bartarinroamn in reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت...

55
bartarinroamn bartarinroman من خواهرت نیستم ؟!/وان تا خیانت[ , ۲۹,۰۳,۱۹ ۱۹:۵۶ ] [ In reply to من خواهرت نیستم ؟!/وان تا خیانت] # پارت_ با ترس و لرز به طرف پله ها رفتم، آروم از پله هاین پای میدم اوم که نگاهم به خدمتکارها که لباسبی عجی پوشیده بودنفتاد ا، یه پلهین پای تر رفتم که نگاهم به مردای گنده ایفتاد ا که کت و شلوار مشکی پوشیده بودن و تو دستاشون اسلحه بود. شوکه سر جام خشکم زد، دستمو به نرده گرفتم تا نیفتم. یا خدا من کجا بودم ؟! خواستم قدمای اومده رو برگردم که نگاهم به نوآفتاد ا! لی خی جدی داشت با مردی که شبیهگهبان ن ها بود حرف می زد، سعی کردم فکرای بد رو از خودم دور کنم، بادی امی که دوباره به سراغم اومده بود تند پله ها روین پای رفتم کهنگار امه ه صدای پام رویدن شن و به طرفم برگشتنما ا من بدون توجه بهونا ا به طرف نوآویدم د و تقریبا خودمو تو بغلش پرت کردم و دستش رو گرفتم: - نوآینجا ا کجاست ؟ نبودی لی خی ترسیدم. نوآ بدون اینکهزی چی بگهلی خی سرد منو از خودش جدا کرد! با تعجب بهره چه سرد ومگینش خش نگاه کردم، من این چشما رو نمی شناختم! ام چشم از ترساهی سی می زد، لباینمو لرزو با زبونم خیس کردم. - نوآینجا ا چه خبره ؟- برو تواقت ات روشا. بایدن شن صدای سردش شوک دیگه ای بهم وارد شد، نه من نباید بزارم دوباره ازم سوستفاده ان کن.

Upload: others

Post on 06-Aug-2020

521 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

[۱۹:۵۶ ۲۹,۰۳,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

8۱_پارت#

به نگاهم که اومدم می پایین ها پله از آروم، رفتم ها پله طرف به لرز و ترس با

به نگاهم که رفتم تر پایین پله یه، افتاد بودن پوشیده عجیبی لباس که خدمتکارها

. بود اسلحه دستاشون تو و بودن پوشیده مشکی شلوار و کت که افتاد ای گنده مردای

. نیفتم تا گرفتم نرده به دستمو، زد خشکم جام سر شوکه

؟!بودم کجا من خدایا

که مردی با داشت جدی خیلی! افتاد نوآ به نگاهم که برگردم رو اومده قدمای خواستم

امیدی با، کنم دور خودم از رو بد فکرای کردم سعی، زد می حرف بود ها نگهبان شبیه

رو پام صدای همه انگار که رفتم پایین رو ها پله تند بود اومده سراغم به دوباره که

تقریبا و دویدم نوآ طرف به اونا به توجه بدون من اما برگشتن طرفم به و شنیدن

:گرفتم رو دستش و کردم پرت بغلش تو خودمو

.ترسیدم خیلی نبودی؟ کجاست اینجا نوآ-

و سرد چهره به تعجب با! کرد جدا خودش از منو سرد خیلی بگه چیزی اینکه بدون نوآ

! شناختم نمی رو چشما این من، کردم نگاه خشمگینش

.کردم خیس زبونم با لرزونمو لبای، زد می سیاهی ترس از چشمام

؟خبره چه اینجا نوآ-

.روشا اتاقت تو برو-

ازم دوباره بزارم نباید من نه، شد وارد بهم ای دیگه شوک سردش صدای شنیدن با

.کنن استفاده سو

Page 2: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

. خودم خونه میرم من، نه-

و کشیدتم عقب به شدت با نوآ. شد دستی اسیر بازوم که برم در طرف به تا برگشتم

خواستم نمی ولی گرفتم گاز رو لبم درد از. فشرد محکمش انگشتای میون رو بازوم

:گفتم عصبی و کشیدم هم تو ابروهامو، بیام کوتاه

. برم خوام می کن ولم-

کمکم به کس هیچ، نکرد حرکتی نوآ اما کشیدم می رو بازوم و کردم می داد و جیغ

. نیومد

.اتاقش تو ببرینش-

.ارباب چشم-

نگهبانا از دوتا، شدم ساکت تعجب از لحظه یه ها نگهبان از یکی به نوآ حرف با

.کردم داد و جیغ بیشتر که گرفتن بازوهامو

...نه، کنم می خواهش... نوآ-

درو و کردن پرتم اتاق توی زور با نگهبانا تا دو. شد خفه ها پله از رفتن باال با جیغم

