immigrants 084

1392 یور شهر15 جمعه،84 ین شماره گپی با مهاجرFriday Sep.06. 2013, No. 84 1 1392 یور شهر15 ، سال نهم،84 شمارهIssue 84, Vol. 9, Sep. 06. 2013 یگانمه، را فصل نا با مهاجرین گپی9 th A N N I V E R S A R Y Issue

Upload: daneshmand-magazine

Post on 28-Mar-2016

240 views

Category:

Documents


5 download

DESCRIPTION

Immigrants Magazine, Published in Vancouver, Canada, Monthly, Persian

TRANSCRIPT

Page 1: Immigrants 084

Friday Sep.06. 2013, No. 841 گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392 Chatting with Immigrants

شماره 84، سال نهم، 15 شهریور 1392Issue 84, Vol. 9, Sep. 06. 2013

فصل نامه، رایگان

گپی با مهاجرین

9th

A NNIVERSARYIssue

Page 2: Immigrants 084

گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392 2 Friday Sep.06. 2013, No. 84

ماهنامه گپی با مهاجرین

ناشر: سیما اهورائی

سردبیر: آویسا ایزدی

ویراستار و مترجم: آویسا ایزدی، مریم سمنانیان

مدیر تولید و روابط عمومی و تبلیغات: فرین آینه ساز

تایپ و صفحه آرائی: سیما اهورائی

همکاران افتخاری: مهندس محمد عمادی)Copies Depot( رامین بهرامی

خبرنگار و عکاس مجله: ساالر شهنواز

COPIES DEPOT :چاپخانه

هیئت تحریریه گپی با مهاجرین

فرین آینه ساز، آویسا ایزدی، نازی لطفی، صنم سپهری، مهین خدابنده، مهرویه مغزی، علی نسیم، سوسن اسکافی،

درین، علیرضا فدایی، مریم سمنانیان، رهگشا

عالقمندان مجله " گپی با مهاجرین" می توانند این نشریه را از طریق سایتWWW. DANESHMAND.CA

مطالعه بفرمایند

Email: [email protected]

Tel: 604- 783- 0955Fax: 1-888-439-2522

گپــی بــا مهــاجـرینChatting with Immigrants - Bilingual Monthly Magazine

مرکز خدمات اهـورا

Desi

gned

by:

Dan

eshm

and.

ca

AHOURA SERVICES CENTRE

تلفن: 604-783-0955 فاکس: 1-888-439-2522

[email protected] :ایمیل

کادر متخصص ما آماده ارائه خدمات زیر می باشد:

تدریس خصوصی:

آموزش کتاب سیتی زن شیپIELTS زبان انگلیسی

فرانسه، فارسیریاضی، فیزیک، شیمی

آموزش کامپیوترطراحی با ذغال، مداد و انواع ماژیکنقاشی با رنگ و روغن و نقاشی با آبرنگ

طراحی و ساخت انواع زینت آالتامور سرمایه گذاری

امور بیمـه

تعمیرات کامپیوتر

آموزش کار با کامپیوتر

امور حسابداری: تکمیل فرمهای مالیاتی پایان سال

Book Keeping

امور تبلیغاتی:طراحی بیزنس کارت، لوگو

آگهی تبلیغاتی

طراحی وب سایت

امور تایپ و ترجمه:تایپ و ویرایش متون )کتاب، جزوه،بروشور( انگلیسی/فارسی

صفحه آرایی نشریات

ترجمه متون از فارسی به انگلیسی و بالعکس

مترجم همراه جهت انجام امور تازه واردین

SIN, MSP, Citizenship تکمیل فرمهای اداری و دولتی از قبیل

رزومه نویسی جهت تازه واردین

پرکردن فرم های مهاجرتی

Page 3: Immigrants 084

Friday Sep.06. 2013, No. 843 گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392

سرمقاله

با درودی دیگر به خوانندگان عزیز

عزیزان شما همکاری و همت با نامه فصل انتشار سال نهمین وارد همه دست شدیم. مهاجرین با گپی دست اندرکاران را که در سال گذشته با تالش و صبر و بردباری در کنارمان

آرزوی سالمتی و موفقیت برایشان و به گرمی می فشارم بودند دارم.

چاپخانه بهرامی رامــیــن آقــایــان از مایلم اینجا در دانشمند مجله عمادی محمد مهندس و COPIES DEPOT که در انتشار مجله مرا یاری داده و همچنین خانم آویسا ایزدی

از به خاطر همکاری مداوم و صمیمانه تشکر کنم. به مقاالت ارسال و تهیه با که عزیزی نویسندگان مجله ما رونق می دهند کمال تشکر را دارم. از خانم آویسا خانم خدابنده، مهین خانم سمنانی، مریم توزیع در که دوستانی سایر و درین خانم ایزدی،

مجله ما را یاری داده اند سپاس فراوان دارم.

ضمن آرزوی سالمتی و موفقیت برای تمام دست اندرکاران، امیدوارم همواره از حمایت آنها در جهت باال بردن سطح فرهنگی این نشریه بهره مند گردیم. منتظر پیشنهادات شما هستیم. به امید اینکه مجله

ما بتواند برای شما عزیزان مفید باشد.

امیدوارم گپی با مهاجرین بتواند انتظارات خوانندگان محترم را تا حدی برآورده ساخته و کاستی های آن را به یاری دوستداران و

خوانندگانش برطرف سازیم.

سیما اهورایی

یادداشت ناشر

سرویسهای زیر جهت سالمندان عزیز ارائه می شود:

تلفن "خانه ما" در خدمت شماست

6046576425

خیاطی و انجام انواع تعمیرات لباس •

کوتاه کردن مو و آرایش صورت •

همراهی جهت انجام امور پزشکی و غیرپزشکی از قبیل خرید روزانه •

نظافت منزل )شستشوی البسه و تعویض مالفه( و نظافت حیاط •

Companionship هم صحبتی •

انجام امور خارج از منزل: از قبیل امور بانکی و مراجعه به پستخانه •

انجام امور اداری، پر کردن فرمهای اداری، نامه نگاری، ترجمه و امور مشابه •

نگهداری و مراقبت از سگ و گربه شما در زمان مسافرت •

آموزش کامپیوتر به زبان ساده •

بهترین کیفیت، مطلوب ترین قیمت در خدمات

"خانـه مـا"

دارای گواهینامه و مجوزهای زیر:

Member of Peer Counselling of BCSocial Worker Training CertificateFood Safe Certificate

Email: [email protected]

صدور بیمه پزشکی

بیمه مسافرتیسوپر ویزا برای والدین

" این بیمه برای درخواست ویزا اجباریست"

778 -288-7657

پدرام اوشیدری تلفن تماس: 604-781-4079

پرهام اوشیدری تلفن تماس:

Page 4: Immigrants 084

گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392 4 Friday Sep.06. 2013, No. 84

دکتر آرون گاندی، نوۀ مهاتما گاندی و مؤّسس مؤّسسۀ "ام کی گاندی برای عدم خشونت"، داستان زیر را به عنوان نمونه ای از

عدم خشونت والدین در تربیت فرزند بیان می کند:

در پدربزرگم ای که مؤّسسه در مادرم و پدر با و بودم شانزده ساله وسط در جنوبی، افریقای در ،)Durban( ِدرِبن مایلی هجده فاصلۀ ما کردم. می زندگی بود کرده تأسیس شکر، و قند تولید تأسیسات آنقدر دور از شهر بودیم که هیچ همسایه ای نداشتیم و من و دو خواهرم همیشه منتظر فرصتی بودیم که برای دیدن دوستان یا رفتن به سینما

به شهر برویم.

یک روز پدرم از من خواست او را با اتومبیل به شهر ببرم زیرا کنفرانس یک روزه ای قرار بود تشکیل شود و من هم فرصت را غنیمت دانستم. چون عازم شهر بودم، مادرم فهرستی از خوار و بار مورد نیاز را نوشت و به من داد و چون تمام روز را در شهر بودم، پدرم از من خواست که چند کار دیگر را هم انجام بدهم، از جمله بردن اتومبیل برای سرویس

به تعمیرگاه بود.

جا "ساعت 5 همین کردم، گفت: پیاده روز صبح آن را پدرم وقتی منتظرت هستم که با هم به منزل برگردیم." بعد از آن که شتابان کارها را انجام دادم، مستقیمًا به نزدیکترین سینما رفتم. آنقدر مجذوب بازی جان وین در دو نقش بودم که زمان را فراموش کردم. ساعت 5/5 بود که یادم آمد. دوان دوان به تعمیرگاه رفتم و اتومبیل را گرفتم و شتابان به جایی

رفتم که پدرم منتظر بود. وقتی رسیدم ساعت تقریبًا شش شده بود.

