ﺖﻓﺮﺸﻴﭘ ﺎﺑ ﻭ ،ﺩﺮﻛ ﻚﻤﻛ ﺏﺮﻏ ﻞﻠﻣ ﻯﺮﻜﻓ ﻭ...

1577
www.javidiran.wordpress.com

Upload: others

Post on 23-Sep-2020

10 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

  • www.javidiran.wordpress.com

  • سرآغاز

    تاريخ زندگى مردم ايران، يعنى شرح حيات اجتماعى، اقتصادى، سياسى، فكرى و هنرى ايرانيان تاكنون با روش علمى مورد تحقيق و پژوهش قرار نگرفته است، و مورخان و

    صاحبنظران در راه تدوين تاريخ زندگى اكثريت مردم اين سرزمين قدم مؤثرى برنداشته اند.

    به حكايت كتب و آثار تاريخى، تا قبل از پيدايش تمدن جديد و رشد افكار دموكراتيك، اكثريت قريب به اتفاق مورخان ايرانى و خارجى، به اوضاع اجتماعى و اقتصادى توده

    مردم توجهى نداشتند؛ هدف آنها تأمين زندگى فردى بود و براى حصول اين منظور نيروى فكر و قريحه خود را در اختيار ارباب قدرت مى گذاشتند و به خصوصيات زندگى اكثريت

    مردم- كه طبقه مثمر و فعال جامعه را تشكيل مى دهند- توجه نمى كردند.

    ولى اين اوضاع و اين طرز فكر دوام نيافت؛ از حدود دو قرن پيش به اين طرف، در اثر تغيير وضع اقتصادى و اجتماعى و رشد علوم و افكار در كليه مظاهر زندگى ملل غرب

    تغييراتى عظيم و بيسابقه پديد آمد. با پيشرفت سريع علوم و فنون، انقالب صنعتى آغاز شد، و با ايجاد وسايل موتورى، كارگاهها و مؤسسات كوچك دستى قديم جاى خود را به

    كارخانجات عظيم سپرد، و بتدريج به جاى دهها كارگرى كه در مؤسسات و سازمانهاى كوچك صنعتى با وسايل ابتدايى مشغول كار بودند، صدها هزار كارگر، در كارخانجات

    بزرگ صنعتى به كار پرداختند، و اتحاديه هاى صنفى قديم جاى خود را به اتحاديه هاى عظيم كارگرى سپرد.

  • رشد صنعت و پيشرفت فنون، سبب افزايش روزافزون وسايل موتورى گرديد و با توسعه و تعميم اين وسايل، آمدورفت بين اقوام و ملل مختلف فزونى گرفت، راهها و جاده هاى

    ناهموار و خطرناك قديم، تبديل به جاده هاى شوسه و امن و آرام جديد گرديد، مالكان بزرگ و فئودالهايى كه صدها سال زمامدار اقتصاد و سياست منطقه نفوذ خود بودند و با حقوق راهدارى و غارت و تجاوز به جان و مال رعايا، زندگى مجلل و باشكوهى براى

    خود فراهم كرده بودند، جاى خود را به طبقه جوان و انقالبى جديد، يعنى «بورژوازى» يا سرمايه داران تاجرپيشه واگذار كردند. اين طبقه تازه به دوران رسيده، در آغاز كار، به

    حكم منافع اقتصادى خود، روشى انقالبى و مترقى داشت. سرمايه داران و بورژواها، براى آنكه بتوانند آزادانه تجارت كنند و كاالى خود را در داخل و خارج مملكت، در دسترس مشتريان قرار دهند بسختى با اصول كهن فئوداليسم مبارزه كردند و به پيدايش حكومتهاى

    متمركز و مقتدر و رشد علوم و افكار و محو آثار فئوداليته كمكى شايان نمودند.

    با شكست فئوداليسم و ايجاد راههاى جديد، و آمدورفت اقوام و ملل مختلف در كشورها و جوامع گوناگون، تبادل افكار و مبادله معلومات، بين ملل عالم امكان پذير شد. و در نتيجه

    انقالب صنعتى و تغيير اوضاع اقتصادى، تحول عظيمى در زندگى اجتماعى، سياسى و فكرى ملل پديد آمد.

    پيدايش شهرهاى عظيم در اروپا، و تجمع مردم در مؤسسات بزرگ صنعتى، و صف آرايى كارگران و كارفرمايان و ايجاد احزاب و اجتماعات و اتحاديه هاى گوناگون و ايراد نطقها

    و خطابه ها در زمينه هاى مختلف

    6، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، مقدمه ج

  • و انتشار كتب و مجالت، به رشد اجتماعى و فكرى ملل غرب كمك كرد، و با پيشرفت دموكراسى، حكومت مردم بر مردم آغاز شد و نفوذ افكار عمومى، در امور سياسى و

    اقتصادى فزونى گرفت و رفته رفته در نتيجه انقالبات اجتماعى، رژيمهاى دموكراتيك از نوع (مشروطه و جمهورى) جاى حكومتهاى فردى و استبدادى را گرفت و مداخله افكار

    عمومى، در امور سياسى، اجتماعى و اقتصادى بيش از پيش آشكار شد.

    آثار انقالبات اجتماعى و اقتصادى و سياسى غرب پس از چندى، در ديگر ممالك جهان مؤثر افتاد و بتدريج نداى جانبخش و شورانگيز آزادى به گوش ملل محروم و ستمديده

    جهان رسيد و تخم استقالل طلبى و آزاديخواهى در مزرع دلها كاشته شد.

    نتيجه اين تحوالت و تغييرات به مرور در كليه مظاهر زندگى مدنى و اجتماعى و فرهنگى ملل جهان آشكار شد، ازجمله با گذشت زمان و رشد افكار عمومى، در رشته تاريخ نويسى

    نيز تغييراتى ظاهر شد و مورخان از اين پس مسائل تاريخى و اجتماعى را با ديد و نظر وسيعترى مورد مطالعه قرار مى دهند و بجاى آنكه هنگام تأليف تاريخ به ذكر احوال چند

    امير و سلطان و بيان جنگها و خونريزيها قناعت كنند، به مسائل مهمترى نظير اوضاع اقتصادى، اجتماعى و فكرى ملل توجه مى كنند، يعنى ساختمان اقتصادى و مجموعه روابط

    توليدى را به عنوان زيربنا يا پديده نخستين، و مؤسسات و سازمانهاى سياسى، حقوقى، مذهبى و فلسفى جامعه را بعنوان پديده ثانوى يا روبناى اجتماع مورد مطالعه و تحقيق قرار

    مى دهند. به عبارت ديگر، صاحبنظران جديد مى گويند، تشكيالت سياسى، قضائى، و فرهنگى و معتقدات اخالقى و مذهبى هرجامعه ارتباطى ناگسستنى با طرز توليد جامعه

    دارد، و به قول پلخانف سازمان هرجامعه تابع وضع قواى توليدى، و مبتنى برپايه هاى اقتصادى همان جامعه است و برخالف تصور بعضى از مورخان، تاريخ بشر محصول نبوغ

  • اشخاص معينى نيست بلكه تكامل نيروهاى مولد، علت اصلى حركت تكاملى تاريخ بشرى است. شخصيتهاى بزرگ، كسانى هستند كه ضروريات زمان را بهتر و زودتر درك

    مى كنند و قبل از ديگران زمام نهضتهاى اجتماعى را در دست مى گيرند، به اين ترتيب، نوابغ، خود معلول عوامل اقتصادى و اجتماعى مى باشند، و تنها انسانها هستند كه تاريخ

    خود را مى سازند.

    از روى ابزار كار و وسايل توليدى گذشتگان مى توان به درجه تمدن و فرهنگ آنان پى برد، و همان نقشى كه سنگواره ها و فسيلها در علوم طبيعى انجام مى دهند، ابزار توليد نيز

    در علوم اجتماعى انجام مى دهد و به كمك آن آثار مى توان روابط سياسى، اجتماعى، مذهبى و طرز تفكر جامعه را در گذشته و حال دريافت.

    با اينكه محيط طبيعى و جغرافيايى در تكامل نيروهاى توليدى مؤثر است، بايد توجه داشت كه در طبيعت و محيط، طى مليونها سال، تغييرات مهم و قابل توجهى پديد آمده است

    درحالى كه تكامل اجتماعى و سازمانهاى وابسته به آن و تغيير اعتقادات و اديان با سرعت بيشترى انجام مى گيرد. براى انقالبات جغرافيايى مليونها سال وقت الزم است درحالى كه

    براى مهمترين انقالبات اجتماعى چندين قرن كافى است.

    در ممالك پيشرفته، سطح زمين، آب و هوا، نباتات، جانوران، و خود مردم، در اثر فعاليتهاى گوناگون بشر در حال تغييرند، درحالى كه تغييرات طبيعى سخت ناچيز است، و با

    كندى صورت مى گيرد.

    در حال حاضر مورخان و جامعه شناسان برخالف گذشته، تاريخ را عبارت از يك رشته حوادث و اتفاقات مجزاى از هم نمى دانند، بلكه بالعكس معتقدند اوضاع اقتصادى و

  • اجتماعى جوامع بشرى باهم مرتبطند و درهم تأثير متقابل دارند. به نظر محققان جديد بايد پديده هاى اجتماعى و حوادث تاريخى را بطور كلى و همه- جانبه مورد مطالعه و تحقيق

    قرار داد و به اين معنى توجه داشت كه در جهان هرپديده اى با پديده هاى ديگر و هر واقعه اى با ديگر وقايع، ارتباط ناگسستنى دارد. كسانى كه مى خواهند ارتباط منطقى

    حوادث تاريخى را انكار كنند و تاريخ را مشتى حوادث و اتفاقات آشفته و غير مرتبط به حساب آورند، راه اشتباه مى روند و غرض آنها از اين طرز توجيه و تفسير تاريخ، گمراه

    كردن افكار عمومى است.

