mara be khane am bebar

224
1 ر ب ب ه ام اب ه خ را ب م م ک ی ی که ی وا ا دن ی ن ش د و از ز ش ی صدا ش خ& پ ر ک ی* پ ول غ گاه1 ت س رای د ج مه ا کر زوی د ب ش1 شت زا1 ت س د1 ت ص ش ا له و ی ی د ز1 وق ش ر س دی از ن خ ب ل ش1 ی و ص ط ب ض ر گ ش ی ما ن حه ف ص وز دز ن گ و ص زن1 ق ز دن و دی د د ش ی ل ی. ی ل ا ی1 ق ا وش ن داز ن ی ش1 ی ی ا ها ه راب1 ب از ن مام م1 ن ود. ن ودش خ' ' . ر ب ی کث م ش ی ر1 ب ش گ ی ;pma&ر ا ب ان1 ی ش گ ید.ا ا1 یش ی ود ا خ وی ن ا ی* پر برا ب دز د ی ل ی از ی ش ی ی و ک ش م وهای م ا ی وان خ ای یk پ ر ز1 ب خ د ا ی ی م ک د. دی ازی ش د ها خ ی ل ک گ زوی ی ه ا ا گ ی ی ه ما ه عد ب ه ایv حظ ل د و ردی ک و ن ا ی* پ های ه لاوب کلای ا ی ای ض ق1 ت ق ود ز خ ال کاز ی پ ه د ش ب& شت د و ش راه م ه ی1 ق ی س و م. زا از ن س زو د ی ل ک و1 ت ش ش ن ش1 خت داز زا رخ& ج ی ل د ی ضروی ب د، ر زشای گ ی د1 ت م س دز رش1 ب و ی* من ه کا زا ب ودش خ" " ز داد ا ش ق د ی ل ک حه ف ص. ش1 ی وز ص ه ی که ب ی راوا ف های ت ش& چر ب د از ی س ی ز م رv ظ ن ه ری که ب گ ش ی ما ن1 ق م ع از ان ی ز رخ& ج ی ی و1 ن ی کاز ک ر1 ب خ د و ادامه داد:)) ران بم ا لا ش((: 1 ت ف گ ه ای ودکاب ک صدای ا و ی1 ت ش گ ر ه اv حه ظ ف صر زوی ب ود ، ن ه1 ت ش چ ود ن وزده خ

Upload: geeta-azaad

Post on 02-Aug-2015

53 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: Mara Be Khane Am Bebar

1

ببر ام خانه به مرا

یکم

صدایش پخش پیکر غول دستگاه اجرای دکمه روی بر راستش دست شصت با و بلهنمایشگرضبط صفحه در نور و رنگ رقص دیدن و شد بلند که آوایی شنیدن از و زد

زد شوق سر از لبخندی .صوتش

' '. اقبالی داریوش آتشین های ازترانه من تمام بود .خودش

. انگشتان ایستاد خود پیانوی برابر در بلند بسیار و مشکی باموهای جوان زیبای دخترهماهنگ بعد ای لحظه و کردند پیانو های کالویه باالی فضای بر مکثی انگشتریش پر

. کار دنبال به سپس و شد همراه موسیقی با کمی شدند جاری ها کلید روی آهنگ بارفت .خود

راحتش دار چرخ صندلی رساند،بروی دیگر سمت در کامپیوترش به را خودش " داد " فشار کلید صفحه از را روشن کلید و .نشست

برچسب از رسید می نظر به که نمایشگری عمق از زنان چرخ کارتونی دخترکیبا و گشت ظاهر صفحه روی بر ، بود خسته بود خورده صورتش به که فراوانی های

)) ((: )) من :)) دنیای به آمدی خوش داد ادامه و ایران سالم گفت ای کودکانه صدایشدند می حک بود زده بیرون سرش از که بالونی روی بر شده ادا کلمات .همزمان

بود گشته ظاهر که همانطور شد پدید نا دخترک و زد کوتاه لبخندی .ایران

افزار " نرم نام به شاخه زیر یک وارد سرعت به کامپیوتر در اصلی شاخه یک روی از . " گشت پدیدار برنامه خط دهها از ای پنجره شد گر . اصالح

هم به چشم یک در بود زمان ماهها صرف حاصل شک بدون که را برنامه خط صدهاقرار برنامه ناتمام خط آخرین جلوی در را نما مکان و کرد مرور پایین به باال از زدن

چشم نمایشگر به همچنان حالیکه در کرد اضافه را جدیدی دستورات خطوط و دادناشدنی متوقف ، غریزی طرزی به کلید صفحه جای همه بر انگشتانش بود دوخته

زنگ . تلفن که بود پرکرده را سالن ، موسیقی بین فضای در تایپ صدای کوبید می. زد

چراغ و آمد در صدا به دیگر بار زنگ که بود تلفن به نگاهش ، کشید کار از دستشد فعال مدتی برای تلفن زن چشمک . کوچک

Page 2: Mara Be Khane Am Bebar

2

با و کرد خم بود نزدیکی همان در چپش سمت در که تلفنی سمت به را خودش . را خودش دوباره گذاشت پخش حالت در را صدا آن روی دکمه بزرگترین فشارمی آماده کار مجدد شروع برای که حالی در و کرد جور و جمع کامپیوترش جلوی

)) ((: کیه؟ پرسید اعتنا بی لحنی با شد

شد میخکوب جایش در شنید آنچه از که بود نکرده لمس را کلید اولین .هنوز

)) باشی باید که هستی جایی همان درست تو ))پس

سرش از تاجش که پادشاهی یا خورده لگد ای عجوزه به شبیه لحنی با بود مردی.افتاده

کوچک قرمز چراغ و صدا خروج سیاه و گرد محل به و چرخاند را سرش زحمت به ((: دوباره شنیدن از اگه عجیبه آمد صدایی که کرد می نگاه بود مانده روشن که

. . طور این رسید می سر مالقات روز باز روز یه زود یا دیر کنی تعجب من صداینمایش(( :)) آنجا اندازی نمی کوچه توی هم نگاه یه چرا داد ادامه سپس و نیست؟

)) است خوبی

های چشم با اش خانه پرده بی پنجره از که رفت و شد بلند صندلیش روی از ایرانببیند را دید باید آنچه !خودش

سوی دو در را ومرموز سیاه ماشین دو باال بسیار ارتفاعی از ها شیشه پشت ازدید ایستاده آپارتمان روی روبه در هم جهت خالف در .خیابان

دور خیابانی در بود پوشانده را جا همه فراگیر وکوری سوت و بود خلوت کوچهجا همه از .افتاده

صورتهایی با پوش سیاه مرد چهار و شدند باز هم با همگی ماشین آن در چهار هردادند می نوید را مرگ سادگی به که عزا لباس با همسان درپوششی ارتفاع از گنگ

. با صدایی و بود گرفته باران نم نم کم کم کردند حرکت ساختمان ورودی سمت بهها :)) انتخاب گفت می که رسید می گوش به خانه از سر پشت از بیرحمی،خونسرد

گریزی . . حقیقت از دانی می بینی می که را چیزی معنی تو نیستند زیاد)) ،هست؟ نیست

مقابل در دوباره و افتاد راه به کامپیوترش سمت به و برگشت پنجره مقابل از ((: که افسوس که شنید می را مرد صدای حال همین ودر نشست کامپیوترش

رو تو چون سرکشی نوابغ همه سر که داده نشان ها سال این طی در من کشفیات

Page 3: Mara Be Khane Am Bebar

3

می بیشتری وپای دست بشید بزرگتر هرچه که کرد آب زیر در جوونی همون در بایدافته (( می راه به هم تری زیاد صدای سر و زنید

دیگری . تصمیم و بست را اش برنامه پنجره گذاشت تمام نا را تمامش نیمه کار " . هوشیار دان زباله نام به ای برنامه آیکون روی بر شد دیگری کار مشغول و گرفت

در" زده بیرون قلمبه چشمهای و وپا دست با کارتونی زباله سطل کرد،یک کلیک . . یک برگزید کردن پاک برای را شاخه ترین اصلی و باالترین شد ظاهر آن گوشه

اطالعات " تمام عنوان با اصلی " پرونده

دان زباله که شد ظاهر خواسته این تایید و تاکید بر مبنی نمایشگر صفحه در پیغامی ((. برگشت اطالعات تمام مطمئنی کامال آیا خواند را آن مضحک لحنی با و کرد لطف

)) . نه؟ آری؟ شود پاک ناپذیر

کندی به داشت ریشه هایش کوشش همه رفتن دست از غصه در که حسرتی باکرد تایید را پیغام و داد حرکت را .ماوس

! . زباله آقای شدند می حذف و خوردند می خط سرعت به ها داده از بلندی لیست . گرفته دست ودر بود برداشته کالهی مثل سرش از را درش بود نمانده کار بی هم

و شد می ریخته درونش مچاله کاغذهای ، خورد می تکان تکان که طور همین و بودزباله کردن خرد و خوردن حال در واقعا اینکه مثل آورد می در خودش از صداهایی

شد. خواهد خفه زودی به که میرسید نظر به .هاست

آمده در چنگش از و نابودیست حال در سیستم اطالعات بود شده متوجه که مرد آن ((: حافظه تونستی که گیریم گفت کند پنهان را خود نگرانی داشت سعی که لحنی با

)) کنی؟ می کار چه خودت با کنی پاک رو کامپیوترت سخت

((: دونی می کرد اضافه بود رسیده نیمه به فایلها حذف درصد نمایانگر که حالی در (( )) بخش مسرت خبر و باشم جویا شماها احوال از همیشه دارم دوست چقدر که

برای . فرصتی تو تروریست یارای باشی موندنت تنها نگران خیلی نیست الزم اینکه . زودی به هم آنها نمیارن دست به مردم میان در مصرفشون بی های کله ترکوندن

)) (( : )) انفرادی در البته وگفت زد پوزخندی شد خواهند ملحق تو به جمعی دست

کرد . . . پرس را خودش بست را خودش در بود شده آشغال پر لبالب آشغال سطلنشان . که دید صفحه بر را پیغامی ایران بازگشت اولیه حالت به و شد مچاله و له

است شده کامل کردن پاک فرایند داد .می

. نمایشگر" " صفحه در کارتونی جادوگری داد فشار کلید صفحه از را خاموش کلید)) ((: ایران بای بای گفت ،جادوگرانه شد ظاهر

Page 4: Mara Be Khane Am Bebar

4

شد محو صفحه تاریک عمق ودر کرد پشت سپس .و

)) و :)) چرخید تلفن سمت به او ،ایران خوب گفت تلفن توی از مرد آن آنوقت((: اسم گفت مرد که وقتی کرد صدا به پشت وسپس ایستاد صدا رودرروی

برات رو اسم این تونستن تا بودند کنده جون خیلی مادرت و پدر قشنگیه،حتما)) . مرزت خدابیا مادر ،پدرو هه کنند انتخاب

. تا شد بلند کرد توان نمی دیگر کاری و است نمانده باقی حرفی دیگر که دانستخاموش خواند می آرامی به همچنان که هم را صوتش پخش و ضبط دستگاه

تا. رسیدند می و کردند می طی را ها پله همه زودی به پوش سیاه مردان کند ((: . دیگه موضوع یک و شنید تلفن از همینکه بزنند رقم برایش را مجهولی سرنوشت

)).. روی بر افتاده زانو چهار را خودش ناگهان او و شد قطع صدا درخشش خانمدید .زمین

که مرد آن چرندیات تا بود شده کشیده آنقدر و بود کرده گیر پایش به تلفن سیم . که دید را شاخه دو بود که وضعی همان در شد بریده بود شده تحمل قابل غیر دیگرقرار سقوط آستانه در خاموش و ساکت میز لبه در که را وتلفن پریده بیرون پریز از

داد . ادامه را راهش و شد بلند فورا بود .گرفته

. یافت افزایش صد به بیست از ناگهان صوت ضبط نمایشگر روی بر صدا حجم عددداده ترجیح آن کردن خاموش به را صدا کردن بلند و بود کرده تغییر اش عقیده

به. آوری سرسام طرز به صدا فشار و بود چرخانده را صدا گردونه لحظه یک در بودرسید دستگاه پذیری تحمل و توان .باالترین

همچون صوت ضبط پیکر غول باندهای که دید می رفت می غقب عقب که همانطورتپید می باشد شدن کنده حال در فشار از که .قلبی

می صوفیانه خودش دور به مستانه خوران تلو ،تلو موزیک در شده غرق میان، آن در . رفت، در سمت به شد متوقف خانه در مقابل در اینکه تا رقصید ومی چرخید

را در گرد دستگیره آرامی به و برداشت را بود نزدیکی آن در که موبایلش . پشت. آرامی به را در شد خارج خانه از و انداخت بیرون به احتیاط با نگاهی چرخاند

بست .سرش

بسته با که دانست می خانه نگهبان را خودش در روی بر آهنین حلقه آن گمانم بهبرخاست ازآن صدایی در .شدن

. حرکت هم دنبال به مرد چند کرد هانگاه پله راه درون شکل تونلی فضای به آنجا ازبودند رسیده راه نیمه به و کردند نامرتب ، می لباس و بلند ریش با .

Page 5: Mara Be Khane Am Bebar

5

به و کشید عقب را خودش فورا ایران که چرخاند باال به را سرش افراد آن از یکیکرد حرکت رفت می باال به که ای پله راه رشته .سمت

. را موبایلش افتاد راه به ودوباره گرفت موبایلش با را ای ایستاد،شماره اول پله روی ((: آره منم ،این خوبه گفت عجله با مدتی از بعد و بود چسبانده گوشش به

ترک. . رو اونجا هستید کالس توی هنوز اگه کن گوش مامان کن گوش خودمم مامان ((: )) که. دونن می مامان آره داد ادامه و کرد مکثی کنید ترک رو اونجا فقط کنید

کجایین((

)) ((: داشت سعی که حالی در و من؟ گفت جوابش در که بود شده سوالی او از .)) ((: پله راه بعدی رشته به راهم در هم ،من من داد ادامه کند جلوه عادی را وضعش

. ورودی از که آسمان از قسمتی به که حالی ودر انداخت باال به نگاهی بود رسیده)) شما :)) سمت به گفت اطمینان با نگریست می بود مشخص بام پشت

و :)) ..(( ،باید شاید دهد توضیح وخواست ها پله از رفتن باال به کرد شروع باره دو)) ((: باشه باشه مامان، باشه گفت آرامی وبه کرد قطع را خودش حرف

. خروجی به که حالی در و کرد جدا گوشش از را گوشی بود یافته پایان مکالمه آنکرد : زمزمه انرژی از خالی لحنی با غمگین ای چهره با بود نمانده چیزی ساختمان

)) دارم)) دوستت

پشت نزدیک انتهای سوی به و ایستاد بام پشت ورودی چوب چهار روی بر درست . شهر پیشانی از بلند شاخی همچون که عظیم برجی جز ارتفاع آن در کرد نگاه بام

کرد نمی نمایی خود ،ساختمانی بود زده .بیرون

)) ((: . و بشکنید را در این شنید ای نعره چرخید ساختمان درون سمت به پاشنه روی به . به ضربه قطعا راند عقب به اختیار بی قدم یک را او شدید ای ضربه صدای بالفاصله

بود برخاسته فلزی ای ناله که بود شده زده .حلقه

می حکایت در شدن شکسته از که بود شده برابر چندین دوباره موزیک صدایدیگر. ای ضربه صدای ناگهان که کرد حرکت بوم لبه سمت به و چرخید کرد

. شد خفه آنی موزیک صدای فشرد هم به لحظه یک را .چشمانش

. ام:)) گذشته را ام آینده خوام می باشم بهتر یا داناتر باالتر، خوام نمی من ایران)) است ! رسیده انتها به اینجا من سفر کنم

Page 6: Mara Be Khane Am Bebar

6

. ارتفاع آن از کفش بدون پاهای میان از بود ایستاده پرتگاه لبه در او دیگر حاال. . بودند آنجا هنوز سیاه ماشینهای و آمد می باران داشت زمین به ،چشم آور وحشت

برد آسمان به بلند برج قامت امتداد در را .نگاهش

پوشاند را چشمانش که شد خیس عکس مانند .آسمان

پشت پاهایش ، از پاشنه که طوری گرفت قرار بام پشت لبه در خطرناک وضعی در . رقصید می باد در موهایش بود شده خارج لبه .از

ازخودش تمام نیمه ذغالی نقاشی یک مقابل در بام ، او پشت ورودی دیوار ، روی داشت .قرار

شد می شنیده قلبش .تپش

)) که :)) بگردید را جا همه اینجا،آنجا بود شدن نزدیک حال در وضوح به زننده صداییوجود . : )) خدایی بست را چشمانش شد رها دستانش از آن،موبایل شنیدن با

((: )) غم من شاید کرد زمزمه را خودش و هست نهایت بی حماقت فقط ، نداره )) استوار شود می کشیده پایین به که شکوه پر ای مجسمه همچون و هستم واندوه

کرد .سقوط

بود . تمام نا رویایی او مرد .ایران

شد . جاری آن زیر از سرخ خونی باریکه و بود پراکنده خیس زمین روی بر موهایشخیابان وسط در بود زمین نقش آسمان سوی به باز کامال چشمان .با

شد پدید نا قلبش ضربان .صدای

بود شده متالشی تر دور کمی .موبایلش

آسوده خیالی با افتاد راه به و کشید تو به را سرش ماشینها آن از یکی رانندهموفق عملی !!ازانجام

محل ترک قصد به بقیه و بود نشسته ایران مرگ تماشای به یکی بام پشت روی بر . در گرفته غروب آن فام سرخ آسمان کردند می حرکت بام پشت خروجی سمت به

شد محو ستاره پر . شبی

Page 7: Mara Be Khane Am Bebar

7

دوم

گوشه در تنها که را سیما خوش و ظاهر خوش جوانی پسر توجه سقف روی چیزیدر . چراغی کرد جلب را بود نشسته وصنعت علم دانشگاه در سرویس سلف سالن

. اتصال بار چند دارد نگه زنده را خودش داشت سعی زحمت به که سوختن حالو شد خاموش همیشه برای باالخره تا شد خاموش و ،روشن شد برقرار درونش

گشت ظاهر اش شیشه روی سوختگی . سیاهی

جلد . روی که زرد رنگ به قطور کتابی انداخت اطرافش به نگاهی جوان پسر " پهلوی" میز روی بر بود، شده حک رایج اصطالحات و ،لغات عمومی فرهنگ آن

خود بودند سیگار کشیدن و صحبت حال در دانشجو پسر دو که راستش سمتکرد می .نمایی

Page 8: Mara Be Khane Am Bebar

8

کشیدن و نرد ،تخته شطرنج بازی حال در دانشجویان و بود جمعیت از پر سالن . بود دود و همهمه از پر سالن اندوزی دانش جز کاری وهر بودند .سیگار

دانشجوی دو آن با مشابه موقعیتی در دیگر دانشجوی دو چپش سمت پهلوی در . نظرش فورا رویداد تشابه این بودند گفتگو و سیگار کشیدن حال در ، راست سمت

نیز آنها میز روی عنوان همان با دیگری رنگ زرد کتاب آنکه خصوص به کرد جلب راداشت .وجود

یک از نسخه دو دقیقا کتاب دو هر که شد مطمئن و چرخاند را سرش سرعت به. . تصمیم کند تحریک را او کنجکاوی تا بود کافی ، کافی اندازه به اینها هستند کتاب . کرد،دست خم راست سمت به را خودش گویند می هم به چه آنها که بشنود گرفت

شنید و گذاشت چپش گوش روی بر را چپش دست و راستش گونه زیر را راستش ((: های برنامه جهانی مسابقات به چیزی گفت می دیگری به نفر دو آن از یکی که

" " . از امسال نیوتون نیروی اسم به ای برنامه که شنیدی نمانده باقی هوشمند)) شده؟ انتخاب ما دانشگاه

ودر داد دیگری به را سیگارش باقی کرد، می خالی دود از را خودش که دیگر نفر ((: هیچ پیشرفته کشورهای امکانات و ،سابقه فایده چه اما درسته گفت پاسخش

. که نتایج البته و تکراری های رقابت داستان نگذاشته باقی ما برای خالی صندلیحقارت ! ما سهم و دیگران آن از افتخاراتش و جوایز همه میشه تقسیم عادالنه

)) خودی بی سعی و شکست

رفتند فرو آور یاس سکوتی در سپس .و

آشنا یاس همان در هم دیگر نفر دو آن که شنید تعجب با و چرخاند چپ به را خودش . انداخته راه به دهانش از دود های حلقه که دیگری به یکی آن زنند می پا و دست . ((: ،شانسی هست یادت که هم پیش سال دو دیگر شکستی و دیگر رقابتی گفت بود

)). رفت دست از باشه تونست می شاید که

(( : خودکشی که شریف دانشگاه از دختر همون گرفت را او حرف پی دیگری ((: مال (( بر پنهانیش جنسی روابط اینکه خاطر به او د بو شایعه داد ادامه و کرد

((: )) آره گفت فراگیر حسرتی با او دانشجوی دوست دوباره و راکشت شد،خودشبیا !(( :)) گفت بعد و مصیبت حقیقت بدیم، انجام تونیم می که کاریه نتونستن رفیق

)) کنیم فراموش رو همش و بزنیم قدمی یه بریم

شد می بلند که حالی در کشید می انتظار را پیشنهادی همچین اینکه مثل دوستش )) رفتند :)) و بریم بزن موافقم باهات آره .گفت

Page 9: Mara Be Khane Am Bebar

9

و کرد نگاه بود شکافته سطحش در را نور که میزش وسط در خودش دی سی بهنیروی " شده نوشته کلمه دو به ناپیدا غروری با و برگرداند دیگرش طرف به را آن

خودش" به را او آشنا دختری صدای که بود دوخته چشم دی سی روی بر نیتونی ((. که. حالی در کرد پیداش ای گوشه در میشه همیشه جذاب و جدی دختری آورد

)) چیزی در چیزی دنبال میگرده

((: حاال خوب کرد اضافه داشت چشم به قطوری عینک و بود همراهش که پسری))! چیه؟ قانون آخرین

بغلش زیر در که را زیادی های جزوه پسر و نشستند میز آن در او کنار نفر دو آندوش از را تاپش لب سنگین کیف نیز دختر آن و گذاشت میز روی بود کرده حمل

آورد پایین .خود

: گفت پاچگی دست با باشد داشته برش هول تمام نا فکری از اینکه مثل جوان پسر ((: ))! وقتی)) شدم گیج کمی فقط من نه گفت تمام چه هر تندی با فورا و نه،آره نه نه

)) شدم گم که

((: پس گفت دوباره معمول چندان نه حالی در و شد آرام کمی و زد تکیه صندلیش بههیچ وقت هیچ اینجا ،که کنن فتح رو کوه خوان می که هستن اونایی اینا و درسته این

))! نتونسته حال به تا کس

اینطور را وخودش شد خم خودش در آورد، پایین را سرش توانست می که آنجا تا .)) ((: یک در را سرش کیه که دونم نمی هنوز من خوب ، اقبالی آرمان کرد معرفی

زاده :)) کامپیوتر در که پسری ، معرفت آریا و دوستش سمت به ، کرد کج حرکت)) دیوونه(( :)) گفت لب زیر لبخند و تعجب از درهم صورتی با آریا شده

اسمش کرد می نگاه دختر های چشم به که حالی در مسلط و گرفت باال را سرش . )) ((: را جمله ادامه هوشمندانه و انداخت باال را خود ابروهای بیتا شیرازی بیتا برد را

کشید می .انتظار

)) و کردن پیدا و جستجو برای قدرت پر موتور ))یک (( بی دختری داد ادامه و کرد مکثی)) شدم عاشقش من که همتا

ولبخند داد تکان نداشت را انتظارش که تعریفی از رضایت عالمت به را سرش بیتا.زد

)) کجاست؟ :)) پوریا پس پرسید تعجب با بالفاصله سامان

Page 10: Mara Be Khane Am Bebar

10

بزرگ لیوان چهار با سینی یک که حالی در روز، مد ، سیخ سیخ موهای با پسری ((: گفتم خودم با شد اضافه جمع به داشت دست در را مارپیچ های نی و نوشیدنی

)) گذاشت میز روی را سینی بکنم کاری داشتنی دوست جمع این .برای

)) شدی:)) می فراموش داشتی سامان

به . وسینی برداشت را لیوانی هرکس بود شده پر یخ کوچک های تکه از لیوانشد خالی .سرعت

)) ام:)) شیرینی و سردی عاشق هوم،من بیتا

)) همیم:)) با حاال همه آریا

))! همه:)) پوریا

جلب را توجهش چیزی دوباره که بود ننوشیده را جرعه اولین سامان هنوز . به. سالن ورودی قسمت در شخصی انداخت باال به لیوانش پشت از را نگاهش کرد

او با مشابه لیوان در نوشیدن درحال بود دوخته چشم .او

. حرکت بی همچنان است فرم یک وقایع و رخدادها روز امروز گفت خودش بازهردارتر هرلحظه که خیره نگاه این از قصدش که فکر این ودر بود او به نگاهش

چیست؟ شد می

)) نکن توجه ))بهش

. ((: . پسر شروینه اسمش داد ادامه بود شده قضیه متوجه که آریا برگشت نگاهش)) خالف سابقه بخواد دلت تا با شروریه

((: برنامه که این از حتما گفت ببیند را او تا بود چرخانده عقب به را سرش که پوریا)) خوره می حرص نشده انتخاب رادیکالش

((: که اینجاست،افرادی رابطه با اون گفت غضب با بود دیدش در شروین که بیتا)) شینن می بقیه از باالتر

اشاره گروه اطالعات از اش نتیجه به کرد می اشاره دی سی به که حالی در سامان)) داره :)) نیرویی چه ما نیوتونی مرد فهمیده که مبتدی یه پس کرد

جلوی از را بود آلود مه ، دود از که را هوایی داشت سعی بیتا نتیجه بی تالش یک در)) ((: شه می مسموم داره هوا یواش یواش گفت زنان ،سرفه کند دور صورتش

Page 11: Mara Be Khane Am Bebar

11

بجنبیم :)) که بهتره بنابراین وپندآمیز ،ایستاد گذاشت زمین به را لیوانش سامانسمت !(( به بگوید دیگری چیز آنکه بدون شیم خفه خفقان این در که این از پیش

افتاد راه سالن .خروجی

((: ،صبر ری می داری کجا شنید می سر پشت از را بیتا صدای و شد می جدا جمع از)) برسیم بهت هم ما کن

با و کرد جمع میز روی از را هایش جزوه حرکت دو با آریا و برداشت را کیفش بیتا . با بگذرد اش نوشیدنی قطره یک از حتی نبود حاضر که پوریا کردند حرکت هم

، کرد لیوانش در داشت لب به که را نی آن گانه بچه و شد خم میز روی بر شیطنتشد ملحق آریا و بیتا به و شد راحت خیالش کشید باال را قطرات .آخرین

. به همچنانکه شد می رد شروین قدمی دو از بایست می سالن ترک برای سامانشده، لوس غلیظ ورفاهی ناز در بود مشخص که او قیافه شد می نزدیکتر شروین

شد می تر .واضح

و شیک کامپیوتر پاسور،یک ی ورقها با رفتن ور به ، او وبر دور هیکل درشت نفر سهگران . موبایل با شروین بودند مشغول بود شده پخش میز روی که اسکناسهایی

. نزد او به سامان بود دوخته سامان چشم به چشم که حالی در کرد می بازی قیمتشبه . که ای تیره عینک و موبایلش شروین بودند شده خیره هم به دو هر و شد می یک

. ایستاد منتظر و شد بلند گذاشت میز روی را داشت .چشم

. به آمد می چشم به کامال اش شده چرب موهای برق و قیمتش گران و شیک لباس . را اش دی سی سامان باشد کرده آماده سرش در خرچنگی های نقشه آمد نظرمی

یک . شروین کرد می عبور کنارش از شروین به اعتنا بی و بود گرفته انگشت دو باپای پشت را پایش یک اش بعدی قدم و برداشت او سمت به بار شرارت قدم

. . روی وجب یک دستش کف افتاد زمین به و شد جدا زمین از سامان انداخت دیگرشرفت جلو به و خورد قل دی سی و و خورد سر . زمین

شروین وضع همان در سامان و شدند ماجرا گر نظاره دیگران تر آنطرف میز چند تااو مقابل در تا آید می او سمت به ای مزورانه نمایش در که کرد می تعقیب سر با را

جبران را خودش واشتباه شود بلند تا کند کمکش خواهد می که این مثل بگیرد قرار ((: تصادفی برخورد یه فقط متاسفم ،واقعا متاسفم خیلی میگفت که حالی در کند

.بود((

Page 12: Mara Be Khane Am Bebar

12

که را اش دی سی که کرد دراز را دستش و نشست پاهایش پنجه روی سامانطرف کدام به بگیرد تصمیم باالخره تا زد می لق لق و چرخید می همچنان

داد خاتمه تقالیش به و گذاشت آن روی را پایش سریعتر شروین که .بیفتد،بگیرد

عقل نیوتونی چند مگر تا انداخت او به تندی نگاه بود کرده تعجب بسیار که سامان))! ((: افتاد تو دست به شانسی که ونوس کلید مثل گفت شروین ولی کند پیدا درش

انگشت که حالی در رو در رو و نشست او مقابل در او مانند هایش پنجه روی و ((: موقع ،هر صورتت توی بزنم لگد با تونم می گفت او به داد می تکان را اش اشاره

)) کجا هر

بیرون ! کفش زیر از را دی سی و کرد بلند نیتونی مرد روی از را پایش شروینبود . خونسرد کامال او انتظار خالف بر بود نشسته همچنان که سامان شد وبلند کشید

کرد می نگاه دستانش کف های خراشیدگی به . و

با زمین روی بر نشسته که او سمت به و گرفت مشتش در را دی سی شروین ))... ((: ! و باشی ضعیف خیلی باید برد کرد می نگاهش شادمان و شده باریک چشمان

((: آسیب حد این تا که گفت را جمله بقیه فشار ،با کرد خرد مشتش در را دی سیپذیری((

باز را زانوهایش که بود رفته سر گانه بچه نمایش این از دیگر اش حوصله سامانچند . بعد و زد خود خاکی شلوار به مرتبه چند دستش با کشید قد مقابلش در و کرد

خوبی . درس است قرار رسید می نظر به کرد خم راست و چپ به را گردنش باربدهد او .به

پسرک . دسته و دار از نفر سه آن زمان هم گرفتند قرار او سر پشت در دوستانشکردند آرایی صف پسرک پشت در نیز . شرور

که حریفش غفلت از ، دورتر متر چند در باز شطرنج دانشجویی حین این درنفع به خواست می که آنطور را شطرنج های مهره بود رویارویی این جمع حواسش

کرد بجا جا .خودش

، بکشد بیرون دوئل یک در سرعت به را خودش اسلحه تا شده آماده که کسی مانندیک ، کرد جمع اش شانه در را نیرویش همه باز های انگشت و ها دست با سامان ((: قوی تو از من اما کرد تاکید کلمه هر روی بر بم صدای با و گذاشت جلو به قدم

: داد (( درس کشید می عقب را خودش که شرور وبه شد خم او سمت به و ترم ((: ))! ای)) دیوانه تو که حدی از من کرد مقایسه و بزنم رو تو تونم نمی جور هیچ چون

)) ترم عاقل ،

Page 13: Mara Be Khane Am Bebar

13

یاران . آن از یکی کشید کنار شرور جلوی از را خودش ورزیده حرکت یک با سپسبه و کرد باز را راهش سامان و داد تکان را خودش اجبار به هم شروین وفادار

افتادند . راه به او سر پشت هم دوستانش رفت بیرون .سمت

میان . از دید شده خوار را خودش کند خرد جمع در را او داشت قصد که شروینبر ای چهره و لرزان صدایی با و گرفت قرار آنها جلوی در و کرد عبور رفقایش

)) . ((: دردم مرد من شروینه من ،اسم بدونید باید حاال از کشید نشان و خط افروخته))! آتش :)) و خون به آمدید ،خوش شده شروع تازه بازی کشید فریاد بعد وکمی

است گیری معرکه کدام از ها عربده این ببینند تا شدند بلند نفر چند سالن ته .از

در و آمدند بیرون سالن در از آورند هیچ به را او اینکه بدون دوستانش و سامانپرداختند صحبت به و کردند حرکت جمعی دست تند های قدم با .راهرو

)) بود؟:)) چش اون بیتا

)) بود:)) خل آریا

)) بود:)) وامپوس یک فقط اون نه سامان

می:)) ببینه،گفت رو ما خواست می رستگار ،استاد رفت می یادم داشت وااای پوریا)) کنه صحبت هامون با خواد

)) چی؟:)) به راجع بیتا

Page 14: Mara Be Khane Am Bebar

14

سوم

)) اتحاد این و ، سازمانشه مهمترین در قانون ترین اصلی وتو زور هنوز که جهانی دربر که جایی ، شه می محافظت شده گیری هدف ای هسته های بمب با که پاره پاره

بیچاره . دنیای این برابر در و شه می محسوب جرم ما امیال ترین طبیعی شدن مالدرد این تسکین ما دوش بر سنگین وظیفه ، تکامله نوزاد زاییدن سرگرم همچنان که

اجراست قابل و شفابخش هوشمند هایی برنامه گیری بکار )) با

راهنمای تابلوی روی بر ، دانشکده راهروی تقاطع کنج در دفتری از صدا تعقیب درکامپیوتر " . علوم دپارتمان رییس رستگار الهام بود دیوارنوشته بر چسبیده ."کوچکی

تسبیه و صحبت حال در میانسال بود خانمی ، پرده افقی های پره باز الی البه ازکلید از پر کلیدی دسته با .زدن

. استاد بودند نشسته گوش سراپا استادشان مقابل در ، سامان ، بیتا ، آریا ، پوریاشیشه گویی با سر بی خورد می چشم به انسانی تندیس او سر پشت که رستگار

((: معتقدند بعضی علمی رقابت این در گرفت سر از را صحبت دوباره دست در ای )) یکی آن از یکی که جوان چهار مقابل ودر محاله خیاالت ما درخشش انتظار که

داشتند خود سر پشت در را جهان نقشه از بزرگ تصویری و بود تر مصمم و تر جدی ((: نشسته راحت ، امیدوار بسیار هنوز ما اما گفت راحت و زد تکیه خود صندلی به ،

)). کنید بازی جهان در آنید سزاوار که را نقشی شما تا ایم

می جدا ها کلید بقیه از را ویژه رنگ طالیی کلید یک که حین این در رستگار خانم )) خارج :)) میزش پشت از که حالی در سپس و محدوده همواره امکانات گفت کرد

که :)) خوشحالم وجود این با داد ادامه رفت می سامان سمت به و شد می

Page 15: Mara Be Khane Am Bebar

15

تیم اختیار در وقت ،تمام مسابقات برای پروژتون شدن تکمیل تا ونوس آزمایشگاه)) گرفته قرار شما

. پی در پی بودند متصل او به که این مانند گروهش ایستاد سامان و رسید سامان بهشدند دار خبر دیگری از پس .یکی

آرامی به و گذاشت سامان دستان در و آورد باال دردستش را کلید رستگار خانم)) ((: بلدید؟ رو راه کرد پرسشی

کشیده صف پیروز ای جوخه همچون که گروهش به لبخند آن و زد لبخندی سامانکرد سرایت .بودند

چهارم

به شده لخت درخت آن تکیده زرد برگ آخرین این و افتاد زمین به درختی برگاجساد به و شد زمین جاذبه مغلوب ، شد جدا شاخه از که بود پاییز دست

پیوست بودند انباشته زمین روی بر هم روی بر که . همنوعانش

. راهی نیمه در آنها داد می نشان شرق در را سمتی دوستانش، پیشاپیش سامانقرار اصلی و پهن راه دو روی بر مثلثی وتر مانند که بودند حرکت در فرعی و باریک

خروجی در سر قسمت به را دانشگاه ساختمان و سلف بخش که بود گرفتهکرد می متصل .دانشکده

روی بر عریان درخت آن زیر در آنها از تر عقب کمی که جوان دختری و پسر جز،دانشجوی بودند نشسته هم از جدا آلود قهر هم پشت به ،پشت سویه دو نیمکتی

شد نمی دیده میانبر راه این در .دیگری

دانستند نمی چیزی حمار قضیه از آنها که خاطربود این به !شاید

راه کنار از ، آنها مخالف حرکتی در دانشگاه باغبان مثلث این درون خاکی درمحوطهآنها، روی خود زنی چمن دستگاه دادن هل با جا همه در را هرز های علف و آمد می

. ای درختچه های شاخه بزرگش قیچی با نزدیکی همان در دیگری باغبان زد می ته از

Page 16: Mara Be Khane Am Bebar

16

بی . ای زباله های سطل ، فروغ بی چراغی تیر چند کرد می هرس میان در یک راشد می دیده مسیر در نیز رفته ورو رنگ های نیمکت و .مصرف

)) ((: دانشگاه از خروج قصد به سمته این در درست ونوس که آمد می سامان صدای ((: اونجا تر زود چه هر خواد می دلم قدر چه که آخ گفت بیتا و کردند حرکت به شروع

)) ببینم رو

((: که:)) (( هنوز داد ادامه آینده از مطمئن نا و رسونه می رو ما من ماشین سامان)) داره جون

راحت با توام و لوحانه ساده کرد می حرکت آریا کنار در دو آن سر پشت در که پوریادر :)) تونیم می نیوتون نیروی سطح در ای برنامه با سادگی همین به آره گفت طلبی

)) کنیم ثبت جدیدی ،رکورد مسابقات

. )) که :)) پوریا کرد خرج رنگ پر نه یک و کرد نگاه عقب به رفت می جلو به که بیتا . ((: بین در و بود العاده فوق اون نه چرا نه، که داد جواب غرکنان غر آورد نمی در سر

)) شد برگزیده کشور در دانشگاه همه این از تیم تعداد این

)) ((: و جهانیه قالب یک نیازمن جهانی سطح در بودن گفت آریا که بودند ساکت همه ((: دنیا ما جز آنچه داد ادامه آریا باز کرد می تایید سر با را هایش حرف بیتا که هانطور

)) ((: )) کرد مصرف داغ داغ دقیقا یک بیتا پسنده می .هم

((: چه پس شود جویا را بود اگر حلی راه داشت دوست هنوز بود شده تسلیم که پوریا)) بکنیم؟ باید کار

باید :)) کرد تعیین را راهبرد مقتدر رهبری بسان رفت می پیشاپیش که سامان)) بنویسیم باال سطح زبان یک به شده که قیمتی هر به رو برنامه اول از و برگردیم

رو ، برگشت همانجا و افتاد بود راهش سر پایش جلوی که سنگی قلوه به چشمش ((: رو نیوتونی انقالب ما کرد اعالم قاطعانه انقالبی مردی بسان و ایستاد گروهش به

)) ((: )) نیوتونی انقالب کرد تکرار و سازیم می

نظرش موقع همان حاشیه در دورتر کمی سنگ، تکه چند از شده ساخته ساختمانیسبب . و کرد شوت سنگی بنای آن سمت به را سنگ قلوه آن شلیکی با کرد جلب را

شد آن .فروپاشی

Page 17: Mara Be Khane Am Bebar

17

پنجم

سامان . گذشت می بود مانده تنها خیابان کنار در که ماشینی ازعمر قرن نیمشدن باز منتظر او پشت دوستانش و بود ونوس کلید با ونوس در کردن باز مشغول

شده . نوشته بزرگ تابلوی روی بر آنها سر باالی شد باز در که بودند درونوس" مصنوعی هوش تحقیقات آزمایشگاه "بود

. کامپیوتر یک کنار در انسان یک قد ابعاد در کامپیوتر چهار کردند تماشا و شدند واردهم به شبکه یک در زیاد بسیار های کابل و ها بست با همگی که قدرتمند و بزرگ

طرح با پوشیده کف با سالن یک در بودند یموزاییکپازل متصل .

