ˆ +’& ()*...

28
1386 ! 141 - 168 $%&’ ()* +’& , -. /0 (* 1 *2 3 : 13 / 11 / 86 : 07 / 02 / 87 345 ! "# $ %&’(’ )*"+" ,*$ -)*. / "0 % 1’ %$ ! : 234 %5 -6’7 8! )/’9 8 1 :; %<=& >?@A . = $ C" @D "0 E’ 1FG % *H I 0G <=& % ’J@ 1" 19 -H » %L@0MH N « ! $ P’43 1’$ H $ 10G 0/ %3M7 ** )*9 . %$ >?@A $ ’QG :=@0 R"G " /"G :$=@ H S / 19 H $ 8L . / TU %$ /"G H $ @. 2V0< 8’7 I7 8"D 8H EW0G C5$ % 1’ /X ! 8$ YH - / TU 1FG 1 R<@0 T=Q Z[\ 19 ! ) -1"$ » 8D"]; $ 0/ ^’< %G0G « . %3(0 67 - - 8N!*X - *X %<A - D - 6M7 D "$ )LFG %M<& _"H ‘* [email protected]

Upload: others

Post on 17-Jun-2020

1 views

Category:

Documents


0 download

TRANSCRIPT

Page 1: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

و زمستانـ دومشمارهدانش سياسي، سال سوم، 168- 141 صص، 1386پاييز

دولتو دين مناسبات عقلي مبناي

13/11/86: تاريخ دريافت∗زند شجاعي رضا عليدكتر

07/02/87: تاريخ پذيرش

چكيدهسهاز شده، بدل پيچيده موضوعيبه اخيرادواردركهرا دولتو دين مناسبات

تأملو ادياناي آموزه واكاوي جوامع، تاريخي مطالعة:كرد بررسي توانمي مسير نشان سوم مسير گرفتن پيشدربا مقاله اين.دولتو دين اقتضائاتدر عقلي معطوفباكه است»مثبت همبستگي« ها،آن ميان متصوريعقل نسبت تنها دهد مي

و دين اقتضائات بررسي.است آمده پديداو جمعي زيستو انسانبهدوهر بودنازرا اين.است ديگريبههاآنازيكهر متقابل نياز مبين نيز مستقل نحوبه دولت هاي گيري جهتو وجودي فلسفة داشتنبه دولتهر نياز بررسي طريق

مستلزمات دادن نشان طريقاز،هم دين برايو كرد احراز توانمي بخش انسجام»انساني سلوكو زيستبر تأثيرگذاري« بيان، ترين سادهدركهآناغراض تحقق.است