. کشیدم ای دیگه جیغ در شدن قفل با که کشیدم رو دستگیره، بستن

.کوبیدم در به رو مشتام

.درو این کنید باز، برم میخوام من، ها عوضی کنید باز-

و کردن باز راه اشکام. نشستم در پشت و کشیدم ای دیگه جیغ نشنیدم صدایی وقتی

و بشم بلند گرفتم تصمیم که بود گذشته ای دقیقه چند. گریه زیر زدم بلند صدای با

.کنم پیدا فراری راه

میله به چشمم که زدم کنار رو پرده، بود پنجره یه فقط، رفتم دیوارها طرف به سریع

و باال کردم سعی گذاشتم دستگیره روی دستمو، خورد هم به نزدیک عمودی های

Page 3: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

اسلحه نگهبان کلی که کردم نگاه پایین به پنجره از گریه با. بود قفل اما کنم پایینش

. دیدم شکاری سگای و بادیگارد همون یا دست به

؟بشم خالص اینجا از من شد می یعنی

نیستم_خواهرت_من#

[۲۲:۰۹ ۳۱,۰۳,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

8۲_پارت#

نکرده پیدا فراری راه اما بودم زده چنگ دیوار و در به و بود گذشته چقدر دونم نمی

. شد باز اتاق در که بودم کرده جمع شکمم تو پاهامو و بودم نشسته تخت روی. بودم

که دختری به چشمم بشم بلند خواستم تا! دیدم در جلوی رو نوآ که کردم بلند رو سرم

. خورد بود کنار

:گفت دختره به نوآ و اومدن جلو

. کن شروع کارتو-

گذاشت دستشو دختره. بکنن خواستن می چیکار، کردم می نگاه بهشون تعجب با

تکون رو خودم که کرد شلوارم بند دستشو و داد هولم تخت روی و ام سینـه روی

.دادم

؟کنی می چیکاری هی-

.شدم عصبی که دربیاره رو شلوارم کرد سعی باز، نکرد حرفم به ای توجه

Page 4: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

. کن ولم، خورینمی گهی چه-

:گفت و زد جیغی که کشیدم محکم و گرفتم دستم تو رو موهاش

...ارباب-

سیلی کنم کاری بزاره اینکه از قبل و برد سرم باالی و گرفت رو دستام سریع نوآ

دختره که نکردم کاری دیگه. کردم نگاهش اشک با شوکه، زد صورتم به محکمی

باز هم از رو پاهام، لرزید تنم خورد پام وسط به که دستش، آورد در شورتمو و شلوار

چند بعد، گرفت پاهامم نوآ که کنم تقال خواستم. رفت صـم،کـ روی دستش و کرد

.برداشت رو دستش دختره آور زجر و فرسا طاقت دقیقه

.ارباب-

:گفت اخم با و کرد ول رو پاهام و دست نوآ

؟اس باکره-

. کرد داغ و گرفت گر بدنم تمام حرفش با

.ارباب نه-

حرفاشون از درکی و بودم شده گیج، رفت هم تو بیشتر نوآ اخمای حرفش این با

.نداشتم

.بری تونی می-

.ارباب چشم-

لحن با و بهم زد زل اخم با نوآ. بست درو و رفت بیرون اتاق از سریع خیلی دختره

:گفت بدی

؟خانم ده.جنـ دادی رابرت به کی-

.کردم نگاهش بهت با

Page 5: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

؟خبره چه اینجا، تو میگی چی-

:گفت و زد پوزخندی

. درمیاری رو تنگا ادای، دادی همه به پس-

، اومد طرفم به باز، کشید بیرون ازش طنابی و رفت دیوار گوشه کمد طرف به

:گفت و زد ام شوکه نگاه به پوزخندی

. بدی سرویس بهم مردنت قبل چطوره خوری نمی شدن عروسک درد به که حاال-

زد که کردم می نگاه بهش شوکه و گیج، زنه می حرف چی از و میگه چی دونستم نمی

از تا کردم تقال. بست تخت تاج به دستامو شده چی بفهمم اینکه قبل نمو.سیـ تخت

تخت پایین به و کرد باز هم از پاهامم، زد هم سیلیش دومین که بشم آزاد دستاش

. بست

. نیستی تو این، کن ولم، کنی می چیکار نوآ-

به چنگی، شدم ساکت که کشید گردنم زیر تا آروم و گذاشت ام گونه روی و دستش

.خورد جر تنم توی که کشید شدت با و زد پیرهنم

. ببین خوب، منم این-

.انداخت کنار به و برداشت تنم روی از لباسمو های تیکه

:گفتم درد از که داد فشار محکم و گرفت مشتش تو هامو نه.سیـ

...آیی-

سیلی، هام ناله به توجه بی، شدن قرمز که زد هام نه.سیـ به پی در پی سیلی چندتا

.پرید سرم از برق که زد پام وسط به تری محکم

رو سرم که کرد باز شلوارشم کمربند، درآورد تنش از و کرد باز رو پیرهنش های دکمه

.آورد در شورتشم و شلوار توجه بی اون اما کردم نگاهش اشک با و داد تکون

. نشست پام وسط و کشید تش.کلف ر.کیـ به دستی

Page 6: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

. کنم خیست خواد نمی، هستی گشاد کافی اندازه به-

که کرد واردم دفعه یه و کرد تنظیم صـم.کـ با خودشو که کردم می نگاهش وحشت با

. کشیدم بلندی جیغ درد از

بیشتر رو خودش. میشه پاره و خوره می ر.جـ داره ژنم.وا های لبه کردم می احساس

هاشو مبه.تلـ و نکرد صبر رحم بی، شد صـم.کـ وارد ته تا ایندفعه که داد فشار بهم

.کرد شروع

. کنم می خواهش نوآ، آخ-

می تر محکم هاشو به.تلمـ اون ولی کنه تموم تا کردم می التماس و کردم می گریه

. داد می فشار مشتش تو هامو نه.سیـ و کرد

.داد فشار کمی و گذاشت سـنم.با سوراخ روی انگشتشو

؟یدنت،گایـ ونم.کـ از-

.دادم تکون سرمو اشک با

.میکنم خواهش نوآ خدا رو تو نه-

نفسم درد از که کرد واردم اول از فشار با دوباره و دراورد کامل رشو.کیـ، زد پوزخندی

.بود دردآور خیلی خشکش و ت.کلفـ ر.کیـ حرکت و بود خشک نم.واژ. رفت

نیستم_خواهرت_من#

️❤دلم عشقای بدین جوین زاپاس کانال تو

@man_khaharet_nistam

Page 7: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

دیدید رمانو هرجا، اینجاست خیانت تاوان و نیستم خواهرت من رمان رسمی چنل تنها

��بدید خبر بهم لطفا، کنن می کپی دارن بدونید

[۲۲:۴۲ ۰۲,۰۴,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

8۳_پارت#

محکم ضربه چندتا بعد، زد می ه.تلمـبـ داخلم رحمانه بی نوآ و سوخت می صـم.کـ

بود تنگ انقدر ولی داد فشار نم.کـو سوراخ به یـرشو..کـ ایندفعه و کشید بیرون ازم

و دوم انگشت جلو و عقب یکم بعد و کرد واردم زوری با انگشتاشو از یکی. نرفت

.کرد ونم.کـ وارد سومشم

.عوضی کن ولم، آخ-

رو دوباره رشو.کیـ سر، زد نم.باسـ به محکمی سیلی و درآورد انگشتاشو حرفم با

ر.جـ کردم احساس و شد واردم سرش که داد فشار محکم و کذاشت نم.کـو سوراخ

بشه آروم دردم نکرد صبر حتی، کرد واردم شم بقیه که کشیدم ای خفه جیغ. خوردم

. کرد شروع محکمشو های به.تلمـ که

آبشو اینکه تا کرد بیشتر هاشو به.تلمـ شدت و گرفت چنگش تو هامو ینـه.سـ انقدر

.شد ضا.ار و کرد خالی ونم.کـ تو

و شد بلند روم از زدن نفس نفس چندتا بعد، روم افتاد که کردم نگاهش هق هق با

.پوشید رو شلوارش

.کردی من با کارو این که کردم چیکارت من مگه، عوضی آشغال-

:گفت و کرد ای خنده تک

Page 8: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

. ای نده.جـ دونستم نمی حیف ولی میاوردم دستت به باید، دلبر و بودی مغرور زیادی-

.شدن رون بیشتری شدت با اشکام

. کرد اوز.تجـ بهم تو مثل آشغالی یه آره-

:گفت و هم تو کشید اخماشو

. هرزه شو خفه-

.کوبیدم تخت به رو خودم و کشیدم بلندی جیغ

. میارم در سرت تالفیشو، میشونمت سیاه خاک به، کثافتین همتون-

خندید حسابی اینکه بعد. شدم ساکت لحظه یه برای تعجب از که کرد بلندی ی خنده

:گفت

به بیشتر بدنت اعضای نداری پرده که تو، مرده چه زنده چه حاال، ادمه قاچاق من کار-

.خوره می دردم

بودم فکر توی، بودم شده الل زیاد شوک از؟! میگفت چی این، کردم نگاهش شوکه

از که کوبید بهم محکم درو و رفت بیرون اتاق از بندازه بهم نگاهی اینکه بدون نوآ که

.اومدم خودم به صداش

پاهامم و دست حتی کثافت، گرفت درد بیشتر پاهام و دست که دادم خودم به تکونی

. بود نکرده باز

عنوان به منو تونست نمی که حاال؟ بود قاچاقچی نوآ یعنی، افتادم حرفش یاد دوباره

؟بکشتم خواست می بفروشه سی.جنـ برده

.داشتم که بود تلخی سرنوشت چه این، افتاد راه چشمم گوشه از اشکام

. برد خوابم زیاد درد و گریه از

********

Page 9: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

سرم باال خدمتکار دوتا با رو نوآ که کردم باز دردناکمو چشمای صدا و سر احساس با

. کردن باز رو پاهام و دست که کرد اونا به ای اشاره. دیدم

. کنید تمیزش زود-

خشک های آبه خون به چشمم که کردن بلندم تخت روی از و گفتن چشمی خدمتکارا

.افتاد خونی ملحفه و پام روی ی شده

پر سریع خیلی رو وان خدمتکارا از یکی و شدیم حموم وارد، داشتم برمی قدم درد با

دیدن با ولی زدن می تنم به دست اونا و بودم ت.لخـ که کشیدم می خجالت. کرد

بهم وتین*س و رت*شو یه فقط لباسشون و بودن ت.لخـ تقریبا خودشونم اینکه

.کردم آروم رو خودم کمی بود متصل

رو بدنم و موها سریع خیلی بزنن حرف باهام کلمه یه حتی اینکه بدون خدمتکارا

. کشیدن آب و شستن

، انداختم اطرافم به نگاهی. رفتیم بیرون و پیچیدن دورم و آوردن کمد از تمیزی حوله

. نبود نوآ

.بپوش رو اینا-

که مشکی توری پیرهن یه دیدن با که برگشتم طرفش به یکیشون صدای شنیدن با

! تین*سو و رت*شو حتی نداشت هیچی

؟پوشیدم می اینو باید من

:گفتم و دادم تکون رو سرم

.پوشم نمی من نه-

:گفت یکیشون، کردن اخمی دخترا

.نکنی عصبانی اربابو بهتره، میکنن تنت نگهبانا از یکی نپوشی اگه-

Page 10: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

اتاق از یکیشون دیدن مقاوتمو وقتی. بپوشم بود محال، کشیدم هم تو رو اخمام منم

.اتاق توی برگشت گنده خیلی هیکلی مرد یه با دقیقه چند بعد و رفت بیرون

نیستم_خواهرت_من#

.بزارم رو خیانت تاوان پارت صبح تا بدین جوین زاپاس کانال تو

@man_khaharet_nistam

��زاپاس چنل از حمایت

[۲۰:۰۱ ۰۵,۰۴,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

8۴_پارت#

خدمتکارا اون تا کرد اشاره و اومد جلو پوزخندی با مرد اون که رفتم عقب ترس با

