شاپورترجمه اشعار لی پو

215
ﺑﺎده ﭘﻴﻤﺎﻳﻲ اژدﻫﺎ ﺑﺎ ﺗﻤﻮز در ﺗﺎزه وﻳﺮاﻳﺶ ﺷﺎﭘﻮر اﺣﻤﺪي李白 Li Bai

Upload: mariadaro

Post on 12-Aug-2015

549 views

Category:

Documents


42 download

DESCRIPTION

جناب شاپور احمدی در باره اشعار لی پو

TRANSCRIPT

Page 1: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي باده با اژدها در تموز

ويرايش تازه احمدي شاپور

李白 Li Bai

Page 2: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

1/پيمايي با اژدها در تموز باده

پيمايي با اژدها در تموز باده شعرها و آشنايي

http://www.poemhunter.com/li-po/

برخي تصويرهاhttp://www.larsonweb.com/Poetry/LiPo/Introduction.htm http://www.blog.zol.com.cn/1017/article_1016140.html

Page 3: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

3/پيمايي با اژدها در تموز باده

لي بو

پيمايي با اژدها در تموز باده

برگردان

شاپور احمدي

Page 4: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

5/پيمايي با اژدها در تموز باده

نما

شماره-نام

10/آشنايي - 15/شاپور احمدي . پيمايي با لي بو در تموز باده -

A Mountain Reverlrey 18/عيش كوهستاني . 1 A Vindication 20/ي حيثيت اعاده. 2 About Tu Fu 24/ ي دو فو درباره. 3

Alon And Drinking Under The Moon 26/پيمايي در زير ماه باده تنها و. 4

Alone Looking at the Mountain 30/تنها نگريستن به كوه . 5 Amidst the Flowers a Jug of Wine 32/جامي شراب در ميان گلها . 6

Autumn River Song 36/ي پاييزي ي رودخانه ترانه. 7 Bathed and Washed 38/تني و شستشو آب. 8

Befor The Cask of Wine 42/ي باده مقابل خمره. 9

Bringing in Wine 46 /پيشكشي باده . 10 Ching Chin Chiu 50/جيانگ جين جيو . 11

Ch'ing P'ing Tiao 54/چيانگ پيانگ ديائو . 12

Chuang Tzu And Butterfly 56/جوانگ دزو و پروانه . 13 Clearing at Dawn 58/ي بامداد روشناي. 14

Page 5: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/6

Climbing West of Lotus Flower Peak 60/ي گل لتوس صعود از غرب قله. 15

Onfessional 64/اعتراف . 16 Down from the Mountain 68/كوهستان در پاي. 17

Drinking Alon 72/سرمستي به تنهايي . 18 Drinking With Someone In The Mountains 76/سرمستي با كسي در ميان كوهستان . 19

Farewell to Meng Hao-jan 78/ران - وداع با منگ هائو. 20 80/جو - يون در ويالي شيه ديائو در شوآن-وداع شو. 21

Farewell to Sacretary Shu-yun at the Hsieh Tiao Villa in Hsuan-chou For Meng Hao-Jan 82/ران-براي منگ هائو. 22

Gazing at the Cascade on Lu Mountain 86/خيره شدن به آبشاري بر كوه لو . 23

Going up Yoyang Tower 88/باال رفتن از برج يويانگ . 24 Good Old Moon 92/ماه باستاني نيك . 25

Green Mountain 96/كوه سرسبز . 26 Hard is the Journery 98/دشواري سفر . 27

His Dream Of The Skayland 102/اش رؤياي سرزمين آسماني. 28

Leaving White King City 110/پايتخت سفيد وداع با. 29 Listening to Flute Yellow Crane Pavllion 112/لبكي در دژ ماهيخوار زرد گوش سپردن به ني. 30

Looking For A Monk And Not Finding Him 114/جستجوي راهب و نيافتن او .31 Marbele Stairs Grievance 118/گاليه بر پلكان مرمرين . 32

Page 6: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

7/پيمايي با اژدها در تموز باده

Moon over Mountain Pass 120/ماه بر گذرگاه كوهستاني . 33

Mountain Drinking Song 122/يي در كوهستان پيما ي باده ترانه. 34

Nefarious War 124/جنگ شريرانه . 35 On A Picture Screen 128/بر پرده . 36

134/ي ققنوسها گينگ به سوي قلعه-صعود از نان. 37On Climbing in Nan-King to the Terrace of Phoenixes

