار از ترس آنكه مبادا از دست تو لیز بخورد و برود سفت نگهش می داری، دو دستی به او می چسبی

و ناگهان گمشده تو زیر بار این فشار خرد و له می شود و سرانجام

نیز از دست می دهی اش احمقانه است اما تو از ترس تنها ماندن تنها می مانی.

گاه ته دلت حتی می ترسی كه قطعه گم شده ات را پیدا كنی كه مبادا دوباره گمش كنی، همیشه آن كس كه بیشتر دوست دارد، ضعیف تر است و بیشتر رنج می برد و همین ضعف است كه احساس آدم زیرا بخشد می آدم به ثباتی بی تمامیت خود را منوط به چیزی می كند

كه ثباتی ندارد.

ما همواره خود را قطعه هایی گم شده انتظار در همواره ما كنیم. می حس راه از كه كسی انتظار در ایم؛ نشسته برسد و ما را با خود ببرد، كه بیاید و ما خود همواره ما او بدون كند، كامل را

از ما شاید برای را گمشده و تنها و ناقص حس می كنیم، برخی همیشه در انتظار )او( بمانیم و بنشینیم و بپوسیم.

روز هر و امروز دیروز، ما، از برخی قطعه هایی گمشده بوده ایم.

گاهی بعضی ها با ما جور در می آیند، اما همراه نمی شوند.

گاهی نیز آدم هایی را می یابیم كه با ما همراه می شوند اما جور در نمی آیند.

را هایی آدم م��ا ه��ا وق��ت برخی دارند، نمی دوستمان كه داریم دوست یافت نیز هایی آدم كه گونه همان ما اما دارن��د، دوستمان كه شوند می

دوستشان نداریم.

در اتفاقی نداریم دوست كه آنانی به می بر همواره و خوریم می بر خیابان خوریم، اما آنانی را كه دوست می داریم اتفاقی در همواره گم می كنیم و هرگز

خیابان به آنان بر نمی خوریم.

نسیمی كوچكترین به كه طوری به ظریفند، ها رابطه برخی می شكنند.

قطعه ی گم شده »قسمت اول«

Page 15: Immigrants Magazine

Friday Dec.02. 2011, No. 7615 گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390

تحقیقی از »ریچارد وایزمن« روانشناس دانشگاه هارتفورد شایر

چرا برخی مردم بی وقفه در زندگی شانس می آورند درحالی كه سایرین همیشه بدشانس هستند؟

مطالعه برای بررسی چیزی كه مردم آن را شانس می خوانند، ده سال خانه در همیشه اقبال و بخت چرا بدانم می خواستم شد. شروع قبل بعضی ها را می زند، اما سایرین از آن محروم می مانند. به عبارت دیگر چرا

بعضی از مردم خوش شانس و عده دیگر بدشانس هستند؟

آگهی هایی در روزنامه های سراسری چاپ كردم و از افرادی كه احساس می كردند خوش شانس یا بدشانس هستند خواستم با من تماس بگیرند. صدها نفر برای شركت در مطالعه من داوطلب شدند و در طول سال های آنها از و گرفتم نظر زیر را زندگی شان كردم، مصاحبه آنها با گذشته

خواستم در آزمایش های من شركت كنند.

غافلند، موضوع این از كلی به افراد این هرچند كه داد نشان نتایج است. نهفته كردارشان و افكار در آنها بدشانسی یا كلید خوش شانسی افراد بگیرید. نظر در را زندگی در خوب مثال، فرصت های ظاهراً برای كه درحالی می كنند، برخورد فرصت هایی چنین با مرتبًا خوش شانس

افراد بدشانس نه.

با ترتیب دادن یک آزمایش ساده سعی كردم بفهم آیا این مساله ناشی از توانایی آنها در شناسایی چنین فرصت هایی است یا نه. به هر دو گروه افراد خوش شانس و بدشانس روزنامه ای دادم و از آنها خواستم آن را ورق

بزنند و بگویند چند عكس در آن هست.

به طور مخفیانه یک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم كه می گفت: اگر به سرپرست این مطالعه بگویید كه این آگهی را دیده اید، 250 پوند به و بود كرده پر را از صفحه نیمی آگهی این گرفت. خواهید پاداش خیره كاماًل آگهی این كه این با بود. شده چاپ درشت بسیار حروف كننده بود، افرادی كه احساس بدشانسی می كردند عمدتًا آن را ندیدند،

درحالی كه اغلب افراد خوش شانس متوجه آن شدند.

