تينلاقع و...

23
________________________________ اپي چهارم، پي ، شماره سال چهارم16 يز ، پاي1392 ، ص51 ـ73 1 نيتن و عقزاسيوري سکو صادق گلستاني /ني خميامي و پژوهشي امسه آموزشي مؤس عضو هيئت علم [email protected] دريافت:5 / 12 / 1392 ـ پذيرش:28 / 3 / 1393 چکيده« نيت عق» ژگي برجسته ويف مي بدان توصيوين اي ن است که دني ايعتقـاد ج شود. بـه ا امعه اسـان شنه اسـت. سـاخت تمـايس م ل را از دوران قـل فرهنگ و جامعة جديدژگي است که اين وي نيـ ايـن عق ت يل زندگ و تحلي شناخت ا برادي ر اشته و افق جدي ال د تي به دنل تحوجتماعي فر ي ا اروي بش ر گشـوددي براي او و شرايط جديهم امدهاي م است. از پييجاد کرد اصـيت و سـيةر اين خصو نيـت عق بـ رجـه شـدن آن بـا مواجتمـاعي و اا يـا ديـن در ا افـول نقـ جديـدـاي و ساختار دني کن ف راينـد اسيون است. درريس سکو سـازوکا نيـتـوان عقرسـي ان بـا بر ايـن پـژوه ير آن ر تـثي بـر فراي نـدرسي مي نقد و بر اسيونريس سکو شود. کليدواژ ها:ل.ّ تحو ساختار کن اسيونريس سکو نيت عق دينMa'rifat-i Farhangī Ejtemaii_____________________________________________________ Vol.4, No.4, Fall, 2013

Upload: others

Post on 13-Jan-2020

26 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

73ـ 51، ص 1392، پاييز 16سال چهارم، شماره چهارم، پياپي ________________________________

1

سکوالريزاسيون و عقالنيت

[email protected]عضو هيئت علمي مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خمينيصادق گلستاني / 28/3/1393پذيرش: ـ 5/12/1392دريافت:

چکيده

شناسـان امعهشود. بـه اعتقـاد جاي است که دنياي نوين بدان توصيف ميويژگي برجسته« عقالنيت»ت ايـن عقالنيـاين ويژگي است که فرهنگ و جامعة جديد را از دوران قـلل متمـايس سـاخته اسـت.

ر گشـود اروي بشي اجتماعي فرتحوالتي به دنلال داشته و افق جديدي را براي شناخت و تحليل زندگر بـعقالنيـت اين خصوصـيت و سـيةر ايجاد کرد است. از پيامدهاي مهمو شرايط جديدي براي او

راينـد فکن و ساختار دنيـاي جديـد افـول نقـ ديـن در ايـاا اجتمـاعي و مواجـه شـدن آن بـا نـد بـر فراي ر تـثيير آنايـن پـژوه بـا بررسـي انـوان عقالنيـت سـازوکاسکوالريساسيون است. در

شود.سکوالريساسيون نقد و بررسي مي

دين عقالنيت سکوالريساسيون کن ساختار تحول. ها:کليدواژ

Ma'rifat-i Farhangī Ejtemaii _____________________________________________________ Vol.4, No.4, Fall, 2013

52 ،1392دوم، بهار شمارهچهارم، سال

مقدمه

يدزا مپژوهي دنياي جديدد برريدي ابعداد اجعيدا ي و انگيز در حوزة مطالعات دينبراز مباحث چالش

اظر نداز منظدر ايدئولوژيک تنها باورند که فارغ از نگاه اين شنايا برحضور اجعيا ي دين ايت. جامعه

هدا و ژگيکنندد. دنيداي ندوين ويبيروني فرايند حضور اجعيا ي دين و نقش فرانهادي آ را برريي مي

ندد برريدي اين دگرگدوني نيازم خوش تغيير کرده ايت.اقعضائاتي دارد که نحوة مواجهه با دين را ديت

شددود شددناخعي بددر آ ت کيددد مير ايايددي کدده در ايددن برريددي جامعهروشدديند ييددي ايددت. ن دد

يدن جهدا ترين وجده امعيداز ا نوا ن ر بنيادين و مهماين ويژگي به جها نوين ايت.« شد قالني»

ه را شود. بده ا عقداد آندا ةيبدن ايدن قالنيدت هيدن اجدزاي جامعدنسبت به جها گذشعه شناخعه مي

رده کدشد کنش ياخعار و يم بشر جديد را وارد دنياي جديدد ت. قالنيخوش تغيير کرده ايديت

هدا و رزشااين دنياي قالني راهنيداي کدنش انسدا و جها اجعيا ي معفاوتي ايجاد نيوده ايت. در

ن و هاي جها اجعيا ي گذشعه تفداوت ايايدي دارد. در جهدا قبدي ديدهنجارهايي ايت که با ارزش

را کده هاي معنايب با خدودراهنياي کنش انسا بوده ايت؛ اما قالنيت جديد ارزشهاي ديني ارزش

يندد ببيعديهاي يکوالر باشد جايگزين نيوده ايت. به ا عقاد آنا اين دگرگوني نعيجن يدک فراارزش

هدا و روابدو و يداخعار شدد کنش بارت ديگر نفد قالنيايت نه مح ول يک برح تحيييي. به

ر دايجاد نيدوده کده ي موجب اين تغييرات گرديده ايت؛ زيرا اين قالنيت شرايو و اقعضائاتياجعيا

ايدت. ايدن روندد تحقدر فرايندد يکوالريزايديو يي با دين و قالنيت ديني نايازگار ايت. نعيجن

بهدره بدوده شدود و از قالنيدت جديدد بيشناخعه مي« ينت»اي که به نام چند دين در دورهبنابراين هر

ردهدا را ز آ کارکداراي کارکرد فراوا و از نقش فرانهادي برخوردار بوده اما در دنياي جديد بسدياري ا

ار تدريج از نقدش فرانهدادي آ کايدعه شدده ايدت. حضدور قالنيدت ديندي در کنداز ديت داده و به

اي نددارد جدز ني دين چارهرو در يک تقسيم کار قال قالنيت جديد حضوري ناهيگو ايت. ازاين

اش را به نفع قالنيت جديد واگذار نيايد.آنکه نقش فرانهادي

هاي مفهوميتبيين كارواژه «سکوالريزاسيون»مفهوم

هاي گونداگوني ککدر شدده ايدت؛ م دي ( در زبا فاريي معادلsecularization« )يکوالريزاييو »براي ( جدداانگاري ديدن و دنيدا )وييسدو 665 ص1370اروخاني زدايي( )يديازي دين از دنيا )ديانتجدا

53 سکوالريزاسيون و عقالنيت

اي شنايا اشداره بده نظريده( اما در ادبيات جامعه334 ص 1375( و ةيرديني کرد )بيرو 125 1374کندد بدر خدال نوا يدک فرايندد ببيعدي را برريدي قدرار ميدارد که افول نقش فرانهدادي ديدن بده

ايدددئولوژي در پددي حددذ ديددن از يدداهر يددومي ايددت. بنددابراين نوا يددک کدده بدده« يددکوالريزم»فرايندي ايت که به افول موقعيت اجعيا ي و يا کاهش نقدش فرانهدادي ديدن منجدر « يکوالريزاييو »

شود. اين وضعيت به دو صورت قابي تحقر ايت:مي قدي جامعده بده. انزواي اجعيا ي دين؛ يعني فاصيه گرفعن دين از ياحت يومي و يارد مديريت 1

هيدت شود و به وظيفن فردي رفي که در اين صورت به نهادي در رض نهادهاي اجعيا ي تبديي مي خواهد گياشت.

ناصدر . ري يا دنيوي شد دين که منظور از آ تحول دروني و يا انقالب دروني ديدن و دخالدت2احت ايدن معندا هرچندد ديدن در يد اش ايدت. دردنيوي و ةيرديني در آ براي ادامن حيات اجعيا ي

ديدن اين حضور تنها با قيب ماهيت و تفسيرهاي دنيوي و خالي شد صدداجعيا ي حضور دارد اما گردد.از گوهر قديي تضيين مي

ايدن صدورت شناخعي مد يات يکوالريزم ايت؛ بدهبنابراين يکوالريزاييو تبيين نظري و جامعهکنندد امدا ريزاييو هر دو از حذ دين در حيدات اجعيدا ي دفداي ميچند يکوالريزم و يکوالکه هر

ي ديدن ايدئولوژي خواها حذ دين از ياحت اجعياي ايت و يا ايايدا بدرا نوا يک يکوالريزم بهشدناخعي نوا يدک ضدرورت جامعهشود اما يکوالريزاييو حذ دين را بهش اجعيا ي قايي نيي

جعيدا ي ا نوا يک موضدوي ورت که يکوالريزاييو رابطن دين و جامعه را بهکند؛ به اين صدنبال ميو ضدرورت شناخعي ناتواني دين در هينوايي با اين جامعدههاي جامعهکند و بر مبناي تحيييبرريي مي

کند.اجعيا ي افول نقش فرانهادي دين را در فرايند ببيعي ت کيد مي

«عقالنيت»مفهوم

ده و ترين ويژگي دنياي جديدد کده موجدب تغييدرات گسدعرترين و برجسعهيا مهمشنادر نگاه جامعه

يداي يدنت اين ويژگي آ را از دنيداي قبدي از خدود يعندي دن ايت.« قالنيت»بنيادين اجعيا ي شده

نقدش يازد و هيين ويژگي ايت که فرايندد يکوالريزايديو را بدراي ديدن رقدم زده افدولمعيايز مي

دين را يبب گشعه ايت.فرانهادي و مفهدومي شناخعي کاربردهاي فراواني دارد اما بده لحدا شد در ادبيات جامعه قالنيت و قالني

نيز م داقي داراي ابهامات فراواني ايت.