On Dragon Hill 136/ي اژدها بر تپه. 38 On Kusu Terrace 138/بر بهارخواب گوسو . 39

Parting at a Wine-shop in Nan-King 140/گينگ -اي در نان بزمي در ميخانه. 40

Quiet Night Thoughts 142/خياالت شب آرام . 41 Resentment Near the Jade Stairs 144/خياالت شب آرام . كنار پلكان يشمين رنجور. 42

Self-Abandonment 146/رگسيختگي افسا. 43 She Spins Silk 148/ريسد او ابريشم مي. 44

Song of the Forge 150/ي آهنگري آواز كوره. 45 Song Of The Jade Cup 152/ي يشمين آواز پياله. 46

Spring Night in Lo-yang Hearing a Flute 156/يانگ -لبكي در شب بهاري لو نواي ني. 47 Summer in the Mountains 158/تابستان در كوهستان . 48

Taking Leave of Friend 160/تابستان در كوهستان . 49 The Cold Clear Spring At Nanyang 162/يانگ بهار درخشان ابري در نان. 50

The Old Dust 164/غبار كهن . 51 Thoughts in a Tranquil Night 166/خيالپردازي در شبي آسوده . 52

Page 7: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/8

Three-With the Moon and His Shadow 168/اش با ماه و سايه -سه تن. 53 Through the YangZi Gorges 172/زي ي يانگ سراسر تنگه. 54

To His Two Children 174/براي دو فرزندش . 55 To Tan-Ch'iu 178/چيان -براي دان. 56

To Tu Fu from Shanutung 180/دونگ براي دو فو از شان. 57 To Wang Lun 182/براي ونگ لون . 58

Under the Moon 184/زير ماه . 59 Visiting A Taoist On Tiatien Mountain 186/ ديدار تاويي در كوهستان دياديان. 60

Waterfall at lu-shan 190/شان - آبشاري در لو. 61 Ziyi Song 192/يي ي زي ترانه. 62

195/شاپور احمدي . يك. اي تاريك هاي آينه شكار شاهباز سفيد در قلعه - 198/شاپور احمدي . دو. اي تاريك هاي آينه شكار شاهباز سفيد در قلعه -

201/نگارواجستان -

Fitzgerald:

That ev'n my buried Ashes such a Snare Of Perfume shall fling up into the Air, As not a True Believer passing by But shall be overtaken unaware.

Page 8: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

9/پيمايي با اژدها در تموز باده شود، اي مي جوانگ دزو در رؤيا پروانه

.و پروانه در بيداري جوانگ دزو پروانه يا مرد؟ -كدام واقعي است

انجام چيزها را؟ تواند بيان كند پايان دگرديسهاي بي چه كسي مي ريزد آب كه درون ژرفاي دريايي در دوردستها مي5

.گردد به سوي پايابهاي رود شفاف باز مي پرورد، ي سبز شهر مي ها را در بيرون دروازه آن مرد، كه خربزه

.بود East Hillي شرقي ي تپه زماني شاهزاده .م و توانگريها ناديده گرفته شوندپس بايد مقا

از چه رو؟ -بري و رنج مي بري، داني اين را، و هنوز رنج مي مي10

آشنايي

Page 9: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/10

آشنايي

Li Bai 李白

چشم به 701ي قزاقستان، سال Chueدر جوئه Li po لي بواست Suiye يه ديگر اما زادگاهش سوايبه گماني . ودجهان گش

در )امروزي Tokmokدگمگ نزديكي(در آسياي مركزي ي Gansuپيشترها در گانسو به هر حال خاندان وي. قرقيزستان

Jiangyouيو و پس از آن هنگامي كه او پنج سال داشت، به سوي ريانگ زيستند، جنوب شرقي كنوني مي

در ده . روانه شدند Sichuan) سزجوان(ر استان سيجوان جديد د ي Chengduدو ، نزديك جنگهاي چين باستان، تائوگرايي در ميان مدارس گوناگون فلسفه. اش را آغاز كرد سالگي، آموزش رسمي

Su، فرمانروا سو دينگ 720در . دهند هايش نشان مي ژرفترين نفوذ را داشت، همچنان كه سروده