Page 18: Mara Be Khane Am Bebar

18

)) ما:)) جدید کار دفتر ونوس هم واین سامان

)) دیرینه:)) رویای بیتا

شده چیده های کتاب از انبوهی مقابل در و رفت ها کتاب سراغ به مستقیم سامان . همه مقابل در گویی ایستاد احترام با بود فراتر هم او قد از که قفسه در نظم به

است ایستاده بشری .دانش

های تکان تند ،تند مغزش کنار و گوشه در ای لحظه های جهش با همراه سرشمی سرعت با را کتابخانه سطح همه اش شده گشاد چشمان و خورد می کوچکی

.پویید

معمول طبق بر و بود نشسته میزی کشوهای مقابل در او پشت در هم بیتا . ورو زیر لحظه یک در را میز آن کشوهای همه بود کرده شروع را جستجویش

باال . به پایین از را آن کشوی سه هر . کرد

آن . در را دستش شد باز هم باالیی کشوی ،که بود نیافته چیزی پایینی دوکشوی درآن و انداخت نزدیک از آن به نگاهی و کرد خارج را کوچکی برقی مکنده وجارو کرد

گذاشت میز روی .را

پشت . به پشت پاهایش، انگشتان روی بر بود نمانده کار بی هم پوریا حین همین درتالش در و بود ایستاده سیخ مرتفع ای پنجره برابر در سالن مقابل ضلع در سامان

ای آلوده درد های ناله آن صاحب شک بدون که ببیند را سگی آن بتواند مگر تا بودآمد می گوش به که .بود

)) ((: او بدزدند رو ما خوان می نفر ،چند ببینید برگرداند سویش به را همه آریا صدایسر پشت را در در که روی بر شده گذاشته کار پستی صندوق درب ، بود بسته همه

را آن یکی یکی که حالی در و بود کشیده بیرون را رنگارنگ هایی برگه و کرده باز را ((: های شرکت همه تقریبا ساخت می مطلع را دوستانش آنها محتوای از زد می ورق

)) کنیم کار براشون که خوان می ، هستند اینجا شناختم می که کامپیوتری

))! ((: من خدای گفت و کرد سوا بقیه از را برگه یک ناگهان و

)) ؟:)) چی بیتا

)) سیستمه:)) ! بنیاد از یکی این سیستم بنیاد آریا

تمام :)) در کامپیوتری شرکت بزرگترین شد می اضافه بقیه به که حالی در پوریا)) شه می پیدا ای مجله هر توی کشور،تبلیغاتش

Page 19: Mara Be Khane Am Bebar

19

((: به حتی اینجا داد ،ادامه نزدیک دوستانش به و شد می دور در از قدم دو که آریا . ((: )) پنجاه و دویست است کننده خیره داد ادامه باز و کرده اشاره هم دستمزدش

)) شخصی خودروی و ،خونه سال در تومان میلیون

((: این دهم یک با حتی من گفت و افتاد راه به آریا سمت به بود آمده وجد به که پوریا ((: )) ،به کن صبر بود ایستاده کنارش در پوریا که حالی در آریا شدم می راضی هم )) ها برگه بقیه روی را ورق آن سپس و شدی فراموش هم باز تو رسه می نظر

)) ((: ها وبرگه سامانه برای فقط پیشنهادشون کرد حرکت سامان سمت به و گذاشتداد سامان به .را

)) کرد:)) می نگاه ها برگه به که حالی در و نداره من روی تاثیری پیشنهادشون سامانانتخاب :)) یک فقط ما برای داشت مقابلش در را پوریا و کنارش در را آریا و بیتا و

خاطرش . به که هدفی همون بره می اوج به رو ما که انتخابی همون داره، وجوداینجاییم((

باالی از را آن و ساخت توپی آنها واز کرد مچاله را ها ورق آن همه زدن پلک یک درتوپ . آن مسیر که پوریا کرد پرتاب او سر پشت در آشغال سبد درون به پوریا سر

وارد لحظه شاهد بقیه با همراه کرد می تعقیب خودش روی از را کاغذی سفارشاتبود زباله سطل در آن .شدن

بود نزدیکش در که صندلی در رفت،بیتا می کتابخانه سمت به درنگ بی ساماندادن نشان برای را دستانش مچ جدیت شدت این از زده شگفت آریا و نشست

رفت ! دیگری سوی به و چرخاند .تعجبش

((: می آدم روز یه هم من گفت خودش با بود زباله سطل به نگاهش تنها که پوریاشم((

کار گرم سرش هرکسی دوباره و بود ایستاده کتابخانه مقابل در دوباره سامانشد .خودش

عناوین از بعضی کشیدن بیرون و کردن جمع به کرد شروع قفسه پایین ردیف ازکرد می جمع دیگرش دست در را آنها و ، ها کتاب .خاص

درونش در عظیمی درد از که بود برخاسته هم باز سگ آن خیز ناله زوزه صدای . بعضی و کرد می حرکت ها کتاب روی بر ردیف به ردیف انگشتانش داشت حکایت

کشید می بیرون را تعدادی و کرد می سوا .را

Page 20: Mara Be Khane Am Bebar

20

که . همانطور بود موبایلش تلفن با صحبت سرگرم صندلی بر نشسته بیتا او پشت در ((: بهتر امروز تو ، خوبم من که نرمی به آمد می صدایش بود سامان طرف به رویش

)) خوبه . شدی

: شد می شنیده سالن سوی این در سختی به پوریا، صدای سالن دور سوی آن در)) چشه)) بفهمیم شاید من های دوش روی برو بیا آریا بیا

. در پوریا های دوش بر آریا بود نشسته او دوش بر آریا اینکه با شد بلند راحت پوریابه که مجهول سگ معمای مگر تا کرد می دراز طرف هر به را پنجره،گردنش مقابل

شود ،حل بود شده مطرح .تازگی

آن دیدن برای داد دیگرش گوش به را موبایلش گوشی و دیگر سوی به رو بیتاآکروباتیک !نمایش

. باالتر های کتاب به و بود ناپذیر خستگی سامان دیگر کتابی روی بر دیگر کتابیبود . رسیده

و کشید می بیرون را بعضی و کرد می حرکت کتابها از ردیفی روی دستش همچنان . بودند گذشته هم او قد از ها کتاب دیگر حال افزود می خود بار .بر

! ((: می اونو من فهمیدم،باشه ؟ آور اشتها خوردنی آمد می سرش پشت از بیتا صدای)) . . خداحافظ بینمت می دیگه دقیقه چند تا میارم خودم با و دزدمش

آمد می داد،پایین می تکان تاسف با را سرش که حالی در آریا پنجره مقابل .در

)) شد؟:)) پوریا

)) نشد:)) آریا

))! شد:)) نخواهد وهرگز نمیشه پوریا

شدند روانه دوستانشون سمت به دو آن بودو خورده شکست .عملیات

همه در موضوعاتی با بود زده بیرون آتشفشانی مانند میز روی بر کتاب از کوهی . بی . سامان نویسی برنامه تا فلسفه از ، شناسی روان تا شناسی زبان از ها زمینه

می که چیزی دنبال به را کتابخانه ،همه خالی دستان با اطرافش حوادث به اعتناگشت می باشد باید .دانست

Page 21: Mara Be Khane Am Bebar

21

کوه به پشت میز گوشه بر دیگرش طرف در آریا و شد متوقف بیتا کنار در پوریا ((: آریا؟تونستی. داشت شکلی چه اون کرد مطرح را پرسش دو فورا بیتا نشست

ببینیش؟((

. اینو :)) شواهد چون بگم تونم می من حال این با بلنده دیوار یه جلوش ،چون نه آریاهای آدم پاچه فقط که حیوونیه سگ و سگه یک دیواره پشت که چیزی ده می نشون

))! روزگار . مثله گیره می رو کنن فرار دارن سعی که ترسویی

)) ((: و ارشمیدس آقای دونید می خیلی شما رفت می آریا سمت به که حالی در پوریا((: بهتره کرد تکمیل را اش جمله گذاشت می آریا شانه بر را دستش که همانطور

)) کرد اشاره میز روی بر هم، روی های کتاب آن به سپس و باشید خودتون مراقباز و داشت قطر سانتیمتر بیست حدود در که کتابی زحمت با که سامان از و

)) ((: ساختی؟ که چیه تپه این سامان هی پرسید بود برداشته کتابخانه ردیف باالترین

ها کتاب قله بر را نشسته جلدش بر زیادی خاک که قطور بسیار کتاب آن سامان . ((: برای رو جستجو وقفه بی باید ماست منابع کوه این گفت پاسخ در و گذاشت

استراتژی . ،این صفر از شروع کنیم شروع اینها همه در ساخت قوانین کشفماست((

)) نامحدوده:)) آریا

)) کننده:)) خسته و پوریا

)) داره؟: )) وجود ای دیگه هست؟انتخاب شما دستای در تری مناسب روش سامان

: گفت و کرد اضافه بقیه به را خودش بیتا و رفت فرو فکر در وآریا کرد نچ نچ پوریا))! منه)) مادربزرگ خانه و بله

((: مهمونی یک به االن همین گرفت سمتش به را موبایلش و رفت سامان کنار به)) شدی دعوت

انگشتای ! خوشحالی با که پوریا شکلک و آورد لب به آریا که ی لبخند به سامانبیتا به رو و کرد گذرا ،نگاهی داد می تکان برایش خداحافظی عالمت به را دستش

))... شد:)) بریده دیگری جمله با ابتدا در اش جمله که اما .گفت

)) دونی:)) . می اینو تو گفت من بزرگ مادر به نمیشه نه بیتا

به را دوستانش نداشت میل و کند شروع را کار روز همان در داشت میل که سامان))... شما :)) برگشت وآریا پوریا طرف به کند ترک ترتیب این

Page 22: Mara Be Khane Am Bebar

22

. ای جاده و کشید میز روی بر را دستش آریا بودند شده نیاتش متوجه دوستانش حتماگرد و زد هم به را دستانش سپس کرد باز وخاک گرد از پوشیده میز روی بر کمانی

دارد احتیاج تکانی خانه یک به کار شروع از قبل آنجا دهد نشان که رفت هوا به .خاک

دیم:)) (( می خونه این به تکانی امروز ما آریا

)) بریم:)) پیش به شتاب با فردا تا پوریا

تایید را آنها سر های تکان با قطور کتاب آن دیدن ضمن در و بود شده تسلیم ساماننزدیک بود دیگر های کتاب بام بر که کتاب آن سمت به را کوچک برقی جارو و کرد

.کرد

در ماهرانه که تاری مرکز در نشسته سیاه عنکبوت برقی جارو شدن روشن باشد مکیده درون به تارش همرا به بود تنیده کتاب قطر در جلد دو .فاصله

ششم

آخررفت دنده به سوم دنده .از

باالترین با خط روی از را بیتا،جاده مادربزرگ خانه به رسیدن راه در بیتا و سامانکردند می طی ماشین آن .سرعت

)) عجیبیه:)) . زن بزرگت مادر من عالقه مورد غذای و ناگهانی مهمانی یک سامان

فروش سایت مروریک درحال و بود کرده باز کامال زانو روی را تاپش لپ که بیتابود الین آن صورت به اینترنت در خیلی : ))ماشین و م ((مقاو آره

. آلبوم خورد می ورق که گوناگون های قیمت با مختلف های ماشین از آلبومی . بر که شیک بسیار مرسدس یک دزدید را سامان نگاه یکی این و خورد ورق دوباره

. که دهانی و ها چشم با و بود شده منحرف جاده از حواسش چرخید می صفحه رویظرفیت از آن داشتن به میل که ماشین این به همینطور شدند می تر باز لحظه هر

نگریست می بود خارج هم .او

تومان ! میلیون وپنجاه دویست با فقط که بود واضح بود صفحه روی که اطالعاتی بابداند آنها از یکی مالک را خودش واقعی دنیای یک در باز چشمای با توانست .می

Page 23: Mara Be Khane Am Bebar

23

))! (( : جلو گفت ،بلند ناگهان آورد باال را سرش بیتا که بود گذشته صد از سرعت

یک که شدند می نزدیک خطرناک مواد حمل مخصوص تریلی یک به سرعت با آنهادو و داشت وجود جمجمه یک عکس آن ته در و داشت خود پشت بر را بزرگ منبع

مرگ " خطر آن زیر در کلمه دو همراه به متقاطع " استخوان

می خود سرعت از تریلی داد می نشان که بود مانده روشن تریلی ترمز قرمز چراغ. کاست

که همچنان و شد طرف بر ،خطر شانسی خوش با و راحتی به فرمان حرکت یک بااو به بعد و بست را تاپش لپ ابتدا ،بیتا گذشت می تریلی پایان بی های چرخ کنار از

))! ((: سامان کافیه همیشه برای بارش یک فقط ؟ کردی فراموش که کرد یادآواریزد کوچک . لبخندی

گذشتند خطر تریلی یک !از

ایست مقدمات برپاکردن حال در شد می دیده مقابل باند در پلیس ماشین چندرا . ای رسیده راه از هر، و پهن راه عرض در را موانعی مامور چند وبازرسی

کردند می . متوقف

بنزین پمپ عالمت با بزرگ نسبتا تابلوی یک کنار از روشن راهنمای با جلوتر کمیرفتند " " جایگاه یک کنار به و شدند بنزین پمپ یک وارد و گذشتند سوخت .وکلمه

هفتم

صفا با و بود کوچک چوبی ای ،خانه بزرگ مادر بر ، خانه در دیگر های خانه میان در خیابان .یک

. عالقه مورد غذای آن از اثری بودند نشسته شام میز دور سامان و ،مادربزرگش بیتابود شده خورده تماما چون .نبود

بود دیوار روی داریوش از عکسی قاب

(( : مادر و آمریکای پدر یک از من گفت می خودش عجیب سرگذشت از سامانسانحه . یک در مادرم و پدر که داشتم سال یک تنها شدم متولد درآمریکا ، ایرانی

آنجلس لوس در هوایی

. بودم حادثه اون بازمانده تنها که رو ،من روز همون در اقبالی داریوش شدن کشته . باشم داشته رویا تا داد یاد من به و کرد بزرگم اون پذیرفت فرزندی )).به

Page 24: Mara Be Khane Am Bebar

24

(( : اما آمریکاست در من ریشه اگرچه چون برگشتم ایران به شدم که نوجوون بعد و)). زنه می ایران در من قلب

(( : معروف خواننده اقبالی داریوش کرد فاش را دلش راز خالصه و

بدونه بارش در کسی هر که نیست چیزی این و منه )).پدر

پر چوبی عصای آن و بود رنگارنگ اشعار از پوشیده که گچ در پای آن با بزرگ مادرخیلی حتما ، سخت سر و استوار وشخصیت کوتاه موهای آن و دست در ونگار نقش

: داریوش از ای ترانه از ای تکه خواندن به کرد شروع که بود گرفته قرار تاثیر تحت)). صدا)) همه این شوق به چرا تپد نمی دلم

کشید سر را بود مقابلش در که آبی لیوان .سامان

هشتم

بازی اسباب و عروسک از بود پر بیتا .اتاق

میز . یک طرف دو ، دو آن داد قرار مانده باقی جای آخرین در را لگو دانه یک بیتاهم . به خانه دو از خانه یک ساختند می لگو با مشترکا را ای خانه و بودند نشسته

رنگ و طرح در مشابه کامال و . چسبیده

برده ماتش که کرد نگاه سامان به و کرد تکمیل را خودش به مربوط قسمت بودبیتا است داشته نگه خودش محل در حرکت بی دستش در را لگو ای دانه .و

او از چشمانش با و داد بود خشکیده سامان دست در که لگویی به کوچکی تکان بیتا)) رفتی؟ : )) کجا پرسید بود آمده خودش به که

Page 25: Mara Be Khane Am Bebar

25

ناگهان : )) چطور نفهمیدم ،، درخشش ایران داد پاسخش دگرگون حالی در سامان )). دست در که را لگویی موند ناتمام ایران مرگ با که ای پروژه فکر در رفتم فرو

داد فشار جایش در محکم .داشت

شدند سامان کاره نیمه سمت پلکان ساخت مشغول هم . با

دونی؟ : )) (( می چیزی دربارش تو سامان

نه : )) (( بیتا

)) ؟ : )) چیز هیچ سامان

دنبالش: )) خودم خاص تجربیات و ها ترفند با تونم می قطعا بخوای اگه اما نه بیتابگردم((

بوده: )) (( بخش ثمر همیشه تو جستجوی عالیه ، خوبه سامان

محلش در دور نیم را خانه آن و گذاشت جایش در را پله آخرین سپس ونداشت . وجود تفاوتی آشکارا .چرخاند

داشتند خانه بر دستی دو ،هر

)) مشترک: )) کار بیتا

)) مشترک: )) وخانه سامان

سامان و کشید خودش جلوی به میز برروی را کامپیوترش کلید صفحه بیتا ادامه درنگاه آن جای وهمه درون ، بیرون به و برداشت را بود میز روی که وبی دوربین

دوچشم . با دوربینی . کرد

)) آورد : )) پایین چشماش جلوی از را دوربین سامان ببند رو چشمات سامان .بیتا

بست: )) (( رو چشماش سامان ثانیه چند همش .بیتا

(( : ، نوشتم چی بگو کرد سوال بازیگوشی با و زد کلید صفحه برروی ضرب چند بیتادونی؟ (( می اگه

)) شد : )) باز چشمانش و عشق داد پاسخ عاشقانه .سامان

کرد درخشان را صورتش نوری موقع همان و کرد نگاه او به زده شگفت .بیتا

Page 26: Mara Be Khane Am Bebar

26

. دیدن با تا شد خم کمی و شد بلند کمی بود گرفته عکس او از درنگ بی سامانبا را حدسش درستی بود متمایل بیتا طرف به که نمایشگر نازک و تخت صفحه

ببیند خودش . چشمای

)) فشار : )) را خود سمت در چاپگری روی بر ای دکمه سامان تونستی؟ چطور بیتا))! (( : خودم خاص تجربیات و ترفندها با کرد ادا او از تقلید با را ای جمله و داد

داد پس را بیتا تصویر و کرد دریافت را براق کاغذ مودبانه .چاپگر

،حساس آن به کیفیت با نگاهی وبا برداشت چاپگر سینی روی از را عکس سامان )) و: )) برگرداند بیتا طرف به را عکس سپس تو شگفتی خلق لحظه هم این و گفت

)) زیباست : )) که داد نشانش

)) ؟ : )) من برای خواست اجازه و گرفت پیرهنش به رو عکس سامان

مبارکه : )) (( پذیرفت خیالی بی با بیتا

: )) برود : )) دیگر که شد بلند و ممنون دستاورد و هدیه این از خوشحال سامان )) ای)) شده لول پتوی که آویزان پشتی کوله یک ، در نزدیکی در خداحافظ فعال خوب کنار . در کرد تداعی برایش را انگیز خاطره روزگاری روزی ، داشت خود پشت به را

(( : این تو و من که افتادم روز اون یاد گفت و داد تکانی را ،آن ایستاد پشتی کولهکوه (( بودیم رفته

کرد : کامل و رفت پشتی کوله دیگر سمت در بود شده بلند اش بدرقه برای که بیتا)) بود)) هم آنجا که خدا و

شد )) غرق خیالش دنیای در حال بی صورتی و باز نیمه چشمان با سرعت به سامانبود (( دیروز همین انگار ، کردم سوال یک من کوه پای رسیدیم که همین

بر از خودش امروز را سامان روز آن پرسش و گرفت پی را داستان ادامه بیتاهر : )) حاضری و عاشقی که گفتی موافقی؟ من با زندگی همه اشتراک برای گفت

بکنی .(( کاری

(( : ثابت تونی می گفتی بعد و بشم مطمئن باید بیتا روز آن تکرار به ساماناحتیاجه . (( که زمان هر تا کنی صبر حاضری کنی

از : )) سال یک االن بیتا گفت کرد می تایید را او بیتا که حالی در صبورانه سپس و (( : )) به ، کن نگاه دوباره گفت دوباره بیتا نگری باز انتظار در و گذره می روز اون

من ((

Page 27: Mara Be Khane Am Bebar

27

کرد . نگاه او به و آورد باال را سرش فورا کرد را کار همین داشت زیر به سر که .بیتا

عاشقم : )) هم کرد عرضه اینچنین دستانش کف دادن نشان با را بود هرچه سامانصبور (( هم

هنوز : )) (( بیتا

)) همیشه : )) سامان

نهم

Page 28: Mara Be Khane Am Bebar

28

گذاشت . . گاز اجاق روی را کتری سامان کشید زبانه آتش بود کافی جرقه یک فقطرفت می کارش میز سمت به و کرد می ترک را آشپزخانه . و

کتاب . چند کنارش در کوچک سبزرنگ دیسکی با وجور جمع و کوچک کامپیوتر یکمنظم نوشته از شده پر ورق دسته یک ، میز انتهای در جلد دو روی بر ایستاده سیخ

بی را عمر گذر که میز گوشه در کنان تاک تیک تنها، و تک ساعتی و میز کنار هم رویبود . ایستاده آنها جلوی خبردار سامان کرد می گوشزد همه به . وقفه

او قد هم که ای آینه در او همقواره که کس آن به سپس و کرد ادبی عرض همگی بهبود . او خود کس آن انداخت نگاهی داشت قرار میز کنار در و . بود

نزدیک او به سرعت دوبرابر با فاصله دوبرابر از تصویرش و رفت خودش طرف بهشد .می

خودش از روی ناغافل صدایی با که رسید خودش به و شد مماس آیینه باروی . بود انداخته را خودش بود ایستاده بقیه از جلوتر که ها کتاب از یکی برگرداند

گالیه بود انجامیده طول به که جدایی این از هایش ورق خوردن تا قیمت به و میزبود . ترکیده که بود بغضی کرد !می

افتاد زمین به جزوه های ورق روی از ورق چندین اعتراضش باد .از

)) چرا؟ : )) ناله همه این گفت آنها به خطاب گونه شعار سامان

برگ روی بر را دستش که حالی در و برداشت را آن و رفت کتاب آن سمت به ومن :)) (( ریای بی یار ، نریز اشک ، نخور غصه ، آمدم کشید می اش خورده تا های

داشت بر انگشتش سر با کتاب صفحات الی از را موژه یک . و

همه به شد خواندن مشغول و بود کتاب زیر دستش یک ، نشست میزش پشتزد در کسی که زد ورق ویک خواند سرعت با و کرد نگاه .صفحه

)) ؟ : )) کیه زد داد ، اه و اخم با سامان

دوست : )) !(( یه گشت باز در سوی آن از آوایی خوش صدای

شد بلند ناچاری با و گذاشت میز روی آهسته را . کتاب

او ماشین پشت بر که آراسته و آرام ظاهری با جوان مردی و آمد در پای سامان. . بود شده پارک در جلوی در عقب از که ماشینی جهید پایین بود شدن نشسته باز با

Page 29: Mara Be Khane Am Bebar

29

به شبیه صدایی آن روی بار شدن برداشته و خشمگین ژیان آن خشک های فنرساخت خر یک عرعر . نصف

)) اقبالی؟ : )) سامان پرسید تردید با مرد آن

(( : که . تعریفی با کرد باز سوز با را صحبت سر مرد کرد تایید تعجب با سر با سامانقصر از صبح هر که داشتم رو کسی دیدن انتظار بودم شنیده تو استعداد و هوش از

)) میشه خارج مجللش

بنیاد : )) شرکت معاون آرام، پویا کرد معرفی را خودش توضیح از نیاز بی ودست (( او به آرام محتاط سامان و کرد دراز دادن دست برای را دستش و سیستم

. داد

)) خوشبختم : )) مالقاتت از آرام پویا

رفت خود کار پی نزدیکی آن در خپل ای .گربه

و : )) دیدم رو شما پیشنهاد من بست می سرش پشت را در که حال همان در سامانخواست ...(( می که طور آن خودش دید از را نظرش ، شرکت نماینده که نظرم

داره: )) (( رو ارزشش باشه که هرچی گفت

می : )) عمل در قرارداد حقیقی رقم داد ادامه اهمیت بی لحنی با و مندانه سخاوت و)) باشه برابر ها ده حتی تونه

کرد : عوض را فضا سیستم بنیاد نماینده که بود مانده متعجب ، تاب بی سامانلذت)) ازش اگه و و کشی می رو خودت تو نبری لذت ازش اگه ، بازیه یه زندگی

)) (( : )) بزنیم گپی یه بریم و زد سامان شانه به آرام و کشه می رو تو اون ببری

مرسد ماشین به حسرت به آمیخته وسوسه با که سسامان بود همان به شبیه که او گرفت را تصمیمش و گشت خیره ، بود دیده بیتا تاپ لپ . در

Page 30: Mara Be Khane Am Bebar

30

دهم

و . شد پیاده ماشین از ، کرد باز را در سامان رویاهایش ماشین با بود سامان فقطبست را . در

حرف دنباله و بست را در و شد خارج ماشین از کرد باز ، را شاگرد سمت در پویا (( : عمومی استقبال با سرعت به ما عامل سیستم آخر نسخه و داد ادامه را هایش

و . ..(( رسید ما به قدرت نوبت شد مواجه

کله دستانش با سامان ، کردند می صحبت هم با ماشین طرف دو در که همینطور .. (( : مبدل تجاری غول یک به شما کرد کامل را پویا جمله و داد نشان را گنده ای

شدید((

وگفت ایستاد او جلوی در پویا و زد تکیه آن به و رفت ماشین جلوی سمت به ساماناونجا: )) در ما محصوالت از یکی که نیست جایی و دانشگاه ، خونه هیچ حاال و بله

همه . در امنیتی و نظامی حساس های سازمان تا دولتی کوچک های بخش از نباشه)) حکمفرماست که ماست افزارهای نرم این جا

اش پی در سامان و رفت می پارک محوطه حاشیه در نیمکتی سمت .به

شفافیت : )) اون دنبال همه ما گفت و چرخاند هوا در زمین از را دستانش پویادرون از که هستم ای تازه افراد دنبال به روز هر من ، گشتگی سر این در و هستیم

: داد ! (( ادامه ، نشستند می هم به رو نیمکت سوی دو در که همینطور و شدن خارجباشم)) (( تو پیش که شده نصیبم افتخار این امروز خوشحالم و

سامان سمت به نیمکت پشتی روی را دستش و بود گذاشته موقرانه روپا پا ، پویا . (( : توی تو بگو کارهات از خودت از سامان بگو شد جویا مشتاقانه و بود کرده دراز

؟ (( داری چی سرت

بعضی و خوردند می تاب ، خود والدین توسط خوران پشمک و شاد پارک در کودکانو . کردند می نوسان موجی حرکتی با ها تاب خوردند می سر سرسره روی هم

Page 31: Mara Be Khane Am Bebar

31

می پایین به سرسره باالی از زنجیر های حلقه مانند ، هم پشت به پشت کودکانکردند می تکرار را تکرارشدن این و .رسیدند

و رفت می خود کاغذی سازه دنبال به پسرکی و شد رد سامان کنار از موشکیسرش پشت در .والدینش

ای : )) زنجیره برهای جلو اسکلت کشف سرگرم حاضر حال در من و من تیم ساماندر . و شده پیچیده کامل پیوستگی در که واقعی پروژه یک مدرنیم افزارهای نرم در

است (( پیشرفته بسیار تکنیک

)) هاست : )) ساز آشکار زمینه در اما بیشتر من مهارت و استعداد و

چرخاند او سمت به و باال به فورا را سرش جمله این با بود پایین به نگاهش که پویاداد او حرف ادامه به گوش فراوان دقتی با بود زده زل او به که طور همین . و

در و پویا به پشت ، سینه به دست ،مردانه وتنها تک ، خردسال پسرکی حال این درچرخید . می یکنواخت فرفره همچون و بود نشسته وفلکی چرخ روی بر سامان دید

شد می دیده سختی به که سریع . اونقدر

(( : از بسیاری کنندگی کشف از قبولی قابل سطح در که گفت ادامه در سامانواضح هشدار های پیغام با رو سیستم میدن ((، خطاها نمایش

اما )) (( : کردم آماده اینترنت در فروش برای رو ها برنامه این از یکی اخیرا من وکارها)) این به دیگه میلی مردم که شده دشوار خیلی خودش زندگی حتما خوب

ندارن((

خیلی : )) باید من راستش دونی می گفت و گذاشت زانوهایش روی را دستانش)) باایستم خودم پای روی خوام می چون کنم سعی

رو : )) چیزی تونه می ، جالبه خیلی کرد زمزمه خودش با بود رفته فکر در که پویا؟ (( بده هم تغییر

(( : این بتونم شاید کردم عمر اگه ها بعد ،اما نه داد جواب حال بی لبخندی با سامانکنم (( اضافه برنامه به رو گر اصالح افزودنی

حراجی یک در رسیده قیمت به خریداری مانند ناگهان : )) ، پویا ازت اونو ما گفت بلند گیریم (( می

Page 32: Mara Be Khane Am Bebar

32

جدی : )) آره کرد اصالح سرعت به تاب و آب با پویا و کرد نگاه او به باورانه نا سامانکارها نوع این برای سیستم بنیاد دونم می که جایی تا کن قبول رو حرفم گم می

)) کنه می پرداخت خوبی دستمزد

)) (( : کن حساب من کمک روی کامال داد نشان را خودش جدی لحنی با سپس

دیده جن روز روشنی در که شد کسی مانند بعد ای لحظه و کرد تایید را او ساماندست . منجمد، حاال چرخید می فرفره مانند قبل ای لحظه تا که پسرک چطور است

پایید می اورا سینه .به

یازدهم

باشه (( : داشته پروژه تکمیل روند از گزارشی خواد می دانشکده گزینش ))کمیته

وارد . او تیم و سامان آن دنبال به و رستگار استاد شد باز در آمد پایین دستگیرهشدند . آزمایشگاه

)) (( : مشکوکند برسه خوب نظر به حد از بیش که چیزی هر به اونا رستگار خانم

می حرکت ونوس قدرتمند و بزرگ کامپیوتر سمت به او همراه که حالی در سامان: )) (( : داد توضیح و مرتبه چیز همه ، نیست ای مسئله نه ،نه بله گفت مطمئن ، کرد

در)) کردند می تعقیب رو مشترکی اهداف که هایی برنامه مختلف اجزای ما )). خود هم جفت دستان کف که حالی در و کردیم بندی طبقه مستقل های مجموعه

Page 33: Mara Be Khane Am Bebar

33

(( : موفق زود خیلی ما که مطمئنم کامال و داد خبر پیشگویانه کرد می دور ازهم را)) بسازیم رو بهترش یکی شیم می

او نمایی هنر منتظر اطرافش در دوستانش و استادش و رفت کامپیوتر جلوی . به

و شد شروع پردازش و کرد تایپ اجرایی فایل یک کردن باز برای را دستور خط یک (( : ترین درونی و ترین اصلی این که داد شرح بود، انجام حال در آنچه باره در

)) این . در گرفتیمش لحظه یک در تقریبا اونو ما استحاله نوعی با ماست الگوریتمبقیه سمت به ، قاپیید خود گوش اطراف از را ای پرنده شی سریع حرکتی با بین

پرکشید . آنجا از مگسی کرد باز را مشتش و .برگشت

تمام ، شد شروع که متناوبی بوق صدای با سرعت به اش ماهرانه کار از شادیش. شد

. شدند نزدیک کامپیوتر صفحه به حساسیت با ، محرک این به واکنش در بقیه و اوقابل غیر از خط یک در پیغامی و بود برنامه اجرای در خطایی خاطر به خطر بوق

داد می خبر برنامه بودن .اجرا

)) (( : شد خارج پردازش از برنامه زده شوک ، آریا

می : )) سریع و بزرگ چیز هر از من مایوس ، (( پوریا باشه موفقیت اگرچه ترسم

)) کن : )) تکرار دوباره ، دوباره عجله با بیتا

بود گر نظاره استادانه رستگار خانم . و

. اجرای دستور شدن کامل محض به شد دستور تایپ مشغول دوباره تندی به سامانم را همه خطا بوق و شد ظاهر قبلی پیغام کرد ابرنامه پراکنده ، زده تم .

