!بیایید قلبتان را چسب بزنم

1

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

2

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

3

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

مجموعه شعر فاطمه حیدري

پریوشانانتشارات

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

4

!بیایید قلبتان را چسب بزنم ــــــــ مجموعه شعرــــــــ

فاطمه حیدري: شاعر پریوشان:ناشر

1393اول ـ : نوبت چاپ ح و نقش تهرانطر :چاپ و صحافی

978-600- 91902-9- 4 :شابک تومان5000 :قیمت

ه اطم ، ف دري ی ح : سرشناسه .شاعر فاطمه حیدري/ مجموعه شعر!: بیایید قلبتان را چسب بزنم : عنوان و نام پدیدآور .1392، پریوشان: ساري : ت نشرمشخصا .ص75 : مشخصات ظاهري 4-9-91902-600-978 ریال50000 : شابک فیپا : وضعیت فهرست نویسی .1385الماس دانش، : چاپ قبلی : یادداشت 14 قرن -- شعر فارسی : موضوع 1392 9ب 4584ي/ PIR8031 : رده بندي کنگره 1/62 فا 8 : رده بندي دیویی 3254401 : شماره کتابشناسی ملی

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

5

فهرست

8 ..........................................................................مدتی است کفش ندارم 10........................................................................اصال قرار نبود عاشق شوم

12...................................................................ماه با نگاه من چاق می شود 14..........................................................................................................چسب

16.......................................................................................!شاید عاشق شوم 18..................................................................................ساختمان نیمه کاره

20..................................................... ...همانقدر که لیمو برایم عزیز است 22...................................................................!ستنیمروي صبحانه ام تنها

25..............................................................................................بوي قلب من 27.................................................................................................تک صندلی

29..............................................................................................................آهن 31..................................................................................بی رحم و با انضباط

33..........................................................مژه هایم را کنار قیچی می گذارم 35......................................................................................نخ و سوزن سفید

37......................................................................................... ...برویم جنگل

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

6

38............................................................!پاها بدون جغجغه گم می شوند 40...........................................................!تو اخالق روسري ام را گرفته اي

42....................................................................................پرتقال و سیب موز 44............................................................................کسی در خانه ام نیست

46.........................................................................................گلشن نیک نظر 48..................................................................................................پیامک بزن

50...........................................................................اینجا خیلی تاریک است 51.......................................................................................گذاريمراسم تاج

53..........................................................................................راحت باش مرد 56.......................................................................................نفت کم آورده ام

58.....................................................................................................خط کش 60......................................................................................اسپند به راه است

62.........................................چقدر خوب است که شال تو کنار من است 65..........................................................................عزیز است کفش هاي تو

67..............................................................................................دور قلب من 69.........................................................................................................آقا رضا

72..................................................!مثل عشق نیمه کاره ي کنار گندمزار 74..........................................................................................ربانمنظم و مه

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

7

...تقدیم به کسی که اذیتش کردم

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

8

مدتی است کفش ندارم

اصال سالم کردن بلد نیستم ببخشید

!من حتما به بهشت خواهم رفت بچه که بودم گولم زدند

یک شب که قیافه ي شما یادم رفته بود به اتفاق شاعري قد بلند

می شدم در ریشهو من بی مقدمه گُل امامزاده پر بود از دوست

دختر یکی چشمش زخم شده بود

!یکی نفت خورده بود

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

9

یکی شانه ام را گرفت زد به موهایش

موهایت لَخت شده بود نور به شعرت ببارد! خدایا

!مدتی است کفش ندارم !و از یخچال همسایه مربا می برم

دشما مستاجرهاي من هستی: پدرم می گوید آخر شب قبله ي عالم بیدارش کرد

شعرهایت به دستم رسید همینکه دختر خوبی هستی

!خودش کلی می چسبد

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

10

اصال قرار نبود عاشق شوم

زخم زیبایی در قلب من است قرار نبود کسی را دوست داشته باشم

قرار نبود از کوچه ي شما بگذرم شعر اذیتمان می کندناگهان

!...معشوقهو ما می شویم من هر روز به اتفاق یک سبد می گذشتم

با ابریشم اصیل !کفشهایم گیر کرده بود به شالم و بند کیفم با استرس می لرزید

همه ي توجه من به ساعت است که دوباره بیایم

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

11

برایم از رهگذر بنویسی اینکه بالهایم را دوخته بودم

!ییتو عجیب تنها !...و عجیب دوست داري این تپش را و ما هر چه به شعر فشار می آوریم

که دردناك است زندگی باز چشمهاي تو می ترکاند

دیوانه از اینجا عبور کرده است و من اصال قرار نبود عاشق شوم

تو در را ناگهان باز کردي گفتی بنویس دلبر

بار1000 ما نچشیده وارد پاییز شدیم

...او ضمن عرض ادب نوشتیم پشت هم سطر بعدي ر تو ترسوتر از آن بودي که سرمشق مرا بخوانی