پدرم با نگرانی پرسید، "چرا دیر کردی؟"

آنقدر شرمنده بودم که نتوانستم بگویم مشغول تماشای فیلم وسترن جان وین بودم و بدین لحاظ گفتم، "اتومبیل حاضر نبود؛ مجبور شدم منتظر بمانم." ولی متوّجه نبودم که پدرم قبال به تعمیرگاه زنگ زده بود.

مچ مرا گرفت و گفت، "در روش من برای تربیت تو نقصی وجود داشته که به تو اعتماد به نفس الزم را نداده که به من راست بگویی. برای آن که بفهمم نقص کار کجا است و من کجا در تربیت تو اشتباه کرده ام، این

هجده مایل را پیاده می روم که در این خصوص فکر کنم."

پدرم با آن لباس و کفش مخصوص مهمانی، در میان تاریکی، در جاّده های تیره و تار و بس ناهموار پیاده به راه افتاد. نمی توانستم او را تنها بگذارم. مّدت پنج ساعت و نیم پشت سرش اتومبیل می راندم و پدرم را که به عّلت دروغ احمقانه ای که بر زبان رانده بودم غرق ناراحتی و اندوه

بود نگاه می کردم.

همان جا و همان وقت تصمیم گرفتم دیگر هرگز دروغ نگویم. غالبًا دربارۀ آن واقعه فکر می کنم و از خودم می پرسم، اگر او مرا، به همان طریقی که ما فرزندانمان را تنبیه می کنیم، مجازات می کرد، آیا اصاًل درسم را خوب فرا می گرفتم. تصّور نمی کنم. از مجازات متأّثر می شدم آنقدر از خشونت عاری سادۀ این عمل اّما دادم. می ادامه کارم به اّما داده زنده است گویی همین دیروز رخ بود که هنوز در ذهنم نیرومند

است. این است قّوۀ عدم خشونت.

خاطره ای از آرون گاندی

*A Recollection by Dr Arun Gandhi*Dr Arun Gandhi, grandson of Mahatma Gandhi and founder

of the M.K. Gandhi Institute for non-violence, has shared the following story as an example of nonviolencein parenting.

‘I was 16-years-old and living with my parents at the institute my grandfather had founded 18 miles outside of Durban, South Africa, in the middle of the sugar plantations. We were deep in the country and had no neighbours, so my two sisters and I would always look forward to going to town to visit friends or go to the movies.

One day my father asked me to drive him to town for an all day conference, and I jumped at the chance. Since I was going to town, my mother gave me a list of groceries she needed and, since I had all day in town, my father asked me to take care of several pending chores, such as

getting the car serviced.When I dropped my father off that morning, he said, “I will

meet you here at 5.00pm and we will go home together”. After hurriedly completing my chores, I went straight to the nearest movie theatre. I got so engrossed in a John Wayne double-feature that I forgot the time. It was 5.30 before I remembered. By the time I ran to the garage and got the car and hurried to where my father was waiting for me, it was almost 6.00pm.

He anxiously asked me, “Why were you late?” I was so ashamed to tell him I was watching a John Wayne western movie that I said, “The car wasn’t ready, so I had to wait,” not realizing he had already called the garage.

When he caught me in the lie he said, “There’s something wrong in the way I brought you up that didn’t give you the confidence to tell me the truth. In order to figure out where I went wrong with you, I’m going to walk home 18 miles and think about it.”

So dressed in his suit and dress shoes, he began to walk home in the dark on mostly unpaved, unlit roads. I couldn’t leave him, so for five and a half hours I drove behind him, watching my father go through agony for a stupid lie that I uttered.

I decided then and there that I’was never going to lie again. I often think about that episode and wonder, if he had punished me the way we punish our children, whether I would have learned a lesson at all. I don’t think so. I would have suffered the punishment and gone on doing the same thing.

But this single nonviolent action was so powerful that it is still as if it happened yesterday. That is the power of non-violence. –

*Dr Arun Gandhi*

Page 5: Immigrants 084

Friday Sep.06. 2013, No. 845 گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392

چمدانش را بسته بودیم. با خانه سالمندان هم، هماهنگ شده بود یک ساک هم داشت با یک قرآن کوچک، کمی نان روغنی، آبنات

قیچی و کشمش، چیزهایی شیرین، برای شروع آشنایی.

گفت: مادر جون، من که چیز زیادی نمی خورم، یک گوشه هم که نشستم، نمیشه بمونم، دلم واسه نوه هام تنگ میشه!

گفتم: مادر من، دیر میشه، چادرتون هم آماده ست، منتظرند.

گفت: کیا منتظرند؟ اونا که اصاًل منو نمی شناسند! و ادامه داد:

به کسی اینجا اونجا مادرجون، آدم دق میکنه ها، من که آخه کار ندارم، اصاًل، اوم، دیگه حرف نمی زنم. خوبه؟ حاال میشه بمونم؟

چیزو همه گیری، می آلزایمر داری شما من، مادر آخه گفتم: فراموش می کنی.

گرفتم، من رو اسمش سخته که چیزی این مادر جون، گفت: قبول.

تو چی؟ تو چرا همه چیزو فراموش کردی دخترکم؟!

خجالت کشیدم، حقیقت داشت، همه کودکی و جوانی ام و تمام عشق و مهری را که نثارم کرده بود، فراموش کرده بودم.

اون بخشی از هویت و ریشه و هستی ام بود، و راست می گفت، من همه را فراموش کرده ام.

زنگ زدم به خانه سالمندان، که نمی رویم.

نگاه و چروکیده های لب بر نشسته خنده به کردن نگاه توان مهربانش را نداشتم، ساکش را باز کردم. قرآن و نان روغنی و... همه

چیزهای شیرین دوباره در خانه بودند. آبنات قیچی را برداشت

کردی. باز و بستی هی شدی خسته جون، مادر بخور گفت: دست های چروکیدشو بوسیدم و گفتم:

مادر جون ببخش، حاللم کن، فراموش کن.

اشکش را با گوشه رو سری اش پاک کرد و گفت:

چی رو ببخشم مادر، من که چیزی یادم نمی یاد.

یعنی شاید فراموش می کنم! گفتی چی گرفتم؟ آل چی... جل الخالق، چه اسمهایی می زارن این دکترا، روی درد های مردم، طاقت نگاه بزرگوار و اشک های نجیب و موی سپیدش را نداشتم.

در حالیکه با دست های لرزانش، موهای دخترم را شانه می کرد.

زیر لب می گفت: من که ندارم ولی گاهی چه نعمتیه این آلزایمر!!

چه زیباست این حکایت

چند حقیقت درباره آدم ها* وقتی شخصی حتی به چیزای الکی زیاد می خنده، مطمئن باشید

که عمیقًا غمگینه .

* وقتی کسی زیاد میخوابه ، مطمئن باشید که تنهاست.

بزنه حرفشو سریع اگر هم حرف و * وقتی شخصی کم حرف میزنه میگه، مطمئن باشید که رازی رو حفظ میکنه.

* وقتی کسی نمیتونه گریه کنه نشون دهنده شکنندگی و ضعف اونه.

* وقتی کسی غیر عادی غذا میخوره بدونید که اضطراب داره.

* وقتی کسی واسه چیزای کوچیک گریه میکنه، یعنی دل بی گناه و نرمی داره.

* اگه کسی به خاطر چیزای احمقانه و کوچیک از دستت عصبانی شد، یعنی که خیلی دوستت داره.

انسانهای قوی می دانند چگونه به زندگی شان نظم دهند. حتی زمانی لب روی لبخندی با همچنان زند می حلقه چشمانشان در اشک که

می گویند "من خوب هستم".

Page 6: Immigrants 084

گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392 6 Friday Sep.06. 2013, No. 84

قسمت دوم

بدن انسان سالم از هر جواهری گرانبها تر است- تسونگ کاپا

۲۴- یکی از عوامل اصلی بیماری آسم مصرف شکر است.

۲5- شکر باعث آپاندیسیت می شود.