افراد از عصبی تر عمومًا بدشانس افراد كه داد نشان من مطالعه خوش شانس هستند و این فشار عصبی توانایی آنها در توجه به فرصت های غیرمنتظره را مختل می كند. در نتیجه، آنها فرصت های غیرمنتظره را به

خاطر تمركز بیش از حد بر سایر امور از دست می دهند.

برای مثال وقتی به مهمانی می روند چنان غرق یافتن جفت بی نقصی دست از را خوب دوستان یافتن برای عالی فرصت های كه هستند و می زنند ورق را روزنامه مشاغل خاصی یافتن قصد به آنها می دهند. از دیدن سایر فرصت های شغلی باز می مانند. افراد خوش شانس آدم های راحت تر و بازتری هستند، در نتیجه آنچه را در اطرافشان وجود دارد و نه

فقط آنچه را در جستجوی آنها هستند می بینند.

خوش اقبال آدم های كه داد نشان مجموع در من تحقیقات براساس چهار اصل، برای خود فرصت ایجاد می كنند:

اول: آنها در ایجاد و یافتن فرصت های مناسب مهارت دارند.

دوم: به قوه شهود گوش می سپارند و براساس آن تصمیم های مثبت می گیرند.

سوم: به خاطر توقعات مثبت، هر اتفاق نیكی برای آنها رضایت بخش است.

چهارم: نگرش انعطاف پذیر آنها، بدبیاری را به خوش اقبالی بدل می كند.

در مراحل نهایی مطالعه، از خود پرسیدم آیا می توان از این اصول برای داوطلبان خواستم از از گروهی كرد. استفاده مردم خوش شانس كردن یک ماه وقت خود را صرف انجام تمرین هایی كنند كه برای ایجاد روحیه و رفتار یک آدم خوش شانس در آنها طراحی شده بود. این تمرین ها به آنها كمک كرد فرصت های مناسب را دریابند، به قوه شهود تكیه كنند، انتظار داشته باشند بخت به آنها رو كند و در مقابل بدبیاری انعطاف نشان دهند.

یک ماه بعد، داوطلبان بازگشته و تجارب خود را تشریح كردند. نتایج از شده اند، شادتری آدم های گفتند آنها درصد 80 بود: انگیز حیرت از هر چیز خوش شانس تر دارند و شاید مهم تر بیشتری زندگی رضایت

هستند. و باالخره این كه من عامل شانس را كشف كردم.

چند نكته برای كسانی كه می خواهند خوش اقبال شوند:

به غریزه باطنی خود گوش كنید، چنین كاری اغلب نتیجه مثبت دارد.

با گشادگی خاطر با تجارب تازه روبرو شوید و عادات روزمره را بشكنید.

هر روز چند دقیقه ای را صرف مرور حوادث مثبت زندگی كنید.

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا ب كشی كردند. روز بعد ضمن كردن آویزان درحال همسایه اش كه شد متوجه زن صبحانه، صرف رخت های شسته است و گفت: لباس ها چندان تمیز نیست. انگار نمی داند

چطور لباس بشوید. احتمااًل باید پودر لباس شویی بهتری بخرد.

همسرش نگاهی كرد اما چیزی نگفت. هربار كه زن همسایه لباس های شسته اش را برای خشک شدن آویزان می كرد، زن جوان همان حرف را تكرار می كرد تا اینكه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدنلباس های تمیز روی بند رخت تعجب كرد و به همسرش گفت: "یاد گرفته چطور لباس

بشوید. مانده ام كه چه كسی درست لباس شستن را یادش داده."

مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره هایمان را تمیز كردم!

زندگی هم همینطور است. وقتی كه رفتار دیگران را مشاهده می كنیم، نگاه كردن از آن مشغول به درجه شفافیت پنجره ای كه آنچه می بینیم به توجه كنیم نیست بد انتقادی، از هرگونه قبل دارد. هستیم بستگی آیا بپرسیم خودمان از و داریم ذهنیتی چه لحظه آن در خود اینكه آمادگی آن را داریم كه به جای قضاوت كردن فردی كه می بینیم، در پی

دیدن جنبه های مثبت او باشیم؟

را خوب بد تاس نیست، آوردن تاس خوب زندگي روز: جمله بازي كردن است...