    بررسى علمى تاريخ نشان مى دهد كه زيربناى اقتصادى جامعه ابدى و تغييرناپذير نيست، بلكه در طول تاريخ، به موازات تغييراتى كه در ساختمان اقتصادى و مناسبات توليدى پديد

    آمده است، در روبنا، يعنى در سازمانهاى سياسى و حقوقى و قضايى جامعه بشرى نيز تحوالتى روى داده است و در نتيجه معتقدات و جهان بينى مردم نيز منقلب و دگرگون

    شده است.

    7، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، مقدمه ج

    مطالعه در تاريخ تمدن و حيات اجتماعى ايران، از حدود يك قرن پيش، ابتدا به وسيله خاورشناسان و بعدها در جريان انقالب مشروطيت به همت عده اى از ايرانيان، آغاز، و

    قدمهايى در راه روشن كردن قسمتهايى از تاريخ اجتماعى ايران برداشته شد. اين فكر و تالش مقدس از نيم قرن پيش، قوت گرفت و بخصوص در سالهاى اخير، كوششهاى ثمربخش ترى در اين زمينه ها صورت پذيرفت و با سعى و كوشش جمعى از فضالى

    معاصر، نه تنها در مسائل مختلف تاريخى و اجتماعى ايران بطور مجزا، كتابها و رساله هايى منتشر شد، بلكه بسيارى از مهمترين كتب تاريخى كه به همت مستشرقين نوشته شده است

  • و بعضى از سفرنامه هاى جهانگردان خارجى، كه مبين جلوه هايى از زندگى اجتماعى ايرانيان است، توسط مترجمين ذيصالحيت ترجمه شد و در دسترس عموم قرار گرفت. و

    با فراهم شدن اين مقدمات تا حدى زمينه براى تأليف و تدوين تاريخ اجتماعى و اقتصادى ايران فراهم گرديد.

    ابتدا نظر نگارنده اين بود كه تاريخ اجتماعى ايران را بطور مستقل و بدون توجه به اوضاع اجتماعى ديگر ممالك همعصر، مورد مطالعه قرار دهد، ولى در عمل دريافت كه اتخاذ اين روش براى خوانندگان سودمند نيست، حق مقام را ادا نمى كند و ارزش حقيقى قوم

    ايرانى را در بين اقوام و ملل جهان آشكار نمى سازد.

    همانطور كه در زندگى اجتماعى، فقط از راه مقايسه مى توان به ارزش و مقام يك فرد پى برد، در تاريخ ملل نيز فقط از راه سنجش و مقايسه جنبه هاى مختلف يك ملت در يك

    دوره تاريخى با ديگر ملل همعصر، مى توان كمابيش به مقام و موقعيت اجتماعى، اقتصادى، علمى و هنرى آن ملت آشنا گرديد. عالوه براين بايد توجه داشت كه در دوره

    هخامنشيان، اشكانيان و ساسانيان يعنى در حدود ده قرن تمام يا قسمتهايى از خاك بعضى از ملل متمدن باستانى (نظير بابل، كلده، آشور، مصر، هندوستان و يونان) چندى جزو

    قلمرو شاهنشاهى ايران بوده و خواه وناخواه حكومت جوان و نورسيده ايران از دوره هخامنشيان به بعد تحت تأثير تمدن و فرهنگ و سازمانهاى سياسى و اقتصادى و قضايى

    كشورهاى سابق الذكر قرار گرفته است.

    غير از آنچه گفتيم، مطالعه اجمالى در حيات اجتماعى و تاريخ تمدن ديگر ملل باستانى و آشنايى با آثار و افكار آنها، براى جلوگيرى از رشد افكار ناسيوناليستى نيز سودمند است.

    براى آنكه نسل جوان ايران، هنگام ارزيابى تمدن و فرهنگ و مفاخر ملى خود، دستخوش

  • توهمات بى اساس نشود و ضمن مباهات به گذشته خويش، حيات افتخارآميز سياسى، اجتماعى و فلسفى ديگر ملل جهان را ناديده نگيرد، در اين كتاب سعى شده است بانهايت اختصار بعضى از خصوصيات سياسى، اقتصادى، هنرى و فلسفى پيشرفته ترين ملل باستانى

    را از نظر خوانندگان بگذرانيم.

    بدون ترديد، هرايرانى منصفى، پس از مطالعه در آثار و افكار ديگر ملل جهان، و وقوف به مقام حقيقى ايرانيان در جامعه ملل باستانى، افكار غلط و انحرافى را رها خواهد كرد و بجاى آنكه همواره به عقب برگردد و به گذشته بنگرد و مفاخر ديرين را به ياد آورد، به

    وضع موجود و آينده ميهن خود خواهد انديشيد و براى حل مشكالت اقتصادى و اجتماعى كنونى چاره جويى خواهد كرد.

    بارى، چنانكه يادآور شديم مطالعه و تحقيق در تاريخ اجتماعى ايران به تازگى آغاز شده است و متأسفانه تاكنون هيچيك از فضال و دانشمندان ذيصالحيت معاصر بطور منظم در

    اين راه دشوار قدمى برنداشته اند. نگارنده با آنكه بهيچوجه در خود اهليت و شايستگى اقدام به چنين كار خطيرى را نمى ديد صرفا، براى تحريك و برانگيختن ذوق و اراده فضال و كارشناسان معاصر، نخستين قدم را در اين راه برداشت و تاريخ اجتماعى ايران را از آغاز

    تا ظهور نهضت مشروطيت در هشت مجلد به رشته تحرير آورد.

    سال مطالعه مداوم، جلد اول تاريخ اجتماعى ايران (از آغاز تا ظهور 27اكنون پس از چاپ دوم آن 1347 چاپ اول و در ارديبهشت 1340نهضت اسالمى) كه در اسفندماه

    منتشر شده بود، بار ديگر با اصالحات و تغييرات فراوان به اهتمام مؤسسه انتشارات امير كبير طبع و منتشر مى شود. در چاپ اخير، با استفاده از آخرين مطالعات و تحقيقات

    شرق شناسان، و با توجه به منابع و اسناد جديد، تاريخ اجتماعى و

  • 8، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، مقدمه ج

    اقتصادى ايران و وضع زندگى مردم و طبقات مختلف جامعه با تفصيل بيشترى بررسى و مطالعه شده است.

    و در مجلدات بعد كه مربوط به دوران بعد از اسالم است نيز اوضاع سياسى و اجتماعى ايران از جهات مختلف از حمله اعراب تا آغاز مشروطيت مورد مطالعه و تحقيق قرار

    گرفته است.

    خوشبختانه در سالهاى اخير عده يى از پژوهندگان و محققان به سائقه ذوق شخصى يا به تشويق مؤسسات فرهنگى، به انتشار چاپهاى انتقادى از آثار پراكنده و متنوع گذشتگان

    پرداخته اند و با اين اقدام خير بسيارى از كتب سودمند و گنجينه هاى فرهنگى نياكان ما را كه قرنها در گوشه كتابخانه هاى ايران و جهان قرار داشت و كسى از مطالب و مندرجات

    آنها آگاهى نداشت در دسترس عالقه مندان قرار داده اند، و جمعى ديگر از فضال و دانشمندان در پيرامون بسيارى از مسائل مبهم اجتماعى ايران پس از سالها مطالعه، كتب و رساالتى منتشر كرده اند كه در روشن كردن گوشه هاى مبهم و تاريك زندگى اجتماعى

    مجلد از تتبعات گرانقدر 8مردم اين سرزمين بسيار سودمند است. و نگارنده در تأليف اين آنان سود جسته ام، با فراهم بودن اين مقدمات شك نيست كه دست زدن به چنين كار وسيع

    و دامنه دارى- آنهم از طرف كسى كه در اين زمينه ها تخصص و مطالعه كافى ندارد- عملى جسورانه و تهورآميز است. با اين حال، اميد است خبرگان و صاحبنظران، مطالب آن

    را مورد انتقاد سالم قرار دهند و نگارنده را با تذكرات خود، در اين راه دشوار هدايت و رهبرى نمايند و براى جبران اين كار ناقص، به منظور احياى تاريخ مفصل اجتماعى ايران،

    به سبك محققان و مورخان اروپايى، به كارى عظيم و دامنه دار دست يازند و مانند

  • پژوهندگان فرنگى هريك، تحقيق و مطالعه قسمتى از تاريخ اجتماعى ايران را به عهده گيرند، تا پس از سالى چند كار و كوشش منظم سرگذشت نياكان ما از جهات و جنبه هاى مختلف به همت محققين و فضالى معاصر به نحوى مطلوب به رشته تحرير درآيد و جامعه

    ايرانى از اين نقص عظيم فرهنگى رهايى يابد.

    سيد مرتضى راوندى 1354شميران، بهمن ماه

    9، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، مقدمه ج

    فهرست مندرجات

    1فصل اول- دوره ماقبل تاريخ

    2عقيده پيشينيان راجع به زمين و موجودات آن

    4اطالعات كلى راجع به زمين و موجوداتى كه ...

    15ادوار گوناگون تاريخى

    35خصوصيات عصر بربريت يا دوره نئوليتيك

    دوران اسارت بشر در قيد خرافات:

    67. عقايد خرافى بين ملل شرق 1

    86. عقايد خرافى در غرب 2

  • 103فصل دوم- وضع جهان در طليعه دوران تاريخى

    104رشد تدريجى علوم و صنايع

    129شهرها و بدايع تاريخى عهد كهن

    133حكومت عيالم

    142حكومت مادها

    157همسايگان ايران

    163فصل سوم- تمدن و وضع اجتماعى و ...