واژگان كليدي

گرا جمع دين،فردگرا دين، قليحدا دولت،حداكثري دولت،دولت، دين

م∗ [email protected] درسهيئت علمي دانشگاه تربيت

Page 2: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

زند رضا شجاعي عليدكتر 142

مقدمه

يا جاري رونددركه كنندمي پيدا موضوعيت وقتي بلكه پيدايي، زمانازنهها پديده

و وقوفكه است زمانآن؛دهدرخ حاديتغييريا وقفه،هاآن متعارفو بديهي وضع

و دين ناسباتم.دنشومي زاده ئليامسع،بتبهو آيدمي پديدهاآنبه نسبت توجهي

و كرده پيدااي پيچيده وضع،اخير قرندو يكيدركه است واقعياتي جملهازهم دولت

و دينكه حاليدر:است اين پرسش.استدهكر جلب خويش سويبهرا توجهاتي

به مختلف انحايبهو داشته حضور بشر زندگيدر مختلف اشكالبهو همواره دولت

اخير، ادواردرهاآن ميان مناسباتكه است چگونهو چرا ند،ا بوده مرتبطو آميخته هم

است؟ شده بدل بغرنجاي مسئلهو تأمل مورد موضوعي به

است بوده امروزاز بيش گذشتهدر دولتو دين تنيدگي درهمو آميزش ترديد بي

دوراناز بيش مراتببه زيسته، دست ايناز اجتماعاتيدر بشركه دوراني طولو

اينبا.است شده واقع پرسش مورد آن،در دولتو دين ميان پيوندكه استرياخي

اتخاذ براي كننده قانع كافي قدربه جديد، ترديدهاي ايننهو مديد سابقةآننه وصف

ناگزيررا بحث جستجوگر لذا.نيستند جدايييا آميزش الگوياز پيروي بارةدر تصميم

مقتضياتدر تأملبه،»آموزه«آنيا اينو»تجربه« اينياآناز نظرصرفباتا سازد مي

.بپردازدهاآنازيك هر

بهنه گذشته،در دولتو جامعهدر دين برجستةو مهم نقشكه كرد بايد اذعان

است بوده جوامعآن ساختارو بافتاز ناشي بلكه1،پيشين مردمان بودنتر ديني دليل

حال، عيندروشدمي محسوب اجتماعي قدرت تنهاكهبلو ترين مهم آن،در دين كه

گر توجيهو كننده تلطيفو مناسبات دهندة نظم زندگي، معنابخش اجتماع، آورندةهم به

.قدرت

دررا دولتو دين ميان پايدارو قرين مناسبات اين هم، موازاتبه تحول دو

:است كشانده جداييبهو زده برهم جهاناز بخشي

2؛جامعهدر دين موقعيتدر ساختاريلتحو.اول

شناختي معرفتو شناختي غايت شناختي، انسان مبانيدر فكري تحول.دوم

.نخبگان

Page 3: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

و دولت 143 مبناي عقلي مناسبات دين

وستفالي صلح قراردادبه منتهي مذهبي هاي جنگرنظيتر فرعي عواملازاي دسته

3؛روميورتامپرااز استقالل علم برافراشتندر اروپايي ناسيوناليسم ظهور اروپا؛ در

در جديد سياسي نظاماتو چنددين هاي مليت گيري شكلو مطلقه هاي دولت برآمدن

.زدند دامن سياستاز دين جدايي بسطو گيري نضجبه نيزها ملت-دولت قالب

با،حال عيندرو كردمي تكميلرا يكديگرو بود همسو غرب،در اتفاقات اين

نظير كشورهاييو شرقدر مسئله اما.شدمي همراهي مسيحي هاي آموزهاز مؤيداتي

؛است كرده پيدا سريان ديگري مجرايازو داشته ديگري منشأو صورت ايران

و فرايندها طريقازنه عالم،از بخش ايندر دولتو دين مناسبات شدن مند مسئله

ازجياموا آمدنبا ديگر، هاي پديدهو مسائلاز بسياري مثل بلكه دروني، رخدادهاي

اين يافتن اهميتدر مؤثر عوامل.است شده واقع تأمل موردو يافته موضوعيت بيرون،

و پيچيدگي افزايشدرآن ناگريز پيامدهايو»توسعه« اوال تابع، جوامعدر بحث

سرمنشأدوهركه،آن مكمل هاي انديشهو افكار رسوخ،ثانياو است بوده تمايزيافتگي

.اند داشته خارجي

زير،ايران نظير جوامعيدر دولتو دين ميان نزديك مناسبات حاليدر مروزها

پيروهمو داشته غربي ميانة قروناز متفاوتي تاريخي تجربةهمكه است رفته سؤال

پيدا تري پيچيدهو خاص ابعاد اينجادر مسئله لذا.اند بوده حيث ايناز متفاوتي دين

.نيستحمطرآن غربي تجربةدركه كند مي

تحليلي چارچوب.1

و»مطلوب«،»موجود« نوعسهاز ها،آن جنساز نظر صرف پديده،دو ميان مناسبات

از حداقل دولت،و دين مناسبات بررسي براي اساس، همينبر نيست؛ بيرون»ممكن«

:شد وارد توانمي مدخل سه

4؛پردازدمي»موجود«و يافته تحقق مناسبات بررسيبهكه تاريخي مطالعة.اول

از نظر صرف،»مطلوب« مناسبات معرفيو واكاويبهكهاي آموزه بررسي.دوم

5؛ندكمي مبادرت آن، تحقق امكان

Page 4: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

زند رضا شجاعي عليدكتر 144

رفته رابطه طرفينازيكهر ذاتي اقتضائات سراغبهكه نظري-منطقي تأمل.سوم

.ندكمي وارسي يكديگربا نسبتدرراآن مقتضيو»ممكن« صور تماميو

برايوددگرمي مطالعه موضوعكه است محقق واقعيت اين نخست، بررسي در

نوعدرو روندميآناز متفاوت هاي تلقيو اديان الهياتي فحواي سراغبه دوم، نوع

ايندر.گيردمي قرار واكاويو تأمل موردكه استهآن نظريو منطقي سرشت اخير،

و است عمومي مالكاتبر مبتني زيرا؛شددواهخ بررسي مناسبات از مدخل سوم مقال

.گذاردمي اختياردرآن نتايجبا همراهي برايتري كننده قانعو قاطع حجيت

بارةدر فلسفي فرض پيشيك اتخاذ مستلزم مدخل، ايناز بحث كردن دنبال

شناسانه انسان فروضيبرسودوهرازها بحث زيرا اوست؛ وجودي غاياتو انسان

و هستند انساني وجودبه مسبوقو ناظر هاي پديدهازدوهر دولتو دين.دارند توجه

دو اين دهندة ارتباط عنصر ترين ابتداييو بديهي.او جمعي زيستبه معطوف البته

برو شود نمي اكتفاءحد همينبه بحث پيشبرددر البته.است امر همين نيز همبه مقوله

.شد خواهد ارائه نيز تري مستقيم شواهد يم،غيرمستق پيوستگيهمبه اين

حذفدرمابهكه باره ايندر بديهيو منطقي اصل چندبر دارد جايآناز پيش

كمكآن درست مجرايدر بحث گرفتن قرارو انحرافيو اضافي مجادالتاز بعضي

.كرد تصريح كند، مي

نامحتمل تحليلي هاي صورت.1-1

در كمتر بداهت، عيندركه دارد وجود دولتو دينةباردر بديهي گزارة چند

درهاآنبر تصريحو قضايا اينبه توجه.است گرفته قرار توجه مورد رايج هاي بحث

مي را تفاهمات سوءاز بسياري بحث، ابتداي ايندر حاصلكم مجادالتبهكه كند زايل

:است زده دامن باره

.نيست اسمدوبا پديدهيك ترديد،بي»دولت«و»دين«•

.نيستندهم واقعيتيكاز جنبهدويا چهره دو•

.بيگانه همازنهو سنخهمنه اما اند؛ پديدهدو حقيقتدرها آن•

است دوئيت مؤيد اوال دولت،و دين ميان بيگانگيو6يگانگي نفي•

Page 5: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

و دولت 145 مبناي عقلي مناسبات دين

.دهدمي نشانراهاآن ميان متقابل رابطةو حساسيت وجود ثانياو•

:نيست خارج صورتسهاز نابيگانه، امردونميا نسبت•

.9»همبستگي نسبت«و8»علي نسبت«،7»نقيضي نسبت«•

.هم موجدنهونداهم نقيضنه ها،آنكه است روشن•

و دين ميان همبستگي نسبت فروض،اينبه توجهبا ممكن صورت تنها پس•

. استدولت

.كند نمياپيد 10منفي صورت گاه هيچ نيزهاآن ميان همبستگي•

دين ميان محتمل مناسبات مبين هاي ويژگي نامحتمل، هاي صورت حذفو نفي با

:داد توضيح گونه اين توانميرا دولتو

گفته سخن دولتو دين 11همانيو اين يگانگياز كسي كمتر هرچند:دوئيت.يك

هم رويبردتأكيو مصاديق برخيدرهاآن ميان شديد تنيدگي درهمكه آنجااز، است

حيث ايناز تفاهماتي سوء موجب است ممكن 12رويكردها برخيدر كامل افتادگي

و دينكه گرددمي احراز آنجااز دوئيت.شود تصريحهاآن دوئيتبر است الزم گردد،

يكي بقايو وجوداز هايي برههيا مصاديق ثانياوندا متفاوت منشأ حيثاز اوال دولت

بدين است؛ حقيقي كامال دولت،و دين ميان دوئيت 13.است شده اهدهمش ديگري بدون

.است بيرونيو عيني حيثيت واجد بلكه ندارد، تعلق نظرو ذهن عرصةبه تنهاكه معنا

در دولتو دين ميان گوناگون مناسباتاز متفاوتيبس هاي جلوه هم،آن مؤيد شاهد

.است شده نمايان دولتو دين نوعيت حسبكهاست بشري اجتماعات

نشئهدويا مرحلهدويا چهرهدو شد، گفتهكه چنان،دولتو دين:سنخي همنا.دو

و سنخ هم.باشند نميهم جنسيكو سنخيكاز اساساهاآن.نيستند امريك از

اگر حتي است؛ مسئله سازي سادهو واقعيت تقليل دولت،و دين كردن قلمداد جنس هم

.باشند گرفته قرارهم رودررويو شده ظاهر جنسهم پديدةدو مچونه مواردي در

حملهاآن ربطيبيو بيگانگيبه نبايد سنخي ناهمو دوئيتبر تأكيد:نابيگانگي.سه

همبه اما 14متفاوت پديدةدو يعني؛بيگانهنهو اند يگانهنه تعبيري،به دولتو دين.شود

.است محال تقريبا ديگريبه 16اعتناييبي كمالدركيي 15بقايو بود لذا.ندا مرتبط

Page 6: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

زند رضا شجاعي عليدكتر 146

سربر بحث دولت،و دين ميانةرابط فرضو دوئيت قبول با:غيرناقض.چهار

و ايجادي نسبت؛نقضي نسبت:نيست بيرون حالسهازكه است رابطه اين چيستي

انگيبيگدر.كنندمي پيدا موضوعيت گانگيي فرضباها نسبت اين.همبستگي نسبت