Page 16: Immigrants Magazine

گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390 16 Friday Dec.02. 2011, No. 76

از طوفانكنفرانسی شد. هواپیما سوار كشیش تا می رفت او و بود رسیده پایان به تازه در كنفرانس دیگری شركت كند؛ می رفت تا خلق خدا را هدایت كند و به سوی خدا بخواند و به رحمت الهی امیدوار سازد. در اندكی گذشت، قرار گرفت. جای خویش ابری آسمان را پوشانده بود، اّما زیاد جّدی به نظر نمی رسید. مسافران شادمان بودند

كه سفرشان به زودی شروع خواهد شد.

مسافران را كمربندها بعد، اندكی برخاست. زمین از هواپیما به گفتگو مشغول؛ پاسی گذشت. همه بیاسایند. تا كمی گشودند كشیش در دریای اندیشه غوطه ور كه در جمع بعد چه ها باید گفت و چگونه بر مردم تأثیر باید گذاشت. ناگاه، چراغ باالی سرش روشن شد: "كمربندها را ببندید!" همه با اكراه كمربندها را بستند؛ اّما زیاد به بلندگو از بعد، صدای ظریفی اندكی نگرفتند. را جّدی موضوع گوش رسید، "از نوشابه دادن فعاًل معذوریم؛ طوفان در پیش است."

موجی از نگرانی به دلها راه یافت، اّما همانجا جا خوش كرد و در چهره ها اثری ظاهر نشد، گویی همه می كوشیدند خود را آرام نشان دهند. باز هم كمی گذشت و صدای ظریف دیگر بار بلند شد، "با پوزش فعاًل غذا داده نمی شود؛ طوفان در راه است و شّدت دارد." نگرانی، چون دریایی كه بادی سهمگین به آن یورش برده باشد، از

درون دلها به چهره ها راه یافت و آثارش اندک اندک نمایان شد.

طوفان شروع شد؛ صاعقه درخشید، نعرۀ رعد برخاست و صدای نابود ساخت؛ كشیش و محو غّرش خود در را هواپیما موتورهای نیک نگریست؛ بعضی دستها به دعا برداشته شد؛ اّما سكوتی مرگبار بر تمام هواپیما سایه افكنده بود؛ طولی نكشید كه هواپیما همانند چوب پنبه بر روی دریایی خروشان باال رفت و دیگر بار فرود افتاد، گویی هم اكنون به زمین برخورد می كند و از هم متالشی می گردد. كشیش نیز نگران شد؛ اضطراب به جانش چنگ انداخت؛ از آن همه كه برای گفتن به مردم در ذهن اندوخته بود، هیچ باقی نماند؛ گویی حبابی بود كه به نوک خارک تركیده بود؛ پنداری خود كشیش هم به آنچه كه می خواست بگوید ایمانی نداشت. سعی كرد اضطراب را از خود برهاند؛ اّما سودی نداشت. همه آشفته بودند و نگران رسیدن به مقصد و از خویش پرسان كه آیا از این سفر جان به سالمت به

در خواهند برد.

نگاهی به دیگران انداخت؛ نبود كسی كه نگران نباشد و به گونه ای افتاد دختركی به نگاهش ناگاه باشد. نشده خدا دامن به دست خردسال؛ آرام و بی صدا نشسته بود و كتابش را می خواند؛ یک پایش را جمع كرده، زیر خود قرار داده بود. ابداً اضطراب در دنیای او راه نداشت؛ آرام و آسوده خاطر نشسته بود. گاهی چشمانش را می بست، و سپس می گشود و دیگر بار به خواندن ادامه می داد. پاهایش را دراز خستگی می خواهد گویی داد، قوس و كش را خود اندكی كرد،

سفر را از تن براند؛ دیگر بار به خواندن كتاب پرداخت؛ آرامشی زیبا چهره اش را در خود فرو برده بود.