!...از لج همه را به میخ کوباندي

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

12

ماه با نگاه من چاق می شود

پنجشنبه ي خوبی است

!و تو اصال به من فکر نمی کنی !میزي تو عالی استاحس

همین قدر که با من قدم می زنی همین قدر که شالت را به من قرض می دهی

!قدر است مهربانی تو؟همین !آنقدر گُلی که باید وصل شوي به پرده ي پذیرایی

بی خیال سرد و چشمهایت عسلی نیست که هست

چشمهایت قهوه خانه می شد سنتی !سر راهت بوقلمونی را زخمی کرده ام

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

13

همین جا منتظر پنجره می مانم ...اگر در کنار ساحل هستی مراقب عزیزم باش

دریاي من چه می کرد؟ل تو توي ت! عاشقی دامن می خواهد روسري بلند

کت و شلوار گلدارت !...خاکهاي دورش مال من

غروبها خورشید عسل می دهد ماه با نگاه من چاق می شود می ترکد

تو دستهایت سرشار از ویتامین است

!چه ساعت قشنگی داري؟ برادرم رفته پایتخت

گرمساالد فصل بیاورد ...با اولین حقوقم برایت خانه اي می کشم

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

14

چسب

به همین برکت دروغ می گوید

! کرده است"کشف حجاب "این باغ !کمی مانده تا قلبم از استرس بمیرد

کار کار

کار شما خودکار مرا خسته کرده اید

بعد از افعال حسی دوشیزه اي می میرد با جورابهاي معصوم

!ن خوب می شوم دکتر؟یعنی م !بیایید قلبتان را چسب بزنم

خدا فقط مال من است

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

15

ماالمال از گرما رطوبت به نام شعر

که یک میلیون سال نوري ما را به شما نزدیکتر می کند روي سنگ قید کنید

...بر اثر گرماي شدید من اینهمه خودم را براي تو کشتم

دفن کردم مخرما خوردم و گریه کرد

اما تو حتی از کنارم رد نمی شوي تنها خاك بر سرم ریخته اي

اگر سیرم کنی جهان سومی در کار نیست بادبادك دم بریده اي به هواي تو می رقصد! ببین

!کسی قایق مرا ندیده است؟

!من این همه استعداد در عشق دارم به خاطر تو به دریا فکر می کنم مک گیر می کنمهمیشه بیتابی ام را در دلشوره ن

