Transcript
Page 1: درباره ی از خط قرمز می گذرم

از خط قرمز عبور مي كنم(از مجموعه ي رازورزي قسمت چهاردهم) صدا و اجرا ،چيدمان

علي اتحاد

تابلويي سفيد آويخته است كه باالي آن عنوان اجرا به چشم مي خورد و ،بر ورودي اتاقي در بسته در پايين تابلو جايي براي انگشت مهر خالي مي ماند. مخاطبان موظف اند پيش از ورود به اتاق پاي نام

يرون اتاق را از هم اثر را انگشت مهر كنند. پاي در ورودي اتاق خط سرخي است كه فضاي درون و باز مخاطبان خواسته مي شود مخاطبان در دسته هاي پنج تايي وارد اتاق خواهند شد.د. جدا مي كن

اتاق تاريك است و اجرا گر بر صندلي ششم و پوشيده در گوشي هاي تلفن خود را خاموش كنند.حضور اجرا گر به سختي حس خواهد به واسطه ي رنگ ردا، ردايي سياه و كاله دار نشسته است.

صندلي هاشان هدايت مي كند. پس از آن كه همگي نشستند در مخاطبان را به سمت ،راهنماييشد. اجرا گر آرام آرام و آن چنان كه شنيده شود نفس بسته مي شود و اتاق در تاريكي فرو خواهد رفت.

فايل صوتي از بلندگوهاي زير ميز با تند شدن نفس ها نفس هاي بلند او تندتر خواهد شد. مي كشد. صداي فايل صوتي متني را مي خواند كه در پايان متن حاضر ضميمه شده است. ش مي رسد. به گو

يرمشيشروي ميز شمع داني تك شاخه و نفس هاي اجرا گر فايل صوتي را همراهي خواهد كرد. به اجرا گر انده شده در فايل صوتي شنيده شدپس از آن كه نيمي از متن خو قرار گرفته است. چوبي

نها نور روشن كننده ي اتاق است. شمع تنور آرامي سر بلند مي كند و شمع روي ميز را مي افروزد. پس از يك اجرا گر همچنان به نفس هايش ادامه مي دهد. ك دقيقه خواهد سوخت. شمع به مدت ي

خاموش مي كند و چند ثانيه پس از آن فايل صوتي به انتها مي رسد. با انگشت اجراگر شمع را دقيقه ر ي ديگر نفس هاي اجراگر ادامه خواهد يافت و آرام آرام به شماره افتاده و دبه مدت يك دقيقه

مخاطبان اجازه ي خروج مي يابند. پايان قطع مي شود. در پايان در باز خواهد شد و

Page 2: درباره ی از خط قرمز می گذرم

تعاملي از رفتن رفتار مخاطبان بوده و در صورت بروز هر گونه بدون در نظر گداده شد آن چه شرح مورد بحث را هر چه اجراي واكنشي كه نشان خواهد داد. واكنشي بداهه سوي مخاطبان، اجراگر

آييني نا شناخته سوق دهد. برگزاري آرامش و بيشتر به سوي

خوانده مي شود:در تكراري بي امان متني كه ،در كدام كارزار و كجا آسمان هاي زرينم چين خورد ؟در كدام خمشان سياه شدند ؟سيمين مرا چه كسي تباه كردرودخانه هاي

؟تو از كجا چنين جدا بافته شدي !ديگر هيچ به ياد نمي آورم !يادم نمي آيد ؟آتش گرد سرم كي خاموش شد ؟پوسته شد و فرو ريختيا به ناگاه چنين كه مي نمايي ؟از روزنه آمدي ،از ديوار ،از دروازه ؟چ صدايي نشنيدمبر پاهايت نمد بسته بودي كه هي ؟چگونه آمدي

سياه شدند در كدام خمشان ؟رودخانه هاي سيمين مرا چه كسي تباه كرد !تكيه زده بر تختي كه آن جا نبود ؟بر سرير تاالر پديدار شدياين سرير اين جا نبود و اين ديهيم زرين ؟مرا تو خاموش كردي مگر آتش ؟آتش گرد سرت از كجا آمد ؟هايمآب هاي خروشان رود

در كدام خمشان تباه شدند رودهاي خروشان ؟رودخانه هاي سيمين مرا كه سياه كرد !كه اكنون بر سر توست را هم به ياد نمي آوردكي ؟اين تيغ را كه به دست تو داد !از روزنه آمدي يا از دروازه يا ديوار ؟راست بگو چگونه آمدي كه صداي پايت را هم نشنيدم ؟من

از كجا آمدي !سوگند مي خورم كه اين سرير اين جا نبود و ديهيم زرين ات را به ياد نمي آورم ؟رگ هايم را شكافتتيغ هاللي ات ؟كه اكنون قطره قطره خون من از آن مي چكد ،كجا آوردياين تيغ هاللي از ؟مگر نمد به پا بسته بودي كه صداي گامهايت را نشنيدم

؟از كجا آمدي پگاه بود يا نيمروز ؟پوسته شد و فرو ريخت ،آسمان زرين ام كي چين خورد ؟رودخانه هاي سيمنيم را كه تباه كرد سوگند !تكيه زده بر تختي كه آن جا نبود ؟از دروازه از ديوار از روزنه آمدي يا به ناگاه چنين كه مي نمايي بر سرير تاالر پديدار شدي

كه تبرق آسمان ام را كه كش ؟رودهايم را كه سياه كرد، رودهايم !نه ديهيم زرين و نه سرير پر شكوهت ؛مي خورم كه آن جا نبود ؟حاال قطره قطره از تيغ هاللي تو خون مي چكد


Top Related