54 ،1392دوم، بهار شمارهچهارم، سال

آمددده ايددت« ratio»در زبدا فرانسدده ايدت کدده خدود از ريشددن التدين« reason»برابددر « قدي»واژة

ت ايدد« rationality»معددادل واژة « جهددات قالنددي»يددا « قالنيددت». امددا (681 ص 1381خو )آرايددعه

بده نيز از اين هيين کييده گرفعده شدده کده در فاريدي« rationalization(. »611 ص1370)ياروخاني

ه بر پايدن کفرايندي ايت « يازي قالني»ترجيه گرديده ايت. بنابراين « شد قالني»و « يازي قالني»

خدرد قدرار هايي که در گذشعه دور از حيطن فرد جاي داشعند در محدودة يديطنو فعاليتآ واقعيات (.318ص 1375گيرند )بيرو مي

درواقدع شناخعي مطدرح ايدت وم ابن يک نظرين جامعه قالنيعي که در ارتباط با يکوالريزاييو بهيت فيسدفي شناخعي ايت نه قالنعهشود قالنيت جام نوا بسعر يکوالر شد دين بر آ ت کيد ميبه

وبدرويدو ت اولدين قددم ايايدي کده ژولين فروندمبعکر آ بوده ايت. به گفعن ماک وبرو يا کالمي ايدد مفهدوم نبوبرايت. به نظر « شناخعي قالنيت جامعه»و « قالنيت فيسفي»برداشعه شده تفکيک بين

نسداني در اصطالح د موجود در تاريخ که حاصي صديرورت ارا با مفهوم د به « شناخعي قالنيت جامعه»واقعدي فرايند ترقي جهاني ايت و فرجام آ پيروزي قيي ايت د که شکوفايي دالت حقيقي تقواي

(.24 ص1367برابري و صيح و مانند آ را به هيراه دارد د اشعباه کرد )فروند يدت. اانسداني و نهادهدا و يداخعارهاي اجعيدا ي هاي تنها ناظر به کنش« شناخعي قالنيت جامعه»

هداي شدود مدراد توصدين کنششد شد جامعن جديدد يد ن گفعده ميکه از قالنيبنابراين هنگامي

اين کنشگرا ايت. کنشگرا جديد و ياخعارهاي اجعيا ي معنايب با نيازهايکدنش »شدود و مدراد از اين قالنيت به قالنيت معطو به هد يا قالنيت ابزاري شدناخعه مدي

ه تعبيدر بد کنشي ايت که ابزار و هد مادي را مطيح نظر قرار داده باشدد و « قالني معطو به هد يازد يا کنش يوداگري ايت که درصدد کسب منفعدت ايدت کنش مهنديي ايت که پيي را ميآرو

(.566-567 ص 1382)آرو تدوا بده اندد ميرا مطرح کرده« يکوالريزاييو »و « نيت قال»کيي آراء کساني که رابطن بين بوربه

بندي نيود:شرح کيي ديعه

عقالنيت ساختاري و سکوالريزاسيون

اي يداالري نيوندهگيري ياخعار منايب با نظام جديد ايت. نظدام ديوا از مظاهر قالنيت جديد شکي

هاي کارکردي زنددگي ندوين ضرورت اين ياخعار مع يب و قالني از اين قالنيت ياخعاري ايت. از

دهي منايدبات اجعيدا ي و برقدرار يداخعن نظدم در جامعده آيد؛ يعني بدو آ امکا ياما شيار ميبه

55 سکوالريزاسيون و عقالنيت

اين ياخعار هيا قالنيت ابزاري ايت؛ يعني ايع دام بهعرين ابزار بدراي پذير ن واهد بود. مبنايامکا

راندد و کنشدگرا االري بر هين رفعارهاي اجعيا ي يديطه ميياين نظام ديوا ديعيابي به اهدا مادي.

اي ندارند جز آنکه در چارچوب هيين ياخعار رفعار کنند.اجعيا ي چاره

ايدن شدنکهاي منايب را از پيش تعيين کرده يا آنهدا را بدا اين ياخعارها هسعند که روش واقع در

کنندد کده بده عي مردم در ياخعارهايي زنددگي مي بارت ديگر در جوامع صنعکنند. بهها ياري ميروشراي بدوجوي روش منايدب شود که چه بکنند. درواقع مردم ديگر نبايد خودشا در جسدتآنها امر مي

دد و هاي بهينده پيشداپيش بده ديدت آمدده و در قالدب قوانايي شد به هدفي معين باشند بيکه روش

نندد. م پيدروي کبايد از قوا د و فرامين يداخعار و نظدانها مياند و مردم تياخعارهاي جامعه نهادينه شده

هداي وشروي فردي و ايدعقالل در انع داب راين قالنيت رييي امکا کيعري براي تک بنابراين در

(.43 ص 1382ماند )محيدي منايب باقي مي

ايدت نده اين ياخعار موضو يت دارد جنبدن ظداهري يدي و ديدعيابي بده يدود بيشدعر آنچه درشدود کده هايي ميگيرياين قالنيت ةالبدا منجدر بده ت دييم ريعزرهاي انساني يا ديني به تعبير ارزش

آيدد. شيار مياهييت بههاي انساني وارد شده در آ کمدارد و ارزشنيازهاي کنشگرا را از نظر دور مي

سدن انسداني. بندابراين يدک م ي در يک نظام قالني رييي توجه يده بر يود ايت تدا موضدو ات

ريداند زدايي انساني وادارد يا حعدي بدراي بده حدداک رداري ميکن ايت کارگرا را به ارزشيرمايه

(.265د264الن ص 1374ترين يطح ميکن بکشاند )ريعزر يود آنا را به پايين

د. ي ديدن وجدود دارشد جامعه و حيدات اجعيداگونه ياخعار نسبعي معکوس بين قالنياين درري رود روندد يدکوالر شدد نيدز شدعاب بيشدعشد پيش ميبنابراين هر قدر جامعه به ييت قالني

گرفدت ديدن هداي يدنعي و ارزشدي يداما مييابد. در جوامعي که روابو اجعيدا ي بدر پايده کنشمي

شديار جعيدا ي بههداي اب ش هيدن رفعارهدا و نهادجانبه داشت و مشدرو يتحضوري مقعدرانه و هيه

يدز عيدا ي و نآمد. اما به موازات دگرگوني تکاميي بشر و ديعيابي به فهم جديد از جها ببيعدي و اجمي

ه يديت تدريج جامعه بتجربن ياخعار پيچيدة اجعيا ي و احساس نياز به حضور نهادهاي ت ي به

در و ديدن در چندين شدرايطي يا از نقش دين در جامعه کايعه شدده شد پيش رفت و بدين قالنيرايندد اين روند به صورت يک ف اي جز ترک صحنه به نفع قي رفي نداشت وبسياري از جوامع چاره

خواهد نورديد.فراگير و نه برح تحيييي ديگر جوامع را نيز در

ايدن شد ياخعارها ميکن ايت افدراد نيدز قالندي نشدده واينکه در قالني نکعن قابي توجه

56 ،1392دوم، بهار شمارهچهارم، سال

هداي قديدي رفعدار ايداس مالکقوا د ياخعاري را ناذيرفعه باشند و در زندگي ش ي خدود بر

هاي حاکم بدر جامعده تنهدا مطدابر هيدين قالنيدت اين ياخعار و م يسات و يازما نيايند. اما

گيرندد. کنند و نظدارت و کنعدرل آ را بدر هدده ميها و هنجارها را به کنشگرا معرفي ميارزش

اين ياخعار را قبول داشعه باشند يا نداشعه باشند مجبورند بر ايداس هيدين راين کنشگرا چهبناب

رو قالنيت ياخعاري به ندو ي قالنيدت اينيازوکار منايبات اجعيا ي خود را ياما دهند. از دنبال خواهد داشت.کنش را نيز به

عقالنيت و علم جديد

گر يدبهيا هيا يم ببيعي و تجربدي ايدت. قدي ابدزاري و محا« يد يم جد»يکي از مظاهر قالنيت

اي يدو داده پذير و مشداهدهشناخعي بشر جديد را به ييت شناخت امور کييتهيچو محرک روا

ه مغدا آوردتدريج رشد يم و فناوري و ةيبه بر ببيعت را براي بشدر ةربدي بده اراين مقوله به ايت و

يدز نهاي نظري را ا ةربي در کنار امعيازات فراواني که براي بشر داشعه چالشايت. پيشرفت ييي انس

ايدت ها بوده که در نهايجاد کرده ايت. نزاي قي و دين و در پي آ نزاي يم و دين يکي از آ چالش به ةيبن قي و يم در انديشه و جامعن ةربي انجاميده ايت.