...اما ضربان قلبت بچگانه است قرار نیست دست بدهیم! نه

از صفحه ي جغرافیا کمی آنطرفتر دریا خودش خالف است

!اصال نمک به هر چه انتظار

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

16

!شاید عاشق شوم

!نه می زنمزَو این بار چندم است که دلم را گَ

هر کدام یک شب بو بود شامصبح بود و فرشته رفته

اکبر هم یواش یواش می رفت که بارانی شود ...و چاله چوله هاي این کفش

بیست و چهارم فوریه !شاید عاشق شوم

به صرف میوه و شیرینی !یادم رفت

تو خودت کیکی کلوچه اي !زورت به بچه می رسد؟

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

17

عشق فقط سیب زمینی است و خرابتر معشوقی بر وزن اکبر

ر باید نانوا را بیدار کنم ساعت دیگ4 !سالم خسته بودي؟

نبودي ببینی من و دیوار عکسی انداخته ایم

!ملت فهمیده است

!این روزها خانه را تنها نگذارید بچه تر که بودم مادرم صدایم زد

!چه کسی آب حیاط را خورده است؟ !...حرفهاي بد بد؟

ایمگذاشته سر با بچه هاي محله مسجد را روي ...شما مرا دعا کنید در عوض

!من خیلی مریضم

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

18

ساختمان نیمه کاره 1

!فکر کردي ولت می کنم؟

شکسته اند با آجر آمدن تو را در دستهایم کنارم زیاد بمان

زیادتر آهسته تر دستم افتاده است روي شالت

!نوشیدنی دیگري الزم است !گرما می دهد چتر شما

ز گریهچیزي بدتر ا !به این میگن عشق

سنگ می زنی به کوچه ي ما

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

19

کارگر ساده ي من هر شب در سرزمین خودش جان می دهد !زیرسیگاري من دو تا گوش زیبا

همیشه به فکر خودم هستم قفس را می دوزم

...تا یکدانه ي من تو باشی2

قلب من شبیه ساختمان نیمه کاره استیک کارگر ساده در آن مشغول فعالیت

و براي زمستان هیزم ها را آماده می کند همه چیز عالی است

پیراهن من چه خط اتویی فراهم کرده است ...براي سفر با تو

در قایق ما یک عدد خورشید به طور مستقیم می تابد ...بر روزگار ما

هی قایق سرعت می گیرد ... و هی عشق ما

وقتی سرعت عشق از سرعت قایق پیشی می گیرد .عنی عشق توسط من و تو دیوانه شده استی

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

20

...همانقدر که لیمو برایم عزیز است

این منماین جواد

پدرم رفته بود آرایشگاه دنبال موهاي مادرم به مرگ نگین و آرزو به مرگ غزل

همانقدر که لیمو برایم عزیز است تو هستی ـتو بودي

یکه بچه هایم را بزرگتر می کن

خالصه اینکه دست من روزي باز می شود !و تو مشت محکمی در دستهایم می گذاري

سالهاست که زمستان نمی آید و تن تنوري تو را کسی تور می کند

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

21

می چسباند به قاب سلطنتی ساعت ساز نبضم را گرفت

و خالصه باران را نوشت اشکها عقربه ها را می کشند

تچیزي نیست فقط آب بدنت کم شده اس زندگی همه اش همین است

شب دوم پاییز12 الی 7 یک جمله بسازد"کمک"هر کس که با

الي پارچه اي می پیچم خستگی هایش را زیر بالشم

پروانه شکست خورد به کوچه ها هر چه قطره دادند

پایین نیامد که رفت ...در هر سه حالت من با تو قهرم

.زخم را ندارملیاقت اینهمه

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

22

!نیمروي صبحانه ام تنهاست

می دانم در امتحانت صندلی ام را خوب جابجا نکردم این دو تا صندلی روبرو باشند

سنگها موجودات عجیبی هستند! پرودگارا ...وقتی به دریا می زنند

باران به شیشه ام نمی رسد بیشتر دوست دارم در اتاقم شعري به دنیا بیاورم

خانوادگی تو را بگیردنام !یک سماور مهمان من

خوش حالت استتوچشمهاي ! آب باریکال

مرا یاد کوهستان بینداز دو تا سنگ کنار دریا می گذارم

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

23

!الهی فاصله !نیمروي صبحانه ام تنهاست

!گیتار را داغ کرده ام !قطع نکنی ها

!جواد دختر خوبی است بیرحمانه دوستت دارد

می کندو با کلمات بازي !من که مثل شما پررو و مهربان نبوده ام

!قطع نکنی ها این تویی تمام تنهایی را براي خودت می خواهی

!ده تا عروسک منی ماه با چانه ي درازش چرم خالص است !و دزدیدنش به این شب عزیز زیباست

نعمتهایی که به من داده اي یادداشت کرده ام !ممی توانم یک کارخانه راه بینداز بوي جعبه ي بازنکرده می دهی

بازیهاي نجیب رگهاي مرا بگیر

از آن یک درخت بساز زعفرانش بوسیدنی

به تنهایی ات می نازم

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

24

شاید تو خوب باشی برت زرد نمی شوند و زنبورها دور

!تنهایی ما یکی دو تا نیست !ببین آقاي پلیس

جواد بی جواد بی کتاب،مجوز

شعر که کمپوت نمی شود عروسکمان بازي می کندبا

پیتیکو پیتیکو پیتیکو یعنی عشق به زبان ساده

دریا را کمی آنطرفتر می گذاریم38من و کتانی !طالیت می ریزد! نکن

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

25

بوي قلب من

تا شعرهایم تا نشد

خداحافظت !مواظب بچه ها باش

!گلفروش ترسید !گل پیر شد

و من با دمپایی کهنه شروع کردم تمام کوچه را شستم

بند راه دست بند

...دل !بگو پسرم نترس

معذرت می خواهم این بوي قلب من است

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

26

چگونه می توان شاعر شد !وقتی که ماه هر شب کرِم نزده از ییالقمان می گذرد

کارشناسان معتقدند کسی که اشک دارد می نویسد خرج نمی کند

ی دوخت الي پیراهنمثل مردي که گل م این استاد فقط چند سال داشت که رفت توي آرشیو

!دستش را بلند کرد وسط بزرگراه !هنوز اذان نگفته اند؟

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

27

تک صندلی

!سئوال بعدي !ماه گرفتگی را تعریف کنید؟

!خانوم ما بگیم؟ با خود بردـ براي همیشه ـپدرم یک دزد بود که انگشتر مادرم را

!لطهبه خدا غ یک روز ماه را گرفتم ...سنگین بود و طوالنی

!کافیه !گفتم کافیه

!ما در دوران فقر انگشت به سر می بریم !و در اتاقی یک در یک

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

28

!واي تو موهایم را تارتار کشیدي

!چقدر قشنگ می شود تک صندلی محیط اتاق دلبري سرد وتنهاست و از گوشه هایش باران می رفت

ب است که خدا هم دنبال ثوا باران را گرم و بی خیال با ما دوست می کند

دوباره به مکه می رویم و آمپول می زنیم

پاییز که برگها سردرد می گیرند

!اتاق چه کسی ذره اي جا دارد؟

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

29

آهن

من که نتوانستم تو را دوست داشته باشم !و از گوشه هاي عشق می ترسیدم

!شهجواد داره عاشق می! بدو تفنگم سمت ران آهو !دبه سختی دوستت دار

!تو تنها نمانی گلهاتو گرفتی؟ خوبه بیسکویت چی؟ خوبه

تو به من آدامس بده !من هم گل می دهم

!از ده تا انار بهتري !ولی همیشه یادت می رود نگاهم کنی

من نمی خواهم خانه بیایم قبل استوقتی وضعیت دوست داشتن من بدتر از

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

30

وقتی توجهی به کوچه ي ما نداري ...بی ادبی است ولی

!ببین چقدر موهایم افشان است حتی قشنگتر از موهاي ثمین اینجا باید آنقدر ساکت باشد

:تا بنویسم !جواد هنوز به سن بلوغ نرسیده است- 1 ! او یک دیوانه است- 2 یک روز که در خانه ي ثریا را می زدم- 3