از استادش و کشید اش پیشانی روی دست پشت با زده شرم و زده بهت سامان )) (( : سامان بگیره هدف از رو معنا حقیقتا تونه می زمان کرد اشاره سر پشت

بخوان : )) ممکنه اما انگیزه غم کرد تاسف اظهار استاد و کرد او به رو سرافکنده)) بدن ای دیگه تیم به رو شما جای بگیرن تصمیم

آن یک . ، سامان نگران همه کرد نگاه پایین به دوباره ناراحتی با و کرد بلند را سرش فرصت : )) یه و مونم می جلسه در حال این با که داد تسلی رستگار استاد و بودند

: و (( گیرم می براتون ( دیگه (خداحافظ))

Page 34: Mara Be Khane Am Bebar

34

راه : )) (( به در سمت به او با و استاد متشکریم شما از خیلی رفت او سمت به بیتاکردید : )) (( حمایت ازما همیشه شما افتاد

در : )) (( از و کرد خواهم حمایت شما از همیشه من گفت و برگرداند را رویش استادرفت . بیرون

ناباوری با آریا و زدند حلقه کامپیوتر گرد به او کنار و برگشتند سامان سمت به همه)) سامان؟ : )) اومد سرش به چی ؟ نشد اجرا چرا پرسید

)) (( : بیان کلی احساس یک از را درکش و آوردیم بد کرد تحلیل خبری بی در سامانبرابر: )) . در دیواری که اینه مثل شدیم مواجه محدودیت جور یک با انگار کرد

ماست ((

را گروه بودند شده وارد ، وامانده در از که پلیس مامور دو منظم های قدم صدایبرگشتند سمتشان فورابه و کرد آگاه حضورشان .از

)) ؟ : )) کیه اقبالی سامان ، آزمایشگاه مسئول پرسید یکی و ایستادند پلیس دو

بله : )) پرسید جواب در و رفت آنها طرف به و جداشد دوستانش وسط از سامان)) چیه؟ موضوع

)) بیاین: )) پلیس اداره به ما همراه ابهامات ای پاره برای مامور

دستش مچ که حالی در و برگشت دوستانش سمت به دو آن بین در و نزدیک ساماندیگه : )) (( معمای یه گفت ناگزیری زور با بود گرفته دستش یکی آن با پشت از را

Page 35: Mara Be Khane Am Bebar

35

دوازدهم

" " شد مهر ورق بر آبی رنگ به شود می . تایید

مامورهای و بود کار حال در خود مستقل بخش در میزش پشت در ارشد افسربود او پشت در که سالنی در ، ، زیادی چاپ ماشین ، کامپیوتر با کار قدم مشغول

بود . پلیس مقر آنجا بودند دیگر کارهای و .زدن

های ورق یکی یکی توجه بی او و بود ایستاده شده مستعصل او میز گوشه در بیتارا خود جلوی در باز پوشه دیگر ، یک طرف در و کرد می امضا نکرده و کرده نگاه

گذاشت می . پوشه

در ومدارک اسناد بایگانی بزرگ قفسه یک ، میز گوشه در هم روی بر پرونده چندداشت خود برای ودستکی دفتر و اتاق . کنج

؟ : )) (( شده جرمی چه مرتکب اون پرسم می دارم من بیتا

)) (( : دارید؟ نسبتی چه او با شما او به نگاه بدون پلیس رییس

منه : )) (( دوست او گفت غلیظ بیتا

)) !! نیست : )) قانونی رابطه خیلی دوست او به رو خیال بی پلیس رییس

(( : تونه می توجیهی چه نفر یک حساب بی بازداشت پس مالحظه بدون و سریع بیتا)) باشه داشته

و . ایستاد در کنار در، دم نگهبان شد معطوف آن به توجهشان هردو و شد باز پویا در شد اتاق . وارد

)) (( : کرد سالم و کرد دور گوشش کنار از را موبایلش گوشی

(( : که خطه روی کسی گفت و برد او طرف به را خود گوشی و رفت رییس سمت به((: )) آدم (( : )) کرد اضافه و قربان آورد زبان به زحمت وبا کنه صحبت شما با خواد می

شناسید . (( می اونو شما مهمیه

کرد : صحبت به شروع و گرفت او از را موبایل گذاشت کنار را تردید افسر مرد)) الو))

(( : نگرانی جای دیگر داد اطمینان او به سوپرمن نقش در و کرد بیتا به رو پویا)) شیرازی خانم ، نیست

Page 36: Mara Be Khane Am Bebar

36

روی بر بود چسبیده گوشی به گوشش که همینطور و برداشت را دیگری مهر افسرزد .ورق

شد " " مهر ورق بر قرمز رنگ به گردید .باطل

سیزدهم

: رسید می فریاد و خشم به یاس و ترس از کم کم مطلق تاریکی در سامان صدای . . . به)) . این بگم بزارید بیرون بیام اینجا از بزارید نیستید آگاه شماها انسانم یک من

)) شنوه؟ . . می منو صدای کسی کنید آزادم شماست نفع

خزید . درون به نوری آمد زنجیر و قفل گشودن .صدای

شد . . آرام بود شده زده آن بر بزرگی قفل که یی ها میله پشت در شد دیده سامانکرد ول را ها میله .و

Page 37: Mara Be Khane Am Bebar

37

چهاردهم

عدالت دار خدشه ترازوی از تصویری بود پول سبز رنگ به تماما که راهرویی ته دردر . کرده غوز مردی دیگر کفه در و دیوار به زده تکیه ماموری آن کفه یک در بود

بود ایستاده دیوار به رو پول ای دسته شمردن .حال

می حرکت راهرو در هم با و آمدند بیرون راهرو پیچ از پویا همراه به وبیتا سامان.کردند

کرد: )) تعریف برام رو قضیه پوریا که همین و ببینم رو تو که بودم رفته ونوس به پویابدم (( انجام است ساخته ازم هرکاری تا اومدم زدن هم به چشم یه تو

گذشتند آنها کنار از بود خورده دستبند پشت از که جوانی با مامور .دو

اون: )) من بشن متوجه که کشید می طول چقدر نبود مشخص تو کمک بدون سامان)) نبودم کردند می خیال اونا که شخصی

)) . (( : هستم مدیون تو به من کنم جبران بتونم کاش داد ادامه و

نه : )) !(( من پویا

: داد توضیح محترمانه و ایستاد بیتا و سامان مقابل در ، برداشت تر سریع قدم دوخواد)) (( : )) می دلش خیلی هم او که مطمئنم و کرد کمک ما به سیستم بنیاد رییس )) آمد (( : )) . خواهد خوشت اونجا از تو ما شرکت به بیا کرد دعوت و ببینه رو تو

کرد قبول را اش وخواسته داد تکان را سرش آنوقت .سامان

Page 38: Mara Be Khane Am Bebar

38

پانزدهم

. و . شد وارد او شد باز خودکار درب تنها رفت می ساختمان درب سمت به سامانبودند رکابش در که ای عده همراه به بود بلعیده را دنیا گویی که چاق بسیار مردی

شدند خارج در از و شدند رد کنارش از در شدن بسته از .قبل

بود ایستاده مراقب فرم لباس در ساختمان جلوی در نگهبان و امنیتی .مامور

خراشید می را آسمان و نداشت انتها ارتفاع از برج .این

داده " " قرار هم زیر ستون یک در برج قائم طول در سیستم بنیاد کلمات حروفبود .شده

Page 39: Mara Be Khane Am Bebar

39

شانزدهم

و . کرد می نگاه اتاق توی به در الی از سامان زد مات شیشه پشت به ضرب چند)) کجایی؟ : )) زد می صدا

ساعتی . . انداخت اطراف به نگاهی و شد اتاق وارد سامان نبود اتاق در بر ،کسی دیوار رو روی به ،با رو زمین کوچک کره یک میز روی بر راست سمت در و بود

کامپیوتر یک البته و وارونه .زمینی

" . . . " . ج ن آ ج عنوان با لیستی در کرد نگاه آن صفحه به و رفت کامپوتر طرف بهسیاه . صفحه در قرمز اسامی داشت قرار هم زیر زیادی افراد . اسامی

بر را موس و برد پایین و باال به را اسامی چرخاند، کمی را موس وسط گردون چرخ " " . بود اسامی بین در درخشش ایران که دید تعجب با برد اسمی .روی

اینجاست (( کی بود )) ببین شده اتاق وارد که بود .پویا

کجا : )) . ، دیدم پارکینگ تو رو ماشینت پویا سالم ، اوه گفت و شد صاف سامانبودی؟((

(( : بی های پرونده داشتم داد پاسخ رفت می اتاق وسط به مستقیم که حالی در پویابا (( و توالت به برم شدم مجبور درنگ بی که ریختم می دور رو کامپیوترم ارزش

بود : )) نمونده چیزی کرد اضافه ، کرد می مرتب را لباسش یقه که حالی در لبخندیکنم (( کثیف را خودم که

در رفت او سمت به و کرد خارج جیبش از را کوچک سبزرنگ دیسک یک سامان (( : کرده صحبت بهش راجع که سازی آشکار افزار نرم هم این گفت می که حالی

)) (( : بیا (( کرد دراز را دستش و ایستاد او جلوی در و بودیم

Page 40: Mara Be Khane Am Bebar

40

(( : می درخشش ایران نام به رو نفر یه تو پویا گفت فورا سامان و گرفت را آن پویاشناختی؟ ((

(( : صفحه در اسم این آورد دلیل سامان و کرد نگاه او به شده ترش ای قیافه با پویا . . . ،، ن آ جیم عنوان با اصلی شاخه یک در اسامی از لیستی بین در بود کامپیوتر

جیم ((

(( : اگه اما ، نه گفت خالصه و انداخت باال را ابروهایش خبر بی ظاهر در روحی با پویاجلوی (( از را خودش یواش و بوده ما های مشتری از گذشته در حتما بوده اونجا

برود کارش میز سمت به که خواست و کشید کنار .سامان

و . میز سمت به پویا کردند حرکت هم جهت خالف در نقطه یک از زمان یک دراز را نگاهش که آن بی مقابلش، در ای پنجره سمت به سامان و کامپیوترش

برگرداند ، نبود آنجا کسی دیگر که .روبرویی

دارند: )) .(( آمد و رفت عجیبی افراد اینجا سامان

(( : می انجام بهتر هماهنگی با که هست کارها بعضی بازگشت دور از که پویا پاسخشه ((

شدم: )) (( تفتیش تقریبا بار چند برسم اینجا به تا سامان

)) (( : کنی می عادت بهش کم کم حاضرجوابی با پویا

نزدیک او به بار این که جواب و کرد می نگاه پایین به ارتفاع آن از پنجره از سامانشد .می

: )) دستشون . کنی می فکر ، باالییم ما که اونقدر داره زیادی دشمنای سیستم بنیادبرسه ما به وقت ))هیچ

گرفت قرار او شانه روی بر سفت پویا دست سپس . و

نا . زده وحشت شد حبس سینه در نفسش آن یک و برگشت او سمت به سامانگرفت پلنگ جلوی را دستش کف !خودآگاه

گیرای . لبخند آن زیر از کرد خارج ازسرش ، داشت صورت به که پلنگی نقاب پویاشد می پیدا که بود او . همیشگی

کنم : )) (( شوخی کمی فقط خواستم می پویا

Page 41: Mara Be Khane Am Bebar

41

ای چهره که این با کشید راحتی نفس و داد عبور آرام مویش الی را دستش سامانداشت نگران .عمیقا

یای: )) (( می خسته خیلی نظر به تو ؟ شده چیزی پویا

که : )) افتاده کارمون در ای گره وقته چند گفت دلش بزرگ درد از سامانچه . دونم نمی اصال من پویا و پاشه می داره گره این تو ما گروه کرده گرفتارمون

)) بکنم باید کار

رفتن برای کرد همراه خودش با را او و کرد هدایت او پشت به را خودش دست پویااتاق مقابل ضلع .به

)) ؟ : )) کرده تغییر چی مگه پرسید پویا و رفتن راه به کردن شروع

سطح : )) زبان یک از وقت هیچ این از پیش فقط ما داد توضیح کنگ حالتی در سامان . حرکت نویسی برنامه چهارم بعد رو اهرم سه با وقت هیچ کردیم نمی استفاده باال

بودیم (( نکرده

در که حالی در سامان و بست را چشمانش و برگرداند رو او از لحظه یک برای پویا (( : تا وقت هیچ من رو کوری گره اینچنین داد ادامه بود ایستاده او کنار در دیگر ضلع

بودم (( ندیده حال به

فشار . با بود او مقابل در که را بزرگی پرده از قسمتی پویا بود پویا نوبت دیگه حالکن : )) (( نگاه اونا به سامان گفت و کشید کنار دگمه یک دادن

می . جدا سالن از را اتاق که فلزی شبکه یک از پوشیده شیشه از کرد تماشا سامانهمسان سفید های روپوش و زیاد تعداد در ، دید را شرکت پرسنل و کارمندان ، کرد

بودند اسارت و غفلت در گویی آرام و ساکت ، خود کار سرگرم هریک .که

هستند : )) ای العاده فوق نوسان برنامه همگی گفت می پویا و کرد می نگاه سامان (( : می (( فکر تو داد کش عقب به را خودش کنند می فعالیت خاصی محدوده در که

)) دونن؟ می رو چیز همه اونا کنی

آهسته باحرکتی راست و چپ به را سرش گفته، این نفی تایید عالمت به سامانرا خودش شد می تر موذیانه کم کم که لبی بر ای خنده با پویا دوباره که داد حرکت)) کنن؟ : )) می کار چی دونن می کنی می فکر گفت دوباره و کرد خم او طرف به

می پدرانه و زد می اشاره او به پویا که کردند می نگاه هم به هم طرف به دو آنترن : )) (( آسوده سامان ترن آسوده ولی دونن نمی تو نصف اونا ، نه گفت

Page 42: Mara Be Khane Am Bebar

42

او برعکس پویا و برگشت شرکت کارمندان تماشای به دوباره مقابل ،سامان به ،رو اونا : )) از یکی هنوز تونی می تو زد را آخرش حرف و ایستاد فاصله کمی با او درکنارکنیم (( : )) فراموش تا کنیم کاری بهتره گاهی اینکه آخر نصیحت و ما از یکی ، باشی

کنیم (( می زندگی

ما هفده

)) ؟ : )) هستیم که ما گفت می که بود رستگار خانم صدای

سوال عالمت یک نقطه روی بر نویسش روان نوک و بود مانده حرکت بی دستشبود ربز خشکیده گ .

برای کوششی در نویسی برنامه زبانهای پیچیده عبارات از بود شده سیاه کاغذ ورقسوال یک منطقی حل راه کردن . پیدا

سرش که طور همین و بود نشسته صندلی روی بر درس کالس کنج و ته در سامانمضطرب حالتی در بود زده خشکش ، بود ورقش . در

Page 43: Mara Be Khane Am Bebar

43

نزدیک و بود گرفته فاصله تخته پای از رستگار نشسته ، استاد دانشجوی چهل به انسان : )) و است برنامه یک عقیده هر داد می توضیح را ودرس بود ایستاده ، خود

. پیچیده روابط در افکار نقش جستجوی در نیست افکارش آرزوی ، جز ترین دیرینه ریزی پایه را مصنوعی هوش بشری دانش ترین جدید خودش شناخت برای انسان

کرد ((

هم و بودند نشسته ترتیب به سامان جلوی در ستونی صفی در پوریا و آریا ، بیتابود خواب در او کناری . کالسی

در تاپش لپ به و شود تدریس آماده که رفت کارش میز سمت به و برگشت استادکه : )) بسیاری انتقادات علیرغم گفت بین این در و کرد می نگاه میزش پشت

همچنان من ، دانشکده این در مسئولین میل خالف بر ، شده وارد من به هموارهبرنامه در رو آرمان پرفسور مشهور های کتاب از شده حذف ضمایم این دارم قصد

)) کنم تدریس خودم آموزشی

(( : شماری بی های پرسش خالق او گفت و کرد نگاه دانشجویانش انبوه به سپس)) نشدن داده پاسخ هرگز که بود

و تر تند کم کم و زد می نفس نفس غیرعادی حالتی در اطرافش به توجه بی سامانبود . شده نمایان آشکارا قلمش نوک و دستش ، صورتش بر لرزشی شد می تر تند . بود زده بیرون قلمش سر از جوهر شد می افزوده نوسانش دامنه بر طور همین و

بود گسترش حال در آن و بود پوشانده را سوال عالمت همه .و

مسا : )) نمونه از اینها متشابه کرد می تدریس را وضعیتی رستگار استاد بین این درابر هر محدودیت و واقعیت تفسیر در نهایت بی چرخه تکرار که هستند بغرنجی ئل

)) کنن می گرفتار بنیادی های خطا چاله در نهایت در رو الکترونیکی مغز

سفیدی پوشش روی بر را سوالی متن و زد را تاپش لپ به متصل ابزار دکمهکنید : )) (( توجه مثال این به همه حاال و کرد صفحه به رو همه به پشت و داد نمایش

که کسی مانند خودآگاه نا و جهید ناگهان کاغذ قطر در قلمش زمان هم سامان کهنه : )) ! (( زد داد ، رهاند می دامی دم از را خود عمل در

. و گرفت گاز خجالت از را لبش کمی بود شده دیر کمی دیگر اما رسید خودش بهچشم روی از سختی به و آورد باال را سرش که ، اندکی دید و زد دید را رویش به رو

کردند می نگاه او به و بودند برگشته .همه

را سرش که دید را خود پهلویی ، چشم گوشه از و ند چرخا چپ به را سرش اندکیکرد می نگاه او به واج و هاج ، کرده پف چشمان با و بود کرده بلند صندلی روی .از

Page 44: Mara Be Khane Am Bebar

44

آن از را وخودش رفت بود او سمت در که کالس دوم در سمت به و شد بلند آرامکرد خارج سرعت به کرد می تعقیب لحظه آخرین تا را او که سنگین های .نگاه

جوهر از شده ناخوانا های نوشته روی به خط و قلم از دری جنون ،ضرب کوشش از کرد می حکایت نتیجه بی و پایان بی .آمیزی

هجدهم

بزرگ : )) (( خدای سامان

دور . آن در سامان و بود زده بیرون آن زیر از بزرگ آتش بود شده سیاه تماما کتریخانه در کارش میز پشت در . نشسته

بر . پراکنده ، باز ها کتاب همچنین هم اطرافش و داشت عاصی ظاهری سامانها آن زیر در شده پخش ، شلخته ها جزوه و میز . روی

Page 45: Mara Be Khane Am Bebar

45

به باره دو او که بود گویا ، آن نمایشگر صفحه وضع و کامپیوتر پی در پی بوق صدایبود معلوم هنوز که مشکل البته و پرداخته خانه در بار این برنامه اجرای کردن تست

. پابرجاست

روی . بر برداشت کامپیوترش کنار از را رنگ سبز دیسک آن و کرد دراز را دستشمن " آشکارساز بود شده نوشته " دیسک

تیر : )) آخرین گفت آرام و کرد نگاه آن به ای لحظه و گرفت خود جلوی در را آنآن (( در و برد می کامپیوترش گردان دیسک سمت به را آن که حالی در و من

کار : )) (( به شروع خوان دیسک تاریکی این توی کرد تکمیل ، کرد می فرو سیاهی. کرد

آن سمت به را خودش بعد کمی و کرد می نگاه نمایشگر صفحه به دقت به سامانآنچه تر نزدیک از تا کرد روی . ،خم بر پنجره یک ببیند را بود شده ظاهر ، اجرا خود

بزرگ " هشدار زن چشمک بزرگ کلمه دو و آن در هایی نوشته با بود شده باز صفحهبیشتر" جزئیاتی والبته .

را پنجره مختلف های قسمت درون عجیب های پیام و مهم خطوط سرهم پشتتخواند را آنها و کرد . مرور

است " برنامه اجرای مانع " سیستم

" شود می تایید برنامه گاری " ساز

است " عامل سیستم در ناشناس اضافاتی دلیل به اشکال " بروز

شده کالفه و خسته پیش از بیش او و بود رفته خطا به هم تیرش آخرین او دید ازنداره . : )) . حقیقت این نه گفت می کلمات دادن فشار با و بود شده داغون دیگر بود

باشه. . (( تونه نمی مشکل عامل ، سیستم

بود گرفته محکم را سرش دستش دو هر با عذاب در ای چهره با و بود آورده جوششود آن ترکیدن مانع ! تا

این مثل آمد می بیرون سرش پشت از داغ بخار و بود آمده جوش هم کتری در آبنبود . حقیقت از دور هم خیلی این البته شود می بلند سرش از دود . که

آن به که بود کامپیوتر از خطا بوق صدای بود مانده ثابت تغییر بی همچنان آنچهو بود شده اضافه هم کتری برسر ، داغ بخار از کتری درب وجوش جنب صدای

میز کنار گوشه در ساعت آن تاک تیک صدای .همچنین

Page 46: Mara Be Khane Am Bebar

46

هنجار نا زنگ صدای که بود تحمل قابل غیر او برای کافی اندازه به اوضاع این همهچاره . بی ساعت آن گوش به محکم سیلی یک فورا رفت هوا به ناگهان ساعت

)) (( : لعنتی میز بیرون کرد وپرت داد هل ضرب باهمان را آن و نواخت

شد خفه و خورد زمین به و خورد آیینه به . ساعت

خود . تماشای به حرکت بی و چرخید آیینه سمت به نشست فرو خشمش از کمیدر . را سامان گردن ، شکستگی از ناشی خطی و بود شکسته آیینه کمر نشست

بدن . از سر و کرد سقوط آینه باالی نیمه بعد ای لحظه در کرد می قطع تصویرشد جدا . سامان

نوزدهم

را قلم و کرد ول میز روی را آن بعد ای لحظه و کرد می نگاه ای جزوه به سامانآن . روی

Page 47: Mara Be Khane Am Bebar

47

کس . اودیگر هیچ دیگر و بود کور و سوت و خاموش ونوس در چیز همه بود بریده نبود آنجا کس هیچ دیگر و کشید نمی . نفس

حالی در برد باال را دستش دو هر ، رفت پنجره سمت به بود شده تسلیم دیگر که او)) (( : نمانده خشابش در تیری دیگه ، خدا مرد گفت می خود با که

آنها . در را سرش و کرد بغل را زانوهایش نشست پنجره زیر ، زمین روی و برگشتبرد . فرو

نداشت . . شدن بلند به میلی آورد، بیرون را سرش آرام آمد در زنگش صدای تلفن . با و آمد تلفن سمت به شود بلند جایش از که کرد راضی سختی به را او دوباره زنگ

کوچکی پایه چهار روی بر تلفن به پشت و برداشت رویش از را گوشی سوم زنگ. نشست

: )) بیتا منم ، )) سالم

گفت : افسوس با و شد شریک بیتا با را دردش ، چرخید تلفن سمت به ساماننشسته)) (( گل به چطور ما پریدن اوج به رویای ببین بیتا ، سالم

در که داد بیتا های حرف به گوش انداخته پایین به سری با و شد خم تلفن رویگفت : )) می باشه ازدحامی تونسته نمی هم بهتر و نبوده بد این. گذشته تو بیا

روز. . آخرین امروز بکشی درد همه این تونی نمی اختراعات همه این بین جمعیتخاطر. . به کردم اکتشافاتی بودم اینجا که مدتی این هم من سامان نمایشگاست

)) داشت؟ . تصمیمی چه ایران بدونی خوای می هنوز من اتاق توی سوال اون

معلومه : )) !(( ، آره او کشفیات از کنجکاو و آورد باال را سرش سامان

برسی بیشتری دقت با لحظه هر ، را جمله هر از لغت هر او و داد می توضیح بیتااش . شده تیز گوش با گوشی از را بیتا صدای و بود رفته فکر در کامال او کرد می

که : )) ، بود گری اصالح اون هدف و ، بود ساز آشکار یک پروژه اون داد می گوشاسم به بود شده طراحی سیستم بنیاد شرکت شاهکارهای از یکی برای مخصوصا

کنار . در مرموزی طرز به که ایستاست برنامه یک ایکس جادوی ایکس جادویجادوگر . این ، هاست برنامه مادر عامل سیستم اگر گرفته قرار عامل های سیستم

)) هاست اون پدر

شده آشکار برایش ناگهان به چیزی و بود داده رخ مخش در جهشی گویا که ساماناینها : )) دونی می ، خوب گفت بود توانسته آنچه درباره بیتا و شد ایستاده ، بود

)) زنن می حرف بارش در معموال مردم که نیستند موضوعاتی

Page 48: Mara Be Khane Am Bebar

48

گفت درخشید می روشنی از که چشمانی با بود شده زده ذوق شگفتی از که سامان (( : ))! ماست: )) های سیستم ما مشکالت همه گرفت نتیجه و است معرکه این

(( : )) ، کن گوش کن گوش گفت چنین ممکن زمان ترین کوتاه در را تصمیمش و بیتادم . می توضیح برات رو چیز همه میام بعدش و سیستم بنیاد رم می االن همین من

باش (( منتظر

باشه: )) (( بیتا

)) خداحافظ: )) سامان

)) خداحافظ: )) بیتا

)) کسی : )) مانند خداحافظ گفت دوباره او که گرفت می قرار تلفن روی بر گوشیگوید می بدرود را زندگی . که

Page 49: Mara Be Khane Am Bebar

49

بیستم

و شد می فشرده دیگر سیگار ته چند میان در سیگاری جا در شده دود سسیگاری تهفشاریم : )) (( زیر همگی ما گفت می که بود سامان صدای

بود . ایستاده ، بود نشسته میزش پشت در که پویا به رو میز کنار گوشه در سامانگاهش تکیه روی گذشت، می آن درون از که خاری با ساکن و کوچک زمینی کره

دو آن میان در و پویا جلوی در بود گرفته . قرار

خارج آسمان سمت به ابری شکل را سینه در شده انباشته سیگار دود آخرین پویاهر : )) با طبیعی غیر حالتی در سیستم کرد می تعریف برایش سامان و کرد می

در موجود منطقی های خطا اون علت و کنه می مقابله متعارف نا و متمایز ویژگیشماست (( جادویی برنامه

به دوخته چشم پویا و شرق به غرب از چرخید می معکوس ، وارونه زمین حاال)) (( : شده طراحی دقت به ایکس جادوی اما گفت مردد ، ،هدفمند آن

نداره : )) (( کارایی اما ممکنه کرد رد سامان

(( : کابوسیه این ، شن می متوجه بیشتری مردم زود یا دیر پویا داد توضیح دوستانه وبیاره (( همراه به ورشکستگی شرکتی هر برای تونه می که

زمین از ای نقطه به ای ضربه پنجه نوک با دیوانه نیمه ، جمله این شنیدن با پویاحقیقت . . صدای کرد سقوط سامان جلوی در میز کنار از و شد کنده جا از زمین زد

آمد آن شدن . خرد

روی بر پا یک ، رفت کرد می نگاه زیر به که سامان جلوی به میز پشت از شد بلندتو : )) پرسید و گذاشت سامان شده برداشته پای جای در پا یک و زمین های خرده

کرد (( شه می کار چی ؟ کنی می پیشنهاد چی

مردم : )) به کرد روشن را هدف سامان که رفتند می قدمی چند در ، در سمت به)) بود خواهد نخستین گام سیستم اساسی اصالح که هست واضح ، کن تکیه

ساده : )) داد توضیح بود مقابلش در که پویا برای و برگشت اتاق در جلوی در سامانمی (( خودش دست در اورا دست پویا که درحالی و کرد دراز را خود دست و نیست. تونیم : )) می حتما همدیگه یاری با اما گفت پویا دوستش به قلب صمیم از فشرد

Page 50: Mara Be Khane Am Bebar

50

: )) پرسید اطالع برای پویا که برد دستگیره به دست سپس ماست همه نفع به اینری؟)) (( می کجا

)) (( : کامپیوتر نمایشگاه داد جواب نشاط پر سامان

بردستگیره رود می سقوط به سرعت با که ماشینی مانند را دستش چرخشی با وبزرگراه : )) (( از مستقیم کرد اضافه و برد

. به گفت دوباره و برگشت دوباره خودش پشت در بستن از قبل رفت بیرون در از )) داد )) نشان بینی پیش قابل پیروزی عالمت به را دستش وشصت گردم برمی یقین

بود :)) (( خواهد اصالحات روز فردا کرد یادآوری و

با و کرد اعالم را موافقتش قاطعانه ، شده آورده باال نیمه تا شده، گره مشتی با پویا)) فردا : )) گفت تاکید

پایین و باال بود گرفته شکل بینشان که پیمانی از رضایت تایید برای را سرشان هردوبست خودش به رو ، را در سامان و . بردند

ساعت . شمار ثانیه کرد نگاه جلو به و برگشت مقابل سمت به ، در پشت در پویابود . آمده در توقف به زمان ،آنجا وقت آن کرد نمی حرکت و کند می . جون

و زد می موج آن در ای نقشه که چشم از برقی با و رفته هم در ابروهایی با پویا))! (( : دیگه حواله یه پیچید خود ،با بود آشکار دهانش در که نیشی دندان

Page 51: Mara Be Khane Am Bebar

51

ویکم بیست

دید نمی را جایی و بود هوش بی . او

دوباره . . )) آه(( بود تار و محو چیز همه کرد باز را چشمانش آرام و گفت درد با یو . پا ، فرمان از قسمتی دید می آنچه ببینه تونست دوباره یواش یواش و زد پلک

چشم . به و کرد بلند ماشین فرمان روی از را مجروحش پیشانی بود گاز پدالنگریست داشت مقابل در که . اندازی

وسعتی در درخت بی بود جنگلی ، ماشین جلوی شیشه عنکبوتی شکستگی پشت ازبه . و بود خورده ، ها کنده آن بزرگترین از ای کنده به او ماشین چپ و جلو وسیع

بود شده کج راست . سمت

ماشین های چرخ رد و بود باریده پیش اندکی بود معلوم که بارانی از خیس جا همهکشیده توقف محل تا واضح و مارپیچ دورتر، و باالتر متر ده چند در خلوت جاده از

بود . شده

برف . و بود داغون پالک و سپر گوشه ، راست چراغ بود رفته فرو جلو از ماشیناست گرفته را چشمانش ترس از که االغی گوش مانند ها کن . پاک

خاک ، کنده زیر از هایش ریشه و بود خم عقب به و بود زخمی برخورد محل در بود زده بیرون اش ساقه کنار از جسور ای جوانه اما بود زده .بیرون

خیس خاک روی یکی یکی را پایش سختی به و کرد باز را شده سفت در سختی به. گذاشت

از جاده طرف به کوفته تنی با مبهوت و گیج و بود رفته گل در دیگر سمت های چرخرفت خطوط . بین

، برگشت

نشست تماشا به دور از را واقعه . و

Page 52: Mara Be Khane Am Bebar

52

و بود خورده چین ای مچاله کاغذ مانند جلو های صندلی پشت تا ماشین عقبگرفت . باران و آرام ، رفت می جاده در چطور که کرد مرور را حادثه صحنه سامان

می او سمت به زا وحشت که شنید را بوقی ناگهان و انداخت کار به را کن پاک برفروی . روشن چراغ دو که دید را عقب ، جلو آینه در اش زده وحشت چشمان آمد

شدیدی . تکان بعد ای لحظه شد می نزدیک او به سرعت به که بود کامیونی پوزهآورد . می خاطر به او ندید چیز هیچ دیگر سفیدی آن در و .خورد

؟ : )) (( دادی نجاتم تو کرد زمزمه درد و سوز با و داشت آسمان به رو

شد می دور بیشتری سرعت با و رفت می عقب عقب حال آن در حسرت و ترس ازخط دو بین در رفت و گرفت را راهش و برگشت ، کرد هضم باالخره . که

افتاد و شد جدا ، شد کنده خود به خود ماشین بازمانده . در

ودوم بیست

دور از و آمد می که بود رنگ زرد تاکسی پلیس ،یک های ماشین به شد می نزدیک خانه مقابل در قرمز نواری پشت در حیران و انبوه جمعیتی و وپراکنده روشن

.سامان

و کشید می پایین را شیشه شد می کمتر سرعتش و تر نزدیک که همانطور سامانجمعیت . ته در را تنها مرد آن و جمعیت آن و پلیس های ماشین آن دید ، تر پرده بی

؟ بود داده رخ آنجا قتلی آیا

شد . متوقف

ببخشید : )) زد صدا راننده مرد که رفت جمعیت طرف به فورا و شد پیاده درنگ بی . را (( راهش تاکسی داد او به پولی پولش، ازکیف کوتاه زمان در و گشت بر آقا

مرد . آن کنار در و آهسته شد، نزدیک جمعیت به دوباره سامان داد ادامه و گرفتایستاد کرد می نگاه جلو به . که

)) (( : ؟ شده خبر چه اینجا پرسید سامان

می اشاره او خانه به که حالی در سپس و انداخت او به غریب نگاهی ناظر مردپا : )) به را بلوا این بود شده حمله آماده خونه اون تو که تروریستی داد پاسخ ، کرد

کرده ((

))! تروریست؟ : )) او به رو شاخدار سامان

Page 53: Mara Be Khane Am Bebar

53

(( : پنهان آشکارسازش در ظاهرا اون که خطرناکی ویروس داد ادامه را وصفش مرددولتی های شبکه امنیتی های الیه همه از تقریبا که داشته رو توان این بود کرده

(( : )) سریعا اگه که گفتن و کرد تکرار مطمئن را بود شنیده آنچه سپس و کنه عبوربود (( انداخته کار از رو دفاع وزارت های کامپیوتر حاال تا اون بودند نکرده عمل

گیجگاهی کبود زخم انگشتانش سر با طورکه همین جدی و شوخی میان در سامانکرده : )) رو کارها این من اگه گفت زبانی بی با ، مالید می را اش پیشانی روی در

دونستم !!(( می باید خودم بودم

،نصف : )) جوون کن گوش داد هشدار او به رو دید می او پدر جای را خودش که مردشهر این های می . ،پلیس کی بکنن پیداش وقتی گردند می دنبالش رو جا همه دارن

داد (( : اندرز خشن و ایستاد او جلوی در سپس و بمونه حبس توی باید کی تا دونهنشون)) . گر نفوذ اون جای رو خودت یاد می خوشت اگه بکنم بهت نصیحتی بذار

و (( زد زل چشمانش به و کرد مکثی نیست مناسبی موقع وجه هیچ به االن بدیجزامی : )) (( آدمی از اینکه مانند و باشی داده دست از رو عقلت اینکه مگر گفت

رفت فرو جمعیت در شود می . دور

ماشین . . ، کرد نگاه چپ به گرفت را او همه ترس ناگهان نبود کار در شوخی هیچآن . با مرد آن مقابل در رساند می محل به را خودش او طرف به مرموزی و سیاه

تندش سرخ از ، لباس که تجسس ماموران به و کرد می عبور مردم الی به ال از شد می نزدیک شدند می خارج . خانه

نایلونی در جرمی آلت مانند به را دیسکی و داشت دست به دستکش که پلیسیرا . او کامپیوتر که مامورانی و داشت دست در سیم بی که پلیسی داد می قرار

کردند می خارج اش خانه از نعشی . همچون

بود . آمده که راهی از خیابان راست طرف به کرد حرکت به شروع هدف یک باخیابان . از که دید گشت حال در را پلیسی ماشین که بود نرفته گام چهار برگشت

رود می باال عرض از . مقابل

شد ناپدید ها خانه دیوار پشت در و رفت پایین سمت به فرعی کوچه یک . در

Page 54: Mara Be Khane Am Bebar

54

وسوم بیست

شد . می پارکینگ در ماشینها بین در ماشینش سوار که بود پویا نبود سامان از خبریبود. خودش جلوی راست یک کمربند کشیدن او چون محتاطی برای نخست کار .