يدن بدا رابطن معکوس د»وجود آمده فرضين قالنيت ييي بههاي نظري که از پي ييطرة از چالش

در اين فرضيه فرايندد يکوالريديو يدا رفدي شدد ديدن ايدت. ايت که نعيجن اثبات« جامعن ييي

پدذير را از هاي فکري داندش ةيرآزمو برخي از نحيهگيري و ت بيت قالنيت ييي آةازين دورة شکي

ناشددني معرفدي و اثبات انسعند و با نفي ياير ابعاد معرفعدي آ را ةير ييديبيرو دقييرو يم و ييي

گرايانده ثباتو چنين تعريفي از يم بدود يدم ا« گرايياثبات»گذار مکعب که بنيا اگويت کنتنيودند. ايدن ابراين تفکر معرفي کرد. مطد را نقطن اوج شکوفايي انديشن بشر و جامعن صنععي ةرب را مح ول

بدوديم ديدگاه اگر پيش از ييطرة قالنيت ييي بر جامعن ةربدي شداهد چندين تويدعه و پيشدرفعي ن

ر ديددي را دجاين قالنيت تجربدن دلييش حضور دين و قالنيت ديني بود. بنابراين بشر جديد که با

و توضديحزندگي خود مشاهده نيوده ايت نيازي به حضور اجعيا ي دين و دخالت معرفت ديندي در

ه رد و خود بدرا به يم بساااي ندارد جز آنکه ياهر يومي بيند. پ دين چارهتبيين مسائي زندگي نيي

تنظيم منايبات فردي بين انسا و خدا باردازد. توا برريي کرد:اين قالنيت بر فرايند يکوالريزاييو را از دو جنبه مي ت ثير

57 سکوالريزاسيون و عقالنيت

از جهانزدايي و افسون الف. عقالنيت علمي

بدا ديدن بده شناخعي نايازگاري قالنيدت ييدي حاميا نظرين يکوالريزاييو در تحييي جامعه

ر جانبه داشدت کده بشدکنند. به ا عقاد آنا دين در دوراني حضور هيهراززدايي از جها اشاره مي

يد ي کند و پا توانست رموز حوادث الم را مشاهدهپذير نييو آزمو خابر فقدا دانش ييي به

ايي ارجداياين مسائي را به نيروي ماور رو ناچار بوداينهاي خود ارائه دهد. ازبراي پريش ييي

و بدا شدناخعه شدد شناخعي خود بدهد. اما با قالنيدت ييديدهد و پاي ي اقنا ي به نياز روا ود بدا خبراي حي مسائي شناخعي به دين وجود ندارد تاايرار حيات ديگر نياز اجعيا ي و روا

ويژه گرايدي و بدهگرايي کهن يرنوشدت در مدا کده بدا قديماک وبرمراجعه کند. به گفعه

ت. هاي مععالي يدو داده ايدترين ارزشيوي برد ظرينها را بهزدايي رقم خورده انسا افسو

راندن وابدو براداند و يا در دامدا رها يا به وادي مابعدالطبيعه ت و پناه بردهاين ارزش روي بدين

(.100 ص 1370اند )وبر دوجانبه گوشن خيوت گزيده

گر و فدو ببيعدي بشر در جامعن جديدد ديگدر در جهدا مقددس و نيروهداي افسدو وبراز نظر دارد. ندآميزي که نقشدي داشدعه باشدد وجدود مح ور نيست. اصوال هيچ نيروي ةيرقابي محايبن ايرار

انندد ي جويدد؛ مي احعياج ندارد براي ةيبه بر ارواح يا ايعغاثه به آنا به ويايي جدادويي تويدديگر کس

کده (. حقيقعدي262 ص1379هاي مرموزي وجود داشت )ترنر اقوام وحشي که براي آنها چنا قدرت

زدوده ايدت؛ جهداني هاي خويش با آ يروکار داريدم حقيقدت جهداني افسدو ما در شناخت و کنش

ها ر خوايدعهاين نظم ريشده د ديت آورد بيکهها بهتوا نظم آ را از ارزشالني که اکنو ديگر نيي قزدايي از جهدا کنندگا در آ دارد. هييشه در هر مکدا و مدوقعيعي افسدو و الير مشروي مشارکت

ا را ايدت کده جهدآميز بوده؛ زيرا بحراني در مقابي مد اهاي اصول اخالقدي بده وجدود آورده موفقيت

زدودهفسدو اآگاه قالني و داند. کسي که در چنين جهاني خودالهي و اصول اخالقي ميداراي انعظامي

و ا رهدا کنددتر شود؛ بايد يم رهاي قالني ديت به داما قوا د مععاليکند در مقابي تحيييتالش مي

.(215 ص1389به دنبال جايگزيني براي آ باشد )يوناس

ايدن فرايندد آنچه ککر شد وجه انزواي اجعيا ي فرايندد يکوالريزايديو ايدت و حي يدت ديگدرشد جها اگر دين ب واهد هيچنا در جامعه حضدور ري شد دين ايت؛ يعني با توجه به ييي

پذيرايدت و آ آفريندي کندد تنهدا در يدک صدورت امکا نوا فرانهداد هيچندا نقشداشعه باشد و به

هاي ارزشدي خدود را بدا هنگامي ايت که قالني شدود؛ يعندي بدا فاصديه گدرفعن از قديديت و جنبده

58 ،1392دوم، بهار شمارهچهارم، سال

اين جهاني تطبير دهد. انقالب دروني و ري شد و ارائن قرائت دنيوي از دين بهعدرين هاييازوکار

توانسدت شود و خواهدد زدايي ميشد دين ايت. در اين صورت ايت که از دين رمزيازوکار قالني

که که مدذهب پروتسدعا در جريدا اصدالح ديندي هاي ر تجدد خود را هياهنگ نيايد؛ چنا با داده

بدا ييت گرايش يافت.

هداي تگرايي معوقن شدد و آ ببيعنويسد: جدايي بين زندگي روزمره و رياضتباره مياين در وبرها ر حرفدهدگرايي خدود را هاي رياضترفعند ناگزير شدند آرما پرشور روحاني که به دنبال رهبانيت مي

شدن آ اندي وزود و مشاةي دنيوي دنبال کنند. اما کالوينيسم در يير تکاميي خود چيزي م بت بده آ افدوجدب واقدع آنچده م(. در108دد107 ص 1371اييا فردي در فعاليت دنيوي بود )وبر وجوب اثبات

اييدا يعني محدود شد اثبداتوبرشده از يکوالر شد دين مسيحيت گرديد هيين مطيب اخير نقي فردي در فعاليت دنيوي ايت.

ز اشد دين مدد ي شدد کده بدور اشاره به ري خود در تهرا بادر ي نراني رييي هابرماساندش و يکوالريزم و حضور اجعيا ي دين و معنويت را در جها نوين مشروط به پذيرفعن مرجعيت د

ترين اليدن ينمعناي نازل کرد آ به پدايداند. قرار داد دين تحت قي رفي و ابزاري به قي رفي مي آ ايدت کده شدرط معنايجعيت ر براي دين و معنويدت بدهمعرفعي بشر معاصر ايت. پذيرفعن مر

جاي هبدتر يکوالر شد آ ايدت؛ ديدن حضور ديانت در دنياي يکوالر دنيوي شد يا به بيا روشنشد تنزل شد هدايت نيايد حقيقت خود را به يوي ريآنکه ر و ر خود را به يوي ديني

د در ايدن معنايدت کده ديدن بايد ذيرفعن مرجعيت قي ابدزاري بدهآورد. پدهد و بيکه در خدمت آ دريدز بدر ناين جها يي و رفعار نيايدد و قوا دد رفعداري خدود را چارچوب مديريت و تدبير مربوط به (.1384هيين اياس تنظيم نيايد )پاريانيا

ناپذيري دينو تحولب. عقالنيت علمي

درپدي و شدعابا اجعيدا ي نوين به دنبال داشعه دگرگدوني پي براي جامعناز ثيراتي که قالنيت ييي

شدناخعه « جهدا يدنت»گاه در گذشعن زندگي بشر کده بده اين دگرگوني هيچ ايت. گسعردگي و ير

نوا يکي از بارزترين وجوه امعياز جها جديد و قدديم شود مشاهده نشده ايت و هيين ويژگي بهمي

ناصر ناهينوايي را که توا هيراهي با تحدوالت و اقعضدائات آ را نداشدعه اين جامعه شود.شيرده ميتر ناصر نايدازگار بدا تغييدرات جهدا جديدد و باشند از ير راه خود برخواهد داشت و به تعبير دقير

بور ببيعي نقش اجعيا ي خود را کم کرده از دخالت در ياير نهادهداي هاي معنايب با آ بهنيازمندي

59 سکوالريزاسيون و عقالنيت

اين تغييدرات خواهندد داد. کنند و جاي خود را به ناصر کارآمد و توانيند و منايبا ي پرهيز مياجعي

ايت؛ زيرا دين برخي قوانين قديي ثابدت و مطيدر را « دين»ها اين دگرگوني يکي از ناصر نايازگار با

ن قدوانين کده در ايد به بشر رضه کرده و قدييت آ اجازة تحول و تبدل آ را ناميکن يداخعه ايدت.

گوي نيازهداي معندوي در جديدد باشدد و تواندد پايدخجامعن بسيو و ينعي وضع شدده ايدت نيي

تنها کيکي به رشد و پيشدرفت جامعده ايفاي نقش فرانهادي نه روي حضور در ياحت جامعه و يابدينبده مدانعي در مسدير رشدد و اين دگرگوني ناپذيري و ناتواني احکام آ باکند بيکه ثبات و انعطا نيي

تعالي جامعه تبديي خواهد شد.