! گرفتم؟گفته بودم شفا ؟!پس چرا مادرم همیشه با دمپایی می کوبد به در

!بچه ها ساکت آنقدر ساکت که خسته ام

!از تمام روزهاي خوب !مادرم مرا با تکه هاي جارو بافته است

ترکیبی از آهن و آهن من این گسست را دوست دارم

من آهن را دوست دارم ...یه کاري کن

!با توام ؟!ستقلب من جاکفشی خوبی ا

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

31

بی رحم و با انضباط

جهنم نورش زیاد است

پروانه مرا می خورد !چسبیدم! آي آب

!از اینهمه تنهایی می خواهم خسته شوم

یه قاشق تو یه قاشق تو اشکهاي نازك من وارد می شود

...پوست در پوست !وحشی تر از قطاري

و از اتاقم عبور می کنی !چقدر معشوقم

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

32

تو را می توان در برگ پیچید و با پنیر تنها گذاشت

له ي مرا در تارت بگذار ددلِ شانه کن روي دیوار

اندازه مچ دستت تحویلم بگیر فشار شعرش که افتاد

پرسیدمنیمه ي دوم زندگی ام را از خانم پرستار بی رحم و با انضباط

سردم که می شود کمی مایل می شوم سمت کالهت یوانه ترین عضو بدن اشک استوقتی که د

!...گرمت می شود شراب

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

33

مژه هایم را کنار قیچی می گذارم

!ببخشید دستت را گرم می کنم

در را محکم ببند کمر خودکار من لوله شد

بگو نمی دانم نداگر پرسید اصال بگو زمین خورده بود

سرما عروسکم را بوسید

!من خوراك دامهاي تو شدم لیالپرست

!پسرعمه ام یک دیوانه نیست! نه من و او فقط در باغچه قدم می زدیم

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

34

پدربزرگ قلبش را به بخشهاي مختلف تقسیم کرد ! می خورد"خون جگر"و معتقد بود شاعر یعنی کسی که

دریا بوي تنت را برد آنطرف !...چه سیاستی دارد عشق

مژه هایم را کنار قیچی می گذارم !یرنددختران زیبا هرگز نمی م

تکیه به تکیه مادرم شبی هزار مرتبه می نویسد شُکر

!مگر خدا به او چقدر شکر می دهد؟

!سفره ي هفت سین ما مورچه دارد ثمین دارد

ساده تر اینکه بیا اتاقم چه خوب شانه می کنی

!مرسی

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

35

نخ و سوزن سفید

چه گرفتاري شده است !انگشت هفتم من خم ریزي می کندعشق در پاییز ت

! از روسري ات چه می خواهم؟من مگر معین البالي مکسل غصه می خورد

!دور و با هر نگاهت پدرم یک زیرزبانی می خ !نگاهت به من است؟... تو ...من فقط می خواستم! نه

درد بگیرد دستهایم دل دلبر: هی بنویسد

و بعد از نماز صرف شود د اینجا بنشیندمام سنگینی خدا کنشب با ت

هر بار که نماز را می بوسم

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

36

لکه لکه می شود صورتم !خدایا من نگران توام

از همه ي شبها سفیدتر شده اي نمک: یک نفر با خط خوش بنویسد

و اشک چهاردهم مرا الي کتاب بگذارد براي ما مسئولیت دارد!... نمی شود

اگر ظرفها را بشویم: مادرم می گوید !شاعر می شوم

نوقت می توانی انگشتهایم را به خانه ات ببريآو دماي صورتتم د...