است؛ نهفته اعتناييبيو ربطيبي نوعي شد، نفي پيشين فرازدركه دولتو دين ميان

كه چندان رود؛مي تأكيد نافي نسبتو نابودي شرطبر نقض، نسبتدركه حالي در

اين حقيقي ماهيتبه نيل مسيردرما مدعاي.است ديگريينابود مستلزم يكي، بود

.است دولتو دين ميان نقيض نسبت نفي بيانگر بيگانگي، نفيازپس رابطه،

دولت،و دين يعني؛نيستهم عليو ايجادي دولت،و دين رابطة:غيرموجد.پنج

راهاآن ميان علي نسبت وجوداز مصاديقي اگر حتي نيستند؛هم موجد ذاتاو لزوما

.داد سراغ بشري اجتماعات تاريخدر بتوان

دولت،و دين ميان ممكن نسبت تنها ايجاد،و نقيضبتنس نفي با:غيرمضاد.شش

عيندرهاآنكه ايم پذيرفته همبستگي، نسبت قبولبا.است همبستگي آمد،كه چنان

ازكهند معنادارو منظم هايي تغييريهم واجد مستقل، بقايو متفاوت منشأهاي داشتن

و دين رابطة بودن ضادغيرم ويژگي.است برخاسته ميانشان جاري تبادالتو تداخل

و سازدمي منتفيراآن 17سلبي نوع همبستگي، پذيرش ضمنكه استمعن بدين دولت

مناسباتاز مصاديقي مشاهدة.داندمي ايجابيو مثبتراهاآن ميان ممكن رابطة تنها

تضادنه واقعدرهاآن.نيست مدعا اين نافي نيز بشري اجتماعاتدردوآن ميان پرتنش

هستند ديگري دينبا دين رودررويي حقيقي مصاديقازكه دولت،و دين ميانشتنو

بر نزاع محل تشخيصكه اند گرفته قرار مستقر دولتبا عميقي پيوند چناندر كه

و دين سياسي مداخالتبا 19هابزو 18ماكياولي مخالفت.است گرديده دشوار شاهدان

صص1358،كربو بارنز( كليسايي تفوقبا»گرايان دولت« نيز)337-339،377-380،

از دين كلي اخراجو عزل براينه آنان.است بوده موضع همينازو معنا همين به

اختياردرآن دادن قرارياو ديگر مراميو دينباآن ابدال براي بلكه حاكمه، هيئت

هم ركسما چون كساني.اند برخاسته مخالفتبه كليسا هاي گري مداخلهبا شهرياران،

مدني جامعةراآن مناسب جايگاهو داده نظر دولت ساحتاز دين كلي عزلبه كه

Page 7: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

و دولت 147 مبناي عقلي مناسبات دين

صص1381،ماركس( 20اند داده تشخيص هاي بديلاز يكيبارا دولت،)25-24و19،

.اند ساخته همراه سوسياليسم يعني دين، عصري

محتمل تحليلي هاي صورت.1-2

دين ميان متصور مناسبات كشفدر نظري-منطقي هاي بررسي دانستن منتجو مفيد با

دو،آنازيكهر اقتضائات سراغ بايد حال ديگر، مداخلبرآن ترجيحو دولتو

هاي تجربهاز نظر صرفباكه داد پاسخ سؤاالت اينبهو رفت ديگرياز مستقل

و عامل هيچ آيا آوري،همبه مشوقو موافق ديني هاي آموزهو ايناز پيش اجتماعي

سازد؟مي مرتبطو نزديكهمبهراهاآن وجودي، مقتضاي حسبو دروناز عنصري

نند؟كمي اقتضارا الگوهايييا الگوچهوندا كدامها آن

دين انساني ميانجي ندارد،هماي ويژه استنادو استداللبه نيازو است مسلم آنچه

است انساني وجودبه مسبوقو ناظر دولت،و دين وجودكهامعن بدين؛است دولتو

به نيل براي صورت ايندر.اوست وجودي هاي قابليتو نيازها تابع،واقعدرو

.رفت انسان سراغبه بايدهاآن برپادارندة مشخصات

فرارونده،و فعال ذهنيو سركش روحي داشتن عيندركه است موجودي انسان

اندامي مقدوراتاز موجودات، ديگرازاو تمايزبخش ويژگي ترين مهم مثابهبه

برخوردار كند،مي ارادهو سازدمي تخيل مددبه آنچه ساختن برآورده براي محدودي

يا كرده پيدا احتياج چيزدوبه خويش، تدريجي تحققو تجربهدر،رو ايناز.است

23.»22ديني تأمالت«و 21»جمعي زيست«:است شده دچار

عيني هاي قابليتو تواناييبر نوعان،همبه پيوستنبا توانكموپرمطالبه انسان

و مشكالتبر ماورايي، هاي جويي داللتو رواني ياريباو است افزوده خويش

24.است كرده پيدا غلبه راه ايندر فراوان هاي شكستو رنجاز ناشي هاي سرخوردگي

ا،حاليو وضع چنين مولودو محصول دين،و دولت و مكان آن، در صرف نظر ز زمان

وجودي مشخصاتدر بايدرا پديدهدو اين ظهورو بروز هاي زمينه پس،.استانسان

.افكند نظرهاآن مصداقيو تاريخي منشأهاياز فراتربهو جست انسان

Page 8: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

زند رضا شجاعي عليدكتر 148

يكدر جمعي زندگي تداوم براي الزم ناظرو ناظم صورت، ترين بسيطدر دولت

از رفتن فراتر براي سطحهردر انساني اهتمامو تالش دين،و،بوده مشخص قلمرو

نه دولتو دينپس. بوده استخويش طبيعي مقدوراتو محيطي هاي محدوديت

به طبيعيو ناگزير هايي پاسخكه انسان،بر شده تحميل امورينهو اتفاقيمحصوالت

مورديو بيرونيكهآناز بيش نيزهمبه نسبتشانو اند بوده انساني هاي قابليتو نيازها

.است بوده هميشگيو دروني باشد،

پيدايي منشأ بارةدرآناز حاصل نتايج قبولو انساناز تلقي اينبه اذعان براي

.نيست انسان چيستي بارةدر كهن فلسفي هاي چالشدر ورودبه نيازي دولت،و دين

هر حضوري علمبر راوان،ف عقلي هاي پشتوانهبر عالوه شناسانه انسان فرض پيش اين

زيست.است استوار احوالو ادوار تمامدر انسان نوع استقرايو خويشبه نسبت كس

است سرشته تنوعاتشان تمامباو امصارو اعصار تمامدر انساني حياتبا چنان جمعي

روا ترديدي بشر برايآن ناپذيري اجتنابدر نيز انسان براي پيشيني ماهيت نافيان كه

درآندرها انسانكهاي دوره وجود بارةدر گمانييا گزارش هيچ عالوهبه.اند داشتهن

.است نشده ارائه معتبري انديشمند هيچ سوياز،باشند زيسته يكديگراز انزواي

دارد وجود اجماعو اذعان همين نيز بشر زندگياز دين حضور باب در

ص1358،برگسن( ص1383،دوركيم؛108، ص1ج،1372،الياده؛329، مقدمه؛؛122،

Ringgren & Strom, 1967 Livingston, 2005, p.3.( با انسان دائميو نزديك پيوند اين

هايي پاسخ دريافتوسو ايندر هايي زمينه وجودجز ديگري توجيه آيا جامعه،و دين

دارد؟سوآناز مناسب

اقتضائات توانمي است، سانيان وجود پديده،دوينا ظهور مبناي اگر،پس

آيا اقتضائاتي چنينباكه كرد بررسيو شناسايي پايه همينبر نيزراهاآن وجودي

مشخصاتيچه واجد مناسبات، اينو است برقراردوآن ميان معناداريو پايدار نسبت

است؟

Page 9: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

و دولت 149 مبناي عقلي مناسبات دين

دولت اقتضائات.2

حاكمان مشخصاتوتحاكمي ساختارو مشروعيت مبناي تعيينجزبه سياسي فلسفة

،استهآنبر مقدم منطقاكه است تري مهم مسئلة درگير آنان، بركناريو برآمدن نحوةو

دولت تأسيسو سياسي جامعة تشكيل:است بوده همراه تعللو تأخرباآنبه توجه اما

چيست؟ براي

فلسفهبييها فرمانروايي تاريخي تقدمو تغلب،اوال سؤال اينبه اعتناييكم علت

ثانياو مرامي-فلسفي هاي بنياناز برآمده انواعبر است بوده موجود واقعا هاي دولتو

و فارق عنصركه حاليدر.مسئلهاز وجه اينبه جديد رويكردهاي عمدي پوشي چشم

به اينجادر مذكور، مقوالتازيكهروجاهراز بيش سياسي هاي فلسفه تمايزبخش

تبعبه اگر حتي لذا 25.گرددمي آشكار پرسش اينبه پاسخدرو رسدمي ظهور

ايناز منبعث الگوهايدر هايي مشابهتو نزديكي بشر، زندگيدر نوپديد اقتضائات

از همچنان شوند، راغبو وادارهماز تأسيبه دليل،هربهيا،شود حادثها فلسفه

.ندا تشخيصو تمييز قابلهماز حيث اين

شده داده متنوعي هاي پاسخ 26،انتباهبايا تلويحبه سؤال، اينبهكه است بديهي

و اديان بخش تعينو صريح هاي پاسختا هابز بدويو بسيط پاسخاز.است

راها دولت اهتمامات دامنةو توجه حيطةكه است جنبه همين.اجتماعي هاي ايدئولوژي

رسدمي نظربه.زندمي رقمهاآن برايرا حداكثريو حداقلي صفتو كندمي تعيين

با.باشد دولت اقتضائات بررسي براي مسير ترين مناسب مسئله، اين اطرافدر تأمل

كنترلو اداره دستگاهيك«:كرد تعريف چنينرا دولت توانمي جنبه اينبر تأكيد

و زمينه نيازها،وها بضاعت يعني انسان، وجودي مشخصاتبه توجهباكه جمعي

.»سازدمي مهياو تسهيلرااو شدنو بودن براي الزميطشرا

مثابةبه دولت( وبري تعاريف.استهآن ترين كاملنهو تعريف تنهانه البته اين

)ناگزيرو شده تفويض قدرت برترين مثابةبه دولت( هابزي،)مشروع قدرت تنها دارندة

و دارند موضوعيت ويشخ جايدرو باقي خويش قوتبه همچنان ديگر تعاريفو

وصف اينبا.گيرندمي قرار استنادو اقتباس مورد،محقق غرضو كاربرد حسب

:دارد رجحان اينجادر ويژگي، چند داشتن سبببهما تعريف

Page 10: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

زند رضا شجاعي عليدكتر 150

زيستو انسانبه ناظر يعني دارد؛ دينباكه است مشتركي مخرجبر مبتني.اول

.اوست جمعي

مصاديق محتواييو تاريخي موقعيت گيردركهاست كاركردي تعريفي.دوم

.شود نمي خويش

مطالعه اين غرضباكهاست جهت بدونو خنثي زيادحدتا تعريفي.سوم

.دارد مناسبت

امعن بدين.نيست برخوردار كافي شموليتازكه است اين البتهآن ضعف نقاط از