بگم چیزی اینکه از قبل و رفتن در طرف به سریع خدمتکار دختر دوتا اون. برن بیرون

. رفتن بیرون اتاق از

به ترس با. خوردم دیوار به اینکه تا رفتم عقب قدم چند که اومد طرفم به نگهبانه

هام سینه از یکی روی مرد اون دست که کنم پیدا فراری راه تا کردم نگاه اطرافم

.فشرد محکم و نشست

؟پوشی نمی لباس که خواد می س.سکـ دلت هوم، ده.جنـ هستی چیزی خوب-

Page 11: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

حوله که بکشم بیرون دستش زیر از خودمو خواستم، دادم تکون چندبار سرمو ترس با

بپوشونم رو خودم کردم سعی و کشیدم خفیفی جیغ! آورد در تنم از و کشید محکم رو

. زد ام سینه به محکی سیلی و نذاشت که

. برس وظایفت به بدو، دیگه باشی ت.لخـ خواستی می-

بیفتم زانو روی که کرد کاری و آورد فشار ام شونه به دستش با که شد چی نفهمیدم

موهام، کرد دهنم تو رو بوش بد و بزرگ ر.کیـ و کرد باز شلوارش زیپ بالفاصله، زمین

. کرد می جلو و عقب دهنم تو رو خودش و کشید محکم و گرفت دستش تو رو

صورتم روی شدت با اشکام، بود رفته حلقم ته تا یرش.کـ سر و بودم آورده کم نفس

به.تلمـ دهنم تو و بودم گرفته محکم انقدر اما کنه ولم تا زدم می پا و دست. شد رون

همون شد باز اتاق در که تنگی نفس شدت از. شدم می خفه داشتم که زد می

:گفت و شد اتاق وارد خدمتکار

. داره کارش ارباب بدو دنیل-

در دهنم از رو یرش.کـ و زد محکم تلمبه چندتا عوضی نگهبان همون حرفش این با

که اومد می باال سختی به نفسم. کردم سرفه شدت با و افتادم زمین روی که اورد

زیر و کرد تنم رو باز پیرهن همون حالم به توجه بی و شد نزدیک بهم خدمتکار دختر

دختره همون که شدم پا سر زوری با کشیدم عمیقی نفس. کنه بلندم تا گرفت رو بغلم

.کشوندتم در طرف به و کرد پاک صورتمو دستمال با

. نشده عصبی ارباب تا دختر بدو-

.ببرن اربابتو خودتو مردشور، هم تو کشیدم اخمامو

رفتیم پذیرایی سالن به. کرد ول دستمو دختر اون و شد بهتر حالم برسیم پایین به تا

پا و دست چهار که دختری روی و بود کرده دراز پاهاشو که دیدم مبلی روی رو نوآ که

بود زده خشکم جام سر تعجب از. کشید می سیگار و بود گذاشته، بود نشسته ت.لخـ

. داد هولم جلو به خدمتکار دختر که کردم می نگاه بهشون و

Page 12: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

:گفت و انداخت پام تا سر به نگاهی نوآ

. زه.هر میاد بهت خوبه-

دختر اون صورت تو رو دودش و گرفت سیگارش از کامی، کردم نگاهش بغض با

. کرد فوت پاش زیر بیچاره

. میزنه زنگ مدام حاال تا دیروز از عاشقته خیلی اینکه مثل؟ کیه پسره این-

قدم یه، کردم نگاه چرخید می دستش تو که گوشیم به و آوردم باال نگاهمو حرفش با

.شد سرریز اشکام که کردم نگاه ساشا عکس به و رفتم جلو

رو گوشی و نذاشت که بگیرمش تا کردم دراز گوشی طرف به رو دستم و رفتم جلو

. کشید عقب

:گفتم التماس و گریه با

. ندم جواب میشه نگران برادرمه اون، برم بزار کنم می خواهش نوآ-

انداخت کنارش رو گوشی تفاوت بی بعد و کرد گوشی تو عکس به ای دوباره نگاه نوآ

:گفت و

. اتاقت تو بری تونی می خب-

:گفتم و نشستم پاش جلوی اختیار بی التماس با

با اینکارو، میدم بهت خوای می پول چقدر هر؟ کردم چیکارت من مگه نوآ خدا رو تو-

.نکن من

.کنم بهت لطف یه تونم می فقط-

:گفتم و کردم نگاهش خوشحالی با

.نکن اذیتم کنم می خواهش، چی-

. شدم خسته ازت که وقتی تا دارم نگهت خودم پیش فعال تونم می دندونمه زیر مزت-

Page 13: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

؟شدم می ش برده یعنی؟ چی یعنی، کردم نگاهش بهت با

.کنی کارو این باهام تونی نمی تو، چی یعنی-

.گرفت سیگارش از ای دیگه کام و کرد نگام حوصله بی نوآ

. کافیه برات بمونی زنده بیشتر روز چند ذارم می که همین-

:گفت نوآ به رو و اومد طرفمون به دیگه خدمتکار

. آمادست غذا ارباب-

کرد خاموش بیچاره دختره اون کمر روی سیگارشو و برداشت رو پاهاش بالخره نوآ

صدایی هیچ دختر اون از اما گذاشتم دهنم جلوی دستامو و کشیدم ترس از هینی که

!نیومد در بیرون

. بیا دنبالم-

کرد اشاره که خدمتکار دست ضربه با؟ بود من با یعنی کردم نگاه اطرافم به تعجب با

. شدم بلند جام از برم نوآ پشت

که کرد اشاره بهم و نشست بزرگی غذاخوری میز پشت و شد دیگه سالن یه وارد نوآ

. بشینم

بود بغض گلوم تو هنوز، من برای بعد و کشید غذا نوآ برای اول خدمتکارا از دیگه یکی

شکنجه بود قرار وقتی خوردم می غذا باید چرا اصال. رفت نمی پایین ازش هیچی و

.نداشت برام فرقی که دیر یا زود حاال بمیرم دیگه روز چند تا و بشم

نیستم_خواهرت_من#

[۲۱:۵۶ ۱۰,۰۴,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

Page 14: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

8۵_پارت#

:گفت خشم با نوآ که بودم زده زل غذام ظرف به حرف بی

. بزنی لیسش زمین روی از سگ مثل نکردم مجبورت تا غذاتو بخور-

وقتی زدم زل بهش گنگ. فهمیدم نمی رو حرفاش، دادم قورت ترس با رو دهنم آب

به شروع و برداشتم رو قاشقم سریع میره هم توی بیشتر اخماش لحظه هر دیدم

. کردم خوردن

:گفت و شد بلند نوآ شد تموم غذامون که دقیقه چند بعد

. نیا بیرون نکرد خبرت کسی تا و اتاقت تو برو-

بیرون سالن از بهم توجه بی ولی بیاد رحم دلش تا زدم زل بهش التماس و عجز با

. افتادن راه باز اشکام و نشستم صندلی روی بدبختی با. رفت

نمی شدم می دیوونه داشتم. شد قفل در و شدم اتاق همون وارد خدمتکارا زور با

؟جوری چه اما کردم می فرار باید، بدن برفنا زندگیمو تا بدم اجازه تونستم

.برد خوابم و نکردم پیدا راهی اما کردم فکر و زدم غلت تخت روی صبح خود تا

. شید بیدار خانم-

:گفت و گذاشت عسلی روی و صبحانه سینی که کردم اخمی

. بخورین صبحانتونو-

صدای و رفت بیرون ای دوباره تاکید بعد و کرد نگاهم ای دقیقه چند که نگفتم چیزی

. برد خوابم و بستم رو چشمام دوباره. اومد در کردن قفل

همون که کردم نگاه اطرافم به گم در سر، کردم باز رو چشمام کسی محکم تکونای با

:گفت و کرد اخمی، دیدم بدجنسو خدمتکار دختر

Page 15: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

. داره کار باهات ارباب پاشو-

بعد و رفتم سرویس طرف به. میزدم گیج کمی هنوز، شدم بلند جام از سختی به

کی اوه! افتاد پنجره بعد و ساعت به چشمم که اومدم بیرون صورتم و دست شستن

!شد شب

.نشستم نوآ اجازه با و رفتیم خوری غذا سالن همون به دوباره

. نمیشی خالص دستم از اینجوری، نخوردی غذا شنیدم-

. برسی خواستت به نمیزارم، میکنم پیدا راهی یه بالخره-

:گفت و زد پوزخندی

. نشی بیهوش زیرم تا بخور غذاتو بزن زر کم-

:زدم داد و شدم بلند جام از، غذام بشقاب زیر زدم و کردم نگاهش خشم با حرفش با

. میدم لوت پلیس به و میرم اینجا از، کثافت نمیزارم-

پشت از شدت با دستم که بیرون بزنم جهنم اون از زودتر تا گرفتم فاصله میز از

به بهت با. شدم پرت زمین روی و سوخت صورتم طرف یه که برگشتم، شد کشیده

. اومدن طرفم به بادیگاردها از دوتا که کردم نگاه نوآ

.مخصوص اتاق ببرینش-

.کردن بلندم زمین روی از و گرفتن بازوهامو زیر

. ها عوضی کنید ولم-

وارد آخر در و بردنم باال ها پله روی از کشون کشون اما کنن ولم تا میزدم پا و دست

. میداد بدی بوی و بودن مشکی دیواراش تمام که شدیم اتاق یه

فلزی تخت روی و کشوندم زمین روی از بازم. لرزیدم خودم به سرما یا بود ترس از

رو پاهام و بستن تخت باالی رو دستام بشم بلند اینکه از قبل. کردن پرتم اتاق وسط

Page 16: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

تخت های گوشه به پاهامم و نداشتن کشیدنام جیغ به ای توجه و کردن باز ازهم

.زدن بیرون اتاق از هام فحش به توجه بی و بستن

، کنن چیکار باهام میخوان دونستم نمی، کردم می نگاه ها وسایل و اتاق به وحشت با

. نرسه اتاق به پاش وقت هیچ کنه خدا

نگاه، شد اتاق وارد اخم با نوآ و شد باز اتاق در که کردم می دعا همینجوری داشتم

.درآورد و کرد باز رو پیرهنش های دکمه و انداخت بهم آمیزی تحقیر

بهترین از یکی امشب، تختی روی و اتاق این توی کردم تصور چندبار دونی می اوم-

.شباس

:کردم زمزمه و کردم نگاهش ترس با

؟بکنی چیکار میخوای-

.گرفت لرزم بیشتر که زد ای قهقه

حاال، داد رش.جـ حرکت یه با و مشکیم حریر پیرهن به زد چنگ و اومد طرفم به

. بودم چشماش جلوی زیری لباس هیچ بدون ت.لخـ

:کرد زمزمه و داد سر بدنم روی دستشو

؟نه، میشه جالب قرمزی یکم با، سفید بدن یه-

.رفت اتاق گوشه کمد طرف به که کردم نگاهش التماس با

نیستم_خواهرت_من#

�👇�نکنیم گم همو شدیم لتر.فیـ اگه که بشید زاپاس چنل عضو ها بچه

@man_khaharet_nistam

Page 17: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

[۲۲:۰۰ ۱۲,۰۴,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

8۶_پارت#

و رفت شومینه طرف به که کردم نگاهش دقت با برداشت چیزی یه گشتن کمی بعد

. توش انداخت ای میله و کرد روشنش

که پایین داد سر و کشید بدنم روی دستشو، اومد جلو که کردم می نگاهش وحشت با

. دادم تکون رو خودم

.عوضی نزن دست بهم-

از که جوری فشرد دستش تو سینمو بعد و زد صورتم به محکمی سیلی و شد وحشی

. زدم جیغ درد

. نداری رو هیچی لیاقت-

به برداشت رو بود شده سرخ که فلزی میله اون گیره یه با و رفت شومینه طرف به

بدنم به ها دیوونه مثل. خورد صورتم به گرماش که گرفت صورتم جلوی، اومد طرفم

:گفت و کرد نگاه