اوري کنندد و کارآمددي فندايده ايت که تيايزي قابع بين دين و فناوري ايجداد ميدر جهت هيين

پدذير را تنها با پذيرش محعواي فرهنگدي ةدرب؛ يعندي هويدت يدکوالر امکا ةرب در جامعن ايالمي

گويند: ک ناصر تويعه مععقد بودند ميدانند و در نقد کساني که به تفکيمي تدوابوريکه مياند که گويا تيد جديد )ةربي( قابي تفکيک ايت؛ بهآنا اين توهم را در کشور ما ايجاد کرده

ها( و ارزش اجزاي مفيد و خوب آ را )مانند يم و تکنولوژي( انع اب نيود و اجزاي نامنايب و بد آ )فرهنگ

يدت کده ا. اينها توجه نداشعند که تيد صنععي و يم و تکنولوژي آ مح ول تفکدر جديدد را به کناري نهاد

گاه يوم انسدانياي از آ ايت. ما از خود هيچواقع وجههپيدايش يوم انساني را ميکن ياخت و اين يوم در

روي انساني دو نولوژي و يومايم و نداريم اين يوم تنها در حوزة انديشن جديد قابي ت ورند. يم و تکنداشعه

جديدد توا از هم تفکيک نيود و تيد جديد و يم و تکنولوژي آ مح ول انسدا اند. آنها را نيييک يکه

رفعده هاي نوين ايت. ديت يافعن به صنعت و تکنولوژي پيشها و ارزشايت و اين انسا خود نعيجن انديشه

رفعاري موضو ي ايت مربوط به نظم اجعيا ي خاص که خود از قوا ديک مسئيه صرفا فني نيست بيکه بيشعر

ها و نديشدههاي جديد دارد. تا زمداني کده اها و ارزشگيرد و اين قوا د ريشه در انديشهها نشئت ميويژة انسا

ندد بدذر اناند وارد کرد يدوم و فندو جديدد هيها معحول نشده و نظم اجعيا ي نويني را پديد نياوردهارزش

(.55 ص 1377نژاد زار ايت )ةنيپاشيد در شوره

عقالنيت کنش

زندد ر مياين ايت که چرخن زندگي بشر جديد بر مبناي يود و زيا مدادي دو « قالنيت کنش»مراد از

نوا ايدن مسدئيه بده اي مبناي تعامالت اجعيا ي وي قرار گرفعه ايت.اي يا چرتکهو قالنيت محايبه

منعطدن شدد توجده انسدا از«يدکوالر شدد فدرد»شدود. مدراد از شناخعه مي« شد فرد يکوالر»

ز ار فدردي ااين فرايند انديشه وابدن تيدايالت و رفعد اين جها ايت. بي ماوراءالطبيعه به يوي

ري و گردد و تد ثير ناصدر و وامدي مدافو بشدهاي ماوراي ببيعي رها ميبنديهرگونه بسعگي و پاي (. 117 ص 1381زند يابد )شجا يگيري انع اب و شيوة يي او کاهش ميفرادنيايي بر جهت

60 ،1392دوم، بهار شمارهچهارم، سال

را يدومي بنابراين وقعي فرد به چنين يرنوشعي مبعال شود ديدن هرچندد تواندايي ورود بده يداهر

خدود ا درهاي اجعيا ي و اقعضائات نو به نوي زنددگي جيعدي رداشعه باشد و قوة هينوايي با دگرگوني

ي ايدن انسدا اجعيدا اي ن واهد داشدت وحيي نيايد اما ا عبار و منزلعي براي چنين افراد يکوالرشده

م ن واهدد هاي اجعيا ي خود را بر محدور ديدن تنظديقرار نداده کنش ديگر دين را مبناي نظم اجعيا ي

ريزايديو و فرايندد يکوالکرد. درواقع بين يکوالر شد فرد و در نعيجن دم مقبوليت اجعيا ي ديدن رد الر شد فداين معنا که هر قدر يکو در بعد انزواي اجعيا ي دين هيبسعگي معناداري وجود دارد؛ به

بيشعر امکا انزواي اجعيا ي دين نيز بيشعر.

يدوم حکومت و قانو ازجييه مباحث مهدم در « مقبوليت»و « مشرو يت»ايايا بحث تفکيک بين

يت و اين دو وجود ندارد. ميکن ايدت قدانوني فاقدد مشدرو يچ مالزمن منطقي بيناجعيا ي ايت و ه

راد جعيا ي افد نوا راهنياي کنش احقانيت باشد اما مقبوليت اجعيا ي داشعه باشد و از يوي جامعه به

ا فقددا مندد باشدد امدپذيرفعه شود و بعک ميکن ايت قانوني از باالترين پشدعوانن مشدرو يت بهره

اه اش گردد. شدواهد اجعيدا ي و م يددات تداري ي نيدز گدوبوليت اجعيا ي موجب انزواي اجعيا يمق

ديريت چند از باالترين مشرو يت بدراي رهبدري و مداين واقعيت ايت. دين و قوانين وحياني هر صد

د ش افدراجامعه برخوردار باشد اما در صورت فقدا مقبوليت اجعيا ي ن واهد توانست راهنيداي کدن

ن جعيدا ي ديداقرار گيرد و به فرايند يکوالريزاييو مبعال خواهد شد. يکي از مسيرهاي افول مقبوليت

د و دردهند اهدا مادي را در زندگي خود تعقيدب نياينديکوالرشد فرد ايت؛ افرادي که ترجيح مي

چندين ب شدند دراي يداماهداي مدادي و بدا قالنيدت چرتکدهاين زمينه روابو اجعيا ي را با انگيزه

ويژه در رصن روابو قدرت ييايي مشکي خواهد بود.اي امکا حضور اجعيا ي دين بهجامعه

«عقالنيت و سکوالريزاسيون»ارزيابي و نقد نظرية . بنيان سکوالريستي نظرية سکوالريزاسيون1

ا ي و فرايندد ببيعدي شناخعي دارد و از واقعيت اجعيدچند در ظاهر صورت جامعههر« قالنيت»نظرين

هداي اي ارزشي ايت و بر مبنداي پدذيرش ارزشواقع نظريهکند اما دريک حادثن اجعيا ي حکايت مي

اين نظريده بدا ارائدن تفسديري خداص از قالنيدت آ را بده يکدي از يکوالريسعي شکي گرفعه ايت. نوا تنهدا اي خداص را بدهمعدهاين تفسير جا کاهد و مطابرميفرو« قالنيت ابزاري»يطوحش يعني

نوا يدک ايدن جامعده بده کند يا فرايند يدکوالر شدد ديدن را دراين تعرين معرفي مي م دا

61 سکوالريزاسيون و عقالنيت

ايدن تفسدير خداص رفعداري قالندي ايدت کده بدر محدور کند. بر ايداسواقعيت اجعيا ي ت کيد مي

يدرد. وقعدي ايدن تعريدن گري و يود و زيا مدادي و مالحظده روش و هدد مدادي انجدام گمحايبه

مقبوليت اجعيا ي پيدا کند و نظام اجعيا ي بر پاين آ شدکي گيدرد فرايندد يکوالريزايديو نيدز نعيجدن

گرايانه از يم ايت کده ريشده در قدر مبعني بر تعرين اثبات« قالنيت»اين تعرين از ببيعي آ ايت.

نوزدهم دارد. قي از آ رفت و دانش تجربي تنهدا م ددااي به کار ميه يم در تاريخ انديشن بشر در معناي گسعرد

انسدا وآيد؛ اما از قر نوزدهم و در پرتو پيشرفت يدم تجربدي م ددا انح داري يافعده شيار ميبه

پدذير و ايدن رويکدرد هدر دانشدي ةيرآزم پذير دانسعه ايدت. درةربي تنها م دا يم را دانش آزمو

معنا تيقي شدده. بيقرار گرفعه که يا برخايعه از اميال انسا ايت و يا ايايا بيرو از مقولن يم و ييي

شود.گرايي )پوزيعيويسم( شناخعه مي نوا اثباتاين گرايش به

دانندد و بده تجدارب گرايانه دارند تجربه را نيز منح ر به تجربدن حسدي ميکساني که گرايش اثباتقييدداد يي نهند و د ديت کم د آنها را اموري ةير يوقعي نيي دروني که از قبيي يم حضوري هسعند

تدوا وندي ميها و ديگر امور رواني را کده تنهدا بدا تجربدن درکنند. هيچنين بحث از ةرايز و انگيزهمي

شدناخعي نوا موضدو ات روا پندارند و فقو رفعارهاي خارجي را بهميهايي ةير ييي دريافت بحث

ايدن کنند. ببدرشنايي را از محعواي اصيي خود تهي ميخوانند و در نعيجه روا مييي قابي برريي ي

ماندد و هيدن آور دربارة مسدائي مداوراي ببيعدي بداقي نييو يقينگرايش جاي بحث و پژوهش ييي

تعريدن (. بنابراين يم بدا213 ص 1 ج1374گردد )م باح ارزش تيقي ميمسائي فيسفي پوچ و بيت اي ايت بر اياس ت ص و در خددمپذير محدود شده تنها حرفهجديد که در ح ار دانش آزمو

ا پيدامبرينيست کده فرزانده يد آگاهي يافعن از خويش و شناخت روابو يني. يم ديگر طيه يا الهامي

يست کده براي نجات روح دريافت کند. يم هيچنين جزء اليعجزاي ت مي و تفکر حکيا و فاليفه هم ن

(.96 ص 1370به دنبال فهم جها هسعند )وبر

گيدرد اي که بر فراز توليدات آ شدکي ميو نفي ديگر ابعاد معرفعي جامعه« يم»اين مفهوم با ةيبن

کننددة ويژه نظريدن اجعيدا ي توليدد و يدا توجيههاي ييي بهاي يکوالر خواهد بود؛ زيرا نظريهجامعهواقع جهدا اجعيدا ي بدر پايدن اجعيا ي و در نعيجه جها اجعيا ي هسعند و در ها و هنجارهايارزش

و « يدم» ايدن مفهدوم از گيدرد. در جامعدن ةدرباي شدکي ميشدة هر جامعهپذيرفعههاي ييي نظريه

هاي مبعني بر آ مقبوليت اجعيا ي يافت و در نعيجه جها اجعيا ي معنايب بدا آ نيدز در يدک نظريه

62 ،1392دوم، بهار شمارهچهارم، سال

ها ايدن نظريده ايجاد شد. جهدا اجعيدا ي برخايدعه از -که نيازمند برريي مسعقي ايت -يند ببيعيفرا

کننددة کدنش هيا نظام اجعيا ي يکوالر ايت که قالنيت يکوالر يا قالنيت معطو به هد تعيين

کنشگرا و نيز روابو بين نهادهاي اجعيا ي آ ايت.