،»حداكثري«:كلي دستةسهدر تعريفدر مندرج مالكباراها دولت بتوان اگر كه

قادر تنها تعريف اينكه نمود اذعان بايد گاهآن كرد، تقسيم»موجود واقعا«و»حداقلي«

در هستند، مرامي-فلسفي پشتوانة واجد نحويبهكهرادوويك نوع هاي دولت است

.دهد پوششو كند توجيه خوبيبه تواند نميرا سوم نوع هاي دولت وجودو گيرد بر

هاآن بابدرإشكال اينكه داد خواهيم نشان موجود واقعا هاي دولتاز بحثيلذ در

.شد خواهد برطرف ديگري نحوبه نيز

تشكيلو برآمدنكه است استواراي پايه اينبرها دولتازما گانةسه بندي دسته

فرضو انساناز مشخصي تلقيو دركبر بنايا:نيست بيرون صورتدوازها دولت

از اعم توجيهي، مبناي گونههر بدون كليبهياو اند گرديده برپااو براي غاياتي

و زوربر عريان، كامال نحوبه يعني؛هستند جمليمو مفصليا تلويحيويحيصرت

وجودي اثباتدر پسند عقل توجيهي ارائةبرهم اصراري هيچو دارند اتكا شمشير

برايكه پذيردمي تنوع موجود، هاي لسفهف عددبه نخست صورت.ندارند خويش

درما روزگار رايج الگويكه،حداقليو حداكثري نوعدودرراهاآن بحث، تسهيل

ضعفو شدت داراي نيز دوم صورت.ساختيم محدود اند، دولتو دين ميان نسبت

وزيامر شدةتر انسانيو انساني جهاندرآن وارة زيست مطلقا نوعاز چون اما است،

27موجود»واقعا« هاي دولت عنوانباراآن محتمل هاي گونه تنها نيست، خبري

.كرديم گذاري نام

اندازةبهكه دليل بدانرا غيرايدئولوژيكو ايدئولوژيكبهها دولت بندي دسته

ليبراليستي كاري پنهان حال عيندرو زني برچسب نوعي مبنايبرو نيست فارق كافي

Page 11: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

و دولت 151 مبناي عقلي مناسبات دين

ايدئولوژيازما تعريف.نداديم تشخيص مناسب بحث اين براي،تاس گرفته صورت

تفاسيرو لنين مثبت گمانو ماركس منفي سازي صورتازتر خنثي بسيار

همةبارا ليبراليسم حتيكه جاييتا 28؛استهآناز ديگران شدة نمايي بزرگ

بودنيحداقلكه چرا؛سازد نميبريآناز غيرايدئولوژيكش، هاي ظاهرفريبي

از برخاسته دقيقا بلكه،استهآن غيرايدئولوژيك ماهيت دليلبهنه ليبرال، هاي دولت

مرجحرا امور حداكثري رهاسازيكه است ليبرال ايدئولوژي خاص گيري جهت

29.شمارد مي

و زيست براي الگويي ضمنيرالقاگيا آشكار كنندة ارائه معنا، بدين ايدئولوژي پس

بارز شناسي حقيقتو شناسي نيكويي نوعي واجدكه حيثآنازهم دين. استتعامل

كه داردرا ايدئولوژي نوعي حكم دارد،مي عرضه تعاملو زيست براي الگوييو است

به واالتر هايي عرصه گشودنو دنيوي هاي آرماناز فراتر غاياتي داشتن دليلبه البته

30.سپاردميرههاآن ماورايبه بشر، روي

از پيشيني دركي اوال حداكثري، هاي دولت توجيهي مبناي:حداكثري هاي دولت.2-1

عقايدبا مردماني وجود ثانياو بشود بايدچهو برود بايد كجاكه اينواست انسان

از برخاسته بودن حداكثري. استمشتركو معين سرزمينيكدر كيش همو يكدست

:استموارد ذيل

دارند؛ اصراراو مطلوب غايتو انساناز خويش تشخيصو درك درستيبر.اول

شمارند؛مي دربرگيرندهو منحصر مطلق،را خويش نظرگاه.دوم

.شناسندمي مسئول خويش عقايد عملي تحققبه نسبترا خود.سوم

تو ديني هاي دولتكه است سبب همين به مصاديقازرا ايدئولوژيكحيصربه

قبيل اين شدن حداكثريدر ديگر مؤثر ويژگي.اند دانسته حداكثري هاي دولت بارز

اي وظيفهپس.ندا قائل فردبه نسبت جمع برايكه است رجحانياز برخاسته ها، دولت

با»بسترسازي« تعبيريبهيا اداره مسئوليت اوال دارند،مي مقرر خودبرهاآن كه

. استتمام حميتبا»سازي انسان«ييعن هدايت، ثانياواست اموردر الزم هاي دخالت

درو دوم،و اول كمالبهآناز كهن ادبياتدركهاي مرحلهدويا وظيفهدو همان

.است تعبير شده معنويو مادي توسعةبه جديد، تعابير

Page 12: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

زند رضا شجاعي عليدكتر 152

شناسدمي دولتبا دين 31شدن درگير بارز مصداقراها دولت قبيل اين شايع باور

كه دارد تالش باور همان.داندميهاآنبه ناظر عمدتارااتمناسب شدن مند مسئلهو

»مطلقه«و»گرا تمام« چون ديگري ويژگي هايبارا معنااينبه دولت بودن حداكثري

و بودن مطلقه.ستني ترادفي چنين واجد مفهوماكه حاليدر سازد، قرين بودن

كه حاليدر؛استه ياستس تعقيب نحوةو حاكميت ساختاربه ناظر گرايي، تمام

.استه دولت مندي جهتو پذيري مسئوليتاز برآمده بودن، حداكثري

به، غيرايدئولوژيك ظاهر برخالف حداقلي هاي دولت 32:»حداقلي هاي دولت«.2-2

باشند؛ توانند نمي نيز منطقاو نيستند توجيهي مبنايو فلسفي پشتوانة بدونرو هيچ

تقليل شد، اشاره ايناز پيشكه،سوم نوع هاي دولتبهگدرنيب آن، فرضبا چون

حقايقو غاياتو انسان بارةدرآندر جاري هاي قطعيت عدمو الادريت.يابند مي

زيست نحوةدر مؤثرشو ناگزير پيامدهايو نظري عقبة وجود نافي هيچ عالم، معرفتي

ژاندارم، هاي دولت چون اديقيمصكه نوع اين مبنايي فلسفة.نيستها انسان تعاملو

:است همراه زندگيدر مؤثر تلقيات اينبا آورده، پديدرا ليبرالو 33رفاه

كمبوديا فلسفي انديشة ضعف دليلبهنه اين.»چيست"انسان" دانيم نمي«.اول

ديگر، موجودات برخالف انسان معتقدندكه روست بدانبل انسان، بارةدر شناخت

را ماهيتش مؤثر، ارادةو آگاهي داشتن دليلبه انسان.است وجودبرممقد ماهيت بدون

.زندمي رقمراآن خويش شخصي تجربةباو سازدمي خود

و است نامتعينو بازبسةآيند.»نيست متصور انسانو جهان براي"غايتي"«.دوم

كه است همان بشود، آنچههر.ندارد مرجحييا مطلوب سرانجام هيچ سويبه رو

بلكه ديني، ادباراز ناشي فقطنه غايات، انكارو ترك.شدمي بايدو باشد توانست مي

زيرا؛است 34گري تاريخي نوعهرو بلند هاي آرمانبه نسبت بدگمانياز برگرفته

از فرديت تضعيف موجب آن،و انجامدمي خواهي آرمانبه گري، تاريخيو نگري غايت

35.است ديگرسوياز اكنونو اينجادر دگيزن سازي آشفتهوسو يك معنا بدين چيزي اگر حتي،»نيست همسانو كامل،"حقيقت"ازما آگاهي«.سوم

صورتدر فرض اين.اوست نزد حقيقت همان كس،هر هاي يافته.باشد داشته وجود

واهدخ نيزراها ارزشو عقايد دامان بلكه سازد، نمي نسبيرا معرفت جهان تنها قبول،

Page 13: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

و دولت 153 مبناي عقلي مناسبات دين

تداركو تدبير راه تنها است بديهي.كاست خواهدهاآن تيزيو صالبتازو گرفت

و عمل عرصةدر به ويژه،امريهردر آراء سرجمعبه تمسك شرايطي، چنيندر امور

. استجمعي زندگي

درراآن تلويحي مادةو،اگزيستانس فلسفةدر بايدرا نخست عقيدة بارز صورت

البتهو پوپر ديويي، نيچه، هگل،در ريشه دومي. جستجديد هاي فلسفه ديگر

تمامي نهايي محصولو مشترك فصل اما»نسبيت«.دارد ماترياليستي هاي فلسفه

در ترديدتا گرفته»وجود« شأندر شكاكيتو آليسم ايدهاز،غربي هاي فلسفه

. است»زباني« هاي داللتو»معرفت« نمايي واقع

كه است بوده همراه تمايلو توجيه اينبا جديد هاي فلسفهدر ايدعق ايناز اقبال

و اجبارو شودمي 36پيشيني چارچوبو تكليف نوعهراز انسان وارهاني موجب

هاي)الادريت(نادانسته طبيعي پيامد.رساندمي حداقلبهرا بيروني هاي تحميل

البتهو،آرماني انصرافو ديني ادبار،»حقيقت«و»غايت«و»انسان«به راجع گفته پيش

و مسئوليت حجماز كاستن،نتيجهدروها دولت هدايتي نقش شدن موضوع بي

. استاموردرهاآن مداخالت

همة ليبرال، گاهديداز.ديد توانمي ليبراليسمدر امروزهرا مواصفات اين بارز جلوة

حديتا 37،ثقيل هاي ايدئولوژيو ديني طلب اطالق عقايدجز جهان،و انسانازها تلقي

و باشد داشته هستيو انسانازرا خود خاص برداشت داردحقكسهروندا درست

از دفاع.سازد عمليراآن نباشد، عموميو غالب جريان مخلكه جاييتاو دهد ارائه

اساس اينبر.است مرام اينوها فلسفهآن محصول نيز فردبر جمع رجحان عدم

و نيازهابه گويي پاسخو خنثي كامال بستري سازي آماده موانع، رفع تنهاها دولت وظيفة

.نباشد ديگران مزاحمكه جاييتا است فردي هاي درخواست

تأكيدبر عالوه 38،حداقلي هاي دولت نسل جديدترين عنوانبه دموكراسي-ليبرال

است استوار»دولت ديني رجحان مطلق نفي«بر،»شهروندي برابري«و»ديني آزادي« بر

)Audi, 1997, p.4(39 استه دموكراسي نياز مورد تسامحو تساهلاز فراتراي مطالبهكه

.است الئيسيسمبهآن تدريجي پيوستن مؤيد آن، مستلزماتبا همراهياز بيشو

هم ديني تبعيضو استبداد موجب اگر حتي،را ديني ترجيحات داشتن آئوديكه چنان

Page 14: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

زند رضا شجاعي عليدكتر 154

كندمي محسوب دمكراسي-ليبرال درست عملكرد براي تهديد نوعي،نشود

)Audi, 1997, p.7(.