روی بر کسی ضرب دو که حرکت برای بود شده آماده و چرخاند را سوییچکرد غافلگیر آن یک سخت را ،او . شیشه

کرد . باز را در باشد شده خل که این مثل ژولیده موهای با آشفته و زنده بود سامان.

خوبه : )) (( حالت تو ، تو گفت پهلو دو ، بود گرفته را قلبش دستش با که پویا

Page 55: Mara Be Khane Am Bebar

55

(( : دقیقه وپنج چهل داد توضیح مضطرب و بود شده خم ماشین درون به سامانمی . . بشم وارد ساختمون در از تونستم نمی بودم منتظر پارکینگ توی است

جا . (( همه پلیسها ، پویا ترسیدم

. ، گرفت بدست را داستان خط و دید مناسب را فرصت کرد آزاد را نفسش پویارا : )) ! (( اش یقه جمله از چیز همه که درحالی و شده چی شنیدم من آره گفت

)) (( : بازی استادانه و کنیم می بررسی اونو داریم ما داد ادامه کرد می میزان دوبارهمی : )) . خاتمه نابسامانی این به که شناسم می رو کسایی اینجایی که خوبه کرد

دباش . . (( زود شو سوار بیا دن

بست را در و شد سوار معطلی بدون . سامان

پیوست . جاده به و شد خارج کامال آمد باال پارکینگ خط از شین . ما

چهارم و بیست

به آسمان به رو سامان و شد می بسته داشت ماشین سقف روی سوراخ شیشهشبیه . ، پیچید می ماشین درون که هوایی صدای در پویا صدای کرد می نگاه آن

نمونده : )) ! چیزی ، شو آماده افتاده برات اتفاق این که تاسف باعث بود فریادکنن !! !!!(( کمک تو به خوان می همه اونجا برسیم

رفت . می همچنان ماشین و شد حاکم سکوت پوشاند را سوراخ همه . شیشه

Page 56: Mara Be Khane Am Bebar

56

در و بود شده نزدیک او به صندلی پایان مرز تا و بود چرخیده او سمت به سامانبحران گفتگوی یک قالب در کرد شروع را ای مکالمه مبهم ، شل و سفت . فضای

؟ : )) افتاده اتفاق این چطور که اینه شده سوال یه االن که چیزی اما درسته ساماننا (( بار دو بین این در و بودم داده تو به فقط رو دیسک اون من دونی می خوب

گذرا و کوتاه انداخت چشم ماشین عقب به . خودآگاه

در . و بود شده جاسازی مونیتور دو جلو صندلی دو پشت در بود مدرن بسیار ماشینگلوله ضد ای بدنه حتی شاید و داشت وجود ای ماهواره مسیر تعیین سیستم ! جلو

کرد نگاه آینه تو کرد می سنگینی سرش در که افکاری با و گذاشت لب روی لب پویاآورد : زبان به چیزی و یافت عقب از را جواب بود آینه در چشمانش که همانطور و

))! ؟)) رفته ما جیب توی دستشون چطور که

شروع تاب و آب با شادمان و کرد جدا فرمان از را دستش دو هر بعد ای لحظهاین : )) . . چون موافقم کامال تو با هم من موافقم باهات هم من ، عالیه آره کرد

)) بدونیم خوایم می هم ما که چیزیه همون درست

کرد : تشریح را جنایتی برایش و کرد می نگاه سامان و مسیر به مدام ، مرتب پویارو)) تو و دادن تغییر تو برنامه در رو چیزی و کردند درست پاپوش برات اونا اما

مخرب (( کامپیوتری کرم یک به کردند مبدل

؟ : )) ! هستن کی اونا پرسید بود شده هشت تعجب از که ابروهایی با (( سامان

ببینن : )) (( ما با رو تو تونن نمی که کسایی پویا

با ، بود گرفته خودش به جدیدی شکل و بود شده تر جالب برایش مسئله که سامان)) (( : ؟ چرا پرسید بیشتری تعجب

پویا که بود شده گرفته هدف آن ودر بود کاپوت روی بنز آرم به چشمش سامانشکست : )) ما با رو در رو رقابت در که اونایی گفت فورا ، تامل به احتیاج بدون

چرخ (( یک روی ماشین بین این در و بزنن ضربه ما به تا گرفتن هدف رو تو ، خوردندر . قطعا اکنون ،او بود چاقی موش یا ای گربه آن اگر قبال شاید خورد تندی تکان

بود شده، پهن خیابان . کف

غم حالتی در را خودش و گذاشت صندلی بالشتک روی را گردنش و سر سپس واز : )) و وحشتناک تصادف اون از بعد ماجراها این همه گفت سوگوار و داد قرار زده

شدی (( کالفه و خسته چقدر تو که دونیم می ما سامان ، ماشینت دادن دست

Page 57: Mara Be Khane Am Bebar

57

انداخت او به کج نگاهی و کرد او به رو ناگهان ، سامان جمالت این شنیدن حین درنوری . لکه شد مظنون گذشت می اطرافش در آنچه به ، چشم زیر با که حالی در

گذشت سامان روی از شیشه روی از همزمان خیابان در چراغی . از

مسئوالنه و صمیمانه لحنی در و داد می ادامه همانطور خیال بی پا تا سر از پویااز : )) . تو که هرچه ماست عهده به همه خسارات این مسئولیت داد می وعده

گردونیم (( می باز تو به ما دادی دست

هم به رو ای لحظه برای فقط کردند می نگاه جلو در سو یک به هردو که دو آنبرابر : )) (( چند در گفت پویا که بود زمانی این و گرفتند پس را آن فورا و کردند

وتضمین انداخت پایین کشسانی ، بود چسبانده صندلی به که را سرش سپس وبدم : )) (( قول بهت اینو تونم می کرد

به . . را رویش کشید تو بینی از را هوا شدت به سامان رسید می مشام به بدی بویغیر بود کرده حس که را آنچه و سریع برگرداند طرف همین به سپس و طرف اون

آوردید : )) (( من سر رو ها بال این که بودید شماها خود این پس گفت منتظره

؟ : )) (( چی پرسید کوچک ، مردد پویا

پی در پی طلبید می را جواب مرتعش بیتار تار مثل که که صورتی با سامانهان : )) . کردم تصادف من دونستی می کجا از که پرسید می نشده حل سواالتی

؟؟ . (( هان دونستی می کجا از اینو تو بودم نگفته کس هیچ به اینو هنوز من

باز انکار قابل غیر استدالل این مقابل در را خود مچ پویا گفت می نباید آنچه گفتن باسمت به و برگرداند سامان سمت از را رویش تایید و تسلیم عالمت به دید شده

موذی . . بود چسبیده اش باالیی لب به دندانهایش پایینی ردیف انداخت پایین و جلوشد آشکار او در اهریمنی وجهی و زد می برق اش شده باریک چشمان در . گری

دوست اصطالح به این حقیقت که و ، سامان صادق شد مشخص برایش شبهه بی ابلیسید : )) (( خود نکردنی باور گوهای دروغ شما یقین به ، کرد تصویر ساده

پدال و شد برده آخر به پویا دست به آرام داشت جمجمه شکل به کالهکی که دندهپایین به کمی پویا پای با آهسته . گاز

کجا : )) خودت با داری منو سرعت این با گفتی راستی آورد یادش به طنز به سامان؟ (( : )) (( ماست دیدار مشتاق اونجا کی گفتی تو ها طعنه به و ؟ بری می

Page 58: Mara Be Khane Am Bebar

58

در نظرش مورد مکان به رسیدن فکر در تنها و بود چسبیده فرمان به دستی دو پویانگهدار : )) (( گفت و چسباند داشبورد روی را دستش سامان که بود آخر لحظه این

رسیدیم : )) (( دیگه گفت رساند آخر به را خط ، توجه بی پویا

نگهش : )) رو آشغال این زد نعره و کوبید داشبورد روی خشم از مشتی با ساماندار((

سینی . شد باز ضربه با داشبورد کشویی و نشست مناسب جای در پتکی مثل مشتبر دوباره متری سانتی چند از ضربه اثر در کلت یک و آمد پایین شتاب با داشبوردکنار در فیلم آهسته حرکت مانند که هایی فشنگ و سامان جلوی در ، افتاد آن روی

شدند ساکن تا پریدند پایین و باال .اسلحه

شش و تیر هفت به چشم یک و راه به چشم یک گفت :،پویا هراسان و انداخت تیر تمومه)) !(( بازی

یک در و کرد رو را خود برگ ، بود فهمیده را بازی حاال تازه اسلحه دیدن با که سامانبه : )) (( چشم یک در و برداشت خیز اسلحه سمت به آن یک در و حاال نه گفت جمله

در چرخید پویا مقابل به خودش جای در حمله وضعیت در و قاپیید را آن خوردن همچرخاند می او سوی به را اسلحه مسلط ، دست دو با همزمان که . حالی

که دید می را صدا کن خفه فلزی لوله فقط بعد ای ثانیه بود صحنه این ناظر که پویااست گرفته جا چشمش دو میان . در

به ، باشد پرانده شب نیمه خواب از را او بالشش زیر در صوتی بمبی که کسی مانندترک . . زهره رسید می اش سینه به اش چونه و بود شده حبس نفسش آمد خودش

بود پریده سرش از رانندگی . حواس

و . شد رو پیاده وارد آن از نیمی و رفت باال جدول از شد خارج ازکنترل ماشینکه . طور همین آمد می کوچه یک نبش در تابلو یک پایه طرف به طور همین

. ، چرخ یک جز پیچید کوچه داخل به لحظه آخرین در شد می کم ترمز از سرعتشضرب . . آن شد متوقف و خورد تابلو پایه به بود رو پیاده فرش سنگ روی بر ماشینسمت . در تابلو کند سقوط ماشین سمت به تابلو و بشکند کمر از میله که بود کافیروی . بر که شیشه عرض نصف در باریک تابلویی شد شیشه نقش و آمد پایین پویا

تاریک : )) (( . و پیچ و کج ای کوچه یکم بست بن بود نوشته . آن

دار . . زاویه و محکم پهلو به اسلحه بود مسلط که بود سامان حاال بود برگشته ورقازجنون . و سرخ ازخشم و بود نفرت از شده پر سامان بود پویا صورت جلوی در

Page 59: Mara Be Khane Am Bebar

59

ظاهر . به وقت آن در بینی . ،مرتعش پیش قابل غیر دیگر او بود ساده برایش کشتن و . . نفسش بود پریده وحشت از و زرد رنگش ، بود کرده جمع را خودش پویا بود

سعی ، بود گرفته باال و جلو کمی محتاط که لرزانی دست با و لرزید می تنشاز اختیاری و است دیگران دست آلت فقط خودش مانند هم او که کند وانمود داشت

ما : )) . مدارها سیاست ، سامان مدارها سیاست کرد اظهار و ندارد کند می آنچهاوناییم (( تفنن و توهم ابزار همه

مانده مردد ، گذار ای مرحله در و شد می عقب جلو ماشه روی بر انگشتش سامان؟ نه یا بچکاند که بود

با . . و داد قورت را دهانش آب برگرداند را رویش گشت برمی قوانین به آرام آرامدر : )) !(( . ها فرصت بهترین آیا دیگه فرصت یه کرد زمزمه مسلط اعصابی

! ؟ ؟ هاست تهدید بزرگترین

پایین آرام آرام را اسلحه سامان چطور که شد می دیده ای شیشه سقف پشت ازحال همان در و کرد راباز در داشتند هم چشم در چشم که عجیب فضایی در و آورد

شد جدا و دور او . از

ول را اسلحه خسته ، رفت می که همچنان و دورتر قدم چند شد خارج ماشین ازافتاد فاضالب درون به پوش در های میله الی از آن و شد خالص آن از و . کرد

از فعال خواست می اوفقط اما بود برجا پا پراکنده ، ذهنش در زیادی سواالت هنوززد داد و زد بیرون نیمه تا ، سقف روی سوراخ از پویا هنگام این در که شود دور آنجا

دوباره : )) (( و اقبالی آقای ، بدی ادامه بازی این به اونی از تر ضعیف تو آمیز تهدیدتر بلند بود شده خم جلو به و داد می فشار سقف روی را دومشتش هر که حالی در

.)) (( : در حالتی با ، اعتنا بدون سامان باشی مرده االن باید تو عصبانی ، زد فریادموشی مثل ناچاری از او و شد خارج دید از تر سریع و دورتر و رفت فقط تضاد

خزید سوراخش درون به . دوباره

Page 60: Mara Be Khane Am Bebar

60

وپنجم بیست

طول . در دیگری و کرده کز پرده سوی یک در ثابت یکی پرده روی آشفته ، سایه دونوسان در خیزان و افتان دیوار دو بین در . پرده

دست . شواهد اساس بر شد ثابت بعد مدتی پرده دیگر گوشه یک در متحرک سایهشدند غیب درنگ بی سایه هردو که بود شده خاموش اتاق درون چراغ یک . کم

روی . . آنتنی بود انسان از خالی کوچه ظن سوء با شد زده کنار ، گوشه یک از پردهپیچید . می توطئه بوی پرید که بود کوچه وسط در زاغی و همسایه .بوم

دستش . مچ و گذاشت دیوار روی را سرش گزیری نا در کرد ول را پرده سامانسرش فرق پنجه . . ، روی نشست پاهایش پنجه روی عزادار بیتا شد دق آیینه

بود او غصه هم و گذاشت زمین روی را . دستش

بزرگ مادر خونه دوم طبقه کوچک سالن آن از ، در مقابل سوی از بزرگ مادر ! دستشویی . وسفیدی مهم کاری در بود کار در سیفون عصا با شد خارج دستشویی

زد می تمیزی . برق

مقابل در و رفت دو آن سمت به اجرا برای معطلی بی که بود یافته آنجا فکری گویاکلمه : )) ((. سه این ها بچه دیگه یاال گفت آور هیجان و ایستاد سرخورده سوی آن

روی بایستد و پنجه روی دوباره شود بلند بیتا و او سوی به کند رو سامان تا بود کافیاز. شده نوشته ماموریتی یا شب آن شام برنامه درباره اینکه مانند بزرگ مادر پایش

))! ؟ : )) ! چیه وقت دیگه که دونید می کرد شارژ کند، می صحبت هماهنگ پیش

رفته هم در گنگی از که ای لوچه و لب با و انداختند هم به گذرا نگاهی بیتا و سامانایستادند شده مات ، . بود

دیگر که پایی شکستگی با و بود زده تکیه او به عصایش که حالی در بزرگ مادرفیگور ای حرفه کار رزمی یک مانند سریع آنچنان حرکتی با بود شده فراموش

مبارزه : )) (( گفت و گرفت مبارزه

Page 61: Mara Be Khane Am Bebar

61

مرحله میان ، شده هشت هایی لب با خوردند نمی جم ، کرده گیر عجب در هردوبودند مانده متوقف خنده آخر و . اول

با . و گرفت سینه جلوی در اسلحه سان به را عصا دست دو با داد ادامه نمایش بهحالی در شد دور آنها از قدم چند فرمانده یک همچون هایی قدم با سقف به رو سرکنیم،، : )) استفاده ای دیگه چیز از باید پس نداریم تفنگ ما خوب کرد می گزارش که

بزرگه ! (( مادر عصای اون و

راست راست به اش شکسته پای گچ روی و ایستاد زن و ، شیر چرخید آنها به رو کرد : شلیک درونش کودک با و رفت نشانه آنها طرف به مزگی خوش با را عصا

زد)) (( لب زیر ریزی لبخند سپس و بنگ بنگ ، کیو کیو .

هشت از مرحله چند در مرحله به مرحله هاشان لب و شکست لبخندشان قفل هردویافت کاهش هفت . به

قیمتی . هر به و بود کوتاه هرچند آنها بودن شاد او هدف بود شده موفق بزرگ مادر!

ذره درشت عینک فرصت این در که حالی در بخش روحیه قیاسی در بزرگ مادر (( : ، جوونید شماها گفت آورد می خاطر به را سنش و بود زده چشم به را بینش

می (( : )) من به دستش یکیشون روز یه اگه فقط اگه ولی ولی پیرم من اگرچهشه (( می بلند دود کجا از که دادم می نشونشون ، رسید

نگریست : )) (( اش نوه به منحصرا بزرگ مادر و شه نمی گذاشت را پایان نقطه بیتاعقب به او جلوی از و کرد اوحرکت طرف به چپ از و برید ترمزش بیتا ناگهان که

گفت : می و کرد نمی هضم که حالی در شد متوقف دستشویی کنار در و پیچیدبشن)) (( تکرار واقعا هنوز ، اینچنین هایی داستان که کرد باور شه نمی آسون

دومی صدای که بود مانده راه در راه بین در بیتا برگرداندن برای بزرگ مادر دستراست . . از بود افتاده راه به هراسان بیتا پی در که بود سامان چرخاند دوباره را او

متوقف دستشویی درون در و پیچید عقب به او جلوی از و کرد حرکت او طرف بهچرا : )) نالید می بود وامانده ، خنده و گریه از باز نیمه ای چهره با که حالی در شد

کنم . . کمک بهشون خواستم و فهمیدم من نکردم گناهی نیستم کسی که من ؟ منبکشن (( منو که این تا کشیدند نقشه اونا و

به رو و چرخید آنها طرف به کرد می تعقیب لحظه به لحظه سر با را او که پیرزنزد تکیه عصایش به پیر و کج و برگشت . آنها

Page 62: Mara Be Khane Am Bebar

62

یک : )) (( هستی؟ کی تو حاال پرسید و دستشویی آینه در کرد خودش به رو سامانتبهکار : )) یک پرسید خودش از باز و گرفت پس را آن دیگه بار و گذاشت پهلو به قدم

فراری؟ (( آدم یک سابقه؟ با

که : )) کسی یا آورد یاد به امیدی بی با افسوس با و کرد آینه در خودش به پشتنداره (( موندن و بودن برای پناهگاهی حتی جا هیچ دیگه

رفت می فشار با هرز که آب به کرد نگاه و زد باال را آب شیر اهرم ، برگشت . شل

. افتاد . راه به دوباره آنها طرف به بود اش تجربه بستن کار به فکر در بزرگ مادرمی همه و خود با که حالی در کرد کج طرف آن به بعد و طرف این به را گردنش

)) ؟ : )) امن جای ؟ پناهگاه گفت

شد تکرار ماجرا که بود ایستاده آنها جلوی . در

کرد جلب را آنها پرسشی که بود زیر به سرش بیتا و بود رو به پشتش . سامان

دنیا : )) های مکان ترین امن در بزرگ فکرهای اکثر ، دونستید می هیچ بزرگ مادر)) ؟ شدن متولد

شد رو به رو به سامان و رفت باال بیتا . سر

مکانهای : )) همون از یکی در هم شما دونستید می آیا افزود هیجان به مادربزرگهستید (( دنیا آزاد

چه؟ یعنی که اندیشه این از شدند پر و کشیدند باال را خودشان

ممکنه : )) (( کاری هر اون در که جایی کرد راهنمایی بزرگ مادر

کمک رسیدن منتظر شده غرق او گنگ منظور در و نگریستند هم به ای لحظه دو آن. شدند

هم : )) شما ، بله گفت که وقتی شد آشکار قصدش و نبود شوخی جز او منظورجای (( سر بعد و برد جلو به را سرش گردنش هستید توالت درون درست اکنون )) لب : )) بر محسوس نا لبخندی که حالی در نیستید؟ کرد تمام و گذاشت اولش

. داشت

و خندید می دلش از و برد می راست و چپ به بزرگ مادر شیطنت از را سرش بیتابود متبسم ، بود پرداخته او که طنزی کیفیت واز رضایت از میکرد پایین و باال سامان

.

Page 63: Mara Be Khane Am Bebar

63

)) ها : )) بچه باشید خونسرد باید کرد دعوت آرامش در و بود شده موفق دوباره او

رو : )) دریا من کرد ادعا پیامبرانه و شکافت وسط از را روان آب عصایش نوک باساختمون (( : )) در که دارم شهر مرکز در دوستی کرد بیان سپس و شکافتم براتون

کنه می کار . وکال

زیادی . مشابه های پرونده اون شک بدون بوده وکیل اون گذشته سال بیست در)) داشته

در : )) (( )) او نیروی به من و ایمانه اسمش گفت راه در ، شد دور کمی و برگشتدارم (( اعتقاد کارها

با : )) فورا تونم می گفت مطمئن و نشست آسان تلفن بغل در راحتی صندلی رویبگیرم (( تماس او

راه : )) یک قانون که کنم می فکر من کرد اعالم را اش عقیده و کرد دو آن به رو)) ؟ (( : )) کنید می فکر چی شما کرد واگذار دو آن به را گیری تصمیم و بازه

دست دو با سامان و کشید باال راست یک را خود کاپشن جلوی باز سراسر زیپ بیتاپاشید خود صورت روی را آب .حجمی

وششم بیست

از متصل فراوان های تابلو با وکال شد می خوانده آن باالی در که بود ساختمانیشب در روشن شهری میان در ، آن در کار به مشغول وکالی . اسامی

اینکه . تا رسید می شهر مرکز به خارج از دوان دوان تاریکی شد قطع شهر برقرفت فرو خاموشی در هم ساختمان بعد ای . لحظه

Page 64: Mara Be Khane Am Bebar

64

وهفتم بیست

قوت با را نورش لحظه هر که دیوار روی روشن تازه ، بود سوز روغن چراغیداد می هدیه اطرافش به . بیشتری

قوانین : )) این و ، این ، این ، این ، این ، این ، این گفت می که حالی در مردیهم (( روی بر ، پایه از متزلزل ، بزرگ به کوچک از کتاب هفت قانونی غیر ساختگی

و . " " قانون اساسی قانون بود اینچنین آنها عنوان آنها جلد روی بر که شد می چیدهالملل " " " " " بین حقوق مالیات و قانون مدنی حقوق بیمه قانون کار قانون " جزا

Page 65: Mara Be Khane Am Bebar

65

آنگاه . بود وسط در میانجی بیتا و نشست سامان جلوی در گردی میز پشت در مرداند : )) .(( بلعیده را بسیاری حقوق کرد تکمیل را اش جمله

ادامه : )) .(( ودر بکنم کاری تونستم می شد می کاش زد اول را آخر حرف سپس وجلوی در را مشتش دو هر دفاعی حالتی در و بود کرده منقبض را خودش همچنانکه

تو : )) که رو خاص شرایط این همه اما که کرد می تفهیم زور با فشرد می خودش (( : )) تکرار ، گم می هم باز و اینجا در نیست حل قابل مسئله یک کنی می تعریف

حله (( راه بدون معضل یک ، حله قابل غیر معضل یک کنم می

آن و بود گذاشته چپش دست کتف روی را راستش دست کف سامان بین این درهای . سایه و کرد می گرم را خودش داد می حرکت و چرخاند می جایش در را کتف

هم با جدل و بحث در هم دیوار روی بر . آنها

چاق : )) سازمان یک اون گفت و گفت دید می که آنجا از و کرد کج را سرش سامانرا . ..(( دستش فورا سپس و دستگاه یک دولتیه چاق سازمان یک فقط اون ، دولتیه

دو با را کوچک واکمن یک سرش پشت در ، ها پرونده قفسه کنار از و کرد درازو : )) ضبط رو ما صدای تا شده ساخته که ، این مثل گرفت خودش جلوی در انگشت

(( : دلیلی (( پس گفت خواباند میز روی و آورد پایین را آن که همزمان و کنه پخشانگشتان ..(( به که را اش اشاره انگشت دو هر و شیم خالص شرش از نتونیم نداره

و : )) آلت که زمانی گفت ادامه در و رفته نشانه وکیل سوی به ، بود عمود شصتشده (( شرارت سبب

را آن و زد می چپش دست کف روی را راستش دست مشت وکیل مرد بین این درجدل . و بحث در هم دیوار روی بر آنها های سایه و کرد می گرم را خودش مالید می

هم . با

از را او تا کند دفاع محکم استداللی با مواضعش از که بود وکیل به نوبت حاالبراند عقب . اصرارش

اون : )) (( : )) رییس زد تتیر طوالنی مکث یک از بعد و اش همه ، نه اما بله وکیلسلطان . (( علی اسم به شخصی پیره مدار سیاست یک تشکیالت

دنبال به و شد خم جلو به کامال میز روی و کرد دراز میز روی را دستانش او سپسقرار . هم به نسبت ممکن فاصله ترین نزدیک در ها کله کرد چنین نیز سامان او

دیوار بر خروش و جوش در نور لرزیدن از ها سایه و ، حرکت بی . گرفتند

ته از که بلند آوایی با کرد تعریف را قضایا ترسناک قسمت آن وکیل مرد سپسکرده : )) اجیر گروهی اون شد می شنیده سختی به اما شد می خارج مردم ، حلق

Page 66: Mara Be Khane Am Bebar

66

جنایت . برای که معکوس فشار به موسوم و مخوف باندی مردم لباس در کشمثل . . آسا غول و بزرگ شبکه یک این ایستاد جلوشون نمیشه شدن تربیت

و . . (( زد ای خنده هه دن می تشخیص مصلحت اونچه بقای و حفظ برای مافیاستقاطع : )) (( سریع و پول مشت یه برای گفت طعنه به ، بست میز روی را مشتش

زور . : )) (( مشت یه برای گفت پرقدرت ، چرخاند و کرد سفت را مشتش شد

نگاه ، شد می ادا پی در پی که جمالت این به چشمی زیر سامان و چشمی دو بیتاانحصار : )) (( و ، سلطه برای کردند می

مرد و پوشاند تر گسترده را صورتش سطح نور و خورد تکان سامان مخ انحصار، بامی : )) توجیه رو رفتار این که هست اهداف همین بود هوا در صوتش هنوز وکیل

یا (( : )) من با تونن می اونا ، کردند تو با که کاری گرفت نتیجه را اش خطابه و کنهبکنن (( هم دیگه وکیل هر

ایکس : )) !!(( جادوی سامان

به . نگاهش و آورد باال را سرش داد نشان العمل عکس فورا وکیل مرد کلمه این باانتظار . از دور به شد !! سامان

داد : پس آرام ، بود گرفته آنچه شگفتی در و آورد باال را سرش آهسته ساماندر)) . برنامه این اصول مجازه غیر انحصارطلب افزار نرم یک ، ایکس جادوی

دستپاچگی (( با کوتاه مکثی از بعد و اصالحست قابل غیر و کارانه تجاوز اساسکنید : )) !!(( گوش من به کنید گوش گفت

ای فاصله و هم پشت ، بند بند جمالتی با کرد تشریح را ای تاریخچه وار مه نا روز ونگرانی : )) از موجی بر سوار اونا ، ابتدا در جمله هردو بین در یکسان و کوتاه

و داشته وجود گذشته عامل های سیستم در که بسیاری اشکاالت از عمومیهای پیام از سیلی رابا کاربرها بیفته اتفاق بود ممکن آینده در که تری جدی خطرات

کنند می مواجه سو هر از خواسته .نا

جانشین عامل سیستم طرح از باالخره مناسب فرصت یه تو برگشت موج در بعد و )) بین این در مکرر اغراق و غلو با همراه تنها ، بسته سر ، زنند می حرف جدیدشون

بز انگشت ، تنگی به و خارج کوچکش انگشت از را طالیی حلقه آن ربیتا رادر گش کرد . فرو

همچنان ها سایه و دادند می سامان به گوش دو آن و بودند مانده حرکت بی سه آنجوالن . در

Page 67: Mara Be Khane Am Bebar

67

هر : )) در گرفت قرار همه دسترس در و شد کامل نقشه ، موج آخرین در سامانمیلیونها . داخل ، جدید خشک سیستم که دیدن می خواب داشتن مردم مجانی ، کجاهای . اتاق وارد ایکس جادوی که بود زمان اون از و گرفت جا شخصی کامپیوتر

شد مردم . خواب

برنامه و جدیدتر محصوالت اجرای و نصب از که سیستمه درون خاری ایکس جادویسختانه سر کنن می کمک سیستم کارایی بهبود به که منفردی کامپیوتری های

کنه می . ممانعت

برای کاربرها شدن ناچار ، افزار نرم این ماموریت پشتیبانی به بسته مرزهای درونچون ، بپردازن تری سنگین بهای تر ضعیف کیفیت با جانبی محصول صدها و ها ده

نه (( : )) و ریاکارانه مکانیسم همون درست این کرد افشا و نداشتن ای دیگه انتخابکشونده (( اینجا به رو ما امروز که بوده ای مخفیانه پروژه اون هوشمندانه

این : )) با کرد پرسش وکیل از رو به رو چهره بر آشکار بینی خوش زیادی مقدار با)) نه؟؟ ،، حله قابل پرونده این امشب همه

کشید بیرون و داد تکان و کرد فرو گوشش مجرای در را کوچکش انگشت وکیل مرد ! (( : محو منظورم ؟ داری ورش تونی می تو آیا داد پاسخش تعجب با پرسشی با و

ایکسه (( جادوی

کشید سامان عقب به کامال را خود و کرد سپر جلویش در را دستش دو هر تامل بی نه : )) (( ، اوه کرد اعتراف راحتی به ،

پاسخ ، نشست عقب به و کرد جدا میز روی از را خودش هم وکیل مرد آن از بعدداد : )) (( : )) (( : بلند پاسخ و کنه نمی گرفتار رو اونها این داد ادامه و نه داد کوتاهبا)) (( : )) گفت آلود طنز داغه آب بزرگ تشت یک توی داغ چای لیوان یک مثل این

بشه (( که شه نمی خنک تو کردن فوت

کار : )) چه گید می کرد حمله او بینش به ناراحتی با و ایستاد فورا عصبی سامان ! فرار بزدال مثل ، شم دور تونم می تا و پشتم ببندم رو بارم کوله خواید می ؟ کنم

شم !! (( پنهان سوراخ یه تو موش مثل یا کنم

همین : )) (( به شبیه کاری ،، بله گرفت جبهه ای دهنده آزار خونسردی با وکیل

بشم : )) (( تسلیم ندارم تصمیم من ولی کرد رد قاطع و ایستاد سیخ سامان

Page 68: Mara Be Khane Am Bebar

68

(( : ، رسیده بلوغ به که عاقلی فرد عنوان به کرد آوری یاد وکیل یک کسوت در مردیا . بودن ، خودت داری تام اختیار تو بنابراین توست خود دست در تو سرنوشت

دستش . ..(( دو هر سامان بگم بهت پرده بی بزار اما کنی انتخاب رو خودت نبودنبی ، وکیل طرف به گوشش و پایین سرش و شده خم ، گذاشت میز لبه روی را

کرد حوصله .حوصله

هر : )) ها سال این طول در کرد تصریح خشونت مرز تا خالص جدیتی با وکیل مردبین ارتباط افشای برای هر . این کوششی رفته قهقرا به بنیاد اون و جنایات

نیست . کار در قضاوتی هیچ است نتیجه بی نباشه دیوانگی اگر دادگاه در دادخواهیشده (( صادر حکم ، بزنی حرفی کنی پیدا فرصت تو اینکه از قبل و

و . بزند حرفی خواست می شاید وضع همان در کرد نگاه وکیل به ای لحظه ساماناون در چون نشد شنیده چیزی اما گفت را ولی مثل ای کلمه اول حرف نظر به

زد را آخر حرف وکیل مرد آخره: )) ((لحظه حرف داد :این پایان مباحثه این به و بمیرم)) !(( ،،، ترسم می من ترسم نمی مرگ از من

صفحه نیم یک خوردگی سر نوعی با خم کمر و کج و پایین به رو سر همان با سامانرا. خودش آرام آرام ، گام به گام و شد صاف کمرش چرخش این در با ،چرخید

برد بیرون اطاق از ، کولش بر خودش . بیچارگی

وکیل به مجهول معنای با نگاهی ، بود شدن خارج این شاهد ترحم با که بیتاآن . به که کرده را کاری همان بود مطمئن و بود آسوده وجدانش که وکیل کرد

داشت . دست در که قلمی با ساخت مشغول دیگری کار با را خودش ، داشته اعتقادزد قانون های کتاب آن لرزان برج بر نرم ای ضربه ، .

شد می کم زورش . چراغ

Page 69: Mara Be Khane Am Bebar

69

وهشتم بیست

. میدان وسط در چتری شکل آب فواره بود پوشانده را ماه کامل قرص ابر، ای تکهخالف . . در هم با بیتا و سامان بود مهتابی شب اما بود تاریک همچنان جا همه بود

در متحرک ماشینی و کردند می حرکت رو پیاده در شهر میدان کنار از مردم جهتبود . همراهش تاپش لپ کیف بیتا نبود . خیابان

پشت ودر شدند می شکافته آنها جلوی در و آمدند می آنها طرف به فوج فوج، مردمملحق هم به دوباره . سر

هوای . آن با سامان و کرد او به رو بیتا انباشت و کشید تو را هوا حجمی سامان،،شوره : )) (( دلم ، بیتا کرد بیان کلمه سه در را حالش ، سینه در محبوس مرده

آرام قول : ))، بیتا مادرانه ، داد دلخوشی بعد ای لحظه و گرفت را نبضش را مچش بهت دیدی نمی هم رو خوابش که رو چیزی بهترین ، شدی خوب خوب وقتی دم می

بدم ((

(( : ، نه گفت را منظورش کمرویی با و زد شخم دست دو هر با را موهایش سامانتنهاست (( که ، تو بزگ مادر برای

و ساخت ای کاسه اش پنجه و دست واز ساخت لب از مصنوعی لبخند یک بیتاهمینجاست : )) نگرانی گفت شجاعیه ((.سنگین زن او

آنها سمت به دوان دوان ، نوجوان دسته یک و بودند رو پیاده در زنان قدم همچنانپیوستند هم به دوباره و شدند نیم دو به ، . آمدند

Page 70: Mara Be Khane Am Bebar

70

ونهم بیست

بود . پارک باال به رو تقاطع یک ابتدای در دودی های شیشه با سیاه ماشین یکشد . می نزدیک رو به رو از یواش یواش ، خلوت آن در دیگری مشابه ماشین

پشت در پشت و شد گرفت ، نزدیک قرار تقاطع ابتدای در ، قبلی ماشین جلوی در .

چراغش دو خیره خیابان ، نور نبش طرف آن در ، بزرگ مادر خانه روی بر کامال گرفت . قرار

هم با هرسه شدند باز راست در ، در یک و جلو در . دو

ماشینی ، شد می گذاشته زمین به که تیزبود نوک بزرگ سیاه کفش . یک

ظاهری و بلند ریش و گشاد شلوارهای و عزا های پیراهن با شدند پیاده نفر سهروشن . . همچنان ماشین بستند را درها اندام درشت البته و ونتراشیده . ژولیده

چپ . چراغ جلوی در تا دو و راست سمت چراغ جلوی در یکی رفتند جلو طرف بهرفتند خانه طرف به ، هم . کنار

خانه بر غولی سایه و خانه سینه بر بود بزرگ مشت یک خانه ، سایه با برابر .