داندد در بده هدد را مش دن فرهندگ و تيدد ةدرب مى که رفعار قالنى معطو ماک وبر

ظدر او ندهدد؛ زيدرا قالنيدت در حقيقت به نقش بنيادى يم يکوالر در اين نظام اجعيا ى توجده مىى او قالنيت فيسفى و معافيزيکى نيست بيکه قي حسابگر جزئدى ايدت کده در افدر ديددگاه نوکدانع

هداى رما آنيدز در بدارت او « هدد »پدردازد. ه تحييي حدوادث مىب« يم»پذير با نام اى آزمو گونهبه

يعريدى و هاى يوداگرايانن قابدي دشود بيکه هد ارزشى اخالقى و حقاير ازلى و ابدى را شامي نيي

يداالري يابدد هيدا نظدام ديوا دنيوى ايت. نظام اجعيدا ى کده بدا ايدن نحدو از کدنش يدازما مي

يدم آيد. حدامال شيار مينيوى و يکوالر ابزار کارامد مديريت اين نظام به)بوروکرايى( ايت و يم د

يندد. ايفدا نيا توانند نقشى فراتر از نقدش ييدىياالري نييابزارى از آ حيث که اليند در نظام ديوا د هرگدز رييى که داآنا در کنار ديگر امال اجعيا ى نقش فناورا را ايفا خواهند کرد. الم به دليي

د. در نبايد در کريى تدري کار ييايى انجدام دهدد و يد ن از بايددها و نبايددهاى اجعيدا ى بگويد

قاموس يم دنيوى و يکوالر هديچ دانشدى و ازجييده يدم ييايدت حدر پداى گدذارد در قييدرو

(.37 ص 1376هاى ييايى را ندارد )پاريانيا ارزش

ا نده. بدهاين نيست که دين قالنيدت ابدزاري دارد يد ي ن در نظرانه از يم اين تفسير تنگ مطابر

عه هيين يبب ايت که در نظرين يکوالريزاييو تفداوتي بدين اديدا توحيددي و ةيرتوحيددي گذاشد ي ارزشدي وکه بر پاين اين دريافت از يم بنا شده ايت هيدن يداخعارها و رفعارهداشود. در نظامينيي

نيدت م که قالشود. بنابراين اديا توحيدي م ي ايالةير قالني دانسعه مي و پذير ةير يييةيرمحايبه

. اهندد داشدتاين يداخعار جايگداه اجعيدا ي ن و ابزاري را نيز در کنار قالنيت ارزشي داشعه باشد در

ز اايدن هدد تنهدا بدا تهدي شدد اش را حفظ کنددين اگر ب واهد حضور اجعيا ي و نقش فرانهادي

يسدک بده بارت ديگر رها شد از قالنيت ارزشي و تهاي مادي و بهي و باقي ماند جنبهگوهر قدي

آورده خواهد شد. قالنيت ابزاري برشدود و اين تيقي از يم و قي ايت که قالنيت ابزاري تنها نياز کارکردي جامعه شناخعه مي مطابر

يدازي در بداب بده نظريه« الريزايديو يکو»يکوالرهاي مسييا نيز از هيدين منظدر و تحدت ندوا

کنند. در نگاه آندا دخالدت ديدن و امدور قديدي در شدئو زنددگي و ايدئولوژي يکوالريزم اقدام مي

63 سکوالريزاسيون و عقالنيت

ها و مديريت قي ابزاري تويو قي ارزشي و بحث از رابطن بولي بدين بارت ديگر دخالت ارزشبه

د و خال روش قالني بشر جديد ايت. قالنيت ابزار و صوري ي ني بر خال نياز بشر جدي

پدذير نظرانه از يم و منح ر کرد آ به دانش حسدي و آزمدو در فرهنگ قرآ کريم تفسير تنگ

علمرن ارسر ام نرن يعلمرن يال النرس وعد الله ال يخلف الله وعده و لكن أكثر »شود: تيقي مي« جهي»

دانندد. عر مردم نيدىکند ولى بيشاش ت ين نيى(؛ و ده خدايت. خدا در و ده7و6)روم: « يسة الدنيسالحاز و حداکي« ييو اليع»به گفعن برخي مفسرا بدل از « يعييو ». شنايند...از زندگى دنيا ظاهرى را مى

ير کندد و حقداآ به بدابن گدذر ن آ ايت که دانشي که تنها به ظاهر دنيا و جنبن مادي تعير گيرد و از

(.467 ص 1407ةيرحسي را نشنايد فرقي با جهي ندارد )زم شري

بيکده تنها قالندي نيسدتهيچنين فروکايعن قي به يکي از يطوح آ يعني قالنيت ابزاري نده

شدود شديرده مي اين نوي قالنيت يازما بگيرد جاهالنده رفعار و روابو و قوانين اجعيا ي که بر مدار

(.137؛ ا را : 55؛ نيي: 50)مائده:

شناختي عقالنيت سکوالر. مباني انسان2

يک مبنداي پردازي در باب جامعن انساني معکي برهرگونه ي ن گفعن از تجييات رفعاري انسا و نظريه

نسدبت بده تفسديريکه قبال حاليشناخعي ايت. ميکن نيست تحيييي از رفعار انسا ارائه شود درانسا

اصي وجود انسا و حقيقت او و نيز جها هسعي بيا نگردد.ز اقالنيدت نگاه کرد به انسا از دريچن قالنيت ابزاري و تحييي رفعدار او بدر مبنداي ايدن ندوي

دگاه يدک نگري مادي دارد نه الهي. انسا در اين ديدخيزد که ريشه در جها ميشنايي خاصي برانسا رضداي ةيرمنطقي تابع ةرايز و اميال مادي ايت که تنها بر ايداس اةدراض مدادي و در جهدت ا موجودنيعي کده هاي او در هيين چارچوب قابي ارزيابي ايت و قالپردازد و کنشهاي ببيعي به کنش ميميي

ود ه يدشود تنها در چارچوب ايدع دام ابدزاري بدراي نيدي بدشنايي تعرين ميبر مبناي اين نوي انسا مادي و شادي قابي تحقر ايت.

ري شدود قالنيدت نيدز مفهدوم ديگدشنايي الهي که انسا در مسائي مادي خالصده نييدر انسا

شدود در نگري مدادي ةير قالندي تيقدي ميشناخعي مبعني بدر جهدا يابد و اموري که در نگاه انسا مي

ري در بدولشنايي ايت که قي ابدزاين انسا بيني الهي قالني ايت. در اشنايي مبعني بر جها انسا کندد يده مديگيرد و به نحو ا الم شده يا ا الم نشدده از محعويدات نظدري آ تغذ قي بنيادين قرار مي

(.112 ص1377پور ازةدي )رحيم

64 ،1392دوم، بهار شمارهچهارم، سال

. عقالنيت ساختاري و سکوالريزسيون3

از اخعار پيچيددة اجعيدا ييداالري و حاکييدت قالنيدت ابدزاري بدر يدترديدي نيست که نظام ديوا

شدود. آيد و بددو آ ادارة مدديريت جامعده بدا مشدکي مواجده ميشيار ميهاي کارکردي بهضرورت

پذير اي و محايدبهکارگيري قي چرتکدهکارگيري يم و فناوري ينجش دقير ابزار و کارايي آ و بهبه

ايدت. ين نهادهاي ت ي دنياي جديددب شي به روابو اجعيا ي و تنظيم روابو باز ميزومات ياما

عگي بدين اين نوي ياخعار تنها ضرورت کارکردي جامعن جديد نيسدت. هيبسد اينکه اما نکعن قابي توجه ايدن ندوي قالنيدت را نيداز فرضدي ايدت کده قالنيت ياخعاري و يکوالر شد دين مبعندي بدر پيش

کند.انح اري ادارة جامعن نوين تيقي ميدر مععقد بود کنش معقول در چارچوب يدک نظدام اقعددار قاليدي د قدانوني وبر ماک که چنا

ي اد قاليدداري جاي دارد. تنها در چارچوب يک اقعکانو اقع اد قاليي نوين يا هيا نظم يرمايهشدد کدنش يها را به يک شيوة معقول يبک و يدنگين کنندد. قاليتوانند منافع و هزينهافراد فعال مي

ا عبدار فانه بيها يدا مزدهدا من دتواند تحقر يابد که مفاهيم ينعي مربوط به قييتاقع ادي تنها زماني ميت هايي که هدفشا به حداک ر ريدانيد مندافع ش دي کنشدگرا اقع دادي ايدشوند و براي فعاليت

ايدن اخدال ود.آيد. اخال پروتسعاني چنين ت ويبي را فدراهم يداخعه بد ت ويبي م بت اخالقي فراهم (.312 ص 1380گرايي را در قييرو و رفعار اقع ادي از بين برده بود )کوزر تسيو ينت

ثابدت شناخعي ندارد و بيکه شواهد بيروندي فراواندي خدال آ رااي هيچ م يد جامعهچنين فرضيهه فاقدد جديد ايت کشد جامعن نوا نعيجن ببيعي قالنيدين به« يکوالر شد »کند و اين فرضين مي

و م دا برح يکوالريازي ايت نه يکوالريزاييو .پشعوانن ييي ه حييي کدردها و مشکالت فراوا اجعيا ي را بر او تآنچه امروز گريبانگير بشر جديد شده و بحرا

اديدده ايدن ندوي قالنيدت و ن هاي ثروتيند و مسيو جامعده در ةيبده داد بارت ايت از: تالش گروهي ر ابزارهداهاي ريانه و يدايفعن وجوه ديگر حيات و نيازهاي بنيادين انسا اجعيا ي از برير ةولگر

نرم افزاري و ي ت افزاري.رندگ کدرد نقدش شدود و يدا کم نوا يکي از نيازهاي بنيادين جامعده تيقدي ميحذ دين که به

شدود بيکده ز يدعادت اجعيدا ي نيي نوا ب شدي اتنها يبب گشايش و رفاه جامعه بهاجعيا ي آ نه کند.هاي فراواني را بر جامعه تحييي ميبحرا

خعن معناي رهدا يداجاي قالنيت ديندي بدهمنزوي ياخعن دين و قرار گرفعن قالنيت يکوالر به

دنبال خواهد داشت.هاي اجعيا ي فراواني بهنهايت اويت زيا انسا در ميا تيايالت بي

65 سکوالريزاسيون و عقالنيت

انگي عده ايدت شنايدا را براين ندوي قالنيدت انعقداد برخدي از جامعه ييطرة هاي اجعيا يزيا

« قالنيدت فقددا قالنيدت»تر اي دقيرگونهيا به« فقدا قالنيت»اين وضعيت را اي که برخيگونهبه

ه در ايدن جامعد ريدد امداچند جامعن نوين تجسم قالنيت بده نظدر مي هرمارکوزهاند و به نظر ناميده

وايددن ةير قالنددي ايددت کدده جهددا قالنددي نابودکنندددة افددراد و نيازهددا مجيددوي ةير قالنددي ايددت.