»انتخاب ماقبل«بر اصرارو شدن معرفي خنثيو فارغ رغمبهو وصف اين با

ص1377،سروش( ليبراليسم شمردن و فلسفي عقبةاز فارغراهاآن توان نمي،)152،

شود، اذعاناي عقبهو مندي جهت چنينودوجبر اگرو 40دانست مرامي گيري جهت

يعني اينو 41كرد انكارآن تحت جامعةدر تعاملو زيست نحوةبررا اثراتش توان نمي

دركه مدرن دولتبا دين عديلو بديل هاي صورت ميان همبستگي نسبت بودن برقرار

سويكاز دارند تالش برخيكه است موضوع اينبه علمبا.شدمي منعو نفي ظاهر

مصاديقو سازند محصورآن تاريخياشكالو بارز هاي نمونهدررا ايدئولوژيو دين

سويازو دهند نشان زوالبهروو مهجوررا ايدئولوژيكو ديني هاي دولت نوعي

دورانبه متعلق رويكردي فراايدئولوژي،و فرانظريه مثابةبهرا ليبراليسم،ديگر

-سياسي ساختارهايباآن ناپذيرانكارو مؤثر پيوندتا نندكفيمعر بشر يافتگي كمال

42.نشود تلقي ايدئولوژيكو ديني هاي دولتبه بازگشتيامعنبه مدرن، اجتماعي

به نيز مدرن جوامعبر حاكم»چنددينيو تكثر« وضعيت،»الادريت«جز به

.است زده دامننآنا مرامي هاي گيري جهت شدن خنثيوها دولت شدن حداقلي

ناچارو مانند نمي باقيآندرياو كنند نمي سقوط مطلق مراميبيبه نيزها همان هرچند

ظهور.نندكميپاو دست خويش براي بخش انسجام ايدئولوژيكيا ديني عقبة نوعي

هاي دولتبه راهكارها همين توصيةو آمريكادر 43مدني دينو اروپادر ناسيوناليسم

44.است بوده ناپذير اجتناب نياز همين محصول افريقا،و آسيادر تعماريپسااس

زيرا؛است آشكارو بارز كامال حداكثري، هاي دولتدر ايدئولوژييا دين نقش

درهم دولت، برپادارندة مبانيدرهم قدرت، سويبه رفتن هاي انگيزهدر هم

هاي سياست تدبيرو امورمتنظيدرهم مسئوليت، سپردن براي شايستگي هاي مالك

رو همينبه.كندمي پيدا تجلي انتظار مورد غايات تعقيبو طرحدرهمو كالنوخرد

و استه دولت قبيل اينبه ناظر تنها دولتو دين هاي بحثكه شده تصور چنين

در است؛ نوع هميناز شده گرفته تنها دولت،و دين ميان ادعاشده مثبت همبستگي

Page 15: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

و دولت 155 مبناي عقلي مناسبات دين

حداقلي، هاي دولت انواعدر،آمدكه نحويبهراآن آفريني نقشو حضوركه حالي

.كرد مشاهده توانميهمآن دمكراسي-ليبرال نوع حتي

بروز مدرن،و حداقلي هاي دولتدر ايدئولوژيك-فلسفي هاي بنيان اينكه با

و ختارسادرهمرا اين.نيستند نيزهاآناز تهيرو هيچبه اما ندارند،ي آشكار

و اديانبه نسبت هايشان حساسيتدرهمو ديد توانميهاآن عملكردو گيري جهت

در شده مشاهده هاي تفاوتپس 45.اجتماعيو سياسي حياتدر مؤثر هاي ايدئولوژي

از ناشي بلكه ايدئولوژي،يا دين نبودو بود حيثازنه حداقلي،و حداكثري هاي دولت

مديريتبه دولت كاركرد تقليل.است موقعيتآندر حاضر ايدئولوژييا دين نوعيت

.كند نمي سلبهاآنازرا پيشيني گيري جهتو چارچوب مبنا، داشتن نيز جاري امور

فرضدر شناسي، انساندر تمايزاتشان تمامبارا حداقليو حداكثري نوعدوهر لذا

حاكمان برايكه هايي مسئوليتو مشخصاتدرو مدعياتشان براي نسبيتيا اطالق

.موجود واقعا هاي دولتنهو شمرد مطلوبو انتظار مورد هاي دولت بايد ند،ا قائل

نيز، خويش كنندة پشتيباني هاي ايدئولوژيو اديانبا دولت نوعدو اين مناسبات

و اديانبا حداقلي هاي دولت چالش.نيست مثبت، همبستگي الگوياز خارج

و موردي حداكثري، هاي دولت چالش نظير بلكه عمومي،و ذاتيهن نيزها ايدئولوژي

مرامي-فكري عقبةبا كامليو تام همبستگيدر»ها اين« نظير نيز»هاآن«.است مصداقي

نشان واكنش نوع،هراز ساز ناهموسو ناهم جريانات برابردرو دارند قرار خويش

.رقيب هاي فلسفه جنسازچه باشند؛ ايدئولوژيو دين جنسازچه.دهند مي

معرفي ايناز بعدكه،موجود واقعا هاي دولتو حداكثري هاي دولتبا مخالفتشان

-فلسفي افتراقاز ناشي باشد، ساختاريو سياسيكهآناز بيش نيز،كرد خواهيم

.كنندمي احساس بابت اينازكهاست تهديدياز برخاستهو،مرامي

انواعازرا موجود واقعا هاي دولتكه عنصري ترين مهم:موجود هاي دولت.2-3

تصريح. استآن براي اصيل مرامي مبنايو توجيهي عقبة نبود سازد،مي جدا گفته پيش

آن، واقعي انواعاز شده، كارسازيو كاذب مبناهايكه روستآناز»اصيل« صفت بر

نوعي كردنپاو دستباندا مايل نيز موجود واقعا هاي دولت زيرا؛شود بازشناخته

هاي پايه طريق، اينازتا جويند تشبه حداكثرييا حداقلي انواعبه عقيده،و فلسفه

Page 16: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

زند رضا شجاعي عليدكتر 156

تأييدي،خود اين.نندك تقويت صوري، نحوبه ولو،را خويش مشروعيتو اقتدار لرزان

اي دين نوعيبا پيوند برقرارياز گريزي نيز اخير گونةدر حتيكهاستآن بر

در ايدئولوژيو دينكه پذيرفت بايدپس.ندارد وجود،ساختگي ولو ايدئولوژي،

ليكن دارد؛ حضور نحويبه نيزآن امروزي انواع به ويژه موجود، واقعا هاي دولت

ظاهر ابزاري كامال كاركرديو نقشدر پيشين، انواعدرهاآن بخش تعين نقش برخالف

تأمينو قدرت حفظ خدمتدر دين، جملهاز چيز همهاه دولت نوع ايندر.شود مي

و هست آنچهبه اقتناع شوندگان، حكومت برايآن كاركردو است حاكمان منافع

.كردمي عنوان 46ماركسكه گونهآناز خاطر تسالي نوعي تحصيل

در دينكه گرفت نتيجه چنين توانمي»دولت اقتضاي« ذيل هاي بحثاز،بنابراين

تماميدر 47،تعاملو زيست براي الگوييو زندگي فلسفة مثابةبهو عام معناي

همآن،»واره زيست« كامال دولتيدرجز دارد؛ حضور نحويبه شده شناخته هاي دولت

يا صوري تبدل طريقازجز نيز، دولتي چنين بقايو دوام زيرا؛گيري شكل اوان در

.نيستنممك گفته پيش انواعاز يكيبه واقعي

دين اقتضائات.3

:نيستند بيرون نوعسهاز اينجا،درما نظر مورد معيارباو گفته پيش معنايدر اديان

فردي 48هاي گرايي معنويتجزبه چيزي فردگرا اديان.»توأماني«و»گرا جمع«،»فردگرا«

اساساهم مستقل وجود بودن دارا صورتدر دسته اين.هستند خصوصي خاطر تعلقو

.شوند نمي محسوب دين

فردگرا ادياندر تمركز اين.است فردبر نهايتدرو عموما اديان تمركزو اهتمام

از انحصاربه گرا، جمع ادياندرو گيردمي صورت اجتماعي محيطاز نظرفاصران با

تعبيريبهو انسان ساختن متأثر نوع،هراز اديان غرض است بديهي.اجتماع مسير

اديانبهنامعتقداز سؤال.است»سازي انسان« تاريخي، ادياناز برگرفتهو خاص

را انساني فرد شودمي آياكه است اين دين بودن فرديبهنقائالاز خصوصبه،فردگرا

انسان تأثيرپذيري البته، ساخت؟ متأثراش اجتماعي محيطاز مستقلو توجه بي

آناز قبلتا اما سازد؛مي وارونهراآن حتيو رسدمي حداقلبه محيطاز شده ساخته

Page 17: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

و دولت 157 مبناي عقلي مناسبات دين

هيچو رسدمي صفربه اجتماعي محيطازاو تأثيرپذيري آيا،آنازپس؟گونه استچ

ندارد؟ وجودآندر وارونگيو گرد عقب احتمال

دولت،باهاآن ناگزير نسبت احرازكه روستآناز فردگرا اديانبا بحث شروع

.سازدمي مسجل پيشاپيش اند، داشته تصريحآنبر نوعيبه خودكهرا ديگر انواع پيوند

شرايطيهردررا انساننآنا.است روشنها پرسشاينبه شناسان جامعه پاسخ

ادوارو افراددر است ممكن تأثير اين.شناسندمي خويش اجتماعي محيطاز متأثر

با نيز شناسان روان.رود نمي ميانازرو هيچبه اما كند، پيدا ضعفو شدت مختلف

كه تفاوت اينبا.دارندآنبر بيشتري تأكيد حتيوندا موافقنانسا تأثيرپذيري اصل

.سازند نمي محدودآن كالن ساختارهايو اجتماعي محيطبهرا انسانبر مؤثر عوامل

انسان بابدررا خود غرض تواندمي فردگرا، ولو،دينيك چگونه است، چنين اگر

يا بايدرا اين.استاعتنبياوبر تأثيرگذار عواملبه نسبتكه حاليدر،سازد برآورده

برآن تأكيدكه دينآنازما نادرست دركازياوستناد دينآن نقصاناز ناشي

.ايم گرفتهآنقتحق ملزوماتو مستلزمات نفييامعنبهرااش غايي هدفو غرض

هايشان، آموزه حسبهاآن.نيست دست ايناز اما گرا جمع اديان بارةدر بحث

كه اند پذيرفته،واقعدرو اند پرداخته خويش پيروان زندگي اجتماعي وجهبه صراحتبا

واوبر تأثيرگذاري برايو دارد قراراش اجتماعي محيط تأثير تحت انساني وجود