چسبیدند . هم به در روی سایه سه شد در با برابر در، روی بر و شد می کوچک سایهناپدید . ها سایه و شد قطع نور و شد خاموش ماشین سر سه با شدند تن یک . و

Page 71: Mara Be Khane Am Bebar

71

ام سی

کردند می روی پیاده رو، پیاده یک در همچنان بیتا و .سامان

گذاشته راست شانه روی را چپش دست و چپ شانه روی راستش دست سامانگفت : تاب بی و بود آورده پایین بین آن در را سرش و بود کرده بغل را خودش ، بود

احساسش)) (( : )) تونم می گفت دوباره او و کرد او به رو بیتا گردن می دنبالم دارن کنم ((

، کشید می زمین روی را پاهایش و بود ولو و شل تنش و دست که همچنان سامانیه : )) . راهی باشه بهتر برام شاید گفت می راست ایمان شاید گفت رفتن قصه

بشم (( سفر

و وراست چپ به را سرش و ، قصه این از شد تاب بی نچ به بیتا و برد وچپ راست . کرد

نامعلوم : )) (( جای یه به پاشید نمک سامان

نه : )) (( ناخودآگاه و آرام داد نشان واکنش بیتا

معلوم : )) (( نا مدت یه برای پاشید فلفل سامان

نه : )) (( تر کشدار و تر بلند داد نشان واکنش بیتا

Page 72: Mara Be Khane Am Bebar

72

نصف . هایش قدم و بست فرو دم و فشرد هم به را لبش ایستاد باز کالم از ساماناو و چرخید و رفت او جلوی سرعت برابر دو با بیتا و گرفت توقف آهنگ و شد نصف

آدمکی که پیاده عابر موازی خطوط ابتدای در ایستاد مقابلش در ، کرد متوقف راداشت خود وسط در مال . لگد

ترغیب تصمیمش از انصراف به را او بود گرفته را او پیراهن گوشه که همچنان بیتاکنه : )) (( تازه موعظه یه بزرگم مادر فردا شاید کرد

عالقه این به و کرد شگفت نگاهی بود چسبیده را پیراهنش که او دست به سامانقدم زنان قدم هم دست در دست و فشرد و گرفت را دستش و کرد عالقه ابرازسامان. . خیابان عرض از گذر برای افتادند راه به مقابل طرف از آدم ای توده زدند

گذشتند و گذشتند خط از بیتا . و

ویکم سی

هم . . دست در دست آمدند می انسان دو بودند رفته ماشین . دو

هر با طرف هر به سبک و آزاد سرش بیتا و بود گیر جایی در سنگین سرش سامان. قدم

. ، بود دور آن در او دید در آنچه شد متمرکز افق خط از باالتر او نگاه ناگهان کهبود مادربزرگ خانه باالی طبقه باز پنجره دو و باد در اهتزاز در پرده سفید . پارچه

او . دید در بار این آنچه دوخت افق خط امتداد در را نگاهش کنجکاو دوباره بیتالنگه از ، باز کامال و چاک دولبه رنگ، سفید در ، شده کمتر کمی فاصله آن ،از بود

بود بزرگ مادر فانتزی خانه شکالتی و چوبی دیوار بر ،عیون . شکسته

طرف به را آن آهسته و کرد بلند آهسته دوشش از را کیفش بند آزادش دست با بیتااو به سامان و بود زده زل جلو به که همچنان ، برد . سامان

Page 73: Mara Be Khane Am Bebar

73

خود دوش روی بر آهسته و گرفت آهسته را آن حرف بدون خبری بی در سامان. گذاشت

همچنان . اما شد بیشتر فاصلشون و تر کند سامان های قدم و تر تند بیتا های قدمبود سامان دست در بیتا . دست

و . داشت گریز میل بیتا دست دو به ، رسید ممکن حد ترین بیش به دو آن فاصلهمانده . سامان دست در که بود بیتا انگشتان سر فقط نداشت جدایی میل سامان

و . گسست اتصال شد ول ، شود کنده آنکه از قبل فیلم آهسته حرکت مثل که بودگریخت فورا . بیتا

افتاد و کرد ول هم را آن ، هنوز بود دراز خال در دستش واج و هاج . سامان

فاصله . دوید می مردانه ، سرعت دو های دونده مانند پاشنه روی هایی جهش با بیتاقدم قدم و پایید می را اطراف سامان و ، بود دویده کوچکی زمان در را بزرگی

بود آغاز نقطه در . زنان

اثر در ، در آستانه در و دوید می سرعت برابر دو با در، ورودی طرف به مستقیم بیتابه شدیدی تکان توقف آن اثر در و شد متوقف ثانیه نصف در بود دیده خانه در آنچه

بود شکسته دیوار روی داریوش عکس قاب ، خورد . عقب

نگاه . چپ به خانه سوی این به شد خانه وارد احتیاط با کوچک قدم سه دو بااز . جدا بند بند آن اجزای و بود افتاده امان بی دیوار گوشه در خانه بزرگ گلدان کرد

چراغ . و بود سوخته و سیاه دیوار روی تابلوی آن کنار پرپر گلهای و بود افتاده همشکسته کمرش آن . روی

ته . از درازش سیم ، زمین روی شده دمر جاروبرقی کرد نگاه وسط به چپ ازاش . . الستیکی حلق بود نمایان اش شکافته پشت از درونش کیسه بود بریده

خودش روی کج و خم اش فوالدی لوله و بود گره چند با . مسدود

داغون . و درب ها صندلی بود پهن زمین روی شکم از هوا در پا میز ، وسط دربود . چوب تپه آن بر سوار لوستر بود بار آن . برپشت

را . خود از نیمی دیوار روی المپ نگریست راست به خانه سوی آن به ادامه در بیتابی . ، تن بی آکواریوم بود آویزان و پاره وسط از آن زیر عکس و بود داده دست از

سقوط . . از چکه چکه صدای بودند خوابیده مرده آن کنار در ماهی چند بود آبماهی و بود آکواریوم شکسته شیشه از ای تکه درون ، مانده ته آب قطره قطره

زد می آبشش به آب و کف به دم ، کوچک گودالی درون . کوچک

Page 74: Mara Be Khane Am Bebar

74

خانه . اولین بود پادشاه خانه تاریکی در آتش رقص و بود شعله از پر شومینهقدیمی . لگویی خانه آن کیک مثل بود ذوب حال در آتش در بیتا و سامان . مشترک

پیمود نگاه با را چپ تا راست از و رفت می جلوتر تر آهسته . همچنان

هم . دید چپ در را اتاقش درون و ، راست در را آشپزخانه درون پایان نزدیکی ازویران . ویران درد هم و . داستان

و . انباشته مستانه آن زیر در زیادی های بطری و ها خوراکی بود باز خالی یخچال دربودند . شکسته

بود داغون ، ریخته هم به آن کف در آشپزخانه اسباب و . جهاز

پر . اتاق همه بود انداخته وحشیانه پایین ، باال آن از میز روی جانبی لوازم و کامپیوترها . سقف از سربریده چراغ سیم بود پراکنده وار دیوانه و کودکانه ، بالش پرهای از

سالن مثل اتاق در و آشپزخانه در ، بود . آویزان

صندلی . به پایش برخورد از جابجایی اندک آن از کرد تکمیل را تمام نیمه گام یک بیتاگچش . . به پا بزرگ مادر عصای کرد نگاه صدا ساخت محل به شد ساخته صدایی

دست . . کف دو بر را جان بی عصای نشست پایش کف رو آرام او پای جلوی در بودکه . . عصا پایین به پیمود نگاه با را عصا باالی و قد امتداد ، انتها تا ابتدا از گرفت

سرش . . به عصارا ته همزمان کرد نزدیک عصا ته به را سرش کرد صبر رسیدکرد . نزدیک

بود چوبی عصای ته در تراشیده آدمک کله و سر بر خون لکه . چند

آهسته . احتماالت و خیاالت ترین بد با بود مانده باز نیمه دهانش و باز چشمش . )) سفت : )) و خشک هم از قهر انگشتانش خورد نمی جم جون مادر کرد زمزمه

از . . تر سفید رنگش باشد گرفته برقش یا اند کرده داغش که بود این مثل بود شدهفیلم . آهسته حرکت مثل و کرد خوردن غلت به شروع او دستان کف بر عصا بود آرد

پرید پایین او انگشتان سر . از

به . رو زده وحشت بود برخاسته زمین از بیتا که بود نرسیده زمین به پایش عصاجون : )) (( مادر زد داد و برگشت ، کرد عقب

پشت ،از شده خفه سکوت آن درون دار کش و دار موج مادربزرگ صدایبا : )) (( . باال از صدا همان دوباره برگشت صدا دنبال فورابه بیتا اینجاییم ما سررسید

نگاه : )) (( با ، گرفت هدف را صدا منبع فورا صدا با همراه بیتا زنده آورد . خود

Page 75: Mara Be Khane Am Bebar

75

قفل . را صدا منبع که حالی در نبود تراس روی کس هیچ اما بود تراس روی از صدازمان ترین سریع در و برداشت عجله با عقب عقب قدم چند ، نگاه با بود کرده

ویکی . . کرد ها پله از رفتن باال به شروع دوید پله راه طرف به و برگشت و چرخیدکرد طی سرعت با را ها پله . یکی

راست راست به خبردار ، شانه چهار تراس ابتدای در و نوردید هم را پله آخرینمرور . به و بود حبس سینه در نفسش دوخت را چشمش پایین در کنجی به و ایستادمی . خارج فراوانی آب بخار دیگرش سمت در توالت و حمام از شد می تر کمرنگ

. شد

بود خوابیده دراز به دراز افقی ، تراس کوتاه دیوار زیر امتداد و کنار در بزرگ مادرپایش . . . از سرش داشت تن به حمام روپوشی حوله بود خیس موهایش زمین روی

بود . دست یک فاصله در ، سرش باالی ، زمین روی تلفن بود دورتر بیتا . به

در گلی های گونه با و کرد بلند زمین روی از را سرش ، شده زنده مرده مثل ناگهانزد او به زل مهربانی با زد می برق که چشمانی و برفی . متن

وبازدم . دم با شد ول هایش شانه ، شد شل پلکش ، او راه روبه زنده دیدن با بیتارفت رکوع به یکراست و ریخت بیرون راحتی به را درون خستگی ، دم به . دم

فشار . با بیتا نشست پرتوان ، دست کمک بدون ، بود دراز زمین روی که بزرگ مادررفت خود بزرگ مادر سراغ به عادی ، آرام و برخاست یکراست زانو بر . دست

بود . دراز اش گچی پای کنار در سالم پای و بود زده تکیه تراس دیوار به بزرگ مادراو . های شانه اعتماد و اتکا و کمک به گذاشت بزرگ مادر شانه روی را دستش بیتا

روی . . پا چهار، کرد دراز او پاهای کنار در را پاهایش سپس و نشست درکنارشبود دراز . زمین

مادر : )) پرسید آرام و کرد کج بزرگش مادر های شانه روی را سرش بیتا سپسنبودیم (( که ما ؟؟ شد چی ؟ بود کی ، بزرگ

باال کمی و جلو طرف به را خود روی که حالی در سپس و کرد او به رو بزرگ مادررا جوابی کرد می سعی گویی ، شد فشرده کمی شده تیز های گوش با ، داد تغییر

بشنود کسی از عقب .از

به . : )) : (( سپس و شد بد خیلی کرد زمزمه بود رسیده ، در پای به اکنون سامانافتاد راه به خانه .درون

Page 76: Mara Be Khane Am Bebar

76

در . و داد راست دست به چپ دست از را بیتا کیف و چپ به راست از را رویشنزدیک . هم به هایش شانه گرفت دست دو هر بر را کیف دسته ، تباهی تپه مقابل

شد . : )) (( بد بد کرد زمزمه تر آهسته و انداخت پایین را سرش و ایستاد شد

سختی به و دنده دنده ، کرد جا جابه باال به رو روبه از و ، رو روبه به زیر از را سرشدید. می را بود او دید از باالتر آنچه چشم زیر با .

تا . دیوار راحت و نرم ، گشت ظاهر و آمد می باال دیوار پشت از بزرگ مادر (( : . ، کردم دعوت رویی خوش و بینی خوش با کرد آغاز گونه پیامبر بود زیرنافش

کرد (( : التماس و دعا مانند باال کامال ، برد باال را دستانش سپس و نشد اجابتتکمیل)) ..(( ، آورد می پایین مایوسانه را دستانش که حالی در و کردم موعظه

نشد : )) (( اجابت کرد

فرمان : )) کرد هجی نبود دار بر خی شو که لحنی با و شد گود غضب از چشمانش)) نشد اطاعت ، دادم

کرد : نازل بود کج طرفی به که دهنی با و خاست می بر زانو روی بر فشاری باکردم)) (( پرتاب رو عصام هم من

عاقبت به توجه تمام دادن با و برد باالتر به باال از تکان یک با را سرش سامانکرد نگاه او به مستقیم ، او . داستان

انگشت چهار و پایین در شصت انگشت که حالی در را دستش فورا بزرگ مادربود آن باالی در ،دیگر

چهار : )) (( آن سپس و نشد اژدها کرد اذعان و برد او مقابل به خودش مقابل ازتو : )) خورد بجاش اما گفت دیگری تقدیر و گذاشت سرش فرق روی بر را انگشت

شدت (( . و داد فشار سرش روی را انگشتانش سپس شکافت را فرقش ، سرشفشرده و چشم یک بستن و هایش شانه درون سرش کردن فرو با را ضربه آن

کمدی نمایش ، داد نمایش صورتش کردن دار وموج کج و دیگر چشم یک . کردن

کیف و شد خم کمی سپس و زد حقیقی لبخند ، بال آن و نمایش این از سامان . تپه متوجه دوباره که بود دستانش در کیف دسته هنوز گذاشت زمین روی را سنگین

یک . . داشت چشم تپه دامنه در جایی به شد مقابلش شکسته های صندلی ، چوبیزیر . را پایینی متاثرلب و متاسف دوباره بود شکسته جلویش پایه یک و بود صندلیکف . . بر را صندلی آن و خودش کرد فرو تپه در بیل مثل را دستش برد باالیی لب

آفتاد . آن جلوی از دیگر پایه یک آورد باال . دستش

Page 77: Mara Be Khane Am Bebar

77

نو از دو هر روزی و . روز

با و دنده به دنده ، کرد جابجا باال به رو به رو واز رو به رو به ، زیر از را سرشدید . می را بود او دید از باالتر آنچه چشم زیر با . سختی

شد : )) (( خم تراس روی او طرف به و بود دومم ازدواج اسباب کرد آغاز بزرگ مادرسرت : )) (( فدای گفت و

نگرش از متاثر ، واقعه از تاثر بی و برد تر باال به باال از تکان یک با را سرش سامانکرد نگاه او به مستقیم . او

تازه : )) جهاز یه تازه گفت بازیگوشی لحن با و کرد تمام را بازی بزرگ مادردادم (( سفارش

می آب دلش در که قندی شیرینی و ساخت قلبش روی تقاطعی دستانش با سپسراحت خیال با که چشمانی با و اش شانه بر سرش گذاشتن با را نمی ، شد را جایی

نمایش . داد نمایش ، داد می جای خود در راحتی به را کشتی یک که دهانی با و دید. کمدی

و طنز درک از بعد مرحله در و شد ور غوطه شگفت حسی در مرحله یک در سامانکرد . بیرون سر از قصه با را خود غصه آمد وجد به او حرف پوشیده . نکته

نشست زمین بر آن با راست یک و چسباند باسنش به را پایه دو پایه . چهار

شد پایه چهار دوباره سامان پایه دو اضافه به پایه دو پایه .چهار

Page 78: Mara Be Khane Am Bebar

78

دوم و سی

شل . . کم کم رفت نمی اما رفت می زد می قدم نقطه یک در جا در سامان پای دوایستاد . باز حرکت از باالخره اینکه تا شد تر ول . و

عقب . به بود ایستاده دیوار پهلوی در بزرگ مادر خانه باز لنگه یک در کنار در سامانجاده . . امتداد ، کرد نگاه جلو به تاریکی به منتهی و دراز جاده و بود باز راه کرد نگاه

پیوست می تاریکی به نهایت .در

را خودش دیوار روی پل تک کلید با و زد تکیه دیوار به پهلو از رمق بی و میل بیدر . . چارچوب باالی چراغ مکرر در مکرر پایین باال ، پایین باال کرد شکسته ،مشغول

خرابه . از که خانه درون از بیتا و بود کرده گیر وصل و قطع بازی در سامان بودپای به اعدامی یک های گام با ، آمد می در سوی به بود سرخ . چخالی لبی با دار وبه

با . پشتی کوله داشت فاصله قطره چند گریه با که گلو در بغض و تر چشمی وپشت بر دوشش دو روی بر سنگین و مجهز ، لول . پتویی

از . دست سامان او دیدن با ایستاد سامان مقابل در و شد خارج آن از رسید در بهاو به نیرویی اندک دیوار و کرد وارد دیوار به نیرویی اندک شانه با و برداشت بازی

که . بود تنها قدم دو ، دو آن میان فاصله بایستد بیتا مقابل در توانست او تا کرد واردفاصله . او با حاال قدم یک باد در بیدی ، خوران تلو سامان گذاشت جلو قدم یک بیتا

حلقه . به سامان حال بی چشمان و سامان حال بی چشمان به بیتا نگاه داشتگفت . : می اش تجربه از بغضش با که حالی در داشت دست در بیتا که بود طالیی

)) ؟)) بشمارم بخوام آخرش تا رو ها لحظه ، شده باعث چی ، بدونی خوای می . ، دست یک در آورد باال و گرفت را سامان بزرگ دست که بود بیتا کوچک دست

انگشت کوچکترین کنار کوچک انگشت وارد را حلقه دیگر دست با و سامان دسترسیدن : )) شوق کشید تصویر به را آینده در ای لحظه که حالی در کرد او چپ دست

ذاری (( می انگشتم توی رو آزادی حلقه تو، که ای لحظه به

آزادی " کلمه یک بود شده حک حلقه آن " روی

Page 79: Mara Be Khane Am Bebar

79

به رو ، وجود تمام به چشم تمام با بود روییده او در که شوقی با سامان ، بیتا مثلداستان : )) نهایت شد یادآور را پوشی چشم قابل غیر پایانی بیتا که داشتند هم روی

تو (( : )) پرسید را جواب زیر به سر سپس و منه بودن اینجا دلیل که ماست عشقشد (( بلند سر بعد اندکی و ؟ بشمری رو اونا خوای می . هم

یک . در و کرد پرواز یکدیگر طرف به دستانشان شد ساز کار و مشترک ، تجربهبر . سرها و هم آغوش در شد نیست آنها میان مانده قی با فاصله قدم یک ، لحظه

هم های . شانه

ساده ، برپشتش بار با را بیتا سامان بودند برده آینده از که حالی از ، تازه جون آن باعشق . از و بود هم مقابل در بسته هایشان لب ، باال آن در کرد بلند زمین از سبک و

زدند می نگاه با ها . حرف

خلوت محله یک و خانه یک و بودند دو . آن

سوم و سی

آمد نزدیکی از تاریکی در مهیبی ترکش . صدای

زیر پشتی ازکوله و زد کنار را پتو و پرید خواب از بسته کامال های چشم با سامانو . باز دهان با نشست و شد خم شدت به ازکمر نیمکت روی بر و شد جدا سرش

ترس از حبس . نفس

به . . پهلو را پاهایش شد می رد کنارش از که بود ای بچه دختر شد رد کنارش از تنیجلو . به و کرد می نگاه عقب به شد می دور ذره ذره و گذاشت می هم کنار در پهلو

رفت . می

لپ . . شیر دم و گوزن شاخ با ومک کک ریز های دانه از پوشیده صورتی با دختریرنگی . هایی ناخن با بود آویزان آن از بزرگی بادکنک الشه که دهانی و باد از پر های

از پر کنک باد یک اندازه به حجمی که منجمد شده پنجول انگشتان سر بر بلند و تیز وداد می جای خود درون را . باد

های برگ روی بر جدل و بحث در که بودند زنی و مرد تنها ، راه همان در دورتر کمیآنکه بی رفتند می منازعه در ، پارک حاشیه وبار برگ بی درختان زیر خشک و زرد

بکنند نگاهی سرشان پشت به . حتی

Page 80: Mara Be Khane Am Bebar

80

، پا هر زیر خشک های برگ شدن خرد کن خرد اعصاب صدای با همراه زن صدایبریم : )) میگی تو ، شمال برم خوام می من ، همینه همیشه که آمد می زا تنش

اشتباه . . اولش از ازدواجمون سیاهه نه گی می تو ، سفیده بینم می من جنوببود .((

چشم به چشم ، تر گرد چشمانی و گرد دهانی با و رسید شگفتی به ترس از سامانعقب . و گذاشت می دیگه پای پشت نرم نرم را پا یک دیگر ، دخترک دوخت دخترک

رفت می پاورچین . عقب

زیر . هم روی را دستش دو هر کرد خارج نزولی صدای با را هایش لپ درون بادکرد . باز دهان تا افتاد دهانش از هم بادکنک الشه ، لبخندی با و گذاشت نافش

نداشت . دندان دخترک شد فاش . رازش

بود مرد . نوبت

باشه :)) ، جداشیم گی می تو رسید می شد، می تر خفیف و دورتر مرتبا که صداییکه . (( حالی در سپس و کنیم می نصف داریم چی هر نیست مشکلی ، خوب خیلیجا زن چپ به راست از میکرد حمل ، بود دست دو هر در ساک دو که را زندگی بار

))! و : )) . ؟ کنیم کار چه بچمون با اما خودش راه ره می هرکی داد ادامه و شد جا بهچطور : )) بگو ؟ ها پرسید دوباره تاب و آب با و برگشت جایش سر به دوباره

بیا . (( : )) ، دخترم زد صدا بلند عقب به رو زن بعد ای لحظه باش زود کنیم نصفشاینجا ((

با ، جفت جفت هایی گام با و برگشت فورا ، دانست می غنیمت را لحظه که دخترک ، اسب بسان خود شده دور والدین سوی به ، هم از کوچک مکانی و زمانی فاصله

خودش . و ماند سامان دوید . یورتمه

روی بر نیمکت عقب گوشه در آنچه از که بود نگذاشته پشتی کوله روی را سرششد دید زمین خم کمر از شدت با و شد حبس ترس از نفسش و باز دهانش دوباره ،

سمت . در و داد فشار زمین بر را هایش پا نشست ،کج بود دیده آنچه به رو وآورد فشار نیمکت پشتی به پشت با ، . مخالف

بود . دار لب سامان پای خورد می تاب زمین بر ، داری آماده . سایه

انتهای . و آهسته را مسیر ابتدای چرخاند باال و عقب سمت به مسیری در را سرشکرد طی ناگهانی را . مسیر

Page 81: Mara Be Khane Am Bebar

81

تنه . بر و بود برگشته سر از و بود رفته پایین بود ای شاخه بر خورده پیچ ماری دمتن . ! . پوست بود زده دار را مرغوبش لباس ماری بود ساخته ای حلقه و بود پیچیده

و . دم خورد می تاب اش سایه از تر دامنه کم پایه فیزیک قوانین اساس بر مار . ، آسوده بود برده که مسیری همان از را سرش شد آشکار و فعال بازدمش

گرداند بر . یکنواخت

کرد پاک را بود زده بیرون اش پیشانی از که ترس درشت های قطره دست پشت بایا . ؟ خوابم میان در را پلکش ، بست را چشمش غوزکرد درون به کمر به غوزی با

را . . سرش انداخت باال را مردمکش کرد باز را چشمش سپس و لرزاند بیدارم؟نگاه خود روی به رو در حقیقتی به مستقیم باز کامال چشمان با و گرفت باال کمی

. کرد

هرکس از خالی پارک مرکز در قدیمی چرخان کچل فلک ، پسرک و چرخ بر سوار بود او مراقب و ناظر ، . ساکن

که . بودند فرصتی منتظر و داشتند نمی بر چشم هم از داشتند هم چشم در چشمبشکنند را . فاصله

چهارم و سی

بیشتر . فلک و چرخ خوردند می چرخ ، فلک و چرخ بر و بودند نشسته هم روی به روچرخیدند . می خود به خود ، هم خالف ثابتی سرعت با که بود طلق صفحه دو فقط

چیزی : )) دور به چیزی هر ، پایه فیزیک قوانین اساس بر گفت می بزرگ ، پسرک)) تر سنگین و تره بزرگ خودش از که ، چرخه می

Page 82: Mara Be Khane Am Bebar

82

دور : )) به ماه ، هسته دور به ها الکترون داد می گوش سامان و زد می مثال اوبا (( وحش باغ سردر از بچه پسر دو که حالی در و خورشید دور به ها سیاره ، زمین

حرکت آنها به منتهی ای باریکه در و شدند می خارج ، حیوانات تصاویر از پر دیواری)) رییسشون : )) دور به افراد حتی و داد ادامه ، کردند می

فرفره مانند خودش جلوی در باال به رو را اش اشاره انگشت که حالی در سپس وخودت : )) دور به عمرت طول در کافی اندازه به واگر کرد مقایسه ، چرخاند می

و (( چرخاند قمر مثل پایین به رو سرش دور را انگشت آن جهت تغییر با و بچرخیهمه : )) که بینی می خودت چشم با من مثل باالخره هم تو روزی یه گرفت نتیجه

گرده (( می سرت دور داره کهکشان

)) ؟ : )) چی که داد پاسخ کوتاه ، انگیزه و میل بی سامان

اشاره : )) (( انگشت و بشی دم و شاخ بی که داد پاسخ ، لبریز صبری بی با پسرک (( : باش اونو هی ، بگن و ببینن مردم که کرد پرتاب و رفت نشانه او سمت به را اش

جاودانگی(( : )) نبود در اگرچه یافته تغییر حالتی در کرد نظر اظهار دوباره خودش و ضعفه (( نقطه بزرگترین خودش زندگی

بود حوصله وبی انداخت پایین را سرش . سامان

آن . و گرفت را بود زده بیرون جیبش سر از که شکالتی دم شد کار به دست پسرکشکالت . : )) !(( داد سریع و برد سامان طرف به جهشی و کشید بیرون آنجا از را

طرف به را دستش کف داشت که میلی بی بقیه با و کرد نگاه شکالت به ساماننه : )) (( کرد رد و کرد دراز شکالت

پسرک : )) (( . و کرد نگاه او به او مانند سامان نه نگو گفت دوستانه جواب در پسرکجا : )) همه و خوان می همه که ، آزادیه شکالت این کرد معرفی خوشرویی با

هست ((

ای جمله که حالی در کرد کج چپ به بعد و راست به را گردش بامزگی با سپس و)) (( : شیم فامیل هم با تا کشه می طول کم یه ، دونم می کرد می ول را عجیب

گرفت . . بود کرده رد قبال آنچه کرد نگاه شکالت به باره دو زد کوچکی لبخند سامانبزرگ. . و متوسط ، کوچک خط سه واضح عالمتی و داشت سفیدی روکش شکالت

کمان یک سمت یک کمان ، در دیگر انتهای در دیگر خطی و کوچک دایره یک کنار در . " آزادی. شکالت شد می ذوب داشت ای نوشته ، شکالتی زیر در "

بود نقش پسرک شرت تی سینه به کوچک و پشت بر بزرگ عالمت . همین

Page 83: Mara Be Khane Am Bebar

83

کرد وارسی را شکالت ظاهر نزدیک از . سامان

عمیق را تنش عطر بسته چشم با و بود کشیده پایین را شکالت لباس سامانگرفت دهان به را آن تن نیمه و سینه و سر و کرد . استشمام

تقریبا و شدند دار خبر ، جفت به پا پسرک مقابل در و بودند رسیده میانه به ها پسررییس . )) (( سالم دادند نظامی سالم همزمان کامال نه و

لذت اوج در خوشش طعم از و چرخاند می زبان با را داشت دهان در آنچه سامانعالمت یک با افرادش به پسرک و داد .، بود آزاد دست فرمان که ترتیب این به

به بزرگ و متوسط ، کوچک انگشت سه درحالیکه و برد باال شانه کنار تا را چپشبود شصت شق انگشت به منتهی ، شده گرد اشاره انگشت و هم کنار در . خط

دادند ادامه را راهشان و شدند آزاد فورا ها . پسرک

(( : )) نوین : )) تعالیم به جدید نسل کرد ابالغ پسرک و ؟ رییس چه یعنی پرسید سامانبی (( . گردون چرخ گذاشت باالیی طلق روی را دستش کف بعد و ؟ داره احتیاجسامان . . کرد کج چپ به شانه موازی را گردنش سپس شد متوقف راحت مقاومتصحنه . کرد کج راست به یعنی طرف همان به شانه موازی را گردنش او دنبال به

بود حک باال برصفحه . شطرنج

نقش آن دیوارهای بر که رسید می کلوپی سردر به دو، آن دید و باریک راه انتهایبازیها " کهکشان بود نوشته آن ورودی در سر بر و بود " کهکشانی

شدند . می کلوپ وارد بودند رسیده خط آخر به پسر . دو

پنجم و سی

Page 84: Mara Be Khane Am Bebar

84

بود بسته در باالیی لنگه با آن باالیی نیمه ، کانتینر بار حمل اطاق انتهای باز فضای از . بود انتها در گوشه درهمان سامان پشتی کوله بود باز ، زمین طرف به پایینی ولنگه

در دو به دو افراد قد از بزرگتر ، بزرگ نمایشگر هفت بار، حمل بزرگ اطاق درون وبود انتها در یکی و هم . مقابل

ابتدای . سوی آن در بودند بازی سرگرم نمایشگرها مقابل در گانه جدا ، بچه هفتبود . او بازی ناظر و پشتیبان ، پسرک اولین کنار و پشت در رییس پسرک اطاق،و شد وارد ، بود تعبیه سو همان در که گرد ورودی از و کرد خم را خودش سامان

رفت نرمک نرم رییس پسرک سمت به مقابل طرف به . مستقیم

کج کشتی برای مناسب وهیکلی بزرگ بازوهای و ورزشی پوششی بازیگر، پسرکبند سر بر هایی دکمه و ها برجستگی که مخصوصی چرمی های دستکش با و داشت

داشت دسترس در دست در ، آزاد دست با را بازی فرمان ، داشت انگشتان . بند

دسته طویل هایی صف در مردم و بود شروع حال در بازی نمایشگر، صفحه دردوطرفه هایی افکن نور با زنده جمجمه شکل به روباز ورزشگاهی دهانه از دسته

هیاهوی . و نبود خالی جای هیچ حساس رقابت این از شدند می وارد ، چشم درخوردند . می چشم به وسط رینگ وسط در نفر دو بود هوا در مشتاق . جمعیت

و . کرد کج راست و چپ به بار دو را گردنش بود آماده رقابت برای هرکول پسرکروی را هایی دکمه تند تند و گرداند هایش شانه مفصل حول بار دو را بازوهایش

شد . صحنه به ، بازی تماشای محو سه هر حواس داد فشار . دستکش

موج و نویز خطوط ای لحظه برای مجازی دنیای یک به واقعی دنیای یک از انتقال درشد آشکار نمایشگر صفحه . روی

به را گردنش بار دو هم رینگ وسط در ، بازو در عیان و سخت قدرت با هرکول مردگرداند و کرد کج ، پیروی به شانه حول را بازوهایش و راست و . چپ

های مشت با بازی و آمد او طرف به او پوش پالتو زن رقیب ، رینگ دیگر طرف ازاین . شد شروع زد هرکول مرد شکم به او که گزشی بی اما پی در وپی سریع و تند

نبود او جثه و اندازه و حد در وجه هیچ به . رقیب

کمک با کمان در تیری مثل را مشتش هرکول پسرک تا چسپس شانه و کمر رخش باید : )) ها مشت گفت می باز را ای آموخته خود با و برد عقب به شد می که آنجا

مقابلش (( خالی فضای به بود داده خیز دور به که را وجود قوای آن و باشن عاشقباشن : )) (( داشته کارایی تا داد ادامه و کرد روانه

Page 85: Mara Be Khane Am Bebar

85

در زن شده گیری هدف قلب سمت به رهیاب موشکی همچون هرکول مرد مشتموثر شوک یک و کوفت آن به محکم و رسید آن به تا رفت می فیلم آهسته حرکت

داد آن . به

سر تا رفت هوا در بالشی همچون و رفت در سرش از هوش و دهانش از نفسشخو زمین به پشت به درجایش .

تاگرد شد ، گرد بلند تشویق به صدایش و جمعیت .

گرم جا در تکنیکش نمایش از نمایان رضایت با آمیخته ای چهره با هرکول پسرکپسرک . . به بعد و رییس پسرک به گانه سه سامان نمود می آماده دوید می گرم

انداخت سو نمایشگر به سپس و . هرکول

روی . . را دستش خوابید شکم روی و خورد غلت نیم درد با خورد می تکان زن آندوباره . رو به پشت از ترفند یک از چابک وایستاد شد بلند باالخره و داد فشار زمین

شد حمله . آماده

دوید می جا در گارد در هرکول . مرد

و گرفت وسط از دست دو هر با را پوستش پالتوی یقه عادی غیر زن رقیبوزن . پریدند می یکی یکی پایین تا باال از ها دکمه کرد باز پهلو به هم از را دستانش

شد می دیده . بیشتر

بد پوشیده نآن ، نقشه مثل رنگارنگ ، تکه تکه کوچک پارچه تکه دو با تنها سفیدش . بود

تغییر . سوی به سامان ببیند بهتر تا برد تر نزدیک را گردش چشمان هرکول پسرکشد او . حالت

پایین . ها شانه از پالتو کرد ول ای زنانه حالت در را هایش آستین سر پوش پالتو زن . . ، برد تو را شکم افتاد زمین بر پشتش در نرمک نرم شد خارج دستانش از رفتبه . پشت ، داشت او به رو که حالی در داد نشان آماده را خودش ، جلو را ها سینه

بر . . پا کرد فرار و دوید مخالف جهت در سپس و او سوی به عقبی قدم یک کرد اوجست رندانه رینگ محدوده زیر از و گذاشت . پوستش

و کرد پرواز رینگ محدوده باالی از و گذاشت او پوشش به پا او دنبال به هرکول مردبی . هرکول مرد و شد رینگ محوطه اطراف الی و گل محیط وارد زن رقیب پرید

آ وارد او تصاحب در او . ندرنگ پی در مرد و دوید می گل در زن شد پست جای

Page 86: Mara Be Khane Am Bebar

86

. . با . رفت دست از تعادلش نرسید هرگز اما برسد او به تا کرد دراز را دستش بودفرو . گل در کرد سقوط صورت با هیبتش و قدرت تمام با خود پای با خود دست

شد دراز پا تا دست و . رفت

پا سر پای رفت ، دو او پشت بر او سراغ به که بود مانده تنها .