؟میشه تر خوشگل بزارمش کجا نظرت به-

.دادم تکون سرمو وحشت با

...میکنم خواهش نوآ نه-

جیغم صدای که گذاشت م نه.سیـ باالی داغو میله اون سر و بشه تموم حرفم نزاشت

و برداشت رو میله که کشیدم می جیغ و کوبیدم می تخت به سرمو. رفت آسمون به

. گذاشت شکمم روی دفعه این

...خدا-

Page 18: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

چشمام گوشه از اشکام، بود شده قاطی جیغم صدای با تنم پوست ولز و جلز صدای

رو میله لحظه چند بعد. کرد می نگاه شاهکارش به رحمی بی با نوآ و چکیدم می

. شد کشیده باهاش تنمم پوست که برداشت

:زد داد نوآ که کوبیدم می تخت به رو خودم و کردم می گریه بلند سوزش و درد از

.نکن بازی اعصابم با، شو خفه-

:گفت و دراورد رو هاش لباس کامل. کرد باز رو کمربندش و زمین روی انداخت رو میله

. کنن آدمت بسپارم باید، نیستی خوبی برده اصال-

کشید خشکم صـ.کـ روی چندبار، گرفت دستش توی رشو،یـ.کـ و نشست پام وسط

دهنم توی محکم دستش پشت با. کشیدم جیغی باز که کرد واردم فشار و زور با و

. کرد داخلم ته تا زور با و اورد در دوباره و کوبید

.زدن به.تلمـ به کرد شروع که خورد می ر.جـ داشت نم.واژ های دیواره

.تنگی هنوز ده.جنـ دادی کم معلومه-

می اشک و کردم می ناله فقط، بدم رو جوابش تونستم نمی که کرد می درد بدنم انقدر

آه و کوبید می بهم تر محکم رو خودش و داد می فشار هامو نه.سیـ دستاش با. ریختم

.کشید می

با اینکه تا رفت می سیاهی بیشتر چشمام و شد می بیشتر وحشیانش خوی لحظه هر

و رفت سیاهی چشمام و کنم تحمل نتونستم نم.کـو سوراخ توی انگشتاش کردن وارد

.شدم بیهوش

یه با رو نوآ که کردم باز چشم ترس با زخمام وحشتناک سوختن و شدن خیس با

.دیدم سرم باالی سطل

. کنه عفونت نمیزاره خوبه زخمات برای نمک آب-

Page 19: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

همون توی هنوز، افتادن راه دوباره اشکام، انداخت زمین روی سطلو و زد نیشخندی

سر پاهام و دست. میدم جون دارم کهد ساعته چند دونستم نمی و بودم لعنتی اتاق

. بود گرفته درد وحشتناک سرم و بود شده

:گفتم نوآ به رو التماس و گریه با

.دیگه نمیتونم، کن ولم نوآ میکنم خواهش-

.اومد طرفم به و برداشت لعنتی کمد اون توی از چیزی یه باز

. بدم حال بهت میخوام تازه، کنم ولت کجا-

.دادم تکون شدت به رو سرم، افتاد بود دستش تو که بزرگی لدو.دیـ به نگاهم

.میکنم خواهش، نوآ نه-

:گفت و کشید پام بین رو دو دیلـ

. بخورتش میخواد، زنه می نبضی چه سوراخت نگاه-

. کرد روشنش و رفت ور کنترلش با، کشیدم جیغی که کرد واردم محکم رو دو.دیلـ

. کن حال صبح تا هم تو، بخوابم تونم می حاال-

لباس. زد پوزخندشو همون دوباره و گذاشت آبه خون میون و سـینم وسط کنترلشو

:زدم داد که رفت در طرف به راحت خیال با، بود پوشیده هاشو

. نامردین همتون، نامردی خیلی-

. رفت بیرون اتاق از خونسردی درکمال و نگفت چیزی

و فت.کلـ انقدر اما لرزید می خاصی ریتم با و شد می جلو و عقب صم..کـ تو دو.دیلـ

. بودن گرفته تحملمو که بودن تنم زخمای بدتر اون از، داشت درد همش که بود بزرگ

.نکنم تحمل رو جهنمی زندگی این دیگه و بمیرم داشتم دوست

Page 20: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

نیستم_خواهرت_من#

[۲۲:۲۶ ۱۷,۰۴,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

8۷_پارت#

هم روی پلکام و نفهمیدم چیزی دیگه و رفت سیاهی چشمام، تنم پایین زیاد درد از

. افتاد

****

همون که کردم باز رو چشمام. گرفت درد تنم تمام وحشتناک درد از که خوردم تکونی

.نبودم قتلگاه اون توی حداقل خوبه، دیدم رو اولی اتاق

. کردم باز رو وان شیر. رسوندم حموم به رو خودم شدمو بلند جام از سختی به

خودم دور محکم دستامو. کردم ای ناله، سوخت بدنم تمام که نشستم داخلش آروم

. شدم جمع خودم تو و پیچیدم

می گریه داشتم. شد بلند هقم هق که شد قاطی خون با وان آب و کردن باز سر زخمام

. شدن حموم وارد زن خدمتکار دوتا و شد باز حموم در که کردم

.بیرون برید-

:گفت یکیشون، اومدن جلو حرفم به توجه بدون

. کنیم کمکتون گفتن ارباب-

. برداشتن رو شامپو قوطی بهم توجه بی که کشیدم هم تو رو اخمام

Page 21: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

ساشا زبون از

بزنم قدم خیابون تو گرفتم تصمیم سردرگمی و بیکاری از، اومدم بیرون هتل از کالفه

.کنم پیدا رو روشا تونستم شاید

و بودم مخالف اومدنش با اولم از. شدم دیوونه انگار نیست دیدم و اومدم که وقتی از

...حاال

. داری خبر چی همه از که خودت، کنم پیداش کن کمکم، باشه سالم فقط خدایا

. کردم روشنش و برداشتم سیگارامو از یکی، نشستم نیمکتی روی و شدم پارک وارد

آخه بزرگ دانشگاه اون توی. داشتم نگه ام ریه توی دودشو و گرفتم ازش عمیقی کام

؟نداشت هم صمیمی دوست یه چرا

تو و آوردم در گوشیمو فکر این با. کنم پیداش زودتر چه هر تا گرفتم می کمک باید

.رفتم مخاطبام لیست

پیدا برام اینجا تو بانفوذ هیکل قوی مرد چندتا تونست می کدومشون؟ سعید یا پرهام

.بشناسه رو اینجا های قاچاقچی و اوباش و اراذل تمام که یکی؟ کنه

نیستم_خواهرت_من#

��️❤بشین جوین حتما زاپاس چنل تو

@man_khaharet_nistam

[۲۲:۲۹ ۲۰,۰۴,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

Page 22: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

88_پارت#

بیشتر که وقتی مخصوصا اومد می خوبی گزینه نظر به، داشتم نگه سعید شماره روی

، زدم اسمش روی. داشت آشنا کلی و کرد می جور اون رو شرکت خارجی قراردادهای

:داد جواب که بود تماس آخرای دیگه و بود گذشته دقیقه چند

. زدن زنگ چندبار؟ نرفتی... شرکتِ پیش چرا؟ رفیق طوری چه ساشا سالم الو-

:گفتم و بیرون کردم فوت کالفه نفسمو

.اومده پیش برام مشکلی، جان سعید سالم-

...کردم دادن توضیح به شروع منم و شد نگران لحنش دفعه یک

روشا زبون از

شدت با اتاق در دفعه یه که کردم می گریه بلند صدای با و بودم نشسته اتاق وسط

.سرم باالی اومد برزخی چهره با نوآ و شد باز

؟سرت رو گذاشتی عمارتو صبح از چته-

.شدن بیشتر اشکام شدت دیدنش با

.برم بزار نوآ خدا رو تو-

. نداره تحمل دیگه بدنت شو خفه دقیقه دو، روشا کردی خستم اه-

:نالیدم و گذاشتم پاهام روی عجز با سرمو

که هایی بدی تمام خواد می و شده پیدا مرد یه کردم فکر، کردم اعتماد بهت من-

...تو، بودی اون از بدتر تو ولی بیره بین از رو کرده پرهام

. آورد باال سرمو و شد کشیده شدت با موهام دفعه یه

Page 23: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

.بحرف آدم مثل؟ تو میگی چی-

:نالیدم و گذاشتم موهام ریشه روی دستامو

؟ برداری سرم از دست بهت بگم چی، آیی-

.کرد ول رو موهام و انداخت بهم نگاهی

؟کیه پرهام-

.کرد تجاوز بهم بار اولین برای اون، بودم استادام از یکی-

؟کردتت کی بعدش خب-

.هم توی کشیدم رو اخمام

.خودت-

:گفت بعد و شد ساکت ای لحظه چند

؟داستانته کجای رابرت پس-

.کردم نگاهش درموندگی با

.شناسمش نمی اصال من، بخدا جا هیچ-

.کرد فرو شلوارش جیب تو رو دستش و زد پوزخندی

غذا خوای می اگه بیرون بیا بپوش لباسو اون شو بلند، بگو شِعر کم دیگه بسه-

. بشی بیهوش دوباره شب اگه حالته به وای، بخوری

خردکن اعصاب خدمتکارای همون باز. گرفت اوج هقم هق باز که رفت بیرون اتاق از

با که مالیدن لبام به قرمزو رژ. کردن تنم ندار هیچی توری لباس یه زور با و اومدن

. شدن آرایشم مشغول باز و بودن حرفا این از تر پررو اما کشیدم روش دستم پشت

:گفت دیدنم با نوآ، بردنم خوری غذا میز طرف به و رفتیم بیرون اتاق از

. باشی داشته تاخیر شب برای خوام نمی، اومدی دیر-

Page 24: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

. نگفتم چیزی و سابیدم هم روی دندونامو حرص با

نوآ که شم بلند خواستم، بخورم قاشق چند تونستم آب زور به که داشتم بغض انقدر

:گفت

؟کجا-

.شدم سیر-

. روشا بخور اخرش تا بشین-

با فقط بخورم چیزی تونستم نمی، نشستم سریع ترس از که کوبید میز روی محکم

باالخره تا خوردم دیگه اجباری قاشق چند رفت که ای غره چشم با. کردم بازی غذام

. رفت و شد بلند

بود شده خدمتکارم انگار که دختری سریع که شدم بلند و کردم فوت کالفه رو نفسم

.کرد قفل درو و برد اتاقم تا حرف بدون و گرفت قرار پشتم میکرد رو کارام همه و

نیستم_خواهرت_من#

[۱۰:۲۹ ۲۳,۰۴,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

8۹_پارت#

گاه شکنجه اون به خواستم نمی، زدم می قدم اتاقم تو استرس از و بود شده شب

یکبار حداقل نکشتم تا کردم می التماس نباید اول اون شاید. نبود فراری راه ولی برم

. بشم شکنجه شب هر اینکه نه میمردم همیشه برای

Page 25: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

بازم فهمیده دختره حتما، شد اتاقم وارد مردی نگهبان سری این و شد باز اتاقم در

.اومده جاش این و بربیاد پسم از تونه نمی

.لش تن بیا بدو زدی زل چی به-

:گفتم و هم تو کشیدم رو اخمام

. فهمید نمی چرا، نمیام-

به رو خودم که گرفت دستش تو رو بازوم، اومد طرفم به و کرد رها کالفه رو نفسش

.کشیدم عقب

.عوضی کن ولم-

پرتم اتاق وسط و بردتم شکنجه لعنتی اتاق همون طرف به دادام و جیغ به توجه بی

و زدم کنار رو موهام حرص با. رفت صورتم تو موهام و خوردم زمین روی زانو با. کرد

.رفته و بستس در دیدم که بدم فحش بهش خواستم

می سرما و خون بوی اتاق این دیوار و در از، چرخیدم خودم دور و شدم بلند ترس با

. اومد