Ting خواهد منصبي داشته گرچه لي بو اظهار داشته بود كه مي. دريافتاو را فرا خواند، و نبوغش را. دانست شايد آن آزمون را دون شأن خود مي. رغبتي در آزمون خدمات كشوري شركت كرد باشد، با بي

بندوبار شد و بي وپنج سالگي، سراسر چين را درنورديد، سرخوش از شراب مي در عوض، در آغاز بيست

Page 10: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

11/ايي با اژدها در تموزپيم باده

شخصيتش .اي پيرو راستين كنفسيوس نجيبزاده بسي دور از آرمانهاي رايج :گذراند مي زندگاني، Xuanzongزنگ ي خود كرده بود، و به تبع به نزد امپراطور خوآن را يكسان شيفتهاشراف و مردم .معرفي شد 742كمابيش به سال

را به Yangtzeدزه ي يانگ ال داشت، لي بو سراسر مسير رودخانهوپنج س ، هنگامي كه بيست725سال

. با كشتي پيمود) Nanjing رينگ نان( Jinling لينگ و رين) Yangzhouژو يانگ( Weiyang يانگ سوي وياش را به دوستان نيازمند شد و بسياري از دارايي در همان نخستين سال سفرش، در جشنها حاضر مي

ي وزير برجسته ، نخستXu Yushiاه به مركز چين جنوبي بازگشت، و با خو يوشي پس آن گ. بخشيد مي .ساكن شد Hubei، هوبي Anluبازنشسته ديدار كرد، و در آنلو

آن جانگ پايتخت نزديك Zhongnanنان ، لي بو در كوهستان ژنگ730در

Chang'an)آن خيXi'an (دي زرد را پارو انهرودخ. ماند، اما نتوانست مقامي به دست آورتوقف كرد، و پيش از بازگشت به ميهن از تايوان ديدار Luoyangكشيد، كنار لويانگ

.كرد

سفر كرد و Zhejiang ، به ژريانگ742در . شد Shangdong دنگ ي شانگ ، روانه740در شاعر . به پايتخت سفر كرد همين دوستهمان سال، با . با كاهني تائويي همدم شد

خواند، » ايزد رانده شده از سپهر«لي بو را پس از نخستين ديدارشان Zhizhangگ ژيژان همگان اما نزد ،Li Longjiري لي لنگ(شد همواره، با امپراتور وارد گفتگو مي. »شاعر-ايزد« پس از آنو

Page 11: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/12

كرد، و ، كه به دست خود آش را براي او آماده مي)Xuanzong زنگ نام پس از مرگش خوآنمشهور با به او مقامي داد، كه مهارتهاي عالمانه و شاعري را براي امپراتور فراهم ،Hanlinدر فرهنگستان هانلين

روزي كه لي بو مست بود، امپراتور وي را به كاخ فرا خواند .ساخت مي انهالبداهه به سرودن شعرهاي عاشق اما او درجا في اي پرداخت در اشاره به داستان دلدادگي و افسون كننده زماني ديگر،. ، دلبندشYang Guifei في امپراتور و يانگ گويي ، بانفوذترين Gao Lishiشي لي بو مست بود و از گائو لي هاي خود را در مقابل امپراتور ي كاخ، خواست تا چكمه خواجه في را كوشيد تا يانگ گوييگائو خودداري كرد و . در آورد ترغيب كند تا امپراتور را از دادن عنواني به لي بو در لي بو از آن پس اميد از دست داد. منصبي ممتاز باز دارد .و از فرهنگستان كناره گزيد

.از آن پس او در باقي عمر خود در سراسر چين سرگردان بود

. نيز سال بعدو ديدار كرد، 744را در پاييز Du fuدو فو ديدند، اما اين اين قدر بود كه آنان فقط گاهي يكديگر را مي

ي هايش يا براي لي بو يا درباره دوجيني از سروده(نشان بسي مهم تلقي شد دوستي نزد دو فوي ستاره در Lushanهنگام شورش لوشان ). وي به جا ماند، در مقايسه لي بو تنها يك شعر براي دو فو سرود

Page 12: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

13/در تموزپيمايي با اژدها باده

. آشوبي فرعي درگير شد، گرچه روشن نيست كه تا چه اندازه خودخواسته بود مقابل امپراتور، وي دري تبعيدش به پايان پيش از آنكه دوره. تبعيد شودYelang النگ شكست شورش سبب شد كه به يه

