مجازات ارتداد

408

Upload: mohsen-kadivar

Post on 01-Apr-2016

248 views

Category:

Documents


12 download

DESCRIPTION

مجازات ارتداد و آزادی مذهب

TRANSCRIPT

Page 1: مجازات ارتداد
Page 2: مجازات ارتداد

)2(مجموعة اسالم و حقوق بشر

مجازات ارتداد و آزادي مذهبالنبي با موازين فقه استداللي نقد مجازات ارتداد و سب

محسن كديور

1393

Page 3: مجازات ارتداد

كتاب شناسنامة

)2( بشر حقوق و اسم مجموعة مجازات ارتداد و آزادي مذهب: عنوان كتاب

با موازين فقه استد-ليالنبي نقد مجازات ارتداد و سب

)1338 -(محسن كديور :نويسنده 1393تير : كتاب الكترونيكي صفحه 406 :تعداد صفحات

سايت رسمي محسن كديور وب: ناشر

www.kadivar.com

[email protected]

Page 4: مجازات ارتداد

فهرست

5 ...................................................................................... مقدمه

39 ..................................................... يالنبسب و ارتداد: اول بخش

41 ............................................................ آن ياجرا از يشادمان يةانيب و ترور يفتاوا

49 ............................................................................... ترور يفتوا به اعتراض

57 ...................................................................... يلنكران فاضل محمدجواد پاسخ

95 ................................................................. يالنبساب و مرتد مجازات نقد ةرسال

259 .................................................................... يلنكران فاضل يبعد حاتيتوض

271 .................................................................. مدافعانش و خود زبان از يتقرافق: هاوستيپ

305 .................................. زانفرت يگفتارها و انيب يآزاد: دوم بخش

307 .......................... زانفرت يگفتارها منع و انيب يآزاد رشيپذ نيب اسالم

311 .......................................... ارتداد رياخ حكم انيمفت به يانتقاد ةنام

323 ................................ زيانگنفرت گفتار قيمصاد از) ص(امبريپ به اهانت

333 ....................................... »يمذهب خفقان« مدافع تيمرجع ضاحياست

355 ............................................................................................. :وستيپ

363 ........................................................................ ريتصاو آلبوم

375 .................................................................... يليتفص فهرست

381 ....................................................................... قلم نيهم به

384 ..................................................................... يسيانگل ةمقدم

Page 5: مجازات ارتداد
Page 6: مجازات ارتداد

مقدمه

حيمالر حمنالر اهللا بسم

:است زير شرح به قسمت چند شامل مقدمه اين

كتاب دةچكي .يك

فريقين فقه در النبي ساب ومرتد شديد مجازات .دو

مرتد مجازات در نويسنده تأمت نخستين .سه

ارتداد دربارة منتظري اهللا آيت استاد متأخر آراء .چهار

قابل احمد مرحوم توسط استاد متأخر آراء تشريح .پنج

النبي سب و ارتداد مجازات نفي در نويسنده مختار رأي .شش

»زا نفرت گفتارهاي« ممنوعيت با همراه ديني باورهاي از انتقاد آزادي .فته

ديني استبداد سكة روي آن »مذهبي خفقان« .هشت

نگاه يك در »و آزادي مذهب ارتداد مجازات« كتاب .نه

آينده براي هايي پرسش و تحقيق هاي محدوديت .ده

Page 7: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 6 كتاب چكيدة .يك

موازين با النبي سب و ارتداد مجازات نقد :مجازات ارتداد و آزادي مذهب« كتاب آزادي اثبـات ،ايجـابي لحـاظ بـه .است سلبي و ايجابي امر دو دار عهده »استد-لي فقه

يـا ديگر دين انتخاب و اسم از خروج( مذهب از خروج آزادي او- مشخصا مذهب عـدم و ظـري ن انكـار آزادي ثانيـا و مذهب، اولية انتخاب آزادي همانند )شدن دين بي

اتفاقيـات و ضروريات از اعم ؛اسمي تعاليم فروع و اصول از يك هر به عملي التزام .كند مي دنبال را دنيوي مجازات هرگونه بدون ،آنها غير و

:است نظر مد زير مشخص موارد ،سلبي لحاظ به

دنيـوي مجـازات هرگونـه نفي .دوم النبي؛ ساب ومرتد بودن ممهدورالد نفي .اول سـنگين هـاي مجـازات ديگـر و اعـدام مجـازات نفـي .سـوم ؛مطلـق قـول به ارتدادالنبي ساب. محكمـة طريـق از زا نفـرت گفتار عنوان به ،ديني باورهاي به اهانت و سب .است پيگيري قابل صالح

نويسـندة ( »تقـي رافـق « بـودن ممهدورالـد حكـم به اعتراض در كتاب اول بخش كارد ضربات با ،لنكراني فاضل محمد اهللا آيت حكم با كه )آذربايجان كشور دگرانديش

فرزنـد با مكتوب مناظرة حاوي و شده نوشته رسيد قتل به باكو در 1390 آذر اوايل در اصـول و مبـاني در اجتهـاد مـوازين براساس )لنكراني فاضل محمدجواد( متوفي مفتي در النبي ساب ومرتد بودن ممهدورالد منتقدان و مدافعان هاي استدال با خواننده .است .شود مي آشنا استد-لي بحثي خل

سـنتي فقهـاي از گروهي جانب از صادره احكام به العمل عكس ،كتاب دوم بخش مـوهني فـيلم درقبال مسلمانان خونين العمل عكس ؛خوانندة جنجالي يك ترانة دربارة »مـذهبي خفقـان « عمـداف مرجعيـت استيضـاح ؛اينترنـت در )ص(اسـم پيـامبر عليه پيشـواي :امـام « مقالة نويسندة عليه ايشان فتواي دليل به )شيرازي مكارم ناصر اهللا آيت(

Page 8: مجازات ارتداد

7 مقدمه

گفتارهـاي منـع و بيان آزادي دربارة نظري بحثي با-خره و »ايماني؟ الگوي يا سياسي .است رحماني اسم در زا نفرت

فريقين فقه در النبي ساب ومرتد شديد مجازات .دو

را اسـم عملـي يـا نظـري اصلي تعاليم از يكي يا شد، خارج اسم از كسي گرا اعـدام يعنـي ،شـود مي مجازات وجه شديدترين به ؛گذاشت پا زير عم يا كرد انكار )ع(ائمـه يا )ص(پيامبر به يا كرد توهين اسم مقدسات از يكي به كسي اگر .گردد مي

مجـازات حكـم .اوسـت خون ريختن به جازم هركسي و است ممهدورالد داد، دشنام ومرتد مي فقه احكام برانگيزترين بحث از النبي سابصـة ادامـه، در .اسـت اسـخ ،اسـمي جمهـوري بنيانگـذار فتـواي و سـنت اهـل چهارگانـة مذاهب فقهاي فتاواي

.شود مي ارائه جعفري فقه در مشهور رأي از اي نمونه عنوان به

سنت اهل فقه در النبي سب و ارتداد احكام .الف

يـا تني در كفر به اسم از وعجر ارتداد .است تر غليظ ،كفر حكم از ارتداد حكم نفـي ؛خداونـد وجـود انكـار .اسـت )اعتقـاد و عناد استهزاء، سر از اعم( قول يا فعل

ــامبران ؛اجمــاعي هــاي حــرام از يكــي شــمردن حــل ؛ايشــان از يكــي تكــذيب ؛پي امري وجوب به اعتقاد ؛اجماعي وجوب نفي ؛اجماعي هاي حل از يكي شمردن حرام »زنـديق « .است ارتداد رصو از آن در ترديد يا كفر بر عزم ؛نيست واجب با-جماع كه

،اسـتتابه بـدون ،زنـديق .كنـد مـي پنهان را كفرش و كرده اسم اظهار كه است فردي .است القتل واجب

،با-تفـاق كنـد سـب را انبيـاء يا مئكه از كيي يا )ص(اسم پيامبر كه مسلماني وجـوب بـر سـنت اهل فقهاي .است استتابه عدم ،مالكيه در مشهور ؛است القتل واجب از غيـر سـنت اهـل مـذاهب ،مرتد زن قتل وجوب درمورد .دارند اتفاقمرتد مرد قتل

Page 9: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 8 شـود؛ مـي ورمجبـ آوردن اسم بر ،مرتد زن ،حنفيه مذهب در .دارند نظر اتفاق ،حنفيه بيـه نت ،روز سـه هـر در و بميـرد يا بياورد اسم كه زماني تا است حبس به وي اجبار .نيست قاتل بر چيزي ،بكشد را او فردي اگر همچنين ؛شود مي بدني

؛اسـت مسـتحب حنفيه نزد ،مرتد بر اسم ةعرض و )استتابه( قتل از قبل دادن توبه عرضـه وي بـر اسـم ،روز هـر در و شـود مي حبس روز سهمرتد .نيست واجب اما مـذاهب ديگر فقهاي جمهور .شود مي كشته ،نياورد اسم سوم روز در اگر و شود مي بـراي اگـر .داننـد مي واجب بار سه ،قتل از قبل را )زن و مرد(مرتد استتابة ،سنت اهل م عرضة بار سه از بعد ،باشد بوده اي شبههمرتدفقـط ،مرتـد قتـل .شـود مي رفع ،اس رامرتـد ايشـان اذن بـدون فـردي اگـر .اسـت مجاز وي نايب يا مسلمين امام توسط .نيست ضامن اما شود، مي تعزير و داده انجام ناپسندي كار ،كشت

از يكـي اگـر .شـود مـي خارج ملكيتش از ،نياورد اسم كه درصورتيمرتد اموال بـه نيـاز بـدون شازدواجـ ،مالـك و يوسف ابو ،ابوحنيفه فتواي به ،شودمرتد زوجين هعـد انقضاي بر متوقف ،نكاح فسخ ،حنبليه و شافعيه مذاهب در شود؛ مي فسخ طق خود قوت به نكاح برگشت، اسم به و كرد توبه عده انقضاي از قبلمرتد اگر است؛ 1.است باقي

جعفري فقه در النبي سب و ارتداد احكام .ب

معاصر مشهور رأي از اي نمونه عنوان به را تحريرالوسيلإل رد خميني اهللا آيت فتاواي :كنم مي نقل اماميه

خـارج اسـم از سـپس و بـوده مسـلمان كه كسي :شده تعريف گونه اين »مرتد« آن »فطـري مرتـد « .ملـي و فطري :است قسم دومرتد .باشد كرده اختيار كفر و گشته بعد نيز خودش و بوده مسلمان او طفةن انعقاد حال در مادرش يا و پدر كه است كسي

.621 ص ،7ج و 186تا 181 ص ،6ج ،ادلته و ميا-س الفقه زحيلي، وهبإل. 1

Page 10: مجازات ارتداد

9 مقدمه

مرتـد « .باشـد شـده خارج اسم از سپس و كرده اسم اظهار ،بلوغ حد به رسيدن از او خـود و انـد بوده كافر او نطفة انعقاد حال در او مادر و پدر كه گويند را كسي »ملي آنگـاه ،شـده اصـلي كـافر درنتيجه كه هكرد كفر اظهار ،بلوغ حد هب رسيدن از بعد نيز

.است برگشته كفر به سپس و هشد مسلمان

؛شـود مـي كشـته .اول :شـود مي محكوم مجازات سه به باشد مرد اگر فطريمرتد ـ ازدواجشان عقد ،گشته نامحرم و جدا او از زنش .دوم ،طـق بـدون و خـود هخودب در ،شـده خارج ملكش از اموالش .سوم ؛بگيرد وفات عدة بايد زن آن و شود مي فسخ كنـد، توبه اگر حتي ؛شود مي تقسيم اش ورثه بين ديونش پرداختن از بعد ،حيات حين و شـود نمـي برطـرف او از ،قتـل حـد يعنـي ؛شـود نمي قبول ،ظاهر حسب به او توبة

اش شده نامحرم همسر و گردد برنمي ،شده تقسيم ورثه بين ارتدادش از بعد كه اموالش .باشد شده مسلمان ،باطن در كه هرچند كند، نمي او محرم را

توبـه بـه حاضـر اگـر شود، مي داده توبه نخست ،او- باشد مرد اگر ،مليمرتد اما در و شـود داده او بـه توبـه پيشـنهاد روز سه كه آنست احتياط و شود مي كشته ،نشد اگـر ( شـود مـي فسـخ خود هخودب مسلمانش زن با نكاح ،ثانيا ؛شود كشته چهارم روز

فسخ ،نكاح ،نكرد توبه مرد ،عده پايان تا اگر ،نباشد يائسه و بوده بها خولمد همسرش .مردن از بعد مگر گردد نمي منتقل اش ورثه به اموالش اما )شود مي

اوقـات در ،ثانيـا ؛شـود مي ابد حبس ،او- ملي و فطري از اعم باشد زن اگرمرتد تنـگ او بـر ،لباس و غذا و آب و شتمعي در و زنند مي تازيانه را او گانه پنج نمازهاي

،نباشـد بهـا مدخول اگر ،ثالثا ؛شود مي رها حبس از كرد توبه اگر .كند توبه تا گيرند مي ،باشـد بهـا مـدخول اگـر ولـي ؛شـود مـي جـدا شوهرش از ،عده گرفتن بدون و فورا

بـاقي زوجيـتش ،كنـد توبـه )روز ده و مـاه سـه ( عده شدن تمام از قبل كه درصورتي ه؛بـود خورده هم هب شا ييزناشو عقد ،ارتداد حين از كه شود مي كشف وگرنه ماند يم .شود نمي تقسيم ورثه بين ،مرگش از بعد جز و ماند مي باقي ملكش بر اموالش اما

Page 11: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 10 ـ ،نباشـد بهـا مـدخول و باشد زن اگر مليمرتد از عـده بـدون و ارتـداد مجـرد هب عـده گذشـتن بـه نكـاح عقـد انفساخ ،دباش بها مدخول اگر و گردد مي جدا شوهرشـ نكاحشـان ،كنـد توبه عده شدن تمام از قبل اگر .دارد توقف گـردد برمـي اول حـال هب .بود خورده هم هب ،ارتداد حين از كه شود مي كشف وگرنه

مسـلمان حكـم هب ،شودمرتد خودش آنكه از قبل ،ملي و فطريمرتد نابالغ فرزند اگـر .دهنـد مـي توبـه را او ،كند اختيار را كفر ،بلوغ حد هب رسيدن از بعد اگر و است از بعـد اگـر مسـلمان نابـالغ فرزند همچنين و شود مي كشته وگرنه ،هيچ كه كرد توبه

دهنـد مي توبه را او نخست ،كند انتخاب را كفر ،اسم اظهار از قبل و بلوغ به رسيدن .شود مي كشته ،نپذيرفت اگر و

مگر است، واجب او كشتن ،شنونده بر بگويد ناسزا )ص(ماس پيامبر به كه كسي و جـان خطر اگر و بترسد او رضع يا مؤمني جان بر يا و خود رضع يا جان بر آنكهباشـد داشته ترس شا ديني برادر يا خودش معنتابه مال بر بلكه ؛نباشد بين در رضع،

در .سـت ني او نائـب يـا و )ع(امـام اذن بر موقوف او كشتن و است جائز او قتل ترك طـاهره قةصـدي اينكـه در و اسـت همين ،حكم نيز )ع(ائمه از بعضي بر شنيدن ناسزا حضـرت آن به ناسزاي اگر بلكه ؛است وجهي ،باشد حضرات آن به ملحق )س(فاطمه .است واجب او كشتن ،اشكال بدون ،كند برگشت )ص(پيغمبر ناسزاي به

ايـن كه هركس براي او خون و است جبوا او كشتن ،كند نبوت ادعاي كه كسي .باشـد بين در ترس پاي ،قبلي مسئلة شرح به آنكه مگر است مباح ،بشنود او از را ادعا دانــم نمــي مــن بگويــد حــال عــين در و باشــد داشــته را اســم ظــاهر كــه كســي و

1.شود مي كشته ،نه يا است پيغمبر )ص(عبداهللا محمدبن

ها، عقوبت ساير در خاتمه حدود، كتاب ؛10مسئلة ارث، موجبات بحث ارث، كتاب ،تحرير الوسيلإل. 1

ترجمـة دوم، و اول فـروع قذف، حد در سوم فصل حدود، كتاب ؛4 و 1 مسائل ارتداد، حكم در گفتار .همداني موسوي سيدمحمدباقر فارسي

Page 12: مجازات ارتداد

11 مقدمه

مرتد مجازات در نويسنده تأمالت نخستين .سه

رامرتـد مجازات در فقهي رايج نظر ،1377 زمستان در بار نخستين براي من .الف :دانستم محدود طريق دو از رامرتد دنيوي مجازات زمان آن در .دادم قرار نقد مورد

دانستن خارج درنتيجه ومرتد موضوع تحقق براي عناد و جحد دانستن شرط يكي واقعا و است كرده انكار را آن ضروريات برخي يا اسم اصل اشتباه به ولو كه محققي اگر هكذا .نيستمرتد ،ندارد عناد و جحد قصد چون اما ؛يافته دست حق به پندارد مي آورده زبـان بـر نيـز را خـود شك و كرده شك آن از بخشي يا دين حقانيت در كسي .است

در مـتهم و شـود محرز لحصا دادگاه توسط بايد اختصاصا ارتداد موضوع ديگري1.باشد داشته دفاع فرصت ،علني دادگاه

گذارنيـده سـر از هـم را زندان تجربة كه درحالي ،1380 بهار در بعد سال دو .ب روزم آن عبـارات عـين .شدممرتد دنيوي مجازات مطلق منكر بار نخستين براي ،بودم :است چنين

:هك دهد مي نشان قرآن درمرتد مجازات بررسي«

بـه ايمـان تبديل .است مردود و ناپسند مذموم، يامر مطلقا كفر به ايمان تبديل .1 ،غلط به ولو تحقيقي و علمي نظري، مباحث واسطة به .اول :باشد تواند مي دوگونه ،كفر نظري ارتداد( برسد اسم حقانيت در شك يا اسم نفي و آخرت و خدا انكار به فرد و شـيطاني تسـويت سياسـي، انحـراف عملـي، شـهوت واسـطة بـه .دوم ؛)عملي و

ارتـداد يعنـي ؛بدهد دين تغيير و دبگذار پا زير را آن ،حق شناخت عين در ،دنياپرستي ).سياسي و عملي ارتداد( علمي شبهات از نه باشد مادي منافع واسطة به

،1378 شـهريور 1 و 1377 بهمـن 21 و دي 23 ،مـا نامة عصـر دوهفته دين، منظر از آزادي مرزهاي. 1

.543تا 494 ص ،1379 ،ديني حكومت هاي دغدغه

Page 13: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 12 ؛اسـت نشده بيني پيش مجازاتي هيچ كريم قرآن در نظري و علمي ارتداد براي .2 ،حـق بـه وصول بركات و مزايا از كسي چنين كه است واضح .اخروي نه و دينوي نه .بود خواهد بهره بي وضعي طور به

ـ « ارتـداد يعنـي ( سياسي و عملي ارتداد براي .3 نم ـ مـا عـد ب تبـ لـه ني 1»دياله( بـار هـر كريم قرآن در .است شده بيني پيش )جهنم عذاب در خلود( اخروي مجازات

.است ارتداد از قسم همين مراد ،شده بحث ادارتد از

حـبس و اعـدام قبيل از دنيوي مجازات هيچ كريم قرآن در )مطلقا(مرتد براي .4 ».است نشده بيني پيش ،ابد

:كردم گيري نتيجه اسم در ارتداد مجازات بحث در گونه اين جا همان در و

كسـي .اسـت نشده بيني يشپ ،باطل عقيدة و دين براي دنيوي مجازات اسم، در« توأم اگر اما ؛ندارد دنيوي مجازات ،ارتداد .بازداشت دين تغيير از ،اكراه با توان نمي را .دارد پي در شديدي اخروي عذاب ،باشد عناد و جحد با

و )سنت اهل فقه در( )ص(پيامبر از منقول روايات برخي ،مرتد اعدام حكم مستند ايـن از برخـي ،رايج فقهي صناعت مطابق .است )شيعه فقه در( )ع(بيت اهل از منقول نيـز آنها د-لت اگر شود گفته بسا چه ؛شوند مي محسوب معتبر سندي لحاظ به روايات آنهـا قبـول جـز اي چـاره قرآنـي، و عقلـي عمومات و اطعات رغم علي ،باشد تمام

:است ذكر قابل نكته سه زمينه دراين اما .بود نخواهد

عصـر احكـام از شرعيه حدود اجراي آيا ادله، اين جانبة همه تصح برفرض .اول و دارد اطـق )ع(معصـوم حضور عدم يا حضور به نسبت يا است )ع(معصوم حضور قـول دو ،شـيعه فقيهـان بـين در زمينـه دراين است؟ ديني فرازماني احكام از درنتيجه آنجا تا ؛است ممعصو حضور زمان غير در حدود اقامة جواز عدم ،معروف قول .است

).32و 25محمد (دي اله مهل نيبما ت عدن ب؛ م115نساء . 1

Page 14: مجازات ارتداد

13 مقدمه

نظـر بنـابر ارتـداد مجـازات كـه آنجـا از .اند كرده اجماع ادعاي ،امر اين بر برخي كه عـدم زمـان در شـرعي حـدود ديگـر همانند حد اين است، شرعيه حدود از ،مشهور بـه كه اي عديده اشكا-ت به باتوجه قول اين اهميت .شود نمي جاري ،معصوم حضور جهـاد اينكـه ويـژه بـه .شـود مي مشخص بيشتر ،است اردو زمان اين در يادشده حكم محـور ،بـاب دو ايـن و اسـت حضـور عصـر خاص احكام از ،مشهور نظر به ابتدايي ديگـري و )ابتدايي جهاد( است اسم در ورود يكي ؛است اسم آن و دارند مشتركي ).ارتداد مجازات( اسم در بقاي

دليـل .اسـت واحـد خبـر همگـي ،مرتد اعدام درمورد يادشده احكام مستند .دوم بـرخف مهم، بسيار و خطير امور در قع .است قع بناي ،ثقه خبر اعتبار وحجيت جـان حفظ ،امور خطيرترين و ترين مهم از يكي .كنند نمي اكتفا ثقه خبر به امور، ديگر در قطعـي مستند كه ،كرد نقض را حيات حق توان مي زماني ).حيات حق( است مردم حكـم تـوان نمـي ،واحد اخبار براساس .نص متواتر خبر يا نص آية يعني ؛باشد دست در احتيـاط .اسـت قطعي معتبر دليل محتاج ،اعدام حكم اجراي يعني ؛كرد صادر قتل تـا كنـد مي اقتضا )آن به شارع جدي اهتمام و حيات العادة فوق اهميت واسطة به( دماء .نشود صادر كسي اعدام حكم )معتبر يظن دليل حتي نه و( يعطق دليل بدون

در واحـد خبـر و اسـت واحـد خبـر چند ،مرتد اعدام مجازات مستند كه آنجا از اثبـات عدم اقتضاي ،دم در احتياط قاعدة بنابراين ؛است اعتبار فاقد ،اعدام حكم اثبات .كند مي اعدام حكم

،»كشـيم مـي را تـو ،نشـوي مسـلمان اگـر « اينكـه بـه شود تهديد فردي اگر .سوم از اگـر « كه كنيم تهديد را فردي اگر هكذا ؛است شده محقق دين در اكراه ترديد بدون تحقـق دين در اكراه ،شيوه همان به »كشيم مي را تو شوي،مرتد و بروي بيرون اسم اعدام حكم بنابراين ؛است منهي و منفي ،دين در اكراه ،كريم قرآن نص به .است يافته همـين آغاز در كه است متعددي آيات و »الدين في -اكراه« شريفة كريمة آية با ،مرتد

Page 15: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 14 يادشده قرآني مفاد مخالف ،حكم اين حاوي روايات .باشد مي معارض ،گذشت بحث دارد عقلـي حكمـي به اشاره كه چرا است، تقييد و تخصيص از آبي ،آيات اين .است لـذا )گذشـت مـذهب و عقيـده آزادي عقلـي حسن و مطلوبيت بخش در كه آنچنان(

ايـن بـه گـذاريم؛ وامـي اهلشان به را علمشان و شود مي ساقط اعتبار از رواياتي چنين حضـرات بـه رجـوع بـا بايد مي و نيست روشن ما بر روايات اين دقيق مفاد كه معني 1.كرد عمل روايات اين مفاد به توان نمي زمان آن تا و كرد اجمال و ابهام رفع )ع(ائمه

بشر حقوق جهاني اعمية با را سنتي فقه تعارض هاي سرخط ،هشتاد درسال« .ج اسـتفتا اسـاتيدم تـرين مهـم از يكـي محضـر از و كردم تنظيم وضوح با صفحه دو در

از را معضـل ايـن حل كه شد مشخص ،مجدد پيگيري و انتظار چندماه از پس .نمودم .اسـت جديـدي فقـه تأسـيس درگـرو گويي پاسخ و داشت انتظار توان نمي سنتي فقه 2».احتياط به توصيه با البته ؛كردند تشويق گويي پاسخ به را شاگرد كريمانه ،استاد

احكام و بشر حقوق جهاني اعمية تعارض موارد ،1380 مرداد 17 مورخ نامة در ،پـنجم محـور « .گذاشتم درميان منتظري اهللا آيت استاد با محور شش ضمن در را فقهي جهاني اعميه نوزدهم و هجدهم مواد .است ارتداد مجازات و مذهب و دهعقي آزادي در ،سياسـي و مـدني حقـوق المللـي بين ميثاق نوزدهم و هجدهم مواد و بشر حقوق .اسـت ملحـدين و كتـاب اهل ك و هذم اهل هاي محدوديت ومرتد احكام با تعارض تعـارض بـه محـور ايـن .است شكنجه و خشن خودسرانة هاي مجازات ،ششم محور و تعزيـرات و حـدود برخـي م،مهدورالـد افراد مجازات ازقبيل شرعي كيفري حقوق

حقـوق المللـي بـين ايشهمـ مقا-ت مجموعه بشر، حقوق اسناد و اسم در مذهب و عقيده آزادي. 1

،النـاس حـق كتـاب ؛1381 اسـفند ،ماهنامـة آفتـاب ؛265تا 243 ص ،1380 ،ها تمدن گفتگوي و بشر .215 تا 181 ص ،1387

كتـاب ؛54 ص ،82 مـرداد ،27ة شـمار سـوم، سـال ،آفتاب ماهنامةديني، روشنفكري و بشر حقوق. 2 .39ص ،1392 ،زپاكبا فقيه محضر در كتاب ؛135 ص ،1387 ،الناس حق

Page 16: مجازات ارتداد

15 مقدمه

مـدني ميثـاق هفـتم و ششـم مـادة بشـر، حقوق جهاني اعمية پنجم مادة با قصاص 1».دارد اختصاص 1984 شكنجه منع كنوانسيون و سياسي

بحـث بـا مـرتبط ق بشـر دربارة حقو 1382مصاحبة مفصل تابستان از قسمتي .د :است شرح اين به ،ارتداد

.اسـت مذهب و عقيده آزادي ديني، تبعيض نفي و ها انسان حقوقي تساوي -زمة« مراسـم و اعمـال اجـراي آزادي ؛مـذهب و عقيده بيان آزادي مذهب؛ و عقيده آزادي و عقيـده تبليـغ آزادي ؛مـذهب و عقيـده تغيير آزادي ؛ديني اعمال ترك آزادي ؛ديني دنيوي مجازات و است مذهب آزادي مدافع ،عقل .است محور اين اجزاي از ؛مذهب

.تابد برنمي را مذهب تغيير خاطر به

بـا حبس يا اعدام ازجمله مجازات اختصاص و مذهب آزادي محدودكردن يا نفي نمـايش بـه سـنتي اسـم از ضـعيف و غيرعقنـي سـيمايي ،ارتداد براي شاقه اعمال سـلب نـه ،اسـت آنـان دينـي معرفت تقويت ،مؤمنان ايمان از پاسداري اهر .گذارد مي

آزادي از دفـاع در بشر حقوق انديشة موضع عقلي رجحان در .عقيده و مذهب آزادي حكـم بـدون كـه پذيرد نمي انسان عقل امروز . ...كرد ترديد توان نمي مذهب و عقيده 2».كرد اعدام حتي و مجازات را اديافر بتوان متهم، دفاع امكان بدون و صالحه دادگاه

ارتداد دربارة منتظري اهللا آيت ،استاد متأخر آراء .چهار

اين عبـارت را بـه رسـالة 1375 سال در )1301-88( منتظري اهللا آيت استاد .الف :المسائل خود افزودند توضيح

.38ص ،1392 ،پاكباز فقيه محضر در كتاب. 1 ،1387 ،النـاس حـق كتـاب ،1382 شـهريور و تيـر ،ماهنامـة آفتـاب ديني، روشنفكري و بشر حقوق. 2 .126ص

Page 17: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 16واجب نيست مرتد، ارتداد خود را به كسي اطع دهد و چنانچه : 3213مسئلة « -

دسـت توبه كند، بين خود و خدا، توبة او قبول است و اموالي را كـه بعـد از توبـه بـه ».آورد، مال خود اوست و حق ازدواج مجدد، حتي با زن سابق خود را نيز دارد مي

تجديـدنظر ،خـود المسـائل توضـيح ةرسال ةمسئل دو در ايشان 1بعد سال چند .ب :دندافزو آنها به را مهم عبارات اينو 2كرده

او بـراي ،ديـن ضـروري احكام از بعضي بودن ضروري كسي اگر: 3210 لةئمس - را نماز وجوب مثال عنوان به( نمايد انكار را آن شبهه وجود براساس و باشد نشده ثابت

را آن اسـاس همـين بـر و ندانـد واجبات از را حجاب يا بداند اسم صدر به منحصر .گردد نمي جاري او درمورد ارتداد محك و شود نميمرتد ) نمايد انكار

چشـم بـه )اسـتاد رسـاني اطـع پايگـاه در درسترسـي قابـل ( رساله 1381 چاپ در مسئله دو اين. 1 بـود ايـن ساوجي موحدي محمدحسن و منتظري سعيد آقايان نظر ايشان، بيت از پيگيري در. خورد مي چـاپ المسـائل توضـيح رسـالة متأسـفانه . است گرفته صورت 1379 سال اول نيمة در تغييرات اين كه

از پرسـش چنـد طرح: ترازو در فقه« عنوان با سروش عبدالكريم دكتر مقالة به باتوجه. مينيافت را 1379 اهللا آيـت ديـدگاه نقـد حـاوي ) 1378 ارديبهشـت ،46 شـمارة ،كيان ماهنامة( »ريمنتظ اهللا آيت حضرت .رسد نظر مي صحيح به ،تجديدنظر اين براي 1379 تاريخ ارتداد، مجازات دربارة منتظري

درگيـر و اويـن زندان در زمان آن من«: ام كرده اشاره 1390 ارديبهشت در اي مصاحبه در كه آنچنان و منتظـري اهللا آيـت بـين شـده بـدل و رد[ مطلب سه هر. بودم دفاعيه نگارش و كيفرخواست و دادگاه مقالـة در سـنتي فقـه بـه سـروش دكتـر اشكا-ت اكثر و خواندم تأخير با بعد ها مدت را] سروش دكتر

سـوگنامة (» .باشـم موافـق وي گيـري نتيجـه با لزوما آنكه بي يافتم، وارد را »نقد ترازوي در فقه« عالمانة )218ص ،1392 ،پاكباز فقيه كند نمي دين پذيرش به مجبور را كفار گاه هيچ اسم«: است بوده اين 1377 بهمن 29 در ايشان نظر. 2 مسـلمان شـخص ولـي ،)الـدين في اكراه -( آيد نمي دست به اكراه با ،عقيده و دين اصو- كه دانيم مي و

خواهـد سرطاني غدة همچون ببرد سؤال زير را ديني مقدسات و شودمرتد علنا اگر اسم در دار سابقه و اسم عليه سياسي هاي توطئه بعضي از بسا چه و كند مي سرايت جامعه سالم پيكر به تدريج هب كه بود

و مـدارا ديـن، : تـزاحم باب در(» .باشد مي آنان با محارب درحقيقت و كند مي حكايت مسلمين جامعة )99 ص، 1 ج ،1381 ،ها ديدگاه؛ كتاب 45شمارة ،كيان ماهنامة خشونت،

Page 18: مجازات ارتداد

17 مقدمه

بايـد ،قصد و اختيار عقل، بلوغ، لزوم بر عوه ارتداد به حكم در: 3211 ةمسأل - مسـير در كه كسي درمورد ارتداد حكم بنابراين باشد؛ »عناد و جحد« روي از او انكار جـاري ،بديا مي دست ديگرينتيجة به احيانا و كند مي استفاده عقلي براهين از تحقيق هـاي توطئـه بعضي از اسم صدر در ارتداد پديدة ،شود گفته نيست بعيد و. شود نمي

و عقيده تغيير خاطر به صرفا و كرده مي حكايت مسلمانان جامعة و اسم عليه سياسي .است نبوده آن اظهار

از را ديـن تغييـر حسـاب بيشـتري وضـوح با وقحق ةرسال در 1383 سال در. جرسـميت به انسان حقوق از يكي عنوان به را عقيده تغيير و كردند جدا ،صطلحم ارتداد

:شناختند

نـوعي آن، تغييـر يـا انديشـه آزادي به تعبير درحقيقت: انديشه تغيير آزادي حق« خـاص شـرايط معلـول آن، استمرار و عقيده هر پيدايش زيرا است؛ تعبير در مسامحه انسـان و( اسـت انسـان اختياري آنچه. باشد يم خارج انسان اختيار از كه است ذهني در فكـري تش و مطالعه تحقيق، نظير باشد؛ مي آن مقدمات )است آزاد آن به نسبت .است حق آنچه به رسيدن راه

و بـود خواهد صحيح نه و دارد امكان نه ديگري، به اي عقيده هر تحميل رو ازاين اكـراه و تحميـل قابـل آن، اسـتمرار و انديشـه هـر پيـدانمودن در بالفطره انساني هر

باشد، خارجي واقع از خبر مقام در چه 1»...الدين في اكراه -« شريفة آية. بود نخواهد نيـز ديـن اعتقـادي امـور شـامل قطعا )آن نزول شأن به باتوجه( اكراه از نهي انشاء يا .باشد مي

ولـي كنـد؛ بيـان )غلـط يـا صـحيح ( را خود عقيدة دارد حق انساني هر همچنين تـوهين آنان مقدسات و ديگران عقيدة و انديشه به خود، انديشة بيان ضمن ندارد حق انديشـه و ديـن تغيير يا بازگشت صرف اما. دهد قرار افترا و تحريف مورد يا و نمايد

.256 بقره،. 1

Page 19: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 18 تواند نمي مستق خود نباشد، كيفري و جزايي عناوين مستلزم حق با عناد روي از اگر

.باشد داشته پي در يويدن كيفري مجازات

و انديشـه از اطـع يا و آن؛ ابراز يا و آن؛ تغيير يا اعتقاد؛ و انديشه مجرد بنابراين افساد، ارتداد،: نظير كيفري عناوين از يك هيچ با و است انساني هر حق ديگر؛ تفكري 1».نيست مربوط آن، مانند و افترا توهين،

:شدند متذكر را زير نكات فطرت دين اسم، كتاب در ،1385 سال در .د

خود ،آنكه حال و پاشد مي ترديد بذر عمدا كه است كسي به مربوطمرتد حكم - معمـو- عقيده كه چرا ؛نيست قلبي اعتقاد تغيير مرتد، حكم مك... .دارد ايمان آن به ايجـاد ،آن مـك بلكه ؛است خارج فرد اختيار از ،آن خود و است خود مقدمات تابع بـه نداشـتن دسترسـي خـاطر بـه كسي اگر حال . ...است ظالمانه ارادة و قصد با فساد ضـروري احكـام در ترديد دچار ،دين مخالفان هاي استد-ل تأثير تحت و دين حقايق را مؤمنـان ايمـان كـردن متزلزل يا و توطئه قصد و شد دين اعتقادي اصول در يا و آن

شـد خارج دين از ،دين خارج در حقيقت اكردنپيد به خويش گمان با تنها و نداشت مصـداق پرداخت، ديني مطالب با مخالفت به علمي مباحث و استد-ل ازطريق فقط و

و شـبهه رفـع خواسـتار او و بـوده شـبهه اثـر در عقيده تغيير اگر ...نيستمرتد حكم او بـر را ارتـداد حكم توان نمي و شود اجابت او خواستة بايد آنهاست، به گويي پاسخ ارتـداد يـا و باشـد قاصـر جاهـل ،شـخص كـه جـايي در است همچنين .كرد جاري مسـلمان ،آگـاهي و بصـيرت روي از يعنـي ؛باشـد مبنا بدون ،او اسم مانند ،شخص .كند ايستادگي خوبي به شبهات دربرابر بتواند تا است نبوده

و-يـي و سياسـي يحكمـ ،ناصـبي حكم يا ومرتد حكم اساسا ،رسد مي نظر به - و زمـان آن خـاص شـرايط و مسـائل مختلف، شرايط و ها مكان و ها زمان در و بوده .است شده مي گرفته درنظر مكان

.52و 51 ص، 1383 ،رسالة حقوق. 1

Page 20: مجازات ارتداد

19 مقدمه

پيـامبران و )ع(معصـوم امامان ،)س(فاطمه حضرت ،)ص(پيامبراكرم سب اثبات - ،حكم راياج و باشد آزاد محيط در و صالح دادگاه در اقرار يا شرعي نةبي راه از ،الهي .باشد نداشته پي در مهمي منفي عواقب صالح، دادگاه توسط

راهـي ،آن احراز براي و شود احراز ،شرايط واجد قاضي براي بايد اهانت قصد - اهانـت، مصـداق تشـخيص در همچنين .ندارد وجود آزاد محيط در شخص اقرار جز

؛بگيـرد درنظر ار متهم اجتماعي منطقة عرف و فرهنگ و مذهب ،است موظف قاضي اهانـت ،خـاص عـرف در ولـي ؛باشـد اهانت ،عام عرف در تعبيرات برخي بسا زيرا .نمود خودداري ،مجازات اجراي از بايد ،شك درصورت و .نيايد شمار به

توانـد مـي اسمي حاكم باشد، شده ثابت اقرار راه از صالح دادگاه در سب اگر - و كننـده اهانـت تأديب آن از هدف چون نيز، ها اهانت ساير مجازات و ؛نمايد گذشت

شـرايط و آن موارد و آن مرتكب و اهانت انواع به نسبت باشد، مي ديگران و وي هتنب شـروع ،تهديـد و تخويـف و اعتنايي بي و موعظه از و است متفاوت ،مكاني و زماني عادل دمجته شرع حاكم نظر به آن تشخيص و ؛برسد با-تر مراتب به نوبت تا شود مي .ببخشد را آن ،محظات برخي بنابر تواند مي و .دارد بستگي زمان به آگاه و

ايـن از سوءاسـتفاده بـراي محلـي نبايد كنندگان اهانت يا ناسزاگويان با برخورد - اهانـت يـا سـب حسـاب بـه را علمـي هـاي اعتـراض و نقـدها نبايد .گيرد قرار حكم

مباحـث در حتـي ( هـا زمينـه همـة در مياسـ جامعة در علمي نقد و بحث .گذاشت دارند تحقيق و سؤال حق ،عقيدتي هاي زمينه همة در مردم و باشد آزاد بايد )توحيدي

نقـد يـا و سـؤال طرح به ديني معتقدات به اسمي جامعة در شخصي فرض به اگر و در ،صـحيح منطـق بـا كه است اسمي انديشمندان و پژوهشگران بر پرداخت، علمي 1.برآيند گويي اسخپ صدد

.تلخيص با 698 تا 692ص ،1385 ،فطرت دين اسم. 1

Page 21: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 20 را نكـات ايـن انسان حقوق و ديني حكومت كتاب در 1386 سال در با-خره .هـ

:افزودند خود پيشين آراء به

رسيدن صدد در كه كسي .است ارتداد از غير ،آن تغيير يا عقيده و دين انتخاب - نتخـاب ا را خاصي عقيدة يا خاص دين طبعا ،باشد واقع با مطابق عقيدة و حق دين به حقيقـت و حـق طالب و محق را خود ،حال دو هر در و دهد مي تغيير را آن يا كند مي شـخص امـا .باشد باطل او عقيدة و دين ،ديگري نظر به است ممكن هرچند داند؛ مي و چيسـت حـق انـد د مـي او بلكـه نيسـت؛ حقيقـت و حق به رسيدن صدد در ،مرتد

جـوهر در جهـت ازايـن و است حق با معانده و مبارزه صدد در حال بااين و كجاست .دارد وجود لجاجت و جحد و عناد ارتداد،

،اسـت اسمي جامعة حقوق با اصطكاك و برخورد مستلزم »ارتداد« كه آنجا از - در ارتـداد بايـد رو ازايـن .بـود خواهـد آن بـا مناسب برخورد مسئول ديني حاكميت يعنـي ؛شـود صادر محكمه همان وسطت آن حكم و گردد ثابت ،شرعي صالح محكمة شرع در آنها براي حدودي كه جرايمي ساير همانند است ارتداد كه جرم موضوع بايد حكـم سـپس و شـود ثابـت اقرار يا بينه ازطريق شرعي محكمة در ،است شده تعيين شـخص تبين و يقين ،ارتداد ماهيت در زيرا ؛است مشكل ارتداد اثبات و .گردد صادر امـور از تبـين و يقين و شده محظه ،است شدهمرتد آن به نسبت آنچه نبود حق به

قصـد هـر تـوان نمي عملي انجام يا اي كلمه گفتن صرف به و است غيرمشهود نفساني .كرد احراز حق انكار براي را عامل يا گوينده جدي

اگـر ،اسـت تعزيـر يـا حـد موجـب كـه گناهـاني سـاير نيـز و ارتداد درمورد - موضـوع ... .شـود نمـي جـاري تعزيـر و حد باشد، آنها ثبوت در اي شبهه ينتر كوچك آن ابـراز يـا و عقيـده تغييـر از فراتر )ع(ائمه حتي و )ص(اكرم پيامبر عصر در ارتداد 1.است بوده

.تلخيص با 132 تا 130 ص ،1386 ،انسان حقوق و ديني حكومت. 1

Page 22: مجازات ارتداد

21 مقدمه

تـوان مـي زيـر شـكل به را النبي سب و ارتداد موضوع دربارة استاد متأخر آراء .و :كرد تلخيص

)كيفـري و جزايـي عناوين مستلزم( حق با عناد و جحد روي زا اگر دين تغيير .1 بـا ارتبـاطي و باشد داشته پي در دنيوي كيفري مجازات تواند نمي مستق خود نباشد، .ندارد ارتداد كيفري عنوان

منجـر ،باشد نداشته نبوت انكار با تزمي كسي نزد در اگر دين ضروري انكار .2 .شود نمي ارتداد به

در قيـد ايـن .اسـت ارتداد موضوع مقومات از عناد و جحد بر مبتني انكار قيد .3 اسـم صـدر در ارتداد پديدة .است منتفي عقلي براهين و تحقيق براساس دين تغيير و ارتـداد احكـام .اسـت نبـوده آن اظهـار و عقيـده تغييـر صرفا و بوده سياسي توطئة ودخـ خـاص مكـاني زمـاني طيشرا بعتا و بوده و-يي و سياسي احكام از بودن ناصبي .است بوده

بين ،كند توبه چنانچه و دهد اطع كسي به را خود ارتداد ،مرتد نيست واجب .4 بـار او بـر مرتـد گانـة سـه احكام از يك هيچ درنتيجه .است قبول او توبة خدا و خود .شود نمي

آن اجـراي و است صالح دادگاه عهدة به دين ياوليا سب و ارتداد احكام اثبات .5 .باشد نداشته پي در منفي عواقب كه است مجاز درصورتي صالح دادگاه توسط

جـز راهـي آن احراز براي .شود احراز قاضي براي بايد النبي ساب اهانت قصد .6 و مـذهب اسـت موظف قاضي اهانت، مصداق تشخيص در .نيست متهم آزادانة اقرار

.بگيرد درنظر را متهم اجتماعي منطقة عرف و فرهنگ

توانـد مـي اسمي حاكم باشد، شده ثابت اقرار راه از صالح دادگاه در سب اگر .7 و .دارد بسـتگي شـرع حـاكم نظـر بـه نيـز هـا اهانـت ساير مجازات و .نمايد گذشت

.ببخشد را آن محظات برخي بنابر تواند مي

Page 23: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 22 و بحـث .ذاشتگ اهانت يا سب حساب به را علمي هاي اعتراض و نقدها نبايد .8 باشد آزاد بايد )توحيد مباحث در حتي( ها زمينه همة در اسمي جامعة در علمي نقد .دارند تحقيق و سؤال حق عقيدتي هاي زمينه همة در مردم و

اگـر ،اسـت تعزيـر يـا حـد موجـب كـه گناهـاني سـاير نيـز و ارتداد درمورد .9 .شود نمي جاري تعزير و حد باشد، آنها ثبوت در اي شبهه ترين كوچك

مسـلماني حـال شـامل اهللا منتظري استاد آيت نظر بهمرتد دنيوي مجازات بنابراين سياسـي گـر توطئـه فرد اين باشد، حق با عناد و جحد سر از او ديني انكار كه شود مي سـنگين مجـازات .اسـت مرتـد سـنگين هاي مجازات به محكوم صالح دادگاه حكم به

تضـييق بـا ايشـان درحقيقـت .اسـت بخشش قابل قاضي توسط نيز دين اولياي سب را امـر دو اين شرعي هاي مجازات اجراي النبي سب و ارتداد شرعي حكم دو موضوع عـدم بـراي شـرعي طرقي ،موضوع تحقق برفرض حتي عوه به كردند، دشوار بسيار .نهادند شرع حاكم پاي پيش ،مجازات حكم اجراي

قابل احمد توسط داستا خرأمت آراء تشريح .پنج

ارتـداد بحـث در استاد متأخر آراء تبيين و توضيح و تشريح در كه كساني از يكي بـين وي .اسـت )1336-91( قابـل احمـد مرحـوم ،فاضـل دوسـت ،كشـيده زحمت شريعت در جزائي احكام كتاب در ،قبل سال كه نوشتاري در 1386 تا 1384 هاي سال

كـرده تـدوين اي رسـاله ،استاد مباني چوبچار در ،كردم منتشر وي از )ص(محمدي :است زير شرح به رساله اين خصة .است

اصو- و است غيرارادي امري گردد، پديدار اگر عقيده تغيير موضوع :دين تغيير - فقهـي بحـث از تخصصـا يعنـي ؛گيرد قرار شرعي حكم و تكليف موضوع تواند نمي و مسـتحب نـه واجب، نه و است حرام نه دهعقي تغيير بنابراين .گردد مي خارج ارتداد .كيفر نه گيرد مي تعلق آن به پاداشي نه مكروه، نه

Page 24: مجازات ارتداد

23 مقدمه

نيامـده مرتـد دنيـوي كيفـر دربـارة سخني هرگز قران آيات در :قرآن در ارتداد - ايجـاد پـي در توطئـه بـا و زده انگيـزي فتنه به دست كه كساني به نسبت حتي .است در بودنـد، آورده ايمان )ص(خدا پيامبر به تازگي به كه ندبرآمد افرادي ايمان در تزلزل »مثـل به مقابله« به محمدي شريعت اقدام .است شده »مدارا و عفو« به توصيه قران متن

در شـده پذيرفتـه و عقنـي اصـلي و سياسي اقدامي عنوان به يهود گران توطئه دربرابر اعمـال گـران توطئـه عليه منانؤم و خدا پيامبر ازسوي بايد كه بود قع عمومي عرف .شد مي

در كـه اسـت همـان ارتداد موضوع درخصوص مثل به مقابله نيعق اصل مصداق شـده صـادر مرتـد حكـم باعنوان )ع(هدي ائمة و )ص(خدا پيامبر از رسيده روايات مخالفـان بـه نسـبت مسيحيان و يهوديان كه است حكمي همان دقيقا حكم اين .است

آوردنـد مـي ايمـان )ص(خدا پيامبر به كه مسيحياني يا يهوديان ازجمله خود اعتقادي .كردند مي اعمال )داشتند كافي اقتدار كه هايي محيط در(

دفاع كيفر عنوان به آدمي قتل جواز براي مشخص مورد دو از تنها كريم قرآن در - مـال و جـان امنيـت زدن بـرهم و فسـاد ايجـاد و عمـد قتل براي قصاص :است شده

اعـدام حكـم )نقلـي دليـل بـه مؤيد و( عقلي تخصيص غيرقابل مك بنابراين .ديگران و باشـد األرض فـي إفسـاد مصـداق حقيقتـا كـه شود مي پذيرفته درصورتي تنهامرتد متوليان ازسوي شده ارائه براهين و د-يل ينارساي خاطر به عقيده تغيير كه است روشن

رضاأل فـي إفساد به ارتباطي هيچ ،وهشگرژپ نسانا فكري ضعف يا انديشه مدافعان و .ندارد

تأكيـد مـورد ،شك و جحد شرك، كفر، كليدي هاي واژه ارتداد روايات متن در - عنـاد روي از و يافتـه را حقيقت كه هستند افرادي تنها ،كافر از مراد .است گرفته قرار قطـب دو بـه ،افـراد مبنا ينا بر .كنند مي رفتار حق برخف و كرده انكار را آن ستم و

تنهـا .اسـت ميـاني قطـب )تحقيق و سرگرداني( توقف شوند، نمي تقسيم كفر و ايمان

Page 25: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 24 حكـم موضـوع تواند مي بودن جحودي درصورت كه است ايمان و اسم دربرابر كفر

.گيرد قرار شرعي

آن صـحت بر اطمينان و علم ،منكر نزد كه امري انكار يعني حقيقت عالمانة انكار تشـريع و وضـع ،غيراختيـاري امور در .است غيراختياري امري ،شك اما .دارد وجود مطـرح ارتـداد بحـث در ااساسـ ،شـك موضوع .نيست مشروع و معقول حكمي هيچ قـدر .اسـت خارج ،بحث از تخصصا كه چرا ؛شود نمي موضوع اين مشمول و نيست فـيض فيـاض و مسـتقل خالق يگانگي دربرابر شرك ،ارتداد بحث در شرك از متيقن .است مستمر

اصـول در شـك تغييرعقيـده، كـه است اين فقهي رايج هاي برداشت متيقن قدر - ،گـردد شريعت اصول انكار به منجر كه درصورتي اجماعي احكام لزوم انكار شريعت، .شود مي ارتداد تحقق سبب

إفســاد مصــداق )ص(محمــدي شــريعت نظــر مــورد ارتــداد حقيقــي موضــوع - قتل به راندن حكم .است داشته روا را قتل به حكم خاطر اين به و است بوده رضاأل في

انديشـة و وانهـاده را خـود ديـن ،اهانـت يا استهزاء بدون و داده تغييرعقيده كه كسي دربرابـر تجـري كنـد، نمـي ايجاد زمين در را إفسادي گونه هيچ و پذيرد مي را ديگري اثبـات اينكـه مگـر ؛است دانسته بشر عام قتل زلةمن به را آن كه است قرآن صريح حكم .شود مي ديگران فطري حقوق با تعارض به منجر فردي عقيدة تغيير كه گردد

بر مبتني و سياسي حكمي را يادشده هاي محدوديت و قيود تمام با ارتداد حكم - يرمسلمانغ محارب و گر هئتوط هاي گروه با مسلمانان رابطة تنظيم براي و مثل به مقابله و غيرمنطقـي اقـدامات دربرابـر مـانعي همچون خدا پيامبر تدبير با كه كنم مي ارزيابي 1.شد داده قرار يهوديان جويانة فتنه

11 ص ،مقدمـه ،1392جلد دهم مجموعه آثار احمد قابل، ،)ص(محمدي شريعت در جزائي احكام. 1 .20تا

Page 26: مجازات ارتداد

25 مقدمه

را مرتـدي ،تنها ،ارتداد حكم موضوع مقومات تضييق با استاد همانند قابل مرحوم يـا شبهه با كه محققي و گيرد قرار األرض في مفسد مصداق كه داند مي اعدام مستحق ،كـرده ترديد آن در يا كرده انكار را دين اصول از اصلي يا شده خارج اسم از ،شك توطئـة بـا مثـل بـه مقابلـه بـاب از سياسي حكمي ،مرتد اعدام .كند نمي محسوبمرتد و مـي لع ارتداد تفكيك ،شاگرد و استاد بنابراين .است بوده )ص(پيامبر عصر گران فتنه مجـازاتي گونـه هـيچ مشـمول را اول نوع پذيرفته، را سياسي و عملي دارتدا از نظري

و األرض فـي إفسـاد جامعـه، از سـرطاني غـدة جراحـي بـاب از را دوم نوع ندانسته، .اند دانسته اعدام مجازات مستحق ،مثل به مقابله

النبي سب و ارتداد مجازات نفي در نويسنده مختار رأي .شش

ارائـه ،اسـت شـده تشـريح كتـاب ايـن در كـه نويسنده آراء لب ،قسمت اين در :شود مي

معرفـي مـردم بـه ضوابط ترين روشن با را صحيح عقيدة و حق دين ،اسم .الف سـعادت اسـم .اسـت شده متذكر را باطل به گرايش مضرات و مفاسد و است كرده را آن از انحـراف و دانـد مـي صـحيح عقيـدة و حق دين از تبعيت در را انسان واقعي و آزادنـد عقيـده و ديـن انتخـاب در مـردم ،اسم ديدگاه از .كند مي مذمت شدت به

اسـم .كـرد مجبور و همكر صحيح عقيدة و حق دين پذيرش بر توان نمي را كس هيچ اسـت، شـناخته رسـميت بـه را حـق دين به الهي دعوت از پس عقايد و اديان كثرت .ماننـد مـي ضـلت بر افرادي و كنند مي جابتا را الهي دعوت گروهي كه معني اين به

.دارند متعددي هاي فرقه و ها دسته گمراهان

اجابـت را الهـي دعـوت لجوجانـه و آگاهانـه دنيا در كه كساني ،اسم ديدگاه از اسـم، در .شوند مي مجازات آخرت در ،اند برگزيده را باطل عقيدة و دين و اند نكرده

در اسـمي منطـق .اسـت نشـده بينـي پـيش باطل عقيدة و دين براي دنيوي مجازات

Page 27: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 26 از دور بـه و رحيمانـه آميـز، مسـالمت معقـول، منطقـي ،حـق ديـن به ديگران دعوت ،ارتـداد .بازداشـت ديـن تغييـر از ،اكراه با توان نمي را كسي .است تحكم و خشونت در يشـديد اخـروي عذاب ،باشد عناد و جحد با توأم اگر اما ؛ندارد دنيوي مجازات

و قتـل وجوب روايات و است شده امضاء اسم در ،مذهب و عقيده آزادي .دارد پيبودن ممهدورالد هستند ناسازگار كريم قرآن بامرتد.

و اسـت نشـده اعـدام ،مرتـد مشـخص باعنوان )ص(پيامبر زمان در كس هيچ .ب خلفـاي مـان ز در افـراد برخـي قتـل .اند بوده جرائم ديگر به محكوم ،معدوم مجرمان

اينكـه .اسـت نشـده واقع )ع(البيت اهل ائمة ييدأت مورد ،رده اهل عنوان تحت گانه سه اعـدام ،اسـم از خروج يا ارتداد دليل به خود حكومت زمان در را كسي )ع(علي امام ايشـان حكم با كس هيچ )ع(هدي ائمة ديگر زمان در .است معتبر دليل فاقد باشد كرده درمرتـد عنـوان به افرادي قتل .است نشده اعدام ،اسم از خروج و ندي تغيير دليل به

ايـن ييـد أت بر معتبري دليل هيچ اما ؛است انكار غيرقابل ،عباسي و اموي خلفاي زمان ازسويمرتد قتل حكم اجراي :درنتيجه .نيست دست در )ع(هدي ائمة ازسوي احكام .است معتبر دليل فاقد شيعه ابعمن در ،ايشان رضايت و تأييد با يا دين اولياي

اسـم از خروج يا دين تغيير از بيش فقها كلمات و روايات درمرتد موضوع .ج يعنـي اسـم مخالفـان صـف بـه شـدن ملحق ،اضافي بار آن .دارد اضافي بار و است

آنكه عوه هب ؛شد نمي خارج اسم از صرفا دوران آن درمرتد .است كافران و مشركان دشـمنان اردوي بـه پيوسـتن اعـم با ،كرد مي مشاركت اسم عليه تبليغاتي جنگ در

كـه درحـالي .شد مي مسلمانان عليه نظامي و فرهنگي سياسي محاربة نوعي وارد ،اسم بناي در موردبحثمرتد يعم از خروج ،معاصر قيادشده قيود كلية بدون است اس ازجملـه معاصـر قيع بناي موضوع ارتداد ديگر عبارت به .شخص قصد لحاظ بدون ازجملـه شـرعي احكـام موضـوع ارتـداد اما ؛است انسان ديني و فرهنگي هاي آزادي .دارند تفاوت هم با دو اين و است، محاربه شبيه سياسي مئجرا

Page 28: مجازات ارتداد

27 مقدمه

كـردن خـارج بـراي كفـار متخاصـمانة كوشـش ،كـريم قرآن در شده مطرح ارتداد ارتـداد از ابـزاري اسـتفادة و شـده ريزي برنامه تصنعي يغاتتبل و دينشان از مسلمانان

.است اسم حيثيت به زدن ضربه براي

بودنـد مسلماناني رسيدند، قتل بهمرتد عنوان به اسم تاريخ در كه كساني نخستين اهـل بـه نسبت اول خليفة روية .كردند خودداري اول خليفة به زكات پرداخت از كه از وخالي خشك خروج ارتداد ،دوران آن در .يافت ادامه بعدي ليفةخ دو زمان در ،رده .داشت همراه به را حاكميت با عملي مخالفت يقينا نبود، دين

»فـاقتلوه دينـه بـدل مـن «.يافـت راه شيعه فقه به سنت اهل فقه از ،مرتد قتل حكم زا روايتـي چنـين )ص(نبـي بيـت اهـل است، )ص(اكرم رسول از خلفا مدرسة روايت .اند نكرده نقل )ص(پيامبر

بـا دين تغيير از و شود مي منتزع اش اوليه سياسي قيود ازمرتد قتل حكم تدريج هب چهارم قرن از .يابد مي تقليل ،دين تغيير صرف به سياسي قيود ديگر و دشمن به الحاق شـود مـي نقل )ع(ائمه از )قيودش از شده جدا البته( موضوع اين دربارة رواياتي بعد به و مجهـول اسـناد بـا يـا سـند بـي آنها اكثر كه شود مي داده نسبت ايشان به قضايايي و

.هستند ضعيف

راقـم نظـر بـه كه( كند اثبات رامرتد موضوع تبدل نتواند يادشده توضيحات اگر .اسـت موضـوع بقـاي در شـبهه ايجـاد آن متـيقن قدر )كند مي اثبات خوبي به ،سطور بقـاي استصحاب اجراي اجازة )شبهه و شك مجرد به حد ازاتمج سقوط( درء قاعدة بـه حـدود )ص(اكرم رسول مطاع امر به و دهد نمي را حكم بقاي ،آن تبع به و موضوع مـرگ مجـازات بحـث اما موضوع؟ تبدل از اقوي اي شبهه چه و شود مي رفع شبهات .است اماميه منفردات از النبي سب براي

نضـج شـيعيان درميـان افراطـي غير غلو انديشة نوعي كه چهارم قرن از درحقيقت مسـتند عنـوان بـه نيز احاديثي و شد بيني پيش الولي ساب براي اعدام مجازات ،گرفت

Page 29: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 28ه ،النبـي سـاب اعـدام مجـازات بـدون الولي ساب اعدام .شد نقل آن براي نبـود موجـ. فقهـاي از تـر ارچـه يكپ و شـديدتر النبـي سـاب اعـدام حكم در شيعه فقهاي رو ازاين .هستند سنت اهل

:است زير شرح به النبي ساب ومرتد احكام در تحقيق نتيجة .د

مسـتند فاقـد )ص(النبـي سـب يـا ارتداد اتهام به افراد بودن ممهدورالد به حكم - بـوده عقل و قرآن برخف بلكه ؛است عقل و اجماع و سنت و كتاب از شرعي معتبر .است اسم وهن موجب يقينا ،آن بر مترتب ددمتع مفاسد دليل به و

صـحيت در تنها آن اجراي و صالح محكمة عهدة به تنها ،يقضاي حكم صدور - كفايـت صـالحه محكمـة از ،فتـوا طيشـرا جـامع فقيـه حكـم .است يقضاي ضابطين .كند نمي

مصـطلح اجتهاد در .است قرآني مستند مطلق فاقد النبي ساب ومرتد قتل حكم - صحيحه واحد اخبار برخي بر متكي النبي ساب ومرتد قتل وجوب حكم ،سنتي فقه و گانة هفت د-يل به النبي ساب ومرتد قتل وجوب حكم .است اجماع ادعاي و موثقه يا :اجراست غيرقابل و نادرست زير

»اسم وهن« ثانوي عنوان دليل به النبي ساب ومرتد قتل حكم اجراي توقف .اول .)حكومتي حكم يا مصلحت يا ضرر نفي(

قتـل بـه منجـر حدود كم دست يا مطلقا حد اجراي در توقف يا تعطيل لزوم .دوم .)ع(اطهار ةائم غيبت زمان در

در احتيـاط وجـوب دليل به موثقواحد خبر بر مبتني قتل وجوب حكم نفي .سوم .دماء

امـور در موثـق واحـد اخبـار حجيت عدم دليل به قتل وجوب حكم نفي .مچهار .مهمه

Page 30: مجازات ارتداد

29 مقدمه

.مرتد موضوع لتبد دليل بهمرتد قتل وجوب حكم نفي .مپنج

مخالف اخبارحجيت عدم دليل به النبي ساب ومرتد قتل وجوب حكم نفي .مشش .قرآن محكمات با

اعـدام بـودن موهـون عقلي دليل به النبي ساب ومرتد قتل وجوب حكم نفي .مهفت .مقدسات به اهانت و دين زا خروج براي افراد

دليـل بـه افـراد اعـدام .ندارد دنيوي مجازات هيچ ارتداد و دين از خروج درنتيجه .است دفاع غيرقابل امري ،ديني مقدسات و مجيد قرآن و )ص(پيامبر به اهانت

در غلـط و درسـت ،هسـت هرچـه عقيده .ندارد عقيده به ربطي ،حيات حق . ـه و صـحت نتـايج .عقـوبتي مستحق نه و است مزيتي از يبرخوردار مستوجب نه ،دنيا مجرمانـه عمـل ،اسـت دنيوي مجازات مدار آنچه .كند مي بروز آخرت در عقيده سقم هـر با اسم از خروج يعني ارتداد .ندارد دنيوي مجازات ،شرعي گناه هر حتي ؛است بـر و نشـدن انمسلم كه همچنان .اعدام به برسد چه ؛ندارد دنيوي مجازات شرعا ،نيتي را فـردي توان نمي اي صالحه محكمة هيچ در .ندارد دنيوي مجازات ،ماندن اصلي كفر تغيير براي شارع .كرد مجازات و محاكمه آمدن بيرون اسم از يا نشدن مسلمان دليل به و دنيـوي از اعـم مجـازاتي هـيچ ،تحقيـق در خطا براي و دنيوي مجازات هيچ ،دين

،عادل خداي محضر در البته عناد و جحد از ناشي ارتداد .است هنگرفت درنظر اخروي .دارد شديدي اخروي مجازات

»زا نفرت گفتارهاي« ممنوعيت با همراه ديني باورهاي از انتقاد آزادي .هفت

بـه تـوأم باور -زمة و سو يك از »باور به نه باورمند به احترام« -زمة زير اصل سه :است ديگر ازسوي بيان آزادي و اسم

.ديني باورهاي از انتقاد آزادي .اول

Page 31: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 30 .»زا نفرت گفتار« مثابة به الحادي و ديني باورهاي به اهانت ممنوعيت .دوم

.اعدام ويژه هب ارتداد هاي مجازات كلية لغو .سوم

مشـمول و اسـت آزاد »اسـم « ازجملـه ديني باورهاي از انتقاد ،او- كهآن توضيح دينـي باورهـاي تحقير و استهزاء و اهانت ،ثانيا .نيست آخرت و دنيا در مجازاتي هيچ

.اسـت ديـن آن بـه باورمند هاي انسان كرامت نقض و ناشايست كاري ،اسم ازجمله 2 بنـد براسـاس ،ثالثـا .است ممنوع كريم قرآن نص به نيز الحادي باورهاي به اهانت يـا نـژادي يـا ملـي تنفـر به تدعو هرگونه« سياسي مدني المللي بين ميثاق بيستم مادة

ممنوع ،قانون موجب هب باشد خشونت اعمال يا خصومت يا تبعيض محرك كه مذهبي باورهـاي كـه اسـت »زا نفـرت گفتـار « مصـاديق از مـذهبي باورهاي به اهانت ».است

مرتكـب كـه كسـاني و شـود تلقـي جرم عنوان به بايد مي و كند مي تحقير را دينداران منصـفه تئهي حضور در مدني دادگاهي در بايد مي شوند، مي اي نهمجرما تجاوز چنين چنـين مجـازات .شـوند محاكمه ،قانون حكم به )شهروندان ميان از تصادفي انتخاب(

.نيست اعدام مسلما ،جرائمي

دينـي باورهـاي تمسـخر و تحقيـر و سو يك از اهانت و انتقاد بين مرزبندي عدم سـنتي باورمنـدان ازسوي خشن افراطي برخوردهاي به جو ستيزه ورانبانا دين ازسوي بـه آدميـان متقابل احترام ،سالم دنياي -زمة .انجامد مي و انجاميده اسم ازجمله اديان

هـاي انسـان از چهـارم يـك پيـامبر و مقدس كتاب باورها، به توان نمي .است همديگر باورمنـدان رخـي ب افراطي و خشن العمل عكس از و كرد تمسخر و اهانت زمين روي .بود امان در ،دين آن سنتي

ايـن .شـود مي ميسر اهانت و انتقاد بين مرزبندي با كفر و ايمان رقابت سازي سالم جوامـع در .دارد بستگي فرهنگي رشديافتگي درجة و مكاني زماني طشراي به مرزبندي هـم يافتـه هتوسـع جوامـع در .شـود مي تلقي اهانت ،انتقادات از بسياري ،نيافته توسعه و نظـري جدي تحقيقات به نياز ،مرزبندي اين .شود مي قلمداد انتقاد ها اهانت بسياري

Page 32: مجازات ارتداد

31 مقدمه

تـوان مـي مـان أتو بيـان آزادي و ديني باورهاي به احترام با تنها هرحال به .دارد ميداني .داشت توقع را بالنده و سالم جهاني

ملحـد كنـد، تحميـل رانديگـ به را شا ديني باورهاي ندارد حق سنتي ديندار اگر بـه المللـي بـين هنجارهـاي عنـوان به را خود خاص باورهاي ندارد حق نيز ناباور دين تكاليف جهاني اعمية به بشر حقوق جهاني اعمية كنار در .كند تحميل آدميان ديگر انـواع ةهمـ محـو ميثـاق « ازقبيـل دينـي بـي و دينـي باورهـاي درقبال بشر فيوظا و

.داريم احتياج نيز »زا نفرت گفتار و اهانت خشونت،

شـود، اعـم ملغـي كـ بايـد دينداران ازسويمرتد مجازات و اعدام كه همچنان ضـد و جـرم عنـوان بـه نابـاوران ديـن و ملحدان ازسوي بايد مي هم تمسخر و اهانت را انتقـاد آزادي بايـد مـي ملحد و ديندار گروه دو هر .شود شناخته رسميت به ،ارزش بـر مبتنـي سـالم رقابـت .اسـت گروه دو هر سود به انتقاد آزادي .بشناسند رسميت به

و اديـان ديگـر پيـروان بـا مسـلمانان دفـاع قابـل تعامـل شـيوة تنهـا ،متقابـل احترام .هاست آئين

ديني استبداد سكة روي آن »مذهبي خفقان« .هشت

عمـومي انتشار عيتممنو با ،تشيع و اسم از دفاع پندارند مي سنتي مراجع برخي بـا اگرچـه آنـان .شـود مـي مينأتـ شيعه فقهاي رسمي آراء با متفاوت انديشة هرگونه ظـاهر به حوزوي و دانشگاهي محافل يا تخصصي نشريات در مطالب گونه اين انتشار

متفـاوت مباحـث اسـمي جمهـوري سـالة 34 كارنامة شهادت به اما ؛ندارند مخالفتي و ارائـه امكـان ،تخصصي نشرية هيچ در نه و ها حوزه در نه ،ها دانشگاه در نه مذهبي .كرد اقامه توان مي فراوان شواهد ادعا اين بر .است نيافته ،نشر

و متحجـر افتـاده، عقـب غايـت بـه سـيمايي ،مراجـع و فقهـا از دسـته ناي فتاواي خـود نمنتقـدا دهان بستن با تنها كه مذهبي .گذارد مي نمايش به را عتشي از استبدادي

Page 33: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 32 محـض به كه است عوامي اعتقادات پاسبان كه رنجور فقهي .دهد حيات ادامة تواند مي

ايمـان و ديـن حفظ تنهاچارة و رود مي برباد اعتقاداتشان ،تازه هاي برداشت با آشنايي آنهـا احساسـات و شـور به زدن دامن و ديني معرفت و شعور داشتن نگاه محدود ،آنها ،اسـت غيرانتقادي اعتقاداتي بر متكي كه ،بيمار فقاهت اين .است عزاداري مجالس در و گفتگـو اهـل مـا ةائمـ .نـدارد بيت اهل مكتب و پيامبر و قرآن تعاليم با تناسبي هيچ .بودند مناظره و منطق

گونـه ايـن .بيـت اهـل ائمـة نـه بود امويان روش ،گويي تك و زورمداري و تحكم افكـار و بسته اذهان تكثير به ،خود به شبيه رانيغيراي و ايراني طب تربيت با ،مراجع حـوزة در سـنتي مراجـع از دسته اين فتاواي و مواضع .مشغولند متحجر آراء و مضيق منينؤاميرالمـ پيـروان سـرافكندگي و سرشكسـتگي مايـة و عتشـي وهـن ،بيان آزادي رفتپيشـ عتشـي كـه نكـرده پيشرفت مذهبي هيچ هرگز ،انكيزسيون با .است )ع(علي جانـب از سو يك از :است گرفته قرار جدي آسيب مورد ناحيه دو از اكنون عتشي .كند »مـذهبي خفقـان « جانـب از ديگـر ازسـوي و اسـمي جمهوري نام به »ديني استبداد«

دليـل به مذهب وهن درحقيقت و بيت اهل مذهب از پاسداري نام به مراجع از دسته اين استبداد و مذهبي خفقان با بيت اهل مكتب نوراني هرةچ كردن همشو .شيعي انكيزسيون

آراء انتشـار و اظهـارنظر آزادي يعني حق اظهار .است بدعت ،ديني يرناروادا و ديني علم مقام هتك باعث كه مذهبي خفقان فتاواي دربرابر سكوت و واجب ديني متفاوت

.است حرام ،شود مي اسم راستين علماي به سوءظن و

نگاه يك درجازات ارتداد و آزادي مذهب م كتاب .هن

نفـي و ارتداد مجازات مطلق نفي دار عهده مجازات ارتداد و آزادي مذهب، كتاباعدام مجازاتنفي و بودن ممهدورالد انتقاد آزادي از دفاع عين در و ؛است النبي ساب

Page 34: مجازات ارتداد

33 مقدمه

تنبيه مستحق و زا نفرت گفتار مصاديق از را مقدس كتب و پيامبران به اهانت اديان، از .داند مي دادگاه سوي از

بخـش و »النبـي سـب و ارتداد« اول بخش :است شده تشكيل بخش دو از ،كتاب چنـد و قسـمت پنج شامل اول بخش .دارد نام »زا نفرت گفتارهاي و بيان آزادي« دوم

دارد اختصـاص آذربايجان كشور نويسندة )1329-90( تقي رافق قتل به ناظر ،پيوست فاضـل محمـد اهللا آيـت ازجملـه قم فقهاي برخي جانب از مقا-تش برخي ليلد به كه

و شد محكوم اعدام به النبي ساب ومرتد عنوان به 1385 پائيز در )1310-86( لنكراني در لنكرانـي فاضـل محمـدجواد .رسيد قتل به دكار ضربات با باكو در 1390 آذر 2 در

،پدرش ازسوي صادرشده ارتداد حكم اجراي از اي بيانيه صدور با 1390 آذر 6 تاريخ ايـن اول قسـمت مفـاد ،شادماني بيانية و آن سوابق و قتل احكام .كرد شادماني اظهار .است كتاب از بخش

لنكراني فاضل محمدجواد به خطاب 1390 آذر 7 مورخ سرگشادة نامة در نويسنده حكـم اجمـال بـه و كـرده محكوم را خود سابق درس هم شادماني بيانية و اعدام حكم نامـة اين متن .است داده قرار نقد مورد را النبي ساب ومرتد بودن ممهدورالد و اعدام

.دهد مي تشكيل را بخش اين قسمت دومين ،سرگشاده

پاسـخ « عنـوان تحت مطلبي در 1390 آذر 22 تاريخ در لنكراني فاضل محمدجواد انتقـادات بـه ،تـذكر چنـد و محور شش و مقدمه يك طي »ارتداد پيرامون شبهات به

ايـن قسـمت سـومين ،وي پاسـخ كامـل مـتن .داد پاسخ پدرش حكم و افتو به وارده آنهـا اعدام مجازات و النبي ساب ومرتد بودن ممهدورالد از وي .است كتاب از بخش .است دانسته صائب را زمينه دراين فقهي رايج رأي و كرده دفاع قد تمام

دومـين بـه ،است كتاب قسمت ترين مفصل كه كتاب از بخش ناي چهارم قسمت مجـازات نفي رسالة« عنوان تحت لنكراني فاضل محمدجواد به نويسنده سرگشادة نامة

Page 35: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 34 فقـه در تفصـيلي رسـالة ايـن .دارد اختصاص 1390 بهمن مورخ »النبي سب و ارتداد

ممهدورالـد ادلـة آن طـي و اسـت خاتمه يك و بخش ده ،مقدمه يك شامل استد-لي موشكافانه نقد مورد عقل و اجماع و سنت و كتاب از النبي ساب ومرتد اعدام و بودن بـودن هـدر و نـدارد دنيـوي مجـازات هيچ ،ارتداد كه است شده گرفته نتيجه و واقع النبـي سـاب اعـدام و اسـت شرعي معتبر مبناي هرگونه فاقد ،النبي ساب ومرتد خون ،اسـت ابتكـاري آنهـا از برخـي كـه دليـل هفت با رساله اين در .است اعتبار بي شرعا .است شده اثبات النبي سب و ارتداد جرم به افراد قتل حكم و فتوا پايگي بي

كه نداشت پاسخي درواقع .نداد پاسخ رساله اين به البته لنكراني فاضل محمدجواد ايـن .اسـت شـده درج عينا پنجم قسمت در فقره سه در وي بعدي توضيحات .بدهد دهـد، مـي نشـان وضوح به را شيعه معاصر فقه در متفاوت رويكرد دو ،مكتوب مناظرة و تطبيقـي فقـه زاوية از مناظره اين .مباني و اصول در اجتهاد و فروع در سنتي اجتهاد .است بديعي نكات حاوي ،جزا حقوق شرعي هاي ريشه

ترجمـة ،نخست پيوست .است شده تشكيل مطلب سه از ،اول بخش هاي پيوست اسـت، )2006 اكتبـر ( قزئتي صنعت نشرية در تقي رافق از »ما و اروپا« مقالة كامل متن نامـة دو ،دوم پيوسـت .انجاميد وي قتل درنهايت و ارتداد حكم صدور به كه اي مقاله

بيانية نقد در )تقي رافق زبان هم مدافعين از يكي مستعار اسم( تبريزي گوناي سرگشادة يـك بـه ،خود دوم بيانية در لنكراني فاضل .است لنكراني فاضل محمدجواد دوم و اول ترجمـة ،پيوسـت آخرين .است كرده اشاره ،نام ذكر بدون تبريزي گوناي نامة از نكته و وي خـود قلـم بـه كـه هـا پيوسـت ايـن .اسـت تـرور از قبل تقي رافق مصاحبة سه

وي قتـل حكـم بـه آنچـه و تقـي فـق را افكار با يآشناي جهت ،شده نوشته مدافعانش .است مفيد ،انجاميد

دي فاصلة در كه است بيان آزادي و دين نسبت با مرتبط مطالب ديگر ،دوم بخش

Page 36: مجازات ارتداد

35 مقدمه

دربـارة اسـت يادداشتي ،اول مطلب .است درآمده تحرير رشتة به 1392 دي تا 1390 مطلـب .اكسـفورد دانشـگاه آنتـوني سنت كالج دعوت به زا نفرت گفتار و بيان آزادي حسـن و وسـمقي صـديقه بازرگـان، عبـدالعلي اتفاق به( جمعي سرگشادة نامة ،دوم

خواننـدة يـك بـودن ممهدورالـد مشـكوك حكـم مفتيان به خطاب )اشكوري يوسفي بـه ،معلول به پرداختن جاي هب محترم فقيهان« عنوان با است 1391 خرداد در جنجالي ».بپردازند علت

گنـاهي بـي « فـيلم انتشـار از پـس 1391 مهـر در اسـت اي مصـاحبه ،سوم مطلب اهانت« باعنوان آن خونين پيامدهاي و عربي زيرنويس با اينترنت فضاي در »مسلمانان

مرجعيـت استيضـاح ،چهـارم مطلـب در .»انگيز نفرت گفتار مصاديق از )ص( پيامبر به قـراول پـيش وانعنـ بـه )شـيرازي مكارم اهللا آيت فتاواي و آراء( »مذهبي خفقان« مدافع

پيشـواي ،امـام « مقالـة نويسـندة عليـه ايشان موهون فتاواي ويژه هب ،شيعي انكيزسيون .است گرفته قرار انتقادي تحليل مورد »ايماني؟ الگوي يا سياسي

آينده براي هايي پرسش و تحقيق هاي محدوديت .ده

دي تـا 1390 آذر فاصلة در نويسنده بلند و كوتاه نوشتة شش مجموعة ،كتاب اين و احكـام و فتـاوي درقبـال مسـئو-نه العمـل عكـس هـا نوشـته اين اكثر .است 1392

صـورت ،بيان و عقيده ،مذهب آزادي حوزة در عتشي و اسم نام به كه است اقداماتي با كردن نرم وپنجه دست حين در ،كتاب مختلف هاي بخش ديگر عبارت به .است گرفته آراء كـردن ضـميمه بـا و شـده نوشته مذهب و دين نام هب متعصبانه و متحجرانه افكار .دهـد دسـت بـه وقـايع اين از علمي و منصفانه روايتي است كوشيده ،قرباني و رقيب .است نشده تدوين خود موضوع حول ،اي گلخانه شيوة به كتاب بنابراين

علميـه، هـاي حـوزه طـب و فضـ مفتيـان، مراجع، فقها، ،كتاب اصلي مخاطب حقـوقي و فقهـي مباحث به مندان عقه طوركلي به و جزا حقوق دانشجويان و اساتيد

Page 37: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 36 عادي خوانندة براي و است فقهي رايج اصطحات با أموت و فني ،كتاب زبان .هستند برنخواهـد خـالي دسـت ،كتـاب مطالعـة از هم اي خواننده چنين حتي اما .است ثقيل

.خاست از خـروج آزادي( است آن در متمركز ابكت اين كه اي ناحيه دو به مذهب آزادي محـدود )ديـن فـروع و اصـول از برخـي رعايت عدم و نظري انكار آزادي و مذهب آزادي انتشـار، آزادي آمـوزش، آزادي تبليـغ، آزادي هويـت، اعـم آزادي .شود نمي

مختلـف مـذاهب درمورد چه ...و معبد، بناكردن آزادي عبادي، علني مراسم برگزاري ابراهيمـي اديـان ،)شـيعه مـذاهب ديگـر و سـنت اهل مختلف مذاهب شامل( اسمي

و بوديسـم ازقبيـل ( غيرابراهيمـي اديـان ،)زردشتيگري و مسيحيت و يهوديت ازقبيل( اين به كتاب اين .شود مي )بهائيت و بابيت ازقبيل( متأخر ديني هاي آئين و )هندوئيسم .است نپرداخته مباحث

و بـوده تـام وسـعش حـد در جعفـري فقـه در تمركزم نويسنده استقصاي اگرچه چنين مدعي اما ؛دهد قرار بررسي مورد زمينه دراين را فقهي معتبر آراء كلية تا كوشيده

اسـمي مـذاهب ديگر يا و زيديه فقه همچون شيعي مذاهب ديگر فقه در استقصايي در ،هشـيع و سـنت اهـل از اعـم متجـدد متفكـران برخـي .نيست سنت اهل فقه چون

از اعم متجدد متفكران اين .اند كرده منتشر را خود آراء ،كتاب اين بحث مورد موضوع مورد آنها آراء اينكه دليل به اند، نداشته يا داشته كسيك سنتي تحصيت پيشينة اينكه مـورد كتـاب ايـن مختلـف مباحث در ،اند بودهن شيعه و سني علمية هاي حوزه عنايت مسـلمان متفكران آراء تحول سير از گزارشي ،آينده در اميدوارم .ندا نگرفته قرار بحث .كنم تدوين را ارتداد مجازات و مذهب آزادي زمينة در ،اخير قرن دو

با اما ايجاز به را منتظري اهللا آيت مرحوم استادم آراء تحول سير مشخصا مقدمه در در قابـل احمـد رحـوم م ،فاضلم درس هم و دوست آراء چكيدة به .كردم ترسيم دقت باشـد مشـخص تا است مفيد آراء اين تفاوت به توجه .پرداختم نيز استاد آراء تشريح .اند رفته پيش كجا تا و اند گفته چه ،ارتداد مجازات و مذهب آزادي مسير در يك هر

Page 38: مجازات ارتداد

37 مقدمه

لنكرانـي فاضل اهللا آيت حكم به تقي رافق قتل به اختصاصي هيچ كتاب اين مباحث ازسـوي رشـدي سـلمان بودن ممهدورالد مشابه قضاياي حكم ،مشابه شكل به و ندارد فـدائيان توسـط كسـروي احمـد سـيد فجيع قتل و 1367 بهمن 29 در خميني اهللا آيت بـه صـحيح پاسـخ .گيرد مي بر در نيز را دادگستري كاخ در 1324 اسفند 20 در اسم قوي فرهنگي محصو-ت يدتول و علمي نقد ،موهن ترانة و كارتون فيلم، مقاله، كتاب، صـالح دادگاه به شكايت ازطريق ،است متدينان باور به اهانت واقعا موردي اگر .است غيابـا ،دفـاع حـق بـدون را كسـي تـوان نمـي صورت هر در .كرد دنبال را قضيه بايد

.كرد اعدام و بودن ممهدورالد به محكوم رشـدي سـلمان قتـل تـواي ف .نرفـت بـين از او افكار ،كسروي احمد فجيع قتل با مـذهبي مداراي و آزادي مخالف و خشن سيمايي ارائة و او المللي بين شهرت اسباب

علنـا بايـد را تقي و رشدي قتل فتاواي و تقي رافق و كسروي فجيع قتل .شد اسم از .نباشـيم نـدارد اسـم وهـن جـز حاصـلي كه فتاوي اين تكرار شاهد تا كرد محكوم ايـن كـردن محكـوم .است پاسخ و مقابله از عجز و ضعف ،قتل يفتوا و حكم معناي امـا .نيست افراد اين مقا-ت و كتب دانستن موجه يا دفاع هرگز ،ترور فتاواي و ها قتل

نمـود عمـل »ذكره بترك يموت الباطل« قاعدة به يا كرد علمي نقد بايد را فاسد عقيدة .كرد گذر آنان لغو از كرامت با و

بـه آشـنايان از و كند مي استقبال كتاب اين در خود آراء نقد از پيشپيشا ،نويسنده قـدم خود انتقادات و پيشنهادات ارائة با كند مي دعوت و حقوق بشر جزا حقوق ،فقه

.كنند اصح و تكميل را كتاب اين در شده برداشته صـورت بـه و اسـت محـروم ايران در كاغذي انتشار امكان از همچنان ،كتاب اين

كـه اسـت متأسف بسيار نويسنده. شود مي منتشر اينترنت فضاي در الكترونيكي تابك چـاپ تجديـد از حتـي ،جـاري سـال ابتداي از الكترونيكي، هاي كتاب انتشار دليل به

،دينـي اسـتبداد از ناشي خفقان در ظاهرا. اند كرده جلوگيري هم اش گذشته هاي كتاب »القلـم ممنـوع « عم 1388 سال از نويسنده. ستني تفاوتي ،اعتدال و افراط دولت بين

Page 39: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 38 هـر بـه كشور داخل مطبوعات و كتاب در خود آراء انتشار از ،قانون برخف و است .است محروم شكليه إلا توفيقي وما استطعت ما الإصلاح إلا أريد إن 1أنيب وإليه توكلت عليه باللـ

العالمين رب والحمدهللا

كديور محسن

1393 تير ،1435 المبارك رمضان

.88 هود،. 1

Page 40: مجازات ارتداد

:اول بخش

النبي سب و ارتداد

Page 41: مجازات ارتداد
Page 42: مجازات ارتداد

ترور فتاواي

آن اجراي از شادماني بيانية و

مرتضـي سـوي از صـادره النبـي سـب يـا ارتـداد جرم به تقي رافق قتل فتاواي - 1385 آذر در لنكراني فاضل محمد و فضل بني

1390 آذر لنكراني، فاضل محمد سالة پنج فتواي و تقي افقر قتل -

ارتداد حكم اجراي درمورد لنكراني فاضل محمدجواد 1390 آذر 6 مورخ بيانية - تقي رافق

Page 43: مجازات ارتداد
Page 44: مجازات ارتداد

قتل فتاواي

فضل بني مرتضي .1

خبرگـان مجلـس در شـرقي آذربايجـان اسـتان نماينـدة فضل بني مرتضي اهللا آيت كشـور نگـار روزنامـه »لي تقي رافق« :كرد اعم قم علمية حوزة مدرسين از و رهبري

هـر :افـزود وي .باشد مي قتل واجب ،بودنمرتد و افساد اتهام به آذربايجان جمهوري را اهللا آيـت ايـن مسـكوني منـزل ،برسـاند هكـت بـه را »لي تقي رافق« كه شخصي

1.كرد خواهد دريافت جايزه عنوان به

2لنكراني فاضل محمد .2

تعالي سمهب

فاضـل محمـد شـيخ حـاج العظمـي اهللا آيت تشيع جهان عاليقدر مرجع محترم حضور عزه دام لنكراني

سم با

»تقـي رافـق « مقالـة صـنعت، نام به آذربايجان جمهوري هاي روزنامه از يكي اخيرا و خشـم مـورد كـه اسـت نمـوده درج خـود صفحات در را آذريمرتد نگار روزنامه

شـدة ريـزي برنامـه و مسـتمر گسترده، نقض درمورد) 1385 آذر( ماهانه گزارش ،آذربايجان بك باي. 1

.1385 آذر 1 مورخ اسمي جمهوري روزنامة از نقل به ،44 شمارة ايران، در بشر حقوق .لنكراني فاضل محمدجواد رساني اطع پايگاه. 2

Page 45: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 44

تقديم خدمتتان ترجمه با همراه مقاله همين( .است گرفته قرار منطقه مسلمانان غضب )گردد مي

هـر از اسـت، مسـيحيت كـه را آن دين و اروپا كوشد مي تحليلي با مقاله نويسندة ارزش بـي و پسـت جهـت هر از است، اسم كه را آن دين و خاورميانه و برتر لحاظ بـا را )ص(اكـرم رسـول حضـرت دسمق ساحت ،مقاله از قسمتي در او .بدهد نشان گرفتـه تمسـخر به را اسم مقدسات تمامي و كرده توهين نا-يق و ناپسنديده كلمات

عمـد روي از و آگاهانـه را مطالـب ايـن همـة كـه است كرده اعم مقاله پايان در و .نوشت خواهد هم باز و است نوشته

حتي داده، قرار تحقير و هجوم مورد را اسم مقدسات بارها روزنامه همين ضمنا .است كرده منتشر را رشدي سلمان »يشيطان آيات« منفور كتاب خود شمارة چند در

چيست؟ تحمل غيرقابل امر اين قبال در مسلمانان وظيفة :سؤال آذربايجان از حضرتعالي مقلدين

تعالي بسمه

چنانچه و استمرتد مذكور اعترافات با باشد، زاده مسلمان چنانچه شخصي چنين قتـل اعترافـاتي چنين برفرض صورت هر در و است النبي ساب مصاديق از بوده، كافر چنـين كه مذكور روزنامة مسئول و است -زم باشد داشته دسترسي كه كسي هر بر او

و اسم خداوند .دارد را حكم همين كند مي منتشر توجه و علم با را عقائدي و افكار .فرمايد حفظ دشمنان شر از را مسلمين

.الكافرون كره ولو نوره متم واهللا بافواهم نوراهللا وائليطف يريدون

لنكراني فاضل محمد

1385 آذر 4

Page 46: مجازات ارتداد

سالة پنج فتواي و تقي رافق قتل

1لنكراني فاضل اهللا آيت

اهانـت ليـ دل بـه هك »يتق رافق« .ديرس قتل به جان،يآذربا يجمهور يرشد سلمان« كي توسط روزيد بود، معروف يرشد سلمان به جانيآذربا يجمهور در رمكا امبريپ به رم،كـ ا رسـول حضـرت بـه سابقه يب يها اهانت ليدل به يو .ديرس قتل به ناشناس فرد از جـان يآذربا مـردم ل،يـ دل نيهمـ بـه .بـود جـان يآذربا يجمهـور مـردم نفـرت موردـ ا زمـان مـان ه در شـان يا و ردندك استفتاء يو دربارة يرانكلن فاضل العظمي اهللا تيآ ني

ـ پ اتوبـوس از هكـ يدرحـال يتقـ رافق روز،يد .دانستند اعدام به ومكمح را شخص ادهي ».ديرس قتل به ناشناس مرد كي توسط شد يم

اصابت پي در گذشته ةهفت كه »تقي رافق« نوشتند ها رسانه خبر، اين انتشار پي در در آذر دوم شـنبه چهار بعـدازظهر بـود، شـده منتقـل بيمارستان به چاقو، ضربه هفت

.داد دست از را خود جان بيمارستان

رافـق « بـه مشـهور »زاده تقـي اوغلـو نـاظر رافـق « صنعت، روزنامة مقالة نويسندة طي اين از پيش كه است آذربايجان جمهوري نويسندگان اتحادية سابق عضو »لي تقي

مطلـب كل يادشده پايگاه در البته. 1390 آذر 5 مورخ لنكراني فاضل محمدجواد رساني اطع پايگاه. 1

،1390 آذر 3 مـورخ ( يادشـده روزنامـة در امـا ، است شده نقل اسمي روزنامة جمهوري قول از فوق طلبـي م چنين شده، ذكر پارسينه اگرچه هم فتوا منبع. است آمده اول پاراگراف تنها) اطع جهت ستون .است مفتي خود رساني اطع پايگاه آن منبع و نشد يافت رسانه اين در

Page 47: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 46

بـراي مكـان نبهتـري را بـاكو پيـر تـازه مسـجد »عاشـورا « نـام بـه آميز توهين اي مقاله عـزاداري مراسـم و عاشـورا پورنوگرافيـك، توصيفات با و دانسته جنسي جويي لذت اتحاديـة از 1383 سال در وي .بود آورده پايين التذاذ يك سطح در را آذربايجان مردم

.شد اخراج آذربايجان نويسندگان

جنجـال »مـا و اروپـا « نـام بـا مشـابه اي مقاله انتشار با 1385 سال در همچنين او مسـلمانان اعتراضـات گـرفتن اوج پي در .كرد ايجاد مسلمانان جامعة ميان در فراواني

.كـرد محكوم زندان سال سه به و دستگير را »تقي رافق« آذربايجان دولت آذربايجان، .شد آزاد جمهوري رياست عفو با سال، دو از بعد وي

حملـه به را ايران سميا جمهوري و مذهبي نيروهاي بيمارستان، در »تقي رافق« مطبوعات براي اي اعميه صدور با شنبه سه روز ايران سفارت .بود كرده متهم خود به

عنـوان آذربايجـاني نويسـندة اين جان به حمله در ايران داشتن دست رد با آذربايجان، آمريكـا، و صهيونيسـتي رژيم طرح آذربايجان، مطبوعات توسط اخبار اين انتشار كرد هنـوز .اسـت شكست به محكوم كه است آذربايجان و ايران روابط به زدن ضربه يبرا

.اند نداده نشان رسمي واكنش واقعه اين با رابطه در آذربايجان مقامات

انتشـار از پـس و 1385 آذر چهار يعني پيش سال پنج درست پارسينه، گزارش به در لنكرانـي فاضـل اهللا آيـت زا استفتاء يك متن صنعت، روزنامة در »ما و اروپا« مقالة .شد منتشر ها رسانه

Page 48: مجازات ارتداد

لنكراني فاضل محمدجواد ةبياني 1 تقي رافق ارتداد حكم اجراي درمورد

تعالي بسمه

»واي ألملمع ن أنهي مدادح الله ولهسرفأن و له نار نمها جدخال ايفه ز كذليالخ ظيالع63 :توبه( .»م(

!آذربايجان متدين و مسلمان مردم

مـردان غيـور آسـتين از حضـرتش انتقـام دسـت كه شكرگزاريم را قهار خداوند اهانـت مكـرم نبي و اسم مقدس ساحت به كه را خبيثي فرد و گرديد ظاهر مسلمان

.فرستاد جهنم به كرد، مي

نـزد ساخت، شاد را مسلمين دل و جاري را الهي حكم اين كه كسي ترديد بدون .داشت خواهد بزرگ پاداش و اجر خداوند

داد نخواهنـد اجـازه غيرتمنـد جوانـان و آزاده مسلمانان كه بدانند اسم دشمنان اسـم مقدسـات بـه اهانت در الملل بين صهيونيسم و جهاني استكبار شوم هاي توطئه خواهنـد خـود ننگين اعمال سزاي به را فروش دين و خودباخته عناصر و گردد عملي .رساند

دامـت ( لنكراني فاضل اهللا آيت بيانية حضرت«: باعنوان لنكراني فاضل محمدجواد رساني اطع پايگاه. 1

.»اف تقي رافق ارتداد حكم اجراي درمورد) بركاته

Page 49: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 48

و يـاد آذربايجـان، غيور مردم خصوصا جهان، مسلمانان به تبريك ضمن اينجانب كه را )قده(لنكراني فاضل العظمي اهللا آيت حضرت شيعه، فقيد و وا-مقام مرجع خاطرة علـو و داشـته گرامـي فرمودنـد، صـادر رامرتـد و ملحد اين بودن مهدورالدم فتواي .خواستارم بزرگ خداوند از را ايشان درجات

لنكراني فاضل محمدجواد

1390 آذر 6

Page 50: مجازات ارتداد

ترور فتواي به اعتراض

Page 51: مجازات ارتداد
Page 52: مجازات ارتداد

1ترور فتواي به اعتراض

تعالي باسمه بركاته دامت لنكراني فاضل محمدجواد شيخ حاج اهللا آيت معزز صديقمعليكم س

شـمرده مغتـنم را موقـع .خواسـتارم بـزرگ خـداي از را شـما توفيـق و سمتي اند آرميده ايزدي رحمت جوار در اكنون كه اساتيدي محضر از مشتركا كه را ييها سال

و مرجعيـت مسـند وارث عنـوان بـه شما اميدوارم .كنم ياد نيكي به كرديم مي استفاده .يدفرماي پيگيري را ها حوزه استقل ايشان همچون والدتان مرحوم فقاهت

آبـروي و مـردم جـان نام هب خطير اي مسئله حول طلبگي بحثي تصديع، از غرض پايگــاه در منتشــره( 1390 آذر 5 مــورخ بيانيــة در جنابعــالي .اســت تشــيع و اســم ممكـر نبـي و اسـم مقـدس سـاحت بـه كه را خبيثي فرد« ترور از )تان رساني اطع مهدورالـدم فتـواي كـه را لنكرانـي فاضـل العظمي اهللا آيت حضرت« و »كرد مي اهانت .ايد كرده شادماني ابراز »فرمودند صادر رامرتد و ملحد اين بودن

قبـال در شـرعي تكليـف دربـارة مقلدين برخي پرسش پاسخ در شما والد فتواي :اسـت چنـين 1385 آذر 4 تـاريخ بـه تقـي رافق نام هب آذري نگاري روزنامه هاي هنوشت چنانچـه و اسـت تـد مر مذكور اعترافات با باشد، زاده مسلمان چنانچه شخصي چنين«

قتـل اعترافـاتي چنين برفرض صورت هر در و است النبي ساب مصاديق از بوده، كافر چنـين كه مذكور روزنامة مسئول و است -زم باشد داشته دسترسي كه كسي هر بر او

».دارد را حكم همين كند مي منتشر توجه و علم با را عقائدي و افكار

محسن رساني اطع پايگاه در منتشرشده لنكراني، فاضل محمدجواد براي شده ارسال نامة سرگشادة. 1 .1390آذر 7جرس، سايت وب و كديور

Page 53: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 52 دربـارة خمينـي العظمـي اهللا آيـت مرحـوم فتـواي دامةا والدتان فتواي و شما بيانية حمايـت كنـف در غربي نويسندة كه تفاوت اين با است، شيطاني آيات سخيف كتاب چـاقو ضـربات هـدف باكو در آذربايجاني نويسندة و است زنده هنوز انگليس پليس . رفت دنيا از بيمارستان در قبل روز پنج و گرفت قرار

و )ص( پيـامبر سـاحت بـه كه نيستند كساني تنها نفر دو ينا داريد اطع شك بي مختلـف هاي زبان به مجازي و كاغذي فضاي در روزانه . اند كرده اهانت اسم و قرآنـ اسـم عليـه آميز اهانت تبليغ و عام طور هب ديني باورهاي به توهين به اي عده طـور هب

اعشـار از عشري از محترم مراجع و فقيهان ديگر و شما دانم مي بعيد . مشغولند خاص . باشيد مطلع فارسي زبان در حتي ها اهانت اين

منتشـركنندگان و توليدكنندگان همة آيا ،فوق فتواي براساس پرسيد توان مي اكنون مهدورالدم صورت دو هر در و هستند؟ النبي ساب يامرتد ها ادبةاسائ و ها اهانت اين منينؤمـ صورت دراين است؟ واجب باشد داشته سترسيد كه هركس بر شان قتل بوده اگـر فرماينـد مـي سـلوك منوال همين بر كه مراجعي ديگر و جنابعالي والد مقلدين و

زبـان بـه يـا ( افـراد اينگونـه كشتن بايد مي ،كنند عمل خود شرعي وظيفة به بخواهند شـرعي ةفريضـ يـن ا انجام براي را چابكي افراد يا كنند خود ةپيش را )»ترور« امروزي

. كنند استخدام ) شما والد امثال فتواي به (

يمهدورالدم و ترور فتاواي نقد

: گفت توان مي دم مهدوريت و ترور فتاواي اينگونه نقد در نـي آقر مسـتند هرگونـه فاقـد ها آن دم بودن هدر و النبي ساب ومرتد اعدام . يك 1.است ياحكام چنين برخف قرآن روح بلكه است؛ چـرا باشـد، دم مهدوريت و ترور فتواي مستند تواند نمي باب دو اين روايات .دو هـا آن و دارنـد حكومـت روايـات اين مفاد بر اي آمره قواعد سند، صحت برفرض كه

: ندارند مقاومت تاب حكمأ و قويأ هادل اين درمقابل

بشـر، حقـوق اسناد و اسم در مذهب و عقيده آزادي مقالة قلم، همين به ،الناس حق كتاب به بنگريد . 1 .205 و 204 صفحات

Page 54: مجازات ارتداد

53 اعتراض به فتواي ترور

حضـور را تـدايي اب جهـاد و حـدود اجـراي شـرط فقهـا فحـول از بسياري . اوإل2.حلي دريسإ بنإ و 1حلي محقق مثال عنوان به دانند، مي ) ع ( امام يا ) ص ( نبي

بـودن مهدورالـدم در چـه ومرتـد اعدام در چه يادشده حكم دو هر مستند .ثانيا ومرتد ت دليل . است »واحد خبر« النبي سابيسـت بنـاي ثقه خبرحج. عق در عقـ از يكـي . كننـد نمـي اكتفـا ثقـه خبـر بـه ،امور ديگر برخف مهم بسيار و رخطي امور را حيـات حـق تـوان مـي زماني . است مردم جان حفظ و »حيات حق« امور ترين مهم . نص متواتر خبر يا نص ةآي باشد، دست در قطعي مستند كه كرد نقض

اعـدام حكـم اجـراي يعنـي كـرد، صادر قتل حكم توان نمي واحد اخبار براساس و حيـات ةالعـاد فوق اهميت ةواسط به( دماء در احتياط .است قطعي معتبر دليل محتاجـ دليـل حتـي نـه و( قطعي دليل بدون تا كند مي اقتضا )آن به شارع جدي اهتمام يظن ،اسـت عظيمـي امـر قتل« اردبيلي محقق ةگفت به .نشود صادر كسي اعدام حكم )معتبر لـذا اسـت سـعادت و تكاليف مدار جان زيرا .دارد اهتمام جان حفظ به شارع كه چرا بـه را ديگري اينكه به نيست، جايز جان حفظ ترك حتي اند، كرده واجب را آن حفظ الجملـه فـي و كند، مي مساعدت امر اين بر نيز عقل نشود، كشته او خود تا دهد كشتن 3».شود مراعات تمام احتياط امر اين در است شايسته خبـر اعتبـار « :است كرده تصريح خوانساري سيداحمد اهللا آيت معاصر گبزر فقيه

بـا عقـ بناي جهت از ايشان تعديل يا رجال يعلما بعضي توثيق با عادل خبر يا ثقه در اهتمـام شـدت بـا ويـژه بـه ،نيست اشكال از خالي دماء در اخبار بعضي از استفاده در بااينكـه كنند، نمي اكتفا ثقه خبر به رهخطي امور در عق كه كنيد نمي توجه آيا دماء، 4»نمايند؟ مي اكتفا ثقه خبر به امور اين غير

.344 ص ،1ج ،ا-سم شرايع . 1

. 25 ص ،2 ج ،الفتاوي لتحرير الحاوي السرائر . 2

.90 ص 13 ج الحدود، كتاب ،البرهان و الفائد¨ مجمع. 3 .35 ص 7 ج ،الحدود كتاب المدارك، جامع. 4

Page 55: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 54 مخـتص را اعدام ازقبيل شرعيه حدود اجراي دم، در احتياط بنابر نيز اللثام كاشف

و اسـت واحـد خبـر چنـد مرتد اعدام مجازات مستند كه آنجا از 1.داند مي )ع(امام به ،دم در احتيـاط ةقاعـد بنـابراين اسـت اعتبـار فاقـد اعـدام حكم اثبات در واحد خبر

2.كند مي اعدام حكم اثبات عدم اقتضاي نقـض بـه منـان ؤم تشـويق و قانوني بي رواج ،افراد دانستن مهدورالدم -زمة .ثالثا سـروكار هـا انسـان جان با كه احكامي ويژه هب حكمي هر اجراي و اثبات . است قانون كشـوري هـر اساسـي قـانون در صـالحه دادگاه . است صالحه گاهداد در منحصر دارد

تبيـين شـفافيت بـا را مـوازين ايـن نيـز بشر حقوق المللي بين موازين و شده معرفي .اند كرده چنـين حكـم بر منصفه تئهي دارند، دفاع حق وي وكيل و متهم ،صالح دادگاه در . نيسـت صـالح دادگاه حقوقي فعر در تقليد مرجع يا فقيه . دارد نظارت علني دادگاه

ـ سه مراحل طي بدون و دادگاه از خارج توان نمي هرگز را اعدام مجازات بـدوي، ةگانـ اعـدام حكـم اجـراي سـپردن . كـرد اجـرا عـالي ديوان و تجديدنظر افـراد دسـت هب اجراي سپردن ديگر ازسوي . است بشر حقوق ضوابط با مستقيم تعارض در غيرمسئول

نظام اختل آن ة-زم كه است قانوني بي و ومرج هرج رواج ،شهروندان هب اعدام حكم . شناسند مي فاسد را آن با-تفاق فقيهان كه است

ةچهـر كردن مشوه النبي ساب ومرتد اعدام حكم و ترور فتواي صدور -زمة .رابعا كـه اماتياته از يكي . است صدر ضيق و ترور و خشونت به ،فقاهت و تشيع و اسم

و خشـن برخوردهـاي ،اسـت اسـم منتقـدان و مخالفـان ةسوءاستفاد مورد شدت هب جـدي رقابـت ةعرصـ ،فرهنـگ ةعرصـ . اسـت دگرانديشان و دگرباشان با غيرمنطقي قوي منطق با و فرهنگي شيوة به ،عرصه اين در . است مختلف اديان و ها انديشه ارباب

. كـرد دفـاع آئـين و دين كيان از بايد مي روز نزبا و احسن جدال و محكم استد-ل و . 3»حسنأ هي بالتي جادلهم و الحسنإل الموعظإل و بالحكمإل ربك سبيل ليإ دعأ«

.477ص 10ج ،حكاماأل قواعد عن اللثام كشف. 1 .216 تا 181 ص ،الناس حق كتاب به بنگريد بحث تفصيل براي. 2 . 125 ،نحل . 3

Page 56: مجازات ارتداد

55 اعتراض به فتواي ترور

نـه ايقين اما بترسند، كساني است ممكن ساب ومرتد قتل دستور و ترور فتواي با فتاواي اينگونه . يابد مي افزايش اسم هيبت و اعتبار نه ،شود مي جذب اسم به كسي شـهرت بـه يـا رسـانده قتـل بـه را دگرباشاني ،ديانت به اقبال افزايش جاي هب ،خشن مـذهبي بـه تـوان مـي چگونه . است اسم وهن باعث فتاوا گونه اين صدور . رساند مي دادگاه برگزاري بدون و قانوني دفاع حق بدون را مخالفانش و منتقدان كه داشت باور چـه ) ص( رحمـت پيـامبر مـوازين بـا فتـاوا اينگونه كند؟ مي محكوم اماعد و ترور به

دارد؟ تناسبي شـان دينـي باورهـاي بـه ديگـر شـهروندان كـردن اهانـت به كه منيؤم شهروندان

تنظـيم -يحـه بگيرنـد، وكيل كنند، شكايت صالحه دادگاه به موظفند ،هستند معترض خواسـتار و نماينـد اثبـات محكمـه در را مـتهم جرم و فعل نادرستي بكوشند و كنند

نيسـت، جـرم ديني باورهاي به اهانت كشور آن قانون مطابق اگر . شوند وي مجازات يـا عـالي دادگاه به نقيصه اين رفع براي بايد مي غيرتمند مقلدان يا تقليد محترم مرجع و تمقـا- نوشـتن اب ديگر ازسوي و كنند شكايت ) مورد حسب ( اساسي قانون دادگاه

ديگران ديني باورهاي به احترام رعايت عدم زشتي ،عمومي هاي هرسان در ها يادداشت .نمايند بدل فرهنگي عمومي عرف به را

ديني باورهاي تمسخر و اهانت با مواجهه روش

از تسـامح و مـدارا اسـت جملـه ازآن كه ديني و اخقي متعالي هاي ارزش تثبيت و تـوهين و اهانـت از پرهيز و ادب اسائة عدم و انديگر باورهاي به احترام و سو يك

اعميـة و بشـر حقـوق رعايت كنار در . دارد المللي بين سازي فرهنگ به نياز تمسخر، نيـز آن جهـاني اعميـة تنظيم و انساني مشترك تكاليف و ها مسئوليت به آن، جهاني تـوان نمـي مـذاهب و ديـان ا از يـك چيهـ ديني باور به اي اعميه چنين در . است نياز

حديا و باشد آزاد بايد هم ديني باور هر علمي نقد و انتقاد اينكه عين در كرد، اهانت آزاد آن تبليـغ و دين تغيير . كرد مجازات توان نمي ديني باور يك علمي نقد دليل به را

طييشـرا هـيچ در خـاطي افـراد ترور . باشد مجازات مشمول تواند نمي و بود خواهد . نيست دفاع قابل

Page 57: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 56 دينـي باورهـاي تمسـخر و اهانـت با معاصر جهان در بخواهيم اگر صورت دراين بـه ثانيا ؛بشناسيم رسميت به را مذهبي هاي آزادي او- كه است اين آن راه كنيم مبارزه

مشـمول را اديـان ديگر تبليغ و دين تغيير ثالثا ؛بگذاريم احترام ديگران ديني باورهاي ازطريـق را ديني باورهاي به كنندگان اهانت مجازات رابعا ؛ندانيم دنيوي مجازات هيچ

.كنيم پرهيز شدت هب مست زنگي كف در تيغ سپردن از و كنيم دنبال قانوني نيسـتم، شـادمان تنهـا نه آذري ادب بي شهروند اين شدن كشته از من شما برخف

. ام شـرمنده فتوا و مرجعيت و تشيع و اسم نام به او ةناجوانمردان و فجيع قتل از بلكه . باشـد هـم اسم و ) ص ( پيامبر ساحت به ادب ئة اسا و اهانت از آكنده او آثار هرچند . دانـم مي حاضر عصر در تشيع و اسم از دفاع شيوة بدترين من ايد كرده تشويق آنچه در تجديـدنظر . انـد بـوده رحمـت و كرامـت و اخق ةاسو كه هستيم اوليائي پيرو ما

كنـد مـي اثبات ،متن تفسير و اخق شناسي، معرفت شناسي، جهان شناسي، انسان مباني سـخن تكـرار جـز چيـزي ،باشـد فتـاوايي چنـين صـدور آن ةنتيجـ كه اجتهادي كه

اجتهاد اش نتيجه ، باشد هرچه نامش و نيست ها آن »زمانة و زمينه از خارج« گذشتگان . نيست ) ع ( بيت اهل ةمدرس ايـد گشوده را مبارك اي مراوده باب دهيد، پاسخ من ناصحانة و علمي انتقاد به اگر

درس هـم اين انتقاد در اينكه از صورت غيراين در است، جعفري فقه مدرسة ةشيو كه . سپاسگزارم يد،فرماي مي ملأت اي لحظه خود سابق

،كشـانيد عزيـزانش و خـود جان فداكردن به را ) ع ( علي بن حسين سيدالشهدا آنچه بصـير فقيـه . بـود امـوي قسـاوت مكتب به استحاله ةبلي از نبوي رحمت مكتب حفظ ازمنكـر نهـي و معروف هامرب به رحمت، اسم نوراني ةچهر كردن مشوه جاي هب معاصر اهتمـام ،اسـت جـائر و-يت و ديني استبداد با مبارزه ما عصر در آن اكمل مصداق كه . هلهأل كفايإل ا-شار¨ في و ورزد، مي

بركاته و اهللا رحمإل و عليكم والسم كديور محسن

1390 آذر هفتم ،1433 الحرام محرم دوم

Page 58: مجازات ارتداد

لنكراني فاضل محمدجواد پاسخ

Page 59: مجازات ارتداد
Page 60: مجازات ارتداد

1ارتداد پيرامون شبهات به پاسخ

ميالرح الرحمن اهللا بسم

نقض أنـتم و !تغضبون ف إلمنقوض اهللا عهود ترون قد و« ):ع(يعل قال م لـ مـذ كمائ آبـ .»تأنفون

و شـود يمـ سـته كش خداونـد هـاي مـان يپ ديـ نيب يم شما :فرمود )ع(طالب يأب بن يعل نيخمشـگ خـود گذشتگان و آباء ييرخدايغ نيقوان نقض از نكل د،يشو ينم كغضبنا

2.ديشو يم

لـزوم و يرشـد سـلمان ارتداد بر يمبن )هيعل اهللا نرضوا( ينيخم امام مكح دنبال به خيشـ حـاج العظمـي اهللا تيـ آ حضرت عهيش بزرگ مرجع مكح دنبال به زين و يو قتل

هـم و ارتـداد عنـوان هـم هك »يتق رافق« قتل لزوم بر يمبن )قده(يرانكلن فاضل محمد .است دهيگرد واصل نجانبيا به ييها نامه راياخ داشت، را يالنب ساب عنوان

فيتـأل در و اسـت يحـوزو سوابق يدارا هك يافراد از يكي توسط هك يا نامه در شـده اشارهمرتد قتل مكح بر يفقه ا-تكاش و يعلم اتكن از يبرخ به دارد، يآثار آن نجانبيا انتظار و است يميقد و هنهك ا-تكاش همان و ستين يديجد مطالب هك تـر يجـد بحـث تـا آوردنـد يم بحث دانيم به را يديجد و تازه اتكن شانيا هك بود

ست،ين مستقل صورت به نامه هر پاسخ يبرا مجال هكنيا از اعتذار ضمن .گردد مطرح

.1390آذر 22راني، رساني محمدجواد فاضل لنك پايگاه اطع. 1

.106 خطبة ،البغه نهج .2

Page 61: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 60 گـرو در دل يكاند هك يسانك دوارميام و دهم پاسخ يلك جواب كي در دميد مناسب

.ندينما اذعان آن به و افتهي را قتيحق دارند استد-ل و منطق و نيد

انحـراف از يمسـلمان و مـؤمن انسـان چيه هك دانم يم -زم را تهكن نيا ركتذ قب كيـ شـدن شـته ك از يمسـلمان چيهـ شود، ينم خوشحال او سوءعاقبت و گريد انسان ياجـرا اسـت يخوشـحال موجـب هكـ آنچه هكبل شود، ينم خوشحال نفسه يف انسان ائمـة گهربـار عبـارات در هكـ يمهمـ تةكن است، خداوند دستور اطاعت و ياله مكح

مطـرح نيـ د اتيـ غا و اهداف از يكي عنوان به )ع(نيحس امام خصوصا )ع(نيمعصوم اتكـ بر و شـده ديكتأ آن بر هك است يامور از يكي »ياله حدود اقامة« .است دهيگرد .دارد دنبال به يفراوان يمعنو و يماد

:فرمود حضرت آن هك ندك يم نقل )ص(رمكا امبريپ از اللباب لب در يراوند قطب در يالهـ حـدود از حـد كي چنانچه »سنإل نيست عباد¨ من يكأز األرض يف قامي حد« .است سال شصت عبادت از تر خالص و بهتر شود يجار نيزم يرو

نمكـ يم عرض تيبشر و مسلمانان همة به باصراحت جواب، يليتفص انيب از قبل در نيمتأخر و نيمتقدم از فقها از كي چيه هك است يامكاح از »مرتد قتل وجوب« هك عالمـان از يكانـد فقط و است اتفاق مورد يسن و عهيش نيب زين و نداشته يديترد آنـ انگشـتان انـدازة بـه نهـا يا تعداد هك اند نموده دايپ ترديد آن در رياخ يها سال در كي