    164سوابق فرهنگى خاورميانه مقارن تشكيل حكومت هخامنشيان

    167تمدنهايى كه در سواحل دجله و فرات پديد آمدند

    168تمدن سومريان

    173تمدن بابلى

    183آشور

    186شرق نزديك

    188مصر

    10، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، مقدمه ج

  • 204قوم يهود

    215نمونه اى از قوانين موسى

    228ظهور مسيحيت و چگونگى انتشار آن

    232هندوستان

    257چين

    286يونان

    321عقايد و افكار فلسفى در يونان قديم

    345روم

    379فصل چهارم- حكومت هخامنشيان

    380ايران در عهد هخامنشيان

    397وضع اجتماعى و اقتصادى ملل در دوره هخامنشى

    407تمدن ايران در عهد هخامنشيان

    425سازمان ارتش

    427ارتش

    436قضا و دادرسى

  • 441وضع طبقات مختلف

    441زندگى اجتماعى در عصر ودايى

    471موقعيت اجتماعى زنان

    479سير علوم و افكار

    482معتقدات مذهبى

    514اخالق و عادات و رسوم مردم در عهد هخامنشيان

    527فصل پنجم- حمله اسكندر به ايران

    528وضع ايران

    530وضع اجتماعى و سياسى ايران

    537سلوكيان

    539وضع سياسى ايران از حمله اسكندر تا ظهور پارتيان

    544طرز حكومت و نقش سياسى و اجتماعى و ...

    547زندگى اجتماعى و اقتصادى

    557فصل ششم- پارتيان

    558علل سقوط سلوكيان

  • 568وضع سياسى، اجتماعى و اقتصادى ...

    587وضع اجتماعى زنان

    11، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، مقدمه ج

    605فصل هفتم- حكومت ساسانيان

    606ساسانيان

    624وضع اجتماعى و طبقاتى در ايران

    647جنبش مزدكيان

    661وضع عمومى زنان

    668وضع اقتصادى

    673تشكيالت ادارى و خصوصيات ديوانها

    684دادگسترى

    688روحانيان زرتشتى

    698نيروى لشكرى

    704سير افكار و علوم

    720سير دانش و تعليم و تربيت در عهد ساسانيان

  • 773فهرست راهنما

    1، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

    فصل اول. سرگذشت ايران و جهان در دوره ماقبل تاريخ

    2، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

    عقيده پيشينيان راجع به زمين و موجودات آن

    اكثر مورخان و محققان قديم قبل از نگارش تاريخ كشور خود سعى كرده اند كه سرگذشت زمين و موجودات آن را از قديمترين ايام مورد مطالعه قرار دهند و راجع به

    آغاز جهان و نخستين آدميان، آنچه خوانده و شنيده اند در اثر تاريخى خود منعكس نمايند.

    افسانه آفرينش

    در كتاب بندهشن كه از كتب معتبر زبان پهلوى است درباره آفرينش چنين آمده است:

    هرمزد، چون همه چيز را مى دانست به وجود اهريمن نيز آگاهى داشت؛ پس پى برده بود كه جنگى ميان او و اهريمن روى خواهد داد. ازاين رو آغاز به آفرينش جهان كرد، جهان

    در مدت سه هزار سال، تنها عالم ارواح بود. پس اهريمن روشنايى را ديد و به آن حمله كرد و شكست خورد و در تهيه جنگ جديدى با هرمزد شد و ديوها و دروجها را بيافريد،

    هرمزد به او گفت بيا تا صلح كنيم، اهريمن نپذيرفت ولى راضى شد كه موعدى براى جنگ معين شود؛ اين موعد سه هزار سال بعد معين گرديد. هرمزد دانا مى دانست كه سه

    هزار سال نخستين به خواست و اراده او خواهد گذشت و در سه هزار سال دوم اراده او و

  • اهريمن به هم خواهد آميخت و در سه هزار سال سوم، اهريمن توانايى خود را از دست خواهد داد ...

    پس هرمزد به آفريدن جهان مادى پرداخت و در آغاز آسمان و وهومينا (انديشه نيك) و روشنايى مادى و دين مزديسنا و امشاسپندان را آفريد. پس از آن آب و زمين و درختان و چارپايان و در پايان آدمى را آفريد. اهريمن مشغول آفرينش چيزهاى بد شد. از آفرينش

    هرمزد، نخستين حيوان، گاو و نخستين انسان، كيومرث بود.

    پس از چندى اهريمن به پا خاست، او نيز:

    ... جانوران آزارنده و زهردار چون مار و كژدم و وزغ در زمين پراكند چنانكه به قدر سر سوزن جايى خالى نماند. سپس بر گاو و كيومرث تاختن آورد و آز و نياز و رنج و تشنگى

    و ناخوشى و خواب را بر آنها چيره ساخت ... در مدت چهل سال «مشيك» و «مشيانك» كه آدم و حواى ايرانيان باشند از خاك روييدند ...

    هرمزد به آنها گفت شما آدميد، شما نياكان بشريد، بايد نيكوكار و نيك انديش

    3، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

    »1 «و نيك گفتار باشيد و ديوان را نيز نپرستيد»

    پيدايش جهان

    گاهنبار و گاه باره هردو داراى يك معنى است و آن شش روزى است كه خداى تعالى عالم را در آن آفريد و مجوس در كتاب زند از زرتشت نقل مى كند كه حق سبحانه و

  • تعالى عالم را در شش گاه آفريد و اول هرگاهى نامى دارد و در اول هرگاهى جشنى سازند و گاه گاهنبار اول ميديوزرم نام دارد و آن «خورروز» باشد، كه روز پانزدهم

    ارديبهشت ماه قديم است؛ گويند كه يزدان از اين روز تا چهل روز آفرينش آسمانها را به اتمام رسانيد، و گاه گاهنبار دوم ميديوسمه نام دارد و آن خورروز است كه يازدهم تيرماه

    قديم باشد؛ گويند كه يزدان ازاين روز تا شصت روز آفرينش آب را تمام كرد؛ و گاه روز آفرينش زمين را به 75گاهنبارسيم پيتى سهيم نام دارد ... گويند يزدان از اين روز تا

    اتمام رسانيد و گاه گاهنبار چهارم اياتهريم نام دارد و آن «اشتاد روز» است ...

    گويند يزدان از اين روز تا سى روز آفرينش نبات و اشجار و رستنيها را به اتمام رسانيد؛ و بهمن ماه قديم باشد؛ 16گاه گاهنبار پنجم ميدياريم نام دارد و آن «مهرروز» است كه

    گويند كه يزدان از اين روز تا هشتاد روز حيوانات را بيافريد، حيوانات چرنده و پرنده كه نوع ديگر پرنده ... گويند 110 چرنده و 172دو صد و هشتاد و دو نوع است از اين جمله

    ابوريحان بيرونى »2 « روز آفرينش آدم عليه السالم كرد ...»75كه يزدان از اين روز تا محقق نامدار شرق درباره عمر عالم چنين مى نويسد:

    ايرانيان مجوس عمر جهان را بنابر بروج دوازدهگانه دوازده هزار سال دانسته اند و زرتشت مؤسس دين ايرانيان چنين پنداشته كه پيدايش عالم، تا زمان ظهور او سه هزار سال است ... يهوديان با نصارى اختالف بزرگتر دارند، يهود مى گويند كه آنچه از زمان آدم تا اسكندر

    سال است، و بدين سبب يهوديان 5180 سال است و نصارى مى گويند كه 3448گذشته از زمان كاستند تا خروج عيسى در ميانه چهارهزار سال كه وسط هفت هزار سال عمر عالم

    »3 «است واقع شود ...

  • تا حدود يك قرن و نيم پيش كه علوم و دانشهاى بشرى پيشرفت چندانى نكرده بود، اكثر محققان بر اين تصور بودند كه جهانى كه ما در آن زندگى مى كنيم، بطور ناگهانى، در چهار هزار سال قبل از ميالد مسيح، به وجود آمده است؛ و اين معنى را ظاهرا از تفسير

    تورات و ديگر مذاهب سامى استنتاج كرده بودند. درميان مورخان بعد از اسالم محمد بن- ه. ق. محمد 352جرير طبرى در كتاب معروف خود تاريخ االمم و الملوك كه در سال

    بلعمى وزير نامدار سامانيان آن را به فارسى برگردانيده است، ضمن بحث از فرمانروايى كيومرث از اصل آدميان سخن مى گويد و مى نويسد:

    ... گروهى از عجم گويند كه «آدم» او بود (يعنى كيومرث بود) و اين خلق از پشت اويند و او را گل پادشاه خواندندى كه از گل آفريده شده و جفت او

    ______________________________ .72). محمد جواد مشكور، ايران در عهد باستان، ص 1(

    (به 78). محمد حسين بن خلف تبريزى، برهان قاطع، به نقل از: دهخدا، لغتنامه، ص 2( اختصار).

    (به اختصار).24). ابو ريحان بيرونى، آثار الباقيه، ترجمه اكبر داناسرشت، ص 3(

    4، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

    ايلده كه «حوا» خوانند هم خدا از گل آفريد و جان در تن هردو اندر يك وقت و يك »4 «اندازه كرد نه پيش و نه پس ...

  • ه. ق. تأليف شده است پس از 346همچنين در مقدمه شاهنامه ابو منصورى كه در سال ديباچه اى اين چنين نوشته شده است:

    ... و جهودان همى گويند از تورات موسى عليه السالم كه از گاه آدم تا آن روزگار كه محمد عربى (ص) از مكه برفت چهار هزار سال بود و ترسايان از انجيل عيسى همى گويند

    سال بود و بعضى آدم را كيومرث خوانند؛ اين است شمار روزگاران گذشته ... و 1593 ايزد تعالى به داند كه چون بود.