شکر چگونه؟ است. استخوان پوکی اصلی عامل شکر -۲۶ ماده ای زائد است که فاقد هر گونه ویتامین یا مواد معدنی است رو سلولها مجبور این از نیست. آن و جذب به هضم قادر بدن و منیزیوم و کلسیم امالح از ملکولهای شکر برای شکستن هستند ذخیره در استخوانها استفاده کنند. هر چه بیشتر چیزهای شیرین مصرف شود کلسیم بیشتری از استخوانها خارج شده و در فرایند هضم شکر مصرف می شود. در نهایت استخوانها بعد از چند سال پوک می شوند. دلیل اصلی خرابی دندانها نیز همین است. کلسیم از دندانها استخراج شده و دندان به مرور پوسیده و خراب می شود. مصرف شیر در این هنگام سودی ندارد مخصوصا اگر همراه کیک

و شیرینی باشد.

۲۷- شکر آب بذاق دهان را اسیدی می کند که برای دندانها ضرر دارد.

۲۸- شکر میزان ترشح هورمون رشد را کم می کند. جوانان کوتاه قد نتیجه مصرف شکر هستند.

۲۹- شکر عامل اصلی باال رفتن فشار خون است.

۳۰- شکر ساختار پروتئین ها را به هم می ریزد در نتیجه بدن قادر به جذب آنها نخواهد بود.

۳۱- آلرژی به غذاهای گوناگون نتیجه مصرف شکر است.

۳۲- ایجاد اگزما در کودکان از عواقب مصرف شکر است.

۳۳- آب مروارید بر اثر مصرف شکر به وجود می آید.

را DNA ساختمان که است این شکر خطر بزرگترین -۳۴ سرطانی سلولها نتیجه در که دهد می تغییر را آن و می شکند

می شوند.

۳5- شکر سبب تولید رادیکالهای آزاد در خون و افزایش ریسک سرطان است.

۳۶- شکر فعالیت هورمونها را بر هم می زند.

اندام بدن را کم ۳۷- مصرف شکر انعطاف پذیری ماهیچه ها و می کند به طوریکه با کوچکترین حرکت ورزشی عضالت منقبض

می شوند و درد می گیرند.

کبد سرطان و کبد سلولهای تقسیم افزایش سبب شکر -۳۸ می شود.

۳۹- شکر مقدار چربی کبد را زیاد می کند.

۴۰- شکر اندازه کلیه ها را بزرگ می کند.

۴۱- اختالل در کار پانکراس از اثرات شکر است.

۴۲- عامل یبوست و خشکی روده شکر است.

مصرف اثر بر میگرن و دلیل بی و موقع بی سردردهای -۴۳چیزهای شیرین است.

۴۴- شکر امواج مغزی دلتا- آلفا و تتا را زیاد می کند که در نتیجه این افزایش قدرت تمرکز و تصمیم گیری در انسان از بین می رود.

۴5- عامل اصلی افسردگی شکر است. مردم عامی تصور می کنند حالیکه در روحیه شان شاد خواهد شد با خوردن چیزی شیرین خاطر به شیرینی خوردن از حاصل شادی است. عکس بر کامال اعتیادی است که به آن دارید و با خوردن آن آرامش می یابید اما

در روحیه و امواج مغزی شما اثر متضاد دارد.

۴۶- شکر ریسک بسته شدن رگهای خونی را زیاد می کند.

حواس با که آلزایمر یعنی قرن بیماری وحشتناکترین -۴۷ وجود به شکر مصرف اثر بر شود می شروع کوچک های پرتی می آید. این به آن معناست که تا ۲5 سال دیگر نیمی از جمعیت در زجرآوری مرگ و داشت خواهند آلزایمر زمین کره میانسال

انتظارشان است.

MKCounselling

مهیـن خدابنده

Í آیا مایلید بدانید چه روشی رابطه شما را با دیگران، همسران و

فرزندانتان بهبود می بخشد؟Í آیا شما و همسرتان در تربیت فرزندتان اختالف نظر دارید؟

عضو رسمی انجمن مشاوران حرفه ای و

عضو رسمی انجمن مربیان خانواده در بریتیش کلمبیا

مشاور روابط خانوادگی، زناشوئی

و تعلیم و تربیت کودک با 20 سال سابقه کار در کانادا

جهت مالقات و تنظیم وقت قبلی، لطفا با تلفن 3088-922-604 تماس بگیرید.

Tel: 604.922.3088 [email protected]

Mahin Khodabandeh, B.A.

برای مشاوره و آشنائی با روشهای موثر:

اثرات شکر در بدن

Page 7: Immigrants 084

Friday Sep.06. 2013, No. 847 گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392

Part 2UCLA on Alzheimer’s. ...very informative Food

for Thought:

*What to Drink for Good Memory*A great way to keep your aging memory sharp and

avoid Alzheimer’s is to drink the right stuff.a. Tops: Juice.A glass of any fruit or vegetable juice three times

a week slashed Alzheimer’s odds 76% in Vanderbilt University research. Especially protective:blueberry, grape and apple juice, say other studies.

b. Tea:Only a cup of black or green tea a week cut rates

of cognitive decline in older people by 37%, reports the Alzheimer’s Association. Only brewed tea works. Skip bottled tea, which is devoid of antioxidants.

c. Caffeine beverages.Surprisingly, caffeine fights memory loss and

Alzheimer’s, suggest dozens of studies. Best sources: coffee (one Alzheimer’s researcher drinks five cups a day), tea and chocolate. Beware caffeine if you are pregnant, have high blood pressure, insomnia or anxiety.

d. Red wine:If you drink alcohol, a little red wine is most apt

to benefit your aging brain. It’s high in antioxidants. Limit it to one daily glass for women, two for men. Excessive alcohol, notably binge drinking, brings on Alzheimer’s.

e. Try to avoid: Sugary soft drinks,Especially those sweetened with high fructose corn

syrup. They make lab animals dumb. Water with high copper content also can up your odds of Alzheimer’s. Use a water filter that removes excess minerals.

*5 Ways to Save Your Kids from Alzheimer’s Now*

Alzheimer’s isn’t just a disease that starts in old age. What happens to your child’s brain seems to have a dramatic impact on his or her likelihood of Alzheimer’s many decades later.

Here are five things you can do now to help save your child from Alzheimer’s and memory loss later in life, according to the latest research.

1. Prevent head blows:Insist your child wear a helmet during biking,

skating, skiing, baseball, football, hockey, and all contact sports. A major blow as well as tiny repetitive unnoticed concussions can cause damage, leading to memory loss and Alzheimer’s years later.

2 Encourage language skills:A teenage girl who is a superior writer is eight times

more likely to escape Alzheimer’s in late life than a teen with poor linguistic skills. Teaching young children to be fluent in two or more languages makes them less vulnerable to Alzheimer’s.

3. Insist your child go to college:Education is a powerful Alzheimer’s deterrent.The more years of formal schooling, the lower the

odds. Most Alzheimer’s prone: teenage drop outs. For each year of education, your risk of dementia drops 11%, says a recent University of Cambridge study.

4. Provide stimulation:Keep your child’s brain busy with physical, mental

and social activities and novel experiences. All these contribute to a bigger, better functioning brain with more so-called ‘cognitive reserve.’ High cognitive reserve protects against memory decline and Alzheimer’s.

5. Spare the junk food:Lab animals raised on berries, spinach and high

omega-3 fish have great memories in old age.Those overfed sugar, especially high fructose in soft

drinks, saturated fat and trans fats become overweight and diabetic, with smaller brains and impaired memories as they age, a prelude to Alzheimer’s.

UCLA on Alzheimer's

Page 8: Immigrants 084

گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392 8 Friday Sep.06. 2013, No. 84

دمرخوابیدن

دمرخوابیدن چه هنگامی که دست ها باال باشند چه هنگامی که دست ها پایین قرار گرفته باشند و یا بالش کوچک باشه یا بزرگ و که طوری به شد. خواهد مشکل ایجاد باعث نباشد بالشی اصال یا گفته می شود یک سوم مشکالتی که برای کمر پیش می آید مربوط به دمر خوابیدن است. این حالت باعث میشود تا ماهیچه های شما طوری قرار بگیرند که قادر به استراحت کردن نباشند و مفاصل شما تحت کشش قرار می گیرند و نمی توانند در هنگامی که به خواب رفته اید خودشان را آزاد قرار دهند و این در نهایت منجر به احساس خستگی در صبح می شود و انرژی زیادی را در حین خواب شب از

دست خواهید داد.

طرز نادرست خواب - خوابیدن به دمر

طاق باز خوابیدن

طاقباز خوابیدن )شکم و سینه رو به باال ( هنگامی که دست های شما زیر سرتان قرار دارد )یعنی هنگامی که بازو باالتر از کتف قرار می گیرد( هم یکی دیگر از نحوه های نادرست خوابیدن است. این حالت خواب باعث می شود عضالت کتف و گردن شما تحت کشش قرار بگیرند و هنگامی که بیدار شوید در نواحی گردن و کتف احساس

درد و کوفتگی خواهید کرد.