در اصليالؤس.آورد عملبهاو زيست شرايطدر تمهيداتي بايد سوء، تأثيرات كنترل

در مداخله مستلزم اديان، قبيل اين اجتماعي اهتمام آياكه استاينجدر اخير اديانبربرا

و رشد براي مساعدي بستر توانمي نيزآن بدونيا است سازي دولتو سياسي امور

.انداخت تعويقبه ديگري سؤالبه پاسختا بايدرا سؤالاين آورد؟ فراهم انساني كمال

اعتناييو سازد مطرحرا هايش ايدهوها آرمان صرفاكه كرد فرضرا ديني توانمي آيا

راه؟باشد نداشتهآن شدن عملي شرايطو وسايل آوردن فراهمياوآن تحقق امكان به

صرفاراشمياپيا باشد؟ نداشتهراآنياجرا دغدغةو بگويدرا قانونو دهد نشان را

براي تنها بگويديا؟نماند باقي كسي براياي بهانهو عذرتاندكغابال حجت اتمام براي

كشند؟ونريبآبازرا خويش گليم محيط،به اعتنايبي قادرندكههاآن براي اهلش؛

Page 18: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

زند رضا شجاعي عليدكتر 158

برابردريا،بگذارد مضيقهدررااودباينو است انسان نگران مدعا، حسب دين

را بدان نيل راهو دهد نشانرا هدف.هدد قرار ناپذير امكان تكاليفو شاق فرامين

اجتماعي محيطاز انسان تأثيرپذيريبه قائل خويش، شناسي انساندر تواند نمي.نهدوا

رها سرگردانو تنها،اوضاعبر شدن مستولي براي تالشدررااو حال هماندرو باشد

بر تأثيرگذار عامل ترين مهموندك اشاره فردي زندگيدر مؤثر ردخ عواملبه.كند

پيشوشد آنچههرو خودبهراآنو انگارد ناديدهرا دولت يعني اجتماعي، محيط

به نسبتو باشد»تفاوتبي«،انسانبه نسبت دينكه نيست چنين اگر 49.واگذارد،آمد

به نسبتو»اعتناءبي«،هايش آموزهو تعاليمقتحقبه نسبتو»موضعبي«،او سرنوشت

از ناگزيرپس؛»اقتضاءبي«،تاريخي روندهايو انساني حياتبر مؤثر عواملگردي

مداخالت ميزانو ورود نحوة البته.است خويش پيروان حيات عمومي عرصةبه ورود

سربهآندر پيروانكه است متفاوتي اجتماعي موقعيتو وضع تابع درگيري، سطحو

راهبردهايكه است مرحله هميندر.اتمبادرينابه آنان اشتياقو آمادگيو برند مي

- انداختيم تعويقبهراآن پاسخكه سؤاليبه ناظر-دينداري تعميقو بسط براي بديل

.كنندمي پيدا موضوعيت

اينبه مصداقي ورود مستلزم مسئله، اينبه شده ارائه هاي پاسخ بررسيو مرور

اين چارچوبو مسيراز تحديبهكه است ديني مختلف قرائاتو آراء بررسيو بحث

افتراقكه شودمي اكتفاء ميزان همينبه مسئله اجمالي توضيحدر لذا.انجامدمي مقاله

شناختي انسان مبانياز شرايط، تحليلو تشخيصدر اختالفبر عالوه باره ايندر آراء

علومازاو رفتيمع بهرة البتهو دينازاو انتظارو تلقيو متفكر شناختي معرفتو

.گيردميئتشن اجتماعي

حونيندبرا دين اقتضائات مدخلاز دولتو دين مناسبات بررسي،بنابراين

:كرد بندي جمع توان مي

انتسابازكم دستيا است منتفيما نظراز»نفرهيك دين«يوجود فرض.اول

؛كرد پرهيز بايدآنبر دين

مگر ندارد؛ توجيهي چندان نيز خويش پيرامونهب اعتنايب»يگرادفر دين«.دوم

ابعاديكه گاهآن غيرمستقيم،و ناخواسته نيزهاآنكه انزواگزينو گرا خاص انواع

Page 19: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

و دولت 159 مبناي عقلي مناسبات دين

بدليتوجه مورد اجتماعي نيرويبهوندنك پيدا فرورفته درخودةجرگيكاز فراتر

قدرت دستگاهبه مسيحيت ورود سرگذشت 50.ندگردمي قدرت مناسبات درگير ند،وش

امتناع وجودباوآن هاي آموزهبر حاكم فردگرايانة رويكرد رغمبه روم وريتامپرا در

از بارزي مصداق خويش، پيرامون اجتماعي-سياسي مسائلبا شدن درگيرازششديد

51؛است انزواگزين حتيو فردگرا ادياندر ناخواسته پيامد اين

اديان« براي سياسي معادالتدر شدن واردو اجتماع مسائلبا شدن درگير.سوم

تري مجدانهو ارادي نحوبهو است برخوردار شتريبي صراحتاز البته»گرا جمع

قبيل اين انتشارو بسط تاريخي سرگذشتبه مراجعه طريقازرا اين.شودمي تعقيب

؛كرد احراز توانمي آنان پيروان بيرونيو دروني هاي چالش ترين جديو اديان

-سياسي اهتمامات پيرامون اخير ادواردر مطرح ترديدهايوشك.چهارم

هاي آسيب كاهش منظوربهها آموزهةنوگرايان هاي بازخوانيبه توصيهو اديان اجتماعي

هاي آموزهبه مستند آنكهاز بيش،هاآن معنويو فردي وجهبر ناحيه اينازهشدوارد

باشد، استوار انسان وجودي مشخصاتو دين ذاتياتاقتضائبرو باشد اديان قبيل اين

شعاربا زيرا؛ستنما متناقض موضعيك دچارو برخاسته سكوالر رويكردي از

بازتوليد جديديقالبدررا همان دولت،و دين ميان كهن مناسباتبه بخشي خاتمه

كهتروس بدان نيز مخاطبو مدعي نظرو ديداز تعارض اين ماندن پنهان.دنك مي

بنيان گونههر بدون موجود، واقعا هاي دولت نظير حداقلي، هاي دولت رودمي گمان

هاي فلسفه ترين مؤثربر مدرن، هاي دولتكه حاليدر؛اند پيشيني عملي راهبردو نظري

.اند شده گيري جهت خاصي جانببهو دارند توجه زندگي

گيري نتيجه

به استنادو تاريخي ارجاعات جايبهتا الزم بود،دولتو دين مناسبات بررسي براي

به.ختسا استوار منطقيو عام هاي گزارهبررا مدعيات خاص، ادياناي آموزهجوهر

،»دولتو دين مناسبات« عبارتدر موجود گانةسه اجزايبه توجهباو منظور همين

ازيكهر عقليو منطقي اقتضائات،»رابطه نوعيت« تعيينازپستا گرديد تالش

.ردك واكاوي ديگرياز مستقلرا»دين«و»دولت« يعني،آن طرفين

Page 20: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

زند رضا شجاعي عليدكتر 160

شدداد نشان رابطه، نوع تعييندرو نخست گام در وجودلدليبه نسبت اينكهه

نوعسهاز تواند نمي دولت،و دين ميان بيگانگي عدم،حال عيندرو حقيقي دوئيت

آن بارةدر دومو اول هاي نسبت چونو باشد بيرون»همبستگي«و»علي«و»نقضي«

در تنش مشاهدة رغمبهو است همبستگي آن، براي متصور صورت تنها نيست، صادق

ايجابيو مثبت دولت،و دين ميان ممكن همبستگي تنها تاريخي، هاي تجربهاز برخي

گيرد درمي ديگري دينو دين ميانكه دولتو دين مياننه اصوالها تنشكه چرا؛است

.دارد قرار مستقر دولتبا قرين آميزشيو پيونددر كه

مسائل بينازكهشد برداشته چنين دولت اقتضائات بررسي مسيردر دوم گام

و تعقيب« شدة طرحتركم سؤال ترين مهم سراغبه،سياسي فلسفةدر مطرح عديدة

شدرفت»چيست؟ براي حكومت تشكيل ،حال عيندرو مهم وجهبا سؤال اين.ه

ردو استهآن مرامي-فلسفي عقبةانهماكه سازدمي مواجهها دولتدرهماند مغفول

شدداد نشان طريق ايناز.يكديگرازهاآن تمايزبخش عنصر ترين مهم،حال عين كهه

آن بدون گيرند،مي خودبه غيرايدئولوژيك ظاهر بعضاكه»حداقلي« هاي دولت حتي

.سازند نيازبيآناز كليبهرا خود توانند نمي نيز»موجود واقعا« هاي دولتو نيستند

فلسفة نوعيبه جستن تمسكيا داشتن دولتي،هر منطقيو عقلي قتضايم،بنابراين

.است دين همان عام معنايدركه است زندگي

تا برآمد صدددر يعني؛رساند انجامبه دين مدخلازرا بررسي همين،سوم گام

،»انساني سلوكو زيستبر تأثيرگذاري براي تالش« مثابةبه دينكه دهداننش

و باشد تفاوتبي انساني زندگيبر تأثيرگذار عواملازيك هيچبه نسبت تواند نمي

و فردگرا اديان براي مسئله اين.گرددمي قدرت مناسباتدر ورودبه ادارو ناچار

صورت قصدشدهو آگاهانه مدعي،و گراعجم اديان برايو ناخواسته انزواگزين،

ازهمو دولتو دين ميان متصورةرابط نوع بررسي طريقازهم بنابراين.گيرد مي

نياز وجودو مثبت همبستگيبه ها،آنازيكهر وجودي اقتضائاتدر تأمل مسير

شد دولتو دين ميان متقابل .منتهي

Page 21: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

و دولت 161 مبناي عقلي مناسبات دين

ها يادداشت

از.1 و خالصي و آن را از جادو»ديني بودن« اگر معناي دقيق و عقايد را در نظر بگيريم

دراخر به تر بودن انسان بارة همين تلقي شايع، يعني ديني في بزداييم، گذشته نسبت

. مردمان امروزي نيز ترديد وجود دارد

و تنازل در موقعيت دين در جوامع غربي، دو علت جابه.2 داشته» خاص«و» عام«جايي

و پيچيده شدن جوامع،ااست؛ بدين معن از بدعملي كليساي مسيحيكه عالوه بر گسترده

.در قرون ميانه ناشي شده است

رك در اين.3 صص1ج،1365،راسل. باره ،18-19.