    در كتاب حبيب السير در اين مورد مى نويسد:

    علماء معالم تنزيل و عرفاء موافق تأويل ... اتفاق دارند كه طبقات سماوات و ارضين و ساير اجرام علوى و سفلى در شش روز آنجهانى كه هرروز عبارت از هزار سال است از كتم عدم به عالم وجود آمد. اما اين مسأله مختلف فيه است كه آفرينش كدام روز بوده و در

    در جاى ديگر اين كتاب خواندمير »5 «هرروزى كدام اشياء در كسوت هستى ظهور نمود.مى نويسد: «چنانكه در شاهنامه بزرگ منقول است از وقت ظهور آدم تا زمان حضرت

    »6 «خاتم ... ششهزار و سيزده سال بود. و پنجهزار و نهصد نيز گفته اند ...»

    اين بود شمه اى از آراء و نظريات پيشينيان راجع به ظهور انسان. حال با رعايت كمال اختصار، نظريات علماء و دانشمندان جديد را نيز مورد مطالعه قرار مى دهيم.

    اطالعات كلى راجع به زمين و موجوداتى كه قبل از انسان در روى آن پديد آمده اند

    با اينكه هدف اصلى ما، از تأليف اين كتاب، روشن ساختن تاريخ اجتماعى ايران است، چون ايران جزئى از كره زمين است، و زمين خود، تاريخ و سرگذشتى دارد، براى تجهيز

  • ذهن خوانندگان، نخست بطور اجمال، تاريخ زمين و موجودات آن را، قبل از ظهور انسان، از نظر مى گذرانيم.

    سال قبل، عقيده عموم بر اين بود كه انسان نخستين موجودى است كه بطور 150تا حدود ناگهان در روى زمين ظهور كرده و كره زمين و كليه موجودات آن براى آسايش و

    سعادت بشر خلق شده است؛ ولى از قرن هيجدهم به بعد، با رشد علوم طبيعى و تجربى و تحقيق مداوم دانشمندان زيست شناسى، بتدريج پرده از روى قسمتى از اسرار عالم حيات

    برداشته شد و معلوم گرديد كه انسان، برخالف نظريه قدما، آخرين و كاملترين موجودى است

    ______________________________ ). ابو على بلعمى، ترجمه تاريخ طبرى به اهتمام دكتر محمد جواد مشكور؛ همچنين نگاه 4(

    .31كنيد به: محمد بن جرير طبرى، تاريخ طبرى، ترجمه صادق نشأت، ص

    .12، ص 1). خواندمير، حبيب السير، ج 5(

    .16). همان، ص 6(

    5، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

    كه در روى زمين ظاهر گرديده و براى تسلط بر طبيعت، از نيروى مغز خود استفاده كرده است.

    سرگذشت زمين

  • دانشمندان زيست شناسى پس از سالها مطالعه، در مراحل تدريجى پديد آمدن زندگى در ماده بيجان، به اين نتيجه رسيده اند كه كليه موجودات زنده روى زمين به اقتضاى زمان و

    تحت تأثير قوانين فيزيكى و شيميايى كه همواره در اين سياره جريان داشته است، پا به عرصه وجود نهاده اند. به عقيده دانشمندان، قريب چهار هزار و پانصد ميليون سال از عمر خورشيد و زمين مى گذرد و درباره كيفيت تكوين منظومه شمسى نظريات مختلفى ابراز

    مى دارند. يكى از آنها كه بيشتر مورد قبول است، اين كه «منظومه شمسى در آغاز صورت كره اى گازى داشته كه بسيار گرم بوده و با حركتى دورانى به دور خود مى چرخيده است. به احتمال قوى زمين ما نيز در آغاز به صورت توده سوزانى مركب از گاز ئيدروژن و ساير

    اتمها بوده است. اين اتمها سرانجام به تناسب سنگينى خود مرتب شدند، بدين معنى كه اتمهاى سنگين، نظير اتمهاى آهن و نيكل، متوجه مركز زمين گشتند و اكنون نيز در آنجا

    موجودند و اتمهاى سبكتر، مانند اتمهاى سيلسيوم و آلومينيوم، اليه ميانى زمين را ساخته و سبكترين اتمها، چون ئيدروژن و ازت و اكسيژن و كربن، در اليه خارجى جمع شدند.

    گرماى كره گازى در آغاز بقدرى زياد بود كه مانع به وجود آمدن ملكولها مى شد، ولى در نتيجه تأثير برودت فضاى ميان ستارگان، رو به سردى نهاد، كاهش گرما سبب شد كه اتصال ميان اتمها باقى بماند. از اينجا تاريخ زندگى شيميايى و فيزيكى زمين آغاز مى شود

    و پس از ميليونها سال مولكولهاى بسيار بزرگى تكوين يافتند كه داراى خواص حياتى شدند ...

    سبكترين و فراوانترين مواد سطح زمين، اتمهاى ئيدروژن و اكسيژن و كربن و ازت بودند.

    هنگامى كه كاهش گرما به درجه اى رسيد كه پيدايش مولكولها را ممكن ساخت، اتمها با هم تركيب شدند و از آن ميان از تركيب ئيدروژن با اكسيژن مولكول آب به وجود آمد

  • و از تركيب ئيدروژن با ازت مولكول آمونياك و از تركيب ئيدروژن با كربن، مولكول متان پديد آمد. در نتيجه سرد شدن تدريجى كره زمين درجه گرما به حدى تنزل كرد كه بعضى از از اين گازها به حالت مايع درآمدند و نيز بعضى از مايعات جامد شدند. موادى كه نخستين بار مايع شدند و سپس جامد گشتند مواد مركزى زمين بودند ... در نتيجه سرد

    شدن تدريجى زمين و زياد شدن ضخامت قشر جامد، چين خوردگيهايى در سطح زمين به وجود آمد و نخستين كوهها تشكيل يافت ... آبهايى كه به صورت بخار در آتمسفر زمين

    وجود داشتند، ابرهايى به ضخامت صدها كيلومتر تشكيل داده بودند كه در اثر برودت تدريجى به صورت باران نازل مى شدند ولى قشر زمين هنوز به اندازه اى گرم بود كه آب

    را بسرعت بخار مى كرد و به هوا مى فرستاد.

    سرانجام قشر زمين به برودتى رسيد كه توانست آب را به صورت مايع روى خود جاى دهد. در اين مرحله بود كه بارانهاى دايم بر سطح زمين باريد و گودالها و حفره هاى سطح

    زمين را پر ساخت و سيالبهاى عظيم از كوهها سرازير شد و تدريجا نخستين اقيانوسها به وجود آمد.

    ... پيدايش دريا و مواد معدنى گوناگون، ظهور زندگى را در روى زمين امكان پذير »7 «ساخت.»

    ______________________________ (به 13- 9). پل ب. وايز، آيا انسان زاده ميمون است؟ ترجمه دكتر محمود بهزاد، ص 7(

    اختصار).

    6، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

  • عده اى از دانشمندان مى گويند كه حيات از دو ميليارد سال پيش در روى زمين وجود داشته است ولى فقط از يك ميليارد سال به اين طرف، آثارى از زندگى در روى زمين

    مشاهده مى شود.

    در سالهاى اخير دانشمندان شوروى درباره زمين و كرات آسمانى نظريات و عقايد تازه اى ابراز كرده اند، ازجمله آكادميسين «اشميت» مى گويد زمين و ساير سيارات از ابتدا سوزان و مذاب نبوده اند و اگر ديده مى شود كه اكنون درجه حرارت در هسته مركزى زمين زياد است، و وجود آتشفشانها كانون حرارت بزرگى را در مركز زمين نشان مى دهند، حرارت

    مزبور بعد از تشكيل زمين بر اثر تجزيه مواد راديوآكتيو اجسام در مركز زمين به وجود آمده است.

    ه. ج. ولز مى نويسد: «در نظر مردم بدوى و وحشى، اين زمين هموار مى نمايد و آسمان چون گنبدى است بر فراز آن، كه خورشيد و ماه و ستارگان از اين سوى به آن سوى

    مى گذرند و از راهى رازگونه از پهلو يا از زير زمين بازمى گردند. ستاره شناسان بابل و چين پس از قرنها رصد ستارگان، هنوز گمان مى كردند كه زمين هموار است.

    «يونانيان بودند كه نخستين بار آشكار دريافتند كه زمين گوى مانند است. با اينهمه زمين را بسيار بزرگ مى پنداشتند، كره زمين مركز هسته بود و خورشيد و ماه و ستارگان سيار و

    ثابت بر گرد اين مركز در مدار كوههاى شفاف مى گشتند. در سده پانزدهم از اين گذشتند و كپرنيك فرضيه شگفت خويش را كه خورشيد مركز است نه زمين، بيان كرد. با پيدايش

    تلسكوپ به دست گاليله در قرن هفدهم نظريات كپرنيك قبول تمام يافت. پيشرفت در ساختمان تلسكوپ به راستى مرحله اى نو بود در زمينه انديشه آدميان، و ديدگان مردم را بر

    جهان هستى گشود ... اكنون مى دانيم كه خورشيد مركز افالك است ولى درشمار

  • ستارگان بزرگ است و پرتو آن نسبت به ديگران بسيار كم است ... اسپكتروسكوپ كه به م. پيدا شد، پرتو منبع نورى را مى گيرد و از 1814دست «فراونموفو» شيشه گر در سال

    منشورها مى گذراند و آن را به رشته هاى رنگين كمان مانند تجزيه مى كند ... با اين دستگاه مى توان در رصدخانه نشست و تركيب شيميايى و حرارت ستارگانى را كه ميلياردها ميل از

    ولز درباره زمين مى نويسد:»8 «ما دورند دريافت ...»