.برسد، او را بخشيدند Left ي فرماندهي اداره Registrarبه سردفترداري 762، لي بو را در Daizongگ زن سرانجام، داي

Commandant's office دو هنگامي كه فرمان امپراتوري به دانگ. برگزيدDangtuيي هو ، آنAnhui ر اي د كوشيد بازتابش ماه را در رودخانه اي، هنگامي كه مي بنا بر افسانه. رسيد، لي بو در گذشته بود

براستي، لي بو خود را تسليم مرگ كرد، همچنان كه شعر بدرودش چنين . آغوش بكشد، غرق شد . دهد گواهي مي

Fitzgerald:

Another said--"Why, ne'er a peevish Boy Would break the Bowl from which he drank in Joy;

Shall He that made the Vessel in pure Love And Fansy, in an after Rage destroy!"

Page 13: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده

پيمايي با لي بو در تموز باده شاپور احمدي

.است ها و مه پوشانده رودهاي خروشان را غباري از پوست پروانه .درد اي سرافكنده پرچمي را در آغوش خود مي نزديك خرسنگهاي يشمين و سرد پسربچه

.كند اي سنگيني مي خود و زره مرگ بر هيكلم مانند كاله .كاره رها سازم ام را نيمه ام از آن است كه شعر و پيمانه زاري

.فشارد كمان را به سينه مي هاي رنگين بزودي در رود غبارآلود لي بو را خواهم ديد كه سرمست تكه دهند ههاي ژرف و لغزاني را نشانم ميرا شنوم كه كوره از هم اكنون شيون درناهايي را مي

.اي با چشمان بيدار در خواهم نورديد كه ناگزير بدون رهتوشه كرد آه، آن فلس اژدها كه از سالها پيش چشم را تيره و تار مي

تر حتي روزگاري كه از هميشه تنگدست( )هاي بكر خو گرفته بودم هاي تاريك و دره به بيشه

سترد استخوان و پوستم را ميهاي لي بو بود كه واژه . پرداختم و گلگون به آن زيباييهاي هراسناك مي

. دانم شبگير در پيش است و مي. ام هنوز چشم بر هم نگذاشته اند ماه و مهر يكباره با هم سايه افكنده

.آگين اي سنگي و باراني با سكوهايي از ساج و غبارهاي نقره سايه

Page 14: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

اژدها در تموز پيمايي با باده/16

. ي خود را بر هيكلم بمالند اند تا پلكها و سينه دو پسربچه از ديرباز چشم به راهم بوده .اند اي ژنده از چرم سيمرغي را به تن پوشيده هر كدام پاره

كنم هايم را ورانداز مي ديگر اندوخته يك بارِ اند توك خنجرهايي كه در درزهاي خانه فراموش كردم و پوسيده و تك

.دواتي كه بزودي لتي خشكيده خواهد بود و فرزندانم كه گرسنه خواهند نگريست .ي مور و ملخ را دانم هرگز به ياد نخواهم آورد خانه مي

.كفشهايم را كناري خواهم گذاشت .ام دمان در شراب سابيده دانند يال و كوپالم را تا سپيده مي

.ديدم ي آنها مي ي ژنده هي واژگون كوهستان و رود را بر جام و سايه .شكفند هايم مي هاي پروانه و آفتاب در شقيقه تيغه

. گاه را خوني خواهند كردگذركدوهاي رنگ پريده يكسره . هايم خواهند سريد سرپنجه

لششان از بخشش ايزدان و اهريمن درخشان بود حتي اگر آنها كه تن رساندند آن همه هنرمندي به من نمي

ها را تك واژه يافتم كه پرهيزگاري و تك مييواش در يواش .ريختني يكسره پشت سر خواهم گذاشت هم بي به

.لرزد ام مي قلب صنوبري .ام كه كلوخي بود نابارور از زادوبوم خاكستري خود پياده شده

ي پيشين خود را به در آوردم همچون شهرياري كه زين و زره رزمگاهي از تن كَنَد جامه 2.ي شاهوار در پوشد امهو ديگربار ج

.ي فرمانروايي دودمان تانگ ي چين در عصر زرين شعر و دوره از شاعران آزاده) 710-762(لي بو . 1 )tex P(مري بويس، متنهاي مانوي به فارسي ميانه و پارتي : برداشت از. 2

1388آذر

Page 15: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با لي بو در تموز باده

