ketabe koodak
Post on 23-Mar-2016
212 Views
Preview:
DESCRIPTION
TRANSCRIPT
يادش بخير اون قديما چه حال و هوايي داشتشبهای چهارشنبه سوری تو خونمون صفايی داشت
اون روز همه چا مي شديم با شوق و شادی صبح زودبرای چهارشنبه سوری دل توی دلهامون نبود
به همراه بزرگتر ها مي دويديم ما بچه هابه دنبال هيزم و چوب مي رفتيم از رو تپه ها
ظهر که مي شد ز خستگي همه بوديم نفس زنونبا يه بغل هيزم خشک ميو مديم به خونمون
وقتي که همراه بابااز شادی و شوق زياد
دوون دوون مي دويديمرو لبامون خنده بود و
از رو آتيش مي پريديمحسابي جيغ مي کشيديمدنبال هم مثل باديک عالمه شعرای شاد
مي گفتيم آی آتيش داغزردی های چهرمونو
زرديه ما مال تو وغم ها برن از پيشمون
سفره های خونه هامونزندگي های ما پر از
که هستي خيلي سرخ و تيززودي همين حاال بريزسرخي تو برای ماتو دلهامون شادی بياهميشه پر روزی باشهنشاط و بهرورزی باشه
top related