نيا .ستندين نيمتأخر و قدماء از برجسته هيفق صدها با سهيمقا قابل و ستين هم دست و شـود يمـ يتلقـ نيد يضرور مكح كي عنوان به داد ميخواه هك يحاتيتوض با مكح .ندارد راه اجتهاد ات،يضرور در هك دانند يم اجتهاد اهل

دارد قـت يحق و ارزش آنچه هك مينك يم اعم همه به افتخار با و بلند يصدا با ما خـدا از ريـ غ ندارد، ارزش يا هياعم و قانون چيه او دربرابر و است »خداوند قانون« يبـرا توانـد يم هك خداست فقط و ندارد قانون جعل تيصح يشخص و گروه چيه

مسـلم قـانون كي ،مرتد قتل وجوب بدانند عالم مسلمانان همة ند،ك جعل قانون بشر

Page 62: مجازات ارتداد

61 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

در هـم و )ع(نيرالمـؤمن يام زمـان در هـم و )ص(امبريـ پ زمـان در هـم هك است ياله .است شده اجرا بعد يها زمان

قـرار محظه مورد مختصر صورت به را بحث نيا يعلم مختلف يمحورها حال :ميينما يم ميتقد فشرده صورت به را يمطالب محور شش يط بحث نيا در .ميده يم

.قرآن ومرتد قتل :اول محور .اتيروا ومرتد قتل :دوم محور .يقانون يب رواج مسئلة ومرتد قتل :سوم محور است؟ نيد وهن موجب مرتد، قتل مكح ايآ :چهارم محور است؟ )ع(معصوم حضور به مشروط حدود، ياجرا ايآ :پنجم محور دارد؟ يسازگار ،بودن رحمت )ص(امبريپ بامرتد قتل وجوب ايآ :ششم محور

قرآن ومرتد قتل :اول محور

ـ مسـتند هرگونـه فاقد ،مرتد قتل مكح هك اند ردهك گمان يبرخ .1 و اسـت يقرآنـ ا در !ندارد يسازگار قرآن روح با مكح نيا هك اند نموده حيتصر با-تر هكـ رابطـه ني مقدمـه عنـوان به است، بوده سنت اهل از يبرخ انيم از پندار نيا شروع رسد يم نظر به بـر د-لـت حيصـر صـورت بـه يا هيـ آ ميركـ قرآن در است حيصح هك مينك انيب ديبا

مرتد قتل وجوب بر ياله تابك نيا به مياهبخو فقط ما اگر و نداردمرتد قتل وجوب امـا اسـت لكمشـ ،ميبگذار نارك را ضرورت هكبل و اجماع و اتيروا و مينك استد-ل

:رديگ قرار توجه مورد مطلب چند ديبا مكح نيا جهت ميرك قرآن به يمفسر اي هيفق چيه خيتار طول در ايآ :اول مطلب اساسا هك است مطلب نيا يايگو ارتداد مكح نيركمن عبارات است؟ ننموده استد-ل

اسـتد-ل مرتـد قتـل وجـوب يبـرا ميركـ قرآن به خيتار طول در ينظر صاحب چيهـ ا از يبرخ توسط قرآن اتيآ در املك دقت عدم از يناش تيذهن نيا .است ننموده ني

Page 63: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 62 يبـرا .اسـت نـان يا از گـر يد گـروه يعلمـ ضـعف و يبرخ ياطع مك اي و نيمخالف :گفت ديبا طلبم شدن روشن

مسـتحق مرتـد هكـ نمود استفاده توان يم بقره ةكمبار سورة 54 فةيشر ةيآ از .الفل مكباتخاذ مكأنفس ظلمتم مكإن قوم اي لقومه يموس قال وإذ« است؛ قتل جـوا الع فتوبـ از بعـد لياسـرائ يبنـ از يريثك »مكبارئ عند مكل ريخ مكذل مكأنفس فاقتلوا مكبارئ يإل

گـرفتن يبـرا طـور وهكـ به يموس حضرت رفتن و آنان بر غلبه و انيفرعون از نجات از بعـد و شـدند خـارج ديـ توح از و آوردنـد يرو يسامر گوسالة پرستش به الواح،

و ديـ ردك لـم ظ خـود به انحراف نيا سبب به شما فرمود آنان به يموس حضرت هكنياـ ا از مقصـود و .ديبرسان قتل به را خودتان و دينك توبه ديبا و نفـس شـتن ك »قتـل « ني

ازهـاق يعنـ ي يقيحق قتل همان مقصود هكبل ؛ستين يشهوان يهواها و نفس با مبارزه شـده مطـرح يتعـال و كتبـار خداوند ازطرف قتل مسئلة هك است روشن .است روح اتيـ آ و معجـزات همـه آن محظـة از بعد هم آن لياسرائ يبن ارتداد آن علت و است .بود ياله

يبـرا موضـوع هـود، ي قوم انيم در ارتداد ،او- شود؛ يم استفاده فهيشر ةيآ نيا ازـ ثان و اسـت قتل يامر نيچن مجازات و است قتل استصـحاب انيـ جر بـه باتوجـه ،اي مسـئلة و ميبـدان بتثا هم اسم عتيشر در را مكح نيا توان يم سابقه شرائع امكاحـ با فقـط رد،ينپذ را استصحاب نيا يسك اگر يآر .ميبگذار نارك را نسخ همـان بـه دي .است يافك مدعا بيتقر يبرا مقدار نيهم اما ند،ك تفاكا اول مطلب

بـوده خاص گروه نيا توبة اي قتل؛ هك است آورده 1يالمعان روح ريتفس در يآلوس حقهـم يف اما القتل هو توبتهم( )ع(يموس عتيشر در مطلق نحو بهمرتد توبة اي است )).ع(يموس عإليشر يف مطلقامرتد ال توبإل أو خاصإل يموسـ حضرت از لياسرائ يبن هك شده نقل )ع(يعل حضرت از فهيشر ةيآ ليذ در

حضـرت اسـت؟ يتيفيك چه به ما توبة هك ردندك سؤال )السم هيعل و آله و ناينب يعل(

.260 ص ،1ج ،المعاني روح تفسير. 1

Page 64: مجازات ارتداد

63 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

رسـانند قتـل به را يگريد دامكهر ردندك يپرست گوساله هك ينساك ديبا :فرمود يموس ةيـ ناح از هكـ نيا تـا رسـانند قتـل بـه را خـود فرزند و پدر و برادر يبرخ هك يطور به

1.دينك متوقف را ارك نيا هك آمد امر خداوند

يپرسـت گوساله درمورد فهيشر ةيآ نيا ميبگوئ هك است آن ماند يم يباق هك يا تهكن ارتـداد مكـ ح ،آن از تـوان ينم نيبنابرا و است يگروه و يجمع ارتداد ورددرم زين و

صـورت بـه دامكـ هر بر توبه هك فتوبوا نةيقر به توان يم يآر .نمود استفاده را يشخص مسـتق دامكـ هر ارتـداد يبـرا قتل وجوب مكح هك مينك استفاده بود، واجب مستقل .است قتل تحقاقاس يبرا موضوع يشخص هر ارتداد جهيدرنت و است

عن مكمن رتددي ومن« :بقره سورة 217 ةيآ ليذ در 2ريبك ريتفس در يراز فخر .بيدهيف نتم وهرك واف لئكفأو بطتح مالهمأع ن يفر¨ ايالدخĤالو لئأوكو ابحالنار أص مه ايفون هدبه الظفر عند قتلي أنه فهو ايالدن يف األعمال حبوط أما« :است آورده »خال و حسـنا ثنـاء - و نصـرا - و موالد¨ نيالمؤمن من تستحق و- به ظفري أن يإل قاتلي و در اعمال حبوط از مقصود يعني ،»نيالمسلم من راثيالم ستحقي - و منه زوجته نيتبـ با يدسترسـ عـدم بـا و شود شتهك ديبا باشد او به يدسترس چنانچه :است نيا ايدن دي

ـ نبا نيمـؤمن زين و ابندي ظفر او به هكنيا تا رديگ صورت قتال ياريـ و نصـرت را او دي .برد ينم ارث مسلمانان از زين و شود يم جدا طق بدون و قهرا او از او زوجة و نندك

اسـتفاده ايـ دن در اعمـال حـبط اطق از را امكاح نيا يراز فخر هك است روشن طهارت دائرة در را او قب هك ياسم و نيشهادت شامل يحت آن اطق و است نموده عيـ جم اعمـال حـبط بـا .شـود يم شمرد، يم محترم را او خون و داد يم قرار احترام و

اتيـ روا يبرخـ در .شـود يم ساقط اعتبار از است داده انجام عم و لفظا هك را آنچه )ص(اهللا برسول قيالتصد و اهللا إ- إله - أن شهاد¨« :است آمده )ع(صادق امام از معتبر

.شود مراجعه المنثور الدر تفسير به. 1 .مصر اول چاپ ،40 ص ،6 ج ،رازي فخر كبير تفسير. 2

Page 65: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 64 بـا هك است آن تيروا نيا مفهوم ،»ثيالموار و حكالمنا جرت هيعل و الدماء حقنت به رود يم نيب از ثيموار و حكمنا و ستين محقون گريد ،خون و دماء ،شهادت نيا نبود .شود يم يمنتف و

در منـاط هكـ ميـ دار يمتعـدد اتيروا :اند فرموده 1حيتنق در يخوئ محقق مرحومـ پ نبـوت و ديـ توح به شهادت اح،كن جواز و توارث و دماء حقن و اسم رمكـ ا امبري و نـد ك برگـزار حج يمسلمان چنانچه داده فتوا يطوس خيش جهت نيازا ديشا و .است حق فهيشر ةيآ نيا اطق و ميباش ما اگر و شود يم باطل هم حج آن شودمرتد سپس

.است يطوس خيش اب

حـبط ديـ بگو يسـ ك اگر :اول سؤال .ميده پاسخ سؤال دو به ديبا استد-ل نيا در يا مزمـه چيهـ و است ياخرو پاداش و اجر ازنظر اعمال بطن يمعنا به فقط اعمال

خداوند هك چرا است انصاف از دور نيا ميگوي يم جواب در ندارد، يويدن مجازات با ينـ يد رنگ هك يامور رساي و احكن زين و عبادات و روزه و نماز از اعم را اعمال همة داند يم يمنتف و باطل ،ارتداد سبب به را نبوت و ديتوح و اسم بر شهادت زين و دارد اسـت آن مطلـب نيا -زمة و دهد يم قرار آخرت در هم و ايدن در هم را آن بطن و .است يويدن ازاتمج همان يمعنا به ايدن در اعمال حبط ميبگوي هك

ياخـرو اجر هك كين اعمال شدن ساقط فقط اعمال حبط از مقصود گريد عبارت به حـبط هكـ بل اعمـال، بـر ياخـرو اجـر ترتـب عدم يعني حبط ميبگوي تا ست،ين دارد آنچـه و نداشته را يشهادت چيه و نداده انجام را يعمل چيه ايگو هك است آن يمعنا به گـر يد ،آن انتفـاء بـا و شـود يم يتلق العدمك زين است ودهب او احترام سبب نونكتا هك

ايـ دن نيهمـ در مجـازات اسـتحقاق يبرا موضوع احترام عدم نيهم و ندارد ياحترام ظهـور ا،يـ دن در اعمـال حبط اطق و فهيشر ةيآ ميريبپذ هم اگر گريد ريتعب به .است

ايـ و يمطـابق يمعنـا كيـ عنوان به را يويدن مجازات اصل اما ندارد قتل درخصوص

..84 ص، 3 ج ،التنقيح. 1

Page 66: مجازات ارتداد

65 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

قـرآن هك نندك يم ادعامرتد يبرا قتل وجوب نيمخالف و ميدان يم آن يبرا يعاد -زم د-لت به نه يا هيآ چيه و است نفرموده مطرحمرتد يبرا را يويدن مجازات گونه چيه

مخدوش امك را ادعا نيا استد-ل نيا و ندارد امر نيا بر د-لت يظهور نه و حيصر .ندك يم

الفوائد من لسم ما وفوات لوهيتخ ما لبطن« :است آمده 1الدقائق نزك ريتفس درـ ا و اسـت دهيـ فهم هيآ از را يويدن فوائد رفتن نيب از هم شانيا :»إليويالدن مزمـة ني نيچن ،دار دو هر در و آخرت و ايدن در عمل حبط يعني دارد يويدن مجازات با يعاد اتيـ روا در گـر يد محرمـات يبرخ اي و زنا و خمر شرب درمورد .دارد يعيوس يمعنا ارتـداد در فقـط ظـاهرا آخرت و ايدن در عمل حبط اما است آمده عمل حبط به ريتعب .دارد بر در را يآثار نيچن آن اطق و است آمده

متيف« است فرموده و دارد »موت« ديق ،فهيشر ةيآ نيا در هك است آن دوم سؤالو ورك هيدرصـورت آخرت و ايدن در اعمال حبط هك دارد نيا در ظهور د،يق نيا و »اف

فـر ك حالت با و باشد يباق او مردن هنگام تا ارتداد نيا و شودمرتد يشخص هك است حـبط سبب ارتداد مجرد هك مينك استفاده فهيشر ةيآ از ميتوان ينم نيبنابرا .برود ايدن از

.ستا ياخرو و يويدن آثار ترتب و اعمال

ديـ ق بدون را ارتداد و كشر مجرد ميرك قرآن اتيآ از گريد يبرخ در ،او- :پاسخنهم لحبط واكأشر ولو« فةيشر ةيآ مانند است، داده قرار اعمال حبط سبب مردن ا عـ مـ خـود يجـا در و .»عملـه حبط فقد مانيبالإ فركي ومن« گريد ةيآ زين و »عملوني انواك هـر هكـ يموارد نيچن در ديمق بر مطلق حمل قاعدة هك است ثابت اصول مباحث در آن جـه ينت و ندارد وجود يتناف نهايا نيب و ندك ينم دايپ انيجر دارد را مثبت عنوان دو

ردن عنـوان اما نموده، انيب رامرتد قيمصاد از مصداق كي بحث محل هيآ هك است مـ .ندارد متعال خداوند مقصود و مطلوب در يتيخصوص ،فرك حال در

.مدرسين جامعة انتشارات چاپ، 516، ص 1، ج كنز الدقائق تفسير. 1

Page 67: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 66 داشـته انيـ جر تواند يم ديمق و مطلق قاعدة مورد نيا در ميريبپذ هك برفرض ،ايثان هكـ يدرحـال باشـد داشـته را ياحتـراز عنـوان ديـ ق هك است يدرصورت نيا اما باشد،

توبـه سـپس شودمرتد هك يسك يعني است، توبه عدم از هيناك ديق نيا گفت توان يم .است امكاح نيا مشمول ندكن

ايـ دن در حبط عنوان گريد م،يده قرار ديق عنوان به را لماتك نيا ميبخواه اگر ،ثالثا درمرتـد هكـ دارد نيا در ظهور فهيشر ةيآ هك يدرحال داشت نخواهد ييمعنا و مفهوم داشـته تيفعل حبط عنوان هكنيا يبرا نيبنابرا شود، يم اعمال حبط مشمول ايدن نيهمردن هنگـام تـا مييبگو اگر و است توبه عدم و ارتداد ،كم تمام ميبگوي ديبا باشد مـ .داشت نخواهد ييمعنا ايدن در اعمال حبط گريد ردك يمكح او بر دينبا

:است آورده نمرتديال باب در 1خود المبسوط تابك در يسرخس نيالد شمس .ج .»نمرتـدي ال يفـ إليـ اآل ليق سلموني أو يلتعا قوله نمرتديال قتل وجوب يف ا-صل و« .است نموده استد-ل نمرتدي قتل وجوب يبرا فتح ةكمبار سورة از 16 ةيآ به شانيا

فـر ك اقسام افحش را ارتداد هكنيا از بعد 2األفهام كمسال در يثان ديشه مرحوم .د و قوبتع ثيح از فرك اقسام نيدتريشد و نيتر ظيغل و فرهاك نيتر زشت و نيبدتر ون « اسـت آنهـا به استد-ل آن ظاهر هك ردهك اشاره هيآ دو به دانسته امكاح مـي و درتـد ومن« ةيآ و »والĤخر¨ ايالدن يف أعمالهم حبطت كفأولئ افرك وهو متيف نهيد عن مكمنر من الĤخر¨ يف وهو منه قبلي فلن نايد الإسلام ريغ بتغي تيـ روا بـه سـپس »نيالخاسـ أو حصـان إ بعـد زنا أو مانيا بعد فرك ثث يحدإب -إ مسلم يمرإ دم حلي -« ينبو لـزوم هيـ آ دو از شـان يا هك است آن ظاهر و است نموده كتمس »نفس ريبغ نفس قتل .تاس ردهكن حيتصر گرچه است، نموده استفاده را قتل

.98 ص ،بيروت المعرفإل دار چاپ از دهم جزء، ط سرخسيمبسو. 1 .15/22، مسالك األفهام. 2

Page 68: مجازات ارتداد

67 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

در هكـ »القتل من بركأ الفتنإل« ريتعب از توان يم زين اعمال حبط اطق بر عوه .هـ وجـود قول دو هيآ نيا در فتنه به نسبت .نمود استفاده را مدعا هم است بقره 217 ةيآ

فـار ك هكـ ارتداد فتنة يعني .ارتداد به گريد يبرخ و اند نموده ريتفس فرك به يبرخ دارد اسـت دتريشـد مراتب به ،برگردانند نيد از را مسلمانان خواستند يم و بودند آن دنبال فتنه هك ريتعب نيا برطبق ).يحضرم( دارد اشاره آن به فهيشر ةيآ هك يشخص آن قتل از و بدتر يمعمول قتل كي از مراتب به ارتداد مصدر، نه است مطرح مصدر اسم عنوان به

نمـود؟ اسـتفاده رامرتـد قتل جواز ،ريتعب نيا از توان ينم ايآ .است تر حيقب و تر بزرگ قصـاص عنـوان بـه را قاتـل قتـل جـواز اعقيي و عق و شرعا يمعمول قتل كي اگر تيـ قابل توانـد ينمـ است تر بزرگ او از مراتب به هك ارتداد چطور باشد، داشته دنبال به

باشد؟ داشته دنبال به را جواز نيا هك باشد داشته

؛مينـ ك اسـتفاده ميخـواه ينمـ را قتل وجوب تيفعل فهيشر ةيآ از هك دينماي توجه قتـل اسـتحقاق يبـرا موضـوع هك دارد تيقابل و تواند يم ارتداد هك مقدار نيهم هكبل

ائمــة ايــ ومرتــد قتــل جــواز در )ص(امبريــپ مكــ هكــ دارد ياســتبعاد چــه .باشــد داشت توجه ديبا باشد؟ مهيرك نيا از متخذ مينك يم اشاره آن به بعدا هك )ع(نيمعصوم فتنـه ارتـدادها از يبرخـ هك ردك اليخ دينبا و است فتنه يارتداد هر هيآ نيا برحسب ،اسـت شـده فتنـه بـه ريـ تعب ارتـداد از فهيشـر ةيـ آ در هكنيا و رفتنهيغ يبرخ و است .دارد امر نيا يزشت عمق از تياكح

إنما« فةيشر ةيآ ؛نمود استد-ل زين قرآن از يگريد ةيآ به توان يم نهايا بر عوه .وزاءوني نيالذ جحارب الله و ولهسر ني ووعس ض يفقتلـوا ي أن فسادا الأر وا ي أولب صـ أو يديأ تقطعهم و ملهجن أرم فخ اي أون نفوض مالأر كذل مز لهيخ نا يفايلد و مله ر¨ يفخĤال ذابظ عالمـراد قـوم قـال و« است، آورده 2المبسوط در يطوس خيش 1» ميع

.33،مائده. 1 .الفقهيإل الينابيع سلسلإل از الحدود از 2 ج ،121 ص، الطريق قطاع تابك. 2

Page 69: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 68 يفـ نزلـت إلياآل ألن العقوبإل، بهذه عاقبهم مام-ا بهم ظفر إذا سم-ا عن المرتدون بها ،»ألـوانهم اصـفرت و أجـوافهم فانتفخـت فاستوخموها نإليالمد دخلوا ألنهم ن،يينيالعر امر امبريپ بمانند نهيمد در نتوانستند و شدند ضيمر سپس و دهيگرد مسلمان هك يقوم

از بعـد آنهـا فرستاد، آنها همراه شتربان كي با شتر كي و شوند خارج نهيمد از فرمود .دنـد يدزد را شـتر و شـتند ك را چوپـان آن و برگشـتند اسم از اما شدند سالم يمدت جهـت بـه را آنهـا و فرستاد آنها دنبال را نفر ستيب ماجرا از اطع از بعد )ص(امبريپ

ثيـ احاد درمـورد هكـ 1لصـول الجـامع التـاج تابك ةيحاش در .رساند قتل به ،ارتداد مـورد نيهمـ هيآ نزول شأن هكنيا است آورده هيقض نيا ركذ از بعد است )ص(امبريپ

.است خلفا و سلفا علماء جمهور نظر و است نمرتدي

137 ةيـ آ به )ع(نيرالمؤمنيام ،اتيروا از يبرخ برحسب هك است آن گريد ليدل .ز امـام از سـم -ا دعـائم تـاب ك در .اند نموده استشهادمرتد قتل مكح يبرا نساء سورة ديـ زي - انكـ « هكـ اسـت شـده نقـل نيرالمؤمنيام از بزرگوارشان پدران از )ع(صادق

إن :قـرأ ي ثم ستتابي أن ريغ من قتله الرابع ومي ناك فإذا بهيستتيل ثثا هكتر يعلمرتد ال و- لهـم غفـر يل اهللا نكـ ي لـم فـرا ك ازدادوا ثـم فرواك ثم آمنوا ثم فرواك ثم آمنوا نيالذ .»يسب هميهديل

وجـوب فه،يشر ةيآ از ينحو به حضرت هك است يروشن ليدل هيآ نيا به استشهاد اما نباشد، روشن ما يبرا استد-ل تيفيك است نكمم و اند نموده استفاده رامرتد قتل

دو از دارد احتمـال يآر انـد، دهيفهم فهيشر ةيآ از را قتل وجوب اصل هك است معلوم طـور نيهمـ و آخـرت در نه و ايدن در نه يعني دارد اطق هك ياله غفران عدم عنوان ةيـ آ هك شود گفته اگر و باشند نموده استفاده دارد، اطق هم آن هك ياله تيهدا عدم جـواب در سـت، ين قبـول مـورد ياشخاصـ نيچنـ توبـة هكـ دارد د-لت فقط فهيشر راچ دارد؛ وجود مزمه ،قتل مسئلة و توبه قبول عدم يعني عنوان نيهم نيب مگويي يم

.3/19، لصول التاج الجامع. 1

Page 70: مجازات ارتداد

69 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

را شـخص آن حال نيع در و نشود قبول يمجرم توبة هك ميندار را يمورد فقه در هك .ندينما واگذار خود حال به

در ميركـ قـرآن از ياتيـ آ ظهـور يادعـا يبرخـ هك است آن ادشدهي اتكن جةيتن نـاص ةيآ ديبا اي اند گفته مكح نيا به نيمنتقد هكنيا و اند نموده رامرتد قتل مجازات روشـن نظـر اهـل همة بر و است اجتهاد و فقاهت از دور ناص، يقطع خبر اي و باشدت اثبـات ،لاصو علم در مباحث نيتر ياساس از هك است يـظـاهر از اعـم ظـواهر حج از يكـ ي ،الفاظ اطق هك است ثابت نيياصول نزد در زين و است اتيروا و ميرك قرآن را مكـ حيتصر و نص نونكتا امكاح استنباط در يعالم چيه و است ظواهر قيمصاد بـه اسـتد-ل يجزمـ و يقطعـ صـورت به دينبا هرحال به است، ندانسته -زم مكح در و است لكمش استد-ل يبرا ييتنها به گرچه دانست، يمنتف رامرتد قتل بر ميرك نقرآ از -اقـل ميتوان يم باشند داشته مكح بر يواضح د-لت اتيروا چنانچه گريد عبارت به .مينك استفاده ديمؤ عنوان به اتيآ نيا

نـدارد يسـازگار يمكح نيچن با قرآن روح هستند يمدع هك يسانك :دوم مطلب :هك دهند پاسخ ديبا

اريبسـ قـرآن روح بـا ييآشـنا يادعا و دارند را يبزرگ يادعا نيچن چگونه .اوإل و اســت اســتد-ل وةيشــ از خــارج يمطلبــ نيچنــ اساســا و اســت بــزرگ و نيســنگ ميتـوان يم ما ،مقابل در و ستين اخذ قابل هك ديا نموده كتمس يزيچ به گريد عبارت به يلـ يدل ،روح بـه كتمس باألخره و دارد يسازگار مكح نيا با قرآن روح هك مينك ادعا .ستين نافع طرف چيه يبرا و روح يب است

يخـوب به مينك دقت است نموده مترتبمرتد بر ميرك قرآن هك يآثار در اگر .ايثان هشـت ميركـ قـرآن در .دارد يويدن ديشد اريبس مجازات استحقاقمرتد هك ميفهم يم :است شده ركذمرتد يبرا اثر

Page 71: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 70 و اسـت ارانك انيز جزء آخرت در .دوم اثر ؛آخرت و ايدن در اعمال حبط .اول اثر

.چهـارم اثـر ؛شود ينم واقع خداوند مغفرت مورد .سوم اثر ؛ستين او يبرا يراه چيهـ ؛»مانهميإ بعد فرواك قوما الله يهدي فيك« شود يم سلب او از ياله تيهدا قيتوف راث طانيشـ .هفتم اثر ؛دارد خلود جهنم آتش در .ششم اثر ؛شود يم جهنم در داخل .پنجم اثـر ؛نـد ك يم يطو-ن يآرزوها گرفتار را آنها و ندك يم آراسته آنها يبرا را زشت عملـ « استمرتد بر امتيق تا مردم همة و هكمئ و خدا لعنت .هشتم لئكأو مزاؤه أن جـ قـرآن ازنظر ارتداد هك دارد د-لت آثار نيا .»نيأجمع والناس إلكوالملائ الله نإللع هميعل .است بائرك اشد از زين و رهيبك گناه هم آن است، گناه

روح هكـ رفتيپذ توان يم ،يويدن يبرخ و ياخرو ديشد آثار همه نيا باوجود ايآ و يآزاد از هكـ يسانك ندارد؟ يسازگار مرتد يويدن ديشد مجازات استحقاق با قرآن ديشـد آثـار نيـ ا چگونـه نـد، يگو يمـ سخن گرانيد ديعقا و اركاف هرگونه به احترامـ ا برطبق گريد عبارت به نند؟ك هيتوج توانند يم را ارتداد ياخرو نـه ارتـداد ،اركـ اف ني قـع وا موضـوع تيصح نه و رديگ قرار يويدن مجازات يبرا موضوع هك دارد تيقابل يبشـر حق كي و ركف يآزاد عنوان به را ارتداد افراد نيا .ياخرو مجازات يبرا شدن نـه ،قبح نبود با و ندينما ريتصو آن در دينبا يقبح گونه چيه جهيدرنت و نندك يم مطرح را ارتـداد ياخرو يها مجازات جهيدرنت و ياخرو نه و دارد را يويدن مجازات تيقابل يحاشـ ياست چه گريد م،يريپذ يم نفسه يف را آن قبح ديبگوي راگ و شوند ركمن ديبا هم .دارند يويدن مجازات از

اسـت شده ركذمرتد بر ميرك قرآن در هك يديشد آثار نيب گفت توان يم نيبنابراـ پ از هكـ آنچـه و دارد وجـود يعـاد و يقهـر مزمة كي ،او يويدن مجازات و امبري از مستفاد تواند يم است شده واردمرتد قتل به نسبت )ع(نيمعصوم ائمة و )ص(رمكا

اسـتفاده ارتـداد اتيـ آ از را يا مزمه نيچن نانيا هك يمعن نيا به .باشد مزمه نيهم .اند نموده

Page 72: مجازات ارتداد

71 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

مرتـد، بـه نسـبت ميركـ قرآن در هك زنند يم اديفر هك يسانك از ديبا :سوم مطلب ميركـ قـرآن هكـ يرگـ يد حـدود ايآ ديپرس ،است نشده مطرح يويدن مجازات مسئلة مفسـد و محـارب و سـرقت و زنـا حـد ايـ آ د؟يـ ريپذ يمـ را فرموده انيب صراحت به بـا هكـ يسـان ك مسـلما د؟يريپذ يم است شده حيتصر آن به قرآن در هك را األرض يف

نيچن ،نندك يم اظهارنظر و زنند يم قلم بشر حقوق ةياعم و يآزاد قراردادن زيدستاو رنـد، يپذ يم را نهايا چگونه هك دهند حيتوض ستندين ركمن اگر و رندكمن زين را يحدود و زنـا از مراتـب بـه يزشـت و قـبح ازنظـر ارتداد هكنيا با شوند؟ يم ركمن ،مرتد در اما

.است بدتر سرقت

اسـتحقاق بـه يا اشـاره چيهـ ميركـ قرآن هك ميريبپذ هم اگر .اوإل :چهارم مطلب هك چرا سازد، ينم وارد مكح نيا به يا ضربه يمعن نيا اما ندارد،مرتد يويدن مجازات

مسـئلة در مكـ ح هزاران است، امدهين ميرك قرآن در هك است يفقه امكاح از ياريبس .است نشده ركذ ميرك قرآن در هك است ...و اتكز و نماز و حج

)ع(نيمعصوم ائمة و )ص(امبريپ مك از يجدا يقتيحق ،قرآن يبرا توان ينم .ايثان بـه )ع(نيطـاهر ائمة و )ص(رمكا امبريپ سنت به مراجعه بدون توان ينم .نمود ريتصوـ نزل ما للناس نيلتب ركالذ كيإل وأنزلنا« :فرمود قرآن .افتي دست قرآن قتيحق »هميإل است فرموده قرآن زين و رديگ صورت )ع(تيب اهل و )ص(امبريپ توسط قرآن انيب ديبا»مكآتا اوول مالرس مك ريتفس عنوان به )ص(امبريپ هك را آنچه يعني »فخذوهاي و ياله برحسـب اگـر نيبنـابرا .ننـد ك تيـ تبع مسلمانان ديبا ديفرما انيب يگريد عنوان هر بهـ بامرتد هك باشد فرموده )ص(امبريپ ،يثياحاد اي ثيحد آن بـه عمـل ،شـود شـته ك دي قـرآن هكـ )ع(نيمعصـوم ائمـة بـه نسـبت ،امر نيهم و است قرآن به عمل قتيدرحق بـه ريتعب و نيثقل ثيحد به توجه .ندك يم صدق ،هستند قرآن يواقع مفسر و اند ناطقـ ا برحسـب ند،ك يم روشن امك نظر و فهم اهل يبرا را مطلب »افترقي لن« ،ريـ تعب ني

عتـرت طـور نيهمـ و ندارد را شدن جدا تيقابل و ستين جدا عترت از يقيحق قرآن

Page 73: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 72 ،نيثقلـ ثيحـد براسـاس .نـدارد را شـدن جـدا تيقابل و ستين قرآن از جدا يقيحق

.است مردود و باطل س،كبالع و اتيروا به توجه بدون قرآن به استد-ل

اتيروا ومرتد قتل :دوم محور

نيـ ا ياجمـال صـورت به است -زم ،قرآن دگاهيد ازمرتد قتل لزوم يبررس از بعدمرتـد قتـل بـا مخالف هك يسانك .ميده قرار يبررس مورد اتيروا دگاهيد از را مطلب .دارند توهم اي شبهه چند اتيروا به نسبت هستند

و نادر ،داردمرتد قتل وجوب بر د-لت هك ياتيروا هك است نيا آنان توهم نياول چـون و دارد را واحـد خبـر عنـوان ،اتيروا نيا هك است آن توهم نيدوم .است مك آنان م،ينك عقء به مراجعه هك يهنگام است عقء يبنا واحد، خبرحجيت مهم ليدل .نندك ينم عمل واحد خبر به شتنك و قتل مانندمهمه امور در

:اول توهم از پاسخ اما

تـاب ك در .اسـت شـده مطرح مورد پنج در اتيروا و فقه درمرتد از بحث .الف حد در ،حدود تابك در و رث-ا تابك الذباحإل، و ديالص تابك اح،كالن تابك الطهار¨، واردمرتـد درمـورد تابك چند نيا در هك ياتيروا به ياجمال مراجعة انسان اگر مرتد،ـ مرتد در وارده اتيروا تعداد هك فهمد يم وضوح به ،ديبنما است شده سـت يب از شيب و سـت يب ،المرتـد حـد ابب 1يافكال تابك در ينيلك سم-ا ثقإل مرحوم .است تيروا هم فقهاء هك است حهيصح يها تيروا از اتيروا نيا ثركا هك است آورده تيروا سهـ ا .انـد نموده استد-ل وركمذ گانة پنج ابواب در نهايا همة به بـر عـوه هـا تيـ روا ني

ت در نيمحققـ يمبنـا هك يصدور وثوق ،يسند صحت يـرا اسـت واحـد خبـر حج .هستند ياجمال و يمعنو تواتر حد در اتيوار ديترد بدون دارند،

.7/256، الكافي. 1

Page 74: مجازات ارتداد

73 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

موضـوع كيـ در تيـ روا ده حداقل باوجود ،فقه در يگريد موارد در عظام فقهاء حـد در تيـ روا چنانچه و ت،يروا سه و ستيب به رسد چه اند رفتهيپذ را تواتر عنوان در مسـلم و واضـح يامر نيا و ندارد هم سند يبررس به يازين يحت گريد باشد تواتر .است فقهاء نزد

توجـه اتيـ روا از يبرخـ بـه تواند ينم اتيروا به استد-ل و استنباط در هيفق .ب موضـوع اگـر .دهد قرار يبررس مورد را موضوع به مربوط طوائف همة ديبا هكبل ندك

مينك يم برخورد طائفه چند به مينماي يبررس اتيروا در رامرتد:

:داردمرتد قتل وجوب بر د-لت ،حيصر صورت به هك ياتيروا .اول طائفة

المرتـد؟ عـن )ع(أباجعفر سألت قال« )ع(باقر امام از مسلم محمدبن حةيصح .الف توبـإل فـ إسمه بعد )ص(محمد يعل اهللا أنزل بما فرك و سم-ا عن رغب من فقال دفرمـو )ع(باقر امام 1»ولده يعل هكتر ما قسمي و إمراته منه بانت و قتله وجب قد و له

م از هك است يسكمرتدـ پ بـر هك را آنچه و نموده اعراض اس شـده نـازل )ص(امبري واجـب او قتـل و )است يفطرمرتد ( ستين قبول يشخص نيچن توبة هك نموده اركان

ـ او امـوال و شـود يمـ جـدا او از ارتـداد سبب به طق بدون قهرا او زن و است نيب .شود يم ميتقس او-دش

عـن رجع رجل يف« است دراج بن ليجم حةيصح هك باب نيهم پنجم ثيحد .ب فرمـود حضرت بود، برگشته اسم از يمرد ،»قتل إ- و تاب فإن ستتابي قال سم-اـ با ا- و چيهـ هك ردك توبه اگر ))ع(صادق امام اي باقر امام از( ـ ا در .شـود شـته ك دي ني

.است گرفته قرار حيتصر موردمرتد قتل استحقاق اصل ثيحد

.1 ح ،7/256، كافيال. 1

Page 75: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 74ر مسلم عن سألته« ):ع(اظمك امام از باب نيا از دهم ثيحد .ج قتـل ي قـال تنصـ« يمـ كح چـه شـود يحيمسـ يمسـلمان اگر هك سؤال نيا جواب در )ع(اظمك حضرت .شود شتهك ديبا فرمود دارد،

)ع(صـادق امـام از ديـ گو يمـ يسـاباط عمـار .است باب نيهم ازدهمي ثيحد .د و نبوتـه محمـدا جحد و سم-ا عن ارتد نيالمسلم نيب مسلم لك« :فرمود هك دميشن نبوت و برگردد اسم از هك يمسلمان هر ،»منه كذل سمع من لكل مباح دمه فان ذبهك مبـاح بشـنود او از را يحرفـ نيچنـ هكـ يسكهر بر او خون ،ندك اركان را )ص(امبريپ

.است

ـ بز نـام به يشخص درمورد عفوري يأب بن عبداهللا .هـ عـرض )ع(صـادق امامـ بـه عي إن« :فرمـود حضرت .دارد يامبريپ يادعا و است امبريپ هك ندك يم گمان او هك ندك يم

.برسان قتل به را او دارد ييادعا نيچن هك يديشن اگر »فاقتله كذل قولي سمعته

شده نقل هممرتد قتل وجوب مكح زين )ص(رمكا امبريپ از سنت اهل تبك در .وـ پ از 1الرسـول ثياحاد يف لصول امعالج التاج تابك در است نقـل )ص(رمكـ ا امبريـ و اهللا إ- إله - أن شهدي مسلم يمرإ دم حلي -« :فرمود هك ندك يم إ- اهللا رسـول يأن سـپس و »للجماعإل كالتار نهيلد المفارق و يالزان بيالث و بالنفس النفس :ثلث يحدإب .انـد نمـوده نقـل يترمذ و ابوداود و ينسائ و مسلم و يبخار را تيروا نيا :ديگو يم

يكـ ي هكـ است زيجا انسان شتنك مورد سه در فرمود )ص(امبريپ تيروا نيا برحسب رمـه كع از سـپس و است دهيگردمرتد و شده جدا خود نيد از هك است يسك آنها از و ديرسـان قتل به را برگشتند اسم از هك يگروه )ع(طالب يأب بن يعل هك ندك يم نقل هكـ اسـت ردهك نقل عباس ابن از مسلم حيصح از ريغ سنت اهل يثيحد تبك مةه زين

.18 و 17 ص ،3 ج، التاج الجامع لصول. 1

Page 76: مجازات ارتداد

75 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

نـد ك ليتبـد را خـود نيد هك يسكهر 1»فاقتلوه نهيد بدل من« :فرمود )ص(رمكا امبريپ .ديرسان قتل به را او )است ارتداد از هيناك(

او قتل جواز عدم بر د-لت و شده وارد مرتده زن درمورد هك ياتيروا :دوم طائفة يخـوب بـه اتيروا نيا .شود شتهك دينبا شودمرتد ،زن اگر هك است شده ديكتأ و دارد يامـر ،مرتـد قتـل وجوب اصل و استمرتد مكح از استثناء كي نيا هك دارد د-لت .مسلم است

درصـورت ،بائرنـد ك اصـحاب از هكـ يسـان ك دارد د-لت هك ياتيروا :سوم طائفة اشـد از هكـ بل رهيبك گناهان از ارتداد هكنيا در .هستند قتل به ومكمح ،رهيبك گناه راركت در نشود، شتهك اول بار در هم اگرمرتد دارند، اتفاق فقهاء .ستين يديترد است بائرك

اسـتد-ل اظمكـ امـام از يتيروا به مورد نيا در و شود شتهك ديبا چهارم اي سوم مرتبة .الثالثإل يف قتلوني بائركال اصحاب :فرمود هك نندك يم

سوم بار چنانچه شود، يجار حد او بر بار دو اگر يزان درمورد هك طور همان يآر اسـت، طـور نيهمـ قطعـا مسـئله هـم ارتـداد درمـورد شود، شتهك ديبا شود بكمرتـ ا بـه باب نيهم از پنجم ثيحد در دراج بن ليجم .اسـت نمـوده حيتصـر مطلـب ني

هكـ يتـ يروا برفـرض اگـر .نـد ك توجه هم جهت نيا به ديبا هيفق هك است آن مقصود اتيـ روا از نـوع نيا به ميتوان يم باز ،ميداشت ينم داردمرتد قتل لزوم بر حيصر د-لت .مينك كتمس راركت درصورت ولومرتد شتنك بر

ـ پ نبـوت و ديـ توح بـر شـهادت هكـ دارد د-لـت هكـ ياتيروا :چهارم طائفة امبريـ ا مفهـوم .اسـت ثيـ موار و احكـ ن صحت و دماء حفظ و حقن موجب )ص(رمكا ني

محقق مرحوم .است دماء حقن يانتفا با قمساو شهادت نيا نبود هك است آن اتيروا و دمـاء حقـن در را منـاط هكـ ميـ دار يمتعدد اتيروا است فرموده 2حيتنق در يخوئ

.6/261 ،هيثمي، الزوائد مجتمع. 1 .3/84، التنقيح. 2

Page 77: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 76 .اسـت داده قـرار )ص(رمكـ ا امبريپ نبوت و ديتوح به شهادت اح،كن صحت و توارث

او در دمـاء حقن سبب گريد ندك يم دايپ ارتداد هك يسك هك است آن ئفهطا نيا جةينت .شود يم يمنتف

ــة ــنجم طائف ــروا :پ ــ ياتي ــت هك ــر دارد د-ل ــوارد در هكــنيا ب نيرالمــؤمنيام يم .فرمودند يجار يافراد به نسبت رامرتد مكح )ع(طالبياب بن يعل

و شـد ينصـران ،انمسـلمان از يمرد هك است فرموده )ع(صادق امام :اول تيروا به حضرت آوردند، )ع(طالبياب بن يعل خدمت را او .انداخت خود گردن بر را بيصل از اگـر و مينـ ك يمـ فراهم را ازدواج لوساي ما ينك ازدواج يخواه يم اگر فرمودند او ارث تو به ما يبر ينم ارث ما از هك ينك يم ركف و يببر ارث يخواه يم ينصران كي حضرت .يآر گفت ،يا شده ينصران واقعا ايآ فرمود حضرت و رفتينپذ او م،يده يم

1.داد را او قتل دستور حضرت هنگام نيا در بر،كا حيالمس :گفت او بر،كا اهللا :فرمود

و دنديرسـ )ع(نيرالمـؤمن يام خـدمت يقـوم :فرمـود )ع(صادق امام :دوم تيروا ردنـد، ك خطـاب خـدا نعنـوا بـه را يعلـ يعنـ ي ،»ربنا اي كيعل السم« ردندك خطاب يگـودال سپس .رفتندينپذ آنها اما ،دينك توبه ديبا فرمود و ردك ديشد برخورد حضرت

يراهـ كيـ و يگـر يد گودال آن نارك در و ساخت روشن يآتش آن در و ردك حفر را آن در را آنها دارند، خود باطل اعتقاد بر اصرار آنها ديد چون و نمود جاديا دو آن نيب

2.دنديرسـ قتل به آنها هكنيا تا ردك روشن آتش گريد گودال در و نداختا دوم گودال .است ارتداد قيمصاد از غلو يمورد نيچن در هك شود توجه

بـود شـده ينصران هك ثعلبه يبن لةيقب از يمرد :فرمود )ع(صادق امام :سوم تيروا )ع(نيؤمنرالمـ يام دادنـد، شـهادت او هيـ عل يا عـده و آوردند )ع(نيرالمؤمنيام خدمت اسـم بـه مجـددا نكـ ل و يآر گفـت ؟يدار قبـول را شـهود نيا شهادت ايآ :فرمود

.18/163 ،الوسائل مستدرك. 1 .8 ح ،256 ، ص7 ، جكافيال. 2

Page 78: مجازات ارتداد

77 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

قطـع را تـو گـردن نـه يآ هـر يرفتيپـذ ينمـ را شـهود اگر فرمود حضرت گردم، يبرم يادعـا در هكـ شـد يم معلوم يردك يم بيذكت را شهود اگر هك يمعن نيا به ردم،ك يم

.نمك يجار تو بر رارتد م مكح ديبا و يهست اذبك هم خودت دوم

)ع(نيرالمـؤمن يام ومـت كح زمان در يموارد نيچن هك است آن اتيروا نيا ظاهر چيهـ و انـد نمـوده يجار رامرتد مكح يمتعدد موارد در حضرت و است شده واقع و يخـارج و خـاص ةيقضـ كيـ عنـوان بـه هـا قضـاوت نيا هكنيا بر ميندار يا نهيقرـ ا ظـاهر هكـ بل اسـت، بوده »واقعإل يف إليقض« اصطح به هكـ دارد د-لـت اتيـ روا ني سـنت اهـل تـب ك در .است بوده مصداق بر يلك مكح قيتطب مقام در )ع(نيرالمؤمنيام شتنك دستور بودند شدهمرتد هك يگروه به نسبت )ص(امبريپ هك دارد وجود يتيروا 1.شد اشاره آن به نوشتار نيهم در قب .فرمودند صادر را آنها

اسم درمرتد هك گرفت جهينت يروشن به توان ينم طوائف نيا مجموع از ايآ حال ارتـداد، مجـرد بـه و شـده واردمرتـد درمورد هك ياتيروا از ايآ است؟ قتل به ومكمح

ـ با او زوجـة و شـود ميتقس او ورثة نيب ديبا او اموال مسـئلة ،رديـ بگ وفـات عـدة دي شود؟ ينم استفاده يخوب به قتل وجوب

را اسـم ،او- يعنـ ي رنـد كمن زين را امكاح نيا رندكمن را او قتل هك يسانك هراظا و رنـد كمن را او زوجـة نونتيب مسئلة ،ايثان و شمرند ينم دماء حرمت و حفظ موجبـ با و بداننـد حـل ديبا را او حةيذب ،رابعا و رنديپذ ينم زين را او اموال ميتقس ،ثالثا دي را قتل وجوب فقط توانند ينم و شوند ركمن آمده فقه درمرتد يبرا هك يامكاح عيجم .رنديبپذ را هيبق و شوند ركمن

قتـل وجـوب هكـ مانـد ينم يباق يديترد ،متعدده طوائف نيا وجود با ،ما نظر به م نيد در يقطع و مسلم امكاح ازمرتدـ ا هك داشت توجه ديبا .است اس اتيـ روا ني زمــان خصــوص ايــ و حضــرت آن ومــتكح دوران و )ع(نيرالمــؤمنيام خصــوص از

.18 و 17 ص ،3 ج، الرسول احاديث في الصحاح لصول الجامع التاج به شود رجوع. 1

Page 79: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 78 مكـ ح كيـ مرتـد قتل وجوب هك شود داده احتمال تا نشده نقل )ص(امبريپ ومتكح امام مانند )ع(نيمعصوم ائمة از هكبل ؛بوده خاص زمان در منحصر يومتكح اي ياسيس

تاسـ آن از اشفك امر نيا است شده نقل )ع(ارض امام و اظمك امام صادق، امام باقر،ـ ا .اسـت امـت يق روز تـا مسـتمر يدائم مكح كي عنوان بهمرتد مكح هك اتيـ روا ني .اند فرموده انيب رامرتد مكح ،يلك قاعدة كي و هيقيحق ةيقض عنوان به

:دوم توهم از پاسخ اما

و رهيـ خط امـور در و اسـت واحـد خبـر ،مرتد قتل اتيروا است شده گفته هكنيا ندارد؛حجيت واحد خبر مهم،

و ياجمال اي يمعنو تواتر حد در ،»مرتد قتل وجوب« اتيروا هك شد روشن .اوإل .است قطع ديمف

واحـد خبـر حجيت در ميگوي يم جواب در ما باشد، واحد خبر هك برفرض .ايثان ،نيياصول و فقهاء اعاظم و فحول از يريثك ست،ين رهيرخطيغ و رهيخط امور نيب يفرق در فقـه، آخـر تـا فقـه اول از نيمتأخر و نيمتقدم از اعم هاءفق .دارند را هينظر نيهم خبـر بـه آن، ريـ غ و اسـات يس آن، ريـ غ و عبادات راموال،يغ و اموال دماء، ريغ و دماء در البتـه .دهـد يم امر نيا به شهادت يخوب به آنان يفقه تبك اند، ردهك عمل ثقه واحدت بحث در ،اصول خارج مباحث يـبحـث مـورد نيـ درا ليصـ تف بـه ،واحـد خبـر حج 1.دارد وجود نجانبيا تيسا در آن مباحث هك ميا نموده

اجمـاع « هكـ است نموده حيتصر يطوس خيش ،»مرتد قتل وجوب« بحث در .ثالثا امت همة اجماع هكبل ؛يسن و عهيش فقهاء اجماع تنها نه يعني ،»است آن بر اسم امت .دهـد يمـ قـرار يضـرور مكـ ح كيـ حـد در را يمكح نيچن ريتعب نيا .است آن بر

.16/1/1387 تاريخ 77 درس ،87 - 88 تحصيلي سال ،اصول خارج دروس. 1

Page 80: مجازات ارتداد

79 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

آن به و دارد وجود هم ياجماع نيچن هكبل ست؛ين خبر فقط مكح نيا مستند نيبنابرا .شود يم مهيضم

مباحـث در فقـه در م؟يـ دار يكـ م چـه رهيرخطيغ از رهيخط كيكتف يبرا .رابعا ياديـ ز اريبسـ اموال موارد يبرخ در و است مردم اموال به مرتبط هك اتكز و خمس

حجـم يبرا فيلكت نييتع ايآ است، شده استد-ل آحاد اخبار نيهم به شود، يم طرحمـ مسلم امر كي هك اتكز باب در ندارد؟ را رهيخط امور عنوان ،اموال از يميعظ يقرآن در و دهـم كيـ يمـوارد چـه در هكـ نيا و اتيخصوصـ و طشراي يا هيآ چيه در است .است شده ثابت واحد خبر با تنها و داردن وجود شود داده ديبا ستميب كي يموارد چه

تنهـا دهنـد انجام يمن در را خود يقربان نفر، ونيليم دو از شيب ديبا حج در هكنيا خـودش عنـوان بـه ثقه خبر به فقها هك است شده ثابت »يبمن إ- ذبح -« واحد خبر با

عـدم زيـ ن و نيمتقـدم خصوصـا فقهـا عمل ليازقب يگريد طيشرا هكبل نندك ينم عمله امور در يحت هك دارد يالكاش چه نيبنابرا است، مطرح معارض وجود بـاوجود مهمـ مرتد قتل اتيروا بحث محل فرض در و شود؟ عمل ثقه واحد خبر به يطيشرا نيچن

.است يطيشرا نيچن واجد

نندك يم اطياحت فقهاء اموال و فروج و دماء درمورد فقه در ديا دهيشن هكنيا .خامسا هكـ بل اند؛ نداده افتو اطياحت وجوب بر فقهاء از يريثك هك ميا ردهك اثبات خود يجا در ريـ حق نيا از يصناع حيتلق تابك به( اند، داده افتو ديشد استحباب و رجحان شدت به

).شود مراجعه

مستقل صورت به اجماع اي اتيآ ات،يروا طوائف اي اخبار، از كي چيه اگر .سادسا بـه نانياطم هيفق يبرا نهايا مجموع هك ستين يديترد اما باشد، اشتهند مدعا بر د-لت .آورد يم وجود به مكح

Page 81: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 80 است؟ يقانون يب رواجمرتد قتل ايآ :سوم محور

قـانون نقـض بـه مؤمنـان قيتشـو ايـ يقانون يب رواج ةمسئل ها نوشته از يبرخ در جـان بـا هكـ يماكـ اح ژهيـ و بـه يمكح هر ياجرا و اثبات هك اند آورده و شده مطرح ...است صالحه دادگاه در منحصر دارد ارك و سر ها انسان

:دارد وجود زين تهكن چند رابطه نيا در

و محـرز يسك ارتداد صالحه دادگاه در چنانچه ،سندگانينو نيا اعتقاد به ايآ .اول اصـل بـه افـراد نيا هك است آن ظاهر رند؟يپذ يم او درمورد را قتل جواز شود، ثابت نيچنـ بـه معتقـد هـم صـالحه دادگاه در موضوع اثبات برفرض و دارند الكاش مكح

.ستندين يمجازات

بـه نسـبت ارتـداد موضـوع احـراز از قبل يديتقل مرجع چيه و يهيفق چيه .دوم )هيـ عل اهللا رضـوان ( ينـ يخم امـام اگـر .ندارد را يا هينظر نيچن حق ،خود نزد در يسك شـان يا يبـرا موضـوع هكـ بود آن از بعد ،ادندد يرشد سلمان درمورد را ينظر نيچن بـه نسبت )قده(يرانكلن فاضل العظمي اهللا تيآ يفتوا طور نيهم و بود شده محرز امك بعـد و شد ترجمه رركم ،شخص نيا مطالب هك گرفت صورت آن از بعد »يتق رافق« .شد صادر ييفتوا نيچن موضوع، احراز از

اسـت شـده ركـ ذ خـود يجـا در هك يفراوان طيشرا با طيالشرا جامع هيفق كي ايآ كيـ هكـ اسـت آن از ريغ دادگاه ليكتش فلسفة مگر ايآ ند؟ك موضوع احراز تواند ينم

نـد ك يم خلق و جعل را يقانون و را يمكح دادگاه ايآ شود؟ محرز و روشن يموضوع و دنظريـ تجد و يبـدو گانـة سـه مراحل نيا ند؟ك يم اجرا و قيتطب را يقانون هكنيا اي دارد؟ يگريد تيخاص ،موضوع حيصح احراز از ريغ ايآ يعال وانيد

ايـ آ د؟يگوي يم صالحه دادگاه يدادگاه چه به شما هك است نيا ياصل سؤال .سوم هكـ اسـت؟ رصـالحه يغ ،دهنـد ينم مكح يبشر حقوق بندةيفر يشعارها مطابق چون

Page 82: مجازات ارتداد

81 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

دادگـاه هكـ نيا ايـ !د؟يـ بدان مخـدوش را ياسـم يها قضاوت ثركا ديبا صورت نيدرا يعنـ ي .اسـت قيمصـاد بـر يشـرع معتبـر نيقـوان قيتطب يبرا ستهيشا دادگاه صالحه،ـ ا هك است روشن .ندك قيتطب و عمل يشرع ضوابط و مقررات برطبق هك يدادگاه ني .رديگ يم انجام ادق و احسن صورت به هيفق دست به قيتطب

حيصـح و قيـ دق اريبسـ آن مصـداق و مورد به نسبت را خدا مكح و قانون ،هيفق مهـم يهـا منصـب از يكي ،قضاوت .است فقاهت شؤون از يكي نيا و ندك يم قيتطب

تيشرط هك يحد تا است طيالشرا جامع فقهاي و )ع(نيطاهر ائمة و )ص(اخد رسولـ مكـ ح برحسـب اسم در و است مطرح آن در اجتهاد توانـد ينمـ رمجتهـد يغ ،ياول .شود قضا منصب يمتصد

گـر يد عبارت به را؟ آن ياجرا اي دانند يم يقانون يب رواج را مكح نفس ايآ .چهارمـ ،او قتـل وجـوب ايـ آ آن؟ ياجرا نحوة اي دارند الكاش مكح به ايآ يالهـ قـانون كي مكـ ح ينفـ مسـتلزم چنانچـه ،ينونك بشر حقوق نيمواز و اسناد بر اعتماد ايآ ست؟ين

مـا زمانـة در ايـ آ سـت؟ ين قانون يقيحق نقض شود، خدا امكاح ياجرا از مانع و خدا حقـوق يزهايدسـتاو و يظـاهر يشـعارها نيا به و گذاشت نارك را ياله امكاح ديبا

و قـانون نيتـر مكـ مح و نيتـر مهم نقض در روش نيبدتر نيا ايآ آورد؟ يرو يبشر !ست؟ين ومرج هرج وةيش نيتر زشت

بـه قيتشـو ايـ اسـت حيصـح مينـ ك خدا نيد ياجرا به قيتشو را ها انسان ما اگر بــه را يآزاد هكــ بشــر حقــوق يجهــان ةيــاعم ايــآ بشــر؟ حقــوق يجهــان ةيــاعم

بـاألخره !نـد؟ ك نيتضـم را بشـر سـعادت توانـد يمـ ،ندك يم هيهد هم بازها همجنس نيـ ا نيب جمع و بشر حقوق يجهان ةياعم اي رنديبپذ را اسم ديبا اي نندگانك الكاشـ ا بـا مطـابق ينـون ك زمان در را اسم ديبا نديبگو اگر و ستين نكمم دو هيـ اعم ني هك است يسانك از تعجب .است اسم ينف ،قتيدرحق هم نيا ميگوي يم نمود، ريتفس بـه نسـبت را آنـان ،ينـ يد رتيـ غ يول نگرانند بشر حقوق ةياعم شدن ستهكش يبرا

Page 83: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 82 هكـ بل اوردهيـ ندر خشم به تنها نه هستند، آنان يها ييسرا اوهي به معترف خود هك يسانك البغـه نهـج 106 خطبـة در )ع(طالبياب بن يعل رمؤمنانيام .اند پرداخته آنان از دفاع به :ديفرما يم

»و ن قدترو ودهنقوضإل اهللا ع مون فتغضب! و نقض أنتمم ل مـذ كمائ تـأنفون آبـ! و كانت وراهللا أم كمليع ،ترد و نكمع ،ردتص و كمإلي ،ترجع كنتمإل فمن الظلمم ،كمنزلتم و تمألقي همإلي ،تكمأزم و تملمأس وري اهللا أمف ،يهمدلـون أيمعي ،اتهب يرون و بالشـ سـي .»الشهوات في

رســول اصــحاب انحــراف و ياســم امــت ســقوط اســباب در )ع(نيلمــؤمنرايام هكـ ديـ نيب يمـ يازطرفـ شـما اسـت، فرمـوده حق ريمس از نيد به آگاهان و )ص(خد و آثار بودن داريپا دنبال نكل و ديشو ينم نگران و شود يم ستهكش خداوند يها مانيپ

ـ ا اگـر و ديهسـت خـود آباء و گذشتگان نيقوان شـود سـته كش ييارخـد يغ نيقـوان ني و بـود شـما اريـ اخت در خداونـد دستورات هك ديبود يسانك شما .ديشو يم نيخشمگ ردند،ك يم رجوع شما به و شدند يم مند بهره شما از ،حرام و حل دنيفهم يبرا مردم را خـود امور زمام و ديا داده قرار نيظالم ارياخت در را خود منزلت و گاهيجا نونكا اما يراحتـ بـه هكـ يسانك د،يا داده قرار آنها ارياخت در را خدا نيد و ديا سپرده گانگانيب به

.ألهله إليفاك شار¨-ا يوف .باشند يم شهوات در ور غوطه و شوند يم بكمرت را شبهات

يحتـ ؛دارد وجـود يروشـن طيشرا و ضوابط ،حدود ياجرا يبرا اسم در .پنجم مانـد غافـل تهكن نيا از دينبا اما ؛است شده گرفته درنظر يطشراي نندهكاجرا به نسبت

لفكم مردم همة يعني ؛باشند مردم عموم ،يمجر هك ندك يم اقتضا مصلحت يگاه هك مسلمانان همة ،يالنب ساب ومرتد درمورد .شوند خاص مكح كي ياجرا به موظف و

نـزد درمرتـد هكـ بدانند همه هك است نيا آن فلسفة و هستند فيلكت نيا به مخاطب تا دارد را يمكح نيچن استحقاق هك است يزشت و قباحت يدارا آنقدر متعال خداوند

از مشروع دفاع و يبازدارندگ حالت يالنب ساب ومرتد مكح .شود همگان عبرت ةيما

Page 84: مجازات ارتداد

83 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

اسـت منطـق و عقـل بـا مطابق فروعش و اصول همة هك اسم و دارد را اسم انيك ندك اركان را آن ،شد محرز او يبرا آن تيحقان و نيد هكآن از بعد يسك دهد ينم اجازه .ندك اهانت باشد )ص(امبريپ كمبار وجود هك مقدسات نيتر مقدس به اي و

ـ ا ميبگوي هكنيا تا ستين اسم به گرانيد جذب مقصود به يمكح نيچن مكـ ح ني مسـلمانان هكـ يحصـن اسـت، حصـن كي هكبل است؛ اسم به گرانيد اقبال از مانع

ـ ا .نسـازند وارد لطمـه خـود نيـ د به خود لةيوس به و مانندب محفوظ انسـان مكـ ح ني وادار شـتر يب تأمـل و ركـ ف بـه را او و دارد يمـ باز نيد از خروج عيتسر از را مسلمان

راه نيهمـ از اسـم بـه زدن ضـربه يبرا خيتار طول در فارك ،گريد يازطرف و ندك يمـ ا متعـال ندخداو و اند نموده استفاده نيمسلم ارتداد مسـدود شـه يهم يبـرا را راه ني .است فرموده

،يالنبـ سـاب ومرتـد اعـدام مكـ ح و ترور يفتوا صدور -زمة هك اند گفته .ششم ...اسـت صـدر قيضـ و ترور و خشونت به فقاهت و تشيع و اسم چهرة ردنك مشوه ركـ ذ بـدون هـم آن نـد، ك يمعرفـ قيـ طر نيا از فقط را اسم بخواهد يسك اگر يآر

آن از يظـاهر كيـ اگـر گـر يد عبـارت به و دارد مكح نيا هك يطيشرا و اتيخصوص باشـد؛ داشته ي-زم نيچن است نكمم رد،يگ قرار غفلت مورد ،اتيجزئ ريسا و مطرح هكـ يموارد در و است مكحا عقل و منطق ،اسم در هك شود گفته تيبشر به اگر اماـ ب اهـل تـب كم برطبـق ،نيمسـلم انيـ م در خصوصـا دارد، سؤال يسك و عصـمت تي

آنان به مراجعه با تواند مي هك دارد وجود خدا ةيناح از ييها حجت و افراد )ع(طهارت اركان از سر باره كي به و ديورز عناد و ردكن نيچن نيا اگر دهد، پاسخ را خود سؤا-ت گرفتـه ظردرن او يبرا يمجازات نيچن رد،ك اظهار مردم انيدرم را خود اركان و درآورد .است شده

،ومـرج هرج استناد به هك نانيا و است ينيد ومرج هرج كي خود ،ارتداد قتيدرحقـ ا !انـد؟ ردهكـ ن توجـه قـت يحق نيا به چرا زنند يم قلم ومرتـد قتـل لـزوم مكـ ح ني

Page 85: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 84م صدر از يالنب سابموجب يزمان چيه در و است بوده مطرح نونكتا اس ردنك همشو حقـوق بـه نسـبت استعمارگر يشورهاك يادعا هك يزمان از ت،اس نبوده اسم چهرة يمـ كح نيچنـ بـه نسـبت ،شـد آغاز اسم با آنان مخالفت درواقع و شد مطرح بشرـ انگ و اغـراض با اعتراض نيا است؟ يمكح چه نيا گفتند و برآوردند اديفر يهـا زهي هكـ شـد يمنته نجايا به دارند نيد به نسبت هك يحيرصحيغ و سوء غاتيتبل با و آنان .دهند قرار رامتك و يآزاد و عقل با معارض را اسم امكاح

بـه روز كي .ميبخور را نيعناو نيا بيفر و مينك يباور ساده مسلمانان ما ديبا چرا بـا اسم نديگو يم گريد روز و ندارد يسازگار عقل با اسم امكاح نديگو يم يا بهانه .سازند يم مطرح را آن تيرعا عدم و يانانس رامتك يروز و است مخالف يآزاد

هم آن را يجزئ مكح كي دينبا قضاوت در گاه چيه هك است روشن خود يجا در -زم گـر يد عبـارت بـه و !ميدهـ قـرار قبح و حسن يبرا كم را، آن يظاهر جنبة كيـ با هكـ بل ؛باشـد مطـرح قـبح و حسـن مسـئلة خـاص مكـ ح كي متعلق در ستين دي

و ردكـ نگـاه را مجمـوع ديبا شود، گرفته درنظر كم نيا نوع به نسبت و درمجموع لمـس و دهيچشـ را نيـ د قحقـاي هكـ يشخص عناد و اركان چرا نمود، قضاوت گاه آن

عقوبـت اسـتحقاق اما د،يشمار يم محترم را شده اقامه او يبرا ناتيب و اتيآ و نموده را ديخورشـ ،روشـن وزر در يسـ ك اگر ايآ د؟يدان يم يرمنطقيغ و خشن يرفتار را او را آن بـا مخالفت و شهياند ينوع را ارتداد چرا د؟يهست قائل يارزش او يبرا ندك اركان اركان رقابليغ قتيحق اركان ينوع ارتداد د؟يا داده قرار ها شهياند رقابت عرصة عنوان به

.است

وارد ديبا مكمح استد-ل و احسن جدال و منطق با شهياند عرصة در هك اند آورده شـما نـد ك اركـ ان را روش نيهمـ يشخص اگر است نيا سؤال اما ؛است حيصح ،شد

ـ ا و شـود ركمن را واضحات يسك اگر رد؟ك ديخواه برخورد او با چطور او اركـ ان ني ،مرتـد انسـان نـد؟ ك يم يمكح چه مورد نيدرا عقل ،باشد داشته نيريسا يبرا يخطر

Page 86: مجازات ارتداد

85 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

موجـب )ايـ دن بـه حب و وهوس يهو يرو از اركان يعني( او مرض هك است يضيمر .شود مجازات يانسان نيچن ديبا و است نيد مجموعة و گرانيد به تيسرا

ب يإل ادع« فةيشر ةيآ به نندگانك الكاش ـ ليسـ بكر إل كبالح ظـإل مـعوالمنإل و سـالح ملهادجو يبالت ن يهسـ آ انـد، ردهك اشاره »...أح ـ ا انصـافا اي هـم مرتـد شـامل هيـ آ ني

اتيـ آ در هكـ انـد ردهكـ ن محظه ايآ ست؟يچ ارتداد اتيآ با هيآ نيا نسبت شود؟ يم رد،يگ ينم قرار ياله غفران و تيهدا مورد هك است يسكمرتد فرموده خداوند ،ارتداد

توانـد يمـ ،نمـوده برخـورد تنـد نيچن نيا او به نسبت خداوند هك يشخص نيچن ايآ هنـوز هكـ است يسك به مربوط هيآ نيا هك است روشن باشد؟ فهيشر ةيآ نيا مشمول

در هكـ يسـ ك امـا داد، قرار صراط در را او ديبا و نگرفته قرار ياله ميمستق صراط درـ ا مشمول گريد ،ندك يهو و عناد يرو از مخالفت بخواهد و است رب ليسب ةيـ آ ني قـرار فهيشر ةيآ مشمول وانت يم را است شده قتل بكمرت هك يسك ايآ .ستين فهيشر يعـاقل چيهـ نمك ينم ركف !ردك عمل ديبا قيطر سه نيا از يكي به قاتل با گفت و داد

ياديـ ز عـدة و است مردم يعموم شتارك دنبال به هك يسك هك دهد را معنا نيا احتمال .نمود رفتار متكح و احسن جدال و موعظه با او با ديبا ،رسانده قتل به را

يعقـوبت هكبل ست؛ين اسم به گرانيد جذب يبرامرتد مكح مينمود انيب تر شيپ توطئـة نيـ ا تيسرا عدم يبرا هم آن آنها، خود درون و نيمسلم خود به مربوط است نيد نيا تيجامع ديبا اسم يمعرف يبرا هك است آن مهم تةكن نكيل .نيريسا به فارك امـور در دخالـت و اخـق و علم و عقل جيترو ابعاد، همة در آن داشتن برنامه در را

.اسـت اسـم نيـ د يمعرف يها راه نهايا نمود، ركذ جامعه ريتدب و ياسيس و ياجتماع بمانـد خـود فرك بر آخر تا اول از هك ،ياصل افرك درمورد اسم هك دينك ينم انيب چرا ندارد؟ قتل وجوب يعني يمكح نيچن

Page 87: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 86 است؟ نيد وهن مكح نيا ايآ :چهارم محور

در كمـ هك است نيا سؤال ...است اسم وهن باعث فتاوا گونه نيا صدور اند، هگفت يبررسـ جداگانـه ديبا دامكهر هك دارد وجود احتمال چهار مورد نيدرا ست؟يچ وهن :شود

،نـه كام و ازمنـه عيـ جم در عالم عقء هك است وهن مصداق يعمل ميبگوي .الف :ميگوي يم فرض نيا در .اشدنب آنان نديآ خوش مورد و رندينپذ را آن

و ارديـ ليم كي مقدسات به شخص كي اهانت ،يانكم و زمان چيه در عقء .اوإل اهانـت مـورد مقدار هر و دانند يم مجازات مستحق را او و رنديپذ ينم را انسان ياند ايـ و انحراف موجب او اهانت اگر و دتريشد را او استحقاق باشد، تر مقدس ،اركان اي

فيتضع اي بيتخر درمجموع را نيد اصل بخواهد و شود دشمن استفادةسوء موجب .ننديب يم -زم او با را يتر يجد برخورد ،ندك

نداننـد، مجـازات مسـتحق را يالنبـ سـاب ايـ مرتـد هـم ءعقـ هك برفرض .ايثان اسـم در داخـل هكـ يسك ،شارع و نموده تخطئه مورد نيدرا را آنها ،شارع مگويي يم

بـر هكـ ياصل افرك اما و داند يم ديشد مجازات مستحق را گرددمرتد بخواهد و شده .داند ينم يويدن مجازات مستحق را بماند يباق خود فرك

يامـر نـد، ك تخطئـه را عقـء ،موارد يبرخ در تواند يم شارع هك يلك قاعدة نيا شـارع يآر .نـدارد يمخـالف چيهـ و دانـد يم را آن اصول و فقه به يآشنا هر هك است هكـ است عقء و عقل افتراق موارد از يكي نيا و ندك تخطئه را عقل مكح تواند ينم .است شده بحث آن درمورد ليتفص به اصول خارج مباحث در

نفرت آن از انسان نفس و نبوده انسان طبع مطابق هك باشد يعمل ،وهن كم .ب ننـدة ك سـب ومرتد مجازات از يانسان چيه طبع ،مگويي يم فرض نيا در .باشد داشته .است واضح نيا و ندارد تنفر ،انسان نيتر فيشر و نيتر كپا

Page 88: مجازات ارتداد

87 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

.نباشـد نيرمتـد يغ افـراد ليم مطابق هك است يقول اي عمل ميبگوي وهن اريمع .ج و اتيـ جزائ و عبـادات در اسـم امكـ اح از ياريبسـ هكـ اسـت آن فرض نيا جةينت

ديــبا يحتــ م،يبــدان موهــون را اتيــقاخ از يبرخــ يحتــ و اســاتيس و معــامت .مينـ ك يتلق وهن باعث و ميبدان گرانيد امور در دخالت را ركازمن ينه و معروف امربه .ميبدان وهن موجب را خدا راه در شهادت و جهاد ديبا

فرض نيا .باشد ينقل اي ،يعقل هيتوج هرگونه فاقد هك است يعمل ،وهن كم .د قتـل مكـ ح هك ميردك روشن بحث نيا در ما .باشد وهن حيصح يمعنا رسد يم نظر به

ومرتد دارد د-لـت آن بر هم ينقل ادلة و است يعقل روشن هيتوج يدارا يالنب ساب. اسـتحقاق موضـوع است، او از انسان وجود همة هك كمال و خالق اركان ،يعقل ازنظرـ تواند يم متعال خداوند هك ندك يم كدر ،عقل و است يويدن عقاب هكـ يانسـان يراب .نديب ينم آن در يقبح چيه ،جعل برفرض و ندك جعل را مكح نيا است او مخلوق

عقـل، دگاهيـ د از ايآ هك است نيهم بحث نيا در سؤال نيتر ياصل گريد عبارت به بـه ليـ تما ،ارتـداد مكح نيركمن از يبرخ ند؟ك يمكح نيچن تواند يم متعال خداوند

بـه ،يعقلـ امكاح در اتكم همة ميريبپذ برفرض اگر هك يدرحال دارند يمطلب نيچن مباحـث از يبرخ در هيعل اهللا رضوان ينيخم امام هك( گردد يبرم ظلم قبح و عدل حسن چيهـ عقل ،يالنب ساب اي ومرتد قتل وجوب مكح جعل در )دارند تأمل آن در ياصولـ ا و ندك ينم كدر و ريتصو را يظلم گونه چيه و يقبح خداونـد هكـ رديپـذ يمـ را ني ةيـ ناح از يظلمـ گونه چيه ردك يمكح نيچن چنانچه بشر يقيحق كمال عنوان به متعال و نـد ك يمـ كدر ،انكام و ثبوت مقام در عقل و حيصح است يمكح و است نشده او

،ينقلـ ادلـة برحسـب و رديپـذ يم را مجازات استحقاق اصل هم اثبات مقام به نسبت .است رمودهف انيب شارع هم را مكح نوع

يكـ ي عنـوان نيا هك است آن اند نموده غفلت آن از وهن عنوان در هك يمهم تةكن يجـا در .اسـت نهـا يا امثـال و هيـ تق و ضرر و اضطرار و حرج مانند هيثانو نيعناو از

Page 89: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 88 اگر مث .ندارد اعتبار قيمصاد همة و موارد همة در ينيعناو نيچن هك است ثابت خود الدم بلغت اذا« و ندارد ياعتبار گريد باشد مطرح خون و دم لةمسئ يدرمورد ه،يتق در يمـوارد مـث ندارد، تيموضوع موارد از يبرخ در عنوان نيا وهن درمورد .»إليتق ف است مطرح فارك و نيكمشر قتل هك يموارد و است مطرح فارك با غلظت و شدت هك واجـب گـر يد ،شـود نيد وهن موجب نيكمشر قتل اگر هك ندك ينم تفوه يهيفق چيه نيبنابرا .نندك يم قيتصد را آن يخوب به فقاهت به انيآشنا هك است يمطلب نيا و ستين

حـد در مـث يآر .نـدارد ياثر چيه عنوان نيا است، طور نيهم مسئله ،مرتد درمورد امـا نمود، ليتعط را آن موقت صورت به توان يم شود نيد وهن موجب رجم اگر رجم و فـار ك و است نيمنحرف و فارك با ديشد برخورد آن، تيماه و ذات در هك را يمكح

ـ ا به محدود توان ينم شود، يم آنان يدور و تنفر موجب و دارند ابا آن از نيكمشر ني .نمود عنوان

است؟ )ع(معصوم حضور به مشروط حدود ياجرا ايآ :پنجم محور

حضـور را يابتـداي ادجهـ و حـدود ياجـرا شـرط فقهـاء فحـول از ياريبس اند، گفته و اسـت تيواقع و قيتحق از دور مطلب نيا ما نظر به ،...دانند يم )ع(امام اي )ص(ينب ابوالصـح و 2سـر و 1ديـ مف خيشـ ماننـد قدماء از مشهور .است آن سكع ،قتيحق يمـ ك بـا و مبسـوط تابك در حايصر يطوس خيش و 5ديسع ابن و 4زهره ابن و 3يحلب و 2ارشـاد و 1قواعـد و 7ريـ تحر در حايصـر يحلـ عمه زين و 6إلينها تابك در هيتوج

.810 ،المقنعه .1

.260 ،المراسم .2 .421 ،الكافي .3 .436 ،النزوع غنيإل. 4 .548 ،للشرائع الجامع. 5 .301 ،النهايإل. 6

.2/242، تحرير األحكام. 7

Page 90: مجازات ارتداد

89 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

ديشـه و شـرائع ةيحاشـ در يثان محقق و 5دروس در اول ديشه و 4مختلف و 3تبصره جـواز و تيمشـروع به معتقد ،الرائع حيالتنق در مقداد فاضل و فهاماأل كمسال در يثان استفاده مخالفت سرائر در سيادر ابن عبارات يبرخ از يآر .هستند بتيغ زمان در آن البـارع المهـذب در فهـد ابن و المرام إليغا در يمريص مانند فقهاء از يبرخ و شود يم در يشفت دمحمدباقريس مرحوم هك يطور همان اما اند، نموده استفاده را مخالفت نيهم

اسـتفاده سـرائر تـاب ك آخر عبارات از است آورده 6بإليالغ زمن يف الحدود اقامإل رسالة تنها نه تابك آخر عبارات از و است نيموافق از مشهور مانند هم سيادر ابن هك شود يم

چـه بـه هكـ اسـت نيا سؤال .شود يم استفاده موافقت بر سيادر ابن اصرار هكبل جواز )ع(معصـوم امـام را حـدود ياجـرا شـرط ،فحـول از ياريبسـ هكـ شده ادعا يكمدرـ ن مختصر و شرائع در يحل محقق دانند؟ يم و نيمخـالف نـه اسـت نيمتـوقف جـزء زي

و يحلـ محقـق سـرهما، قدس )احمد ديس(يخوانسار محقق و يخوئ محقق مرحوم .اند شمرده نيمتوقف ازجمله را سيادر ابن

!هستند؟ يسانك چه شده ادعا هك يفحول نيبنابرا

هيف أجد -« :است آورده 7جواهر در است دوران فقاهت محور هك جواهر صاحب المتحقـق لعـل بـل نتحققـه لـم و سيـ ادر و زهـره يابن ظاهر عن يكحي ما -ا خفا .»خفه

.1/525، قواعد األحكام. 1 .1/352، األذهان إرشاد. 2 .90، تبصره. 3 .4/478، الشيعإل مختلف. 4 .2/47، الشرعيإل الدروس. 5 .144 ، صرسالإل إقامإل الحدود في زمن الغيبإل، شفتي. 6 .394 ص ،21 ، جاألحكام جواهر. 7

Page 91: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 90 دارد؟ يسازگار بودن رحمت امبريپ بامرتد قتل وجوب مكح ايآ :ششم محور

دارد؟ يتناسب چه رحمت امبريپ نيمواز با فتاوا گونه نيا هك اند گفته

و اسـت يفقه استد-ل اعتصن و اجتهاد شأن از دور يعبارات و ريتعاب نيچن .اوإل خداونـد اگـر مبگـويي هكـ اسـت آن مانند لماتك نيا .است شعار كي به هيشب شتريب عـذاب امتيق در را يا عده و است ردهك خلق را جهنم چرا پس است نيالراحم رحمأ بـت يغ زمان هم و حضور زمان به نسبت هم را ياله حدود همة ديبا اساسا و ند؟ك يم .ميشو ركمن

مرتـد مكـ ح افـراد از يبرخـ بـه نسبت )ص(امبريپ زمان در خيتار برحسب .ايثان ةيـ آ ننـد؟ ك يم هيتوج )ص(امبريپ رحمت با چگونه را عمل نيا 1،شد يجار قتل يعني

از بعـد رامرتد ايآ نند؟ك يم ريتفس چگونه را »نهميب رحماء فاركال يعل أشداء« فةيشرـ ا اسـت روشن هك دانند يم نيمؤمن و نيمسلم در داخل ،ارتداد ايـ آ .سـت ين نيچنـ ني ست؟ين افرك از تر پست و بدترمرتد ،قرآن فرهنگ ازنظر

او بـا برخـورد عـدم و است نيمسلم نوع يبرا رحمت موجبمرتد شتنك .ثالثا فـرد و خـاص شخص به نسبت را رحمت چرا .است نيمسلم جامعة خسران موجب

انـد؟ ردهكـ مطـرح نيـ د خـود از و گـران يد از نظـر قطـع بـا لمستق صورت به نيمع يبـرا اسـت رحمـت او انـد، ننمـوده ريتفسـ درسـت را رحمـت امبريپ گريد عبارت به

.جداگانه و مستقل صورت به فرد هر يبرا نه مردم، نوع و تيبشر مجموعة

منـابع از ديگر برخي و 19 و 18 ص ،3 ج ،)ص(الرسول حاديثأ في لصول الجامع التاج كتاب به. 1

.شود مراجعه تاريخي

Page 92: مجازات ارتداد

91 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

:ركتذ چند

ـ اد در و نداشته اسم به اختصاص ارتداد مكح .اول بـوده رحمطـ هـم گـر يد اني تكأشـر لـئن كقبل من نيالذ يوإل كيإل يأوح ولقد« فةيشر ةيآ از مطلب نيا .است

د-لـت هم بقره ةكمبار سورة از 54 فةيشر ةيآ زين و .شود يم استفاده »كعمل حبطنيل را لقتـ اسـتحقاق ،يموسـ حضـرت قـوم در ارتـداد م،يرك قرآن حيتصر طبق و دارد و نـدارد اسم مقدس نيد به اختصاص ،ارتداد يفريك امكاح نيبنابرا .داشت دنبال به ،نيـ د از يسك هرگاه زين تيحيمس و تيهودي مانند گريد مذاهب و انياد از يبرخ در 1.شود يم مجازات و شده محسوبمرتد و ديآ يم شمار به افرك گرداند يرو

نشـده اظهـار هكـ يمـادام تا يباطن ارتداد هك دشو يم استفاده ادله مجموع از .دوم يعلنـ او اركان و شود اظهار هك يهنگام يآر .ستين قتل وجوب يبرا موضوع ،است .شود يم قتل به ومكمح شود

يدرصـورت مرتـد ياخرو و يويدن امكاح هك شود يم استفاده ميرك قرآن از .سومـ ما بعد من« ندك اركان سپس و ندك دايپ اسم به علم و يآگاه ،شخص هك است نيتب مكيـ تحر و سـوء غـات يتبل اثـر در ايـ و باشـند نيد در كشا هك يسانك نيبنابرا ،»له از يبرخـ هم موارد نيا در البته .هستند يمستثن مكح نيا از شوند نيد ركمن ،گرانيد

ـ با خـود محل در هك دارند تأمل فقهاء ل صـورت بـه دي مرحـوم .شـود يبررسـ مفصـ سـن بـه تـازه هكـ يجوانان :اند فرموده ياستفتاي در )قده(يرانكلن فاضل العظمي اهللا تيآ

بر رامرتد مكح توان ينم نندك يم دايپ را كشا عنوان اسم به نسبت و رسند يم بلوغ .داد مهلت آنها به ديبا هكبل ؛نمود يجار آنها

نـژاد يهـودي نمسـيحيا بـه اي نامه جديد، عهد ؛13فصل مثني، توريإل سفر قديم، عهد به شود رجوع. 1

.32 تا 26 جمله ،10 بند عبرانيان،

Page 93: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 92 مفصـل است يبحث ر؟يخ اي دارد ريتأث او يويدن آثار رفع درمرتد توبة ايآ .چهارم

است آن بر ما فرض نوشتار نيا در .است دهيگرد مطرح يريتفس و يفقه تبك در هك يعنـ ي دارد، را قتـل اسـتحقاق نـد كن توبه خود ارتداد از و شودمرتد يشخص اگر هك

.مينمود مطرح قنيمت قدر درمورد را بحث

نـدارد ديتقل مرجع مكح و افتو به ازين يبدو و يفقه ازنظرمرتد قتل لزوم .پنجم را مكح نيا تواند يم يشرع و ياول ازنظر دينما برخورد مرتدي با يمسلمان چنانچه و

ـ سـمع لمـن مبـاح دمه فإن« :است آمده يساباط عمار تيروا در .سازد يجار ،»كذل است آن اطياحت يآر ند،ك يجار را مكح نيا است مجاز بشنود را ارتداد هك يسكهر .باشد طيالشرا جامع مجتهد نظر با هك

خـود ياصـل فـر ك بر هك يسك نيب ومرتد نيب يفرق چه هك ردك توجه ديبا .ششم فـر ك در اسـتمرار هكـ يافركـ به نسبت قتل عقوبت اسم در چرا و هست بماند يباق تـن بـر را اسـم لباس هك يسك هك است نيهم در مطلب نيا سر .ستين مطرح دارد را اسـم بـا جنـگ اعـم ارتداد، اظهار با دهد قرار مسلمانان يرةدا در را خود و ندك

در اسـتمرار هكـ يافرك برخف شود، تند برخورد او با ديبا هك است يعيطب و نموده .دارد فرك

:اسـت آمـده مرتـد قتـل وجوب ساختن مخدوش يبرا لماتك از يبرخ در .هفتم ...دارند نظر اختف ،نيد يضرور فيتعر در علماء

:ميگوي يم جواب در

استد-ل به يازين و باشد يسن و عهيش اتفاق مورد هك است آن نيد يضرور .اوإل .نباشد آن صحت بر اجماع يحت

در وارده اتيـ روا در امـا باشـد اخـتف يضـرور يمعنـا در هكـ برفرض .ايثان ؛امبريپ تنبو اركان و اسم از خروج .الف :شده انيب وضوح به مورد دومرتد موضوع

Page 94: مجازات ارتداد

93 لنكراني پاسخ محمدجواد فاضل

خـدمت را قيزنـد يمـرد هكـ اسـت آمـده اتيـ روا از يبرخـ در .معـاد بيذكت .ب او شـتن ك بـه امر حضرت بود، نموده بيذكت را امتيق او هك آوردند )ع(نيرالمؤمنيام

.فرمود

و اسـت شـده يتلقـ ارتـداد اسباب از معاد اركان زين و امبريپ نبوت اركان با-خره به يضرور عنوان گريد عبارت به و رنديبپذ رامرتد مكح ،موارد نيهم در ديبا -اقل از يبرخـ اگـر و است قيمصاد به دنيرس يبرا فقط و ندارد تيموضوع ،خود يخود مـورد آن در قتـل مكح هكنيا در گريد باشد روشن و محرز اتيروا قيازطر قيمصاد ايـ نـد ك صـدق يضرور عنوان قيمصاد نيا بر خواه ست،ين يديترد شود يجار ديبا .ندكن

انتقـاد هـا حوزه جيرا ياجتهاد وةيش به هك ديآ يبرم نيچن شبهات يبرخ از .هشتمـ با متون ريتفس علم و يشناس جهان و يشناس انسان يمبان از يبرخ برحسب و دارند دي ايـ اسـت حيصح ييادعا نيچن ايآ هكنيا در .ردك يزير هيپا اجتهاد در را يديجد وةيشـ ا در ما هك آنچه .است -زم يگريد ثبح و مستقل مجال ر؟يخ ـ ا آورده نوشـتار ني مي

مكـ ح در يديـ ترد چيه اساس نيبرا .است تيروحان سالة هزار ياجتهاد وةيش برطبقـ ا و اسـت رموقتيغ مكح كي عنوان به مكح نيا و ستينمرتد قتل وجوب نيچنـ ني

ـ ن را جنبـه نيا تواند يم اگرچه ؛باشد محض ياسيس هك ستين وةيشـ .شـد با داشـته زي جـز يزيـ چ آن جـة ينت و اسـت نيـ د امكاح از يريثك رييتغ مستلزم ،يبرخ يشنهاديپ

اندراس گريد عبارت به و ستين بشر دست ساختة نيقوان به بردن پناه و نيد اضمحل .دارد دنبال به را )ع(نيطاهر ائمة فقه و تيب اهل آثار

يطشراي در طيالشرا جامع هيفق اگر هك ميدان يم مفتوح را بحث نيا خاتمه در .نهم آن ياجـرا عدم اي آن ريتأخ در مصلحت ،مرتد درمورد خداوند مكح اجراء به نسبت ابتـداء از واقعـا اگـر هكـ ( نـد ك دايپ ياديز قيمصاد عنوان نيا هك يموارد در اي بداند آن توقـف دسـتور تواند يم ايآ )ندك ينم دايپ تحقق فرض نيا شود اجرا يمكح نيچن

Page 95: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 94 )ع(نيرالمـؤمن يام هكـ اسـت آمـده حدود ياجرا اتيروا از يبرخ در ر؟يخ اي دبده را

نيعـ در نم،كـ ليتعط را آن توانم ينم هم من باشد ثابت يحد يمورد در اگر :فرمود اعـم و شـمرده مغتـنم را فرصت و دارد يشتريب دقت و تأمل به ازين بحث نيا حال ،يفقهـ مسـائل در يتخصصـ است يزكمر هك )ع(اطهار ائمة يفقه زكمر هك مينما يم

ـ ا در مناظره و بحث يآمادگ هكـ يپژوهـان فقـه و شـان ياند نيـ د و دارد را موضـوع ني نند،ك دنبال يغرب تيتما و ياسيس يها جنجال و جار از فارغ را بحث نيا بخواهند

.بپردازند موضوع به قيطر نيازا توانند يم

روشـن ومرتـد مكـ ح از دفـاع يبرا است يمختصر آمد نوشتار نيا در هك آنچه قـت يحق فهم در را همه خداوند .دارد يتر عيوس مجال به ازين آن يليتفص بحث است .اهللا انشاء .ديبفرما موفق آن به عمل و نيد فهم و آن به عمل و

يالهد اتبع من يعل والسم

]1390 آذر 22[ 1433 ينيحس يتاسوعا

يرانكلن فاضل جواد محمد قم،

Page 96: مجازات ارتداد

مجازات نقد ةرسال

ومرتد النبي ساب

Page 97: مجازات ارتداد
Page 98: مجازات ارتداد

1النبي ساب ومرتد مجازات نقد رسالة

گفتار پيش

حيمالر حمنالر اهللا بسم لنكراني فاضل محمدجواد شيخ آقاي جنابمعليكم س

مـرا دعـوت اينكه از .شد واصل ،ايميل ازطريق شما 1390 آذر 22 مورخ ةمرقوم النبـي ساب ومرتد بودن مهدورالدم و قتل حكم دربارة طلبگي بحثي در شركت براي

و موضـوع بيشـتر ايضـاح ،علمـي ةمباحثـ ايـن ةثمر اميدوارم .كنم مي تشكر پذيرفتيد تـرور حكـم بـه مـن اعتراضـي نامة به شما پاسخ نقد 2.باشد حقيقت به بيشتر تقريب

.1390بهمن 13سايت محسن كديور و جرس، وب. 1

. انـد داده صـيقل را متن خود تذكرات با و خوانده فضل اهل از جمعي را رساله اين نخست ويرايش. 2 دكتـر ين،آرمـ محسـن دكتـر فنـائي، علي دكتر آقايان مفصل پيشنهادات و انتقادات از نخست درجة در. ام بـرده اسـتفاده اشكوري يوسفي حسن و مجاهدي محمدمهدي دكتر هوشمند، حسين دكتر پايا، علي حسـن دكتـر -هيجـي، كـريم دكتـر بازرگـان، عبـدالعلي مهنـدس آقايان و عبادي شيرين خانم سركار

.دندگذار درميان نگارنده با اي ارزنده نكات نراقي آرش دكتر و كمالي حسين دكتر فرشتيان، بهـرة نخسـت، ويـرايش انتشـار از پس مدرسي سيدحسين دكتر محترم فاضل دقيق هاي سنجي نكته از

انتشـار از پـس را حقـوقي دقـائق برخـي نيـز حقـوق دكتـري دانشجوي پوركرماني كيان. بردم فراوان اسـت بـديهي . كـنم مـي تشـكر صـميمانه ايشـان تـك تك از. گذاشت درميان نويسنده با اول ويرايش

.است نگارنده عهدة به همگي رساله هاي كاستي ئوليتمس ازقبيـل اصـطحاتي و بگويم سخن مصطلح اجتهاد و سنتي فقه درچهارچوب ام كوشيده رساله اين در

عمد به نگارنده. است رفته كار به چهارچوب اين درحجيت و عقل حكم عق، بناي اثبات، يقين، قطع، چهـارچوب بـا كـه فقـه اصـول در خود مباني برخي نيز و شناختي سانان و شناختي معرفت باورهاي از

.است نياورده ميان به سخني ا-مكان حتي است، متفاوت يادشده

Page 99: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 98 اهميـت رو آناز ،ترور آن انجام از شما شادماني ابراز و پدرتان مرحوم سوي از صادره اتكـا بـا نامـه اين در من 1.دارد قائل علميه هاي هحوز در سفانهأمت انديشه اين كه دارد يعنـي )ع(بيـت اهـل مكتب در اجتهاد مباني و علوي ةسير نبوي، سنت كريم، قرآن به ،نخسـتم نامـة بـه پاسـختان در شـما اصـلي مـدعيات نقد بر عوه »رحماني اسم« و سـنتي اسـم چـارچوب در حتي شما توجيهات پايگي بي و هادل ناتمامي كوشم مي

ـ قضـية در را دفاعتان غيرقابل احتياطي بي و مصطلح، اجتهاد سـازم عيـان ،دمـاء ةمهم. :از عبارتند گيرد مي قرار نقد مورد نامه اين در كه شما اصلي مدعيات .هستند مهدورالدم ،النبي ساب و )فطري(مرتد :دوم و اول و )التوبـإل عـدم و ا-سـتتابإل بعـد ملـي مرتد و مطلقا فطري(مرتد :چهارم و سومهستند القتل واجب النبي ساب.

و اسـم وهـن باعث كه احكامي و فتاوا نقد منظور به و سو يك از مردم جان اهميت دليل به نامه اين. 1

نگاشـته تفصـيل بـه آينده، در احكامي و فتاوا چنين تكرار از پيشگيري نيز و ديگر ازسوي شود مي تشيع و مختــاري محمـد فروهـر، پروانـه و داريـوش ازجملـه دگرانديشـان از جمعـي 1377 سـال در. شـد

هـاي اعميـه برخـي در ترورهـا اين. شدند ترور اطعات وزارت مأموران دست به پوينده محمدجعفر الشـرايط جـامع مجتهـد سـه حكـم به اسمي جمهوري سيماي در شده پخش توجيهات و شده منتشر .بودند كرده صادر احكامي چنين مقتولين، پنداشتن األرض في مفسد ومرتد دليل به كه شد، داده نسبت و است حرام اسم در ترور« كردم تصريح و اعتراض احكام اين مشروعيت به شدت به زمان آن در من روحانيـت ويـژة غيرقانوني دادگاه» .كند صادر شرعي فخ حكم چنين تواند نمي مرجعي و فقيه هيچ حـبس مـاه شـش به اسمي جمهوري كارنامة نقد دليل به و زندان سال يك به اعتراض اين دليل به مرا كوشش به روحانيت، ويژة دادگاه در كديور محسن دفاعيات: آزادي بهاي به بنگريد. (كرد محكوم ديگر )1379 تير پنجم، چاپ تهران، ني، نشر رودي، زهرا عـالي ديـوان قاضي دادگاه، آن مطيع قاضي است، كشور كل دادستان اكنون غيرقانوني دادگاه آن رئيس مركـز رئيس سيما چراغ برنامة كنندة توجيه هشتم، مجلس نود اصل كميسيون رئيس آن دادستان كشور، ... .و قضائيه قوة رئيس مشاور اسمي، انقب اسناد شـده نقـد نيـز احكـامي چنـين فتـاواي صدور د-يل احكام، گونه اين به اعتراض بر عوه نامه اين در

اسـم بـه اعتـراف ضمن تقي رافق دهد مي نشان كه شده منتشر مستنداتي اخيرا اينكه به باتوجه. است دقص كرده تصريح و كرده عذرخواهي احساساتشان دارشدن جريحه دليل به مسلمانان از دادگاه در خود پرونـده ايـن . يابد مي ديگري ابعاد شده، انجام ترور ،)ببينيد را پيوست( است نداشته را اسم به توهين .داشت خواهد ادامه صادره حكم مستندات پيرامون تفحص و است مفتوح

Page 100: مجازات ارتداد

99 گفتار پيش، النبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

.مطلقا است شرع حاكم ،فتوا طشراي جامع مجتهد هر :پنجمت اجمـاع ،مرتد بودن مهدورالدم و قتل وجوب حكم :ششم ديـن ضـروري و امـ معنـوي و لفظـي متـواتر هسـتند صـحيحه اكثـرا كه حكم اين بر دال روايات و است .باشند مي

و حقوقـدانان علميـه، هـاي هحـوز طـب و فضـ از مـا هـاي بحث خوانندگانر و نخوت از جوان نسل ويژه هب ،دانشگاهيان ـ فقاهـت لبـاس در تكبـ آزرده شـدت هب

و مقدمه يك بر را طلبگي اي مباحثه متواضعانه و 1نهم مي وا را شما تعريضات .هستند .كنم مي متمركز خاتمه يك و بخش ده

:است ذيل شرح به رساله اين بخش ده رئوس

از يكـي توسـط كـه اي نامـه در. اسـت گرديده واصل اينجانب به هايي نامه اخيرا«: ايد فرموده مرقوم. 1 اشـكا-ت و علمـي نكـات از برخي به دارد، آثاري تأليف، در و است حوزوي سوابق داراي كه ديافرا و اسـت قديمي و كهنه اشكا-ت همان و نيست جديدي مطالب كه شده اشارهمرتد قتل حكم بر فقهي تـر جـدي بحـث، تا آوردند مي بحث ميدان به را جديدي و تازه نكات ايشان كه بود آن اينجانب انتظار در ديـدم مناسب نيست، مستقل صورت به نامه هر پاسخ براي مجال اينكه از اعتذار ضمن. گردد مطرح ».دهم پاسخ كلي جواب يك

مـن نامـة يكـي ايـد، كـرده دريافت سرگشاده نامة دو تنها شما كه دهد مي نشان موجود اسناد و مدارك كامـل متن كه 1390آذر 9تبريزي مورخ ايگون مستعار امضاي با اي نامه ديگري و 1390 آذر 7 مورخ انـدازة بـه اگـر . ايـد داده پاسـخ متكبرانـه لحـن اين با مرا مشفقانة نامة .است شده درج پيوست در آن

حييـتم وإذا: خورديد برمي اي آيه چنين به احتما- داشتيد، الفت مجيد اهللا كم با نوري محدث مستدركيبا شيء كل علي كان اللـه إن ردوها أو منها سنبأح فحيوا بتحيــإل سـشـما بـه هرگـاه «) 86 النسـاء ( ح حسـاب خداونـد ! گوييـد پاسـخ گونـه همـان به) -اقل( يا بدهيد؛ آن از بهتر را آن پاسخ گويند، تحيت ».دارد را چيز همه هـاي سال در) عليه اهللا رضوان( پاياني احمد شيخ مرحوم مكاسب سطح عمومي درس در نگارنده با شما آمـده گونـه اين اهللا آيت حضرت رساني اطع پايگاه زندگينامة در البته ايد، بوده درس هم 1365 و 1364 پايـان بـه را سـطح دروس كوتـاهي مدت در حوزه، اساتيد خصوصي هاي درس در شركت با...«: است نيـز را مكاسـب كتـاب ... . يابـد راه اصـول و فقـه جخـار دروس بـه شمسـي 1361 سال در و رسانده

».فراگرفت پاياني اهللا آيت از خصوصي صورت به غيراخقـي حواشـي گونـه ايـن بـه كـه دارد گفـتن براي حرف آنقدر شما مدعيات به من علمي پاسخ .نشوم متوسل

Page 101: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 100 بـه آن اجـراي سـپردن و صالحه محكمة از خارج اعدام حكم صدور :اول بخش

.ومرج هرج و قانوني بي رواج يعني مردم ةتود .مخدوش واحد خبر تك براساس النبي ساب ومرتد بودن مهدورالدم :دوم بخش قتـل روايـات اكثـر صـحت و اجمـالي و معنوي تواتر« ادعاهاي نقد :سوم بخش

.»مرتد ومرتـد قتـل جـواز يـا وجـوب در ضـرورت و اجماع ادعاي نقد :چهارم بخش

النبي ساب. و )ع(علـي امام ،)ص(پيامبر امر به »ارتداد عنوان صرف« به كس هيچ :پنجم بخش

.است نشده محكوم قتل به )ع(ائمه مسـتلزم حـدود تعطيل حدود، مطلق تعطيل در برجسته فقهاي اقوال :ششم بخش

.غيبت زمان در حدود ةاقام در توقف و جرح، و قتل »اسم وهن« النبي ساب ومرتد بودن مهدورالدم و قتل فتواي صدور :هفتم بخش

.است .مهمه امور در ثقه واحد خبرحجيت عدم :هشتم بخش .النبي ساب ومرتد قتل حكم بودن دائمي دنق و مرتد، موضوع تبدل :نهم بحث .قرآن محكمات بامرتد و النبي ساب قتل حكم ناسازگاري :دهم بخش

.دارم مسئلت رحمت و مغفرت توفيق، خود و شما براي رحيم و رحمان خداوند از

بركاته و اهللا رحمإل و عليكم والسم كديور محسن

1433 ا-ول ربيع ،1390 بهمن

Page 102: مجازات ارتداد

مقدمه

.كنم مي اشاره شما پاسخ ةخطاب نقد در نكته سه به مختصرا مقدماتي بحث در

مشكوك »اهللا حكم« به مقطوع »اهللا عهد« فروكاستن .يك

):ع(علـي قـال .ايد كرده خود مقدماتي ةخطاب را البغه نهج 106 خطبة از جمتي»و ن قدترو ودهنقوضــإل اهللا ع مون فتغضـب! و نقض أنـتم م لـ مـذ كمائ تـأنفون آبـ«. ،ديـ گرد نمـي نيخشـمگ و شـود مـي سـته كش خـدا يهـا مـان يپ هك د،ينگر مي نونكا(

).ديدان مي خود ننگ و ديتاب يبرنم را پدرانتان يها مانيپ ستنكش هك يدرحال و اسـت الهـي احكـام يـا شـرعي حـدود اجراي عدم ،شده نقض عهد ايد پنداشته

بـه معترضـين .هاسـت غربي بشر حقوق اعمية شدن شكسته دليل به معترضين نگراني حكـم از دفـاع و ايـد دانسـته شـريفه خطبـة اين مذمت مشمول را يمهدورالدم حكم .ايد نموده معرفي خداوند عهد اجراي را پدرتان

شـما ايـن .اسـت شده انجام )ع(علي امام مراد برخف درست شده انجام تطبيق فـرامين و احكـام اگرچـه قرآني عهداهللا .ايد برخاسته پدرتان ذمة از دفاع به كه ستيده

ميثـاق آن مصـاديق اظهر و است آن از تر گسترده بسيار اما ؛شود مي شامل هم را الهي .است 2مستقيم صراط در خداوند پرستش و شيطان از پيروي عدم و 1توحيد بر فطري خطبـة در )ع(علـي امام .است شده تبيين رعد ورةس 25 و 20 آيات در عهداهللا نقض

.172 اعراف،. 1 .61و 60يس، . 2

Page 103: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 102 يگرسـنگ و سـتمگران يخـوار مكشـ دربرابـر « وضوح به را »علما ويژة عهد« شقشقيه .است كرده تبيين »دگانيستمد

و شقشـقيه خطبـة در عهـداهللا همـان ،106 خطبـة »عهداهللا« كه است واضح كام از يكـي بـه را عهـداهللا ايـن توان نمي وجه هيچ به و است كريم قرآن در عهداهللا همان اسـت دائمـي اهللا حكـم نيسـت مشخص كه يحد اجراي يعني آن چندم دست فروع

را شـريعت و ايد كرده خلط مشكوك »اهللا حكم« با را مقطوع »عهداهللا« شما .فروكاست حكـم ( بشـري فهـم كه را فقاهت و دانسته آن تمام ،است ديانت از كوچكي جزء كه سخن طليعة همان از و ايد گرفته يكي فاخر عهداهللا با است كوچك ءجز اين از )يظن .ايد كرده نقض پدرتان ةذم از دفاع براي را قرآن روح زده، وارونه نعل

»ظاهري اهللا احكام« و »واقعي اهللا حكم« خلط .دو

»خداونـد قـانون « دارد حقيقـت و ارزش آنچه« كه ايد كرده اعم »بلند صداي با« و گـروه هـيچ خـدا از غيـر نـدارد، ارزش اي اعميـه و قانون هيچ او بردربرا و است

قـانون بشـر بـراي توانـد مي كه خداست فقط و ندارد قانون جعل صحيت شخصي امـا آهسته نيست، بلند صداي به نيازي كنم مي عرض خدمتتان ميمت به ».كند جعل در نـزاع .ايد فرموده ترسيم فانهغيرمنص را علمي نزاع سفانهأمت .بفرماييد استد-ل عميق .باشد غرائي خطابة چنين به نياز تا نيست اهللا حكم و خدا قانون با مخالفت و دفاع

و ارتـداد بـه متهم كردن اعم ممهدورالد ،او- :است قرار اين به نزاع محل تحريرخداونـد انونق ،ثانيا ؛است بوده ظاهري اهللا حكم گذشته فقيهان از برخي نزد النبي سب مـدعي توانـد نمـي فقيهـي هيچ و است محفوظ خداوند نزد كه است، واقعي اهللا حكم علـيهم اهللا رضـوان ( سـلف فقيهـان اجتهـاد حاصل .است يافته دست آن به لزوما شود

بحـث .اسـت بوده شرعي حجت و ظاهري اهللا حكم مقلدانشان و خود براي )اجمعين را پدرتان استنباطي يظن حكم ،قاطعيت با چگونه شما .است معاصر فقيهان اجتهاد در

هرگونـه فاقـد جزميتي چنين !است؟ شده الهام يا وحي شما به ايد؟ دانسته خدا قانون نـاقص اسـتنباط بـه مـن نقد نيست، خدا قانون به من نقد .است عقلي و شرعي دليل

Page 104: مجازات ارتداد

103 مقدمه، النبي و سابمرتد سالة نقد مجازات ر

امـا .ندارد زشار واقعي اهللا حكم با تعارض در اي اعميه و قانون هيچ آري .شماست بـرخف اسـت؟ خداونـد قـانون و واقعي حكم كدام ،ظاهري هاي حكم تعارض در

آمـد خواهد كه تفصيلي به برعكس بلكه ؛نيست اجماعي و ضروري مسئله شما ادعاي بيشـتري قـائلين گذشـته در قـولي اينكه .است نزاع و اختف مورد متعدد جهات از

تعـداد نـه اسـت مـك ادلـه قوت .شود مين محسوب آن براي رجحاني هيچ ،داشته .قائن النبـي سـب و ارتداد به متهم كردن اعم ممهدورالد كه است اين ادعا ديگر بيان به

اصـل اگـر حكـم اين كه است اين در بحث است، شده مي تلقي »)ظاهري( اهللا حكم« .اسـت موقت و ظاهري حكم يك بلكه ؛نيست دائمي واقعي حكم يك بپذيريم، را آن زمـان در هـم اگـر يا است، گرفته صورت خطا پيشينيان استنباط در كه دليل اين به يا

سـر بـه آن اعتبـار دوران و بـوده موقـت حكم اين بود، شده استنباط درست خودشان .اسـت لفظـي مشترك حقوق علم و فقها كم در قانون ضمنا .است شده نسخ و آمده قـانون كنم تصريح اصطح اين فقهي و حقوقي معاني خلط از پرهيز براي است -زم

صـريحا ،قـانون از مـراد حقـوق علم در كه درحالي ؛است شرعي حكم شما موردنظر .است بشري قراردادهاي و عرفي قوانين

مرسل احاديث اساسبر »دين غايات« تعيين .سه

و ديگـر انسـان انحـراف از مسـلماني و مـؤمن انسـان هـيچ « :ايـد فرمـوده مرقوم نفسـه فـي انسـان يـك شدن كشته از مسلماني هيچ شود، نمي خوشحال او ءعاقبتسو

اطاعـت و الهـي حكـم اجـراي است خوشحالي موجب كه آنچه شود، نمي خوشحال خصوصـا )ع(معصـومين ائمة گهربار عبارات در كه مهمي نكتة است، خداوند دستور قطـب .اسـت ديـده گر مطـرح ديـن غايـات و اهداف از يكي عنوان به )ع(حسين امام

يقام حد« :فرمود حضرت آن كه كند مي نقل )ص(اكرم پيامبر از اللباب لب در راوندي روي در الهـي حـدود از حـد يـك چنانچـه »سنــإل ستين عباد¨ من أزكي األرض في ».است سال شصت عبادت از تر خالص و بهتر شود جاري زمين

Page 105: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 104 شـك بـي .اسـت پـيش بـه رو گامي ايد كرده تصحيح را خود شادماني وجه اينكه شـود محقـق شرعي معيارهاي و اخقي موازين كردن پياده با كه الهي رضايت كسب بـراي آنهـا رفـاه و كفـاف مينأت و عباد امنيت و عدالت گسترش .دارد شادماني جاي كـه قاعـده و قـانون همـه ايـن از آيا .است خوشحالي ماية دين متعالي اهداف تحقق شـرعي هـاي مجازات اجراي فقط است، شده سپرده فراموشي ستد هب آنها از بسياري

و وعـظ اهـل همچـون دارد؟ شـادماني جـاي اي مناقشه قابل برداشت چنين با هم آن انحرافـات ترسيم در .ايد آورده شاهد را )ع(سيدالشهداء ويژه هب ائمه از عبارتي ،خطابه حـدود از مـراد ،او- امـا .1»الحـدود عطلوا و« :است شده نقل عبارت اين البته امويان مقابـل شـرعي حـدود از اعـم كـه بوده الهي مرزهاي و حريم ،سنت و كتاب در الهي

در سـند صحت برفرض روايات گونه اين آيا كه است اين الؤس ،ثانيا .است تعزيرات هستند؟ دين غايات بيان مقام

ديـن متعـالي غايات و اهداف كه است اين قرآن روح از دوري هاي هنشان از يكي فروكاسـته شـرعي هاي مجازات اجراي به 2سند بي روايتي براساس را قرآن در صريح حـد اجـراي و كجـا عـدل و قسط و دارين سعادت و كمال و رضوان و تقرب .شود مباحث در حتي سند فاقد روايت اين .دين غايات از يكي عنوان به هم آن كجا؟ شرعي بحثـي كـه ديـن غايـات تعيـين بحـث بـه دبرسـ چـه نيسـت، استناد قابل هم فقهي بـه برسـد چـه نيسـت كارساز هم ثقه واحد خبر عرصه اين در و است فلسفي كمي اي نتيجـه شـود، بنـا مسـتدرك از اي مرسـله براساس كه اي شناسي دين .مرسل حديث چنين قرآن روح از غفلت .داشت نخواهد بر در 3محدث همين كتاب ديگر از نيكوتر .لباباأل اولي يا فاعتبروا .وردآ مي بار به را مصائبي

.نفمخ ابي از نقل به ،306 ص ،3ج ،طبري تاريخ. 1 نـوري، محـدث ، الشيعـــإل وسـائل مستدرك ،اللباب لب در 573 متوفاي راوندي الدين قطب مرسلة. 2

.9 ص ،18 جلد ،21843 شمارة ،10 حديث الحدود، ابواب ،1 باب

.رباباأل رب كتاب تحريف في الخطاب فصل. 3

Page 106: مجازات ارتداد

:اول بخش سپردن و صالحه محكمة از خارج النبي سب و ارتداد حكم صدور است ومرج هرج و قانوني بي رواج ،مردم تودة به اعدام حكم اجراي

و ارتـداد حكـم صدور آيا اول، .هستم پرسش دو به ييپاسخگو پي در محور اين دراعـدام حكـم اجراي آيا دوم، است؟ مجاز صالحه محكمة زا خارج النبي سب ومرتـد محكومـان بـه كـه هـر « بـه را است يقضاي ضابطان عهدة به القاعده علي كه النبي ساب

دهـد مثبـت پاسـخ پرسـش دو هـر بـه كسي اگر است؟ مجاز سپردن »دارد دسترسي شـارع مطلـوب ايقينـ كـه اسـت داده فتوا ،نظام اختل و ومرج هرج به صورت دراين .است قسمت چهار شامل بخش اين .نيست

است؟ فقيهي چه عهدة به ييقضا حكم صدور .يك

ايـن شيعه فقه مألوف پاسخ كيست؟ عهدة به يقضاي حكم صدور :اول پرسش اما :اسـت ايـن فقهـي قاعدة اين يمعن .»مكالح هيإل من يإل الحدود اقامــإل« :است قاعده .اسـت »شـرع حاكم« دست هب زدن تازيانه و يد قطع و تلق ازقبيل شرعي حدود تطبيق در قاضي عنوان به را خود فقيهان از كثيري اگرچه كيست؟ غيبت عصر در شرع حاكم

حدود در يا مطلقا حدود اقامة در برخي اما اند، دانسته عام نصب به منصوب مرافعات نحـو بـه حـدود اقامـة كـه يفقهاي نظر بر بنا حتي .اند كرده توقف جرح و قتل مستلزم حـاكم عـادلي فقيـه هر آيا كه پرسيد توان مي اند دانسته مجاز غيبت عصر در را مطلق

Page 107: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 106 و سـلطنت عـدالت و فقاهـت ملكـة بـر عـوه ،شـرع حـاكم يـا است؟ بالفعل شرع

مبنا اين بر اگرچه كه است واضح دارد؟ نياز هم حد اقامة ميزان به حداقل نيز حكومت بالفعـل شرع حاكم لزوما اما دارد، را بودن شرع حاكم صحيت وهبالق عادلي فقيه هر

.عادلي فقيه هر نه است الحكم ليهإ من عادل فقيه ،شرع حاكم ديگر عبارت به .نيست

شـرع حـاكم اگـر .كند حدود اقامة تواند مي عادلي فقيه هر ،شرع حاكم فقدان در نقـض بـه مجـاز عادل هانفقي ديگر كرد، صادر قضايي حكم درموردي طيالشرا جامع شـرع حاكم اگر و .باشند يافته ييخطا وي حكم مستند در اينكه ا- ؛نيستند وي حكمـ را ييقضـا و سياسـي امـور زمـام ،فقيـه مطلقـة و-يـت بـه قول با گرفـت، عهـده هب

منصـوبين و وي بـه مخـتص ،حـد اقامة بالخصوص يقضاي حكم صدور القاعده علي ،حـاكم امـر ولـي كه ييدرجا حتي فقيهان ديگر انبج از يقضاي حكم صدور .اوست :است زير معاني مستلزم ،است نكرده صادر حكمي

احـراز وي مطلق اجتهاد و فقاهت يعني نيست، طيشرا جامع امر ولي ،حاكم .اول مـورد او تـدبير يـا اسـت، رفتـه سؤال زير استمرارا يا ابتدائا او عدالت يا است، نشده جـامع فقيهـان لذا و نيست طشراي جامع شرع حاكم مصداق او يجهدرنت است؛ مناقشه .كنند شرعي حدود اقامة و يقضاي حكم انشاء توانند مي طيشرا

لحاظ به فقيه سياسي و-يت يا فقيه مطلقة و-يت به اصو- ،حكم كنندةصادر .دوم ،دكنـ مـي حكومـت نظريـه ايـن براسـاس كه را امري ولي و-يت و ندارد باور علمي ،مزاحمـت از پرهيز براي بنابراين .نهد گردن وي احكام به بخواهد تا داند نمي مشروع بـا تـا اسـت كـافي وي براي ،است نشده صادر يقضاي حكم موردي در اينكه صرف .كند صادر ييقضا حكم راحت خيال

جـامع را آن مصـداق هـم و دارد بـاور فقيه مطلقة و-يت نظرية به هم فقيهي اگر امـر ولـي بعـدي اجازة يا قبلي اذن بدون نيست مجاز او داند، مي حكم و تواف طيشرا قتـل بـه يقضاي حكم صدور يعني .كند شرعي حد اقامة و يقضاي حكم انشاء ،حاكم

Page 108: مجازات ارتداد

107 ، بخش اولالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

آيـا .اسـت حـاكم فقيـه و-يـت نفي ،ايشان ازجانب النبي ساب يامرتد عنوان به كسي كشـورها ديگـر شـهروندان بـراي مجازنـد ،هستند ايران ساكن مث كه فقيهاني چنين شـرعا يجغرافيـاي مـرز شـود گفتـه اينكـه صـرف نمايند؟ صادر اعدام يقضاي حكم