شعرها

Page 16: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/18

عيش كوهستاني. 1

تا بزداييم جان را از اندوه كهنسالش، .سر كشيديم هزار جام شراب

.....شبي باشكوه بود يم،ودببيزار به بستر از رفتندر روشنايي مهتاب

اما سرانجام مستي از پاي فكندمان؛5 شانديم،و خود را بر كوهستان خالي ك

.زمين بالش، و سپهر بزرگ رواندازمان بود

Page 17: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

19/پيمايي با اژدها در تموز باده

1. A Mountain Revelry

To wash and rinse our souls of their age-old sorrows, We drained a hundred jugs of wine. A splendid night it was . . . . In the clear moonlight we were loath to go to bed, 5But at last drunkenness overtook us; And we laid ourselves down on the empty mountain, The earth for pillow, and the great heaven for coverlet.

Page 18: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

ر تموزپيمايي با اژدها د باده/20

ي حيثيت اعاده. 2

داشت، اگر سپهر شراب را دوست نمي در سپهر نبود؛Wine Star ي شراب ستاره

داشت، اگر شراب را زمين دوست نمي .بر زمين نبودWine Spring ي شراب جويباره

هنگامي كه سپهر و زمين شراب را دوست دارند،5 ي ميگسار از چه رو شرمسار باشد؟ ميرنده

م،دان شراب صافي، ميپارسايي را دارد، آرامبخشِ سرشت

گويند، در حاليكه شراب بر آماسيده دلچسب است، چنين مي

.به سان خاطر بارور خردمند10

Page 19: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

21/تموزپيمايي با اژدها در باده

2. A Vindication

If heaven loved not the wine, A Wine Star would not be in heaven; If earth loved not the wine, The Wine Spring would not be on the earth. 5Since heaven and earth love the wine, Need a tippling mortal be ashamed? The transparent wine, I hear, Has the soothing virtue of a sage, While the turgid is rich, they say, 10As the fertile mind of the wise.

Page 20: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/22

هر دو پارسا و خردمند سرمست بودند، جويند؟ چرا در ميان ايزدان و ديوها همتاياني مي

گشايد؛ ي سرخوشي را مي سه پياله دروازه .سرخوشي را درياب، جهان از آن توست

شراب، ي جذبهچنين است 15 .برَد هرگز به ميراث نمي آنكه هشيار

Page 21: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

23/تموزپيمايي با اژدها در باده

Both the sage and the wise were drinkers, Why seek for peers among gods and goblins? Three cups open the grand door to bliss; Take a jugful, the universe is yours. 15Such is the rapture of the wine, That the sober shall never inherit.

Page 22: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/24

ي دو فو درباره. 3

ي كوهي ديدار كردم دو فو را در قله .تابيد گرمي مي در ماه آگوست بدان گاه كه خورشيد به

*** اش ي كاله حصيري در زير سايه

—نمود مياش غمناك چهره***

در طي سالهايي كه دور از هم بوديم،5 .رنگ و دمق گشته بود پريده

*** دو فوي بينواي پير، چنين انديشيدم،

.بايد از نو بر سر شاعري خود رنج بكشد

Page 23: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

25/پيمايي با اژدها در تموز باده

3. About Tu Fu

I met Tu Fu on a mountaintop in August when the sun was hot.

Under the shade of his big straw hat his face was sad--

5in the years since we last parted, he'd grown wan, exhausted.

Poor old Tu Fu, I thought then, he must be agonizing over poetry again.

tr. Hamil

Page 24: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/26

پيمايي در زير ماه تنها و باده. 4

در ميان گلها ام تنها با سبوي باده

گيرم كنم، آن گاه بر مي خود را سرمست مي خواهم را و از ماه مي پياله

بنوشد، و بازتاب خود او با من5 درست. ي شراب و من در پياله

خورم سه تنيم؛ سپس افسوس مي تواند بنوشد، اه نميكه م

سپرد ره مي بيهودهام و سايه آنكه سخني بگويد؛ كنارم، بي10

توانم بدون دوست ديگري اينجا، مي

Page 25: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

27/پيمايي با اژدها در تموز باده

4. Alone And Drinking Under The Moon

Amongst the flowers I am alone with my pot of wine drinking by myself; then lifting my cup I asked the moon 5to drink with me, its reflection and mine in the wine cup, just the three of us; then I sigh for the moon cannot drink, and my shadow goes emptily along 10with me never saying a word; with no other friends here, I can