    «... زمين ما گويى است گردون، چون از آن دور شويم همچون خاشاكى است كه در فضاى بى نهايت سرگردان است، فضا بيشترش خألست، در فاصله هاى بسيار در اين خأل

    مراكز خيره كننده نور و ستارگان ثابت به چشم مى خورد، همه اينها در فضا با اينكه ثوابت نام دارند، گردانند؛ با اينهمه تا مدتها بشر به حركت آنها پى نبرده بود، اينها چنان پهناورند و چنان از ما دورند كه حركت آنها ديده نمى شود، تنها با گذشت هزارها سال است كه به

    هزار 8 ... برگرديم به زمين، قطر زمين اندكى كمتر از »9 «اين حركت پى مى توان برد.»ميل است، سطح آن پر از فرورفتگى و برآمدگى است، با آبها و اقيانوسها، اين پوشش آب

    در حدود پنج ميل در ژرف ترين جاها عمق دارد. اين فرورفتگى در برابر سنجش با حجم زمين ناچيز است.

    ______________________________ 1960). ه. ج. ولز، كليات تاريخ، دورنمايى از تاريخ زندگى و آدمى از آغاز تا 9 و 8(

    .22 و 20ميالدى، با تجديدنظر ريموند پوستكيت، ترجمه مسعود رجب نيا، ص

    7، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

    در كنار اين گوى، پوشش نازكى از هواست كه جو نامند. چون در يك بالن يا از كوهى باال رويم هوا اندك اندك رقيق تر مى شود، تا آنجا كه زندگى در آنجا ممكن نمى شود.

  • در ارتفاع بيست ميل ديگر هوايى نيست. بلندترين جايى كه مرغى مى تواند برود در حدود چهار ميل است ... بالنها با سرنشين تا هفت ميل باال رفته اند منتها گزند فراوانى به مسافران

    رسيده است ... موشكها جانوران را تا ارتفاعات بسيار باال با ايجاد جو مصنوعى برده اند. تنها درميان چند صد پايى باالى قشر زمين و دريا تا سطحهاى پايين چهار ميل است كه زندگى بطور طبيعى يافته مى شود. در ماوراى اين دو سطح نزديك به هم و بسيار نازك زندگى ديده نمى شود تا آنجا كه بر ما روشن است بقيه جاهاى فضا قابل سكنى نيست.

    دانشمندان امكان زندگى يا گونه اى از آن را در زهره (ناهيد) و مريخ (بهرام) مورد بحث »10 «قرار داده اند اما در اين امر ترديد فراوان هست.»

    در پيرامون زندگى و اقليم، ولز مى نويسد: «هيچ موجودى بى آب نه مى تواند تنفس كند و نه خوراكش را هضم كند. از تنفس هوا سخن مى گوييم، آما آنچه همه موجودات را زنده

    مى كند، همانا فروبردن اكسيژن محلول در آب است، هوايى كه ما تنفس مى كنيم بايد نخست در رطوبت ريه هاى ما حل شود، و همه خوراكهاى ما بايد با آب آميخته و سپس

    جذب شود. موجوداتى كه در زير آب زيست مى كنند دستگاه تنفس خويش را كه به نام گوش ماهى شناخته شده پى درپى تكان مى دهند، و با اين كار هواى محلول در آب را

    »11 «جذب مى كنند و فرومى برند ...»

    اطالعاتى راجع به زمين و خورشيد

    اگر خورشيد را به اندازه هندوانه فرض كنيم، زمين به اندازه نخود كوچك، و ماه به اندازه تن 598، 000، 000، 000، 000، 000، 000، 000ارزن است. وزن زمين در حدود

    ميليون كيلومتر است. اين فاصله را پياده 149/ 5است. فاصله متوسط بين زمين و خورشيد

  • سال و با طياره شكارى در عرض پنجاه سال مى توان طى كرد. نور كه در 3400در عرض ثانيه طى مى كند. 18 دقيقه و 8جهان بزرگترين سرعتها را دارد اين فاصله را در عرض

    خورشيد با تمام عظمت آن بيش از يكصد ميلياردم از حجم كهكشانى را كه در آن واقع است، فرانمى گيرد. در مسير اين كهكشان صدها ميليون ستاره بزرگ و كوچك در

    گردش و حركتند. غير از اين كهكشان ميليونها كهكشان ديگر كه هريك از ميليونها ستاره به وجود آمده اند و فاصله هريك از آنها از ديگرى به دو ميليون سال نورى مى رسد نيز

    وجود دارند كه نماينده بزرگى و عظمت اليتناهى كائنات است. امروز دانشمندان، به يارى راديو تلسكوپ، از وجود كهكشانها آگاهى مى يابند.

    عده اى از محققين بر اين عقيده اند كه شرايط زندگى فقط در كره زمين وجود دارد و پس ميليارد سال ديگر درجه حرارت زمين آنقدر كاهش خواهد يافت كه ادامه 6 الى 2از

    زندگى در آن نيز غيرممكن خواهد شد.

    به عقيده دانشمندان شوروى: «خورشيد ميلياردها سال وجود داشته و ميلياردها سال

    ______________________________ .25). همان، ص 10(

    .42). همان، ص 11(

    8، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

    ديگر وجود خواهد داشت. در تمام منظومه شمسى ما، خورشيد نيرومندترين و فسادناپذيرترين ماشين مولد انرژى است. زمين فقط يك دو هزار ميلياردم حرارت تشعشع

    يافته از خورشيد را مى گيرد. زندگى گياهان بدون نور و حرارت خورشيد امكان پذير

  • نيست و اگر گياهى روى زمين نمى روييد، حيوانات نيز پديد نمى آمدند. اگر خورشيد ناگهان خاموش شود، بشر مى تواند سالى چند با انرژى ذخيره شده در نباتات زندگى كند

    »12 «و سپس رشته حيات در سياره ما خواهد گسست و فروغ آن خاموش خواهد شد.»

    كيلومتر حفر 6300«هرگاه كسى به فكر فرورفتن به مركز زمين بيفتد، بايد چاهى به عمق كيلومتر در ساعت از 5نمايد و به فرض آنكه بتواند چنين چاهى را حفر كند و با سرعت

    آن پايين رود، بايد مدت دو ماه بدون لحظه اى توقف حركت كند تا به مركز زمين برسد.

    بديهى است كه كندن چنين چاهى امكان پذير نيست. گودترين معادن فقط در عمق دو كيلو- مترى سطح زمين قرار دارد و دو كيلومتر برابر با يك سه هزارم فاصله سطح زمين تا

    ميليون كيلومتر مربع است ... در حدود هفت 500مركز آن است ... مساحت سطح زمين دهم سطح زمين را آب فراگرفته و درياها و اقيانوسها را تشكيل مى دهد و فقط سه دهم آن

    خشكى است.

    اما حجم كره زمين چقدر است؟

    آيا مى توانيد يك كيلومتر مكعب را در خاطر مجسم كنيد؟

    اگر جعبه اى را در نظر بگيريد كه طول و عرض و ارتفاع آن يك كيلومتر باشد، حجم آن مساوى يك كيلومتر مكعب خواهد شد. تمام خانه ها و عمارات شهر بزرگى مانند مسكو را

    مى توان در اين جعبه جاى داد. حجم زمين از يك ميليون كيلومتر مكعب بيشتر است.

    ... در بعضى كشورها دانشمندانى هستند كه عقيده دارند، جمعيت زمين فوق العاده زياد است و بزودى زمانى فراخواهد رسيد كه زمين ديگر قدرت تغذيه تمام مردمى را كه روى

  • آن زندگى مى كنند، نخواهد داشت ... اگر سطح زمين را بطور تساوى ميان تمام ساكنان هكتار از سطح 12 هكتار از سطح خشكى و 7آن تقسيم كنند، به هرمرد و زن و كودك

    درياها و اقيانوسها خواهد رسيد ... بديهى است براى آماده ساختن صحراهاى پوشيده از شن و بيابانهاى مستور از يخ و برف بايد كارهاى بسيارى انجام داد ولى بشر قدرت انجام

    اين كارها را دارد.

    برخى از دانشمندان مى گويند كه بزودى منابع زغال سنگ و آهن و نفت از بين خواهد رفت.

    اين ادعا نيز درست نيست؛ ثروتهاى زمين هرگز به پايان نخواهد رسيد. امروز ديگر رفته رفته نيروى رودخانه ها و قدرت بادها و حرارت خورشيد و انرژى اتمى جاى

    زغال سنگ و نفت را مى گيرد. در شكم زمين ذخاير پايان ناپذير فلزات نهفته است و اگر روزى يكى از اين فلزات كمياب شود مهندسان خواهند توانست فلزى ديگر يا پالستيك

    »13 «را جايگزين آن نمايند.»

    وضع زمين در فضا

    اجداد و نياكان ما از ديرباز در صدد كشف اسرار زمين و آسمان بودند و با خود مى گفتند: «گنبد آسمان چيست؟ آيا از ماده سختى، مانند بلور شفاف، ساخته شده است؟ آيا اين

    كاسه بلورين لبه اى دارد؟ اين ستارگان درخشنده بيشمار چيستند؟ آيا به همان اندازه، كه جلوه مى كنند، كوچكند؟ آيا به گنبد نيلگون آسمان

    ______________________________ (به اختصار).26). آ. والكوف، زمين و آسمان، ترجمه كاظم انصارى، ص 12(

  • (به اختصار).72- 70). همان، ص 13(

    9، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

    محكم شده اند يا آزادانه در فضا حركت مى كنند؟ چرا ماه درميان ستارگان تغيير مكان مى- دهد؟ چرا شكل آن دگرگون مى شود؟ گاهى به صورت قرص كامل و زمانى به

    شكل هالل است ...؟»

    هر قوم و ملتى درباره تكيه گاهى كه زمين بر آن استوار است، عقيده اى داشت.