!نبینم اشکهاي قهوه اي ات را ...جگر: من می توانم با نخ و سوزن سفید بنویسم

!و به دیدن تمام کمپوتهاي شهر بیایم

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

37

...برویم جنگل

چه می شد قلبت گشادتر

... و آهو وسط موهاي جنگلی ات بازي می کنم

به گلها زنبور می دهم این فقط یک عالقه نیست

!...معشوق من یک بسته نمک است

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

38

!پاها بدون جغجغه گم می شوند

بیب بیب بی بیب بیب

بیب بیب بی بیب بیب ماه یک زن ولگرد است

سبک مثل پیراهن عروس هر شب ابرها را چنگ می زند

عاشق را عصبانی می کندباران ! ولی استاد !خسته تر از همه دریاست

هر چه باشد تو خاله ي رودخانه اي !خودم برایت تیغ ماهی می خورم

من هم درد قلبم را نشانت می دهم به پیر به پیراهن تپش دارد

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

39

تو همان گلوله اي که فلسطین را گذاشتی و رفتی ...هیچ کس فکر نمی کرد به این زودي

! پاك کنم را به چه کسی بدهم؟- از مرگمبعد تمام گلها را بگردید

!پاها بدون جغجغه گم می شوند

!لیلی منتظرني به بابا بگو خانواده استکانها در وضعیت بدي به سر می بردند

و حمد وسپاس مخصوص تو بود ؟!یعنی می شود یک روز عروسک شوي

خیلی چیزها هست که باید چسب بزنم ه نظر می رسدچقدر خنک ب

امروز هفتم بهار است و لیلی دور حجله منتظر می ماند بیب بیب بی بیب بیب

بیب بیب بی بیب بیب

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

40

!تو اخالق روسري ام را گرفته اي

اینبار روي کفشهاي شما مسح کشیدم !مست

"...عشق است و مفلسی و" پنجره گرمش شده بود

!عران سخت؟چطورید با شا ! می ترسم

!از چی؟ !از خورشید آزمایش خون گرفتند

متاسفانه یک توده هواي دلگیر شما را می خواهد ...تا تحت پوشش موهایت

!مادرم می زند! باز نکنید

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

41

زمستان این خیابان با امیر می رود

مامورها ما را ندیده اند !پناه بر گلهاي مشکی

!ري ام را گرفته ايتو اخالق روس این ظلم بزرگی قلمداد می شود

!...آقاي جمالی اذان بگو !من کیف سمانه را پاره کردم انداختم سر خرمی

خشک خوشگل !دیگر از این وضع خوابم گرفته

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

42

پرتقال و سیب موز

!قربان !این اشکها را از الي پژو پیدا کرده ایم

و دختري ساقه طالیی

؟! نشویم؟!عاشقش بشویم من که همیشه براي رسیدن به شما نیم ساعت زودتر هل شده ام

دعوت می کنیم از خانم حیدري براي ایراد از شاعران شاعران را به سه دسته می توان تقسیم کرد یک دستمال هزار ال بیاورید تا بنویسم

اینجا باران خیلی کم است ک ردیف پروانهیک ردیف ستاره ی

دو سرباز بی اجازه شعرهایم را خواندند

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

43

همین حوالی می توان گریه کرد !آفرین بر لبه ي لیوانت

کمد من پر از پرتقال و سیب موز است به اولین کسی که خودش را هدیه کند

!چقدر خوشمزه است مطمئن باش که گوشواره ام به سمت تو خم می شود

!تو قشنگی .رم بزرگترین عکس رنگی ات رافردا کنار می گذا

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

44

کسی در خانه ام نیست

!من امشب نمی دانم از کدام گناه بنویسم اوال سپاسگزارم از تو

که گلهاي ما را چنگ زده اي ! بایست

این قلب من است این نیز اختصاصی ترین قسمت قلب من است

!اي دیوانه ها اصال کسی خبر ندارد

دختر همسایه را روشن گذاشته اممن سماور کودکی

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

45

به کسی نگویید کسی شعرهاي مرا پاکنویس می کند

عطر می زند دیوانه می شودبعد

و جواد سریع چشمهایش را می بندد !...تا نبیند که چه سخت است تنهایی

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

46

گلشن نیک نظر

شما اگر جاي من بودید دزد می شدید !آینه ي قشنگی بود

هم داشته باشدخدا کند کک و مک هر شب لب دریا بریده بریده عاشق می شوم

و سالهاست که مثل کاغذ مهربان شده ام اشکهایم را بگیر

افتاده بود زیر صندلی لیسانس همراه با گرد و خاك

در یک بعد از ظهر ولرم مدادم رفت پیش دانشگاهی

کتابهایتان را بازتر کنید

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

47

!گلشن نیک نظر !یمی ما به اندازه ي عرض شانه تنها! اجازه شاعر

حاال عروض خسته بود یک چیزي نوشت

تو باید دستهایت را ببخشی گاهی وقتها پوستم روشن می شود

!...انگشتم را به انتظار می کشی

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

48

پیامک بزن

عکس یک قلب و یک دل را تنها می کشم !نه کسی به آنها سنگ می زند !دنه کسی به آنها سالم می کن اینجا پر از میخ و تخته است

!و روي میخ قلبی می گذارم در نهایت احترام !قلب من از چسب زدن گذشته است

باید زخمی کرد و آویزان کرد به درخت گیالس

هر وقت کسی احساس تنهایی کرد منتظرباران نباشد

این روزها چتري پیدا نمی شود

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

49

از مرد پلیس بپرسید ام از دست دلمهزاران بار فرار کرده

از زیر چترها تو اگر مهربان بودي گلدانی برایم می آوردي

!تا اشکم را در آن بریزم تو اگر مهربان بودي

!اشکهایم را پس می دادي هر لحظه از من دورتر می شوي

!انگار که سمی هستم !این آخرین زمستانی است که برایت پیامک می زنم

!...هر من بیرون برو از ش با گلدان خالی

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

50

اینجا خیلی تاریک است

...تو را به نور مهتاب ...تو را به آن صندلی خالی

...تو را به کوچه هاي مسافر بگو چند بلبل دیگر بخواند

!سري به پنجره ي ما می زنی؟ شکنجه از این بدتر که سال نو برایمان شکوفه می فرستی

!اما خودت نمی آیی؟ !سایه ها بپرسم؟علت را از هم

!از که بپرسم چرا بهار من اینهمه سرد است؟ !چرا خسته به نظر می رسم؟

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

51

گذاريمراسم تاج

دهی به یادم باشی؟ افتخار می دهی براي تو دیوانه باشم؟ افتخار می !اي خلیفه

...یاران تو همگی از این مسیر رفته اند گردم میو تنها من در کوچه هاي ساري به دنبال تو