Page 26: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/28

اما با اين دو همدم باشم؛ ي شادماني، من نيز در هنگامه

ي بايد شادماني كنم با همه دهم نشينم و آواز سر مي آشنايانم؛ مي15

و چنان است كه گويي ماه همدم من است؛ آن گاه اگر

ي من است كه به رقص آيم، سايه رقصد كنارم؛ در حاليكه مي سرمست نيستم، شادمانمهنوز 20

ام را به دوستي كه ماه و سايه ام، اما از آن پس وقتي گرفته

بسي سرمستم، از هم شويم؛ با اين همه اينها جدا مي

توانم بر شمارم اند كه هميشه مي دوستاني25 در ميان كساني كه هيچ گونه شوري ندارند؛ اميدوارم روزي ما سه تن دوباره ديداري كنيم،

.فاي راه شيريدر ژر

53و 18و 6و 4ي همين در شعرهاي شماره

Page 27: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

29/پيمايي با اژدها در تموز باده but use these two for company; in the time of happiness, I too must be happy with all 15around me; I sit and sing and it is as if the moon accompanies me; then if I dance, it is my shadow that dances along with me; while 20still not drunk, I am glad to make the moon and my shadow into friends, but then when I have drunk too much, we all part; yet these are 25friends I can always count on these who have no emotion whatsoever; I hope that one day we three will meet again, deep in the Milky Way.

Page 28: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/30

تنها نگريستن به كوه. 5

اند؛ اند و رفته ها بال گشوده ي پرنده همه .آيد ابري سبكبارانه بر مي تكه -شويم هرگز از تماشاي يكديگر خسته نمي ما

.و منمانده است فقط كوه

Page 29: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

31/پيمايي با اژدها در تموز باده

5. Alone Looking at the Mountain All the birds have flown up and gone; A lonely cloud floats leisurely by. We never tire of looking at each other - Only the mountain and I.

Page 30: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/32

جامي شراب در ميان گلها. 6

ها جامي شراب،در ميان گل .همدمي افشانم بي بر مي

گيرم تا ماه را مهمان كنم، سپس قدح را بر مي .گردم تا سه تن شويم ام باز مي پس به نزد سايه

داند چگونه بنوشد، كه ماه نمياز آْنجا 5 .كند تكانهاي بدنم را دنبال مي فقطام سايه

همدمي داشته باشم، دميماه سايه را آورده است تا .دارد نگه مي ونوش عيشدگي و بهار را آسو

كند به چرخيدن، آغازم و ماه شروع مي آوازي را مي .آورد رقصم و سايه شكلك در مي خيزم و مي برمي10

Page 31: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

33/پيمايي با اژدها در تموز باده 6. Amidst The Flowers A Jug Of Wine

Amidst the flowers a jug of wine, I pour alone lacking companionship. So raising the cup I invite the Moon, Then turn to my shadow which makes three of us. 5Because the Moon does not know how to drink, My shadow merely follows the movement of my body. The moon has brought the shadow to keep me company a while, The practice of mirth should keep pace with spring. I start a song and the moon begins to reel, 10I rise and dance and the shadow moves grotesquely.

Page 32: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/34

،شادماني كنيمبا يكديگر هشيارم بياهنوز همچنان كه .به راه خويش برود بگذار هر كس، پس از سرمستي

.آسيب خودمان را بر بنديم براي هميشه براي سفري بي بيا .ببينيمسوگند بخوريم دوباره يكديگر را دور در راه شيري ياب

53و 18و 6و 4ي شماره همين در شعرهاي

Page 33: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

35/پيمايي با اژدها در تموز باده While I'm still conscious let's rejoice with one another, After I'm drunk let each one go his way. Let us bind ourselves for ever for passionless journeyings. Let us swear to meet again far in the Milky Way.

Fitzgerald:

The Worldly Hope men set their Hearts upon Turns Ashes--or it prospers; and anon, Like Snow upon the Desert's dusty Face, Lighting a little hour or two--is gone.