.تو اومد نوآ و شد باز اتاق در که چرخیدم می خودم دور

.نشدی که هم آماده، کردی صدا و سر که باز-

.بیا نمیخوام هیچوقتم، اینجا بیام خواستم نمی چون-

.اومد جلو و زد پوزخندی

.بزنی له له اینجا اومدن برای که کنم می کاری-

. بود روانی قطعا آدم این، بود گرفته خندم

.درار لباساتو باش زود-

.انداختم باال سرمو و رفتم عقب

Page 26: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

.رفتم تر عقب که اومد جلو قدم یه

. کوچولو موش داری دوست بازی-

و کشیدم نامحسوس دستمو، اومد جلوتر، بردارم چیزی تا گرفتم کنارم میز به دستمو

خورد ش سینـه به شمع یه که کردم پرت طرفش به و اومد دستم تو که چیزی اولین

.دیگه بود چی این آخ، افتاد زمین روی و

با. کرد پر سریع رو بینمون فاصله و خندید بشه عصبی اینکه جای به تصورم خالف بر

.نشست شکمم روی و پشتم تخت رو داد هولم حرکت یه

.چنگم تو افتادی، بد توله-

. برد سرم باالی و گرفت دستامو که دربیام زیرش از تا زدم می پا و دست

.شد بلند روم از و بست رو دستام فلزی دستبند با

. تلت تو افتادی حاال-

:گفت و آورد در تنم از پیرهنمو کردم می نگاهش وحشت با

.داریم باهم طوالنیی شب-

. میدی آزارم همه این رسه می بهت چی، نوآ کن ولم-

:گفت و رفت کمدش طرف به

چقدر میکنم کبودش من و زیرمه سفیدت و نرم پوست اون وقتی دونی نمی، لذت-

.خوبیه حس

.مریضی تو-

:گفت و برداشت بزرگی و کلفت طناب

.برسم بازیم به بزار دیگه بسه-

.بست گردنم دور و برداشت میز روی از قالده یه و اومد جلوم

Page 27: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

:گفت و گرفت گردنمو که دادم می تکون سرمو

. باش آروم هووش-

خودمو، گرفت قاب هامو سیـنه که جوری کرد رد تنم دور از و بست قالده به طنابو

طناب با و کرد جمع شکمم تو پاهامو، بود من از بیشتر خیلی نوآ زور اما دادم می تکون

. بود آویزون گردنم به پاهام انگار که جوری، بست

. بخورم تکونی هیچ تونستم نمی دیگه حاال و بود گرفته درد تنم

.جذابی صحنه چه، رو اینجا اوف-

وسط انگشتشو که تپید می تند تند ترس از قلبم، کشید تنم روی وار نوازش دستشو

تنم تو لرزی که کشید نافم دور انگشتشو، برد نافم روی تا و کشید کشید سیـنم خط

.نشست

[۲۲:۲۶ ۲۳,۰۴,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

۹۰_پارت#

می سعی، کرد مالیدنش به شروع آروم کشید صـم،کـ روی و برد تر پایین دستشو

حرکت دستشو مهارت با انقدر نوآ ولی نشم تحریک تا بگیرم رو خودم جلوی کردم

. شده متورم و خیس م،صـ.کـ کردم احساس که داد می

.کرد واردم انگشتاشو از یکی که اومد می باال کند نفسام

.میشی آماده داری خوبه-

. نیاد در صدام تا گرفتم گاز لبمو که کرد می پایین و باال انگشتشو

.کرد دهنم وارد و آورد در انگشتشو

Page 28: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

توله بزن لیس-

داخلم و مالید روش آروم و برد م،صــ.کـ طرف به و برداشت کوچیکی ویبراتور

.لرزید دوباره تنم آرومش لرزش از که فرستاد

.توپلی این زنه می نبض داره خوبه-

:گفت وتی.شهـ لحن با و کرد جلو و عقب و ویبراتور

. بلعه می جوری چه ببین-

ویبراتورو. کشیدم غلیظی آه و بگیرم خودمو نتونستم دیگه که کردش می جلو و عقب

.گذاشت میز روی و آورد در

:گفت که کردم می نگاهش شده خمار چشمای با

.شدی بازی آماده حاال-

. خواست می اونو بازم دلم، کردم نگاهش تعجب با

ویشگون. گرفت درد دلم زیر و پام وسط که زد صـم،کـ به ضربه چندتا دستش با

که شدم می تحـریک بازم داشتم. شد بلند آخم صدای که گرفت چـولم.چـو از ریزی

.برداشتش و رفت زمین رو شمع همون طرف به. برداشت پام وسط از دستشو

. کنم رمانتیکش برات خوام می داری دوست شمع دیدم-

خواست می، داشت نگهش کمی و کرد روشن رو شمع که کردم می نگاهش گیج

؟کنه چیکار

سوزش از و افتاد روم پارافین قطرات که کرد کج و گرفت هام سیـنه باالی رو شمع

. شد بلند جیغم صدای زیاد

.ریخت تنم روی تر تند پارافین که کرد خم بیشتر رو شمع رحمی بی با

.سوختم، نکن-

Page 29: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

.توله ببر لذت جون-

بیشتر سوزشش و ریخت صـم،کـ روی قطراتش دفعه یه که برد تر پایین رو شمع

.شد

. کنم تحمل تونم نمی نوآ نه-

. چیه درد بدم نشونت تا شو بیهوش فقط-

دیوونه انگار، مالید می هامو سیـنه دستش یه با و داشت نگه رو شمع دستش یه با

.لذت هم و داشتم درد هم. بودم شده

دیگه و بود شده آب شمع بیشتر پیچیدم می خودم به و بود گذشته چقدر دونم نمی

. بود شده بلند حسابی جیغم و ناله صدای، کردم نمی حس پامو وسط

انقدر چرا. کرد جلوم وارد و رفت ویبراتور سراغ به باز و انداخت کناری رو شمع نوآ

؟! داد می عذابم

دستشو نوآ. گردوند برمی هامو حس داشت باز و لرزید می بیشتری سرعت با ویبراتور

با. بود ماهر زیادی کثافت، کرد می پایین و باال و کشید پام رون روی وار نوازش

:گفت و زد کنار رو پارافینا دستش

. تپلی شده قرمز چه-

ای جعبه طرف به دفعه این. آورد در ویبراتورو که میشد بلند نالم و آه صدای داشت باز

.بودمش ندیده حاال تا که رفت

��باالست رینگ.فیلتـ احتمال، ها بچه شین جوین زاپاس کانال تو

@man_khaharet_nistam

��رمان از حمایت

Page 30: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

[۱۰:۵۰ ۲۷,۰۴,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

۹۱_پارت#

جلو بود دستش لیش*تناسـ ت*آلـ شبیه بزرگ یخ تیکه یه کردم نگاه نوآ به شوک با

...خدا وای، لرزید تنم سرماش از که مالید پام وسط به و اومد

زبریش از کرد جلو و عقب رو یخ، کشیدم بلندی جیغ که کرد واردم رو یخ ضرب یه با

شد پاره کردم احساس

. کنی می آب چقدرشو ببینم بزار، داغی حسابی اوم-

رحمم تا که جوری داد می فشار داخلم ته تا، کرد می جلو و عقب یخو رحمی بی با

. کردمش می حس

تونم نمی دیگه. نوآ کن تمومش-

به پام وسط و رفتم می حال از داشتم. کرد ببشتر رو کارش شدت و زد خندی نیش

روی و آورد در رو یخ که بود شده تبدیل ضعیفی های ناله به جیغام، سوخت می شدت

. رفت ویبراتورش سراغ به باز و گذاشت سینم

و سرما اون از تا مالید پامو وسط کمی دستش با اون اما کنم بلندی ناله تونستم فقط

. فرستاد داخلم ویبراتورو بعد و بشم رها زدگی یخ

شکمم زیر بود افتاده جونم به وسایالش با بعد و بود کرده ریکم.تحـ که انقدر لعنتی

و بیاره روم به بودنمو عنصر سست تونست کاراش با بازم. بود گرفته درد وحشتناک

. گذاشت میز روی و آورد در ویبراتورو. شد خیس ژنـم*وا

. نه یا کنی ضـا*ار خودتو بسته دستای با تونی می صبح تا ببینم-

Page 31: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

که کردم نگاهش گرد چشمای با؟! کنه خالی توم خودشو خواست نمی دفعه این یعنی

، زد عمیقی ک*مـ و فرستاد دهنم داخل زبونشو و گرفت دندون به رو لبام و شد خم

با و کرد پخش آبمو و فرستاد صم*کـ الی انگشتشو و برد پام الی دستشو

سوراخم داخل انگشتشو که کشیدم بلندی آه ناخواسته. کرد می بازی لم*چـو*چو

از و آورد در انگشتشو که کردم بلند تخت روی از کمرمو، کرد جلو و عقب و فرستاد

و کرد پاک دستمال با دستشو که میکردم نگاهش شده خمار چشمای با، شد بلند روم

.رفت در طرف به لباساش کردن مرتب بعد

میان و میشنون نگهبانا، کن له*نا بلند صدای با شی ضـا*ار زودتر داری دوست اگه-

. سراغت

. نوآ بهت لعنت، رفت بیرون اتاق از کردم نگاهش شوکه و ترس با

و بود پیچیده شکمم توی درد، کردم احساس هام ه.سینـ روی رو یخ سوزش کم کم

. کردم می نگاه کلـفت و بزرگ های دیلـدو به اختیار بی

تخت به سرمو ناامیدی با، شد بلند زنجیرها صدای فقط که کشیدم دستامو چندبار

. کوبیدم

برام عذابو بدترین انگار کثافت، پیچیدم می خودم به و بود گذشته چقدر دونم نمی

.شدم حال بی و شد بسته چشمام کم کم. بود گذاشته

***

با، بود شده سردم حسابی، لباس بدون ولی بودم خودم اتاق توی شدم بیدار وقتی

. کردم باز رو گرم آب دوش و شدم حموم وارد و شدم بلند جام از کرختی

می احساس. کردم حس بدنمو سوزش و درد تازه بود شده گرم تنم که دقیقه چند بعد

. میده جـرم داره زبر یخ اون و بدنمه روی ها شمع پارافین هنوز کردم

Page 32: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

لباس دنبال به و پیچیدم خودم دور رو حوله، اومدم بیرون و شستم رو خودم سریع

توش چیزی، نخور درد به وسایل و ملحفه چندتا از غیر به ولی کردی باز رو درکمدا

.نبود

کم کم. کردم مچاله پتو زیر خودمو و بردم پناه تخت به باز که شد سردم بیشتر

.رفتم خواب به و شد گرم چشمام

نیستم_خواهرت_من#

[۲۱:۵۷ ۲۹,۰۴,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

۹۲_پارت#

حتی دیگه، میشدم تر زخمی و تر ضعیف روز هر من و گذشتن می سرهم پشت روزا

. نداشتم رفتنم راه نای

طرف به و شدم بلند تعجب با، شنیدم آشنایی صدای انگار که بودم نشسته تخت روی

.نشد باز معمول طبق که کشیدم رو دستگیره. رفتم در

. کنم گوش بهتر کردم سعی و چسبوندم در به گوشمو

. میشه دردسر برات کنی ول دخترو اون بهتره-

؟شدی من فکر به تو حاال تا کی از-

.شی نابود زودتر میخوام وگرنه مجبورم قراردادها خاطر به فعال-

؟منه پیش دختر اون گفته کی اونوقت، جالب چه-

Page 33: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

رابرت ممکنه نمیکردم باور؟ چی یکی اون ولی دادم تشخیص زود خیلی رو نوآ صدای

؟بودن همکار یا دوست باهم اونا مگه! باشه