ملـي حاكميت نقض حكمي چنين صدور شك بي .نيست مسئله پاسخ ،ندارد اعتباري كشوري چنين و است شده صادر آن شهروند عليه يقضاي حكم كه است كشوري در .كنـد اعتراض ،است ساكن آن در قتل حكم كنندةصادر مفتي كه كشوري به دارد حق طيالشـرا جـامع فقيه ولو( غيرمسئول افراد ازسوي احكامي چنين صدور ديگر عبارت به

حاكميـت نقـض نـوعي بـه و شود مي منجر كشور دو مناسبات خوردن برهم به )باشند .هست نيز اول كشور

اهللا آيـت مرحـوم اسـتادش از تبعيت به كه بود فقيهاني معدود از شما پدر مرحوم بـه 1369 مرداد 8 مورخ گواهي در و 1داشت باور فقيه مطلقة و-يت نظرية به خميني

فعلي رهبر »شايستگي و صحيت و اطق نحو به اجتهاد فقاهت، علمي، شامخ مقام« عصر در طيالشرا جامع مجتهد ايآ :س« :است كرده تصريح هم رهبر اين 2كرده، اذعان واجـب هـم بـت يغ زمـان در حـدود ياجرا :ج دارد؟ حدود ياجرا بر تيو- ،بتيغ

3».دارد نيمسلم امر يول به اختصاص آن بر تيو- و است

ساب يامرتد عنوان به فردي بودن مهدورالدم حكم صدور است اين پرسش اكنون نـامبرده يـه فق و داند مي جهان مسلمين امر ولي را خود كه كسي از غير فقيهي ازسوي

ص ،1430 ،المنكـر عن يالنه و بالمعروف األمر كتاب ،الوسيلــإل تحرير شرح في الشريعــإل تفصيل. 1

.132تا 130

.13و12ص ،القائد أجوبإل في الفوائد درر. 2 بنگريـد اي خامنه آقاي جناب رهبري تثبيت در لنكراني فاضل محمد اهللا آيت نقش با بيشتر آشنايي براي سـيدعلي والمسـلمين ا-سـم حجـت رهبـري مقام مرجعيت استيضاح: شيعه مرجعيت ابتذال كتاب به

.196تا 188 و 121و120 صفحات قلم، همين به ،1393 خرداد ي،ا خامنه

.66 الؤس حاكم، حكم و فقيه و-يت قسمت تقليد، احكام بخش ،استفتائات رسالة. 3

Page 109: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 108 نظريـة بنـابر اگـر حتـي اسـت؟ توجيه قابل چگونه بود كرده اذعان وي و-يت به هم

مسـلمان باشـيم معتقـد و نـدانيم معتبر را مليت و جغرافيايي مرز ،فقيه مطلقة و-يت امـر ولـي غيـر ازسـوي افتـاء جواز فرض با حتي ندارند، تفاوتي ايراني و آذربايجاني انحصـار به وي تصريح با شرعي حدود مسئلة در يقضاي محك انشاء شك بي مسلمين تقسـيم يا پيشين نشدة اعم اجازة بر مبتني حكمي چنين اينكه مگر .است نبوده مجاز يا سياسي نظرية دربارة شما پدر انديشة در تحولي اينكه يا بوده منوال همين بر كاري ،»البيـت فـي بمـا ريدأ البيـت اهـل « صـورت درايـن كـه باشد آمده پيش آن مصداق

.است الشمس من ظهرأ پدرتان مرحوم عمل و نظر در تناقض هرحال به

است صالحه محكمة عهدة به منحصرا يقضاي حكم صدور .دو

امـر ولـي بالفعـل كـه فقيهـاني توسـط يقضاي حكم صدور دربارة بحث اينجا تا صـدور 1.كنـيم مـي بررسي حقوقي منظر از را مسئله اكنون .بود فقهي لحاظ به ،نيستند اسـت اي محكمه ،صالحه محكمة .است صالحه محكمة عهدة به منحصرا يقضاي حكم و عـدل براسـاس و باشـد داشـته را اي مسـئله بـه رسيدگي وظيفة ،قانون حكم به كه

وضـع قانونگـذاري مجلس توسط منحصرا قانون .كند حكم قانوني موازين و انصاف قـوانين بـر المللـي بـين هـاي هعهدنامـ حكومت بر اصل الملل بين حقوق در .شود مي

بايسـتي عهدنامـه يـك به الحاق رو ازاين .كشورهاست اساسي قانون ازجمله و داخلي در جمهور رئيس يا قانونگذاري مجلس( برسد كشور يك مراجع ترين عالي تصويب به

مجلـس توسـط كـه المللـي بـين هـاي ميثـاق ).كشـور هـر اساسـي قـانون چارچوب

تحليـل هـا، مجـازات بـودن قضـايي اصل نوبهار، رحيم: است مفيد زير كتاب به مراجعه زمينه دراين. 1

.دانش شهر حقوقي هاي پژوهش و مطالعات موسسة ،1389: تهران ،عاد-نه محاكمة بر حق فقهي

Page 110: مجازات ارتداد

109 ، بخش اولالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

هـا دادگـاه در عـادي قـانون و اساسـي قانون همانند ،باشد شده تصويب گذاري قانون 1.ا-جراست -زم

نه هم باز )بودن طيالشرا جامع شرط هب البته( حاكم حكم .نيست قانون ،فقيه فتواي مجلـس توسـط تصـويب درصـورت ،حكـم و فتوا مفاد .قانون مافوق نه است قانون

از غيـر بـه اسـتناد بـه مجـاز قانونا نيز قاضي .كند مي پيدا قانون صورت ،قانونگذاري و تشـكيل از بعـد كـه اسـت محكمـه قاضي كار ،حكم موضوع احراز 2.نيست قانون

منعقـد دول سـاير و ايـران دولت بين اساسي قانون برطبق كه عهودي مقررات«: مدني قانون 9 مادة. 1

».است قانون حكم در باشد شده تصويب هب بايد المللي بين هاي نامه موافقت و ها، قراردادها نامه مقاوله ها، عهدنامه«: اساسي قانون 77اصل

.»برسد اسمي شوراي مجلس قـانون وضـع در را دولـت اختيـار و اسـت داخلـي قانون از بيش عهدنامه اعتبار المللي، بين روابط در

بيشـتر اطعـات بـراي 210 شـمارة ،2ج ،حقوق كليات كاتوزيان، ناصر: كند مي محدود آن با معارض .31صفحه ،1384 تهران، ميزان، توزيان، نشرناصركا ،كنوني حقوقي نظم در مدني قانون: به بنگريد

قـانون نبـود در كه دهد مي اجازه قاضي به ايران اسمي جمهوري اساسي قانون 167 اصل متأسفانه. 2 مسـائل غالـب در. »نمايـد صـادر را قضـيه حكم معتبر، فتاواي يا اسمي معتبر منابع به بااستناد« مدون از يكـي بـه اسـتناد بـه يـا خود تشخيص به بخواهد عالمي هر اگر و ددار وجود مختلفي تفاسير شرعي، معـروف قـول بـه و آيـد مـي پـيش عـدالت اجـراي در اخل كند، صادر حكمي يا كرده اظهارنظر فتاوا صدور و شرعي محاكم بود، مسئله همين مشروطيت انقب علل از يكي. شود نمي بند سنگ روي سنگ خواهـان موجـود، وضـعيت از خسـته مـردم كـه بـود شده موجب علما ويفتا استناد به متناقض احكام

.است خطرناك و قانوني بي منشأ 110 و 57 ،5 اصول همانند اساسي قانون 167 اصل. شوند عدالتخانه :نگريست نيز ديگري گونة به 167 اصل به توان مي البته دانشـمندان نظرهـاي بـه و انـد ردهكـ رها را پوشي پرده دادرسان جهان كشورهاي از بسياري در امروز«

ناچـار كـه درموردي نيز المللي بين و خارجي هاي دادگاه. كنند مي استناد نيز خود رأي توجيه در حقوق سـود كشـور آن حقـوق بـه دستيابي براي گشاده دريچة همين از هستند، ديگر كشور حقوق اجراي به رسـمي قلمـرو بـه دانايـان هـاي انديشـه و ها يهنظر ورود براي را راه اساسي قانون 167 اصل. برند مي

در را دعـوي هـر حكم كند كوشش است موظف قاضي«: خوانيم مي اصل اين در. است گشوده حقوق صـادر را قضـيه حكـم معتبـر فتـاوي يـا اسمي معتبر منابع به بااستناد نيابد، اگر و بيابد مدونه قوانين اسـت اي گونه به اصل جايگاه ولي دارد؛ مراجع و فقيهان آراء در ظهور »معتبر فتاوي« اصطح» ...نمايد

Page 111: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 110 توثيـق و احضـار و يمـين و بينـه بررسـي و ايشـان وكيل و دعوا طرفين ادلة استماع و حكـم موضـوع احراز ،گذشته بسيط طشراي در .كند مي انشا را يقضاي حكم ،شهود دنيـاي پيچيـدة طشـراي در اكنـون .بـود شده فرض ،فقيه عهدة به يقضاي حكم انشاي ،فقيـه هـو بمـا فقيـه كـار و .است صالحه محكمة وظيفة منحصرا فعل دو هر معاصر تشـريفاتي ،دادرسي آئين رعايت .فتواست يعني تفصيليه ادلة از شرعيه احكام استنباط .اسـت انصـاف و عدل موازين رعايت و واقع كشف براي عرفي الزاماتي ؛نيست زائد در متفاوت قاضي با تجديدنظر دادگاه .دارد بدوي دادگاه حكم به اعتراض حق ،متهم هـم تجديدنظر دادگاه حكم به متهم باز اگر .كند مي رسيدگي اعتراض به بدوي دادگاه يـت درنها .كنـد مـي رسيدگي او اعتراض به كه است عالي ديوان اين داشت، اعتراض امضـاي از بعـد تنهـا ،باشـند گذرانيـده را قـانون مراحل كلية كه ها دادگاه قتل احكام .يابد مي اقامه اجازة يقضاي مقام ترين عالي

در. ا.ق 167 اصـل سو، يك از زيرا. كرد معدود و برگزيده گروه اين فتاوي به محدود را آن توان نمي كه و نيسـت فقه در شده طرح مطالب به منحصر و است حقوقي هاي زمينه همة در دادرس وظيفة بيان مقام و مـدني دادرسي آيين و تجارت هاي رشته در فراواني مستحدث مسائل كه دانيم مي همه ديگر سوي از

در اي مسـئله چنين طرح جاي يا است نگفته سخن آن دربارة فقيهي هيچ كه دارد وجود قوانين تعارض فصـل از توانـد مـي و نـدارد اسـتناد براي منبعي دادرس موارد، اين در بگوييم بايد يا پس،. نيست فقه

اسـتناد هـا رشـته آن محققـان و دانشـمندان معتبـر فتاوي به دهيم اجازه او به بايد يا كند، تناعام دعوي يـا سـكوت بهانـة بـه توانـد نمي... قاضي«: است برده بين از 167 اصل پايان را نخست احتمال. جويد تنهـا پـس » .ورزد امتنـاع حكـم صدور و دعوي به رسيدگي از مدونه قوانين تعارض يا اجمال يا نقص اسـت، سـخن آخـرين او رأي و نيست نظري هيچ به پايبند دادرس گمان، بي. ماند مي باقي دوم احتمال هرآنچه طورخصه به. آورد شاهد را انديشمندان هاي نظريه تواند مي خود فتواي تأييد و توجيه در ولي

عوامـل پـرده، پـس در يـن، ا وجـود با دارد؛ تفسيري چهرة و است قانون نام به آورد، مي قلم به دادرس حقوق علم دانايان هاي انديشه آنها ترين مهم از يكي كه دارد اثر او نهايي نظر گرفتن شكل در گوناگوني

قانونگذاران ندارد؛ دادرسان به اختصاص انديشمندان، پيشنهادهاي و ها نظريه از استفاده وانگهي،. است نظـم در مـدني قـانون (» .كننـد مي تدوين را ها طرح و لوايح اينان هم دست به و گيرند مي الهام آن از نيز

).19 ص ،مقدمه ناصركاتوزيان، ،كنوني حقوقي

Page 112: مجازات ارتداد

111 ، بخش اولالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

حكـم بـه اعتـراض ويژه هب( دادرسي آئين پيچيدة مراحل اين كه است روشن البته ،قضـا دمسـن تصدي شك بي .است نشده بيني پيش ،فقه در )تجديدنظر امكان و قاضي بـا بسـا چـه ،فقهي موازين از مطلع يا باشد مجتهد قاضي اگر .ندارد فقاهت با منافاتي اجـراي قـوانين، بر اشراف ،قضاوت اصلي شرط اما .كند صادر حكم بيشتري بصيرت

را قضـاوت كـه فقيهـاني .اسـت انصـاف و عـدل رعايـت و يقضاي تجربة قانون، رم عيـار تمـام و بپذيرنـد را قضـاوت سـمت رسـما اسـت -زم ،دانند مي فقها به مختص كـه نيسـت دسـت در دليلـي هـيچ و اسـت شـناس حكـم فقيـه .نماينـد وظيفـه انجام

.باشد خوبي شناس موضوع

و نشـده تعريـف جـرم عنـوان بـه ديـن تغيير و ارتداد تاكنون ،ايران قوانين مطابق اسـمي ازاتمجـ قـانون 262 اصـل هرچند 1است، نشده بيني پيش آن براي مجازاتي

اعميـة .اسـت كـرده تعيـين اعدام را النبي ساب مجازات )1392 ارديبهشت مصوب( وقـت مجلسـين تصـويب بـه 1354 سال در سياسي مدني ميثاق و بشر حقوق جهاني شيوة .دارد قانوني الزام آن رعايت و نشده لغو تاكنون نظام تغيير از بعد و رسيده ايران

و اشـكوري يوسـفي حسـن آقايان اعدام بدوي حكم دربارة ايران هاي دادگاه قضاوت در زندان سال چند به آن تخفيف بعد و ارتداد واهي اتهام به آقاجري سيدهاشم دكتر

از اسـمي شـوراي مجلس حقوقي و قضائي امور كميسيون تصويب و تهيه اسمي مجازات قانون. 1

ترينجديـد در. اسـت شـده تمديـد آن آزمايشـي اجـراي بـار شش و اجرا آزمايشي طور به 1370 سال بحـث بـدون بـاز البته اسمي مجازات قانون از جديدي ويرايش) 1392 ارديبهشت 1( مصوبة مجلس

آزمايشـي السابق كمافي و مجلس حقوقي و قضائي كميسيون پخت دست و علني صحن در جزئيات در ددرمـور : 220 مـادة «: خـورد مـي چشـم بـه مـاده ايـن جديد قانون در. شد ارائه ديگر سال پنج مدت به

روزنامة رسمي(» .شود مي عمل اساسي قانون 167 اصل برابر است نشده ذكر قانون اين در كه حدودي اسـت، باز شرعي احكام استناد بهمرتد اعدام براي قاضي دست اگرچه بنابراين) 1392 خرداد 6 مورخ و است حقوقي يبنياد مشكت مبت به اسمي مجازات قانون. است نشده تصريح آن به قانون در اما قـوانين بـا مخالفـان مجـازات « به مقالة بنگريد ازجمله. شود مي محسوب »اسم وهن« اسباب از خود همـين بـه ،1389 فـروردين »ايـران اسمي جمهوري كيفري قوانين ترين مهم بر اجمالي مروري اي، فله .قلم

Page 113: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 112 بسـيار المللـي بـين بشـري حقـوق مراجع و عمومي افكار فشار زير تجديدنظر دادگاه .است آموز عبرت

و نيسـتند مجتهد ،كشور قضات فاقات به قريب اكثر سال سي از بعد اينكه به باتوجه كننـد، مـي حد اجراي و حكم انشاي )ط؟يالشرا جامع( مجتهد ازجانب مأذون عنوان به

بلكـه ؛نيسـت قضـاوت به فقها عام انتصاب انكار و اثبات واقع عالم در اصلي مشكل و دارنـد فقه از عمومي اطعاتي اكثرا كه است قضاتي توسط اسمي موازين اجراي در .داشـت انتظـار آنها از توان نمي را قانون سكوت موارد در شرعي حكم يافتن ايقين بيشـتر آن اجـراي حسـن بر نظارت و عرفي قانون ضرورت و اهميت طييشرا چنين

ـ ،موضـع ايـن در دماء در احتياط لزوم عملي فايدة .شود مي احساس لمـس شـدت هب .شود مي

القاعـده علـي كه النبي ساب ومرتد ماعدا حكم اجراي سپردن آيا :دوم پرسش اما اسـت؟ مجـاز دارد دسترسي محكومان به كه هركسي به است يقضاي ضابطان عهدة به

حكـم اجـراي از پرسش اكنون و بود محكمه از خارج قتل حكم صدور سابق پرسش ايـن بـه پاسـخ تكليف ،پيشين پرسش به پاسخ با .ييقضا ضابطين از خارج است قتل

اجتمـاعي نظـام اخـتل و ومـرج هـرج ،سـنتي فقـه در .شود مي مشخص هم پرسش بـه كـه هركسي به ساب ومرتد اعدام حكم اجراي سپردن و است شده نهي شدت هب

.است ومرج هرج و نظام اختل موجب ترديدي كمترين بدون ،دارد دسترسي آنها

در را )عليـه اهللا رضـوان ( منتظـري اهللا آيت ا-ستاد شيخنا رأي دانم مي -زم اينجا در زمينـه درايـن صـالح سلف بدانيم تا كنم نقل ارتداد موضوع و حكم صالح مرجع باب جامعـة حقـوق بـا كاكاصـط و برخـورد مسـتلزم ،ارتـداد « :است بوده محتاط چقدر ديبا رو نيازا .بود خواهد آن با مناسب برخورد مسئول ينيد تيمكحا و است ياسم صـادر مـه كمح همـان توسـط آن مكح و گردد ثابت يشرع صالح مةكمح در ارتداد يبـرا يحـدود هك يمئجرا ريسا همانند است ارتداد هك جرم موضوع ديبا يعني شود،

Page 114: مجازات ارتداد

113 ، بخش اولالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

و شـود ثابـت اقـرار ايـ نهيب قيازطر يشرع مةكمح در ،است شده نييتع شرع در آنها و نيقـ ي ارتـداد تيماه در رايز است، لكمش ارتداد اثبات و .گردد صادر مكح سپس و نيقـ ي و شـده محظـه است شدهمرتد آن به نسبت آنچه بودن حق به شخص نيتب يعملـ انجـام ايـ و يا لمـه ك گفـتن صـرف به و است رمشهوديغ ينفسان امور از نيتب

ارتـداد درمورد .ردك احراز حق اركان يبرا را عامل اي ندهيگو يجد قصد هر توان نمي ثبـوت در يا شبهه نيتر كوچك اگر ،است ريعزت اي حد موجب هك يگناهان ريسا زين و مـورد موضوع اي مكح در شبهه، موارد در« ؛1».شود نمي يجار ريتعز و حد باشد، آنها معتبـر شـهود و اقـرار در هك يطيشرا امك ديبا و ندارد مجازات حق تيمكحا اتهام، .2».گردد احراز است

مردم ةتود به اعدام حكم اجراي سپردن مفاسد .سه

يعنـي ؛باشند مردم عموم ،مجري كه كند مي اقتضاء مصلحت گاهي« :ايد كرده ادعا ومرتـد درمـورد شـوند، خـاص حكـم يـك اجـراي بـه موظف و مكلف مردم همةهمه كه است اين آن فلسفة و هستند تكليف اين به مخاطب مسلمانان همة النبي ساب اسـتحقاق كه است زشتي و قباحت يدارا آنقدر متعال خداوند نزد درمرتد كه بدانند حالـت النبـي سـاب ومرتـد حكـم .شـود همگان عبرت ماية تا دارد را حكمي چنين

فـروعش و اصـول همـة كه اسم و دارد را اسم كيان از مشروع دفاع و بازدارندگي براي آن حقانيت و دين آنكه از بعد كسي دهد نمي اجازه است منطق و عقل با مطابق مبـارك وجـود كـه مقدسـات تـرين مقـدس بـه يـا و كنـد انكـار را آن ،شد زمحر او

نيسـت اسـم به ديگران جذب مقصود به حكمي چنين .كند اهانت باشد )ص(پيامبر اسـت، حصن يك بلكه ؛است اسم به ديگران اقبال از مانع حكم اين مبگويي اينكه تا

.131 ص ،انسان حقوق و ديني حكومت. 1 .85 ص ،بشر حقوق و اسمي هاي مجازات مونپيرا هايي پرسش به پاسخ. 2

Page 115: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 114 .نسـازند وارد لطمـه خود دين به ،خود وسيلة به و بمانند محفوظ مسلمانان كه حصني و فكـر بـه را او و دارد مـي بـاز ديـن از خروج تسريع از را مسلمان انسان ،حكم اين اسم به زدن ضربه براي تاريخ طول در كفار ديگر ازطرفي و كند، مي وادار بيشتر تأمل هميشـه براي را راه اين متعال خداوند و اند نموده استفاده مسلمين ارتداد راه همين از

».است فرموده مسدود

:است وارد شما مدعاي به جدي انتقادات

يـك )آمـد خواهد دوم بخش در كه تفصيلي به(مرتد كردن اعم مهدورالدم ،اوإل را ايـن چگونـه .اسـت مبـت د-لتـي و سندي مشكت به هم آن ندارد بيشتر روايت

النبي سب و ارتداد موضوع صتشخي اينكه به باتوجه كنيد؟ مي معرفي »خداوند حكم« هسـتند صـحيت فاقـد آن مـرز و حد تعيين در عادي مردم و است تخصصي كام حكـم سـرخود بخواهد ،پنداشته سب و رده آنچه استماع مجرد به هركسي اينكه يقينا آن مؤيد هم غيرمعتبر روايات برخي ظاهر ولو ؛است نادرست كام ،كند جاري اعدام مـردم تـودة دسـت هب ،قضايي ضابط جاي هب ،شرع حاكم حكم اجراي اينكه ماا .باشند .ايـم گرفتـه مجـرم از را توبه امكان سو يك از كه چرا است، نادرست باز شود، سپرده

آيـا .نيسـت مجاز آنها از تخطي اي ذره كه دارد، ضوابطي شرعي حكم اجراي عوه هب مطابق )فتك يا اغتيال( كردن ترور لگيرانهغاف ،چاقو متعدد ضربات با را مجرم يا متهم

يوسـف توسـط كـه ليبـي ديكتـاتور قذافي معمر كشتن آيا است؟ بوده اسم موازين بـا و او كامـل كـردن عريـان بـا بـود شـده اعـم مهدورالدم مصري مفتي القرضاوي قيامـت فـرداي اسـت؟ انـور شـرع مطـابق ،كشتن اعضايش اسافل به چاقو فروكردن بارگـاه در مهدورالـدم حكـم كنندةصادر مفتيان ديگر و القرضاوي و شما لدوا مرحوم )ع(علـي امـام .باشند خود پيروان و مقلدان شرع خف قتل گوي پاسخ بايد الهي عدل سـفارش مـرادي ملجم ابن قاتلش حق در خود اوصياي به زندگي لحظات خرينآ در

Page 116: مجازات ارتداد

115 ، بخش اولالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

بـا-تر اهللا ولـي سب راستي 1.نكنند لهثم را او و شود برخورد عاد-نه وي با كه كند مي وي؟ قتل يا است

بـا جديـد دنيـاي در ،داشـته كـاركرد گذشـته در اگر شما ادعايي مصلحت ،ثانيا دسـت هب را اعدام حكم اگر راستي .دارد معكوس نتيجة ،گسترده جمعي ارتباط لوساي اسـت؟ شده آن كاهش باعث يا جرم گسترش از مانع بوده، الهي حل راه ،سپردن مردم

نه است، مواجهه شيوة در اختف ،مرتد و )ص(النبي سب درمورد شما و من اختف عبرتـي چـه ايـن .وي ديـن از خروج و )ص(نبياءاأل خاتم حضرت به اهانت قبح در

شـريعت نقض به مباهيان و متهتكان افزايش به مهدوريتي و تكفير هر از بعد كه است زماني مستنبطه فتاواي و شرعي احكام كنيد نمي فكر آيا د؟انجام مي اسم از خروج و وظيفـة ،بدهنـد دسـت از شـده بينـي پيش غايات به رسيدن براي را خود طريقيت كه

تحقـق بـراي اي تـازه طريـق يافتن و خود پيشين استنباط در تجديدنظر ،بصير مجتهد است؟ ديانت حريم از پاسداري و شريعت متعالي غايات

موقـت حفـظ به است ممكن .دارد نميوا فكر به را كسي ،خشونت و اماعد ،ثالثا ظـاهر .كنـد نمـي كمـك اي ذره واقعي ايمان بقاي به هرگز اما بيانجامد، ظاهري تدين و بازگردانـدن دارد؟ اي فايـده چـه باشـد نمانـده اثري ايمان باطن از كه وقتي ديانت

بـود چنـين اگـر ؛شود نمي محقق ،تضييق و اعدام و خشونت با مردم ايمان نگاهداري نتيجـة .بودند ربوده ديگران از سبقت گوي افغانستان در طالبان يا حجاز وهابي حكام بـه زدن دامـن ديگـر ازسوي و دورويي و نفاق و رياكاري افزايش سو يك از روش اين

.است شريعت احكام از نفرت

.47 نامة ،البغه نهج .1

Page 117: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 116 نيست اسالم با تعارض در بشر حقوق .چهار

عبـارت بـه را؟ آن اجـراي يـا دانند مي قانوني بي رواج را حكم نفس آيا« :ايد نوشته الهـي قانون يك او قتل وجوب آيا آن؟ اجراي نحوة يا دارند اشكال حكم به آيا ديگر

حكـم نفـي مسـتلزم چنانچـه كنوني بشر حقوق موازين و اسناد بر اعتماد آيا نيست؟ مـا زمانـة در آيـا نيسـت؟ ونقان حقيقي نقض شود، خدا احكام اجراي از مانع و خدا حقـوق دسـتاويزهاي و ظـاهري شـعارهاي اين به و گذاشت كنار را الهي احكام بايد

و قـانون تـرين محكـم و تـرين مهم نقض در روش بدترين اين آيا آورد؟ روي بشري خـدا ديـن اجـراي بـه تشويق را ها انسان ما اگر !نيست؟ ومرج هرج شيوة ترين زشت حقـوق جهاني اعمية آيا بشر؟ حقوق جهاني اعمية به شويقت يا است صحيح كنيم تضـمين را بشـر سعادت تواند مي كند مي هديه هم بازها همجنس به را آزادي كه بشر و بشـر حقوق جهاني اعمية يا بپذيرند را اسم بايد يا كنندگان اشكال باألخره !كند؟ بـا مطـابق كنـوني زمان در را ماس بايد بگويند اگر و نيست ممكن دو اين بين جمع از تعجـب .اسـت اسـم نفـي ،درحقيقـت هم اين مگويي مي نمود، تفسير اعميه اين

آنـان ديني، غيرت ولي نگرانند بشر حقوق اعمية شدن شكسته براي كه است كساني خشـم بـه تنهـا نـه هسـتند، آنان هاي ييسرا ياوه به معترف خود كه كساني به نسبت را

».اند پرداخته آنان از دفاع به بلكه دهدرنياور

:پاسخ

.آن اجراي نحوة به هم است حكم به هم ،من اشكال ،اوإل

الهـي قـانون را آنهـا دانسـتن ممهدورالـد و النبـي سـاب ومرتد قتل وجوب ،ثانيا معاصـر مقلـدة فقهـاي و )علـيهم اهللا رضـوان ( گذشـته فقهـاي استنباط بلكه ؛دانم نمي خـواهم بيـان تفصـيل بـه را يادشده حكم اعتباري بي ادلة نوشتار اين ادامة رد .دانم مي اهللا احكـام اسـت، مـن جـدي انتقاد مورد آنچه .است واقعي اهللا حكم الهي قانون .كرد

احتمال به قائل يعني مصوبه، نه است مخطئه جعفري فقه .است )فقها فتاواي( ظاهري

Page 118: مجازات ارتداد

117 ، بخش اولالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

منطبـق النبـي ساب ومرتد بودن مهدورالدم ويفتا نقد .است فقيهان فتاوي بودن خطا مخالفت شما .است مصوبه مدرسة از پيروي شما سخنان -زمة .است مخطئه مباني بر است؟ تصويب جز چيزي اين آيا .ايد ناميده »خدا حكم نفي« را خود والد فتواي با

جمـع كـه ايـد كرده ادعا و معرفي اسم مقابل را بشر حقوق جهاني اعمية ،ثالثا اطـع ميـزان .اسـت اسـم نفي درحقيقت آن پذيرش و است غيرممكن دو اين بين ايـن كـه ايـد كـرده ابـراز كـه است حد اين در بشر حقوق جهاني اعمية اين از شما

خوانـده را اعميـه ايـن بـار يك اگر .كند مي هديه بازها همجنس به را آزادي ،اعميه .كرديد نمي مطرح را اي هپاي بي ادعاي چنين بوديد

اسـت؟ شـده داده مجـوزي چنين آن مزم ميثاق دو يا اعميه اين اصل كدام در اطعـات ميـزان بـه عالم همة تا يدفرماي اعم بشريت به بلند صداي با خواهشمندم

مرتـد قتـل وجوب مفتي فرزند و قم علمية حوزة مدرسين جامعة عضو بشري حقوق چگونـه است اطع بي قدر اين بشر حقوق المللي بين اسناد مفاد زا كه كسي .ببرند پي در شـما والد امثال اسم با اعميه اين البته كوبد؟ مي اسم با آن ناسازگاري طبل بر

از غفلـت بـا نـزول عصر عرب عرف در را خود كه اسم از تلقي آن .است تعارض خـدا ديـن احكام از پاسداري را لفس فقيهان از تقليد و كرده محصور تنزيل موازين .ندارد آشتي سر بشر حقوق با البته ،پندارد مي

تعـارض در لنكراني فاضل محمد شيخ و نوري اهللا فضل شيخ و شفتي سيد اسم ممحمـدكاظم آخونـد پيـرو اسم در اما .يدگوي مي درست شما .است بشر حقوق با

حقـوق ،منتظـري حسـينعلي شيخ و ائينين ميرزاي و مازندراني معبداهللا و خراساني .اسـت شـده شناخته رسميت به است انسان كه حيث ازآن انسان حقوق و انسان فطري در قشر و قالب اسم اسم، عليه اسم است، اسم از تلقي دو نزاع شما و من نزاع را آنهـا و داي دانسته اهللا احكام را ظني ظاهري اهللا احكام شما .لب و غايت اسم مقابل

Page 119: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 118 حقـوق با تواند نمي واقعي اهللا احكام معتقدم من كه درحالي ايد، يافته بشر حقوق منافي .باشد ناسازگار آدميان فطري

Page 120: مجازات ارتداد

:دوم بخش النبي ساب ومرتد بودن مهدورالدم ادعاي

مخدوش واحد خبر تك براساس

تقليـد مرجع حكم و وافت به نياز بدوي و فقهي ازنظرمرتد قتل لزوم« :ايد داده فتوا ايـن تواند مي ،شرعي و اولي ازنظر نمايد برخورد مرتدي با مسلماني چنانچه و ندارد سـمع لمـن مبـاح دمه فإن« :است آمده ساباطي عمار روايت در .سازد جاري را حكم احتيـاط آري كنـد، جاري را حكم اين است مجاز بشنود را ارتداد كه هركسي ،»ذلك ».باشد طالشراي جامع مجتهد ظرن با كه است آن

و شـرعا و ام ناميـده تـرور خطرنـاك فتـواي من كه است چيزي همان اين :پاسخ نظـام اخـتل و ومـرج هـرج و داشتم برحذر آن از را شما و ،دانم مي باطل را آن عق

بخـش ايـن در كـه آنچنـان سـاباطي عمـار روايت .شمردم آن -زم پيامد را اجتماعي ايـن از نـاقص هاي فهم گونه اين با را مردم ايمان و جان .است اعتبار فاقد آمد خواهد

ــث ــي احادي ــار ب ــد اعتب ــاط .نگيري ــنهادي احتي ــان پيش ــتحب ت ــت، مس ــد اس مجته بـه امـر شـارع اگـر راستي .دهد مي مردم تودة به قتل وجوب فتواي تان طالشراي جامع چـه شـما ،بود نفرموده 1»الدماء و ياكإ« )ع(علي مو- اگر بود، نكرده دماء در احتياط كرديد؟ مي

هـركس بـراي خـونش ريخـتن اينكه معناي به النبي ساب ومرتد بودن مهدورالدم

.53 نامة ،البغه نهج. 1

Page 121: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 120 زيـر مشـكت بـه نباشد، يقضاي ضابط اجراي و قاضي حكم به نيازي و باشد، مباح

بلكـه ،نيسـت متـواتر تنها نه رواياتش ؛نيست اجماعي ؛نيست دين ضروري :مبتست فقيهـان برخـي جـدي مناقشـة مـورد آن د-لـت و سند كه است واحدي خبر يقتاحق

النبـي سـاب ومرتـد دم بودن هدر ،مسئله اين در نزاع محل .است شده واقع شاخص آنهـا قتـل حكـم در مناقشـه ( .ايشـان براي اعدام مجازات پذيرش فرض از بعد است

)آمد خواهد سوم بخش در جداگانه

مرتد بودن ملدمهدورا بررسي .الف

:ندارد روايت دو جز مستندي هركس توسطمرتد قتل جواز

ـ يإل أصحابنا بعض تبك« :قال اديز بن سهل خبر .اول :)ع(يركالعسـ الحسـن يأبـه يدعي ــإلكحس بن يعل إن ،يديس اي كفدا جعلت ـ كائيأول من أن األول أنـت كوأنـه م،يالقد ذبكـ :)ع(تـب كف قال ...زعمي و كذل يلإ دعوي أن أمرته ،كينب و كباب وأن هـذا من الله يإل يأنتف و كذل قولي ممن الله يإل أبرأ ... الله لعنــإل هيعل ــإلكحس ابن

مـنهم أحد من وجدت فإن قيالطر قيض يإل ألجؤوهم و الله لعنهم فاهجروهم القول، 1».بالصخر¨ رأسه فاشدخ خلو¨

:قولي )ع( أباعبدالله سمعت :قال« :يالساباط عمار عن الثثإل خيالمشا رواه ما .دوم دمـه فـإن ذبـه ك و نبوته )ص(محمدا جحد و سم-ا عن ارتد نيمسلم نيب مسلم لك

يعل ماله قسمي و تقربه ف ارتد ومي منه بائنــإل امرأته و منه، كذل سمع من لكل مباح 2».بهيستتي - و قتلهي أن مام-ا يوعل ا،زوجه عنها يالمتوف عد¨ امرأته تعتد و ورثته،

.997 شماره ،804 ص ،2ج ،الرجال معرفــإل اختيار. 1 تهـذيب ؛11حـديث ،257-258ص ،7ج ،الكـافي ؛333 شـمارة ،89ص ،3ج ،الفقيـه يحضـره - من. 2

،الشيعـــإل وسـائل ؛957حـديث ،253ص ،4ج ،صـار ا-ستب ؛541حديث ،136-137ص ،10ج ،األحكام .324ص ،28ج ،3حديث المرتد، حد أبواب من 1 الباب

Page 122: مجازات ارتداد

121 ، بخش دومالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

:اول حديث بررسي

لحـاظ بـه ثانيـا ؛است ضعيف سندي لحاظ به او- )زياد بن سهل خبر( اول حديث سـوي از و ارتـداد مطلـق نـه است غلو به مربوط سو يك از )صدور برفرض( د-لت كـه اسـت خاصـي شخص و آن خاص مورد مختص يعني است شخصيه قضيه ديگر تـا نيسـت عام ،سو دو هر از و است داده خاص اذن وي به )صدور برفرض( )ع(امام .شود شامل را )مرتدي هر( مورد

:دوم حديث بررسي

سـمع مـن لكـ ل مباح دمه فإن« عبارت د-لي لحاظ به كه است دوم حديث عمدهـ ممهدورالـد مسـتند تنهـا .است همگان برايمرتد قتل جواز و اباحه »منه كذل ودنب

ثه مشايخ كه است روايت تك همينمرتداربعه كتب در طوسي و صدوق و كليني ث و سـاباطي عمـار امـا .انـد كـرده تعبيـر موثقـه بـه آن از برخي و اند كرده روايت را آن

اين در كه است شده واقع شيعه بزرگ رجاليون و فقها از برخي مناقشة مورد روايتش :كنم مي رهاشا آن از نمونه چهار به مجال

از بعـد روايـت اين به استناد بهمرتد بودن مهدورالدم حكم به اردبيلي محقق .اول جـواز يعلـ مشتملــإل...« :است كرده اشكال قاطعانه ساباطي عمار به آن سند تضعيفـه معلوم ريغ كوذل سمع، من لكل قتله ـ قتلـه أن المشهور بل به، يالمفت أن مـام -ا يإلل ضايأ النائب حتمليو آخرها، ئمي - فأولها هذه، خرآ به شعري ماك اينكـه « 1».فتأمـ

شـود، داده فتـوا آن بـه نيسـت معلـوم باشد مباح بشنود ار آن كه هركسي برمرتد قتل آن بـه روايـت آخـر آنچنانكـه است، امام عهدة بهمرتد قتل كه است اين مشهور بلكه مـراد دارد احتمـال همچنين ندارد، سازگاري نآ آخر با روايت اول ضمنا دارد، اشعار .»كن ملأت پس باشد، مورد اين در امام نائبان »ذلك سمع من لكل« از

.320 ص ،13 ج ،البرهان و الفائد¨ مجمع. 1

Page 123: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 122 عمـار اخبـار از مـورد هشتاد خود رجالي ارزشمند تحقيق در تستري محقق .دوم گرفتـه نتيجـه انتهـا در و است نشده واقع اصحاب عمل مورد كه برشمرده را ساباطي فاقـد و گنـگ وي اخبـار الفـاظ اكثر »النظام مختلــإل معقد¨، أخباره لفاظأ ثركأ« است 1.است انسجام و نظم

عمـل ي - إنـه « :اسـت كـرده نقل مجلسي و كاشاني محدث از خوئي محقق .سوم أخبـاره مـن خبر ونكي قلما ثيبح اشتباهه ثر¨كل بأخباره، الوثوق لعدم عمار، اتيبروا شـود، نمي عمل عمار روايات به« ؛2»يالمعن أو اللفظ يف واضطراب شيتشو عن ايخال هـيچ كـه آنجـا تـا اشـتباهاتش، كثـرت دليل به نيست، اعتمادي او روايات به كه چرا

».نباشد معني و لفظ در اضطراب و تشويش از خالي كه نيست او از روايتي

خلـط مرتـد مسـئلة بـا را النبي سب مسئلة ساباطي عمار كه است محتمل .چهارم 3.باشد كرده ضميمه ديگري به را يك هر احكام و كرده

بـودن مهدورالـدم يا همگاني جوازمرتد قتل ديگر روايات از يك هيچ در عوه هب )صـالحه محكمـة ( امام نزد در آن اثبات بهمرتد قتل ،برخي در بلكه ؛است نيامده وي .4»يقتلـه ان ا-مـام لـي ع فـان « العجلـي بريد صحيحة مثال عنوان به .است شده حصر معهـود كننـد اجـرا رامرتـد قتـل شرعي حكم خودشان خودسرانه مردم اينكه اصو- .است نبوده

ـ يسـار بن فضيل روايت در نمونه عنوان به دو سـجدة شـاهد خـود اينكـه جـاي هب تكليـف كسـب و دهـد مـي خبر )ع(اميرالمومنين به كند اجرا را حكم ،بت بر مسلمان

.31تا 19 ص ،8 ج الرجال قاموس. 1 .150 ص ،6ج ،الوثقي العرو¨ مستند. 2 .362 ص ،4 ج ،التعزيرات و الحدود فقه اردبيلي، موسوي سيدعبدالكريم. 3 .249و 248 ص ،10 ج ،1 حديث الرمضان، شهر احكام ابواب من الثاني الباب ،الشيعإل وسائل. 4

Page 124: مجازات ارتداد

123 ، بخش دومالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

برسـاند، قتـل بـه امـام غيـر را مرتدي اگر 2مبسوط در طوسي شيخ فتواي هب .1كند مي را او امـام اذن بدون زيرا شود، تعزير بايد مي اما نيست، ضامن دم اباحة دليل به اگرچه

.است رسانيده قتل به

وي نايـب يـا امـام عهـدة بهمرتد قتل حكم اجراي :است كرده تصريح اول شهيد وي خون كه چرا نيست ضامن اگرچه كند مبادرت وي قتل به ديگري كس اگر است، طوسـي شـيخ فتـواي به استناد با او شود، مي تعزير كرده معصيت اما است، بوده مباح دانسـته، مجـاز باشـد شنيده را رده كه هر براي را وي قتل 3حلي عمه :دهد مي ادامه محكمـة از خـارج مرتـد قاتل بودن گناهكار در نيز ثاني شهيد 4».است بعيد قول اين

را او امـام غيـر اگـر است، شرع حاكم عهدة بهمرتد قتل « :است باور همين بر شرعيه د-لـت و سند در اردبيلي محقق جدي اشكال به .5»است كرده گناه فقط برساند قتل به

.شد اشاره ساباطي عمار روايت

ادلـه تـك تـك نقـد بـا مرتد بودن مهدورالدم قائلين به اشكال در اصفهاني فاضل صـاحب .6الحكـم ليهإ من :است شرع حاكم عهدة به حدود اجراي :است گرفته نتيجه گنـاه را مسـلمانان ديگـر توسـط او قتـل و دانسته امام وظيفة رامرتد قتل نيز جواهر كـرده تصـريح همچنـين وي 7انجامـد نمـي قصاص به كاري چنين كه گفته اما دانسته .8»نيست جائز امام بر جز شرعي حد اين اعتبار به مرتد قتل اجراي« :است

.339 ص ،28 ج ،1 حديث مرتد، ابواب از 9 باب پيشين،. 1 .284 ص ،7 ج. 2

.236 ص ،2 ج ،تحرير. 3 .574 ص ،3 ج ،الشرعيإل الدروس. 4 .286 ص ،4 ج ،اول شهيد المراد غايإل ضمن در منتشرشده ا-رشاد حاشيإل. 5 .662 ص ،10 ج ،اللثام كشف. 6 .190 ص ،42 ج ،الكم جواهر. 7 .167و 166 ص پيشين،. 8

Page 125: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 124 بـا دم، مسـئلة در كـد ؤم احتيـاط لـزوم و هـا انسان جان اهميت به باتوجه :نتيجه

،مرتـد كـردن اعم مهدورالدم ،دارد مشكل د-لتا و سندا كه ساباطي عمار روايت تك شـده تكـب مر خطـايي چنـين نيز گذشته فقيهان برخي هرچند ،است نادرست كاري او بـه هركـه بـراي را قـتلش شـمردن مبـاح ومرتد دانستن ممهدورالد بنابراين .باشند

و اسـت عقـل و اجمـاع و سـنت و كتاب در شرعي معتبر مستند فاقد ،دارد دسترسي فقيهـان برخي ناقص فهم از بيش چيزي ،حكم اين .داد نسبت شارع به را آن توان نمي

.نيست برغيرمعت واحد خبر يك از محترم

النبي ساب بودن مهدورالدم بررسي .ب

امـام بـرادرش از جعفـر بـن علـي ،روايـت ايـن براساس 1.جعفر بن علي خبر .اول )ع(صـادق امـام نـزد پيكي حارثي عبيداهللا زيادبن مدينه والي كه كند مي نقل )ع(كاظم

در فـردي خـط دست درمورد كه يابد مي والي بارگاه در را مدينه فقهاي ،امام فرستاده، و ديـب أت بـه را مذكور ساب مدينه فقهاي .اند كرده مي بحث )ص(اهللا رسول به اهانت نبايـد آيـا كه كند مي اعتراض ايشان به )ع(صادق امام .كنند مي محكوم ضرب و تعزير شـما فتـواي بـه مـن گويـد مي )ع(امام به والي باشد؟ فرقي ديگران و )ص(پيامبر بين در مـردم كـه كند مي روايت )ص(پيامبر از پدرش از )ع(صادق ماما .كرد خواهم عمل او بر كرد، ياد )سوء( زشتي به مرا فردي شنيد كه هركس .هستند همانند ،من به تأسي سلطان بر ندهد، ارجاع سلطان به و برساند، قتل به را دهنده دشنام آن كه است واجب ارجاع وي به قضيه كه زماني ،برساند قتل به دهد دشنام مرا كه كسي است واجب نيز .شود داده

.213و 212 ص ،28 ج ،2 ح ،25 باب قذف، حد ابواب ،وسائل. 1

Page 126: مجازات ارتداد

125 ، بخش دومالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

)ص(اهللا رسـول شـتم عمن سئل أنه )ع(عبداهللا يأب عن 1سالم بن هشام روايت .دوم قتـل وجـوب روايـت ايـن در .مـام -ا يإل رفعي أن قبل يفاألدن ياألدن قتلهي :)ع(فقالاست شده ابراز والي به ارجاع از قبل است، نزديكتر وي به هركه براي النبي ساب.

2.دعائم سوم خبر .سوم

سـب ايشـان بـه كه را بشير محمدبن حكم كاظم امام 3الحديد بن علي خبر .چهارم را سـب كلمـات او از كـه هركس براي وي خون كه كند مي صادر گونه اين بود كرده .است چنين )ص(النبي ساب دربارة كه همچنان است، مباح بشنود

محمدباقر .است اعتبار فاقد سندي لحاظ به عفرج بن علي روايت يعني اول روايت طريق همو 4است دانسته ضعيف ،مشهور بنابر را جعفر بن علي به كليني طريق مجلسي 5.است دانسته ضعيف جعفر بن علي به را تهذيب در شيخ استناد

حسـن 6مجلسـي ازجانـب سندي لحاظ به سالم بن هشام روايت يعني دوم روايت سـندي ظالح به است، كرده روايت اين به اشكال دو 7هندي ضلفا .است شده دانسته .است دانسته خاص را آن نيز د-لت لحاظ از و دانسته حسن را آن نيز وي

تفـاوت بـا متن لحاظ به و است مرسله ا-سم دعائم سوم خبر يعني سوم روايت .است دوم روايت متن همان الفاظ برخي

.337 ص ،28 ج ،1 ح ،7 باب مرتد، حد ابواب ،وسائل .1 .106 ص ،18 ج ،2 ح ،23 باب قذف، حد ابواب ،الوسائل مستدرك. 2

.217 ص ،28 ج ،6ح ،27 باب قذف، حد ابواب ،وسائل. 3

.414 ص ،23 ج ،العقول مرآت. 4

.166 ص ،16 ج ،األخيار مذ. 5

.282 صپيشين، . 6

.662 ص ،10 ج ،اللثام كشف. 7

Page 127: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 126 اسـت ضـعيف سـندي لحـاظ بـه حديد بن يعل از كشي خبر يعني چهارم روايت

آمـد، خواهـد سـوم بخش در تفصيل به آن مستندات كه حديد بن علي تضعيف دليل به .دارد مقصود در ظهور د-لتي لحاظ به البته

روايـت سـامعي هـر براي النبي ساب قتل بودن مجاز در روايت چهار مجموعة از اعتباري بي دليل به روايت سه اين .هستند ضعيف چهارم و اول روايات و مرسل، سوم روايـت .باشـند سـامعي هر براي النبي ساب قتل جواز فتواي مستند توانند نمي سندي قضيـــإل « اينكه احتمال و است مخدوش شا سندي اعتبار ،بودن حسن درصورت دوم امكـان عـدم معنـايش كه است، مطرح آن بودن خاص احتمال يعني باشد »واقعــإل في

هـر بـراي النبـي سـاب بـودن مهدورالـدم مسـتند هرحال به .است روايت حكم تعميم بااسـتناد شما پدر .آن د-لتي و سندي مشكت همة با است روايت تك همين سامعي

از اسـتيذان و نـائبش و امـام به رجوع به متوقف را ساب قتل سالم بن هشام روايت به مفـاد )گذشـت شا اعتبـاري بي كه( فرجع بن علي روايت به عمل با بلكه ندانسته ايشان 1.است پرداخته نآ اصولي توجيه به و دانسته، سلطان به رجوع از نهي معناي به را آن

دارد؟ موقعيتي هچ فقها فتاواي در النبي ساب بودن مهدورالدم

بحث ،بعدي هاي بخش در مجزا طور هب النبي ساب قتل وجوب حكم ةدربار بحث :شود مي مشاهده شيعه فقيهان بين در قول دو تاويف لحاظ به .شد خواهد

ريخـتن اباحـة بـه كه فقيهي ترين قديمي .هركس توسط ساب قتل اباحة اول قول مـن دمـه حـل « عبـارت با است صدوق شيخ ،داده فتوا ئمهاأل ساب و النبي ساب خون از اعـم النبـي سـاب فـوري قتـل اسـتد-لي و مفصـل بحثي در مرتضي سيد .2»ساعته فقهـاي كـه درحـالي .اسـت كـرده معرفـي اماميـه منفـردات از را ذمـه اهل و مسلمان

.406 ص ،الحدود كتاب ،الشريعــإل تفصيل. 1

.295 ص ،الهدايــإل. 2

Page 128: مجازات ارتداد

127 ، بخش دومالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

تعزيـر بين ساب ذمي درمورد اما دانسته، القتل واجبمرتد را مسلمان ساب سنت اهل عهـد نقـض و مسلمان ساب دانستنمرتد با را خود نظر او .دارند نظر اختف ،قتل و قتل را ائمه و انبياء ساب مجازات حلبي ابوالصح .1است كرده توجيه ذمي ساب ذمة

سـاب قتـل بـه اقـدام ،سب شنوندة منؤم اگر حال درعين .است دانسته سلطان توسط 2.ندارد را وي مجازات حق ،سلطان كند،

را النبـي سـاب قتـل 3مفيد شيخ شرع، حاكم غير بر ساب قتل جواز عدم دوم قول دانسـته اجمـاعي را اجازه عدم اين 4زهر¨ بن سيد .است ندانسته مجاز ،امام اذن بدون لك ل،يسب األمر لصاحب استئذان ريغ من قتله يإل فسبق سمعه من يعل سيل و« است مجـاز را امـام اذن بدون النبي ساب قتل نيز 5حلي عمه .»الطائفــإل إجماع ليبدل كذل

.است ندانسته

سـاب قتـل كـه دهـد مي نشان اول لقو در ذمه نقض يا ارتداد به سب برگرداندن شـامل ،مرتد دانستن مهدورالدم گفتة پيش اشكا-ت كلية و ندارد معتبري مستقل دليل بـودن مـدركي از حـاكي متفاوت قول دو هر بر اجماع ادعاي .شود مي هم ساب حال .است اجماع

جـان بر ضرر از خوف عدم به مشروط را النبي ساب قتل جواز شيعه فقيهان غالب اردبيلـي محقـق نظـر بـه .انـد دانسـته ايمان اهل ديگر مال و جان يا كننده اقدام مال و جـان بـر خوف 6.است محتمل قتل ترك وجوب ضرر بر خوف بر ظن با كه نحوي به

.483تا 480ص ،ا-نتصار. 1 .416 ،الكافي .2

.743 ص ،المقنعــإل. 3 .438 ص ،النزوع غنيــإل. 4

.452 ص ،9 ج ،الشيعــإل مختلف. 5

.170 ص ،13 ج ،الفائد¨ مجمع. 6

Page 129: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 128 اسـت ايـن الؤس اما ؛1گيرد مي دربر را حكم مجري آبروي و عرض بر خوف شك بي وهـن قاعـدة مبنـاي آيـا نيسـت؟ تر مهم ،حكم مجريان آبروي از اسم آبروي آيا كه

نيست؟ مهم امور از و ا-حترام واجب عرض همان ،اسم

در كـه اسـت سالم بن هشام روايت تك به متكي النبي ساب بودن مهدورالدم :نتيجه صـحيحه را آن و نباشـد حسـنه روايت اين اگر حتي ؛است اگر و اما آن د-لت و سند

مفاسـد و دمـاء در مؤكد احتياط .است قوي بسيار آن مفاد بودن خاص احتمال بدانيم، كـه كنـد مـي اقتضا ،مردم تودة به آن اجراي و حكم تشخيص سپردن بر مترتب كثيرة نيسـت، هـم اجماعي است، قرآني مستند فاقد كه( النبي ساب دم بودن مهدور به حكم مشـكتي آن لـت د- و سـند در كه ندارد سالم بن هشام روايت تك از غير مستندي و

محكمات برخف حكمي چنين آتي ادلة با كه خصباأل بدانم، شرع خف را )است .است كريم قرآن

ـ النبي ساب ومرتد بودن مهدورالدم :دوم بخش نتيجة واحـد خبـر تـك دو جـز هب .مبتسـت د-لتـي و سـندي مشـكت به باب دو هر در روايت دو هر .ندارد دليلي بنـابراين .كـرد بـار ضـعيفي غايـت بـه دليـل چنـين بر توان نمي را مهمي حكم چنين

م ممهدورالدكردن اع ومرتد ف ،معتبـر دليل نداشتن واسطة هب النبي سابشـرع خـ قـرآن خـف و اسـم وهـن ،آيـد مي دنبال در كه محكمي ادلة براساس بلكه ؛است .است

.405 ص ،الحدود كتاب ،الشريعــإل تفصيل. 1

Page 130: مجازات ارتداد

:سوم بخش قتل روايات اكثر صحت و اجمالي و معنوي تواتر« ادعاهاي نقد

»مرتد

روايـات النبي ساب ومرتد بودن ممهدورالد و قتل حكم اصلي مستند اينكه به باتوجه آنهـا اعتبار ميزان و سند ويژه هب و مسئله دو اين روايات در تحقيق به بخش اين است، آيـا :اسـت اين بخش اين در اصلي پرسش .دارد اختصاص مصطلح اجتهاد موازين با متـواتر اگـر كنـد؟ نياز بي سندي تحقيق از را ما كه نحوي به هستند متواتر روايات ينا

از و اسـت تعـداد چـه موثـق و صـحيح از اعـم معتبـر واحـد خبرهاي تعداد نيستند اول :شـود مـي تحقيـق قسـمت دو در بخـش ايـن انـد؟ شده نقل )ع(ائمه از يك كدام

.قتل وجوب حكم در النبي سب روايات بررسي دوم و ارتداد روايات بررسي

مرتد قتل روايات بررسي .الف

روايات تعداد« :ايد كرده ادعا .گيرد مي قرار بحث مورد مسئله چهار قسمت اين در كتـاب در كلينـي سـم -ا ثقـــإل مرحـوم .است روايت بيست از بيشمرتد در وارده از روايـات ايـن اكثـر كـه اسـت، آورده روايت سه و بيست ،المرتد حد باب 1الكافي استد-ل مذكور ةگان پنج ابواب در اينها همة به هم فقهاء كه است صحيحه هاي روايت در محققـين مبناي كه صدوري وثوق سندي، صحت بر عوه ها روايت اين .اند نموده

اجمـالي و معنوي تواتر حد در روايات ترديد بدون دارند، را است واحد خبرحجيت

.256، ص 7، ج الكافي. 1

Page 131: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 130 يـك در روايـت ده حـداقل وجـود بـا فقـه در ديگـري موارد در ظامع فقهاء .هستند روايـت چنانچه و روايت، سه و بيست به رسد چه اند پذيرفته را تواتر عنوان موضوع

و واضـح امـري ايـن و ندارد هم سند بررسي به نيازي حتي ديگر باشد تواتر حد در بـاب روايـات اكثـر صـحت و تـواتر يعني فوق ادعاي دو ».است فقهاء نزد در مسلم .است مخدوش زير د-يل به

هستند سندي اعتبار فاقد ،مرتد قتل وجوب روايات سوم دو .يك

حكـم دربـارة مشخصـا روايت پانزده تنها ،كافي اشارة مورد باب روايات از ،اوإل نبـوت، ادعاي ازقبيل ديگري عناوين به بقيه و استمرتد و النبـي سـب مربـوط غلـو ايـن از .رسـد مـي هجده به رقم اين بشماريم، ارتداد مصاديق از هم را غلو اگر .است درمرتـد قتـل حكم رقم باز يعني نيست، مطرح قتل حكم مورد سه در روايت هجده بـه مرتـد ال حـد بـاب گانـة وسه بيست روايات سند هرحال به .رسد مي پانزده به كافي

ايـن بـه 1)ص(الرسول آل راخبا شرح في العقول مرآت در مجلسي محدث تشخيص ،)23 و 8 ،5 ش( ضـعيف ،)14 و 13 ،4 ش( مجهـول ،)7 شماره( مرسل :است شرح حسن ،)21 و ،20 ،18 ،3 ش( حسن ،)17 و 16 ،15 ،6 ،2 ش( المشهور علي ضعيف

،9 ش( صـحيح و )22 ش( كالصحيح موثق ،)12 و 10 ش( موثق ،)1 ش( كالصحيح معتبـر روايات و است گير آسان بسيار روايات ندس در كه مجلسي درنتيجه ).19 و 11 سـه و بيسـت مجمـوع از ،فقهاسـت نزد معتبر روايات از تر گسترده بسيار وي نزد در

موثـق و موثـق روايـات اگر است، دانسته صحيح را روايت سه تنها ،باب اين روايت هفـت تنهـا وي تشـخيص بـا كنـيم، اضافه آن به هم را كالصحيح حسن و كالصحيح بـاب ايـن روايـت شـانزده و اسـت معتبـر الجمله في سندي لحاظ به باب اين روايت

و المشهور علي ضعيف ضعيف، مجهول، مرسل، از اعم( اعتبارند فاقد سندي لحاظ به اسـت مشـخص .اسـت باب اين روايات سوم يك از كمتر معتبر روايات يعني ).حسن

.403تا 396 ص ،26 ج، مرآت العقول. 1

Page 132: مجازات ارتداد

131 ، بخش سومالنبي ساب ومرتد رسالة نقد مجازات

بـدون »اسـت صـحيحه هاي روايت زا روايات اين اكثر« اينكه بر مبني شما ادعاي كه ازقبيـل شـما بعدي ادعاهاي هكذا .است شده رانده زبان بر گزاف به تحقيقي كمترين كه سندي صحت بر عوه صدوري وثوق و گانه پنج ابواب در اينها همة به فقها عمل .اند شده ابراز مستندي هرگونه بدون

مسـتدرك و الشـيعه وسائل بكتا دو درمرتد قتل وجوب روايات مجموعة ،ثانيا روائـي مدار و هستند، آن غير و اربعه كتب فقهي روايات كلية دربردارندة كه الوسائل ايـن اكثـر كـه ادعـا ايـن .اسـت روايت يك و بيست مجموعا است، فقهي هاي بحث صـحيحه )ارتداد بحث در مستدرك و وسائل روايات چه كافي، روايات چه( روايات قتـل وجـوب صـحيحة روايات مجموعه .است تحقيق خف و بناصوا كام است و موثقه افزودن با كه نيست بيشتر روايت شش ،حالت ترين موسع در درمجموعمرتد از نيمي تنها كه رسد مي سلف فقهاي نزد در معتبر واحد روايت هشت به نهايتا معتبره ،)ع(كاظم امام از جعفر بن يعل روايت :از عبارتند روايات اين .است آمده كافي در آنها

امـام و بـاقر امـام از محبـوب بـن حسـن روايت ،)ع(باقر امام از مسلم محمدبن روايت :نيستند كافي در كه روايتي چهار و ،)ع(صادق امام از ساباطي عمار روايت ،)ع(صادق محمـدبن ثانيـه روايـت ،)استبصـار و تهذيب( )ع(رضا امام از سعيد بن حسين روايت و تهـذيب ( )ع(صـادق امـام از صـهيب عبـادبن روايـت ،)فقيـه ( )ع(باقر امام زا مسلم

مرتد، قتل ديگر روايت سيزده از ).فقيه( )ع(صادق امام از سكوني روايت و )استبصار سـوم يك از كمتر يعني هستند، ضعيف روايت پنج و )سند فاقد( مرسل روايت هشت صـحيحه روايـات همـين مفاد دربارة !آنها اكثر نه ؛هستند صحيحه ،بحث اين روايات

.شد خواهد بحث مفص بعدي هاي بخش در

مرتد قتل جواز يا وجوب روايات تواتر عدم .دو

و هسـتند، اجمـالي و معنوي تواتر حد در روايات ترديد بدون« كه ادعا اين ،ثالثا انعنو موضوع يك در روايت ده حداقل وجود با فقه در ديگري موارد در عظام فقهاء

Page 133: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 132 خبـر كه چرا است، مخدوش نيز »روايت سه و بيست به رسد چه اند پذيرفته را تواتر بـراي .اسـت قطعـي آنحجيت و است اطمينان و عرفي يا حقيقي يقين مفيد ،متواتر جـوهر ،عـددي كثـرت اين .است -زم مخبرين از بزرگي عدد ،اجتماع تواتر حصول امتنـاع وصـف محصل عدد معتبر بلكه نيست، خاصي عدد در منحصر و 1است، تواتر )اطميناني ظن نه( صدق به قطع و تواتر حصول ادعاي 2.است كذب بر )تباني( تواطؤ كذب بر تواطؤ امتناع به يقين عددي چنين از عادتا است، جسورانه ادعايي مخبر ده با

كـه روايـت ده با اينكه اما .نيست اعتنايي قطعش به كه قطاع براي -ا شود نمي حاصل .است دليل بي ادعايي شود، مي حاصل تواتر ضعيف و صحيح و مسند و مرسل از اعم خبـر باشـد؟ كـرده تـواتر ادعاي موضوع يك در روايت ده با كه است فقيه كدام اين

يقـين و قطع محصل و تواتر عدد سازندة تواند مي چگونه ضعيف و مجهول و مرسل دعائم مراسيل ازقبيل اي ضعيفه روايات ،آن سوم دو كه روايت چند و بيست با باشد؟

انگـاري سـهل نهايـت اجمـالي و معنوي ولو تواتر ادعاي ،است جعفريات مجاهيل و قطـع حصـول )مطلقا روايت 21 با حتي و( موثق و صحيح واحد خبر هشت با .است ؛اسـت شخصـي امري ،قطع كه آنجا از .نيست پذيرفتني عادتا غيرقطاع براي صدق به

راه آن از كـه ديگـران بـراي شـخص آن قطع كسي براي غيرمتعارف حصول برفرض .نيست حجت شود نمي حاصل برايشان قطعي چنين غيرمتعارف

و فقهاسـت نـزد در مسـلم و واضح امري ،مرتد بحث روايات سند بررسي ،رابعا كـدام راستي .اند نزده باز سر روايات اين سندي بحث از تواتر بهانة به آنها از يك هيچ تـواتر درحـد مرتد قتل روايات اينكه !است؟ دانسته متواتر رامرتد قتل روايات ،فقيه

خودتـان والـد مرحـوم پـذيرش مورد حتي كه است ادعايي هستند، اجمالي و معنوي چـه اسـت نشده واقع هم )زنيد مي قلم ايشان رأي تبيين مقام در شما القاعده علي كه(

.332 و 327ص 4 ج صدر، سيدمحمدباقر تقريرات ،ا-صول علم في بحوث هاشمي، سيدمحمود. 1

.62 ص ،الدرايــإل علم في الرعايــإل ثاني، شهيد. 2

Page 134: مجازات ارتداد

133 ، بخش سومالنبي ساب ومرتد رسالة نقد مجازات

سـند حيث از هم را مربوطه روايات ،مرتد قتل حكم در ايشان .فقيهان ديگر به برسد را استتابه به نياز بدون فطريمرتد قتل حكم و 1اند كرده بررسي د-لت حيث از هم و

2.بيشتر نه اند، دانسته »مشهور« فتواي

صحيحه نه است ضعيفه دراج بن جميل روايت .سه

دليـل بـه روايت اين آنكه حال .ايد دانسته »صحيحه« را 3دراج بن جميل روايت شما .است ضعيفه روايتي سندش سلسله در »مدائني حكيم حديدبن بن علي« حضور

ج ،تهـذيب .الـف :است كرده تضعيف شدت هب را وي بار سه حداقل طوسي شيخ .ب .»بنقلـه نفـرد ي مـا يعلـ عـول ي- جـدا مضعف هو« :435 حديث ذيل ،95 ص ،3

ص ،1 ج ،استبصـار .ج .»جدا فيضع هو« :325 حديث ذيل ،95 ص ،3 ج ،استبصار ا-حتجـاج ضـعف ي وهـذا د،يحد بن يعل وهو ف،يضع هيراو« :112 حديث ذيل ،79

أنـه فالمتحصـل « :است كرده ارزيابي گونه اين را وي ،نهايت در خوئي محقق .»بخبره محمدباقرم اختصاصي طور هب هم خبر اين درمورد .4»الرجل بوثاقــإل الحكم -يمكن ليـ جم عمـل ظـاهره و« :است داده توضيح گونه اين و دانسته »ضعيف« را آن يمجلس

ـ الق ليـ قب مـن هـذا إن :قـال ي أن إ- د،يـ بع هـو و اس،يبالق بل با-جتهاد قيبـالطر اسي و تـواتر ادعـاي از كه است احاديث سند بررسي در ها انگاري سهل گونه اين .5».ياألول

.آورد مي در سر ضرورت

الحـدود، كتـاب ،الوسيلـــإل تحرير شرح في الشريعــإل تفصيلتقريرات دروس سيدمحمدباقر صدر، . 1 .704 تا 692 ص .692 ص پيشين،. 2

،ا-ستبصـار و التهـذيب و الكـافي عـن نق 328 ص ،28 ج ،3 ح ،3 باب مرتد، حد ابواب ،وسائل. 3 .شما بندي تقسيم در اول طايفة از دوم حديث

.331 ص ،12 ج ،الحديث رجال معجم. 4 .273ص ،16ج ،األخبار تهذيب فهم في األخيار مذ. 5

Page 135: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 134 بـودن مهدورالـدم روايـت تنهـا ( ساباطي عمار خبر د-لت و سند مشكت ضمنا

امـا .ايـد آورده اول طايفـة دال بنـد در را خبـر اين شما .گذشت دوم بخش در )مرتد نبـوت مـدعي يعني متنبي دربارة )شما اولي طايفة ـه بند( يعفور ابي نب عبداهللا روايت د-لـت « مستند روايتي چنين دليل چه به .استتد مر از جدا اي مسئله عنوان كه است، .نيستمرتد قتلي به محكوم هر است؟ شده شمرده »مرتد قتل بر صريح

لقب مفهوم به تمسك در خطا .چهار

نبـوت و توحيد بر شهادت كه دارد د-لت كه رواياتي :چهارم ةطائف« كه ايد نوشته مفهـوم .اسـت مواريـث و حنكا صحت و دماء حفظ و حقن موجب )ص(اكرم پيامبر نتيجـة ... .است دماء حقن انتفاي با قمساو شهادت اين نبود كه است آن روايات اين منتفـي او در دماء حقن سبب ديگر كند مي پيدا ارتداد كه كسي كه است آن طائفه اين ».شود مي

من ظهر ما وا-سم« است اعين بن حمران حديث اي طايفه چنين روايت ترين مهم هيـ وعل الـدماء حقنـت وبه لهاك الفرق من الناس جماعــإل هيعل يالذ وهو فعل أو ولق

فخرجـوا والحج، والصوم ا¨كوالز الص¨ يعل واجتمعوا احكالن وجاز ثيالموار جرت حكـم موضـوع اسـم احاديـث گونـه اين در .1»مانيا- يإل فوايوأض فركال من كبذل

:است چنين شما استد-ل بندي صورت .است دماء حقن

)اسـم ( موضوع نفي ظرف در )دماء حقن( حكم نفي مفهوم، از مراد :اول مقدمة .شود مي منتفي دماء حقن ،اسم نفي با يعني است،

.نيست مالد محقونمرتد پس است، ارتداد همان اسم نفي :دوم مقدمة

هدورالـدم ممرتـد پـس .اوسـت بودن ممهدورالد ،نبودن مالد محقون معناي :نتيجه .است

.5 ح ،26 ص ،2 ج ،الكافي. 1

Page 136: مجازات ارتداد

135 ، بخش سومالنبي ساب ومرتد رسالة نقد مجازات

:نقد يعني است، لقب مفهوم بر مبتني اول مقدمة اما .است مخدوش كام استد-ل اين لقـب .اسـت مفاهيم اضعف لقب مفهوم .است شده واقع حكم موضوع كه اسمي نفي

بـر حكـم »تعليق« بر د-لت خود خودي به حكم موضوع نفس كه چرا 1ندارد، مفهوم تعليـق ( دو هـر اثبات .باشد داشته »انحصار« در ظهوري نكهاي به برسد چه كند، مي آن

عـدم معنـاي بـه ايـن و اسـت خارجيـه قرينة نيازمند )آن انحصار و موضوع بر حكم ،دم حقـن بـراي اسم انحصاري سببيت به قول طوركلي هب .است لقب مفهومحجيت موكـول محلـش به را تفصيل و كنم مي عرض اجما- .است خطير بسيار و آميز فاجعه قطعـي دليـل نيازمند او دم بودن هدر و است مالد محقون انسان هو بما انسان :كنم مي .است

هيچ .مرتد دوم، ؛اصلي كافر اول، :دارد فرد دو اسم نفي .است ناقص دوم مقدمة موحـدان و غيرموحـدان شـامل اول فـرد .نيستمرتد بر اسم نفي انحصار بر دليلي

غيرمسـلمانان نبودن مالد محقون شما استد-ل ناپذير اجتناب ة-زم .ودش مي غيرمسلمان !شويد؟ مي ملتزم آن به آيا .مطلقا است

مهدورالـدم يعنـي استد-ل اين ةنتيج شما استد-ل ةمقدم دو هر بودن مخدوش با .است مخدوش هممرتد بودن

النبي ساب قتل روايات بررسي .ب

و معنـوي تـواتر ،ثانيـا .لفظـي متواتر نه واحدند خبر ،-او النبي ساب قتل روايات سـندي اعتبـار فاقـد مسئله، روايات اكثر ،ثالثا .نيست محقق مسئله اين در نيز اجمالي چهـارم مسئلة .است روائي معتبر مستند فاقد النبي ساب بودن مهدورالدم ،رابعا .هستند :است زير قرار به نخست مسئلة سه تحقيق .گرفت قرار بحث مورد قبلي بخش در

.212 ص ،ا-صول كفايــإل راجع. 1

Page 137: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 136 .اسـت شـده نقل شيعه روايي جوامع در النبي ساب قتل بارةدر روايت ده مجموعا

از ).الرضا فقه خبر يك و دعائم خبر سه( هستند مرسل روايت چهار روايت ده اين از الوشاء، علي بن حسن محمدبن خبر( هستند ضعيف آن روايت چهار مسند روايت شش تنهـا و ،)حديـد بن علي خبر الرضا، صحيفــإل از طبرسي خبر جعفر، بن ليع طويل خبر امـام از سـالم بـن هشـام روايـت :انـد دانسـته صحيحإلالسـند فقها برخي را روايت دو

محمـدباقر و 1هنـدي فاضـل .)ع(بـاقر امـام از مسـلم محمـدبن روايـت و )ع(صـادق و كـافي از كـه دوم تروايـ سـند بارةدر .اند دانسته حسن را نخست روايت 2مجلسي :شود مي مشاهده فقها ميان در قول سه شده نقل تهذيب صـاحب 5هنـدي، فاضـل 4مجلسـي، محمدباقر 3اردبيلي، محقق :حسنه اول، قول .7گلپايگاني محقق 6،جواهر 8.خوئي محقق :صحيحه دوم، قول 9.مجلسي محمدباقر :مجهوله :سوم قول منتفي اجمالي و معنوي لفظي، از اعم ترتوا انواع يادشده تفصيل با كه است واضح

معتبـره سـندي لحـاظ بـه فقها برخي توسط روايت دو تنها روايات اين ميان از .است كـه اسـت واحد خبر دو تنها بر متكي النبي ساب قتل حكم بنابراين .است شده دانسته .است جدي بحث آنها سند اعتبار در

.662 ص ،10 ج ،اللثام كشف. 1 .282 ص ،16ج ،األخيار مذ. 2 .170 ص ،13 ج ،الفائد¨ مجمع. 3

.415 ص ،23 ج ،العقول مرآت. 4

.541 ص ،10 ج ،اللثام كشف. 5

.433 ص ،41 ج، جواهر الكم. 6 .280 ص 1 ج ،التعزيرات و الحدود تقريرات. 7

.321 ص ،1 ج ،المنهاج إللتكم مباني. 8

.167 ص ،16ج ،األخيار مذ. 9

Page 138: مجازات ارتداد

:چهارم بخش النبي ساب ومرتد قتل در ضرورت و اجماع ادعاي نقد

دوم، .مرتـد قتـل وجـوب بـودن اجمـاعي اول، :ايد كرده مطرح چندبار را عادا دو شماـ ادعا دو هر .دين ضروري حكم عنوان بهمرتد قتل وجوب اجمـاعي ادعـاي ةعـو هب .كنيم مي بررسي بخش اين در را النبي ساب قتل وجوب بودن

مرتد قتل بوجو بودن اجماعي ادعاي بررسي .اول

2زهـر بن سيد و امت اجماع ادعاي 1مبسوط در طوسي شيخ ،مرتد قتل مسئلة در ا-جمـاع « :اسـت گفتـه جواهر صاحب نيز خرينأمت از .اند كرده را شيعه اجماع ادعاي .3»للنصوص هايعل هيبقسم

شـده امـت اجمـاع ادعـاي مرتد قتل وجوب بر فقها برخي ازسوي اينكه در ،اوإل .نيست ديتردي است

شيعه فقهاي بخف و اتفاقي قول حكم اين ،اخير قرن تا حداقل اينكه در ،ثانيا ،خف عدم و اتفاق و اجماع اين آيا كه است اين مسئله .نيست بحثي است بوده هم )ع(معصـوم قـول از كاشـف مسـتق كـه نحوي به است باب روايات از مستقلي دليل

.281 ص ،7 ج، المبسوط. 1

.380 ص ،النزوع غنيــإل. 2 .605 ص ،41 ج، جواهر الكم. 3

Page 139: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 138 بـه منقـول و محصل از اعم اجماع است گفته جواهر صاحب كه همچنان نه؟ يا باشد ارزش .شـود مي مدركي اجماع ديگر عبارت به .است روايات يعني مسئله نصوص دليل اجمـاع آن مـدرك كـه اسـت اي ادلـه اعتبـار و ارزش همـان ،مدركي اجماع اعتبار و

.اسـت يادشـده روايـات ،مرتـد قتـل مسـئلة در شـده ادعـا اجماعات مدرك .هستند نبـود مرتـد باب روايات اگر آيا .شوند نمي محسوب مستقلي دليل ،اجماعات گونه اين بـه را مـا كـه اسـت كـافي پرسـش اين به منصفانه پاسخ شد؟ مي ادعا اجماعي چنين ادعـاي صرف به غيرمدركي اجماع اين، بر عوه .سازد واقف اجماع اين بودن مدركي خـود اعتبار ،مخالف يك حتي باوجود آن انواع برخي در بلكه ؛شود نمي ثابت ،اجماع

.شد خواهد تبديل فتوايي شهرت به و داد خواهد دست از را

انـدكي فقط« :ايد كرده اعتراف معاصر مخالفين وجود به شما خود كه است جالب انگشتان اندازة به اينها تعداد كه اند نموده پيدا ترديد آن در اخير هاي سال در عالمان از متـأخرين و قـدماء از برجسـته فقيـه صـدها بـا مقايسـه قابل و يستن هم دست يك

نيستند؟ اسم امت علماي از ،شمار انگشت شما زعم به مرددين اين راستي ».نيستند

مرتد قتل وجوب بودن دين ضروري ادعاي بررسي .دوم

تلقـي ديـن ضـروري حكم يك عنوان بهمرتد قتل وجوب حكم« كه ايد كرده ادعا ديگـر ازسـوي ».نـدارد راه اجتهـاد ضـروريات، در كـه دانند مي اجتهاد اهل و شود مي

اتفـاق مورد كه است آن دين ضروري« :ايد كرده تعريف گونه اين هم را دين ضروري ».نباشد آن صحت بر اجماع حتي استد-ل به نيازي و باشد سني و شيعه

:نقد

.تاس نشده استعمال روايتي هيچ در ضروري عنوان ،اوإل

Page 140: مجازات ارتداد

139 ، بخش چهارمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

ـ ،اصـحاب قـدماي از كثيري كلمات در ،ثانيا از قبـل بلكـه ؛اسـت نرفتـه كـار هب 1.است نشده ديده اصحاب كلمات در حلي محقق و سعيد بن يحيي

التفات با توأم انكار به كه مادامي ندارد، ارتداد در موضوعيتي ضروري انكار ،ثالثا است؟ دليل كدام به ندمست ،ضروري از شما تعريف ،رابعا 2.نگردد باز رسالت

است؟ دين ضروريات ازمرتد قتل وجوب حكم آيا اما فقه صورت دراين ضمنا .شود مي دليل طلب ايد كرده يادعاي چنين كه شما از ،اوإل

!شود مي تبديل مرتدسازي كارخانة به شما ادعاي به كه هم ضروريات در و بود دين ضروري ،مرتد قتل حكم اگر ،ثانيا

نيسـت، آن صـحت بـر اجمـاع حتـي اسـتد-ل بـه نيازي ،ثانيا ندارد؛ راه اجتهاد او- در كسـي و شود دليل اقامةمرتد قتل وجوب بر فقهي كتاب هيچ در نبايد القاعده علي حـال نشـويد، متحمـل را متنـي چنـين نگارش زحمت نيز شما و نكند هم اجتهاد آن با پس اند، كرده دليل اقامة اجماع و روايات از آن بر كنون تا آغاز از شيعه فقهاي آنكه .نيستمرتد قتل وجوب بودن دين ضروري به قائل ،امامي فقيه هيچ ،شما خود مك چشـم بـه هـم 3خودتـان پـدر الحـدود كتـاب در گزافـي ادعاهـاي چنين آنكه طرفه تد-لاس روائي ادلة بهمرتد قتل وجوب بر فقيهان ديگر همانند نيز ايشان و خورد نمي .است نزده باز سر استد-ل از ضرورت ادعاي به و كرده .شماسـت فـرد همنحصـرب يأرمرتـد قتـل وجـوب حكم بودن ضروري هرحال به به مجاز و بپذيرند حكم اين بودن ضروري در را شما نظر تا نيستند شما مقلد ،منتقدان وجـوب منكر كه هانيفقي كه است اين شما ادعاي -زمة ،اين بر عوه .نباشند اجتهاد بـا شـما يعنـي شوند،مرتد انكار اين با و باشند دين ضروري منكر ،هستندمرتد قتل

.65 ص ،4 ج ،التعزيرات و الحدود فقه ،اردبيلي موسوي. 1 ج ،الطهـار كتـاب العرو¨، شرح في التنقيح و 10 ص 1 ج ،الزكا¨ كتاب العرو¨، مستند خوئي، محقق. 2 .64تا 58 ص 2 .714تا 678 ص ،الوسيلــإل يرتحر شرح في الشريعــإل تفصيل. 3

Page 141: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 140 صـادر هـم را حكـم اين منكران قتل حكم درواقع ،مرتد قتل وجوب شمردن ضروري .ايد فرموده

النبي ساب قتل درمورد اجماع ادعاي بررسي .سوم

متـردد اجماع ادعاي النبي ساب قتل بر 2مرتضي سيد و 1زهره بن سيد ،متقدمين از كـم در آن بـر « :اسـت نوشته 3طباطبائي سيدعلي هم خرينأمت از .اند نموده را طايفه

شـده مدعي هم 4جواهر صاحب ».است حجت اين و است شده ادعا اجماع جماعتي قتـل وجـوب اجمـاع در مناقشه مانند .»هست مسئله اين بر قسمش دو هر به اجماع« دليـل هـم مسـئله ايـن در اجماع .رواست هم اينجا ،اجماع بودن مدركي مناقشة د،مرت

از مسـئله ايـن .باشـد )ع(معصـوم قـول از كاشـف تـا نيست باب روايات از مستقلي .است نشده معرفي هم دين ضروريات مسـتند فاقـد ،او- النبـي سـاب ومرتـد قتل وجوب حكم :تاكنون بحث خإلصة

اجمـالي و معنوي تواتر ،ثالثا .نيست دست در آنها بر متواتر روايتي ،ثانيا .است قرآني تنهـا ،مسـئله دو ايـن در موجود روايت يك و سي از ،رابعا .ندارد وجود آنها درمورد دوم دليـل خامسـا، .شـوند مـي محسـوب معتبـر سندي لحاظ به آنها سوم يك از كمتر

اجمـاع ،مسـئله دو ايـن بـر شده قامها اجماع .است اجماع ،مسئله دو هر در ادعاشده موجـود روايـات از مسـتقل دليلـي لذا نيست، معصوم قول از كاشف و است مدركي

ومرتـد قتـل حكـم مسـتند ،مصـطلح اجتهـاد براسـاس درنتيجـه .آيـد نمي حساب بهدر بحـث كه است، منقول و مدركي اجماع به يدؤم ثقة واحد خبر تعدادي النبي ساب .آيد مي بعدي هاي خشب در آنها مفاد

.438 ص ،النزوع غنيــإل. 1 .482 ص ،ا-نتصار .2

.531 ص ،13 ج ،المسائل رياض. 3

.432 ص ،41 ج. 4

Page 142: مجازات ارتداد

:پنجم بخش و )ص(اكرم رسول امر به ارتداد عنوان صرف به كس هيچ

است نشده محكوم قتل به )ع(ائمه ديگر و )ع(منينؤاميرالم

التـاج كتـاب حاشية و متن ازقبيل سنت اهل روائي كتب از آوردن شاهد با مكررا شما ارتـداد جرم به افرادي كه ايد هشد مدعي مبسوط المحاربه كتاب گاه و لصول الجامع

گـاه و سنت اهل كتب از رواياتي نقل با شما .اند رسيده قتل به )ص(اسم پيامبر امر به جـرم بـه را افـرادي خـود حكومـت زمان در )ع(علي منينؤاميرالم ايد كرده ادعا شيعه عـوه مرتد قتل وجوب حكم كه ايد كرده كيدأت درنهايت .است رسانيده قتل به ارتداد مرادتـان كـه است، شده اجرا هم بعد هاي زمان در )ع(علي امام و )ص(پيامبر زمان بر صـورت ايشـان رضـايت حـداقل يـا امر به )ع(ائمه زمان درمرتد اعدام كه است اين

.است گرفته

منـابع بـر متكـي عمـدتا كه تحقيقاتي با هم مسيحي و يهودي مستشرقين قضا از اعـدام و هسـتند داسـتان هـم شما با است تاريخي كتب و تسن اهل تفسيري و روائي تـا دهنـد مـي جلـوه تـاريخي واقعيتي را راشدين خلفاي و )ص(پيامبر فرمان بهمرتد

.كنند اثبات آن در را دين و عقيده آزادي امتناع و اسم ذاتي خشونت

ومرتـد قتـل وقـوع بـر معتبـري ادلـة ،شـيعه روايـات در آيـا :است اين پرسش است؟ موجود )ع(ائمه ديگر و )ع(علي امام يا )ص(پيامبر امر به النبي ابس

Page 143: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 142 درمـورد كه دهد مي نشان مستدرك و ليوسا در مرتبط ابواب در اجمالي تفحصي

»غـ « دربـارة آنهـا اغلـب كـه شده نقل روايت هفده )ع(علي امر بهمرتد قتل وقوع درمـورد .اسـت )ع(صـادق امـام امـر بـه مرتـد قتـل درمـورد هـم روايت يك است،فـردي قتل حكم 2دعائم ديگري و 1جعفر بن علي يكي ،حديث دو در )ص(النبي ساب محمـدباقر تحقيـق براسـاس .اسـت شـده داده نسـبت )ص(پيـامبر به هذيل طايفة از

يكـي فقـط ،روايت بيست اين از ،آن غير و خياراأل مذ و قولعال مرآت در مجلسي )ع(منينؤاميرالمـ بـه منسـوب خاص هاي قضاوت از مه آن 3شود مي محسوب صحيح دومـي و ضـعيف اولي )ص(پيامبر به منسوب روايت دو .4نيست تعميم قابل و است يـا )ص(پيـامبر امـر به كسي اينكه شيعي معتبر روايات براساس بنابراين .است مرسل رسـيده قتـل بـه )ص(النبـي سـاب يا ارتداد جرم به )ص(ائمه ديگر يا )ع(منيناميرالمؤ .نيست اثبات قابل ،باشد

مطـرح رامرتـد قتـل حكـم اجـراي وقوع دربارة بزرگ ادعاي سه شما هرحال به ايشـان دسـتور بـه )ص(اكـرم رسـول زمـان درمرتـد قتل حكم اجراي .اول :ايد كرده اين اجراي .سوم .)ع(علي امام حكومت زمان در حكم اين اجراي .دوم .مرتد عنوان به

قابـل سوم ادعاي تنها فوق ادعاي سه از .بعدي ائمة زمان در يعني يشانا از بعد حكم :ديگر عبارت به .است معتبر مستند فاقد ،نخست ادعاي دو و است قبول

و اسـت نشـده اعـدام ،مرتد مشخص باعنوان )ص(پيامبر زمان در كس هيچ اول، .اند بوده جرائم ديگر به محكوم ،معدوم مجرمان

.2 ح ،25 باب قذف، حد ابواب ،وسائل. 1

.1 ح ،23 باب قذف، حد ابواب ،مستدرك .2

.5 ح ،4 باب مرتد، حد ابواب ،وسائل .3

.143 ص 10ج ،تهذيب طوسي، شيخ. 4

Page 144: مجازات ارتداد

143 ، بخش پنجمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

ييـد أت مـورد رده اهـل عنوان تحت گانه سه خلفاي زمان در دافرا برخي قتل .دوم .است نشده واقع )ع(البيت اهل ائمة

خـروج يـا ارتداد دليل به خود حكومت زمان در را كسي )ع(علي امام اينكه .سوم .است معتبر دليل فاقد ،باشد كرده اعدام اسم از

و ديـن تغييـر دليل به ايشان حكم با كس هيچ )ع(هدي ائمة ديگر زمان در .چهارم .است نشده اعدام اسم از خروج

انكـار غيرقابـل عباسـي و امـوي خلفاي زمان درمرتد عنوان به افرادي قتل .پنجم دسـت در )ع(هـدي ائمـة ازسـوي احكـام ايـن ييـد أت بر معتبري دليل هيچ اما است، .نيست

در ايشـان رضـايت و تأييد با يا دين اولياي ازسويمرتد قتل حكم اجراي :نتيجه .است معتبر دليل فاقد شيعه منابع

:است زير شرح به گزاره پنج اين مختصر توضيح

)ص(پيامبر زمان در .اول

:كنم نقل را معاصر فقهاي از تن دو تحقيقات نتيجة اينجا در دانم مي مناسب

حقـوق و دينـي حكومـت كتـاب در منتظـري اهللا آيـت مرحوم ا-ستاد شيخنا اول دهيـ عق رييـ تغ از فراتر )ع(ائمه يحت و )ص(رمكامبرايپ عصر در ارتداد موضوع« :انسان توسـط آنـان قتـل دستور ،خيتوار يبعض مطابق هك يكسان« 1.»است بوده آن ابراز اي و نـه و بـود كفت مصداق نه آنها قتل دند،يرس قتل به بعضا و شد صادر )ص(رمكامبرايپ هيـ عل جنگ در تكشر اي قتل ابكارت خاطر به هكبل ؛آنان ارتداد اي فرك صرف خاطر به

اسـت بـوده گـر يد يامور اي و دشمنان يبرا يجاسوس اي آنان يعمل ذاءيا و مسلمانان

.132 ص، حكومت ديني و حقوق انسان. 1

Page 145: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 144 )ص(پيـامبر بـه قتلشـان حكـم تواريخ در كه افرادي تمام آنگاه 1».شد خواهد ركذ هك

در و اسـت كرده بررسي را يك به يك نموده، ركذ دسته پنج طي است شده داده نسبت صـحت برفـرض هكـ اسـت ركـ ذ بـه -زم« :است گرفته نتيجه ،نخست دستة بررسي خـاطر بـه نـه آنهـا قتـل )ص(رمكامبرايـ پ توسط عده نيا قتل دستور و مزبور هاي نقل

جنـگ در تكشـر ايـ و يجاسوسـ و قتل خاطر به هكبل ؛است بوده آنان ارتداد صرف ،روزگار آن در افراد ارتداد گريد رفط از .است بوده مسلمانان و )ص(رمكامبرايپ هيعل

خـارج اسـم از يركـ ف ازنظـر سكهـر هكبل ؛است نبوده شهياند و ركف رييتغ صرف امبريپ و اسم با محارب دشمن صف به فورا ،شتك يم را مسلمانان از يكي اي شد يم

ـ ا بر نهيريد عادت يا لهيقب جوامع در و .رديبگ قرار آنان تيحما در تا شد يم ملحق ني و اشـخاص بـا اسـت بـوده ناچار خود از حفاظت يبرا ،يقوم هر و سكهر هك بوده محسـوب محارب دشمن يافراد نيچن نيبنابرا و شود مانيپ هم و متحد يگريد اقوام 2».شدند يم

اهميـت و موضوع با وثيق ارتباط دليل به سوم دستة دربارة را يادشده تحقيق نتيجة ارتـداد خـاطر بـه فقـط شـده گفتـه هك است يمورد :سوم دستة« :كنم مي نقل عينا آن

:اسـت آمـده يدارقطنـ سـنن در .است شده داده )ص(رمكامبرايپ توسط او قتل دستور توبـه را او داد دسـتور امبريپ و شدمرتد مسلمان زن كي احد جنگ هنگام شده گفته كيـ در .است شده نقل سند چند به تيروا نيا 3.شندكب را او ردكن توبه اگر و دهنداسـت آمده فوق تابك ةيحاش در هك دارد قرار يانصار كعبدالمل بن محمد آن، سند: گـر يد سـند در و 4.ردك يم جعل تيروا كعبدالمل بن محمد :اند گفته گرانيد و احمد آمـده تابك آن ةيحاش در نكول است، شده نقل عبداهللا بن جابر توسط مضمون نيهم

.89و 88 صپيشين، . 1

.91 صپيشين، . 2

.121 حديث ،119 ص ،3 ج الحدود، تابك ،دارقطني سنن. 3 .پيشين. 4

Page 146: مجازات ارتداد

145 ، بخش پنجمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

و ردهكـ جـرح را او حبـان ابـن هك دارد قرار نــإليأذ اهللاعبد ثيحد نيا سند در :است تـاب ك در 1مؤلـف و .ردكـ اسـتناد او ثيحـد بـه تـوان نمي يحال چيه در :است گفته

تـاب ك در يعـد ابن زين و .باشد يم كمترو او تيروا :است گفته والمختلف المؤتلف جـابر از يگـر يد تيروا در و 2. ...است ركمن نــإليأذ عبداهللا ثيحد :است گفته املك داد دسـتور )ص(امبريـ پ و شـد مرتـد مروان ام نام به يزن هك است شده نقل عبداهللا بن

تـاب ك همـان ةيحاش در نكول .شود شتهك ردكن توبه اگر و نندك عرضه او به را اسم يعلـ يذ و يلـ يعق نظـر بنـابر هكـ اسـت اركب بن معمر ثيحد نيا سند در :است آمده و .دارد قرار كعبدالمل بن محمد سند، نيا در نيهمچن .باشد يم وهم مورد او ثيحد 3.است فيضع سند دو هر :است گفته و ردهك نقل سند دو با را ثيحد نيا زين يهقيب

ـ ا سند ،صورت هر در و باشد يم هيقض كي به مربوط فوق تيروا سه ظاهرا دسـته ني اعتمـاد آن بـه توان نمي و است فيضع )باشد مورد چند اي مورد كي به منحصر چه( 4».ردك

وقايعي تاريخي و تفسيري روائي، كتب در« ):ظله دام( المجيز سيدنا تحقيق دوم، اين است، شده نقل )ص(پيامبر زمان در دين از شدگان خارج و نمرتدي برخي ةدربار

نيافتيم دست موردي به منقو-ت اين در ما .ندارند معتبري سند غلباأل علي ،منقو-ت از سـپس باشـد كـرده پيـدا اعتقاد احكامش و اصول به و باشد آورده اسم ديفر كه

در نقـص ادعـاي يا اعتقادي شبهة مجرد خروج در عذرش و باشد شده خارج اسم برخـي ارتكاب ،اسم از افراد خروج سبب ،موارد غالب در .باشد آن قوانين و اسم دليل همين به .است بوده آن مانند و اسم دشمنان براي جاسوسي و قتل ازقبيل جرائم بـه و گريختـه مـي اسـمي احكـام اجـراي و مسلمانان ترس از بسا چه جنايتكار فرد

.دارقطني كتاب مؤلف. 1 .125 حديث پيشين،. 2 .122 حديث ،118 ص پيشين،. 3 .97و 96 پيشين، ص .4

Page 147: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 146 .است مانده مي باقي مرگ وقت تا آنجا در و شده مي ملحق ،شرك و كفر هاي سرزمين

كتـب در )ص(پيـامبر زمـان مرتدهاي عنوان به نامشان كه اشخاصي احوال در تأمل با امور ،موارد تمام در ايشان ردة سبب كه شود مي آشكار است شده ذكر ،تاريخ و رهسي

يافـت قطعـي دليـل با موردي هيچ ما براي و است بوده سياسي يا يجناي يا اقتصادي شـبهة حصول مجرد هب شده خارج اسم از كه شخصي قتل حكم )ص(پيامبر كه نشد

اشخاصـي مشخصا .باشند فرموده صادر هممنوع افعال از يكي ارتكاب بدون ،اعتقادي اعمـال مرتكـب تحقيقا ،كردند صادر را قتلشان ]يقضاي حكم[ دستور )ص(پيامبر كه قتلشـان سـبب و بودنـد نشـده مسلمان هرگز ايشان از برخي بلكه ؛بودند شده يجناي 1».است نبوده ارتداد اص

كـه اسـتد-ل ايـن بـا ،بودنـد داده فتـوا مرتـد زن قتـل به سنت اهل فقهاي برخي بـود كرده ابوجهل به متعلق خوان آوازه كنيز دو قتل به امر مكه فتح از بعد )ص(پيامبر شـيخ .رسيدند قتل به نفر دو اين و كردند، مي سب را )ص(پيامبر خود آوازهاي در كه

)ارتـداد دليـل بـه قتـل حكـم ( ايـن :اسـت نوشته مذكور فقيهان رد در طوسي الطائفه چرا نكردند، صادر آنها ارتداد دليل به را قتلشان دستور )ص(پيامبر زيرا رد،ندا صحت

و كفرشـان دليـل بـه بلكـه !]شـوند مرتد تا[ بودند نشده مسلمان ،نفر دو آن اصو- كه2».شد صادر حكمي چنين خواني آوازه در النبي سب

پـدرتان حـوم مر ذمـة از دفـاع در كـه يابيد ميدر اكنون ،فوق تحقيقات به باتوجه اتهـام بـه سـنت اهـل از ضـعيفي روايات براساس را )ص(نبوي مطهر ساحت چگونهـ ديـن اوليـاء بـه اسـتناد در مبا-تي بي اين .ايد آلودهمرتد قتل نارواي رسـول ويـژه هب اهم امري چه و استمهمه امور در وجوبي احتياط رعايت عدم از اي شعبه )ص(اكرم آله؟ و عليه اهللا صلوات للعالمين ـإلرحمـ حضرت محمود مقام از

.4 ص ،4 ج ،التعزيرات و الحدود فقه ،لياردبي موسوي سيدعبدالكريم. 1

.282 ص ،7 ج ،المبسوط. 2

Page 148: مجازات ارتداد

147 ، بخش پنجمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

ثالثه خلفاي زمان در .دوم

امـا است، شده نقل ثثه خلفاي زمان در اسم به منتسبين از جمعي ارتداد آري« آنكـه حـال اسـت، بـوده زكـات اداي از افـراد امتنـاع ارتـداد سـبب موارد غالب در

]خلفـا به[ اگرچه شخاصا اين كه چرا نيست، ارتدادي اص زكات منع در درحقيقت پرداختنـد نمـي زكـات آنـان اينكـه بودنـد، اسم به متمسك اما پرداختند، نمي زكات

)ع(علـي امام 1.اند داشته زمان آن واليان به زكات رساندن در كه بوده اي شبهه واسطة هب .نكرد همراهي را خليفه رده، هاي جنگ در

گونـه دو )ص(پيـامبر از بعـد هرد اهـل « :اسـت گفتـه مورد اين در طوسي شيخ يالعنس و حــإليطل و لمــإليمس مانند شدند، كافر اسمشان از بعد كه اي گونه :اند بوده .شـدند مـي محسوبمرتد اسم از خروجشان با اختفي هيچ بدون اينها .يارانشان و

و اسـم بـر بقايشـان رغـم علي كردند، امتناع زكات پرداخت از كه قومي ،دوم گروه انـد، ناميـده ]مرتـد [ هرد اهل را گروه دو هر ]سنت اهل از برخي[ .اسم به تمسكشان تـرك ،لغـت در هرد .نيسـتند مرتـد ]سنت اهل[ اكثر و شيعه نزد دوم گروه كه درحالي ازمرتـد ،كنـد چنـين كه هر .اند بوده متمسك آن به و معتقد آن به قب كه است حقي به حق دين از خروج يكي :است قسم دو اند كرده ارتداد آن از كه حقي پس .است آن مانند يا زكات پرداخت از امتناع همانند ،حق دين بر بقاي با حقي ترك ديگري و كفر كسي كه آنچنان ؛شوند ناميدهمرتد توانند نمي افراد گونه اين كه شد مشخص .است آن ناميـده مرتـد شخصـي چنين ؛كند يم امتناع ،مطالبه رغم علي و اوست ذمة بر ينيد كه را زكـات پرداخـت از امتناع آنان زيرا هستندمرتد اينان اند گفته هم گروهي .شود نمي چنـين .شـود مـي كـافر بشمارد حل عمدا را امري چنين كه كسي و اند دانسته حل

.5 ص ،پيشين ،التعزيرات و الحدود فقه. 1

Page 149: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 148 تنهـا بلكـه ؛انـد نكـرده تحليل را آن ايشان كه كرديم تبيين ما زيرا نيست صحيح قولي 1».اند كرده منع اي شبهه وقوع دليل به را آن

)ع(منيناميرالمؤ حكومت زمان در .سوم

در افـراد برخـي ارتـداد دربارة متعددي هاي هقص ،سني و شيعه روائي جوامع در« شـده ذكـر باطلـه عقايـد برخي به اعتقادشان و شدنشان كافر و )ع(منيناميرالمؤ عصر از تقلـب و جعـل رائحـة سندشـان، ضعف بر عوه منقو-ت اين از بعضي از .است كـردن بـدنام نيـت بـه سفيان ابي معاويــإلبن همانند سياست رجال و دين دشمنان ناحية

مشـام بـه ايشـان منزلـت و قـدر و آبرو كاهش و دادن سوء شهرت و )ع(اميرالمؤمنين 2».رسد مي

سه به است دهكر جاري ارتداد حد حكومتش زمان در )ع(علي امام اينكه در شما روايتـي دو شـيعي روايات از .ايد كرده استناد سنت اهل روايات برخي و شيعي روايت .هستند ضعيفه دو هر است ارتداد بحث به مربوط كه

3.است ا-سم دعائم مرسلة ،اول روايت

را روايـت سـند مجلسـي محمدباقر 4جابر از شمر بن عمرو روايت ،سوم روايتــار و دانســته ضــعيف ــي مشــكت ةدرب ــز آن د-ل ــن ني ــه اي ــته گون و« :اســت نوش

و بالشـهود، ارتـداده ثبـوت مـع توبتـه عـدم يعلـ بنـاء ، بيذكالت ريتقد يعل القتل لعل عـدم بـأن لـه يتأو نكمي و »رجوعا كمن أقبل لم« السم هيعل قوله يف ذاك و . الكإش هيف

.268 و 267 ص ،7 ج ،المبسوط. 1 .17 ص ،پيشين ،التعزيرات و الحدود فقه .2

.164و 163 ص ،18 ج ،4 ح ،1 باب مرتد، حد ابواب ،مستدرك. 3

.التهذيب و الكافي عن 328 ص ،28 ج ،4 ح ،3 باب مرتد، حد ابواب ،وسائل. 4

Page 150: مجازات ارتداد

149 ، بخش پنجمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

أن يعلـ ، ذلـك فعـل لـو عزرهي كان السم هيعل فلعله ، القتل يعل دلي - الرجوع قبول 1».ــإليتور ديللتهد قالهما إنما السم هيعل أنه نيالمقام يف الظاهر

تعمـيم امكـان و است غلو به مربوط او- سالم، بن هشام حديث ،دوم روايت اما ازجانـب سـندي لحـاظ بـه روايـت ايـن اثانيـ ؛اسـت دشوار بحث مورد ارتداد به آن

كاشـف ،شـما نظـر برخف ،ثالثا .است شده دانسته حسن 3هندي فاضل و 2مجلسي »واقعـــإل فـي قضيــإل« يعني )پيشين( .است دانسته خاص ،د-لت لحاظ از را آن اللثام در هـم سند صحت با حتي ،آحاد اخبار گونه اين ،رابعا .نيست تعميم قابل يقينا و بوده عمل مورد روايات گونه اين دليل همين به .نداردحجيت دم خطير امر همانند مهمي امر

زمــان ارتــدادهاي دربـارة ســنت اهـل روايــات مشـكل .اســت نشـده واقــع اصـحاب .شد مطرح اخيرا )ع(اميرالمؤمنين

عباسي و اموي خلفاي و )ع(هدي ائمة زمان در .چهارم

ارتدادي حد اقامة هيچ )ع(منينؤاميرالم از عدب )ع(معصومين ائمة عصر در سپس« شـريعت در نقـص بـه اعتقاد و دين از خروج دليل به معيني شخص بر ايشان حكم هب

منقـو-ت ايـن امـا است، شده نقل اينجا در خاص وقايع برخي آري .يابيم نمي اسم مـوي ا خلفـاي زمان در مجازات اين وقوع در 4».هستند ضعيف د-لت و سند لحاظ به )ع(ائمـه ازسـوي افعال اين ييدأت بر معتبري دليل هيچ او- اما نيست، بحثي عباسي و

بلكـه )ع(بيـت اهـل پيـروان بـراي جور خلفاي افعال ييديأت چنين بدون ،ثانيا ؛نيست .است شرعيحجيت فاقد مسلماني هر براي براي

.274 و 273ص ،16 ج ،األخبار تهذيب فهم في األخيار مذ. 1

.282 ص ،16ج ،األخيار مذ. 2

.662 ص ،10 ج ،اللثام كشف. 3 .29 ص ،پيشين ،التعزيرات و الحدود فقه. 4

Page 151: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 150 )ع(منيناميرالمـؤ ،)ص(اكرم رسول امر به ارتداد خاطر به صرفا افراد كشتن :نتيجه

زمـان در كـه مرتـد قتـل از مـواردي .است معتبر مستند هرگونه فاقد )ع(ائمه ديگر وت فاقـد )ع(بيـت اهـل مـذهب در ،افتـاده اتفـاق عباسي و اموي و ثثه خلفاي يـحج .است شرعي

Page 152: مجازات ارتداد

:ششم بحث

شدن تعطيل يا حدود مطلق شدن تعطيل در برجسته فقيهان اقوال

زمان در حدود اقامة جواز در توقف و ،جرح و قتل مستلزم حدود

غيبت

جمله از صالح سلف از بسياري ذهن در كه است بوده موردي دو جهاد و حدود اقامة رسالة در يكرك محقق مثال عنوان به .است شده مي تلقي )ع(امام و )ص(پيامبر فوظاي نيامـ عـادل هيـ فق هكنيا در دارند نظر اتفاق هيماما اصحاب« :ديگو مي خود جمعة نماز يهـد ائمة بينا شود، يم ريتعب هيشرع امكاح در مجتهد به او از هك افتو شرائط جامع استثنا را زيچ دو ،اصحاب از ياريبس يول .باشد مي دارد، ازين ابتين هك آنچه يتمام در از بسياري استثناي همين در دقيقا بحث 1».حدود يگريد و )جهاد( قتال يكي اند ردهك .است صحابا

فقهـاي بـه امكـان درصـورت حدود اقامة ،غيبت زمان در معتقدند اصحاب از جمعي امـر ايـن بـه كـه اسـت فقيهي نخستين )413 م( مفيد شيخ .است شده تفويض شيعه

خداونـد جانـب از كـه اسـت اسـم سلطان عهدة به حدود اقامة« :است كرده تصريح و اميـران و هسـتند )ص(محمـد آل از هـدي ائمـة ايشـان و انـد شده منصوب تعالي

.143و 142 ص ،1 ج ،الكركي المحقق رسائل. 1

Page 153: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 152 فقيهـان بـه را امر اين در نظر )ع(ائمه اند، كرده نصب امر اين براي ايشان كه حاكماني 1».باشد ممكن برايشان آن اجراي كه درصورتي اند كرده تفويض شيعه

در احتيـاط دليل به غيبت زمان در را جهاد و حدود اقامة ،اصحاب از ديگر جمعي منحصرا را حدود مجري و اند كرده توقف آن در يا دانند نمي مجاز ،هادل ضعف و دماء و )ص(پيـامبر حضـور زمـان از خارج درنتيجه ؛دانند مي ايشان خاص نائب و )ع(امام عصر در حد تعطيل به بلكه ؛دنندار باور غيبت زمان در شرعي حد اجراي به )ع(ائمه نفـر چهـارده حداقل كه دهد مي ننشا ،سطور اين راقم ناقص تفحص .معتقدند غيبت ايـن در شـوند مـي محسوب اماميه فقهاي فحول از آنها از بسياري كه شيعه فقيهان از

.دارند قرار گروه

خود زمان در زمينه دراين فقها مختلف قول چهار از )1110 م( مجلسي محمدباقر توانـد يمـ لسما هيعل امام بتيغ زمان در مجتهد ايآ هك است خف« :دهد مي گزارش مجتهـد كـه اسـت آن اعتقـاد را علمـاء از يريـ كث جمـع ]1[ ؟ نه اي ندكب حدود اقامة يحتـ نـد، كب حـدود عيـ جم اجـراء بـت يغ زمـان در توانـد يمـ عـادل طالشـراي جامع :انـد گفتـه يبعضـ و ]2[ ، دنيشـ ك دار بـر و ردنكسنگسـار و زدن گردن و دنيبر دست بـه يمنته آنچه :اند گفته يبعض و ]3[ رد،ك تواند يم يجار نرسد شتنك به هك يحدود

امـام اركـ مطلقـا زدنحـد :انـد گفتـه يبعضـ و ]4[ رد،كـ توانـد ينم زين شود جراحت مسئله و زد، تواند ينم را يحد چيه ،مجتهد و است او خاص بينا و هيعل الله صلوات

ـ يمجتهد هر هك رايز ، ستين ضرور پر مسئله نيا قيتحق و ، ستين الكاش از يخال هب 2».ردك خواهد عمل خود يرأ

.810 ص ،المقنعــإل .1 .58 ص ،ديات و قصاص و رسالة حدود. 2

Page 154: مجازات ارتداد

153 م، بخش ششالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

بـه نيستند موافق مطلق طور هب غيبت زمان در حدود اقامة با الجمله في كه فقيهاني در فقيهـان و-يـت عـدم بـه صـريحا كـه فقيهاني اول، دستة :ندا تقسيم قابل دسته سه

در فقيهـان و-يـت بـه قائـل كـه فقيهاني دوم، دستة .اند داده فتوا طلقام حدود اجراي عصر در حدود اجراي در نظرا كه فقيهاني سوم، دستة .هستند جرح و قتل غير حدود .ندارند تفاوتي اول دستة با عم و اند كرده توقف غيبت

غيبت عصر در حدود كامل تعطيل .اول دستة

در الطوسـي الطائفـــإل شـيخ :گيرنـد مـي جـاي دسته اين در فقيهان از نفر هشت 4راونـدي، الـدين قطـب 3طبرسـي، ا-سـم امين 2البراج، ابن عبدالعزيز يقاض 1التبيان،

اقامـة بـه را او آنكه و امام وظيفة را حد اجراي 6حلي فهد ابن و 5يالحل ديسع بن ييحي از فقيـه دو عبـارت يـان م دراين .اند دانسته منحصر )خاص منصوب يعني( بگمارد حد :است ذكر شايستة گروه اين

الزمـان لسلطان إ- إقامتها، ألحد جوزي سيفل الحدود إلإقام وأما« :حلي سيإدر ابن سـواهما ألحـد جـوز ي و- قامتهـا، - مـام -ا نصـبه من أو يتعال الله قبل من المنصوب عـا، يجم نيالمسـلم مـن و أصـحابنا من منعقد حاصل جماعا- ألن ...حال يعل إقامتهاـه ـإل إ- بها المخاطب و- الحدود إقامإل جوزي - أن يفـ بإذنهم القائمون امكوالح األئمـ

.407 ص ،7 ج ،2آية سورة نور، .1

.518 ص ،2 ج و 342 و 341 ص ،1 ، جالمهذب .2

.نور سورة دوم آية ذيل ،219 ص ،7 ج ،البيان مجمع. 3

.372 ،2 ج ،القرآن فقه. 4

.548 ، صللشرائع الجامع. 5 .327و 326 ص ،2 ج ،البارع مهذب. 6

Page 155: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 154 جمـاع -ا هـذا عـن رجـع ي و- حـال، يعل بها التعرض له جوزي ف رهميغ فأما ،كذل

1».بها مقطوع متواتر¨ سنإل أو يتعال الله تابك أو مثله بإجماع بل اآلحاد، بأخبار

را غيبـت زمان در حد اقامة جواز عدم بيشتري، جزئيات و باصراحت ادريس ابن اجمـاع و سـو يك از مسلمانان جميع اجماع ادعاي اين سود به او .است كرده تشريح .كند مي استناد ديگر ازسوي شيعيان

بـا يا آن مقابل در اجماعي با تنها خاص و عام اجماع اين است معتقد ادريس ابن نظر به .ندارند تواني چنين واحد اخبار و شود مي شكسته متواتر سنت با يا قرآن آيات واحـد خبـر جـز مسـتندي ،غيبت عصر در فقها توسط حدود اقامة جواز به قول ،وي در قضـاوت اسـت معتقـد )طوسـي شـيخ و مفيـد شـيخ هماننـد ( ادريس ابن .ندارد

بـه ضـرر از خـوف عـدم درصورت غيبت زمان در يقضاي احكام اجراي و مرافعات از غيـر در قضـاوت اينجا در او مراد كه است واضح .است شده تفويض شيعه فقهاي اعتبـار در ائمـه حضور زمان در حدود اقامة در 2سرائر انتهاي در .است شرعي حدود .بيند نمي تفاوتي وي منصوبين و امام بين قاضي علم

بــإليالغ زمان و الحضور زمان ريغ يف الحدود إقامــإل وأما « :خوانساري سيداحمد إ- الجـواز عـدم يعلـ جماعـــإل مكـ يفـ ا-جمـاع يوادع جوازها عدم فالمعروف

نيالعـارف للفقهـاء جـوز ي أنه جماعــإل عن يكوالمح قبله، من المنصوب أو )ع(مامل أن بعـد ي فـ ... )ع(مام-ا بــإليغ حال يف الحدود إقامــإل العدول ــإليالشرع امكباألح أو هميعلـ اهللا صـلوات نيبالمعصـوم المخصوصـــإل األمـور مـن ضايأ األمر هذا ونكي

.25و 24 ص ،2ج ،لسرائرا كتاب. 1 .546و 545 ص ،3 پيشين، ج. 2

Page 156: مجازات ارتداد

155 م، بخش ششالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

ـ لغ المجـوز ريـ غ فـار كال مـع الجهـاد ك قـبلهم من بالخصوص نيالمنصوب ريـ وغ رهمي 1».قبلهم من نيالمنصوب

عدم معروف قول :است كرده اشاره نكات اين به خود تبيين در خوانساري محقق ادعـاي مـراد .اسـت شده اجماع ادعاي آن بر .است بتغي زمان در حدود اقامة جواز وي .دهد مي نشان تمايل ادعا دو اين به وي .است ادريس ابن و زهره بن سيد اجماع حنظلـه عمـربن مقبولـة اسـتناد به جماعتي از شده حكايت را اقامه جواز يعني دوم قول و كركـي محقـق شـهيدين، حلـي، عمه مفيد، شيخ جماعت اين از وي مراد .داند مي

حد اقامة جواز به قائلين روايي دليل پنج وي .باشد تواند مي ديگران و جواهر صاحب :است كرده نقد زير شرح به اختصار به را فقيه و-يت و غيبت زمان در

تـا سـت ين يهمگـان ركـ ازمن ينه و معروف امربه عنوان در داخل حدود اقامة .او- آزار مسـتلزم حـدود اقامة ،ديترد بدون هك چرا گردد، فقها اجماع و عمومات مشمول

ـ پ تنهـا ،يموارد نيچن در و است يبدن از خـاص نيمنصـوب و ،)ع(امامـان ،)ص(امبري نيبنـابرا و .نـدارد يشـرع مجـوز سكـ چيهـ آنـان جـز و اقدامند به مجاز آنان يسو

.شود نمي حدود اقامة شامل ركازمن ينه و معروف امربه عمومات

.ندارد وجود حدود اقامة به نسبت يظهور گونه چيه حنظله عمربن لةمقبو در .ايثان

چـرا .است روبرو د-لت لكمش با سند، از نظر قطع با اثيغ بن حفص تيروا .ثالثا دسـت در ومـت كح كـه اسـت يسـ ك دسـت بـه حدود ياجرا ،مزبور تيروا بنابر هك

رايز است، حدود امةاق به مجاز يقاض هك گرفت جهينت توان نمي تيروا نيا از .اوست شـده واگـذار او بـه مردم انيم ردنك مكح )ع(نيمعصوم يازسو هك است يسك يقاض .شود نمي گفته »الحكم ليهإ من« او به و ،)الحكم له( است

.413تا 411ص ،5 ج ،المدارك جامع. 1

Page 157: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 156 يخصوصـ يهـا خصـومت رفـع و مـات كمحا به جهيخد ياب مقبولة تيروا .رابعا .ندارد حدود اقامة به يربط و است راجع

و اسـت شـده صـادر يميتقـد توبكم سؤا-ت به پاسخ در فيشر عيتوق .خامسا لمـة ك در -م و الـف هكـ دارد احتمـال .انـد كرده فيلكت نييتع واقعه حوادث درمورد