کفشهایم را ببین یزیبس که عبور کرده ام از کنار پا

!تو از کدام مسیر آمده اي که اینگونه زیباست چشمان تو؟ در پشت کدام پنجره یک عدد فنجان آماده کرده اي؟

...که بگذرد غصه هاي ما گذاري کرد در کنار بهارباید تاج

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

52

...بلبل خیال می کند زمستان نیامده و ! است براي عاشق شدنفرصت زیاد !تو پادشاهی

از گلدان ها پذیرایی می کنم و در قندان شکالت می گذارم

تا زیباتر به نظر بیاید همه چیز آماده است براي دوست داشتن

و شعر ما هم نمک گرفته است در مراسم تاجگذاري کتابم را باز می کنم - با قلم درشت-و ناب ترین شعر حافظ را با دست خطم

یل میزنمراک تخت بنشین به روي تاج و

و هر چه سریعتر بگو !چه کسی عاشقتر است؟

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

53

راحت باش مرد

...آنان که از ابتدا پدر را ندیده اند

...آنان که گوشهایشان را کشیده اند هوا خیلی گرم است حسین

و کودکان نیاز مبرم به رودخانه دارند نامه اي به دریا می اندازم

مبنی بر این که حسین از اینجا عبور کرده

...و چترش را باز نگه داشته

و فاطمه بیقرار است که شب شده و درسمان بالتکلیف است

هر کس دستهایش را زودتر ببرد باال ...باالتر

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

54

آفرین بر شما من یک کشاورز ساده ام

که نهایت سعی خودم را کرده ام یک روز که دروازه را می بستم

ده کودکملج کر که مهربانی در انگشت کوچک توست

خط تو زیباست آنجا که یک استکان برایم آوردي

هنوز خاطره دارم استکان کنار آب است

...و تو کمی آنطرفتر !راحت باش مرد

اینجا کوچه هایش کوچک است و کسی لب به آب نمی زند

از این مسیر به کربال زودتر میرسی در میدانو مهربان تر می شوي

پشیمانم که چرا زودتر دوستت نداشته ام اینجا باید آنقدر قدت بلند باشد تا دستت برسد به تخته سیاه