ببرش بین از یا کن ولش زودتر یا، میشناسمت خوب من کنی انکار نکن سعی-

.بشه دردسر برام نمیخوام

با؟! بکشتم میگفت یعنی؟ ببرنم بین از چی یعنی؟ زدن می حرف من ی درباره اینا

طبقه همین سالن تا میخورد صداشون به. کردم پایین و باال رو دستگیره چندبار ترس

.باشن

. دیگه بری بهتره، رابرت نکن دخالت کارام تو-

گریه بدم بخت برای و نشستم در پشت، میشد دورتر لحظه هر که اومد پا صدای

. کردم

****

بخوره غذا باهام نمیکرد رغبت نوآ دیگه، آورد داخل رو غذا سینی خدمتکار و شد باز در

.بازیش اسباب بودم شده فقط بزاره دهن به دهن و

چند زور به. کشید نمی میلم ولی اومد می غذا بوی اینکه با، رفت حرف بدون خدمتکار

. کشیدم دراز و خوردم قاشق

رو چشمام، اومد پا صدای و شد باز اتاق در کردم احساس که بودم بیداری و خواب تو

. نیومد کردنش قفل صدای اما شد بسته در که داشتم نگه بسته

. نبود کسی اتاق تو، کردم باز رو چشمام آروم بعد و کردم صبر ثانیه چند

. شد باز در که کشیدم رو دستگیره آروم و رفتم در طرف به پا نوک روی

و رفتم پایین سریع و رفتم ها پله طرف به آروم. نبود کسی کشیدم اطرافم به سرکی

. شدم قایم زیرشون

Page 34: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

اون سختش جای اما، میکرد تمیز سالنو داشت خدمتکار یه فقط و بود خلوت سالن

.بودن وایستاده هاشون اسلحه با که بودن تشن غول بادیگارد دوتا

نیستم_خواهرت_من#

[۲۱:۵۳ ۰۴,۰۵,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

۹۳_پارت#

به بادیگارد یه که بودم وایستاده ها پله زیر دوال و بود گذشته ساعتی چند دونم نمی

استفاده موقعیت از سریع. رفتن سمتی به هردو با و گفت چیزی و اومد دوتا اون طرف

.زد خشکم بزرگ باغ دیدن با که دویدم بیرون طرف به و کردم

سراسیمه نگهبان چند دیدن با. باشه داشته بزرگی این به حیاط کردم نمی فکر اصال

.بشم پنهان پشتشون تا دویدم درختا طرف به

. کوبید می سینم به وار دیوانه رو خودش قلبم وحشت و هیجان از

. نیستم که فهمیدن انگار، بود شده زیاد نگهبانا جوش و جنب

احساس که بودن زیاد درختا انقدر ولی کنم پیدا خروجو در تا کردم می نگاه اطرافم به

!ویالیی خونه یه نه جنگلم وسط کردم می

دفعه یه که کردم دویدن به شروع. نکن پیدام حداقل تا برم تر دور کمی کردم سعی

. اومد سگی واق واق صدای

.زمین خوردم و زد چنگ پام به چیزی دفعه یه که دویدم تر تند ترس با

Page 35: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

زیر از رو خودم کردم می سعی وحشت با، روم افتاد سنگین چیز یه که زدم جیغی

.رسیدن نگهبانا و اومد پا چندتا صدای که بدم نجات سگ

.کردیم پیداش، کثیف موش-

.ریکی کنار برو-

سالن در طرف به، کردن بلندم و گرفتن دستامو نگهبان دوتا که رفت کنار روم از سگ

.زدم جیغی که کشوندتم

.عوضیا کنید ولم-

نگاه بهم و بود عصبی، دیدم مبلی روی رو نوآ که کشیدنم سالن وسط کشون کشون

. کردن پرتم پاش جلوی که کرد می

.گذاشتن هام شونه روی دستاشونو نگهبانا از دوتا که بشم بلند خواستم

.ها حرومزاده کنید ولم-

خواستم نمی ولی بود داشته برم ترس درون از، اومد طرفم به و شد بلند جاش از نوآ

زد دلم به محکم پاش با بدم فحشی خواستم تا و هم تو کشیدم رو اخمام، بدم نشون

.زدم جیغی و شدم پرت عقب به که

. جـنده کنی فرار من دست از میخوای حاال-

:گفت که میپیچیدم خودم به درد از

.بیفتی خوری گه به کنم می کاری-

.نالیدم درد همون با، بشم بلند جام از خواستم

.میکنم شکایت دستت از روانی میکنی غلط-

.کرد بلندی خنده

.برو اونوقت رفتی بیرون در این از زنده وقت هر-

Page 36: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

:گفت و زد شکمم با پاش با باره دو

.لشو تن این کنید لختش-

:گفت یکی یه که زدم می پا و دست وحشت با

.بیارید رو ریکی-

.ها عوضی، نه، کنید ولم-

با. بودم مرد کلی جلوی لخت حاال و نداشتم زیر لباس، اوردن در پیرهنمو زور به

.کشیدم جیغی زده وحشت بودتم گرفته همون که وحشی بزرگ سگ یه اومدن

؟میاد خوشت، آوردم واست جدید خواب زیر ریکی-

.بکشتم ذره ذره خواست می و بود دیوونه مرد این قطعا

جمع خودم تو کردم می سعی. آوردنش جلو و گرفتن سگ قالده از نگهبانا از یکی

.نزارم و بشم

. شد خیره بهم لذت با و نشست روم به رو مبل روی نوآ

کشیدم می بلندم جیغای، گرفتن دستامو و کردن باز هم از لختمو پاهای زور با نفر دو

گذاشت هام سیـنه روی چندشو و سیاه دستای، میشد تر نزدیک لحظه هر سگه اما

نگهبانا از یکی، نمیاد باال نفسم ترس از کردم می حس. شد بدنم وارد ناخوناش که

می جیغ بلند، شد بزرگتر که مالید یکم و گرفت دستش تو رو سگه کلفت و دراز ر.کیـ

سوراخم روی و کشید صـم.کــ روی رو سگ ر.کیــ که کردم می گریه و کشیدم

.اورد در خودش از عجیبی صدای و کرد واردم خودشو سریع سگه که داد فشار

نیستم_خواهرت_من#

[۲۲:۰۳ ۰۵,۰۵,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

Page 37: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

۹۴_پارت#

با نگهبانا. بفهمم کمتر تا نمیشدم بیهوش چرا، بود شده بلند جیغم زیاد سوزش از

.میکردن تشویق رو سگه و کردن می نگاه تم*لخـ تن به وت*شـهـ و هیجان

.بزن ضربه محکم، پسر تندتر-

از یکی ولی شدم می بیهوش داشتم درد از، بود وحشتناک کردنش جلو و عقب سرعت

لمو*چـو*چـو هم یکیشون و زد می سیلی هام ـنه*سی و صورت به تند تند نگهبانا

.گرفت می ویشگون بیشتر البته، میمـالید

با نوآ، کردم می حسش رحمم تا که بود سرعتی و عمیق انقدر سگه ـر.ی کـ حرکت

بیرون جلوم از سگه مبه*تلـ چندتا بعد اینکه تا کرد می نگاه کشیدنم زجر به لذت

پخش کردنم ول با که بودم شده حال بی داد و جیغ شدت از، پاچید روم آبش و کشید

. شدم زمین

بهم چندشی نگاه، آورد باال صورتمو پاش با، اومد طرفم به و شد بلند جاش از نوآ

:گفت تحقیر با و انداخت

. ببینم ریختتو نمیخوام دیگه، برام شدی زن بهم حال-

و شکمم و بود شده خونی و پاره هاشون سیلی شدت از لبام، بدم جوابشو تا نداشت نا

. میکرد درد وحشتناک شکمم زیر

می موقع اون تا، بدنش اعضای برای کنن آماده وسایلو بگم تا اتاقش تو بندازینش-

.کنید استفاده ازش تونین

.نالیدم آروم، رفت می سیاهی چشمام و میچرخید سرم دور دنیا

.نامردی خیلی-

Page 38: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

بیهوش و افتاد هم روی پلکام باالخره که بودم گیج انقدر اما بگه چیزی تا شد خم

.شدم

**

.عالیه هنوزم داره بدنی چه ببین تام هی-

؟چی بشه چیزیش اگه-

.حرفاس این از تر جون سگ بابا نه-

که دیدم سرم باال رو نگهبانا از تا دو، کردم باز رو چشمام الی غریبه مرد دو صدای با

روی اومد یکیشون. کشید تیر بدنم که نشستم تخت روی سریع. بودن زده زل بهم

:گفت و تخت

.خوشگله بدیم حال بهت اومدیم-

.زدم پسش شدت با که کشید صورتم روی دستشو

.عوضی گمشو-

:گفت و هم تو کشید اخماشو حرفم با

.میکنیم آدمت امشب، میکنی رم میگن که راسته-

بره کنار تا زدم می پا و دست، بزنم پسش کردم سعی که روم زد خیمه حرفش این با

.بدنم به زد چنگ که

صدای با دفعه یه که جنگیدم می و زدم می پا و دست وجودم تموم با داشتم زیرشون

بلند روم از سریع نگهبانا تا دو، زد خشکمون شکه مون سه هر بلندی و وحشتناک

:گفتن و شدن

؟شده چی بود تیر شلیک صدای-

پیچیدم می خودم به درد از، نشستم تخت روی گریه با که رفتن بیرون اتاق از سریع

. کردم تنم پیرهنی و شدم بلند جام از سریع! خورد اتاق باز در به چشمم که

Page 39: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

پله از. دوید می طرفی به کسی هر و بود شلوغ خیلی سالن، رفتم بیرون اتاق از دو با

.بزنم بیرون عمارت از زن خدمتکارای بین کردم سعی و دویدم پایین ها

ساشا زبان از

چندتا برام سعید. بودم شده تر نزدیک روشام به زدن در به در هفته یه از بعد

. کنم پیدا اینجا تونم می رو روشا بود کرده تاکید و بود فرستاده لوکیشن

نفرشون چند انگاری ولی داشت ربطی چه هاش آدم یا ها خونه این به روشا دونم نمی

خبری هیچ روشا از کردن می ادعا که هایی همکالسی همون، بودن هاش همکالسی از

.ندارن

پلیس پیش اول همون، بندازم خطر به هام انگاری سهل با رو روشا جون خواستم نمی

.گذاشتم جریانشون در و رفتم ایران سفارت و

نیستم_خواهرت_من#

[۲۲:۱۲ ۰۷,۰۵,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

۹۵_پارت#

وارد من نذاشتن، دونستم نمی باهاش رو روشا ارتباط که بود کارخونه یه محل اولین

روشا بود امیدوار، بودم زده زل کارخونه در به نگران. کردن اقدام ها پلیس خود و بشم

می خودم بود کرده اذیت رو روشا که کسی تا بود بازتر دستم کاش. باشه زنده و سالم

.رسوندم می کارش سزای به و گرفتم

Page 40: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

اومد طرفم به شون فرمانده، اومدن بیرون مامورا که بود گذشته ساعت چند دونم نمی

:گفت و

.میریم بعدی لوکیشن به، نبود اینجا کسی-

اصال برام که جایی. رفتیم ویالیی ی خونه طرف به ایندفعه و نشستیم ماشین توی

بود گفته سعید ولی بشه پیدا همکالسیش پسر خونه تو روشا ممکنه نبود باور قابل

و زور هر به ولی کردن مخالفت ها پلیس اینکه با. گرفته مطمئن فرد یه از آدرسو

تونستم قاچاق مدرک چندتا کردن جور با، سعید اینترنتی های کمک با بود اجباری

. بگیریم رو خونه بازرسی حکم

بر. کردن محاصره رو خونه پلیس های ماشین و رسیدیم جونز نوآ ویالی به زود خیلی