برنده : )) (( ، من کشید می فریاد و پرید می هوا به او پشت به زن

بود . برپا غوغایی خلق میان در برد می فرو گل در فشار زیر بیشتر را او پرش هر بااظهار. : )) (( و افسوس گفت حسرت با بود انداخته پایین را سرش هرکول پسرک

مسئوالنه : )) (( رییس پسرک کنم معرفی رو خودم تونستم می کرد اضافه پشیمانیرا : )) (( بازویش خشم از پنجه با هرکول پسرک داشتی فرصت تو کرد ارزیابی

گفت : )) (( . : نکته رییس پسرک شانس نه اما داد پاسخ حاظرجوابی وبا فشرداز)) ذهنت داشتن نگه دور به تو توانایی به همه ، نداره وجود شانس اسم به چیزی

مربوطه (( هستی انجامش حال در که عملی

خا شانه هرکول پسرک بود : )) ((لو بزرگ وسوسش ، تقصیرم بی من کرد ی

عبرت پل شکست از و گذاشت بازویش روی او دست روی دست رییس پسرکبازی : )) . گل تو هرگز این از بعد جنونه و خشم نیروی از بیش عقل قدرت بست

رفت (( آنها میان از سپس و . نکن

گیر . ضربه هرکول پسرک گذاشت او پای جای در پا ، جلوتر قدمی سامان . بود رویا در عجایب سرزمین در سامان کرد خارج دهانش از را . مخصوصی

و ریز پسرک پشتیبان و یار رییس پسرک که جایی در مقابل سوی به سامانمی که شنید می و رفت می ، بود سیاه کامال تقریبا مقابلش نمایشگر که خردسالی

، گفتن

نه : )) (( : )) (( دانست می رییس پسرک و ؟ سوختم من پرسید باخته ، ریزه پسرک

)) ! جواب : )) انتظار در و ؟ تاریکه جا همه چرا شد جویا گور و گم ریزه پسرک پسمانده یخ و . خشک

او سمت به که مشابه وضعی در یافت را سامان و کرد عقب به رو رییس پسرک کهمانده راه در مانده در مقصد بی کمانی در ، حرکت در پایی و سر با آمد . می

داد : نشان ، ریزه پسرک مانده معطل پرسش جواب در سامان به رو رییس پسرککن)) ! (( فوران

Page 87: Mara Be Khane Am Bebar

87

کش دست روی های دکمه با بازی مشغول ریزه پسرک فرمان این دنبال بهباال پاهایش های پنجه از و ایستاد ، رسیده دو آن پشت به سامان و شد مخصوصشببین . : )) (( خودت گفت و کرد نمایشگر به رو خودش رییس پسرک سپس رفت

تا است گرفته را گازی موتوری گاز اینکه مثل را مچش ، اطاعت در ریزه پسرکچرخاند . آخر

و . پیچید گردبادی شتابان هوهوی شد مستقیم صفحه به رو زاویه اندکی با سامانصدایی . رفت می آن دنبال به و رسید می هوا در ، مرکز از مردی گریزان بانگ

از . و لرزید می خود به زمین تاریکی آن در سنگ روی ای مته چرخش به شبیهمسدود راه ، کوهستان در کوهی سر گودی پشت در انباشته گاز فشار تراکم

فوران مردی خاموش و تنگ آتشفشان آن از آن دنبال به و شد باز ترکش با مجراییدست دو در ، بران شمشیری با تن بر پوالدین پوش زره سر بر خود کاله ، کرد میآسمان به نگاهش و اسطوره یک هیبت در شقه دو و بلند ریش با سر باالی بر گرفتهخاکستر و خاک و گدازه و گاز مقداری بدرقه با موشک مثل شد می جدا زمین از . و

پیچد نمی گویی که پیچید می . آنچنان

آسمان . لحظه بر افزون شتابی با شد می دور زمین از آسمان سوی به مرد ابرسوی به ، متفق زد برقی و رعد ناگهان که سنگین و سیاه ابرهای از بود تار و تیره

شد شمشیر وارد متحد که مرد . ابر

آن دنبال به و زد بیرون ابرها از بود شده مبدل نورانی ای تیغه به که شمشیر نوکخودش . دور به او گردش از ابرها فیلم آهسته حرکت در شد فراتر ابرها از مرد ابر

سوی به ناگهان و شده زده پشم مثل ، شدند می پراکنده و گشتند می او دور بهشد ذره و جست وار گلوله . خورشید

با . . مرد ابر سوزان هاله با سفید هسته یک خورشید و بود او فقط حاال دیگر آنجادر . رفت می شیرجه خورشید سمت به ور غوطه ، کاهش حال در کم سرعتپیش او در شفافیت این و ، شد مایع شیشه مثل شمشیر سر ، خورشید نزدیکی

پوشاند را مرد ابر بدن تمام تا . رفت

شدت . به ناگهان خورشید ، هیچ این شدن ازاضافه پیوست خورشید به ، شفاف هیچو . . رفت این از بعد انقباض دوباره و گرفت را جا همه سفیدی یافت انبساط

ناگهان . ، آرامش ثانیه چند از بعد شد خورشید دوباره خورشید کشسان برگشتسوزان ای هاله و سفید ای هسته با شد کنده خورشید بطن از گداخته ای .گلوله

Page 88: Mara Be Khane Am Bebar

88

نزدیکتر . هرچه بود راه در حرکت در زمین سمت به خورشید سوی از ای ذرهبود . صاف آسمان در خورشید دو مسیر میانه در . بزرگتر

رفت می آتشفشان مجرای سوی به یکراست نهایت سرعت با گداخته . گلوله

. . نشست مجرا در تیری مثل گداخته گلوله پدیدار چمنزار و شدن می ناپدید برفهاآن مانند غار انتهای از و کرد طی کوتاه زمانی در را طوالنی مسیر و رفت فرو آن در

اعماق . در ای ارابه هدایت جایگاه بر ای گردنه میانه در کرد سقوط و زد بیروناولش جای سر در . زمین

به نور های گرده و شد ساخته نور از ، ایستاده مرد ابر از شمایلی برخورد از پسخسته . سفید اسب شش ارابه و ها اسب روی به پاشید اکسیر ، اطراف این از

طال از مجلل ، رونده کیمیای این از قراضه ارابه و شدند پرتوان و درخشان ، تناسبشد نقره . و

هایی رود که عمیق های دره و بود گردنه و بود کوه دید می چشم تا اطراف دربودند نارنجی نازک خطوط آنجا گدازه از .عظیم

سنگ . و شدند روان ها شن کوه باالی از برخاست صدایی کوه سنگی دل از ناگهانبر تا رفتن می و غریدند می و غلطیدند می شکل غاری مجرای دهانه اطراف از ها

شوند قبر سنگ مرد ابر . سر

پسرک . کشیدند شیهه هشدار به ها اسب و بود باش آماده دست به افسار مرد ابرکه طوری داد حرکت را هایش مچ سپس و ، کرد لمس متوالی را دکمه چند ریزهرییس : )) (( وپسرک هی ، هی زد می هی که حالی در دارد دست به افساری ، گویی

و رفت دو آن میان از راست به و زد هی چپ به فشار با آسوده ، مطمئن قلبی بابود ماجرا و سرنوشت ، تاریخ شیفته ، بازی صفحه به معطوف همچنان . سامان

آنجا . از هم عقب های چرخ شد آغاز زمان و افتادند راه به و چرخیدند ها چرخزمان گذشت با .گذشتند

هم پی در سو، سه و زاویه سه در طالیی های عقربه با هایی . حلقه

نقطه . آن و شد می دور ارابه کشید می زمین بر ردی ها چرخ تماس با نورانی گردتاریخی . ارابه بر مرد ابر شد فون مد شن و سنگ آوار زیر در مکانی و زمانی آغاز

کرد . می طی را بعدی مراحل بایست می و بود گذشته سالمت به اول مرحله ازگشت . ظاهر هم زیر تصویر هفت بود معلوم صفحه بر شده ظاهر معلومات از این

آن کنار در مرحله هر شماره درج . با

Page 89: Mara Be Khane Am Bebar

89

پنج . و مرد شش تصویر بعدی تصویر زن چشمک بود تاریکی تصویر ، تصویر باالترینباال سر راه در تاریکی در بود دست ،زن و پشت بر را هایی کیسه که کوفته و خسته

کشیدند می زمین و سوم . ،ودوش تصویر افتاده چهره به نور و کرده عقب به رو در را راه که اشرار هیبت در بود دست بر ، زرهی و نیزه با پوش زره سپاهی

گردنه . چهارم تصویر آنها با مصاف در خیره نور هجوم و بودند شده سد سرگردنهو . ارابه ازمواجه تصویری پنجم ارابه عرض از تر تنگ بود العبوری صعب و سختبه . ها اسب و مرد ابر و ارابه که جایی در تاریک غایت به بود غاری با سرنشینانش

گشتند می باز خود اولیه . شکل

و رقص در رنگی های نور از پر آسمانی با زمین روی بر ورود مرحله ششم تصویرنور از رودی و ریزد می آن بر نور گویی که چمنزاری و قطبی شفق همچون حرکت

عکس . . آخر تصویر و رود مسیر در دنبالش به یارانش و ابرمرد است جاری آن درتوانستی می ، دقت با که ای شیشه آب از ای چشمه سر بر زنده بود خورشید

هایی . تکه بر هایی عکس مانند آن روی بر را یارانش و مرد ابر های عکس ببینیهمگون نا سطحی بر ای ازآیینه . جدا

یک " " و دهید فشار را ای دکمه بعدی مرحله به رفتن برای صفحه زیر در جمله یک وتاریخ " ارابه و مرد ابر صفحه روی " جمله

دکمه ادامه در سپس و زد را ای دکمه و بود کرده دراز جلو به را دستانش پسرکافتاد راه و زد دیگر . هایی

خم . عقب به کمی کرد نگاه جلو به راست پهلوی به و برد دیگر سمت به رو ساماندنبال به و نگاهش سوی همان به ، هوشیار نیمه و شد کج راست به کمی و شد

افتاد راه به رفت می خودش از تر جلو که . سرش

برافراشته بود مقعر بیضی یک در جدید تمدن از تصویری پهلویی نمایشگر صفحه درکرد می متصل یکی آن به را یکی این ، رابط خطی که قلو دو برج دو . و

دستای با آن میانه در و آن روی بر بلند قدی با الغر فردی که بود طنابی رابط خطغرب به گاهی و شرق به مایل وگاهی جلو به راه در آرام آرام ، بود تعادل در . باز

از صفحه نیم را نگاه سوی ، مونیتور مقابل سوی از پشت سوی از صدایی ناگهانهستم : )) (( پس ، رم می راه من برگرداند صفحه

و چشم به مخصوص پیشرفته الکترونیکی عینکی با بلند قد با الغر واقعی پسرکیآغوش با پاورچین پاورچین گربه مثل پنجه روی بر ، داشت برخود پایی رد که لباسی

و غرب به گاهگاهی و رفت می مقابلش شده سازی شبیه تصویر سوی به باز

Page 90: Mara Be Khane Am Bebar

90

یک . درون تعادل در خودش حفظ برای درکوششی بود شرق به مایل گاهگاهیمجازی دوم . زندگی

در نهفته فلسفه یکبار قدم هردو با و شد می نزدیک سامان به باال بلند پسرکهستم : )) (( پس ، رم می راه من کرد می تمرین عمل در را شعارش

از و بود او به توجهش که حالی در شد می نزدیک باال بلند پسرک به هم سامانحال در گذشت می بود یکنارش او دنبال به نگاهش که .

را سامان ذهن که بود عالمتی مقابل سوی از زنی ضجه صدای برخاستن ناگهان بهعالم در همچنان که باال بلند پسرک سامان که شد عاملی و کرد جذب خود سمت به

کند رها خود حال به را رفت می خود راه به . خود

آنها که دید می و بود راه در ، دیگری بازیگر پسرک و رییس پسرک سمت به سامانسوار ، سینه به ستاره نشان با کالنتری مرد ، بینند می مقابلشان نمایشگر صفحه در

نمای تن لباس با جوان زنی گرد به ، کنارش در سوار گروهی پشتیبانی با اسب برزند می او تن بر تاوان شالق و گردد می ، ای پاره . چند

به . جان بی زن بود جنسی روابط در زنی ناله و درد بسان زن های ضجه صدایافتاد فرو . زمین

بزند دیگری تازیانه باز تا برد هوا به را دستش زن ، زن . مرد

هوا : )) (( در شالق بسه رسید رسی فریاد همزمان و ایستاد و رسید سر ساماندنبالش . . به هم افرادش کرد رو خیابان امتداد آن به سنگین زن ، زن مرد شد ثابت

دوم . . طبقه از زنی آن از بعد کردند چنین هم هایشان اسب حتی کردند چنین اینکردن پاک ای کافه درون از دیگر زنی و بزند کنار را پرده که توانست ای خانه

و کند باز را تعطیل کافه بسته در ، او پوش پیشبند مرد و کند معلق را شیشهسر دست به رعشه ، چوبی عصای به زده تکیه نزدیکی، آن در صندلی به پیرمردی

کنند نگاه حداقل را متهورانه عمل آن همگی و دهد . تکان

بببیند و کند جدا زمین از را سرش توانست و آمد هوش به کرده غش . زن

به . جاده امتداد آن در و آمد پایین اسب از انداخت را شالق شده دار خدشه کالنتررفت نیستی . دنبال

Page 91: Mara Be Khane Am Bebar

91

آن وسط در استوار بود، خیابان امتداد در دور مردی دید می افتاده زن آنچهمی . را چشمانش که کالهی و داشت کمر بر تفنگی که بود کابوی یک او ایستاده

. پوشاند

باز هم از پاهای با او مقابل در و رفت او سراغ به بسته کمر به تیر هفت دو با کالنترایستاد بود هویدا میان آن از کابوی که . مانده

برای . مرگ انتخاب بود آشکار کمرش اطراف در حرکت در انگشتان با او نیتکابوی برای یا . خودش

ای لوچه و لب و خشونت از آشکار های دندان و نفرت از شده تنگ چشمان با کالنتراسلحه به دست زدن هم به چشم یک در جنون از ملتهب ای چهره و خشم از هم در

صدا با تصویر روی بر دوربینی لنز دریچه آن یک در و در ، برد فیلم و شد باز و بسته شد ثابت صحنه . همان

و چسباند هم به را دست کف دو و ایستاد نمایشگر کنار در و رفت جلو رییس پسرکانداخت صفحه به نگاهی نیم سپس و ، وار معلم ژستی در گرفت جلو به را آن تیزی

دو و شد می جمع ای گوشه در ، صفحه در عکس که حالی در و جلو به نگاه یک وتعلیم ، شد می ظاهر کنارشان در باال به یکی و راست به یکی نما جهت دو با گزینه

نیست : )) (( تو های جزانتخاب چیزی واقع در فیلم بازی این داد

و رفت نشانه راست به را اش اشاره انگشت و کرد دراز راست سمت به را دستشو : )) (( کرد اشاره باال به انگشت با و کرد خم را آرنج و متعارف العمل عکس خواند

)) متعارف : )) نا گفتگوی یا خواند

فرصتی و ایستاد پهلو به پهلو نمایشگر دیگر سمت در و کرد عبور نمایشگر جلوی از. داد

به که عینکی و کرد آویزان گردن از داشت چشم به که را عینکی ، عینکی پسرکهایش . شیشه روی همزمان دستانش کف با زد چشم به را بود آویزان گردنش

رفت جلو سپس و . مالید

انگشت سر با را دوم گزینه روی و کرد دراز را دستش ، ایستاد انتخاب دو مقابل در . گرفت قرار خط یک در سامان کنار در تا رفت عقب عقب سپس داد . فشار

و . . کرد پرتاب مستقیم را دستش کشید ماهرانه را تیر هفت کالنتر شد آزاد فیلمبود . . کابوی سوی به حرکت در و شد خارج تیر زد بیرون پوکه کرد شلیک درنگ بی

و پهلو از ، گذاشت زمین روی را دست کف آکروباتیک حرکتی با کابوی که حالی در

Page 92: Mara Be Khane Am Bebar

92

خالی جا ای ستاره چرخشی با جلو به کالنتر به نسبت جه در پنج و چهل زاویه در. کرد

در کابوی تعقیب در که حالی در و راکشید دیگرش تیر هفت ، دیگرش دست با کالنترکه کابوی سوی به کرد شلیک درنگ بی ، بود راست به کوچکی ای زاویه حرکت

رفت می پیش وتر در مایل زنان پشتک پذیر . انعطاف

که . زمانی شد رد او زیر از تیر گذاشت می خود از ردی تیر دنبال به تیر حرکت موجروی . او که زمانی اوگذشت سر روی از آن دنبال به دیگری تیر بود معلق هوا در او

می هوا در او موقع آن چون گذشت او پای زیر از چهارم تیر و داشت قرار زمینطرف . به مستقیم هوا از خودش دور به چرخش دور دو با آخر جهش با گشت

رفت می چوبی ای دیگر . ، بشکه حاال که کالنتر چشمان مقابل در و دیگر راس در صدا بی و نرم ، رفت فرو و آمد فرود بشکه درون بود چرخیده درجه . نود

حفظش . همچنان و ساخت لبش با مضحک و کج لبخندی آورد پایین را ها تیر هفت. کرد

را . ها تیر هفت ایستاد بشکه قدمی چند در و رفت جلو به قدم چند جمع خاطرسوراخ . کرد خالی ثانیه دو در یک به یک تیر ده و گرفت خود جلوی در وار مسلسلشرابی ای خونابه و شدند می اضافه وجب به وجب ، یک به یک بشکه شکم بر ها

شد خارج آنها از . رنگ

خال . بشکه شد تمام تا شد می کم مایع فشار سوراخ ترین پایین و آخرین شد .یاز نما . ،کالنتر رخ کرد آخر فوت یک و کرد نزدیک هم به را ها تیر هفت آلود دود لول دو

کمرش بند به یکراست همزمان کار وپایان چرخاند انگشت دور به ای حرفه را آنهاگردانده . بر را رویش کرد از . ، غالف بود آمده کش سراسر اش چهره برنگرداند

. حیرت

باال . . ، سردرآورد زنده زنده بشکه از نداشت مرگ بود ناپذیر آسیب حقیقتا کابوی.آمد

کابوی . شد گرد زمین رو چتر مثل و گسست هم از طرف هر از فشار، تحت بشکهپوشاند می را چشمانش سرش بر همچنان کالهش و بود نشده خیس . حتی

برداشت جلو به گنده جسورانه قدم یک بیرون . به

گذاشت پس پا یک ضعف از مچاله ای چهره با گی ، کالنتر چاره بی .

Page 93: Mara Be Khane Am Bebar

93

و . کمی رفت می کالنتر سمت به فیل مثل وقار با ، تردید بی پاشنه روی کابویشد . . می خم زانو از و کمر از کشید می عقب را خودش پیوسته کالنتر و تند اندکی

قدمی . نیم در کابوی رفت می پایین جور جمع و شد می کوچک ترس از منقبض وحال در آن و شد خیس خصوصی به ازنقطه کالنتر شلوار و ایستاد سرعت با کالنتر

بود . گسترش

کرد : اندرز خونسرد و گرفت را خود بازوهای سینه به دست کابوی مکث از بعدکاله)) (( سپس و کنی له رو کسی هر بتونی تا باشی داشته قدرت اونقدر تونی نمی تو : )) عوض در ساخت روشن و داد نشان کالنتر به را سرش و برداشت سرش از

)) بذاری کس هیچ روی پا نتونی که باشی قوی اونقدر تونی می

آن به که همچنان و برد کالنتر سینه به آویزان ستاره زیر به را دستش دوستانهرا خود مسیحایی نیروی منشا راز کرد می نگاه دستش روی من : ))فاشستاره کرد

شم (( کشته تو دست به تونم می

پایین . را سرش مسحور خورد عقب به یکه قدمی نیم و خورد تکانی منقلب کالنترفکر . در و شد مایل راست در راهی به و برگشت جا در یواش یواش و برد پایین

رفته اش ، فرو پی در وفادار اسبش و رفت می .

را راه ادامه و رفت اسب پشت به زمین به کرده گیر نگاهی و غوزکرده پشتی باپیمود سواره کمال و . تمام

دنبال به راست به چپ از گردان سر افکاری از گردان هایی سر با اش دسته دارودیدرس از تا رفتن و رفتن ها خانه پشت در تدریج به افتادند راه جدیدشان رییس

شدن . خارج

تنظیم اول روز به نو از چشمانش جلوی و سر بر دست دو کمک با را کالهش کابویدر خشکیده لب و سوخته پوست با و گرفت قرار او مقابل در جوان زن که کرد می

؟ : )) (( هستی کی تو پرسید مشتاقانه سوزان آفتاب آن

را اش چهره و گرفت دست به چپ دست با سرش از محترمانه را کالهش کابویکابوی : )) (( ، من کرد معرفی مودبانه را خودش و کرد آشکار باالخره

شد . تثبیت صفحه بر کابوی لبخند عکس و شد باز و بسته دوربینی لنز دریچه فوراداشت گیرا ای چهره و زیبا لبخندی . کابوی

گنده شکم پسرک کناری جایگاه دست ، در به دستکش خوران را ، آدامس دستش آنچنان را مشتش و قاپد می هوا در را مگسی اینکه مثل کرد پرت جلو به پهلو از

Page 94: Mara Be Khane Am Bebar

94

کنار . از و شد او جلب سامان است گرفته را کسی یقه اینکه مثل بود گرفته سفترفت می نمایشگر سمت به که عینکی رفت ، پسرک او کنار به .

مشتش در موش مثل را دوش مار مردکی که بود دراز دستی مقابلشان نمایشگر درعقب . به رو بود دراز شده خم جلویش در دستش که همچنان گنده شکم بود گرفته

گرفتم : )) (( رو آدمخوار من کرد اعالم زده هیجان و کرد

صدا به رو عقب به رو رسید می رسان کمک سر پشت از که پاسخی با هم سامان و. شد

: )) کن ))سیوش

می را دو آن عقب به رو دیگر بازیگری کنار در که دیدند می را رییس پسرک دو آنو : )) (( ندادی قورتش تا کرد می کامل را جمله و مشکلی : )) بعالوهدید ممکنه

بیاد (( پیش

. و . شد کار به دست جلو به رو گنده شکم شد خود کنار بازیگر بازی ناظر سپس ونمایشگر صفحه مقابل در را دو آن دید می و شد راه به رو دو آن طرف به سامان

ماهی . دو با بود اقیانوسی فضایی تصویر دو آن مقابل نمایشگر صفحه در مقابلشانکدر . قلمبه و گرد آبی دیگر ماهی و درخشان و سفید و سرخ کوچک ماهی یک آن در

خشم شد می خارج حبابی چند گاه گاه دهانش از که بود ترکیدن حال در بادکنکیآلود کف و . آلود

می جستی ، سفید و سرخ ماهی و رفت می ور ها دکمه با بلند گیسو بازیگر پسرکجست می سریعتر کامپیوتر آبی ماهی اما بگیرد قرار آبی ماهی مقابل در تا گشت

سفید . و سرخ ماهی گشت می دیگر جهتی در درونش مرکزی ای نقطه حول وعروسک اما ، پسرک گشت اومی سوی هم و زد می جست مرکز هم خارج در

دیگری جهت در درجه نود زوایای در منقطع حرکاتی در سریعتر کامپیوتر آبی ماهیجهت همه در گشت . می

بین زمان و شد می بیشتر و بیشتر هایش خیز و جست سرعت سفید و سرخ ماهیهمچنین هم آبی ماهی نیز و کمتر و کم هایش خیز و جست

شد . آبی ماهی در معادلش کمیت از باالتر سفید و سرخ ماهی انتقال سرعتپایین . به رو سفید و سرخ ماهی لحظه یک در باالخره شد خارج ازکنترل ها جابجایی

شدند رو رودر پایین در باال روبه آبی ماهی دنبالش به و بود باال .در

Page 95: Mara Be Khane Am Bebar

95

عروسک . پسرک شد جمع دهانش و لب و شد تر قلمبه آبی ماهی قلمبه چشمانماهی : )) !(( سریع حرکت یک با و کرد امتحان دارم دوستت کرد زمزه صمیمانه

چسبید لبالب دهان به دهان و زد جلو به جستی سفید و . سرخ

درون . . قلب جای شد آشکار مشکل شدند ای شیشه و شفاف نما درون ها ماهیبلند . قلبش روی از وسفید سرخ ماهی سرخ قلب از کپی یک بود خالی آبی ماهی

آن بدن شعاع و شد منتقل آبی ماهی به دهان به دهان و پیمود را آن بدن طول و شدماهی . ، سریع حرکت با نشست کاست و کم بی قلبش خالی جایگاه در و پیمود را

شد . ناپیدا ماهیها پیدایی ، درون جست عقب به عمل از بعد سفید و . سرخ

وار فرفره ماهی و شد خارج لرزانش لبهای برخورد میان از درونش فشار هوایکرد درونش مرکزی نقطه حول خودش دور به گشتن به . شروع

و ترکیدند گذرا و کوتاه عمری با و بود پوشانده را اطرافش درونش توهمات حبابشدند . هیچ

ماهی ماند جا به این از پس بود آنچه درخشانی و کوچک حقیقی .

)) (( : ، رییس پسرک و کنه می کار ، درسته کرد اعالم خودش عروسک پسرک (( : کهکشان راز تمام این گفت تمام نا و گذاشت خالصانه یارش شانه سر بر دست

)) بمان (( : )) کودکی در ابد تا و بده ادامه داد ادامه و نیست

از هایی دکمه ، پهلو در ، کوتاه موهای و چرم شلوار با بازیگر دخترک موقع همینول ناگهان بود نگهداشته فشار زیر شصتش انگشتان با که را مخصوصش دستکش

شد : )) (( روشن خانه داد خبر جلو به رو و کرد

بود رسانده عروسک پسرک و رییس پسرک به را خودش موقع همان تازه که ساماندیو : )) کرد اضافه گونه مژده دخترک و کردند دخترک به رو رییس پسرک با همراه

دید (( رو خودش

و دخترک کنار در پسرک و رفتند طرفش به باهم هردو رییس پسرک و ساماندوختند چشم کنجکاو جلو به سه هر و گرفت موضع دو آن پشت در . سامان

اضالع با بود محاط تاالری صحن مرکز در سر سه ، سپیدی دیو نمایشگر صفحه درتا . . دور ناچار به دید می آنها از یکی در را خودش صاف و بلند های آینه از بیشمار

از . دور به دیوی مقیاس در انگشتی بند بودند مردمانی کوتوله ، ها آینه باالی بر دورستاره همچون افروخته شمعی با یافته دست اتحاد به دست در دست ، رس دست

دست دو هر میان در گر آشکار روشنگر . ای

Page 96: Mara Be Khane Am Bebar

96

باز دهانی با به . دیو خود داد رخ تغییراتی که باز های پنجه با تهاجمی بود مانده . خودی

دیو زشت چهره ، کره مثل شدن آب به کردن شروع حلقه حلقه دیو شاخهایتمام در که هایی چروک و چین افتادن راه به با شد می تر وحشتناک و تر خشمناک

شد می اضافه مدام او . بدن

و بسته ناتوان اینکه تا آمد کش پنیری هایش پنجه البالی و دهانش میان فضایشد . پوشیده

طبقه طبقه ای خامه کیک مثل و شد لرزان فروپاشی آستانه در راست به و چپ بهدر . . شد سالن ،کف سفیدی کف ارزش بی ریخت فرو و رفت پایین دار شتاب

می . پایین و باال گرداگرد کنان شادی مردمکان نماند برجا آن از اثری هوا در یا زمینرا : )) (( ادعا این درستی رییس پسرک و شدیم موفق کرد اعالم دخترک و پریدند

تحسین تایید : )) ((و درخشه می حاال از تو آینده ، عقل صخره کرد

خم . مقابل سوی در که رفت سامان سراغ به و برگشت کرد عقب به رو سپس ورفت می ور دیوار به رو اش پشتی کوله با و بود . شده

رسیده نیمه به ، خواند می دستش کف از را ای نوشته که کسی مانند رییس پسرکای ذره بدون لب زیر داد شعار را خود اصولی عقیده پوش چرمینه دخترک که بود

همسان : )) (( و برابر قلوی دو و زد خواهند رقم فردا زنان را زمین سرنوشت تردیدمشارکت به پهلو از شد اضافه او کنار به عروسک پسرک . او،

از و داد می حرکت مختلف زوایای در را دستش کف که حالی در رییس پسرکوقت همان و ایستاد کنارش در و رسید سامان به کرد می بینی کف مختلف زوایای

رییس پسرک کنار در و کرد جدا اندکی زمین از را پوشتی کوله ، بار زیر سامانایستاد . صاف

گفت : غافلگیر و کرد نزدیک غافلگیر دستش کف به را سرش رییس پسرک؟)) (( چیه تو دغدغه

ظاهر در مخاطب به رو و کرد ول را دستش او و کرد نگاه او به باورنکردنی سامانبی : )) که داری رو مردی قیافه تو نظر به کرد عنوان را عالمتی اش پریده رنگ

شده (( سوال

که : )) خام حس جور یه مثل کرد صیف تو جلو به مایل و برداشت چشمش از چشم (( : )) کار در تصادفی بود مطمئن و کشید باال رو خودش کمی ده می سوختگی طعم

Page 97: Mara Be Khane Am Bebar

97

می (( غیب از و برد او به اشاره انگشت ای لحظه ، چشم تو چشم و نیستبریده : )) (( سامان شده خارج درون از که دیگه یکی میگن و بینن می اونا دانست

کیا : )) .(( گفت

و : )) (( دونن می چی دیگران دونن می که همونا گفت پسرک جلو به مایل وبندازه : )) (( : )) (( بهت نگاهی یه رو در رو و ببینه رو تو باید پدرم که کرد مشخص

؟ : )) (( کیه اون مگه ؟ چرا کرد ترش سامان

ضمن : )) (( : در باشه تونه می کی که اینه ، کیه از مهمتر کرد توصیه رییس پسرکتفاوت)) (( بی ژستی در و داده نجات رو ها جون خیلی حال به تا و دکتره یه اون

)) (( : و ما خونه بیای تونی می بخوای اگه حاال وجود این با کرد دعوت جلو به مستقیمتونی : )) نمی هم ای دیگه جای چون بعالوه ، کرد اضافه ، دیگر سمت به رو دلسرد

بری ((

، گرفت پشتش بر را اش پشتی کوله تفاوت بی مشابه رفتاری سلسله در ساماناز :)) (( و کرد میزان ، انداخت پایین بعد و باال را هایش شانه و خوبه حالم من گفت

پیوست : )) (( : )) (( . انجامش به که برم باید من زد حرفی سپس هووم رفت در اوتاخیر با رییس وپسرک شد جدا پسرک از دیگر سمت سمت ،به همان به تر کند

. رفت

در پسرک و برگشت کانتینر طرف به کانتینر باز نیمه انتهای از شده خارج سامانمهمی . : )) قرار من که کرد ادعا او سطح هم قدی در سامان ایستاد مقابلش

دستش (( مچ و چرخاند عقب به سر پشت در راهی امتداد تا را رویش سپس و دارماونجا : )) (( برسم وقت سر باید حتما ، کرد وانمود مهم و طبیعی نظر به ، آورد باال را

.

بود، . نیست که ساعتی روی را دیگر دست آن دید را مچش و چرخاند را رویشپایین . نمک نم صدا و سر بی را دست آن دست این و گرفت را خود مچ گذاشت

کرد . ول را نگاهش . برد

می ، کرد آروم و گرفت آروم و برد فرو جیبانش در را دستانش رییس دونی : پسرکنیست)) (( دروغ ، راستش

پشت : )) (( در که راهی جهت در رییس خداحافظ آخر سر گرفت رخصت سامانافتاد راه به داشت رو پیش در که راهی جهت در و برگشت داشت . سر

Page 98: Mara Be Khane Am Bebar

98

بازی یک با جیبانش از را دستانش عقب در پسرک که بود نداشته بر قدمی چند هنوز. ))! بگیر : )) اینو بیا ، زد صدا و فرستاد سامان طرف به جلو و باال را آنها و آورد در

چرخاند . باال به رو را خود بسته های مشت پسرک ، کرد درخواست به نگاه سامانمقابل . . در سامان پذیرفت درگ به را بازی در شرکت و برگشت دید را پوچ یا چیز

بود . مقابلش های انتخاب به نگاهش شد انتخاب آماده و ایستاد .پسرک

بین در ، پسرک از شعر قالب یک مثل آوایی با که برد باال انتخاب یک برای را دستشجدید . : )) (( نسل آزادی جنبش آلود رمز پسرک داشت نگه دست راه

. . ، بود نقشه پسرک شد منتظر ، دیگه جور یک اش قیافه آورد باال را سرش سامان؟؟؟ : )) (( داره معنایی چه کلمات این پرسید وقتی بود راه

فورا کرد لمس را مشتی اشاره انگشت با ، کرد نگاه ها انتخاب به دوباره سامانموفقیت . . ریز لبخند سامان آزادی شکالت یک ، بود آن در شکالتی شد باز مشتش

پسرک . از که را آزادی مخصوص عالمت پهلو به و برداشت را جایزه زد آمیزیرفت . دوباره را رفته دوبار راه داد نمایش کوتاه ، پایان برای بود و ، آموخته دور

سامان . : )) (( دیدار، امید به خواند لب زیر پسرک شد دورتر

را . اش بسته مشت اشاره انگشت با رو پیش در انتخاب یک و بود مانده پسرک . . . ، نبود جادوگری بود شکالت یک هم آن داخل شد باز فورا مشتش کرد لمس

بود ناپذیر اجتناب آزادی . گزینش

دو . . از را آن پوسته برداشت را شکالت زد رضایت از آنچه .طرف لبخندی کشید انداخت . قرص مثل را کپسول بیسکویت نیم و شکالت نیم بود کپسولی شد حاصل

شد آزاد و دهانش . در

Page 99: Mara Be Khane Am Bebar

99

ششم و سی

کوله متحرک مردمی میان در ابتدا بی خیابانی در عریض رویی پیاده در ساماندر . فرانسوی داغ های نان از پر رسید نانوایی به بود راه در جاندار ، پشت بر پشتی

کند . توقف آنکه بی کرد استشمام گرسنه عمیق . ویترین

ف ، زیبا های سنگفرش روی بر مردمان میان در پرشده روسامان مجلل های شگاه زد می پرسه رو دنباله و گذاشت می سر پشت یکی یکی را اجناس ترین شیک . از

و موبایل ، عینک و عطر و وکفش کیف ، سکسی آرایشی لوازم های فروشگاه ازرا . ها ساعت و ها تلوزیون و کامپیوترها ، خانه لوازم گذشت عروس های لباس

رد خیابان کنار در ممنوع مطلقا توقف تابلوی یک و ها ازمانکن و گذاشت سر پشت. شد

مثل دار دنباله طرف هر از که جمعیتی سمت به رفت خیابان حاشیه به مسیر، درمترویی ایستگاه دهانه به وار دایره آهنربا یک مثبت قطب اطراف مغناطیسی میدان

شدند . می وارد ، شهری قطاری دماغه طرح ، به دهانه ودر رفت فرو جمعیت در رفت پایین نرمک . نرم

پرتردد . خیابان شدند می خارج مشابه طرحی در جمعیتی ، دهانه جنوب قطب ازشد . . تاریک آسمان کوچ حال در مهاجر پرنده ای دسته آسمان در و انتها بی و . بود

Page 100: Mara Be Khane Am Bebar

100

وهفتم سی

. . سنگینی و غلیظ مه را فضا بود راه در تنگ خیابانی در سامان بود تاریک آسمانو . . بود گرم نفسش ، بود سرد هوا بود رفته فرو ابهام در راه ابتدای بود پرکرده

شد می خارج دهانش از . بخار

بود . کرده کج طرف آن به را اش شانه ، دوشش یک بر همراهش بار سنگینی ، شلخته پیراهنش ، مرتب نا اش یقه ، کرده پف چشمانش ، ریخته هم به موهایش

اعتراض به دهانش دیگری لنگه و رفته در بندش کفشش ، ریش ریش هایش زانوتند . ها موش و داشت وداغون درب و خاکی وضعی و گرفته غبار ای چهره بازمانده

آمد و رفت در دیگر سوراخ به سوراخی از کنارش در تیز . و

بود . . دستش در بندش انتهای افتاد زمین بر پشتی کوله غلطید دوشش روی از بندکشید می زمین روی خود دنبال به را پشتی کوله و بود چرخیده عقب به اش شانه و

ناچار به توقف بی ، .

را ها خانه ، جوش و جنب در همچنان موشهای و سنگریزه و سنگ از پر خیابان درزده . مصیبت ، سوخته ، ریخته ، متروکه هایی خانه گذاشت می سر پشت یک به یک

.