!...بنویس زندگی با حسین وقتی حسین شاعر شد

باید به آب احترام بیشتري گذاشت

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

55

بنویس ضمن عرض ادب و احترام حضور زینب عزیز !رسد به تخته سیاه؟ ما چرا دستمان نمی

!به دامان شما ما ارادت خاصی به شما داریم

... اما همیشه گندمهایمان بی حرکتند از این مسیر بیا

و گنجشکی کنار دانه اي زیبا بکش آب بده به پنجره

به زمستان ...آب بده به حسین و به آب

هر وقت خیلی عاشق می شوم مادرم سریع می ترسد

و پدرم پنجره ها را می بندد کسی لب به آب

.نمی زند

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

56

نفت کم آورده ام

عشق دقیقا از حیاط ما شروع شد و ادامه پیدا کرد در خیابان انقالب

آنجا که قلبم را در کیفم گذاشته بودم تا وقت دیدنت سریعتر از همیشه اهدا کنم

به همراه یک روزنامه دیوانه نیست نگو فاطمه

متاسفانه وقتی قلم می گیرم دقیقا عکس دلت را می کشم

که در نهایت خونسردي کنار قلبم قرار می گیرد ...نه سالم

...نه خداحافظی

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

57

در روزنامه آمده است قلب من توان حرکت ندارد

و اشک زیر پلکم آماده است کاغذ کم است براي ریختن گریه در آن

همه آتش بیاورید ! را به سزایشان برسانیم"عشق" تا پدر و مادر

اگر عشق این است !من آمادگی الزم را ندارم براي دیدنت

!افسوس که نفت کم آورده ام براي اینهمه انتظار همیشه برایم گلهاي کوچکی می آوردي

به حال دیده ام زیباترین پیامکی که تا عکس دو تا چشم بود

در نهایت بی رحمی به تلفن همراهت فکر میکنم

به ادکلنت گرم است پیراهنت

!اما چه فایده؟ نگو فاطمه دیوانه است

مهربان من اینجا گرم و !منتظر یک عدد کبریتم

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

58

خط کش

قلبم را قشنگتر از همیشه تزیین کرده بودم اینگونه که نگاهم میکنی

!خجالت می کشم از اینهمه لطف !بیا جستجو کنیم آیا عاشقتر از ما هم وجود دارد؟

داغ داغ است خط کش من !اندازه می گیرم مهربانی هاي تو راو

از جمله خوبی هاي تو آن است که پیراهنت زیباست

و عطر موجود در آن می کشاند مرا سمت خوبی هاي دیگر حرارت بده قلبم را

کنار قلبم سماور روشن است

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

59

دل من بازي اش می گیرد با شکرهایی که از گونه ي تو می ریزد

کنسریعتر بچه هاي محل را بسیج تا شکرها را در آبادي تقسیم کنند میان مردم فقیر

لبخندت را بیشتر کن و راحت تر بگو

!تو چه کرده اي که اینگونه راحت است خاطر من؟ در ازاي هر عشقی که نثارم می کنی

یک شمع روشن کرده ام اشکهاي من به نقطه ي جوش رسیده

کارتاز آن لحظه که از من کمی دور شده بودي سمت محل پیامک بزن

و بنویس تعداد اشکهایت را غایب انددو ردیف مژگان شور تو

!حضور پرشور تو تشنه می کند مرا !...خدا قسمت کند براي همه این دیوانگی ها را

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

60

اسپند به راه است

اگر امروز جمعه است !پس دوست مهربان کجاست؟

و اگر جمعه نیست !ونه است؟پس چرا قلبمان وضعیتش اینگ شانه هامان به شدت می لرزد

جاکفشی را آماده کرده ام براي گذاشتن قدمهایت روي شانه هامان

اگر از سر کوچه ي ما می آیی اسپند به راه است آتش بزن

محبت خودش می آید

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

61

فقط مانده است تاریخ آمدنت این گل متفاوت است هیچ کس آرام نگیرد را باال ببرید همگی انگشتهایتان

زمزمه کنید آنقدر گریه می کنیم تا بیایی

به همه سپرده ام سفیدترین پیراهن را آماده کنند لبخند فراموش نشود

تا می توانید شعر بگویید و وقت آمدنش بخوانید

با صداي بلند و اشکهاي بلندتر من که کیفم پر از خودکار و شعر است

...پر از گلدانهاي نرگس

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

62

قدر خوب است که شال تو کنار من استچ

ماه مشغول مسواك زدن است !لکه هاي صورتش از همیشه زیباتر شده اند

من مرخصی روزانه گرفته بودم تا فکر کنم به مهربانی هاي تو

!اگر راست می گویی بگو مژه هایت به کجا سیر می کنند؟ سر به هوا و مهربان

:لویت می نویسمدر یک برگه ي تمیز به ترتیب او ییتو زیبا) الف !تو شبیه قایق هستی با یک مسیر به یادماندنی) ب ...از پیش من نرو) ج

و هزاران نقطه چین دیگر

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

63

تو را چون دوست دارم دوست دارم قد تو آنقدر بلند و زیباست

!که تصمیم گرفته ام هر روز در مسیرت اسپند بریزم ستم داريحاال که تو محکم و اینگونه دو

دیگر خیالم راحت است و به انگشتهایم سپرده ام فضاي داغی را فراهم کنند !از آن داغتر آستین توست که مرا همراهی می کند

بیا کنار ناودان چقدر خوب است که شال تو کنار من است

و همین کافی است تا ثابت کنیم عاشق بود که می توان گرم و !به چه کسی بگویم؟

!ان ماهتر می شودماه همچن سرعت قلب مرا همسایه می شنود

و تمام ماجرا را با پدرم در میان می گذارد روزگار بدي است

!و بدتر آن است که تو خوبی یکی در میان از البالي مژه هایت به من دلگرمی می دهی

از وقتی آمده اي دیگر سرما نمی خورم چقدر خوب است که شال تو کنار من است

!وسک است مچ دستهایتشکل عر

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

64

!بلور است اندام تو !بلور نمکدان جهیزیه ي مادرم

!حال نوبت وسط ابروهاي توست امکان ندارد بدون تو زیر باران بروم

باران میان ابروهاي تو کمی مکث می کند سرشار از مواد معدنی می شود

...سپس عبور می کند سمت زندگی من گیرمحواسم باشد دستهایت را محکم تر ب

!و تشکر ویژه اي داشته باشم از آسمان

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

65

عزیز است کفش هاي تو

...محمد ...علی

...مهدي همگی بیایید پاي تخته سیاه

!و بگویید خدا چرا اینهمه مهربان است؟ !چرا اینهمه فرشته آفریده است؟

! و چقدر کوچک است خودکار من براي حرکت دادن دورت بگردم

... بی استعلی مرد بسیار خو یکبار چنان دست مرا محکم گرفت

که فراموش کرده بودم هوا سرد است

در این میدان شیر و عسل پخش می کنند !چه صف شلوغی است؟

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

66

علی آنقدر موفق است کادو می کند "نان"که هرشب راس ساعت مشخصی

و مهربانی را با خودش حمل می کند تا علی جان

عبور کنکمی از کنار دیوار ما و تقسیم کن گلها را بین پنجره ها تقسیم کن استکانها را بین عاشقان

تا رودخانه راه درازي است ما حالمان خیلی بد است

به فاطمه بگو بیشتر از این شرمنده نکند ما را این چندمین کاسه شیري است که تقدیم کرده