شدود و بدا وجدود فراوانديهايشا باشد. صيح تنها از برير تهديدد هيبسدعگي جندگ حفدظ ميتوانيد )ريعدزر اندهشده ايععيارشده و ناتوا در بروز ايععدادهايشدا بداقي ماندامکانات مردم فقير يرکوب

(.203ب ص 1374

ى هدا را از روزنويسد: اگر تاريخ زنددگى اجعيدا ى ةربياين جامعه مي در توصين يامه بباببائي

هداى ضدعين و نيودند و رفعارى را که بدا يداير امتکه نهضت اخير آنا آةاز شد به دقت برريي مي

فهييدندد کده کردندد و مدىبه توحش آنا مىنيودند. بدو کيعرين درنگى حکم بينوا کردند مطالعه مي

ندد کشديد کنند هيه دروغ و نيرنگ ايت و جز بده بخواهانه که ميتيام اد اهاي بشردويعانه و آزاديجدازه ااند. انسانى که يالمت فطرتش را از ديت نداده باشد هرگدز بده خدود ميي ضعين هدفى نداشعه

داشدعه باشدد ونو يا آنها را يعادتيند باندارد هرچند دين ب واند « صالح»دهد که چنين جوامعى را نيى

به حکم وحي و نبوت آشنا نباشد. چگونه ميکن ايت ببيعت انسانيت رضدايت دهدد کده يدک بايفده

ا مبداح و ه خونشدا رو تافعن جدا بافعه بر ير ديگرا بعازند و مايييک آنا را تاراج نيود« معيد »نام به

را هاى قدرو اوليده نيدز آيغيا ببرند و باليى بر ير آنا بياورند که حعدى انسدا رض و مالشا را به

رگسدي عگى آورتر اين جنايات ايت که با منطر زورگويى و افسااند؟! و از هين جناياتشا شرمنچشيدهج 1380دهندد! )بباببدائي ب ورد ميي ضعين مدى« يعادت» نوا ناميده به« اصالح»جنايات خود را

(.169د168 ص 4

گويي به برخي نيازهاي بنيادين ايت. ديدن و قالنيدت قوام و ثبات و پيشرفت جامعه در گرو پايخ

اين نياز اخع اصدي بده جامعده و يدا دوره خداص تداري ي نددارد. ديني يکي از نيازهاي بنيادين ايت.

کند رفعار کنشگرا را مععدادل قالنيت ديني که قالنيت ابزاري را در کيي قالنيت ارزشي تعرين مي

اين صورت ايدت کده مندافع جامعدن بشدري دارد. دربيبي بازميخواهي و برتريکرده آنا را از فزو نويسدد: بدر خدال در اين بداره مي يامه بباببائيشود. قرباني قالنيت ابزاري گروه مسيو جامعه نيي

اى حيات مادى و دنيايى ندارد و هيدين را منعهدا درجدن مندى از مزاي قالنيت ابزاري که هدفي جز بهره

گيرد قالنيدت ديندي کده نيوندن کداميش در ايدالم معبيدور ايدت يدعادت را در يعادت در نظر مي

66 ،1392دوم، بهار شمارهچهارم، سال

اش هيدين بيندد؛ يدک ناحيدهتر ميکند بيکده مددار آ را ويديعبرخوردارى از لذايذ مادى خالصه نيي

ايدن ديگرش برخوردارى از يعادت اخدروى. قالنيدت ديندي برخوردارى از زندگى دنيايت و ناحين

داندد و بداز بده شدنى نيىيعادت اخروي بشر جز با مکارم اخال و بهارت نف از هيه رکايي ت مين

داند که بشر داراى زندگى اجعيا ى صدالح بدوده حد کيال و تيام رييد اين مکارم را وقعى ميکن مى

ندگى خداى يبحا و خضوي در برابر مقضيات ربوبيت خداى تعدالى و بدر و داراى حياتى باشد که بر ب معامين بشر بر اياس دالت اجعيا ى معکى باشد.

؛ ديگر ايدتخورد ارتباط تيامى اجزاى اجعياي با يکترين مزايايي که در اين دين به چشم مىاز مهم

قدى کده وح توحيدد در فضدايي اخالشود؛ به اين معنا که رارتبابى که موجب وحدت کامي بين آنا مى

تکييدن کند يارى بوده و روح اخال نام برده در ا يدالى کده مدردم را بددااين آيين بدا د وت مى

گردد و توحيددشفرموده جارى ايت. در نعيجه تيامى اجزاى دين ايالم پ از تحييي به توحيد برمى

زول کند. هيا روح توحيدد اگدر در قدوس ندپ از تجزيه به صورت آ اخال و آ ا يال جيوه مىوحيدد برده در قدوس صدعود هيدا روح تشود و اخال و ا يال ندامقرار گيرد آ اخال و ا يال مى

الح يرلعيدي اإليه ي عد الکيم الطيب و ا»فرمايد: شود؛ هيچنانکه قرآ کريم ميمى ( 10)فدابر: « فعدهل د

(.172 ص 4 ج1380ي )بباببائ

ي تبدديي بده قفد آهنيندماک وبراين جها را به تعبير ييطرة قالنيت يکوالر در جها نوين

يها و هنجارهداکرده و آزادي را از بشر ييب نيوده ايت و تا زماني که کنش بشر نوين بر مدار ارزش

اين قفد از ن واهد داشت. تنها راه رهايياين قف وجود اين قالنيت ياما بگيرد امکا رهايي ازمعده ايدت؛ ترين نيداز جا نوا واالتدرين نيدازي فدردي و بنيداديپايخ م بت داد به قالنيت ديني به

العدي و ال ةالل صرهمو يضع نهم إ»اين ويژگي قالنيت ديني ت کيد نيوده ايت. که قرآ کريم برچنا

دارد.ده ايت برمى[ آنا قيد و بندهايى را که بر ايشا بو(؛ و از ]دوش157)ا را : « ييهمکانت

. عقالنيت کنش و سکوالريزاسيون4

توا قابدي دفداي دانسدت امدا شد فرد بر يکوالرشد دين را ميهرچند داللت قالنيت کنش و رفي

شدد فدرد بدرخال واقعيدت نوا پيامد ببيعي رفيشد دين بهاينکه ايعنعاج رفي نکعن قابي توجه

مظهدر حضدور ترين نوا داليبده هاي اخير ايدت. انقدالب ايدالميدر دههاجعيا ي جوامع ايالمي ويژه بيداري ايالمي جهدا ايدالم بحدرا اجعيا ي دين و از پي آ موج گرايش به ايالم ييايي و به

67 سکوالريزاسيون و عقالنيت

يکوالريزم و روند معکوس فرايند يکوالريزاييو را به نيايش گذاشعه ايت؛ زيرا هيا کنشگراني کده

حضدور ديدن در يداهر شد فرد در دنياي معاصدرند خواهداها م دا رفيبه گيا يکوالريست

اين واقعيدت تعجدب و تحسدين يومي هسعند آ هم در باالترين يطح؛ يعني رصن روابو قدرت. و

بدا فوکدوبرخي نويسندگا ةرب را که موضعي کامال منفي نسبت به دين دارند در پدي داشدعه ايدت.

: يکدي از کنددگونده توصدين مياين ايدرا راايرا ارادة جيعي ميت انقالبدي اشاره به انقالب ايالمياي مطيقدا اين رويداد انقالبدي اراده دهد اين ايت کهرا نشا مي چيزهايي که يرشت اين رويداد انقالبي

اند. ارادة جيعدي يدک در تاريخ چندين فرصدت و اقبدالي داشدعهکند و کيعر مردمي جيعي را نيايا مي

کنند به کيک آ نهادها را تحييي يدا توجيده سوفا تالش ميدانا يا فييايطورة ييايي ايت که حقو

يک ابزار نظري ايت که آ را هرگز کسدي نديدده ايدت. خدود مدن فکدر « ارادة جيعي»کنند. بنابراين

رو شود اما در تهدرا تواند با آ روبهکردم که ارادة جيعي م ي خدا يا روح ايت و هرگز کسي نييمي

(.57 ص1380با ارادة جيعي يک ميت برخورد کرديم )فوکو ايرا و در يرتاير رورت شد فرد نيز نه مقعضاي ببيعت کنشگرا ايت و نه برخايعه از ضداين رفي از يوي ديگر

ت و ثدروت گيري ترفندهاي گوناگو تبييغي تويو صاحبا قدرکاراجعيا ي دنياي نوين بيکه نعيجن به

ا شناخعي کدرد کنشدگرشا تکمشي کيي تبييغيهايي که خويت؛ ريانهاي اهاي ريانهاز برير ةول

جامعده زهمدارکواين امر هيا ايت کده »: ريعزرشا ايت. به گفعه اجعيا ي در جهت ت مين منافع مادي

ز امعده را ااي افراد توانايي تفکر انعقدادي و منفدي دربدارة جاش خوانده ايت. در چنين جامعهبعديتک

(.203ب ص1374)ريعزر « هنددديت مي

هداي اش بده کنشهاي تحيييي و ةيرمعنايدب بدا نيازهداي فطدريچنين انساني که در ياين ارزش

غدي و پردازد و با از ديت داد تفکر انعقدادي هرچندد تحدت تد ثير جبدر نامحسدوس تبيياجعيا ي مي

هداي اين جهدا بدا نياز ليي نايازگاريکند اما به داين جها اجعيا ي احساس هينوايي مي اي باريانه

گدردد. گيرد و به دنبدال راه نجداتي بدراي خدودش مدياين فشار تحيييي موضع مي اش در برابرواقعي

چدو انسدا نوا نس ه بدل پايخ به نيازها در هيين زمينه قابي ارزيدابي ايدت؛ظهور پسانوگرايي به

ر هايي دربدارة آةداز و انجدام جهدا . بده تعبيدپريدش اش در فطرت اويدت؛هايي دارد که ريشهپريش(؛ 116 ص 1406)فدي کاشداني « أيدن أين و الي أين و في رحم اهلل امرء يم من: »حضرت امير

خداوند رحيت کند کسي را که بفهيد از کجا آمده و در کجايت و به کجا خواهد رفت.