هواپیما زیر ضربات طوفان مبارزه می كرد، گویی طوفان مشت های گره كردۀ خود را به بدنۀ هواپیما می كوفت، یا می خواست مسافران را كه مشتاق زمین سفت و محكمی در زیر پای بودند، بترساند. هواپیما را چون توپی به باال همه این اّما می آورد. فرود بار دیگر و می كرد پرتاب در آن دخترک خردسال هیچ تأثیری نداشت، گویی در آرامش آن در و می خورد تكان آرام و نشسته گهواره

بی مانند به خواندن كتابش ادامه می داد.

از هیچیک كه جایی در كند؛ باور نمی توانست ابداً كشیش بزرگساالن از امواج ترس در امان نبود، او چگونه می توانست چنین ساكت و خاموش بماند و آرامش خویش حفظ كند. باالخره هواپیما از چنگ طوفان رها شد، به مقصد رسید، فرود آمد. مسافران، گویی با فرار از هواپیما از طوفان می گریزند، شتابان هواپیما را ترک كردند، اّما كشیش همچنان بر جای خویش نشست. او می خواست راز این آرامش را بداند. همه رفتند؛ او ماند و دخترک. كشیش به او نزدیک امواج روی توپی و هواپیما كه چون از طوفان سخن گفت و شد پرسید و سببش؛ سئوال كرد او آرامش از حركت می كرد. سپس كه چرا هراس را در دلش راهی نبود آنگاه كه همه هراسان بودند.

دخترک به سادگی جواب داد، "چون پدرم خلبان بود؛ او داشت مرا به خانه می برد؛ اطمینان داشتم كه هیچ نخواهد شد و او مرا در میان این طوفان به سالمت به مقصد خواهد رساند؛ ما عازم خانه بودیم؛ پدرم مراقب بود؛ او خلبان ماهری است." گویی آب سردی ایمان به آن از اطمینان گفتن و خود بر بدن كشیش؛ سخن بود

داشتن؛ این است راز آرامش و فراغت از اضطراب!

بسا از اوقات انواع طوفانها ما را احاطه می كند و به مبارزه می طلبد. آسمان كه دیگر انواع بسیاری و خانگی، مالی، ذهنی، طوفانهای زندگی ما را تیره و تار می سازد و هواپیمای حیات ما را دستخوش حركات غیرارادی می سازد، آنچنان كه هیچ اراده ای از خود نداریم و نمی توانیم كوچكترین تغییری در جهت حركت طوفانها بدهیم. همه اینگونه اوقات را تجربه كرده ایم؛ بیایید صادق باشیم و صادقانه اعتراف كنیم كه در این مواقع روی زمین سفت و محكم بودن به مراتب آسان تر از آن است كه روی هوا، در پهنۀ آسمان تیره و تار،

به این سوی و آن سوی پرتاب شویم.

اّما، به خاطر داشته باشیم، كه خدا كه در آسمان است، خلبانی هواپیما را به عهده دارد و با دست های آزموده و ماهر خویش آن را در پهنۀ بی كران زندگی هدایت می كند. او ما را به منزل خواهد از را ما زندگی هواپیمای و می داند نیک را ما مقصد او رساند؛ نگران رساند. به سرمنزل مقصود خواهد و رهانید طوفانها خواهد

نباشید.

كنفرانسی شد. هواپیما سوار كشیش تا رفت رفت تا خلق خدا را هدایت كند و به سوی خدا بخواند و به رحمت الهی امیدوار سازد. در اندكی گذشت، قرار گرفت. جای خویش ابری آسمان را پوشانده بود، اّما زیاد جّدی رسید. مسافران شادمان بودند

Page 17: Immigrants Magazine

Friday Dec.02. 2011, No. 7617 گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390

اعتقاد و شناخت

قسمت دومكه است هر شخص روحانی كیان و منش او را از دیگر كسان متمایز می كند. مخصوصًا كنیم. اشاره خود به من( )خود تاكید با اگر هر شخص به نسبت تربیت علمی و تعلیمات شخص با است یافته كه نفسانی و روحانی دیگر تفاوت دارد و هركه منش و كیان آگاه و

برجسته ای داشته باشد و آن را در خود بشناسد، خدای خود را نیز تواند شناخت. همین منش و شخصیت روحانی است كه عرفًا از آن

بنام عشق یاد كرده اند.