نذر کرده ام از زندان که آزاد شدم هر خرما بدهمبه تمام باغچه هاي ش

نذر کرده ام همیشه حواسم به پشت در باشد به چادرهاي گلدار

فاطمه بهترین دختر روي زمین است ...عزیز است کفشهاي تو

از اینجا نرو در این تاریکی کسی گلی را نمی چیند

کند و گریه می ! پیراهن مشکی ام را ندیده اي؟!علی

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

67

دور قلب من

داروخانه استتو که چشمهایت شبیه !بگو بدانم در این مسیر یکبار مرا دیده اي؟

!دستهایم درد می گیرد از اینهمه دوري دور قلبم صندلی می گذارم

وسط در وسط تو را باید پذیرایی کرد از قلب تو

مروارید می دهم یک خودکار نو به همراه آبشار می دهم

اصال احساس غریبی نکن زمستان سختی در پیش داریم

بدون تو قلب من دودکش ندارد

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

68

قلب من پر از سرما و آبشار است !شود اگر کنار یک دل بماند قشنگتر می

تو باید پشت ویترین بمانی زیبا و دست نخورده

بدرفتاري نکن بیداد بلبلها تنها براي بهار است اگر داد و

من از اینجا می روم !می سپارم خودکارهایم را به بلبلها

تا حساب کنند !...چه دردي دارد معشوقه ي بدون گل

حساب کنید بهارم این است تو هی بگو پرنده کم است

شاید طبیعی باشد تپش قلب من براي تو اما من از راه درازي آمده ام

تا شهر فاصله ي زیادي است !و داروخانه در اختیارم نیست

!زودتر بگو چه کنم با اینهمه درد؟

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

69

آقا رضا

که در روزنامه ها آمده استپس آنکس ...که فراوان است گرماي او

!این که رضاي خودمان است ...خدا از گندمزار می گذرد

...از دریا عبور می کند و به اتوبوس ما می رسد !اینجا خیلی خنک است

هر کس براي خودش رودخانه اي دارد من از وسط کوه می آیم

!عاشقی نمی دانم ویم دریا از کدام مسیر آمدهر چه به برادرم می گ

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

70

عکس پیراهن تو را نشان می دهد !که در جیبش دانه هاي کبوتر است

!لطف کن دیوانه تر کن ما را دانه هاي تسبیح من زیاد است

و نیت میکنم اتوبوس ما سریعتر برسد به خیابان شما گلها بچیند هر کس که خسته است کمی از این

رضا خستگی مرا فوت کرد !بود و دوست داشتنیخنک

همگی مستاجر آقا رضا می شویم این خانه خیلی بزرگ است

پله می خورد می رسد به آبشار

هر کس که از عشق می ترسد با ما بیاید اینجا مردي نشسته است

که شما را با اتومبیل خودش تا باغ می رساند بازي می کنید با کبوترها

راهن استاینجا همگی دستشان چسبیده به یک پی !عرض می کردم

!ی تو تاثیر خودش را گذاشته استیزیبا !من مشغول محاسبه ي مهربانی هاي تو بودم

من توان خریدن نان براي خانواده را ندارم

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

71

!اجازه هست کمی ازدانه هاي جیبت به من هم بدهی؟ !اجازه هست پشت هم نگاهت کنم؟

همگی از این مسیر بیایید به قنادي که رسیدیم

زمستان دیگر تمام شده بود همگی داخل این اتومبیل شوید

باشد"رضا"خیابانهاي شهر باید نام خانوادگی اش !...تا کسی گم نشود در این روزگار سخت

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

72

!مثل عشق نیمه کاره ي کنار گندمزار

!چه کسی خودکار سرمه اي را آفریده است؟ !چه کسی چشمهاي تو را به وجود آورده است؟

لطفا کمتر نگاهم کن تا تمرکز بگیرم در این قسمت عشق

و دقیقا بفهمم چه عاملی ما را به هم نشان داده است

!که اینگونه گرفتاریم مژه هایت باید چسب زده شود

محکم به خودکار سرمه اي !تا خداي نکرده نیفتد

!حتی یک عدد

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

73

براي ماه قیافه می گیرم !داردکه معشوقه ي من صورتش لکه اي ن

!فقط یک خال متوسط که براي من آورده است همه ي آنهایی که خوبند یک تیک و یک گل دارند

اما تو هزاران تیک خورده اي تو همیشه خوبی

!مثل عشق نیمه کاره ي کنار گندمزار تکرار نشود خوبیهاي تو

من می ترسم زیباتر از این شوند

!!دو تا سنگ زیباي زیباي سرمه اي

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

74

ظم و مهربانمن

چه شهر تمیزي می شود وقتی نام دلبري مهدي باشد

نیاورد "نه"و هیچ کس که پاییز با رفتن تو دست خودش نبود

آمد که اذیت کند ما را انتظار را هر گونه که بخوانی

باید به صف بایستی منظم و مهربان

اگر نیاز باشد باید دسته گل بیاوري کوچه نشسته ایم ما براي آمدنت ابتداي

!نکند سالم یادمان برود

!بیایید قلبتان را چسب بزنم

75

ابتدا صلوات بر مهربانی مهدي ...انتظار را می شماریم اما

!در کدام قسمت تاریخ پاییز دیگر فصلی از سال نخواهد بود؟ این اشکها اذیت می کند ما را

این برگها اذیت می کند شما بگویید چگونه بنویسم

...خیلی قشنگ است و براي کسی که !ه بنویسم؟چ

به نام خدا . دوستت دارم"مهدي جان"