نامـة در وركمـذ يدادهايـ رو همان به اشاره نيبنابرا و باشد يعهد نوع از »الحوادث« بـه كتمسـ نيبنـابرا ،اسـت بـوده چه دادهايرو آن هك ميدان نمي چون و باشد يارسال .بود نخواهد ديمف يمدع اثبات يبرا ثيحد

را غيبت زمان در حد اقامة جواز به قائلين عقلي دليل آنگاه المدارك جامع صاحب مفاسـد انتشـار و محـارم ارتكـاب به منجر حدود تعطيل .يك :كند مي تقرير گونه اين دو در حـد اقامة مقتضي .دو .است شارع مبغوض امر دو اين كه است واضح شود، مي

كننـده اقامـه بـه قطعا حد اقامة حكمت .است موجود )ع(امام غيبت و حضور صورت نـوع بـه آن فائـدة يا است حد مستحق كه گردد مي باز كسي به يا بلكه گردد؛ نمي باز

جميـع يا حد مستحقين به اقامه حكمت رجوع( تقدير دو هر در .گردد مي باز مكلفين .مطلقا نيست حد اقامة جز يا چاره )مكلفين

يادشـده هـاي اسـتد-ل -زمـة :است چنين گفته پيش اشكا-ت به وي يينها پاسخ معنـاي .است معصوم جانب از نصب به حاجت بدون زماني هر در حد اقامة وجوب شـريفه توقيـع و مشـهوره و مقبولـه صـدور از قبل حدود اقامة كه است اين ادعا اين

اقامـة تصدي يادشده استد-ل -زمة بلكه امام، اذن به احتياج بدون است، بوده واجب سوي از اقامه تمكن عدم درصورت هست، نيز ايشان فساق بلكه منينؤم عدول بر حد

دو ايـن بـه نوبت مجتهدان از بعد غائبان و قاصران مال حفظ در كه آنچنان مجتهدين، .رسد مي طبقه

Page 158: مجازات ارتداد

157 م، بخش ششالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

بـه ناآشـنا افراد جانب از حد اقامة در كه( پيداست، نگفته استد-لي چنين اشكال در حدود اقامة( امر اين كه نيست بعيد پس ).شود مي مترتب مفاسدي چه شرعي امور خـاص منصـوبين يـا )عليهم اهللا صلوات( معصومين به مخصوص امور از )غيبت زمان ايشـان خـاص منصـوبين يـا و ائمـه از غير براي كه كفار با جهاد همانند باشد، ايشان .نيست مجاز

غيبت عصر در جرح و قتل مستلزم حدود تعطيل .دوم دستة

غيبـت عصـر در جـرح و رجـم و قتـل مستلزم حدود تعطيل به فقيهان از نفر دو .قائلند

اقامـة كـه مجتهـدين ميانـة اسـت خف همچنين« :است آمده 1عباسي جامع در شـد خواهـد وركمـذ نچهچنا طيالشرا جامع هيفق ..نه؟ يا است جايز امام اذن يب حدود ،امام بتيغ حالت در ايآ هك نيمجتهد انةيم است خف و بزند حد مطلقا هك تواند مي

مسـتلزم هكـ يشرط به تواند مي هك است آن ياقو ردن؟ك حدود اقامت تواند مي مجتهد كتـاب اتمـام مهلـت )1030 م( بهـايي شـيخ به اجل كه دانيم مي ».نباشد جرح و قتل .شد آن عبادات باب پنج نگارش به موفق تنها و نداد را عباسي جامع

توسـط ،بحث درمو ةمسئل ازجمله )بعد به ششم باب از( عباسي جامع كتاب ةتتم ةنويسند مراد 2.است شده نوشته ييبها شيخ شاگردان از )1038 م( ساوجي الدين نظام عـدم اقـوي ،وي نظـر بـه .اسـت اهل و مملوك به تقيد عدم »مطلقا« از عباسي جامع

.162، ص جامع عباسي. 1 حسـيني العابـدين زيـن و) بهـائي شـيخ شـاگرد ،1057 متوفي( عاملي علي محمدبن از منابع، برخي. 2 نـام عباسـي جـامع بـراي ديگـري هـاي متمم نگارندگان عنوان به نيز) بهائي شيخ خواهرزادة و شاگرد(

شـناخته عباسـي جامع كتاب عنوان به نخست باب پنج همراه به كه مشهور، و مهم متمم تنها اما اند، برده ،اسـم جهان دانشنامة عباسي، جامع مدخل زاده، رئيس محمد. (است ساوجي الدين نظام متمم شود، مي .)نهم جلد

Page 159: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 158 و جـرح از كمتـر حـدودي در مجتهـدين توسط غيبت زمان در است حد اقامة جواز تنهـا ندانسـته مجـاز مجتهدين توسط را رجم و قتل و يد قطع وي اساس اين بر .قتل

.است مسئله در اي تازه قول اين .كند مي تجويز ايشان توسط را تازيانه

وهـل « :اسـت معتقد )1137 م( نيا-صفها الحسن محمدبن بهاءالدين هندي فاضل رهيـ غ وأطلق عرفت، ماك المختلف يف به قال ؟يالفتو لشرائط جامعا هايفق ونهك جبي يعلـ بنـاءا )مـام -با اخـتص رجمـا أو قـت الحـد انكـ ولو( .النصوص أطلقت ]ماك[

براسـاس هنـدي فاضل 1».استصحا هؤ-ء من الحد ونك واحتمال الدم، يف اطيا-حت آنجـا از و .اسـت دانسـته امام مختص را اعدام حكم اجراي حد ،دم در ياطاحت قاعدة اعـدام اجـراي بـا كـه اسـت واضح داند، مي استصح ،حد اجراي در را فقيه شأن كه

حـدود در بهـايي شـيخ بـا او تفـاوت ضمنا .گردد اصح كه ماند نمي باقي محكومي ييبهـا شـيخ ،)محاربـه شقوق برخي و سرقت در( اعضاست قطع يعني جرح مستلزم .داند مي مجاز هندي فاضل اما داند، نمي مجاز غيبت زمان در را حدود اين اجراي

غيبت عصر در حدود اقامة جواز در توقف .سوم دستة

و انـد كـرده توقف غيبت عصر در حدود اقامة جواز در بزرگ فقيهان از نفر چهار المختصـر و عالشرائ در حلي محقق :اند داده نشان جواز به قول به را خود تمايل عدم جامع در قمي ميرزاي و الفائده مجمع در اردبيلي محقق ،منتهي در حلي عمه ،النافع .الشتات

:نويسد مي كتابش دو در ):676( حلي محقق

بـإذن إ- -، :ليـ وق نعـم، :ليـ ق جـب؟ ي هل القتل، أو الجراح يإل افتقر ولو« .الف نصـبه من أو وجوده، مع مامل إ- الحدود إقامــإل ألحد جوزي و- .األظهر وهو مام،ا-

.477 ص ،10 ج ،األحكام قواعد شرح في اللثام كشف. 1

Page 160: مجازات ارتداد

159 م، بخش ششالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

مـا ك مـام، ا- بـــإل يغ حال يف الحدود إقامــإل نيالعارف للفقهاء جوزي :ليوق ... .قامتها- مساعدتهم الناس يعل جبيو الوقت، سلطان ضرر من األمن مع الناس نيب مكالح لهم 1».كذل يعل

ذاكـ و .نصـبه مـن أو مـام ا- بإذن إ- جزي لم لقتلا أو الجراح يإل افتقر لو أما« :ب وولـده، زوجتـه يعل الحد الرجل ميقي :ليوق .نصبه من أو ماما- إ- نفذهاي - الحدود

النـاس يعلـ جـب يو أمنـوا، إذا بـإل يالغ زمـان يفـ الحـدود الفقهـاء ميقـ ي :ليـ ق ذاكو 2».مساعدتهم

هـر در است مطلق قول هب شيعه اول طراز فقيه سه از يكي شك بي كه حلي محقق اي مرحلـه )اسـت تاكنون وي از بعد فقيهان ميان در فقهي مباحث مدار كه( كتابش دو منحصـر ،حد اقامة همانند بيانجامد جرح و قتل به كه را ازمنكر نهي و معروف هامرب از .است دانسته وي خاص منصوبين و امام در

اشـاره مخالف قول به دارد ولق ضعف از حكايت كه »تمريضيه قيل« با آنگاه وي مجازنـد امام غيبت حال در مطلع فقيهان كه است شده گفته :است گفته چنين و كرده آسيب از اينكه شرط هب ،كنند قضاوت مردم ميان مجازند كه گونه همان كنند، حد اقامة .اسـت واجب مردم بر حدود اجراي بر ايشان مساعدت و باشند امان در وقت سلطان .هستند وي تابعان و مفيد شيخ غيبت عصر در حد اقامة جواز به قائل زا مراد

ومـن ا-مـام ا- الحدود إقامــإل -حد جوزي - :مسألــإل« .الف )726م( حلي عمه عـن خيالش يرو وقد ... حال، يعل اقامتها رهمايغ -حد جوزي و- قامتها- ا-مام نصبه يالقاضـ أو والسلطان الحدود ميقي من السم هيعل أباعبداهللا سألت قال اثيغ بن جعفر إقامـــإل للفقهـاء جـوز ي فعـل هـذا ثبـت إذا .مكالح هيإل من يإل الحدود إقامــإل فقال

.313 و 312ص ،1ج ،ا-سم شرائع. 1 .115ص ،النافع المختصر. 2

Page 161: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 160 هـذه يفـ يوعنـد [ ـــإل يالروا بهـذه عم خانيالش به جزم بــإليالغ حال يوف الحدود 1.توقف كذل يف يوعند ]ــإليالروا

2.الحدود إقامــإل ا-مام له اذن من أو ا-مام ريغ -حد جوزي - انه ... مسئلــإل .ب

بــإليغ حال يف الحدود إقامــإل نيالعارف للفقهاء جوزي )ره(خيالش قال :مسألــإل« .ج النـاس يعل جبيو الوقت سلطان ضرر من ا-من مع الناس نيب مكالح لهم ماك ا-مام

ـ عـن اثيـ غ بـن حفص عن خيالش رواه لما كذل يعل مساعدتهم قـال )ع(هللاعبـدا يأب وقـد مكـ الح هيـ إل من الحدود إقامــإل فقال يالقاض أو السلطان الحدود ميقي من سألته حـال الحـدود ليتعط و-ن الحدود إقامــإل لهم ذاكف الناس نيب مكالح للفقهاء ان ثبتـ يقتضـ ي فائهاياست من نكالتم مع ا-مام بــإليغ يقـو وهـو غا،يسـا انكـ ف الفسـاد يإل

3».يعند

بـه قائـل ،المطلـب منتهـي اسـتثناي به آثارش كلية در حلي عمه التأليفكثير فقيه متضاد فتواي سه ،تعحب باكمال نيز منتهي در .است غيبت عصر در حدود اقامة جواز صـدر و ب مسـئلة ( .جـواز عـدم اول، فتواي :است كرده صادر صفحه يك فاصلة به

).ج مسئلة( جواز سوم، فتواي ).الف مسئلة ذيل( توقف دوم، فتواي )الف مسئلة

كـرده تصريح كداؤم آن به )ب و الف( متوالي مسئلة دو طي كه نخست فتواي در منصـوبين و امـام مگـر نيسـت قائل غيبت زمان در حد اقامة احدي براي :است گفته ب مسـئلة در .نيستند حد اقامة به مجاز حالي هيچ در ديگران و امر اين در وي خاص بعـدي توقف به باتوجه اول مسئلة در اما است، جواز عدم و يلتعط وي ينهاي فتواي .رسد مي نظر به بدوي جواز فتواي

.994 ص ،2 ج حجري، طبع ،المطلب منتهي. 1 .پيشين. 2 .995 ص پيشين،. 3

Page 162: مجازات ارتداد

161 م، بخش ششالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

در طوسـي شـيخ از نقل به غياث بن حفص روايت ذكر از بعد وي ،دوم فتواي در اقامـة جـواز بـه روايـت ايـن به عمل با )طوسي و مفيد( شيخان گويد مي الف مسئلة توقـف مسـئله ايـن در مـن كند مي اضافه اما .اند هكرد پيدا جزم غيبت عصر در حدود ).بپذيرم را جواز توانم نمي و( دارم

كـرده ذكـر تمريضيه قيل با حلي محقق كه عبارتي عين )ج مسئلة( سوم فتواي در اول :كند مي اقامه نآ براي دليل دو سپس .كند مي نقل )طوسي( شيخ قول عنوان به بود

اقامـة اسـت، شده مسجل فقها قضاوت چون و شيخ، از نقل به غياث بن حفص روايت تمكـن بـا ،امام غيبت حال در حدود تعطيل دوم، .بود خواهد ثابت برايشان نيز حدود كنـد مـي تصريح آنگاه وي .شود مي جائز بنابراين ؛شود مي منجر فساد به آن اجراي از .است قوي من نزد )جواز( قول اين كه

در نيـز خوانسـاري محقق .است كرده نقد را منتهي در عمه اقوال اردبيلي محقق .اسـت گفته پاسخ )كننده استد-ل نام به اشاره بدون( را وي عقلي دليل المدارك جامع در .نيسـت مخفـي گانـه سـه فتـاواي اين در تشويش ،او- :گفت توان مي آن بر عوه در توقف به قول .كند مي تبيين را جواز عدم به قول قاطيعت با وي ،الف مسئلة صدر رسـيده توقـف يا جواز عدم به كه كسي .نيست سازگار مسئله صدر فتواي با آن ذيل شـيخ و مفيـد شـيخ اينكـه ،ثانيـا بداند؟ قوي را جواز به فتواي تواند مي چگونه است منبـع كـدام بـه مسـتند اند، كرده جزم جواز به غياث بن فحص روايت براساس طوسي است؟

منتهـي در حلـي عمه گفتة پيش عبارت توضيح ضمن در )993م( اردبيلي محقق م،كـ الح هيإل ممن ماما- إراد¨ احتمال مع :صحتها عدم التوقف وجه لعل« :است نوشته

ليـ دل األصـل و .حايصر السؤال بجواب )ع(صرح ما ثيح ــإليالتق أو المتبادر، هو ماك

Page 163: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 162 صـحت عـدم اول، :دانـد مـي دليل سه به را حلي عمه توقف اردبيلي محقق 1.»يقو

سـوم، .اسـت امـام »الحكـم ليـه إ مـن « از متبـادر دوم، .غياث بن حفص روايت سندي اخـذ قابـل لـذا اسـت، تقيه وجه بر آن صدور دليل ،سلطان معرفي در پاسخ صراحت .نيست

اقامة جواز عدم است، قوي دليلي اصل كه كند مي بيان را خود اجتهادي نظر آنگاه قـرار مسـئله در دينمرد عداد در وي قرينه همين به .معتبر ليلد فقدان درصورت حد در حد اقامة تفويض اثبات در عمه منتهي كتاب مسئلة دومين به سپس وي .گيرد مي كـه اسـت مذكور روايت عمه مستند كه كند مي اشاره و پرداخته فقها به غيبت زمان و حنظلـإل عمـربن تيـ روا بسـا چـه گويـد مـي آنگاه .است اعتبار فاقد متعدد د-يل به خاتمـه »فهمإفـ « بـا را كمش او كند، حل را حدود اقامة تفويض مشكل جإليخد يأب ترديـد بـا احتمال اين .باشد يادشده روايت دو در اشكال به ناظر تواند مي كه دهد مي .است سازگار گفته پيش

:نويسد مي )1231 م( قمي ميرزاي

امـام بـت يغ زمان در را حدود ياجرا ما هك تاس يوقت در آن پس... :477 سؤال« ياجـرا جواز در ريحق و است، عادل مجتهد فةيوظ همان جواز، برفرض و ميدان زيجا

ـ ا ،شـرع مكحـا يبل .دارم تأمل و توقف بتيغ زمان در حدود ريـ تعز را جماعـت ني شـرع مكحـا هرگاه يبل .است شرع مكحا فةيوظ هم آن و داند صح هرچه به ندك يم هـر بـه ر،كـ ازمن ينه و معروف امربه باب از شانيا هيتنب گرانيد بر ست،ين اقتدار آن را

با-سـهل .اسـت واجـب هكـ بل ،زيجـا شـود متحقـق آن طيشـرا و ندك اقتضا هك نحو غيبـت زمـان در حـدود اجـراي جواز در حلي محقق همانند قمي ميرزاي 2».فا-سهل

.545 ص ،7ج ،األذهان شرح إرشاد في والبرهان الفائد¨ مجمع. 1 .394-395 ص ،1 ج ،الشتات جامع. 2

Page 164: مجازات ارتداد

163 م، بخش ششالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

وظيفـة اسـت حـد مـادون قطعا كه را تعزيري مجازات وي حال عين در .دارد توقف .داند مي غيبت زمان در مجتهدين

:شود مي اول دستة به ملحق ذيل شرح به )ش1316 م( مدرس سيدحسن نظر

ا-ولي جمادي 3 تاريخ در مازندراني معبداهللا و خراساني ممحمدكاظم آخوند جلـس م بـه اساسـي قـانون مـتمم دوم اصـل موضوع مجتهدان معرفي نامة در 1328 مـواد بـه راجعـه قـوانين چنانكه ... عظام آقايان مقامية وظيفة...« :نوشتند ملي شوراي آنها در حكم صدور آنچه از غيرذلك و حدود و قصاص و خصومات فصل و قضائيه بـه ارجـاع جـز دولـت معظمـة هيئت براي از و است، انور شرع حكام خاصة وظيفة

تصـرفي و مداخلـه ماكـان كائنـا صـادر حكـم اجراء و نافذالحكومه عدول مجتهدين 1.»...نيست

عمـر اگرچـه دوم مجلـس .اسـت مـدرس سيدحسـن تئـ هي عضو ترين شاخصـ بـا مطابق 1330 رمضان نهم در ،داشت كوتاهي نينخسـت 1290 ورماهيشـهر ازدهمي »يـي جزا مـات كمحا اصـول موقـت قـانون « عنـوان تحت يفريك يدادرس نييآ قانون .ديرس مدرس سيدحسن رياست به يمل يشورا جلسم ةيعدل سونيمك بيتصو به

دهيـ گرد اقتبـاس يخـارج نيقوان از ييجزا ماتكمحا اصول قانون هك يوجود با مـدرس دحسـن يس مرحـوم .نداشـت ياسم فقه موازين با يمخالفت الوصف مع ،بود

امكـ اح بـا را وركمـذ قـانون مطابقـت ،ياساس قانون متمم دوم اصل دستور به باتوجه يشـورا مجلـس ونيسـ يمك در ريحق« :است ردهك قيتصد ريز نحو به اسم رانو شرع حيتبـ الضـرورات .نمـودم يسـع انكـ ام قدر به و بودم حاضر ،خارج ونيسيمك و يمل

برطبـق هكـ ياختصاص ييجنا مكمحا و هيصلح مكمحا به هك ييجزا امور المحظورات

.261تا 259 ص ،خراساني نامة سياست .1

Page 165: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 164 امـور بـه متعلقـه مـواد و است انور شرع موافق شود مي ارجاع باشد تيكتش قانون .مدرس دحسنيس 1330 رجب 23 يف .»ندارد هياسم نيقوان با يمخالفت يادار

و تازيانـه و عضو قطع از ش1304 عمومي مجازات قانون نيز و يادشده قانون در آمـده اخير قانون 207 مادة در اگرچه .نيست خبري مطلقا شرعي حدود ديگر و رجم عنـف بـه يزنـا و ينسـب محـارم بـا يزنـا و صـنه مح يزنـا و لـواط بكمرت« است

مكمحـا در ا- و گردد يم اعدام شود ثابت هيشرع مقررات مطابق تيجنا هك يدرصورت جـرائم كليـة مجـازات امـا »...شد خواهد مجازات ليذ مواد مطابق و مهكمحا يعموم يبزرگـان رسـد، يمـ نظـر به« .است شده تعيين نقدي جريمة و زندان با شرعيه حدود را خودشـان زمـان در مجـازات قـانون ،فيشر دستخط با هك مدرس مرحوم همچون

مسـتوجب مئجـرا مـوارد در هكـ اند داده اجازه عم و اند دانسته عتيشر با ريرمغايغ 1».اند ردهك مي ركف ليتعط به نيقائل همانند نگردد، اجرا هيشرع عقوبات حد،

عـدم بـه قـول بلكـه نيست؛ اجماعي تنها نه غيبت زمان در حد اقامة جواز :نتيجه فقيهـان از تـوجهي قابـل شـمار و بـوده مطـرح جواز به قول كنار در قوي قولي جواز

عـدم به قائل يا هستند، مطلق نحو به حدود اجراي جواز عدم به قائل يا شيعه برجستة ايـن در موضع اتخاذ در توقف با يا و هستند، جرح و قتل مستلزم حدود اجراي جواز .هستند غيبت زمان در حدود تعطيل به معتقد عم ،امر

در توقـف شـمردن غريـب در 2جـواهر صاحب سخن فوق، توضيحات به باتوجه قـائن دوبـارة شمردن غريب و اصحاب بين جواز به قول دانستن عنه مفروغ و مسئله فاقـد ،»انـد نشـنيده را فقه طعم اص انگار« كه تعبير اين با غيبت عصر در حد تعطيل

دانشـگاه حقـوقي تحقيقـات مجلةتعطيل؟ يا اجرا ما زمان در حدود مقالة داماد، محقق سيدمصطفي. 1

.76 ص ،1378 تابستان، 26 و 25 شمارة ،بهشتي شهيد .397تا 394 ص ،21 ججواهر الكم، . 2

Page 166: مجازات ارتداد

165 م، بخش ششالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

بـرده كار هب هم فقها عامة و-يت منكران دربارة را عبارت همين عين وي .است اعتبار .است وي برخف موضع دو هر در حق و 1است،

هـذه فـي الحـدود اقامـــإل تحقيـق في« رسالة در )1260 م( شفتي سيدمحمدباقر و كنـد توجيـه نحـوي به را متوقفين و جواز مخالفين همة قول است كوشيده »اعصار ابـن كـم در موجـود منـع وي 2.نيست موجود مسئله در مخالفي :است گرفته نتيجه براج ابن كم در امام منصوب دانسته، راجع حضور زمان به را نهايه در شيخ و ادريس

اسـتعمال با نيز را محقق توقف .است دانسته عام نصب از اعم را راوندي و طبرسي و .داند مي مرتفع جواز نفع به يعشرا حدود بحث در حاكم واژة

سـرائر انتهاي در ادريس ابن بحث ،او- .است ناتمام شفتي سيد ةگان سه توجيهات حضـور زمـان در وي منصوبين و امام بين فرق بدون ،است قاضي علم اعتبار مقام درـ .اسـت سـازگار كـام وي اجمـاع ادعـاي با صورت دراين .مطلقا نه در او عـوه هب

غيبـت زمـان در ايشـان حكـم انفـاذ و شـيعه فقيهان به مرافعات در قضاوت تفويض ييقضـا حكـم انفاذ كه كند مي اقتضا ادريس ابن مختلف آراء بين جمع .ندارد ترديدي .بدانيم شرعيه حدود غير به منحصر را فقيهان

.اسـت بدليـل و قرينـه فاقد عام نائب و منصوب به نائب و منصوب تعميم ،ثانيا هـر نـه اسـت حضور عصر منصوب حاكم ،شرائع حدود كتاب در حاكم از مراد ،لثاثا

ــر .حــاكمي ــه ه ــه س ــر متكــي نكت ــازگاري اصــل ب ــاوي س ــك فت ــي ي .اســت مفت بـراي شـفتي سـيد .آيـد مي -زم كتاب يك در هم آن فتوا در تهافت صورت درغيراين فقـه بزرگـان به را يأر تبديل يا تهافت اين موافقان و مخالفان همة دادن جلوه موافق حـدود ةاقامـ مسـئلة مخالفان قول ،وي گيري نتيجه برخف .است كرده تحميل شيعه

.397 ص پيشين،. 1

.144 ص، رسالإل في تحقيق إقامإل الحدود في هذه األعصار. 2

Page 167: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 166 تعطيـل بـه قائـل وي از پـس كـه فقيهـاني ويژه هب متوقفين قول نيز و غيبت عصر در تعـداد هرچنـد جوازنـد، قائلين از اعمق و اقوي خوانساري سيداحمد همانند اند شده .است بيشتر غيبت عصر در حد اقامة جواز قائلين

Page 168: مجازات ارتداد

:هفتم بخش همهم امور در واحد خبرحجيت عدم

،ثانيـا اسـت؛ قرآني مستند فاقد النبي ساب ومرتد قتل حكم او- كه شد اثبات اينجا تا چنـد حكـم ايـن روايـات ،ثالثا ؛نيستند )اجمالي و معنوي و لفظي( متواتر آن روايات ،خامسا ندارد؛ يادشده روايات جز مدركي شده ادعا اجماع ،رابعا است؛ ثقه واحد خبر ثقـه واحـد خبـر يـك جـز مستندي هركدام النبي ساب ومرتد بودن مهدورالدم جواز )ع(اميرالمـؤمنين ،)ص(پيامبر امر به النبي ساب ومرتد قتل حكم اجراي ،سادسا ؛ندارد اخبـار اينحجيت بررسي به وبتن اينك .است معتبري مستند هرگونه فاقد )ع(ائمه و

.رسد مي آحاد

مهمه امور در واحد خبرحجيت عدم مبناي بر استدالل .يك

زيـر شـكل بـه تـوان مـي را امـور گونه اين در واحد خبرحجيت عدم بر استد-ل :كرد بندي صورت

1.عقست سيرة ،ثقه واحد خبرحجيت دليل تنها بلكه دليل ترين مهم .اول مقدمة

آزادي« بـاعنوان اينجانـب مقالـة در بـار نخسـتين بـراي مهمه امور در واحد خبرحجيت عدم بحث .1

در هـا تمـدن گفتگـوي و بشـر حقـوق همـايش در »بشـر حقـوق اسـناد و اسـم در مذهب و عقيده منتشـر همـايش مقـا-ت مجموعـه ضـمن در سـال همـان در و شد مطرح تهران در 1380 ارديبهشت و 1385 سـال در آن انگيسـي ترجمة بار، دومين براي آفتاب مجلة در 1381 اسفند در الهمق اين. گرديد .شد چاپ الناس حق كتاب در 1387 سال در با-خره

Page 169: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 168

درس در مهم مسئلة اين طرح فكر به) منبع ذكر بدون( مقا-ت برخي مطالعة با شما خودتان اعتراف به

مقـا-ت از بعضي در اوقات گاهي چون كنم مي عرض را ااينه«: ايد كرده اذعان افتاده خود اصول خارج را فقـه از نيمـي بدهيم جواب درست نتوانيم و نتوانند را مطلب اين اگر و است شده نوشته مطلب اين هسـتند، نتيجه اين متوجه هم هايشان بعضي كنند مي دنبال را مطلب اين كه آنهايي و! بگذاريم كنار بايد. بگذاريم كنار را جهاد و زكات و خمس احكام از بسياري بايد بگذاريم، كنار را جزائيات باب ك بايد بايـد را اينهـا اسـت، شده درست ما براي واحد خبر راه از داريم جهاد باب در كه احكامي از خيلي ما

درد بـه اينهـا در واحـد خبـر اسـت؟ مهمه امور از دماء و نفوس و اموال بگوييم وقت آن. بگذاريم كنار ).1387 بهمن 8 ،57 ج اصول، خارج درس( »خورد؟ نمي

واحـد خبرحجيت و سيره جريان بررسي« عنوان تحت اصول خارج درس از كامل جلسة يك با-خره ايد داده اختصاص ايد خوانده »قديمي و كهنه اشكا-ت« پاسخ اين در آنچه به »غيرمهمه ومهمه امور در آن بودن سابقه بي و جديد و اهميت در »نيست جديدي مطالب« اينكه بر دال اخيرتان ادعاي برخف وي آثـار و است شده تفوه كلمات برخي در اخير سالة ده در بحث اين به«: ايد داده سخن داد دارد؛ مهمـ سـيرة اسـت قائـل نيـز ايشـان كه است شده داده نسبت نيز گذشته مراجع از بزرگان از برخي به حتي

حجيت بر عقئيه سيرة گفتيم اگر. واحد خبر بر است حجتمهمه غير و متعارف امور در فقط عقئيهي امور در واحد خبر كه است اين اش -زمه است،مهمه غير امور در واحد خبر و قتـل بـاب مثـل مهمـ كشـته بايدمرتد دارد د-لت كه روايتي ارتداد، مسئلة در مث. كنيم استد-ل واحد خبر به نتوانيم حدود مـردم بـين متعارف و معمولي امور در واحد خبر عقئيه سيرة گفتيم اگر و است؛ واحد خبر يك شود، حـا- . كـرد استد-ل و عمل واحد خبر اين به توان نمي ارتداد بحث در ديگر دانند، مي حجت و جاري جـايي در هم و است مهمي مطلب هم كه كنند دقت آقايان البته كنيم؛ مي عرض را مطلب در تحقيق ما

)1388 فروردين 16 تاريخ 77 ج اصول، خارج درس(» .نيست مذكور حضـرتعالي بحمـداهللا دانـم، مـي من كه آنجا تا. ايد شكسته نمكدان و خورده نمك نشسته، سفره سر بر

بـه اشـاره بـدون ( مقالـه خوانـدن از پـس خودتـان قـول بـه را مسـئله اين كه هستيد مدرسي نخستين از خـود، درس در آن نقد سپس و طرح بابت ابتدا. ايد كرده رد البته و طرح خود درس در) صاتمشخ نيمـي مبنـا اين بر اينكه در هكذا. صائبيد كام مطلب اهميت به اذعان در. كنم مي تشكر صميمانه شما ايـن شـگرف رتأثي در شما نگراني. آيد مي پيش جزا حقوق در جدي تغييراتي و شود مي متحول فقه از ديـدگاه بـه چـرا كـه اسـت ايـن سر بر بحث اما. است فهم قابل كام نيز زكات و خمس باب در مبنا

خـود و كننـد مقايسـه رقيـب هـاي اسـتد-ل با را شما هاي استد-ل طب، تا دهيد نمي ارجاع مخالفان ؟!بگيرند تصميم آنها ضعف و قوت درمورد

Page 170: مجازات ارتداد

169 ، بخش هفتمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

آن در كـذب احتمـال كـه ظنـي ثقة واحد خبر بهمهمه امور در عق .دوم مقدمةه و خطيـره امـور در بلكـه ؛كننـد نمي اكتفا نيست منتفي يقـين و قطـع تحصـيل مهمـ 1.استحجيت فاقد خطيره ومهمه امور در ثقه واحد خبر ،ديگر اعتبار به .كنند مي

قتـل بـه حكم بنابراين .استمهمه و رهخطي امور از يكي آدمي جان .سوم مقدمة علـي الـتهجم « :حلي محقق 2.نيست اثبات قابل ثقه واحد خبر با ،اهميت دليل به آدمي 3».خطر الواحد بخبر الدماء

خبـر نـص آيـه، نـص يعنـي قطعي نقلي دليل بايد مي قتل مجازات مستند :نتيجه بـا و باشـد قطعـي عقل دليل يا قطعيه، قرائن به محفوف ثقه واحد خبر نص و متواتر صـحيحه روايـت آن اگـر حتـي كرد، صادر قتل حكم توان نمي ثقه واحد خبر صرف .باشند ثقه آن راويان همة بوده،

مهمه امور در واحد خبرحجيت عدم مبناي مخالفين ادلة نقد .دو

:است زير نكتة پنج شامل مبنا اين بر شما يةرد خصة

بـين اسـت، اطمينـان و وثوق واحد خبر به عمل در هعقيي سيرة مبناي اگر .اوله امور بين قع ،است تعبدي عمل اين اگر و نيست، فرقيمهمه غير ومهمه امور مهمـت بـر قـ ع سيرة اينكه نتيجه .گذارند نمي فرقيمهمه غير و يـموثـق واحـد خبـر حج

.غيرمهمه امور در چه ومهمه امور در چه است؛

قتل است ممكن چگونه چيست؟مهمه غير ومهمه امور تمايز ميزان و مك .دوم ¨ و مهم امور از رامرتده غير امور از را يوميه صچهـار زنـا اينكـه بـا دانسـت؟ مهم

.35 ص ،7 ج ،المدارك جامع. 1 .35 ص ،7 ج ،المدارك جامع ؛90 ص ،13ج ،والبرهان الفائد¨ جمعم. 2 .114 ص ،4 ج ،عئالشرا. 3

Page 171: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 170 ةدايـر در اص است؟ تر مهم زنا از قتل مكي چه با شاهد دو قتل و خواهد مي شاهد .اسـت مهم همه .نداريممهمه غير ازمهمه امور نجداكرد براي مهمي مايز يك تشريع كـه حـج در قربـاني مكـان يـا اسـت مردم اموال با مرتبط كه زكات و خمس مباحث .هستند واحد خبر به متكي تنها دارند بسيار اهميت

ديات، موارد اكثر يعني جزائيات باب اكثر يا تمام كنارگذاشتن مبنا اين -زمة .سوم .شوند مي ثابت واحد خبر با تنها كه است حدود و قصاص موارد از بسياري

ت در فصـل بـه قـول منشأ كه را غيرمهم و مهم بين تفصيل به قول .چهارم يـحج فصـل بـه قـول .اسـت نبـوده تـاكنون كس هيچ كلمات در قول اين .است واحد خبر

.دارد وجود اينجا در كه است مركبي اجماع برخف

ه غير امـور مختص واحد خبرحجيت بر هعقيي ةسير كه بپذيريم اگر .پنجم مهمـ اثبات براي نفر و نبا آية همانند ادله از ديگر برخي به سيره از غير به كه كساني است،

ه امـور بـه يعنـي دارند، اطق لد-ي اين و اند، كرده استد-ل واحد خبرحجيت مهمـ .ندارند اختصاص

:نقد

:شود مي داده پاسخ گونه ينا و نيست وارد شما اعتراضات

بـه نـوعي اطمينـان تحصـيل واسـطة هب ثقه واحد خبر به عمل در قع سيرة .اول امـور در تنهـا صـدق بـه اطمينـان ايـن و .اسـت آن كذب احتمال عين در آن صدق بـه عمـل در اطمينـان تحصيل در قع سيرة ،مهمه امور در .شود مي حاصلمهمه غير

يقين و قطع از حاصل اطمينان يعني باشد، منتفي آن در كذب احتمال كه است خبري حاصـل ثقـه واحـد خبر از صدق به اطمينانمهمه غير امور در ديگر عبارت به .عرفيه امور در اما شود، مي بـراي ثقـه واحـد خبـر از اطمينـاني چنـين مهمـ حاصـل عقـ ه امـور بـين كه اعتراض اين« بنابراين .شود نمي ه غير ومهمـ وارد »نيسـت فرقـي مهمـ

)مهمـه امـور در( اطمينان عدم و )غيرمهمه امور در( اطمينان وجود در تفاوت نيست،

Page 172: مجازات ارتداد

171 ، بخش هفتمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

امـور در ثقـه واحـد خبر به عق كه است مواردي دادن نشان مبنا اين نقض راه .است .كنند مي عملمهمه

در بحث .باشد شما مناقشات براي جايي تا نيست »شرعي اهميت« در بحث .دوم و هـا انسان زندگي ،قع براي .اند دين بي و دار دين از اعم كه عقست نزد در ميتاه

ـ بـه دومـي از و دم و حيـات به لياو از .دارند اول طراز اهميت انسان خود و رضع در و انسـان زنـدگي ،اول درجـة در عقيي مهمة امور متيقن قدر .شود مي تعبير آبرو مالـك عهدنامـة در )ع(علـي امام دهندة تكان تعبير .تاوس آبروي و رضع دوم ةدرج رضع حرمت بر دال روايات .است عقيي اعتبار همين امضاي »الدماء و ياكإ« اشتر الشـارع نظـر في المهمــإل ا-مور« تعبير .است حقيقت همين از ديگر اي جلوه ،آبرو و

او الفـروج و كالـدماء مـــإل المه األمـور « يا 1انصاري شيخ كم در »الفروج و كالدماء در عقيـي اهميـت همـين شـناختن رسـميت بـه 2خراسـاني آخوند كم در »غيرهما هرچـه بنگـريم، بـودن شـرعي حكـم زاويـة از اگـر كـه است واضح .است شريعت اثبات در شاهد چهار شرعي لزوم .السواء علي است مهم شود اثبات شارع به استنادش مذهب در ضمنا .ندارد عقيي اهميت با تزمي ،ويژه طيشرا آن با عفت منافي عمل .است مردود قياس )ع(بيت اهل

ت عدم مبناي فاسدهاي تالي از كه ايد كرده ادعا .سوم يـامـور در واحـد خبـر حج كه است ديات و حدود و قصاص موارد اكثر جزائيات، اكثر يا تمام كنارگذاشتن مهم، آنچـه از مواردي كه شود اثبات معتبر دليلي به بااستناد اگر .هستند واحد خبر بر مبتني را مـوارد آن شـك بي نيست، شرعي حكم درواقع شد، مي تلقي شرعي حكم حال تابه كـه دارنـد قداسـتي چه معتبر دليل فاقد ديات و قصاص و حدود .نهاد كناري به بايد شـود اثبات معتبر دليل با اگر )ع(محمد حرام و حل .باشيم رفتنشان دست از نگران

.137 ص ،2 ج ،األصول فرائد. 1

.354ص ،األصول كفايإل. 2

Page 173: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 172 ايـن اما است، جاري قيامت قيام تا شك بي ،است شده تشريع دائمي حكم عنوان به كه شـده كشـف آنهـا اعتبـار عـدم يادشـده مبناي با كه دارد اي ظني احكام به ربطي چه

آن بـه طريـق هـم فقهـا فتـاواي و موضوعيت نه دارند طريقيت شرعي احكام است؟ بـا الجـزاء فقه تهذيب و تنقيح كنم مي عرض صريحا .آنها نعي لزوما نه هستند احكام و اسـت حكـيم شارع مرضي انشاءاهللا و مجتهد وظيفة شك بي عقيي مباني گونه اين .اسـت اجتهـاد و احتيـاط خف قطعا ،نهادن نآ بر اجتهاد نام و صالح سلف از تقليد اهميـت چـون است، باقي خود جاي هب عبادات ابواب در ثقه واحد خبرحجيت ضمنا بمـا « عق نزدمهمه امور اهميت به ربطي اهميتي چنين است، شرعي اهميتي عبادات .ندارد »عق هم

انـد بوده واحد خبرحجيت به قائل يا فقيهان گذشته در كه ايد شده مدعي .چهارمه امـور در واحـد خبـر حجيت به قول و مطلقا اند بوده آنحجيت منكر يا مطلقا مهمـ چنـين ،او- كـنم مـي عـرض پاسـخ در المركـب، ا-جماع خرق هو و احد به -يقول گروه دو هر قول و است مدركي اجماعي ،اجماع اين كه چرا ندارد، اعتباري اجماعي ادلـه بـه داريـم حـق آنها همانند نيز ما 1غزالي گفتة به .است بوده ادله ساير از استنباط زمـان هـم امـا شـويد، مـي نگـران جزا باب احكام تصفيه و نقيحت از شما .كنيم رجوع تحـول و حـدود تعطيل از بيشتر آن شناعت كه كنيد، مي منسد را اجتهاد باب خودتان

تأمـل محل .فقهي نه است اصولي اي مسئله ،بحث مورد مسئلة ،ثانيا .جزاست باب در .مركب اجماع خرق به برسد چه ،باشد داشته راه آن در اصطحي اجماع كه است

بـر عـوه كسي اگر .ندارد عق سيرة جز معتبري دليل واحد خبرحجيت .پنجمه امـور زاويـة از دليل آن داند، مي معتبر هم را ديگري دليل سيره ه غير ومهمـ درمهمـ .اسـت مجمـل دليلـي زاويـه ايـن از نهايتا .شود اخذ آن اطق به تا نيست بيان مقام .اندازد مي كار از را مجمل ادلة گونه اين دماء ناحية در وجوبي اطاحتي عوه هب

.24 ص ،1 ج ،العلوم احياء. 1

Page 174: مجازات ارتداد

173 ، بخش هفتمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

دماء در احتياط لزوم .سه

فقهـاء امـوال و فـروج و دمـاء درمـورد فقه در ايد شنيده اينكه« :ايد فرموده مرقوم فتوا احتياط وجوب بر فقهاء از كثيري كه ايم كرده اثبات خود جاي در كنند مي احتياط صناعي تلقيح كتاب به( اند، داده فتوا شديد استحباب و رجحان شدت به بلكه اند، نداده »).شود مراجعه حقير اين از

عـرض جسارتا مصنوعي، تلقيح مستحدثة مسئلة در كتابي نگارش از تقدير ضمن در احتيـاط وجـوب عـدم و نبـودن اجمـاعي « ايد كرده اثبات كتابتان در آنچه شود مي

قائـل فقهاي متعدد عبارات نقل .»مهمه امور در احتياط وجوب عدم« نه است، »فروج در احتياط لزوم روايات نقد و فروج در احتياط مطلوبيت به قائل و احتياط وجوب به

احتياط لزوم عدم باب در اي كلمه شما .است يادشده كتاب در شما مطلب تمام فروج .باشيد كرده اثبات را آن اينكه به برسد چه ايد نكرده بحثمهمه امور در

در ،يآر«:ايـد گفتـه و كـرده اذعان فروج و دماء تفاوت به خودتان برعكس، بلكه نيعنـاو از يبرخـ احـراز بـه منـوط حـد ياجرا اي و قتل و قصاص چون ،دماء باب ميتـوان نمـي ،مينكن احراز را يوجود نيعناو آن هك يمادام جهت نيازا است، يوجود وجود يتيخصوص نيچن فروج اي احكن باب در اما .مينك مكح قصاص اي قتل جواز به

ريـ غ الحـل أصالـــإل إن« :اسـت نـائيني محقق سخن اين مذكور تفاوت منبع 1».ندارد بالقاعد¨ كذل قرب وقد ،والفروج الدماءك اط،يا-حت هو الزم بل األموال، يف ــإليجار

ـ إحـراز عدم فمع يوجود أمر يعل علق يصيترخ مكح لك أن( عنه المعروفــإل كذل بـر حكومـت در دم اختصاصي ويژگي به نيز پاسختان در 2»).بالعدم مكالح لزمي األمر

.»تقيــإل ف الدم بلغت اذا« كه ايد كرده اذعان تقيه ازجمله ثانويه عناوين

.32 ، صصناعيتلقيح . 1 .203 ص ،1 ج ،الوثقي العرو¨ دليل حلي، حسين. 2

Page 175: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 174 عنـوان تحـت فقها برخي كلمات در اينكه جز هب دماء و فروج بين كه است واضح اش ويـژه مختصـات دليـل بـه دمـاء و نيست، تزمي اند دهش ياد »مهمه امور« انتزاعي در ثقه واحد خبرحجيت عدم از نظر صرف يعني است، احتياط لزوم موضوع استق-ت كه هم كساني ديگر عبارت به .است واجب احتياط رعايت دماء در مهمه، امور يـحج اين با .قائلند دماء در حتياطا لزوم به ،دانند نميمهمه غير امور به منحصر را واحد خبر

.ايد فرموده واقع خف و پايه بي يادعاي شد مشخص تفصيل

Page 176: مجازات ارتداد

.هشتم بخش است »اسالم وهن« النبي ساب ومرتد اعدام فتاواي صدور

.گيرد مي قرار بحث مورد مطلب چهار بخش اين در

ـ و سـبعانه و منفـور و خشـن اي چهـره ارائة يعني اسالم وهن .يكم زا دور هب اسالم از رحمت

وهـن در مـك :ايـد نوشـته فتـاوي گونه اين بودن موهون در من اعتراض نقد در براسـاس و ايـد نپذيرفته را نخست احتمال سه .ايد كرده مطرح احتمال چهار چيست؟ در عالم عقي .الف :نيستند موهون فتاوي گونه اين كه ايد گرفته نتيجه چهارم احتمال پيـامبر بـه اهانـت ،او- :ايد گفته احتمال اين نقد در .نپذيرند را آن امكنه و ازمنه جميع ،ثانيـا .اسـت مجـازات مسـتحق عقـ نظـر بـه انسان ميليارد يك از بيش احترام مورد

را النبـي سـاب ومرتـد درمـورد عق حكم شارع عقيي حكم چنين وجود برفرض .باشد داشته نفرت يكار چنين از انساني نوع طبع .ب .است كرده تخطئه

پيـامبر بـه كننده اهانت ومرتد مجازات از انساني طبع :ايد گفته احتمال اين نقد در ايـن نقـد در .اسـت غيرمتدين افراد ميل با مطابقت عدم ،وهن معيار .ج .ندارد نفرت نظـر در معامت و عبادات از اعم اسمي احكام اكثر صورت دراين :ايد گفته احتمال نقلـي يا عقلي توجيه هرگونه فاقد كه است عملي ،وهن مك .د .است موهون ايشان عقـ كـه ايـد گرفتـه نتيجـه بعـد و ايد دانسته وهن صحيح معناي را فرض اين .باشد

Page 177: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 176 را سـاب ومرتـد دنيوي مجازات حكم تواند مي ،انسان حقيقي مالك عنوان به خداوند توسـط نق هم حكم نوع .دارند جازاتم استحقاق عق هم گروه دو اين .كند صادر .است شده بيان شارع

:پاسخ

ادلـه مجموعـة از اسـتنباط » اسـم ضـروري « عنوان همانند »اسم وهن« عنوان هـر در عنـوان ايـن مصـاديق تشـخيص براي .نيست مذكور روايتي و آيه در و است از اعم ما زمان يعق از كثيري و كرد مراجعه زمان همان عقي عرف به بايد زماني

:دانند مي اسم وهن را زير ردامو غيردينداران و دينداران

رجـم، جنگنـد، در مسـلمانان با كه مرداني كودكان و زنان استرقاق ويژه هب بردگي بـه كـردن، خـراب سـر بر آوار و كردن پرتاب كوه از و سوزاندن آتش در مرتد، قتل

عضو قصاص تازيانه، دست، انگشتان قطع مخالف، پاي و دست قطع كشيدن، صليب زن زدن كتـك و )مثـل به مقابله عنوان به( صورت به اسيدپاشي و چشم درآوردن مث

،مصـاديق ايـن جـامع .است جزائيات به مربوط اسم وهن موارد اكثر .شوهر توسطـ كـه است اسم از رحمت از دور هب و سبعانه و منفور و خشن اي چهره ارائة جـاي هب اسـم وهـن عنـوان .انجامد مي اسم از مردم وحشت و نفرت به الهي احكام ظيمتع

.است معنايي چنين از حاكي

قـرون در اما .است نبوده موهون گذشتگان عرف در مصاديق اين كه است واضح كسـي غيرمتـدين و متـدين از اعـم ،معاصـر جهـان بر حاكم ذهنيت براساس و اخير

و زندان .است گذشته بدني هاي مجازات دوران ك .ابدت برنمي را خشن هاي مجازات گرفتـه را فيزيكـي خشـن هـاي مجازات جاي مالي جرائم و اجتماعي هاي محروميت

اگـر .اسـت ناموجـه و موهون يقينا ،كودكان و زنان كردن برده ويژه هب داري برده .است موجـه ،امـروز عقنيـت براسـاس ،است بوده موجه گذشته عقنيت مطابق امور اين

دوران در قـ ع هـم بما قع بناي ؛نيست مستقل عقل حكم ،عقنيت از مراد .نيست

Page 178: مجازات ارتداد

177 ، بخش هشتمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

اش نمونـه اسـت، شـده متحول اعصار و قرون طول در قيع بناي بله .است معاصر را يادشـده امور ،معاصر انسان ييقع طبع .است فيزيكي مجازات و داري برده مسئلة و گريـزد مـي آنهـا از معاصر انسان عقيي طبع كه احكامي راياج .شناسد مي موهون

.شود مي خوانده اسم وهن اسم، نام هب

زمانـه آن در كـه اسـت ايـن نآ معناي ،يابد افزايش اي زمانه در موهون موارد اگرـ و اسـت يافتـه كاهش اسم عقيي توجيه عقنيـت و دينـداري شـكاف تـدريج هب عقيـي بناهـاي .اول :است مطرح احتمال سه عنيفي تقابل چنين در .شود مي تر عميق هر .سوم .اند بوده نادرست ما ديني تعابير و تفاسير .دوم .اند شده منحرف حق مسير از هـر در .نيسـت صـحيح مـوارد همـة در كلـي حكـم شـك بي .نيستند اعتماد قابل دو

.دسنجي را ديني تفاسير مبناي و قع بناي بايد اي حوزه

حقـوق حـوزة در تحقيـق نتيجة .است كرده اندكي تحقيقات ،حوزه چند در راقم حقـوق حـوزة در ،شد اشاره قبل سطور در كه مصاديقي كلية .كنم مي گزارش را بشر فقهـاي فتـاواي بـر معاصـر قـي ع بناي حوزه اين در ام نوشته باصراحت .است بشر بلنـد صداي با و بگيريد معركه تا ستني اهللا حكم مرجوح 1.دارد رجحان ،ماضيه قرون مـذهب بـه كـه است ظاهري اهللا حكم مرجوح .شد اهانت اهللا حكم به كه بدهيد شعار قرينـة ،قع بناي .ندارد واقعي اهللا حكم با تزمي ،است جعفري فقه مختار كه مخطئه .شود مي موهون فتاواي گونه اين از كشيدن دست

سـنت و كتـاب قـدح ،سـنت و كتـاب در فتاوا ونهگ اين براي منابعي وجود نفس بـه هسـت اگـر نقصـي .انـد بـوده موجـه ديگري زمانة و زمينه در احكام اين .نيست تاريخيت لحاظ بدون و كرده خارج خود زمينة از را روايات و آيات كه است فقيهاني

و يطوسـ و مفيـد شـيخ فتـواي اگر .اند داده سخن داد آنها دوام و اطق و عموم در موجـه و مقصـود بـه وافـي خودشان زمان در )عليهم اهللا رضوان( شهيدين و محققين

.166تا 85 ص قلم، همين بشر، به حقوق و اسم ،الناس حق. 1

Page 179: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 178 بسـياري در مكـاني و زماني طشراي و قع بناي كه اي زمانه در آنها تكرار است، بوده و گذشـتگان اقـوال نقـل .است غيرموجه تقليدي ،است كرده تغيير آنها زمانة با موارد .نيست اجتهاد نامش كه نكرد عوض را اولي و احوط جاي

چهـارم يـك پيـامبر به اهانت است، زشت انساني هر به اهانت النبي، سب درمورد و شـتم و اهانـت .گذاشـت احتـرام بايد اديان مقدسات به .تر زشت زمين كرة آدميانمجازات اما .باشد تواند مي هم مجازات مشمول آن مراتب برخي و است ناپسند ،سب هـر توسط هم آن ؛نيست دم بودن هدر و اعدام ،معاصر دنياي در سب و شتم و اهانت بـا را )ص(رحمـت پيـامبر عظمـت .يقضـاي ضـابطين و محكمه از خارج اي شنونده النبـي سـب مجازات در بنابراين .كرد تحصيل توان نمي ناموجه و خشن طرق گونه اين اصـل نـه تاسـ سـامعي هـر بـراي دم بـودن هـدر و اعدام حكم است موهون آنچه

.صالحه محكمة توسط منصفانه مجازات

تحـت كـه مـادامي ( نيتـي هر با اسم از خروج و دين تغيير يعني ارتداد درمورد به برسد چه است، موهون دنيوي مجازات هرگونه )نگيرد قرار ديگري مجرمانة عنوانـ پـنج نمازهـاي اوقـات در بـدني تنبيـه و شاقه اعمال با بدا حبس و اعدام بنـاي .هگانيعو عقيـده آزادي ذاتـي حـق نفـي را ارتداد بر دنيوي مجازات هرگونه ،معاصر ق

اجراي جواز بالتبع و است )دنيوي( مجازات اصل در مناقشه اينجا در .داند مي مذهب تـري جـدي مناقشات محل ،دارد دسترسي هركه براي بودن مهدورالدم و اعدام حكم .است

اولي عنوان به وهن ،ثانوي عنوان به وهن .دوم

قرينـة اولـي عنـوان به و است موهون حكم اجراي مانع ،ثانوي عنوان به وهن .دوم :كـه كنيـد دقيقـه ايـن متـذكر را غافن ايد كوشيده خود گمان به .استنباط در خطاي

عنوان .ندارد بارتاع موارد برخي در ثانويه عناوين .است ثانويه عناوين از وهن عنوان«

Page 180: مجازات ارتداد

179 ، بخش هشتمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

.نـدارد اثـري ،دارد موضـوعيت كفـار بـا غلظـت و شدت كه مواردي در هنو ثانوية تـوان مي شود دين وهن موجب اگر رجم حكم .است گونه همين مسئلهمرتد درمورد

و كفار با شديد برخورد آن، ماهيت و ذات در كه را حكمي اما كرد تعطيل موقتا را آن شود، مي آنان دوري و تنفر موجب و دارند ابا آن از مشركين و كفار و است، منحرفين

».نمود عنوان اين به محدود توان نمي

:پاسخ

اجـراي .ثـانوي عنوان اول، :شود تفسير تواند مي گونه دو ،حكم يك شدن موهون جـاي هبـ حكـم اصل ؛شود مي متوقف ،شود مي محسوب اسم وهن كه مادامي ،حكم اجـراي كـه مشـكتي بـه باتوجه .شود مي متوقف موقتا اجرايش اما ؛است باقي خود از بسـياري آفريـد مسـلمانان بـراي آن هـاي فـيلم المللي بين انتشار از بعد رجم حكم

در اسـم آبـروي بـراي رجم مفاسد درك با ،اسمي جمهوري در مسئول روحانيون .كردند متوقف را آن اجراي ،معاصر يدنيا

و شـد استيذان ،حكم اجراي توقف در نيز خميني اهللا آيت مرحوم از كه شده گفته النبـي ساب ومرتد اعدام حكم اجراي توان نمي شيوه همين به آيا .كرد موافقت ايشان چـه رجم، چه كه است اين آن وجه .است مثبت پاسخ ،شما برخف كرد؟ متوقف را

حكم اين اجراي .هستند شرعي حكم )سنتي فقيهان منظر از( النبي ساب ومرتد اعدام از كل در اسم آبروي حفظ .انجامد مي اسم وهن به ،زماني حاضر ظرف در شرعي اجـرا حكـم ،هسـت مـانع ايـن تـا .بشـك است تر مهم آن فرعي حكم يك اجراي .شود نمي

خـود ماهيت و ذات در دومي اينكه به ساب ومرتد قتل و رجم بين نهادن تفاوتـ حكمت هب تمسك است، منحرفين و كفار با برخورد عليـه -يعتمـد كـه اسـت يظن و شـدت رجـم ماهيـت و ذات ،باشـد هـايي تراشـي حكمت چنين به قرار اگر .الفقيه كـه اسـت واضـح .است ديگران عبرت براي ،عفت منافي اعمال مشتغن حد غلظت

Page 181: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 180 آن روي هب جعفري فقه ابواب كه است استحساني بحثي ،افعال ماهيت و ذات از بحث .است مسدود

از ثـانوي حكـم عنـوان بـه وهـن مانعيـت به قائل )عليه اهللا رضوان( ا-ستاد اشيخن شـود اسـم وهن باعث كه درصورتي حدود اجراي توقف در لذا .بودند حكم اجراي :اند كرده تصريح

عدم اي ،آن اهداف از درست نييتب عدم خاطر به ها مجازات از يبعض است نكمم« يفرضـ نيچن در ؛گردد آن وهن و عتيشر اصل به ينيبدب موجب آن، حيصح ياجرا ط،يمحـ شـدن آماده و مكح فلسفة نييتب زمان تا و موقت طور به هرچند آن، ياجرا از يبـرا يمنفـ عـوارض يخاصـ انكم اي زمان در حد ياجرا اگر ...شود يخوددار ديبا 1؛».شود كتر ديبا موقتا ،باشد داشته يپ در ياسم جامعة اي فرد

يعــيطب طيشــرا در جامعــه يبــرا را يشــمار يبــ منــافع گرچــه حــدود ياجــرا« در اگر يول ...دارد همراه به باشد دهيرس اثبات به يشرع يها راه از جرم هك يدرصورت

كتـر را آن توانـد يم نيمسلم مكحا باشد، آن كتر در ياقو مصلحت ،يخاص طيشرا رجـل يعلـ ميأقـ -« :اسـت آمده )ع(ريام حضرت از ميابراه بن اثيغ موثقة در .دينما در و ».بالعـدو لحـق يف ــإليالحم تحمله أن مخافــإل منها خرجي يحت العدو بأرض حدا اي خاص يا منطقه در آن ژةيو تيفيك با حدود يبرخ اقامة اگر سؤال در وركمذ فرض امكـ اح و اسـم از يعموم اركاف تنفر موجب ،زمان از يا برهه در اي و مناطق همة در توانـد يم قضا حوزة يمتول اي نيمسلم مكحا گردد، نيد اساس فيتضع جهيدرنت و آن و مقـررات به نسبت يعموم اركاف هيتوج زمان تا را حد آن اقامة )است موظف هكبل(

2».دينما ليتعط آنها وضع علت و ياسم حدود

.35 ص ،بشر حقوق و اسمي هاي مجازات پيرامون هايي پرسش به پاسخ منتظري،. 1 .103و 102 پيشين،. 2

Page 182: مجازات ارتداد

181 ، بخش هشتمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

اصـل متوجـه وهـن ،قع بناي تحول ظرف در كه معني اين به .لياو عنوان .دوم ،مرتد دنيوي مجازات .خاص مكاني و زمان در آن اجراي نه است سابق شرعي حكم

موهـون نفسـه حـد فـي ،اي شـنونده هر براي دم بودن هدر با-خص ،وي قتل ويژه هب .اسـت گرفتـه صورت خطا ،اساس از حكمي چنين استنباط در كه معني اين به است؛ كـه اسـت بـوده زمـاني بـه مخصـوص هرحـال به ،باشد نگرفته صورت خطا هم اگر در يعنـي نيست، چنين امروزه كه است واضح .است بوده متعارف برخوردها گونه اين

.است بوده موسمي و موقت حكم ،اخير فرض

مجـازاتي هيچ ،تحقيق در خطا براي و دنيوي مجازات هيچ ،دين تغيير براي شارع در البتـه ادعنـ و جحـد از ناشـي ارتداد .است نگرفته نظر در اخروي و دنيوي از اعم

،وهـن يقينـي ظهـور اساس براين .دارد شديدي اخروي مجازات ،عادل خداي محضر اگر حتيمرتد قتل روايات .است آن نسخ يا پيشين حكم اعتبار مدت سرآمدن به امارة نشـده پذيرفتـه هـم مهمه غير امور در واحد خبرحجيت در قع سيرةحجيت مبناي را وهـن ،راقم .شوند مي ساقط اعتبار از لياو عنوان به ،وهن حرمت ادلة ورود با ،باشد .شناسد مي ادله ازمرتد اعدام حكم استنباط خطاي در قرينه لياو عنوان به

رحمت پيامبر موازين از مصطلح اجتهاد دوري .سوم

چـه رحمـت پيـامبر موازين با فتاوا گونه اين كه من پرسش اين به پاسخ در .الف صـناعت و اجتهـاد شـأن از دور عبـاراتي و تعـابير چنـين « :ايـد نوشـته ؟دارد تناسبي درسـت را رحمـت پيـامبر . ...اسـت شـعار يك به شبيه بيشتر و است فقهي استد-ل فـرد هر براي نه مردم، نوع و بشريت مجموعة براي است رحمت او اند، ننموده تفسير ».جداگانه و مستقل صورت به

:نقد

صـناعت و اجتهـاد شـأن از دور رحمـت پيـامبر »مـوازين « يـد ا گفته راست ،اوإل

Page 183: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 182 و .است شعار يك به شبيه بيشتر موازيني چنين رعايت و است موجود فقهي استد-ل .اسـت )ص(رحمـت پيـامبر مـوازين از دوري همـين ،فقه اين ماندگي عقب راز دقيقاول وقـال :فرمـود حق به رحمت پيامبر ـ الرسـ ـذا اتخـذوا يمقـو إن رب اي القـرآن هـ مهجوريت ).»كردند رها را قرآن من قوم !پروردگارا« :داشت عرضه پيامبر و( 1مهجورا .دارد كرامـت انسان ،قرآن اين در .است موجود فقهي صناعت و اجتهاد شئون از قرآن .اردد تـزم ،اسـت انسـان كـه حيـث ازآن انسـان بـودن حـق ذي با انسان نوع كرامت ايـن اختيـار بـا حق اين .است ديني ماقبل ،است انسان كه حيث ازآن انسان بودن محق و هـوا كـه آنچنـان .شود مي كم و افزوده نه شود مي سلب نه ،دين آن فرونهادن و دين .نـدارد دخـالتي آن از وري بهـره در اسـم و كفـر و اسـت همگـان اختيار در آفتاب !است دور ناميدش مي فقاهت و اجتهاد شما كه آنچه از چقدر موازين اين بينيد مي

ايـن ،شـوند مـي اسـتنباط سـنت موازين و آيات مجموعة از هم دين احكام ،ثانيا .مجموعه از منتزع آيات و روايات از نه است قرآن روح همان

تـاكنون اسـم صـدر از النبـي وسابمرتد قتل لزوم حكم اين« :ايد كرده ادعا .ب از اسـت، نبـوده اسـم چهـرة كـردن مشوه موجب زماني هيچ در و ستا بوده مطرح درواقـع و شـد مطـرح بشـر حقـوق به نسبت استعمارگر كشورهاي ادعاي كه زماني

ايـن گفتنـد و برآوردند فرياد حكمي چنين به نسبت ،شد آغاز اسم با آنان مخالفت و سـوء تبليغـات بـا و آنـان هـاي انگيـزه و اغراض با اعتراض اين است؟ حكمي چه

معـارض را اسـم احكـام كه شد منتهي اينجا به دارند دين به نسبت كه غيرصحيحي فريـب و كنـيم باوري ساده مسلمانان ما بايد چرا .دهند قرار كرامت و آزادي و عقل با ».بخوريم را عناوين اين

:پاسخ

.30 فرقان،. 1

Page 184: مجازات ارتداد

183 ، بخش هشتمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

آدم و عـالم زا انسـان درك كـه انـد شده واقع انتقاد مورد زماني از فتاوي گونه اين منجر هم تكنولوژيك و علمي هاي پيشرفت به البته ،درك تغيير اين .است شده عوض جديـد تمـدن .اسـت بـوده هم سياسي و اقتصادي و نظامي قدرت ،آن نتيجة كه شدهـ دو غرب ـ دو هـر 1.اسـتعمار و علـم :دارد هروي را كـدام هـيچ و دارد واقعيـت هروي .گرفت ناديده توان نمي

نيكـوي امـر هـر مثـل توانـد مي كه است جديد انسان اخقي كشف بشر حقوق اسـتفادة بشـر حقـوق از هـا ابرقدرت اينكه .گيرد قرار هم استعمار دست ابزار ديگري و عالمـان كـه شـود حقيقـت اين پذيرش از مانع نبايد هرگر ،كنند مي يا كرده ابزاري از خـود اسـتنباط در و ودنـد ب كـرده غفلـت خداداد و فطري حقوق اين از ما فقيهان و فلسـفه اوليـة مبتكـران چـون آيـا .بودنـد نگرفته درنظر را حقوق اين الهي تكاليف از را خـود و ناميـد كفار سؤر را آنها علمي كار بايد ،اند بوده نامسلمان يونانيان ،منطق كرد؟ محروم آن

مگـر ايـد؟ كـرده فرامـوش را »النفـاق اهل من ولو الحق خذ« كه علوي مبناي اين و ماقال ليإ انظر« نفرمود ما مو-ي مگر نبود؟ »الدليل ابناء نحن« ما صالح سلف شعارــإل كالح خـذ :نفرمـود )ع(علـي امـام مگر ؟»قال من ليإ تنظر - ـ مـ فـان انـت، ك يانـإلكالح ر يف ونكت مـدق صنافالم لجيف فتلج رهدت صيح ف تخرجل نكتسبها ياواحص هـم منـافق نةيسـ در مـت كح هك د،يريفراگ هست هرجا را متكح .المؤمن صدر يف

آرام ـارانـشي گـريد بـا مـؤمن نةيس در و يدآ رونيب تا رديگ نمي قرار آنجا در هست،ـإلكالح :)ع(قال و 2.ـرديگ ن، ضالــإل مـؤمالم فخذ ــإل كالح مـ ـ و ن ول ل مـ فـاق اهـالن. را حـق 3.باشد نفاق اهل از گرچه ريفراگ را متكح پس است، مؤمن گمشدة متكح

گران ايـران بـا دو رويـة هاي انديشه نخستين رويارويي :شود مي توصيه آموز عبرت كتاب اين مطالعة. 1

).1372م (دكتر عبدالهادي حائري ، تأليف تمدن بورژوازي غرب

.79 حكمت ،البغه نهج. 2 .80 حكمت پيشين،. 3

Page 185: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 184 ،حقيقـت .نيسـت بـاوري سـاده ،باشـند كـرده كشـف را آن غيرمسلمانان ولو پذيرفتن عصر عرفيات براي .نياورد هجوم شما به لوابس تا باشيد زمانه به معال .ندارد جغرافيا بايـد .هسـتند ديـن متعالي غايات به وصول طريق ،احكام .نباشيد قائل ستقدا ،نزول .كوشيد غايات آن تحصيل براي

ندارد دنيوي مجازات شرعا ،ارتداد و كفر .چهارم

داشتن برنامه در را دين اين جامعيت بايد اسم معرفي براي« :ايد داده تذكر .الف و سياسي و اجتماعي امور در دخالت و اخق و علم و عقل ترويج ابعاد، همة در آن

كـه كنيـد نمـي بيان چرا .است اسم دين معرفي هاي راه اينها نمود، ذكر جامعه تدبير يعنـي حكمـي چنـين بمانـد خـود كفر بر آخر تا اول از كه اصلي كافر درمورد اسم »ندارد؟ قتل وجوب

:پاسخ

اسـم معرفـي حين در را ماس جامعيت :ايد كرده اشاره صحيحي مبناي به ،اوإل ايـن نبايـد ،اسـتنباط حـين در آيـا :پرسـم مي صريحا مبنا همين بر .داشت درنظر بايد

ازقبيـل ديـن متعـالي غايـات بـه استنباط حين در فقيه اگر گرفت؟ درنظر را جامعيت را خـود و كـرد مـي توجـه آدم و عـالم بـه مصـلحانه نگاه و انسان كرامت و رحمت خـود تـاريخي مـتن در را روايـات و آيات و كرد نمي مرتبط وايتر چند در منحصر متعـالي اهـداف آن بـه نيـل لوسـاي شرعي احكام كه كرد مي عنايت و كرد مي مطالعه و حقـوقي مسـلمات اگـر .شد نمي صادر ،مرتد بودن ممهدورالد فتاواي ،هستند ديني

دفـاع امكـان بدون شد مي لحاظ ،منابع از حكم استخراج حين در اخقي و اجتماعي نتـايج چـه اسـم جامعيـت به توجه بينيد مي .شد نمي صادر اعدام غيابي حكم ،متهم داريد؟ فاصله نتايج اين با چقدر شما و دارد ينيكوي

Page 186: مجازات ارتداد

185 ، بخش هشتمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

مرتـد كه است خوبي قرينة ،است برخوردار حيات حق از اصلي كافر اينكه ،ثانيا بـه ربطـي ،حيات حق اصو- .باشد خورداربر حق اين از نيز است شده كافر اخيرا كه

از برخـورداري مسـتوجب نه دنيا در غلط و درست ،هست هرچه عقيده .ندارد عقيده .كنـد مـي بروز آخرت در عقيده سقم و صحت نتايج .عقوبتي مستحق نه است مزيتي مجـازات ،شـرعي گناه هر حتي است، مجرمانه عمل است دنيوي مجازات مدار آنچه اسم از خروج يعني ارتداد كه است متمركز نكته اين بر دقيقا من بحث .ردندا دنيوي

نشـدن مسلمان كه همچنان .اعدام به برسد چه ندارد، دنيوي مجازات شرعا نيتي هر با تـوان نمـي اي صـالحه محكمـة هـيچ در .ندارد دنيوي مجازات ،ماندن اصلي كفر بر و

ايـن .كـرد مجازات و محاكمه ،آمدن بيرون ماس از يا نشدن مسلمان دليل به را فردي و آمـد كـه شـرحي بـه اسـت، عقلـي و روائـي ني،آقر معتبر ادلة به مستند من ادعاي .آمد خواهد

»نيسـت؟ كـافر از تـر پسـت و بـدتر مرتد ،قرآن فرهنگ ازنظر آيا« ايد پرسيده .ب از چـه اسـت ضـلت ،حـق انكار .پيشينه نه است سوءعاقبت مهم .است منفي پاسخ بيـت اهـل مكتـب و قرآن فرهنگ مقبول يظن استحسانات گونه اين .انجام در چه آغاز .نيست )ص(پيامبر

بـر كـه كسـي بين ومرتد بين فرقي چه كه كرد توجه بايد« :ايد شده متذكر دوباره كـه كـافري بـه نسـبت قتل عقوبت اسم در چرا و هست بماند باقي خود اصلي كفر

لبـاس كـه كسي كه است همين در مطلب اين سر .نيست مطرح دارد كفر در استمرار جنگ اعم ارتداد، اظهار با دهد قرار مسلمانان دايرة در را خود و كند تن بر را اسم كـه كـافري بـرخف شود، تند برخورد او با بايد كه است طبيعي و نموده را اسم با

».دارد كفر در استمرار

:پاسخ

.است يظن ستحساناتا اينها ،اوإل

Page 187: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 186 اعـن چـه ،كنـد كم را زحمتش و شود خارج خواهد مي اسم از كه كسي ،ثانيا گيـري شـكل ةدور در شايد شود؟ تند برخورد او با بايد كه است داده اسم با جنگي سـال صد چهار و هزار اي قبيله مناسبات و فرهنگ در هم آن و مسلمانان ةجامع اولين چنـين ديگـر كه هاست قرن اآلن ترديد بي اما ؛است بوده چنين ،ازحج از بخشي پيش .نيست

ازنظـر و تعبـدي و شرعي عناوين از نه است عرفي عناوين از ،جنگ اعن ثالثا، ايـن سـؤال .اسـت وجه نم خصوص و عموم ارتداد عنوان با عنوان اين نسبت ،عرف آن واقعـي موضـوع يـا تـد مر حكم صدور فلسفة كه باوريد اين بر شما اگر كه است

تمسـك ،موضـع و حكـم تناسـب قاعدة به چرا است، اسم به جنگ اعن مجازات نآ جـاي بـه را جنـگ اعـن عنـوان و كنيـد نمـي يد رفع ارتداد عنوان از و كنيد نمي بـا جهـاد و جنگيـدن وجـوب بـه ،كنيد حكممرتد قتل به اينكه جاي به و نشانيد نمي

كنيد؟ نمي حكم كنند مي جنگ عنا اسم با كه كساني

Page 188: مجازات ارتداد

:نهم بخش النبي ساب ومرتد قتل حكم بودن دائمي نقد ومرتد موضوع تبدل

.گيرد مي قرار بحث مورد مطلب چهار بخش اين در

حكم بودن دائمي احراز طرق .يك

ادعـا سـپس ».است الهي مسلم قانون يكمرتد قتل وجوب« :ايد كرده ادعا مكررا توجـه بايـد .است اسم دين در قطعي و مسلم احكام ازمرتد قتل وجوب« :يدا كرده و حضـرت آن حكومـت دوران و )ع(اميرالمؤمنين خصوص از روايات اين كه داشت

قتـل وجوب كه شود داده احتمال تا نشده نقل )ص(پيامبر حكومت زمان خصوص يا ائمـة از بلكـه ؛هبـود خـاص زمـان در منحصـر حكـومتي يا سياسي حكم يك ،مرتد

.اسـت شـده نقـل )ع(رضا امام و كاظم امام صادق، امام باقر، امام مانند )ع(معصومين روز تـا مسـتمر دائمـي حكـم يك عنوان بهمرتد حكم كه است آن از كاشف امر اين

بيـان رامرتد حكم ،كلي قاعدة يك و حقيقيه قضية عنوان به روايات اين .است قيامت ».اند فرموده

:خپاس

توسـط شـده اسـتنباط ظـاهري اهللا حكـم مرتـد قتل وجوب ،گذشت چنانكه ،اوإل .اند كرده ابراز متفاوتي نظر ،هم اي برجسته فقيهان و است بوده محترم فقيهان از برخي

Page 189: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 188 خـف و گزاف يادعاي الهي مسلم قانون و واقعي اهللا حكم ادعاي ،اختفي ةمسئل در .است دليل

هـيچ .نيسـت حكـومتي و سياسـي احكـام در منحصر ،وقتم شرعي حكم ،ثانيا دسـت در حكـومتي و سياسـي احكـام در موقـت و منسـوخ احكام انحصار بر دليلي است؟ بوده حكومتي و سياسي حكم ،آن توابع و داري برده آيا .نيست

بـراي زيـر طرق .نيست آساني اين به حكم يك بودن مستمر و دائمي احراز ،ثالثا :است لمحتم مهم اين

هسـت، -زم شرط اين .زمان به تقييد عدم حيث از حكم دليل اطق .اول طريق مقـام در شـارع ردامـو اين همة در كه نيست اثبات قابل كه چرا .نيست كافي يقينا اما .شود نمي اثبات اطقي حكمت مقدمات بدون و .است بوده بيان

بودن مستمر بر فرع قاعده ينا .حكم مخاطبين با مكلفين كلية اشتراك .دوم طريق درمـورد حاضـرين بـه خطـاب دائمي حكم ،ديگر عبارت به .است آن بودن دائمي و .است حكم بودن دائمي در بحث اما .است حجت هم بينغاي

ختمـي حضـرت رسالت اينكه عمومات و نبوت ختم لةاد به تمسك .سوم طريق حضـرت شـمول زمـان و شـمول جهـان رسالت .است عالمين همة براي )ص(مرتبت

ــا اســت مــزم ،اســت اســم الفبــاي كــه )ص(عبــداهللا محمــدبن هرآنچــه اينكــه ب ايـن معنايش اما .شود پذيرفته اند، فرموده ابغ دائمي اهللا حكم عنوان به )ص(اهللا رسول در ديگـر عبـارت بـه .اسـت دائمي اهللا حكم ،ايشان به ظني انتسابي حكم هر كه نيست تشـريعات تـك تـك استمرار و دوام )ص(مرتبت ختمي رتحض رسالت پذيرش عين نبـوي تشريعات همة دوام بر دليل نبوت ختم اصل و دارد موردي اثبات به نياز نبوي .نيست كم نبوي تشريعات در متغير امور عوه هب .نيست

.كريم قرآن معجزة بودن جاودان به تمسك .چهارم طريق

Page 190: مجازات ارتداد

189 ، بخش نهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

احكـام كـل نـه خـورد مـي قـرآن در موجـود اماحك درد به نهايتا ،طريق اين ،اوإل عنـه نهـاكم مـا و فخـذوه الرسـول آتـاكم ما« ازقبيل آياتي به اتكاء با عوه هب شرعي، تـابع نتيجـه كه چرا گرفت نتيجه را نبوي تشريعات دوام و استمرار توان نمي 1»فانتهواستا صادق نيز مورد اين در سوم طريق هاي محدوديت و است مقدمتين اخس.

،آغـاز از قـرآن اعجـاز وجـه امـا .نيست ترديدي كريم قرآن اعجاز اصل در ،ثانيا قرآن متن از خارج از قرآن اعجاز ،سيدمرتضي صرفة نظرية در .است بوده بحث مورد

قــرآن مثــل آوردن از ديگــران عــاجزكردن بــر الهــي ارادة بــه و گيــرد مــي سرچشــمه اعجـاز بـه تمسـك بـراي ييجـا ،است كثريتا قول كه ،ادبي اعجاز بنابر .گردد بازمي يـا اسـت اعجاز آيات تك تك اينكه ،صرفه نظرية از غير بنابر .ماند نمي باقي يمحتواي رسـالت عصر حاضرين براي حجت ،اعجاز آيا نيز و المجموع حيث من آيات مجموع قـرآن اعجـاز هرحـال بـه .اسـت علمي دقيق هاي بحث نيازمند ابد، براي يا است بوده و النبـي سب ،ثالثا .نيست حكاماأل آيات در مصرح احكام استمرار و دوام بر دليل ريمك

.است كريم قرآن در دنيوي مجازات فاقد ،ارتداد

عـن )ع(أباعبـداهللا سـألت « زرار¨ صحيحة ازقبيل احاديثي به تمسك .پنجم طريق يإل أبدا حرام امهوحر امــإل،يالق ومي يإل أبدا حل محمد حل :فقال والحرام الحل

امـت يق روز تـا شـه يهم محمـد حـل ( 2».رهيغ جئي و- رهيغ ونكي - امــإل،يالق ومي او ريـ غ و بـود نخواهـد آن ريـ غ اسـت، حرام امتيق تا شهيهم او حرام و است حل ).آمد نخواهد

فقهـي احكام اعتقادي مباني و كمي مبادي از شرعيه احكام دوام و استمرار ،اوإل كـافي ،معتبـر ظـن ولـو ظـن و است يقين به نياز كمي و اعتقادي مباحث در .است .نيست حجت اعتقادي مباحث در و است ظن مفيد ثقه واحد خبر .نيست

.7 الحشر،. 1 .19 ح ،58 ص ،1 ج ،الكافي كليني،. 2

Page 191: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 190 بنـاي واحد خبرحجيت دليل .است مهم امور از يقينا نبوي شريعت استمرار ،ثانيا ثقـه واحـد خبـر بـا .كننـد نمـي اكتفـا ثقه واحد خبر بهمهمه امور در قع .عقست

.كرد اثبات را اهميت اين به امري توان نمي

كـه اسـت نبوي تشريعات بر منحصر ،آن پذيرش برفرض ،حديث اين مفاد ،ثالثا دوام بـر اصـل ،حديث اين براساس ديگر عبارت به .نيست آنها بودن موقت بر اي قرينه

كـه )ع(هـدي ائمة تشريعات لذا .دشو اثبات آن خف اينكه -ا است نبوي تشريعات .شود نمي شامل گيرد مي بر در را شرعي جزئيات اكثر شيعه فقه در

باشد، كرده تغيير نيز حكم ،آن تبع به و باشد شده عوض ،حكم موضوع اگر ،رابعا حـرام حلـي ،موضـوع تبـع بـه حكم تغيير در كه چرا ؛شود نمي حديث اين مشمول خواهد كه تفصيلي به است كرده تغيير موضوع ارتداد حثب در .بالعكس و است نشده .آمد

جهاد احكام برخي و استرقاق حكم دوام بامرتد قتل حكم دوام مقايسة .دو

فراوانـي روايـات نيسـت، كـم آن دربـارة قرآنـي آيات كه اماء و عبيد احكام اگر بموضـوع ما دوران در ،بوده آن متكفل فقهي كتاب چند و است شده وارد آن دربارة شـوند هـم جهـان اول قـدرت ،مسلمانان اگر حتي كه نحوي به شود، مي منسوخ بلكه كننـد، نمي حساب كنيز را مفتوحه مناطق زنان و گيرند نمي بردگي به را جنگي اسيران روايـات و شـده نـازل نآ جزئيـات در فراوانـي آيات كه جهاد احكام از بسياري اگر

تـا فقهـي كتـب از مشـبعي فصـل و است، شده وارد جزئيات آن تشريح در متعددي اسـلحة در تحـول دليل به ما دوران در است، شده مي داده اختصاص آن به ميانه قرون شـدن بموضوع و است شده بموضوع ،جنگ حقوق و المللي بين مناسبات و جنگي هـم ييجـا بـه مـا دوران در جهـاد احكـام برخـي هماننـد ،بنياد از اماء و عبيد احكام

ومرتـد قتـل حكـم نام هب كوچكي بسيار بخش شدن بموضوع نگران چرا برنخورده،

Page 192: مجازات ارتداد

191 ، بخش نهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

م و النبي سابو قـرآن آيـات ،امـاء و عبيـد احكام بر مگر باشيم؟ آنها بودن مهدورالد شمرده دين ضروري ،برخي نظر به كه حدي هب بود نشده اقامه اجماع و معتبره روايات كـرد؟ وارد شـريعت و سنت و كتاب به خللي ،احكام آن شدن بموضوع آيا شد؟ مي

از خـاص دوران يـك نيازهاي برآورندة ،مكاتبه و استيد و عتق و اماء و عبيد احكام بـه نيز شا شرعي احكام ،موضوع انتفاي و دوران آن شدن سپري با .بود بشري زندگي يـا شد نقض »ــإلالقيام يوم ليإ حل محمد حل« نگفت كسي و شد سپرده بايگاني .شد مخالفت امت اجماع با يا رفت الؤس زير قرآن اعجاز

مشـكت و اسـت قرآنـي مستند هرگونه فاقد كهمرتد قتل حكم شدن بموضوع و قع بناي كه دوراني در گذشت، تفصيل به روايات آن بر مبتني اجماع و آن روايات رقيـت نسـخ يـا شـدن بموضـوع از مراتب به است، شده متحول مكاني زماني طيشراـ و اوست ذاتي كرامت -زمة ،انسان تحري كه همچنان .است تر ساده ،انسان وي ترقي ت و بردگـي به طييشرا هيچ تحت توان نمي را احدي لذا ؛است كرامت آن منافي رقيـ از نيـز دين از آزادانه شدن خارج و شدن داخل و آن در اكراه عدم و دين آزادي كشيد، يـا نـاقص دين گزينش دليل به توان نمي را احدي و است انسان كرامت -ينفك ازملو

جـرم ،باطـل عقيـدة يـا نـاقص دين .كرد مجازات يا اخذهؤم دنيا اين در باطل عقيدة از را فـرد ،باطـل عقيـدة يـا ناقص دين انتخاب آري .شود مجازات مشمول تا نيست بـا اگـر نيـز قيامـت در و كند مي روممح ،صحيح عقيدة و حق دين كما-ت به وصول دنيـا .شـود مي اتمجاز عادل خداوند توسط باشد گذاشته پا زير را حق ،جحد و عناد .حق دين از ارتداد نه دارد دنيوي مجازات ،نفاق و كفر نه .مجازات نه است عمل دار

بناي تقو عحـدي بـه عقيـده و دين آزادي و انسان ذاتي كرامت و حقوق در ق چنـين ؛كنـد دفاع ،مرتد اعدام و داري برده از دوران اين در آئيني و دين اگر كه است مـتهم ،خداوند نبودن حكيم به درنتيجه و انسان شناخت عدم و نقصان به آئيني و دين حكـم .افتـاد خواهـد چشـم از اي نقيصه چنين احتمال با نيز ديگراحكامش و شود ميه بيـب ز نجاسـت و حرمـت حكم ،مرتد قتل جـوش اثـر در بـادكرده كشـمش ( مغليـ

Page 193: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 192 حكـم .نكند ايجاد ديانت براي مشكلي آن پذيرش عدم يا پذيرش كه نيست )خوردن تـوا ف اين بين تواند مي مفتي .شود مي تمام دين اصل اعتبار بردن الؤزيرس به ،مرتد قتل .كند انتخاب را يكي ،دين اصل كردن موهون و جزئي حكم به

اين ابديت در ظهور اجماع و معتبره روايات و آيات از استرقاق زجوا ادلة بااينكه در ادلـه ايـن .نيسـت ادلـه اين در مشكل شود؟ نمي صادر آن فتواي چرا دارد، احكام ،زمـاني ظـرف آن در فقيهـان فتـواي و كرد مي كار مشكل بدون ديگري زماني ظرف ديگـر كلـي هب انسان حقوق ةحوز در قع بناي كه دوران اين در اما .است بوده موجه معنـاي .كند صادر را ديروز فقيه فتواي مشابه ادله، همان با تواند نمي فقيه است، شده طيشـرا درك از كـه فقيهـي .اسـت زماني ظرف دو اين متفاوت طيشرا درك ،اجتهاد خـود پيشـة را شده سپري دوران فقيهان از كوركورانه تقليد و است عاجز زماني جديد درمرتـد اعـدام حكم اگر فرضا .است اسم وهن نيست، اسم حصن ،است ساخته دينـداري بـراي محدوديت و فشار عمالا و بوده رايج سكة بدني مجازات كه دوراني بنـاي كـه دوران ايـن در است، بوده موجهمرتد اعدام حكم اگر ،شده مي شمرده مفيدعحكم ؛شود مي شمرده دينداري رشد بستر ،آزادي و تابد، برنمي را بدني مجازات ق

.نيست پذيرفته ،مرتد اعدام

كنون تا دين اولياء زمان ازمرتد موضوع تبدل .سه

دنياي در بحث مورد موضوع با فقها فتواي و روايات و آيات درمرتد موضوع آيا درمرتـد موضـوع .باشـد منفي ،پاسخ رسد مي نظر به است؟ يكي قع بناي و معاصر .دارد اضـافي بـار و است اسم از خروج يا دين تغيير از بيش فقها كلمات و روايات

مرتـد .است كافران و مشركان يعني اسم مخالفان صف به شدن ملحق ،اضافي بار آن عليـه تبليغـاتي جنـگ در آنكـه عـوه هب شد، نمي خارج اسم از صرفا دوران آن در

محاربة نوعي وارد ،اسم دشمنان اردوي به پيوستن ماع با ؛كرد مي مشاركت ،اسم

Page 194: مجازات ارتداد

193 ، بخش نهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

بنـاي در بحث موردمرتد كه درحالي .شد مي مسلمانان عليه نظامي و فرهنگي ،سياسييعم از خروج ،معاصر ققصـد لحـاظ بـدون يادشـده قيـود كليـة بـدون است اس

هـاي زاديآ جملـة از ،معاصـر قـي ع بنـاي موضـوع ارتـداد ديگر عبارت به .شخص سياسي ميجرا جملة از ،شرعي احكام موضوع ارتداد اما است؛ انسان ديني و فرهنگي .دارند تفاوت هم با دو اين و است، محاربه شبيه

مسـلمانان كردن خارج براي كفار متخاصمانة كوشش ،كريم قرآن در مطرح ارتدادـ اسـتفادة و شـده ريـزي برنامـه تصـنعي تبليغات و دينشان از بـراي ،ارتـداد از زارياب

:كنيد توجه زير آية دو به نمونه عنوان به .است اسم حيثيت به زدن ضربه

فـر كو اللــه ليسب عن وصد ريبك هيف قتال قل هيف قتال الحرام الشهر عن كسألونيبه جدسالمرام والح إخراجو هلأه نهركأ مب ندع تنــإل اللـهالفركأ ون بلا القتل مزالوني و وهو متيف نهيد عن مكمن رتددي ومن استطاعوا إن مكنيد عن مكردوي يحت مكقاتلوني و ايالدن يف أعمالهم حبطت كفأولـئ افرك حاب كوأولــئ الـĤخر النـار أصـ م هـ ا يف هـ

آن، در جنـگ « :بگـو كننـد؛ مي سؤال حرام، ماه در كردن جنگ بارةدر تو، از( 1خالدون كفـر و ]حق آيين به مردم گرايش و[ خدا راه از جلوگيري ولي است؛ بزرگ ]گناهي[

خداونـد نـزد آن، سـاكنان اخراج و مسجدالحرام، احترام هتك و او به نسبت ورزيدن از و تشـويق كفـر، به را مردم كه نامساعد، محيط و[ فتنه، ايجاد و است؛ آن از تر مهم تـا جنگنـد، مـي شما با پيوسته مشركان، و .است با-تر قتل از حتي ]دارد مي باز ايمان كفر حال در و برگردد، آيينش از كه كسي ولي برگردانند؛ آيينتان از را شما بتوانند اگر

اهـل آنـان و رود؛ مـي بربـاد آخـرت، و دنيـا در او، ]گذشتة[ نيك اعمال تمام بميرد، )».بود خواهند آن در هميشه و دوزخند؛

.217 بقره،. 1

Page 195: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 194ـ أنزل يبالذ آمنوا تابكال أهل من طائفــإل وقالت ه آمنـوا نيالـذ يعل جـار و النهـ

در برويـد [« :گفتنـد ]يهـود از[ كتاب اهل از جمعي و( 1رجعوني هملعل آخره فرواكوا كـافر روز، پايان در و بياوريد ايمان ،روز آغاز در شده، نازل مؤمنان بر آنچه به ]ظاهر و كتـاب اهـل را، شـما زيرا[ !بازگردند ]خود آيين از[ آنها شايد ]!بازگرديد و[ شويد متزلـزل را آنهـا كـه اسـت كافي توطئه اين و دانند؛ مي پيشين آسماني بشارات از آگاه ]).سازد

بـا )سـح بـا عمـومي امنيـت زنندگان برهم( محاربين مجازات در كه كريم نآقر بـه شا سياسـي قيود ليةك با ارتداد در 2است كرده مجازات تعيين قاطعيت و صراحت .است كرده اكتفا اخروي خالد عذاب و آخرت و دنيا در اعمال حبط

بودنـد مسلماناني رسيدند، قتل بهمرتد عنوان به اسم تاريخ در كه كساني نخستين تـوجهي قابـل تعداد شدن كشته 3.كردند خودداري ،اول خليفة به زكات پرداخت از كه قتـل مسـتند كـه كرد مطرح عمومي افكار در را پرسش اين ،رده عنوان به مسلمانان از

اول خليفـة رسـيدن قـدرت به از پس كه پرسشي دهمانن درست است؟ بوده چه ايشان كـريم قرآن آيات با كه بود واضح »چيست؟ وي خفت مشروعيت وجه« شد مطرح پرسـش پاسـخ .نبـود توجيـه قابل ،بود افتاده اتفاق كه شكلي به مسئله دو از كدام هيچ امتـي -تجتمـع « كه )ص(پيامبر به حديث انتساب و اجماع نام هب نوظهوري واژة ،اخير بـدل مـن « كـه پيـامبر به حديثي انتساب ،نخست پرسش به پاسخ و بود »الخطاء علي از را يادشـده حديث دو از كدام چهي بود )ص(نبي علم باب كه )ع(علي .»فاقتلوه دينه از احـاديثي چنـين شـيعي معتبـر يروائـ جوامع در و است نكرده روايت )ص(پيامبر

.72 عمران، آل. 1

.33 مائده،. 2 .267 ص ،7 ج ،المبسوط. 3

Page 196: مجازات ارتداد

195 ، بخش نهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

از 2مسـتدرك صـاحب را 1»فاقتلوه دينه بدل من« حديث .است نشده نقل )ص(پيامبر .سندي هيچ بي است كرده نقل 3دعائم

آن در .يافـت ادامـه بعـدي خليفة دو زمان در رده اهل به نسبت ،اول خليفة روية را حاكميـت با عملي مخالفت يقينا ؛نبود دين از خالي و خشك خروج ،ارتداد ،دوران در خفت خطاي از آكنده خشونت از ،تمام تفصاح با )ع(علي امام .داشت همراه به مسها، خشني و لمها،ك غلظي خشناء، حوز¨ يف رهايفص :كند مي گيه هجري دوم دهةثركي و ثارها،يف الع و ذارتع-نها ابـه و[ دهيشـان ك خشـن ييفضـا به را ومتكح...« 4.م و فـراوان شيهـا لغـزش و دشـوار او بـا ياهـ همر و درشت مشك ]هك ديرس يسك

مـورد خشونت مصاديق از تواند مي ،ساب ومرتد اعدام ».بود اديز شا يخواه معذرت سياسـت ادامـة در معتبـري سـند هـيج )ع(علـي امام حكومت زمان در .باشد ممت )ع(اميرالمـؤمنين .نيسـت دسـت درمرتـد قتل و رده اهل قتل زمينة در پيشين خلفايمرتـد را شـام قاسـطين و نهروان مارقين و جمل ناكثين از خود مسلح مخالفان هرگز )ع(باقر محمد امام پدرش از )ع(صادق جعفر امام ،اديز مسعد¨بن صحيحة در .نخواندـ حربـه أهل من أحدا نسبي نكي لم )ع(ايعل نإ :كند مي روايت ـ و- كالشـر يإل يإل در[ كـه را كسـاني هرگز )ع(علي امام 5.نايعل بغوا إخواننا هم :قولي انك نهكول النفاق، آنـان « فرمـود مـي بلكه نكرد، متهم نفاق و شرك به جنگيد مي آنها با ]حكومتش زمان

و امـوي خلفـاي زمـان درمرتـد قتل سياست .»كردند ستم ما بر كه هستند ما برادران

.138 ص ،9 ج و 75 ص ،4 ، جالصحيح البخاري،. 1 .163 ص ،18 ج ،2 ح ،1 ببا مرتد، حد ابواب. 2 .1717 ح ،480 ص ،2 ، جدعائم ا-سم. 3 .3 خطبة ،البغه نهج. 4 ،15 ج ،10 حـديث ،26 باب يناسبه، ما و العدو جهاد ابواب ،الشيعــإل وسائل ،45 ص ،ا-سناد قرب. 5 .83 ص

Page 197: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 196 صـدور يـا سياسـتي چنـين بـا )ع(اطهار ائمة همراهي اما .يافت ادامه شدت با عباسي .است معتبر سند هرگونه فاقد ،ايشان جانب ازمرتد قتل حكم

فقهـي كتـب برخـي در .يافـت راه شـيعه فقـه به سنت اهل فقه ازمرتد قتل حكم سـر المراسـم و مرتضـي سـيد ا-نتصـار صدوق، شيخ الهدايــإل همانند اقدم فقهاي واقـع بحث مورد فقهي مستقل ةمسئل يك عنوان به حداقلمرتد مجازات حكم ديلمي يـد ؤم كـه اند آورده جهاد كتاب ضمن در رامرتد مسائل ،اصحاب برخي .است نشده زمـان آن در ارتـداد دهـد مـي نشـان كـه قرائني( استمرتد موضوع در يادشده قرائن ،)اسـت بـوده ديگـر جرائمي ارتكاب با همراه بلكه ؛است نبوده دين از خروج صرف بـن يحـي 3حلبـي، عءالـدين 2كيـدري، بيهقي الدين طبق1حلبي، حابوالص همانند حكـم كـه شـيعه فقهي كتب برخي در .5هرد اهل قتال كتاب در طوسي شيخ و 4سعيد عنـوان بـه است، سنت اهل نبوي روايات آن مستندات اغلب ،شود مي مطرحمرتد قتلـ نمونـه عنوان به .7اول شهيد و 6المبسوط در طوسي شيخ مثال كتـاب اول عبـارات هب :يدفرماي توجه الطائفه شيخ مبسوطمرتد ال

فـر ك :ثث يبإحد إ- مسلم امرئ دم حلي - قال أنه )ص(يالنب عن يرو و ]1[« أن عبـاس بن عبداهللا يرو و ]2[ نفس، ريبغ نفس قتل أو إحصان، بعد زنا أو مان،يإ بعد يأبوموسـ بهـا و منيال قدم معاذا أن يرو و ]3[ .فاقتلوه نهيد بدل من :قال )ص(يالنب

يوفـ جلسـت - واهللا :فقـال نيشـهر منـذ ارتد ثم أسلم ايهودي إن له ليفق ،ياألشعر

.250 ص ،الكافي. 1

.191 ص ،الشيعــإل إصباح. 2

.144 ص ،السبق إشار¨. 3

.240 ص ،عللشرائ معالجا. 4 .74تا 71 ص ،8 ج ،المبسوط و 505تا 501 ص ،5 ج ،الخف. 5 .351 ص 5 ج الخف؛ 71 ص ،8 ج و 281 ص ،7 ، جالمبسوط. 6 .52 ص ،2 ج ،الدروس. 7

Page 198: مجازات ارتداد

197 ، بخش نهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

]4[ .األمـــإل إجماع هيوعل فقتل كبذل )ص(اهللا رسول يقض قتلي يحت نزلت - بعضها لـو :عبـاس ابـن فقـال ها،يف فحرقهم نارا فأجج اهللا أنت )ع(يلعل قالوا قوما أن يرو و نـه يد بـدل من اهللا، بعذاب تعذبوا - قولي )ص(يالنب سمعت ف،يبالس لقتلتهم أنا نتك

ينار أججت * راكمن أمرا األمر تيرأ لما :)ع(يعل قول ــإليالقض هذه يف ]5[ .فاقتلوه فقـال ارتـددت؟ السـم هيـ عل يعل له فقال تنصر، خايش أن يورو ]6[ .قنبرا ودعوت بسبب ارتددت كلعل قال -، :قال ترجع؟ ثم ما- بيتص أن أردت كلعل له فقال نعم، - قـال فـارجع قال -، :قال ترجع؟ ثم بها تتزوج أن فأردت كيعل فأبت خطبتها امرأ¨ 1».فقتله حيالمس يألق يحت

حديث ربعةا كتب از كتاب دو صاحب( طوسي شيخ روايت شش از روايت چهار مدرسـة روايـت »فاقتلوه دينه بدل من« .است سنت اهل روائي جوامع از منقول )شيعه نقـل )ص(پيـامبر از روايتـي چنين )ص(نبي بيت اهل است، )ص(اكرم رسول از خلفا .اند نكرده

بـا دين تغيير از و شود مي منتزع اش اوليه سياسي قيود ازمرتد قتل حكم تدريج هب چهـارم قرن از .يابد مي تقليل دين تغيير صرف به سياسي قيود ديگر و دشمن به الحاق و شـود مي نقل )ع(ائمه از قيودش از شده جدا البته موضوع اين دربارة رواياتي بعد به

ضعيف و مجهول اسناد با يا سند بي آنها اكثر كه شود مي داده نسبت ايشان به قضايايي مواجهــة شــيوة و دارد اختصــاص غلــو بــه روايــات ايــن از بزرگــي بخــش .هســتند جعـل صنعت .نگريست بايد بيشتر احتياط با را روايات اين .اليانغ با )ع(منيناميرالمؤ .گذشت كه آنچنان اند بوده فعال بسيار مسئله اين در اموي خلفاي حديث

مطـرح گونـه ايـن را موضـوع تبـدل احتمـال )عليه تعالي اهللا رضوان( ا-ستاد شيخنا هكـ بل ؛اسـت نبـوده هشـ ياند و ركـ ف رييتغ رفص روزگار آن در افراد ارتداد« :اند كرده بـه فورا ،شتك يم را مسلمانان از يكي اي شد يم خارج اسم از ،يركف ازنظر سكهر

.281 ص ،7 ج ،المبسوط. 1

Page 199: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 198 و .رديـ بگ قرار آنان تيحما در تا شد يم ملحق امبريپ و اسم با محارب دشمن صف از حفاظـت يبـرا يقوم هر و سكهر هك بوده نيا بر نهيريد عادت يا لهيقب جوامع در نيبنـابرا و شـود مـان يپ هم و متحد يگريد اقوام و اشخاص با است هبود ناچار ،خود عصـر در ارتـداد موضـوع « 1؛».شـدند يمـ محسـوب محـارب دشـمن يافـراد نيچن .2»اسـت بـوده آن ابـراز ايـ و دهيـ عق رييـ تغ از فراتـر )ع(ائمه يحت و )ص(رمكامبرايپ معنـا نيا و ؛باشد نمي بشر يبرا فهم رقابليغ و يبيغ مصالح يدارا حدود و راتيتعز« است شده وارد راتيتعز و حدود به مربوط اتيروا در هك ياديز راتيتعب و قرائن از

نيمجـرم هتنب همان آنها از ياصل هدف هك شد يادآوري قب رو نيازا .شود يم استفاده .باشد آنها در يگريد فهم رقابليغ يبيغ مصالح هك است ديبع و باشد يم آنها اصح و آنهـا از يريشگيپ نحوة و يشناس جرم به مربوط علوم در ياجتماع تحو-ت يطرفاز و هكـ ينحـو بـه اسـت، آمده ديپد آنان تيترب و اصح نحوة و نيمجرم يشناس روان و و داشـت نخواهـد را شـارع مـوردنظر آثـار ينـون ك جوامع در گذشته هاي هويش گريد از شـارع ياصل هدف بهتر و زودتر ،ديجد هاي هويش با :شود گفته است نكمم بسا چه هيـ فق اگـر ،وركمـذ جهات به باتوجه .شود يم محقق ج،يرا هاي مجازات يبعض عيتشر

مفاسـد و مصـالح هكـ جهت ازآن يعني د،يبنما ياستنباط نيچن مربوطه ادلة از توانست ،قـت يدرحق و افتـه ي رييـ تغ باشـند، يمـ آنهـا موضوع منزلة به هك ور،كمذ امكاح يبعض يبعضـ موضوع و مفاسد و مصالح رييتغ طبق تواند يم است، افتهي رييتغ مكح عموضو و اتيـ روا و اتيآ به مستند امك ديبا يول ؛دهد نظر ،مكح رييتغ به شده ركذ امكاح

3».موجود طيشرا و جو از ريتأث براساس نه باشد، اجتهاد ضوابط

راقـم نظـر بـه كه( كند اتاثب رامرتد موضوع تبدل نتواند يادشده توضيحات اگر .اسـت موضـوع بقـاي در شـبهه ايجـاد ،آن متـيقن قدر )كند مي اثبات خوبي به سطور

.91 ص ،انسان حقوق و ديني حكومت. 1

.132 ص پيشين،. 2 .87و 86 ص ،بشر حقوق و شرعي هاي مجازت. 3

Page 200: مجازات ارتداد

199 ، بخش نهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

بقاي استصحاب اجراي اجازة )شبهه و شك مجرد به حد مجازات سقوط( درء قاعدة به حدود )ص(اكرم رسول مطاع امر به و دهد نمي را حكم بقاي ،آن تبع به و موضوع موضوع؟ تبدل از اقوي اي شبهه چه و شود مي رفع شبهات

از 1شـد نقـل مرتضـي سـيد از كـه آنچنان النبي سب براي مرگ مجازات بحث اما در غيرافراطـي غلـو انديشـة نوعي كه چهارم قرن از درحقيقت .است اماميه منفردات

نيز احاديثي و شد بيني پيش الولي ساب براي اعدام مجازات 2گرفت نضج شيعيان ميان النبـي سـاب اعـدام مجـازات بدون الولي ساب اعدام .شد نقل آن براي مستند نوانع به

از تـر يكپارچـه و شـديدتر النبي ساب اعدام حكم در شيعه فقهاي رو ازاين .نبود موجه .هستند سنت اهل فقهاي

انديشه آزادي و ارتداد .چهار

عرصـة عنـوان بـه را آن بـا مخالفت و انديشه نوعي را ارتداد چرا« :ايد نوشته .الف .اسـت انكـار غيرقابـل حقيقـت انكـار نـوعي ارتـداد ايـد؟ داده قرار ها انديشه رقابت شد وارد بايد محكم استد-ل و احسن جدال و منطق با انديشه عرصة در كه اند آورده با چطور شما كند انكار را روش همين شخصي اگر است اين سؤال اما است، صحيح

خطـري او انكـار ايـن و شـود منكـر را واضحات كسي اگر كرد؟ دخواهي برخورد او مريضـي مرتـد انسـان كند؟ مي حكمي چه مورد دراين عقل ،باشد داشته رينساي براي سـرايت موجـب )دنيـا به حب و وهوس هوي روي از انكار يعني( او مرض كه است ».شود مجازات انساني چنين بايد و است دين مجموعة و ديگران به

:سخپا

.481 ص ،ا-نتصار. 1 از شـيعي اسـم اوليـة تلقي ابرار علماي نظرية بازخواني شده، فراموش قرائت مقالة :به كنيد رجوع. 2

.102تا 92 ص ،1385 ارديبهشت سوم، شمارة اول، سال ،مدرسه فصلنامة ، به همين قلم،امامت اصل

Page 201: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 200 در ،شود مي تعبير ارتداد به آن از فقهي لسان در كه آن از خروج يا دين تغيير اوإل به چه و اسم از چه شود، مي بندي طبقه دين و عقيده آزادي عنوان ذيل حقوق عرف دين به نيز اديان ديگر .است انكار غيرقابل حقيقتي اسم ،مسلمانان ما منظر از .اسم چـرا .اسـت بازپسـين روز در خداونـد هـم ينهـاي داور .دارنـد اعتقـادي چنين خود

مرتـد دنيوي حقوق در بحث كنيد؟ مي خلط دنيوي حقوق با را ا-مري نفس حقانيت نقـد بايـد مـي را شده خارج اسم از كه كسي مدعيات .وي باور حقانيت در نه است كـه اسـت ايـن در سـخن همـة .سـاخت عيـان را آنها اساسي بي ،متقن ادلة با و كرد

گفتـه كـه تفصيلي به ندارد هم ديني معتبر مستند و نيست درد دواي ،اعدام و مجازات اسم ضرر به و دهد مي معكوس نتيجة بلكه ؛نيست ثرؤم تنها نه معاصر دنياي در شد، .شود مي تمام

چـه نپذيرفتنـد را ما منطقي بحث و احسن جدال و استد-ل اگر ايد پرسيده ،ثانيا جـوي و فضا و دهم مي ادامه خود فرهنگي كار به است اين من صريح پاسخ نم؟ك مي و شـوند اعتبـار بـي احسـن جـدال و استد-ل و منطق به زنندگان پا پشت كه سازم مي

ـ را تفكـر نـبض فرهنگي عرصة در كوشم مي .باشند نداشته شنونده و گيـرم دسـت هبمرتـد و منتقد و مخالف اعدام گويم يم صراحتا .بكشانم حاشيه به را لجوج منطقان بي بايـد فضا اين با متناسب هاي هشيو با سياسي و فرهنگي عرصة در .است غلط معاند و

حـل تنهـا نـه سياسي فرهنگي مشكت ،درفش و داغ و مجازات و اعدام با كرد، عمل .شود مي هم تشديد كه شود نمي

لحـاظ بـه دارد، مجـازات اشـم نظـر بـه كـه »دنيا به حب و هوس و هوي« ،ثالثا مستند كدام بر مبتني جرمي چنين دنيوي مجازات و است؟ اثبات قابل چگونه حقوقي است؟

معالجـة .كننـد نمي مجازات را بيمار شود، معالجه بايد است بيمارمرتد اگر ،رابعا كـه شناسي انسان ضرورت .امنيتي يجزاي نسخة نه طلبد مي فرهنگي نسخة ،بيماري اين

Page 202: مجازات ارتداد

201 ، بخش نهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

كـه معاصـر دنيـاي در .شـود مـي آشـكار بيشـتر موارد دراين است بصير اجتهاد زمة- ،شـود مـي منتشـر بـاد و بـرق سـرعت بـه اخبار ،آن غير و ماهواره و اينترنت كمك به

بـا متناسـب و دبگشـايي را هايتان چشم .نيست ميسر گذشته شيوة به جوامع جداسازي .دهيد فتوا كنيد مي زندگي آن در كه جهاني

هـر « :كـنم اشاره زمينه دراين ا-ستاد شيخنا مرحوم نظر به دانم مي مناسب ،خامسا انيـ ب ضمن ندارد حق يول ؛ندك انيب )غلط اي حيصح( را خود دةيعق دارد حق يانسان مـورد ايـ و ديـ نما نيتـوه آنـان مقدسـات و گرانيد دةيعق و شهياند به ،خود شةياند عنـاد يرو از اگر شهياند و نيد رييتغ اي بازگشت رفص اما .دهد قرار افترا و فيتحر يفريك مجازات تواند نمي مستق خود نباشد، يفريك و ييجزا نيعناو مستلزم ،حق با اي و آن ابراز اي و آن رييتغ اي اعتقاد، و شهياند مجرد نيبنابرا .باشد داشته يپ در يويدن

يفريك نيعناو از كي چيه با و است، يانسان هر حق گر،يد يركتف و شهياند از اطع 1».ستين مربوط آن مانند و افترا ن،يتوه افساد، ارتداد، رينظ

مرتـد ،مقدسشان كتب بنابر مسيحيان و يهوديان ،گذشته دنياي در اينكه ضمنا .ب يهود ديني عالمان ،اخير قرون در آيا اما است، صحيح اند، كرده مي اعدام و مجازات را كـه مسـلمانان آسـماني كتـاب در اند؟ نكرده تجديدنظرمرتد زاتمجا در مسيحيت و

قـرون فهـم در مسـلمان فقهـاي چـرا نـدارد، وجـود مرتد براي دنيوي مجازات هيچ هـاي خاخـام و واتيكـان پاپ اندازة به حداقل بزنند؟ درجا مسيحيت و يهود وسطاي 2!باشيد خويشتن زمان فرزند ،يهود

.52 ص ،حقوق رسالة منتظري،. 1 .است ذكر قابل 1965 دسامبر مورخ واتيكان مذهبي آزادي رسمي بيانية نهنمو عنوان به. 2

Page 203: مجازات ارتداد

:دهم بخش قرآن محكمات با النبي ساب ومرتد قتل حكم ناسازگاري

.شود مي اشاره بحث دو به است رساله بخش ترين مفصل كه بخش اين در

النبي سب و ارتداد دنيوي مجازات قرآني مستند هرگونه فقدان .الف

هرگونـه فاقد آنها دم بودن هدر و النبي ساب ومرتد اعدام ويژه هب دنيوي مجازات يـا قـرآن آيـات در كامـل دقـت عـدم از ناشـي را گزاره اين شما .است قرآني مستند برخـي كـه را قـرآن از آيـه هفـت آنگـاه .ايد كرده قلمداد علمي ضعف يا اطعي كم

سرخسـي و آلوسـي و رازي فخـر المشككين امام ازقبيل سنت اهل فقيهان يا مفسران نتيجه و كرده ذكر صيلتف به اند داده قرار استفاده مورد سابقه شرايع استصحاب كمك به

...انـد نموده رامرتد قتل مجازات در كريم قرآن از آياتي ظهور ادعاي برخي« ايد گرفته منتفـي رامرتد قتل بر كريم قرآن به استد-ل جزمي و قطعي صورت به نبايد هرحال به

،روايـات چنانچه ديگر عبارت به و است مشكل استد-ل براي تنهايي به گرچه دانست،د عنـوان بـه آيـات ايـن از -اقـل تـوانيم مي باشند داشته حكم بر واضحي د-لت مؤيـ ».كنيم استفاده

ايـن مـدعا .نـدارد نقـد بـه نيازي كه است ضعيف چندان شما قرآني استظهارات نكـرده اسـتناد قرآن به النبي ساب يامرتد اعدام مجازات براي فقيهي يا مفسر كه نبوده شـما .نـدارد دفـاعي قابل قرآني پاية مجازاتي چنين كه هست و بوده اين مدعا است،

Page 204: مجازات ارتداد

203 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

مؤيـد از بـيش هـم آيـه هفـت همين از كه ايد كرده اعتراف فراوان تفحص از بعد نيز از اينكـه .نيسـتند حكمـي چنـين مسـتند تنهايي به قرآن آيات و كرد استفاده توان نمي از است، ممهدورالد پس ت،نيس محترممرتد خون كه بگيريم نتيجه دنيا در عمل حبط مدرسـة در تفسـير و فقـه و كـم مسـلم قواعـد نقض كه است استحساناتي گونه آن .دارد دنبال هب را )ع(بيت اهل

قرآن آية سه به استد-ل با را ا-رتداد كتاب 1مبسوط كتاب در طوسي الطايفه شيخ يف وهو عمله حبط فقد ماني-با فركي ومن« يتعال اهللا قال .المرتد تابك« :كند مي آغاز ازدادوا ثـم فـروا ك ثـم آمنـوا ثم فرواك ثم آمنوا نيالذ ان« وقال 2»نيالخاسر من اآلخر¨

نهيد عن مكمن رتددي ومن« يتعال وقال 3»يسب هميهديل و- لهم غفريل اهللا نكي لم فراك هم رالنا أصحاب كأولئ و واآلخر¨ ايالدن يف أعمالهم حبطت كفأولئ افرك وهو متيف فمن محرمــإل أنها ثبت فإذا .ا-رتداد خطر يعل لهاك اتياآل هذه فدلت 4»خالدون هايف

رجـ انكـ فإن امرأ¨، أو رج ونكي أن إما :نيأمر أحد من خلي لم ا-سم عن ارتد و ارتـداد خطـر تنهـا كـريم قرآن آيات از طوسي شيخ »...روي و األمــإل جماع- قتل

اجمـاع و روايـات ،مرتـد قتـل در مستندش ثانيا .بيشتر نه تاس دريافته را آن حرمت .است

واضـح .نـدارد قرآني مستند هيچ نيز )ص(رحمت پيامبر به دشنام براي قتل حكم اسـت كرده نهي انساني هر به ادب اسائة و احترامي بي و دشنام از كريم قرآن كه است مجـازات بـه امـا .اسـت تهدانس -زم را )ص(پيامبر به نسبت ادب و احترام رعايت و

آخـرت و دنيا لعن ،رسول و خدا ايذاء .است نپرداخته نبوي ساحت به ادبان بي كردن

.281 ص ،7 ، جالمبسوط. 1

.5 مائده،. 2 .137 نساء،. 3 .217 بقره،. 4

Page 205: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 204 تزمي الهي رحمت از محروميت اما .1دارد پي در اخروي كنندةخوار و اليم عذاب و كـافرين، .نيسـت مهدورالـدم و القتـل واجب ملعوني هر .ندارد دنيوي مجازات اشد با

و محصـنات قاذفين اسرائيل، بني عهداهللا، ناقضين منافقين، ن،مرتدي ظالمين، مشركين، قتـل تنهـا ،ملعونين اين از .هستند كريم قرآن در الهي ملعونين ازجمله ،عمد هب قاتلين دارنـدگان .دارد تازيانـه مجـازات نيـز محصـنات رمـي و دارد اعـدام مجـازات عمد

.نيستند دنيوي مجازات هيچ مولمش بودن ملعون رغم علي ،باطل اعتقادات

است؟ قرآن موافق النبي ساب ومرتد قتل وجوب روايات آيا .ب

بـا ناسازگاري دليل به ساب ومرتد قتل اخبارحجيت عدم به بحث از قسمت اين :است زير قرار به استد-ل بندي صورت .دارد اختصاص قرآن

آحـاد اخبـار برخـي )ص(النبـي سـاب ومرتد قتل حكم اصلي مستند .اول مقدمة .است

.است ناسازگار كريم قرآن محكمات با اخبار اين .دوم مقدمة

.است مردود ،باشد ناسازگار قرآن محكمات با كه روايتي هر .سوم مقدمة

.هستند مردود ،قرآن با ناسازگاري دليل به النبي ساب ومرتد قتل اخبار :نتيجه

ايـن كـه گشـت مشـخص و شد اثبات اول مةمقد مفاد ،گذشته هاي بحث طي در ،نباشـد آن خفبـر عقلـي دليل اگر ثانيا .است قرآني مستند هرگونه فاقد او- ،حكم وارده اخبار جز مدركي و است مدركي منقول اجماع ثالثا .ندارد هم عقلي مستند هيچ سـندا هـم اآنهـ از انـدكي كه است آحاد اخبار تعدادي ،حكم مستند تنها رابعا .ندارد

همـين النبـي ساب ومرتد قتل وجوب حكم قائن اصلي مستند .اند موثقه يا صحيحه

.57 احزاب، و 61 توبه،. 1

Page 206: مجازات ارتداد

205 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

طـي بحث اين در .دارد اثبات به نياز ،فوق استد-ل ديگر مقدمة دو اما .است روايات .پردازم مي آنها اثبات به بخش دو

رواياتحجيت شرط قرآن با مخالفت عدم .يك

.اسـت اسم منبع دومين )ص(اهللا رسول سنت .است اسم اصلي منبع كريم قرآن حـاكي روايات اعتبار شرط .است اسم منبع سومين ،شيعه براي )ع(اطهار ائمة سنت بـر متكـي قاعده اين .است كريم قرآن با مخالفت عدم )ع(ائمه و )ص(پيامبر سنت از :است قطعي دليل سه

،درونـي سـازگاري اول، مقدمـة :بنـدي صـورت اين با غيرمستقل عقل دليل .اول اسـم اول سـنگ كـريم قرآن دوم، مقدمة .است موجهي آئين و دين هر عقلي شرط اجـزاي كليـة :نتيجـه .آنهاسـت همـة مافوق و اسم منابع ديگر طول در قرآن .است

و اصـحاب روش و )ع(بيـت اهـل سـيرة و )ص(پيـامبر سنت از اعم ،اسم غيرقرآني اصل به كه اول مقدمة .باشند نداشته قرآن محكم آيات با مخالفتي دباي مي امت اجماع امضـاي مـورد مقدمه اين .است عقلي بديهيات از گردد، مي باز نقيضين اجتماع امتناع متـواتر نقـل بـر مبتني و است اسمي تفكر لياتاو از دوم مقدمة .است سنت و قرآن هـاي اسـتد-ل از مستقل استد-ل اين .است قطعي ،عقلي استد-ل اين نتيجة .باشد مي .است بعدي نقلي

هـاي هاجسـي تـرين بزرگ از يكي در )ص(پيامبر شخص توسط قاعده اين .دوم در )ص(پيـامبر .شـد داده تعلـيم ،مسـلمان هـزار ها ده حضور در اسم صدر عمومي خـدا تـاب ك به را آن شنيديد من از كه را حديثي هر :داد تذكر مسلمانان به مني ةخطب مـن حديث بود قرآن مخالف اگر و كنيد عمل آن به بود، قرآن موافق اگر كنيد، عرضه هـا يأ :فقـال يبمنـ )ص(يالنبـ خطب« .است شده داده نسبت من به دروغ به و نيست

Page 207: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 206 .1»أقلـه فلـم القرآن خالفي مكجاء وما قلته، فأنا اهللا تابك فوافق يعن مكجاء ما الناس مفاد قطعي استناد در و اند كرده نقل تواتر به را نبوي رانبهايگ قاعدة اين سني و شيعه بـا مخالفت عدم يا قرآن با موافقت لزوم بحث .نيست ترديدي هيچ )ص(پيامبر به آن شـرايط متعارضـين، خبـرين در تـرجيح :اسـت مطرح فقهي اصولي مبحث سه در آن

ت طشـراي و -زم عقد ضمن شرط صحت يـمسـئلة دو دربـارة اگرچـه .احاديـث حج فقـه مكاسـب كتاب و اصول علم تراجيح و تعادل باب در ممتعي هاي بحث ،نخست درايإل و اصول علم در اخبارحجيت باب در مستوفي بحثي جاي سفانهأمت است، شده قـرآن بـا مخالفـت عـدم لـزوم يا موافقت لزوم اينكه دربارة .است خالي زمينه اين در

از متـيقن قـدر .اسـت اهللا كتـاب مخـالف روايـت اراعتب عدم ،متيقن قدر است، مك .است كريم قرآن محكمات آيات با مخالفت نيز مخالفت

خود از منقول روايات كلية اعتبار ،)ص(پيامبر از تأسي به نيز )ع(هدي ائمة .سوم تـا انـد كرده امر و نموده )ص(پيامبر قطعي سنت و قرآن با مخالفت عدم به مشروط را

سخن بود، قرآن مخالف اگر شود، عرضه خدا كتاب بر نخست رسيد نايشا از روايتي اشـاره روايـت سـه به نمونه عنوان به .است زخرف و مردود و باطل بلكه ؛نيست آنان امـام 2.فـدعوه اهللا تـاب ك خـالف ومـا فخـذوه اهللا تابك وافق ما :)ع(يعل امام :كنم مي

فهو اهللا تابك وافقي - ثيحد لكو والسنــإل، اهللا تابك يإل مردود شئ لك :)ع(صادق ايـن 4.باطـل فهو اهللا تابك صدقهي - ثيحد من عنا مكأتا ما :)ع(صادق امام 3.زخرف .است »اجمالي متواتر« يقينا نباشد »معنوي متواتر« اگر )ع(بيت اهل روايات در مضمون

.221 ص ،1 ج ،130 ح ،المحاسن. 1 .449ص ،608 ح ،صدوق ا-مالي ؛226 ص 1 ج ،150 ح پيشين،. 2 .221 ص ،1 ج ،128 ح ،المحاسن. 3 .221 ص ،1 ج ،129 ح پيشين،. 4

Page 208: مجازات ارتداد

207 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

كريم قرآن محكم آيات با )ص(النبي ساب ومرتد قتل روايات ناسازگاري .دو

اعدام بر دال روايات ناسازگاري ابتدا :پردازم مي مسئله دو اثبات به قسمت اين در متـواتر سـنت و كـريم قـرآن با را )ص(اكرم رسول به كننده اهانت بودن مهدورالدم و

محكمـات بـا مرتد بودن مهدورالدم و اعدام روايات ناسازگاري آنگاه ؛كنم مي بررسي .شد خواهد تحقيق كريم قرآن

صـاحب ايذاء با مواجهه قرآني شيوة با النبي ساب قتل روايات ناسازگاري .الف عظيم خلق

دارد؟ موافقـت و سـازگاري كـريم قـرآن آيات با )ص(النبي ساب قتل روايات آيا 1.كرد تقسيم دسته دو به توان مي را النبي ساب قتل مسئلة با ناسازگار آيات

هرچنـد هسـتند برسـي قابـل زيـر شرح به نيز النبي سب بحث با مرتبط كريم قرآن آيات از دسته دو. 1

:نيست ظهور درحد النبي سب روايات قتل حكم با مخالفتشان ظهور ).ص(پيامبر با گفتن سخن شيوة آيات اول، دستة و پيـامبر حضـور در را صدايشـان كـه آمـوزد مي مسلمانان به خداوند حجرات رةسو ابتدايي آيات در

بـه پيـامبر با گفتن سخن گونه اين. گويند مي سخن گونه اين ديگران با كه آنچنان نكنند، بلند او به خطاب هـاي نشانه از گفتن سخن خدا پيامبر با ادب و آهستگي به و تواضع. شود مي منجر اعمال نابودي و حبط اينكـه جـاي بـه زننـد، مـي صـدا را پيـامبر بلند صداي با ها اتاق پشت از كه آنها. است شده معرفي تقوا

خانه از پيامبر تا كردند مي صبر افراد اين اگر. اطعند بي اخق و آداب از برسند، حضورش به مؤدبانه خداونـد البتـه بـود، بهتـر هـم خودشان براي گذاردند مي ميان در وي با را حاجتشان آنگاه شود خارج

بـالقول لـه تجهروا ولا النبي صوت فوق أصواتكم ترفعوا لا آمنوا الذين أيها يا. است مهربان و بخشاينده! ايـد آورده ايمـان كه نيكسا اي) 2 الحجرات( تشعرون لا وأنتم أعمالكم تحبط أن لبعض بعضكم كجهر] نزنيـد فريـاد و داد و[ مگوييـد سـخن بلنـد او دربرابـر و نكنيد، پيامبر صداي از فراتر را خود صداي كـه درحـالي گـردد نـابود شـما اعمـال مبادا كنند، مي صدا بلند بعضي دربرابر شما از بعضي كه گونه آن .دانيد نمي بلنـدتر نتيجـة اگـر . اسـت شـديدتر ايشـان حضور در داص بلندكردن از نبي سب و شتم فحوي دليل به

سـب و شـتم اولـي طريق به است، اعمال حبط گفتن سخن پيامبر محضر در بلند صداي با و صدا كردن شـدن زايـل يعني است؛ آن نرسيدن نتيجه به و عمل شدن اثر بي حبط،. شود مي عمل حبط باعث نيز نبي

Page 209: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 208

از بـيش آيـات، ايـن از اگرچه. عمل بر منتظره آثار ترتب عدم شود، هم دنيا شامل اگر و اخروي ثواب آثـار برخـي بـه آيـات اين زيرا ندارند، النبي سب قتل حكم روايات با مخالفتي اما آيد نمي دست به اين

قتـل حكـم روايـات و كند، مي اشاره صدا بلندكردن ازطريق) ص(پيامبر به احترامي بي اخروي و دنيويموضـوعي مشترك موضع لذا دارند، د-لت هستند متفاوت آيات مفاد با حكما و اموضوع كه النبي سب .باشد ميان در حكمي مخالفت تا نيست كار در

.مقدسات به دشنام و الهي آيات استهزاء دوم، دستة كرد؟ بايد چه مقدسات به دهندگان دشنام و ديني تعاليم استهزاكنندگان باا ويستهزأ بها يكفر اللـه آيات سمعتم إذا أن الكتاب في يكمعل نزل وقد :اول آية وا فلـا بهـد تقعـ م هـعم ي والكـافرين المنـافقين جامع اللـه إن مثلهم إذا إنكم غيره حديث في يخوضوا حتي فـ نم هـا ج يعـمج را خـدا آيـات افـرادي بشـنويد هرگاه كه كرده نازل شما بر قرآن در] را حكم اين[ خداوند) 40النساء(

خواهيـد آنـان مثـل هم شما وگرنه،! بپردازند ديگري سخن به تا ننشينيد آنها با كنند، مي استهزا و انكار .كند مي جمع دوزخ در همگي را كافران و منافقان خداوند،. بود بايـد مشـغولند ضـداخقي فعل اين به كه زماني در كنند مي استهزا و انكار را الهي آيات كه كساني از

آنهـا رنـگ بـه تدريج به هم مؤمن شنوندگان صورت درغيراين كنند، عوض را سخن تا كرد گيري كناره هزاء،اسـت مجلس از گيري كناره از بيش آيه اين در. است جهنم كافران و منافقان جايگاه. آمد درخواهند .است الهي آيات انكار و استهزاء مصاديق از شك بي النبي سب. است نشده مؤمنان به اي توصيهي يخوضـوا حتـي عنهم فأعرض آياتنا في يخوضون الذين رأيت وإذا :دوم آية فـ يثد حـ ـا غيـرهإمو

آيـات كـه ديدي را كساني هرگاه) 68 ا-نعام( الظالمين القوم مع الذكري دبع تقعد فلا الشيطان ينسينك ببـرد، تـو يـاد از شـيطان اگـر و بپردازنـد ديگري سخن به تا بگردان روي آنها از كنند، مي استهزا را ما

.منشين ستمگر جمعيت اين با يادآمدن از پس هرگز سـخن تغييـر زمـان تـا مجلس از گيري كناره جز اي وظيفه الهي، آيات استهزاكنندگان قبال در نيز پيامبر شـد، فرامـوش اسـتهزاء مجلس از گيري كناره الزامي وظيفة اگر حتي. است وجوب در امر ظهور. ندارد بـراي . انـد شـده توصيف ظالم استهزاكنندگان،. است -زم مجلسي چنين از خروج يادآوردن به محض به

.است نشده بيني پيش) مجازات ازقبيل( استهزاء مجلس از گيري كناره بر زايد اي وظيفه نيز) ص(پيامبر أمـــإل لكـل زينـا كـذلك علـم بغيـر عدوا اللـه فيسبوا اللـه دون من يدعون الذين تسبوا ولا :سوم آية

ملهمع بهم إلي ثمر مهرجعم ما فينبئهلون كانوا بممرا خـدا غيـر كه كساني] معبود به) [108 ا-نعام( يع هـر بـراي اينچنين! دهند دشنام را خدا جهل،] و ظلم[ روي از] نيز[ آنها مبادا ندهيد؛ دشنام خوانند، مي آنچـه از را هـا آن و اسـت؛ پروردگارشان سوي به آنان همة بازگشت سپس داديم زينت را عملشان امتي ].دهد مي كيفر و پاداش و[ سازد مي آگاه كردند، مي عمل

Page 210: مجازات ارتداد

209 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

)ص(پيامبر ايذاء آيات اول، دستة

كند مي كيدأت او به پيامبرش رسالت آيات ترين كليدي از يكي در خداوند :اول ةآي مدافع بهترين او كه كن توكل خدا بر و كن ياعتناي بي منافقان و كافران آزارهاي به كه

ه اللـه يإل ايوداع رايونذ ومبشرا شاهدا كأرسلنا إنا يالنب هايأ اي :توست ا بإذنـراج سـو نر رايمشبو نؤمم بأن نيالمن لهم اللـه لا رايبك فضع و ركـ ال تطـنياف قنـافالمنيو عدو

مأذاه تول لكويع اللـه يفكو باللــه يكـ وو فرسـتاديم گـواه را تـو مـا !پيـامبر اي 1 و داديـم قـرار او فرمان به خدا سوي هب كننده دعوت را تو و !انذاركننده و دهنده بشارت بزرگـي فضل خدا سوي از آنان براي كه ده بشارت را مؤمنان و !بخش روشني چراغي

ــد حــق مســلمانان ــه ندارن ــين ديگــر مقدســات ب ــا آئ ــان، و ه ــد دشــنام ادي ــد ادب اســائة و دهن . كنن قـرار ادب اسـائة و دشـنام مـورد را مسـلمانان مقدسـات و پيـامبر و خداوند نيز آنها صورت درغيراين شـديدتر ادبشـان اسائة يقينا كه خداوند به دهندگان دشنام اعدام مجازات از هم آيه اين در. داد خواهند

قيامـت بـه را هـا آئين و اديان دربارة داوري خداوند. است نيامده ميان به سخني است پيامبر به دشنام از به است مندفع بودند، ضعف در مسلمانان كه خاصي زمان به حكم اختصاص شبهة. است كرده موكول

علـت بقـاي بـه حكـم بقـاي معلله احكام در. است معلل حكم ثانيا،. نيست مخصص مورد او-، نكهاي .است بدليل ادعايي و مستند فاقد اختصاص ادعاي. است چنـين از گيـري كنـاره و اعـراض الهي، آيات استهزاء قبال در مسلمانان وظيفة :دوم دستة آيات نتيجة و دشـنام در مثـل بـه مقابلـه بـه مجـاز مسلمانان. است جلسه موضوع تغيير زمان تا ضداخقي مجالس مجلس از گيري كناره بر زايد مجازاتي هيچ آيات اين در. نيستند ها آئين و اديان ديگر مقدسات استهزاء بـا نسـبتي چـه النبـي ساب بودن مهدورالدم و قتل روايات. است نشده بيني پيش سب، و انكار استهزاء،

بـه دشـنام و ديني تعاليم استهزاء پيامدهاي »انحصار« بر د-لتي آيات، از دسته اين اگر دارند؟ آيات اين بـود، خواهنـد آنها با مخالف ساب، قتل روايات باشند، داشته مذكور مجلس از گيري كناره در مقدسات انحصـار در ريظهـو آيـات اگـر امـا . بود خواهند آن نفي مقام در آيات و اعدام اثبات مقام در روايات آيـات هماننـد . داشـت نخواهنـد آيـات بـا مخالفتي يادشده روايات صورت دراين باشند، نداشته پيامد پرسيدني اكنون. هم مخالف نه يكديگرند مكمل كه آن مجازات روايات و قرآن در خمر شرب حرمت إشعاري آيات، اگرچه نه؟ يا دارد الهي آيات استهزاء پيامد انحصار در ظهوري آيات از دوم دستة است قتـل وجـوب روايـات كـه گفـت توان نمي بنابراين. نيست ظهور درحد إشعار اين اما دارد، انحصار به

است دوم دستة آيات مخالف النبي ساب.