.رفتم خونه طرف به و شدم پیاده ماشین از کناریم سرباز های مخالفت خالف

روشا زبون از

در دیدن با تا دویدم می فقط نگهبانا و بادیگاردا مخالف جهت به و بودم باغ پشت

. رفتم طرفش به سریع بود بزرگ درخت چندتا پشت که کوچیکی خیلی

کجا از رو زور همه این دونم نمی. برداشتم بزرگ سنگ یه سریع، داشت معمولی قفل

. شد باز و شکست قفل زدن ضربه چندبار بعد. کوبیدم می قفل به شدت با که آوردم

. دیدم جلوم رو متروکه و تنگ کوچه یه که رفتم بیرون و کردم باز درو سریع

نفس و دویدم می فقط کنم نگاه سرمو پشت اینکه بدون، دویدم کوچه انتهای به

. کشیدم می عمیق

کوچه. رسیدم بستی بن کوچه به اینکه تا گذشتم خیابون یا کوچه چندتا از دونم نمی

استراحت یکم تا نشستم دیوار کنار نفس نفس با. نبود اونجا هیچکس و بود تاریکی

. کنم

Page 41: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

رو نوآ ها پلیس کاشکی. بود بهتر رفتم نمی شلوغ جای یا پارک توی وضع و سر این با

. برم خونم به تونستم نمی اون بخاطر حاال، نبینم ریختشو وقت هیچ تا کنن دستگیر

، شد می پایین و باال شدت با که گذاشتم سینم قفسه روی دستمو و کردم دراز پاهامو

.کرد می گز گز پاهامم و کرد می درد وحشتناک شکمم

.شد سیاه چی همه که بستم ثانیه چند برای چشمامو

و بود تاریک خیلی هوا ولی بود چند ساعت دونم نمی، شدم بیدار خواب از درد با

.بود شب نصف انگاری، اومد نمی آدمی هیچ صدای

و شدم بلند جام از سختی به. بود شده خشک دهنم و رفت می ضعف گرسنگی از دلم

، کردم می کار چی مناسب لباس یه حتی و گوشی و پول بدون باید حاال. افتادم راه

؟رفتم می کجا

لبم و دید نمی خوب چشمم بودن زده چشمم پای و صورت به که هایی سیلی شدت از

. بود کرده ورم

یکبار ساعت نیم هر که بودن خلوت انقدر خیابونا، رفتم می راه آروم دیوار کمک با

. شد می رد سرعت با ماشینی شاید

چند تا نداشت پارکم یه حتی که اومدم نشین فقیر محله یه به بود معلوم دیوار و در از

.بخورم آب قطره

نمی. شد می صبح داشت ولی نداشتم رفتنم راه نای، نشستم دیوار کنار خستگی از

شانس این با و بیاد سراغم به بودن نگرفته رو نوآ اگه که بمونم خیابون تو خواستم

.کنه پیدام خوبم

درد و خستگی فرط از و شدم دیگه تاریک کوچه یه وارد و شدم بلند جام از زوری با

.برد خوابم

ساشا زبون از

Page 42: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

.نبود روشا از خبری اما گشتن عمارتو و باغ کل، نبود لعنتی

. کردن می گریه بلند صدای با و بودن باغ توی افتضاح وضع و سر با دختر کلی

در نوآ همون رئیسشون انگار، بودن شده دستگیر زخمی چه سالم چه نگهبانا تمام

، چی من روشای ولی کنن پیدا اش خونه تو خوبی مدارک بودن تونسته پلیسا، بود رفته

.نبود هم اینجا

.شنیدم دخترو یه صدای که رفتم می ماشینا طرف به و کردم می عبور باغ از داشتم

کارشو ارباب وگرنه اومدن اون بخاطر معلومه، شد خارجیه دختر اون تقصیر همش-

.بود بلد

:گفت گریه با کناریش دختر

. کشتش می زودتر ارباب کاش لعنتی ی دختره-

.رفتم طرفشون به خشم با

.زنین می حرف دختر کدوم درباره-

نگاهی. کردن بلند سرشونو، بودن نشسته زمین روی بسته دست که دختر دوتا اون

:گفتم عصبی که کردن بهم

.کجاست االن؟ بود چی اسمش-

:گفتن ترس با و کردن نگاه بهم جفتشون

.شناسیمش نمی ما، بود ایرانی، دونیم نمی-

.کن کمکم خدایا؟ وضعی و سر چه با، آدم همه این بین! بود اینجا روشا

نیستم_خواهرت_من#

Page 43: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

[۲۲:۰۰ ۰۹,۰۵,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

۹۶_پارت#

روشا زبون از

صبح. بود گرفته لرزم پ خوردم می بهم دندونام، کردم باز سختی به چشمامو سرما از

. اومد می کوچه سر از خوبی به ها آدم و ماشین صدای و بود شده

و پیچیدم خودم دور دستامو، شدم بلند جام از و کردم جمع زور به رفتمو خواب پاهای

بهشون مبادا که رفتن می کنار و کردن می نگام چندش با مردم. زدم قدم آروم

. بخورم

قطره و کرد غرشی آسمون دفعه یه که بشم گرم یکم بلکه تا رفتم می راه تند تند

. اومدن فرود بدنم و تن روی تند بارون های

جایی من ولی رسوندن می ماشینی به رو خودشون و شدن می رد کنارم از تند مردم

. بخوام کمک ازش و برم کسی پیش ترسیدم می حتی، برم نداشتم رو

. گرفتم پناه درختی زیر و رفتم طرفش به سریع خوشحالی با بزرگی پارک دیدن با

. بشه گرمم یکم تا کردم می ها و مالیدم می بهم دستامو

روی حسی بی از سرم، بودم نشسته پارک تو بارون زیر که بود ساعت چند دونم نمی

.بخوابم خواستم نمی ولی افتاد می شونم

جونای صدای و بود شده شب، بشم بلند جام از تونستم و شد تموم بارون باالخره

. اومد می بود کرده پر رو پارک خندشون صدای که الت

، خوردم آب نفس یک و تند، کشیدم خودم دنبال جونمو بی پاهای آبخوری دیدن با

.کردم حس رفتنشو پایین که بود خالی معدم انقدر

Page 44: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

با و افتاد می هم روی چشمام، گشتم می تاریکی کوچه دنبال به و افتادم راه دوباره

.کردم می بازشون زور

.خوشگله خماری-

:گفت یکی اون، دیدم کنارم پسر دوتا که کردم بلند سرمو

.میزنی چی-

.برو گرفتی اشتباه-

.رفت گیج سرم که کنم تندتر قدمامو کردم سعی

.میگردی مکان دنبال ای ده*جنـ پس-

:گفت و خنده زیر زد یکی اون حرفش با

.باشه خمار ده*جنـ میخوره بهش آره-

دستمو زده وحشت. گرفتن بازومو که رفتم مخالفشون سمت به بهشون توجه بی

.کشیدم

...نزن دست بهم آشغال، کثافتا کنید ولم، داری چیکارم عوضی، کن ولم-

جفتشون، کوبیدم می شون سـینه و صورت به و کشیدم می هیستریک های جیغ

.کشوندنم می درختا سمت به و بودن گرفته محکم دستامو

.زه*هر بدیم رت*جـ همینجا باید نداری مکانم ارزش-

شاید که کردم می فکر این به و بودم شده ناامید، شدن جاری صورتم رو تند اشکام

.بشم راحت و بمیرم دفعه این

معدم تو آب چی هر و زدم عقی که نشست زخمام جای و سیـنم روی یکیشون دست

.آوردم باال روش بود

Page 45: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

پرت و زدم جیغی که زد صورتم به محکمی سیلی دفعه یک و رفت عقب چندش با

.بخورم تکون تونستم نمی و رفت می گیج سرم، زمین شدم

تسلیم ای دیگه تالش بدون، کنم باز رو چشمام تونستم نمی ولی اومد می صداهایی

.شدم بیهوش و شدم

ساشا زبان از

االن روشا بودم مطمئن، گشتم روشا و نوآ دنبال رو شب و روز کل دخترا اون حرفای با

. اونه پیش

نمی ولی ببرن پیش رو کارا خودشون و دارن نگه دور منو کردن می سعی ها پلیس

. بشینم جا یه تونستم

بارون اینکه با، گشتم می دنبالشون در به در و بودم خیابونا تو فقط االن تا دیروز از

. بودن شده سُر و خیس ها جاده ولی بود شده قطع

آبخوری دنبال به. شدم پیاده و داشتم نگه پارکی کنار زیاد خستگی و تشنگی حس با

ته از انگار که بود دختر یه، شنیدم ای پی در پی های جیغ صدای که گشتم می

!کشید می جیغ حنجرش

نیستم_خواهرت_من#

[۲۰:۵8 ۱۴,۰۵,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

۹۷_پارت#

Page 46: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

با، کردن می اذیت دخترو یه که دیدم پسرو دوتا که کردم تند پا صدا طرف به

.رفتم طرفشون به عصبانیت

؟آشغاال کنین می چیکار دارین هی-

خشکم ای لحظه برای بود بغلشون تو جون نیمه که روشا دیدن با که طرفم برگشتن

.زد

.چاک به بزن کردیم پیداش اول خودمون-

تلو که زدم یکیشون فک به محکمی مشت زورم تمام با، اومدم خودم به صداشون با

و صورت حواله محکممو مشتای عصبانیت و حرص با، رفت عقب خوران تلو

جفتشون. دادم نمی بهشون کشیدنم نفس فرصت که جوری کردم می شکماشون

. رفتم روشا طرف به و برداشتم زدنشون از دست که افتادن زمین روی

:رفتم سمتش به نگرانی با. لرزید می و بود افتاده زمین روی

.کن باز چشماتو عزیزم روشا، روشا-

ماشینم طرف به و کردم بغلش سریع. بست یخ تنم سرماش از که گرفتم دستشو

.دویدم

بغلم تو رو روشا. رسیدم بیمارستان اولین به تا کردم رانندگی جوری چه نفهمیدم

.دویدم اورژانس طرف به و گرفتم

.کنه کمک یکی، دکتر، پرستار-

.سمتم به داد هل دیوار گوشه از تختی و اومد طرف به پرستار یه سریع

؟شده چی، این رو بزارش-

.بدین نجاتش میکنم خواهش دونم نمی-

و اومد طرفم به هم پرستار یه. بردن اتاقی به رو روشا و کرد خبر رو دکتر سریع

.کرد جواب و سوال به شروع

Page 47: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

روشا زبان از

که نشستم جام سر زده وحشت. دیدم آشنا نا اتاق یه که کردم باز رو چشمام درد با

و در سفید رنگ تازه، دیدم رو سرمی سوزن که کردم نگاه دستم به. سوخت دستم

خواستم؟ بود آورده اینجا منو کی اما،بیمارستانم تو فهمیدم که دیدم رو تخت و دیوار

می نگاهش شده خشک! تو اومد آشفته چهره با ساشا و شد باز اتاق در که بشم بلند

؟داد نجاتم که بود ساشا اون و بودم دیده درست آخر لحظه یعنی کردم

.گریه زیر زدم و کردم حلقه دورش دستامو سریع که رفتم فرو گرمی بغل تو

؟!ساشا-

.روشا نکن گریه. کردم پیدات دیر که ببخشید، عزیزم جانم-

.نشه دور ازم تا گرفتم مشتم تو پیرهنشو،شد بیشتر گریم شدت حرفاش با

نیستم_خواهرت_من#

[۲۱:۵۳ ۱۹,۰۵,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

۹8_پارت#

، کردنشون خبر و زنگ زدن با ساشا که کردم می گریه داشتم که بود چقدر دونم نمی

. ترسیدم بیشتر که شدن اتاق وارد دفعه یک پرستارها و دکتر