و دولت در تجربة اي از بررسي مناسبات تحقق نمونه براي مشاهدة.4 و تاريخي دين يافته

.، گفتار هفتم تا يازدهم1376،زند؛ شجاعي1366،عنايت. اسالمي، رك

و دولت از حيث آموزهبراي مطا.5 .رك ها، لعة تفصيلي در انواع مناسبات مطلوب ميان دين

صص1970؛ رابرتسون، 1384،باربيه .، گفتار سوم تا ششم1376زند،؛ شجاعي95-96،6. identification 7. contradictive relation 8. causal relation 9. correlation 10. negative correlation 11. tautology

رك. است(monism)» گرا وحدت«منظور رويكردهاي.12 ، 1991،مويسر. براي تفصيل

.56-46صص

رك براي اشاراتي در اين.13 صص1369،خلدون ابن. باره، ،80،363-364.14. distinctive 15. existence 16. undifferent 17. contrariety

از.18 او به لزوم. سياست دانست تا دين از دولت ماكياولي را بيشتر بايد جداكنندة اخالق

نه براي جهت به دهي به آن، بلكه براي خدمت پيوند دين با دولت قائل است، اما گزاري

و به مثاب درهشهريار اودست ابزاري رو. قدرت دولت مورد نظر ماكياولي را بايد،از اين

ة مرامي براي خويش دست شمرد كه از سر مصلحت، نوعي عقب» واقعا موجود«از انواع

Page 22: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

زند رضا شجاعي عليدكتر 162

، فصل سيزده از كتاب اول؛ 1377؛1374ماكياوللي،.رك،باره ايندر(و پا كرده است

صص1372كاسيرر، ،178-179 .(

مي.19 ها داراي قدرت مطلقه است گويد، سلطان در عرصة شريعت، مانند ساير عرصه هابز

كه او بر آن تو بر اتباع او فرض است هر مذهبي را ميها هابز،.رك(كند، بپذيرند حميل

ص1380 ،83.(

كه ماركس براي حضور دين.20 و تأثيرگذاري جامعة مدني را جالب است انگلس، اهميت

مي پيشنهاد مي مي كرد، به مراتب بيش از دولت و و ارادة افراد، داند گويد، ارادة دولت

كه در جامعة مدني حضور دارد خود تابع متغير مهم او جامعة مدني را جايگاه. تري است

مي چالش و روابط توليد و تحول نيروهاي توليد ، 1357انگلس،.رك(داند هاي طبقاتي

).79-78صص21. collective life 22. religious involvement

در.23 به براي تفصيل رك بارة اثر تناهي وجودي بر اقبال ،1381ملكيان،. سوي دين،

.285-237،283-234صص

و توان محدود، با چهار توجيه متفاوت از سوي اديان.24 رنج برخاسته از طلب بسيار

و چهار راه حل براي مسئلة. مواجه شده است ، تمايز»رنج«تفاوت ميان اين چهار مبنا

به امور سياسي و پرداختن به-آنان را در اهتمامات دنيوي مي اجتماعي :دهد خوبي نشان

و با فرض ناممكن رنج، ذاتي. يك بودن رفع آن، دين آمده است شرايط ناسالم است

را» جبران«تا با وعدة و رنـج به قبول اين شرايط قـانع در زندگي پس از مرگ، انسان را

و فرويد بر اساس تجربة مسيحي-نظرية محروميت(پذير سازد تحمل ؛) جبران ماركس

ازو البتـه محـصول منتقـل رنج، ذاتي دلبستگي به ايـن دنياسـت. دو شـدة عمـل مـا

و رفع آن تنها با سركوب تمنيات ميسر است زندگي ديـن آمـده اسـت تـا بـه. هاي قبلي

كه فلـسفة(و از اين طريق بر رنج ناشي از طلـب، فـائق آيـد» نخواهد«انسان كمك كند

؛)بودا

و دين آمده است تـا از طريـق. سه و شرور، ذاتي اين دنيا هستند ،»معنابخـشي«رنج

و تحمل آن ؛)نظرية تئوديسي وبر بر اساس آموزة مسيحي(پذير سازد ها را قابل درك

و نگـرش آدمـي بـه. چهار و محصول عمـل رنج در كنار خوشي، ذاتي اين دنياست

و رفتـار فـردي«دين آمـده اسـت تـا بـا. است زندگي اصـالحات«و» اصـالح نگـرش

Page 23: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

و دولت 163 مبناي عقلي مناسبات دين

آال»ساختاري در اجتماع ازاتوم بشري كمك كند؛ هرچند نمي، به كاهش به كلي ند آن را

و جامعه(ميان ببرد ). گرا اديان دنياپذير

بر.25 چگونگي«، در مقابل»كيستي حاكم« پوپر اين تمايز را در تأكيد فلسفة سياسي كهن

كه محل اعتناي فيلسوفان سياسي جديد است»اعمال حاكميت ).پوپر.رك(يافته است

به انتباه اين است كه پاسخ منظو.26 بهر از تلويح يا هاي از پاسخ(why)» چرايي«هاي ناظر

چه«مربوط به و تفكيك شود(for what)» براي كه؛به درستي بازشناخته زيرا ميان اولي

به به در دنبال عوامل كه و ناخواستة ظهور دولت است با دومي اصطالح ندانسته

و غايي براي آن است، تفاوت جدي وجود دارد؛ در جستجوي كشف داليل انديشي ده

به هم خلط شده . اند حالي كه بعضا27. de facto

رك اي از اين بزرگنمايي براي مشاهدة نمونه.28 صص1372سروش،. ها ،79-82.

از.29 و اثبات ماهيت ايدئولوژيك براي ليبراليسم، قبل از هر چيز و تخالف در نفي ترديد

برماهيت ويژة و در نتيجه، ترجيح» الادريت«پاية نوعي ليبراليسم برخاسته است كه

و اكنون«و» رهاسازي« به اينجا از» اكتفاي كه تماما با آنچه تا پيش از اين استوار است

مي ايدئولوژي به اضافة مطلوبيت. رفت، در تعارض آشكار است ها سراغ همين ويژگي

و غلبة علم، باعث اتخاذ موضع غير يا ضد ايدئولوژي ، آن هم در عصر ادبار ايدئولوژيك

ها براي شده تا ليبراليسم خانة امني در خارج از فضاي منازعات رودرروي ايدئولوژي

به همة آن و از موضعي فرادست و پا كند به مثابة. ها بتازد خود دست اين را در اينجا ما

.ها قلمداد كرديم ليبرالتوسطنوعي ظاهرفريبي

رك در اين.30 صص1372سروش،. باره تر فربه«از مدعاي سروش در مقالة.121-130،

مي،»از ايدئولوژي و هم فراتر از ايدئولوژي هم غيرايدئولوژيك بودن دين را توان فهميد

و نردبان،. بودن آن را و چراغ و واجد نظمي بدونآنجا كه دين را همچون رسن جهت

و بلكه نقيض يت حيرتداند كه تنها خاص آشفته مي افكني دارد، دين تماما غير

كه دين را چون شعر، فربه مي ايدئولوژي است؛ اما آن گاه به تر از نثر و آن را جز شمارد

و حقيقت نيز مي شناسد، در واقع بدون نفي ماهيت ايدئولوژيك شريعت، داراي طريقت

مي. شمارد براي دين، آن را فراتر از ايدئولوژي مي به:گويد او و اهتمام و هجرت جهاد

و عدالت و امور مسلمين و عزت و نهضت و شهادت و حركت ، همه در دين...طلبي

Page 24: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

زند رضا شجاعي عليدكتر 164

و حتي كامل و انساني هست و فربه تر به تر و نيازي ترش را در دين خواهيد يافت

ص1372سروش،(ايدئولوژيك كردن دين نيست ،122.(31. involvement

هر؛نخستين طراح ايدة دولت حداقلي قلمداد كردجان الك را بايد.32 يك چرا كه بيش از

به زيان آزادي از نظريه و حيطة عمل دولت پردازان دولت ليبرال، نسبت به افزايش قلمرو

ايدة دولت حداقلي او از يكسو در مقابل دولت مطلقة.و اختيار آحاد مردم حساس است

و از سوي ديگر هابز قرار مي بهدر،گيرد كه اهتمام بيشتر دولت مقابل ليبراليسم روسويي

صص1385همپتن،.رك(عدالت را طالب است ،297-299.(

و گستردگي هاي رفاه را با تمام مداخله دولت.33 شان، از آن حيث حداقلي قلمداد گري

و نه تعقيب آرمان به تأمين معاش مي كرديم كه خود را تنها متعهد . شناسند هاي انساني34. historicism

رك براي تفصيل در اين(گرايي دانست پوپر را بايد از مخالفان بزرگ آرمان.35 ،پوپر. باره،

ص1364 صص1365؛292، صص1369؛ 356-358، صص1376؛1079-1078، و84،

و پوپر،143-144 ص1380؛ ماركوزه ،17.(

پيشيني«يدئولوژيك را ترين مالك تمييز جوامع ايدئولوژيك از غيرا سروش نيز قوي.36

ميمي» بودن امور و را با تمام لوازم سياسي،» ماقبل انتخاب«گويد ليبراليسم حالت داند

و تربيتي مي اقتصادي، حكومتي صص1372،سروش.رك(كند اش حفظ ؛278و154،

ص1377 البته خود او در جاي ديگري غيرايدئولوژيك بودن ليبراليسم را نفي).152،

ا و اثبات). همين مقاله نگاه كنيد24به پاورقي(ست كرده و تخالف در نفي ترديد

ماهيت ايدئولوژيك براي ليبراليسم، قبل از هر چيز از ماهيت ويژة ليبراليسم برخاسته

و«و» رهاسازي«و در نتيجه، ترجيح» الادريت«پاية نوعي است كه بر به اينجا اكتفاي

مي با آنچه تا پيش از اين از ايدئولوژياستوار است كه تماما» اكنون در ها سراغ رفت،

اتخاذ موضع غير يا ضد ايدئولوژي، آن هم در عصر،در عين حال. تعارض آشكار است

و رقباي ايدئولوژيك ليبراليسم را غلبة علوم، از مطلوبيت بيشتري برخوردار است

مي راحت . سازد تر از ميدان منازعات رودررو بيرون

درس.37 مي روش مي بارة ليبراليسم و دين را و عقيده كه ايدئولوژي نه گويد پذيرد، اما

به عمل قاطعانه مي ص1372سروش،.رك(گردند عقايد يقيني را؛ چون منجر ،278 .(

رك دموكراسي-براي آشنايي با انواع نظري ليبرال.38 . ها، از كامال خنثي تا فاضالنه،

صص1385،همپتن پوپر به عنوان پرچمدار بزرگ اين الگوي سياسي، خود.297-310،

Page 25: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

و دولت 165 مبناي عقلي مناسبات دين

و تعديل به ليبراليسم متعهد رك براي تفصيل در اين(شده است از قائالن . باره،

صص1383زند، شجاعي ،152-171.(

هم.39 آنجا. است سويي ماركس با اصول الئيسيته در رويكرد ليبرال از نكات جالب توجه،

با انقالب فرانسه، انسان از مذهب ... مقيد به هيچ مذهبي باشددولت نبايد«: گويدكه مي

به دست آورد صص1381ماركس،.رك(»...آزاد نشد، آزادي مذهبي را ).40و19،

يك.40 و عمل، به مثابة مكتب مؤثر در فكر كه ليبراليسم به اين ميزان اذعان شده است

و ماركسيس ص1372سروش،.رك(م ايدئولوژي است، اما متفاوت از فاشيسم ،121 .(

و تعامل در جامعه.41 و اثرات آن بر نحوة زيست در بارة وجود عقبة شناختي در ليبراليسم

صص1372سروش،. رك ،269 -273.