موشی و زباله های تپه میان از و کرد حرکت خیابان دیگر سمت به منحنی بر مایلموش محاصره در و کرد عبور ، خیابان دیگر حاشیه در پایه یک بر ایستاده دوپا روی

ودر رفت می فرو ، رفتند می رژه خیابان نامشخص امتداد در طرف هر از که هاییشد می گم .غبار

Page 101: Mara Be Khane Am Bebar

101

هشتم و سی

را . . بارش بود جریان در ، خفیف ، پرسوز نی نوای شد می پیدا غبار از سامانخیزان و افتان ، خمار ، مستانه و بود گرفته جلویش در زحمت با دست دو با سنگین

داشت برمی . قدم

نقش حال بی چشم دو از ، هم روی لغزان تصویر دو بر مه عمق در کمرنگی نورتر بلند نی صدای همچنین و شد می تر رنگ پر و نزدیکتر که بود . بسته

تصاویر لغزش که همچنان و شد می تر خیزان و افتان سامان آمد می پیشتر هرچهتا شد می هم نزدیکتر ، شد می شدیدتر و بیشتر هم روی چشم هر از شده گرفته

مردی پیرامون که غبار بی گنبدی درون به و رسید روشنایی و صوت منبع به که اینماند متوقف و شد وارد بود کرده احاطه . را

و ریش با مردی دید وضوح به آنچه و شدند منطبق هم روی میرا نوسانی با تصاویرافراشته بر اسکلت از آهنی ستونی به که مسلک درویش ، بود سپید و بلند موی

در رسیده آتش ای خوشه و نواخت می نی ، بود نشسته زده تکیه نوساز ای سازهبود کنارش در . آنطرف

کرد وارد تازه مهمان به باال و پهلو به رو کرد جدا لبش از را نی . قلندر

و . کرد سقوط وار جنازه تنش شد رها دستش از بند رفتن ازحال حال در ساماننماند . جا بر آسمان در سامان از اثری کشید پایین خود دنبال به را . سرش

Page 102: Mara Be Khane Am Bebar

102

ونهم سی

از . سرمی کیسه بود کشیده رویش سفیدی انداز رو و بود خوابیده تختی بر ساماننشست . . تخت لبه بر زد کنار را انداز رو بود آویزان تخت باالیی طبقه پایینی . لبه

کزد خارج ساعدش پوست زیر از انتها در را سرم . سوزن

قاب . . چرخاند طرف آن به را رویش کرد جلب را توجهش راستش سمت چیزی ، رزم کامل لباس آن زیر و بود نصب چادر بدنه بر سفید سیاه ، جوانی عکس

باز . آغوش با اورکت انسان یک رنگ ،شمایل خاکی یکدست پوتین و به ،شلوار به . . رو بود او همسان ، شکل هم ، سن هم ، قد هم ایستاد پهلویش و رفت طرفشکرد : معرفی سر پشت از صدایی که کرد کج پرسان را خودش ، حرکت یک عکس

. )) صدا)) طرف به عکس کنار در عقب به رو و کند ازعکس چشم عرفان پسرم . : )) (( کرد اضافه او به خطاب و برگشت

مطلع . . مصمم اما داغدار کرد حرکت سامان طرف به ورودی ابتدای از بود قلندرشل :)) (( . . سامان رسید میانه به قلندر رفت و بوسید را مرگ او پسرم ، کردچون گرفت پس و کرد خم را آن فورا و آورد باال ای لحظه را اش اجازه انگشتمی ناگفته که حالی در شد دور او از موقعیت طرف به و برگشت ساده قلندر

شکل : )) (( . مثلثی خروجی از مرگه دو بین جایی ، اینجا خوب نکن تعجب ، گفتصدایش و افتاد راه به دنبالش به وسامان شد خارج دقیقا چادر ، رسید می بیرون از

ایستاد: )) (( حرکت از شرق در ها انسان قبرستان ، غرب در ها ماشین گورستان

Page 103: Mara Be Khane Am Bebar

103

باال . . بر برانگیز تامل ، خوش خط با ای نوشته کرد نگاه باال به خروج از یقبل باش " سفر مرد شدی عشق گرهمسفر بود نصب " خروجی

شد خارج چادر . از

نبود . روشن چندان هوا اما بود روز آمد بیرون چادر . از

قلندر و چرخید چپ به سپس و راست به نگاهی برداشت قدم چند ناشناس باز بازبر نازک ای پایه بر سوار ای قابلمه کنار در بود شده خم ، طرف آن کمی که دید را

آراسته سنگ از ای حلقه با خاک در ساز دست اجاقی . روی

بر . اتمی آتش حلقه یک و رفت هوا به خاکستر دمید چاله بر سوز جگر سوز پر آهیدوباره جان که بود خاکستر زیر آتش ماند آنچه ادامه در و زد شعله ، دود حجم روی

گرفت . می

کاسه ، شکم یک گشاد دهان مالقه یک با قلندر که رفت می قلندر نزدیک به سامانسامان . کرد رها جوشان دیگ در را مالقه باره دو و کرد پر سفید سوپ از را فلزی

شد دراز طرفش به دستی دو کاسه که ایستاد دیگ دیگر طرف در قلندر مقابل . در

)) ساده : )) قلندر ؟ کنی می کمکم چرا چرا پرسید معذب و آورد باال را سرش ساماننه : )) (( : )) (( : یاد نمی دست به دادن با جز مکث این از بعد هرگز نه ، سریع شد

)) خودمم)) حال به گاهی فقط اینجا من

دیگه . : موضوع و کرد تازه نفسی قلندر کرد قبول را سوپ کاسه آهسته سامانرا)) . (( رویش قلندر و شد خیره رنجور سامان مرضه عالمت داری تب هنوز تو

با . : )) (( سامان بگیرم دارو رم می من گفت قصدش از کرد رفتن آهنگ و چرخاندگفت : قصدش از نیز او و نشست ای کنده بر دست به کاسه ، کاسه در چشمانیدر)) (( . . دید را نشست این ، کرد تعللی رفتن حین در قلندر مونم می اینجا هم من

شد دور قدم به قدم ، چنین هم را راهش و گرفت را نگاهش بود که اندیشه . هر

سوپ . با همراه و چرخاند کاسه در دور چند را قاشق سوپش کاسه با ماند سامانحلق . ته از آمد دور از صدایی که بود نرفته دهانش در قاشق هنوز آورد بیرون

آ : )) (( کننده معطوف و کننده منصرف

دانست . و دید بداند تا دید مستقیم و کرد بلند را . سرش

و اندام ریز ، رفته عمرش از بسیار سالهای ، بود ایستاده خارج متری سی در مردیبه فشار با ، مسلک روحانی ، روییده صورت بر ریش ، پوش ابا ، خسته و رنجور

Page 104: Mara Be Khane Am Bebar

104

)) ((: و رفت خاک به سجده حالت به آن دنبال به آ دوم بار برای شد خم رکوع حالتارزش : )) (( با حقایق و رنگ سفید مواد کاسه یک حدود آآآ کشدار و بلند بار این

ریخت بیرون دهان از تهوع به بود رفته خوردش به روز آن تا که . دیگر

وارد چرخی که بود خوردن هم به حال این در و برگرداند کاسه به را قاشق سامانریخت هم به را حالت و چرخان ، می . ، شد او مقابل از دوچرخه چرخ کهنه نو از

شد وارد پسرکی آن دنبال به و . رفت

تکه با ، پا در کوتاه شلوارکی و سینه از زده بیرون هایی دنده با ، سیاه ، برهنه پاو . گذاشت کنار کاسه سامان الستیک پی در دوید می و شلید می که دست در چوبی

رفت می او که سو همان رفت و شد . پا

، او دنبال به سامان و دنبالش به خودش و راند می را حلقه و زد می چوب پسرکنشینان چادر اندازه هم نه و شکل هم های چادر الیه چند با که شد می محیطی وارد

در . . شده تزیین ، تنها خار بوته چند با خالی و خشک ای محوطه بود شده محاطسیاه ، شب همچون زنی محوطه راست نزدیکی سمت در قبا ال یک ، الغر غایت به

کودکش و زحمت به چالند می را ای پارچه ، خیس رخت از تشتی کنار در چادریگذشت . . کنارش از چادری کنار از او هیبت به مردی بود پشتش بر چسبیده خفته

مرده یاس و دمق ، رفت فرو چادرش . درون

خودی بی اداهای با ساکت ، زمین بر نشسته هم گرد نوجوانان ، کودکان چپ سمتهرازگاهی های هرزخنده . و

فاصله او از ران چرخ تک پسرک و بود رفته پیش راست اون و چپ این از سامانبود . گرفته

می . را صحنه و گذاشت می عقب به قدم سه دو که همچنان شد متوقف تا شد کندحیران . را چپ شد چپ به متمایل اندکی و چرخید عقب به سرگشته راست از ، دیدزد . سرفه دو یکی ، گرفت پایین را سرش و ساخت میکروفونی دستش از . دید

قدم . دو یکی هنوز چرخید خالف به دوباره بود چرخیده عقب به که سمت همان اززد دیگر سرفه سه دو که بود نرفته . پیش

خوردند می چشم به شده پخش چادرها الی البه در .دیگران

Page 105: Mara Be Khane Am Bebar

105

چهلم

: )) جوون مرد ، که . . )) اومدم همچنان شد چادر بسته شکاف میان انگشت چهارپیروز که بود اولیه های کمک کوچک جعبه پر، دست ، دیگر دست زد می کنار را پردهرا . . نگاهش عرض هم دور از صدایی که بود مانده بود برگشته قلندر آمد می باال

بزرگ . : )) ! (( زور دزدید

عجیب و نترس ، سامان صدای که دید می گوش با و چرخید نگاه جدید جهت در آرامرسیدیم : )) (( هم به دوباره گرفت را اش یقه

و شد رویش روبه فضای توچشم فوراچشم و شد زیر به سر نگاه یک غافلگیر قلندرنداشتی : )) (( انتظار چطور داشتی انتظار باید ، متعجب شنید را معترض صدای این

Page 106: Mara Be Khane Am Bebar

106

فکرش . به که رسید فکرش به کرد تغییر اش چهره جمله این شنیدن از بعد قلندراز . که را پایش و برگشت و رفت پهلو به چرخش با سینمایی ژستی در بود رسیده

کند . چه باید دانست می کوفت زمین بر جلو به رو گامی در بود کنده . زمین

در !! که بود نشین چادر اهالی همه ، بود دیده آنچه هرحال به اما ؟ قلندر کجاستعنوان به که ساخته پیش اطاقکی گرداگرد ، بودند شده جمع محوطه انتهای

داشت ! خود سر بر ای استوانه آبی منبع و شد می استفاده بهداشتی . سرویس

شد . می شنیده جمعیت درون از سامان صدای فقط و سامان به صدای که صدایی شالق : )) اون جای آمد می حلق ته از و شد می تر تند و تر بلند ، تر خشمناک مرور

اعتراض . . که هروقت خندیدی بهم کردم التماس موقع هر تو تنمه روی هنوز هاخشم . (( : )) این با اما کردی له بارت زیر منو ، کردی تجاوز شدم شکنجه ، کردم

درد . . . من هستم تو العمل عکس من کردی وحشت حاال شدم بزرگ من مقدسااااای . . (( : )) (( کرد فرو و کشمت می من بکشمت خوام می هستم تو . زخم

زنان . پوش خرقه و نحیف و زرد گروهی و قبا ال یک و الغر و سیاه گروهی ، جمعیت . ، جمعیت کنار در دونده پسرک بودند تماشا گرم وکودکان ناظر مردان و متاثر

خوابیده نوزادش با مردش و شو لباس زن و دیگر سمت در فاصله با بدحال پیرمردو . . ملتهب بازدم و دم و قلب صدای بودند آنجا همه جمعیت انتهای در دوشش بر

زیر ! بهداشتی سرویس دیواره بر زده تکیه آنجا ، سامان خودش و بود مضطربشپیراهنش . و خیس پا سرتا دراز به دراز سیمانی ضخامتی بر نشسته ، دوش لوله

دو . را خود یقه مردمک بی و خون پر چشمانی با پاره و کنده هایش دکمه بازوشده سرخ ، وحشتبار و آمیز جنون حلق ته از گرفته صدایی با و بود چسبیده دستی

تو : )) . . منی بزرگ مشکل تو سامان کشمت می آسون گفت می هذیان فشار زیرو . . . (( . زد ای تقه نستی نتو تو نتونستی وقت هیچ تونی نمی منی مشکالت تمامشد حرکت بی سپس و شد ولو زمین روی دستانش و شد آویزون گردنش از سرش

.

دستش . پنجه شد اضافه بچه گریه صدای و کردن آغاز رو لرزیدن پاهایش های پنجهکاویدند لمی می را زمین و خزیدند می انگشتانش سر و رزید .

خود در جانی که صدایی با و کج گردن و گچ رنگ با و کرد لرزیدن به شروع سامانرا : )) (( گردنش شد موفق خونه غرق زمین باز زد، بیرون را درونش توهم نداشتاین : ، بگوید تر دار بغض و کند بلند سانتی چند را دستش کف و کند صاف کمی

پلکش)) (( و ریخت می اش گونه روی قطره قطره ، غصه هم آب باال از منه خون

Page 107: Mara Be Khane Am Bebar

107

. ، جلو به رو صاف گردنش و شد ول زمین بر دستش بود پوشانده را چشمش بیشترنیروی : )) (( )) (( با و ترکید بغضش و و زد هق و شدم تیربارون که اینه مثله اندوهناک

داد . : سر اندوه ، توهم اوج در چسبید پشتی دیواره به و رفت باال سرش بغضشزد)) (( . بیرون لبش ازکناره خون مردم انگار .

در و آمد پایین آرام یواش . ،سرش یواش ، لرزان لرزان را دستش ایستاد رو به رو رحلتی از خبر تالم و تاثر نهایت در بسته تقریبا چشمان با و کرد روانه جلو به

)) مرده : )) صلح و عشق بله که ، داد جانگداز

دستی ! یکباره به که کشید می را را آخر های نفس و بود دراز چنان هم دستشقطع . . درنگ بی گریه ، شرشر ، لرزش شد باز سامان چشمان گرفت را دستش

بازگشت رویش به رنگ و . شد

تراز . هم تا کرد می خم را زانوهایش و بود سامان مقابل در قلندر بود رسیده شفاشود . سامان

با سامان گوش روی بر را خود دست و داد قرار خود های زانو درمیان را پاهایش ، داد قرار او شانه روی را سرش و رفت دیگر شانه طرف به خودش و ، اعجاب

بود . گرفته بر در کامال را او مخالف جهت دو در سامان سر با . موازی

پس ، بخش رهایی گفت ای جمله گوشش زیر موثر طرزی به وار الالیی سپسنداره : )) (( وجود توهم جز تهدیدی که کن قبول رو حرفم

و کند می باور بشنود چه هر که کسی قیافه شد، کودکانه و معصوم ظاهرش سامانمستقر او مقابل در و کشید عقب به را سرش العاده خارق و بزرگ قلندر ، کار پایان

، داد اطمینان و کرد تمام را کار ریخت می بیرون نگاهش از که آرامشی درون و شدهیچ : )) (( یقینا

شد ناپدید تاریکی در درخشانش . چهره

بود رفته خواب به آسوده . سامان

ویکم چهل

Page 108: Mara Be Khane Am Bebar

108

پراکنده . سو هر در بود قبر از پر زمین ، سر پشت تمام در و رو پیش در نقطه هرخاکی . دشت در سیاه شب آن در نمایان درخششی با سیمانی نوشته نا های تابوت

. مردگان

می . مرتبه سه و خورد می سر که ریتمی شکست می را فضا مرد یک گریه صدایشد می تکرار نو از و ایستاد می و .جهید

به . بود چرخیده عقب به که را رویش بود ها صحنه این ناظر قبرها احاطه در سامانعرفان . رزم شبه لباس پا تا سر افتاد را منقلب ، شکسته پا و دست و برگرداند جلو

داشت تن بر برازنده . را

و . کرد می روایت قلندر و بود افتاده راه به قلندر دنبال ، سر پشت و پهلو در کمیهمه : )) خواستم بار یه من ها ستاره این ، افتادن خاک به که اعدامیان آن با کرد آغاز

وتا ، بشمرم ساکت . . ((4448رو و پنهان ، کشی نسل یک رفتم پیش هم انسان و : )) (( : )) . رکود رنج و درد غم و اندوه ؟ جا بر مونده چی حاال گذشته اون گذشته

)) سپس . . . داغدیده مادرای بسته پینه پاهای و دست مردم این بیداد و خفقان فقرپسرم : )) وقتی کرد ضمیمه را وقایع این درون از خودش داستان و عینی تجربی

حتی . کس هیچ اما باشم کنارش در ازاین بعد ابد تا ، اومدم اینجا به من شد کشتهمال . . شد مصادره اموالم هاست خونه این از یکی کدوم توی من عرفان ، نگفت

زد (( پل حال و گذشته از و شدیم هم درد ، درد هم همه ما و نبود من مال دیگه من)) (( : خیاالته همین ازآینده من سهم و مرگه آور پیام من برای آینده اما و ، آینده به

خالق :)) بشر ، تاریخ طول در آشکارا ، چید می زمینه قلندر و رفتند می قبرها ازکنارملت (( : )) بین جنگ و جهانی های جنگ ، صلیبی های جنگ مثل بوده بزرگی فجایع

ها ((

به رو رفت می جلو به همچنانکه قلندر و کرد بلند را سرش سامان حرکت حین در؟ : )) (( ماست برابر در چی عاقبت ، پرسید را پرسشی واسطه بی و کرد عقب

به رو و کرد بلند زمین از را نگاهش جلو به رو قلندر و کردند می حرکت هم دنبال بهما : )) (( تمدن پایان و برخورد انجام سر ، کرد پیشگویی فیلسوفانه هوا

سفید . ریش با قلندر سپس شد متوقف او پشت هم سامان و ایستاد همانجابه رو فضای تمام آن دامنه که نگاهی با شاد نه و مطمئن ای چهره با درخشانش

رو : )) من فلسفه این با متاسفانه یا خوشبختانه ، کرد تصریح پوشاند می را رویشنگاه (( را پایین آن و آمد جلو تیز هم سامان و کرد نگاه پایین به سپس شدم سپید

. کرد

Page 109: Mara Be Khane Am Bebar

109

بود عمیق ای چاله و خالی قبر یک دو آن پای . جلوی

قلندر . و بود چاله درگیر نگاهش سامان بودند ایستاده قبر چاله پشت در هم کنار در؟ : )) (( هست گریزی راه ناگزیر داشت اظهار رو میانه و نگریست رو روبه به

)) ؟)) نیست

ودوم چهل

مستقیم و باریک ای جاده درون از شدیم می نزدیک خانه به ها نشین چادر منطقه بههنگام شب رفت می غرب تا شرق از . که

را جدیدی فصل قلندر و زد می قدم قلندر با همراه متعادل ، درست جای در سامانغفلت : )) (( اسم به پیشگیری قابل و ساده اصل یک از بردن نام با گشود

ریشه : )) و مشکالت همه سرچشمه که عاملی عنوان به کرد معرفی را آن و (( : . . )) ، زمان باگذشت عامل این اثر در پرداخت مشکل خود به و ماست مصائب

توجه (( : )) (( بی اندازه بی ، زد طعنه رخداد این به و شدیم دور هم از ما ، مرور به

کنن . : )) . انتخاب نبودن آزاد مردم استبداد گرفتن نیرو با شد پدیدار عالئمن زیادی افتادیم . ((ااستعدادهای پا از تا شدن بود

کرد : )) (( بازگو تلخ و شدن تر فقیر ، فقرا رکود سلطه در ، شد ظاهر ثانویه عالئم وزیر : )) (( : )) همگی گفت که این تا نکردن کاری ، تونستن می که اونها و پیشتازان ،

باید (( : )) یکی زود یا دیر باالخره داد خبر و رسیده لب به جونمون جدایی این باردر (( . قلندر افزود آن بر سامان و کاست سرعتش از سپس کنه پر رو شکاف این

در ایستاد مقابلش در سامان و شد متوقف سنگی نیمکت اصطالح به یک ابتدایترین . نزدیک قلندر چادر و بودند ها نشین چادر محله ابتدای در بعد جمله انتظار

همگی دیگران های خیمه و دیرک از آویزان فانوسی از روشن و آنها به چادرخواب در . خواموش

که : )) بدونی اگه تو و ، نو نسل به رسیده نوبت باور براین ، کرد کامل را فلسفهنه (( ، نه اگه و تونی می ، تونی می

بر آرام ، آمده خود به و رفت پایین سنگین بردارد قلندر از چشم آنکه بی ساماننشست سنگی . تابوت

به : )) . و داری احتیاج بهش چون کن فکر حاال خوب ، داد پایان خود نقش به قلندر وآسایش (( محل تنها به برگرد خودت

Page 110: Mara Be Khane Am Bebar

110

چادر مسیر در مورب و گرفت رفتن آهنگ قلندر و برد پایین را سرش فکر در سامانبه . . . . برگرداند عقب به را سرش ایستاد حرکت از رسید نیمه به رفت مستقیم

کرد قلندر به رو بود نشسته او به پشت که سامان او .دنبال

ایستاد او جمله انتظار در پهلو به پهلو قلندر . و

همون : )) درست ، شنیدم تو از که چیزی کنم می فکر ، گفت سپاس با سامانشنیدم (( می کسی از خواست می دلم که ، بود چیزی

که )) هاست مدت من کنم می فکر ، گفت رضایت با و زد لبخندی ناقابل قلندرداد (( . ادامه راهش به و برگرداند مسیرش جهت در را رویش سپس بودم تو منتظر

کنار . به قلندر برد پایین فکر در را سرش نو از کردو جلو به را رویش هم ساماندر ! چادر ورودی طرف به و بود خاموش فانوس شد رد وقتی ، رسید روشن فانوسو . آورد باال هم با را پاش دو سامان ادامه در گشت خارج دید از و رفت چادر جلویرا . دستانش و رفت پایین سنگی تخت طرف به داد قرار سنگی تخت روی هم کنار

گذاشت . دیگر پای آن روی پا یک کشید دراز و برد سرش زیر هم . روی

رفت فرو فکر در آزادانه و شد آسمان به خیره تازه موقعیت آن . در

بود چسبیده آسمان به ابر ثابت و کوچک لکه تا .چند

Page 111: Mara Be Khane Am Bebar

111

وسوم چهل

و شاخ و خوردند می سر ها ستاره روی ابر بزرگ های لکه ، شب آسمان صفحه برپهلو، به آن پای در وسامان ، بود نوسان در تشدید به بلند سرو درخت تک آن برگ

مردد خواب در .شناور

رفت و پرکشید رسان پیام ، درخت ازمیان کنان داد و جیغ ، را ،جغدی سامان و خاموش نکته بی همه ها خیمه و لغزان خواب درون برد دیگر پهلوی به پهلو ازآن

.بودند

و خود بر و غلتیدند می مند هدف و شدند ظاهر صحنه روی حلبی قوطی ای دستهاش . سنگی تخت و سامان ازمقابل دند سرو می صدا و سر پر و کوبیدند می زمینپچ ها قوطی دسته و رفت دیگر پهلوی به و کرد پشت زده خواب سامان و گذشتند

رفتند بیرون ازصحنه کنان . پچ

یکنواخت موتوری از صدایی و شد پدیدار چراغی از نوری که بود خواب آرام سامانجاده ته از آهسته .و

رسید . . او به نور تا پشت به کشید دراز و شد جا جابه سامان شد تر نزدیک و نزدیکآ . : )) . . جیم حروف این ، کرد تکرار یک به یک متن صدای درون و شد قائمه تند ،

جدید . (( : )) (( نسل آزادی جنبش کلمات این گشت جاری لبانش بر و جیم نون

ببینم : بزار ، گفت خود با ناباوری باور با و انداخت لرزشی بیدار و خواب ، چهره بر )) کرد)) آسمان به رو آن دنبال به شنوم می چی .

تایید به پرفروغ داری دنباله که بودند نشسته همه ها ستاره ، شب پاکیزه قاب در. برخاست

Page 112: Mara Be Khane Am Bebar

112

کرد . . رفتن آهنگ سوزی زمان بی گذاشت زمین بر پا چرخید جاده سمت به سامانکن : )) (( صبر ، کن صبر هی ، زد صدا و

به رو و شد متوقف و کرد ترمز ، مسابقات مخصوص پوشش و موتور با موتوریآمد می او دنبال به که کرد . سامان

که شنید و انداخت جلو به رو منتظر و آماده موتوری و ایستاد کنارش و رسید سامانشم : )) (( سوار تونم می من ، گفت سامان

پشت بر سامان و برگرداند اول جای به و برد پایین مشخص را سرش موتوریپرید درنگ بی .موتوری

و افتاد راه به تا سایید زمین بر خود جای در دور چند چرخش و غرید پرشتاب موتورجز . رفت باد بر و شد پرپر دود تا شد ناپدید گذاشت جا بر که غلیظی دود پشت در

بود نمانده جای بر چیزی پیوسته غرش آن مانده . ته

چهارم و چهل

میان . از که ای جاده کنار در خانه یک طرح به ای ساده تلفن کیوسک بود شببود نمایان گذشت می . دشتی

داد : می شرح تلفنی بود یافته که را ارتباطی و بود ایستاده کیوسک در سامان)) ؟)) . . . . شنیدی اینو حاال تا بیتا جیم نون آ جیم

یه : )) (( : )) اسم این داد ادامه سامان و نه داد پاسخ که شنید تلفن از را بیتا صدایکلمات . اول حروف داشت قرار اون در ایران که بود پویا کامپیوتر تو فهرست

این (( : )) عضو ایران کنم می فکر من گرفت نتیجه سپس و جدید نسل آزادی جنبشاونها . . اونچه چون بپیوندیم جنبش این به باید هم ما کنم فکرمی من بوده گروه

ماست .(( هدف دن می انجام

هرنشانی : )) یا اطالعات ، کن جستجو اینترنت تو کرد مطرح را درخواستش وچند ...(( : )) . کرد باید چه دونم می ، دونم می جمالت این با کرد قطع اورا بیتا که

)) باش منتظر . دقیقه

جمع را توجهش پایش جلوی چیزی بالفاصله و شنید آزاد بوق صدای سامان سپسآنکه . . به سامان شود وارد تا بود کرده کیوسک داخل را سرش پشتی الک کرد

Page 113: Mara Be Khane Am Bebar

113

گذاشت . جاده لبه در ، داشت بر را پشت الک گذاشت را گوشی بردارد او از چشمنشست آن تماشای به کیوسک مقابل در خودش . و

با ، آورد بیرون بود برده فرو شدن برداشته هنگام در که را سرش پشت الکآهسته . آهسته کرد جاده عرض در حرکت به شروع و . احتیاط

را راهش و انداخت نگاهی طرف دو به ، رسید جاده وسط به شد می دور سامان ازهمزمان . . رسید جاده طرف آن به پشت الک تا شد روشن هوا گرفت پی نو از

زد زنگ . تلفن

شد . بلند ، کرد تلفن به رو کشید دست پشت الک عاقبت تماشای از سامانبراشون . : )) تو درباره من ، خوش خبر داد خبر مقدمه بی بیتا برداشت را وگوشی

نزدیکی . . . همون در ها ماشین گورستان ببینن رو تو حاال همین خوان می اونا گفتم)) ؟ گی می چی خوب

کمی مقابل طرف به است شدن انباشته حال در شادی از که ای چهره با ساماناش . درونی حس و گرفت مقابلش در فاصله بیشترین با دستی دو را گوشی چرخید

)). (( : آزادی تنها ، کشید فریاد را

به شمار بی های پرنده ، برابرش در جان بی ظاهر به و هموار سرزمین آن ازآسمان به پرکشیدند اززمین او آزادی بافریاد . ناگهان

وپنجم چهل

کنار . در دسته دسته داغون و درب ، بزرگ و کوچک ها ماشین بود خورشید طلوعها ماشین گورستان وسعت در بودند شده چیده . هم

کنده . . آینه گرفت را ماشین بغل آینه انتظار در بود نشسته ژیانی کاپوت بر سامانروی خودی به خود ژیان آن در یک آن دنبال به و گرفت قرار دستش در و ،آسان شد

افتاد . زمین

کرد جلب را توجهش ماشینی شدن روشن صدای که گرفت خودش مقابل در را آینه.

Page 114: Mara Be Khane Am Bebar

114

حرکت سامان طرف به و شد خارج اوراق های ماشین میان از ماشینی تر دور کمیآمد . . پایین ژیان روی از سامان نو اما قدیمی مدل . کرد

می . . که حالی در و آمد بیرون ای بچه پسر شد باز ، عقبش در فورا ایستاد ماشینسامان : )) (( زد فریاد شادی با دوید

، دوید می بود ایستاده مقابل در که سامان طرف به که حالی در و بود رییس پسرککرد : )) (( . . : مرور سامان و آمد پایین پرید او بغل آنگاه سامان زد صدا دوباره

جدید)) (( نسل آزادی جنبش

حاال : )) ایستاد می کنارش و گرفت می را سامان دست که حالی در رییس پسرکما (( از یکی ، تو

صورتی با و کوتاه کمی نبود، سخت شان داشتن دوست که ای چهره با زنی و مردشوهر و زن نظر به و زدند می قدم هم کنار در که حالی در سبزه کمی و گرد کمیما : )) گر، اصالح این ساختن برای گفت مرد و ایستادند هم کنار در رسیدند می

دیم (( می انجام بتونیم که هرچه

کرد : طلب بود ایستاده دست در دست رییس پسرک کنار در همچنان که سامان واحتیاج)) آرمان پرفسور ایران کامپیوتری غول به ما گر اصالح این ساختن برای

داریم ((

و سامان و کنارش در زن و افتاد راه به ماشین طرف و برگشت عمل در مردآنها سر پشت در دو آن دنبال به رییس . پسرک

و : )) (( بریم می او پیش رو تو ما داد فرمان بنشیند فرمان پشت آنکه از پیش مردافتاد . راه ماشین نشستند عقب در دیگر تای دو آن و جلو در کنارش صندلی در زن

رفت . و

ششم و چهل

Page 115: Mara Be Khane Am Bebar

115

که . ماشینی است رفتن باال حال در خودکار صورت به دروازه بلند دیواری میان دردروازه . رود می پارکینگ درون و پیچد می ، بود برده خود با را سامان قبل مدتی

است . همرنگ است اطرافش که دیواری و دروازه شود می بسته و آید می . پایین

هفتم و چهل

Page 116: Mara Be Khane Am Bebar

116

او دنبال به رییس پسرک و زن و سامان و شود می خانه وارد پیشاپیش . مرد

پشت بقیه و ایستد می مرتب اما قدیمی خانه بزرگ چندان نه سالن وسط در مردشوند می جمع او . سر

دکتر : )) من متبسم ، گوید می سامان به رو و جمع به رو گردد می بر مرد سپسهستم (( آرمان

خوش با دهد می ادامه مرد و شود می باز ازشگفتی چشمانش گیر غافل سامانآمدی : )) (( خوش خانه به رویی

Page 117: Mara Be Khane Am Bebar

117

هشتم و چهل

)) بگیریم پس رو کشور شه ))! باید می شنیده تاریکی در که است آرمان دکتر صدای.

هم و آیند می پایین طرف به هم با تنگی نسبتا پله راه باالی از آرمان دکتر و سامانشود می روشن مرحله به مرحله پایین به باال از پله راه های چراغ . زمان

سرتاسر ) ( . اتاق شود می روشن زمین زیر اتاق ، رسند می که پله راه پایین بهقرار حاشیه در میزهایی روی بر که الکترونیکی ابزار و لوازم و پوشیده سفید رنگ

. داشت

کوچک های تلوزیون شکل به که نمایشگر دو سمت به ، رو به رو جهت در مستقیممتصل هم به هایی کابل با را دو آن که آنها میان در الکترونیکی جعبه یک و قدیمی

نمایشگر . روی بر را جایی آرمان دکتر گرفتند قرار آن درمقابل و آمدند ، کرد میکرد لمس راست . سمت

یک : )) اسکلت معادل یک به یک رو ایکس جادوی ساختار ما ، اینجا آرمان دکترکردیم (( سازی شبیه ساختمان

بر باال به پایین از فرضی برج یک مرکزی ستون و اسکلت راست سمت نمایشگر درپرفسور که حالی در گرفت می شکل کامپیوتر توسط فرضی صفحه یک روی

اونه : )) (( به متکی ویرووس که مرکزی محور یک و ها ستون داد می اطالع آرمان

شد کامل که بود برج ظاهر نمای سپس . و

زده : )) (( یخ که اینه مثل ، نخورده تکون وقت هیچ آرمان

نمایشگر دو بین جعبه شیار وارد داشت مشتش در که را سبزش دیسک سامانکرد . مقابلش

تایپ را حروفی و شد خم میز روی فلزی کیبورد آمده بر های دکمه روی اندکیهمزمان . و شد ساخته چپ سمت نمایشگر در اجرا بر مبنی برنامه خط یک کرد

خوب : )) کافی اندازه به اگه ، بشه آماده تو گر اصالح وقتی کرد تشریح آرمان دکترساختمان این ، باشه قوی کافی اندازه به اگه که کنه می ایجاد لرزشی ، باشه

کنه (( می سقوط سرانجام

زد " " چشمک برج تصویر روی بر تاثیر بدون عنوان با پیغام پنجره یک زمان این . در

Page 118: Mara Be Khane Am Bebar

118

در خود پشت در که را ای کتابچه آرمان پرفسور و کرد صاف را خودش سامانبازگشت : )) (( خواند و گرفت خود مقابل در بود گرفته دست

و . بود ساز دست و نویس دست قطور کتابچه ایستاد او برابر در و برگشت سامانبازگشت " آن جلد روی . " عنوان

هرگز : )) که من کتاب آخرین کرد اضافه و گرفت سامان طرف به را کتابچه آرمانبخون (( : )) (( گفت سامان به رو و نشد چاپ

این مثل نشست فورا ، بود پشتش در که صندلی روی بر اما گرفت را کتاب ساماناست گرفته را سنگینی وزنه . که

از و پله راه سمت به و کرد ترک را او آرمان دکتر که بود کتاب به رو نگاهش سامانرفت باال . آن

که : شنید دور از را آرمان پیام و کرد بلند کتاب از را نگاهش سامان بعد لحظاتی .)) نشسته)) که صندلی روی و دوخت کتاب به را نگاهش نو از باد تو کنار در زمان

چرخید نمایشگر طرف به درجه هشتاد و صد ، . بود

Page 119: Mara Be Khane Am Bebar

119

ونهم چهل

بود کشیده دراز باال به رو زمین زیر در تخت بر . سامان

در " " . او و بود بسته کتاب داشت قرار اش سینه روی آرمان دکتر بازگشت کتابنبود مطالعه . حال

می . باال سیب کند می پرتاب هوا به داشت دست در که را کامل سبز سیب آنمی . باال دوباره و زند می کوچک گاز یک ، گیرد می را آن سامان ، آید می پایین رود

. اندازد

سیب ، شود می غافل جاذبه ،از کنه می رو چپ سمت به یکدفعه وضعیت همان دروارد که آرمان دکتر مقابل در و خورد می غلت زمین روی و خورد می صورتش بر

شود می متوقف است . شده

نشسته حالت در بالفاصله سامان و دارد می بر را سیب و شود می خم آرمان دکترو کند می حمل دست کف دو روی بر را کتاب که حالی در گیرد می قرار تخت روی

نشاند می خود های زانو روی را . آن

سامان زانوهای روی بر کتاب صفحات و است شده باز کتاب جابجایی این دراست داده صفحه نیم یک . تشکیل

درک درماندگی از که آلوده خواب را دوم نگاه و اندازد می کتاب به نگاهی سامانکند می آرمان دکتر به رو دارد حکایت آن . مفاهیم

که مستتر لبخندی با را دوم نگاه و کند می خورده گاز سیب به نگاه یک آرمان دکترسامان به رو ، خیزد می بر دانایی از . تنها

هستند هم به نسبت زمین زیر آن در موقعیت این در شاگرد و . استاد

Page 120: Mara Be Khane Am Bebar

120

ما پنجاه

پنجره . یک کنار در میز یک پشت ، هم روی روبه آرمان پرفسور و سامان بود شببودند . نشسته

" " ، آنها روی آویزان مطالعه چراغ و بود میز روی باز بازگشت کتاب تک آنکرد می روشن را مشخص ای . محدوده

صبح تا ، بود شاگرد به استاد از انتقال حال در . دانش

از (( : ناقص دنباله یک برداری نسخه به شبیه افته می اتفاق ذهن در اونچه تمامرشته از دریایی در مشترک هدف با عامل دو نزدیکی لحظه در کامل نمونه یک روی

عمله . های

شرایط در ما کن فرض

a

اتفاق ، هستیم

b

شرایط در ما که افته بی باید

c

بگیریم ))........ قرار

Page 121: Mara Be Khane Am Bebar

121

یکم و پنجاه

بازگشت . " " کتاب بود نشسته صندلی روی کامپیوتر پشت سامان ، زمین زیر درپسرک . بود کار حال ودر زد می کیبورد روی وقفه بی سامان و بود باز میز روی

، گفت پسرک اینکه تا ایستاد سامان کنار در و آمد پایین ها پله از ، شد وارد رییسکه : )) ...(( بگم اومدم چیزی

" ضرب " یک کلید صفحه روی بر اینتر کلید روی آن و برد باال را انگشتش یک سامانآمد . فرود

شدند دوم نمایشگر در واقعه گر نظاره فورا دو هر و برخاست خراشی گوش صدای.