    به عقيده هنديان عهد باستان، زمين نيمكره بزرگى بود كه بر دوش چهار پيل ژيان قرار داشت و پيالن روى الك پشت عظيمى ايستاده بودند. اما اين مردم خوش باور ظاهرا رنج

    طرح اين سؤال را كه الك پشت روى چه چيز ايستاده است، به خود نمى دادند.

    آنچه مسلم است نطفه اخترشناسى و علم نجوم در عهد باستان به وجود آمده بود، زيرا وقوف نسبى بر اوضاع طبيعى زمين و آسمان براى مردمى كه از طريق زراعت و گله دارى

    زيست مى كنند، ضرورى بود. در آن دوره فقط كاهنان و روحانيان با اين دانش آشنايى سال قبل به اين طرف اندك اندك علم نجوم از 2500داشتند. از عهد فيثاغورس يعنى از

    منجالب خرافات خارج شد. براى نخستين بار فيثاغورس اعالم كرد: «زمين به شكل كره است و باال و پايينى ندارد.»

    ارسطو، يكى از فالسفه ديگر يونان كه دويست سال پس از فيثاغورس زندگى مى كرد، كوشيد تا حركت ماه و زهره و مريخ و سيارات ديگر را توضيح دهد. او معتقد بود كه

    خورشيد و سيارات و ستارگان به گرد زمين مى چرخند، اما در شگفتى و تحير بود كه چه

  • نيرويى آنها را به حركت واداشته؟ و چگونه در فضا معلق مانده اند ... ارسطو در عصر خود با وضع اين دستگاه كيهانى، هدف و نيت مفيدى داشت بدين معنى كه مى خواست خدايان

    را از فضاى كيهان بيرون بريزد و خرافات مذهبى را از بين ببرد. كاهنان متوجه اين نكته شدند و ارسطو را آماج تير خشم و غضب خود قرار دادند و هنگام موعظه به مردم

    مى گفتند: «ارسطو مى گويد كه خورشيد ارابه طاليى «هليوس» نيست و اسبهاى آتشين آن را در پهنه آسمان نمى كشند، بلكه جرم آسمانى نورانى است كه به نيروى خود، گرد زمين

    صد سال پس »14 «مى چرخد. ارسطو كافر و دشمن خدايان است و بايد مجازات شود ...»از مرگ ارسطو، بطلميوس نظريه جديدى درباره كائنات عرضه داشت. بطلميوس به آسمانهاى بلورين ارسطو معتقد نبود و به شاگردانش مى آموخت كه اجسام فلكى در

    فضاى تهى به گرد زمين مى چرخند، اما دستگاه فلكى بطلميوس به اندازه اى پيچيده بود كه واضع آن ناگزير اقرار كرد: «حركت دادن سيارات براى من آسانتر از توضيح چگونگى

    »15 «حركات آنهاست.»

    قرن، هيأت بطلميوس مورد تأييد كليسا و صاحبنظران بود. اما اكتشافات جغرافيايى 14طى كه در قرن پانزدهم و اوايل قرن شانزدهم به همت «كريستف كلمب» و «ماژالن» و ديگران

    ______________________________ (به اختصار).24 و 23). همان، ص 14(

    .27). همان، ص 15(

    10، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

  • صورت گرفت، بتدريج، بطالن نظريات بطلميوس را آشكار كرد و سرانجام «نيكوال كپرنيك» لهستانى در قرن شانزدهم اعالم كرد كه زمين مركز عالم نيست بلكه «سياره

    بعدها با انتشار آراء »16 «كوچكى است كه همراه سيارات ديگر گرد خورشيد مى چرخد.» و افكار «جيوردانوبرونو» و «گاليله» بنيان هيأت قديم يكباره فروريخت.

    چگونه زندگى به وجود آمد؟

    در كره زمين جايى نيست كه در آنجا از موجودات زنده يعنى جانوران و نباتات آثارى موجود نباشد. زندگى با تمام مظاهر آن در نواحى يخبندان قطب شمال و در بيابانهاى

    سوزان آسياى ميانه، در اعماق درياها و در مرتفعترين كوهها، وجود دارد.

    دانشمندان شوروى ضمن مطالعه درباره جانوران و نباتات در گودال «كوريل» و «كامچاتكا» در عمق ده كيلومترى موفق به يافتن موجودات زنده شده اند. در مرتفعترين

    نقطه «اورست» نيز مظاهر حيات به چشم مى خورد. به كمك مطالعات علمى، مسلم شده نوع گياه وجود 500است كه در كره زمين بيش از يك ميليون و نيم جانور و متجاوز از

    دارد. از اين آثار مى توان به تنوع موجودات زنده پى برد.

    اين سؤاالت كه زندگى چيست، چگونه و چه موقع به وجود آمده و از چه راهى تكامل يافته است، از روزگار قديم توجه مردم را به خود جلب كرده است.

    امروز دانشمندان به كمك دو علم زمين شناسى و ديرين شناسى، نشان داده اند كه سطح زمين شاهد تغييرات و تحوالت فراوان بوده است و تاريخ اين تحوالت را چنين مى نويسند:

  • . قديمترين دوران كه «آركئوزوئيك» نام دارد، دو هزار ميليون سال طول كشيده و فاقد 1 آثار جانداران است.

    . دوران بعدى «پروتروزوئيك» است كه هزار ميليون سال طول كشيده و داراى آثار 2 گياهها و جانوران ساده دريايى است.

    ميليون سال طول كشيد و داراى آثار بسيارى 360. دوران بعد «پالئوزوئيك» نام دارد كه 3 از انواع جانوران بيمهره و ماهيها و سپس دوزيستان و بعدا خزندگان است.

    ميليون سال طول كشيده و داراى آثار انواع گوناگون 150. دوران «مزوزوئيك» كه 4خزندگان و آثار نخستين پستانداران، و پرندگان تخمگذار و باالخره نخستين پستانداران

    داراى رحم است.

    ميليون سال طول كشيده و اكنون نيز ادامه دارد و داراى 75. دوران «سنوزوئيك» كه 5آثار همه گونه پستاندار و انسان نماهاست. در حدود يك ميليون سال آخر دوران

    سنوزوئيك آثار نوع آدمى يافت شده است.

    قبل از رشد علوم و كشف قوانين پيدايش انواع، ظهور موجودات زنده را ناشى از اراده قواى ماوراء الطبيعه مى دانستند؛ اديان و مذاهب گوناگون نيز جملگى از اين نظر پيروى

    مى كردند، ولى علماى طبيعى پس از سالها مطالعه و تجربه به اين نتيجه رسيده اند كه زندگى عبارت از تغيير ماده است كه از روى قوانينى معين صورت مى گيرد و قابل درك

    و شناسايى است.

    ______________________________ .50). همان، ص 16(

  • 11، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

    عقايد غير علمى درباره پيدايش موجودات زنده در طول قرون وسطى نيز وجود داشته است و براى توليد مصنوعى موجودات، نسخه ها و دستورالعملهايى وجود داشت و گمان مى كردند با اجراى آن دستورها مى توان نبات را به حيوان مبدل ساخت. اين نظريات غير

    با عقايد صحيحى كه مولود علم و تجربه بود، تصادم و 18علمى و افسانه- مانند در قرن برخورد كرد و سر و- صداى زيادى برپا نمود. علم نشان داد كه كليه موجودات زنده از

    تخم يا به عبارت ديگر از نطفه به وجود مى آيند؛ فى المثل براى نگهدارى نسل بشر و پيدايش يك فرد انسان غدد تناسلى مرد، در هرمرتبه مقاربت، مايع محتوى كيسه هاى منى را كه شامل دويست الى سيصد ميليون اسپرماتوزوئيد است، به خارج مى ريزد؛ اين عددى

    است مساوى با جمعيت اروپاى باخترى، اگر ده بار مقاربت انجام گيرد تعداد اسپرما توزوئيدهايى كه از يك مرد خارج مى- شود مساوى با جمعيت كره زمين خواهد بود. به

    اين ترتيب ميلياردها اسپرماتوزوئيد و صدها هزار سلول ماده به وجود مى آيند تا زن و شوهرى بتوانند داراى يك يا چند كودك شوند.

    ضمن بحث پيرامون تكوين حيات مى نويسد:»17 «پل. ب. وايز

    ... جاى ترديد نيست كه پيدايش حيات وابسته به اوضاع شيميايى و فيزيكى گذشته زمين بوده و هيچ عامل مافوق الطبيعه اى در اين جريان دخالت نداشته است. در تكوين حيات در

    روى زمين تنها دو عامل دست اندركار بوده است يكى زمان و ديگرى قوانين فيزيكى و شيميايى كه همواره در اين سياره جريان داشته و دارند.

  • و به همان گونه كه حيات در اين سياره ظاهر شده در هرسياره از ساير منظومه هاى فلكى نيز »18 «كه اوضاع همانند اوضاع زمين باشد، حيات همواره تكوين مى يابد.

    م. «لونهوك» به كمك عدسيهايى كه خود ساخته بود و اشياء را سيصد 1677در سال برابر بزرگ مى كرد، به كشف جهان شگفت آورى كه همان عالم موجودات ذره بينى و

    ميكربهاست، توفيق يافت.