و حكومت.42 رك براي مالحظة چنين تقريري از ليبراليسم ، 1377سروش،. هاي ليبرال،

ئولوژي، بلكه روشي در مديريت ليبراليسم در تلقي سروش، نه يك ايد.151-134صص

و علمي حكومت ص1377سروش،(است معقول ايشان به رغم قائل شدن ). 134،

و معرفت مباني انسان بي شناختي نياز از ورود در مجادالت شناسانه براي ليبراليسم، آن را

مي بي و اخالق و دين ص1377سروش،(داند سرانجام رايج در فلسفه ليبراليسم).142،

و با اينكه مخالف دين است، اما بدونبر حسب اين قرائت، و منطق پيشيني است الگو

صص1377سروش،(همچون ماركسيسم، بر صورت دين ساخته نشده است ،142 ،

149 ،151 .(43. civil religion

مي.44 و دولت در كشورهايي برهم كه از هم آلفورد معتقد است مناسبات دين گوني خورد

ب سه راه. رخوردار نيستندديني هم از يكي حل رفع اين معضل در اين نوع جوامع،

مجدد پيروان اديان مختلف بر پاية اصول مشترك (homogenization)» دست شدنيك«

). 1963آلفورد،.رك(بديل است

و اديان تمام سبب نابردباري انديشة ليبرال در برابر انديشه.45 گرا، هاي ايدئولوژيك

همخ با سنخ خويش را برنمي صلت فراگفتماني جريان ليبرال است كه رقباي تابد، اما

به سهولت كنار مي و كمتر مدعي، . آيد گرايشات نازل

به ماركس را به روشني از اين دو تعبير» جبران-محروميت«مباني نظري نظرية.46 منتسب

مي او در و توجيه استشم جهان بنيان«:توان به دست آورد بارة دين .... ول دين، تسلي

Page 26: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

زند رضا شجاعي عليدكتر 166

بي دين، آه مخلوق ستم بي ديده، قلب جهان و روح اوضاع دين، افيون. روح است قلب

صص1381ماركس،.رك(»مردم است ،53-54.(

و تعامل اكتفاء كرديم.47 به تعريفي عام از دين، به معناي الگويي براي زيست ما در اينجا

و انواع فلسفهتا از اين طريق شموليت آن افزا و هاي زندگي، در قالب مرام يش يابد ها

در ايدئولوژي . گيردبر هاي دنيوي را هم48. spiritualities

و ترديد سروش نيز با تمام احتياط.49 و شك در ها و هايش بارة فرض اهتمام اجتماعي

دم«:كند مداخلة سياسي براي دين، اذعان مي ز ني گنده گردد .رك(»ماهي از سر

ص1372سروش، ،298.(

كه در (ascetic)» زاهدانه«و (mystical)» عارفانه«وبر پس از معرفي دو گونه دينداري.50

مي قبال سياست، نوعي بي به شعار اعتنايي را پيشه و ،»كار قيصر را به قيصر بسپار«كنند

مي متوسل مي كه شوند، اين سؤال معنادار را مطرح ق«: كند يصر مربوط است، آيا آنچه به

ص1382وبر،.رك(»اي با رستگاري ندارد؟ هيچ رابطه ،386 .(

و استارك.51 كه با اينكه سنت مسيحي كردهبيان گالك و چالش-اند يهودي در تعارض

و مبشران بسياري براي ابالغ آن تالش و پيامبران و امور جسماني قرار داشت با دنيا

اين مسئله. گير مديريت عالئق دنيوي دينداران شدندكردند، اما مردان دين در عمل، در

بيني شناختي كامال قابل پيش شود، از حيث جامعه اگرچه از نظر الهياتي مذموم شمرده مي

و استارك،.رك(بوده است ).، مقدمه1965گالك

كتابنامه

، گنابـادي پـروين محمد ترجمة،خلدون ابن مقدمة،)1369( محمدبن، عبدالرحمن خلدون ابن

.و نشر كتاب ترجمه بنگاه: تهران

مؤسـسة:، تهـران خرمـشاهي بهاءالـدين ترجمـة،)مجلـد2( پژوهي دين،)1372(، ميرچا الياده

. فرهنگيو تحقيقات مطالعات

، ترجمـة پرويـز پايـان فلـسفة كالسـيك آلمـان: لودويگ فوئرباخ،)1357( انگلس، فريدريش

. شركت سهامي انتشار:رانبابايي، ته

Page 27: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

و دولت 167 مبناي عقلي مناسبات دين

و سياسـت در انديـشة مـدرن،)1384( باربيه، مـوريس :، ترجمـة اميـر رضـايي، تهـران ديـن

. سرا قصيده

ه هـبارنز، اصـغرو علـي جـواد يوسـفيان ترجمـة، اجتمـاعي انديشة تاريخ،)1358(ـو بكر،

. جيبي هاي كتاب:، تهران مجيدي

شـركت:، تهـران حبيبـي حـسن ترجمـة،و دين اخالقو سرچشمةد،)1358(، هانري برگسن

.انتشار

و دشـمنان جامعة،)1364( ريموند پوپر، كارل فوالدونـد،اهللا عـزت ترجمـة)1جلـد(آن بـاز

. خوارزمي: تهران

و دشمنان جامعة،)1365( همو . زميخوار: فوالدوند، تهراناهللا عزت ترجمة،2 جلد،آن باز

و دشمنان جامعة،)1369( همو . خوارزمي: فوالدوند، تهراناهللا عزت ترجمة)4جلد(آن باز

.نو طرح: پايا، تهران علي ترجمة، قرن اين درس،)1376( همو

. پرواز:، تهران دريابندري نجف ترجمة، مجلد2، غرب فلسفة تاريخ،)1365(، برتراند راسل

.نشر مركز:، ترجمة باقر پرهام، تهرانصور بنياني حيات ديني،)1383(كيم، اميل دور

. مؤسسة فرهنگي صراط:تهران، تر از ايدئولوژي فربه،)1372(، عبدالكريم سروش

و دينداري، تهران،)1377(همو و روشنفكري .مؤسسة فرهنگي صراط: رازداني

. تبيان: تهران، دينو اقتدار سياسي دولت ديني مشروعيت،)1376(رضا زند، علي شجاعي

:، تهـران خرمـشاهي بهاءالدين ترجمة، معاصر در اسالم سياسي انديشة،)1366(، حميد عنايت

. خوارزمي

. خوارزمي:، تهران دريابندري نجف ترجمة، دولت افسانة،)1372(كاسيرر، ارنست

مرتـضي ترجمـة، هگـلحق در نقد فلسفة يهود؛ گامي مسئلة بارةرد،)1381(، كارل ماركس

. اختران:، تهران محيط

وزيـري، هوشـنگ ترجمـة، يا اصـالح انقالب،)1380( ريموند پوپرو كارل، هربرت ماركوزه

. خوارزمي: تهران

. پرواز كتاب:ن، تهرا آشوري داريوش ترجمة،شهريار،)1374(، نيكولو ماكياوللي

. خوارزمي:، تهران لطفي محمد حسن ترجمة،گفتارها،)1377( همو

Page 28: ˆ +’& ()* $%&’pkn.journals.isu.ac.ir/article_48_c2bca5fc5462e781b2662888305971e2.pdf˜˛ 8* f$ 8˜ $ 19 8 g rˆ@7˜ r"g 10g˜ 8˜ $ %ˆ"f" "h˙ 1"g ! 19 h10g˜ ! 8˜)˛ ’7˛

زند رضا شجاعي عليدكتر 168

. هرمس:تهران. احمد تدين، ترجمة،، جامعه، قدرت دين،)1382(وبر، ماكس

.ني نشر:، تهران بشيريه حسين ترجمة،لوياتان،)1380(هابز، توماس

نو: ترجمة خشايار ديهيمي، تهران،فلسفة سياسي،)1385( همپتن، جين .طرح

Audi, Robert and Nicholas Wolterstorff (1997), Religion in the Public Square: The Place of Religious Convictions in Political Debate, London: Rowman & Littlefield Publishers, Inc.

Glock, Charles Y. & Rodney Stark (1965), Religion and Society in Tension,Chicago: Rand McNally.

Livingston, James C. (1993), Anatomy of the Sacred: An Introduction to Religion, New York: Penguin Books.

Ringgren, H. & Strom, A./ Jensen, N. L. (trans.) (1967), Religion of Mankind's Today & yesterday, U.S.A.

Robertson, Roland. (1970), The Sociological Interpretation of Religion,Oxford: Basil Blackwell.