طرز ناصحیح خوابیدن به پشت

خوابیدن به پهلو

یک با و شده خم باالیی پای که وضعیتی در پهلو به خوابیدن پیچش کمر به روی زمین قرار گرفته است. این وضعیت عضالت و مفاصل پشت و گردن شما را تحت استرس و کشش قرار داده و در

دراز مدت باعث ایجاد بد فرمی و ناراحتی در این نواحی می شود.

طرز نادرست خوابیدن به پهلو

تا اینجا عمده ترین حالت های خوابیدن را ذکر کردیم و شیوه های اشتباه را با هم دیدیم، سوالی که مطرح است این است که نحوه ی صحیح خوابیدن چیست؟ چطور حاالت ذکر شده در باال را تصحیح

کنیم؟ با خواندن ادامه ی مطلب به این سوال ها پاسخ خواهیم داد.

بهتر است ابتدا تصمیم بگیرید که چطور راحت تر می خوابید؟ در کدام حالت؟ طاق باز و یا به پهلو؟ و بر طبق آن الگوی خواب خود را

اصالح کنید.

حالت های خوابیدن درست

خوابیدن به پهلو

برای اینکه عضالت گردن و پشت خودتان رو از فشار آزاد کنید و پهلو به وقتی که بگیرید یاد است بهتر باشید داشته راحتی خواب خوابیده اید پایی را که پایین قرار دارد درون سینه خم کنید و پای دیگر را که باال قرار گرفته است صاف بگذارید و یا هر دو پا را خم کنید. در این حالت بازو / دست باالیی باید بر روی ران پایی که خم شده قرار داشته باشد و دستی که پایین قرار گرفته است باید بازوی دست باالیی را بگیرد! همچنین میتوانید بالش کوچکی را در آغوش

بگیرید. برای درک بهتر به تصاویر زیر دقت کنید:

طرز صحیح خوابیدن به پهلو ـ حالت اول

طرز صحیح خوابیدن به پهلو ـ حالت دوم

طرز صحیح خوابیدن به پهلو ـ حالت سوم

جلوگیری شما پشت عضالت گرفتگی و پیچش از حاالت این می کنند و همتراز بودن گردن و بالش باعث ایجاد همگونی و فشار متناسب در عضالت گردن شده و به این ترتیب بدن شما بدون تحمل هیچ فشار اضافی و در حالت استراحت کامل به خواب خواهد رفت. کار سختی نیست! می تونید یکبار امتحان کنید و تفاوت را احساس

کنید.

طاقباز خوابیدن

خوابیدن به پشت یا همون طاقباز خوابیدن گزینه ی بعدی برای خوابیدن درست است به شرطی که بالش فشاری به گردن شما وارد نکند و دست های شما به صورت موازی با بدنتان و رو به پایین قرار گرفته باشد. به یاد داشته باشید خوابیدن به این روش هنگامی که یکی از دستها بر روی سر قرار گرفته باشد ماهیچه های بزرگ پشت

و گردن را تحت کشش و آزار قرار می دهد.

طرز صحیح خوابیدن به پشت ـ شکل ۱

طرز صحیح خوابیدن به پشت ـ شکل ۲

ما در این مقاله حاالت عمده و پر طرفدار خوابیدن را بررسی کردیم ولی بهتر است در صورتی که شما حالت دیگری برای خوابیدن سراغ دارید نحوه ی صحیح آن را فرا بگیرید و خود را ملزم به رعایت آن

عادت کنید.

یادآوری می کنیم این کار با تمرین قابل دستیابی است و اصالح نحوه ی خوابیدن باعث

راحتی و استراحت کامل ماهیچه های شما و ذخیره انرژی بیشتر برای صبح روز بعد خواهد شد

و این باعث می شود روزهایی که پیش رو دارید را با شادابی بیشتری آغاز کنید.

حالت های نادرست خوابیدن

Page 9: Immigrants 084

Friday Sep.06. 2013, No. 849 گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392

Want to lose weight??

A new report reveals that 62% of older women believe their weight or shape is a major bummer. Many have eating disorders and a significant number vomit, take diet pills, or use laxatives to lose weight.

We want you to stop, take a deep breath, and consider this: You can boost your self-esteem,, lose weight, get stronger, and feel happier without adopting extreme (and extremely harmful) habits.

How to lose weight? Get a walking buddy (a dog, a friend, or headphones). Start slowly.

Your long-term goal is to walk 10,000 steps a day. Also make these simple diet changes:

1. Avoid most saturated fats.2. Avoid all trans fats.3. Eat only 100% whole grains.4. Eliminate added sugar.5. Never eat sugar syrups (high fructose corn syrup is part of this felonious grouping).

To lose weight and get healthy, be patient -- and persistent.

Regarding wise-man responsilities! نوشته : مهرویه مغزی، ونکوور[email protected]

A dear reader writes:‘You have degraded the man’s

station, the wise- man’s station, by saying that he is just ‘a sweet fruit’ of the life of a good woman and he is destined to be ‘eaten’ by another woman!

And I wrote back to him the following words, saying:

Dear reader, the two articles written regarding ‘the most mysterious existing relationship between humans?’ and ‘the man’s responsibilities!’ were about the responsibilities of the wise-man for keeping peace between his mother and his lifetime companion and/or his wife ... so the above articles were not written for the responsibilities of all the wise -men in this world... but now that you have asked for it I should add some words to what I have said before, saying:

A wise- man is the sweet ‘fruit’ of the tree of the life of a good woman/mother that is destined to be ‘eaten’ by another good woman,

A wise- man is the ‘fruit’ of the tree of the ‘knowledge’, a good mother,

A wise -man is a ‘lamp’ lighten by a good mother, illuminating the whole world and the life of his lifetime companion at the same time,

A wise –man is like a thousand years old ‘wine’ that ‘its’ quality is not being determined by its ‘owner’ but by ‘itself’,

A wise- man is a man who is holding a lighten ‘lamp’ in one hand illuminating the whole world, while he is caressing his beloved’s head with another hand,

A wise- man would never question his own station because ‘he is’ what he ‘gives out’ to the world, the ‘light’!

Page 10: Immigrants 084

گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392 10 Friday Sep.06. 2013, No. 84

بنام یگانه دانای مهربان

دستور طبق حج مناسک انجام ـ حج مناسک و مراحل شریعت است و عمده موارد آن بشرح ذیل است:

میقات: در میقات یعنی محل حرکت به سوی کعبه، قبل از لبیک گفتن، لباس ها عوض می شود و همه از هر نژاد، قبیله و موقعیت مالی، یک نوع لباس و آنهم ساده ترین شکل یعنی دو تکه پارچه سفید بدون دوخت، می پوشند. از همین زمان شروع آماده شدن برای اعمال، گفته می شود که فقیر و دارا، سیاه و سفید، عرب و عجم را کنار بگذارید. همه مثل هم هستند و برترین، پرهیزگارترین است. حج گزار در فرایندی سخت وارد می شود که تالش قبل او برای خودسازی، سعی او در حال حاضر، بعبارتی بینش و فهم حج

کننده، نتیجه نهایی را رقم می زند.

لبیک: پذیرفتن امر "او" آنهم بدون چون و چرا، مهمترین امر حج است. به بیان قران مناسک حج باید همگی خالص برای خدا باشد. دومین امر مهم که ارتباط با خلق خداست هم زیر مجموعه امر نخست است.

طواف خانه خدا: هفت بار چرخیدن از چپ به راست بدور کعبه است. برای این هفت، دالیلی مطرح شده از جمله اینکه قرآن هفت مگر بگردم. دورت گوییم می عزیزمان، به ما غیره. و دارد بطن پروانه بدور شمع نمی گردد؟ اینجا نیز داستانی غیر از این نیست، عالقمندی مطرح، بحث عاشق و معشوق است و لذا به دور چرخیدن مطرح می شود. بدن در ظاهر می چرخد و دل، درونا طواف می کند.