ها از ايدن پريدش الر نيسدت؛ زيدرا هويدتگويي به اين ي االت در حد توا قالنيت يدکوپايخ

68 ،1392دوم، بهار شمارهچهارم، سال

گر مادي بعواند آ را فهم و تحييي کندد. امدا پايدخجهاني نيست تا قالنيت ابزاري و محايبهاين جن

رةم آنکده رويدت کده يدکوالرها بدهکندد و از هيينمعنايي مينگفعن دريت به آ زندگي را دچار بي

اين کارکرد دنيوي ندو ي براي جبرا آ خأل به ناگزير و برايمنطر دريعي براي دين قايي نيسعند اما

پذيرند؛ اما دين ري و معنويت يکوالر را.حضور دين را در زندگي مي

و سکوالريزاسيون. عقالنيت علمي 5

ايدت: و يکوالريزاييو در دو يدطح قابدي برريديگونه که گفعه شد تقابي بين قالنيت ييي هيا شود:ناپذيري دين. در ادامه اين دو جنبه ارزيابي ميي و تحولزدايافسو

زدايي و در نعيجده را امي افسدو اي که قالنيت يييمبناي فرضيه زدايي:و افسو قالنيت ييي

يدو و ايدطوره و انگاري هين اديدا و اديدا توحيددي از يکزدايي از جامعه معرفي کرده يکسا دين

گريز. البعدهيعيز ايت و نده قديويژه دين ايالم نه قيخرافات از يوي ديگر ايت. دين وحياني و به

که ن ر مسيو در جامعده ةدرب يعندي خايدعگاه -هاي کييساييت تحرين شده و آموزهدين مسيحي

ازين قيدي آميز ايدت کده بدا مدووار و ايرارمشعيي بر اموري رمز -بوده« يکوالريزاييو »توليد نظرين رنيدز امدو پسدند دارندد و در ايدالمهداي قيگرا و آموزهقابي تحييي نيست. اما اديا الهي هويعي قدي

ط هداي ايدالم و ارتبدارمزي به معنايي که در مسيحيت ايت وجود ندارد و ايايا قالني بدود آموزه

م ايدالطهريشهيد مکند. به گفعن تنگاتنگ آ با قي وجود هرگونه رمز و راز دين کييسايي را نفي مي

.(59-58 ص 1370آيياني قايي نشده ايت )مطهري براي تعيييات خود رمزهاي مجهول الينحي

شد فهم حدوادث زنددگي و ديدن و شنايي ککر شده تقابي افکند بين يييجيوة ديگر مبناي دين

بارة دين مسديحيت م ددا اين اد ا در شد دين ايت. نوا امي رفياين مسئيه به در نعيجه معرفيهداي نيودند حعدي در تبيينمعرفي مي نوا دين به جامعهدارد. ارباب کييسا که فهم خود از الم را به

دادندد بدرد و يدا اي ارائده ميکردند و دانشينداني را که بر خال آراء آنا نظريدهببيعي نيز دخالت مي

برخوردار بدود. ها از شواهد تجربي و مسعندات ييي اين نظريه چندکردند هراحيانا محکوم به مرگ مي

اين باب موضع ديگدري دارد. تبيدين ييدي حدوادث ببيعدي امدري م درويژه ايالاما دين وحياني و به

نوا کارگيري آ را بدهو بده« حد »نيست که از ديد دين وحياني مغفول مانده باشد بيکه ايايا دين

نوا يکدي از ابدزار يکي از ابزارهاي ديعيابي به حقاير به ريييت شناخعه ايت. قرآ کريم ح را بده( در فرهندگ 13-9( و انسا را به مطالعن ببيعت د وت نيوده ايدت )نحدي: 78ي )نحي: معرفت معرف

69 سکوالريزاسيون و عقالنيت

قرآ کريم جها مادي ا م از الم ببيعي و انساني الم ايباب و مسببات ايدت و ب شدي زيدادي از

بدي کارگيري ابزار و داندش حسدي و تجرجهاني ايت و تنها با بهاين اين ايباب مربوط به امور ببيعي و

اين داندش د دوت کدرده و هدم کارگيريقابي فهم ايت. اولياي الهي نيز هم م منا و موحدا را در به

هاي ديني ما مشدحو از اند. کعابخود برخي از يازوکارهاي ببيعي برخي حوادث ببيعي را بيا نيوده

رة هيدن حدوادث ببيعدي اين نيست که اوليداي ديدن دربدا اين باب ايت. البعه مراد روايات واردشده درشدد ديدن ايدت کده در يدک خطداي ايدن فرضدين مدد يا رفي اند بيکه نقد ما معوجدهي ن گفعه

و مععقدند کده وارگي توصين نيودهشنايي مسيحيت هين اديا را به رمزشناخعي و بر مبناي دينروش

دهند و به هيدين يدبب ات ارجاي ميواره و افسو و خرافجهاني به امور رمزاين اديا در تبيين مسائي

تدريج دين جاي خود را در حيات اجعيا ي به يم يارده ايت.گرايي و بهبا شروي يمدود صورت و ظداهر محدشنايي قرآ کريم جها انساني و ببيعي تنها بهالبعه ناگفعه نياند که در هسعي

و حيقدن ايدن دو درواقدع د ميکدوت ايدت و شود بيکه هسعي داراي دو بعد ظاهر و بابن يا ميک ونييي ي و ببيعداين جها هسعند و بين رفعار فردي و اجعيا ي انسا و نيز حدوادث اجعيدا مرتبو در منظومن

ايدن دو بعدد اي معنادار وجود دارد. مطابر فرهنگ قرآ کريم در شدناخت اجعيدا ي مالحظدن الم رابطه د بود.ن دو بعد و رابطن بين آنها شناخت اجعيا ي ناقص خواهاي ضروري ايت و بدو در نظر گرفعن

هداي وحيداني اين منظر ديعيابي به ب شدي از معرفدت اجعيدا ي تنهدا بدا گزاره ببيعي ايت که ازو شدناخت پذير ايت و محدود کرد روش ديعيابي به معرفدت اجعيدا ي بده قالنيدت ييدي امکا

شود.خت حقيقي ميتجربي موجب محروميت انسا از شنا

ناپذيري دين. عقالنيت و تحول6

هداي حيييهاي وي ايدت بندابراين تروکه محور مطالعه در يوم اجعيا ي انسا اجعيا ي و کنشازآ

ا بدايدن امدر جدز بارة جامعه و حيات اجعيا ي نيز بايد معنايب با نيازهاي انسا صورت گيرد.نظري در

وخت انسدا نگاه ايالم به جامعه و نيازها وکارکردهاي آ بر پاين شدنا شود.شناخت انسا محقر نيي

نيازهاي او قرار دارد.

در انسا در فرهنگ قرآ داراي دو ياحت مادي و معنوي ايت و نيز داراي فطرتي ايت کده

آ گويي بدهاين فطرت نيازهاي معنايب با خود را دارد و نحوة پايخ هين افراد انساني وجود دارد.ا گيري ش يت انساني پيامدهاي اجعيدا ي معنايدب بدا هيدافزو بر ت ثيرگذاري بر نوي شکي

آفريند.ش يت را مي

70 ،1392دوم، بهار شمارهچهارم، سال

ايت. دين وحياني و آموزهاي فدردي و اجعيدا ي« محوريفطرت»ويژگي ميعاز دين وحياني

لدين لجهك أقم وف»که قرآ کريم بدا ت ريح فرموده: آ هياهنگ با نيازهاي فطري ايت؛ چنا

ثر النرس ال ين القيم و لكرن أكه ذلك الدق اللحنيفسم فط ت الله التي فط النس عليهس ال تبديل لخل

ا هيدابد(؛ پ روى خود را با گرايش تيام به حر به يدوى ايدن ديدن کدن 30)روم: « يعلمن

ايددار پپذير نيست. اين هيا ديدن يرشعى که خدا مردم را بر آ يرشعه ايت. آفرينش خدا تغيير دانند.ايت ولى بيشعر مردم نيى

وجدود آيد که اوال در هين دورهاي تداري ي ديدنديت مياين نعيجه به محور بود ديناز فطرت

کنندد از ي و مانندد آ بدراي ديدن ت دوير مياشناياني که خايعگاه ايدطورهداشعه ايت و ي ن جامعه

جده بده ا بدا توشناخت نسبت به انسا و نيازهاي او و نيز فهم دريت رابطن انسا با دين محرومند. ثاني

از ثبدات ها و نيازهاي انساني ب شدي از احکدام فطدري ديدن نيدزناپذيري برخي از ويژگيثبات و تغيير

رندگ ب کمدگرگوني اجعيا ي و تغييرات شرايو زندگي ندارد تا موجداين منافاتي با برخوردار ايت وي ديدن بدا شد حضور اجعيا ي دين و کايعن از نقش فرانهادي آ شود. بنابراين نگرشي که نايازگار