ابوسعید ابی الخیر گوید:

عشق آمد و شد چو جانم اندر رگ و پوست تا كرد مرا خالی و پر كرد ز دوست

اجزای وجودم همه را دوست گرفت نامی است ز من بر من و باقی همه او ست

تاثیر یک هر و خدا شناسی كه خود شناسی رسد می نظر به متقابل در دیگری و نیز در شناخت حقایق خلقت دارند. یعنی خدا شناس نیز اگر از راس هرم خلقت به قاعده ی آن بنگرد، از كل به جزء و از خدا به شناخت راستین خود خواهد رسید و خواهد دانست كه در آفرینش اعضاء و اجزای جسم او چه حكمت و امكاناتی فراهم روحانی هم ملكات به امكانات جسمانی از بتواند او تا است شده

برسد.

انسان وظیفه دارد كه دانش خدا شناسی را با توسل به تحقیقات روانی و روحی تحقیقات مخصوصًا جدید علوم دانشمندان علمی انسان، نیز كسب كند. چون علوم قدیم و جدید و افاضات فالسفه و حكمای دیرین، همراه با تعلیمات دانشمندان محقق علوم در عصر

حاضر، نیز مكمل یكدیگرند.

عقل و اندیشه ی صائب، مفهوم این حقیقت بارز در بیت حافظ آسمانی را تایید می كنند كه ما انسانها.

"رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم

تا به اقلیم وجود اینهمه راه آمده ایم"

تصدیق می كنند كه انسانها و همه ی كائنات از عدم و نیستی به خلقت هستی آراسته و به زیور وجود مزین گردیده اند. فالسفۀ الهی و

پژوهندگان حقیقت وجود و هستی، آنانكه در گذشته می زیسته اند یا امروز سرگرم این تحقیق عمیق هستند، كوشیده و می كوشند تا بدانند كه مبدأ یا كیست كائنات و هستی جهان خلقت مدبر و ی شیوه به چه اگر تحقیقات اینگونه چیست؟! بسیار خود جای در و گیرد می صورت پیشین خوب است اما از طریق علوم جدید و آزمایشهای علمی امروز، خیلی بهتر، مفیدتر و همراه با توفیق

بیشتر، خواهد بود.

اگر روزی فرضیات دانشمندان علوم به اثبات علمی برسند، مثاًل انفجار طبیعت، و هستی جهان پیدایی سبب كه شود ثابت اگر یا خالء در پیش، سال میلیارد چهارده در كه است بوده بزرگی مادۀ از كوچک توده ی یک در دانشمندان از بعضی گفته ی به بسیار فشرده، روی داده است؛ آنگاه این پرسش بزرگتر عقل، مطرح خواهد شد كه استعداد جهان هستی شدن و استعداد تولید شدن كرات و كهكشانهای بسیار، در آن توده ی بسیار كوچک از ماده ی فشرده را، چه نیروئی آفریده است؟!! یا چه نیروئی به طبیعت كه خود آفریده و مخلوق است، امكان آفریدن و پروردن جهان طبیعی را، بدون ابزار و مصالح ساختمانی، عطا كرده است؟!! چه قدرت بی منتهایی به این طبیعت نا دیده اما موجود، فرصت آن را داده است كه تمام موجودات جهان طبیعی حتی سلولها، ژنها، اتمها و ذرات دیگر را چنانكه می بینیم و به حس و عقل در می یابیم - همواره تحت كنترل خود داشته باشد، تولید كند، بسازد، بازسازی و ترمیم

كند و، و، و،؟!!

در آزمایشهای علمی، این پرسش بسیار عمیق و دقیق عقل نیز مطرح خواهد بود كه قبل از آفرینش جهان هستی - در آن فضای خالی از كائنات - آن توده از ماده ی بسیار فشرده ی مفروض - از

كجا پیدا شده و چگونه از خالء و نیستی به هستی آمده است؟!!

عقل و عقالی جهان و دانش حكمت آمیزبسیار گسترده ی امروز، اعتراف دارند كه در چند میلیارد سال پیش، "كن، فیكون"ی صورت خدا فارسی، در آنرا خالق و خلقت را آن امروز كه است گرفته می نامیم یعنی خودآ - خود آمده - خود آفرین. و این قصه سر دراز

دارد. با سعدی بزرگ در این معنا هم آواییم كه:

و اند گفته وز هرچه وهم و گمان و قیاس و از خیال برتر ای شنیدیم و خوانده ایم !