.48تا 45 احزاب،. 1

Page 211: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 210 توكـل خدا بر و منما اعتنا آنها آزارهاي به و مكن اطاعت منافقان و كافران از و .است .است ]تو[ دافعم و حامي خدا كه بس همين و كن

اسـت نشـده داده منـافقين و كفـار آزارهـاي و هاايذاء با برخورد اجازة ،پيامبر به آزارهـا و هاايـذاء اين كه است واضح .اند نيازيده دست مقاتله و محاربه به كه مادامي و دنيـا در خـود رحمـت قطـع بـا خداونـد .نيسـت هم شرعي مجازات هيچ موضوع را النبـي سـب آيه اين ايذاء عموم ترديد بدون .كند مي اريي را دينش و پيامبر ،آخرت .است قولي ايذاء النبي سب .گيرد مي بر در

مكقبل من تابكال أوتوا نيالذ من ولتسمعن مكوأنفس مكأموال يف لتبلون :دوم آيةزم من كذل فإن وتتقوا تصبروا نوإ رايثك يأذ واكأشر نيالذ ومن ور عـيقـين بـه 1الـأم شـما از پيش كه كساني از و !شويد مي آزمايش خود، هاي جان و اموال در ]شما همة[ آزاردهنـدة سـخنان مشركان، از ]همچنين[ و ،]يهود[ شده داده ]آسماني[ كتاب آنها به

]زيـرا است؛ تر شايسته[ سازيد، پيشه تقوا و كنيد استقامت اگر و !شنيد خواهيد فراوان .است اطمينان قابل و مهم كارهاي از اين

الهـي هـاي آزمـايش زمـرة در پيشـين اديـان پيروان برخي و مشركان توسط ايذاء خواهيـد فـراوان دهندة آزار سخنان :است لساني ايذاء آيه اين بحث مورد ايذاء .است زبـاني آزارهـاي ايـن مصـاديق از ،دينـي مقدسات هزاءاست و النبي سب شك بي .شنيد تـا تقـوا .كنـد مـي تقـوا و صـبر بـه امـر خداونـد ،زبـاني آزارهاي اين دربرابر .است ،قبـل آية اگر .نشويد يوسأم و سست تا صبر و ،نكنيد اشد به مجازات يا مثل به مقابله آنهـا از حاصـري و اسـت منـان ؤم همـة بـه خطاب آيه اين بود )ص(پيامبر به خطاب هرگونـه .كنند پيشه تقوا و صبر ،كتاب اهل و مشركان زباني آزارهاي دربرابر خواسته .بود خواهد الهي شدة تعيين حريم از تجاوز ،اضافي اقدام

.186 عمران، آل. 1

Page 212: مجازات ارتداد

211 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

ايالدن يف اللـه لعنهم ورسوله اللـه ؤذوني نيالذ إن :سوم آية د والـĤخر أعــ و لهم خـود رحمـت از را آنان خداوند دهند، مي آزار را پيامبرش و خدا كه آنها 1نايمه عذابا .است كرده آماده اي خواركننده عذاب آنها براي و ساخته دور آخرت و دنيا در

رحمت از و لعنت مورد دنيا در او- ،كنند مي اقدام پيامبرش و خدا آزار به كه آنها عـذاب بـا الهـي رحمت از محروميت بر عوه آخرت در ثانيا ؛دشون مي محروم خدا

و خدا آزاردهندگان دنيوي مجازات از آيه اين در .شد خواهند مجازات اي خواركننده .دارد عموميت ايذاء حيث از هرچند نيست، خبري رسول

ـ أذن هو قولونيو يالنب ؤذوني نيالذ ومنهم :چهارم ةآي ؤمنيـ مكـ ل ريـ خ أذن لقباللـه نيوؤم نؤملمـإل نيل مـحرو لذنوا نيلن آمكمم الذول ؤذوني نيو سـر اللــه م لهـ ذابع يألآدم او« :گوينـد مـي و دهنـد مـي آزار را پيـامبر كـه هستند كساني آنها از 2م خدا به او ]بدانيد ولي[ !شماست نفع به او بودن باور خوش« :وبگ »!است باوري خوش كه شما از كساني براي است رحمت و كند؛ مي تصديق را مؤمنان ]تنها[ و دارد؛ ايمان .دارند دردناكي عذاب دهند، مي آزار را خدا رسول كه آنها و »اند آورده ايمان

ميـز تحقيرآ صـورت هب برخي .دكن مي گزارش را پيامبر به خاصي ايذاء تنها آيه اينپاسـخ را ادبـان بـي ايـن توهين خداوند كردند، مي تعبير باوري خوش را نبوي رحمت منـان ؤم نفـع بـه را )ص(پيـامبر سـوي از شـنوندگان كـم صحت به حمل و دهد مي بـاز امـا .است )ص(پيامبر آزاردهندگان به الهي دردناك عذاب وعدة آيه ذيل .داند مي را ادب اسـائة اين كه منافقي گويد مي سيوطي .نيست خبري دنيوي زاتمجا عذاب از قمـي ابـراهيم بـن علي 3.است بوده الحارث بن نبتل بود داشته روا )ص(پيامبر حق در منـافقين نـزد را پيـامبر مجلـس اخبـار كه كند مي معرفي نبتل بن عبداهللا را منافق اين

.57 احزاب،. 1

.61 توبه،. 2 .المنثور الدر. 3

Page 213: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 212 را منـافق ايـن و دهـد مي گزارش )ص(مبرپيا به را او جاسوسي جبرئيل .برد مي مدينه او از )ص(پيـامبر .كرد معرفي )ص(پيامبر به گويد مي سخن شيطان لسان به كه فردي دروغ او دانسـت مـي اينكـه با بزرگوارانه )ص(پيامبر و كرد انكار او و پرسيد را قضيه كـه داد رخبـ تمسـخر با و رفت منافقين نزد به نبتل ابن .نياورد خود روي هب ،گويد مي نـازل آيـه ايـن آنگاه .پذيرفت را حرفم هم محمد و كردم تكذيب را ام جاسوسي من بـن عبـداهللا يـا حـارث بن نبتل مجازات براي پيامبر از دستوري صورت هر در 1.شد .نشد صادر آيه اين با ارتباط در ديگري منافق هر و نبتل

ـ ألا يتفتن ولا يل ائذن قولي من ومنهم :پنجم آية تنـــإل يفقطوا الف إن سـو نم هـج حركبال طــإليلمشـركت جهـاد در تـا [ ده اجـازه ما به« :گويند مي آنها از بعضي 2نياف و انـد؛ كـرده سقوط گناه در ]اكنون هم[ آنها باشيد آگاه !»نيفكن گناه به را ما و ،]نكنيم منافقين سوي از ديگري ادب اسائة به آيه اين در ».است دهكر احاطه را كافران جهنم، بـده اجـازه گفتند مي منافقين برخي ،جهاد به پيامبر دعوت مقابل در .است شده اشاره گنـاه را خـدا راه در جهاد ادب بي منافقان اين .نيفتيم گناه به تا نكنيم شركت جهاد در رسول و خدا به اهانت تعبيري چنين ستا معلوم و كردند، مي معرفي گناه ساز زمينه يا

و كـرده سـقوط گناه در اكنون هم از شما دهد مي خبر هتاك ادبان بي اين به خدا .است امـا اسـت، نزديكتـر سب به آيه اين در شده اشاره ادب اسائة .هستيد جهنم احاطة در .نيسـت دنيـوي مجـازات از خبـري دنيـوي فتنـة در سقوط و اخروي مجازات جز هب .نكرد مجازات آيه اين با ارتباط در را منافقي هم )ص(يامبرپ

:آيات اول دستة نتيجة

محـروم و دردناك خواركنندة عذاب مشمول آخرت در ،پيامبر آزاردهندگان ،اوإل .است كرده احاطه را آنها جهنم و بود خواهند خداوند رحمت از

.القمي تفسير. 1 .49 توبه،. 2

Page 214: مجازات ارتداد

213 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

هـيچ و بود خواهد نهاآ قيغيراخ فعل نتايج از آن اثرشدن بي و عمل حبط ،ثانيا .ندارد شدن مهدورالدم يا دنيوي مجازات با تزمي

فتنـه در و بـود خواهنـد خداونـد رحمـت از محـروم و ملعون دنيا در آنها ،ثالثا .اند كرده سقوط

تشـريع آزاردهنـدگان بـراي دنيـوي مجازات ،گانه پنج آيات از يك هيچ در ،رابعا .است نشده

.است زباني آزار صريحا ،پنجم و چهارم و دوم آيات بحث دمور آزار ،خامسا

.است آيه پنج هر قطعي مصاديق از يقينا النبي سب ،سادسا

،دوم آيـة در و منافقـان و كـافران آزار بـه ياعتنـاي بي به پيامبر ،اول آية در ،سابعا .اند شده امر زباني آزارهاي قبال در تقوا و صبر به منانؤم

قبـال در منـان ؤم تقـواي و صبر و )ص(پيامبر اعتنايي بي لزوم در آيات ناي ،ثامنا محكـم آيـات از آنهـا دنيـوي مجـازات عـدم و منافقان و مشركان و كافران آزارهاي .متشابه نه هستند

كه هستند سوري به مربوط آنها از برخي و مدني سور به مربوط آيات اين ،تاسعا اينكـه تـوهم بنـابراين انـد، شـده نازل )ص(پيامبر قدرت اوج و مدينه متأخر ةدور در

را مخالفـان با برخورد دستور ،قدرت فقدان يا ضعف دليل به )ص(پيامبر است ممكن .است منتفي نكرده صادر

ناسـازگار آيـات دسـته ايـن بـا النبي ساب بودن مهدورالدم يا قتل روايات ،عاشرا مهدورالـدم همچنـين النبي ساب قتل جواز يا وجوب روايات ناسازگاري دليل .هستند :است شرح اين به )نبي ايذاء( آيات دسته اين با وي بودن

مـورد روايـات موضـوع مـزم )ع(پيامبر آزار ايذاء يعني آيات اين موضوع ،اوإل چهـارم و دوم آيـات ايذاء و آزار با-خص است، ايشان به اهانت و دشنام يعني بحث

Page 215: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 214 تـزم )ص(اهللا رسول زباني آزار و ايذاء با النبي سب .است يزبان آزار صريحا پنجم و

متصـور سب بدون نيز زباني ايذاء و انجامد مي ايذاء به سبي هر كه معني اين به دارد، .شود مي منتهي سب مجازات و آثار به مكا زباني غير ايذاء اگرچه .نيست

منـافقين و كفـار ايـذاء بـه عتناييا بي ،)48 ا-حزاب( اول آية حكم لحاظ به ،ثانيا)عدو م( الهي وكالت و توكل كفايت و )أذاهتول لكويع اللــه ـ كو )يكـ و باللــه يف

ازطريـق النبـي سـب بـه اعتنـا النبـي سـاب قتـل جواز يا وجوب روايات .دارد د-لت مجـازات عـدم بـا مزم كه باش اعتنا بي ايذائشان به گويد مي آيه .است وي مجازات

و توجـه بـا مـزم كه كن اعدامشان گويند مي روايات .است )ص(پيامبر سوي از آنها فرقـان سورة آية دو به مؤيد ،بحث مورد آية مفاد .آنهاست سوءادب و توهين به اعتنان وعباد :است مـالرح شوني نيالذل مض يعنـا الأروإذا هو خـاطبملون هاه قـالوا الجـ زمين بر تكبر بي و آرامش با كه هستند كساني رحمان، ]خداوند خاص[ بندگان 1سلاما نابخردانـه سـخنان و[ سـازند مخاطـب را آنهـا جـاهن كـه هنگامي و روند؛ مي راه

روا وإذا ].گذرنـد مـي بزرگـواري و اعتنـايي بي با و[ گويند مي سم آنها به ،]گويند مـ آن از بزرگوارانـه كننـد، برخـورد بيهـودگي و لغـو با كه هنگامي و 2راماك مروا باللغو .گذرند مي

الجاهلون خاطبهم وإذا أذاهم، ودع با مخالفت در النبي ساب اعدام كه است واضح و دشـنام بـه همواجهـ در قـرآن اخـق .اسـت امارك مروا باللغو مروا وإذا سلاما، قالوا نابخردانـه سخنان از بزرگواري با و گفتن سم و اعتنايي بي )ص(پيامبر سب و اهانت

كـرده اهانـت وي به كه را كسي بخواهد )ص(پيامبر اينكه .است گذشتن آميز اهانت و .گيرد مي قرار قرآني محكم موازين اين با مخالفت در كند اعدام است

.63 فرقان،. 1 .72 فرقان،. 2

Page 216: مجازات ارتداد

215 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

بروا وإن( تقـوا و استقامت )186 عمران آل( دوم آية حكم ،ثالثا تتقـوا تصـفـإن و ن كذلزم مور عوظيفـة آيه اين .است مشركين و كتاب اهل فراوان ايذاء قبال در )الأم

و اهانـت ،مسـلمان يـك براي .كند مي تعيين ديني آزارهاي و ايذاء قبال در را مؤمنين به امر را مؤمنان قرآن .آزارهاست دردناكترين زمرة در )ص(اسم پيامبر به ادب سائةا

تحمـل جـز معنـايي ،ايـذاء بـر صـبر .اسـت كـرده ا-مـور عـزم عنوان به تقوا و صبر در تقوا اهل توصيف اين .ندارد خداوند به امر كردن واگذار و غيظ كظم و بزرگوارانه

ب ي واللــه الناس عن نيوالعاف ظيالغ نياظمكوال :است قرآن حـ ن سـحخشـم و 1نيالم .دارد دوست را نيكوكاران خدا و گذرند؛ درمي مردم خطاي از و برند؛ مي فرو را خود

كـه اسـت واضـح .مـردم خطـاي از درگذشتن و خشم فروبردن يعني تقوا به امراست آيه در شده امر تقواي و رصب مخالف ،كردن اعدام جا در را خطاكار ساب.

امـر صـيغة .اسـت )ص(پيـامبر وجوبي وظيفة )48 ا-حزاب( اول آية مفاد ،رابعا)عدو مامـا .است ظهور اين مؤيد گفته پيش قرائن كلية و است وجوب در ظاهر )أذاه

تقـوا و صـبر اسـتحباب يـا وجوب بر د-لت حيث از )186 عمران آل( دوم آية مفاد مـورد آية همين يكي .است مطرح صبر قرآني ا-مور عزم سه هر در .دارد بحث جايبر ركالمن عن وانه بالمعروف وأمر الصلا¨ أقم يبن اي :دومي .است بحث اصــ و ا يعل مـ ابإن كأص ن كذلزم مور عازمنكـر نهـي و روفمع امربه و دار، برپا را نماز !پسرم 2الأم !است مهم كارهاي از اين كه باش شكيبا رسد مي تو به كه مصايبي دربرابر و كن،

عـزم سـوم مـورد است، واجب ازمنكر نهي و معروف هامرب و نماز اقامة آيه اين در سـياق وحـدت واسطة هب امر صيغة ظهور بر عوه نيز باشد مصيبت بر صبر كه ا-مور

.134 عمران، آل. 1 .17 لقمان،. 2

Page 217: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 216 كسـاني اما 1الأمور عزم لمن كذل إن وغفر صبر ولمن :وميس .است وجوب در ظاهر !است پرارزش كارهاي از اين كنند، عفو و شكيبايي كه

.اسـت شده شمرده ا-مور عزم از تقوا و بخشش و صبر بحث مورد آية و آيه اين بخشـش و تقوا استحباب اما نيست، منتفي آيه دو اين در صبر وجوب احتمال اگرچه تقـوا و صـبر غيرالزامي اولويت با النبي ساب قتل روايات مفاد اينكه نتيجه .است اظهر

واجـب صـبر يعنـي الزامـي اولويت اين كه بود محرز زماني مخالفت .ندارد مخالفت .باشد

سـورة 48 محكـم آيـة بـا النبي ساب قتل جواز يا وجوب بر دال روايات ،خامسا منـافقين و كفار جانب از ايذاء دربارة آيه اين در بحث اگرچه .است ناسازگار احزاب گـروه دو ايـن بـه اختصاصـي آيه از مستفاد حكم و نيست، مخصص مورد اما است، بـه خطـاب اگرچـه آيـه ديگـر سـوي از .شـود مـي شـامل را ايذاء مطلق بلكه ؛ندارد اطاعت از نهي .ستني )ص(نبي اختصاصات از يقينا آيه مضمون اما است، )ص(پيامبر بـر عـوه مخالفـان آزارهـاي بـه اعتنـايي بـي و خداونـد بر توكل منافقين، و كفار از

قتـل روايات ناسازگاري در ترديدي درنتيجه .شود مي شامل نيز را مؤمنان )ص(پيامبرنيست احزاب سوره 48 آية با النبي ساب.

عظيم لقخ صاحب پيامبر آيات :دوم دستة

.داري اي برجسته و عظيم اخق تو و 2ميعظ خلق يلعل كنوإ :اول آية

نبـوي بعثـت هـدف ،اخـق مكـارم اين تتميم .است اخق مكارم داراي پيامبر .است شده تبيين دسته اين آيات ديگر در عظيم اخق اين رئوس .است

.43شوري، . 1 .4 قلم،. 2

Page 218: مجازات ارتداد

217 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

ـإل إلا كأرسلنا وما :دوم آية مـحر الملعجهانيـان رحمت براي جز را تو ما و 1نيل .نفرستاديم

.است نبوي عظيم اخق ؤلفةم نخستين رحمت .است للعالمين رحمــإل پيامبر

ـإل فبما :سوم آية مـحن رم اللـه نتل مله لوك وفظا نت ن والانفضـ القلب ظيغل مـ لوكح ففاع منهر عتغفاسو مله مهشاورو ر يففإذا الأم تزمع ـ لكفتو إن اللــه يعلي اللـهبح توكالممهربـان و[ نـرم ] مـردم [ آنان دربرابر الهي، رحمت ]بركت[ به 2نيل[ را آنهـا پـس .شـدند مـي پراكنـده تـو، اطراف از بودي، سنگدل و خشن اگر و !شدي كـه هنگـامي امـا !كـن مشورت آنان با كارها، در و !بطلب آمرزش آنها براي و ببخش دوسـت را متـوكن خداونـد زيـرا !كن توكل خدا بر ]و !باش قاطع[ گرفتي، تصميم .دارد

رحمـت نتيجة ،نرم طبع اين و است پيامبر يخوي نرم زاييدة ،اسم به مردم جذب سـنگدلي و خشـونت .اسـت برپيـام عظيم اخق ؤلفةم دومين ييخو نرم .است الهي بخشـش طلب و استغفار .ندارد سنگدل فرد اطراف از مردم شدن پراكنده جز اي نتيجه هاي هلفؤم خداوند بر توكل و مردم با امور در مشاوره و مردم گناهان براي خداوند از

و شـاهان .نداشـت فراعنـه و ملـوك اخـق ،پيـامبر .اسـت عظـيم اخق اين بعدي نيسـت بـه سـر را او درجـا بگويـد دشنام يا كند توهين ايشان به كسي ات ديكتاتورها

بـا و اسـت بـودن القلـب غلـيظ فظ مصداق دهنده دشنام و كننده توهين اعدام .كنند مي از عفـو و گذشـت ،عظـيم اخـق .نـدارد تناسبي هم خويي نرم و مردم براي استغفار .كرديم مشاهده همك تاريخي عفو در كه نچنانآ ؛است جاهن تندخويي

.107 انبياء،. 1

.159 عمران، آل. 2

Page 219: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 218ا هيـ عل زيعز مكأنفس من رسول مكجاء لقد :چهارم آية مـ تم نـر ع يحـلـ صمكيع نؤمنيبالم وفءر حيرشـما هـاي رنج كه آمد سويتان هب شما خود از رسولي يقين، به 1م

مهربـان و رئوف مؤمنان، به نسبت و دارد؛ شما هدايت بر اصرار و است؛ سخت او بر .است

انتقـام، نـه بـود هـدايت عاشق بود، مردم خوار غم برد، مي رنج مردم رنج از پيامبر نبـوي عظـيم اخق از ديگر مؤلفة سه .بود ايمان اهل به نسبت رأفت و رحمت اهل .است شده ترسيم آيه اين در

زيـر هـاي هلفـ ؤم ملشا پيامبر اخق مكارم و عظيم لقخ :آيات دوم دستة نتيجة از اسـتغفار مـردم، خطاهاي از گذشت و عفو خويي، نرم جهانيان، براي رحمت :است

خـوار غـم خداونـد، بـر توكـل ايشان، با مشورت مردم، گناهان بخشش براي خداوند بـه موظـف )ص(پيـامبر .ايمان اهل بر شفقت و رأفت اهل مردم، هدايت شائق مردم، و هتــاك فــرد اعــدام .اســت بــوده رأفــت و ترحمــ و اســتغفار و گذشــت و عفــو و قتـل روايـات .نـدارد اخـق مكـارم و عظيم لقخ اين با تناسبي او به دهنده دشنام

ايـن بـه ناسـازگاري وجـه .اسـت آيات دسته اين با ناسازگار النبي ساب يمهدورالدم رأفـت و رحمـت و مـردم خطاهـاي از گذشت و عفو ،عظيم لقخ -زمة :است شرح .عفـو و گذشـت عـدم يعنـي النبـي سـاب و دهنـده دشـنام اعدام .است آنان به بتنس

.است اثبات و نفي مخالفت ،آيات دسته اين با روايات گونه اين مخالفت

مؤمنـان متوجـه را تكليفـي و اسـت )ص(پيـامبر درمورد آيات اين شود گفته اگر دهنـده دشنام قتل ستورد تواند نمي عظيم لقخ صاحب كه شود مي داده پاسخ كند، نمي بـه را النبـي سـاب قتـل كـه رواياتي كلية ديگر عبارت به .باشد كرده صادر را خود به

نبـي نفـس علـي ،شيعه باور به .شوند مي ساقطحجيت از دهند مي نسبت )ص(پيامبر بـه مجـاز )ص(نبـي اگـر باشـد، داشـته عظيم لقخ جز چيزي تواند نمي ولي و است

.128 توبه،. 1

Page 220: مجازات ارتداد

219 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

دليـل همين به نيز ولي عظيم، لقخ با مخالفت واسطة هب نيست، النبي ساب قتل دستور روايـات حجيت عدم تبيين، اين فقهي معناي .باشد نمي النبي ساب قتل دستور به مجاز

كـريم نقـرآ آيـات محكمـات بـا روايات اين مخالفت دليل به النبي ساب قتل وجوب .است

و قتـل روايـات :رسـد مي قسمت اين اصلي پرسش به گويي پاسخ به نوبت اكنون و ايذاء دربرابر .هستند يادشده دستة دو آيات با تعارض در النبي ساب بودن مهدورالدم .نبـود آيات اين در الهي لعن و اعمال حبط جز اي نتيجه مقدسات به دشنام و استهزاء اسـتهزاء رقبـال د ،تقـوا و صبر و اعتنايي بي ،ايذاء قبال در )ص(پيامبر و منانؤم وظيفة درقبـال مثـل به مقابله عدم و سخن موضوع تغيير زمان تا مجلس از عراضا الهي آياتبه دشنام و استهزاء براي كريم قرآن آيات از يك هيچ در .بود خداوند به دشنام و سب مكـارم بـراي كـه )ص(پيامبر برعكس .است نشده ذكر دنيوي مجازات رسول و خدا

مـردم، خطاهاي از عفو به امر ،شده معرفي عظيم لقخ احبص و شده مبعوث اخق منـان ؤم بـراي رأفـت و جهانيـان براي رحمت و مردم گناهان از استغفار و خويي نرم آيـات بـا ناسـازگار النبـي سـاب بـودن مهدورالـدم و قتل وجوب روايات .است شده

كـه تفصـيلي به است عمران آل سورة 159 و قلم سورة 4 احزاب، سورة 48 محكمات از عفـو در نـه اسـت النبـي سـاب براي اعدام مجازات تشريع اصل در بحث .گذشت .مجازات اصل تشريع از بعد مجازات

الولي ساب عفو و )ع(علي امام

از بلكـه گفت؛ نمي پاسخ يبد با را يبد هرگز .نداشت شاهانه اخق )ص(پيامبر ةيتوصـ كـه ( صـفح و عفـو لتحا و بخشود مي را آنان و گذشت ميدر مردم يخطاهار ي أن تحبـون ألا صفحوايول عفوايول :داشت )است قرآن غفـ كـ ل اللــهم اللــهو غفـور

Page 221: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 220حيررا شـما خداونـد داريـد نمـي دوسـت آيـا بپوشند؛ چشم و كنند عفو بايد آنها 1م

!است مهربان و آمرزنده خداوند و !ببخشد؟

چـه ايـن نيسـت؟ مستبدين و شاهان اخق ،دهنده دشنام و كننده وهينت اعدام آيا از يكـي بـه اسـت -زم اينجـا در دارد؟ للعـالمين رحمـــإل اخـق مكـارم با تناسبي دشـنام و سـب پديـدة بـا )ع(علي امام مواجة شيوة دربارة كه البغه نهج هاي حكمت جنـگ ميـدان در دشـمن بـه دشـنام و سـب از را اصحابش )ع(امام .كنم اشاره است

باب ونـوا كت أن مكـ ل رهكـ أ يإن :داشت برحذر شدت هب شـما نـدارم خـوش مـن 2نيسـ .ديباش دشنامگو

ل قـال :دهد مي گزارش گونه اين رضي سيد ديگر اي واقعه در جـن ر ارج مـالخـو: قاتله راك اللها افم هأفقه ثبال فومقو يلع فقال قتلوه وا دايرإنم وه بب س بسـ أو فـوع فقـه كين چه !شدكب است افرك كه درحالي را او خدا گفت خوارج از يمرد 3ذنب عنـ با يدشـنام را دشنام د،يباش آرام :فرمود امام برخاستند، او شتنك يبرا مردم .داند و دي .ديشا گناه بخشودن اي

بـا او مواجهـة روش و اسـت )ص(پيـامبر دامان شدة تربيت )ع(طالب ابي بن عليمجازات كشف براي خوبي راهنماي الولي ساب كه آنان براي ويژه هب است، النبي ساب را اهللا ولـي صراحت به خارجي اين .دانند مي نبي نفس را ولي 4مباهله آية به تمسك با

و خليفـه بـه زشـت بسـيار دشـنام دو ،بكشـد كـافر خدايش گفت .كرد سب وصـي فخـر ابـد تـا كـه داد پاسـخي )ع(امام .بريزند را خونش خواستند اصحاب .اهللا رسول

ايـن در .بخشش يا است دشنام ،دشنام پاسخ !نيست قتل ،دشنام پاسخ :است مسلماني

.22 نور،. 1 .206 خطبة ،البغه نهج. 2 .420 پيشين، حكمت. 3 .61 عمران، آل. 4

Page 222: مجازات ارتداد

221 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

مـا ثـل بم عليه فاعتدوا عليكم اعتدي فمن« قرآن آية حكم به مثل به مقابله اگرچه مورد اعدام و قتل نه است، دشنام دربرابر دشنامي مقابله اين اما است، جايز 1»عليكم اعتدي مجـازات و جـرم تناسب يعني قضايي عدالت اصل بيانگر آيه اين مفاد .دشنام دربرابر بنـابراين، .كند مي نهي شديدتر مقابلة و مجازات از را مسلمانان درواقع آيه اين .است

صـريح مخالفـت نيـز قرآن از آيه اين با النبي ساب خون حليت و تلق بر دال روايات قـرار مشـابهي موقعيـت در هـم پيـامبر اگـر .بود عفو )ع(علي منتخب گزينة اما .دارد .فرمود مي عمل »ليصفحوا و فليعفوا« قرآني دستور به ترديد بدون ،گرفت مي

عنـوان بـه حـديث يـن ا نقل او- دهم مي پاسخ .ندارد سند حديث اين نشود گفته يقـول ان -يمكـن كـه عاليــإلالمضامين حديث اين مضمون ،ثانيا ؛دليل نه است مؤيد و قرآن ترجمان اين .است كرده امضا را عقل حكم امام و است عقل حكم )ع(غيره به

و نـدارد اعـدام مجـازات الـولي سـاب همانند هم النبي ساب .است نبوي سنت تجلي ثـث :يعل اي« :بود )ص(پيامبر وصيت به عمل )ع(علي امام فعل .نيست هدر خونش ،كقطعـ مـن وتصـل ،كظلمـ عمـن تعفـو أن :واآلخر¨ ايالدن يف األخق ارمكم من

در قـ ع سـيرة امضـاي و اسـت مسـتفيض مضمون اين .2»كيعل جهل عمن وتحلم در لمظـا النبـي سـاب آيـا است؟ بوده غيرمتعظ واعظ پيامبر آيا .است اخقي فضيلتد روايـات گونـه اين و قرآن با معارض النبي ساب قتل روايات نيست؟ پيامبر حق مؤيـ .گذشت آنها از اي شمه كه است

ارتداد و دين آزادي و قرآن .ب

مجيد قرآن با موافقت الزامي شرطمرتد بودن مهدورالدم و قتل وجوب روايات آيا بـراي باشـد؟ حجـت تا است حائز را خدا كتاب محكمات با مخالفت عدم حداقل يا

.194 بقره،. 1 .357 ص ،4 ج ،الفقيه حضره-ي من علي، امام به پيامبر وصاياي. 2

Page 223: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 222 ضـمن در ،عقيـده و مـذهب آزادي دربـارة را كـريم قرآن آيات ،پرسش اين به پاسخ از ،دسـته هـر آيـات بـا را بحـث مورد روايات و كنم مي بررسي اجمال به دسته چهار بـا كـريم قـرآن محكمـات ناسـازگاري انتهـا در و سنجيده مخالفت و موافقت حيث 1.كنم مي اثبات رامرتد بودن الدممهدور و قتل روايات

مخالفـت در ظهورشـان اثبات اما دارند مخالفت در إشعار اگرچه كريم قرآن آيات از ديگر دستة سه. 1 :است مواجه مشكتي بامرتد اعدام وجوب با

.بشري عقايد اختف بر خداوند ارادة و يكديگر با مختلف اديان ارباب مواجهة شيوة نقد :اول دستة و خلقهـم لذلك و ربك رحم من إ- مختلفين و-يزالون واحد¨ امإل الناس لجعل ربك شاء ولو :اول آية پروردگـارت اگـر ) 119 و 118 هـود ( أجمعـين النـاس و الجنـإل مـن جهـنم ألمـألن ربـك كلمإل تمت خداوند كه كساني مگر ورزند، مي اختف همچنان ولي داد مي قرار يگانه هاي امت را مردم خواست مي گرفتـه سـرانجام ] چنـين [ پروردگارت وعدة است، آفريده را آنان همين براي و آورد رحمت] آنان بر[

.ساخت خواهم آكنده انسان و جن از همه را جهنم كه است مصـالحي بـه خداونـد ديگر زبان به بينديشند، گونه يك همگان كه است نگرفته تعلق اين بر الهي ارادة

. اسـت داده جهـنم عذاب وعدة را گمراهان و است شناخته رسميت به يادن در را اديان و عقايد اختف در موجـود تكثـر . اسـت اسـمي و قرآنـي بينش برخف دقيقا دنيا در اديان و عقايد اجباري تسطيح .است شده شناخته رسميت به قرآن در كه است واقعيتي دنيا در آنها آزادنة رقابت و عقايد و اديات هـم و شـيء علـي اليهـود ليسـت النصـاري قالت و شيء علي النصاري ليست ليهودا قالت و :دوم آية

فيـه كـانوا فيمـا القيامـــإل يـوم بيـنهم يحكم فاهللا قولهم مثل يعلمون - الذين قال كذلك الكتاب يتلون حـق بـر يهوديـان گفتنـد مسـيحيان و نيسـتند حق بر مسيحيان كه گفتند يهوديان) 113 بقره( يختلفون سـخن هماننـد سـخني داننـد نمـي چيز هيچ كه كساني خوانند، مي را] آسماني[ كتاب آنكه حال نيستند، .خواهدكرد داوري بينشان داشتند اختف چه آن در قيامت در خداوند سرانجام گفتند ايشان آخـرت داوري سـراي . اسـت شـده مـذمت قرآن ازسوي بداند وپوچ هيچ را ديگر دين ديني، هر اينكه الهـي پيـامبران البتـه كنند؛ اختيار خواهند مي كه را اي عقيده و دين هر آزادند مردم دنيا در. دنيا نه است .نيست اين جز ابت و آزمايش و است مردم خود با انتخاب اما دهند، مي تذكر ايشان به را حق - و عبـدتم مـا عابـد انـا - و اعبد ما عابدون انتم - و تعبدون ما اعبد - الكافرون ايها يا قل :سوم آية پرسـتم نمي را شما معبود من كافران، اي هان) 6 تا 1 كافرون( دين ولي دينكم لكم اعبد ما عابدون انتم هـم شـما و نيسـتم، پرسـتيد مـي شـما چـه آن پرسـتندة من و نيستيد، من معبود پرستندگان هم شما و

.من دين مرا و شما دين را شما نيستيد، من معبود پرستندگان

Page 224: مجازات ارتداد

223 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

مواجهـة آيـا اسـت، كـريم قـرآن در عقيـده و ديـن آزادي مستندات ترين بزرگ از يكي كافرون ورةس

باشد؟ اين جز تواند مي اديان و عقايد ديگر با مسلمانان عنـوان بـه مختلـف اديـان تنوع و تكثر و بشري عقايد اختف بر خداوند ارادة :آيات اول دستة نتيجة آيـات ايـن اگرچـه . اسـت آزادانـه انتخـاب و رقابت و ابت دار دنيا دار. است گرفته تعلق واقعيت يك .ندارد امر اين در ظهوري اما داردمرتد اعدام حكم با مخالفت در إشعار

.انديشي آزاد و ديني دعوت هاي شيوه :دوم دستة أعلـم وه ربك إن أحسن، هي بالتي جادلهم و الحسنإل الموعظإل و بالحكمإل ربك سبيل إلي ادع :اول آية پسنديده پندهاي و حكمت با پروردگارت راه به) 125 نحل( بالمتهدين أعلم هو و سبيله عن ضل بمن

از كسـاني چه كه است داناتر پروردگارت كه چرا كن، مجادله است بهتر كه اي شيوه به آنان با و فراخوان .است داناتر يافتگان راه به او هم و اند افتاده در به او راه

مـردم، خـرد و عقـل از اسـتفاده . است آميز مسالمت و معقول طرق. دين به مردم دعوت در آنقر منطق دين اسم. ندارد جايي منطق اين در قتل و اكراه يا تهديد در ارعاب احسن، جدال با-خره پند و تذكر

نبـا-تري ديـن از شـدن خـارج براي اعدام مجازات. است رحيمانه نيز آن ديني دعوت و است رحمت اسـت، خوانـده خردورزي و گفتگو به را پيروانش منطقي، گونه اين كه ديني. است دين وجهة به ضربه دارد؟ دين در افراد داشتن نگاه براي خردستيز و خشن هاي روش گونه اين به نيازي چهتمعون الـذين عباد فبشر البشري لهم اللـه إلي وأنابوا يعبدوها أن الطاغوت اجتنبوا والذين :دوم آية يسـ كـه كساني و) 17-18 الزمر( الألباب أولو هم وأولـئك اللـه هداهم الذين أولـئك أحسنه فيتبعون القول مـرا بنـدگان پـس آنهاسـت؛ آن از بشارت بازگشتند، خداوند سوي به و كردند پرهيز طاغوت عبادت از

هسـتند كساني آنان كنند؛ مي پيروي آنها نيكوترين از و شنوند مي را سخنان كه كساني همان! ده بشارت .خردمندانند آنها و كرده، هدايتشان خدا كه

آن، منطقـي نتيجـة و اسـت احسن و ها حسن شنيدن اش -زمه احسن، از تبعيت. است جنس اسم قول، قـرآن توصـية حكيمانـه، و خردمندانه شيوة اين. تبعيت براي مختلف اقوال ميان از قول نبهتري گزينش كسـي اگر. است ا-لباب اولو تربيت اش نتيجه آزاد، محيطي در الهي هدايت. است خود پيروان به كريم و لجاجـت بـه اگـر حتي شود، نمي اعدام كه نكرد انتخاب را احسن و كرد خطا بشري گزينش اين در .رسانيد خواهد عملشان سزاي به را جحود معاندان خود، خداوند، قيامت، در. باشد كرده چنين نادع

جدال حسنه؛ موعظة حكمت؛: هاست شيوه ترين مترقي قرآن ديني دعوت شيوة :آيات دوم دستة نتيجة ازاتمجـ . نيسـت مـرگ سـزايش اشتباه، انتخاب. مختلف اقوال استماع از بعد بهترين انتخاب و احسن حكـم بـا مخالفـت بـر إشـعار نيز آيات اين. ندارد موافقت آيات از دسته اين با دين تغيير دليل به مرگ .دارندمرتد اعدام .دين تغيير بر مجازات مذمت :سوم دستة

Page 225: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 224

كـريم قـرآن . اسـت بـوده مطـرح ديرباز از مرتد، شديد مجازات و دينداري در اجبار عنصر از استفاده .است كرده مذمت را دين تغيير بر مجازات تاريخي، ةصحن سه گزارش ضمن او قريتنـا مـن معـك آمنـوا الـذين و شـعيب يـا لنخرجنك قومه من استكبروا الذين الم قال :اول آية

اي: گفتنـد بودنـد ورزيده استكبار كه او قوم بزرگان) 88 اعراف( كارهين كنا لو او قال ملتنا في لتعودن مـا آئين به اينكه مگر كنيم مي بيرون شهرمان از را اند آورده ايمان تو همراه به كه را كساني و تو شعيب

باشيم؟ داشته كراهت اگر حتي: گفت. بازگرديد را تبعيـد يـا دادنـد، قـرار راهي دو سر بر را او عصر مؤمنان و) ع(نبي شعيب حضرت مستكبر، اشراف) ع(نبـي شعيب. بگرايند كفر به ايمان، از و كنند پيشه ارتداد و دهند، تغيير را خود دين اينكه يا بپذيرند ميسـر اجبـار و اكـراه بـا ايمـان و دين تغيير مگر دهيم؟ تغيير كراهت با را دينمان آيا كه دهد مي پاسخ تـوان نمي. است كريم قرآن مقبول) ع(شعيب منطق. برداريم دست دينمان از زور با توانيم نمي ما است؟ در. باشـد اجبـاري توانـد مـي حـق بـه باطل دين تغيير اما نيست، اجباري باطل به حق دين تغيير گفت عقيـده مطلـق در اجبار و اكراه نفي از خبر كريم قرآن كه دريافتيم »الدين في اكراه -« كريمة آية تحليل

كـردن دخيـل ديـن بقـاي در را كراهت اعدام، مجازات هم آن كردن مجازات رامرتد . است داده دين و .است تعارض در شريفه آية مفاد با و است هـذا إن لكـم آذن أن قبـل بـه آمنـتم فرعون قال هارون، و موسي رب العالمين برب آمنا قالوا :دوم آية ثم خف من أرجلكم و أيديكم ألقطعن تعلمون فسوف أهلها منها لتخرجوا المدينه في مكرتموه لمكر

پروردگار آوريم، ايمان جهانيان پروردگار به: گفتند] ساحران) [124 تا 121 اعراف( أجمعين -صلبنكم مكـري ايـن آورديـد؟ ايمـان او بـه دهم اجازه شما به اينكه از پيش آيا: گفت فرعون. هارون و موسي كـه دانسـت خواهيـد زودي به كنيد، آواره آن از را شهر اهل تا ايد انديشيده شهر در يكديگر با كه است .زد خواهم دار به را تان همه سپس بريد؛ خواهم همديگر، جهت خف در را پاهايتان و ها دست

را دينشـان و كـرده رهـا را كفـر آوردند، ايمان خداوند به) ع(الله كليم موسي معجزپ ديدن با ساحران ايشـان حضـرت از اجـازه از قبـل چگونـه كه شود مي آشفته فرعون. شدندمرتد عبارتي به دادند، تغيير و كـرده تبليـغ مـردم، آوارگـي بـراي اي توطئه را ساحران دين تغيير او. اند داده تغيير را دينشان يافراد

ديـن تغيير و ارتداد سزاي. آويختن دار به و پا و دست قطع: كند مي اعم را نمرتدي مجازات بفاصله منطـق ايـن قرآن. شود يم كشته دهد، تغيير را دينش كه هر فرعون ديار در است؛ اعدام فرعون آيين در ديگـر زبـان بـه و ديـن در اجبـار و اكـراه نفي مقابل در قرآن منطق. كند مي مذمت را آن و ندارد باور را

پيـامبر و قرآن مشي. است فرعون مردود شيوة به اقتدا كردن اعدام رامرتد . است مذهب و عقيده آزادي .است بوده مذهب و عقيده زاديآ بر مبتني و فرعوني شيوة اين خف دقيقا ائمه، و

Page 226: مجازات ارتداد

225 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

ايمان و دين در اجبار و اكراه نفي :اول دستة

يـؤمن و بالطاغوت يكفر فمن الغي من الرشد تبين قد الدين في اكراه - :اول آية روا اكـراه ديـن در( 1علـيم سميع واهللا لها انفصام - الوثقي ¨بالعرو استمسك فقد باهللا

طـاغوت بـه كه هركس پس ،است شده آشكار روشني به بيراهه از راه كه چرا ،نيست كـه اسـت زده دست استواري دستاويز به كه راستي به آورد، ايمان خدا به و ورزد كفر

).است دانا شنواي خداوند و ندارد گسستگي

اكراه و اجبار بر را ايمان امر خداوند اينكه نفي .است نهي و نفي متحمل فوق آية و ايمان كه چرا نكنيد، اجبار آوردن ايمان بر را كسي اينكه از نهي و نداده قرار فشار و

ديـن امـر در آزادي پذيرش مساوي ،آيه اين در اجبار رد .ندارد اعتباري ،اجباري كفر در آزادي و ديـن در شـدن وارد در آزادي :اسـت امـر دو در آزادي اش -زمه و است

األرض فـي يظهر أن أو دينكم يبدل أن أخاف إني ربه ليدع و موسي اقتل ذروني فرعون قال :سوم آية

! چـه بخوانـد را پروردگـارش او و بكشـم را موسـي تـا بگذاريد مرا گفت فرعون و) 26 غافر( الفساد .كند آشكار فساد و فتنه سرزمين اين در يا دهد تغيير را شما دين ترسم مي كنـد، مي تهديد را) ع(موسي او. دارد مرگ مجازات) ايمان به كفر از( مردم دين تبديل فرعون، آيين در

. كنـد ايجـاد فساد زمين در فرعون، زعم به و دهد تغيير را مردم دين خواهد مي كه چرا اعدام، به تهديد و اكراه به را آنان ندارد حق كسي. آزادند شاندين تغيير در مردم. شمارد مي مردود را فرعون منطق قرآن اعـدام مجازات تعيين. است آشكار گمراهي از رشد راه. بپذيرد را دين آن يا دين اين كه دارد وا اجبار .است مذهب و عقيده آزادي ائمه، و پيامبر و قرآن منطق. است فرعون روش از پيروي ارتداد، براي فراعنـه و مستكبران روش كريم قرآن كه يابيم درمي مشابه آيات و اتآي اين از :آيات سوم دستة نتيجة حيات در را مردم خدا، به ايمان دانستن حق عين در و كرده مذمت دين تغيير و ارتداد پديدة قبال در را ندي تغيير. داند مي آزاد عقيده، و دين انتخاب در ديگر زبان به و استمراري و ابتدايي كفر و ايمان در دنيا مجـازاتي مرتـد، اعـدام . اسـت مـذهب و عقيده آزادي -ينفك -زمة آن، از شدن خارج و شدن داخل و آيـات ايـن مفـاد بـا ائمـه و پيامبر به آن استناد و است كريم قرآن تقبيح مورد كه است فرعون روش به

دين تغيير جازاتم دربارة آيات اين كه است وارد اشكال اين آيات، از دسته اين دربارة. نيست سازگار .است ساكت باطل به حق دين تغيير دربارة اما است؛ حق دين به باطل،

.256 بقره،. 1

Page 227: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 226 آزادي نفـي يعني شوند، مرگ و خاص دين بين رمخي مردم اينكه .دين از شدن خارج

ورود از بعـد اما ؛كنند قبول را ديني باشند آزاد ،افراد اگر .دين امر در اكراه پذيرش و تـرس از و اجبار اكراه، با تنها دين در بقايشان نهند، وا را دين آن نباشند آزاد دين در

معرفـي حـق و رشد را وندخدا به ايمان كريم قرآن حال درعين .است ميسر ،مجازات را آدميـان بخواهد آنكه بي داند، مي آشكار و روشن بسيار را باطل و حق تمايز و كرده .كند مجبور حق دين به

دسـت به شريفه آية از كه اطقي دليل به را اكراه عدم و عقيده آزادي مجيد قرآن« كليـة از موضـوعا را اكراه و فشار هرگونه بلكه ؛نداده اختصاص اسم دين به آيد مي

اعـم منتفـي افكار و عقايد كلية از مورد خصوصيت الغاء مدنظرگرفتن با بلكه اديان، نـه دارد، بشـر ماهيـت بـا ذاتي و طبيعي ارتباط كه آزادي و حريت چنين ،است كرده احكـام از يكـ ي خـود ن،يـ د رشيپذ بر اجبار عدم« 1.»رفع قابل نه و است وضع قابل اسـت )ع(نـوح عتيشـر كـه آنهـا نيتـر يميقد يحت و عيشرا همة رد كه است ينيد

شـأن 2».اسـت دهيـ نگرد نسـخ و بوده يباق خود قوت به زين امروز به تا و شده عيتشر شـريفة آيـة سنت اهل مفسران برخي نظر برخف 3.است ارتداد مسئلة ،آيه اين نزول قيامـت قيـام تـا و 4اسـت نشده نسخ )73 التوبــإل( جهاد آيات به »الدين في اكراه -«

درنظرگــرفتن كــه نيســت ترديــدي .اســت اســمي تعــاليم در ديــن آزادي ســرلوحة و اسـم بـين كفـار مخيركـردن يا مرتد، براي بدا حبس و اعدام ازقبيل هايي مجازات .شريفه آية معارض و منافي و است دين در اكراه بارز مصاديق از ،مرگ

-76 ص ،1341 ،4 شـمارة ،تشـيع مكتب سالنامة. بشر حقوق اعمية و اسم يزدي، حائري مهدي. 167. .207 ص ،10 ج ،الميزان طباطبائي،. 2 .364و 363 ص 3 ج ،البيان مجمع طبرسي،. 3 .309تا 307 ،القرآن تفسير في البيان ،خوئي محقق. 4

Page 228: مجازات ارتداد

227 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

حتـي الناس تكره فأنتأ جميعا كلهم ا-رض في من نآلم ربك شاء ولو :دوم آية پس آورند، مي ايمان زمين اهل تمامي خواست مي پروردگارت اگر و( 1مؤمنين يكونوا )شوند؟ مؤمن اينكه تا داري وامي اكراه به را مردم ]پيامبر اي[ تو آيا

ايمان رب تكويني ارادة خداوند اما ؛است حق ،آخرت و خدا به آوردن ايمان بااينكه بـر عقـاب و ثواب و شد مي منتفي مردم اختيار صورت دراين !چه است، نكرده آدميان آن مختارانـه و آزادانه انسان كه دارد ارزش زماني ايمان و دين .بود عبث ايمان و كفر بـر و شـد مـي نگـران افـراد برخـي نيـاوردن ايمان از )ص(پيامبر كه آنگاه .برگزيند را

تـو خـداي وقتـي كـه شد مي متذكر او به خداوند ورزيد، مي راصرا شدنشان مسلمان اسـتفهام سـبيل بـر پسـندي؟ مـي چگونـه تـو است نپسنديده را دين و ايمان بر اكراه

اسـت واضح پاسخ و بياورند؟ ايمان كه كني مي مجبور را مردم تو آيا پرسد مي انكاري چگونـه ،نيسـت روا شدن مسلمان و آوردن ايمان بر اجبار و اكراه اگر .است منفي كه و آوردن ايمـان باشـد؟ روا ايمـان ابقـاي در فشـار و ماندن مسلمان در اجبار و اكراه

مجبـور حـق ايـن بـر را كسي نداده اجازه خداوند همه بااين است، حق شدن مسلمان و مانـدن مـؤمن هكـذا كـرد؟ مخيـر اعدام و اسم بين را افراد توان مي چگونه كنيم، درنظرگـرفتن بـا مجـازيم آيـا .اسـت حـق نشـدن مرتد و كفر به يمانا نكردن تبديل

مجبـور ايمـان و اسـم در بقـاي بـر را افراد ،اعدام و ابد حبس ازقبيل هايي مجازات كنيم؟

عنـده مـن رحمـإل آتـاني و ربي من إلبين علي كنت نإ رأيتمأ قوم يا قال :سوم آية اگـر كه بينديشيد قوم اي :گفت ]نوح[( 2كارهون لها نتمأ و انلزمكموها عليكم فعميت من به رحمتي خويش سوي از و باشم داشته آشكاري حجت پروردگارم سوي از من

كـه درحـالي توانيم مي آيا پس باشد، مانده پنهان شما از ]حقيقت اين[ و باشد بخشيده

.99 يونس،. 1 .28 هود،. 2

Page 229: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 228 مپيـا كـه آنگـاه )ع(پيامبر نوح )كنيم؟ ملزم آن به را شما داريد، مي ناخوش را آن شما را او و شـد مواجـه خـويش عصـر مـردم انكـار با كرد، عرضه مردم بر را خود الهي

او بسـا چه كه كند مي دعوت انديشه به را آنان قومش با احتجاج در او .كردند تكذيب مانـده مخفـي مـردم ديـد از حجـت اين و باشد داشته حجت پروردگارش جانب از

ملـزم را ها آن كنند مي كراهت ابراز حق از مردم كه درحالي است مجاز پيامبر آيا .باشد اي اجـازه چنين پيامبر كه است واضح يعني است انكاري استفهام كند؟ حق پذيرش به

و كراهت به را مردم مجازند پيامبران پيروان آيا ندارد اي اجازه چنين پيامبر اگر .ندارد وا اسـم و ايمـان در يبقـا بـر مجازات به تهديد و فشار با يا دارند وا اسم به زور

دارند؟

:اول دستة آيات نتيجة

نبايـد و تـوان نمي كه گرفت نتيجه را قرآني آمرة قاعدة اين توان مي آيه سه اين از و اكـراه نفـي جـز چيـزي مذهب آزادي .كرد مجبور و مكره ايمان و دين به را كسي جـز معنـايي مرتد بودن مهدورالدم و قتل وجوب روايات .نيست حوزه اين در اجبار .است قرآن اكراه نفي آيات با آشكار مخالفت در و ندارد دين در بقاي در اكراه

دنيا در ضاللت و هدايت اختيار در آزادي :دوم دستة

عتـدنا أ نـا إ فليكفـر شـاء ومـن فليـؤمن شـاء فمن ربكم من الحق قل و :اول آية خواهد مي كه هر پس ،است تانپروردگار جانب از حق بگو پيامبر، اي( 1نارا للظالمين .)ايـم كـرده مهيـا آتشي ستمكاران براي ما شود، كافر خواهد مي كه هر و بياورد ايمان اعـم صـراحت بـه كـريم قـرآن همـه بااين ،نيست ترديدي اسم حقانيت در بااينكه .شـود كـافر و نپذيرد خواهد مي هركه و آورد ايمان و بپذيرد خواهد مي كه هر كند مي دنيـا يعنـي ،ابـت دار در آيا اما .است كرده گوشزد را كفر اخروي جزاي تنها اوندخد

.29 كهف،. 1

Page 230: مجازات ارتداد

229 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

هركـه ديگـر بـود چنـين اگـر شود؟ مجازات دينش و عقيده خاطر به كسي است قرار آزادي مبنـاي آيـه ايـن در خداونـد .نداشـت معني خواهد كفر هركه و خواهد ايمان حـق مؤمنان و دهد مي تذكر آخرت در را نادرست انتخاب سزاي و دنيا در را مذهب دينـدار در تهديـد و اجبـار و خشـونت منطق به و فرونهند را الهي متين منطق ندارند آشـكار تعـارض درمرتد اعدام وجوب با »فليكفر شاء ومن« .آورند رو ديگران كردن .است

يهتـدي نمـا إف اهتـدي فمـن ربكم من الحق جاءكم قد الناس يهاأ يا قل :دوم آية جانب از حق ،مردم اي بگو( 1بوكيل عليكم ناأ ما و عليها يضل نماإف ضل من و لنفسه

و باشـد شده راهياب خويش سود به همانا شود راهياب كه هر پس آمد، پروردگارتان شـما نگهبـان مـن و اسـت رفتـه بيراهـه خـويش زيان به همانا رود، بيراهه به هركس .شـمارد نمي يكسان كفر با را اسم و بيراهه با ار راه قرآن كه نيست ترديدي ).نيستم دنيـا در اينكـه -ا و پـاداش شايستة و است هنر برگزيند را راه آزادانه انسان اينكه اما

بـه دنباشـ مجبـور همگـان و شـده داده قرار )راست راه( راه يك تنها آدميان فراروي آزمـايش بـه نيـازي چه يگرد دهند، مي دست از را خود زندگي -ا و بروند راه همان ميسـر دنيـا در مذهب آزادي با جز معاد اصيل اصل اخروي؟ عقاب و ثواب و دنيوي بـا تعارض در كردن مجازات نادرست عقيدة يا اسم از خروج دليل به را افراد .نيست .است شريفه آية اين

نماإف لض ومن فلنفسه اهتدي فمن بالحق للناس الكتاب عليك نزلناأ ناإ :سوم آية برتـو مـردم بـراي حـق بـه را ]قـرآن [ كتـاب مـا 2بوكيل عليهم نتأ ما و عليها يضل

و اسـت شـده راهيـاب خـويش سود به همانا شود راهياب كه هركس پس ،فرستاديم ).نيسـتي آنان نگهبان تو و است رفته بيراهه خويش زيان به همانا رود، مي بيراه هركس

.108 يونس،. 1

.41 زمر،. 2

Page 231: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 230 يـا كنند تبعيت را حق آزادند دنيا اين در مردم اما ،است نمايانده مردم به را حق قرآن كـه كـاري نيسـتيم مجاز ما .است ارزيابي و پاداش سراي آخرت و نهند زيرپا را حق در را مـردم رسـولش و خـدا .داريـم روا مـردم بـه اسـت نپسنديده پيامبرش بر خدا

و راحـت سـراي آخرت .دادند تذكر آنها به را حق البته و گذاشتند آزاد ،دين پذيرش را افـراد ومرتـد مجـازات .پذيرفتنـد را حق ،بااختيار و آزادانه كه است آنان سعادت

بـا صريح تعارض در ،اعدام و اسم از خروج بين تخيير و داشتن نگاه دين در زور به .است شريفه آية اين مفاد

امرت و ءشي كل له و حرمها الذي ¨البلد هذه رب عبدأ نأ امرت نماإ :چهارم آية ضـل مـن و لنفسـه يهتدي نماإف اهتدي فمن القرآن تلواأ نأ و المسلمين من كونأ نأ

عما بغافل ربك ما و فتعرفونها آياته سيريكم الحمدلله قل و المنذرين من ناأ نماإ فقل داده قـرار ]امـن [ حرم را آن كه را شهر اين پروردگار كه ام يافته فرمان همانا( 1تعملون قـرآن اينكـه و باشم مسلمانان از كه ام يافته فرمان و اوراست چيز همه و مبپرست است

بيـراه هـركس و است يافته راه خويش سود به همانا شود راهياب هركس پس بخوانم، آيـات زودي بـه را خداونـد سـپاس بگـو و دهندگانم هشدار از فقط من كه بگو رود

كنيـد مـي آنچـه از پروردگـارت و يدبشناسـ را آنها آنگاه و بنماياند شما به را خويش و دهـد مـي انـذار باطـل عقايـد و اديـان عاقبت از را مردم )ص(پيامبر ).نيست غافل آنـان بـه را درسـت عقيـدة و ديـن كنـد، مـي تـوت قـرآن آنـان بر دارد، مي برحذر در و ديـده زيـان خود نپذيرفت آنكه و سعادتش به خوشا ،پذيرفت هركه نماياند، مي

همـة و اسـت بصـير نـاظري خداوند .ديد خواهد را ناپسندش انتخاب جةنتي آخرت تعارض در كردن مجازات اعدام با را دين از خروج .دارد نظر زير دقت به را ها انتخاب

بكشيم، بهص به ار گمراهي هر بود قرار اگر .است شريفه آية اين در ضال به انذار با

.93تا 91 نمل،. 1

Page 232: مجازات ارتداد

231 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

ديگران است، نداده اي اجازه چنين وي به داوندخ .بود اولي و احق ،امر اين در پيامبر .هست نيز آيه اين با صريح تعارض درمرتد اعدام .دارند خود جاي كه

:آيات دوم دستة نتيجة

هـدايت در دنيوي آزادي بر تأكيد با ،گذشت آن از اي نمونه كه آيات از دسته اين وضـع بـا مـذهب و عقيـده آزادي .اسـت مـذهب و عقيده آزادي مباني از ضلت و

براي اعدام مجازات وضع ويژه هب ديني و اعتقادي امور دليل به دنيوي مجازات هرگونه و عليهـا يضـل نماإف ضل من فليكفر، شاء من« .است كامل تعارض در دين از خروج

دنيـوي مجـازات نفـي بـا »المنـذرين مـن ناأ نماإ فقل ضل من و بوكيل، عليكم ناأ ماشده كافر گمراه و دارد، زمت و اصـلي كـافر از اعـم گمراهـان مجـازات بنابر اگر -ا

يـا مـرگ و ايمان بر بقاي بين را افراد اگر .بود خواهند لغو آيات اين ،باشد غيراصلي ؟»فليكفر شاء فمن« يمبگوي توانيم مي چگونه آنگاه نيمك مخير شاقه اعمال با بدا حبس نمـا إف ضـل مـن « يميبگو توانيم مي باشدرتد م گمراهان دنيوي مجازات عدم بنابر اگر خواهـد لغو اي آيه چنينمرتد اعدام مجازات با اما ،»بوكيل عليكم ناأ ما و عليها يضل در اليم عذاب آخرت در و نباشد مجازاتي دنيا اين در كه دهد مي معنا وقتي انذار .بود

ـ وكالت نفي همانند انذار ،اعدام مجازات با .باشد انتظار روايـات .شـود مـي معنـي يب آيـات محكمـات از دسته اين با مخالفت در وي بودن مهدورالدم يامرتد قتل وجوب يابتـداي ضلت و كفر در اختصاصي هيچ آيات اين كه است واضح .است كريم قرآن .شوند مي شامل يكسان را غيراصلي و اصلي كافر و ندارند

حق بر اجبار نه حق ابالغ پيامبر، وظيفة :سوم دستة

دقـت بـه مـردم ديـن بـا ارتباط در )ص(پيامبر رفيع جايگاه و شأن كريم قرآن در اجبار حق او .است راهنمايي و ارشاد ،ابغ آوري، پيام ،پيامبر وظيفة .است شده تعيين :ندارد را حق دين پذيرش در مردم اكراه و

Page 233: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 232 تـو همانـا كه بده رتذك پس( 1بمصيطر عليهم لست مذكر أنت نماإ فذكر :اول آية

حـق او ،اسـت دين پيام ابغ ،پيامبر وظيفة )نداري سيطره آنان بر تو و اي تذكردهنده منـد بهـره حق فراوان مزاياي از و پذيرد مي ،خواست هركه .شود مي متذكر مردم به را متحمـل را رفـتن بيراهـه فراوان هاي زيان البته و پذيرد نمي ،نخواست هركه و شود مي .آزمـايش سـراي دنيـا و است قيامت در كامل طور به ،باطل و حق آثار تجلي .ودش مي

وادارشـان مانـدن ايمـان بـر يا آوردن ايمان به تا ندارد اجباري و سلطه مردم بر پيامبر در را مـردم آزادي دارنـد حـق پيـامبر پيروان آيا ،ندارد اي اجازه چنين پيامبر اگر .كند

كنند؟ سلب مذهب

يخـاف مـن بـالقرآن فـذكر بجبار عليهم أنت ما و يقولون بما علمأ حنن :دوم آية از كـه هـركس پـس نيستي زورگو آنان بر تو و تريم آگاه گويند مي آنچه به ما( 2وعيد ).بده پند قرآن به ترسد مي من عذاب وعدة

شـاء من -إ جرأ من عليه سئلكمأ ما قل نذيرا و مبشرا -إ رسلناكأ ما و :سوم آية بـه كفـي و بحمـده سـبح و -يموت الذي الحي علي توكل و سبي ربه ليإ يتخذ نأ

بـراي بگـو ،نفرستاديم هشداردهنده و ندهرسان مژده جز را تو ما( 3خبيرا عباده بذنوب راهـي پروردگـارش سـوي بـه كه بخواهد كسي اينكه مگر طلبم نمي مزدي شما از آن بگـوي تسبيح را او شاكرانه و كن توكل ميرد نمي كه اي زنده ]خداوند[ بر و كند پيشه ).است آگاه بس بندگانش گناهان به او و

.22 تا 21 غاشيه،. 1 .45 ق،. 2 .58 تا 56 فرقان،. 3

Page 234: مجازات ارتداد

233 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

ا إف نتوفينك او نعدهم الذي بعض نرينك ما نإ و :چهارم آية غ عليـك نمـو الـب را تـو جان يا ،بنمايانيم تو به ايم داده وعده آنان به آنچه از بخشي اگر( 1الحساب علينا ).ماست بر حسابرسي و تو بر رساني پيام كه نيست اين جز بگيريم، ]آن از پيش[

پيامبر بر( 2تكتمون ما و تبدون ما يعلم واهللا البغ -إ الرسول علي ما و :پنجم آية پنهـان آنچـه و كنيـد مـي آشـكار را آنچـه دانـد مـي خداونـد و نيست رساني پيام جز ).يدنماي مي

:سوم دستة آيات نتيجة

سـورة آخـرين در حتـي مدني، سور در هم است، مكي سور در هم مضمون اين ديـن درقبـال اسـت اسـم عـالم انسـان اولين كه پيامبر اگر .)ص(پيامبر بر شده نازل

،مـردم ديـن با ارتباط در مجازند ديگران آيا ندارد، انذار و بشارت جز شأني ،ديگران اگر كنند؟ سلب را عقيده و دين در مردم آزادي و برگزيدند انذار و تشويق جز شأني

باشـد، پيـامبر كـار ،طريـق ارائة و ابغ و خداوند كار ،آدميان دين ارزيابي و محاسبه ،كشـانيدن دنيـا صحن به را اخروي پاداش و عقاب و مردم دين و عقيده آزادي سلب نشـده مرتكـب پيامبرش و نپسنديده انسان بر خدا كه كاري ؛است كردن خدايي نوعي با مستقيم تعارض در ،مرتد براي اعدام حكم ويژه هب ،دين تغيير دليل به مجازات .است .است كريم قرآن محكم آيات دسته اين

تنهـا و باشـد نداشته مردم بر اي سيطره و باشد دهنده تذكر فقط پيامبر اينكه -زمة خداونـد عهـدة بـه حسابرسي و او عهدة به پيام ابغ باشد، رسان مژده و دهنده هشدار در بقـاي بـين فرد اينكه نه باشد، اختياري دين در خروج و ورود كه است اين ،باشد شود مي خارج اسم از كه كسي انتظار در مرگ مجازات اگر .باشد مخير مرگ و دين كـه همچنان ؛بود خواهد معني بي ،است دهنده تذكر فقط )ص(پيامبر اينكه ديگر باشد،

.40 رعد،. 1 .99 مائده،. 2

Page 235: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 234 ،اسـت كننـده ابـغ و دهنـده انذار فقط )ص(امبرپي اينكهمرتد براي اعدام مجازات با چـه ديگـر رسـيدن، دنيـا در رامرتـد حسـاب يعني اعدام حكم .بود خواهد معني بي

ماند؟ مي )خدا( ما عهدة به حساب و تو عهدة به ابغ براي معنايي

اجـراي امكـان ديگر ،آيات از دسته اين به استد-ل صحت برفرض كه نشود گفته شرعي حدود برخي ،پيامبر آنكه حال بود، نخواهد )ص(پيامبر جانب از مجازاتي هيچ مرتكـب و دزد مجـازات :شـود مـي گفتـه پاسخ در .است كرده مي اجرا الهي امر به را

در اجتمـاعي نظـم -زمـة ،آن ماننـد و عمومي امنيت زنندة برهم و عفت منافي اعمال مجـازات امـا ندارد، آن امثال و نذارا و الهي پيام ابغ با مخالفتي و است جوامع همة بـا را افـراد ،پيـامبر باشـد قـرار اگـر .است يادشده موازين برخف دقيقا ،دين تغيير

حـال ؛شوند مي لغو دسته اين آيات كلية ،كند مجبور اسم در بقاي بر اعدام مجازات مجـازات كـه چـرا .انجامد نمي فاسدي تالي چنين به اجتماعي جرائم بر مجازات نكهآ

كليـة بـا مخالفـت در دقيقـا و اسـت متفاوت ديگر هاي مجازات كلية با ،مرتد دنيوي .فتأمل .باشد مي آيات از دسته اين كليدي مفاهيم

مرتد دنيوي مجازات عدم :چهارم دستة

،خـود متـين منطق بنابر اما ،دانسته مذموم را كفر به ايمان تغيير اگرچه كريم قرآن حبس و اعدام ازقبيل دنيوي مجازات هيچ و داده خبر آنها اخروي وءس عاقبت از تنها .است نكرده تجويز ارتداد بر را بدا

تطاعوا إن مكنيد عن مكردوي يحت مكقاتلوني زالوني ولا :اول آية ن اسـ مـي و درتـد كوأولــئ والـĤخر¨ ايالدن يف أعمالهم بطتح كفأولـئ افرك وهو متيف نهيد عن مكمن

ابحالنار أص مه ايفون هدبتواننـد اگـر تـا جنگند، مي شما با پيوسته مشركان، و( 1خال تمام بميرد، كفر حال در و برگردد آيينش از كه كسي ولي برگردانند؛ آيينتان از را شما

.217 بقره،. 1

Page 236: مجازات ارتداد

235 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

و دوزخنـد؛ اهـل آنـان و رود؛ مـي بربـاد آخـرت، و دنيـا در او، ]گذشتة[ نيك اعمال مـاه در جنگ دربارة اول بخش .دارد بخش دو شريفه آية ).بود خواهند آن در هميشه .استمرتد دربارة دوم بخش .است آن ساكنان اخراج و مسجدالحرام هتك و حرام

:است زير قرار به بخش اين نكات

بـا جنـگ از اسـم صـدر مشـركان و نكـافرا غـرض دوم بخـش صدر در .يك موضـوع ارتـداد بنـابراين .اسـت شـده دانسته دينشان از ايشان كردن خارج ،مسلمانان ،معنـا ايـن مؤيد .دارد تنگاتنگ ارتباط مسلمانان با جنگيدن با ارتباط در آيه اين بحث و ئـك اول( .اسـت شده اشاره آن به آيه اين در جمع ضماير با كه است گروهي ارتداد ).مرتد حكم بيان در جمع ضمير

اسـت طبيعـي مرگ در »فيمت« واژة ظهور است، دادهمرتد مرگ از خبر ،آيه .دو يرتـدد مـن « :فرمـود مي )شود اعدام( شود كشتهمرتد بود قرار اگر قتل، و اعدام در نه

كـه آيـد مـي دسـت بـه »كافر هو و فيمت« عبارت از »فيصلب او فيقتل دينه عن منكم بـراي بنـابراين، .بميرد ايمان حال در و برگردد و شود پشيمان ارتداد از داشت كانام

ـ كنـد پيـدا را آيـه در مـذكور هاي مجازات استحقاق ،فرد اينكه كـافي ،ارتـداد رفص د-لـت آيـه ،ايـن بـر عـوه .است -زم نيز مرگ زمان تا ارتداد بر بقاي بلكه نيست؛ تنهـا نـه و شـود مي پذيرفته او توبة كند توبه مرگ از پيش مرتدي اگر اينكه بر كند مي

مجـازات كـه شد نخواهد حبط او عمل تنها نه و بود نخواهد دنيوي مجازات مشمول .كند پيدا توبه توفيق اينكه شرط به البته داشت، نخواهد نيز اخروي

آخـرت و دنيـا درمرتـد اعمال حبط آيه، در شده بيني پيش مجازات نخستين .سه و طيبـه حيات ،كفر اختيار بامرتد .است ثيرأت از آن سقوط و عمل بطن ،حبط .است از اعمـالش و شـود مي ضيق و ضنك معيشت شا زندگي داده، دست از را ايماني نور در ثرؤمـ او دنيـوي عمـل كـه منؤمـ بـرخف شـوند، مـي ساقط او سعادت در ثيرأت

انتخـاب بـا او .ميـرد مـي ايمـانش نهمچومرتد اعمال ،كفر اختيار با .است سعادتش

Page 237: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 236آن لـوازم و حـبط دربـارة .اسـت برگزيده را شقاوت ،سعادت جاي هب ،خود نادرست .شد خواهد بحث ،آيات از دسته همين انتهاي در مستق

سزاي ،عذاب در خلود .است دوزخ عذاب در خلود ،مرتد مجازات دومين .چهار .است داده ترجيح ايمان بر را كفرمرتد و است كافران

.هستند اخروي امور همگي ها مجازات اين

ا اللـه يهدي فيك :دوم آية مـفـروا ك قو د عـيإ ب همان وا مـشـهدول أن و ق الرسـ حـ مهاءجو يالبنات اللـهي لا وديه مالقو منيالظال كأولـئ مزاؤهل أن جيعنــإل هملع اللــه لائالمالناس ــإلكوو عمنيأج دنيخال ايفي لا هخفف منهع ذابلا العو م إلـا نظـرون ي هـ وا نيالذن تابم دعب وا كذللحأصفإن و اللـه غفور حيرإن م فرواك نيالذ د عـيإ ب همان مـ وا ثماددل لن فراك ازتقب متهبتو أولـئكو مرا تـي جمعي خداونـد چگونـه ( 1الضالون ه

روشـن هاي نشانه آمدن و رسول حقانيت به گواهي و ايمان از بعد كه كند مي هدايت آنهـا، كيفر !كرد نخواهد هدايت را ستمكاران جمعيت خدا، و !شدند؟ كافر آنها، براي در همـواره .آنهاست بر همگي مردم و فرشتگان و خداوند ]طرد و[ لعن كه است اين داده مهلـت آنها به و يابد؛ نمي تخفيف مجازاتشان مانند؛ مي ]نفرين و طرد و[ لعن اين جبـران مقـام در و[ نماينـد؛ اصـح و كنند توبه ،آن از پس كه كساني مگر ؛شود نمي

و آمرزنـده خداونـد، زيـرا ]شـد؛ خواهـد پذيرفته آنها توبة كه برآيند، گذشته گناهان و[ افزودنـد، ]خود[ كفر بر سپس و شدند كافر ايمان از پس كه كساني .است بخشنده

مرگ آستانة در يا ناچاري روي از كه[ آنان، توبة گاه هيچ ]ورزيدند، اصرار راه اين در را خـدا راه هم كه چرا[ اند ]واقعي[ مراهانگ آنها و شود؛ نمي قبول ]گيرد، مي صورت

).]!را توبه راه هم و اند، كرده گم

:است شده بيان مرحله سه طيمرتد احكام ،آيات اين در

.90تا 86 عمران، آل. 1

Page 238: مجازات ارتداد

237 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

واقع زير هاي مجازات مشمول ننمايد اصح را خود و نكند توبه كه مرتدي .الف ابـدي لعنـت لمشـمو .دو ؛شود نمي الهي هدايت مشمول و است ظالم .يك :شود مي

به و شود نمي اخروي مجازات تخفيف مشمول .سه ؛است مردم و فرشتگان و خداوند .شود نمي داده نيز مهلت وي

مهربـان و بخشـاينده ،خداونـد ؛نمايد اصح را خود و كرده توبه كه مرتدي .ب .شود نمي فوق گانة سه هاي مجازات و آثار مشمول و است

و توبـه توفيـق او- ،بيافزايـد خـود كفـر بر ،اصح و توبه جاي هب كه مرتدي .ج .است واقعي گمراه كسي چنين ثانيا ؛كند نمي پيدا اصح

:نتيجه

.كرد نمي پيدا كفر ازدياد و اصح و توبه امكان ؛بود قتل ،مرتد مجازات اگر ،اوإل

.است نشده تجويز قتل مجازات هم كفر در انغمار از پسمرتد براي ،ثانيا

مشاهدة و حق كامل وضوح از بعد دين از خروج ،آيات اين موضوع ارتداد ،ثالثا .تحقيق و علمي دين تغيير نه ،عنادي و عملي ارتداد يعني است؛ بينات

پذيرفتـه نباشـد احتضـار مـرض در و ناچاري سر از كه مادامي ،مرتد توبة ،رابعا .كند مي سلب را توبه توفيق ،فرك ازدياد .كند پيدا توبه توفيق كه شرطي به است،

مجـازات ،اسـتمراري و يابتـداي از اعـم ارتدادي هيچ براي ،آيات اين در ،خامسا .است نشده تجويز ،بدا حبس و اعدام ازقبيل دنيوي

و خـدا لعـن مشـمول الهـي، هـدايت از محروميـت ،ارتـداد دنيـوي آثار ،سادسا .است ارتداد تكرار تدرصور توبه توفيق عدم و شدن مردم و فرشتگان

شـخص نـه اسـت مرتـد قوم از بحث ،بقره سورة آية همانند آيات اين در ،سابعا .است توجه قابل آيات اين سراسر در جمع ضمير مرتد،

Page 239: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 238 اللــه نكي لم فراك ازدادوا ثم فرواك ثم آمنوا ثم فرواك ثم آمنوا نيالذ إن :سوم آية

ريلغف ملا لهو يلديهمب هيسهـم بـاز شـدند، كـافر سـپس آوردند، ايمان كه كساني( 1 را آنهـا هرگـز خـدا افزودند، خود كفر بر سپس شدند، كافر ديگربار و آوردند، ايمان

90 آيـة تبيـين آيه اين ).كرد نخواهد هدايت ]راست[ راه به را آنها و بخشيد، نخواهد كفـر در منغمر و شده خارج دين از دوبار ،آيه بحث موردمرتد .است مرانع آل سورة ؛الهـي بخشش از محروميت اول، :است شده بيني پيش وي براي مجازات دو .شود مي پرداخته جمع صورت بهمرتد احكام به نيز آيه اين در .الهي هدايت از محروميت دوم، كفـر ازديـاد و دوبـاره ارتـداد امكـان ،رسـد ب قتـل بهمرتد بود قرار اگر .مفرد نه شده خبـري بـد ا حـبس و اعـدام ازقبيلمرتد دنيوي مجازات از نيز آيه اين در .يافت نمي .نيست

ر من الĤخر¨ يف وهو عمله حبط فقد مانيبالإ فركي ومن :چهارم آية و( 2نيالخاسـ سراي در و گردد؛ مي تباه او اعمال بياورد، ايمان آن به بايد را آنچه كند انكار كه كسي شـده مترتـب ايمـان از بعد كفر بر اثر دو ،آيه اين در ).بود خواهد زيانكاران از ديگر، ايـن بـر قرينـه تواند مي آيه ذيل اگرچه .اخروي خسارت دوم، ؛عمل حبط اول :است آخـرت و دنيـا شامل تواند مي آن اطق اما است، آخرت در نيز اعمال حبط كه باشد .نيست خبري ،قتل مجازات از نيز آيه اين در .بقره سورة 217 آية همانند شود

ن مكمن رتدي من آمنوا نيالذ هايأ اي :پنجم آية عـ يد ه نـ فو ـ فسـ بقـوم اللــه يأتي ولـا اللـه ليسب يف جاهدوني نيافركال يعل أعز¨ نيالمؤمن يعل أذلــإل حبونهيو حبهميـإل خافوني مـم لولائ فضل كذل ي اللـهيؤتن هي مشاء اللـهو عاسو ليعكـه كساني اي( 3م

؛]رسـاند نمـي زيـاني خـدا بـه [ بازگردد، خود آيين از شما، از هركس !ايد آورده ايمان

.137 ،نساء. 1

.5 مائده،. 2 .54 مائده،. 3

Page 240: مجازات ارتداد

239 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

دارنـد، دوسـت را او ]نيـز [ آنان و دارد دوست را آنها كه آورد مي را تيجمعي خداوند خـدا راه در آنهـا نيرومندنـد؛ و سرسـخت كـافران دربرابر و متواضع، مؤمنان دربرابر بـه كه خداست فضل اين، .ندارند هراسي ممتگري هيچ سرزنش از و كنند، مي جهاد ).داناسـت خداونـد و وسيع، خدا ]فضل[ و دهد؛ يم ]ببيند شايسته و[ بخواهد هركس

ـ ،مجاهد منانؤم از گروهي جانشيني به خداوند ارادة از فقط آيه اين در اهـل جـاي هب مجـازات بـا-ترين .اسـت نشده اي اشارهمرتد مجازات به مطلقا و شده بحث ،ارتداد را حقيقـت نايـ ادراك تـوان اگـر ،نيسـتند خداونـد محبوب آنان كه است اين ايشان .باشند داشته

ـإلك قالوا ولقد قالوا ما باللـه حلفوني :ششم آية مـفـر كال ل فـروا كو د عـب هملام إسـ ن ورسوله اللـه أغناهم أن إلا نقموا وما نالواي لم بما وهموا مـ هوا ي فـإن فضـل ـ توبـ كي

من الأرض يف لهم وما والĤخر¨ ايالدن يف مايأل عذابا اللـه عذبهمي تولواي وإن لهم رايخللا يوو نادرسـت سـخنان پيـامبر، غيـاب در[ كـه خورنـد مي سوگند خدا به( 1رينص[

كـافر آوردنشـان، اسـم از پـس و اند؛ گفته كفرآميز سخنان قطعا كه درحالي اند؛ نگفته انتقام اين از فقط آنها .نرسيدند آن به كه گرفتند، ]خطرناكي كار به[ تصميم و اند؛ شده بـا [ !سـاختند نيـاز بـي خود، ]كرم و[ فضل به را آنان رسولش، و خداوند كه گيرند مي در را آنهـا خداونـد گردانند، روي اگر و است؛ بهتر آنها براي كنند، توبه اگر ]حال اين و ولـي نـه زمـين، سراسـر در و داد؛ خواهد كيفر دردناكي مجازات به آخرت، و دنيا

كفـر اظهـار كـه منافقـاني .است خارجيه قضية به ناظر آيه )!ياوري نه و دارند، حامي همـه بـااين ،)البيـان مجمع( بودند كرده پيامبر ترور به اقدام تبوك غزوة از قبل و كرده ادعـاي بـه لعـب و اسـتهزاء بـه اقـدام براي و است بوده مفتوح آنها روي هب هتوب باب

اين توبه عدم درصورت .نشدند اعدام به محكوم ارتداد نيز و ترور به اقدام يا خودشان در الـيم عذاب اول، :است شده بار پيامبر به ايشان سوءقصد و ارتداد مجموعة بر آثار

.74 توبه،. 1

Page 241: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 240 مفـاد صورت هر در .زمين در الهي نصرت و يتو- از محروميت دوم، ؛آخرت و دنيا حقيقيـه قضـية آن مفـاد ،او- :دليـل دو بـه نيست ارتداد مطلق به تعميم قابل آيه اين

در متعـدد قـرائن واسطة هب است، تبوك جنگ از بعد خارجيه قضية از حاكي و نيست هم را سوءقصدي ،ادارتد و ايمان از بعد كفر بر عوه ،بحث مورد افراد ،ثانيا .آيه متن

و ارتـداد ؤلفةم دو مجموعة بر آيه ذيل آثار و )ينالوا لم بما هموا( بودند شده مرتكب اينكـه بـر دال تـاريخي گـزارش هـيچ ضمنا .تنهايي به ارتداد بر نه ،شده بار اقدام اين .نيست دست در باشد كشته را آنان يا جنگيده افراد اين با )ص(پيامبر

ان يبالإ مطمئن وقلبه رهكأ من إلا مانهيإ بعد من باللـه فرك من :هفتم آية ـ مـ نكولـ از بعـد كـه كساني( 1ميعظ عذاب ولهم اللـه من غضب هميفعل صدرا فركبال شرح من و آرام قلبشـان كـه درحـالي انـد شده واقع فشار تحت كه آنها جز هب( شوند كافر ايمان بـر خدا غضب اند، گشوده كفر پذيرش براي را خود سينة كه آنها آري، )است باايمان :كنـد مـي اشـاره نكتـه دو به شريفه آية اين )!انتظارشان در عظيمي عذاب و آنهاست؛ و اسـت ردف قلبي ايمان ،مك اينجا در .اجبار و اكراه به كفر كلمة راندن زبان بر اول،ايمان از بعد اختياري كفر دوم، .ندارد اثري ،قلبي اطمينان كنار در زباني اكراهي ارتداد

عظيم عذاب مشمول دوم، ؛شدن واقع خداوند مغضوب اول، :دارد اثر دو شدنمرتد و نيـز و 109 آيـة در افراد اين توصيف دنبالة در اخروي خسران قرينة به .شدن اخروي از نيـز آيـه ايـن در .دارد اخـروي در ظهـور عـذاب دنيوي، عذاب در ريحتص به نياز

.نيست خبري دنيوي مجازات

سول طانيالش يالهد لهم نيتب ما بعد من أدبارهم يعل ارتدوا نيالذ إن :هشتم آيةمل لهأميو مله كذل مل قالوا بأنهلواك نيذا رهنزل م اللـه نط يسـكعـ م ض يف عـر بالـأم

اللـهي ولمع مهراريكف إسإذا ف مفتهتو لائوني ــإلكالمضرب مهوه جـو مهار بـأدـ و كذل

.106 نحل،. 1

Page 242: مجازات ارتداد

241 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

موا بأنهعا اتبخط مأس اللـه وا كو رهـ انهط رضـوبفـأح ماله مـاز بعـد كـه كسـاني ( 1أع در را زشتشـان اعمـال شـيطان كردنـد، حـق بـه پشت آنها، براي هدايت شدن روشن اسـت آن خـاطر هب اين !است فريفته طو-ني آرزوهاي با را آنان و داده زينت نظرشان

امـور از يبعضـ در ما« :گفتند داشتند كراهت را الهي وحي نزول كه كساني به آنان كه بـر ]مـرگ [ فرشـتگان كه هنگامي بود خواهد چگونه آنها كنيم؟حال مي پيروي شما از

از آنهـا كه است آن خاطر هب اين !گيرند؟ مي را جانشان و زنند مي آنان پشت و صورت ،اوسـت خشـنودي موجب را آنچه و كردند، پيروي آورد مي خشم به را خداوند آنچه

خداونـد كـه درحـالي »!كـرد نـابود را اعمالشـان ]داونـد خ[ رو ازايـن داشتند؛ كراهت صـيغة .اسـت خارجيـه قضية به ناظر ،آن ذيل قرينة به آيه ).داند مي را آنان پنهانكاري

ارتـداد نيـز ارتـداد ايـن .اسـت توجه قابل اسم دشمنان بامرتد افراد ارتباط و جمع مـا بعـد مـن « قرينـة به علمي و يتحقيق صورت هب دين تغيير نه است عنادي و عملي معرفـي شـيطان فريب و تسويل ارتدادي چنين هرحال به .آيه ذيل و »الهدي لهم تبينـ دنيوي كيفر از نشاني هيچ آيه در حال بااين .است شده ايشـان قتـل وجـوب ويـژه هب .اند شده معرفي اخروي مجازات مشمول تنها بلكه ندارد؛ وجود

:ارتداد آيات بندي جمع

و فرشـتگان و خـدا دائمـي ملعـون 2؛دنيا در اعمال حبط :ارتداد دنيوي آثار .الف 6؛نبودن خداوند محبوب 5؛بودن خداوند مغضوب 4؛الهي هدايت از محروميت 3؛مردم 1.شيطان فريب و تسويل

.28تا 25 محمد،. 1 .217 بقره،. 2

.87 عمران، آل. 3

.137 نساء، ؛86 عمران، آل. 4

.106 نحل،. 5

.54 مائده،. 6

Page 243: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 242 4؛دوزخ عـذاب در خلـود 3؛عظـيم عـذاب 2؛اعمـال حبط :ارتداد اخروي آثار .ب

در خسـران 6؛الهـي مغفـرت از ميـت محرو 5؛مهلـت و عـذاب تخفيـف از محروميت 7.آخرت

دو در 8.اسـت مطرح جمع صيغة به و گروهي صورت به ارتداد ،آيات اكثر در .ج 9.است مفرد صورت به آيه

10.است حق بودن آشكار از بعد و جحد و عناد سر از ،بحث مورد ارتداد .د

پيـدا توبـه توفيـق ،كفـر ازديـاد درصـورت 11.اسـت پذيرش موردمرتد توبة .ـه 12.كند نمي

و تبعيـد و اعـدام و شـق و زندان ازقبيل هايي مجازات ،مرتد دنيوي آثار بين از مغضـوب الهـي، هـدايت از محروميت .خورد نمي چشم به سياسي اجتماعي محروميت بـا تزمـي كدام هيچ ،خوردن را شيطان فريب نبودن، خداوند محبوب بودن، خداوند و رحمـت از دوركـردن يعنـي الهـي لعنـت .نـدارد عيشـر حدود و دنيوي مجازات

.25 محمد،. 1

.5 مائده، ؛217 بقره،. 2

.106 نحل،. 3

.217 بقره،. 4

.88 عمران، آل. 5

.137 نساء،. 6

.5 مائده،. 7

.25 محمد، ؛106 نحل، ؛74 توبه، ؛137 نساء، ؛90 و 86 عمران، آل ؛217 بقره،. 8

.54 و 5 مائده،. 9

.25 محمد، ؛74 توبه، ؛86 عمران، آل. 10

.74 توبه، ؛89 عمران، آل. 11

.90 عمران، آل. 12

Page 244: مجازات ارتداد

243 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

اسـت معلـوم و است خداوند از درخواستي چنين ،مردم و فرشتگان لعنت و سعادت حبط اما .ندارد شاقه اعمال با بدا حبس و اعدام ازقبيل دنيوي مجازات با تزمي هيچ درمرتـد هك درصورتي .سعادت در عمل دخالت رفتن ازدست و شدن باطل يعني ،عمل كـه آنچنـان .بـود خواهد اثر بي او سعادت در و باطل كافران مانند اعمالش ،بميرد كفر مجـازات نيـز مرتد يعني غيراصلي كافر ندارد، دنيوي مجازات بنفسه بودن اصلي كافر معرفـي اعمـال حـبط مشـمول گروه شش اعمال كريم قرآن در عوه هب .ندارد دنيوي بـا كـه كسـاني ؛»قسـط بـه آمـرين و انبيـاء « قاتن ؛منافقان ؛فرانكا ؛مشركان :اند شده

او دربرابـر بلنـد صـداي بـا و گوينـد مي سخن باايشان پيامبر صوت از بلندتر صداي .مرتدها با-خره و گويند مي سخن

انبيـاء قاتـل كفار :است شده استعمال گروه سه براي آخرت و دنيا در اعمال حبط بـه آمرين و انبياء قاتل كافران تنها ها گروه اين از .3مرتد و 2نافقانم 1؛قسط به آمرين و

حـبط .رسـند مـي هـم دنيـوي مجازات به ،اند شده مرتكب كه هايي قتل دليل به ،قسط مشـركان و كفار همة -ا و ندارد اعدام مجازات و يمهدورالدم با تزمي هيچ ،اعمال

اعـدام و شده اعم مهدورالدم بايد مي پيامبر محضر در صدا بلندكنندگان و منافقان و !شوند

:دهد مي دست به را زير نتايج ،ارتداد با مرتبط آيات تمامي در تأمل

بـه ايمـان تبديل .است مردودي و ناپسند ،مذموم امر مطلقا كفر به ايمان تبديل .1ـ تحقيقي علمي، نظري، مباحث واسطة به اول :باشد تواند مي دوگونه كفر غلـط بـه وول نظري ارتداد( برسد اسم حقانيت در شك يا اسم نفي و آخرت و خدا انكار به فرد و شــيطاني تســويت سياســي، انحــراف عملــي، شــهوت واســطة بــه دوم ).علمــي و

.22 عمران، آل. 1

.69 توبه،. 2 .217 بقره،. 3

Page 245: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 244 ارتـداد يعنـي ؛بدهـد دين تغيير و بگذارند زيرپا را آن حق شناخت عين در دنياپرستي

).سياسي و عملي ارتداد( علمي شبهات دليل به نه باشد مادي منافع واسطة به

اسـت، نشده بيني پيش مجازاتي هيچ كريم قرآن در نظري و علمي ارتداد براي .2 حـق بـه وصـول بركـات و مزايـا از كسي چنين كه است واضح .اخروي نه دينوي نه .بود خواهد بهره بي وضعي طور به

مجـازات )الهـدي له تبين ما بعد من ارتداد يعني( سياسي و عملي ارتداد براي .3 ارتـداد از بـار هر كريم قرآن در .است شده بيني پيش )جهنم عذاب در خلود( اخروي .است ارتداد از قسم همين مراد ،شده بحث

حـبس و اعـدام ازقبيـل دنيوي مجازات هيچ كريم قرآن در )مطلقا(مرتد براي .4 .است نشده بيني پيش بدا

رسـيده ،آيـات چهـارم دسـتة در بحث اين اصلي پرسش به پاسخ به نوبت اكنون دارنـد؟ توافـق قرآنمرتد آيات بامرتد يمهدورالدم و قتل وجوب روايات آيا .است محروميت و اخروي مجازات از آيات هستند؟ تخالف در آيات اين با روايات اين آيا

از و گوينـد مـي سـعادت در عمـل ثيرأت از و الهي مغفرت و هدايت از مرتدها دنيوي بـا حـبس ومرتد مرد قتل وجوب از اما روايات .اند نگفته سخن دنيوي مجازت هيچ يادشـده آيـات بـا روايـات ايـن كه است واضح .اند گفته سخنمرتد زن شاقة اعمالمرتـد مجـازات حصـر بـر د-لت يادشده آيات اگر چطور؟ تخالف اما .ندارند توافق و كـرده بيان را اخروي مجازات آيات نهايتا ؛بود نخواهد كار در تخالفي باشند نداشته باشـد مرتـد مجـازات سـقف و حصـر آيـات لسان اگر و .را دنيوي مجازات روايات اثبـات و نفـي و تناقض تخالف آيات از دسته اين و روايات بين تخالف صورت دراين .هستند آن اثبات به قائل ،روايات و دنيوي مجازات نافي ،آيات ؛است

ظهـور ،آيـات اين نه؟ يا استمرتد مجازات سقف و حصر ارتداد آيات لسان آيا :زير لبي قرائن به دارندمرتد مجازات سقف و حصر در

Page 246: مجازات ارتداد

245 ، بخش دهمالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

،مجازات تشريع مقام .كثيرا-بتست گناهي مجازات تشريع مقام در خداوند ،او- عبـاراتي بـا شـود اضـافه چيزي بعدا بود قرار اگر .است مجازات سقف و حصر مقام

تمـام زماني پاسخ اين( ملأفت .شد مي داده تنبه »امرا ذلك بعد يحدث اهللا لعل« همانند ).الكم اول هو و شود، فرض قانون كتاب ،قرآن كه است

امكـان عـدم در ترديـدي ،مـذهب آزادي در آيـات هـاي هدسـت ديگر ظهور ،ثانيا بـر ارتـداد آيـات ظهـور بر همين و گذارد نمي باقي دين از خروج بر دنيوي مجازات )است تمام پاسخ اين( فتدبر .كند مي د-لت ،مجازات حصر

ناسـازگار قـرآن ارتداد آيات بامرتد يمهدورالدم و قتل وجوب روايات :درنتيجه .هستند

قرآني ةادل نتايج

كـه مـذهب و عقيده آزادي مسئلة با ارتباط در كريم قرآن آيات در تأمل با اكنون :يابيم مي دست زير نتايج به ،گذشت دسته چهار ضمن در آنها ترين مهم از اي نمونه

معرفـي مـردم بـه ضـوابط ترين روشن با را صحيح عقيدة و حق دين اسم :اول .است شده متذكر را باطل به گرايش مضرات و مفاسد و است كرده

داند مي صحيح دةعقي و حق دين از تبعيت در را انسان واقعي سعادت اسم :دوم .كند مي مذمت شدت به را آن از انحراف و

را كـس هـيچ و آزادنـد عقيـده و ديـن انتخـاب در مـردم ،اسم ديدگاه از :سوم .كرد مجبور و مكره ،صحيح عقيدة و حق دين پذيرش بر توان نمي

رسـميت به را حق دين به الهي دعوت از پس عقايد و اديان كثرت اسم :چهارم بـر افـرادي و كننـد مـي اجابت را الهي دعوت گروهي كه معني اين به ؛است شناخته .دارند متعددي هاي هفرق و ها دسته گمراهان .مانند مي ضلت

Page 247: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 246 را الهـي دعـوت لجوجانـه و آگاهانـه دنيـا در كـه كساني ،اسم ديدگاه از :پنجم .شوند يم مجازات آخرت در اند برگزيده باطل عقيدة و دين و اند نكرده اجابت

.است نشده بيني پيش باطل عقيدة و دين براي دنيوي مجازات ،اسم در :ششم

آميـز، مسالمت معقول، منطقي ،حق دين به ديگران دعوت در اسمي منطق :هفتم .است تحكم و خشونت از دور به و رحيمانه

يـوي دن مجـازات ،ارتداد .داشت باز دين تغيير از اكراه با توان نمي را كسي :هشتم .دارد پي در شديدي اخروي عذاب ،باشد عناد و جحد با توأم اگر اما ؛ندارد

امضاء اسم در مذهب و عقيده آزادي كه شود مي مشخص ،فوق نكات به باتوجه ناسـازگار كـريم قـرآن بـا مرتـد بودن مهدورالدم و قتل وجوب روايات و است شده .هستند

Page 248: مجازات ارتداد

خاتمه

رايـج اجتهـادي شـيوة بـه كـه آيد برمي چنين شبهات برخي از« :ايد شده مدعي .الف علـم و شناسـي جهـان و شناسـي انسان مباني از برخي برحسب و دارند انتقاد ها حوزه ادعايي چنين آيا اينكه در .كرد ريزي پايه اجتهاد در را جديدي شيوة بايد ،متون تفسير ايـن در مـا كـه آنچـه .است -زم ديگري بحث و مستقل مجال خير؟ يا است صحيح هـيچ اسـاس براين ؛است روحانيت سالة هزار اجتهادي شيوة طبق بر ايم آورده نوشتار غيرموقـت حكـم يك عنوان به حكم اين و نيستمرتد قتل وجوب حكم در ترديدي نيـز را جنبـه ايـن توانـد مـي اگرچه باشد، محض سياسي كه نيست چنين اين و است نتيجـة و است دين احكام از كثيري تغيير مستلزم ،يبرخ پيشنهادي شيوة .باشد داشته و نيسـت بشـر دسـت سـاختة قـوانين بـه بـردن پنـاه و دين اضمحل جز چيزي آن ».دارد دنبال به را )ع(طاهرين ائمة فقه و بيت اهل آثار اندراس ديگر عبارت به

انسـتن د مطلق حق را خود مزم ،كردن اعم »شبهه« را مخالف نظر ،او- :پاسخ وراي كـه انـد كـرده تن به كبريايي لباس ،دانند مي مطلق حق را خود كه كساني .است .است بشري هاي قابليت .فقهاسـت سنتي اجتهاد شيوة »روحانيت ةسال هزار اجتهادي شيوة« از منظور ،ثانيا

موفـق نيز صالح سلف اجتهاد شيوة در حتي شما كه شد مشخص ،بلند نوشتار اين در :ايد نبوده

دماء؛ در احتياط ترك .الف مرتد؛ كردن اعم مهدورالدم در روايت تك يك به تمسك .ب شرع؛ حاكم غير از يقضاي حكم صدور جواز .ج ؛ارتداد احكام در موضوع تبدل از غفلت .د

Page 249: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 248 .قرآن مخالف خبرحجيت عدم مهم بسيار مبناي به توجهي بي .ـه .فقهاست سنتي اجتهاد شيوة از شما يمبناي تخطي از نمونه پنج تنها ،موارد اين چه ندارد؟ ارتقا و تكميل و اجتهاد به نياز خود ،سنتي اجتهاد شيوة دليل چه به اما نوشـتار همـين در اسـت؟ شـده اقامـه ،فقه مباني و اصول در اجتهاد انسداد بر دليلي :شد عيان مصطلح اجتهاد ناكارآمدي ،موضع دو در حداقل .)تفصيل به(مهمه امور در واحد خبرت حجي عدم .اول ).اجمال به( شرعي احكام استنباط زمينة عنوان به قرآن روح لحاظ عدم .دوم

متـون تفسـير علـم و شناسـي جهـان و شناسي انسان مباني تا گفت بايد باصراحت در تصـلب با .بود نخواهد چيزي سلف فقهاي از تقليد جز ،كار حاصل نشود، متحول متـدينين بـه ماضـيه قـرون فقـه و شـده منسد اجتهاد باب ،فقه اصول جمادان و مباني .شود مي تحميل زمانـة عـرف بـه كه است فقهايي بشري فهم ،مصطلح اجتهاد ظاهري احكام ،ثالثا احكـام اجتهاد، اصول و مباني تصحيح با پيشنهادي روش در .كنند مي توجهي بي خود

عقل و سنت و كتاب از ديگري بشري فهم نيز هاآن كه آيد مي دست هب ديگري ظاهري ائمـة فقـه و بيـت اهـل آثار اندراس .دارد مصطلح اجتهاد بر متعددي امتيازات و است قرآنـي موازين از غفلت و سوم تا اول قرن عراق و حجاز عرفيات تقدس با )ع(اطهار .شود مي حاصل ،عقل احكام و قطعي سنت و

ائمـة فقهـي مركـز كـه نمـايم مـي اعم و شمرده تنممغ را فرصت« :ايد نوشته .ب ايـن در مناظره و بحث آمادگي ،فقهي مسائل در تخصصي است مركزي كه )ع(اطهار

و جـار از فارغ را بحث اين بخواهند كه پژوهاني فقه و انديشان دين و دارد را موضوع موضـوع بـه يقطر اين از توانند مي كنند، دنبال غربي تمايت و 1سياسي هاي جنجال ».بپردازند

شـما اخيـر فرمايشـات به توان مي »سياسي هاي جنجال و جار« از آوري تأسف ةنمون با آشنايي براي. 1 .كرد اشاره تان سايت وب در منتشره تان خارج درس آغاز در ايرادشده دي، نهم! حماسه مناسبت به

Page 250: مجازات ارتداد

249 ، خاتمهالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

:رساند مي عرضتان به تشـكر ايـد، كـرده اعـم مناظره و بحث براي را خود مركز آمادگي اينكه از ،اوإل