صدالت اکندد بدا مبنداي نوا چالش نظري دنياي جديد فراروي دين مطرح ميدگرگوني اجعيا ي را به

هاده شده ايت و به گفعن برخي:داد به تغيير بنا ني دارد. ي ال گرايانه به تغيير و دم تيايز ميا امور ثابت و معغير و خيو ميا دو يطحريشه در نگرش مطير

زهايي کهايدة تغيير مطير به صورت مطير ايت نه دربارة آ حد و مرکند در مورد اين نگرش مطرح مي که

(.358ص 1380ايسعد )امزيا اين تغيير بايد در حدود آ ب

هدا و ا دگرگوني پ از برح مسئيه نايازگاري احکام ايالم بدالييزا در تفسير ارزشيند يامه بباببائيوي مقعضيات ر جديد پايخ آ را به شرح کيي مطرح کدرده ايدت: قايدد و معدار انسداني دو ند

ي شود و هيااى تکامي بشدر تکامددگرگونى مىخوش تحول و ايت: يکى آ قايد و معارفى که ديتو رام کدرد وهاى زندگى مدادى کند و آ بارت ايت از: يوم صنا ى که در راه باال برد پايهپيدا مى

دو کده شود؛ از قبيي رياضيات و ببيعيات و ام دال آبه خدمت گرفعن ببيعت يرکش به کار گرفعه مى ارد تکامي و تحول زندگى اجعيا ى را در پي دارد.دهر قدمى از نقص به يوى کيال برمي

معناى ديگدر را چند تحول بدهشود هرنوي ديگر معار و قايدى ايت که دچار چنين تحولى نيى

اى ايت که در مسائي مبددأ و معداد و يدعادت و شدقاوت و پذيرد و آ بارت از معار امن الهيهمى

پدذيرد هرچندد از لحدا يعنى احکامش دگرگونى و تحول نيى ام ال آ احکامى قطعى و معوقن دارد؛گدذارد پذيرد. اين معار و يوم و اجعيا يات و ينن حيات تد ثير نيدىدقت و تعير ارتقا و کيال مى

71 سکوالريزاسيون و عقالنيت

مگر به نحو کيى و به هيين يت ايت که توقن و يکندواخعى آ موجدب توقدن اجعيا دات از يدير

بينيم؛ نه يکى نه دو تدا کده در يدک حدال آرائى کيى مىوجدا خود که درشود؛ هيچنا اش نيىتکاميي

اند و در ين حال اجعياي ما به خابر آ آراء معوقن و ثابت از يدير خدود و تکداميش بداز ثابت مانده

(.186 ص 4 ج1380نايسعاده ايت )بباببائي

جديدد و تفداوت در«معغير»و « ثابت»ايشا در هيين زمينه و پ از تقسيم احکام و معار به و « بسديو» نوا جامعدن ها بده ر نزول احکام و قوانين وحياني ايالم را که در نگداه يکوالريسدت

مطالبدات شده در آ زما را نداظر بده نيازهدا وروي قوانين وضعمعرفي شده ايت و بدين« ةيرپيچيده»

گى اخعال ميا دو ر از حيدث صدورت زنددکند: گونه برح مي ايناندهيا جامعه محدود کرده

ز قبيدي اهاي کيي زنددگي مربوط به کييات شئو زندگى نيست بيکه مربوط به جزئيات ايت. نيازمندي

وقدت تغييدر نياز به ةذا مسکن لباس صنعت روابو جنسي روابو تجاري و ويدايي ارتبدابي او هيچ

نى نبدوده فطرت و اين بنيه نباشدد و حيداتش حيداتى انسداکند مگر در فرضى که انسا داراى اين نيىاخعالفدى کده هاى اول هيچ فرقى در اين حوايج ندارندد.باشد و در ةير اين فرض انسا امروز و انسا

وايج بين اين دو نوي زندگى وجود دارد در م دا ويايي آ ايت؛ هم م دا ويداييى کده بدا آ حد

يدازد. و و هم م دا حوايجى که او را وادار به يداخعن ويداييش مدىيازد بر مىمادى خود را بر

زندد ره نيىاى به اتحاد کييات آ در دو دوگونه که اخعال شکي زندگى در ديروز و امروز لطيههيا

اى که در ايدالمو تحول شکي زندگى در هر ر ربطى به اصي آ کييات ندارد. هيچنين قوانين کييه

ابر فطرت بشدر و مقعضداى يدعادت او هدم وضدع گرديدده ايدت در هديچ درى وضع شده و مط (.190د189 ص4 ج 1380شود )بباببائي خوش تحول نيىديت

ر جاودانيبريم: ايالم با داشعن جوهشناس ةرب به پايا مياي زيبا از يک شر اين ب ش را با جييه

ا رشده از انسانيت کهن ايت؛ زيرا يک واقعيت شناخعهدر ين حال که ديرينه ايت نوين هم هست. ديرينه

مکا وهر زما بازيابي و بازيازي کرده ايت. و نوين ايت؛ زيرا ويايي و ايبابي دارد که امکا زندگي در

(.26 ص 1374گرداند )دوپايکيه را براي آ انسانيت و بر وفر آ انسانيت ميسر مي

گيرينتيجه

اين پدژوهش و ت ثير آ بر يکوالريزاييو برريي شد. خالصن نعايج« قالنيت»ن اين پژوهش نظري در توا به شرح کيي بيا نيود:را مي

72 ،1392دوم، بهار شمارهچهارم، سال

ايدن نظريده کند و قالنيت رکن ايايدي. نظرين يکوالريزاييو از افول نقش فرانهادي دين بحث مي1

دهد.را شکي مي

ايت. نوا يازوکار دين شناخعه شده ييي به. قالنيت در ابعاد ياخعاري و کنشي و قالنيت 2

مبعندي بدر شناخعي يکوالر ايت کده تنهدا جهدا اجعيدا ي. اين نظريه مبعني بر مباني معرفعي و انسا 3

ديدن را ايدن قالنيدت و رو نسبت معکوس بيناينشيرد و ازگرايانه را قالني ميگرايي اثبات يم کند.مي ناپذير معرفيامري موجه و اجعناب

ي . قالنيت ابزاري تنها ضرورت کارکردي جامعن جديدد نيسدت و دلدييش پيامددهاي يدوء اجعيدا 4

اين نوي قالنيت بر جامعن ةربي ايت. حاکييت

رد.. قالنيت ديني نوي خاصي از قالنيت ايت که توا هينوايي با دگرگوني اجعيا ي را دا5

شدد جامعدن قدرت و ثروت ايت نه مقعضاي قالني . قالنيت کنشي نعيجن يکوالريازي اصحاب6

جديد و نعيجن آ يکوالريازي دين ايت نه فرايند يکوالريزاييو .

73 سکوالريزاسيون و عقالنيت

منابع يدواري ترجين بددالقادرروش تحقير يوم اجعيا ي از اثبات گرايي تا هنجارگرايي 1380امزيا محيد

العاليي ليفکر االيالمي.تهرا پژوهشکده حوزه و دانشگاه و اليعهد

اجعيا ي تهرا چاپ ش.نقد نگرش فرهنگ اصطالحات ييي 1381خو محيد آرايعه

ترجيه باقر پرهام تهرا ييي فرهنگي.مراحي ايايي ييرانديشه 1382آرو رييو

تهرا کيها . ترجين باقر ياروخاني فرهنگ يوم اجعيا ي 1375آلن بيرو

.43-35 ص22 شمعرفت « يم يکوالر و يم ديني» 1376يانيا حييد پار

.105-70 ص16 ش کعاب نقد «هفت نظريه براي اصالحات» 1379 ددددد

.25-7 ص32 ش يوم ييايي «يکوالريزم ومعنويت» 1384 ددددد

کز. ترجين يعيد وصالي تهرا نشر مرماک وبر و ايالم 1379ترنر برايا

تهرا برح نو.تآمالتي جامعه شناخعي دربار ه يکوالرشد 1383جيييي هادي

ترجين يي اکبر کسيايي تهرا فرجام.يرگذشت ايالم يرنوشت انسا 1374دوپايکيه روژه

ندش و تهرا م يسه فرهنگي داشنايي تويعه قالنيت بح ي در مباني جامعه 1377پورازةدي حسن رحيم

انديشه معاصر.

ترجين تقي آزاد ارمکي تهرا يييرغ.هاي جامعه شناخعيبنيا الن 1374رج وريعزر ج

ترجين محسن ثالثي تهرا انعشارات ييي.شنايي در دورا معاصرنظريه جامعهب 1374 ددددد

بيروت درالکعاب العربي.تفسير کشا 1407زم شري محيود

ترجين بدالحسين نيک گهر تهرا رايز .شنايي ماک وبرجامعه 1367ژولين فروند

تهرا کيها .درآمدي بر دائرة اليعار يوم اجعيا ي 1370ياروخاني باقر

قم م يسه امام صاد . رفي شد دين 1384يبحاني جعفر

.13-4 ص26 ش کيا معنا ومبناي يکوالريزم » 1374يروش بدالکريم

تهرا انعشارات باز. رفي شد در تجربه مسيحي و ايالمي 1381شجا ي زند ييرضا

يالمي.اهيداني قم دفعر انعشارات ترجين ييدمحيدباقر مويويالييزا 1380بباببائي ييدمحيدحسين

تهرا نشرمرکز.تجدد بيبي وتويعه درايرا معاصر 1380ةني نژاد مويي

ترجين نيکو يرخوش و افشين جها ديده تهرا نشر ني.روح يک جها بي روح 1380فوکو ميشي

اصفها کعاب انه امام اميرالي منين ييه السالم.الوافي 1406کاشاني محيدمحسن في

ييي. ترجين محسن ثالثي تهرا انعشارات زندگي و انديشه بزرگا جامعه شنايي 1380کوزر لويي

تهرا انعشارات باز.شنايي قالنيتدرآمدي بر جامعه 1382دي رحيم محي