    پس از اين كشف بار ديگر اين مسأله مطرح شد كه آيا اين موجودات خودبخود در سال بحث و گفتگو در سال 100محيطهاى مساعد به وجود مى آيند يا خير؟ پس از

    م.1775

    «مارتين ترخوسكى» بيولوژيست روس ضمن رساله اى مدلل ساخت كه توليد خودبخود ميكربها امرى محال است؛ ولى بزرگترين ضربه به اين نظريات غير علمى توسط «لوئى

    پاستور» دانشمند فرانسوى وارد آمد. پاستور پايه گذار طب جديد ثابت كرد كه باكتريها از مواد بيجان به وجود نمى آيند، بلكه نتيجه زادوولد همنوعان خود مى باشند.

    اين تجارب با نظريه تكامل تدريجى (اولوسيون) «داروين» منطبق مى باشد. داروين ثابت كرد كه انواع نباتات و جانوران تصادفى و بيمقدمه به اراده قواى ماوراء الطبيعه به وجود

    طوالنى و مطابق قاعده تكامل به وجود مى آيند. تنازع »19 «نمى آيند بلكه نتيجه «جريان»بقا و انتخاب طبيعى نيرويى است كه سبب تغيير شكل و گوناگونى جانوران و نباتات

    مى گردد،

    ______________________________ )17.(P .B .Weisz

  • .9). آيا انسان زاده ميمون است؟، پيشين، ص 18(

    )19.(Process

    12، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

    و بررسيهاى علمى نشان مى دهد كه نباتات و جانوران از آغاز امر به شكل كنونى نبوده اند بلكه كم كم ساختمان مادى آنها كامل شده است.

    دانشمندان معتقدند در طول ساليان دراز در كره زمين مواد بغرنج آلى تدريجا به وجود مى آمدند، تا اينكه باالخره مواد از ته يا پروتيدها كه سرمنشأ حيات از آنهاست به وجود

    آمدند و اين حادثه تقريبا در يك ميليارد و نيم سال قبل به وقوع پيوست.

    از روى داليل مى توان گفت كه زندگى براى اولين بار در اعماق درياها و درياچه هاى كم عمق به وجود آمد. در نتيجه جريان تكامل، طى قرون، در روى زمين جانوران بزرگتر و كاملترى به وجود آمدند تا اينكه تقريبا يك ميليون سال قبل، از ميمونهايى كه روى دو

    پا راه مى رفتند، تحت تأثير كار و گفتگوهاى صوتى، اولين انسانها به وجود آمدند.

    عقيده دانشمندان

    م.) به- مفهوم تغييرپذيرى انواع 1788 تا 1707 (»20 «درميان دانشمندان نخست «بوفون»و ظهور انواع جديد پى برد و در آثار خود نوشت كه كليه حيوانات از يك حيوان پديد

    آمده اند و كيفيات خارجى: درجه حرارت، اقليم، غذا، با همكارى زمان، در تحول و تكامل موجود زنده مؤثر مى باشد و در اين جريان، همواره ناقصترين، ظريفترين،

    كم كارترين و بيسالح ترين انواع، نابود شده و يا نابود خواهند شد. پس از بوفون «المارك»

  • م.) بعنوان يك فرضيه، نظريه تحول را به 1829- 1744 طبيعى دان مشهور فرانسه (»21«- 1809 دانشمندان معروف انگليسى (»22 «زبانى علمى تر بيان كرد. پس از او داروين

    م.) نظريه اصل انواع و انتخاب طبيعى را بطور روشنى بيان كرد. وى در كتاب خود 1882نوشت كه در نتيجه جنگ عمومى كه براى بقا و حفظ زندگى روى مى دهد همواره عضو زائد و ضعيف از ميان مى رود و پيروزى نصيب موجودى مى شود كه بهتر بتواند خود را با

    محيط جديد سازگار كند.

    داروين در اثر معروف خود به عنوان بنياد انواع ثابت كرد كه انسان از تكامل حيوانات پديد آمده و يكى از شاخه هاى ميمونهاى قديمى است؛ بدين معنى كه يكى از پستانداران در پيدا كردن غذا و پناهگاه مهارت بيشترى نشان داد و در گرفتن شكار پاهاى جلو خود

    را به كار برد و تدريجا پاهاى خود را مبدل به نوعى دست كرد و پس از تمرينهاى متمادى توانست بدن خود را روى رانهاى عقبى راست نگاه دارد. اين كار بحدى دشوار است كه

    هنوز اطفال كوچك بايد مدتى آن را تمرين كنند. اين موجود، شكارچى ماهرى بود، بطور دسته جمعى حركت مى كرد و هنگام بروز خطر، اصوات عجيبى از خود درمى آورد.

    اين حيوان كه نيمه حيوان و نيمه انسان بوده نخستين جد ماست.

    داروين در جواب كسانى كه نظريات او را تحقير مقام انسان مى دانستند، گفت:

    «انسان نبايد اين موضوع را درباره خود تحقيرى بپندارد، برعكس مى بايد افتخار كند كه در طول ميليونها سال سعى و زحمت و در نتيجه تكامل تدريجى، داراى ساختمان كامل

    امروزى شده است.» سپس مى نويسد: «اگر بدن انسان از مس يا طال به وجود مى آمد آنوقت ممكن بود معتقد شويم كه انسان بطور جداگانه آفريده شده و هيچ نزديكى و

    ارتباطى با حيوانات ندارد،

  • ______________________________ )20.(Buffon

    )21.(Lamarck

    )22.(Darwin

    13، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

    در صورتى كه گوشت، خون، رگها، اعصاب، استخوانها و اجزاء ديگرى كه بدن انسان را تشكيل مى دهد در حيوانات نيز وجود دارد.» مطالعات بعدى محققين طبيعى بيش از پيش صحت اين نظريه را به ثبوت رسانيد و نشان داد كه وجوه اشتراك و شباهتهاى زيادى بين

    انسان و ميمون وجود دارد. ازجمله اينكه ميمونهاى انسانى شكل به حال اجتماع زندگى مى كنند و بطور معمول هنگام وضع حمل يك بچه مى زايند. دوران باردارى آنها شبيه به

    روزى كه در رحم مادر به سر مى برد درست همان 270انسان است، جنين انسان در مدت روزه انسان مانند 32مراحلى را طى مى كند كه همه انسان نماها از آن مى گذرند. جنين

    جنين ساير انسان- نماها، دمى آشكار دارد كه در طى مراحل بعدى تحليل مى رود. عالوه براين، ميمونهاى انسان- نما مانند زنان قاعده مى شوند، در مدت يك سال بچه هاى

    خود را شير مى دهند، اطفال آنها مانند اطفال انسان در ماههاى اول والدت عاجز و ناتوانند، سانتيمتر 600 الى 350دم ندارند و گوش و چشم آنها مانند انسان است. مغز آنها از

    مكعب حجم دارد و شباهت آن به مغز انسان بيشتر است. عالوه بر اينها از ميان تمام حيوانات فقط ميمونها خونشان از لحاظ تركيب و مواد مانند خون انسان است، و امراض

    ميمونهاى انسانى شكل شبيه به امراض انسانهاست.

  • اين ميمونها نيز به مرض سيفليس، ماالريا، گريپ و غيره مبتال مى شوند. انگلهاى انسان و ميمون تقريبا هردو يكسان است يعنى شپش، ساس و كنه در بدن انسان و ميمون ديده

    مى شود. جالب توجه است كه اين ميمونها به كمك يكديگر شپش و ساير انگلها را از بدن خود دور مى كنند و مانند انسان گاهى شادمان و زمانى غمگين مى شوند. اگر ميمونها را با حيوانات ديگرى، كه يك درجه از انسان پايين ترند، مقايسه كنيم باز به شباهتهاى زيادى

    كه بين آنها هست برخواهيم خورد و اگر مقايسه موجودات را، با توجه به درجه تكامل، از باال به پايين انجام دهيم، سرانجام به جانداران يك سلولى خواهيم رسيد.

    آنچه انسان به دست آورده، مغز بزرگ و دستهاى ظريف و گيرنده است؛ همان مغزى كه به او قدرت تفكر و سخن گفتن داده است و همان دستهايى كه انديشه هاى او را عملى كرده است؛ مغز بزرگى كه از نظر پيچيدگى و كمال، شاهكارى است كه انسان را قادر

    ساخته كه خود را از زير بار جبر طبيعت رهايى بخشد تا بر سرنوشت خود حكومت كند و از عالم جانورى به عالم انسانى ارتقا يابد. انسان در نتيجه رهايى از جبر طبيعت، حاكم بر

    سرنوشت خود

    14، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

    گرديد. امروز سه ميليارد نفر در روى زمين از قطب گرفته تا گرمترين نقاط استوايى زندگى مى كنند و در هرجا، عليرغم عوامل ناسازگار طبيعت، شرايط مناسب زندگى را

    فراهم مى سازند.

    روزى بود كه ميليونها انسان در نتيجه ابتال به بيماريهاى واگيردار به ديار عدم رهسپار مى- شدند و آن روز اين بيماريها را خشم طبيعت يا بالى آسمانى مى- گفتند، ولى نيروى عقل

  • و اختيار، كه محصول مغز آدمى است، سبب شد كه «واكسن» و «سرم» بيماريها شناخته شود و با بيماريها مبارزه گردد.