یافتن برای که است مادری تالش داستان ومروه: سعی صفا آب برای کودکش به هر دری می زند. در بیابان برهوت ناامید نمی گردد و نه یکبار بلکه هفت بار باال و پایین می رود و ناگاه متوجه فوران آب از زیر پای بچه می شود. همان آبی که به "زمزم" مشهور بر با عقل، معما را حل کنی؟! مشیتش است. شاید در فکری که این واقع شد. به همین سادگی. هاجر چه گفته؟ چه کرده؟ کسی نمی داند ولی مسلم است او دارای این آمادگی بوده است که در چنین موقعیت دشواری قرار گیرد. چون بگفته خدا از کسی بیش از توانش، خواسته نمی شود. یعنی هاجر دارای این توان بوده است و این است که این کنیز در همسایگی کعبه سکنا می گزیند و میلیون ها مسلمان آرزو دارند، در کنار قبرش، در جوار خانه خدا یعنی در هجر اسماعیل دو رکعت نماز بخوانند.

معرفت و شناخت ، عرفان از آنرا ریشه معنی نظر از عرفات: دانسته اند. نکته بسیار مثبتی از نظر روانشناسی در ارتباط با عرفات مطرح می شود: هر کس در زمین عرفات حاضر شود، قطعًا بخشیده می شود و مزید بر این، گمانی غیر از این را، گناه بزرگ برشمرده اند. اثر مثبت این گفته بویژه بر حج گزار که به آن باور دارد، بسیار شگرف است.

در که گزار حج اند. دانسته شعور ریشه از را مشعر مشعر: عرفات شناخت حاصل نموده در اینجا به شعور می رسد. پاسی از امکانات حداقل با بیابان در و باشد مشعر در باید را شب ای، گزنده هیچ گزیدن گــزارش حال به تا که جایی بخوابد حتی به یک زایر، ثبت نگردیده است. آیا می شود؟!

)بخشیده خاص رحمت است. شده گفته آرزو معنی به منا: شدن( نصیب شد، به شناخت و شعور رسیدی، حال هر آنچه می که است معرفت و شدن پاک برکت پرتو در کن. آرزو خواهی وضعیت دیگری نصیب شده و آرزو کردن می تواند ثمر دهد. کسی که پیگیرخودشناسی بوده، بهتر توان فهم موقعیت مسافر ما را دارد. بهرحال چه شیرین که با خالص سازی، خود را در حضور خدا حس کنی.

رمی جمرات: تهیه سنگ ریزه، در فکر تهیه سنگ مناسب بودن، سه روز سنگ خانه شیطان زدن یعنی او را از خود دور کردن، سه روز تمرکز و تعمقی که بر موضوع می کنی، موجب می شود تا با وجودی که این عمل بنظر ساده می رسد، بر شخص اثر درونی کند ابراهیم و در تزکیه او موثر واقع شود. در حج همه جا، جای پای خلیل هویداست، بویژه در قربانی کردن که جلوه خاصی به خود می گیرد. حقا هر چه در مورد قربانی کردن نوشته شود و با هر زبانی که گفته شود، تمامی ندارد و شیرین است چون صحبت عشق و مرحله واالی آن یعنی تسلیم در برابر حق است. تصور کن که بعد از سال ها، در زمان پیری فرزندی به تو عطا شده و حال می خواهی بنا به الهامی که شده، او را قربانی کنی. آیا توان تصورش را داری؟! بلی خالص کردن دین برای خدا و تسلیم "او" شدن، سخت است. کسی که چنین کند، ملکوت را به او نشان می دهند. ابراهیم چنین است و وقتی خداوند می فرماید تسلیم شو، عرض می کند مطیع بسوی گامی گذاشتن امید به را مردان حق این زندگی فرمانم. خودشناسی، مدنظر و تعمق قرار می دهیم. انشاالله که به لطف حق

ادامه در شماره آیندهبرکتی نصیب گردد.

تهیه کننده: علی نسیم [email protected]قسمت دومخانه خدا و گنبد خضرا

Page 11: Immigrants 084

Friday Sep.06. 2013, No. 8411 گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392

چگونه و چه زمانی بنزین بزنیم؟

اطالعاتی که ذیاًل ذکر می شود بسیار جالب و سبب صرفه جویی، یا بهتر بگویم، استفاده بیشتر و بهتر از بنزینی است که خریداری می نمایید. یکی از دوستان به زبان انگلیسی ارسال داشت؛ به نظر رسید اگر به فارسی برگردانده

شود، برای تعداد بیشتری می تواند مفید فایده باشد. امید که چنین باشد.

چند راهنمایی برای بنزین زدن:

من نمی دانم بنزین در مملکت شما لیتری چند است، اّما اینجا در کالیفرنیا ما برای هر لیتر یک دالر می پردازیم. اّما رشته کاری من مّدت ۳۱ سال در زمینه نفت و بنزین است، بنابراین ترفندهایی وجود دارد که بتوانیم از هر

لیتر بنزینی که می خریم حّداکثر استفاده را بکنیم.

در اینجا در خّط لوله کایندر مورگان که من در سان خوزهء کالیفرنیا کار می کنم، در ۲۴ ساعت از طریق خّط لوله چهار میلیون گالن تحویل می دهیم. یک روز گازوئیل، روز بعد بنزین هواپیما و انواع بنزین معمولی. ما ۳۴ مخزن

در اینجا داریم که گنجایش آنها روی هم رفته ۰۰۰ر۸۰۰ر۱۶ گالن است.

فقط صبح زود که حرارت زمین هنوز در پایین ترین حّد قرار دارد بنزین بزنید. به خاطر داشته باشید که در تمام پمپ بنزین ها مخزن سوخت در زیر زمین قرار دارد. هر چه زمین سردتر باشد، بنزین غلیظ تر و متراکم تر است. وقتی هوا گرم می شود، بنزین منبسط می گردد. بنابراین، خرید بنزین در بعد از ظهر و حّتی شب که هنوز هوا کاماًل سرد نشده و بر بنزین اثر نگذاشته، سبب می شود که یک لیتر شما واقعًا یک لیتر نباشد. در صنعت نفت، گرانش معّین و حرارت بنزین، گازوئیل و سوخت هواپیما، اتانول و سایر محصوالت

نفتی نقشی مهم ایفا می کند.

هر درجه حرارت که افزایش یابد منفعت زیادی نصیب این صنعت می کند.

اّما جایگاه های سوخت دارای دستگاه جبران حرارت در پمپ هایشان نیستند.

وقتی مشغول بنزین زدن هستید، دستگیره را تا آخر فشار ندهید. اگر نگاه کنید می بینید دارای سه درجه است: ُکند، متوسط و تند. در حالت ُکند میزان تبخیر را که در اثر پمپ شدن بنزین حاصل می شود به حّداقّل سریع اگر هستند. بخار بازگشت محّل دارای شیلنگ ها همه می رسانید. می شود. بخار شده شما بنزین مخزن وارد که دیگری مایع بزنید، بنزین این بخار مکیده شده وارد مخزن زیرزمینی می شود به طوری که وقتی شما بنزین می زنید، در واقع به آن میزان که دستگاه نشان می دهد بنزین نزده اید.

یکی از مهم ترین نکات برای بنزین زدن این است که وقتی باک اتومبیل نصفه است بنزین بزنید. دلیل آن این است که، هرچه بنزین بیشتری داخل باک باشد، هوای کمتری فضای خالی آن را اشغال می کند. بنزین به مراتب بنزین از آنچه که تصّور می کنید تبخیر می شود. مخازن ذخیرهء سریع تر دارای سقف داخلی شناور هستند. این سقف به عنوان نقطهء صفر بین بنزین و جّو عمل می کند تا تبخیر را به حّداقل برساند. برخالف جایگاه های بنزین، اینجا که من کار می کنم، هر تانکری که ما بارگیری می کنیم دارای دستگاه

جبران حرارت است تا هر گالن عماًل به میزان یک گالن باشد.

نکته دیگری که باید یادآوری کنم این است که اگر تانکر بنزین در حال آن در باشید، جایگاه سوخت در هم شما و باشد بنزین مخزن به تخلیه موقع بنزین نزنید. به احتمال زیاد بنزینی که تخلیه می شود سبب می گردد که بنزین داخل مخزن به هم بخورد و آنچه از آشغال و آلودگی که معمواًل

ته نشین می شود، باال بیاید و قسمتی از آن نصیب اتومبیل شما شود.

امیدوارم این نکات برای حفظ ارزش پول شما مفید بوده باشد.

216 - 1500 Marine Drive., 2nd Floor, North Vancouver, BC, V7P 1T7Fax: 604-982-1470 Email: [email protected]: 604.982.1116

مناسبترین قیمت برای ایران ، اروپا خاور میانه ، استرالیا و سایر نقاط دنیا

منتخب بهترین سرویس آژانس هواپیمایی در نورث شور

اطلس6

Page 12: Immigrants 084

گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392 12 Friday Sep.06. 2013, No. 84

لذت زندگیدو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید

نگاه می کردند.

یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر می کند؟

میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی ماند. گاهی اوقات باید بدون توضیح از واقعیتی که

در اطرافت می بینی، لذت ببری...

میمون اول با ناراحتی گفت: تو فقط به دنبال لذت زندگی هستی و هیچ وقت نمی خواهی واقعیتها را با منطق بیان کنی !!!

در همین حال هزارپایی از کنار آنها می گذشت...

میمون اول با دیدن هزار پا از او پرسید: هزار پا، تو چگونه این همه پا را با هماهنگی حرکت میدهی؟

هزارپا جواب داد: تا به امروز راجع به این موضوع فکر نکرده ام؟!

میمون دوم گفت: خوب فکر کن چون این میمون راجع به همه چیز توضیح منطقی می خواهد!

هزار پا نگاهی به پاهایش کرد و خواست توضیحی بدهد:

خوب اول این پا را حرکت می دهم، نه، نه. شاید اول این یکی را. باید اول بدنم را بچرخانم...

دادن حرکت برای مناسبی توضیح تا کرد سعی مدتی هزارپا پاهایش بیان کند ولی هرچه بیشتر سعی می کرد، ناموفق تر بود.

پس با ناامیدی سعی کرد به راه خودش ادامه دهد، ولی متوجه شد که نمی تواند.

سعی آنقدر آوردی؟! سرم به بالیی چه ببین گفت: ناراحتی با کردم چگونگی حرکتم را توضیح دهم که راه رفتن یادم رفت!!!

میمون دوم به اولی گفت: می بینی؟! وقتی سعی می کنی همه چیز را توضیح دهی اینطور می شود...!

پس دوباره به غروب آفتاب خیره شد تا از آن لذت ببرد...

)پائولو کوئیلیو(

کمک هر چند اندکدر را مردی می زد. قدم ای افتاده دور ساحل کنار در مردی فاصله دور می بیند که مدام خم می شود و چیزی را از روی زمین برمی دارد و توی اقیانوس پرت می کند. نزدیک تر می شود، می بیند

مردی بومی صدفهایی را که به ساحل می افتد در آب می اندازد.

- صبح بخیر رفیق، خیلی دلم می خواهد بدانم چه می کنی؟

مد موقع اآلن اندازم. می اقیانوس داخل در را صدفها این -دریاست و این صدف ها را به ساحل دریا آورده و اگر آنها را توی آب

نیندازم از کمبود اکسیژن خواهند مرد.

این ساحل هزاران ولی در فهمم را می تو - دوست من! حرف صدف این شکلی وجود دارد. تو که نمی توانی آنها را به آب برگردانی خیلی زیاد هستند و تازه همین یک ساحل نیست. نمی بینی کار تو

هیچ فرقی در اوضاع ایجاد نمی کند؟

مرد بومی لبخندی زد و خم شد و دوباره صدفی برداشت و به داخل دریا انداخت و گفت:

"برای این یکی اوضاع فرق کرد."

آیا امروز فرقی در اوضاع کسی بوجود آورده اید؟ برای شروع هیچ وقت دیر نیست.

***

دروغ دروغ دروغ* کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ فیلسوف است.

* کسی که راست و دروغ برای او یکی است، چاپلوس است.

* کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد، گدا است.

دهد، تشخیص را دروغ و راست تا گیرد می پول که کسی *قاضی است.

ادامه در صفحه مقابل

جمالت زیبا

Page 13: Immigrants 084

Friday Sep.06. 2013, No. 8413 گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392

یکی از اساتید دانشگاه که خارج از کشور تحصیل کرده بود خاطره جالبی را که مربوط به سالها پیش بود نقل میکرد:

"چندین سال قبل برای تحصیل در دانشگاه سانتا کالرا کالیفرنیا، از ماه چهار سه بودم، شده متحده ایاالت وارد شروع سال تحصیلی گذشته بود که یك کار گروهی برای دانشجویان تعیین شد که در گروه های پنج انجام باید مشخصی زمانی برنامه با نفری شش

می شد.

دقیقًا یادمه از دختر آمریکایی که درست توی بود کاترینا اسمش و نشست می بغلیم نیمکت

پرسیدم که برای این کار گروهی تصمیمش چیه؟

گفت اول باید برنامه زمانی رو ببینه، ظاهراً برنامه دست یکی از دانشجوها به اسم فیلیپ بود.

پرسیدم فیلیپ رو می شناسی؟

کاترینا گفت آره، همون پسری که موهای بلوند قشنگی داره و ردیف جلو می شینه!

گفتم نمیدونم کیو میگی!

گفت همون پسر خوش تیپ که معمواًل پیراهن و شلوار روشن شیکی تنش میکنه!

گفتم نمیدونم منظورت کیه؟

گفت همون پسری که کیف وکفشش همیشه ست هست با هم!

بازم نفهمیدم منظورش کی بود!

اونجا بود که کاترینا تون صداشو یکم پایین آورد و گفت فیلیپ دیگه، همون پسر مهربونی که روی ویلچیر میشینه...

طرز به ولی میگه کیو فهمیدم دقیقًا بار این غیرقابل باوری رفتم تو فکر، آدم چقدر باید نگاهش به اطراف مثبت باشه که بتونه از ویژگی های منفی

و نقص ها چشم پوشی کنه...

چقدر خوبه مثبت دیدن...

از اگر ، کاترینا گذاشتم لحظه خودمو جای یك می و فیلیپ و پرسیدن می فیلیپ مورد در من

شناختم، چی می گفتم؟

حتمًا سریع می گفتم همون معلوله دیگه!!

با دید خودم مقایسه کردم خیلی خجالت وقتی نگاه کاترینا رو کشیدم...

شما چی فکر می کنید؟

چقدر عالی میشه اگه ویژگی های مثبت افراد رو بیشتر ببینیم و بتونیم از نقص هاشون چشم پوشی کنیم"

تفاوت نگاه

ادامه از صفحه قبل

* کسی که جز راست چیزی نمی گوید، بچه است.

* کسی که به خودش هم دروغ می گوید، متکبر است.

* کسی که دروغ خودش را باور می کند، ابله است.

* کسی که سخنان دروغش شیرینست، شاعر است.

* کسی که اصاًل دروغ نمی گوید، مرده است.

* کسی که دروغ می گوید و خودش هم نمی فهمد، پر حرف است.

پندارند، می راســت را او دروغ سخنان مــردم که کسی *سیاستمدار است.

او او را دروغ می پندارند و به * کسی که مردم سخنان راست می خندند، دیوانه است.

Page 14: Immigrants 084

گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392 14 Friday Sep.06. 2013, No. 84

۱- راز آرامش درون خویشتنداری است، انرژیهای خود را پراکنده نکن، بلکه آنها را تحت نظر داشته باش و به طرز مفیدی هدایتشان

کن.

۲- راز آرامش درون در این است که هرکاری را با حواس جمع و عالقه انجام دهی.

۳- راز آرامش درون در زمان حال زندگی کردن است، ...گذشته و آینده را در چرخه ذهنی ابدیت رها کن.

آسایش یعنی است، درون آسایش در درون آرامش راز -۴جسمانی، عاطفی ذهنی و معنوی.

در که بدان را این است، نبستن دل در درون آرامش راز -5 حقیقت هیچ چیز و هیچ کس به تو تعلق ندارد.

۶- راز آرامش درون در شادی است، افکار شادی آفرین را آگاهانه حفظ کن.

۷- راز آرامش درون در آرزو نداشتن است، این را بدان که شادی در درون تو جای دارد و نه در اشیاء و شرایط خارج از وجود تو.

را همانطور که این است که همه چیز آرامش درون در راز -۸قدم آن بهبودی در جهت آرامش و امید با آنگاه بپذیری، هست

برداری.

۹- راز آرامش درون در درک این مطلب است که تو نمی توانی دنیا را تغییر دهی، اما می توانی خودت را تغییر دهی.

۱۰- راز آرامش درون در دوستی با افراد مثبت است، از معاشرت با افرادی که طبیعتی خالی از صفا و صمیمیت دارند پرهیز کن.

۱۱- راز آرامش درون در ایجاد آرامش در محیط اطراف خویش است.

۱۲- راز آرامش درون دریک زندگی ساده است، ضروریات زندگی رادوباره برای خودتعریف کن.

۱۳- راز آرامش درون در یک زندگی سالم است، هر روز ورزش کن، غذای مناسب بخور و نفس عمیق بکش.