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم

نوشته ی: ح. م. رهگشا

Page 18: Immigrants Magazine

گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390 18 Friday Dec.02. 2011, No. 76

حكایت اینگونه آغاز می شود كه دو دوست در بودند. بیابانی از عبور حال در قدیمی بحث كوچكی موضوع سر دو این سفر حین می كنند و كار به جایی می رسد كه یكی كنترل سیلی و دهد می دست از را خ��ودش خشم دوم زند. دوست می دیگری به صورت محكمی بود درد سیلی شوكه شده و از شدت ضربه كه بدون اینكه حرفی بزند روی شنهای بیابان نوشت: »امروز بهترین دوست زندگیم سیلی محكمی به

صورتم زد.«

آنها به راه خود ادامه دادند تا اینكه به دریاچه ای رسیدند. تصمیم گرفتند در آب كمی شنا كنند تا هم از حرارت و گرمای كویر خالص شوند و هم اتفاق پیش آمده را فراموش كنند. همچنانكه مشغول كرد بود حس خورده سیلی كه دوستی همان ناگهان بودند شنا پایین می كشد. را به سمت باتالق شده و گل و الی وی گرفتار شروع به داد و فریاد كرد و خالصه دوستش وی را با هزار زحمت از آن مخمصه نجات داد. مرد كه خود را از مرگ حتمی نجات یافته دید، فوری مشغول شد و روی سنگ كنار آب به زحمت حک كرد:

»امروز بهترین دوست زندگیم مرا از مرگ قطعی نجات داد.«

حرارت وقتی بود داده نجات را او كه دوستی با دید مطلب این كردن برای حک را وی تالش و شن روی زدم سیلی تو به »وقتی پرسید: شگفتی نوشتی و حال كه تو را نجات دادم روی سنگ حک

می كنی؟«

مرد پاسخ داد: »وقتی دوستی تو را آزار می دهد آن با وزش نسیم بخشش و عفو تا بنویس را روی شن آرام و آهسته از قلبت پاک شود. ولی وقتی كسی در حق تو كار خوبی انجام داد، باید آنرا در سنگ حک كنی تا هیچ چیز قادر به محو كردن آن نباشد و همیشه خود را مدیون لطف

وی بدانی.«

یاد بگیریم آسیبها و رنجشها را در شن بنویسیم تا فراموش شود و خوبی و لطف دیگران را در سنگ حک كنیم تا هیچگاه فراموش

نشود.

ما آمده ایم تا با زندگی كردن قیمت پیدا كنیم نه به هر قیمتی زندگی كنیم!

شن و سنگ

Page 19: Immigrants Magazine

Friday Dec.02. 2011, No. 7619 گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390

ی تک

هفله

مج

یهنگ

فری،

علمی،

زشمو

آادا

کانب

غرژه

ویی،

رس فا

ان زب

به

ه فت

ههر

د انی

توی

ا مد ر

منش

دانه

جلم

کنیه

العمط

ز نی

تسای

ب ق و

ری ط

از

ww

w.Da

nesh

man

d.Ca

Tel:

604.

913.

0399

Fax:

604

.913

.039

0Em

ail:

Info

@ D

anes

hman

d. C

aw

ww.

Dan

eshm

and.

Ca

Dane

shm

and

Mag

azin

ePe

rsia

n, W

eekl

y

For W

este

rn C

anad

a

ی تک

هفله

مج

یهنگ

فری،

علمی،

زشمو

آادا

کانب

غرژه

ویی،

رس فا

ان زب

به

ه فت

ههر

د انی

توی

ا مد ر

منش

دانه

جلم

کنیه

العمط

ز نی

تسای

ب ق و

ری ط

از

ww

w.Da

nesh

man

d.Ca

Tel:

604.

913.

0399

Fax:

604

.913

.039

0Em

ail:

Info

@ D

anes

hman

d. C

aw

ww.

Dan

eshm

and.

Ca

Dane

shm

and

Mag

azin

ePe

rsia

n, W

eekl

y

For W

este

rn C

anad

a

یفتگ

ه هجل

م

Page 20: Immigrants Magazine

گپی با مهاجرین شماره 76، جمعه 11 آذر 1390 20 Friday Dec.02. 2011, No. 76