اين در كه است هايي استد-ل و ادله به پاسخ ،عملي گام نخستين قبول، ضمن .كنم مي .است شده اقامه نوشتار مقدمه هرگونه بدون 1اينجانب سايت وب در همگان آشنايي براي شما پاسخ ،ثانيا

رسـالة ايـن كـه برخورداريـد صـدر سـعة اين از شما آيا .شد منتشر عينا اي مؤخره و !كنيد؟ منتشر تان تخصصي مركز رسانة و خودتان سايت وب در را جوابيه در اكنـون كـه انسـان تـاريخي جمعـي خـرد نتيجة و بشري مشترك تجربة ،ثالثا متعـارض گـاه و گونـاگون هـاي هنحلـ شامل و كرده بروز غرب معاصر علمي اوساط مـا « .اسـت اطعـي كم و خودشيفتگي تحجر، هاي هنشان از ،كردن رد يكسره را است از و دانـم مي مفتوح را بحث اين پروندة من هرحال به .را »قال من« نه بنگريد را »قال

.كنم مي استقبال علمي پيشنهادات و انتقادات

نتيجه .ج

معتبـر مسـتند فاقـد النبـي سب يا ارتداد اتهام به افراد بودن مهدورالدم به حكم .1 و بـوده عقـل و قـرآن بـرخف بلكه ؛است عقل و اجماع و سنت و كتاب از شرعي

.است اسم وهن موجب يقينا ،آن بر مترتب متعدد مفاسد دليل به صـحيت در تنها نآ اجراي و صالح محكمة عهدة به تنها يقضاي حكم صدور .2

كفايـت صـالحه محكمـة از ،فتـوا طشـراي جـامع فقيـه حكـم .است يقضاي ضابطين .كند نمي .است قرآني مستند مطلق فاقد النبي ساب ومرتد قتل حكم .3

:شد منتشر جرس رسانة انديشة ستون در عينا جنابعالي مطلب اينجانب، پيشنهاد به. 1

http://www.rahesabz.net/story/46249/

Page 251: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 250 بـر متكي النبي ساب ومرتد قتل وجوب حكم ،سنتي فقه و مصطلح اجتهاد در .4 .است اجماع يادعا و موثقه يا صحيحه واحد اخبار برخي :اجراست غيرقابل زير گانة هفت د-يل به النبي ساب ومرتد قتل وجوب حكم .5

اسـم وهـن ثانوي عنوان دليل به النبي ساب ومرتد قتل حكم اجراي توقف .اول .)حكومتي حكم يا مصلحت يا ضرر نفي(

قتـل بـه منجـر حدود كم دست يا مطلقا حد اجراي در توقف يا تعطيل لزوم .دوم .)ع(اطهار ائمة غيبت زمان در

در احتيـاط وجـوب دليل به موثق آحاد خبر بر مبتني قتل وجوب حكم نفي .سوم .دماء

امـور در موثـق واحـد اخبـار حجيت عدم دليل به قتل وجوب حكم نفي .مچهار .مهمه

.مرتد موضوع تبدل دليل بهمرتد قتل وجوب حكم نفي .مپنج مخالف اخبارحجيت عدم دليل به النبي ساب ومرتد لقت وجوب حكم نفي .مشش

.قرآن محكمات با اعـدام بـودن موهـون عقلـي دليـل به سابالنبي ومرتد قتل وجوب حكم نفي .مهفت .مقدسات به اهانت و دين از خروج براي افراد .ندارد دنيوي مجازات هيچ ارتداد و دين از خروج .6 امـري ،دينـي مقدسات و مجيد قرآن و )ص(پيامبر به تاهان دليل به افراد اعدام .7 .است دفاع غيرقابل

والسإلم

Page 252: مجازات ارتداد

1منابع فهرست عربي منابع .الف

كريم قرآن -

.ق1406 قم، ،يسما- النشر مؤسسإل ،المهذب البراج، ابن عبدالعزيز يقاض -

العراقـي، مجتبي تحقيق ،اإلذهان ارشاد شرح في البرهان و الفائد_ مجمع ا-ردبيلي، احمد - .ق1403 قم، ،يسما- النشر مؤسسإل اليزدي، حسين و ا-شتهاردي، پناه علي

تـراث قيـ تحق لجنـإل قيتحق و إعداد ،األصول فرائد ،ياألنصار نيأم محمد بن يمرتض - .ق1419 قم، ،يسما- ركالف مجمع األعظم، خيالش

.ق1401 دارالفكر، ،الصحيح البخاري، اسماعيل بن محمد -

ينيالحس نيالد جل ديالس تعليق و تصحيح ،المحاسن البرقي، خالد بن محمد بن احمد - .ش1330 تهران، ا-سميإل، دارالكتب ،)المحدث(

از تشـكر بـراي را آنهـا نـام . اسـت كـرده اسـتفاده اينترنتـي كتابخانـة چند از رساله اين در نگارنده. 1

:كنم مي ذكر آنها گردانندگان .ام داشته را مراجعه بيشترين آن به كه www.shiaonlinelibrary.com :الشيعيإل المكتبــإل - www.ahlolbait.ir/main :)ع(البيت اهل معارف نشر و تحقيقات مؤسسة - ناصـر شـيخ اهللا آيـت ترجمـة از األغلـب علـي نيز آيات ترجمة در ضمنا www.tanzil.net تنزيل -

.ها ويرايش برخي با البته است شده استفاده همكاران و شيرازي مكارم محمـد شيخ اهللا آيت مرحوم آبادي، نجف منتظري حسينعلي شيخ اهللا آيت مرحوم مجازي هاي كتابخانه -

شـيخ شـاهرودي، هاشـمي سـيدمحمود اهللا آيـت اردبيلـي، موسوي سيدعبدالكريم اهللا آيت لنكراني، فاضل .ايران اسمي جمهوري قضائية قوة و ايران اسمي جمهوري رهبري مقام لنكراني، فاضل محمدجواد

Page 253: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 252 .ق1419 قم، ،يسما- النشر مؤسسإل ،الرجال قاموس التستري، محمدتقي -

السـم هميعل تيالب آل مؤسسإل قيتحق ،عــةيالش وسائل العاملي، الحر الحسن بن محمد - .ق1414 قم، التراث، اءيح-

امـام مؤسسـإل البهـادري، ابـراهيم تصـحيح ،النـزوع غنيـــة الحلبـي، الزهر¨ بن السيد - .ق1417 قم، ،)ع(الصادق

ا-مـام مكتبـإل اصـفهان، اسـتادي، رضـا تحقيـق ،الفقـه فـي الكافي الحلبي، ابوالصح - .1403 العامإل، اميرالمؤمنين

مؤسسـإل البهـادري، ابراهيم تصحيح ،السبق اشار_ الحلبي، المجد ابي بن نالحس بن علي - .ق1414 قم، ،يسما- النشر

.ق1410 قم، ،يسما- النشر مؤسسإل ،الفتاوي لتحرير الحاوي السرائر الحلي، ادريس ابن -

،)چهلسـتوني ( تهرانـي سعيد حسن قلم به تقريرات ،الوثقي العرو_ دليل الحلي، حسين - .ق1382 ،نجف

مؤسسـإل السـبحاني، جعفـر باشـراف التصحيح ،للشرائع الجامع ،يالحل ديسع ابن ييحي - .ق1405 قم، ،)ع(سيدالشهداء

قـم، ،يسـم ا- النشـر مؤسسـإل العراقي، مجتبي تصحيح ،البارع مهذب الحلي، فهد ابن - .ق1407

الشـيرازي، يدصادقالس تعليقات مع ،اإلسإلم شرايع ،)الحلي المحقق( الحسن بن جعفر - .ق1409 تهران، استقل، انتشارات

.ق1410 تهران، البعثإل، مؤسسإل ،النافع المختصر ، ــــــــــ

البهـادري، ابـراهيم تصـحيح ،الشرعية تحريراإلحكام ،)الحلي العمإل( يوسف بن حسن - .ق1420 قم، ،)ع(الصادق امام مؤسسإل

.ق1413 قم، ،يسما- النشر مؤسسإل تحقيق ،الشيعــة مختلف ، ــــــــــ

.الحجري الطبع ،المطلب منتهي ، ــــــــــ

Page 254: مجازات ارتداد

253 ، فهرست منابعالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

اءيـ ح- السـم هميعل تيالب آل مؤسسإل قيتحق ،اإلسناد قرب الحميري، جعفر بن عبداهللا - .ق1413 قم، التراث،

.ق1413 بيروت، دارالوسيلإل، ،القائد أجوبة في دررالفوائد الخامنئي، السيدعلي -

اءيـ ح- السـم هميعل تيالب آل مؤسسإل قيتحق ،اإلصول كفايــة لخراساني،ا محمدكاظم - .ق1409 التراث،

الصـدوق، مكتبـإل غفـاري، اكبـر علي تصحيح ،المدارك جامع الخوانساري، احمد سيد - .ش1355 تهران،

.ق1395 بيروت، دارالزهراء، ،القرآن تفسير في البيان الخوئي، الموسوي ابوالقاسم السيد -

ـ الم قلـم به تقريرات الطهار¨، كتاب ،الوثقي العرو_ شرح في التنقيح ، ــــــــــ يعلـ رزاي .ق1410 قم، للمطبوعات، دارالهادي ،يزيالتبر يالغرو

.ق1396 نجف، ،المنهاج تكملــة مباني ، ــــــــــ

بروجـردي، مرتضـي قلـم بـه تقريـرات الزكـا¨، كتـاب ،الوثقي العرو_ مستند ، ــــــــــ .ق1413 قم، دارالعلم، مدرسإل نشوراتم

.ق1413 ،الروا_ طبقات ليوتفص ثيالحد رجال معجم ، ــــــــــ

تبكال دار ،يالشور ديس بن منصور بن يمجد تحقيق ،السنن الدارالقطني، عمر بن علي - .ق1417 روت،يب إل،يالعلم

.م1980 قاهره، الصالح، صبحي تحقيق ،البإلغه نهج الرضي، الشريف -

پژوهشـگاه تحقيق ،اعصار هذه في الحدود اقامــة تحقيق في مقالة شفتي، سيدمحمدباقر - .ق1427 ،قم علمية حوزة اسمي تبليغات دفتر اسمي، فرهنگ و علوم

،يسـم ا- النشر مؤسسإل تحقيق ،الشرعيــة الدروس ،)ا-ول الشهيد( المكي بن محمد - .ق1412 قم،

نيالحسـ عبـد قيـ تحق ،الدرايــة علم في الرعايــة ،)الثاني الشهيد( يعل بن نيالد نيز - .ق1408 قم، ،يالنجف يالمرعش العظمي إلاهللايآ تبإلكم بقال، يعل محمد

Page 255: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 254 للشـهيد ا-رشـاد نكـت شرح في المراد غايإل كتاب به منضم ،اإلرشاد حاشية ، ــــــــــ

.ش1373 قم، ا-سميإل، والدراسات ا-بحاث مركز مختاري، رضا تحقيق ا-ول،

محمـود السـيد قلـم بـه تقريـرات ،اإلصـول علـم فـي بحوث الصدر، محمدباقر السيد - .ق1396 نحف، الهاشمي،

تحقيـق ،اإلمـالي ،)الصـدوق الشـيخ ( بابويه ابن موسي ابن الحسين بن علي بن محمد - .ق1417 قم، البعثإل، مؤسسإل

.ق1392 تهران، الغفاري، براك علي تعليق و تصحيح ،هيالفق حضرهيإل من ، ــــــــــ

.ق1418 قم، ،)ع(الهادي ماما- مؤسسإل نشر و تحقيق ،الهداية ، ــــــــــ

يف نيالمدرس جماعإل منشورات ،القرآن تفسير في الميزان الطباطبائي، محمدحسين السيد - .قم في إليالعلم الحوز¨

.ق1412 قم، ،يسما- النشر مؤسسإل تحقيق ،المسائل رياض الطباطبائي، علي السيد -

ياألعلمـ مؤسسـإل ،تفسـيرالقرآن فـي البيان مجمع الطبرسي، الحسن بن الفضل يعل يأب - .ق1415 روت،يب للمطبوعات،

.ق1403 ،كوالملو األمم خيتار ،يالطبر ريجر بن محمد -

برجـال المعـروف الرجال معرفة ارياخت ،يالطوس الحسن بن محمد جعفر يأب الطائفإل خيالشـ الب آل مؤسسـإل ،يالرجائ يمهد ديالس قيتحق ،يا-سترباد رداماديم قيوتعل حيتصح ، يشكال تي .ق1404 قم، السم، هميعل

دارالكتـب الخرسـان، يالموسـو حسـن ديالسـ تعليـق و تحقيق ،اإلستبصار ، ــــــــــ .ق1390 تهران، ا-سميإل،

.ق1409 ،يملالعا ريقص بيحب أحمد حيتصح و قيتحق ،التبيان ، ــــــــــ

دارالكتـب الخرسـان، يالموسو دحسنيالس تعليق و تحقيق ،امكاألح بيتهذ ، ــــــــــ .ق1390 تهران، ا-سميإل،

.ق1407 قم، ،يسما- النشر مؤسسإل ونشر قيتحق ،الخإلف ، ــــــــــ

Page 256: مجازات ارتداد

255 ، فهرست منابعالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

إليالمرتضـو تبـإل كالم الكشـفي، محمـدتقي السيد تعليق و تصحيح ،المبسوط ، ــــــــــ .ق1378 تهران، إل،يالجعفر اآلثار اءيح-

.بيروت سيروان، عزالدين عبدالعزيز تصحيح ،الدين علوم احياء الغزالي، محمد ابوحامد -

ينيالحسـ احمـد ديالسـ قيـ تحق ،القـرآن فقـه راونـدي، اهللا هبـإل بـن سعيد الدين قطب - .ق1405 قم، ،يالمرعش يالنجف العظمي إلاهللايآ تبهكم ا-شكوري،

قواعـد شـرح فـي اللثام كشف ا-صفهاني، الحسن بن محمد الدين بهاء الهندي ضلالفا - .ق1416 قم، ،يسما- النشر مؤسسإل ونشر قيتحق ،اإلحكام

المرعشـي مكتبـإل الحسون، محمد تحقيق ،الرسائل ،)الكركي المحقق( الحسين بن علي - .ق1409 قم، النجفي،

ـ ال الكليني، يعقوب بن محمد - دارالكتـب الغفـاري، اكبـر علـي تعليـق و تصـحيح ،يافك .ق1388 تهران، ا-سميإل،

ميإبـراه خيالشـ قيـ تحق ،عةيالشـر بمصـباح عةيالش إصباح الكيدري، البيهقي الدين طبق - .ق1416 قم ،)ع(الصادق ا-مام مؤسسإل ،يالبهادر

،ينجفـ ال المقـدس يمحمدهاد قلم به ،التعزيرات و الحدود تقريرات الگلپايگاني، السيد - .قم

مـر األ كتـاب ،الوسيلـــة تحريـر شـرح فـي الشريعـــة تفصـيل لنكراني، فاضل محمد - .ق1430 قم، السم، هميعل األطهار األئـمإل فقه زكمر المنكر، عن النهي و بالمعروف

األئـمإل فقه زكمر الحدود، كتاب ،الوسيلــة تحرير شرح في الشريعــة تفصيل ، ــــــــــ .ق1427 قم، السم، هميعل األطهار

ا-سـميإل، دارالكتـب ،)ص(الرسول آل اخبار شرح في العقول مرآت مجلسي، محمدباقر - .ق1404 تهران،

ـ ه ب ت ك م الرجـائي، مهـدي تحقيـق ،اإلخبار تهذيب فهم في ارياألخ مإلذ ، ــــــــــ ه ل ال إلآي . ق1406 قم، ، ه ام ع ال ي ش رع م ال

Page 257: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 256 قيتحق ،اإلمامية به ماانفردت في اإلنتصار الحسين، بن علي الهدي علم تضيالمر الشريف - .1415 قم، ،يسما- النشر مؤسسإل ونشر

النشـر مؤسسـإل ونشـر قيـ تحق ،المقنعـة ،)المفيـد الشـيخ ( نعمـان بن محمد بن محمد - .1410 قم، ،يسما-

مفيـد، دانشگاه انتشارات ،راتالتعزي و الحدود فقه ا-ردبيلي، الموسوي عبدالكريم السيد - .ش1384 قم،

قوچـاني، عبـاس تصـحيح ،اإلسـإلم شـرايع شرح في الكإلم جواهر النجفي، محمدحسن - .ش1367 تهران، ا-سميإل، دارالكتب

ـ يمـ يالتم محمد بن النعمان القاضي فإليحن أبو - ـ وذ اإلسـإلم دعـائم ،يالمغرب الحـإلل رك ،يضـ يف أصغر يعل بن آصف قيتحق ،)ص(اهللا رسول تيب لأه عن امكواألح ايوالقضا ،والحرام .ق1383 المعارف، دار

ـ الب آل مؤسسـإل قيـ تحق ،المسائل ومستنبط الوسائل مستدرك الطبرسي، النوري حسين - تي .ق1408 قم، التراث، اءيح- السم هميعل

فارسي هاي كتاب .ب

.تا بي تهران، فراهاني، انتشارات ،عباسي جامع ،)ساوجي الدين نظام و( بهائي شيخ -

بـورژوازي تمدن يةرو دو ا ب ران اي ران گ ه ش دي ان اي ه ي اروي روي ن ي ت س خ ن ، ري ائ ح ادي ه دال ب ع - .ش1372 تهران، اميركبير، انتشارات ،غرب

رهبـري معظـم مقـام رسـاني اطـع پايگـاه تهران، ،استفتائات ةرسال اي، خامنه سيدعلي - .)1393 بهار :اجعهمر تاريخ(

تهـران، كيهـان، انتشـارات رضوي، مرتضي تحقيق ،الشتات جامع قمي، ابوالقاسم ميرزا - .ش1371

.ش1384 تهران، ميزان، نشر ،كنوني حقوقي نظم در مدني قانون ناصركاتوزيان، -

.ش1387 تهران، كوير، انتشارات ،الناس حق كديور، محسن -

Page 258: مجازات ارتداد

257 ، فهرست منابعالنبي و سابمرتد رسالة نقد مجازات

.ش1385 تهران، كوير، انتشارات ،نيخراسا ةنام سياست ، ــــــــــ

قـم، ،)السـم هميعلـ ( اطهار ائمة يفقه زكمر ،مصنوعي تلقيح لنكراني، فاضل محمدجواد .ش1385

اسمي، آثار نشر فاضل، علي تصحيح ،ديات و قصاص و حدود ةرسال مجلسي، محمدباقر .ش1362

.كريم قرآن ةترجم همكاران، و شيرازي مكارم ناصر

.ش1386 قم، ،انسان حقوق و ديني حكومت ، ــــــــــ

.ش1387 قم، ،بشر حقوق و اسإلمي هاي مجازات پيرامون هايي پرسش به پاسخ ، ــــــــــ

.ش1383 قم، ،حقوق ةرسال ، ــــــــــ

ؤسسـة م ،عادإلنـه محاكمـة بر حق فقهي تحليل ها، مجازات بودن قضائي اصل نوبهار، رحيم .ش1389 تهران، دانش، شهر وقيحق هاي پژوهش و مطالعات

فارسي مقاالت .ج

.1341 ،4 شمارة ،تشيع مكتب سالنامة ،بشر حقوق ميةاعإل و اسإلم يزدي، حائري مهدي -

.1384 تهران، نهم، جلد ،سإلما جهان ةدانشنام عباسي، جامع ]مدخل[ زاده، رئيس محمد -

ـ اول يتلق ابرار يعلما ةينظر يبازخوان شده، فراموش قرائت مقالة كديور، محسن - اسـإلم ةي .1385 بهشتيارد سوم؛ شماره اول؛ سال مدرسه؛ فصلنامة ؛امامت اصل از يعيش

مقـا-ت مجموعه ،»بشر حقوق اسناد و اسإلم در مذهب و عقيده آزادي« ةمقال ، ــــــــــ قـم، مفيـد، دانشـگاه انتشـارات ،)1380 ارديبهشت( ها تمدن گفتگوي و بشر حقوق همايش .1381 اسفند تهران، ،23 شمارة آفتاب، ماهنامة ؛1380

كيفـري قـوانين ترين مهم بر اجمالي مروري اي، فله قوانين با مخالفان مجازات ، ــــــــــ .1389 فروردين جرس، ،ايران اسإلمي جمهوري

Page 259: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 258 حقوقي تحقيقات مجلة تعطيل؟ يا اجرا :ما زمان در حدود مقالة داماد، محقق مصطفي سيد -

.1378 تابستان ،26 و 25 شمارة بهشتي، شهيد انشگاهد

اسناد .د

.1965 دسامبر ،واتيكان مذهبي آزادي رسمي ةبياني -

.1368 ،ايران اسإلمي جمهوري اساسي قانون -

.1392 ،رسمي روزنامة اسمي، مجازات قانون -

اينترنتي هاي پايگاه .ـه

www.tanzil.net :تنزيل -

www.shiaonlinelibrary.com :إليالشيع مكتبإلال -

www.ahlolbait.ir/main :)ع(البيت اهل معارف نشر و تحقيقات مؤسسة -

لنكراني فاضل محمدجواد اهللا آيت رساني اطع پايگاه -

انديشه ستون جرس، -

Page 260: مجازات ارتداد

لنكراني فاضل بعديتوضيحات

از ارتـداد دربارة خود بيانية دومين به وارده نقدهاي به لنكراني فاضل محمدجواد وي رسـاني اطـع پايگاه در .نداد پاسخ »النبي ساب ومرتد مجازات نقد رسالة« جمله :شود مي درج قسمت اين در عينا كه خورد مي چشم به بحث اين با مرتبط مطلب سه

شـهريور 28 مـورخ قـم دانشگاه جديد تحصيلي سال افتتاحية مراسم در خطابه -1391

1391 بهمن 15 مورخ جعفري حسين وقيحق پرسش سه به پاسخ -

1392 فروردين 15 مورخ ارتداد حكم پيرامون سؤالي به پاسخ -

Page 261: مجازات ارتداد
Page 262: مجازات ارتداد

1

1قم دانشگاه جديد تحصيلي سال افتتاحية مراسم در خطابه

دنيا در روزها اين كه است قضايايي ،كنم يم عرض محترم محفل اين در كه دومي ةنكت... .است )ص(اكرم پيامبر به اهانت ةمسئل آن و است، مطرح امـروز امـا گرفتنـد، يمـ بهره قلم از و نوشتند مي كتاب دين، تخريب براي زماني يك در راه از را ديـن تخريـب ةپـروژ دنيـا سازي فيلم مراكز كه اينست است ثابت و روشن كه آنچه اند، شده وارد هم ديگري هاي راه از كنيم نگاه گذشته به اگر ما البته .اند كرده شروع سازي فيلمـ از يبرا كه حركاتي اين ياصل محور و ها، دانشگاه و ها حوزه در نفوذ راه از ـ د بـردن نيب ني

و امـور يـك عنوان به ما منابع و كريم قرآن كه آنچه يعني .است زدايي تقدس دهند، مي انجام .ببرند سؤال ريز اند داده قرار ما براي مقدس وجود

حضور در كسي كه است حدي در قداستش است، مقدس ودموج يك الشأن عظيم پيامبر هـو إن يالهـو عن نطقي ما« كه است حدي در قداستش ندارد، بزند حرف بلند اينكه حق او چيـز وحـي از غيـر كـرده تلقي خدا از كه آنچه است، وحي منزلة به او نطق » يوحي يوح إلا

هـا سـال دشمنان .دارد وجود مسلمين ديني هويت در هك است چيزهايي اينها نيست، ديگري كنيم؟ برخورد بايد چگونه كه اند كرده مطالعه ضـرر مـردم بـراي و هاست، توده افيون دين كه كردند مطرح انقب از قبل در وقتي يك يك اقدام اين كردند، يمعرف انسان تحجر موجب و مهلك مضر امر يك عنوان به را دين .دارد و كـرد پيـدا حضور جامع صورت به دين ديدند كه بعد ولي داشت، مدت كوتاه و ظاهري اثر در بشـر هـاي برنامه ةهم براي ما گفتند دين مدعيان و آورد وجود به را عظمت با انقب نيا

.اسـت علـم رگداشـت بز در خطابه اين نكتة نخست. لنكراني فاضل محمدجواد رساني اطع پايگاه .1)1391/6/28(

Page 263: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 262 ديگري از پس يكي و نيد دستورات سراغ آمدند بكنند؟ بايد كار هچ حال، داريم دستور دين .دادند قرار شبهه إلقاء و قشهمنا مورد را آنها

واضـح بسيار بسيار امر يك كه حجاب درمورد چقدر است، سال چندين اآلن ببينيد شما قـرآن در كـه گويند مي اند، نموده شبهه القاء دارد آن بر د-لت قرآن كه است نيد ضروري و

ايهـ جـوان از عـده يـك )ص(خدا رسول زمان در !نشده مطرح چادر و حجاب بحث اص .نشناسـند را شـما تـا بيندازيد سرتان چيزي يك فرمود پيامبر كردند، مي اذيت را ها زن ،هرزه

مطـرح محكم قيامت روز تا دائمي اصل يك عنوان به قرآن آيات در حجاب مسئلة كه درحالي .است شده شد زده غربي كشورهاي در كه هايي حرف همين !نيست خدا كم قرآن، گفتند آمدند اي قـرآن، گفتنـد كردنـد، مطـرح و پسنديدند را ها حرف اين روشنفكران اصطح به از عضيب و

.نيست خدا كم اين و است وارسته مهذب انسان يك شخصي تلقي كنـيم؟ چه گفتند كرد، ترديد شود نمي قرآن در ديدند كنند ترديد قرآن خود در خواستند

دستورات و پيامبر قرآن، محور؛ سه اين هيعل كنيم، يم خراب آورده را قرآن كه كسي آن گفتند .كردند ريزي برنامه قرآن،

يعنـي گفتنـد چه؟ يعني گفتيم .باشد عرفي بايد دين كه دادند سر را زمزمه اين زماني يك مقـدار يـك گفتـيم مـي .باشـد زمـان آن اتيمقتضـ و شرايط با مطابق و زمان هر مناسب ديبا

كنـد مي اقتضا طيشرا يعني كردن، عرفي كه درآورد اين زا سر چه؟ يعني بزنيد حرف تر روشن حا- .بالعكس و شود حرام خدا حل يعني بدهد، دست هيأجنب زن با تواند يم أجنبي مرد كه .كردند نمي قبول است، اين دين كردن عرفي از مقصودتان گفتيم مي ايشان به اول روز اگر

قـدرت كـه اينست به ما اجتهاد و فقه و دين ارزش اص و دارد صحيح معناي يك نيد سـازي، شـبيه و استنسـاخ بـه راجـع .دارد زمـاني هر در را جديدي ةمسئل هر به گويي پاسخ يجديـد موضوع هر اند، كرده مطرح قم ةيعلم ةحوز فقهاي را مقا-ت ترين دقيق و ترين قوي طور اين نتوانستند سنت اهل .ندكن بيان كننده قانع ةادل با را دين نظر توانند يم فقها يدآ پيش كه

.كردند تحليل فقط يهودي و مسيحي علماي بزنند، حرف ما دين زماني، هر مقتضاي به داريم، قبول باشد، معنا اين ،دين كردن عرفي از مقصود اگر .خير م،يبگذار كنار را دين از گوشه يك روز هر كه باشد اين مقصود اگر ولي است، گو پاسخ

را اين و شد خارج آن از بعد و رفتيپذ را دين كسي اگر فرمايد مي ارتداد ةمسئل در دين و سر .ندارند او با كاري نكند يعلن را آن اگر بله .است قتل حكمش كرد، مطرح علني آمد هم انجيل و تورات همين يمگوي مي است؟ اسمي چه و است ديني چه اين كه انداختند راه صدا نفر 75 آن ديد برگشت حضرت يوقت طور كوه به موسي حضرت نرفت ةقضي در بخوانيد، را

Page 264: مجازات ارتداد

263 لنكراني فاضل بعدي اتحيضتو

انتخاب نفر 750 ميان از كه بودند كساني نفر 75 اين تازه اند، شده پرست گوساله ومرتد همه بكشيد را خودتان بايد فرمود چيست؟ ما توبة كه كردند عرض موسي به آنها بعد .بودند شده بـا هـم اكنـون .كننـد مي شبهه إلقاء و سازي مشكل ارتداد ةمسئل در آيند مي .»أنفسكم فاقتلوا«

.كنند مي مطرح را خود اهداف ،يساز فيلم بـاز را مـان چشـم امـروز طوركلي، به ها مسلمان اساتيد، ها، دانشگاه علميه، هاي حوزه اگر داريـم؟ او بـه كار هچ ما كرده، غلطي يك و نشسته گوشه يك در ساز فيلم يك بگوئيم نكنيم،

.است نگري ساده و ماندگي عقب خيلي ناي در محكـم چقدر ايشان شد، شروع رشدي سلمان ةقضي كه )رض(امام زمان از ببينيد شما حـا- گفتنـد مـي اي عده زمان همان در .دادند را او قتل فتواي و ايستادند رشدي سلمان مقابل .كردند تخطئه را امام حكم و ديكن يم برخورد او با طور نيا چرا نوشته رماني اي نويسنده يك .است قتل آن حكم و است مسلمين عليه سياستي اين !نه فرمودند محكم امام ولي

كامـل جريان در بنده كه كنند، خاموش را امام حكم شد تش )رض(امام ارتحال از بعد كـردن خـاموش براي هايي قدم و شد هايي حركت يك متأسفانه ديپلماسي ازنظر كه هستم آن

خود اگر فرمودند و دادند اطعيه )عليه تعالي اهللا رضوان(ما والد مرحوم .شد برداشته امام حكم خـود و اسـت الهـي مسلم حكم يك اين كند، لغو را حكمش نداشت حق بود زنده هم امام فرمودند شان نامه وصيت در كه يطور به ايستادند محكم .كند لغو را آن توانست نمي هم شانيا

رشـدي سـلمان حكم لغو عدم به راجع كه است پيام همين يكي كنم مي افتخار پيام دو به من .ام نوشته

انبيـاء ةهمـ تخريـب بـراي را زيـادي هاي فيلم ،سازي فيلم مراكز آمريكا، خود در امروز حضـرت دربـارة را فيلمـي كـه خوانـدم مي خبر يك در .اسم پيامبر فقط نه كردند، طراحي دست و شود يم خم فرعون حضور در آيد مي كه موسايي موسايي؟ چه كردند، درست موسي او بـه نسبت يموس و آنجاست فرعون ةخواهرزاد عنوان به هم زني يك و بوسد مي را فرعون هـم عيسي حضرت درمورد است؟ اين كرده معرفي قرآن كه موسايي ايآ .كند مي پيدا نظر هم .طور نيهم

الهـي انبيـاء بگويند اينكه براي است، زدايي تقدس براي خارج، در سازي فيلم طرح يعني شهواني اميال و تقاضاها و ها خواسته همان يدارا بودند، بشر افراد ةيبق مثل معمولي افراد يك فقط و كنند القاء را اين آينده نسل و موجود نسل به خواهند يم لميف لةيوس هب .ها هواپرستي و

نخبگان اول ةدرج در باشند؟ بيدار كساني چه دارد اقتضا نجااي .نيستند ما پيامبر تخريب دنبال .آنهاست اختيار و فرمان در جامعه فرهنگ و فكر كه آنها باشند، بيدار بايد جامعه

Page 265: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 264 بحـث گـويم نمي من البته باشيم، تر محكم مقدار يك اسم احكام به نسبت ما اگر واقعا يهـا نشسـت ارتداد و حجاب مثل گوناگون مسائل به نسبت بايد ها دانشگاه همين در !نشود فيلمـي شـنيدم بـاز است، قرآني مسلم امر يك كه انبياء عصمت درمورد .شود گذاشته يعلم مـا ولـي شـود، مطـرح بايد ها بحث اين افتضاح، چقدر كردند، درست آدم حضرت به راجع .ندهيم دست از زود را ها سرمايه اين باشيم مراقب

شـبهه يك با بفاصله را كرده يمعرف ما به معصوم و مقدس افراد انعنو به قرآن كه آنچه را هسـتند دنبـالش آنهـا كـه زدايـي تقـدس يجلو ما خود .ندهيم قرار ترديد مورد ،اشكال و

فيلمـي يـك و كنند ما پيامبر به اهانتي يك كه اند نيامده فقط اينها .كنيم مقابله آن با و بگيريم هـاي رمـان بعضـي از دارم خبر من .هستند ديگر هاي برنامه دنبال به بلكه .باشند كرده درست .كنند مي سازي فيلم دارند رشدي سلمان كـه طـور آن هـا يافكن شبهه نيا با برخورد در ما رسانة كه گفت ديبا هم را نكته اين البته

و وزر چنـد شد، مطرح گذشته ماه چند در كه ارتداد قضية در .است نكرده عمل شايد و بايد حكم اين به حمله و كردن مسخره به شروع ان ان سي و سي بي بي هاي تلويزيون هفته يك شايد

.شود داده جوابش و دفاع مسئله اين از كه نديديم يمل رسانة در ما ولي كردند اسمي ةقضـي ايـن بـه نسـبت ملـي رسـانة ازجملـه و ها رسانه متأسفانه هم امام ارتحال از بعد هرچنـد داشـتند، كـم شـايد يـا و نداشـتند علمـي و تحليلـي برنامـة فقهي و ديني تاريخي، و سياسي فقهي، جهت از حكم اين ابعاد اگر اما شد، پخش آن از سياسي و خبري هاي برنامه طـور قضـيه امروز شد مي پخش ها رسانه از و بررسي تحليل و علمي مفصل، طور به تاريخي .بود مي ديگري

در مسـلمانان بيداري منشأ خود كه ايران فهيم مردم و اسمي نظام مسئولين از نيز اكنون خود اعتراضات به مسلمانان ،اسمي كشورهاي در كه طور همان رود مي انتظار هستند منطقه مسـتكبران گـوش بـه ايران از تري كوبنده فريادهاي دهند، مي ادامه اهانت اين محكوميت در . ...برسانند عالم

Page 266: مجازات ارتداد

2 1ارتداد فتواي درمورد حقوقي هايي رسشپ به پاسخ

نامـة صـدور و آذربايجـان كشـور نويسندة »يتق رافق« شدن كشته دنبال به و 90 سال پاييز در حضـرت مرحـوم مرجـع فرزنـد لنكرانـي فاضـل محمـدجواد شـيخ آقاي جناب خوشحالي

لـزوم بـر مبني له معظم فتواي مجدد ذكر و اتفاق اين از يرانكلن فاضل محمد العظمي اهللا آيت ازجمله محققين از برخي و فاضل جواد آقاي جناب ميان مكتوب اي مبناظره ،»يتق رافق« قتل

.شود مي منتشر ها رسانه در كديور آقاي جناب صـبغة ،آقايـان ازجانب مطروحه مباحث كه است آن مكتوب مناظرات اين مهم نكات از انسـان يـك قتل موضوع بررسي و اند هپرداخت موضوع بررسي به شرع منظر از و داشته فقهي شـكلي شـرايط رعايـت و دادرسـي آيـين خصوصـا موضوعه و عرفي حقوق نگاه از )مرتد(

.است نشده واقع توجه مورد متهم يك ارتداد مسئلة به رسيدگي خصوص اين در الؤس چند ،آن اجراي نحوة و ارتداد موضوع به ام مندي هعق به باتوجه

بـه تحقيقي و كاري هاي همشغل رغم علي نيز ايشان جناب و شد پرسيده فاضل آقاي جناب از .گفتند پاسخ ا-تؤس آن

همچنين، است مرتبط جانب اين طرف از مطروحه موارد به ا-تؤس پاسخ مقدار چه اينكه .داد خواهم انجام را آن دهد توفيق خدا اگر كه طلبد مي ديگري فرصت ها پاسخ نقد و تحليل :شود مي دوستان تقديم استفاده جهت ايشان پاسخ و ا-تؤس متن ذيل در

1391 بهمن پانزدهم

لنكراني فاضل محمدجواد اهللا آيت آقاي جناب

فاضـل محمـدجواد رسـاني اطـع پايگـاه در. حقوق كارشناس جعفري، حسين وبگ بهشتي، آدم. 1

.است شده منتشر مقدمة آن منهاي فوق پاسخ و پرسش متن نيز لنكراني

Page 267: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 266 عليكم سم پاسـخ اميدوارم نمايم مي طرح جنابعالي محضر را الؤس سه تصديع، از معذرت عرض با

.بفرماييد :اول سؤال حضـرت گوارتانزرب پدر كه حكمي و رتدادا مسئلة درخصوص را حضرتعالي مقالة بنده از شـما خوشحالي بيانية همچنين بود داده نويسنده آن درمورد لنكراني فاضل العظمي اهللا آيت مباحث درخصوص بنده سؤال .كردم مطالعه را حكم آن صدور از پسمرتد آن رسيدن قتل به

حضـرت ( تقليـد مرجع كي طرف از حكم صدور ارتباط به ناظر بلكه ؛نيست موضوع فقهي بـه هرچنـد ( .است قتل يك وقوع و شخص يك توسط آن اجراي و )لنكراني فاضل اهللا آيت بـا حتـي و اسـت بـوده ممهدورالد و نبوده محترمه نفس مقتول مرجع، آن به معتقدين اعتقاد )القتل واجب صادره حكم به عنايت صـحيت و مجـازات و جـرم بودن قانوني اصل چون اصولي لحاظ با و( جزا حقوق در بـراي دليلـي دينـي مراجـع ازسـوي حكـم صدور )الملل بين حقوق مباحث وساير سرزميني قتـل معاون و مسبب مباشر، كيفري مسئوليت رافع و نبوده قتل )شرعي نه( قانوني مشروعيت

.باشد نميـ را ديگـري كسي اگر ما، اسمي ايران در حتي دانيد مي بنده از بهتر حضرتعالي دليـل هب

نمايـد اثبات را آن ،اثبات مقام در و صالحه دادگاه در نتواند اما برساند قتل هب بودن ممهدورالد شـود مـي صـادر قاتل قصاص حكم )باشد بوده مهدور ،مقتول ،واقع هب ثبوت عالم در گرچه( شـدت بـا كشـورها بـين حقـوق در معنـا ايـن ).اسمي مجازات قانون 295 مادة 2 تبصرة( شـرعي مسـئوليت رافع گرچه شرعي مراجع جانب از حكم صدور و شود مي اعمال شتريبي

.نيست كشورها قضايي مرجع دربرابر مسئوليت دفع به قادر اما است باري ذات دربرابر قاتل صـادره حكـم و قتل ميان ارتباط وجود همچنين ،حكم صدور جنابعالي، بيانية به باتوجه مشـكل آنهـا ميـان سـببيت رابطـة اثبات اگر و است گرفته قرار ييدأت مورد جنابعالي ازطرف قـرار مـدنظر هـم را جـايزه اگـر و است داشته وجود ترغيب و تحريك رابطة حداقل باشد، .است بررسي قابل هم جرم ارتكاب به تطميع ،دهيم :كنم مي طرح ،باشد زنده مكرمتان والد اينكه فرض با را ام اصلي سؤال ،مقدمه اين با بـا ( كـه گرديد مواجه كيفرخواستي با پدر صالح خلف عنوان هب جنابعالي روزي، فردا گرا مبنـي قاتل اعتراف و شما خوشحالي بيانية و آذربايجاني نويسندة قتل بر مبني پدر حكم ضم قتـل در معاونت دليل هب را ما تقليد مرجع )زده قتل به دست ،حكم آن وجود دليل هب اينكه بر

كنيد؟ مي چه اند خوانده فرا دادگاه به بايجانيآذر نويسندة

Page 268: مجازات ارتداد

267 لنكراني فاضل بعدي اتحيضتو

پذيريد؟ مي را قتل در معاونت آيا نماييد؟ مي انكار را قتل و حكم آن ميان ارتباط آيا :دوم سؤال و مداخلـه علمـي صـحيت فقهـي مباحـث در كـه حقـوق به آشناي يك عنوان هب بنده محـق را خود ،بزرگواران از كدام هر زيرا( ندارد را متفاوت نظرات صحت درمورد اظهارنظر خـود مرجع نظر به كه است آنان مقلدين بر البته و كنند مي علمي تخطئة را ديگري و دانستهـ فقط )باشند الذمه ءبري خداوند دربرابر تا كنند عمل اجتمـاعي آثـار شـاهد ،نـاظر عنـوان هب

دليـل مقلـدي هـر زيـرا اسـت اجتمـاعي آثار همين به ناظر هم دومم سؤال و هستم مباحث مرجع هر دانيد مي بنده از بهتر شما و دارد مي مستند خود مرجع حكم به را خود عمل صحت

داراي خـدا و خـود ميـان و دارد قلبـي يقينـي اعتقاد خود حكم و فتوا صحت به بزرگواري .است حجت حكم اداستن به را يگرد ايراني مسلمان يك خارجي، يا ايراني مسلماني ايران، در اگر حال شـما نظـر به آيا )سنت اهل علماي از يكي فتوا به مستند مث( رساند قتل به خود تقليد مرجع مرجـع آيـا اوسـت؟ حقـوقي مسـئوليت رافـع خود، تقليد مرجع حكم و فتوا به قاتل استناد دارد؟ را قتل به رسيدگي حق ،قضايي

تقليـد مرجـع اردد حـق دادگـاه آيـا رسـيدگي، بـراي دادگـاه صحيت قبول درصورت او تقليـد مرجع كه پاسخ اين{ فراخواند؟ دادگاه به گويي پاسخ براي را قتل حكم صادركنندة

زيـرا اسـت موضوع از خارج نداشته، حكم صدور حق و نبوده مرجع اساسا يا و كرده اشتباه هـاي بحـث فهم با كه نيستند حدي در مقلدين عموم و داند مي مرجع را حكم صاحب ،قاتل

كـه هـم بزنگـاه اين در و برگزيده را مرجعش او برسند قضاوت به بزرگواران شما تخصصي همان نتيجه كه ،كنند مي عمل اعتماد با نيز اوست تقليد مرجع علمي صحيت اختف محل }.است قبلي

:سوم سؤال صـدور ،مراجـع از برخي همانند هم شما آيا است؟ الهي حقوق از ارتداد شما نظر به آيا ،آذربايجـاني نويسـندة قتل وجوب حكم صدور آيا دانيد؟ نمي جايز را اهللا حق در غيابي حكم است؟ گرفته صورت نويسنده دفاعيات شنيدن از پس يا و بوده غيابي

احترام با جعفري حسين

تعالي بسمه

Page 269: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 268 جواب در خيرأت از عذرخواهي و تحيت و سم با يـك رسـيدن قتل به مجرد -ا و است متعال خداوند حكم اجراء از اينجانب خوشحالي .1 .شود نمي خوشحالي موجب انسان و تحريـك موجـب تواند نمي درنتيجه و است بوده عمل تحقق از بعد جانب اين بيانية .2 تحريك موجب حكم خود كه باشد آن ،مقصود اينكه مگر شود مورد اين درخصوص ترغيب .است شده حتـي و شيعه مكتب به اختصاصمرتد قتل لزوم اينكه به باتوجه اول سؤال به نسبت .3 چنانچـه بنـابراين دارند نظر اتفاق آن بر آسماني اديان همة كه است احكامي از و ندارد اسم ،دهند انجام ايد نموده ذكر كه را امري چنين بتواند كه باشد شده تنظيم طوري كشوري قوانين بـه آگاهـان ديگـر عبـارت بـه نماييـد آن تصحيح در تش بايد و است خطا قانون آن قطعا تواننـد مـي آيـا دارنـد نظر اتفاق اديان همة كه مواردي اين در .دهند پاسخ بايد جزايي حقوق سـؤال جنابعـالي از باشد؟ داشته منافات احكام از نوع اين اجراء با كه نمايند جعل را قانوني آن در موجـود قـانون ازنظـر اما ندك حجاب رعايت مسلماني كشوري يك در اگر كه كنم مي

ضـروري حكـم از دست بايد آيا كرد؟ بايد چه مورد اين در باشد غيرقانوني ،حجاب ،كشور هـاي مثال با-خره نمود؟ مخالفت و زد فرياد بايد قانون آن به نسبت اينكه يا برداشت حجاب ارتـداد بحـث هب اختصاصي مسئله كه است جهت آن از مطلب اين ذكر و دارد وجود زيادي .ندارد فقـه ضروريات از و است ضروري امر يكمرتد قتل لزوم بحث دوم سؤال به نسبت .4 .باشد مي دارد مخالفت ديگر مرجع فتواي با كه مرجع يك فتواي به استناد از غير اين و است بـاب در حتي كند عمل خود مرجع فتواي استناد به تواند نمي شخص اختفي موارد در قطعا

مرجـع مقلـد خريـدار و صـحيح را معامله كه باشد مرجعي مقلد فروشنده چنانچه معامت .شـود واقـع توانـد نمـي صحيح صورت به معامله اين نتيجه در داند مي باطل كه باشد ديگري است آن در كه مواردي با نيست آن در اختفي گونه هيچ كهمرتد قتل بحث مقايسة بنابراين .است الفارق مع قياس ددار وجود اختف مكتوبـات يـا و اظهـارات از الشرايط جامع مجتهد چنانچه و است اهللا حقوق از ارتداد .5مرتـد چـون ارتـداد درخصـوص و كند اعم را آن تواند مي كند پيدا ارتداد به علم ،شخص غيـابي عنـوان حكمـي چنـين صدور لذا كرده مطرح علني صورت به دين با را خود مخالفت

اتهـام آن دربرابـر دفـاعي احتمـال كه دارد معني جايي در غيابي حكم ديگر عبارت به .داردن كنـد اعـم را خـود ارتـداد چنانچـه مرتـد در امـا .غيابي شود مي آن به توجه بدون و باشد

حكـم ايـن ديگر عبارت به .ندارد وجود ديگري امر اعم وجود با و دارد را مرگ استحقاق

Page 270: مجازات ارتداد

269 لنكراني فاضل بعدي اتحيضتو

اسـت جايز او غيبت گويند مي باشد آشكار و بين او فسق كه كسي درمورد هك است آن شبيه ولـو اسـت جـايز او بـه اتهـام كـه شود مي گفته گذارد مي دين در بدعت كه كسي درمورد يا

ديگـر مـوارد ايـن در كـه همانطوري باشد دين درخصوص اتهام و نباشد اتهام مطلق مقصود .است طور همين هم ارتداد دمور در نيست، غيابي حكم براي معنايي

لنكراني فاضل محمدجواد

Page 271: مجازات ارتداد

3 1ارتداد حكم پيرامون سؤالي به پاسخ

ريبخ وقت و سم با پاسـخ و يتقـ رافـق حكـم درخصوص حقوقدان كي ةنام متن شما تيسا از يقسمت درـ فرمود نكـه يا .شماسـت پاسـخ خصـوص در سؤالم خواندم، را يحضرتعال درخصـوص « دي نيچنـ صـدور لـذا كـرده، مطـرح يعلن صورت به نيد با را خود مخالفتد مرت چون ارتداد،ـ ا لـذا اسـت شـده فيتعر يابيغ حكم قانون و فقه در ».ندارد يابيغ عنوان يحكم حكـم ني كـه ييجا درخصوص نيهمچن .ندارد يجواز يابيغ حكم صدور اهللا حقوق در و است يابيغ

نـد يگو يمـ باشد آشكار و نيب او فسق كه يكس درمورد كه است آن هيشب حكم نيا« ديفرمود او به اتهام كه شود يم گفته گذارد، يم نيد در بدعت كه يكس درمورد اي است زيجا او بتيغ در كـه يطـور همان .باشد نيد درخصوص اتهام و نباشد اتهام مطلق مقصود ولو است زيجا منظـور ».است طور نيهم هم ارتداد درمورد ست،ين يابيغ حكم يبرا ييمعنا گريد موارد، نيا

يقاضـ يبرا كرد دايپ اعيش يشخص توسط يامر اگر شما نظر به است؟ اعيش امر يحضرتعالـ پ اعيشـ يكس يخوار شراب اگر مث است؟ زيجا آن استناد به حكم صدور و بوده آور علم داي سازد؟ يجار او بر را الخمر شارب حكم تواند مي اعيش نيا استناد به يقاض كرد

.سپاسگزارم شما از تعالي بسمهمعليكم س

اسـت ممكـن كـه اسـت جهـت ازايـن نيسـت صـحيح غيـابي حكم ،اهللا حقوق در اينكه ادعـا او چنانچـه شود، مطرح خمر شرب ادعاي كسي عليه اگر مث باشد، ميان در احتما-تي

چنانچـه مرتد؛ سئلةم همين در يا است، بوده معالجه و مدارا جهت به يا اكراه روي از كه كند ديگـر عبارت به و شود نمي جاري حد ديگر بوده، لسان سبق يا اكراه روي از كه باشد محتمل .است درء قاعدة اهللا؛ حقوق در غيابي حكم جواز عدم در دليل عمده آن بـر كيـد تأ حتي يا و باشد آشكار و روشن و علني مرتد، يك ارتداد كه مواردي در اما صـادر او به نسبت را حكم تواند مي شرع حاكم و نيست مطرح مطلب اين رديگ باشد، داشته .نمايد

لنكراني فاضل محمدجواد 1392 فروردين 15

.است نشده اي اشاره پرسشگر نام به. لنكراني فاضل محمدجواد رساني اطع پايگاه. 1

Page 272: مجازات ارتداد

:ها پيوست

تقي از زبان خود و مدافعانش رافق

كتـاب پيوست مدافعانش و وي خود قلم به مطالبي تقي رافق افكار با بيشتر يآشناي براي )2006 اكتبـر ( قزئتي صنعت ةنشري در »ما و اروپا« ةمقال كامل تنم ةترجم .دهد مي تشكيل را

.اسـت كتاب پيوست نخستين انجاميد، وي قتل درنهايت و ارتداد حكم صدور به كه اي مقاله نقـد در )تقـي رافـق زبـان هم مدافعين از يكي مستعار اسم( تبريزي گوناي ةسرگشاد ةنام دو تشـكيل را كتـاب پيوسـت سـومين و دومـين ،انـي لنكر فاضـل محمدجواد دوم و اول ةبياني نـام ذكـر بـدون تبريزي گوناي ةنام از نكته يك به خود دوم ةبياني در لنكراني فاضل .دهد مي

تبريـزي گونـاي ةترجمـ و انتخـاب بـه ترور از قبل تقي رافق ةمصاحب سه .است داده پاسخ .است كتاب پيوست آخرين

Page 273: مجازات ارتداد
Page 274: مجازات ارتداد

1ما و اروپا يتق رافق

ركـ تف بـه را انسـان ،يمعنـو هاي تيواقع ازمنظر هكبل ؛ييايجغراف تيموقع ليدل به تنها نه اروپاـ ا .اسـت تيبشر همة يروزيپ ،اصل در يياروپا يها ارزش رايز .است ردهك وادار مسـئله ني خود گاهيوب گاه بركت نيا سفانهأمت هكنيا از نظر صرف .شود انيياروپا در بركت جاديا باعث دينبا و زهيتـار يليم يعلنـ صـورت بـه اي شده، يجسمان سميفاش سوتك در يحت و ندك مي انينما را

آذر 12 تريبـون، سـايت وب در شـده منتشـر مبـين؛ اينترنتي گروه مترجم ؛2006 تبركا ،»قزئتي صنعت« يةنشر. 1

از اي مقدمـه بـا ( »شـد آن فـداي نويسنده، جان هك اي مقاله فارسي به ترجمه ما، و اروپا: تقي رافق« باعنوان1390 ).تقي رافق تا كسروي سيداحمد از: نگاهي مرتضي :نوشت معترضين از عذرخواهي با باكو چاپ 2006 نوامبر 15 ورخم قزئتي صنعت نشرية

اروپـا عنوان با نويسنده تقي، رافيق مقالة قزئتي صنعت نشرية 2006 نوامبر 14 تا اول شمارة در! عزيز خوانندگان« اي ويسندهن ها ده از يكي و نيست قزئتي صنعت نشرية كاركنان از تقي رافيق كه كنيم يادآوري. رسيد چاپ به ما و

خواسـت بـه كـه است اي مقاله يك صرفا نيز ما و اروپا مقالة و رسد مي چاپ به نشريه اين در مقا-تش كه است .است نوشته خود شخصي بـود، نيـز »مـا و اروپـا « مقالة حاوي كه مان نشريه از اي شماره كردن چاپ آمادة هنگام به كه شويم متذكر بجاست تاكنون. نداشت حضور تحريريه در اش خانواده اعضاي از يكي بيماري علت به نشريه سردبير اوغلو صداقت سامير بـه نشـريه اين در است، شده شناخته نويسنده عنوان به جامعه در كه تقي رافيق صرف هاي داستان و هنري اثرهاي مقالـة اينكـه انگمـ بـه نشـريه فنـي همكـار ) قبلي شمارة( نشريه اين شدن نشر آمادة هنگام به. است رسيده چاپ ميـان در را آن اسـت، تقـي رافيـق از ديگـري داسـتان و هنـري اثـر تقي رافيق توسط اينترنت ازطريق شده ارسال

منتشـر نشريه اين در »ما و اروپا« مقالة فني، اشتباه خاطر به صرفا ترتيب اين به. بود داده جاي نشريه اين صفحات مطبوعات و بيان آزادي بر كشور قوانين تأكيد رغم به كه كنيم مي اعم »قزئتي صنعت« نشرية عنوان به ما. بود شده شده بيان افكار در و متأسفيم است، گرفته صورت فني اشتباه خاطر به كه »ما و اروپا« مقالة انتشار خاطر به عقايد، و .كنيم مي عذرخواهي آن، تكذيب ضمن و نيستيم سهيم مقاله اين در بار »قزئتي صنعت« عنوان به ما ندارد، مسئوليتي نويسندگان، محظات و افكار درمورد ريريهتح هيأت اينكه رغم به

در تنها نه مان ديني برادران از »ما و اروپا« مقالة با ارتباط در فني اشتباه نتيجة در ايجادشده سوءتفاهم خاطر به ديگر ترجمـة ( »قزئتـي صـنعت تحريريـة هيـأت . يمكن مي عذرخواهي مسلمان يك عنوان به جهان، در بلكه خود؛ كشور

).2006 نوامبر 16 مورخ نيوز، آذربايجان

Page 275: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 274 .ندك مي ييخودنما مهاجم

به اپ اروپا در هك بشردوستانه و يآزاد هاي هديا .بود اروپا ينابخشودن اشتباه سميفاش البته، بـا آنهـا يومعنـ هاي هخواست تطابق ليدل به .دارد اربردك و تيواقع زين همانجا در نهاده عرصه اروپـا در تواند نمي يگريد نيد چيه .است افتاده جا اروپا در تيحيمس هك است ها دهيا نيهم

ـ اد نيدروغـ يها ارزش همواره اروپا .ابدي گسترش و ردهكـ رد را اسـم ازجملـه گـر يد اني .ندك مي

هـاي اريـ مع .ردكـ بـاور تـوان نمـي را اسـم يبشردوست است؛ ياخق يباز حقه ،اسم نـدارد را يكيتكاليد و سمياليماتر يرادهايا دربرابر مقاومت تاب هم هنوز ياسم يبشردوست

توانـد مـي صـرفا و است يشرق استعمار لكش هم اسم .ميا گرفته ادي و ردهك حفظ را آنها هك اروپـا بـر يمعنـو ازنظر تواند نمي هرگز اسم .شود محسوب استعمار انواع از يكي عنوان به يعثمـان يامپراتـور هاي هشان بر يتابوت درون را آن هكنيباا ندارد؛ زين را آن قدرت و شود رهيچ

نيزمـ مشـرق بـه دوبـاره و ابنـد يب گذاشـتنش نيزمـ بـر يبرا ييجا نتوانستند يول ؛گرداندند هرگـز اسـت آورده مـان يا يسـ يع حضـرت بـه هك يسك .خواباندند قبله يسو به و آوردنش در جنـگ يفتواهـا پـدر عنوان به محمد حضرت 1ندك نمي كپا محمد حضرت با را دماغش

صـورت بـه توانـد مـي ثركحـدا اسم .است 2ترسو يمخلوق صرفا ،يسيع حضرت با سهيمقا شخص نفر دو يكي هك شود دايپ هم يشورك ديشا .برود شيپ اروپا در يكوچك هاي تيجمع .اشندب داشته آنجا در را اسم يندگينما ستيترور اي و يكيزيف

را انسـان يآزاد نتوانسـت شـرق .است شده خارج شرق دست از هك است يانكام اروپا اسـت يا مسـئله ن،يزم مشرق در آن تياهم ازنظر انسان يزادآ .نخواست را آن اي و ندك كدر شـده، سـلب يو از ياجتمـاع يهـا يزادآ هكـ يانسـان بـه .خـزد مي سطح نيتر نييپا در هك

هـا تكف با .شود مي داده بشارت اسم يظلمان يها قتيطر طحس در ياليخ هاي يخوشبخت باعـث اسم .شود مي داده نشان ياجتماع يها باتق از خروج راه عنوان به بهشت سست راه ،يبـدو فيـ طوا سـتم يس .است شده نيزم مشرق شورك هاي ساختار در ارانهكاير اصول جاديا

ـ ا و راتكـ تف ماندة ته و شاندك مي يستگكورش ورطة به تماما را نيزم مشرق روشـن هـاي هدي شيافـزا از عبـارت صرفا اسم جهان در تيروحان .ندك مي ارآمدكنا را نيزم مشرق ياجتماع .است آنها يجيتدر ليمكت و ها يماندگ عقب و ها تيممنوع

.ترابي .ا -كند نمي خورد هم تره يعني كند نمي پاك هم را اش بيني محمد حضرت براي هرگز: اصلي متن در. 1 .ترابي .ا - ترسناك: اصلي متن در. 2

Page 276: مجازات ارتداد

275 رافق تقي از زبان خود و مدافعانش: ها پيوست

در يظـاهر شـرفت يپ .است بوده كيزيمتاف تابع هم شرق و كيتكاليد تابع همواره غرب جلو، يسو به غرب هاي جهش خل در .است مشاهده قابل شرق كيزيمتاف يماعاجت يفضا .دارد ميبر گام عقب يسو هب شرق رسد، مي نظر به

بـا جانيذرباآ مردم .است اروپا از ثرأمت كي-ئ ينظام جاديا در جانيآذربا هاي تش همة .هسـتند اروپـا ةوادخـان اريـ ا-خت تـام عضـو هكـ اند ردهك ثابت خود مخلصانة هاي تش نيا

يسـاختگ ،كيپلماتيد لحاظ به و ياجبار ،نندهك دلتنگ ياسم هاي شورك با ما دولت مناسبات رانكـ متف توسـط يشـرق خشـونت ماندة يباق و تيضرور -اجبار نشانة عنوان به اسم .است هبـران ر »خالصانه« احترام ،ما نينو خيتار در يحت خيتار طول در .شود مي كادرا يجانيآذربا فقـط مسـلمانان .اسـت شـده يناشـ آنهـا »تاج و تخت« منافع از عمدتا ،اسم به جانيآذربا يضـرور آن رفـع هك هستند يموانع ازجمله و خورده آنها نيا درد به دهنده يأر قشر عنوان هب

.استـ ن جـان يآذربا دولـت مسئو-ن دارد، وجود پاپ و من انيم هك يفرق اندازة به نيهمـ بـه زي .دارند فاصله بودن مسلمان از زهاندا

ـ ا يعيشـ -نيـ د يافراطـ ميـ رژ طـة يح در يحتـ يجـان يآذربا كتر ـ ن راني تـا توانسـته زي يسـاز سانكي يبرا ها تش و ها يفرسودگ هرگونه و فشارها .ندك حفظ را خود بودن يياروپا عمـدتا ،مـا يجنوب تباران هم د،ينك توجه .است بوده اثر يب فارس هاي ستيشوون توسط يقومـ ن هكـ نيا بدون يروح يبازشناس نيا .نندك مي مهاجرت اروپا به اسـتد-ل و حيتوضـ بـه يازي

ـ با است؛ ردهك ثابت را خود باشد داشته واقـع، در .رديـ گ صـورت آن از ثركحـدا اسـتفادة دي اسـت يياروپـا تيـ ماه يدارا هك يجانيذرباآ وجود در گانهيب يعنصر هر هك ميبگو توانم مي .ديآ مي چشم به نقصان كي عنوان هب دارد وجود يشرق هاي خصلت آن تيصشخ در يول

اضافه آن هاي ارزش ستميس به يزيچ چيه يجانيآذربا تيشخص در يشرق خصلت وجود .است ردهكن

هـاي تجاوز معرض در هك يزمان در يتح و ندك جدا غرب از را خود نخواست زين هيروسـ ا از هكنيا بدون اول رپط .بود گرفته قرار غرب وستةيپ ينظام بپـرد، شـاخه آن بـه شـاخه ني .شد هيروس به اروپا ونددادنيپ به موفق امك يو .زد را خود حرف جسارت با و قاطع طور هب

.است اروپا از ثرأمت امك يروس اتيادب و فرهنگ هنگـام آنهـا .هسـتند يآزاد نيمأت به مشغول مختلف هاي هويش به جهان هاي شورك همة

يياروپـا هـاي ارزش رايز .دهند مي قرار خود يبرا ييالگو را اروپا بشر، حقوق مسئلة يسبرر مـدل فقـط و است اروپا ياجتماع شفك بشر حقوق .است يريشگيپ رقابليغ شرفتيپ عامل .است قبول قابل بشر حقوق يياروپا

Page 277: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 276 بـه اتيـ جنا .نـد ك رفـع را يبشـر خصلت در موجود يگريوحش توانست اروپا فرهنگ

.نماند يباق يازين يبشر يزندگ در عامل نيا يبقا به گريد و شود رسانده اقلحد و شـده دور شـر از انكام حد تا ند،ك غلبه خود بر توانست اروپا در بار نياول يبرا انسان

ـ ما را نيا اما ردك يسپر را نيخون هاي انقب از گذر مرحلة زين اروپا .شود كينزد ريخ به ةي .گفت »نه« آنها به همه از قبل زين بار نيا و ددا قرار خود تجربة

در هكـ هسـتند بـا يز يجوامع فقط .است شرق به نسبت غرب يبرتر ها، انقب از امتناع .است نمانده يباق ياجتماع -ياسيس هاي انقب به يازين آنها

ـ ن يشـرق جنـوب يايسآ و اكيمرآ يفن و يعلم هاي جهش هك شد ركمتذ ديبا نجايا در زي هك ماند مي دهيعق نيا بر ايدن هم هنوز ديشا نبود اروپا اگر .باشند مي اروپا علم از گرفته تأنش

گـاو شاخ يرو بر نيزم هك ردك مي ركف هم هنوز شرق ديشا .گردد مي نيزم دور به ديخورش .دارد قرارـ پا بـه را نيوز يفلسف يخيتار و يقوم -يمعنو قاتيتحق كنيا هم اروپا و اسـت رسـانده اني

بهـرة دنيد درحال يياروپا انسان نونكا .برساند قي- و -زم د،يمف يتيوضع به را آن توانستـ ز .است خود اريبس هاي قرن ركتف و قيتحق ـ ا راي ـ هـا قيـ تحق و هـا شـه ياند ني همـه از شيب .ابـد ي مـي تيموجود يمنطق اعمال با فقط انسان يواقع اتيح .است بوده يمنطق و نانهيب واقع .است دهيفا يب و عقل از اشدنجد يمنطق يب

.سـت يچ يبـرا هكـ ديـ فهم هم توان نمي و نبوده اتيح يبرا يشرق انسان راتكتف ايگو ايـ و يجيگ ،يگريصوف به را خود و آورد نميدر يباز يشرق لسوفيف مانند به يغرب لسوفيف .سـت ا نيدروغ يتمام و است گريباز كي املك طور هب يشرق لسوفيف يبل .زند نمي يوانگيد و سـت ين معلوم اي راه مقصد .ديگو مي سخن باشد زده يحرف هكآن يبرا فقط يشرق لسوفيف آخـرت به را آن يرو هك است آن مرام صورت هر در .است كدر رقابليغ تينها يب هكنيا اي

ـ با .است ياسم درون محدود ركتف ستميس كي يشرق يها لسوفيف تبكم .ندك معطوف دي .شود نمي محسوب لسوفيف يبرا يلتيفض منزلة به ماس به يبنديپا هك گفت يكوفسـ يداستا در هكـ قدر هر اما .بود نيد از او بودن دور در فقط چهين تيخق ييبايز مانـده دور يكوفسيداستا .نبود واجب او يبرا مسئله نيا شود، دهيد دار جاذبه نيد به يبنديپا .بود مي دار شهير و جالبتر مراتب به تيحيمس از

حمت گاها و يصبر يب حسادت، با غرب و شرق درمورد يا سهيمقا يها ليتحل معمو- حمـت و فشـارها يتمـام هكـ نوشتنم يحال در را يناگهان نوشته نيا .شود مي مواجه ديشد

.دارد ادامه هنوز :ميگو مي نيا بر عوه .داشت قرار چشمانم درمقابل

Page 278: مجازات ارتداد

1لنكراني فاضل بهسرگشادة گوناي تبريزي ةنام

سرمست را شما آنقدر ايد تراشيده خود براي كه ختياراتيا .هستيد كردم مي فكر كه طور همان فتـواي بـه يحتمـل ( خـورده فريب مزدوري كه جنايتي ديدن از را چشمانتان كه كرده فقاهت كـرده عاجز است داده انجام آذربايجان و ايران دول اغماض و پوشي چشم با )پدرتان مرحوم چـه؟ ا-سـم شـيخ يـا مفتـي يا قاضي ،ندارد را ديني قدرت آن خليفه اگر گويند مي« .است قدرتي هر ،است نداده احكام بيان و اعتقادات بر سلطه حق اينها از يك هيچ به اسم گويم مي حـق مـدعي توانـد نمـي يك هيچ و كرده تعيين را آن اسمي شريعت و است مدني ،دارند كه

2».باشد كسي ورزي انديشه مانع يا و شود كسي خداپرستي يا ايمان بر سلطه نديـده را »تقـي رافق« آذربايجاني نويسندة رساندن قتل به ييدأت و تبريك در 3اخيرتان پيام اگر كـه باشـد شما پدر اگر كار اين مسبب كه چرا ؛نداشتم مكتوب اين بر اي انگيزه و دليل ،بودم تـاريخ در كـار ايـن بـا كـه مطمئـنم اما ؛نيستم دنيايش نآ غيبگوي و نيست دنيا اين در ديگر

گفتگو شانس ما كه باشد ايران ،مسبب اگر ...خريد نخواهد نامي نيك خودش براي آذربايجانـ اينان كه ،دولتيم اين شهروند هنوز ظاهر به اگرچه ،نداريم را دولت اين با ديالوگ و دنبـال هب

جمهوري در سبب و قصور چنانچه و نيستيم ما اين و ،مقلدند و زير سربه و مطيع هاي رعيت مان مادري زبان به اين البته و ايم نگاشته خصوص دراين مقاله دو حداقل ما كه باشد آذربايجان

اخيرتـان پيـام .باشـد تان مادري زبان هرچند ؛نيست راهي زبان آن به را شما سفانهأمت و بوده فاقـد ،ايـد تراشـيده خـود بـراي كـه بلندبا-يي القاب اين كه نگذاشت باقي برايم شكي جاي

1390 آذر 14 جرس،. 1

.59 ص، 1922، القاهره، الثالثإل الطبعه، رانيهالنص و ا-سم، عبده محمد. 2

رافـق ارتـداد حكـم اجـراي درمـورد بركاته دامت لنكراني فاضل محمدجواد شيخ حاج اهللا آيت حضرت بيانيه. 3 ]قسمت اول از بخش اول همين كتاب: رجوع كنيد به. [اف تقي

Page 279: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 278 توجيـه قابل موروثي نگاهي و پدرانه حسي با تنها شايد و اند معنوي و عقلي و علمي ةپشتوان از اما ...دهد قرار جرم ارتكاب در مشاركت جايگاه در را شما بسا چه اخيرتان، پيام و ...باشند توانسـت نخواهـد هـم فتـوا صـاحب نـه و شـما نـه كـه قاتل، تنها نه ،بگذريم كه اينها ةهم

رافـق بـودن مالـد محقـون بر داريم فراوان د-يل ما بلكه ؛كند اثبات را مقتول بودن مهدورالدم .شود مي بيان آن از اي گوشه كه ،تقي

*** تر متفاوت ها روش و متد آنگاه ،كرديم مي بررسي ديني برون منظري از را بحث اين اگر در بلندبا-يي ادعاي كه است كسي )لنكراني فاضل( مكتوب اين خاص خاطبم ليكن ؛شد مي بـرايش كـه زبـاني با نيز ما بنابراين ؛گيرد مي تصميم هم ها انسان جان براي حتي و دارد دين در.نشـود عـام مخاطبـان ملـت باعـث ايـن اميدوارم .گفت خواهيم سخن باشد فهم قابل

قرآن گيرد مي قرار محققي هر مدنظر كه متني اولين ،مياس متون در بحثي هر ةسابق بررسي آياتي تعداد )گيرند مي كه( گيريم درنظر كفر به اسم از بازگشت معناي به را ارتداد اگر .است و شمار انگشت ،آمده آن در مشتقاتش و ارتداد كه آياتي و معدود باشد مفهوم اين متضمن كه حكمي هيچ اينكه كما .هستند بحث اين در ما مقصود زا غير ديگري معاني حامل مواردي در

اند شده مجبور اند زده دامن را بحث اين كه فقهايي و نشده صادر قرآن درمرتد شخص براي .برند پناه روايات به

نزولشـان نأش در تفكر با كه ؛74 توبه و 106 نحل ،21 مائده ،217 بقره آيات :مثال براي آثـار بـه تنهـا ،تعـداد همـين به تقريبا ديگر آياتي در و يابند مي ما بحث از غير ديگري معاني كـه اسـت بشـري هـاي ويـل تأ و تفسيرها اين .اعمال حبط و است شده اشاره ارتداد اخروي كـه است »زوجيت ةعلق قطع« ،موارد اين از يكي .است بخشيده آيات اين به متفاوت شكلي حـال در ،كردنـد وارد مصـري متفكر »ابوزيد نصرحامد« به كه اتهامي درخصوص مورد اين باشد مي ممتحنه ةسور 10 ةآي از بخشي ،كنند مي استناد بدان فقيهان كه آنچه ةهم و .بود اجرا آيه خطاب( .نداريد نگه خود همسري در را كافر زنان يعني »الكوافر بعصم تمسكوا - و« كه

شود مي بشري هاي ويلأت و تفسيرها چه با كه كند حيرت بايد انسان و )است مردان به صرفا و اطـع بـدون هـم آن انديشـد مـي متفـاوت كـه فردي همسر از جدايي حكم به را آيه اين

مرتد فرد ةتوب پذيرش عدم يا پذيرش درخصوص ديگر ةنكت .كرد تعبير زوجين خود رضايت جانـب از توبـه ايـن پذيرش عدم و پذيرش بر متفاوت، آيات در كه است خداوند جانب از

Page 280: مجازات ارتداد

279 رافق تقي از زبان خود و مدافعانش: ها پيوست

ـ و 1كنـد مـي مطرح را توبه پذيرش بقره، سورة 217 ةآي .است شده كيدأت خدا ةسـور 90 ةآي شـدند كافر ايمان از پس كسانيكه( .كند مي كيدأتمرتد ةتوب پذيرش عدم بر صراحتا عمران، آلـ و .)هسـتند گمراهان آنها و شود نمي قبول آنها ةتوب گاه هيچ افزودند خود كفر بر سپس و ةآيـ در و .كنـد مـي كيـد أتمرتد ةتوب پذيرش بر دوباره ،توبه ةسور 74 بـر نسـاء ةسـور 137 ةآي قرآنـي ةآي گونه هيچمرتد شخص مجازات درخصوص ،اينها ةهم با اما ...و ،توبه پذيرش عدم خواهد ادامه در كه كنند مي استناد رواياتي به كوبند مي مرگ طبل بر كه كساني و ندارد وجود .آمد

*** كـرده نقـل سـند بـدون »اوزاعـي « را يكي .دارد وجود حديث دو فقطمرتد حد ةدربار« از خـود اسـت روايـت ايـن راوي كه اوزاعي اينكه به مضافا ؛نيست استناد قابل دليل همين به

درصـدد حـديثي چنـين جعل با كه است عباسي سپس و اموي خفت دستگاه به وابستگان قلمـداد مهدورالدم ،مرتد عنوان هب را آنها تا بوده مخالفان سركوب در لمظا حكام رفتار توجيه قـرن دو از پـس و اند پرداخته مزبور حديث براي سندسازي به او از بعد علماي هرچند .كند صـحيح در »عكرمـه « ازمرتـد قتـل ةدربار دوم حديث .اند ساخته وارد خود صحاح در را آن

همين و 2.است اعتماد غيرقابل و منحرف مردي نيز عكرمه هك درحالي ؛است شده نقل بخاري :رساند مي اي نتيجه چنين به را صالح صبحي دكتر كه است روايات و ادله ضعف اعـدام حكـم كه است آن مقصود .كرد اكتفا توان نمي واحد خبر به ها انسان جان ةدربار« و قرآني نصوص زيرا كرد صادر وانت نمي ،نباشد تواتر حد در كه روايتي استناد به را كس هيچ باشـد مسلمين اجماع مورد مسئله كه درصورتي تنها و دارد كيدأت ها انسان جان حفظ بر نبوي صرفامرتد كه ندارد وجود اجماعي چنينمرتد ةدربار و كرد نظر صرف توان مي قاعده اين از 3».باشد قتل مستحق عقيده تغيير دليل به

سـياه مرتـد مـرگ حكـم لـزوم از را هايشان كتاب كه فقهايي كه كنم اضافه هم را اين و را اسمشان و اند كرده هم سر هم را ديگر روايت پنج چهار نواقصي، چنين رفع براي اند كرده امـا .ببندنـد را احتمـالي منتقـدان زبـان تا اند گذاشته »موثقه« روايت يا »صحيحه« روايت هم

دفتـر قـم، همـداني، موسـوي محمدباقرسيد ترجمة ،الميزان تفسير ترجمة طباطبائي، سيدمحمدحسين: به. نك. 1

.253 ص ،2 ج ،1363 اسمي، انتشارات .61 ص تا، بي بيروت، ،حدالرده احمد؛ منصور صبحي،. 2 .213 ص تا، بي بيروت، ،الحضاره مستقبل و ا-سم صالح؛ صبحي،. 3

Page 281: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 280 ايـن نيازمنـد حكـام سـفارش بـه كـه هايي روايت با انسان يك جان گرفتن هم باز حال بااين

بـه تـا )هسـتند و( بودنـد پناهنـده حكام به بيشتر كه پناه اسم فقهاي تشخيص با و روايات كـه روز هر كه است خوشبختي جاي هم باز .بس و يدآ برمي فقها همين ةعهد از فقط ،اسم مجبـور نيـز نظريـه اين مدافعان و پيوندند مي ارتداد منتقدان جمع به بيشتري فقهاي گذرد مي سسـتي بـر توجيحـات ايـن خود كه بازگويند ارتداد از دفاع در جديدي توجيهات شوند مي ».گذارد مي صحه مدافعان منظر

و كرده پيدا تكامل دانش و علم كه امروز جهان در كه است اين ام عقيده ،ارتداد به راجع براي اي زمينه كنند، مي مطرح معقول شبهات براساس انديشه و نظر صاحبان را اشكا-ت نوعا پاسـخ را آنها خود تخصصي هاي هرشت در انديشمندان و اساتيد بايد پس .ندارد وجود ارتداد اي مقوله هر از نظر صاحب و انديشمند طرف از معقول ةشبه طرح« :ديگر جاي در و 1.گويند كفـر « :گفتـه مولـوي كـه طـور همـان يـا 2».ودشـ نمي ارتداد و هتك و وهن موجب باشد كه

،شوند مي هزينه دين نام با كه هايي بودجه و امكانات همه اين آيا 3»علم كفر قضاي و جهلست و گـردد؟ عالمانـه تحقيقات وقف ،خشونت و قتل و خرافات در رفتن هدر جاي به تواند نمي :كنوني تقليد مراجع از يكي نظر عـذاب وعيـد از سخن تنها و است نشده بيان ارتداد احكام ،دارتدا آيات از يك هيچ در« قومي يا اقتصادي سياسي ارتداد بلكه ؛نبوده فكري ارتداد اسم صدر در ارتداد ...است آخرت

كـرده جاري او بر ارتداد حد كه نداريم سراغ را كسي اسم صدر تاريخ در ...بوده اي قبيله و 4».باشند ،ضـروري انكـار اينكـه در هـم و ديـن ضـروري تعريف در مه علما« :ديگر جاي در و »انكـار « در وقتي 5.ندارد وجود اجماعي قدما بين در ...دارند نظر اختف است ارتداد موجب يـك تعطيلي حتي و استهزا يا و توهين اي عده چگونه ،دارد وجود نظر اختف دين ضروري هللا آيـت كـه شود مي دشوار آنقدر ارتداد كمح از دفاع و دانند؟ مي ارتداد دليل را فقهي حكم رژيم ضد قيام نوع يك ارتداد« :آورد مي پايين سياسي حكم يك حد در را آن ،شيرازي مكارم

.16/5/78 امروز، صبح روزنامه جناتي، ابراهيم اهللا آيت. 1 .10/8/79 تگي،روزنامة همبس پيشين،. 2 .1370، 3 ، دفترمثنوي. 3 .20تا 17 ص، 13 شماره، اسمي حكومت فصلنامه اردبيلي، موسوي سيدعبدالكريم اهللا آيت. 4 .95تا 69 صص، 14 شماره پيشين،. 5

Page 282: مجازات ارتداد

281 رافق تقي از زبان خود و مدافعانش: ها پيوست

حكم ...است اعدام آن مجازات نيز امروز دنياي قوانين از بسياري در كه است اسمي كشور با مبارزه و اسمي حكومت و جامعه حفظ جهت كه است سياسي حكم يك )ارتداد( مزبور

1».است شده وضع بيگانگان حكـم ،مكارم آقاي نظر برخف ،ثانيا ؛ندارد وجود تغييرناپذيري سياسي حكم هيچ ،او- نيست اعدام هم حاكم رژيم با مخالفت مجازات و بربسته رخت كشورها از بسياري از اعدام بـر دليلـي ،حـاكم رژيـم بـا مخالفـت ،امـروز جهـان در و )مانده عقب كشور چند در جز به(

اينكه پذيرش حال هر به .اعدام به رسد چه نيست هم سياسي و اجتماعي حقوق از محروميت را بحـث مسـير تواند مي و شود مي محسوب جلو به قدم يك است سياسي ةمسئل يك ارتداد را كـاري چنين جرئت يا و اراده تاكنون ديگران نه و مكارم آقاي خود نه البته كه كند عوض .اند نكرده آن اظهـار مقـام در و دارد درون در اعتقـادي كـه نيسـت كسي به مربوط ارتداد احكام«

ضد بر قيام درحقيقت و بپردازد تبليغ يا اظهار به كه شود مي شامل را كسي تنها بلكه ؛برنيامده تأنشـ آن ةگوينـد سياسـي موضـع از سخن اين كه است آشكار 2».كند جامعه موجود رژيم آشـكار همگان بر نيز ايران در سياسي و اجتماعي ملي هاي سركوب از وي حمايت و گيرد مي نظـام كـدام برعليه تقي رافق كه بگوييد توانيد مي آيا بازگرديم خود موضوع به اگر اما .است در كـه اينجاسـت جالـب باشـد؟ خـونش شـدن ريختـه مسـتحق كـه بـود كرده قيام سياسي هاي دادگستري ةكلي براي 1948/7 ةشمار و 29/3/79 تاريخ به ايران ةقضائي ةقو كه اي بخشنامه :است آمده كرده ارسال ايران مجـازات ،شـرع در لكـن اسـت قانون در مجازات فاقد كه را عملي توانند مي ...قضات« ».نمايند مجازات شرعي مقررات طبق ارتداد مثل ،شده مقرر آن براي خاص آن قاضي كه شود محاكمه دادگاهي در اگر است ارتداد به متهم كه فردي اينكه يعني اين

بـه مـث قاضي اگر و شود مي اعدام باشد معتقد )لنكراني فاضل( شما پدر امثال فقهي نظر به عـدالت مصـاديق از هـم اين .شود مي تبرئه فرد باشد داشته توجه اردبيلي موسوي آقاي نظر

اهللا آيـت ةاسـتفاد در ارتـداد ةمسـئل از سياسي ةاستفاد از بارزي ةنمون .است ايران در اسمي مطـرح را ارتداد ةمسئل ،مورد دو در حداقل خميني اهللا آيت .يابد مي نمود حكم اين از خميني

1421، ا-ولي الطبعه، ابيطالب بن علي ا-مام مدرسه، قم، المنزل اهللا كتاب تفسير في األمثل، شيرازي مكارم ناصر. 1

.587-586 صص، 2 ج، هجري .428 ص، 11 ج، 16 چاپ، 1376، ا-سميه دارالكتب، نمونه تفسير، شيرازي مكارم ناصر. 2

Page 283: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 282 ةجبهـ « ارتـداد حكـم ديگـري و است »رشدي سلمان« مشهور حكم همان يكي .است كرده در حـوزه فقهـاي نظـرات و اسمي عتشري براساس قوانيني ،57 سال انقب از بعد .»ملي

گونـه ايـن شـدن مطـرح با ملي ةجبه .بود قصاص ة-يح آنها از يكي كه گرديد مطرح مجلس مسائل درمورد قضاوت اينجا در ما قصد .دانست مي غيرانساني را آن و كرد مي مخالفت لوايح ،سياسـي گـروه يك و شده مطرح مجلس در فقها حمايت مورد اي -يحه بلكه نيست روز آن

بـا بگـوييم بهتـر يـا اسـتفاده بـا خمينـي اهللا آيـت .اسـت مخـالف آن بـا ،نادرست يا درست مشـابه لوايح و -يحه اين تنها نه خواهد مي ،ارتداد يعني ،ديگر فقهي حكم يك از سوءاستفاده

ـ هم را مخالف سياسي گروه آن بلكه ؛رساند تصويب به را كشـور سياسـي ةصـحن از كلـي هب خواهـد مـي ملي ةجبه از و دهد مي قرار خداوند جايگاه در را خودش آشكارا او .ندك حذف :كنند توبه درخواست او درگاه از كه

طور اين خواستم نمي من ،كندند را خودشان گور ها اين خودشان دست با اينكه از ثرمأمت« 1»...كنم مي قبول را توبه هم حا- من .بشود اهللا آيـت ،كنـد مـي مخالفـت قصاص ة-يح با ملي ةجبه آن رد كه اطعيه يك خاطر به و ارتداد به محكوم امروز از ملي ةجبه« :گويد مي 60 خرداد 25 سخنراني در و بفاصله خميني راديو در آمدند اگر .ايم نداده را اعميه اين ما كه بگويند است ممكن هم ملي ةجبه بله .است ضـروري حكـم كـه اي اطعيـه ايـن اينكـه به كردند ماع راديو در آمدند بعدازظهر امروز

كه كنند اعم اينها اگر نبوده، ما از اطعيه اين خوانده غيرانساني را مسلمين، جميع مسلمين، بـاز توبـه در ،كننـد مي وارد گور به را پايتان كه وقتي آن تا ...پذيريم مي ما آنها از نبوده، ما از

صـادر را رشـدي سـلمان قتـل و ارتداد حكم بعد سال هفت ،نيخمي آقاي همين اما 2».است او اعدام حكم كند توبه رشدي سلمان اگر« كه خارجي هاي هرسان سؤال به پاسخ در و كند مي كند توبه اگر رشدي سلمان .گردد مي تكذيب درصد صد موضوع اين« :گويد مي »شود؟ مي لغو كـار بـه را خـود هـم تمامي مال و جان با است واجب مسلمان هر بر گردد هم زمان زاهد و

3».گرداند واصل درك به را او تا گيرد***

.461 ص ،14 ج ،1374 اول، چاپ تهران،، آثار نشر و تنظيم مؤسسة ،نور صحيفة خميني، موسوي اهللا سيدروح. 1 .465تا 461 ص، 14 ج پيشين،. 2 .268 ص، 21 ج پيشين،. 3

Page 284: مجازات ارتداد

283 رافق تقي از زبان خود و مدافعانش: ها پيوست

غـرق سياسـي و بشري سازوكارهاي در ارتداد حكم فقط نه ،فقهي احكام ساير همانند و بررسـي صـحيت خود به كه فردي بشري معرفت با نيز ارتداد تشخيص كيفيت كه ،شده وجـود همـواره سهو وقوع امكان اينها ةهم در و است مربوط داده را آن اجراي شايد و اعم اين در بيشتر احتياط و دقت اهميت بر ،ارتداد حكم بودن جبران غيرقابل و بودن سنگين .دارد

تجـارب از گيـري عبـرت و عقل ورود براي را راه ،بودن بشري اين اما .است افزوده موضوع در حتـي فقهـي احكـام ةعمـد مبنـاي « .گشـايد مي نيز جديد نظرات و ها راه اعن و بشري

هرچنـد اسـت سنت و كتاب هستند امضايي احكام نوعا كه جزائيات و سياسيات و معامتـ 1».آيد مي دست هب عقل راه از با-خره سنت و كتابحجيت آيـا كـه اسـت ايـن ديگـر ةنكت

تـاريخ در كـه كسـاني ةهمـ آيا است؟ كافر اسم در واقعا »فقهي كافر« كه پذيرفت توان مي پوينـدگان و بعـدي هـاي نسـل از هـم را قضاوت همين اند آمده حساب به كافر فقيهان ازنظر توانـد مـي عـارف كـافر ،اسـت منؤم عارف نزد فقيه كافر اند؟ كرده كسب ديني ديگر مراتب

!منؤم دو آن نزد فلسفي كافر و باشد فلسفي منؤم 2امان در جهاني تو وز نيايم جان نور دينت و دينست تو كفر

كـرديم بيـان اجمـال بـه كـه مـواردي رغـم علي كه ارتداد ةمسئل در فقها از برخي اصرار خبـر فقاهـت ةپـرد پس در عرفي و سياسي منافع برخي از است گرفته خود به عناد صورت

از برخـي حتـي و شود مي تر سخت مسئله اين اجراي در اصرار گذرد مي كه روز هر .دهد مي صـورت بـه ارتـداد اگر« .ندارد وجود حكم اين اجراي امكان كه كشاند مي اعتراف به را هافق

جامعه در است ممكن زيرا شود نمي اجرا آن ةدربار ارتداد حكم ،باشد جمعي دسته و گروهي وجود با .گردد ها عقيده انحراف باعث كه يدآ پديد حالتي ،دين ضد دار دامنه تبليغات خاطر به

جاري آنان ةدربار ارتداد حكم جهت همين به .كرد جلوگيري انحراف از شود نمي يجو چنين 3».شود نمي

*** كرده تحصيل او .باشد مجازاتي چنين مستحق كه بود نشده مرتكب جرمي هيچ تقي رافق

.داشـت جامعـه درد .بـود ثيرگذارأت هايش داستان .داشت مهارت ادبيات در .بود پزشك .بود آذربايجـان دولت منتقد .نبود مزدور .نبود وابسته .نوشت مي غرب و شرق ةايسمق در مقا-تي

.12 ص ،1378 ،47شمارة مفتوح، اجتهاد باب ،ماهنامة كيان منتظري، حسينعلي: به. نك. 1 .1785 دوم، دفتر ،مثنوي. 2 .451 ص تا، بي اميرالمومنين، مكتبإل ،الحكومإل معالم سبحاني، جعفر اهللا آيت. 3

Page 285: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 284 دشـمنان اينكـه بـراي اينها از هركدام آيا .داشت را ملتش درد .پراكني خرافه منتقد و .بود هم

يا اروپا به ،2006 در شما پدر فتواي از بعد توانست مي او نيست؟ كافي باشد داشته سرسختي .نرفـت و كـرد اسـتقامت او اما .كردند مي پهن هم قرمز فرش پايش زير ا-احتم ،رود آمريكا تنـدش، زبـان رغـم علـي ،مقالـه آن بود »ما و اروپا« ةمقال فتوايتان در شما استناد اگر كه چرا

ةهمـ آيـا ايد؟ خوانده شما آيا بود؟ خوانده را مقاله آن شما پدر آيا .نداشت انكاري و توهين بود؟ نوشته ايران درمورد انتقادي شدت به اي مقاله ترور، از قبل روز 9 او كه است اتفاقي اينها را ديـنش و دانـد مي را موارد اين از خيلي ،مكتوب اين خاص مخاطب كه مطمئنم تقريبا من و كـردم بيـان خصـه را مسائل از برخي .است داده قرار حاكم سياست خدمت در »دانسته«

،آينـد پايين كمي عظما مقام آن از و دهند رضايت اگر ،نكرانيل فاضل آقاي ةعق درصورت .گوييم سخن تر روشن توانيم مي آنگاه

تبريزي گوناي

9/9/90

Page 286: مجازات ارتداد

ارتداد بر اي يهرد 1لنكراني فاضل بهگوناي تبريزي دوم ةنام

اغلب به خصلتي چنان خداوند هاي نهي و امر پيگيري و اعم ،تشخيص به فقه اشتغال شايد بـراي و طاقتنـد بـي و حوصـله كـم ،بـدبين ،مباحثـه مقـام در معـدودي جز كه بخشيده هافق و زننـد مـي كـاري هر به دست ،رقيب خواري و فضل اظهار و استنباطاتشان نشاندن كرسي به

بـراي خطرنـاكي افكـار و كننـد مـي تـرك را گفتگو ميز نشد حاصل مطلوب ةنتيج كه آنگاه از را مخاطبـانش غزالـي ابوحامد امام كه هستند خصايلي همان ااينه .انديشند مي ميز سوي آن :كرد مي نهي آنها درد ايـن .بگريـز آنهـا از گريـزي مـي قاتـل زهـر از چنانكه .بگردي امور اين گرد مبادا« است گونه اين و 2».است كرده گرفتار مباهات و مفاخرت به را فقيهان ةهم كه است درماني بي دارم يـاد بـه هنـوز و مانـد مـي عقيم ،رسد سرمنزلي به آنكه بي ،فقها با مناظرات از كثيري كه دانـم نمـي و ،را سـروش عبدالكريم دكتر با )سبحاني جعفر شيخ( تبريزي فقيه آن نگاري نامه .دانـيم مي كه شد همان نامه سومين در كه آمد گران ما فقيه بر چرا زنبور و طوطي تفاوت بيانـ كلن فاضـل محمـدجواد خيش حاج اهللا آيت پاسخ« ،اكنون و شـبهات بـه )اتـه كبر دامـت (يران پاسـخ در لنكرانـي فاضـل محمدجواد آقاي كه است عنواني اين ،»ارتداد يفقه مكح رامونيپ

مطلـب بـراي كـرده دريافـت تقـي رافـق قتل از بعد كه انتقادي هاي هنام و سابقش همدرس بـودم ايشـان دفتر ازطرف پاسخ اين كنندگان دريافت از يكي نيز من و .است برگزيده خويش شما مطلب كه ايد نكرده توجه گويا اما .بودم من ،انتقادي هاي هنام آن از يكي ةنگارند كه چرا ايـم نوشته نامه شما براي كه آنهايي ةهم احتما- و من .عناد شايد و است اصرار ،نيست پاسخ اسـتد-ل نـوع .ايـم بوده آگاه ايد مردهبرش كه رواياتي و آيات از مكتوباتمان نگارش هنگام در

.1390 دي 11 جرس،. 1

.41 ص، 1 ج، الدين علوم احياء. 2

Page 287: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 286 در اينكه كما ،نبود روايات و آيات آن تكرار به نيازي كه است هم شبيه آنقدر ارتداد مدافعان من كه ايد انداخته قلم از هم را آيه چندين ايد آورده مثال يأر به تفسير براي از كه آياتي ميان قـول شما به اولم ةنام پايان در كه طور همان و .بودم ديده شما از پيش مدافعان هاي كتاب در اگـر كـه كـنم مـي عـرض گفـت خواهم سخن تر روشن باشيد گو پاسخ چنانچه كه بودم داده قتـل وجـوب بر صريح ةآي ها ده ،اندازند مي دردسر به استد-ل در را شما كه آيه چند جاي به

شـما قول به روايت هزاران ،يتروا بيست يا دو ،واحد خبر جاي به و ،داشت مي وجودمرتد ـ فقيهان ةهم اگر يا ،داشت مي وجود موضوع اين در »صحيحه« در معاصـر و متقـدم و خرأمت

حكم اين ،مسلمان يك عنوان به كه گفتم مي شما به بازهم ،بودند مي صدا هممرتد قتل وجوب است »شبهه« ما نظر ،اشم نگاه در .دهد نمي اي اجازه چنين ،من اسم خداي و ندارم قبول را ،ايد نكرده خودداريمرتد قتل منتقدان به شماتت از حتي پاسختان در و ،»مخالف« خودمان و ؛نيسـت گفتـار و انديشـه شجاعت و دليري ،گفتن سخن گونه اين ،غبارآلود فضاي اين در كه كـنم مـي سـعي و جـويم مـي تبـري آن از مـن و آمـد آغـاز در كه است خصلتي همان بلكه

.دهم نشان را شما پاسخ ايرادات و بازگويم ،نگفتم اولم مكتوب در كه را آنچه ،وار خصه امـا نـدارد وجود قرآن درمرتد براي صريحي مجازات هيچ كه گفتم اولم ةنام در من .1 و تفسـيرها و آيـات برخـي از شـما شخصـي هـاي اسـتنباط كـه كنيد كيدأت خواهيد مي شما نيـز اينهـا عكـس و كنيـد مـي اشـارت بـدان خويش يأر اثبات جهت در تنها كه هايي ويلأت

در اي خدشـه ،باشـد توانـد نمي محققان براي محكمي دليل رو هيچ به و باشد صادق تواند مي توسط قرآن اتيآ در املك دقت عدم « كه كنيد مي متهم را ما .كند نمي واردمرتد قتل وجوب تـا شـده باعـث »گـر يد گـروه يعلمـ ضعف و يرخب ياطع مك اي و نيمخالف نيا از يبرخ

اسـتخراج قـرآن از كـه شـما محكم د-يل كه ببينيم پس .نبينيم را قرآن درمرتد قتل وجوب :كدامند ايد فرموده قتـل مسـتحق ،مرتـد هك نمود استفاده توان يم بقره ةكمبار سورة 54 فةيشر ةيآ از« .1-1ـ فتوبوا العجل مكباتخاذ مكأنفس ظلمتم مكإن قوم اي لقومه يموس قال وإذ« است؛ مكبـارئ يإل و انيـ فرعون از نجات از بعد لياسرائ يبن از يريثك »مكبارئ عند مكل ريخ مكذل مكأنفس فاقتلوا گوسـالة پرسـتش بـه ،الـواح گـرفتن يبـرا طور وهك به يموس حضرت رفتن و آنان بر غلبه فرمـود آنـان به يموس حضرت هكنيا از بعد و شدند خارج ديتوح از و آوردند يرو يسامر و .ديبرسان قتل به را خودتان و دينك توبه ديبا و ديردك ظلم خود به ،انحراف نيا سبب به شما

ودمقصـ هكـ بل ؛سـت ين يشـهوان يهواها و نفس با مبارزه و نفس شتنك »قتل« نيا از مقصود اولـين عنـوان هب و ايد داده كه توضيحاتي و آيه اين ».است روح ازهاق يعني يقيحق قتل همان

Page 288: مجازات ارتداد

287 رافق تقي از زبان خود و مدافعانش: ها پيوست

كه است قومش و موسي حضرت درخصوص كه دانيم مي ايد كرده استنباطمرتد قتل براي آيه افاقتلو از شما استنباط و گيرند مي قرار موسي عتاب مورد پرستي گوساله به آوردن روي دليل هب

كأنفسو تاريخي هاي هزمين پيش از بايد ما ةهم احتما- و است حقيقي قتل كه نفس قتل نه ...م نظـر صـرف كنـد نمـي بيان نيز صريحي حكم هيچ كه آيه اين درخصوص متفاوت تفسيرهاي

اعـت را خـويش اسـتد-ل اينكـه بـراي شما و .كنيم قبول را شما !محكم دليل اولين و كردهـ آ ليـ ذ در« :كـه ايـد آورده چنين اين آيه اين ذيل در هم را علي حضرت از ايتيرو ،بخشيد ةي و آلـه و نـا ينب يعلـ ( يموسـ حضـرت از لياسرائ يبن هك شده نقل )ع(يعل حضرت از فهيشر يسـان ك ديبا :فرمود يموس حضرت است؟ يتيفيك چه به ما توبة هك ردندك سؤال )السم هيعل و پـدر و بـرادر يبرخـ هك يطور به رسانند قتل به را يگريد امدكهر ردندك يپرست گوساله هك

آيا 1».دينك متوقف را ارك نيا هك آمد امر خداوند ةيناح از هكنيا تا رسانند قتل به را خود فرزند بقبو-نيـد؟ ما بر خدا حكم عنوان هب خواهيد مي را خود چوبين هاي استد-ل كه هستيد متوجه اي اشاره كه قرآن از اي آيه از شما استنباط به بايد ما 2011 سال رد انسان يك كشتن براي آيا

در داسـتان ايـن كه دانيد مي آيا كنيم؟ اكتفا دارد موسي حضرت به اي اسطوره حتي و تاريخي معتكف طور كوه در تورات نزول براي موسي حضرت كه زماني« :شده؟ نقل چگونه تورات تا خواستند او از و كردند مراجعه هارون به اسرائيل بني ،انجاميد طول به او غيبت مدت و شده نـزد جـواهرآ-ت هرچـه خواسـت آنـان از هارون لذا و دهد قرار آنان براي مجسمه خداي اي گوسـاله شـكل بـه را جـواهرات هـارون سپس و كردند چنين آنها و بياورند دارند خويش سـخت يافـت اطع انحراف اين از يموس كه هنگامي و پرستيدند را آن اسرائيل بني و درآورد غيـر بر كه را كساني ةهم -وي فرزندان يعني كاهنان كه رسيد فرمان خدا ازسوي و برآشفت كشـته اسـرائيل بنـي از نفـر هـزار سـه روز آن در و شـد چنين و بكشند اند كرده سجده خدا 2».شدند از مقصـود ... :است آورده ...بقره سورة 217 ةيآ ليذ در 3ريبك ريتفس در يراز فخر« .1-2ـ با ،باشـد او بـه يدسترس چنانچه :است نيا ايدن در اعمال حبوط عـدم بـا و شـود شـته ك دي .است دنيوي مجازات همان دنيا در اعمال حبط گوييد مي »...رديگ صورت قتال ديبا يدسترس را مرتـد قتـل حكـم داريـد اصـرار شما و »قتل« نه و رود مي سخن كفر در »مرگ« از آيه در

.منثورال الدر تفسير. 1 .32 خروج، باب ، سفرتورات. 2

.مصر اول چاپ 40/ 6. 3

Page 289: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 288 مـث كه كنيد نمي ذكر هم را آيات نزول نأش .كنيد صادر خدا كم مثابة به و خود ميل مطابق در جنگ اتهام از اشكال رفع براي و شده نازل »جحش بن عبداله سريه« درخصوص آيه اين 1.نداردمرتد قتل وجوب به ربطي و است بوده حرام ماه

ـ آ بـه ...خـود المبسـوط تابك در يسرخس نيالد شمس« گوييد مي .1-3 سـورة از 16 ةي حكمـي هـيچ آيـه مـتن از ».اسـت نمـوده اسـتد-ل نمرتـدي قتـل وجوب يبرا فتح ةكمبار

.است سست و نامعلوم ما بر شما و سرخسي استد-ل و شود نمي استنباط ارتداد درخصوص .آيات همان از ثاني شهيد استد-ل و .1-4 .بقره سورة 217 ةآي دوباره .1-5 هايي استد-ل با شما يأر به تفسير كه آيه صراحت نه هم باز كه ،مائده سورة 33 ةآي .1-6 .دارد وجود سست اسـتنباط مرتـد بـراي دنيـوي مجـازات گونـه هـيچ آيه اين از .ءنسا سورة 137 آية .1-7 زا كـه ايـد كـرده اشـاره صـادق امـام از روايتـي بـه واقفيد امر اين به كه نيز شما و شود نمي اينهـا ةهمـ چـون و .اسـت مرتـد قتـل وجـوب بـر دليـل آيه اين كه كرده نقل منينؤاميرالم نباشـد، روشـن ما يبرا استد-ل تيفيك است نكمم« :افزاييد مي هستند نامعلوم هايي استد-ل

اين دانيد مي خوب كه شما و ».اند دهيفهم فهيشر ةيآ از را قتل وجوب اصل هك است معلوم اما اگـر « :فرماييد مي درنهايت ،نيست كننده قانع خودتان حتي كس هيچ براي سست ايه استد-ل

ـ دن مجازات استحقاق به يا اشاره چيه ميرك قرآن هك ميريبپذ هم ـ ا امـا نـدارد، مرتـد يوي ني قرآن در هك است يفقه امكاح از ياريبس هك چرا سازد؛ ينم وارد مكح نيا به يا ضربه ،يمعن ميركـ قـرآن در هكـ است ...و اتكز و نماز و حج مسئلة در مكح ارانهز است، امدهين ميرك بحـث از و پردازيـد مـي منتقـدان شـماتت به ،عقني مسير از خروج با و ».است نشده ركذ

مسـئلة مرتـد، بـه نسـبت ميرك قرآن در هك زنند يم اديفر هك يسانك از ديبا« :شويد مي خارجـ ب صـراحت بـه ميرك قرآن هك يگريد حدود ايآ :ديپرس است نشده مطرح يويدن مجازات اني آن به قرآن در هك را األرض يف مفسد و محارب و سرقت و زنا حد ايآ د؟يريپذ يم را فرموده را تسـؤا- ايـن پاسـخ كنيـد مطالعه پايان تا را نامه اين اگر »د؟يريپذ يم است شده حيتصر

.گرفت خواهيد

.67 ، ص2 شيرازي، ج مكارم ، ناصرنمونه تفسير: به. ك.ر. 1

Page 290: مجازات ارتداد

289 رافق تقي از زبان خود و مدافعانش: ها پيوست

آن از برخـي سـپس و ».اسـت تيـ روا سـت يب از شيبمرتد در وارده اتيروا تعداد« .2 خبـر و بـوديم نديـده را روايـات آن مـا گويي ،ايد كرده نقل را صحيحه شما قول به روايات در .نـدارم تكرار قصد و ام داده توضيحاتي اولم ةنام در ،روايات آن درخصوص من .نداشتيم نقـل دوبـار ،خـود منظور براي هدلخوا غايت به اي ترجمه با را البغه نهج از اي جمله مطلبتان اينقـدر كـه روايـات درخصوص كنم مي ذكر برايتان كتاب همان از اي جمله نيز من .ايد كرده آنهـا بـا امـروز مـا كـه روايـاتي اكثـر كه آوريم نظر در هم را اين و هستند شما اعتماد مورد

درخصـوص ينظـر چنـين ايشـان اگـر و اند شده نگاشته علي حضرت از بعد داريم سروكار وابسـته فقهاي و راويان كثير بسيار روايات از قضاوتي چه بايد ما دارد زمانش روايات اندك كنندگان اشتباه .2 افقانمن .1 :حديث راويان اقسام« باشيم؟ داشته ها ايدئولوژي و ها حكومت به3. و حـق خيبر است مردم ميان در كه احاديثي ...حافظ راستگويان .4 ناشناس حديث ناآگاه

عـام برخـي ،منسـوخ بعضـي و ناسخ بعضي ،دروغ برخي و راست برخي است باطل برخي اي پاره و راستين حافظة به مستند اي پاره ،متشابه برخي و محكم برخي ،خاص برخي و است علـي حضـرت كـه ...و متشـابه و محكـم و منسـوخ و ناسـخ هاي ويژگي اين 1».است توهم

نيز قرآن آيات از بسياري درخصوص فقها وجود بركت به ،آورده زمانش روايات درخصوص )فقهـا ( گذاران قانون وقتي« :خدا نام به تفسيرهايي در دنيوي منافع پاي دوباره و كند مي صدق آشـكارتر آنـان طلبي فرصت شوند مي شاخ به شاخ يكديگر با منسوخ و ناسخ آيات تعيين براي آنـان مصـلحت و موقعيـت بـا آن از برآمده احكام كه نامند مي منسوخ را آياتي آنها ،شود مي

قـرار ايشـان هـاي هخواسـت درجهـت كه است آياتي ،ناسخ آيات عوض در و نيست سازگار 240 و 182-180 آيـات ابطـال يـا نسخ كه دارد مورد دراين جالبي مثال اركون محمد 2».دارد كـردن محـدود در فقهـا تتمـاي دليل به صرفا ءنسا سورة 12 و 11 آيات توسط بقره سورة در تنهـا فقهـا برخـي و شما قول هب كه قانون جعل اين و است خروار از مشتي تنها كه ،ارث

ايـن فقيهـان « گيرد؟ مي قرار ها انسان منافع اختيار در ،عمل در چگونه ،است خداوند انحصار بـا متناسـب آوردند يدپد ارثي دانش تا كنند بازي قرآن هاي هآي با كه اند داده خود به را اجازه بگـويم بهتـر يـا بودند آن در نخستين فقيهان كه جوامعي اقتصادي اجتماعي شرايط و الزامات اجتمـاعي هـاي گروه هاي سنت و ها عادت و مصالح و منافع از برآمده كه شرايطي و الزامات و اختيـار رد حـد تااين ديني متون تفسير و ترجمه وقتي راستي 3».بود ها جامعه آن در موجود

.210 ، خطبةالبغه نهج. 1 .46 ص، 1379، ايده نشر، خلجي مهدي محمد ترجمه، اسمي عقل نقد، اركون محمد. 2 .58 پيشين، ص. 3

Page 291: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 290 اصـرار فقهـا چرا )هرمنوتيكي هاي هنظري گرفتن درنظر با( است بشري هاي معرفت به وابسته هر طبري وقتي« كنند؟ تحميل ديگران به خدا نام با را ديني متون از خويش استنباط كه دارند عبـارت بـا خـود معمـول ةشيو به را سخن ،دهد شرح خواهد مي كه را قرآني عبارت يا واژه ايـن روي هـيچ بـه ،آورد مـي آن پـي از را خـود شرح آنگاه و كند مي آغاز »گويد مي خداوند«

مطابقـت خـدا كم با اندازه چه تا و است درست اندازه چه تا او شرح كه كند نمي را پرسش آدميـان توسط خدا سخن و حكم نام به كه آنچه كه حقيقت اين و مندي تاريخ انكار آيا 1»دارد كـه نيسـت دليل اين به نيست تاريخي متون از آنان تفسير و فهم از بيش چيزي ،دشو مي بيان

و اعتـراض مهلـت را كسي و نشانند مي كرسي بر خدا نام به را خود منافع و تمايت آدميان متون و كند انكار را خود ةگذشت مندي تاريخ كوشد مي معاصر اسمي ةانديش« دهند؟ نمي نقد شما كه كنم نمي تعجب من 2».دهد جلوه غيرتاريخي را اسم بزرگ هاي شخصيت و سيسيأت فقط و ندارد قانون جعل صحيت شخصي و گروه هيچ خدا از غير« :نويسيد مي پاسختان در

صحيت تان مسلكان هم و شما فقط -بد و ».كند جعل قانون بشر براي تواند مي كه خداست .ندارد اعتراض و نقد حق هم كسي و دكني اجرا و اعم را قوانين اين داريد به قيتشو اي است حيصح مينك خدا نيد ياجرا به قيتشو را ها انسان ما اگر« :ايد گفته .3 هـم بازهـا همجنس به را يآزاد هك بشر حقوق يجهان ةياعم ايآ بشر؟ حقوق يجهان ةياعمـ با اي نندگانك الكاش باألخره !ند؟ك نيتضم را بشر سعادت تواند يم ندك يم هيهد را اسـم دي از را سخنان اين شما ».ستين نكمم دو نيا نيب جمع و بشر حقوق يجهان ةياعم اي رنديبپذ و دنيـوي علمـي كه( فقه به مشغول فقيهي كه است اين از غير آيا كنيد؟ مي بيان موضعي چه

هسـتيد قوانيني رانكا حال در و هستيد 3).است بشري الزامات و عقنيت به وابسته و بشري بسـيار هـاي ههزينـ صـرف و گذشـتگي جـان از بـا خـويش حقـوق رعايت براي ها انسان كه

اي مرتبه به موضع اين از را خويشتن چرا .است بشري عقنيت به وابسته نيز آن و اند نگاشته ،بشـر حقوق اعمية و خدا كم عين گوييد مي شما آنچه انگار كه دهيد مي ارتقا بشري فوق هـاي اسـتنباط هم گوييد مي شما آنچه است بشري ،اعميه آن اگر .كم آن از نافرماني نوعي يـك « نـام بـه كتابي ،تبريزي مستشارالدولة خان يوسف ميرزا ،ق 1287 سال در .است بشري

.73 ص پيشين،. 1، دارالطليعـه ، صـالح هاشم تعليق و ترجمه، اليوم؟ ا-سم نفهم كيف، الديني العقل نقد في قضايا، كونار محمد. 2

.50 ص، 1998 بيروت .دوم باب، العلم كتاب، اول ربع، 1 ج، الدين علوم احياء: به .نك. 3

Page 292: مجازات ارتداد

291 رافق تقي از زبان خود و مدافعانش: ها پيوست

مواد تطبيق كتاب اين .فرستاد آخوندزاده فتحعلي ميرزا براي را آن از اي نسخه و نوشت »كلمه روايـات و آيـات از تفسـيري درواقـع و است اسمي روايات و آيات با بشر حقوق اعمية كه هرچند .ندارد مخالفتي و مغايرت بشر حقوق جهاني اعمية با كه دهد مي دست به اسمي

چيـز ،روايـات و آيـات از غالـب اسـتنباط كـه نويسد مي مستشارالدوله پاسخ در آخوندزاده زحمـات از تشـكر ضـمن درحقيقـت و دارد بسـيار تفـاوت اشم استنباط با و است ديگري

درمقابـل وجـود ابـراز و بيـان مجال تفسيري چنين كه بگويد او به خواهد مي مستشارالدوله است؟ آخوندزاده با حق آيا .ندارد كنند مي تكفير ،كوچك اي بهانه به كه فقهايي و مسـاوات آن در نيست ممكن كه است اسم مطابق دولتي قانون اين اگر ملحد اي« .4 صـاحب ببـين غيـرت بـي اي ،شـرف بي اي .كند نمي پيدا قانونيت ...است اسم مخالف اگر امتيـاز سـلب خـودت از خودت تو و ،را تو داده امتياز و فرموده مقرر شرف تو براي ...شرع و جاسـتخرا 1».باشـم برابـر و بـرادر يهودي و ارمني و مجوس با بايد من گويي مي و كني مي

آنـان ديـدگاه از ،اسـت آنـان بشري هاي استنباط به وابسته كه فقها توسط فقهي احكام اعم حتـي و يهـودي و ارمنـي و مجوس از بودن برتر در ،كرده مقرر مسلمانان براي شرف نوعي حرمـت مخالفـان جـان حتـي و آبـرو « كه )سنت اهل( مخالف از بودن برتر در شيعيان براي گانـة پـنج مقاصـد .انـد كـرده فرسـايي قلم سنت اهل هجو و غيبت فضيلت در چقدر و »ندارد

ما و دهند مي معنا تغيير فقهي تفاسير با آساني به )جان و مال ،نسب ،عقل ،دين حفظ( شريعت از را امتيـازاتي چنـين ،نـوري هللا فضل شيخ ةگفت به كه باشيم غيرت بي و شرف بي بايد چقدر كـه هـايي انسـان قتل حتي و استثمار ،تحقير از ،انسان قوقح پذيرش با و كنيم سلب خويش باقي شكرش جاي اما .كنيم نظر صرف ،دارند ما از غير اي عقيده و انديشند مي ما از تر متفاوت خـود اسـتنباطات بـه توسل با كه انديشند نمي اهللا فضل شيخ و شما همچون همگان كه است دوراهـي يـك در را مسـلمانان و كننـد انكـار را بشـر نوع انساني حقوق ،خدا حكم عنوان به

مبنـاي عنوان به بشر حقوق انتخاب و اتخاذ« !بشر حقوق يا اسم يا كه ،دهند قرار وحشتناك قابـل اي مسـئله تنهـا نـه مسـلمانان ما براي حاضر عصر در سياسي و اجتماعي زندگي اصلي 2».بود خواهد عصر اين در اوندخد عمومي اوامر مقتضاي و مبارك و ميمون امري بلكه ،قبول آن توقـف بحـث و حـدود اجـراي در آن و مـوافقم شما با مورد يك در آنكه عجب .5

انتشارات، نژاد يزرگر غمحسين كوشش به، مشروطيت رسايل: در مشروطه حرمت رسالة، نوري اهللا فضل شيخ. 1

.162و 161 ص، 1374 تهران، كوير .13 ص، 46 ةشمار، كيان ماهنامة، فقه علم عقيي و معنوي بستر، شبستري مجتهد محمد. 2

Page 293: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 292 و گفتـه سـخن معصـوم غيبـت عصـر در حـدود اجراي توقف از شما سابق همدرس .است كـه »غيبـت « و »معصـوم « مفـاهيم از بگـذريم .اند بوده نظر اين بر كه برشمرده چند فقهايي ايـن معاصـر كنندگان مطرح رسد مي نظر به اما هستند و بوده جداگانه هاي بحث لمح هركدام و كيفيت در فقها تجديدنظر و اصح از چون كه هستند حدود برخي منتقدان واقع در ،بحث رسـد مـي نظـر بـه .گوينـد مـي سخن نامعلوم زماني تا آن توقف از اند شده نااميد حدود اجرا در و قصـاص و حدود خود بايد ،غيبت زمان در حدود اجراي قفتو نظير هايي بحث جاي به ضـروري كاركردهـاي كـه ندارد امكان اين -ا و بگذاريم بحث به را جزايي فقهي احكام كل

زمـان در امور برخي نبودن جايز و توقف از كه آنها .كنيم تعطيل واهي هاي هبهان به را جامعه بيان شيعيان به خطاب را تند جمت آن كه آوردند خشم به چنان را غزالي زدند مي دم غيبت بـرخف معصـوم حضور به شرعي اعمال و احكام برخي كردن مشروط رسد مي نظر به( كرد كـه اسـت آن عجـب « )اسـت داشـته بسـيار رواج شـيعيان ميان در ،لنكراني فاضل آقاي نظر

اسـت حـق امـام كـه وممعصـ امـام تا اينكه آن و اند افزوده هم ديگري شرط اين بر روافض و شـود گفتگـو ايشـان بـا كـه آننـد از تـر پست اينان .نيست جايز معروف امربه نكند خروج

مراجعـه قضـا ديـوان بـه خـود مالي و جاني حقوق مطالبة براي وقتي كه است اين جوابشان هنوز حق امام كه چرا نيست حق طلب و ستم از نهي زمان اكنون ...كه بگويند بدانان كنند مي

1».است نكرده خروج كـه آنجـا از امـا ندارم است شرعي »حد« يكمرتد قتل وجوب اينكه بر اصراري من .6 نظري چنين رسد مي نظر به اند گفته سخن آن توقف عدم و حد از پاسخشان در لنكراني آقاي اردد وجود آن در تخفيف يا حدود اجراي عدم براي فقه درون در كه هايي راه بنابراين .دارند اتفـاق مـورد كـه تشـيع در فقـط نه كه است درء ةقاعد همان يكي كه كند مي خطور ذهن به

دفـع را حـدود ،شـبهات بـا »بالشبهات الحدود ادرئوا« .است نيز سنت اهل ةچهارگان مذاهب برعكس دقيقا ،كنند مي دفاع آن از كه اي گونه به هم آن ،مرتد قتل بر لنكراني آقاي اصرار 2.كنيد !كنند مي دفع حدود با را شبهات ،ايشان و است درء ةدقاع

در كـه داننـد مي اجتهاد اهل« كه ايد افزوده و ناميده دين ضروري رامرتد قتل وجوب .7 رسـد مـي نظـر به و نيست مشخص دين ضروري تعريف ،او- ».ندارد راه اجتهاد ،ضروريات جوابگـويي از نيـاز بـي را ودخـ ،موضـوعي چنـين طرح با تا شده سبب شما استد-ل ضعف

.المنكر عن النهي و بالمعروف ا-مر كتاب، الدين علوم احياء. 1 .4 حديث، حدود مقدمات، 24 ببا، 18 ج ،الشريعإل تحصيل الي الشيعإل وسايل، عاملي الحر حسن بن محمد. 2

Page 294: مجازات ارتداد

293 رافق تقي از زبان خود و مدافعانش: ها پيوست

منـدي تـاريخ داراي ،اسـت آن از جزئـي نيز ارتداد مسئلة كه فقهي احكام ،ثانيا .كنيد منتقدان ،احكام اين تغيير در تواند مي ،آن هر بشر عقني هاي استنباط و اجتهاد و است خود مشخص و طـق و نكـاح بـاب در اسـم شـرع كـه دانند مي علم در راسخان و« .دهد ارائه استد-ل يا ندانند اعراب كه نياورد را چيزي غنائم قسمت و حدود و قضا و لباس و زينت و معامت

از دسـت شتر ده با كه ديد .بود شتر ده عبدالمطلب زمان در قتل دية ...كنند ترديد قبولش در ...نكـرد عـوض و داشت نگاه را آن هم پيامبر و رساند شتر صد به را آن دارند برنمي آدمكشي

قـرآن ،كشـتند مي را قاتل و بريدند مي را دزد دست و كردند مي سنگسار را زانيان اسرائيل بني 1».ماند نخواهد مخفي محقق شخص بر كه است بسيار اينها امثال و آورد را ها همان هم

كـه ببينيم ،متفكران و منتقدان تكفير درخصوص تاريخي هاي مثال بررسي با توانيم مي .8 اينكـه يـا اسـت؟ »بيشـتر ملأت و فكر« براي فرصتي تكفير كنيد مي ادعا شما كه طور همان آيا

سبب است شان فكري سطح و دنيوي منافع ثيرأت تحت كه تكفيركنندگان شخصي هاي استنباط علومي ،اند دنيوي امور مشغول خود كه فقها از برخي شود؟ مي وحشت و رعب فضاي ايجاد علـومي اينهـا كـه بهانـه ايـن به را است واجبات از جامعه پيشرفت براي اش يادگيري كه را

.دانسـتند نمـي واجـب را آنهـا تحصـيل و كـرده تحقير خورند نمي آخرت درد به و اند دنيوي چنـدان علـوم ايـن از و ،حسـاب و هيئت و موسيقي و عروض و نجوم و هندسه و طب...«

2».نيست واجب آنها تحصيل جهت اين از و شود نمي حاصل عقبي عالم در سعادتي و بهجت ،تاريخ در آن هاي هنمون كه شد مي جامعه در نوآوري هرگونه با مخالفت سبب تفكراتي چنين و علمـا بايـد چرا« :كنيد توجه السلطان ظل به خطاب شاه ناصرالدين تلگراف به .است فراوان حرف چه اين !دانند مي بد را كبان مث باشد؟ سخيف و معني بي اينقدر كه بزنند حرفي مردم پيشـرفت براي يا و بينديشد متفاوت اندكي هركس ،فضايي چنين در 3»است؟ معني بي ركيك

ييعش جامعه قحسـن ميـرزا ،آن هـاي هنمون ازجمله .گيرد مي قرار تكفير خطر در ،كند ت كـه شـديه ر و گرديـد فقها خشم سبب ،جديد اي شيوه به مدارس سيسأت با كه است رشديه آزار و تكفيـر با )طلبد مي ديگر مجالي ،اين شرح( بود اسم به پايبند غايت به و منؤم انساني

چنـين كرمـاني ا-سم ناظم با مصاحبه در نوري هللا فضل شيخ .شود مي مواجه بسيار اذيت و آيـا و نيسـت؟ شرع خف جديده مدارس آيا دهم مي قسم اسم حقيقت به راوت« :گويد مي

.105 ص، 1 ج، ق 1355 قاهره، دارالتراث، البالغه حجإلاهللا، دهلوي اهللا ولي شاه. 1

.48-47 صص، اسميه كتابفروشي انتشارات، تهران، السعاد¨ معراج، نراقي احمد م. 2

.13 ص، بابك انتشارات، شاهنشاهي 2535، تهران اول چاپ، صفايي ابراهيم، قاجاريه دوران سياسي اسناد. 3

Page 295: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 294 و خارجـه زبـان درس آيـا نيسـت؟ اسـم ديـن محلاض با مصادف ،مدارس اين به ورود

كـه بـود چنـين و 1»كنـد؟ نمي ضعيف و سخيف را شاگردان عقايد ،فيزيك و شيمي تحصيلـ هـاي تش اما كند فرار مشهد به شد مجبور او و بستند تبريز در را رشديه مدارس ةنوآوران .نكـردم اعتنا .بود من تكفير ها اسباب ثرترينؤم« :شود مي او يرتكف سبب نيز مشهد در رشديه

،كردند قدغن ها حمام به ورود از .شدم قانع ،خارج از زيارت به ،شدند مانع حرم به ورود از هـاي هحـوز در ،فضـا همـين و 2»...گذاشـتند فحاشي بناي معابر در .كردم استحمام منزل در

ظـل كتـب از مطلقـا را معقـول كتـب .بودنـد مقـدس غالبـا ،مشهد طب و علما« :علميه كـه كردنـد نمـي آمد و رفت او با ديدند مي كسي ةحجر در را مثنوي كتاب اگر و دانستند مي كـه شـدند نمـي كـه ها شكنجه چه بودند مشغول فلسفه با كه فقهايي معدود و 3»...است كافر معقـول ايـن از مـن « :است قوچاني نجفي آقا به اصطهباناتي محمدباقر شيخ ةشكو اش نمونه و »اسـت علمـي بـي و ديانتي بي و گري -ابالي مرتبة تالي كه حكيم« به ام گرفته شهرت ،گفتن ايـام همـان در 4».مبـتيم داري قـرض و فكـت و فقـر بـه انـزوا گوشة در ها سال رو ازاين

هللاعبـدا شيخ ظامع آيات و گرديده فقها خشم سبب زاده تقي سيدحسن هاي فعاليت ،مشروطه قـوانين و اسـميت بـا زاده تقـي مسلك ضديت« به حكم ،خراساني محمدكاظم و مازندراني شـرعا و قانونـا و خـارج ...ملي مقدس مجلس عضويت از« :افزودند و داده »مقدسه شريعت و حـرام تهـاون و مسـامحه انـدك و -زم فـورا ،ايـران مملكت از تبعيدش و ...است منعزل بـه سـپس و تبريـز بـه ابتـدا شـود مي مجبور زاده تقي 5».است )ع(شريعت صاحب با دشمني مخفيانـه اتـاق يـك در ،زاده رسـول محمـدامين مرحوم با يكسال مدت به و برد پناه استانبول يك ةنام از كه بود شده حاكم ،تكفير از ناشي وحشت و رعب از فضايي آنچنان .كند زندگي

همين دارم كه استدعايي جنابعالي از...« :است لمس قابل زاده قيت به تبريزي گمنام كراتودم همـان كه بدهيد نشان مسلمان نفر يك به مبادا .بخوانيد خودتان فقط را عريضه اين كه است هـر بدانيد اينقدر .كنند مي ذبح را سرم گوسفند مثل و گرفتار بنده خود و تاراج ما ةخان هفته

322 ص، اول بخش، كرماني ا-سم ناظم، ايرانيان بيداري تاريخ. 1، اول جلـد ، لندن ايراني مطالعات كتابخانه در شده نگهداري، خطي نسخه، رشديه خاطرات، رشديه حسن ميرزا. 2 .112و 111 ص .72 ص، اميركبير انتشارات، 1362 دوم چاپ، تهران، شاكري. ع.ر تصحيح، شرق سياحت، قوچاني نجفي آقا. 3 .347 ص پيشين،. 4، جاويـد انتشـارات ، 1359 تهران، اول چاپ، افشار ايرج كوشش به، زاده تقي نقش و مشروطيت ياب تازه اوراق. 5 .208و 207 ص

Page 296: مجازات ارتداد

295 رافق تقي از زبان خود و مدافعانش: ها پيوست

،شـيطان ابـن شـيطان ،مسلمان ابن مسلمان اش همه هست مبولاس در تاجرزاده و تاجر چه شود مي معلوم وقت آن شد ديگرگون كار كه وقتي نكرده خداي ...اند ناموس بي ابن ناموس بي 1».دانند مي حل را ماها خون و اند بوده وحشي قدرچ ،هستند نمره چه ؟كسانند چه اينها كه حوزة طب رئيس خود كه برم مي پايان به كرماني سممجدا- گيري نتيجه با را ها مثال اين و

كـه را مشـروطيت ...« :گفـت چنين و داشت قرار مشروطيت جريانات متن در و بود اصفهان انحطـاط اسـباب از يكـي ...كردنـد ديانـت امـور در داخـل ،بود ديانت امور از خارج كلي به

مملكت اين در مشروطيت و مجلس ديگر ةمرتب يك اگر و ،او در بود آخوندها ورود ،مجلس عنـوان بـه اگرچه ،ندهند راه مجلس در را سر به عمامه جنس باشند مراقب بايد حتما ،شد پيدا

2».والسم .باشد وكالت ،است شرمنده تقي رافق قتل از گويي كه شما سابق همدرس كه است بار سفأت چقدر .9 چنـين كـه آنهايي ةهم و شما ،ايشان .است نداستا هم شما با پيامبر به رافق توهين ادعاي در

ـ بـه را دارنـد ادعايي و او مقـا-ت از مسـتنداتي نيـز مـن .كـنم مـي دعـوت مسـتندات ةارائ كـه آنهـايي ةهم و نكرده پيامبر به توهيني هيچ كند مي كيدأت كه تقي رافق بعدي هاي همصاحب 3.رمدا اختيار در خواند مي فرا مناظره به را دارند ادعايي چنين دسـتم بـه تقـي رافـق از داسـتان يك ماه هر .»است مفتوح بحث اين« كه ايد فرموده .10 كنـد مـي فرقي چه او براي و نيست دنيا اين در ديگر تقي رافق ....رسد نمي ديگر كه رسيد مي .نباشد يا باشد مفتوح ،شما بحث اين باب كه

.170 ص، 1361، دوم چاپ، براون ادوارد، تبريز از هايي نامه. 1

، اصـفهان دانشـگاه انتشـارات ، پور خليل محمود تحشية و مقدمه با، مجلس طانحطا تاريخ، كرماني مجدا-سم. 2 .288تا 284 ص، 1356، دوم چاپ

3 .http://www.contact.az/docs/2011/Interview/112011862az.htm http://kultaz.com/2007/12/29/rafiq-tagi-%E2%80%9Cmen-mehemmed-peygemberi-tehqir-etmemisem%E2%80%9D/

Page 297: مجازات ارتداد

1تقي رافق با مصاحبه سه

2»ام نكرده تحقير را مدمح حضرت من« :تقي رافق )1(

بگوئيد؟ توانيد مي چه خود حبس دوران درخصوص ،رافق جناب .دارد وجـود تجاربي چنين انساني هر زندگي در ...بود قصه همچون من براي حبس اين

انسان اگر كه گفتم مي هم زندان ديگر محبوسان به من .بود من زندگي در تجربه يك هم اين بـه زنـدان ،كـل در .شـود مـي بـزرگ دانشـگاه يك مثل چيزي اين ،باشد زندان در ماه 6-7

.ايـم كـرده زندگي رومانتيك مانسن اين تا .كند مي كمك انسان ذهن بازشدن و شدن رئاليست وجـود هم ديگري هاي واقعيت كه بيني مي نگري مي اي پيموده زندگي در كه راهي به كه بعد ايـن بـه ،بود فاجعه مثل بودم زندان در كه زهاييرو گويم نمي اگر .است -زم آن ديدن .دارد را مرحلـه ايـن توانـد مي انساني هر .پيمودم مي بايد مرحله يك مثابة به را اين اما .است خاطر

.گذرانديم هم ما .بگذراند كـه بوديـد شـده مـتهم زمان آن در شما .شد شما شدن زنداني سبب كه اي مقاله سر بر برويم كنيد؟ مي فكر چه باره دراين شما .ايد كرده تحقير را محمد حضرت

آذري از اند، شده انجام ترور از قبل كه را تقي رافق مصاحبة سه ارتداد، فتواي منتقدين از يكي تبريزي، گوناي .1 هـا مصـاحبه اين در بود، اروپا شيفتة بسيار كه تقي رافق .است داده قرار جرس اختيار در و كرده ترجمه فارسي به

ـ و اسم به اهانت قصد وجه هيچ به« است گفته باعـث او هـاي نوشـته اگـر و »نداشـته را محمـد حضـرت رتحقي ترجمـة ادامـه، در. »اسـت خواسته عذر ايشان از دادگاه محضر در« است، شده مسلمانان عواطف شدن دار جريحه تنـوير راه در اسـت قـدمي هـا مصـاحبه اين انتشار. آيد مي تركي زبان به اصلي متن آدرس همراه به ها مصاحبه اين )1390 دي 19 جرس،( .است مفتوح پرونده اين. دين علماي و انديشه اهل مداقة و عمومي افكار

:اصلي متن آدرس 29/12/2007: مصاحبه تاريخ. 2

http://kultaz.com/2007/12/29/rafiq-tagi-%E2%80%9Cmen-mehemmed-peygemberi-tehqir-etmemisem%E2%80%9D /.