۱۴- راز آرامش درون در داشتن وجدانی پاک است.

۱5- راز آرامش درون در رفتار آزادانه است، رفتاری که بر آمده از خود واقعی ات باشد، نه افکار دیگران.

۱۶- راز آرامش درون در این است که در تمام مراحل زندگی از حق پیروی کنی.

است، دیگران مال به نخوردن غبطه در درون آرامش راز -۱۷این را بدان که آنچه حق توست، هر طور شده خود را به تو خواهد

رساند.

۱۸- راز آرامش درون در گله مند نبودن است، آنچه دنیا به تو می بخشد، در مقابل چیزی است که پیش تر، تو به او بخشیده ای.

۱۹- راز آرامش درون در این است که اشتباهات خود را بپذیری و بدانی که فقط خود تو می توانی آنها را به موفقیت تبدیل کنی.

۲۰- راز آرامش درون در این است که بردشمن درونت غلبه کنی، نه اینکه اوراسرکوب کنی.

۲۱- راز آرامش درون در تمرین اراده است، حتی اگر ذهنت به شدت با آن مخالف باشد.

۲۲- راز آرامش درون در این است که دلت همیشه شاد باشد، حتی هنگامی که دیگران عبوس هستند.

۲۳- راز آرامش درون در این است که به جای توقع خوشحالی از دیگران، خودت آنها را خوشحال کنی.

۲۴- راز آرامش درون در این است که خیر و سالمت دیگران را خیرو سالمت خود بدانی.

۲5- راز آرامش درون در بی آزار بودن است، هرگز کسی را نرنجان.

در نه است، درکناردیگران کردن کار درون، آرامش راز -۲۶ مقابل آنها.

رازهای آرامش درون چیست؟

Page 15: Immigrants 084

Friday Sep.06. 2013, No. 8415 گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392

ده فرمانلطفا" روی هر جمله ۱ دقیقه فکر کنید، می ارزه.

1. Prayer is not a "spare wheel" that you pull out when in trouble, but it is a "steering wheel", that directs the right path throughout.دعا الستیک یدک نیست که هرگاه مشکل داشتی از آن استفاده

کنی بلکه فرمان است که تو را به راه درست هدایت می کند.

2. Know why a Car's WINDSHIELD is so large & the Rear view Mirror is so small? Because our PAST is not as important as our FUTURE. So, Look Ahead and Move on.می دونی چرا شیشیه جلوی ماشین اونقدر بزرگه ولی آینه عقب اونقدر کوچیکه؟! چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین

همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده.

3. Friendship is like a BOOK. It takes few seconds to burn, but it takes years to write.دوستی مثل یک کتابه. چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره

ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه.

4. All things in life are temporary. If going well enjoy it, they will not last forever. If going wrong don't worry, they can't last long either.تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش ره بد پیش می اگر نخواهند داشت. دوام برای همیشه ببر، لذت

نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت

5. Old Friends are Gold! New Friends are Diamond! If you get a Diamond, don't forget the Gold! Because to hold a Diamond, you always need a Base of Gold!یک اگر الماس. جدید دوستان هستند! طال قدیمی دوستهای الماس به دست آوردی طال را فراموش نکن چون برای نگه داشتن

الماس همیشه به پایه طال نیاز داری.

6. Often when we lose hope and think this is the end, GOD smiles from above and says, "Relax, sweetheart, it's just a bend, not the end!"اغلب وقتی امیدت رو از دست می دی و فکر می کنی که این اخر خطه، خدا از باال بهت لبخند می زنه و میگه: آرام باش عزیزم، این

فقط یک پیچه نه پایان...

7. When GOD solves your problems, you have Faith in HIS abilities; when GOD doesn't solve your problems HE has Faith in your abilities.

وقتی خدا مشکالت تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری. وقتی خدا مشکالتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو

ایمان داره...

8. A blind person asked St. Anthony: "Can there be anything worse than losing eye sight?" He replied: "Yes, losing your vision!"

شخص نابینایی از سنت آنتونی پرسید: ممکنه چیزی بدتر از از دست دادن بینایی باشه؟ او جواب داد: بله، از دست دادن بصیرت.

9. When you pray for others, God listens to you and blesses them, and sometimes, when you are safe and happy, remember that someone has prayed for you.

را انها و برای دیگران دعا می کنید، خدا می شنود وقتی شما و خوشحال هستید قتها که شما شاد و بعضی و کند اجابت می

یادتان باشد که کسی برای شما دعا کرده است.

10. WORRYING does not take away tomorrow's Trouble, it takes away today's PEACE.

نگرانی مشکالت فردا را دور نمی کند بلکه تنها آرامش امروز را دور می کند

نیما یوشیج در "یك سالگی" فرزندش نوشت

پسرم! یك بهار، یك تابستان ، یك پاییز و یك زمستان را دیدی!

از این پس همه چیز جهان تکراریست جز "مهربانی"

Page 16: Immigrants 084

گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392 16 Friday Sep.06. 2013, No. 84

اندرز افالطوندر مواجهه با افراد از خودت بپرس

این فرد چه حسی در من ایجاد می کند...

در کنار او می توانم خودم باشم؟

با او می توانم رو راست باشم؟

می توانم به او هرچه می خواهم بگویم؟

در کنار او احساس راحتی می کنم؟

وقتی او وارد می شود چه حسی به من دست می دهد؟

و وقتی می رود چه حالی می شوم؟

او با یا ام را پنهان می کنم او هستم احساسات واقعی با وقتی روراستم؟

آیا او باعث می شود احساس حقارت کنم یا به خودم ببالم؟

نگذار کسی اولویت زندگی تو باشد، وقتی تو فقط یک انتخاب در زندگی او هستی...

یک رابطه بهترین حالتش وقتی است که دو طرف در تعادل باشند

شخصیت خودت را برای کسی تشریح نکن

چون کسی که تو را دوست داشته باشد به آن توضیحات نیازی ندارد و کسی که از تو بدش بیاید، باور نمی کند!

وقتی دائم بگویی گرفتارم، هیچ وقت آزاد نمی شوی

وقتی دائم بگویی وقت ندارم، هیچوقت زمان پیدا نمی کنی

وقتی دائم بگویی فردا انجامش می دهم، آن فردا هیچوقت نمی آید!

وقتی صبح بیدار می شویم دو انتخاب داریم:

برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم،

یا بیدار شویم و رویاهایمان را دنبال کنیم.

انتخاب با توست...

به و حتی کنیم نگران می را فکرمان هستند به که ما کسانی گریه می اندازیم و گریه می کنیم برای کسانی که حتی لحظه ای

به فکر ما نیستند!

این یکی از حقایق عجیب زندگی است،

و اگر این را بفهمی،

هیچوقت برای تغییر دیر نیست!

یه همایشی برای زنها به اسم چگونه با همسر

خود عاشقانه زندگی کنید برگزار شده بود.توی این همایش از خانومها سئوال شد: چه کسانی عاشق همسرانشون

هستند؟

همه ی زنها دستاشون رو باال بردن.

سئوال بعدی این بود که: آخرین باری که به همسرتون گفتید عاشقش هستید کی بود؟

بعضی ها گفتن امروز... بعضی ها گفتن دیروز... بعضی ها هم گفتند یادشون نمیاد.

بعد ازشون خواستند که به همسرانشون اس ام اس بفرستند و بگن: همسر عزیزم من عاشقت هستم.

همه این کار رو کردند. ازشون دوباره درخواست کردند گوشی شون رو بدن به کناریشون تا جواب اس ام اسهایی که براشون اومد بود رو بلند

بخونن.

خوب یکسری از جواب اس ام اس ها رو براتون نوشتم:

- شما؟

- اوه مادر بچه های من، مریض شدی؟

عزیزم منم عاشقتم، حاال که چی؟ بازم ماشین رو کجا کوبوندی؟

- من منظورت رو متوجه نمی شم؟

دیگه ســری ایــن دادی؟ آب به گلی دســت چه ــاره دوی بــاز - نمی بخشمت!!

- خوب برو سر اصل مطلب، چقدر پول الزم داری؟

- من دارم خواب می بینم ؟

- اگه نگی این اس ام اس رو واقعًا برای کی فرستادی قول میدم یکی رو بکشم!!

- ازت خواستم دیگه تو مشروب خوردن زیاده روی نکنی!!

Page 17: Immigrants 084

Friday Sep.06. 2013, No. 8417 گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392

تنگدستی و فقر نهایت در را زندگی دست، تهی مرد پیر می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز

فراهم می کرد.