.چسبیدم بهش بیشتر و زدم جیغی که کنه جدا ساشا از منو کرد سعی دکترا از یکی

Page 48: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

.نزنید دست من به، کنید ولم نه-

.کنه معاینت میخواد فقط دکتر ندارن کاریت، باش آروم عزیزم روشا-

به نمیدم بهش کاری اجازه دیدن وقتی دکتر. کردم مخالفت و انداختم باال سرمو

.گرفتنم محکم هم اونا و کرد اشاره پرستارها

بی کم کم که کرد تزریق بازوم به چیزی پرستارها از یکی و کردن درازم تخت روی

. بودم هوشیار همچنان ولی شدم حال

اتاق از نفهمیدم که چرت توضیحات سری یک بعد و کرد کردن چک به شروع دکتر

.رفتن بیرون

اشک بدم حال به و گرفتم دستاشو محکم منم که گرفت دستمو و نشست کنارم ساشا

.ریختم

روی حتی فهمیده حتما ساشا که چیزایی و دادم انجام حاال تا که کارایی یاداوری با

.نداشتم چشماشم به کردن نگاه

.رفتم خبری بی دنیای به و برد خوابم بازم تا کردم گریه انقدر

یادم چی همه تا کردم نگاه اطراف به ثانیه چند برای، کردم باز رو چشمام کرختی با

بوده خواب همش نکنه! نبود ساشا اما کردم نگاه کنارم به وحشت با دفعه این. اومد

؟باشه

از و آوردم در دستم تو از سریع رو سرم سوزن، شدن ریز سر چشمام از تند اشکام

. رسوندم در به خودمو خوران تلو تلو ولی رفت می گیج سرم هنوز. رفتم پایین تخت

بغلش تو خودمو. دیدم رو ساشا و شد باز در بخوره دستگیره به دستم اینکه از قبل

.گرفتشمش محکم و کردم پرت

؟گذاشتی تنهام چرا؟ داداشی رفتی کجا-

چیکار دستت با ببینم بیا. زارم نمی تنها دیگه رو تو من، باش آروم عزیزم روشا-

!کردی

Page 49: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

. گذاشتم روش و کرد بغلم و کشوندتم تخت طرف به

.کنم صدا پرستارو یه تا نخور تکون-

:گرفتم دستشو سریع حرفش با

.نرو جایی روخدا تو، خوبم من نه-

.فشرد سینش تو سرمو که کردم نگاهش اشکی چشمای با

. بخوره بهت ای عوضی هیچ دست نمیزارم هستم من تا، عزیزم ترسی می چی از-

همونجا از و رفت در طرف به. کرد جدام خودش از آروم و گذاشت سرم روی ای بوسه

. کرد صدا رو پرستارا از یکی

:گفت ساشا به رو پرستار و کردن پانسمان دستمو سریع

؟تو بیان بگم-

.ممنون بله-

کنارم ساشا و رفت بیرون پرستار که کردم می نگاه بهشون و بودم کشیده دراز

.نشست

.عزیزم روشا-

:گفت و کرد نوازش گونمو دستش پشت با که چرخوندم طرفش به نگاهمو آروم

؟بدی جواب تونی می، بپرسن سوال چندتا اومدن پلیس اداره از-

مأمور تا دو و خورد در به ای تقه بگه چیزی اینکه از قبل اما کردم نگاهش زده وحشت

.شدن وارد

جواب سوال تا چند به بتونین باشه خوب حالتون امیدواریم، بخیر روز خانم سالم-

. بدین

Page 50: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

بزرگ هیکلشون انقدر چرا، شدم خیره مرد دو اون به و گرفتم محکم رو ساشا دست

می چیزایی و خورد می تکون یکیشون لبای. شدم جمع خودم تو که اومدن جلوتر؟ بود

خواستم نمی، بیفتم نوآ گیر بازم خواستم نمی نه. شنیدم رو نوآ اسم فقط من که گفت

...خواستم نمی، بشم شکنجه بازم

یه، عوضیه یه اون، برسه بهم دستش بازم زارم نمی. بیرون برید، بسه، بسه-

...عوضی

. کنم می خواهش کن تمومش، روشا باشه-

سیلی چندتا با. کردم می هم سرفه و بود برداشته خراش گلوم که انقدر، زدم می جیغ

. گیج هم و شدم هوشیار هم خورد صورتم به که آرومی

به باز و افتاد هم روی پلکام کم کم اینکه تا زدم می چنگ و کردم می نگاه اطرافم به

.رفتم خبری بی عالم

نیستم_خواهرت_من#

[۲۱:۰۶ ۲۳,۰۵,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

۹۹_پارت#

پلیس و پرستار و دکتر چی هر از حالم من و بود گذشته بیمارستان توی روزی چند

. خورد می بهم

اتاق در که بودم شده خیره بیرون به پنجره از و بودم شده جمع وار جنین تخت روی

. شد باز

Page 51: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

:گفت و اومد جلو ای کیسه با ساشا

. بریم قراره کن عوض لباساتو شو بلند عزیزم روشا-

رو اونا و دربیارم هامو لباس تا کرد کمکم، نشستم تخت روی سریع حرفش شنیدن با

. آوردم پایین تخت روی از آروم و گرفت رو دستم. بپوشم

چیزی اینکه بدون و شدیم ماشینی سوار، اومدیم بیرون بیمارستان از هم دوشادوش

. کرد رانندگی ساشا بپرسم

:گفت و کرد پارک آپارتمانی پارکینگ تو ساشا

.رسیدیم شو پیاده-

سراغم به نوآ ترسیدم می هنوزم. رفتیم آسانسور طرف به باهم و شدم پیاده حال بی

. کنه اذیتم و بیاد

اون در تنها طرف به ساشا. شدیم خارج آسانسور از و بودم گرفته رو ساشا دست

.کرد بازش کلید با و رفت طبقه

.خانم خوشگل بفرما-

. نبینم رو نوآ وقت یه تا کردم نگاه دقت با، شدیم خونه وارد هم با

.اتاقته اینجا بیا-

بدون، کرد باز رو اتاقی در که دویدم دنبالش سریع که رفت راهرو طرف به ساشا

:گفت که ساشا به چسبیدم کنم نگاه اتاق به اینکه

؟کنی عوض لباساتو میخوای بیا روشا-

.دادم تکون سرمو

.تو اتاق تو میام-

.کنه اذیتت تونه نمی دیگه کس هیچ، ترسی می چی از عزیزم-

Page 52: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

...تو اتاق، تو اتاق تو میام-

کرد حلقه دورم دستشو سریع که زدم می مشت سینش به و گرفتم رو دستش محکم

:گفت و

.من اتاق بریم بیا، باش آروم عزیزم باشه-

برد تو رو من ساشا و شدیم اتاق وارد هم با، کرد باز رو اتاق در و رفت سمتی به آروم

. نشوند تخت روی و

؟بکنم عوض لباساتو-

.کشیدم دراز و انداختم باال سرمو

.بخوابیم-

.نخوردی غذا وقته خیلی، بخور چیزی یه بریم شو بلند روشا نه-

:کردم زمزمه دوباره و بستم چشمامو

.بخوابیم-

.برد خوابم کم کم و گرفتم دستشو من ولی کرد اصرار ساشا باز

****

.خوابیدی وقته خیلی، شو بلند عزیزم روشا-

.نشسته کنارم دیدم که کردم باز رو چشمام اروم ساشا مکرر زدنای صدا با

.بخوری داروهاتم باید، بخور غذا یکم شو بلند-

کرده پیدا امنیتمو تازه من. بخوابم بغلش تو بازم خواست می دلم، کردم نگاهش کسل

.بدم دستش از خواستم نمی و بودم

و خوردم غذا قاشق چند زورش به. رفتیم میز سر و شدم بلند بالخره ساشا تقالهای با

.شدم بلند

Page 53: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

.بخور همشو بشین روشا-

.دیگه ندارم اشتها-

فرو غذا داخل و برداشت رو قاشقم، نشوندتم صندلی روی دوباره و کشید رو دستم

.گرفت طرفم به و کرد

[۲۱:۲۲ ۲۵,۰۵,۱۹, ]خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من

[In reply to خیانت تاوان؟!/نیستم خواهرت من]

۱۰۰_پارت#

کلی با ها صبح و کردم می صبح شبامو نوآ کابوس با من و بود گذشته روزی چند

.خوابیدم می زور به ساشا کردن اذیت و قرص

. کنه جدام تخت از حتی بود نتونسته اما بیرون ببرمتم بود کرده سعی بازی چند ساشا

.داخل اومد ساشا و شد باز اتاق در

؟چطوره کوچولو روشا-

.نشست کنارم و اومد که کردم نگاه بهش و آوردم باال زانوهام روی از سرمو

. بخوریم غذاهم و بزنیم دوری یه بیرون بریم خوشگله پاشو-

:گفتم حرفش به توجه بی

؟ایران میریم کی-

:کرد نوازش آروم و گرفت دستمو، کرد نگاهم حرف بی لحظه چند

؟ایران بریم خوای می-

:گفتم و دادم تکون سرمو

Page 54: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

.مامان پیش برم خوام می-

؟عزیزم باشه، کن صبر یکم ایران بریم تونیم نمی االن-

و آورد باال سرمو سریع ساشا که چکیدن می هام گونه روی تند تند، افتادن راه اشکام

:گفت

.برمت می زودی کن تحمل یکم، روشا کنی می گریه چرا-

.دادم تکون سرمو

.ساشا خدا رو تو؟ باشه ایران نریم، نمیام نه نه-

:گفت و کشیدتم بغلش تو که کردم می التماس گریه با و بودم گرفته محکم دستشو

. شم فدات نکن گریه دیگه، میریم بگی تو جا هر عزیزم باشه-

:نالیدم و سینش به کوبیدم مشتمو

؟ بگم بهش جوری چه؟ کنم نگاه چشماش تو جوری چه، ساشا خوام می مامانمو من-

.ساشا نیستم خوبی دختر دیگه من، کردن اذیتم خیلی اونا

و کنم می پیداشون زمین زیر از شده، میرسم رو عوضیا اون حساب من روشا، هیس-

.نزنیا حرفو این دیگه کنم می تیکشون تیکه

:گفتم و کوبیدم دیگه مشت

میخواد دلم م زنده چرا من. بدم خیلی من، نمیدونه هیچکس، نمیدونی هیچی تو نه-

.بمیرم

دوست وقت هر، بگی چیزی خواد نمی اصال نکن گریه، باش آروم عزیزم روشا-

. بزن حرف داشتی

:دادم تکون سرمو

Page 55: bartarinroamn In reply tonovelland.ir/bartarinroman/m.khaharet.ni/m.kh.part4.pdf · دوب گنت ردقنا یلو داد راشف من.وـک خاروس هب وشرـی..ـک هعفدنیا

bartarinroamn

bartarinroman

چرا خدایا، بهم... بهم عوضی اون، زد قولم اون خواستم نمی من، ترکم می دارم نه-

؟!...من

محکم پلکامو و دادم فشار ساشا سینه روی تر محکم سرمو، کشیدم جیغ دلم ته از

دیگه خواستم نمی حتی، بشنوم چیزی خواستم نمی، ببینم چیزی خواستم نمی، بستم

. بکشم نفس

انقدر، تونست نمی اما کنه آرومم داشت سعی و کرد می نوازش رو کمرم مدام ساشا

.سوخت می و بود برداشته خش گلوم که بودم زده داد و جیغ

:گفت و خوابوندتم تخت رو زوری با

به، نمیگیم چیزی بابا و مامان به اصال، بدی ادامه خواد نمی، عزیزم بخواب یکم روشا-

.شم فدات نکن فکر چیزی

:زدم هق و آوردم باال سرم روی تا خودم که کشید روم رو پتو

ولی... ولی کردم فرار دستش از، ساشا نبودم، نبودم قبلشم از، نیستم دختر دیگه من-

اون

.بود نکرده باور یا بود شوکه دونم نمی، گفت نمی چیزی ساشا، زدم ای دیگه هق

.برد خوابم ساشا سکوت با کم کم تا نالیدم و گفتم لب زیر انقدر

نیستم_خواهرت_من#