Page 298: مجازات ارتداد

297 رافق تقي از زبان خود و مدافعانش: ها پيوست

قصـدي چنين و نكرده فكر محمد حضرت تحقير به وجه هيچ به »ما و اروپا« ةمقال در من كـردم تـش مـن ،فلسفي ةنوشت اين در .بود آذربايجان ةآيند درمورد فقط مقاله اين .نداشتم يـك از متفـاوت موضـعي و مقالـه ايـن ،مـث .دهـم نشان را آذربايجان پيشرفت هاي جهت

ةجامعـ در .است اش شخصي افكار بيان به ملزم انساني هر .نيست جنايت اين .بود انديشمند مـن .نيسـت نرمـال ،جامعه افراد براي بيان آزادي كردن قدغن ،ايم كرده ايجاد كه دموكراتيكي

.كردم بيان را افكارم ام دروني آزادي خاطر به ايد؟ كرده تحقير را باايمان هاي انسان »ما و اروپا« ةمقال با كنيد نمي فكر آيا و زاده محمدقلي جليل ميرزا ،آخوندزاده .ام كرده تحقير را خرافات فقط ام مقاله آن در من هـا انسـان اگـر .انـد كـرده تحقيـر را خرافـات هم آنها يعني .اند نوشته راستا اين در هم صابر ،آن كنـار در تقي رافق هاي هنوشت كه بينند مي وانندبخ را آخوندزاده ي»الدوله كمال مكتوبات«

.اسـت مفيد هم اسم دين براي آن افشاء و خرافات از انتقاد .نيست هم ميليون در يك حتي تمـامي بايـد شود آشكار اسم ةجوهر اينكه براي .شود مي آشكار اصيل اسم صورت دراين بـا مـن .انـد مترقـي و المللي بين هايي ايده ،اصيل اسم هاي ارزش .شوند تنقيد خرافي اعمال به ،آورم جا به را اسم اعمال بعضي كنم مي تش .مسلمانم و ام كرده زندگي ملي هاي ارزش .هستم كنارشان در و كنم مي كمك فقرا

دادگـاه سـالن در ها انسان بعضي .است خطر در جانتان كه كرديد اعإلم خود دادگاه زمان در را شـما خطـري كـه داريـد انتظـار هم اين از بعد آيا .زدند مي شما درمورد يخطرناك هاي حرف كند؟ تهديد حيثيـت به كه افكاري حتما .است گذشته ديگر بوده هرچه داد رخ آنچه كنم مي فكر من از هـا انسان بعضي .است كرده تحريك طور اين را ها انسان كه داشته وجود برخورده ها انسان ،بگـويم كلمـه يك در .ساختند فيل ،مورچه از و كرده استفاده خودشان افعمن براي اتفاق اين

عـذرخواهي ،دادگـاه سـالن در دليـل اين به هم من و بود برخورده ها انسان حيثيت به ام نوشته را كـس هـيچ تحقيـر قصـد هايم نوشته در من .نيست قبيحي كار ،كردن خواهي معذرت .كردم باشـد كـرده تحقيـر را آنها كه افكاري يافتن پي در مقاله مانه در ها انسان بعضي فقط ،ندارم دنبـال هب ها انسان بعضي هم ام مقاله آخرين در .است داده رخ بار چندين اتفاقاتي چنين .بودند

را مقالـه آن از هـايي بخـش .گشـتند مـي )كنند سوءاستفاده تا( بود -زم برايشان كه چيزهايي اروپـايي هـاي ارزش ةدربـار .نبود دين ةدربار »ما و اروپا« ةالمق كه درحالي .كردند بزرگنمايي

.بود كردند؟ رفتار چگونه شما با ،حبس دوران

Page 299: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 298 مطبوعـات در كـه مقـا-تي .نبود كار در باشد ام مقاله خاطر به كه تضييقي هيچ ،زندان در شـدن زنـداني درمورد مطبوعات در كه مقا-ت بعضي .رسيد مي دستم به يك يك شد مي منتشر ،بگـويم را اسـمش خـواهم نمـي كـه اي روزنامـه .داشت من در بدي ثيرأت ،شد مي نوشته من

.»شد كشيده زنجير به درنهايت تقي رافق« :بود نوشته و كرده چاپ اول ةصفح در را تصويرم بـه همكـارش كه كند مي افتخار ،نويسد مي چيزي چنين وقتي خودمان همكار ،گفتم خودم با

.داشت من در بدي خيلي ثيرأت چيزهايي چنين .است هشد كشيده زنجير كنيد؟ مي فكر چه مورد دراين كردند؟ حمايت را شما كافي ةانداز به همكارانتان آيا درخصـوص و كردنـد حمـايتم »سـي بـي بي راديو« و »آمريكا صداي« ،»آزادليق« ،كل در خصوص به .كردم مي حس هم را المللي بين هاي سازمان هاي حمايت .كردند روشنگري ،وقايع

و نگـاران روزنامـه جهـاني سازمان ،بشر حقوق بان ديده ،اروپا شوراي ،مرز بدون گزارشگران هـاي كمـك .كردنـد حمايـت كـافي ةانداز به همكارانشان و خارجي هاي هسفارتخان همچنين رعنـا ،جعفراوغلـو نـوول ،قوجامـانلي سـعيده ،يئوا عبداهللا آرزو ،يونس لي ،داخلي وكي هنـوز و كردند فداكاري ،زن وكي حقيقتا .است جبران غيرقابل ديگران و اووا دين سعادت

.كنند مي تش نگاران روزنامه كامل آزادي براي .دهند مي ادامه فداكاريشان به هم در هـم هنـوز نگـار روزنامـه چهار شدند آزاد نگار روزنامه پنج ،جمهور رئيس حكم براساس

چيست؟ مورد دراين نظرتان .هستند زندان ةهمـ يعنـي .شـد مـي همـه شـامل بايـد عفـو .بـود كننـده ناراحـت خيلـي من براي اين هللا عين ،ساكت ميرزا كه خواهد مي دلم خيلي .شدند مي آزاد سياسي زندانيان و نگاران روزنامه عفـو نهـا آ مسائل بعضي خاطر به .شوند آزاد هم اف حسين مشفق و زاهد غنيمت ،يئو هللا فتح

ام زنـداني همكـاران كـه خواهـد مـي دلـم خيلي .ماند كاره نيمه ما شادي ،خاطر اين به .نشدند آذربايجـان در .شـوند آزاد هـم همكـارانم ،بعدي عفو فرمان در گمانم به .شوند آزاد زودي به

كـاء ات شـود نمـي زياد ،نفت درآمد به .دانند نمي را قدرشان فقط .داريم بااستعدادي هاي انسان ...كرد

.بـود رفتـه راه آن از »رشـدي سـلمان « كـه گذاشت قدم راهي به تقي رافق ،ها برخي نظر به .است مهم ما براي مورد دراين نظرتان مـن .بـود نخـواهم نيز آينده در و نبودم »رشدي سلمان« راه پيمودن فكر در گاه هيچ من صورت به .نوشت خواهم وطنم در نمتوا ةهم با ،هم اين از بعد .ام نكرده فكري چنين گاه هيچ آخـر .دارد مهمي جاي ،نقد ،من ادبي آفرينش در ،كل در .نوشت خواهم ها روزنامه در مداوم .بنويس طور آن ،ننويس طور اين كه بگويد داستايوفسكي به تواند نمي كس هيچ

Page 300: مجازات ارتداد

299 رافق تقي از زبان خود و مدافعانش: ها پيوست

1تقي رافق با »اوغلو عاليشان تهران« ةمصاحب )2(

چنـين ادبيات نظر از .»تقي رافق« اسمش ،دارد وجود دنيا اين در انانس يك :اوغلو عاليشان تهران توجـه ،مطبوعـات در هـايش داسـتان اولين 1980 اوايل ،1970 پاياني هاي سال در :شود مي ديده

كه تاآنجا گيرد مي قرار توجه مورد »مجاور هاي هستار« كتاب با 1987 در ،كند مي جلب را ديگران خـاطر به« هاي كتاب .شوند مي منتشر تكرار به مطبوعات در هم امروز حتي كتاب آن از هايي داستان ماننـد بـه ادبياتمـان در تقـي رافـق تـا شـدند باعـث )1996( »منفـي .مثبت« و )1991( »دشمنم سياسـي هـاي گيـري موضع ،طرف اين به 1990 از .كند پيدا قطعي جايگاهي ،استاد نويسي داستان .كـرد معرفي جامعه به بيشتر را او و كرد كامل را او نويسندگي شخصيت ،مطبوعات در تقي رافق بـا او ديـالوگ آغاز از خبر ،افراطي حكايات و اشعار از دوجلدي كتابي چاپ هم 2005 سال در نظـر بـه عـادي ،دور از كـه طـرح ايـن درخصوص خودتان نظر ...تقي رافق :اسمش .داد مي دنيا ...مثإل است طور اين ،نيست طور آن ظاهرش رغم علي ،اصل در :چيست رسد مي

از كـه ام راضـي آن از فقـط :گفتـه من درمورد زاده وهاب بختيار مرحوم اينكه مثل :تقي رافق .اسـت بسـيار زمـان ،عوض در باشند هم كم ام كرده زماني كه كارهايي اگر .ام ناراضي خودم انجـام زيـادي كـار هم شتهگذ در ،شود مي چنين كه ديديد .كم زمان و است بسيار كار اكنون بـا كه كسي .گذرد مي فلك با درگيري با روزگارمان .است كم اين احتمال هم آينده در ،نشده گريـه .مانـد نمـي بـرايش ،ادبي آفرينش براي وقتي ،باشد هم پوشكين اگر است درگير فلك كـن تصـور ،كه تاس اين حرفم .كنيد تعبير شكايت به را اينها مبادا .كنم نمي هق هق .كنم نمي كـه ام نگفتـه هنـوز .ام داده دسـت از چهـارم سه نسبت به را عمرم ،زدن برهم چشم يك در كه

ابـرو و چشـم بين چيزي مرگ .است خيالي )چهارم يك( باقيمانده و واقعي چهارم سه نسبت كـه دارد دوست زمان .داد فريب مرا زمان ،خصه .نه يا باشيم زنده فردا نيست معلوم ،است خأل به آساني به را همه كند مي تش ،شود نمي سرش جدي آدم زمان ،شود سپري خوشي با سياسي آدم عده يك ،بودند كم اينها .كنند مي غلبه زمان بر انديشمند هاي انسان فقط .دهد هل حـال تابـه امـا ام رسـيده سـن اين به من ،كردند نابود را عمرمان ،ديگر طرف از هم تجربه بي

را هـا مـرده ،بگويم چطور .اند كوبيده سرمان بر دايم .كند پشتيباني انسان از دولت كه ام نديده

:مصاحبه اصلي متن آدرس5/9/2010: مصاحبه تاريخ. 1

http://kultaz.com/2010/09/05/tehran-elisanoglunun-rafiq-tagi-ile-sohbeti/

Page 301: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 300 هميشـه ،حيوانـات مانند به ها انسان .است داشته نگه خدا را اند مانده كه آنهايي و كشته دولت كودكـان دهان به كه بيابند چيزي اينكه براي والدين .اند بوده زندگي هاي هواسط يافتن پي در ،كـرده زنـدگي سير گاهي و گرسنه شكم با گاهي .شوند مي خارج نيست و هست از ندازندبي دنيـا در حكمراني رايج اصول از هم هميشه .اند كرده گريه ها گرسنه براي و خنديده سيرها به

هـاي حـل راه بـه ديگـر من .اند داده اهميت حكمراني غيرعلمي تجارب به و كرده نظر صرف عمـرم ابـدي زمـان كـردم آرزو ابتـدا .مشغولم زمان با ناآشكار جنگي به .ام روآورده افراطي را ام داده دسـت از كـه زمـاني .اسـت راضي شايد ،است ساكت هنوز ابديت .شود تر طو-ني بـراي كـه زمـاني ،سـمت حفـظ ضمن .ام آينده با آن تطبيق فكر در ،آوردن دست به دوباره ،دهـم اختصـاص نفرت براي جايي قلبم در آنكه بي .كنم محدود را شود مي صرف ها بيماري خـودم در كـه اي تاريخچـه .دهم كاهش پنجم يك به را آنان با ديدار و كنم غربال را دوستانم روزهـاي « هـم ديگـران زنـدگي در .كنـد بـازي را محـك سـنگ نقش تواند مي است حبس منـابع ،كـم يـك رد .دارد وجود كافي ةانداز به محك سنگ نقش كردن بازي براي ي»سخت را انسـان متوسـط عمر يك اش آينده زندگي براي تواند مي بخواهد كه هركس .بسيارند زمان

ايـن .اسـت همـان نوشـته هرچـه خـدا و ،كـنم نمـي آرزو را كـغ عمر البته .كند جاسازي كـه اسـت ايـن از عبارت هدف .خداست خواست پيوستن حقيقت به براي درواقع هايم تش در پيـري عمـت تنهـا ،ساعت اين در ... .كنيم فصل و حل اندكي ،انديشه با را عمر معضل .است افراطي هاي حل راه اين به روآوردن ،تقي رافق

بعـد ،)بيازيد مهدي( ادبيات به آگاه ]شخص[ يك ،بخشد مي ادبيات به نوآوري يك اي نويسنده هر رافـق ةانـداز بـه ديگري كس هيچ جبارلي جعفر از بعد كه بود گفته »منفي .مثبت« كتاب انتشار از

فكـر چـه بـاره دراين خودتان شما .كند تقديم ادبياتمان به رنگارنگي هاي شخصيت نتوانسته تقي از بـيش ايد كرده كه كارهايي نويسنده يك عنوان به هم باز باشيد متواضع كه هم هرچقدر ،كنيد مي ...است معلوم خودتان براي همه

ديگـر .است دررفته دستم از ام كرده خلق كه هايي شخصيت حساب ،دنكني فرض شوخي اگر بگذاريـد فعـ .كـنم مـي اضافه آذربايجان ملت به عددي ازنظر را ها شخصيت اين من اينكه خلق كه هايي شخصيت ،بگويم تر روشن .كنيم مي بعدا را چيزهايش ديگر فكر ،باشد زياد ملتم ةهمـ اما .است گسترده مقدارشان .كيشوت دون مثل هايي شخصيت .دورند رئاليسم از ام كرده

Page 302: مجازات ارتداد

301 رافق تقي از زبان خود و مدافعانش: ها پيوست

بشـري حيـات ،آن بـدون .دهـد مـي رخ ،شـر و خيـر دوقطبي ميان در ،اصل در اتفاقات اين ،مـن ادبـي آفـرينش .است قدر همين آزادي .شد مي شيطان و خدا ميان ناكجاآبادي به محدود بايـد هـم اخـق هسـت خـدا چون .دهد مي سوق اخق طرف به را انسانيت ،ماهيت ازنظر ايجاد اخق توانسته بازهم ها زشتي ةهم درميان انسانيت كه ام كرده حيرت هميشه من .باشد هاي هدغدغ وقتي .اند بيگانه آن با غالبا اما ،دانند مي را اخق ارزش هرچند ها انسان لكن .كند

در .كنـد نمـي پيـدا ومـي لز اخق ،شود مي گرفته درنظر بشريت حيات از برتر فردي حيات اخق به بخشيدن قوت ،نويسنده رسالت .شود مي تبديل روزمره عادتي به هم خدا صورت آن

ترزا نزد در اخق .مثال يك .شود خص ها ممنوعيت از بايد اخق همچنين .است عمومي وجـود هـا ممنوعيـت و هـا محـدوديت ،او اومـانيزم در .است شده تقويت اخق همان آنان

وجـود انسـان بـه محبـت ،نـژادي و دينـي ،ملي تبعيضات بدون ،او تفكر اساس در .نداشت عنـوان بـه مـا نـزد كـه آنچه همانند »كافر« ،»زنديق« ،»مرتد« نظير مفاهيمي او نظر در .داشت

.نـدارد وجـود بـد انسان ،كل در .اند معني بي ها اعدام .نداشت وجود است »اجباري گناهكار« .دارد نيـاز محبـت بـه منؤم ةانداز به هم آتئيست .كند مي تحميل انسان به را قصانو ،اجتماع .شـود نمـي كهنـه اومـانيزم .كننـد مي اشتباه من نظر در گويند مي كهنه ،افكار اين به كه كساني .بـردارد دست نگاشته ظلم با تاكنون كه خطي دست از بايد انسانيت .شود نمي پوسيده اخق

،مـن ادبـي آفـرينش .كنند مي اعطا متوازن هاي هيجان آذربايجاني نسانا به من هاي شخصيت عناصــر .داراســت را خــود ســاختار زيبــايي داســتاني هــر و دارد را خــود خــاص معمــاري از هركـدام كه است طبيعي .داد شرح شده ريزي برنامه صورت به توان مي را آنها ةدهند تشكيل .است زياد حرف .هرحال به .بود نخواهند هم شبيه تماما ها شرح اين

مشـخص حقيقـت بيـان بـا آن عيـار ،دارد وجـود »نويسنده موقعيت« نام به مسئوليتي اجتماع در را بپيمايـد بايد معاصر آذربايجان كه را راهي كه ايد كرده ادعا هايتان مصاحبه از يكي در .شود مي

در .اسـت وابسـته اروپـا راه به بايجانآذر ةآيند كه ايد كرده اضافه و .ايد داده خبر ،قبل از همواره چـه شما اما ؛دهند مي برتري راه اين به ،دموكراتيك هاي ارزش به وابستگي خاطر هب ها خيلي اصل .دهيد توضيح قدري ،كنيد كيدأت آن بر كه داريد مدنظر را خاصي چيز

بشـريت و اسـت موفقيـت يك بشريت تمام براي اروپا :گويم مي هم حا- ام گفته هميشه من شـرق زمـاني .است نيويد پيشرفت ثرؤم عامل اروپا .گردد مند بهره موفقيت اين از دارد حق

Page 303: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 302 ،بشريت اطاقي تك منزل مثابة به زمين ةكر در .شرق به متعلق اروپا اكنون و بود اروپا به متعلق مـن ،تصنعي هاي فكت چنين به دادن پايان براي .است بار فكت جغرافيايي تبعيض هرگونه .دهـيم سامان را مان زندگي ،كوچك ةسيار يك در بياييد .كنم مي حمايت گلوباليزم از شخصا

هـا جنـگ .باشـد صـلح براي كارهايمان ةهم .شود نمي اذيت دچار خلقي هيچ صورت آن در .بسـپاريم فراموشي به ايم ناميده فاتح كه را تاريخ قلدران بايد .است بشريت براي كار بدترين بـه قـدر ايـن كـه بشـريتي كـنم باور توانم نمي من بعضا .كند مي اشتباه آنها تدريس در تاريخ .شوم مي شبهه دچار ،كند مي ايجاد تمدن ،دارد عقه ها جنگ

ايـن بـه ،اروپا بر من كيدأت .ام كرده بررسي كمابيش »ما و اروپا« ةمقال در را گفتيد كه مسائلي ميـان در اروپـا با تطبيق .كنند نمي برخورد جديت با لهمسئ اين با آذربايجان در كه است دليل

از آنهـا ،اصـل در .اسـت عـادت .اسـت ميميتصـ فاقـد ،اسـت شعار فقط ما سياستمداران بـراي .كنند مي خودداري آذربايجان در ها ارزش آن تطبيق از و ،ترسند مي اروپايي هاي ارزش ،آيـد مي حساب به آور زيان اروپايي يها ارزش ،اند كرده عادت خواري رشوه به كه هايي دولت هـاي ارزش طـرف بـه كه زنم مي آتش و آب به را خودم اين براي .شود نمي واقع قبول مورد

نظـر به .كنيم كاري چنين داريم حق بشريت از بخشي عنوان به حداقل .كنيم حركت اروپايي كـه پادشـاهاني وراند ديگر .است آن شكل ترين ابتدايي در انسان حقوق ،شرق در اكنون من كه است سنگيني سنگ همچون شرق .بدانيم را اين بايد ،آمده سر به كنند مي مبارزه انسانيت با بـراي را اينهـا گفـتن ،معنوي و فيزيكي هاي عذاب تحمل با من .است آويزان بشريت پاي از

در يـت اكثر خوشـبختي بـراي اقليت بدبختي .كنيم مي تحمل ،كنيم چه .دانم مي واجب خودم بـراي وقت صرف .معناست بي آل ايده عوامل جستجوي .است تحملي قابل عامل حاضر حال .ندارد وجود حاضر حال در عاملي چنين فقط .است بيهوده آن

زمـاني من .شود مي انجام خاص طور هب اي نويسنده هر در نويسندگي تكامل دانيم مي كه طور همان مـدرنيزم پسـت با اكنون و كرده درك را مدرنيزم ،كرده گذر رئاليزم از تقي رافق كه بودم نوشته ادامه همچنان تكامل آيا ،است سازگار چقدر منتقد يك نظرات با شما ادبي آفرينش .است مشغول دارد؟

خشم« مقا-ت ،قانتورالي با مصاحبه در اواخر اين .طرف اين به جواني از .است دائمي تكامل سخن او فكري تغييرات از و خوانده را او »دوم آخوندوف و سوم نصرالدين م« ،»آتاتورك

Page 304: مجازات ارتداد

303 رافق تقي از زبان خود و مدافعانش: ها پيوست

و دهـد مـي رخ كيفيـات در تغييراتـي ،يكبار ماه سه هر تخمينا هم من ادبي آفرينش در .گفتم صـد اگـر آغـازينم سبك به نباشد طور اين اگر .شوم مي ناراحت بينيم نمي را اين خودم وقتي .دنيايم آدم ترين بدبخت صورت آن در .نيست دخوشاين برايم ،كنم توليد رمان يا داستان

.فهمـد مي را اين اجتماع .باشد وقفه بدون تكاملشان كه ندمهم جامعه براي نويسندگاني فقط تعـداد بـه كه نويسندگاني .است ارتباط در طبيعت دائمي شدن نو با ،ادبي آفرينش در تكامل .خبرند بي تكامل اين از ،دارند وجهت تعداد به فقط يعني كنند مي فخر هايشان كتاب كثير

داسـتانهايتان فهميـد؟ مـي چگونـه را اين .است چگونه آثارتان خوانندگان واكنش با برخوردتان حمايـت .اسـت كـم درموردشان نظر و نقد اما ،شود مي خوانده بسيار ،ادبي هاي سايت در اگرچه كسـي چـه بـراي تقـي رافـق گذارد؟ مي ثيرأت آنها چگونگي و هايتان نوشته ةپروس بر آيا مخاطب

هستند؟ هايي انسان چگونه آنها و دارد ارتباط مخاطبانش با آيا كيست؟ صحبتش هم و نويسد مي

ايـن نويسـنده عنوان هب تقي رافق اشتباه تنها :بود نوشته اگليسلي اكرم بودم زندان در كه زماني .يردگ نمي درنظر را آن و بيند نمي را رويش روبه مخاطب كه است

.گيـريم درنظـر را مخاطـب كه است فرض ،اشتباه تنها عبارت خاطر به و .است جالبي سخن زمـان بـي مخاطـب به خطاب را افكارش و بينديشد زمان از خارج مخاطبش به نويسنده اگر تـرين بـزرگ ،سانسـور دانيـد مـي كه طور همان .نيست -زم او كردن سانسور ديگر ،كند بيان

ـ از فردا ،كند مي تغيير سرعت به امروزي مخاطب نينهمچ .است من دردسر چگونـه او ةطعن براي تنها نويسنده ؟شود مي كهنه سال دص -پنجا يا ،پانزده-ده در نويسنده آيا .شوي رها بايد

يـا اي اسـطوره انسـان بـراي يا .نويسد مي انسانيت براي عموما ،نه كشورش امروزي مخاطب گونه اين .كند زندگي زماني هر يا مياني عصرهاي ،آخرالزمان در تواند مي انسان اين .احتمالي شـك بـدون .اسـت تـرين ذوق بي و ترين ضعيف ،مكان و زمان ازنظر معاصر مخاطب ،بگويم آنـان بـا صـحبتي هـم ،ببين .دارند وجود دارند شباهت آينده مخاطبان به كه مخاطباني اكنون مخاطـب خود خاطر به گيرد درنظر را امروز اطبمخ تنها نبايد نويسنده اينكه .است تر راحت همـين صـورت آن در .داري درنظـرش اصـل در بگيـري درنظـر را او آنكـه بدون تو .است

.است رفيع نويسنده جايگاه .يابد مي ارتقا نويسنده سطح به ،مخاطب

.كنيد قبول را ما تشكر جالبتان نظرات خاطر به

Page 305: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 304 .ممنون خيلي

1كند مي خالص شدن ايران از را آذربايجان »ام و اروپا« :تقي رافق )3(

.بود خدا ،زيبايي و شانس اين سبب... ،خاست پا به »ما و اروپا« طوفان بعد و... :تقي رافق هـايم حـرف بعضـي از اگـر .دارد دوسـتم خـدا عـوض در ،ندارند دوست مرا ها اهللا آيت اگر

هايشـان حـرف :است برعكس اين ها اهللا آيت در .پسندد مي را اعمالم عوض در نيايد خوشش علـم خودشـان از ،آورنـد درمـي چهـره هزار به را خدا .است ناپسند اعمالشان و پسند مورد سـوي آن از .شود مي منجر ها انسان محو به اكثرا آنها اعمال .آفرينند مي وحشت و آورند ميدر راهشـان از .دارنـد تمايـل اند نيافريده آنها كه آنچه ويراني به .كنند مي صادر مرگ حكم ،مرز

.نيسـتم پشيمان )ما و اروپا( مقاله آن خاطر به من ...دانند مي فضيلت را كشتن و شده منحرف .شـود مي ضروري و -زم »ما و اروپا« آورد روي ديني خرافات و جهالت به آذربايجان هرگاه هـم و دادگاه در هم ماا .كنند مي منتشر را مقاله و كرده جستجو را آن خودشان ها انسان اكنون يـك بيان در كه اشتباهي خاطر به .كردم عذرخواهي مسلمانم خواهران و برادران از آن از قبل صـورت بـه و بـود هـا بنـدي جمله از متشكل اي مجموعه ،بيان آن هرچند .بود داده رخ جمله كـه هـايي انسـان از عذرخواهي خاطر به .كردم قبول را اشتباه ،هرحال به... .شد نمي معنا منفرد دربرابر سپري عنوان به »ما و اروپا« كنم مي فكر .ممنونم بود برخورده حيثياتشان به هايم حرف

.كند مي خص شدن ايران از را آذربايجان »ما و اروپا« .ماند خواهد باقي خرافات

و بـود آذربايجـان جمهـوري ادبـي جريانـات درخصـوص بيشـتر »كـوليس « سـايت بـا طـو-ني مصاحبة اين. 1 شـد مـي مربـوط آن از بعـد مسائل و »ما و اروپا« مقالة موضوع به كه مصاحبه از كوتاهي هاي بخش دليل، همين به

)تبريزي گوناي. (گرديد ترجمه :مصاحبه اصلي متن آدرس

http://kulis.az/xeber_Rafiq_Ta%C4%9F%C4%B1-_%E2%80%9CAvropa_ v%C9%99_biz%E2%80%9D_Az%C9%99rbaycan%C4%B1_%C4%B0ran_olmaqdan_xilas_edir%E2%80%9D___1185.html

Page 306: مجازات ارتداد

:دوم بخش

زا نفرت هايگفتار و بيان آزادي

Page 307: مجازات ارتداد
Page 308: مجازات ارتداد

1زا نفرت گفتارهاي منع و بيان آزادي پذيرش بين اسالم

بيـت اهل و )ص(پيامبر قطعي سنت و قرآن روايت به اسم بين بايد مي اول درجة در تفـاوت )سـنت و كتـاب از گذشـته فقيهـان برداشـت ( شريعت روايت به اسم و او

.است شده شناخته رسميت به ،مذهب و بيان آزادي ،اسم از اول روايت در .گذاشت .است مواجه فراواني هاي محدوديت با ،مذهب و بيان آزادي ،دوم روايت در

شريعت در بيان آزادي هاي محدوديت .يك

،مقدسـات اسـتهزاء و دشـنام .شـود مـي اعداممرتد ،شريعت روايت به اسم در نيـز را دو اين اجراي ويژه هب و تشخيص گاهي فقها برخي .دارد پي در مرگ مجازات

را محرمات ترك و واجبات فعل بر تعزيري مجازات و اجبار .اند گذاشته مردم تودة به افكـار برخـي و اسمي مذاهب ديگر تبليغ حتي آئيني و دين هر تبليغ .دانند مي مجاز ديگـر و كتـب انتشـار .داننـد مـي ممنوع و مضر را مسلمان متفكران عرفاني يا فلسفي ممنـوع و بـوده ضـل كتـب حكـم در شـود مي محسوب تبليغ كه فرهنگي توليدات

.باشد مي

اسالم در بيان آزادي موازين .دو

بـه ،او بيت اهل و )ص(پيامبر قطعي سنت و قرآن موازين بر متكي اسم ،درمقابل :است پايبند زير اصول

1 .A research project of the Dahrendorf Program for the Study of Freedom at St Antony’s College in the University of Oxford, 19 Jan 2012

Page 309: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 308 و اديـان تكثـر و تنوع اما كند مي معرفي حق الهي دين را خود اگرچه اسم .الف دنيـا در واقعيـت عنـوان بـه را الحـاد و شرك و كفر حتي ،باطل و حق از اعم ها آئين

.است كرده موكول قيامت به را حقانيت باب در داوري و است پذيرفته

انكـار يا قبول به توان نمي را كس هيچ و آزادند عقيده و دين انتخاب در مردم .ب .كرد مجبور اي عقيده و دين

مجـازات دنيـا در تـوان نمـي خاص اعتقاد يا دين داشتن واسطة به را كس هيچ .پ جـرم نفسـه حد في ديني و عقيده هر داشتن و گيرد مي تعلق عمل به صرفا جرم .كرد

.شود نمي محسوب

.كـرد مجـازات اسـم از خـروج و ديـن تغيير واسطة هب توان نمي را كس هيچ .ت مـوازين خـف ،اسـم از خـروج بـراي اعدام ويژه هب دنيوي مجازات هرگونه وضع .است اسمي

.كرد مجبور محرمات ترك يا واجبات فعل به توان نمي را كس هيچ .ث

در مجـازاتي هـيچ مشـمول و است آزاد اسم ازجمله ديني باورهاي از انتقاد .ج .نيست آخرت و دنيا

و ناشايسـت كـاري ،اسـم ازجملـه ديني باورهاي تحقير و استهزاء و اهانت .چ بـه نيـز الحـادي باورهاي به اهانت .تاس دين آن به باورمند هاي انسان كرامت نقض .است ممنوع كريم قرآن نص

زا نفرت گفتار منزلة به )سب( اهانت .سه

تنفـر بـه دعوت هرگونه« سياسي مدني المللي بين ميثاق بيستم مادة 2 بند براساس باشـد خشـونت اعمـال يـا خصـومت يـا تبعـيض محرك كه مذهبي يا نژادي يا ملي

Page 310: مجازات ارتداد

309 زا آزادي بيان و گفتارهاي نفرتپذيرش اسم بين

1»زا نفـرت گفتار« مصاديق از مذهبي باورهاي به اهانت ».است ممنوع ،قانون موجب هب و شـود تلقـي جـرم عنـوان بـه بايـد مي و كند، ميتحقير را دينداران باورهاي كه است در مـدني دادگـاهي در بايـد مي شوند، مي اي مجرمانه تجاوز چنين مرتكب كه كساني محاكمـه قـانون كـم ح بـه )شـهروندان ميان از تصادفي انتخاب( منصفه تئهي حضور .نيست اعدام مسلما جرائمي چنين مجازات .شوند

قـانون توسـط اسـت -زم »زا نفرت گفتار« كه است امر اين بر المللي بين اجماعي متحدة ايا-ت .است بيان آزادي با غيرمرتبط يا برتر قانوني جلوگيري اين و شود، منع

گفتـار « قاعـدة قانونـا آن در كه تاس كشوري تنها ،پيشرفته كشورهاي ميان در آمريكا 2.است شده شناخته بيان آزادي با ناسازگار »زا نفرت »زا نفـرت گفتـار « انواع از را افراد متعددي هاي موقعيت ،انگلستان در مثال عنوان به كـه بـار اهانـت و ناسـزا تهديـدآميز، زا، نفرت گفتار ابراز ها موقعيت اين .كند مي منع

گفتـار مجـازات .كننـد مـي ممنـوع اسـت، گرفتـه نشـانه را خاصاش مذهبي باورهاي 3.گيرد مي بر در را دو هر يا زندان مالي، جريمة زا نفرت

دينـي باورهـاي تمسـخر و تحقيـر و سو يك از اهانت و انتقاد بين مرزبندي عدم سـنتي باورمنـدان ازسوي خشن افراطي برخوردهاي به جو ستيزه ورانبانا دين ازسوي .انجامد مي و انجاميده اسم جملهاز اديان

باورهـا، بـه تـوان نمـي .اسـت همديگر به آدميان متقابل احترام ،سالم دنياي -زمة از و كـرد تمسـخر و اهانـت زمـين روي هـاي انسان چهارم يك پيامبر و مقدس كتاب .بود امان در ،دين آن سنتي باورمندان برخي افراطي و خشن العمل عكس

ايـن .شـود مي ميسر اهانت و انتقاد بين مرزبندي با كفر و ايمان ترقاب سازي سالم جوامـع در .دارد بستگي فرهنگي رشديافتگي درجة و مكاني زماني طشراي به مرزبندي

1 .Hate speech, Wikipedia, the free encyclopedia 2 .Hate speech or free speech? What much of West bans is protected in U.S., by Adam Liptak, The New York Times, June 11, 2008. 3 .Public Order Act 1986 at legislation.gov.uk

Page 311: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 310 هـم يافتـه توسـعه جوامـع در شـود، مـي تلقـي اهانت ،انتقادات بسياري ،نيافته توسعه و نظـري جدي تحقيقات به نياز نديمرزب اين .شود مي قلمداد انتقاد ،ها اهانت بسياري تـوان مـي ن مـا أتو بيـان آزادي و ديني باورهاي به احترام با تنها هرحال به .دارد ميداني .داشت توقع را بالنده و سالم جهاني ملحـد كنـد، تحميـل ديگـران به را شا ديني باورهاي ندارد حق سنتي ديندار اگر بـه المللـي بـين هنجارهـاي عنـوان به را دخو خاص باورهاي ندارد حق نيز ناباور دين تكاليف جهاني اعمية به بشر حقوق جهاني اعمية كنار در .كند تحميل آدميان ديگر انـواع همـة محـو ميثـاق « ازقبيـل دينـي بـي و دينـي باورهاي قبال در بشر فوظاي و

.داريم احتياج نيز »زا نفرت گفتار و اهانت خشونت، شـود، اعـم ملغـي كـ بايـد دينداران ازسويمرتد اتمجاز و اعدام كه همچنان

ضـد و جـرم عنـوان بـه نابـاوران ديـن و ملحدان ازسوي بايد مي هم تمسخر و اهانت را انتقـاد آزادي بايـد مـي ملحد و دار دين گروه دو هر .شود شناخته رسميت به ،ارزشـ .اسـت گـروه دو هر سود به انتقاد آزادي .بشناسند رسميت به بـر مبتنـي سـالم ترقاب

.هاست آئين و اديان ديگر پيروان با مسلمانان دفاع قابل تعامل شيوة تنها متقابل احترام

نتيجه .چهار

بـاور -زمـة و سو يك از »باور به نه باورمند به احترام« -زمة زير اصل سه نظرم به :است ديگر ازسوي بيان آزادي و اسم به متوأ

ديني رهايباو از انتقاد آزادي .اول »زا نفرت گفتار« ةمثاب به الحادي و ديني باورهاي به اهانت ممنوعيت .دوم اعدام ويژه هب ارتداد هاي مجازات كلية لغو .سوم

1390 دي

Page 312: مجازات ارتداد

ارتداد اخير حكم مفتيان به انتقادي ةنام

بپردازند علت به ،معلول به پرداختن جاي هب محترم فقيهان

الرحيم الرحمن الله بسم

اهللا لطـف تبريـزي، سـبحاني جعفـر آقايـان تقليـد محتـرم مراجـع ،آيات اتحضر و ملكـوتي مسـلم شـيرازي، مكـارم ناصـر گرگاني، علوي محمدعلي گلپايگاني، صافي همداني نوري حسين

معليكم س

،1آلمـان مقـيم ايرانـي خوانندة يك موهن ترانة دنبال به مستحضريد، كه گونه همان شـما جانـب از احكـامي تقليد، محترم مراجع از حكومتي هاينهاد برخي استفتاي در .شـد صـادر افرادي چنين بودن ممهدورالد درنتيجه و بودن النبي ساب يامرتد بر مبني

.كرد تعيين جايزه د-ر هزار صد يك ترانه اين ةخوانند قتل براي هم 2اي مؤسسه

ـ اهانـت بـراي اعـدام حكـم پيامـدهاي بررسي تصديع، از غرض و مقدسـات هب .است حاضر زمان در ديني باورهاي

مـدنيت ركـن دو ،نقـد و بيـان آزادي كنـار در مـذهبي، مداراي و ديني رواداري

.»نقي« خوانندة ترانة) 1359 متولد( نجفي شاهين. 1

.آنين شيعه. 2

Page 313: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 312 پيروان براي كه مذهبي اعتقادات و ديني باورهاي به اول، ركن موجب به .است معاصر و اهانـت و تمسـخر از پرهيـز و گذاشـت احتـرام بايد ،است مقدس آئيني و دين هر .شـود مي شمرده مدنيت و اخق اولية اصول از اعتقادات و باورها اين به احترامي بي مقدسـات ولـو امـري هر از انتقاد كه كند مي اقتضا نيز بيان آزادي دوم، ركن موجب به

امـا .نگيـرد صـورت ممانعتي ديني امور علمي نقد از عنوان هيچ به و باشد مجاز ،ديني .هستيم هايي افراط شاهد ،سو دو هر در سفانهأمت

افراطي جريان دو

هـاي بهانـه به را ديگران ،مذهبي اعتقادات و ديني باورهاي افراد برخي سو، يك از ناپسند، و زشت تصاوير يا گفتار اشاعة با و گيرند مي تمسخر به غيرسياسي يا سياسيــا را اردينــد ميليــون صــدها عواطــف عقيــده، آزادي و بيــان آزادي از سوءاســتفاده ب

اگـر دينـداران و رسـيده پايـان بـه دينـداري دوران ،آنـان زعم به .كنند مي دار جريحه غلط، به عده اين .بپذيرند را آن مقتضيات بايد كنند، زندگي مدرن دنياي در خواهند مي

دنيـاي مقتضـيات از را آن دربرابـر بردبـاري لـزوم و ديگران باورهاي به اهانت آزادي ،ديـدگاه ايـن در ترتيـب اين به .خوانند مي تابوشكني را خود رفتار و شمارند مي مدرن .شناسد نمي مرزي هيچ مطلقا بيان آزادي

مذهبي اعتقادات و ديني باورهاي به انتقادي هيچ نيز دينداران برخي ديگر، ازسوي پرسـش و بحـث وراي را ديني امور كرده، تعبير توهين و اهانت را آن و تابند برنمي را ارتداد حكم در متفاوت اظهارنظر يا انتقاد كمترين ،منظر اين از .كنند مي معرفي دنق و ممهدورالـد نيـز سـاب ومرتد شده، شمرده )ع(ائمه و )ص(پيامبر به دشنام و سب يا

ايـن نظـر بـه .است شده دانسته مجاز ،عامي ولو شنونده، توسط حتي او اعدام و بوده كسـي ديگـر ببريم، با- را مقدسات دربارة متفاوت اظهارنظر و انتقاد هزينة اگر ،افراد بـه و ببافـد يـابس و رطـب ،دينـي باورهـاي قدسـي حـريم در كـرد نخواهد جرأت

Page 314: مجازات ارتداد

313 نامة انتقادي به مفتيان حكم اخير ارتداد

دينـي باورهـاي و انتقـاد دينـي امور به -زم تخصص بدون يا و كند توهين مقدسات را آن و دنشـ قائـل اعـدام مجـازات ديـدگاه، اين پيروان زعم به .نمايد سست را مردم تـرس از كننـدگان اهانـت و منتقـدان كـه شـود مـي باعث ،سپردن مردم تودة دست هب

ديـدگاه اين نتيجة .كنند اجتناب انتقاد و اهانت از و بندند فرو دم شده كه هم جانشان او- ؛ببخشـد اصـالت خود ديني باورهاي به تواند مي گروهي يا شخص هر كه آنست مقدسات؛ به اهانت و تمسخر به برسد چه شود، نمي تحمل يدين امور به انتقادي هيچ .دگيـر مـي ن قـرار تمسـخر و اهانـت حتـي و نقـد مـورد باورهـا و عقايـد ديگر ثانيا .ندارد وجود مذهب و بيان آزادي به اعتقادي هيچ ديدگاه اين در ديگر عبارت به

دوم افراطـي هديـدگا و .است دوم افراطي ديدگاه رشد اول، افراطي ديدگاه نتيجة ديني رواداري تحقق مانع ،ديدگاه دو اين پيروان .كند مي تقويت را اول افراطي ديدگاه

و غـرب در بيشتر را اول افراطي ديدگاه اگرچه معاصر جهان در .هستند بيان آزادي و هم و غرب در هم خوشبختانه اما يافت، توان مي شرق در غالبا را دوم افراطي ديدگاه و معتـدل رويكردي رشد و افراطي ديدگاه دو هر به جدي انتقادهاي شاهد ،شرق در

.هستيم بيان آزادي و مذهبي رواداري اصل دو به منصف

رحماني اسالم

:نمود گزارش توان مي زير شيوة به را اسمي منظر از سوم ديدگاه رئوس

و اناديـ تكثـر و تنـوع امـا كنـد، مـي معرفي حق دين را خود اگرچه اسم .الف دنيـا در واقعيـت عنـوان بـه را الحـاد و شرك و كفر حتي باطل، و حق از اعم ها، آئين

.است جوامع همة آميز مسالمت زيستي هم خواستار و است پذيرفته

انكـار يا قبول به توان نمي را كس هيچ و آزادند عقيده و دين انتخاب در مردم .ب .كرد مجبور اي عقيده و دين

Page 315: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 314 مجـازات دنيـا در تـوان نمي خاص اعتقاد يا دين داشتن واسطة به را كس هيچ .پ محسـوب جـرم دينـي و عقيـده هـر داشتن و گيرد مي تعلق عمل به صرفا ،جرم .كرد آن بـراي قـانون در كه فعلي ترك يا فعل« :اند گفته جرم تعريف در كه چنان .شود نمي

.»باشد شده معين مجازات

.كـرد مجـازات اسـم از خـروج و دين غييرت واسطة هب توان نمي را كس هيچ .ت مـوازين خـف ،اسـم از خـروج بـراي اعدام ويژه هب دنيوي مجازات هرگونه وضع .است اسمي

در مجـازاتي هيچ مشمول و است آزاد اسم، ازجمله ديني، باورهاي از انتقاد .ث .نيست دنيا

و ناشايسـت كـاري ،اسـم ازجملـه ديني باورهاي تحقير و استهزاء و اهانت .ج نص به نيز الحادي باورهاي به اهانت .است دين آن به مؤمن هاي انسان كرامت نقض .است ممنوع كريم قرآن

اهانت و انتقاد بين مرزبندي

امـا ؛اسـت دشواري كار ،استهزاء و اهانت و انتقاد درمورد روشن مرزبندي گرچه تلقي توهين عرفا يا و نبوده صريح كه مادامي ،توهين فقهي، مباني براساس كه آنجا از

ءاسـتهزا و اهانـت بـا شـرعا و عرفا ،عق توان نمي را نقد لذا ؛نيست اعتنا قابل ،نشود مـدني المللـي بـين ميثـاق بيسـتم مـادة 2 بند براساس آنكه توجه قابل .دانست همسو يـا تبعـيض محـرك كـه مـذهبي يـا نـژادي يـا ملـي تنفر به دعوت هرگونه« سياسي

باورهـاي بـه اهانت ».است ممنوع قانون موجب هب ،باشد خشونت اعمال يا صومتخ و كنـد مـي تحقير را دينـداران باورهـاي كـه است 1»زا نفرت گفتار« مصاديق از مذهبي مدني دادگاهي در اي مجرمانه تجاوز چنين مرتكبين و شود تلقي جرم عنوان به بايد مي

1 .hate speech

Page 316: مجازات ارتداد

315 نامة انتقادي به مفتيان حكم اخير ارتداد

محاكمـه ،قانون حكم به )شهروندان ميان زا تصادفي انتخاب( منصفه تئهي حضور در و جـرم تناسـب قاعـدة « اسـتناد بـه باشـد، هرچـه جرائمـي، چنين مجازات .شوند مي

.نيست اعدام مسلما »مجازات

قـانون توسط است -زم »زا نفرت گفتار« كه است توافق اين بر المللي بين اجماعي متحـدة ايـا-ت .سـازد نمـي اردو بيـان آزادي به اي خدشه قانوني منع اين و شود منع

از جلـوگيري قانونـا آن در كـه است كشوري تنها پيشرفته، كشورهاي ميان در آمريكا .است شده شناخته بيان آزادي با ناسازگار »زا نفرت گفتار«

باورهاي كه بار اهانت ناسزا، تهديدآميز، »زا نفرت گفتار« انواع از افراد انگلستان در جريمـة زا، نفـرت گفتـار مجـازات .اند شده منع باشد گرفته انهنش را اشخاص مذهبي بـه دشـنام ،آلمـان مجـازات قـانون موجـب به .گيرد مي بر در را دو هر يا زندان مالي،

.دارد مجازات مقدسات

دينـي باورهـاي تمسـخر و تحقيـر و سو يك از اهانت و انتقاد بين مرزبندي عدم ازجمله اديان، سنتي باورمندان ازسوي خشن افراطي برخوردهاي ستيزان، دين ازسوي .است شده موجب را اسم

باورهـا، بـه تـوان نمـي .اسـت همديگر به آدميان متقابل احترام سالم، دنياي -زمة از و كـرد تمسـخر و اهانـت زمـين روي هـاي انسان چهارم يك پيامبر و مقدس كتاب آن فـرامين بـرخف ندهرچ آن، سنتي باورمندان برخي افراطي و خشن العمل عكس .بود امان در دين،

ايـن .شـود مي ميسر اهانت و انتقاد بين مرزبندي با كفر و ايمان رقابت سازي سالم جوامـع در .دارد بستگي فرهنگي رشديافتگي درجة و مكاني زماني طشراي به مرزبندي هـم فتـه يا توسـعه جوامـع در شـود، مـي تلقي اهانت انتقادات از بسياري نيافته، توسعه و نظـري جدي تحقيقات به نياز مرزبندي اين .شود مي قلمداد انتقاد ها اهانت بسياري

Page 317: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 316 تـوان مـي ن توأمـا بيـان آزادي و ديني باورهاي به احترام با تنها هرحال به .دارد ميداني .داشت بالنده و سالم جهاني

ملحـد كنـد، تحميـل ديگـران به را اش ديني باورهاي ندارد حق سنتي ديندار اگر بـه المللـي بـين هنجارهـاي عنـوان به را خود خاص باورهاي ندارد حق نيز ناباور دين تكاليف جهاني اعمية به بشر حقوق جهاني اعمية كنار در .كند تحميل آدميان ديگر انـواع همـة محـو ميثـاق « ازقبيـل دينـي بـي و دينـي باورهاي قبال در بشر فوظاي و

.داريم احتياج نيز »زا نفرت گفتار و اهانت خشونت،

امـا اسـت، دشـوار بسـيار عمـ استهزاء و توهين و انتقاد مرز دقيق تعيين گرچه كـ بايـد دينـداران ازسـوي مرتـد مجازات و اعدام كه همچنان گفت توان مي اجما- عنوان به ناباوران دين و ملحدان ازسوي بايد مي هم تمسخر و اهانت شود، اعم ملغي آزادي بايد مي ملحد و دار دين گروه دو هر .شود شناخته رسميت به ارزش ضد و جرم سـالم رقابـت .اسـت گـروه دو هـر سود به انتقاد آزادي .بشناسند رسميت به را انتقاد و اديـان ديگـر پيـروان بـا مسلمانان دفاع قابل تعامل شيوة تنها متقابل احترام بر مبتني .هاست آئين

:هستند هم ملزوم و -زم اكنون اصل سه اين

غيرديني البته و ديني باورهاي از انتقاد آزادي .اول

»زا نفرت گفتار« مثابة به الحادي و ديني باورهاي به اهانت ممنوعيت .دوم

دشـنام و سب خشن هاي مجازت كلية لغو و ارتداد هاي مجازات مطلق لغو .سوم اعدام ويژه هب مقدسات به

ساب ومرتد بودن ممهدورالد فتواي بودن مردود

و مسـلمانان دينـي باورهـاي بـه اهانـت باصراحت ما ايران، خاص درمورد اكنون باورهـاي به اهانت آنچنانكه ؛كنيم مي محكوم قالبي هر در را شيعيان مذهبي اعتقادات

Page 318: مجازات ارتداد

317 نامة انتقادي به مفتيان حكم اخير ارتداد

)ع(بيـت اهـل ائمة .دانيم مي مردود نيز را سنت اهل مسلمانان اعتقادات و غيرمسلمانان معـارف منبـع )ص(پيامبر از پس شيعيان باور به و هستند مسلمانان همة ماحترا مورد

همـان باورمنـدان اكثر تلقي نه، يا است اهانت امري اينكه .شوند مي محسوب اسمي مجـوز ديگـر، هاي قالب يا كاريكاتور يا طنز يا هنر .است معيار بهترين مذهب و دين محسـوب جـرم ،نفـر يـك تمسـخر و اهانـت اگـر .نيست استهزاء و تحقير و اهانت نـيم و ميليارد يك يا شيعي ميليون سيصد باورهاي تحقير و تمسخر و اهانت شود، مي

.است جرم اولي طريق به نيز مسلمان

اعـدام مطلقـا ،تحقيـر و تمسـخر و اهانـت مجـازات كه است اين سخن همة اما مـوازين حـداقل بايـد مـي نيـز قـانون .كنـد مي بيني پيش قانونگذار را مجازات .نيست ،مسـلمان محققان و عالمان از بسياري حاضر حال در .باشد دارا را حقوقي المللي بين

را النبي ساب ومرتد اعدام حكم و سنگسار نظير خشن هاي مجازات ديني مشروعيت ومرتـد اعـدام مجـازات نقـد در اسـتد-لي بحـث .انـد داده قـرار انكـار و نقد مورددر نامـه ايـن امضـاكنندگان از يكـي يلةوسـ به 1390 بهمن در اين از پيش النبي ساب ومرتـد اعـدام حكـم منتقـدان نظـر خصـة .اسـت شـده تشريح جداگانه اي رسالهاست چنين اجمال به النبي ساب:

معتبـر مسـتند فاقـد النبـي سب يا ارتداد اتهام به افراد بودن ممهدورالد به حكم .1 و بـوده عقـل و قـرآن خـف بلكـه ؛اسـت عقل و اجماع و سنت و كتاب از شرعي

.است اسم وهن موجب يقينا آن بر مترتب متعدد مفاسد دليل به

صـحيت در تنها آن اجراي و صالح محكمة عهدة به تنها يقضاي حكم صدور .2 .كند نمي كفايت صالحه محكمة از فتوا طيشرا جامع فقيه حكم .است يقضاي ضابطين

.است قرآني مستند مطلق فاقد النبي ساب ومرتد لقت حكم .3

بـر متكي النبي ساب ومرتد قتل وجوب حكم ،سنتي فقه و مصطلح اجتهاد در .4 .است اجماع ادعاي و معتبره واحد اخبار برخي

Page 319: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 318 :اجراست غيرقابل زير گانة هفت د-يل به النبي ساب ومرتد قتل وجوب حكم .5

اسـم وهـن ثانوي عنوان دليل به النبي ساب ومرتد لقت حكم اجراي توقف .اول )حكومتي حكم يا مصلحت يا ضرر نفي(

قتـل بـه منجـر حدود كم دست يا مطلقا حد اجراي در توقف يا تعطيل لزوم .دوم )ع( اطهار ائمة غيبت زمان در

در احتيـاط وجـوب دليل به موثق آحاد خبر بر مبتني قتل وجوب حكم نفي .سوم دماء

مهمه امور در موثق واحد اخبارحجيت عدم دليل به قتل وجوب حكم نفي .هارچ

مرتد موضوع تبدل دليل بهمرتد قتل وجوب حكم نفي .پنج

مخالف اخبارحجيت عدم دليل به النبي ساب ومرتد قتل وجوب حكم نفي .شش قرآن محكمات با

اعـدام بـودن موهون عقلي دليل به النبي ساب ومرتد قتل وجوب حكم نفي .هفت مقدسات به اهانت و دين از خروج براي ،افراد

.ندارد دنيوي مجازات هيچ ارتداد و دين از خروج .6

،ديني مقدسات و )ع(ائمه ،)ص(پيامبر مجيد، قرآن به اهانت دليل به افراد اعدام .7 .است دفاع غيرقابل امري

Page 320: مجازات ارتداد

319 نامة انتقادي به مفتيان حكم اخير ارتداد

ياوه و لغو با مواجهه در سنت و كتاب موازين به اي اشاره

به توجهي بي هم يكي برشمرده، ناالرحم عباد و مؤمنان از قرآن كه ييها ويژگي از بـاللغو مروا واذا :آنهاست رفتار از كريمانه گذشتن و بگومگو ترك دشمنان، ييگو ياوه .2معرضون اللغو عن هم والذين 1كراما مروا

اي يـاوه چـون هكـ باشـد چنـان بايـد قـرآن توصيف به مؤمنان اخقي شخصيت و خودمـان بـه مربوط ما اعمال )ةنتيج( گويند و درگذرند آن از )بزرگوارانه( بشنوند،

مـا باشـيد، سمت )هستيم آزاد هركدام( است خودتان به مربوط شما اعمال )ةنتيج( .3نيستيم جاهن به ييگو پاسخ پي در

طـور بـه اگر اما شد، مي عمل سنت اين به تاحدودي نيز راشدين خلفاي دوران درـ )ع(بيـت اهل امامان عملكرد به خاص امـام سـالة پـنج حكومـت تجربـة خصـوص هب چنـان از ،ايشـان حكـومتي اقتـدار اوج در نيز امام آن مخالفين كنيم؛ نگاه نيز )ع(علي جماعـت و جمعه رسمي نمازهاي در توانستند مي كه بودند برخوردار آزادي و امنيت اسـم از انحـراف و شـرك به را وقت خليفة و بدهند فمخال شعار ايشان سر پشت حقــوق از اي ذره و باشــد داشــته كــاري آنهــا بــا كســي آنكــه بــدون ســازند، مــتهم

.بكاهد شان اجتماعي

و داده دشـنام را ايشـان ،خوارج از يكي كه است آمده البغه نهج 30 حكمت در آوردنـد هجـوم )ع(علي امام اصحاب »!داناست عجب بكشد، خدا را كافر اين« گفت دشـنامي داريـد، نگه دست« :فرمود .بكشند »امام« به توهين جرم به كرده دستگير را او ».است آن از درگذشتن يا دشنام پاسخش كه داده

.72فرقان، . 1 .3 مؤمنون،. 2 .55 تا 53قصص،. 3

Page 321: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 320 از پـس كـه است چگونه داد، نمي اهميتي زباني هاي دشنام به اقتدارش اوج در او زبـاني بـه كـه اي ترانـه دةكننـ يـه ته بشـر، حقوق و ها آزادي رشد روزگار در قرن 14

بـه محكـوم داده، قـرار مخاطـب را )ع(بيـت اهـل ائمة از يكي ،سخيف و غيرمتعارف !شود؟ مي اعدام و ارتداد

ترور حكم منفي پيامدهاي

يـا مرتـد قتـل جواز يا بودن ممهدورالد فتواي به كه اي عديده اشكا-ت بر عوهت به احكامي چنين صدور است، وارد سابست مضاعف مشكبرخـي بـه كه مبت :كنيم مي اشاره آنها از

)ع(النقـي علـي امام به كه فردي قتل حكم اخير رخداد در كه محترمي مراجع .اول حمايـت مكـررا و هسـتند قائل »فقيه عامة و-يت« به اند كرده صادر داشته روا اهانت باصـراحت ،شـما مقبـول فقيـه ولي .اند داشته ابراز هم فقيه و-يت مصداق از را خود زنندگان دامن اينكه به باتوجه .1است دانسته مسلمين امر ولي مختص را حدود اجراي

و اسـت بـوده ايشـان بـه نزديـك خبرگـزاري و نظامي محافل برخي ،اخير معركة به شـما بـه كـار تقسيم در عرصه اين در ورود آيا بوده، محافل همان ناحية از نيز استفتاء محتـرم مفتيـان همـة كـه فقيه ولي اذن بدون يقضاي احكام اين يا است؟ شده رواگذا است؟ شده صادر هستند آن قائن از ،ارتداد اخير حكم

شـده صـادر وي وكيـل يـا مـتهم دفاع حق بدون چگونه يقضاي احكام اين .دوم و شـرعا و ندارد فاسدي تالي ،سپردن وناكس كس هر دست به را اعدام حكم آيا است؟ است؟ جايز عق

فقهيـان اكثـر .اسـت اسـمي حكومـت سـيطرة از خارج سرزميني در متهم .سوم در جـواز عـدم ايـن مسـتند .شمارند نمي مجاز را عدو ارض در شرعيه حدود اجراي

.66 ؤالس حاكم، حكم و فقيه و-يت قسمت تقليد، احكام بخش ،استفتائات رسالة. 1

Page 322: مجازات ارتداد

321 نامة انتقادي به مفتيان حكم اخير ارتداد

حاكمـان و مفتيـان چـرا .است شده ذكر غيرمسلمانان اردوي به افراد پيوستن روايات اند؟ كرده فلتغ مهم امر اين از ،شرع محترم

زمـان در غربـي كشـورهاي در سـاب يامرتد )اعدام( حد اجراي شك بي .چهارم يعنـي فتـك و اغتيـال شيوة به متهم كه ماند مي باقي .نيست ميسر رسمي طور هب حاضر

كننـده اهانت فرد ترور جواز به حكم ،صادره حكم ديگر عبارت به .شود كشته »ترور« :دارد ديج اشكال چند حكم اين .است

اقـدامات بـا هراسـي اسـم مـوج امـروز .است اسم وهن باعث ترور حكم او- و فتـاوا گونـه ايـن بـا آيـا .است شده غربي هاي رسانه غالب وجهة القاعده تروريستي تثبيـت محترم آقايان توسط اسمي تعاليم بودن تروريستي است قرار ،نسنجيده احكام !شود؟

كـردن روانـه ( اسـت آن اجـراي بـراي مقلدان سازماندهي ييفتوا چنين -زمة ثانيا را آن زيانبـار نتـايج و روش ايـن آقايـان اسـت بعيد ).كشورها ديگر به ترور هاي تيم .بپذيرند كشور و عتشي اسم، براي

و شـهرت اسباب مقدسات كنندگان اهانت براي سب و ارتداد حكم صدور .پنجم اعدامشـان احكـام و فتـاوي بـا گمنـام افـراد يـن ا از برخـي .است شده ايشان ثروت ،آنهـا موقعيت به شبه يك دستيابي هوس ،رفته با- ثروت و شهرت نردبان از سرعت به

برايشـان افراطـي هـاي رسانه ،موهن اظهارات برخي با تا كرده وسوسه را ديگر برخي رشـدي سـلمان حكم پيامدهاي آيا .شود پرتيراژ هنرشان از خالي آثار و بگيرند معركه اسـم هتـك و تـوهين كـاهش بـه يـا كـرد كمك هتاك فرد اين ثروت و شهرت به

ايرانـي مرجـع يـك حكـم بـه آذربايجـان كشور در تقي رافق فجيع قتل آيا انجاميد؟ آورد؟ ارمغان به عتشي و اسم براي ييآبرو

قيغيراخ البته و هيجاني و غيرعقني واكنش ،سخيف تحركات گونه اين .ششم غيرانسـاني اعمال و مفاسد توجيه و قدرت تحكيم جهت در دين از ابزاري استفادة به

Page 323: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 322 ابـزار ،ديـن وقتـي .است زده چهره بر دين نقاب كه ،است فريبكاري حاكميت توسط زنـدگي در غلـط هـاي آفرينـي محـدوديت و مداخت و خشونت گر توجيه و قدرت دينـي تعـاليم كـردن مسـخره ازقبيـل نـاموجهي و افراطي هاي واكنش چنين شد، مردم بـا را اسـم سرنوشـت .نيسـت انتظـار از دور چندان ،ديني استبداد با مبارزه عنوان به

جـاي هب محترم فقيهان .دارد را فاسدها تالي اين زدن گره حاكمان دفاع غيرقابل عملكرد نـام بـه ئرانجا« جور از خسته مردم و جوانان به .بپردازند علت به ،معلول به پرداختن

گونـه ايـن صـدور بـا .نيسـت »اسمي جمهوري« مساوي اسم كه دهيد نشان »دين از خسـته دل جوانـان جـذب بـه كمكـي تنهـا نـه .بريد مي تركستان به ره شما ،احكام اكنـون .ايـد برداشـته قدم »رحماني اسم« از آنان دفع در بلكه ؛ايد نكرده ديني استبداد

؛سياسـت از دور بـه و سـاكت سنتي مراجع :اند دسته سه بر ليدتق محترم مراجع قم در نهادهـاي اسـتفتاهاي بـه دوم و اول دسـتة دو .حكومت حامي مراجع و ؛منتقد مراجع وهـن اسـباب حكـومتگران بـا شـراكت در بنگريـد شما اما .گذارند نمي وقعي نظامي .ايد شده اسم

غيرمسلمانان ميان را مرگ احكام و فتاوا سوء پيامدهاي نامه اين نويسندگان .هفتم عيـان بـه ،مـذهب از رميـده و دينـدار از اعـم ايرانيان نيز و غيرايراني مسلمانان نيز و درميـان بـود بـغ شـرط آنچه شما با .خاطرند رنجيده و خورند مي تأسف و بينند مي

.يدفرماي توجه دلسوزان اين ناصحانة عرايض به اميدواريم .گذاشتيم

أنيب وإليه توكلت عليه باللـه إلا توفيقي وما استطعت ما الإصلاح إلا يدأر إن

بركاته و اهللا رحمإل و عليكم والسم

اشكوري يوسفي حسن وسمقي، صديقه كديور، محسن بازرگان، عبدالعلي

1391 خرداد ششم

Page 324: مجازات ارتداد

1انگيز نفرت گفتار مصاديق از )ص(پيامبر به اهانت

پيامـدهاي و عربـي زيرنـويس بـا اينترنت فضاي در »مسلمانان گناهي بي« فيلم انتشار كه گفتگويي .كرد مطرح بيان آزادي مثابة به اهانت حق پيرامون هايي بحث آن، خونين در و گرفتـه انجـام دانشگاه، استاد و شناس اسم كديور محسن با خوانيد مي ادامه در پرداختـه »اسـم بـودن پـذير خشونت« و »مسلمانان پيامبر به اهانت« مسئلة دو به آن ،قـرآن و پيامبرشـان منتقـدان قبال در بايد مسلمانان ،كديور آقاي عقيدة به .است شده )دانـد مـي زا نفرت گفتار مصاديق از را آن وي كه( كنندگان توهين قبال در و كنند مدارا اعتـراض ،اخقـي و حقـوقي آميـز مسالمت اقدامات با خشونت، هرگونه از پرهيز با

آثـار « ايـن توليدكنندگان با رقابت به فرهنگي متناسب توليدات با و كنند ابراز را خود .بخوانيد ادامه در را گفتگو اين متن .بپردازند »موهن تحريك در قصد كاريكاتور و ترانه يا و فيلم ساختن با عمد به كساني شما نظر به آيا دارند؟ مانانمسل

اخيـر فرهنگي توليدات .ندارم اطعي ،موهن و نازل فيلم اين سازندگان قصد از كـه اسـت آنهـا اول دسـتة .نـد ا تقسـم قابـل دسته چند به است بوده آفرين مشكل كه

برخي و است آميز توهين كنند مي فكر برخي يعني است؛ اختفي بودنشان آميز توهين و مســلمانان ميــان در نســبي نظــر اتفــاق كــه آنهــا دوم دســتة .ندارنــد نظــري چنــين

افكـار كـه مطلبـي درمـورد .دارد وجود بودنشان آميز توهين درخصوص غيرمسلمانان

.خبر بامداد احمدي، عبدالرضا با مصاحبه ،1391 مهر 14. 1

Page 325: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 324 مسيح حضرت درمورد چه و اسم پيامبر درمورد چه داند مي آميز توهين را آن عمومي

كـه شـود مي رحمط پرسش اين ،انسان ها ميليون احترام مورد امور ديگر درمورد چه و صـالح مراجـع عهـدة بـه پرسشي چنين به پاسخ .است گرفته صورت اتفاقي يا عمدي .است نبوده اتفاقي اخير توهين كه دهد مي نشان امر قرائن .است ييقضا

هـا مسـلمان ولـي بردبارنـد پيامبرشان به توهين درقبال ها سال اين در مسيحيان چرا نيستند؟ چنين اين

؛باشـد شده شروع اخير هاي دهه در كه نيست موضوعي سيحيانم پيامبر به اهانت انجـام علمـي و منصـفانه اي مقايسـه بخواهـد كسي اگر .دارد سابقه قرن چندين بلكه نسـبي سـيطرة از قبـل نيـز مسـيحيان كه دريابد و كند مطالعه را پيشينه آن بايد ،دهد

.اند نبوده خشونت از مبرا و مدارا اهل وسطا، قرون كليساي بر سكو-ر جريان

و كليسـا مـداراي لذا نيست، وسطا قرون همانند كليسا قدرت اخير، قرون در البته اقتـدار از برخـورداري عدم دليل به بلكه ؛نيست مدارا باور سر از صرفا امروز واتيكان نبايـد را ناچاري سر از مدارا ديگر عبارت به .ندارند مدارا و تحمل جز اي چاره ،-زم

بـا فلسـفي لحـاظ به نيز مسيحيان از گروهي كه كرد انكار توان نمي البته .كرد فراموش .ندارند مشكلي پيامبرشان به توهين

يـا ازدواج از خـارج جنسـي روابـط زمينـة در .گشاست راه زمينه دراين مثالي ذكر و نامشـروع را آن بلكـه ؛نـدارد مـوافقتي تنهـا نـه چيسـت؟ كليسـا نظر همجنسگرايي

اخيـر قـرون در البتـه .كننـد مـي مماشات سرناچاري از اما مخالفند .دانند مي نادرست تحقيـر و اهانـت با را خود مخالفت آميز مسالمت طرق از ،معتقد مسيحيان از بسياري مسـيحي باورهـاي از دفـاع بـه ،دينـي هنري آثار توليد با يا اند كرده ابراز مسيح عيسي .اند يازيده دست فرهنگي رقابتي به و اند برخاسته خود

دوران مشـابه ،حيـث يـك از كننـد مـي تجربـه را آن مسلمانان امروز كه شرايطي تـاريخ مـرور .نـد ا راه آن ابتداي در نوعي به مسلمانان و است نوزايي از قبل مسيحيت

Page 326: مجازات ارتداد

325 انگيز از مصاديق گفتار نفرت) ص(اهانت به پيامبر

طـرق بـا بايـد مـي و بـرد نمي جايي به راه ،خشونت .است مفيد زمينه دراين مسيحيت .شد مواجه هتاكان حتي و منتقدان و مخالفان با صدر سعة با ،قانوني و آميز مسالمت

اسم ةمسئل ،اخير دهة چهار در كه داشت توجه هم موضوع اين به بايد همچنين تمـدن بين مشخصا ها تمدن بين جنگ تئوري شده، مطرح غرب براي گذشته از بيش بازتوليـد نوعي ،يسلوئ برنارد و فوكوياما و گتوننيتهان ازسوي ،اسمي تمدن و غرب برخـي كار دستور در ،قيمتي هر به رقيب تخريب .است ميانه قرون صليبي هاي جنگ تحريـف و تحقيـر و تخريـب و دينـي باورهـاي بـه اهانـت .است تئوري اين پيروان

در رويكـرد ايـن خوشـبختانه اما .است برنامه اين از جزئي نيز اسم پيامبر شخصيت و دانشـگاهي هـاي جريان بسياري .دارد جدي مخالفان ها غربي و مسيحيان خود ميان

.دارنــد )ص(محمــد حضــرت بــا محترمانــه برخــوردي ،مســيحي و غربــي منصــف كـه اسـت بـاور ايـن بـر ،معاصـر مسيحي سرشناس متأله 1كونگ هانس مثال عنوان به

.شود شناخته رسميت به خدا پيامبر عنوان به مسيحيان طرف از بايد مي)ص(محمد

چـه كننـد مي معرفي دنيا به اسإلم از شان خشونت پي در مسلمانان اين كه تصويري دارد؟ مسلمان كشورهاي مردم براي دستاوردي

اعتراضـي تظـاهرات در مسلمان ها ده ،اخير موهن و مشكوك فيلم به اعتراض در و سـوزي آتـش .باختنـد جان ،ليبي در نيز آمريكا ديپلمات چند و سفير و شدند كشته هـاي رسـانه از وفـور به نيز ها خشونت برخي و غربي هاي خانه سفارت برخي هب حمله آمريكـا دولـت اينكه .شدند كشته وقايع اين در گناهي بي افراد .شد داده نمايش جهان در انـد، داشـته دسـت مـوهن فيلم اين ساختن در كشور اين هاي ديپلمات مشخصا يا

.اسـت نشـده منتشر آن دربارة تاكنون هم مدركي و نشده اثبات اي صالحه دادگاه هيچ توسـط خاورميانـه كشـورهاي برخـي در نيـز تظاهركننده مسلمانان برخي شدن كشته يـك بـا مخالفـت در خشـونت ابـراز و گناه بي افراد كشتن .نيست موجه اص ،پليس

1.Hans Kung

Page 327: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 326 را پلشـتي و زشـتي .اسـت اخـق و شـرع خـف نادرسـت، كاري خردانه بي عمل و كشـتن و سـوزاندن .كـرد تشـديد يـا داد پاسخ ديگري پلشتي و تيزش با توان نمي

.است نبوده صحيحي كار خشونت

بـه را تصـويري چه رفتارشان با مسلمانان دگويي مي كه شما الؤس درخصوص اما پديـدة يـك درقبـال مسـلمانان از گروهـي بگـوييم است بهتر دهند، مي ارائه جهانيان

تلخي واكنش اند، بوده مسيحي هم آنها اتفاقا كه ديگري گروهي توسط كه غيراخقي اعمـال و كنـيم توصـيف شخصـي صرفا اقدامات به را طرف يك اينكه .اند داده نشان تفسـير دينشـان ذات از برخاسـته هـم آن ،هـا مسلمان تمام العمل عكس را ديگر طرف واقـع فخ گزارشي هستيم، شاهد نيز غربي هاي رسانه بسياري از كه توجيهي كنيم، .است نادرست و غيرمنصفانه و

مركـز ،دارد كـوچكي رسـمي كليسـاي مريكـا آ در كـه خـردي بـي كشـيش وقتي و فرهنگـي بـي خودشـان از مسـيحيان شـود نمـي گفتـه كـرده، سـيس أت سـوزي قرآن شـهروند يهـودي يـا قبطـي مسـيحي چند اگر يا اند، داده نشان مدارا عدم و اخقي بي مسـلمان ميليون ششصد و ميليارد يك پيامبر عليه ضداخقي و موهن فيلمي ،مريكاآ

يـا مسيحيان شود نمي گفته اند، كرده دار جريحه را مسلمانان عموم وجدان و اند ساخته اعمـال معدود نفر چند شود مي گفته اند، كرده چنين ها غربي يا ها ييآمريكا يا يهوديان .نيستند غرب و آمريكا وديت،يه مسيحيت، نمايندة كه اند شده مرتكب نادرستي

غيراخقي و خشن روش و كنيم قضاوت نيز مقابل طرف درمورد ،منطق همين با نسـبت دين ذات و اسم عالم كل به را خشمگين مسلمانان از تعدادي شرع خف و

نـداده نمايندگي آنها به كسي و اند گفته سخن يا كرده عمل خود جانب از آنها .ندهيم .برسانند قتل به را گناه بي افراد يا بزنند آتش يا بورزند تخشون تا بود

ها پراكني نفرت گونه اين از بايد باشيم داشته تري سالم و بهتر دنياي خواهيم مي اگر دنبـال به خشونت جز اي نتيجه پراكني نفرت .كنيم اجتناب ها گويي هوا دو و بام يك و

Page 328: مجازات ارتداد

327 انگيز از مصاديق گفتار نفرت) ص(اهانت به پيامبر

عقيـدة و ديـن زبـان، مليـت، ميـت، قو جنسـيت، عليـه 1پراكني نفرت .داشت نخواهد قـانون اگـر .اسـت حقـوقي پيگـرد قابـل و جرم اخقي، ضد مذموم، امري ،ديگران باشـد، نشـده بينـي پـيش جرمـي چنين با متناسب مجازات و جلوگيري براي متناسبي و شـوند مـي كار هب دست شخصا اند شده مجروح خود باورهاي به توهين از كه افرادي همـة آبـروي و جـان و حقـوق حـافظ قـانون .آفرينند مي خشونت نيغيرقانو ازطرق

و خشـونت از هم و كند مي جلوگيري زا نفرت گفتار و توهين از هم است، شهروندان ايـن و كنند شكايت دادگاه به بايد مي اند شده واقع توهين مورد كه افرادي يا فرد .قتل

محكوم ،باانصاف منصفة تئهي حضور در دفاع از پس را خاطي افراد كه است دادگاه بـه كـه هـايي دولـت ،افتـاده اتفـاق ديگـري سرزمين در جرم اگر .كند مي مجازات و

حقوق موازين براساس مردمشان از نمايندگي به است، شده توهين مردمشان باورهاي هـم اي شـيوه چنين .كرد خواهند پيگيري را كنندگان توهين مجازات ،كيفري الملل بين .انيدكشخ خواهد را توهين ريشة هم بود خواهد ونتخش از مانع

سـازمان عضو دول كلية براي كه سياسي مدني ميثاق بيستم مادة دوم بند براساس يـا نـژادي يـا ملـي تنفـر بـه دعوت هرگونه« كه است آمده ا-جراست -زم متحد ملل

وعممن قانون موجب به ،باشد خشونت اعمال يا خصومت يا تبعيض محرك كه مذهبي اديان، پيامبران به مسلم اهانت كه مذهبي زاي نفرت گفتار از منع قانون شك بي .»است لـوازم از ،اديان از انتقاد .است بيان آزادي حافظ دارند، پيرو ها ميليون كه ادياني هم آن

آزادي امـا .هسـت هـم اديـان خود پيشرفت به كمك آن رعايت كه است بيان آزادي وظيفة ،انتقاد از آن تمييز و توهين تعيين .بيان آزادي نه ست،ا خشونت آزادي ،توهين ،بيـان آزادي از دفـاع زعـم به كه است كشوري تنها آمريكا .است دادگاه منصفة تئهي

در .دارد دنبـال بـه اخقـي مـذمت تنهـا و نيست حقوقي جرم آن در اديان به توهين ناقضـان بـراي مـدت كوتـاه زندان مجازات يا نقدي جريمة ،اروپايي كشورهاي برخي .است شده بيني پيش مذهبي باورهاي به توهين و زا نفرت گفتار قانون

1. Hate speech

Page 329: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 328 كـه اسـت شـده منتشر و ساخته كشوري در ،موهن فيلم اين كه اينجاست مشكل

نقـص ايـن .اسـت مـردود اخقـا تنهـا و ندارد حقوقي پيگرد آن در اديان به اهانت دينـي باورهـاي بـه تـوهين در خشـن غيرموجـه اقدامات برخي براي را راه ،حقوقي

.كند مي باز جوامع ديگر و جامعه اين شهروندان

ـ يـا اسـت اهانـت علـت بـه بيشتر ها اهانت اين از حاصل خشونت روح واسـطة هب دارد؟ وجود اسإلم در هستند مدعي بسياري كه گرايي خشونت

يـا آميـز مسـالمت تظاهرات .ناميد خشونت توان نمي را اهانت به العملي عكس هر شـده اهانـت او دينـي باورهـاي به كه است كسي هر حق ،قضايي مراجع به شكايت مـورد باورهـايش كـه گروهـي يـا فـرد از كه ندارد وجود قانوني وقتي منتهي .است

يــافتن در نيــز اســمي كشــورهاي دول و كنــد حمايــت اســت گرفتــه قــرار اهانــت افـراد -جرم اند، كرده عمل ضعيف و نفعنهم بسيار ،حقوقي آميز مسالمت كارهاي راه ايـن هرحال به .است آميز خشونت رفتار ،مانده باقي راه تنها كه دنپندار مي هايي گروه يا

.است مردود و مذموم خشونت

و اهانـت و تـوهين را اصـلي علـت من كجاست، از خشونت اين ريشة اينكه اما بسـياري گوييد مي اينكه ؛اسم دين رد گرايي خشونت ذات وجود نه و دانم مي تحقير از افـراد ايـن غالـب بگـويم بايـد ،انـد اسـم در گرايي خشونت روحية وجود مدعي

شروع اسم عليه را اي غيرمنصفانه و گسترده بسيار ادبيات كه هستند 1ها اورينتاليست موجـه خـود خـاص مكـان و زمـان و طيشـرا در كه محدود احكام برخي و اند كرده معرفـي خشـن دينـي را اسـم و انـد داده تعمـيم و كـرده جدا خود 2زمينة از ندهست و قشـريگري نـوعي با كه ظاهرگرا يا سلفي بنيادگرا، هاي جريان برخي رفتار .اند كرده

زور بـا احكـام اجـراي و قـدرت اعمـال و فيزيكـي جهاد در را اسم ،نگري سطحي ايـن .اسـت نبـوده ثيرأتـ بي ،خشونت دين ةمثاب به اسم اشاعة در نيز كنند مي خصه

1. Orientalists 2. context

Page 330: مجازات ارتداد

329 انگيز از مصاديق گفتار نفرت) ص(اهانت به پيامبر

كـل بـه آنهـا انديشة تعميم و رسند مي مسلمانان كل درصد يك به زحمت به ها جريان يـا غـرب كـل بـه نژادگرا هاي نئوفاشيست مرام و انديشه تعميم همانند ،اسم جهان

.است مسيحيت كل به صهيونيست مسيحيان

فرهنــگ از برآمــده يــا و اســت رتقــد از برآمــده يــا خشــونت ،ديگــر زاويــة از نرخ ،باشند شدن داشته نگاه مانده عقب يا ماندگي عقب دچار كه كشورهايي .افتاده عقب

را خـود بـا متناسـب دينـي تلقي افتاده عقب فرهنگ .با-ست معمو- نهاآ در خشونت دكنـ مـي زنـدگي پاكسـتان يـا افغانسـتان در كه مسلماني ،مثال عنوان به .كند مي اقتضا داشته رفتاري تفاوت كند، مي زندگي تركيه يا انگلستان در كه مسلماني با است ممكن ،خشـونت اگر .گردد برمي فرهنگي پيشرفت و رشد ميزان به رفتاري تفاوت اين .باشد كـه بـوديم مشـابه عـوارض بـروز شاهد مختلف هاي سرزمين در بايد ،بود دين ذاتي .هستند خشونت دمول فرهنگي شرايط برخي .نيستيم

كـه مـواردي كـه اسـت نآ شود پرداخته آن به است -زم نظرم به كه ديگري ةنكت نـاتو يـا مريكاآ نظامي حضور به نسبت مردم خشم به مربوط آن از بخشي ،آمده پيش ذات بـه مـردم العمـل عكـس دادن نسبت و وقايع انگارانة ساده تحليل .است منطقه در

.است ممكن پاسخ ترين سطحي ،اسم

دارد؟ وجود كنندگان توهين درقبال خشونت ابراز براي اي توصيه آيا ديني متون در

»النبـي سـاب ومرتـد مجازات نقد ةرسال« باعنوان باره دراين كه مفصلي رسالة در شـيعه هاي روايت و فتاواي مطابق .ام كرده اشاره پيامبر به توهين مسئلة به ،شده منتشر

درجـا كه دارد دنبال به را مرگ سنگين مجازات ،اسم پيامبر به اهانت يا سب ،سني و تغييـر يعني ارتداد او- ام كرده اثبات رساله آن در .اجراست قابل ،توهين شاهد توسط و سـب .اعـدام بـه برسد چه ؛باشد داشته دنبال به مجازاتي تا نيست جرم اصو- ،دين تئـ هي حضـور بـا مـتهم دفـاع حـق با لحهصا دادگاه در بايد مي )ص(پيامبر به اهانت ،پنداشـت تـوهين را هرچـه نـدارد حـق ،خـود سـر كـس هيچ .شود رسيدگي منصفه

Page 331: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 330 نيـز جرمـي چنين مجازات .است ممنوع مطلقا دادگاه از خارج مجازات .كند مجازات كه كند درك ،فرد كه است حدي در .نيست ابد حبس و اعدام ازقبيل سنگين مجازات

بـه كـه كسـاني از بزرگوارانـه )ص(پيـامبر شخص .است گرفته ورتص نادرستي كار .كردند مي گذشت اند كرده مي اهانت ايشان

،گردنـد مـي خشـونت بـه متوسل كنندگان توهين درقبال كه افرادي اينكه به باتوجه ندارند، مسلماني جامعة كل از افراد اين كردن جدا به تمايلي ها حكومت هم باز ،اند قليل چيست؟ علت اننظرت به

از را افـراد ايـن توانـد نمي آمريكا دولت كه مادامي كردم، اشاره قب كه طور همان كشـورهاي هـاي دولـت دانـد، مـي مسـئول را فـيلم سـازندگان خـود و كند جدا بقيه

تـوانيم نمي اما ،سفيمأمت شما همانند نيز ما كه بياورند بهانه توانند مي هم نشين مسلمان .بگيريم را شهروندان خودجوش احساسات جلوي

اگر .شود برخورد 1هوا دو و بام يك بايد نمي كردم اشاره كه طور همان مورد دراين نتـايج بـه غربـي دول و باشـد داشته وجود زا نفرت گفتارهاي درمورد متناسب قانون ،بيـان آزادي از حمايت ضمن در و بينديشند اينترنت فضاي در ها فيلم گونه اين انتشار دول كـه بـود خواهـد آن مجـال آنگاه بشمارند، جرم را پيامبران به مسلم هاي توهين

بـه را قـانوني آميـز مسـالمت كارهاي راه ،خشونت عملي منع با نيز مسلمان كشورهاي .كنند مجازات را متخلفان و كنند توصيه خود شهروندان

و عقايـد به نسبت صدر سعة و مدارا .است مطلوب دنيايي ،خشونت بدون دنياي -زم مـدارا ايـن حد شناخت براي اما .است دنيايي چنين اولية طيشرا از متفاوت آراء درقبـال مـدارا اول ؛كنـيم تصور را مدارا گونه سه توانيم مي .دهم توضيح قدري است ديـن و عقيـده از ديگران نقد و انتقاد دربرابر مدارا دوم .متفاوت دين و انديشه و فكر قـرار انتقاد مورد را ما عقيدة و مذهب و دين و آيند مي افرادي يعني ماست، مذهب و

1. double standard

Page 332: مجازات ارتداد

331 انگيز از مصاديق گفتار نفرت) ص(اهانت به پيامبر

است، قرآن و پيامبر به مسلم اهانت منظورم .است اهانت درمقابل مدارا سوم .دهند مي تعبيـر مقدسات به اهانت به را فقيه و-يت از دبانهؤم انتقاد كه ايران حكومت مانند نه .كند مي

انديشة درقبال مدارا يعني دوم و اول مورد كردم، ارهاش كه موردي سه اين از حال سوم مورد اما .است درستي امر بسيار شرعا و اخقا ،دين نقد درقبال مدارا و متفاوت

بـه مسـلم اهانـت نمايند، خلط ديگر مورد دو با كنند مي سعي و است بحث مورد كه كرد؟ مدارا بايد ديني و قيحقو و اخقي دليل چه به اينجا ؛است ديني كتاب و پيامبر بـه )انتقاد نه( اهانت مقابل در اما هستم دوم و اول نوع مداراي مروجان از اگرچه من يك عنوان به الهي پيامبر و خدا كتاب به اهانت دربرابر .دارم حرف دين اساس و اصل

و ياخقـ اينهـا .متقابل اهانت نه جرح، نه قتل، نه ؛نيستيم خشونت به مجاز ،مسلمان .نيست شرعي

لحـاط بـه .كـرد شـكايت قضـايي مرجـع به توان مي باشد داشته وجود قانوني اگر چـرا .اسـت ممنـوع ،جنسـيت بـه اهانـت و نژاد به اهانت شخص، به اهانت حقوقي را خشـونت ريشـة ،متناسـب مجـازات نباشـد؟ ممنـوع ديـن بـه )انتقـاد نـه ( اهانت چنـين وجـود ضرورت بايد مي آمريكا بيلازق ،ندارد وجود قانوني اگر و .خشكاند مي

.كرد گوشزد را قانوني

معنـي ايـن به كنم مي مدارا به دعوت نيز قرآن يا پيامبر به توهين درقبال حتي من اقتصـادي تحـريم سوي هب معترض مسلمانان آميز، خشونت تظاهرات و قتل جاي هب كه

پيـامبر درقبـال را -زم رواداري و اخـق رعايت آنها شهروندان كه بروند پيش دولي از ناشي اقتصادي ضرر تا دهيم فرصت آنها به .كنند نمي مسلمانان الهي كتاب و اسم از انتقـاد بداننـد همگـان بگذاريد .بچشند عمل در را مسلمان ها ميليون آراء به اهانت آسـماني كتـاب و پيـامبر بـه اهانـت اما است، بيان آزادي ضروريات از پيامبر و قرآن مقابلـه شيوة بهترين تر مهم همه از و .است بيان آزادي به مخل و زا نفرت گفتار شاعةا

Page 333: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 332 و رحمـت اشـاعة در فرهنگـي و هنـري قـوي آثار توليد ،موهن و آثارسخيف اين با

.اوست سازندة تعاليم و اسم پيامبر اخق

Page 334: مجازات ارتداد

»مذهبي خفقان« مدافع مرجعيت استيضاح

ةحـوز آموختة درس و )ص(رحمت پيامبر بيت اهل هبمذ پيروان از يكي عنوان به من و دينـي نـارواداري مـذهبي، خفقـان از دفـاع در كه تقليدي محترم مراجع ،قم ةعلمي .كنم مي استيضاح محترمانه و متواضعانه را اند داده فتوا ديني استبداد توجيه ويـژه هب ،يعيش انكيزسيون قراول پيش عنوان به شيرازي مكارم اهللا آيت فتاواي و آراءـ ةنويسند غروي اصغر سيدعلي دكتر عليه له معظم موهون فتاواي پيشـواي ،امـام « ةمقال .است گرفته قرار انتقادي تحليل مورد مختصر اين در »ايماني؟ الگوي يا سياسي :است آمده فراهم زير شرح به بندي جمع يك و بخش هفت از نوشته اين اظهـار ةدربـار قـم تقليـد مراجع مواضع .مدو ؛متفاوت ةمقال يك تحمل عدم .اول ؛بيـان آزادي دربـارة شـيرازي مكـارم اهللا آيـت قبلي نظرات .سوم ؛مذهبي متفاوت آراء

جديـدي فتـاواي .پـنجم ؛مـذهبي متفاوت آراء انتشار محدوديت فقهي مباني .چهارم ؛فرهنگي مضيق فتاوي از ديگري هاي نمونه .ششم ؛دگرانديشي هاي محدوديت ةدربار .بندي جمع ، و با-خرهعادي شهروندان با تقليد مراجع تفاوت .هفتم

متفاوت ةمقال يك تحمل عدم .اول بخش

معاصـر تقليـد مراجـع از يكـي )1305 متولد( شيرازي مكارم ناصر العظمي اهللا آيت .اسـت حاضـر حـال در قـم ةعلمي ةحوز در فقه درس ترين پرجمعيت صاحب ،شيعه اسـت شـده منتشـر و تدوين همكارانشان و ايشان توسط جلد 27 در كه نمونه تفسير تـرين جزئـي و ريزتـرين در ايشـان .اسـت له معظم فرهنگي شاخص خدمات ازجمله

Page 335: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 334 تـوان مـي را ايشان آراء و دارند منتشرشده شرعي اظهارنظر ،مختلف هاي حوزه مسائل سـو يك از رندهنگا .دانست ما دوران در عتشي ةعلمي هاي حوزه بر مسلط تفكر نمايندة مسـجد در ايشـان منبـر پـاي نوجـواني دوران در ديگـر ازسوي و فارس، استان متولدنجـات مجلـة و هـا كتاب مجموعة ةخوانند و مذهبي هاي مناسبت در شيراز عصر ولي سياسـي مواضع و تفسيري اصولي، فقهي، آراء با اگرچه .است بوده ايشان جوان نسل .ام نبوده همدل ايشان با گاه هيچ ،احترام رغم علي اما ؛هستم آشنا مكارم آقاي جناب

انتشـار از پـس ايشـان حضـرت مواضع ،واداشت مختصر اين نوشتن به مرا آنچه 1»ايمـاني؟ الگـوي يـا سياسـي پيشواي ،امام« باعنوان غروي اصغر علي دكتر يادداشت :مقاله اين ماحصل .است كـه خليفـه، يـا جانشـين تعيين م،اس پيامبر ازجمله الهي، رسو-ن وظايف جزو«

.است نبوده مردم دنياي امور ادارة و حكومت تشكيل براي گويند، مي نصب اصطحا بردگـي و جهل بندهاي و قيود همة از بشر رهايي براي اعظم پيامبر ويژه به و پيامبران

از نـوعي و آزادي سـلب مفهـوم خود، در تعيين، يا نصب .2اند شده مبعوث اسارت و 157 آية در مذكور اسم، رسول بعثت هدف ناقض رو ازاين .دارد را بردگي و بندگي اسـت آورده كـه پيـامي نـاقض خـود ،اسـم رسـول حتما ،پايه اين بر .است اعراف عثمـان نصـب و بكر ابي توسط عمر نصب با شيعه كه است اساس همين بر .شود نمي اصـل بـا متضـاد و سـنت و كتـاب بـا مغاير را آن و است مخالف شديدا ،عمر توسط در را انسـان مجيـدش كتـاب در تعـالي خداي وقتي .است كرده قلمداد انسان آزادي داده اذن چگونـه اسـت، گذاشـته مخير و آزاد آن از خروج يا آن در ماندن دين، قبول اهميت اين با امر اين در و نباشند ها آن برگزيدة و منتخب مردم، اين بر حاكمان است معرفـي عدل، و رهايي و آزادي رسول ازسوي غدير پيام پس !باشند؟ ا-ختيار لوبمسمـدتي بـراي سياسـي حـاكم نصـب و تعيين نه ت؛قيام قيام تا است مردم امام و ولي ».كوتاه

.1392 آبان 1 ،بهار روزنامة. 1 .157 اعراف،. 2

Page 336: مجازات ارتداد

335 خفقان مذهبياستيضاح مرجعيت مدافع

تاريخي ةمسئل از خوانده درس ةشيع مسلمان يك ازسوي متفاوت قرائتي مقاله اين بـا نويسـنده .است امامت معناي و )ص(پيامبر تخف ةدربار سني و شيعه نزاع مورد

.است شده سياسي زعامت در انتصاب منكر ،ايماني الگوي از سياسي زعامت تفكيك .است امامت دانستن انتصابي و منصب دو اين تفكيك عدم به قائل رسمي قرائت

مذهبي متفاوت آراء اظهار ةدربار قم تقليد مراجع مواضع .دوم بخش

مقالة به واكنش در قم تقليد محترم مراجع از نفر پنج نظر اظهار ،يسخن هر از قبل :شود مي نقل عينا يادشده .اظهارنظرها نخستين .يك اظهـار خـود 92 آبان 8 مورخ فقه خارج درس در شيرازي مكارم ناصر اهللا آيت .1 عتشـي عقايد به اي سابقه بي يا سابقه كم شديد، حمت ها، روزنامه از يكي در« :داشت ايـن اگرچـه اسـت، شـده مطرح )ع(منينؤاميرالم و-يت دربارة زشتي مباحث و شده

».شود قناعت اين به نبايد ولي ،است شده توقيف روزنامه :گفـت خـود فقـه خـارج درس در زمـان هـم نيز همداني نوري حسين اهللا آيت .2

امر اين تبيين به انچن بايد بنابراين ؛دارد وجود و-يت درمورد قرآن در فراواني آيات« آن منطـق ...باشـد نداشـته را بـردنش الؤس زير جرأت كسي پس اين از كه بپردازيم بـا-خره »...نكنـد دخالـت اسـت، آن در تخصص فاقد كه اي زمينه در انسان كه است 19 تـاريخ در )غروي دكتر( مقاله نويسندة ،تقليد مرجع دو اين رهنمودهاي به باتوجه نشـده قناعـت روزنامـه توقيـف به ،محترم مرجع رهنمود به تا شد بازداشت 92 آبان .باشد ،كـرد ايراد راهپيمايان براي كه اي خطابه در نائين ةجمع امام حمت دوم دور .دو در سـپس و خوانـد »اجانـب ةاجيرشـد سواد بي وهابي يك« را يادشده مقالة نويسندة قـم مراجـع بيوت راهي ،رهنمود كسب براي ،همفكران از جمعي با 92 آذر 30 تاريخ :شد

Page 337: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 336 جمعـة امـام ازسـوي شـده ارائه گزارش به اشاره با شيرازي مكارم ناصر اهللا آيت .1

آميـز تـوهين مقالـة بـه نسبت منطقه اين مردم آميز اعتراض اقدامات و يننائ شهرستان دوار لهئمسـ اين در محكم صورت به كه بودم افرادي ازجمله بنده« :گفت بهار روزنامة خـود وظيفـة بـه مـا امـا كرديد، صحبت تند شما كه كردند گيه برخي حتي و شدم كـل بـه بلكـه ؛نشـده اهانـت )ع(علـي امـام به تنها ،موهن مقالة اين در كرديم؛ عمل

بـر كيـد أت بـا تقليـد مرجع اين »...بود شده توهين شيعه بزرگان و فقها علما، شيعيان، كـه اسـت ابـزاري قلـم « :كـرد خاطرنشان شود، هگرفت ها قلم طغيان جلوي بايد اينكه و تهيـه ...باشـد داشـته دنبـال بـه را خيانت بدترين هم و خدمت بهترين هم تواند مي

شايسـتة ،اقـدام ايـن محكوميـت در مردمـي مختلف هاي گروه ازسوي طومار امضاي بيمطلـو اثـر ،باشـد بيشـتري تبليـغ و رساني اطع با همراه اگر كار اين .است تقدير ».داشت خواهد :فرمودنـد نـائين مداران و-يت از تقدير ضمن گلپايگاني صافي اهللا لطف اهللا آيت .2

بـراي و اسـت اهللا سـبيل فـي جهـاد مصـداق و اسـت ثواب و اجر شما حركات اين« )ع(منينؤاميرالمـ و )ع(اطهـار ائمة و و-يت مسئلة كه بدانيد ...امتحان موجب ديگران همكـاري همه بايد .باشد تفاوت بي و بيايد كوتاه آن دربرابر نسانا كه نيست اي مسئله ».كنند رخنه ،و-يت مسئلة در افراد اين نگذارند و كنند اگـر .شـود مـي شـروع كوچـك جـاي از ،گنـاه مسلما« :سبحاني جعفر اهللا آيت .3

نشـان تسـامح و تسـاهل مقـابلش در اگـر ولي ؛شود مي تمام كار ،گرفتند را جلويش ا-ن و پـدرش )غروي اصغر سيدعلي( خانواده اين مسلما .كند مي پيدا گسترش ،ندداد

هـم اگـر و .كنند درك را عتشي حقيقت واقعا كه نبودند اي وارسته انسانهاي ،فرزندش افكار براي است روپوشي نوع يك اين كنند مي تدريس را البغه نهج اينها كه بينيد مي ،كننـد گمـراه را مـردم اينكـه بـراي .نپذيرفتنـد را البغه نهج هااين -ا و .اينها عقايد و ».هستيم علي با ما گويند مي

،هـا وهـابي ،مـا معاصـر عصـر در ا-ن« :گرگـاني علوي علي محمد سيد اهللا آيت .4 هدفشـان همـة ،هستند شما عليهبر شما منطقة در كه هايي گروه و وهابي نشاندة دست

Page 338: مجازات ارتداد

337 خفقان مذهبياستيضاح مرجعيت مدافع

كوتـاه ،حـق ديـن از دفـاع در بايـد مـا .است دين ضد بر شان مشي خط و است اين ».نياييم :تقليد محترم مراجع فرمايشات چكيدة .سه و-يـت دربـارة زشـتي مباحـث ع؛تشـي عقايـد بـه سـابقه كم و شديد حمت .1 فقها و علما شيعيان، كل به بلكه ،)ع(علي امام به اهانت ؛منينؤاميرالم .شود گرفته ها قلم طغيان جلوي بايد .شود قناعت روزنامه كردن توقيف به نبايد .2 .است اسم تاريخ و دين در تخصص فاقد ،نويسنده .3 درك را عتشـي حقيقت واقعا كه نبودند اي وارسته هاي انسان ،پدرش و نويسنده .4 اينهـا -ا و افكارشـان بـراي اسـت روپوشـي ،ايشان ازسوي البغه نهج تدريس .كنند .هستيم علي با ما گويند مي ،كنند گمراه را مردم اينكه براي .نپذيرفتند ار البغه نهج ديـن ضـد بـر شـان مشـي خط و ها وهابي نشاندة دست همفكرانش و نويسنده .5 .است تفـاوت بـي و بيايـد كوتـاه آن دربرابر انسان كه نيست اي مسئله )ع(ائمه و-يت .6 .كنند پيدا رخنه و-يت مسئلة در منحرف افراد اين گذاشت نبايد .باشد فـي جهـاد مصـداق ،همفكـران و نـائين جمعة امام اقدامات ديگر و راهپيمايي .7 ازسـوي طومـار امضـاي و تهيـه .اسـت اخـروي ثـواب و اجـر مستوجب و اهللا سبيل تبليـغ و رسـاني اطـع بـا همـراه ،اقـدام اين محكوميت در مردمي مختلف هاي گروه .شتدا خواهد مطلوبي اثر ،بيشتر

بررسي .چهار :كـرد گـزارش گونـه ايـن تـوان مـي را تقليد محترم مراجع رسمي نظر ماحصل .1 مصداق و ممنوع عتشي تقليد مراجع رسمي نظر با متفاوت نظر هرگونه عمومي انتشار تـرين بـزرگ و تاريخ و اسم از اطعي بي نشان وهابيت، ةاشاع مقدسات، به توهين و ناشر و كرد جلوگيري آن پخش از ممكن شكل هر با ايدب مي كه است انحراف دليل

ـ .نكنند پيدا را عرصه اين در ورود جسارت تا كرد مجازات را نويسنده هرگونـه ةارائ

Page 339: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 338 وجـه هـيچ بـه رسمي فقاهت و مرجعيت كه است قرمزي خط عتشي از متفاوت قرائتـ در كـه است اين مطلب انصاف .2 .كند نمي تحمل را آن هـيچ تنهـا نـه يادشـده ةمقال

يـاد اكرام و اجل با )ع(منينؤاميرالم از همواره بلكه ؛نشده احدي به اهانتي و توهين صالإلإ جريان خف شرعا و مذموم اخقا ،وي پدر و نويسنده خواني نيت .است شده

نظر با متفاوت نظر تقليد محترم مراجع ظاهرا .3 .است مسلمان فعل و قول در الصحإل ،مبنـا ايـن معناي آيا !اند كرده تلقي )ع(اطهار ةائم به اهانت و خود به هينتو را رسمي

نيست؟ »مذهبي خفقان« درنتيجه و رسمي نظر با متفاوت نظرات انتشار ممنوعيت

بيان آزادي دربارة شيرازي مكارم اهللا آيت قبلي نظرات .سوم بخش

)انقب پيروزي از قبل ماه دو حداقل يعني( 1357 دي از شيرازي مكارم اهللا آيت .اسـت كـرده منتشر كيهان ةروزنام در را خود ديني سياسي هاي ديدگاه ،هفتگي طور به