از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکالت خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد: ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی

فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.

پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت:

من تو را کی گفتم ای یار عزیز

کاین گره بگشای و گندم را بریز

آن گره را چون نیارستی گشود

این گره بگشودنت دیگر چه بود؟!

پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند از همیانی روی گندم های دانه دید ناباوری کمال در ولی و و رحمت خداوندی شد متوجه فضل است! پس ریخته زر

متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود...

نتیجه گیری موالنا از بیان این حکایت:

تو مبین اندر درختی یا به چاه

تو مرا بین که منم مفتاح راه

حکایتی از موالنا

Page 18: Immigrants 084

گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392 18 Friday Sep.06. 2013, No. 84

لبخندبسیاری از مردم کتاب "شاهزاده کوچولو" اثر "اگزوپری" )آنتوان دو سنت اگزوپری( را می شناسند. اما شاید همه ندانند که او خلبان جنگی بود و با نازیها جنگید و کشته شد. قبل از شروع جنگ جهانی دوم اگزوپری در اسپانیا با دیکتاتوری فرانکو می جنگید. او تجربه های حیرت آور خود را در مجموعه ای به نام لبخند گردآوری کرده است. به زندان و اسیر کردند را او نویسد که از خاطراتش می در یکی انداختند او که از روی رفتارهای خشونت آمیز نگهبانان حدس زده بود که روز بعد اعدامش خواهند کرد می نویسد :"مطمئن بودم که مرا اعدام خواهند کرد به همین دلیل بشدت نگران بودم. جیبهایم را گشتم تا شاید سیگاری پیدا کنم که از زیر دست آنها که حسابی لباسهایم را گشته بودند در رفته باشد یکی پیدا کردم و با دست های لرزان آن را به لبهایم گذاشتم ولی کبریت نداشتم. از میان نرده ها به زندانبانم نگاه کردم. او حتی نگاهی هم به من نینداخت درست بود. فریاد زدم "هی رفیق کبریت ایستاده مانند یك مجسمه آنجا داری؟" به من نگاه کرد شانه هایش را باال انداخت و به طرفم آمد. نزدیك تر که آمد و کبریتش را روشن کرد بی اختیار نگاهش به نگاه من دوخته شد. لبخند زدم و نمی دانم چرا؟ شاید از شدت اضطراب، شاید به خاطر این که خیلی به او نزدیك بودم و نمی توانستم لبخند نزنم. در هر حال لبخند زدم و انگار نوری فاصله بین دلهای ما را پر کرد. می دانستم که او به هیچ وجه چنین چیزی را نمی خواهد ولی گرمای لبخند من از میله ها گذشت و به او رسید و روی لبهای او هم لبخند شکفت. سیگارم را روشن کرد ولی نرفت و همانجا ایستاد با علم به و مستقیم در چشمهایم نگاه کرد و لبخند زد من حاال اینکه او نه یك نگهبان زندان که یك انسان است به او لبخند زدم.

نگاه او حال و هوای دیگری پیدا کرده بود...

پرسید: "بچه داری؟" با دستهای لرزان کیف پولم را بیرون آوردم و عکس اعضای خانواده ام را به او نشان دادم و گفتم: "اره ایناهاش" و ها نقشه درباره و داد نشان من به را هایش بچه او هم عکس آرزوهایی که برای آنها داشت برایم صحبت کرد. اشك به چشمهایم هجوم آورد. گفتم که می ترسم دیگر هرگز خانواده ام را نبینم. دیگر نبینم که بچه هایم چطور بزرگ می شوند. چشم های او هم پر از باز بزند قفل در سلول مرا آنکه که حرفی ناگهان بی اشك شدند. کرد و مرا بیرون برد. بعد هم مرا بیرون زندان و جاده پشتی آن که به شهر منتهی می شد هدایت کرد! نزدیك شهر که رسیدیم تنهایم

گذاشت و برگشت بی آنکه کلمه ای حرف بزند!

یك لبخند زندگی مرا نجات داد!

برنامه ریزی؛ بدون حسابگری؛ لبخندی طبیعی بله لبخند بدون زیباترین پل ارتباطی آدم هاست.

ما الیه هایی را برای حفاظت از خود می سازیم. الیه مدارج علمی و مدارك دانشگاهی، الیه موقعیت شغلی و این که دوست داریم ما را

آنگونه ببینند که نیستیم.

زیر همه این الیه ها من حقیقی و ارزشمند نهفته است. من ترسی های روح که دارم ایمان من بنامم روح را آن که این از ندارم انسان ها است که با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و این روح ها با یکدیگر هیچ خصومتی ندارد. متاسفانه روح ما در زیر الیه هایی ساخته و پرداخته خود ما که در ساخته شدنشان دقت هولناکی هم به خرج می دهیم ما از یکدیگر جدا می سازند و بین ما فاصله هایی

را پدید می آورند و سبب تنهایی و انزوایی ما می شوند.

است که روح دو پیوند لحظه جادویی داستان اگزوپری داستان پیوند این نوزاد یك به کردن نگاه و عاشق شدن هنگام به آدمی روحانی را احساس می کند. وقتی کودکی را می بینیم چرا لبخند می زنیم؟ چون انسان را پیش روی خود می بینیم که هیچ یك از الیه هایی را که نام بردیم روی من طبیعی خود نکشیده است و با همه وجود خود و بی هیچ شائبه ای به ما لبخند می زند و آن روح

کودکانه درون ماست که در واقع به لبخند او پاسخ می دهد.

بقول ویکتورهوگو که می گوید:

لبخند کوتاهترین فاصله بین دو نفر است و نزدیک ترین راه برای تسخیر دلها

Page 19: Immigrants 084

Friday Sep.06. 2013, No. 8419 گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392

مجله هفتکی

آموزشی، علمی، فرهنگیبه زبان فارسی، ویژه غرب کانادا

مجله دانشمند را می توانید هر هفته

از طریق وب سایت نیز مطالعه کنید:

www.Daneshmand.CaTel: 604.913.0399Fax: 604.913.0390

Email: Info @ Daneshmand. Cawww. Daneshmand. Ca

Daneshmand MagazinePersian, Weekly

For Western Canada

مجله هفتکی

آموزشی، علمی، فرهنگیبه زبان فارسی، ویژه غرب کانادا

مجله دانشمند را می توانید هر هفته

از طریق وب سایت نیز مطالعه کنید:

www.Daneshmand.CaTel: 604.913.0399Fax: 604.913.0390

Email: Info @ Daneshmand. Cawww. Daneshmand. Ca

Daneshmand MagazinePersian, Weekly

For Western Canada

مجله هفتگی

* یک پژوهشگر انسان شناس، در آفریقا، به تعدادی از بچه های بومی یک بازی را پیشنهاد کرد.

او سبدی از میوه را در نزدیکی یک درخت گذاشت و گفت هر کسی که زودتر به آن برسد آن میوه های خوشمزه را برنده می شود.

را هم دستان ها بچه آن شد، داده دویدن فرمان که هنگامی گرفتند و با یکدیگر دویده و در کنار درخت، خوشحال به دور آن سبد میوه نشستند. وقتی پژوهشگر علت این رفتار آن ها را پرسید و گفت درحالی که یک نفراز شما می توانست به تنهایی همه میوه ها را برنده شود، چرا از هم جلو نزدید؟ آنها گفتند: " اوبونتو"*؛ به این معنا که: "چگونه یکی از ما می تونه خوشحال باشه، در حالی که

دیگران ناراحت اند"؟

اوبونتو در فرهنگ "ژوسا" یعنی: من هستم، چون ما هستیم.

* مارسل پروست:

زمان آدم ها را دگرگون می کند اما تصویری را که از ایشان تضاد این از دردناک تر چیزی هیچ می دارد. نگه ثابت داریم

میان دگرگونی آدم ها و ثبات خاطره نیست.

* رومن گاری:

پیش از آنکه کسی در راه خیانت گام بردارد، الزم است که عشق فراوانی را بیهوده هدر داده باشد.

* گویند اسکندر قبل از مرگ وصّیت کرد:

هنگام دفنم دست راست مرا بیرون از خاك بگذارید، پرسیدند چرا؟

همه آن با اسکندر که بدانند دنیا تمام خواهم می گفت: شکوه و جالل دست خالی از دنیا رفت.

جمالت آموزنده

Page 20: Immigrants 084

گپی با مهاجرین شماره 84، جمعه 15 شهریور 1392 20 Friday Sep.06. 2013, No. 84