    عمر 16 سال كمتر بود، چنانكه در قرن 41تا پيش از اكتشافات پاستور عمر انسان از سال بوده. كشفيات 27 بيست و پنج سال و در قرن هيجده 17 سال در قرن 21متوسط

    سال رسانيد.41پاستور عمر متوسط انسان را به

    قبل از اين كشفيات، در نتيجه مرگ ومير اطفال و شيوع بيماريهاى همه گير گروه كثيرى به سال ارتقا داد، ولى اكنون 53سن كمال نمى رسيدند، كشف سولفاميدها عمر متوسط را به

    با كشف پنى سيلين و ساير آنتى بيوتيكهاى بسيار مؤثر در كشورهاى متمدن عمر متوسط سال مى رسد.63انسان به

    تعبير غلط از داروينيسم

    برتراند راسل مى نويسد:

    قبول اينكه انسانها از جهت خصوصيات ارثى مساوى هستند، زمانى خطرناك است كه گروهى را ممتاز كرده و آنها را برتر يا پست تر از عده ديگر بدانيم. مثال اگر شما بگوييد، اغنيا بر فقرا، مردان بر زنان، سفيدپوستان بر سياهپوستان و يا آلمانها بر ساير ملل ارجحند،

    شما از نظريه اى دفاع مى كنيد كه داروينيسم به هيچ وجه از آن دفاع نمى كند و بسط چنين عقيده اى مسلما يا به جنگ و يا بردگى منجر خواهد شد؛ مع الوصف اينچنين عقايد

    باوجود بى پايگى به اسم داروينيسم اعالم شده است.

  • همچنين است تئورى بيرحمانه اى كه مى گويد: ضعيف را بايد با كشتار دسته جمعى نابود كرد، زيرا روش طبيعت نيز همين است. طرفداران اين عقيده مى گويند كه اگر تنازع بقا

    موجب اصالح نژاد بشر مى شود پس بگذار از جنگ استقبال كنيم، هرچه اين جنگ مخرب تر باشد بهتر است و لذا برمى گرديم به نظريه «هراكليت».

    15، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

    وى اولين فاشيست جهان است و عقيده دارد هومر اشتباه كرده است آنجا كه مى- گويد: سال 500كاش جنگ از ميان خدايان و آدميان رخت برمى بست ... اين فلسفه متعلق به

    قبل از ميالد مسيح است و بعيد به نظر مى رسد كه علم كوچكترين تأثيرى در احياء چنين »23 «عقيده كهنه اى داشته باشد.

    ادوار گوناگون تاريخى

    جامعه شناسان تاريخ زندگى بشر را برحسب پيشرفتهايى كه در توليد وسايل زندگى حاصل شده است به دوره توحش، بربريت، و تمدن تقسيم مى كنند. طبق نظريه باستانشناسان و علماى زيست شناسى، ساختمان بدنى و مغزى نخستين انسانهاى قديم با آدميان امروزى

    اختالف فراوان داشته است و قديميترين فسيلهاى انسانهاى آن روزگار شباهت زيادى با ميمون دارد. انسانهاى ميمون نما در طول عمر خود فقط در سايه كار به صورت انسان

    امروزى درآمدند. آدميان دوران توحش يا (پالئولى تيك) اندك اندك در صدد برآمده بودند از سنگ و استخوان، وسايل و افزارهايى براى رفع نيازمنديهاى خود به وجود آورند.

    تكامل فرهنگ و تمدن بشرى

  • آگبرن و نيمكف مى نويسند:

    ... دهها هزار سال، گذشت تا حيوان درخت زى نخستين، تكامل يافت و چيزى انسان گونه شد. انسان به وسيله امتيازات خود توانست ابزار بسازد و سخن بگويد و بسهولت بياموزد.

    ابزارسازى سبب شد كه قسمت بزرگى از دسترنج هرنسلى به صورت ابزار به نسل بعد انتقال يابد و در جريان اين انتقال دايم، افزايش پذيرد. تكلم نيز باعث شد كه هرنسلى آموخته هاى خود را به نسل بعد منتقل كند. در نتيجه هريك از گروههاى انسانى نتايج

    محسوس دسترنج پيشينيان را، به صورت ابزار، و نتايج غيرمحسوس آزمايشهاى آنان را از طريق زبان دريافت مى داشتند.

    دستگاه عصبى بسيار پيچيده و دوره طوالنى يادگيرى انسانى، فراگرفتن ميراث گذشتگان را ميسر ساخت. در عالم انسانى، مغز رشد فراوان كرده است و دوره بستگى كودك به

    مادر هم كه نخستين و مهمترين دوره يادگيرى است، بسيار دراز است. ازاين رو بچه انسان مرتبه ها بيش از بچه ساير حيوانات از همنوعان خود مى آموزد و بوسيله آموخته هاى خود

    بر دشواريهاى زندگى غالب مى آيد.

    تجربه نشان داده است كه يادگيرى در زندگى حيوانات نيز راه دارد؛ مثال معلوم شده است كه بچه گربه اگر پيش از چهارماهگى طرز شكار موش را ببيند و بياموزد بعدا صيادى ماهر

    مى شود و تقريبا دوبار بيش از گربه هاى آموزش نيافته موش مى گيرد. فيل و اسب و سگ و برخى از ميمونها نيز قدرت يادگيرى قابلى دارند ولى هيچ جانورى از اين حيث به گرد

    انسان نمى رسد.

    ______________________________ به بعد.37). برتراند راسل، تأثير علم بر اجتماع، ترجمه دكتر حيدريان، ص 23(

  • 16، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

    با اينهمه، انتقال تجارب نسلها و تكامل زندگى انسانى صرفا به سبب يادگيرى عظيم انسانى صورت نپذيرفتند. اگر ابزارسازى و زبان نبودند انسان هيچگاه نمى توانست دسترنج خود را

    از نسلى به نسلى برساند و همواره گسترده و پرمايه- ترش كند. از اينجاست كه برخى از اهل نظر، انسان انديشه ورز را «انسان ابزارساز» و برخى ديگر او را «انسان سخنور»

    خوانده اند. بطور خالصه، ضرورت زندگى، انسان را به ابزارسازى كشانيد. ابزارسازى، زندگى گروهى را ايجاب كرد، زندگى گروهى افراد را به همكارى و هماهنگى

    برانگيخت، لزوم همكارى و هماهنگى موجد تكلم شد و تكلم و محصول مستقيم آن، خط، مردم دور و نزديك را به يكديگر مرتبط ساخت و نسلهاى حاضر را به نسلهاى

    »24 «گذشته پيوند داد ...

    اطالعات ما درباره سلسله نسب انسانها، باوجود تحقيقات علمى، هنوز كافى نيست. آنچه مسلم است انسان از نسل ميمونهاى آدم نماى كنونى نيست يا به عبارت ديگر، اين ميمونها

    اجداد و نياكان واقعى ما نيستند، بلكه عموزادگانى هستند كه شجره اجداد آنها بيش از يك ميليون سال قبل، از شجره نياكان واقعى ما جدا شده است. مطالعات و كاوشهاى

    محققين در اروپا و آسيا و پيدا شدن افزارهاى گوناگون سنگى از قبيل تبر و آتشزنه و چكش و چاقوى سنگى، به دانشمندان نشان داد كه قبل از عصر مفرغ، عهد حجر وجود

    و ساير مجلدات 1داشته و در اين عهد نگاه كنيد به كتاب چگونه انسان غول شد، ج

    انسان ابتدايى با صيقل دادن سنگها وسايل اوليه زندگى خود را فراهم مى كرده است. انسانهاى آن روزگار با مردم كنونى جهان فرق فراوان داشتند. دانشمندان فرانسوى و

    انگليسى، پس از سالها مطالعه و كاوش، سرانجام، جمجمه و ديگر اعضاى انسان عهد حجر

  • را به دست آوردند و معلوم داشتند كه انسانهاى آن عهد چهره اى »25 «يا انسان «نئاندرتال»زشت، هراس انگيز، و مانند چهره ميمون داشته اند، راست نمى ايستادند و زانوى آنها خميده بود. انتشار اين نظريات، كه با عقيده عامه مردم و با مندرجات كتب مذهبى تعارض داشت،

    موجب سروصدا و اعتراض افكار عمومى گرديد، زيرا مردم نمى خواستند قبول كنند كه انسان از تكامل تدريجى

    ______________________________ ). آگبرن و نيمكف، زمينه جامعه شناسى، ترجمه و اقتباس دكتر اميرحسين آريانپور، 24(

    .93ص

    )25.(Neanderthal

    17، ص: 1تاريخ اجتماعى ايران، ج

    حيوانى ميمون نما پديد آمده است. از روى استخوانهايى كه در نقاط مختلف به دست آمد، معلوم گرديد كه حيوانات و پستاندارانى كه در آن دوره مى زيستند با جانداران عصر ما

    تفاوت فراوان داشته اند و بسيارى از آنها، در اثر تغيير آب و هوا و ظهور طوفانهاى مهيب، تا يك ميليون سال پيش مى دانند و 250از بين رفته اند. محققين، تاريخ ظهور انسان را از

    در نتيجه مطالعات و كاوشهايى كه در آسيا و اروپا به عمل آورده اند، معلوم شده است كه انسانهاى ميمون نما در سراسر جهان به يك شكل و هيكل نبوده اند، بلكه بعضى

    كوچك اندام، برخى ميانه و بعضى ديگر درشت اندام بوده اند. انسانهاى اين عهد هنوز قدرت سخن گفتن نداشتند، فقط صدا مى كردند و شكلك درمى آوردند و چون عصبانى

    مى شدند باال و پايين مى جستند.

  • يكى از دانشمندان مى نويسد: «صدها هزار سال پيش، در مكانى از منطقه حاره، نوع تكامل يافته اى از ميمونهاى انسانى شكل زندگى مى كردند كه به گفته داروين بدن آنها بكلى مستور از مو بود و داراى ريش و گوشهاى تيزى بودند و گله وار روى درختها زيست

    مى كردند. اين ميمونها رفته رفته تحت تأثير شيوه زندگى از كمك دست براى راه رفتن بى نياز شدند؛ و به اين ترتيب، به مرور زمان، اولين قدم براى تبديل مي