كـرده اظهارنظر نيز قلم و بيان آزادي ةدربار ،و زباني روان شفافيتبا ازجمله له معظم :نيست لطف از خالي ،آراء اين بر مروري .است

بايـد « ايـد آورده وجـود بـه »ديگري ناقاخت« بگويند دشمنان كه ندهيم اجازه .الف بـا كه چرا .بپردازيم خويش از انتقاد به خودمان ،كنند انتقاد ما از ديگران آنكه از پيش ممكـن ،دارد وجـود مـا ملـت انقـب در كه افتخارآميزي و درخشان هاي نقطه تمام ،صـراحت و شـهامت با بايد باشد، نيز انتقادي قابل مسائل ،آن كنار و گوشه در است

دشـمنان كـه نـدهيم اجـازه و بپـردازيم آنها رفع به شجاعت با و مبگويي را اشكا-ت 1».ايد آورده وجود به »ديگري اختناق« بگويند نظـام اين در« نيستند ما از قطعا دهند، ميقرار فشار تحت را مطبوعات كه آنها .ب

آزادي بيـان، آزادي شـده، بينـي پـيش دموكراتيك هاي آزادي تمام ]اسمي جمهوري[ زيـان به كه است اين آزادي اين شرط تنها .ديگر آزادي هرگونه و انديشه آزادي قلم،

چهارشـنبه ،10621 ش ،كيهـان روزنامة انقب، پيروزي براي اصل 10 شيرازي، مكارم ناصر اهللا آيت. 1 .3 ص ،1357 بهمن 4

Page 340: مجازات ارتداد

339 خفقان مذهبياستيضاح مرجعيت مدافع

هـا مـذهب و هـا مكتـب سـاير پيـروان حتـي نباشد، اسمي قوانين مخالف و جامعه كـنم مـي اعم صريحا .گرفت نخواهند قرار عقيده تغيير براي فشار تحت وجه هيچ به شـاپور [ شـما گفتـة به و دهند ميقرار فشار تحت مطالب ذكر در را مطبوعات كه آنها

مخصـوص ،سـاواك ؛نيسـتند مـا از قطعـا انـد، كـرده درسـت مذهبي ساواك ]بختيار كـه آنها همچنين ...اسم همچون دموكراتيك رژيم يك نه است، استبدادي هاي رژيم نشـاندن سـي كر بـه بـراي تهديـد، و وحشـت و رعـب ايجـاد و خشـونت به توسل با

مـردم قاطع اكثريت كه دانيم مي خوبي به ما زيرا ؛نيستند ما از كنند مي تش افكارشان چشـمگيري اكثريـت چنـين بـاوجود ؛هسـتند اسمي دموكراسي يك خواهان كشور

هميشـه هـا اكثريت زيرا باشد؛ مي نيز بخش زيان بلكه ،است غيرمنطقي تنها نه خشونت دسـت بـه بهانـه كـه هركـاري از دليل همين به هستند، ريديكتاتو به اتهام معرض در

1».بپرهيزند بايد دهد مي دشمن و آزادي بـه اندازه هر« كنيم پاسداري و مينأت را مطبوعات آزادي حداكثر بايد .ج باشيم مند عقه مطبوعات آزادي به اندازه همان به بايد منديم عقه استقل و عدالت دست بر زنجيري هر .ندا انقب تداوم اساسي ركن و زاديآ سنگر ،مطبوعات كه چرا و مـا، رسـتة بند از ملت پاي و دست بر است زنجيري ،شود گذارده مطبوعات پاي و فكـر ...!ما مستضعف خلق بر است خنجري ،شود وارد مطبوعات رپيك بر خنجري هر همـان ،ردكـ آزادي بـراي تـوان مـي كـه تعريفـي تـرين منطقـي و ترين روشن كنم مي . ...اسـت »جامعـه و فـرد رشـد براي مانع هرگونه رفع و امكانات همة ساختن فراهم«

قـانوني هـر و است مترقي جامعة يك نيازهاي ترين اساسي از يكي ،مطبوعات آزادي بـه احتيـاج و كنـد پاسـداري و مينأت را آزادي اين حداكثر بايد ،شود تنظيم آن براي 2»...است نهفته خودش در دليلش كه نداريم ديگري دليل هيچ

چهارشـنبه ،10626 ش ،كيهان روزنامة اسمي، حكومت اساسي اصول شيرازي، مكارم ناصر اهللا آيت. 1 .8 ص ،1357 بهمن 11 .6 ص ،1358 خرداد 20 يكشنبه ،10728 ش ،كيهان روزنامة اسارت؟، زنجير يا آزادي سند ،همو. 2

Page 341: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 340 مـن « شـود نمـي تعيـين هـا خيابان در متهمان سرنوشت ،دنيا از اي نقطه هيچ در .دـ و هـا خيابـان در متهمـان سرنوشـت دنيـا از اي نقطـه هـيچ در آيا دانم نمي وسـيلة هب

ايـن معمـول دنيـا جـاي همه يا گردد؟ مي تعيين ها مسلسل دادن تكان و داغ شعارهاي ،كسـي برضـد يـا نفع به راهپيمايي با باشد بنا اگر .روند مي ها دادگاه سراغ به كه است بياييـد پس ؟داريم دادگاه به نيازي چه ديگر ،كنيم صادر را او محكوميت يا تبرئه حكم هـم كـه بزنيم راهپيمايي به دست ،متهمان محاكمة جاي به و برچينيم را ها دادگاه همة 1»!تماشا هم و است فال

:يبررس

تكليـف تعيـين از انتقـاد در سعادتي محمدرضا ةقضي در اهللا آيت اخير اظهارنظر .1 »گـردد بايـد آزاد« و »گـردد بايـد اعـدام « خيابـاني شعارهاي با دادگاه از خارج متهم

ــوده مــوافقين و مخــالفين ــا لــه معظــم راســتي .اســت ب ــه تشــويق ،منطــق همــان ب ب تبيـين چگونـه را دادگـاه قـراردادن فشـار تحت براي غروي دكتر عليه »طومارپراكني« فرمايند؟ مي

و قلـم آزادي از 58 و 57 هـاي سال در كه سبزي باغ در شيرازي مكارم اهللا آيت .2 ةدهـ چنـد عملكرد با دادند نشان مطبوعات به فشار نفي و مذهبي خفقان نفي و بيان فرمايند؟ مي توجيه چگونه خود اخير تغييـر صـادقانه كـه شرطي به ندارد، اشكالي دانشمندان و متفكران ةعقيد تغيير .3 مـذمت قابـل اخقا -ا و ؛بگذارند درميان خوانندگان و مردم با را خود موضع و نظر

فرمـوده توريـه يـا تقيـه ،فوق دموكراتيك بيانات در اهللا آيت حضرت اگر البته .هستند .ستا مضاعف بنا و مبنا به اخقي نقد صورت دراين باشند،

.8ص ،1358 تير 27 چهارشنبه ،10760ش ،كيهان روزنامة! دارم شكايت بانق كل دادستان از من ،همو. 1

Page 342: مجازات ارتداد

341 خفقان مذهبياستيضاح مرجعيت مدافع

مذهبي متفاوت آراء انتشار محدوديت فقهي مباني .چهارم بخش

انـوار خـود اسـتد-لي فقـه كتـاب از ضل كتب بحث در شيرازي مكارم اهللا آيت نآ ةخصـ كـه اند، كرده بيان تفصيل به زمينه دراين را خود نظر ،التجار¨ كتاب الفقاهإل،

:است زير شرح به .دوم .مردم اضل قصد به .اول :است تقسيم قابل گروه چهار به ضل كتب حفظ

اضل قصد اگر حتي است، مردم ضلت منشأ ،ضل كتب كه است آن ةمظن يا علم .چهـارم .هسـت مـردم ضلت احتمال اما نيست، كار در اي مظنه .سوم .نباشد كار در .نيست كار در )اضل احتمال و مظنه و علم اضل، قصد( گذشته موارد از يك هيچ

.اسـت قهـري دوم درمـورد قصـد هسـتند، الحرمإل ضروري ،دوم و اول هاي گروه نيسـت، چهارم گروه حرمت بر دليلي .نيست بعيد ،عقل حكم به نيز سوم گروه حرمت موضـوعيت ،حفـظ او- .نيسـت جـايز نـادر موارد در جز آن فروش و خريد هرچند حفـظ حكم ،ضل كتب به مرتبط رامو ديگر و پخش ويرايش، انتشار، ليف،أت .ندارد فرهنگـي توليـدات همـة شـامل حكـم نـدارد، موضـوعيت هم كتاب ثانيا .دارد را آن وهـن موجـب آنچـه و فحشـاء و فسـاد و نـدارد، موضوعيت نيز ضل ثالثا .شود مي مصـداق تـرين مهـم ،صـورت هـر در .گيـرد مـي بـر در را شود مي آن مانند و منينؤم

هـا زمـان برخي در كه عرفاني و فلسفي كتب برخي .است عقيده در گمراهي ،ضلت ظـواهر ايـن اگـر هرچند ،شوند مي گمراهي و ضلت باعث كه دارند منكر ظواهري اينجـا در قصـد كـه چرا ؛هستند ضل كتب باشد، آنها هدايت و صح باطن خف لضـ كتـب ةزمـر در جهـت ازايـن نيز موجود محرف انجيل و تورات .است قهري

.شود مي محسوب علمـا دسـت در جز نيست مجاز كه علمي كتب :است قسم دو بر سنت اهل كتب هـايي كتـاب ،دوم قسـم .شود نمي گفته پيش ةفاسد توالي موجب محتوايي هر با باشد، ضـل كتـب از ،گـردد مـي ضـعيف افـراد فسـاد باعث و شود مي پخش عوام بين كه

ازقبيـل شـود مي استثنا مواردي فروش و دخري يا حفظ حرمت از .شوند مي محسوب ايشـان هاي نيرنگ دفع درست، راه به ايشان هدايت جهت ،ضلت اهل عقايد به علم

Page 343: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 342 اسـت جايز اهلش براي تنها استثنا موارد اين .ايشان مقابل در تقيه ارتكاب ديگران، از عاطـ از و شـود مـي مقيـد ضـرورت مقـدار بـه صورت هر در و ايشان، غير براي نه

هـم ضـل كتـب محو وجوب ،گذشته هاي نهي بر عوه .شود حفظ بايد مي نااهن .دارد ماليت كه آن مانند و نفيس جلد از غير نيست، بعيد

:بررسي الؤسـ ايـن بـه كيسـت؟ اختفـي مـوارد در ويـژه هب ضلت تشخيص مرجع .1 ،ايشـان نظـر هب كه آمد خواهد بعدي هاي بخش در .است نشده داده پاسخ صراحت به

.دارد صحيتي چنين فقيهي هر و منينؤم عرف يـا مظنه يا علم كه مواردي در نيست، -زم اضل قصد ،ضل كتب صدق در .2 .است قهري قصد شود داده اضل احتمال كتـب مصاديق از گردد منينؤم اعتقادات سستي يا انحراف باعث كه چيزي هر .3 درسـتي ويـل أت كتاب همان هرچند باشد گونه اين ابيكت ظواهر اگر حتي .است ضل مـذاهب ديگـر كتـب و اديـان ديگر كتب .است حكم همين مشمول هم باشد داشته كتـب ،شـوند مـي حقـه مـذهب اعتقادات تضعيف باعث كه عادي مردم براي اسمي .هستند ضل از اعـم نقلـي صـريح دليـل شده داده حكم موضوع در كه متعددي هاي تعميم .4 :نيسـت بيشـتر چيـز يـك ،فراوان هاي تعميم اين پشتوانة .ندارد معتبر روايات و آيات و هسـتند الـنفس ضـعيف ،عـادي مردم شناسي انسان اين در .فقيه خاص شناسي انسان .گيرنـد مي قرار ثيرأت تحت ،متفاوت هاي برداشت و مذاهب و اديان از اطع محض به .اسـت مـردم تـودة داشتن نگاه خبر بي و اطع عدم ،انايش اعتقادات حفظ راه تنها لذا .باشند مي فقها ،هستند مطالب اين ةمطالع به مجاز كه كساني تنها و جهالت از نشان ،نپذيرد را آن كسي اگر .است بديهي رسمي برداشت حقانيت .5

،پاسـخ و نقـد جهـت را خـود شـبهات و تشـكيكات توانـد مي او .دارد وي گمراهي و تشـكيكات نيسـت مجاز مطلقا طييشرا هيچ در اما كند، ارائه اعم ايعلم خدمت

Page 344: مجازات ارتداد

343 خفقان مذهبياستيضاح مرجعيت مدافع

باعـث و بگـذارد درميـان مـردم ةتود با را خود )متفاوت قرائت همان يعني( شبهات .شود آنها گمراهي

دگرانديشي هاي محدوديت ةدربار جديدي فتاواي .پنجم بخش

ـ بهترين كه كرده منتشر ايشان از استفائاتي شيرازي مكارم اهللا آيت سايت وب ةنمون بـه بيان و قلم آزادي ةزمين در را له معظم مضيق فتاواي درنتيجه و خاص شناسي انسان :شود مي نقل عينا فتاوا اين از نمونه چند .گذارد مي نمايش سوابق و التقاطي تفكرات كه هستند اشخاصي :پرسش« التقاطي تفكرات انتشار .1 جمهـوري مقـدس نظـام بـر حـاكم فقه و شيعه فقهاي ثريتاك نظرات با مغاير فكري در را آنهـا نظـرات و هـا ديـدگاه تـوان مي آيا .دارند )فقيه و-يت بحث نظير( اسمي كننـد؟ انتخـاب را آن بهتـرين ،مختلـف اقـوال شـنيدن بـا مـردم تا داد، انتشار جامعه

ر « شـريفة آيـة باشد، منفي پاسخ كه درصورتي تمعون الـذين * عبـاد فبشـ سـل يالقـو موجـب كـه درصـورتي كـار ايـن :پاسـخ فرماييد؟ ميتفسير چگونه را »احسنه فيتبعون مناسـب بيـان نحـوة ازطريـق عمـدتا مشكل اين و .است خوبي كار نگردد، بدآموزي و موذيانـه صـورت بـه آنهـا نظـرات كـه معني اين به شود، مي تأمين مخالفين نظرات كـه داشـت هتوجـ بايـد هالبت .نگردد بيان جوسازي و تهمت و دروغ با موأت و مخرب بعضي و كرد، مطرح عموم سطح در توان مي را مسائل از بعضي ؛است مختلف مسائل

بـه احتياج زيرا ؛گردد مطرح علمي محافل و دانشگاه و حوزه سطح در بايد مسائل از سـبب يكـديگر، بـه مسـائل از دسته دو اين اشتباه يقين به .دارد صيتخص هاي آگاهي ».گردد مي جامعه سطح در مشكتي بروز فقـط و نمـوده، عمل بسته نظرات بيان در برخي« مخالفان افكار بررسي و نقد .2 نظـر ،جامعـه افكـار تنـوير بـراي اي عـده اما .كنند مي بسنده خود هاي ديدگاه نشر به

نـوعي بـه و نمـوده، نقـد را آن و گرفته، )باشند منظا ضد يا دين، بي اگرچه( را ديگران و )السم عليه(صادق حضرت همچون( ما ائمة سنت به هتوجبا .كنند مي ءآرا تضارب صـح به روش كدام )آن مانند و زنادقه با گفتگو در يارانشان و )السم عليه(باقر امام

Page 345: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 344 سبب آن، بررسي و قدن و ديگران، نظرات طرح كه مادام :پاسخ است؟ اسمي جامعة در اگـر و .كـرد اسـتفاده روش ايـن از بايد است، مسلمين فرهنگي و فكري پيشرفت ».كرد پرهيز آن از بايد كند، پيدا تخريبي جنبة مواردي 24 اصـل بـه هتوجـ با« اساسـي قانون در )اسم مباني در اخل( عبارت تبيين .3 بيان در مطبوعات و نشريات« :دارد يم مقرر كه ايران، اسمي جمهوري اساسي قانون لطفـا ».باشـد عمـومي حقـوق يـا اسـم، مبـاني به مخل كه اين مگر آزادند، مطالب معنـاي به اسم مباني آيا چيست؟ »اسم مباني« و »إخل« از مقصود )الف :بفرماييد يگـري د معنـاي يـا باشد، مي منظور فقهي يا ديني ضروريات يا است، زيربنايي احكام اخـل اسـمي، مسـائل بـه نسـبت جديد هاي برداشت يا سؤال، طرح آيا )ب دارد؟

و علمـي تمج در جديد هاي برداشت و سؤال طرح ميان آيا )ج شود؟ مي محسوب مباني« از منظور )الف :پاسخ هست؟ فرقي عمومي اتنشري در آنها طرح با صي،تخص و توحيـد ماننـد باشـد، اعتقـادي ائلمس در خواه .است ديني ضروري مسائل ،»اسم ديـن فروع در خواه و آن، امثال و )السم عليهم(معصومين ةائم و انبيا عصمت و معاد از منظـور و باشـد، اجتمـاعي و اخقـي مسـائل در خواه و اسم، قوانين و احكام و دتردي و شك و بدبيني ايجاد يا فوق، مباني تضعيف سبب كه است كاري هر »اخل«

و كاريكاتور، و عكس يا داستان، يا باشد، مقاله درج ازطريق خواه شود، آنها به نسبت اگـر ولـي .نيسـت اخـل باشـد، جـواب گـرفتن سؤال، از منظور اگر )ب .آن غير يا از منظـور و .شـود مـي محسـوب إخـل باشـد، مـردم افكار در شبهه ايجاد منظور به

إخـل گيـرد، قرار مطالعه تحت كه باشد لميع احتمال يك بيان صرفا اگر برداشت، تضـاد در كـه گردد نشر طوري به يا شود تكيه آن روي ،قطع طور به هرگاه اما ؛نيست

شـك بـدون )ج .بود خواهد مباني به اخل گردد، محسوب اسم ضروري مسائل با مبـاني بـه إخل شكل است ممكن گاه عمومي اتنشري در .است تفاوت دو اين بين ».نيست چنين اين خصوصي اتنشري در ولي بگيرد، خود به سما

جمهـوري قـوانين از برخـي در« قـانون در )اسـمي مقدسـات ( عبارت تبيين .4 .اسـت شـده بـار آن بر احكامي و شده، استفاده »اسمي مقدسات« عبارت از اسمي

Page 346: مجازات ارتداد

345 خفقان مذهبياستيضاح مرجعيت مدافع

هـاي ياسـت س در افشف چهارچوبة يك به يافتن دست و قوانين اين شدن روشن براي :دهيد پاسخ زير سؤا-ت به لطفا تفريط، و افراط از پرهيز و فرهنگي، كـرد، تعيـين معياري آن براي توان مي آيا چيست؟ اسمي مقدسات تعريف )الف

سنجيد؟ معيار آن با را اختف مورد مصاديق و وجـدان بـه مراجعـه با و ؟است عرف ،اسمي مقدسات تشخيص مرجع آيا )ب مسـتلزم آن شـناخت كـه است اموري از يا شناخت، را آن مصاديق توان مي رفع اهل

هـاي دادگـاه منصفة تئهي اول، صورت در است واضح است؟ كارشناسي و خبرويت صـحيت عمـومي، افكـار نماينـدگان عنـوان بـه مطبوعاتي، جرايم به كننده رسيدگي بـه امـر ارجـاع م،دو صـورت در و داشـت، خواهنـد را اسـمي مقدسات تشخيص در كـه اسـت مطـرح سؤال اين لكن .داشت خواهد ضرورت كارشناسان يا كارشناس تكليـف باشـد، اخـتف مورد اسمي كارشناسان بين موضوع، چنانچه دوم، صورت

بود؟ خواهد چه ،)السـم عليهم(اطهار ائمة سيرة يا عترت، و قرآن مفاهيم و احكام از انتقاد آيا )ج فقهـي احكـام و سـيره روايـات، آيـات، بررسـي و نقـد آيا است؟ اهانت مصاديق از

اسـت؟ اهانـت نـوعي ديـن، علمـاي ميان متداول اسلوب از غير هايي روش براساس و شود؟ مي يتلق مقدسات به اهانت صورت چه در امور گونه اين بررسي و نقد اصو- دارد؟ امر اين در أثيريت چه وي، اهانت قصد عدم يا منتقد، نيت سوء صورت، هر در

موجـود قـرائن محظة با مورد هر در اسمي مقدسات به تعبير البته )الف :پاسخ تعبيـر ايـن كـه هنگـامي معمو- ولي ؛باشد داشته يخاص تفسير است ممكن ،كم در ماننـد ؛اسـت محتـرم ،دينـداران همـة نظر در كه است اموري به اشاره شود، مي گفته ،»مساجد« ،»مجيد قرآن« ،»)السم عليهم(هدي ائمة« »)وآله عليه اهللا صلي(برپيام« ،»خدا« مقدسـات موارد، از اي پاره در است ممكن .آن امثال و ،»اسم مسلمة احكام« ،»كعبه«

.باشد داشته تري گسترده معناي اسمي ممكـن و است، اسمي مسائل به آشنا و ديندار افراد عرف تشخيص، مرجع )ب

.باشد نيز ديني علماي و دانشمندان نظر از استفاده به نياز پيچيده، موارد در ستا

Page 347: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 346 جـزء شـك بـي باشـد، قانونگذار و قانون به ايراد بررسي، و نقد از منظور اگر )ج حكمـي چنـان كـه باشد كساني به ايراد و اشكال منظور، اگر و است، اهانت مصاديق مصـداق الهـي، حكـم نـه بـرود سؤال زير ستنباطا ديگر، تعبير به و اند، كرده استنباط ».نيست اسمي مقدسات به اهانت :بررسي و نقد مسـائل برخـي كـه شـده تصـريح همه بااين .پهلوست دو ،دوم و اول استفتاي .1

را )اسـت محتـرم فقهـاي رسمي قرائت با متفاوت كه بحث مورد مسائل همان يعني( ،محترم فقهاي از دسته اين نظر به كه هم گاهدانش .كرد مطرح عموم سطح در توان نمي

مدرك داراي كه غروي دكتر همين اش نمونه .ندارد را مباحث اين در ورود صحيت نـوري اهللا آيـت حضـرت و اسـت لبنان ژوزف سن دانشگاه از اسمي ةفلسف دكتري قيـد .اسـت كـرده اعم اسم تاريخ و دين در تخصص فاقد را وي صريحا همداني اجـازه محتـرم فقهـاي بـه )چيسـت مستندش نيست معلوم كه( »تخريبي ةجنب« مبهم معنـي » اسم ضروري« اسم مباني .2 .كنند ممنوع نپسندند كه را فكري هر دهد مي و دارد، غيـرمتعين و كشـدار غايت به مفهومي و عريض عرضي كه هم ضروري شده، حتـي نـه ( فقيهـي كه هرآنچه .است گشوده فقها خاص هاي سليقه اعمال براي جا باز

ةدربـار عمـومي بحـث و است اسم مباني از بپندارد ضروري )فقيهان حقيقي اجماع يـا فـوق، مبـاني تضـعيف سبب كه است كاري هر« اخل از منظور .است ممنوع آن

يـا باشـد، مقالـه درج طريق از خواه شود، آنها به نسبت ترديد و شك و بدبيني ايجاد شـبهه ايجـاد منظور به )الؤس( اگر« حتي ».آن غير يا و كاريكاتور، و عكس اي داستان،

)برداشتي روي( قطع طور به هرگاه« و ».شود مي محسوب إخل باشد، مردم افكار در محسـوب اسـم ضـروري مسـائل بـا تضـاد در كه گردد نشر طوري به يا شود، تكيه فقيـه مـذاق بـه كـه هرچيزي ،موسع يرتفس اين با ».بود خواهد مباني به اخل گردد، قرمـز خـط .شـود مـي محسـوب اسـم مباني به اخل ،نيايد خوش حكومت معتمد هـم اختصاصـي نشـرية هـيچ البته .است عمومي نشريات در انتشار ،فقها از دسته اين

كـه چـرا !نيسـت اعتقادات ةحوز در رسمي قرائت با متفاوت مطالب انتشار به حاضر

Page 348: مجازات ارتداد

347 خفقان مذهبياستيضاح مرجعيت مدافع

احكـام و اسـت محترم دينداران همة نظر در كه اموري .3 .شود مي قيفتو البداهه في افـراد عـرف مقدسـات، تشخيص مرجع .است »اسمي مقدسات« جزء اسم ةمسلم اسـتفاده به نياز پيچيده، موارد در است ممكن و است اسمي مسائل به آشنا و ديندار نظـر در متصـلبي امـر هر ريفيتع چنين با .باشد نيز ديني علماي و دانشمندان نظر از

و نويسـنده پيگـرد قابـل آن از متفـاوت برداشت و شود مي تلقي مقدسات ،مسلمانان .است نشريه توقيف

فرهنگي مضيق فتاوي از ديگري هاي نمونه .ششم بخش

حتـي غيرمسلمانان مطلق شيرازي مكارم اهللا آيت .غيرمسلمانان مطلق نجاست .الف پيـامبر يـا خـدا، كه كسي يعني كافر« :داند مي نجس ،احتياط ربناب و كافر را كتاب اهل نجـس احتيـاط بنـابر ،دهـد مـي قـرار شريكي خدا براي يا ندارد، قبول را )ص(اسم 1».باشد داشته ايمان نصاري و يهود آيين مانند آسماني، اديان از يكي به هرچند است؛ بـه را وجـود حـدت و بـه قـائن لـه معظم .وجود وحدت به قائن نجاست .ب يعنـي ،دارنـد وجـود وحـدت بـه عقيـده كـه كساني« :دانند مي نجس ،واجب احتياط عين ،موجودات همة و خداست آن و نيست بيش وجود يك هستي عالم در گويند مي آن با و كرده حلول ديگري موجود يا انسان، در خدا معتقدند كه كساني و هستند خدا 2».آنهاست از اجتناب واجب، احتياط ،دبدانن جسم را خدا يا شده، يكي

مـردم بـراي را بوك فيس در اشتراك ايشان .بوك فيس در اشتراك تحريم دليل .پ 3.دانند مي حرام »طريق اين از گناهان انواع و فساد گستردة نشر« دليل به عادي وسـايل گونـه ايـن آوردن« مـاهواره آنـتن نصـب و فـروش و خريـد حرمت .ت

و خريـد و نيسـت جـايز ،است فساد موجب غالبا كه منازل در )اي رهماهوا هاي آنتن(

.113 مسئلة نجاسات، بحث ،المسائل توضيح رسالة. 1 .121مسئلة پيشين،. 2 .ها رسانه استفتائات،. 3

Page 349: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 348 1».است حرام آن فروش از افـراد اسـتفادة :پرسـش « .مـاهواره مفيـد هـاي برنامـه از استفاده جواز عدم .ث :پاسـخ دارد؟ نيز خوب هاي برنامه بعضي اينكه با است، چگونه اي ماهواره هاي برنامه اي وسـيله ،آن ضرر بي يا خوب ظاهرا هاي برنامه و نيست ايزج ها برنامه اين از استفاده دشمنان هاي حيله از مسلمانان نبايد بنابراين فاسد، هاي برنامه به دادن سوق براي است 2».باشند غافل مسلمين ميان در فساد نشر براي اسم اهـداف و مفاسـد بـه باتوجـه « نظـام مخالف هاي سايت مطالعة از پرهيز لزوم .ج نهـا آ مطالعـة و اسـتماع از بايـد دارنـد نظـام مخالف هاي سايت و راديوها كه »وميش

3».كرد پرهيز هـاي تلفـن مفاسـد كـه آنجـا از« .تصويري تلفن خطوط از استفاده جواز عدم .چ

و شـد خواهـد مـا ةجامع در جديدي مفاسد منشأ و است بيشتر نآ فوائد از تصويري آن از بايـد دولتـي و خصوصـي هـاي شركت ،نيست كار اين اصل براي هم ضرورتي 4».نمايند اجتناب آن خريد از بايد نيز مكلفين و كنند خودداري كـرد؟ مخـابره را جعلي خبر توان مي حد چه تا :پرسش« .جعلي اخبار مخابرة .ح رعايـت اگـر يحت باشد؟ داشته جايگاهي اسمي نظام در تواند مي خبرها گونه اين آيا

مصـلحت بايـد امور گونه اين در :پاسخ ؟باشد نظرمد آن مانند يا راد،اف نظام، مصلحت 5».شود گرفته درنظر جامعه و نظام اهم

دراويـش ةحسـيني تخريـب .گنابـادي اللهـي نعمـت دراويـش ةحسيني تخريب .خ و مراجـع برخي فتاواي با ،كرج و بروجرد قم، در 1384 سال در گنابادي اللهي نعمت

.پيشين. 1

.پيشين 2 .پيشين. 3

.پيشين. 4 .پيشين. 5

Page 350: مجازات ارتداد

349 خفقان مذهبياستيضاح مرجعيت مدافع

شـيرازي مكارم اهللا آيت ،گنابادي اللهي نعمت دراويش .رفتگ صورت رسمي نيروهاي .اند دانسته تخريبات و تضييقات اين اول رديف متهم را

:بررسي بـه قـائن نيـز و غيرمسـلمانان مطلـق .1 :شيرازي مكارم اهللا آيت فتاواي براساس

و خريـد بـوك، فـيس در اشـتراك .2 .هستند نجس ،واجب احتياط به ،وجود وحدت و نظـام مخالف هاي سايت ةمطالع ماهواره، هاي برنامه از استفاده ماهواره، آنتن فروش مصـلحت بايـد جعلـي خبر ةمخابر در .نيست جايز تصويري تلفن خطوط از استفاده طـاهر را مسـلمانان تنها كه شناسي انسان اين .3 .شود گرفته درنظر جامعه و نظام اهم مطلـق فسـاد ،تصـويري تلفـن و مـاهواره اعي،اجتمـ هاي شبكه از اش تلقي و داند مي مشـكل .بدانـد جـايز را جامعـه و نظام مصلحت رعايت با جعلي خبر هم بايد ؛است قبيـل ايـن شناسـي موضـوع و شناسـي جهـان شناسـي، انسـان اخقـي، مباني اساسي .فتاواست

عادي شهروندان با تقليد مراجع تفاوت .هفتم بخش

ة-يحـ نخستين به منتقدان به العمل عكس در ،قبل لسا 34 شيرازي مكارم اهللا آيت شـهروندان و وزرا تئـ هي سلطنتي، مقامات تقليد، مراجع ةمقايس به ،مطبوعات آزادي بيشـتر ،گيـران خرده اين كنم ميفكر« :نيست لطف از خالي آن مرور كه پرداخته عادي ضـد بـر را بـي مطل هـر نشـر كه كنند مي تكيه مزبور -يحة 19 و 18 و 17 مادة روي مقـام بـه تـوهين و شناخته ممنوع انقب ضد بر يا و آن مسلم احكام و اسم اساس را عفت ضد بر هاي عكس و مطالب نشر و داند، مي تعقيب قابل را ديني بزرگ مراجع اكثريـت ،قبـل روز چنـد كـه انـد كـرده فرامـوش گيـران خـرده ايـن گويـا ولي .جرم .ددا مثبت يأر اسمي مهوريج به ايران ملت اتفاق به قريب

همـه آن بـا را انقـب يـا و دارد معنـي اسـم منهـاي اسـمي جمهـوري مگر باشـد اسـم براساس رژيمي است ممكن چگونه گرفت؟ سرسري توان مي قربانيانش

آزاد عمـومي عفت كنندة تباه و اخق ويرانگر مطالب و فساد نشر در مطبوعاتش ولي

Page 351: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 350 رأي اسـمي جمهـوري بـه روز آن بود خوب .شود نمي دو-دو- شترسواري باشند؟ جمهـوري بـه كردند مي قانع نيز را ديگران اند نداده رأي خودشان اگر يا و دادند، نمي

اين هاي ويژگي بايد ،برگزيده را خود راه ايران ملت كه اكنون اما .ندهند رأي اسمي مطبوعـات از چيـزي اينكه صخصو هب ساخت، منطبق آن با را خود و پذيرفت را راه تفاوت چه گويند مي ...دارد ميوا كارشان به ،سازنده تازة مسير يك در بلكه ؛كاهد نمي مراجـع بـه اهانـت امـروز و بـود جرم سلطنت جليل خاندان به اهانت ديروز كند مي

نـه و حضـرت اعلي نه و بود جليل نه خاندان آن عجيبي؟ مقايسة چه روحاني؟ بزرگ امـا بودنـد، فروختـه بيگانگـان به را مملكت كه بودند غارتگري دزدان بلكه !وا-گهر

دادن امتحـان عمـر يـك از بعـد و انـد برخاسـته جامعه متن از كه پاكدامني دانشمندان بـه متعلـق انـد شـده شـناخته رهبـر عنـوان بـه ،علمي جوامع و عمومي افكار ازطرف منصـب يـك اشـغال بـراي داعيه نهاآ از كدام هيچ مطمئنا اينكه خصوص به اند، جامعه صـورت بـه و مردمنـد كنار در دائما بلكه ؛داشت نخواهند و نداشته را رسمي سياسي مـادة كـه هسـتند اي بافتـه جـدا تافتـة چـه وزرا و دولـت اعضـاي دانـم نمي... .ناظر

دست كه اي ماده همان شده، گرفته نظر در آنها به جسارت و توهين براي مخصوصي در هميشـه دولتيـان كـه چـرا بنـدد مـي عمـ دولت از انتقاد هرگونه از را مطبوعات بايـد و باشـد جـدا ديگـران از نبايـد آنهـا حسـاب باشند، هم بايد و انتقادند معرض شـكايت بـا ( تعقيـب قابـل و ممنوع را هركس به توهين كه باشند ماده همان مشمول 1».شود حذف بايد حتما ماده اين .داند مي )خصوصي شاكي

:بررسي و اسم مباني در اخل به آن مسلم احكام و اسم اساس ضد بر مطالب نشر .1 رهبـري مقـام بـه تـوهين به ،ديني بزرگ مراجع مقام به توهين و مقدسات به توهين .است يافته گسترش

خـرداد 20 يكشـنبه ،10728 ش ،كيهـان روزنامـة ارت؟،اسـ زنجير يا آزادي سند شيرازي، مكارم ناصر اهللا آيت. 1

.6 ص ،1358

Page 352: مجازات ارتداد

351 خفقان مذهبياستيضاح مرجعيت مدافع

،اساسـي قـانون خبرگـان مجلس در و 58 سال در مكارم اهللا آيت ابتدايي تلقي .2 هرگونـه فاقد و عالي ناظراني ،مراجع كه بود اين شريعتمداري اهللا آيت وممرح همانند

سياسـي منصب يك اشغال براي داعيه نهاآ از كدام هيچ مطمئنا« هستند، سياسي متس امـا ».ناظر صورت به و مردمند كنار در دائما بلكه ؛داشت نخواهند و نداشته را رسمي اهللا آيــت امــروز .دهنــد خبــر نظرشــان تحــول از آنكــه بــي شــد متحــول ايشــان نظــر .است فقيه انتصابي و-يت از دفاع پيشگامان از يكي شيرازي مكارم از كـه پاكـدامني دانشـمندان « :است كرده معرفي چنين را تقليد مراجع له معظم .3 جوامـع و عمومي افكار ازطرف دادن امتحان عمر يك از بعد و اند برخاسته جامعه متن دهـه سـه از بعـد اكنـون و »انـد جامعه به متعلق ،اند شده شناخته رهبر عنوان به علمي ةنمـر ،اسـمي جمهـوري دوران امتحان از پس ،مراجع برخي به عمومي افكار همان ازمنكـر، نهـي و معـروف امربـه فريضة امتحان در ،مراجع از دسته اين .دهد نمي قبولي ،قلـم و بيـان آزادي مـدارا، و داريروا جـائر، و-يـت با مبارزه و مظلوم ملت از دفاع

ايـن از يكـي .شـوند مـي »رفـوزه « نجنبنـد زودتـر اگـر و انـد شده »تجديد« متأسفانه .بود امسال غدير عيد مناسبت به دگرانديش ةشيع يك ةمقال با مواجهه ،امتحانات درشتي و ريز امر هر در شيرازي مكارم اهللا آيت همانند تقليد مراجع برخي وقتي .4 و هـا رسـانه امـور تـا اقتصادي سياست از زيست، محيط حقوق تا خارجي سياست از

دارد؟ دولت اعضاي و وزرا اب فرقي چه ،كند مي اظهارنظر داخلي روزمرة هاي سياست اي جدابافتـه ةتافتـ بايـد ،فرماينـد مـي سياسـي فعاليت كه مراجعي و رهبر چرا راستي مـردم ديگـر بـا متفـاوت نهـا آ به جسارت و توهين براي مخصوصي ةماد شده فرض .)اند گفته وزرا ةدربار ايشان كه درستي دليل همان به( شود؟ گرفته درنظر يـك همانند( قاضي محضر در حضور را )ع(علي امام فضيلت بارها مردم مگر .5

از با-تر حقوقي ،تقليد مراجع و رهبري مقام آيا اند؟ نشنيده ما منابر از )عادي شهروند كنند؟ مي طلب )ع(منينؤاميرالم

Page 353: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 352 بندي جمع

اكثر .نيست تنها ،خود مذهبي ةبست و متصلب مواضع در شيرازي مكارم هللا آيت .1 .كنند ميفكر وي مانند وبيش كم سنتي مراجع انتشـار ممنوعيـت بـا عتشـي و اسـم از دفاع كه پندارند مي مراجع از دسته اين .2 اگرچه آنان .شود مي مينأت ،شيعه فقهاي سمير آراء با متفاوت انديشة هرگونه عمومي

حـوزوي و دانشـگاهي محافـل يـا تخصصـي نشـريات در مطالـب گونه اين انتشار با مباحـث ،اسـمي جمهـوري ةسـال 34 ةكارنام شهادت به اما ،ندارند مخالفتي ظاهر به

امكـان ،تخصصـي ةنشري هيچ در نه و ها حوزه در نه ها دانشگاه در نه مذهبي متفاوت .است نيافته نشر و ارائه سطور اين راقم براي كه تضييقاتي .كرد اقامه توان مي فراوان شواهد ادعا اين بر .3 غـروي اصـغر سيدعلي دكتر آن نمونة ترين تازه .است مستقلي رسالة خود ،شده فراهم .است سـيمايي ،ايشـان فكر هم مراجع و فقيهان ديگر و شيرازي مكارم اهللا آيت فتاواي .4 تنها كه مذهبي .گذارد مي نمايش به را عتشي از استبدادي و متحجر افتاده، عقب غايت به پاسـبان كـه رنجـور فقهـي .دهـد حيـات ةادامـ تواند مي ،خود منتقدان دهان بستن با

بربـاد اعتقاداتشـان ،تـازه هـاي برداشـت با آشنايي محض به كه است عوامي اعتقادات و ديني معرفت و شعور داشتن نگاه محدود نهاآ ايمان و دين حفظ ةچار تنها و رود مي .است عزاداري مجالس در آنها احساسات و شور به زدن دامن تعاليم با تناسبي هيچ ،است غيرانتقادي اعتقاداتي بر متكي كه ،بيمار فقاهت اين .5 رهمنـاظ و منطـق و گفتگو اهل ما ةائم .ندارد )ع(بيت اهل مكتب و )ص(پيامبر و قرآن .بيت اهل ةائم نه بود امويان روش ،گويي تك و زورمداري و تحكم .بودند تربيت با ،دارند هم را قم ةحوز دروس ترين شلوغ سفانهأمت كه مراجع گونه اين .6 آراء و مضـيق افكـار و بسـته اذهـان تكثيـر بـه ،خـود شبيه غيرايراني و ايراني طب .مشغولند متحجر

Page 354: مجازات ارتداد

353 خفقان مذهبياستيضاح مرجعيت مدافع

در ايشـان فكر هم سنتي مراجع ديگر و شيرازي مكارم اهللا آيت فتاواي و مواضع .7 منينؤاميرالمـ پيروان سرافكندگي و سرشكستگي ةماي و عتشي وهن ،بيان آزادي ةحوز پيشـرفت عتشـي كـه نكـرده پيشرفت مذهبي هيچ هرگز ،انكيزسيون با .است )ع(علي .كند شـناخته كمتر اصفهان و نائين از خارج كه او آراء و غروي اصغر سيدعلي دكتر .8 و سنتي مراجع ديگر و شيرازي مكارم اهللا آيت كه انكيزسيوني همت به اكنون بود، شده

ايـران از خـارج بلكـه ،ايـران در تنهـا نـه انـد انداخته راه اسمي جمهوري زمامداران .گرفت قرار مقايسه مورد مخالفانش متحجر آراء با او آراء و شد شناخته9. از سـو يـك از :اسـت گرفتـه قـرار جدي آسيب مورد ناحيه دو از اكنون ،عتشي خفقـان « جانـب از ديگـر ازسـوي و اسـمي، جمهـوري نـام به »ديني استبداد« جانب وهـن درحقيقـت و بيـت اهـل مـذهب از پاسداري نام به ،مراجع از دسته اين »مذهبي .شيعي انكيزيسيون دليل به مذهب ميرزا مازندراني، معبداهللا خراساني، آخوند يلازقب شيعه مرجعيت زماني اگر .10

دوران( خمينـي اهللا آيـت نـائيني، ميـرزاي ،)خليـل ميـرزا نجل( طهراني محمدحسين از ملـت آزادي و آزادگي پيشتازان )1365 از بعد( منتظري اهللا آيت و )اسمي نهضت و شـيرازي كـارم م اهللا آيـت ازقبيل( شيعه مرجعيت ،انقب از پس بودند، استبداد يوغ گـران توجيـه و دينـي نـارواداري و مذهبي خفقان قراو-ن پيش )همداني نوري اهللا آيت

.است بوده ديني استبداد اهللا آيـت از تبعيـت بـه خـود المسـائل توضيح ةرسال در شيرازي مكارم اهللا آيت .11 واقـع ماس در بدعتي هرگاه« :است نوشته ازمنكر نهي و معروف امربه باب در خميني همـه، بـر )دهنـد مـي انجـام اسـم نـام به ناصالح هاي دولت كه منكراتي مانند( شود

سـكوت اگر و كنند انكار را باطل و اظهار را حق است واجب دين علماي مخصوصا بـه حـق اظهـار شود، اسم علماي به سوءظن يا علم، مقام هتك موجب دين علماي

Page 355: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 354 احتمال هرگاه« 1».كند نمي ثيرأت بدانند چندهر است، واجب باشد ممكن كه نحوي هر

معروفي عمل يا معروف، منكري عمل كه شود مي سبب سكوت، كه شود داده صحيح كنند اعم و اظهار را حق كه است واجب اسم علماي مخصوصا همه بر شود، منكر مكتـب نـوراني چهـرة كـردن مشـوه كنم مي اعم متواضعانه 2».نيست جايز سكوت و حـق اظهـار .است بدعت ،ديني يرناروادا و ديني استبداد و مذهبي خفقان با بيت لاه

فتـاواي دربرابـر سـكوت و واجب ،ديني متفاوت آراء انتشار و اظهارنظر آزادي يعني ،شـود مـي اسم راستين علماي به سوءظن و علم مقام هتك باعث كه مذهبي خفقان .است حرام در را خود مساعي ةكلي كه است جمهور محترم سرئي شرعي و قانوني ةوظيف .12 .گيرد كار هب »غروي اصغر علي سيد دكتر« گناه بي زنداني آزادي راه

كفايـت ،مذهبي خفقان مدافع تقليد محترم مراجع تنبه براي مختصر اين اميدوارم ايـن در تفصيلي بحث به نيازي و نمايند جبران بصيرت با را آمده پيش انحراف و كند .والحمدهللا .شاءاهللا ان نباشد، تلخ مرا

1392 دي 5

.2415 مسئلة. 1 .2416 مسئلة. 2

Page 356: مجازات ارتداد

:پيوست

Page 357: مجازات ارتداد

1ايماني؟ الگوي يا سياسي پيشواي :امام اصغر غروي سيدعلي

وراي يابـد، مـي معنـايي او رحلت ؛است الهي انبياء خاتم ،اسم پيامبر داريم باور كه ما براي آخـرين شـدن خـاموش يعنـي ،او هـاي لب شدن بسته زيرا. فقدانش عاطفي ثرهايأت و ها رنج

رهنمون مستقيم صراط به را بندگانش پيوسته ،خداوند گرچه. بشر هدايت در آسمان نداهاي. اسـت يافتـه پايـان ،انسـاني سـعادت رمـوز تبيـين و هسـتي حقـايق اينچنين نزول اما ؛است پـس . يابنـد مي چندان صد اهميتي پيامبري، چنين كلمات آخرين كه است روشن وصف بااين جـدي كاوشي سخنانش، آخرين از بخشي عنوان به غدير، ماجراي در او وصاياي آخرين بايد كشـانده دنبال به را نظر و بحث همه ها اين كه نيست خود بي و. باشد داشته پي در را عميق و

.نظرها ميان در است نظري هم اين. است از را رساندنش انجام به براي اقدام و داشته تاكيد آن بر قرآن كه مسائلي ترين مهم از يكي

ديگـر از است امت تشكيل و سو يك از پيشوايي و امامت كرده، طلب پيروانشان و انبياء همة. كنند مي تبعيت پيشوا و امام يك از و متحدند زندگي در تفكر نظر از كه گروهي منزلة به ؛سو امت تشكيل سپس و اخواندهفر توحيد به كه است پيامبري اولين ابراهيم ،ما قرآني فرهنگ در هـم گـرد هستند) انديشه( ملت يك داراي كه را ها انسان از گروهي است توانسته يعني ؛داده و مـنش اخـق، در دارنـد، كه واحدي ملت و فكر طرز جهت به انديشه آن صاحبان و آورد پيمـان هـم و هماهنـگ مقصـد، هـم همـراه، متعاون، متحد، متماسك، منسجم، متمايل، كنش، ،پيـامبر اي 2»إمامـا للنـاس جاعلـك إنـي قال فأتمهن بكلمات ربه إبراهيم ابتلي وإذ« .هستند

رسانيد اتمام به را خودش كلمات او براي و برگزيد را ابراهيم خداوند كه باش داشته خاطر به

.شد توقيف مطلب اين انتشار دليل به روزنامه. 1392 آبان 1 ،بهار ةروزنام .1

.124 بقره. 2

Page 358: مجازات ارتداد

357 خفقان مذهبياستيضاح مرجعيت مدافع

قـرار مـردم پيشـواي را تـو من) است شده تمام تو بر كلمات كه اكنون( ابراهيم اي گفت و در او كـه را هرآنچـه ابـراهيم، بـر كلمـات اتمـام با كه آيد برمي چنين آيه مضون از »دهم مي

قـرار اختيـارش در خداوند است، بوده نيازمندش الهي دعوت سوي به جامعه هدايت راستاي سياسـي پيشـوايي امامت، اين از مراد اآي. كند ايفا را پيشوا و امام نقش تواند مي اكنون و داده

نشـانيم مي مائده سورة از سوم آية كنار در را فوق آية ال،ؤس اين به پاسخ براي است؟ جامعه: اسـت شـده اسـتخراج ) ص(پيـامبر سياسي جانشيني براي) ع(علي معرفي موضوع ،آن از كه»ماليو لتأكم لكم ينكمد و تمأتم ليكمع عينتم و يتضر لكم لامينا الإس1»د

تـوان مـي گونـاگوني انـدازهاي چشم از است؟ پذيرفتني ،فوق آية از مذكور برداشت آيا :كرد وجو جست را پرسش اين پاسخ كنـد مي موظف را پيامبر خداوند كه است معني اين يدؤم ،فوق آية از بعد و قبل آيات. 1 وي گزندي و پيشامد هيچ ،ميان اين در و كند ابغ وكاست كم بي شود، مي نازل او بر هرآنچه

پس،. نباشد اندوهگين ،كافران سركشي و مخالفت و طغيان بر و ندارد باز رسالت انجام از را) قـرآن ( خداوندي وحي همان است، شده تمام كه نعمتي رسد مي نظر به چنين آيات سياق از مـردم بـه گزنـدي و نقـص هيچ بدون وحي كه اكنون يعني. باشد) اسم( آن عيني تحقق و

.است تمام ايشان بر نعمت است، شده ابغ

در بفاصـله بايـد بود، مي خفت به) ع(علي معرفي »إليك أنزل ما بلغ« موضوع اگر. 2ـ و اسـت حكـيم ،خداوند زيرا ؛فرمود مي ذكر را آن جا همين از حاجـت وقـت از بيـان خيرأت .قبيح حكيم، ؛پذيرد صورت روشن بسيار لد-ي با همراه بايد موضوع، يك به كتاب آيات تخصيص. 3 آيـة مضـمون اگـر نيـز اينجا در. شود مي آيات در ناهماهنگي بروز موجب صورت غيراين در دهـد مي دستور پيامبر به كه شود مي ناسازگار آياتي با بپنداريم، »سياسي نصب« همان را فوق وأمرهم« و »الأمر في شاورهم و«: كند مشورت آنان با) »امر« همان يعني( مردم يايدن ادارة در

»بينهم شوري سياسـي حكومـت كه نهد مي كيدأت نكته اين بر البغه نهج جاي جاي در خود) ع(علي. 4 ششـم نامـة در نمنيؤاميرالمـ ،نمونـه عنـوان بـه . گيرد مي قرار اختيار در يأر و بيعت ازطريق :نويسد مي معاويه به خطاب البغه نهج

.3 مائده. 1

Page 359: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 358 پس. پذيرفتند مرا با بيعت بدانسان هم كردند، بيعت عثمان و عمر و ابوبكر با كه مردمي« حاضـران كردة نتواند است غايب كه آن و گيرد خليفه را ديگري نتواند ،است حاضر كه كسي او و آمدنـد گرد كسي امامت بر اينان اگر پس .است انصار و مهاجرين آن از شورا. نپذيرد را ».... است آن در هم خدا خشنودي ناميدند، خود امام را

جانـب از انتصـابي امـري خفـت، كـه اسـت حقيقت اين بيانگر آشكارا مو- كلمات .شود انتخاب مردم توسط بايد خدا رسول سياسي جانشين و نيست خداوند درنظـر او بـراي خـدا ازجانـب كه حكومت و خفت رام در حقي از هرگز) ع(علي. 5 خواهـد مـي كه آنجا حتي. آورد نمي ميان به حرفي باشد، شده ابغ پيامبر توسط و شده گرفته و كنـد مـي كيـد أت خـودش هاي شايستگي و ها ارزش بر كند، دفاع خفت براي خود حق از

تمـام در. شـوند اشـتباه دچار خود »ابانتخ« در مبادا كه سازد مي »آگاه« نكته اين بر را مردم ترديدي هيچ جاي كه است آشكار چنان »انتخاب و آگاهي« بين نسبت البغه، نهج هاي خطبه نگاهي اين، بر عوه! چيست و چگونه ،حكومت مقولة به) ع(علي نگرش كه گذارد نمي باقي مطلـب اين يدؤم مت،حكو سال 5 و گيري كناره سال 25 طول در وي كنش و منش گفتار، به

.است از بسـياري در كه عمر، و ابوبكر ويژه به و خود از پيش خليفة سه هر با) ع(علي رفتار .6 كـه پنـدارد نمـي كسـاني را هـا آن وي كه دهد مي نشان روشني به شده، مكتوب تاريخي كتب زانگيـ شـگفت هـاي همكـاري ! باشـند كرده غصب را حكومت و زده زمين بر را پيامبر سخن كه است مشفقانه چنان آن گرفته، قرار كيدأت مورد خودشان جانب از بارها كه خلفا، با) ع(يعل

قـول از شـيعي ثقفـي الغـارات كتـاب در نمونه، عنوان به. گذارد نمي باقي اي شائبه هيچ جاي به اوست عهدةبر كه را فرائضي) ص(خدا رسول چون«: كه است آورده) ع(علي منيناميرالمؤ و خـدا صـلوات بـرد، بـاقي ديـار بـه فاني جهان اين از را او عزوجل خداوند سانيد،ر انجام

دو آن و كردنـد او جانشين را شايسته امير نفر دو مسلمين سپس ؛باد او بر بركاتش و رحمت رسـول روش و سـنت از و كـرده نيكـو را خـود سـيرة و كـرده عمل سنت و كتاب به ،امير را ايشـان خداونـد . كـرد روح قـبض را ايشان عزوجل دايخ آنگاه ؛نكردند تجاوز) ص(خدا ».دهد قرار مرحمت مورد آيـا يافت، مي) ص(اكرم رسول از بعد خود خفت بر را خدا فرمان منيناميرالمؤ اگر. 7

خدا عدل و فرمان و بركشد شمشير تنه يك كه كرد نمي اقتضا او عدالت و شهامت و شجاعت از را حـق ايـن بيـان كه نبود بعيد نبوي علم شهر و حكمت زةدروا از آيا و! سازد؟ جاري را

!اندازد؟ خيرأت به حاجت وقت

Page 360: مجازات ارتداد

359 خفقان مذهبياستيضاح مرجعيت مدافع

كتب در كه دوران، آن در »حكومت« باب در) ع(علي هاي دغدغه مجموعة بر مروري .8 نگرش به معطوف وي اعتراض تمام كه دهد مي نشان است، مندرج البغه نهج نيز و تاريخي مـث . كنـد تنـگ را مردم اختيار دامنة ديگري هركس يا خليفه ينكها يعني. است بوده حذفي آرا، برآينـد نتيجـة كـه كنـد عمـل اي گونه به يا كند، نصب را خود از بعد خليفة خليفه، اينكه

كه چيزي همان. است فرآيندي چنين به معطوف )ع(علي اعتراض. باشد خاصي فرد انتخاب شـوراي در خـود انتخـاب عـدم به او. ناميم مي يافته تهداي يا شده مديريت انتخاب امروز ما

اينكـه نيـز و بود انتخاب عرصة محدودشدن به ،وي واكنش بلكه ؛ندارد اعتراضي هيچ سقيفه وسعت محدودشدن تنها) ع(علي نگراني. دهد قرار مردم انتخاب معرض در را خود نتوانست فـوق، گانة هشت بندهاي. است استنباط لقاب آساني به امر اين كلماتش از و بود مردم گزينش آيـة در »نعمت اتمام« از مراد كه سازد مي آشكار اما شد، طرح مختصر و مجمل بسيار هرچند بـدون ابـغ و دريافـت نـزول، نبي، بعثت اتمام بلكه دنيوي؛ پيشوايي و حكومت نه مذكور، امت پيشواي و امام است قادر كه است تمام و كامل قرآن همين. است قرآن نقصان و كاستي امامـت مقام به ابراهيم. شد واقع ،ابراهيم دربارة كه است چيزي همان ستدر اين. شود واقع سـان، همـين بـه نيـز مسـلمانان براي. شد تمام او بر نعمت چون شد، ملت اسوة و شده نائل

و تاسـ شـده تمـام ،نعمـت قرآن، كامل گيري شكل و وحي ابغ با و رسول بعثت ازطريق و شـاهد عمل، و انديشه در تا كنند اقتدا رسولشان عمل و خدا كتاب به مسلمانان بايد اكنون .باشند امم ساير الگوي و مـل أت مصروف را خود همت تمام) ع(علي كه است آيه همين به عمل راستاي در پس و نديشـه ا بيـان در عبـده محمـد شيخ كه آنجا تا ؛سازد مي آن كردن اجرايي و قرآن در تدقيق جـاي به« شيعيان ،)ع(مو- فرمودة به بنا سفانه،أمت ولي. نامد مي مجسم قرآن را وي علي، رفتار بنـدة او، خواسـت بـرخف و »داننـد مـي كتاب امام را خود ،بدانند خود امام را كتاب آنكه

،دنيـوي روزةچنـد حكومـت در )ع(علـي شـدة ضـايع حـق بـر مدام و اند شده خود جهالت آيـا . بـود كمتـر وي نـزد »بـز عطسـة « از آن ارزش ،مو- فرمودة طبق كه حكومتي! يندگر مي خدا ازطرف است، كمتر بز عطسة از منزلتش و قدر) ع(منانؤاميرم منظر از كه چيزي شود مي از عالمانـه چه السم عليه مو-! باشد؟ نيز دين اكمال و نعمت اتمام فراتر، اين از تازه و باشد :فرمايد ميو داده خبر ييروزها چنين هيچ و حق از تر پوشيده زمان آن در چيز هيچ كه آمد خواهد زماني شما بر ،من از بعد و« اهـل نـزد در! نيست رسول و خدا بر دروغ از تر شايع هم چيز هيچ و باطل از پيداتر هم چيز خـود جايگـاه در گـر ا البته ؛نيست خدا كتاب از تر مشتري بي و كسادتر كا-يي هيچ ،زمان آن

Page 361: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 360 دو ،كتاب اهل و كتاب... گردد تحريف خود جايگاه از اگر شود، مي پرمشتري بسيار اما! باشد پنـاه را هـا آن ،پنـاهي صـاحب هـيچ و كنند مي حركت ،راه در كه هستند مطرود تبعيدي نفرـ گريزانند، جماعت از ؛است تفرقه بر اجتماعشان ،زمان آن در مردم... دهد نمي ايـن كـه اگوي آنـان نـزد نـامي جز قرآن از آنگاه. نيست قرآن آنان پيشواي كه گويا و كتابند پيشوايان ،مردم »... .نشناسند قرآن از خطي جز آنان و نماند باقي كـه را، او موعظـة و وي رسـم علـي، ايـن شـيعيان كـه گنجـد مـي كسـي چه باور در... تدقيق جاي به و اند نهاده كنار است، سلمانانم اتحاد و) قرآن( الهي متين حبل به يازيدن چنگ فهـم بـا را علي اسم خواسته، آنان از كتاب در خداوند آنچه به عمل و قرآن آيات در هتفق و

و تفرقـه آتش بر و آميزند مي هم در مجعوله روايات و كتاب آيات از خود ناصحيح و ناقص و-يـت و حـب قالـب در و وندشـ مـي معركـه بيـار آتـش و ريزند مي هيزم مسلمين اختف و تـرين شـريف انسـاني و الهـي عاليـه، اهـداف حـق در را مظـالم ترين بزرگ منين،ؤاميرالم بيـنش، در سـنخيتي تـرين كوچك آنكه بي و شوند مي مرتكب بشريت جهان گوهر ترين زبده

ظـر منت و هسـتند او شـيعة كـه مفتخرنـد باشـد، داشـته وجود) ع(علي با ايشان كنش و منش !آخرت در وي دستگيري و شفاعت. پسـنديد نمـي كسي را علوي سنت و رسم نيز زمان همان از. نيست جديدي امر اين البته و انتخـاب به او وقتي كه است اين نمبي خفتش، روزگار در حضرت آن هاي نامه و ها خطبه را او عـدالت تحمل تاب مردم كه دانست مي خوبي به نشست، حكومت مسند بر مردم، بيعت را علـي اسـم كـه بود، خاطر آزرده و مند گله خود شيعيان و پيروان از پيوسته رو ازاين. ندارند معطـوف ) ع(علي انديشة كه كرد تصور توان مي چگونه .تابند برنمي را رسمش اما خواهند مي حفـظ و كسـب بـه معطـوف گـزارة شود مي چگونه و! است؟ بوده قدرت حفظ و كسب به

خـوارج، دستور به مرادي، ملجم ابن دانست مي او كه داد وفق تاريخي حقيقت اين با را قدرت بـر محـافظي ولي كرده، را كشتنش قصد ناميدند، مي علي پيرو و شيعه را خود ،همه اتفاقا كه و اسـت امـام )ع(علـي ! نكـرد؟ مجـازات جـرم ارتكاب از قبل را مجرم و نكرد اختيار خود مـردم سياسـي حـاكم او. قيامت قيام تا است امت پيشوايي و امامت نهمي او، نقش ترين مهم باشـد، مسـلمين حاكم آنكه از بيش )ع(علي يعني. نيست دنيا ناپايدار و گذرا روز چند براي تا امامت يگانة نقش اين دربرابر خفت امر. دارد كبرا زعامت او. است بشريت الگوي و امام

خـونش، شـدن ريختـه بـا تا نهد، مي فرو سادگي به را آن )ع(علي كه است ناچيز آنقدر قيامت، ،هرچيـز و هـركس از پـيش و بيش او. تاريخ طول در حاكمان و رهبران براي بسازد الگويي امـامي . انسانيت و عدالت و آزادگي و آزادي و كرامت و شرف و اخق امام. است امام يك

Page 362: مجازات ارتداد

361 خفقان مذهبياستيضاح مرجعيت مدافع

او بـه رسـولش كـم وسـيلة به كتابش، در خداوند كه است راهي تبيين اش دغدغه يگانه كه كيـد أت كه حكومتي. نيست دنيايي حكومت و خفت مشغول هرگز ذهنش اما ؛است آموخته تجسـم را خـود كه او. »سازد مي رهايش و افكند مي گردنش بر را شترش زمام« است فرموده كم همين ريقازط هدايت نعمت كه باشد امتي امام ،داشت آرزو دانست، مي وحي پيام كامل .است شده تمام ها آن بر

غيرمسلمان و مسلمان كه ساخته مبدل شخصيتي به را) ع(علي كه است عملكردي چنين بـه را امـامتش نقش )ع(علي پس. اند گفته ها سخن و رانده ها قلم وصفش در سني و شيعه و

در غـروي، عمه حكيم مرحوم. است شده ها امت الگوي و امام راستي به و كرده ايفا تمامي نقـش و) ع(علي امام حيات گوناگون هاي عرصه به باتوجه ،1358 آبان 18 جمعة نماز خطبة اخيـر جـزء « را منيناميرالمـؤ اسم، بنيادين مفاهيم ابقاي و تبيين در او مثال بي و ناپذير انكار :گويد مي و نامد مي »اسم دين تامة علت چنـان كـرد، جاري امت ميان كلمه صحيح و واقعي ايمعن به را برابري و مساوات چنان« حـق از حتـي كـه طـوري بـه ،كرد عمل ها اين به و شناساند مردم به را انديشه و افكار آزادي حكومت و بماند باقي اسم قانون اين و باشد محترم مردم آراء تا كرد نظر صرف هم خودش از ايـن و باشـد الگـو هميشـه يبـرا بـودن، مـردم دسـت به مردم سرنوشت و مردم بر مردم

اجـرا منيناميرالمـؤ را احكام همة و مطالب همة پس. است اسم دين امتيازات و مختصات شـده نوشـته همـه بيانـاتش است، شده نوشته همه هم منيناميرالمؤ كارهاي و ها برنامه كرد، ».است اسم دين تامة علت اخير جزء منينؤاميرالم و است تمام مطلب كه است اين... است مولـاه فعلـي مولـاه كنت من« :كه شود مي نبي وصف اين شايستة طبيعتا كامل، انسان اين مال اللهن وم الاهو و ادن عا مادخداوندا. اوست دوست هم علي اويم دوست من كه هر« 1»هع

دشـمن دارد مـي دشـمن را وي كـه هـر با و بدار دوستش دارد دوست را او كه هر خداوندا ».باش

) ع(ابراهيم كه ديد خواهيم بازگرديم، ابراهيم امامت دربارة بحث ابتداي آية به اگر اكنون پيـام انسـان كـه ،اسـت ميسـر آنگاه امت امامت يعني. شود مي امام الهي، كلمات اتمام با نيز

نيـز ) ع(علـي . شـود ائـل ن اللهي خليفة مقام به و سازد تمام و مجسم خود در را الهي هدايت بـه ساخته، متجلي خود در را او جمال صفات و محقق خود در را خالق كلمات تمامي چون و قيامـت قيـام تـا كه سال، پنج براي تنها نه و حياتش در فقط نه است، شده نائل امت امامت

.اميرالمؤمنين علي النص و ا-شاره باب ،293ص ،1ج كافي،. 1

Page 363: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 362 كـه كـس نآ هـر البته. براستك زعامت همان اين و ها؛ انسان همة براي و ها دوران همة براي جهانيـان تمـام براي امام و الگو مثابة به بسپارد، دل الهي كم و كتاب به و باشد قرآن امامش شـهداء تكونوا و عليكم شهيدا الرسول ليكون هذا في و قبل من المسلمين سماكم هو« .است آيا است؟ اين جز داشت، خواهد ادامه قيامت قيام تا هك »اكبر زعامت« معناي آيا 1»الناس علي سياسـي، زعامـت و خفـت با است، آن تمأ مصداق) ع(علي كه امامت، و زعامت اين ميان هـاي انحـراف كـه اسـت اي سـاده لفظي اشتراك تنها يا دارد؟ وجود شباهتي و سنخيت هيچ

2!آورده؟ بار به شگفت كـه خليفه، يا جانشين تعيين اسم، پيامبر ازجمله لهي،ا رسو-ن وظايف جزو آنكه نتيجه. اسـت نبـوده مـردم دنيـاي امـور ادارة و حكومت تشكيل براي گويند، مي »نصب« اصطحا و بردگـي و جهـل بنـدهاي و قيـود همـة از بشـر رهايي براي اعظم پيامبر ويژه به و پيامبران و بنـدگي از نـوعي و آزادي سـلب هوممف خود، در تعيين، يا نصب 3.اند شده مبعوث اسارت بر. است اعراف 157 آية در مذكور اسم، رسول بعثت هدف ناقض رو ازاين. دارد را بردگي اسـت اساس برهمين. شود نمي است آورده كه پيامي ناقض خود ،اسم رسول حتما ،پايه اين را آن و است خالفم شديدا ،عمر توسط عثمان نصب و بكر ابي توسط عمر نصب با شيعه كه

در تعالي خداي وقتي. است كرده قلمداد انسان آزادي اصل با متضاد و سنت و كتاب با مغاير است، گذاشته مخير و آزاد آن از خروج يا آن در ماندن دين، قبول در را انسان مجيدش كتاب بـا امـر اين در و نباشند ها آن برگزيدة و منتخب مردم، اين بر حاكمان است داده اذن چگونه عـدل، و رهـايي و آزادي رسـول ازسوي غدير پيام پس! باشند؟ ا-ختيار مسلوب اهميت اين

مـدتي بـراي سياسـي حـاكم نصـب و تعيين نه قيامت، قيام تا است مردم امام و ولي معرفي نـور بـه و سـاز رهايمان ها تباهي و ها كژي ظلمات، از كتابت تعاليم پرتو در! بارخدايا. كوتاه علـي، پيشـوايمان سان هب و باشيم ساخته محقق را تو وعدة تا گردان، داخلمان آگاهي و ماناي

امـامي نيكـو چـه كه فرست او بر را ات هميشگي درود! خداوندا. باشيم مردم همة براي الگو .تو براي است اي بنده صالح چه و ما براي است

.78 حج. 1 .غروي موسوي سيدمحمدجواد اهللا آيت اثر ،گفتار چند كتاب :ع كنيد بهجور. 2 .157 اعراف. 3

Page 364: مجازات ارتداد

تصاوير آلبوم

Page 365: مجازات ارتداد
Page 366: مجازات ارتداد

365 آلبوم تصاوير

)1269 -1324(احمد كسروي تبريزي

در كاخ دادگستري، پس از ترور ، سيدمحمدتقي حدادپوراش احمد كسروي و منشي

1324 اسفند 20 تهران،

Page 367: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 366

بسمه تعالي

إنا هللا و إنا إليه راجعون

رسانم مؤلف به اطالع مسلمانان غيور سراسر جهان ميكه عليه اسالم و پيامبر و قرآن، » آيات شيطاني«كتاب

پ و منتشر شده اسـت، همچنـين ناشـرين تنظيم و چااز . باشـند مطلع از محتواي آن، محكوم بـه اعـدام مـي

خواهم تا در هـر نقطـه كـه آنـان را مسلمانان غيور مييافتند، سريعا آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسـي جـرأت نكند به مقدسات مسلمين تـوهين نمايـد و هـركس در

.اءاهللاش اين راه كشته شود، شهيد است ان

ضمنا اگر كسي دسترسي به مؤلف كتاب دارد ولي خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفي نمايد تا به

اهللا و هوالسـالم علـيكم و رحمـ .جزاي اعمالش برسـد .بركاته

روح اهللا الموسوي الخميني

)1409رجب 7، 1367بهمن 25، 263ص ،21صحيفة امام خميني، ج (

كتاب آيات شيطاني سلمان رشدي

Page 368: مجازات ارتداد

367 آلبوم تصاوير

اهللا محمد فاضل لنكراني فضل آيت اهللا مرتضي بني آيت

تقي صادركنندگان حكم ارتداد رافق

ودكتاب الحد: الشريعة في شرح تحرير الوسيلة كتاب تفصيل

اهللا فاضل لنكراني آيت: اهللا خميني شارح آيت: ماتن

Page 369: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 368

اهللا محمد فاضل لنكراني، گواهي اجتهاد مقام رهبري، صادرشده توسط آيت 1369مرداد 8

Page 370: مجازات ارتداد

369 آلبوم تصاوير

دربارة هفت مرجع جايز التقليد 1373آذر 11بيانية مورخ

نكرانياهللا محمد فاضل ل با امضاي آيت

Page 371: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 370

پسرش دربارة نكاتي حاوي لنكراني فاضل محمد اهللا آيت 1384 تير 1 مورخ نامة وصيت رشدي سلمان حكم ةقضي و محمدجواد

Page 372: مجازات ارتداد

371 آلبوم تصاوير

آذر 6 مورخ ةبياني صدور با تقي رافق ترور از بعد روز چهار لنكراني فاضل محمدجواد كرد شادماني ابراز پدرش فتواي به »ممهدورالدمرتد لحدم« اين قتل اجراي از 1390

Page 373: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 372

)1329 – 90(رافق تقي

)1390آذر 1(رافق تقي پس از ترور در بيمارستان

Page 374: مجازات ارتداد

373 آلبوم تصاوير

تبريزي، سبحاني جعفر همداني، نوري حسين شيرازي، مكارم ناصر :آيات گرگاني علوي محمدعلي و كوتيمل مسلم گلپايگاني، صافي اهللا لطف )1391، بهار جنجالي ةخوانند ارتداد حكم صادركنندگان(

Page 375: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 374

آبان 8 مورخ اظهارنظر باــت 1392 ــر اهللا آيـ ناصـ مقالـة عليه شيرازي مكارم

يـا سياسي پيشواي امام؛«ــر »ايمــاني؟ الگــوي دكت

ــيدعلي ــغر س ــروي اص غ و بازداشـت آن نويسـندة )آن ناشـر ( ربهـا روزنامة شد توقيف

Page 376: مجازات ارتداد

تفصيلي فهرست

5 ...................................................................................... مقدمه

6 ................................................................................ كتاب ةديچك. كي

7 ............................................. نيقيفر فقه در يالنبساب و رتدم ديشد مجازات. دو

7 .................................................. سنتاهل فقه در يالنبسب و ارتداد احكام. الف

8 ..................................................... يجعفر فقه در يالنبسب و ارتداد احكام. ب

11 ................................................ مرتد مجازات در سندهينو تأمالت نينخست. سه

15 .......................................... ارتداد ةدربار يمنتظر اهللاتيآ استاد، متأخر آراء. چهار

22 ................................................. قابل احمد توسط استاد متأخر آراء حيتشر. پنج

25 .................................. يالنبسب و ارتداد مجازات ينف در سندهينو مختار يرأ. شش

29 ................. »زانفرت يگفتارها« تيممنوع با همراه ينيد يباورها از نتقادا يآزاد. هفت

31 ........................................... ينيد استبداد ةسك يروآن» يمذهب خفقان«. هشت

32 .......................................... نگاه كي در مذهب يآزاد و ارتداد مجازات كتاب. نه

35 .......................................... ندهيآ يبرا ييهاپرسش و قيتحق يهاتيمحدود. ده

39 ..................................................... يالنبسب و ارتداد: اول بخش

41 .................................................... آن ياجرا از يشادمان يةانيب و ترور يفتاوا

43 ......................................................................... قتل يفتاوا

43 ................................................................................ فضليبن يمرتض

43 ............................................................................ يلنكران فاضل محمد

45 .......................... يلنكران فاضل اهللاتيآ ةسالپنج يفتوا و يتق رافق قتل

47 ............ يتق رافق ارتداد حكم ياجرا درمورد يانلنكر فاضل محمدجواد يةانيب

49 ............................................................................. ترور يفتوا به اعتراض

51 ............................................................. ترور يفتوا به اعتراض

52 .................................................................. يمهدورالدم و ترور يفتاوا نقد

55 ................................................ ينيد يباورها تمسخر و اهانت با مواجهه روش

Page 377: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 376 57 ................................................................. يلنكران فاضل محمدجواد پاسخ

59 .................................................... ارتداد رامونيپ شبهات به پاسخ

61 .................................................................... قرآن و مرتد قتل: اول محور

72 .................................................................. اتيروا و مرتد قتل :دوم محور

80 ................................................. است؟ يقانونيب رواج مرتد قتل ايآ: سوم محور

86 .................................................... است؟ نيد وهن حكم نيا ايآ: چهارم محور

88 ............................. است؟) ع(معصوم حضور به مشروط حدود ياجرا ايآ: پنجم محور

90 ................. دارد؟ يسازگار بودن رحمت امبريپ با مرتد قتل وجوب حكم ايآ: ششم محور

91 ....................................................................................... :تذكر چند

95 ........................................................... يالنبساب و مرتد مجازات نقد ةرسال

97 ........................................................................................گفتار شيپ

101 ......................................................................... مقدمه

101 ........................... مشكوك» اهللا حكم« به مقطوع» اهللا عهد« فروكاستن. كي

102 ...................................... »يظاهر اهللاحكام« و» يواقع اهللاحكم« خلط. دو

103 ...................................... مرسل ثياحاد براساس» نيد اتيغا« نييتع. سه

ياجرا سپردن و صالحه ةمحكم از خارج يالنبسب و ارتداد حكم صدور: اول بخش 105 .............................. است ومرجهرج و يقانونيب جروا مردم، ةتود به اعدام حكم

105 .......................................... است؟ يهيفق چه ةعهدبه ييقضا حكم صدور. كي

108 .............................. است صالحه ةمحكم ةعهدبه منحصرا ييقضا حكم صدور. دو

113 .......................................... مردم ةتود به اعدام حكم ياجرا سپردن مفاسد. سه

116 .................................................. ستين اسالم با تعارض در بشر حقوق. چهار

واحـد خبـر تـك براسـاس يالنبـ سـاب و مرتـد بودن مهدورالدم يادعا: دوم بخش 119 .................................................................................... مخدوش

120 ............................................................ مرتد بودن مهدورالدم يبررس. الف

121 ................................................................................... :اول ثيحد يبررس

121 ................................................................................... :دوم ثيحد يبررس

124 ........................................................ يالنبساب بودن مهدورالدم يبررس. ب

126 ....................................... دارد؟ يتيموقع چه فقها يفتاوا در يالنبساب بودن مهدورالدم

»مرتد قتل اتيروا اكثر صحت و ياجمال و يمعنو تواتر« يادعاها نقد: سوم بخش ............................................................................................. 129

Page 378: مجازات ارتداد

377 فهرست تفصيلي

129 ................................................................. مرتد قتل اتيروا يبررس. الف

130 ................................... هستند يسند اعتبار فاقد مرتد، قتل وجوب اتيروا سوم دو. كي

131 ....................................................... مرتد قتل جواز اي وجوب اتيروا تواتر عدم. دو

133 ................................................... حهيصح نه است فهيضع دراجبنليجم تيروا. سه

134 ................................................................. لقب مفهوم به تمسك در خطا. چهار

135 ............................................................ يالنبساب قتل اتيروا يبررس. ب

137 ............ يالنبساب و مرتد قتل در ضرورت و اجماع يادعا نقد: چهارم بخش

137 ........................................... مرتد قتل وجوب بودنياجماع يعااد يبررس. اول

138 ..................................... مرتد قتل وجوب بودن نيد يضرور يادعا يبررس. دوم

140 ............................................ يالنبساب قتل درمورد اجماع يادعا يبررس. سوم

و) ص(اكــرم رســول امــر بــه ارتــداد عنــوان صــرفبــه كــسچيهــ: پــنجم بخــش 141 .............................. است نشده محكوم قتل به) ع(ائمه گريد و) ع(نيرالمؤمنيام

143 ...................................................................... )ص(امبريپ زمان در. اول

147 .................................................................... ثالثه يخلفا زمان در. دوم

148 ...................................................... )ع(نيرالمؤمنيام حكومت زمان در. سوم

149 ...................................... يعباس و يامو يخلفا و) ع(يهد ةائم زمان در. چهارم

حدود شدنليتعط اي حدود مطلق شدنليتعط در برجسته هانيفق اقوال: ششم بحث 151 ......................... بتيغ زمان در حدود ةاقام جواز در توقف و جرح، و قتل مستلزم

153 ................................................ بتيغ عصر در حدود كامل ليتعط. اول ةدست

157 ................................. بتيغ عصر در جرح و قتل مستلزم حدود ليتعط. دوم ةدست

158 ........................................ بتيغ عصر در حدود ةاقام جواز در توقف. سوم ةدست

167 ............................... مهمه امور در واحد خبر تيحج عدم: هفتم بخش

167 ................................ مهمه امور در واحد خبر تيحج دمع يمبنا بر استدالل. كي

169 ............................ مهمه امور در واحد خبر تيحج عدم يمبنا نيمخالف ةادل نقد. دو

173 ...................................................................... دماء در اطياحت لزوم. سه

175 ....... است» اسالم وهن« يالنبساب و مرتد اعدام يفتاوا صدور. هشتم بخش

175 ... اسالم از رحمت از دوربه و سبعانه و منفور و خشن ياچهره ةارائ يعني اسالم وهن. كمي

178 ................................................ياول عنوانبه وهن ،يثانو عنوانبه وهن. دوم

181 ......................................... رحمت امبريپ نيمواز از مصطلح اجتهاد يدور. سوم

184 ............................................. ندارد يويدن مجازات شرعا ارتداد، و كفر. چهارم

Page 379: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 378 187 .. يالنبساب و مرتد قتل حكم بودنيدائم نقد و مرتد موضوع تبدل: نهم بخش

187 ............................................................ حكم بودنيدائم احراز طرق. كي

190 ................. جهاد احكام يبرخ و استرقاق حكم دوام با مرتد قتل حكم دوام ةسيمقا. دو

192 .......................................... كنون تا نيد اءياول زمان از مرتد موضوع تبدل. هس

199 .................................................................. شهياند يآزاد و ارتداد. چهار

202 .......... قرآن حكماتم با يالنبساب و مرتد قتل حكم يناسازگار: دهم بخش

202 ......................... يالنبسب و ارتداد يويدن مجازات يقرآن مستند هرگونه فقدان. الف

204 ............................. است؟ قرآن موافق يالنبساب و مرتد قتل وجوب اتيروا ايآ. ب

205 ..................................................... اتيروا تيحج شرط قرآن با مخالفت عدم. كي

207 .......................ميكر قرآن محكم اتيآ با) ص(يالنبساب و مرتد قتل اتيروا يناسازگار. دو

207 ............... ميعظ خلق صاحب ذاءيا با مواجهه يقرآن ةويش با يالنبساب قتل اتيروا يناسازگار. الف

209 ...................................................................................... )ص(امبريپ ذاءيا اتيآ اول، ةدست

216 ............................................................................ ميعظ خلق صاحب امبريپ اتيآ: دوم ةدست

219 ..........................................................................................يالولساب عفو و) ع(يعل امام 221 ................................................................................ ارتداد و نيد يآزاد و قرآن. ب

225 .......................................................................... مانيا و نيد در اجبار و اكراه ينف: اول ةدست

228 .................................................................. ايدن در ضاللت و تيهدا ارياخت در يآزاد: دوم ةدست

231 ................................................................... حق بر اجبار نه حق ابالغ امبر،يپ ةفيوظ: سوم ةدست

234 ............................................................................... مرتد يويدن مجازات عدم: چهارم ةدست

245 ....................................................................................... يقرآن ةادل جينتا

247 .......................................................................................... خاتمه

249 .......................................................................................جهينت. ج

251 ......................................................................منابع فهرست

251 ............................................................................... يعرب منابع. الف

256 ......................................................................... يفارس يهاكتاب. ب

257 ............................................................................. يفارس مقاالت. ج

258 ........................................................................................ اسناد. د

258 ....................................................................... ينترنتيا يهاگاهيپا. هـ

259................................................................ يلنكران فاضل يبعد حاتيتوض

261 .................... قم دانشگاه ديجد يليتحص سال يةافتتاح مراسم در خطابه 1

265 ............................. ارتداد يفتوا درمورد يحقوق ييهاپرسش به پاسخ 2

270 ............................................ ارتداد حكم رامونيپ يسؤال به پاسخ 3

271.............................................. مدافعانش و خود زبان از يتقرافق: هاوستيپ

Page 380: مجازات ارتداد

379 فهرست تفصيلي

273 ................................................................يتق رافق ما و اروپا

277 .................................. يلنكران فاضل به يزيتبر يگونا ةسرگشاد ةنام

285 ...................... يلنكرانفاضل به يزيتبر يگونا دوم ةنام ارتداد بر ياهيرد

296 .......................................................... يتق رافق با مصاحبه سه

296 ........................................... »امنكرده ريتحق را محمد حضرت من«: يتق رافق

299 ................................................ يتق رافق با» اوغلو شانيعال تهران« ةمصاحب

304 ........................... كنديم خالص شدنرانيا از را جانيآذربا» ما و اروپا«: يتق رافق

305 .................................. زانفرت يگفتارها و انيب يآزاد: دوم بخش

307 .......................... زانفرت يگفتارها منع و انيب يآزاد رشيپذ نيب اسالم

307 .................................................. عتيشر در انيب يآزاد يهاتيمحدود. كي

307 .............................................................. اسالم در انيب يآزاد نيازمو. دو

308 ....................................................... زانفرت گفتار ةمنزلبه) سب( اهانت. سه

310 ................................................................................... جهينت. چهار

311 .......................................... ارتداد رياخ حكم انيمفت به يانتقاد ةنام

312 ..............................................................................يافراط انيجر دو

313 ................................................................................. يرحمان اسالم

314 ................................................................... اهانت و انتقاد نيب يمرزبند

319 .................................... اوهي و لغو با مواجهه در سنت و كتاب نيمواز به يااشاره

320 .................................................................... ترور حكم يمنف يامدهايپ

323 ................................ زيانگنفرت گفتار قيمصاد از) ص(امبريپ به اهانت

333 ....................................... »يمذهب خفقان« مدافع تيمرجع ضاحياست

333 .................................................... متفاوت ةمقال كي تحمل عدم. اول بخش

335 ........................ يمذهب متفاوت آراء اظهار ةدربار قم ديتقل مراجع مواضع. دوم بخش

338 ........................... انيب يآزاد ةدربار يرازيشمكارم اهللاتيآ يقبل ظراتن. سوم بخش

341 ............................ يمذهب متفاوت آراء انتشار تيمحدود يفقه يمبان. چهارم بخش

343 ..............................يشيدگراند يهاتيمحدود ةدربار يديجد يفتاوا. پنجم بخش

347 ................................... يفرهنگ قيمض يفتاو از يگريد يهانمونه. ششم بخش

349 ......................................... يعاد شهروندان با ديتقل مراجع تفاوت. هفتم بخش

352 ...................................................................................... يبندجمع

355 ............................................................................ :وستيپ

Page 381: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 380 356 ..................................... يروغ اصغر يدعليس ؟يمانيا يالگو اي ياسيس يشوايپ: امام

363....................................................................................... ريتصاو آلبوم

375.................................................................................. يليتفص فهرست

381........................................................................................ قلم نيهم به

384.................................................................................... يسيانگل ةمقدم

Page 382: مجازات ارتداد

381 به همين قلم

قلم همين به

1393تير

شده منتشر كاغذي تبك .1

كإلمي فلسفي آثار .الف

.صفحه 483 ،1387 دوم، چاپ ،1377 اطعات، انتشارات ،عقل دفتر -

،1378 اطعات، انتشارات ،يطهران مدرس يعل آقا مؤسس ميكح مصنفات موعهمج - :جلد سه . صفحه 782 سفار،األ قاتيتعل :اول جلد . صفحه 578 قات،يتعل و رسائل :دوم جلد 577 مناظرات، و راتيتقر ه،ينقل قاتيتعل قطعات، ظات،يتقر ،يفارس رسائل :سوم جلد

.صفحه

،1378 سم، انتشارات ،)وريدك محسن و سروش ميركعبدال( ينيد مسيپلورال ةمناظر - .صفحه 103

اطعـات، انتشـارات جلـد، 3 ،ينـور محمد ياركهم با ،يعقل علوم يشناس مأخذ - .صفحه 3418 ،1379

سياسي اجتماعي آثار .ب

:اسإلم در ياسيس ةشياند ةمجموع -

.صفحه 223 ،1387 هفتم، چاپ ،1376 ،ين نشر ،عهيش فقه در دولت يها هينظر .1 .صفحه 445 ،1378 ،پنجم چاپ دوم، ويرايش ،1377 ،ينشرن ،ييوإل ومتكح .2

Page 383: مجازات ارتداد

مجازات ارتداد و آزادي مذهب 382 زهرا وششك به ت،يروحان ژةيو دادگاه در وريدك محسن اتيدفاع ،يآزاد يبها -

ـ نشـر ،)وريدكـ ( يرود 248 ،1379 پـنجم، چـاپ دوم، ويـرايش ،1378 ،ين .صفحه

.صفحه 883 ،1379 دوم، چاپ ،1379 ،ين نشر ،ينيد ومتكح يها دغدغه -

:معاصر رانيا در ياسيس اسإلم شگامانيپ منابع ةمجموع -

يخراسـان اظمكممحمد آخوند آثار در ياسيس قطعات( يخراسان ةنام استيس .1 .صفحه 423 ،1387 :دوم چاپ ،1385 ر،يوك انتشارات ،)هيفاك صاحب

):1(مجموعة اسإلم و حقوق بشر -

پـنجم، چـاپ ر،يوكـ انتشارات ،1387 تهران، بشر؛ حقوق و اسم ،اسالن حق - .صفحه 439 ،1393

)1388القلم شدن از خرداد بعد از ممنوع( منتشرشده الكترونيكي كتب .2

.1388 صفحه، 457 عمومي، ةحوز در دين :سياست و شريعت - :اسإلم در ياسيس ةشياند ةمجموع -

.1393 ارديبهشت صفحه، 316 دوم، يرايشو سوم، تحرير ،انتصابي حكومت .3 :منتظري اهللا آيت استاد ةدربار ةمجموع -

.1392 بهمن صفحه، 382 ،آزاده فقيه محضر در .1 .1392 دي صفحه، 406 ،پاكباز فقيه سوگنامة .2 :منتقد علماي با اسإلمي جمهوري ةمواجه ةمجموع -

اهللا آيـت زندگي پاياني هاي الس به نگاهي :انقإلب ناموس شدن شكسته از اسنادي .1 .1392 دي صفحه، 427 شريعتمداري، سيدكاظم

Page 384: مجازات ارتداد

383 به همين قلم

قمـي، آذري احمد اهللا آيت فكري مباني تحول در سيري :قمي آذري فرود و فراز .2 .1392 بهمن صفحه، 486 مرجعيت، و مباهته روحاني، سيدمحمد اهللا آيت :اخإلقي نقد ةبوت در نظام و انقإلب .3 .1393 يبهشتارد صفحه، 225 : الجهاد افضل ةمجموع -

ايـران اسمي جمهوري رهبر ةسال ويك بيست ةكارنام ارزيابي :رهبري استيضاح .1 بـا همـراه رهبـري خبرگـان مجلـس رئـيس به 1389 تير 26 مورخ سرگشادة ةنام در

.1393 ارديبهشت صفحه،418 آن، هاي واكنش والمسلمين ا-سم حجت رهبري ممقا عيتجمر استيضاح :شيعه مرجعيت ابتذال .2

.1393 خرداد سوم، ويرايش صفحه، 444 اي، خامنه سيدعلي )2( بشر حقوق و اسإلم مجموعة -

فقـه مـوازين بـا النبـي سـب و ارتداد مجازات نقد :آزادي مذهب و ادرتدا مجازات .صفحه 406 ،1393 تير ،استد-لي

Page 385: مجازات ارتداد

ة انگليسيمقدم

Page 386: مجازات ارتداد

Apostasy, Blasphemy, & Religious Freedom in Islam 22

believers, then one should follow up on it by filing a complaint with the court. In any event, it is not possible to pass a judgment of capital punishment and lawfulness to shed the blood of the accused during his/her absence and without allowing him/her the right of self-defense.

The brutal killing of Ahmed Kasravi did not eradicate his thoughts. The legal ruling to kill Salman Rushdie became a means for him to gain global fame while Islam was portrayed as a violent religion that opposes religious freedom and possesses fanatical tendencies. The savage killing of Ahmed Kasravi and Rafiq Taqi, as well as the legal ruling to kill Salman Rushdie and Rafiq Taqi, must be openly condemned in order to prevent their recurrence, for these events produced nothing other than weakening and debilitating Islam. Issuing judgments and legal opinions is a sign of weakness and inability to provide a rebuttal. Condemning assassinations and legal rulings should never be construed a justification or defense of such people’s problematic books or articles. A corrupt and unwholesome idea should be addressed with a scholarly response.

I would like to state in advance that I will readily welcome all critiques on any aspect of this work. I invite those who are acquainted with jurisprudence and legal punishment to share with me their constructive suggestions and criticisms to help me make the necessary corrections and enhance the quality of this work.

Mohsen Kadivar Ramadan 1435/ July 2014

Page 387: مجازات ارتداد

21 Introduction freedom of propagation, to study, to publish, to hold announced worship services, to build places of worship, etc. from the point of view of different schools of thought (inclusive of the Sunni schools and other Shiʻi schools), other Abrahamic and non-Abrahamic religions, and more recent ones (like Baha’ism).

Although I have tried my utmost to engage in an in-depth and meticulous examination of the subject matter from the perspective of the Jaʻfari school of thought, along with an exhaustive analysis of the mainstream juridical opinions, I can make no such claim with regards to other Shiʻi (e.g., the Zaydis) and Sunni schools of thought. I have not incorporated the views of reformist scholars, whether Sunni or Shiʻi who have obtained seminary training or not, because their views are not given any weight in Sunni and Shiʻi seminarian circles. I hope that in the future I will be able to compile a list of reformist scholars’ views on the issue of religious freedom and punishment for apostasy spanning a period of two centuries.

The book’s relevance is not confined to the discussion on Ayatollah Lankarani’s fatwa to assassinate Rafiq Taqi; rather, there is a resemblance to other edicts, such as the one that Ayatollah Khomeini issued against Salman Rushdie in February 1989, which made it lawful to shed his blood, and the atrocious and savage killing of Ahmed Kasravi at the hands of Fedaeyan-e Islam on March 11, 1946, in the court during his trial. It is more constructive to raise the public’s cultural and religious literacy level along with scholarly and well-researched responses to a defamatory book, article, film, cartoon, and song. If a case truly is defamatory and an insult to the beliefs held by

Page 388: مجازات ارتداد

Apostasy, Blasphemy, & Religious Freedom in Islam 20

to scrutiny for its defense of inquisition, as expressed in the views and unprecedented legal ruling in Shiʻism of Ayatollah Makarim Shirazi against the writer of the article “Imam: Political Leader or Exemplary Role Model.”

V. The Book’s Limitations and Future Areas of Research

This book comprises a collection of six pieces of different lengths from November 2011 to December 2013. Most of the writings are responses that I felt obliged to make in the face of legal rulings and judgments, as well as other acts, that were being foisted in the name of Shiʻi Islam as regards religious freedom. In other words, various parts of the book were composed as objective and scholarly responses to bigoted and prejudiced views being circulated in the name of religion. Thus, the book did not come to fruition as a result of my arrangement of the subject matter.

The intended readers are those jurists, marajiʻ, senior scholars and students of the seminaries, professors, university students specializing in legal punishment, and, in general, anyone who is interested in jurisprudential and legal discourses. The language is technical and coupled with widely used juridical vocabulary and, as such, an ordinary reader may find it somewhat laborious. Even then, he/she will not return empty-handed after studying it.

No discourse on religious freedom can be limited to the two vantage points that are the focus of the book (i.e., freedom to turn away from religion and freedom to reject the doctrine and not abide by some of its fundamentals and practices). Other areas not covered in the book could include the freedom to proclaim one’s identity and the

Page 389: مجازات ارتداد

19 Introduction matters. One is the full translation of Rafiq Taqi’s October 2006 article, “Europe and Us” from the Sanʻat newspaper. This was the article that prompted a fatwa of apostasy and, ultimately, his assassination. The second consists of two open letters written by Ghoona-ye Tabrizi (a fictitious name of one of Rafiq Taqi’s defenders, who shared the same language) that raise objections and are critical of the two pronouncements of Muhammd JawadLankarani. The latter makes reference to the letters in his second pronouncement, but without mentioning any name. The last subject is translation of three interviews of Rafiq Taqi conducted by his supporters prior to his assassination. They provide a useful glimpse into the thoughts that led to his killing.

The second part pertains to religion and freedom of expression and was composed in serial form from December 2011 to December 2013. The first in the series comprises the notes on freedom and “hate speech” that I had prepared to deliver by invitation of St. Antony’s College, Oxford University. The second is an open letter entitled “Respected Jurists Instead of Addressing the Effect, Ought to Address the Cause,” which was collectively written (Abdolali Bazargan, Siddiqi-ye Wasmaqi, Hasan Yousef Eshkavari, and myself) in May 2012 and addressed to the jurists who had issued a doubtful ruling on the lawfulness of shedding the blood of a singer who had generated public outcry. The third is an interview that took place in September 2012 after the film “The Innocence of Muslims” (with Arabic subtitles) was released on the Internet and the attendant bloodletting under the title “Insulting the Prophet as a instance of ‘hate speech.’” The fourth subjects the institution of marjaʻiyyat

Page 390: مجازات ارتداد

Apostasy, Blasphemy, & Religious Freedom in Islam 18

and subjecting them to capital punishment, to be correct. The fourth section, the most detailed part, consists of

my second open communication to Muhammad Jawad Lankarani in January 2012, under the title “Treatise on the Negation of Punishment for Apostasy and Defaming the Prophet.” It is an elaborate treatment of the subject matter under the rubric of demonstrative jurisprudence. It comprises an introduction, ten sections, and a conclusion. The proofs dealing with the lawfulness of shedding the blood of an apostate and executing a defamer of the Prophet on the basis of the Qur’an, Sunnah, consensus, and reason are diligently and minutely examined. The final outcome is that there is no temporal punishment for an apostate, that shedding the blood of an apostate or defamer of the Prophet lacks any reliable evidence, and that capital punishment for the defamer of the Prophet has no basis at all. Seven proofs, some of which are original, are cited on the baselessness of the juridical rulings on killing an apostate and a defamer of the Prophet.

Muhammad Jawad Lankarani, did not provide a response to this second open communication and, in actuality, did not have one that could provide a rebuttal. His explanations are reproduced in exactly the same form in three parts as an integral part of the fifth section. This dialogue and debate clearly presents the two different methods of research in dealing with contemporary jurisprudence: traditional ijtihad in the derivatives of law, and ijtihad in the fundamentals and principles. This debate under the rubric of applied jurisprudence and sources of Islamic Law on punishment has produced some original points and perspectives.

The Addendum to the first part contains three subject

Page 391: مجازات ارتداد

17 Introduction

The book has two parts: The first part deals with apostasy and defaming the Prophet, and the second part with freedom of expression and “hate speech.” The former contains five sections with certain sections exclusively devoted to the killing of Rafiq Taqi, a journalist residing in Baku, Azerbaijan. On the basis of his articles, some of the jurists in Qum, such as Ayatollah Muhammad Fazel Lankarani (d. 2007), issued a fatwa during the spring of 2006 that he was guilty of apostasy and defaming the Prophet and, as a result, sentenced to death. On November 23, 2011, he was fatally stabbed in Baku. Four days later Muhammad Jawad Fazel Lankarani, the late ayatollah’s son, conveyed his joy and delight that his father’s fatwa on apostasy had been carried out. The ruling to kill and related documents, as well as the pronouncement of delight, is dealt with in the first section of the book.

In an open letter on November 28, 2011, to Muhammad Jawad Lankarani, my former classmate, I denounced the ruling of execution and his joy and delight at its implementation and, in general, critiqued the legal judgment of execution and shedding the blood of one who is an apostate and a defamer of the Prophet. The text of this open letter constitutes the second section of this work.

On December 13, 2011, Muhammad Jawad Lankarani responded under the title “Response to Doubts Surrounding Apostasy.” It contained an introduction, six aspects, and a few reprimands and defense in response to the objections leveled against his father’s religious judgment and ruling. The text of his entire response constitutes the third section of the book. He defended and considered the popular juridical opinion on the lawfulness to shed blood of an apostate and defamer of the Prophet,

Page 392: مجازات ارتداد

Apostasy, Blasphemy, & Religious Freedom in Islam 16

boundary requires serious research and investigation. In any event, only coupling respect for religious beliefs with freedom can bring about a peaceful and esteemed world.

If religious people do not have the right to disseminate their religious beliefs to others, then likewise an atheist should not have the right to propagate his/her unique beliefs under the guise of universal conventions and customs. Alongside the declaration of human rights, there is a need for a pronouncement on universal obligations and human responsibilities for those who subscribe to a religious or an atheistic worldview under the category of “covenant to obliterate all forms of violence, insults, and hate speech.”

Just as believers must announce the nullification of any form of punishment for an apostate, atheists should proclaim and officially register that insults and mockery against religious beliefs constitute both a crime and an unworthy act. Both groups need to officially embrace the freedom to critique, as it is mutually beneficial. A healthy competition is attainable through mutual respect and is the only pragmatic method to defend Muslims along with the followers of other religions and ideas.

IV. A Quick Glance at the Book The book demonstrates an absolute negation of

punishment for apostasy, lawfulness to shed the blood of an apostate, and administering capital punishment to one who is found guilty of defaming the Prophet. Alongside defending the right to freely critique religions, insulting the Prophet or the sacred scriptures is advanced as criteria of “hate speech” that would be deserving of punishment as determined by the judicial system.

Page 393: مجازات ارتداد

15 Introduction belittling religious beliefs are unworthy acts and violate the honor of those people who subscribe to that religion. In addition, insulting atheistic beliefs is explicitly prohibited in the Qur’an. Thirdly, in accordance with Article 20 of International Covenant on Civil and Political Rights, “Any advocacy of national, racial or religious hatred that constitutes incitement to discrimination, hostility or violence shall be prohibited by law.” Insulting and belittling religious beliefs is an instance of producing “hate speech,” which is considered a crime. One who is accused of such a violation is to be summoned to a civil court in front of an impartial committee (a random selection from the pool of citizens) for adjudication. Undoubtedly, the punishment meted out for such a crime would not be capital punishment.

Failing to demarcate a boundary between critique and insult, as well as belittling and mocking religious beliefs, generates a conflict and propels the traditionalist believers to commit acts of cruelty, such as in Islam. An essential condition for a peaceful world is mutual respect. It is not possible to insult and mock the religious beliefs, the Scripture, and the Prophet of one-fourth of the global population without anticipating a harsh and extreme reaction from the traditionalists. On the other hand, it is possible to create a culture in which peaceful rivalry between religion and atheism can take place, provided that a clear boundary separates critical analysis from insult. This boundary will be subject to time and place, along with the level of cultural maturity. In relatively closed societies many of the critiques could be construed as insults, and in very open societies it is possible that many of the insults could be categorized as critiques. Setting the

Page 394: مجازات ارتداد

Apostasy, Blasphemy, & Religious Freedom in Islam 14

one’s faith will only appear in the afterlife. The punishments prescribed to be carried out in this world have to do with the commission of crimes. As no worldly punishment has been assigned for committing sins, apostasy, in the sense of abandoning Islam for whatever motive, warrants no punishment, let alone capital punishment. Likewise, there is no worldly punishment for remaining an unbeliever and refusing to embrace Islam. It is not in the realm of possibility for a sound judicial system to convict a person and enter a judgment against that person with a punishment for not becoming a Muslim or exiting from Islam. In addition, the Lawmaker did not approve any punishment in this world and hereafter for erring in scholarly research and study. Of course, there will be a severe retribution for rebellion and exhibiting hostility and enmity toward Islam in the afterlife.

III. Freedom to Critique Religious Beliefs Co-joined with the Prohibition of Engaging in“Hate Speech”

There are three essential conditions for “respect to be accorded to the believers and not the beliefs” on the one hand and freedom of expression on the other:

1. Freedom to critique religious beliefs. 2. The prohibition of insulting religious beliefs and

atheism (“hate speech”). 3. General nullification of punishments for apostasy,

especially capital punishment. From the point of view of Islam, there is no punishment

whatsoever in this life or the afterlife for one who raises objections and is critical of religious beliefs, for one is free to do so. Secondly, insulting, ridiculing, and

Page 395: مجازات ارتداد

13 Introduction Prophet is incorrect and not possible to implement on account of the following seven proofs:

(a) The necessity of stopping the implementation of the rule of execution of an apostate or a blasphemer as a secondary injunction, “debilitating Islam” (avoiding the harm or seeking public welfare or governmental injunction).

(b) The necessity of suspending or stopping the implemention of a punishment for hudud that would lead to killing of a person during the Occultation of the Twelfth Imam.

(c) Since the judgment on killing is based on solitary reports (al-akhbar al-ahad), it is mandatory to exercise caution by negation of rule of shedding someone’s blood.

(d) Any judgment of killing based on solitary reports is not a valid basis for dealing with vital and critical issues.

(e) Alteration of the subject matter or situational context (mawduʻ) of apostasy.

(f) The hadiths mandating execution of apostate and defamer of the Prophet are contrary to Qur’anic dictates.

(g) The rational proof is too weak to establish the execution of one who abandons religion or insults the holy personages.

In conclusion, exiting from religion (i.e., apostasy) has no temporal punishment. Executing anyone on the basis of insulting the Prophet or the Qur’an or other sacred objects in Islam is therefore indefensible.

5. Freedom to life has no relationship to one’s beliefs and convictions. The temporal world is not the place to assign reward or punishment, irrespective of one’s faith being true or false, for the results and consequences of

Page 396: مجازات ارتداد

Apostasy, Blasphemy, & Religious Freedom in Islam 12

Prophet is unique to Shiʻis. In actuality, from the fourth century AH amidst the Shiʻis, a form of exaggerating the attributes of the Imam, but not in the extreme, had progressed to such an extent that capital punishment for one who defames the Imams had to be anticipated. Moreover, traditions were fabricated for that purpose. Since the killing of anyone who defames the Imams could not be justified without the same ruling for the Prophet, Shiʻi jurists were firmer and more united than Sunni jurists on the judgment of killing one who is guilty of defaming the Prophet.

4. The outcome of interrogating the issue of apostasy and blasphemy is:

There is no reliable proof from the Qur’an, Sunnah, consensus (ijmaʻ), or reason that can establish the validity of shedding the blood of anyone who has been accused of apostasy or defaming the Prophet. On the contrary, this goes against the Qur’an and reason. Moreover, the negative effects that would ensue from making licit the shedding of someone’s blood would be plenty and, as such, would certainly weaken Islam.

Only a sound judicial system can issue a judgment and supervise its implementation. The issuance of a judgment by a jurist who is qualified to issue a legal opinion (fatwa), out of judicial system, does not suffice.

A judgment on the apostate and defamer of the Prophet is absolutely lacking in evidence from the Qur’an. Traditional jurists, by employing ijtihad, have arrived at this judgment and have claimed consensus by relying on solitary (akhbar wahid) or dependable (muwatthaqah) hadiths.

The ruling on killing the apostate and defamer of the

Page 397: مجازات ارتداد

11 Introduction was not confined to exiting from religion and was undoubtedly coupled with carrying out acts of opposing and confronting the government.

The ruling of killing the apostate entered into the works of Shiʻi jurisprudence from the Sunni schools of thought. The prophetic tradition “whosoever changes his religion, kill him,” is related by the Companions; however, no such tradition originating from the Prophet has been narrated by any of the Imams.

Gradually, the judgment on killing the apostate, which was linked with political rebellion and partnering with the Muslims’ enemies, was transformed to solely changing one’s religion. From the fourth century AH onward, narrations on this subject matter, in the restrictive sense of changing religion, have been attributed to the Imams, although most of them have no chain of transmitters, contain unknown individuals in the chain, or are weak.

If the explanation above fails to establish that the subject matter of “apostate” has undergone any alteration or change – although in my estimation this has been well established – at a minimum it generates ambiguity in sustaining the situational context as understood today in its restricted sense. The legal maxim of aversion (the lapse of punishments that have been prescribed in the Qur’an [hadd] in the presence of any doubt or ambiguity) would bar a presumption of continuity (istishab) on sustaining the subject matter and, as a consequence, in sustaining the ruling. In accordance with the command of the Prophet, the penalties of hudud are suspended in the case of doubt, and which doubt can be stronger than that of an altered subject matter?

The punishment of death for one guilty of defaming the

Page 398: مجازات ارتداد

Apostasy, Blasphemy, & Religious Freedom in Islam 10

that the Imams endorsed this act. In conclusion, there is no cogent evidence in the Shiʻi corpus to establish that anyone was killed for apostasy due to a judgment rendered by the Imams or with their endorsement and satisfaction.

3. The situational context of apostasy found in the traditions or juridical works is wider in scope than just changing religion or exiting from Islam, because it was closely linked with joining hands with the opponents of Islam (i.e., the polytheists and unbelievers). The “apostates” of that period, in addition to exiting from Islam, engaged in a propaganda campaign against Islam and united with the enemy’s army. This constituted a form of political, cultural, and military war against the Muslims. However, the present-day usage of “apostate” is restricted to exiting from the religion of Islam without taking into account any other conditions and motives. In other words, the subject of “apostasy” is associated with religious and cultural freedom by contemporary people, whereas the same term in the religious judgments of Islam is linked to political crimes that are akin to a belligerent (muharib). Undoubtedly, these two are different and distinct from each other.

In the Qur’an, “apostasy” is explicated as hostile unbelievers whose motive was to encourage Muslims to turn away from their religion by way of concocting propaganda and, as a result, deal a blow to the prestige and image of Islam.

The first instance in Islamic history where “apostasy” was invoked to kill someone was during the time of the first caliph: Some Muslims refused to remit their zakat to him. The same practice continued during the era of the two caliphs that succeeded him. In that period, “apostasy”

Page 399: مجازات ارتداد

9 Introduction Islam gave the rank of official status to many religions and sects in the sense that their adherents had adamantly persisted in following the wrong path in spite of the invitations extended to them to embrace Islam.

Those who knowingly elect not to respond to this invitation due to stubbornness and obstinacy will be punished in the afterlife, for Islam has not anticipated any temporal punishment for such a situation. The logic of Islam, when inviting others to it, is based on reason, peace, and compassion and distant from violence and despotism. It is not possible to bring back by force any person who has altered one’s religion. Even though there is no temporal punishment for an apostate, such a person will face a severe retribution in the afterlife if his/her denial was due to spite and hostility. Freedom of religion and faith have been inscribed in Islam and, as such, any traditions that sanction killing or shedding the blood of an apostate are incompatible with the noble Qur’an.

2. During the Prophet’s time, no one was executed on account of apostasy. Those who were sentenced to capital punishment were guilty of crimes other than apostasy. The killing of some people during the time of the first three caliphs in the wars of riddah (apostasy) was not endorsed by members of the Prophet’s family (ahl al-bayt). The claim that Imam ‘Ali, during his caliphate, administered capital punishment on one who had abandoned Islam or engaged in apostasy lacks any credible evidence. Likewise, no Imam ordered a person to be executed for changing religion or exiting from Islam. There is no denying that some believers were killed on the charge of apostasy under the Umayyad and Abbasid dynasties; however, there is no reliable evidence to support the claim

Page 400: مجازات ارتداد

Apostasy, Blasphemy, & Religious Freedom in Islam 8

monotheism. The public is free to ask questions and research on any aspect of the belief system.

9. With regards to implementing the punishment for certain offences mentioned in the Qur’an (hudud) and others (taʻzir – discretionary punishment to chastise and deter), the slightest amount of weakness in establishing these offences renders them void.

Ayatollah Montazeri, by narrowing the situational context of the ruling on apostasy and defaming of the Prophet, has rendered the implementation of religiously sanctioned punishments extremely difficult and rare. Moreover, the judge has the discretion to forgive any person found guilty of defaming the Prophet. The harsh punishment for apostasy has to be administered via the judicial system after it has established that the accused intended to make a mockery of religion and incite a rebellion.

II. Negation of Punishment for Apostasy and Defamation of the Prophet

The gist of my argument can be encapsulated as follows:

1. Islam has presented itself to the people, by the use of clear-cut standards, as the true religion and possessor of sound beliefs, and has contrasted itself to the corrupt and harmful tendencies of falsehood. Islam envisions true prosperity for humanity to be situated in following the true religion and its sound beliefs. Any digression from this path is considered highly blameworthy. From the perspective of Islam, people have the freedom to adopt a religion and a belief system of their choice, and no one is capable of making one accept Islam by force and coercion.

Page 401: مجازات ارتداد

7 Introduction central government and thus was not confined to a change in religious belief. Judgments on apostates and those who exhibit zealous hatred (nasibi) toward the family of the Prophet are considered to be part and parcel of the political and administrative spheres bound by their own particular time and place.

4. It is not obligatory for an apostate to convey his convictions to anyone. Moreover, such a person has an opportunity to seek repentance from God, which would revoke the implementation of the three possible forms of punishment.

5. It is the mandate of a proper judicial system to adjudicate on an alleged case of apostasy or blasphemy. If the person is found guilty, then it is for the court to implement the punishment, provided that negative consequences would not ensue from it.

6. The judge has to reach a conclusion that the person in question intended to denigrate and defame the Prophet. The only possible way to attain this is for the accused to voluntarily confess to the validity of the charge laid against him/her. The judge is required to take into account the sect (madhhab), culture, and social conventions of the region when determining the criterion of insult or offense.

7. Even if blasphemy is established by way of personal confession in the court, the judge has the discretion to forgive the accused. All punishments for defamation and slander are to be carried out under the supervision of the judge. Under certain circumstances, the judge can rescind the punishment and forgive the accused.

8. Scholarly objections and criticisms in an Islamic society should not be construed as defamatory, for it is permissible to do so on any subject matter – even on

Page 402: مجازات ارتداد

Apostasy, Blasphemy, & Religious Freedom in Islam 6

2009) recent opinion on apostasy; the legal opinion that negates any scope for penal provision on the matter of apostasy and blasphemy; the freedom to interrogate and be critical of religious convictions but without engaging in a hate speech; a bird’s eye view of this book; and limitations of this work with a view to charting out future areas of research on the subject matter.

I. Recent Opinions of Ayatollah Montazeri on Apostasy and Blasphemy

In 2005, for the first time, the eminent Ayatollah Montazeri issued a legal ruling in which he clearly demarcates a separation between changing of religion and apostasy. He regards the freedom to change one’s religion as one of a human being’s inherent rights. His recent position on apostasy and defaming the Prophet can be summarized in the following points:

1. Changing religion as a result of intellectual endeavor and without any hostility or enmity toward the Truth (which activates penal provision) would not trigger any temporal punishment and, as such, bears no resemblance to the punishment for apostasy.

2. One cannot regard as an apostate any person who rejects the essentials of religion (daruriyyat), so long as it does not lead to the negation of prophethood.

3. The rejection of Islam (i.e., apostasy) is dependent upon enmity and hostility as constituent components of the situational context (mawduʻ). Changing one’s religion on account of research and rational proofs overrides any possible linkages to the situational context of apostasy. The phenomenon of apostasy invoked at the dawn of Islam was associated with a political rebellion against the

Page 403: مجازات ارتداد

Introduction

This book, as the second volume of “Islam and Human Rights Series,”1 undertakes to affirm certain positions and to negate others under the rubric of its major themes: apostasy, blasphemy, and religious freedom. As for the former, it attempts to establish that freedom of religion, in particular the freedom to turn away from a religion (abandoning Islam, choosing another religion, or becoming non-religious), is akin to the freedom of choice to accept or reject the fundamental principles of religion. Secondly, no temporal punishment is prescribed for one who rejects the religious doctrines of Islam and fails to conduct oneself in accordance with the religious dictates.

As for the latter, this negation applies to the lawfulness of shedding the blood of an apostate or one who insults and defames the Prophet, administering any form of worldly punishment on the one found guilty of apostasy, and carrying out capital punishment and other grave forms of punishment on the one who defames the Prophet. As for the one who is found guilty of defaming the Prophet and denigrating religious convictions, that person could be sentenced by a fair judicial system under “hate speech.”

This introduction will attempt to do the following: provide the salient points that are covered in much greater detail in the book: Ayatollah HoseinAli Montazeri’s (d. 1. The first volume of this series was Haqq al-Nass (The Right of People), Tehran: Kavir, 2008.

Page 404: مجازات ارتداد
Page 405: مجازات ارتداد

Table of Contents

Introduction…………………………………………...5 Part I: Apostasy and Defaming the Prophet……...39

- Religious Ruling on Killing and Joyful Pronouncement on Its Implementation……………………………....41

- Objections to Religious Rulings on Assassination…..49 - Response of Muhammad Jawad Fazel Lankarani (son of

Ayatollah Lankarani)………….................................57 - Critical Treatise on Punishments for the Apostate and

Defamer of the Prophet……………………...……..95 - Follow-up Explanation from M. J. Fazel Lankarani...259 - Addendum………………………………...………...271

Part II: Freedom of Expression and Hate Speeches305 - Islam Between Accepting Freedom of Expression and

Prohibiting Hate Speech…………………………..307 - Jurists Instead of Focusing on the Effect, Ought to

Focus on the Cause……………………………......311 - Insulting the Prophet as an Instance of “Hate Speech”323 - Impeaching the Religious Authority for its Defense of

Inquisition …………………………………..……333 -Addendum…………………...………………………355

Photo Album……………………………..……........363 Detailed Table of Contents…………………........…375 From the Author …………………………....……..381 English Introduction………………...…….………..384

Page 406: مجازات ارتداد

Islam and Human Rights Series (No. 2) (Eslam wa Hoqouq-e Bashar -2)

Apostasy, Blasphemy, & Religious Freedom in Islam A Critique Based on Demonstrative Jurisprudence

Mujazat-e Ertedad wa Azadi-ye Mazhab Naqd-e Mujazat-e Ertedad wa Sabb al-Nabi ba Mawazin-e

Feqh-e Estedlali

Mohsen Kadivar (1959- ) E-Book: July 2014

406 Pages

Publisher: Official Website of Mohsen Kadivar

[email protected]

http://kadivar.com

Page 407: مجازات ارتداد

Islam and Human Rights Series (No. 2)

Apostasy, Blasphemy, & Religious Freedom in Islam

A Critique Based on Demonstrative Jurisprudence

Mohsen Kadivar

2014

Page 408: مجازات ارتداد