پایش زیر صفحه با بلند برج آنجا صدای ،در با و شدت و گوشبه لرزید می خراشی در که بود کج برج یک ماند جای بر آنچه و شد قطع لرزش و صدا ثانیه چند از پس

داشت قرار ناجوری . وضع

آن . از توان تمام با و دوید ها پله سوی به افتاد راه به زده شگفتی ، ناگهان پسرکخروج قصد به آمد می . باال

Page 122: Mara Be Khane Am Bebar

122

دوم و پنجاه

می جدا آشپزخانه از را سالن که باریکی میز طرف دو همسرش و آرمان دکترکردند سویی به رو همزمان ، ناگهان که بودند نشسته هم روی به رو ، . کرد

نفس : )) (( نفس و کجه برجه خبرداد کوتاه و ایستاد ، شد وارد دوان دوان پسرک. زد

با تا افتادند راه به عجله با و ایستادند فورا همسرش و آرمان پرفسور آن دنبال بهبه . . دوان دوان و برگشت پسرک گذشتند او از و رسیدند پسرک به ببینند خود چشم

پیوست . آنها

Page 123: Mara Be Khane Am Bebar

123

سوم و پنجاه

او . کنار در و آمد همسرش ایستاد نمایشگر مقابل در و رسید آرمان دکتررا . . کج برج شد اضافه آنها به پسرک و ایستاد هماهنگ ، آنها کنار در سامان ایستاد

جلو : )) (( به رو محکم گام یه کرد تشویق و تحلیل آرمان دکتر و کردند می تماشا

بگیریم : )) (( جشن باید وقتشه ، ریخت بیرون را اش شادی همسرش

منه : )) (( تولد امروز داد خبر گیر غافل وقتی کرد جلب را همه توجه پسرک

Page 124: Mara Be Khane Am Bebar

124

چهارم و پنجاه

و . بودند بسته را جاده مامور چند و پلیس ماشین چند شبانه بازرسی ایست یکشد می افزوده شان تعداد بر و بودند بسته صف هم پشت به پشت ها . ماشین

و سامان و جلو در همسرش و خودش با همراه بود راه در آرمان دکتر ماشینخودش جای هرکه ، عقب در . پسرک

ودر . . شد خاموش هایش چراغ شد کاسته سرعتش از شد خارج سرعت خط ازشد پنهان ، بود افتاده کار از خوش بخت از که لودری پشت در خیابان . حاشیه

باز . دوباره راه و کردند ترک را محل کردند می جمع را خود لوازم و وسایل ها پلیسروشن . . هایش چراغ آرمان دکتر ماشین بازگشت خود عادی روال به حرکت شد

رفت . خود راه به دیگران میان در و بازگشت جاده به . شد

Page 125: Mara Be Khane Am Bebar

125

وپنجم پنجاه

های زوج اغلب که دیگران اطرافشان و بودند نشسته میز یک دور نفر چهار هرآن در ، بودند خودشان میز در دو به دو هرکدام و خودشان سرگرم ، بودند جوان

عشاق شاپ .کافی

مقابل آرمان دکتر و ورودی در روی روبه ، بود نشسته پسرک مقابل سامانقرار . روشن شمع ده کیک آن روی و شکالتی کیک یک آنها میز روی همسرش

. داشت

و ریخت می جا همه به فوت ، کند می خاموش را آتشی که نشانی آتش مثل پسرککرد خاموش را ها . شعله

پشت . که چی کافه مرد شد او تولد جشن و او جلب عاشقانه همگان توجهدست در که دوری راه از کنترل روی حرکت چند با بود ایستاده تماشا به پیشخوان

و . شد ول کافه درون بلند صدای با شاد شاد موزیک کرد مهیا بود کم آنچه ، داشتآمدند در رقص به رنگارنگ . نورهای

Page 126: Mara Be Khane Am Bebar

126

و شریک وسرور جشن آن در کنان رقص ، داده دست از کنترل جوان های زوج آن . آرمان دکتر توجه چیزی که جوش و جنب در خیال بی و بودند شاد همه شدند سهیم

درهایش . . کرد پارک خیابان طرف آن مرموز ماشین یک ازکافه بیرون کرد جلب راسیاه . یکدست های لباس و بلند های ریش با گنده شدند پیاده نفر چهار و شدند . باز

آن . . به چیزی رفت شاپ کافی صاحب طرف به عجله با برخاست فورا آرمان دکترکه . همسرش به آرمان دکتر سپس کرد اشاره دست با جایی به مرد آن و گفت مرد

پیام دریافت تایید به را سرش ، همسرش و زد اشاره بود او مراقب مدت این تمامداد تکان . او

روی . از فورا سامان رساند سامان و پسرک به را پیام و ایستاد آرمان همسرخم . ضرب یک ، ایستاد هم پسرک افتاد راه به او دنبال به و شد بلند اش صندلی

پیوست آنها به بعد و کند دهان با را کیک گوشه از ای تکه و . شد

داخلی قسمت از راهرویی طرف به همگی و رسیدند آرمان دکتر به نفر سه هررفتند شاپ . کافی

آن دنبال و ، به داد پایان صدا و نور بازی به خود دور راه از کنترل از استفاده با مرد ایستادند باز رقص از و آوردند پایین را ها دست دیگران آن موزیک غیاب . در

او . که بود واضح بود راه در بقیه از جلوتر یکی و شدند می نزدیک مصیبت چهار آنزننده تصویر در، کردن باز با و شد می نزدیک شاپ کافی شیشه روی خود تصویر به

گرفت را آن جای شاپ کافی داخلی فضای و کرد نابود را . خود

حاال میز یک اما بودند خود حال در و خود جای سر گذشته مثل کس همه و چیز همهبود . خالی

بزرگی گاز بود کرده جلب را دید می بقیه پیشاپیش که پوشی سیاه مرد توجه آنچهبود کنده را کیک گوشه که . بود

روی گذاشتن ارزش با و شدند خارج پشتی در از بقیه و آرمان دکتر دیگر سوی درو شدند ، بود پارک جا همان درست که خود ماشین بر سوار معطلی بی ، لحظه هر

کردند حرکت شتاب . پر

که کردند می عبور رویشان پیش خلوت و عریض راه چهار از شتاب و عجله بااز مانع سختی به و کرد ترمز شدت به و شد وارد تقاطع دیگر سمت از ماشینی

شد . تصادف

Page 127: Mara Be Khane Am Bebar

127

آن و شد می دور و داد می ادامه سرعت با خود روی پیش راه به آرمان دکتر ماشینگرفت را خود راه و کشید زدن بوق از دست هم دیگر . ماشین

ششم و پنجاه

آرمان دکتر همسر دست در بود گرفته او از بیتا اتاق در سامان که بیتا عکس همانسالن از را خانه آشپز که باریکی میز پشت که حالی در کرد می تماشا را آن او و بود

بود نشسته سامان مقابل در ، کرد می . جدا

که : )) . . قراره فردا شیرازه اهله بیتاست من نامزد گفت عکس باره در سامانببینمش ((

Page 128: Mara Be Khane Am Bebar

128

می : )) (( : )) ایران یاد منو شد خاطرات غرق و زیباست آرمان دکتر همسربود (( : )) مست اونقدر گفتن و کشتن رو ایران اونا گفت تا شد تر چشماش و اندازه

بپره (( پایین برج باالی از نباید نفهمید که

اکنون زمان به سر، کوچک و سریع حرکت یک با او و شد شنیده پسرک گریه صدایپسرک اسم ، نگران و گذاشت میز روی را عکس ایستاد می که حالی در و برگشت

امید : )) (( کرد زمزمه را

امید : )) (( . تر نگران ، زد صدا دوباره و کرد حرکت عجله با گریه صدای دنبال بهایستاد هم .سامان

امید؟ کجاست

نشسته . آب وان در امید شد دار موج افتاد آن بر که ای قطره با آب در امید تصویرآمد . می پایین اش گونه از اشکی قطره و بود پایین سرش .بود

دو . شد حمام وارد و رسید هم سامان و بود ایستاده وان کنار در آرمان دکتر همسربودند آب روی کشتی مثل شناور ، بودند شامپو های بطری شاید که بزرگ . تاس

خود مشت ، بود نشسته حمام وان در که حالت همان در و کرد بلند را سرش امیدای . خاطره از کرد صحبت به شروع و بود آن در کوچک حافظه کارت یک کرد باز را

خودشون : )) با منو مادر و پدر وقتی شب نیمه بود داشته وا گریه به اورا که تلخداد (( : توضیح کوچک حافظه کارت آن درباره وبیشتر بودم فر توی این با من بردن

والدینش)) (( ماموریت از و سلطان علی ، رییسش و سیستم بنیاد جنایات اسناد کوچک : )) (( کارت وآن بدونن همه خواستن می همین برای بودن خبرنگار اونا گفتبدونن : )) باید همه کرد وآرزو برد سامان طرف به و گرفت انگشت دو با را حافظههمه(( . : )) کرد تکرار و گرفت را حافظه کارت آن و پذیرفت را ماموریت سامان

بدونن (( باید

خانه . . به آرمان دکتر شد خارج حمام از سامان آمد در شدن بسته و باز صدایاز . هم آرمان دکتر همسر ایستاد او مقابل در و رفت سامان طرف به ، بود برگشتهداد . : اطالع همسرش به رو آرمان دکتر ایستاد سامان کنار در و شد خارج حمام

کردم)) (( تنظیم فردا برای متروکه انبار یه تو رو قدیمم دانشجوهای با کالس برنامه تدریس : )) از هرگز اما شدم اخراج دانشگاه از اگرچه کرد آگاه سامان به رو و

نکشیدم (( دست

به آرمان دکتر مقابل در حمام در کنار در و شد خارج حمام از ای حوله لباس با امیدشد اضافه .دیگران

Page 129: Mara Be Khane Am Bebar

129

امید طرف وبه آورد جلو به را بود گرفته دست در پشتش در که ای بسته آرمان دکتریه : )) تو برای هم این ، کرد هدیه رسید می گوش به که گردابی صدای درون و برد

)) آزادی شکالت ، پر بسته

گرفت را بسته خوشحال . امید،

می خود دور به را تاس دو که بود ساخته گردابی تخلیه حال در آب ، حمام وان درونماند. جای بر شش جفت یک و شد تخلیه آب تمام . چرخاند

Page 130: Mara Be Khane Am Bebar

130

هفت و پنجاه

چند در بودند نشسته چوبی های جعبه روی بر متفاوت سنین در ، دانشجو دوازده دهعلم : های انتخاب درباره آرمان پرفسور های آموزه به کردن گوش حال در ، ردیفیا)) انسانه کنه می صحبت ما با که اون بدیم تشخیص تونیم نمی که زمانی آینده در شدن . ساخته ما به خدمت برای که هایی ربات از پرشده ما اطراف ، ربات اینکه

منجر ما خود حذف به سرانجام ما دست ساخت های ماشین و ما بین رقابت اینشه (( می

به که دیواری کنار در ، شاگردانش برابر در آرمان پرفسور ، بزرگ بار انبار آن درو : )) کرد دیگر انتخابی از صحبت و بود ایستاده ، بود شده رنگ سیاه تخته یک شکل

تمام یا خاص مورد یک در رو نگرشمون ما که ، بشیم ربات خود ما که انتخاب اینیک تونه می هستیم ما آنچه در تغییر این ، کنیم جایگزین ربات یک معلومات با دنیا

باشه (( بازگشت قابل غیر خطای

یک ابتدا ، بود نشسته سامان و امید کنار در که آرمان پرفسور همسر آخر ردیف درسامان . کند یادآوری را بیتا با قرارش تا ساعتش به وسپس کند می سامان به اشاره

. انتخاب تشریح حال در آرمان پرفسور آورد می خاطر به که کند می تایید سر باچیزی : )) ، کنن برپا مجازی دنیای یک در رو خودشون تمدن ها ربات اگه اما بود برتردرباره من ، کنیم سفر آن به تونیم می که جایی ، بعد سال هزار در ما تمدن به شبیه

چطور . دونیم می برگردیم وقتی اما ندارم نظری کنیم تجربه تونیم می که بهشتیچیزهایی (( و دیواربرگشت طرف به سپس بدیم تغییر رو هستیم اون در که جهنمی

راس . هر روی هایی دایره با مثلث دو کشید گچ ! با

می باال ، بود زمین زیر آن برای خروجی یک که ای پله راه از سالن انتهای در سامانبود جریان در چنان هم کالس اما . رفت

؟ : )) (( رویم می کجا به ما آرمان پرفسور

که . خیابانی طرف دو آمد بیرون انبار آن کهنه و کوچک فلزی در از سامان سپسبیتا . با خود قرار به که رفت و بست را در انداخت نگاهی را نبود آن در کس هیچ

. برسد

Page 131: Mara Be Khane Am Bebar

131

هشت و پنجاه

بود . بزرگ چتر یک آن بام روی بود مشخص عالمت یک با شاپ کافی یک قرار محل.

روی . نخورده دست اش قهوه فنجان اما بیتا کرد می جان نوش را اش قهوه سامانگفتم : )) (( می باید که هست هایی چیز کشید پیش شده حساب و بود میز

ماند منتظر و گذاشت میز روی را فنجان و کشید سر را اش قهوه . سامان

دقت : )) (( بر سامان رم نمی خواد نمی رو تو که دانشگاهی اون به دیگه من بیتادانشگاه : )) از رو تو اونا اما ای نابغه تو کرد آشکار را منظورش وبیتا افزود خود

کردن (( اخراج

کشید : بیرون آسان حل راه یک و کرد نگاه سمت یک به ای لحظه نگران سامانکنه)) (( کمک ما به تونه می ، رستگار استاد

شده : )) (( منتقل دیگه دانشگاه یه به اون داد اطالع بیتا

)) ؟ : )) شه می چی پروژمون ، آزمایشگاه پرسید باد بر سامان

آریا : )) خوب ،، گرفتن ما از رو ونوس اونا کند آگاه را او کرد سعی دشواری با بیتاحاال . . آزمایشگاه تو اما پوریا بگیره تماس باهات کرد سعی خیلی بود نگرانت

شروینه (( دستیار

Page 132: Mara Be Khane Am Bebar

132

کناری . میز طرف به و شد بلند صندلی روی از نداشت نشستن طاقت دیگر سامانزد . قدم

عکس . که بود میز روی مجله یک افتاد میز روی چیزی به نگاهش و بود پایین سرشگ " بنیان تیتر این و داشت خود جلد روی خندان و بزرگ را سلطان بنیاد زعلی ار

" سیستم

بیافتد . گاو روده بشقاب یک به وچشمت باشی داشته تهوع حالت که این مثلایستاد مقابلش در و رسید او به بیتا که این تا زد ای . سرفه

نیستی : تنها تو ، داد اطمینان و گذاشت او صورت روی بخش آرام را دستش بیتاگرفت)) (( آغوش در را او سپس هستم پس ، عاشقتم و . من کوچک کافه آن در

بودند هم آغوش در دو آن .خالی

نه و پنجاه

نگاهش صدایی که آمد می خلوت ای کوچه از داشت دست در که ای مجله با ساماندزدید . را

گذشتند مقابلش از رو، به رو خیابان در سرعت با کشان آژیر سوار موتور پلیس . دو

آورد بیرون احتیاط با دیوار پشت از را سرش کوچه کنج در . سامان

و بودند قدیمی انبار خروجی مقابل در آژیرکشان همچنان پلیس سوار موتور دو آنو همسرش ، آرمان دکتر کردن سوار مشغول ، پلیس ماشین یک کنار در مامور چند

زندانی حمل بزرگ ماشین یک عقب . شاگردانش

پرفسور و شدند می سوار یک به یک شاگردان و بودند خورده بند دست همگیانتظار در صف انتهای در همسرش و .آرمان

با را امید که حالی در شد اضافه بقیه به و شد خارج انبار در از چله و چاق پلیس یکبود چسبانده خود به ، بغل در دست . یک

در مرموز سیاه ماشین یک و بود اثر بی شدن رها برای امید های زدن پا و دستبود ماجرا این تمام ناظر تر دور . کمی

ایستاد دیوار کنار در و چسباند دیوار به را پشتش ، کشید دست کردن نگاه از سامان.

Page 133: Mara Be Khane Am Bebar

133

ام شصت

پشت . را در و شد ،وارد کرد باز را در رسید آرمان دکتر خانه به ، کوچه در سامانبست خود . سر

ورق . آمد پایین زمین زیر ی ها پله از داشت دست در که ، مجله جلد روی عکس باکرد . . تف آن روی و برد جلو را سرش داد قرار پشت به ، پله راه زیر دیوار روی را

دیوار به و کشید سلطان آقای خندان تصویر روی پنجه با و برگرداند را عکسیه : )) ،من مونده باقی روز یه هنوز اگه داد می روحیه خود به که حالی در چسباند

نشست (( . میز پشت اش صندلی روی و رفت نیستم . بازنده

فهرست . روی را انگشتش برداشت میز روی از را آرمان پرفسور بازگشت کتابآخر " فصل همان بود هم آن عنوان که رسید آخر فصل به تا آورد پایین کتاب عناوین

و" . . زد ورق راحتی به را صفحه چند آن رفت آخر فصل به صفحه شماره روی از گذاشت . میز روی را کتاب کرد تمام و . خواند

و . شدند روشن نمایشگر دو هر کرد لمس را خود مقابل نمایشگر بدنه روی جاییبود جا بر پا کج همچنان کج برج دوم نمایشگر . در

. ، دست دو هر انگشتان با نوازد می پیانو اینکه مثل کرد دستورات تایپ به شروعنگاهش . که حالی در را خطوط آخرین ، آخر در زد می کلید صفحه روی گونه استاد

زد را آخر کلید و کرد وارد بود دوم نمایشگر . به

Page 134: Mara Be Khane Am Bebar

134

ریخت . فرو یکباره به کج برج و خورد شدیدی تکان زمین برخاست مهیبی . صدای

شد . . خارج سبز دیسک داد فشار را نمایشگر دو بین جعبه روی دکمه ایستاد سامانکرد حرکت پله راه طرف به و برداشت را . دیسک

گفت : تبریک را شکست و کرد مکثی ، پله اولین روی گذاشتن پا از پیشرفت)) (( باال را پیروزی پلکان و سلطان آقای خداحافظ .

کرد سقوط و شد جدا دیوار از رسید نمی نظر به شاد دیگر که سلطان . تصویر

شد خارج رس دید از ای کوچه در و آمد بیرون دروازه از . سامان

کردند پارک آرمان دکتر خانه جلوی شتاب با مرموز و سیاه ماشین دو بعد . اندکی

یکم و شصت

سه . و بود روشن ، ماشین بود ونوس آزمایشگاه روی به رو شروین باز رو جیپانتظار در نشسته شروین هیکل قوی . دوست

می گوش مطیع و بود چسبیده آزمایشگاه در به که پوریا به خطاب ، آمرانه شروینآفرین : )) (( : )) کرد اضافه و کن اجرا گفتم که اونطور رو دستورات گفت می ، داد

پسر ((

بلند صدای با ، داد نمایش را شخصیتش از دیگر ای گوشه و رفت ماشینش طرف بهکشتم: )) (( من چون مردن همه مردم

شد دور آن تند ریتم و موزیک با همراه و پرید فرمان پشت ، ماشین درون . به

منتظر و ماجرا این شاهد ، تلفن باجه یک درون خیابان دیگر سمت در سامانبود . فرصت

شد او مانع دستی ، ببندد را در بتواند آنکه از پیش پوریا ، آزمایشگاه . درون

Page 135: Mara Be Khane Am Bebar

135

در : )) (( . و کرد باز آزمایشگاه داخل به را راهش سامان تو سامان واج و هاج پوریامختصر ، رفت می کامپیوتر ترین مند قدرت و ترین اصلی سمت به که حالی

نمایشه : )) (( وقت گفت

دادن فشار با و داد قرار دستگاه درون را سبز دیسک ، گرفت قرار کامپیوتر برابر درکرد اجرا را آن کلید صفحه روی هایی . کلید

نشان که پیغامی و پوشاند کامپیوترهارا همه همسان ای پنجره ، همزمان صورت بهاست " شدن پاک حال در ایکس جادوی ، داد " می

آورد : زبان به را دید می آنچه و کرد می تماشا را ها کامپیوتر مبهوت ، پوریاشبکه)) (( . : )) (( تمام در داد گسترش سامان شدنه پاک حال در ایکس جادوی

بود مشابه وضعی در کارمندان تمامی های کامپیوتر ، سیستم بنیاد در حال همین دربی خودش کار دفتر در کامپیوترش گرفت اختیار در برای پویا آلود غضب تالش و

. حاصل

و همسرش ، آرمان دکتر که جایی ، پلیس رییس دفتر در و پلیس اداره در همچنینشرایطی در همگی پلیس پرسنل تمامی و پلیس رییس کامپیوتر ، بودند ایستاده امید

. یکسان

به . " ایکس جادوی گشت ظاهر جدید پیغام یک ها کامپیوتر همه در آزمایشگاه درمجدد " " اندازی راه حال در سیستم آن زیر و شد پاک کامل "طور

او به حمام در قبل مدتی امید که کوچکی حافظه کارت آن دستش کف از سامانبدونن : )) (( باید همه کرد تکرار که حالی در ، برداشت را بود داده

ها . کامپیوتر وقتی ایستاد تماشا به سینه به دست و کرد وصل دستگاه به را آننمایش خودکار صورت به را هایی عکس ، کردند کار به شروع نو از هم با همگی

دیگری از پس یکی ، . دادند

نهانش های گاه شکنجه در قربانیانش و سلطان علی یادگاری های . عکس

که . افتاده زنی عکس بودند افتاده هم روی لخت که زنجیر در انسان ای تپه عکسخورده . . شالق های بدن عکس بود جای بر بود شده کشیده که مسیری در خون رد

عکس . . رفت می خون چشمش از که کسی عکس شده آویزان سقف به های تنصورت . رفتن نشانه حال در زدن شالق حال در ، زدن سیلی حال در سلطان آقای

Page 136: Mara Be Khane Am Bebar

136

قربانیان به زدن لبخند حال در و دستش از خون چکیدن حال در ، اسلحه با انسانیجانش . نیمه

نداشت . شدن بسته جرات چشمش و بود گرفته را دهانش جلوی دستش ، پوریاشبکه تمام در حقایق این افشای و ها عکس این نمایش سیستم بنیاد در همزمانپاک برای زده وحشت که پویا و کرد پا به کارمندان میان در آشوب ، کامپیوترها

ناگهان ، فشرد می پی در پی خود کلید صفحه روی را ای دکمه مسئله صورت کردنشد تسلیم و برد باال را . دستانش

تمام در ، اسناد این افشای و ها عکس این نمایش پلیس اداره در ترتیب همین بهانداخت راه به پرسنل میان در عدالت اجرای برای امید از موجی ، ها کامپیوتر شبکه

افتاد : )) (( اتفاق که اتفاقی کرد زمزمه آخر در میان آن در امید و

ودوم شصت

به طرف هر از مردم و بودند اعتصاب و پیمایی راه در سیستم بنیاد کارکنان تمامیو شرکت این رییس جنایات به مربوط دست در باتصاویری شدند می ملحق آنها

سیستم بنیاد بلند برج به منتهی خیابان در ، . باندش

Page 137: Mara Be Khane Am Bebar

137

با او سر پشت در مرموز و سیاه ماشین آن همزمان و بود رسیده آنجا به سامانشد متوقف . فاصله

پر . سیستم بنیاد ورودی دید می را بود او برابر در آنچه خیابان طرف آن از ساماندر . بند دست با پویا ابتدا خبرنگار و پلیس های ماشین و مامور زیادی تعداد از بوددر رییسش آن دنبال به و شد هدایت ماشین داخل به و شد خارج پلیس اسکورت

آمد بیرون ساختمان از مشابه . شرایطی

او جلوی و گذشتند سامان طرف دو از ، شدند پیاده مرموز ماشین آن از نفر سه آنشده . اصالح کامال صورت با و داشتند تن به سفید شلوار و کت سه هر . ایستادند

کن : )) (( نگاه رییس به اولی

دادیم : )) (( دست از رو شغلمون ما دومی

می : )) کوتاه ریش و مو عمرمون بقیه برای و کنیم می باز آرایشگاه یه ما سومیراه .(( در که مردم به و رفتند خیابان داخل بعد و کردند تایید سر با سه هر کنیم

پیوستند بودند . پیمایی

تغییر . )) سامان (( دیگر جهتی به ماجرا این از را سامان نگاه که بود بیتا صدای این . داد

را : )) (( دستش و رساند او به را خود سریع های قدم با و سامان زد صدا دوباره بیتارو : )) چیزی یه خوام می بریم بیا گفت زنان نفس نفس ، گونه مژده و گرفت

بدم (( نشونت

Page 138: Mara Be Khane Am Bebar

138

وسوم شصت

انبوه طرف به و شدند وارد وصنعت علم دانشگاه در سر از بیتا و سامانبودند نشسته سکوت در تحصن به زمین روی ، دانشگاه محوطه در که دانشجویانبه . ، کرد توصیف غرور با بیتا و ایستادند هم کنار ، مسیر میانه در کردند حرکت

تو : )) (( بدون ، گردند نمی بر کالس به آنها تو خاطر

به و شد خارج آنها، با ارز هم و فرعی راه یک از آلود غضب شروین حال همین دربا ، بودند شده وارد آن از پیش لحظاتی دو آن که جایی ، دانشگاه خروجی طرف

شد . دوخته هم به ها نگاه کوتاه لحظاتی گذشت آنها کنار از عصبی و بلند های . قدم

جلو به که حالی در و کرد عقب به رو ، شود خارج دروازه از شروین که آن از پیش )) یادت : )) کشید، وشانه شاخ وباز نیست هیچکس هیچکس کشید فریاد رفت میراه : )) (( . و آمد پایین میله مدت همین در شه نمی تموم وقت هیچ بازی باشه

به . بدجوری میله به برخورد با ، بیتا و سامان چشمان مقابل در شروین شد بستهرفت . خود راه به لنگان لنگ و شد بلند خورد . زمین

نشسته دانشجویان سمت به و کردند جلو به رو مسئله این به توجه بی بیتا و سامانشدند . احاطه آنها بین در ، رسیدند آنها به وقتی افتادند راه به دانشگاه محوطه . در

Page 139: Mara Be Khane Am Bebar

139

چهارم و شصت

و بیتا و بود میز روی ، هم روی انباشته های کتاب بزرگ تپه دوباره ، ونوس درآن دور به هم کنار در نشسته آریا و . سامان

زمان : )) با جنگ شکست را سکوت بیتا

می (( : )) طول سال صد کاغذ روی داد ادامه و شده دیگه چیز یه اصال مشکل حاالبشه (( نوشته نیوتونی انقالب این تا کشه

پوریا : )) (( . صدای که بود اندیشه در سخت سامان آوره گریه که کرد اضافه آریاهمانجا : )) (( بود شده وارد آزمایشگاه به که پوریا شدم آدم من حاال و شد وارد

تو . : )) . نیروی به ما اینجایی که خوشحالم گفت آمد خوش و پذیرفت سامان ایستادداریم (( احتیاج هم

به . و داد سگ صدای به گوش سامان رسید گوش به دوباره هم سگ پارس صدایدنبالش به هم دوستانش و کرد حرکت پنجره . سمت

می که حالی در داوطلبانه ، نشست پوریا و شدند جمع هم دور دوباره پنجره جلویبدم : )) (( نشونتون نیرومو بدید اجازه گفت

حالی در و نشست پوریا پشت بر آریا ، شود حل مجهول سگ معمای بار این مگر تاکرد : مطرح سامان به رو کرد اشاره خود شانه دو به ، شصتش انگشت دو با که

و)) !(( نشست آریا های شانه بر سامان من دوست ارشمیدس های شانه روی برو کرد شدن بلند به شروع آهسته . پوریا

شد : اضافه بیتا جمله این و بود مانع دیوار همچنان و آمد می باال همچنان سامان))! ؟)) بینی نمی که رو چیزی بینی می

که . خالدار سگ یک شد دیده ای لحظه بود خوابیده دیوار پشت چه آن موقع این درداد می شیر اش توله شش به و بود زاییده انجام . سر

شدند . بلند راحتی به آریا و پوریا افتادند زمین به هرسه و بود شده تمام پوریا توانو . رفت او سمت به بیتا شد نمی بلند و بود نشسشته زمین بر همچنان سامان اما

خوبه؟ : )) (( حالت تو شد جویا او به رو

الزم : )) کرد زمزمه عجیب حالتی در بود خورده سرش به آنچه بیان در سامانبشیم ! (( موفق تا باشیم ای دیگه کس ما نیست

Page 140: Mara Be Khane Am Bebar

140

بیشتر ، رفت می میز روی های کتاب عظیم تپه طرف به که حالی در و شد بلندکافیه : )) (( هستیم امروز همین ما که چیزی گفت

بزرگ مجموعه آن از را کتاب چند او و شدند جمع دوباره تپه اطراف در گروهشهمین : )) عمق و سطح در رو منابع ، نیست الزم گفت می که حالی در ، کرد جدا

و (( ساخت میز روی ، بزرگ تپه آن کنار در کوچکی تپه آنها با و بدیم طورگسترشکنیم : )) (( می محدود ها بهترین به رو جستجو ما گفت دوباره

و : )) (( ماست های پرسش همه به پاسخی این داد اطمینان گروهش به رو سپستایید : )) (( سر با همه ماست جدید استراتژی این گفت او جای به بیتا را آخر جمله

.کردند

بودند . کار مشغول همچنان آنها آمد و رفت ، بار بارهای باران ، پنجره پشت . از

Page 141: Mara Be Khane Am Bebar

141

پنج و شصت

کنار . در نفر چهار هر پوریا ، بیتا ، سامان ، آریا بود شکوفه پر گلها و سبز جا همهمی قدم هم کنار در رفت می دانشگاه سرویس سلف به که بر میان راه آن در هم

. زدند

روی بر نشسته هم کنار در پسر و دختر آن و بودند پراکنده محوطه در دانشجویان. نیمکت

ما : )) از نیوتونی انقالب و آمریکا از کمپانی ، آلمان از دیزاین ، ژاپن از امپراطور بیتا؟(( : بره می کی دونه می کی افزود و ((

چید می میوه درخت از . باغبان

Page 142: Mara Be Khane Am Bebar

142

شش و شصت

خانم : )) ، ها بچه کرد اشاره پوریا و بودند نشسته میز دور هم کنار نفر چهار هرکار (( . ، نوشیدن ، صحبت حال در بود دانشجو از پر سرویس سلف سالن رستگار

آویزان گون خورشسید المپ بسیار از روشن و تازه آمیزی رنگ یک با و تاپ لپ باسقف . از

نیوتونی : )) انقالب داد خبر و رسید آنها به و بود راه در آنها سمت به رستگار استاددار (( خبر فورا نفر چهار هر شد انتخاب سال هوشمند افزار نرم بهترین عنوان به

)) (( : ! سپس ام زده هیجان من کرد زمزمه آمد می کش که حالی در پوریا و شدندمی فریاد ، دوید می و پرید می سالن تمام در که حالی در و گرفت فاصله گروه از

بردیم : )) (( ما ، بردیم ما کشید

و . ایستاده میز یک روی تنها پوریا شد جمع آنها میز دور و شد دار خبر سالن تمامبردیم : )) (( ما ، بردیم ما زد می داد همچنان

Page 143: Mara Be Khane Am Bebar

143

وشش شصت

به دیگه که سامان سخنرانی به و بودند ایستاده دانشگاه باز فضای در دانشجو صدهادادند می گوش بود رسیده . آخر

آویخته گردن بر طالیی مدال یک هر دوستانش و بود او مقابل در دار پایه میکروفونیسرش پشت در دانشگاه اساتید دیگر و رستگار استاد و بودند کنارش . در

اینچنین : )) (( را بود کرده بیان آنچه و ایستادیم اینجا که تا رسید اینجا به سامانبر : )) . (( تامل حقیقتی سپس و بود من زندگی این بود من داستان این کرد معرفی

ماشین : )) تردید بی ، گذاشت اشتراک به خود های همکالسی و دوستان با را انگیزاین (( گسترش در تا خواست همگان از سپس و نداره آزادی جز سوختی علم

آزاد : )) !(( : )) چرا کرد تحریک باز و نکنیم آزاد چرا پس شوند سهیم اساسی شرطنکنیم (( : )) (( آزاد چرا کشید فریاد جمله یک در را اش سخنرانی این تمام و نکنیم

اینکه مثل سر باالی در اراده های مشت با متقابل عملی در یکپارچه دانشجویانآزادی )) ...(( ، آزادی کردند فریاد به شروع اند یافته را خود سامان

گردن از را خود طالی آویز گردن سامان ، آزادی ناشدنی تمام غوغای آن میان درسر باالی ، بود ساخته را آزادی عالمت که دستی انگشتان میان در را آن و کرد خارج

استقامت . و رضایت از بالبخندی .بود

Page 144: Mara Be Khane Am Bebar

144

هفت و شصت

انگشت کنار انگشت در ، بود آزادی حلقه هردو ، بزرگ دست و کوچک دست در. کوچک

و دست در دست ، هم کنار در ، سامان خانه سمت به زدند می قدم بیتا و ساماناگه : )) . اما جهنمه مثل باشی که هم بهشت تو ، تنها عاشقانه چید می زمینه سامان (( : اگه .... (( گفت سامان و ایستادند هم روی به رو ، رسیدند خانه به باشیم هم با ما

کنیم زندگی هم با ، ..... (( ما بست را چشمانش سقف یه زیر رفت ، خیال و به پرسید

: )) گیتا کنی می ازدواج من ؟ با ((

ایستاد آنها کنار در خپل گربه

Page 145: Mara Be Khane Am Bebar

145

وهشت شصت

دور . گروه گروه همه دیگران بودند نشسته همه از جلوتر و هم کنار داماد و عروسو ! . آریا بودند نشسته بودند شده زیبا گوناگون های خوردنی با که جداگانه های میز

بزرگ مادر ، مادرش پدرو و امید ، رستگار استاد ، همسرش و آرمان پرفسور ، پوریا ! بودند همه دیگر، نفر صدها و وکیل آقای کنار در .بیتا

کرد . می گرم را خودش آرام عشق موزیک از کرد خواندن به شروع داریوش و .