Page 34: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/36

ي پاييزي ي رودخانه ترانه. 7

درخشد در آب سبزفام ماه مي .گشايد ماهيخوار سپيد در مهتاب پر مي

*** :چيند بر ميبلوطها را از آب يابد دختري شاه وان در ميمرد ج

.خرامند شبانه، آوازخوانان، كنار هم به سوي خانه مي

Page 35: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

37/ايي با اژدها در تموزپيم باده 7. Autumn River Song

The moon shimmers in green water. White herons fly through the moonlight.

The young man hears a girl gathering water-chestnuts: into the night, singing, they paddle home together.

tr. Hamil

Page 36: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/38

تني و شستشو آب. 8 آبتني در بوي خوش،«

روبد؛ كالهت را نمي شستشو در رايحه،

:لرزانَد پوشت را نمي تن***

زيركانه دنيا«5 پرهيزد از آنچه بسي ناب است، مي

خردمندترين انسان »!انبارد داند و مي روشنايي را قدر مي

***

Page 37: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

39/پيمايي با اژدها در تموز باده

8. Bathed and Washed

"Bathed in fragrance, do not brush your hat; Washed in perfume, do not shake your coat:

5"Knowing the world fears what is too pure, The wisest man prizes and stores light!"

Page 38: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/40

نزديك آب الجوردي :ماهيگير پير نشسته است10

،كنار همتو و من .بيا به خانه برويم

Page 39: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

41/پيمايي با اژدها در تموز باده

...................... 10an old angler sat: You and I together, Let us go home.

Page 40: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/42

ي باده مقابل خمره. 9

گذرد، تندي مي وزد و به باد بهاري از شرق مي .گذارد ي قدح طاليي چينهاي سستي به جا مي در باده .برگ، هزاران با يكديگر ريزند، برگ گلها مي

*** شراب،از تو، دختر ناب، افروخته

.ر شده استرخسار گلگونت باز گلگونت5 رسد تا كي گل هلو و آلو مي

ي سبز رنگ؟ كنار خانه كند، روشنايي گريزپا آدمي را غافلگير مي

.رسد بزودي نوبت در غلتيدن فرا مي***

Page 41: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

43/پيمايي با اژدها در تموز باده

9. Before The Cask of Wine

The spring wind comes from the east and quickly passes, Leaving faint ripples in the wine of the golden bowl. The flowers fall, flake after flake, myriads together.

You, pretty girl, wine-flushed, 5Your rosy face is rosier still. How long may the peach and plum trees flower By the green-painted house? The fleeting light deceives man, Brings soon the stumbling age.

Page 42: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/44

برخيز و برقص10 در خورشيد مشرق

!كند همچنان كه جوش دوران جواني هنوز سركشي مي شود سفيد مي اي دارد سوگواري پس از اينكه گيس چه فايده

مانند نخهاي ابريشمين؟

Fitzgerald:

Ah! my Beloved, fill the Cup that clears To-day of past Regrets and future Fears To-morrow?--Why, To-morrow I may be Myself with Yesterday's Sev'n Thousand Years.

Page 43: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

45/پيمايي با اژدها در تموز باده 10Rise and dance In the westering sun While the urge of youthful years is yet unsubdued! What avails to lament after one's hair has turned white like silken threads?

Page 44: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/46

پيشكشي باده. 10

.شود بنگر چه سان رود زرد از سپهر روانه مي .گردد ريزد، و هرگز باز نمي به دريا مي

*** هاي تابان تاالرهاي بلند، هاي دلربا در آينه اين گونه طُره ببين

.اند گونه شده بودند، نزديك شب برف گرچه بامدادان سياه ابريشمي***

پروا را هر جايي كه سرخوش است آه، بهل آن مرد بي..... 5 !كند و هرگز قدح زرينش را تهي به سوي ماه سرازير نمي

!د، بگذار تا به كار آيدبخش زماني كه سپهر موهبتي مي !گردند ي آنها باز مي ي نقره، همه بغلتان يكهزار قطعه

گوسفندي بپز، گاوي قرباني كن، برانگيزان اشتها را،

Page 45: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

47/پيمايي با اژدها در تموز باده

10. Bringing in the Wine

See how the Yellow River's water move out of heaven. Entering the ocean,never to return.

See how lovely locks in bright mirrors in high chambers, Though silken-black at morning, have changed by night to snow.

5... Oh, let a man of spirit venture where he pleases And never tip his golden cup empty toward the moon! Since heaven gave the talent, let it be employed! Spin a thousand of pieces of silver, all of them come back! Cook a sheep, kill a cow, whet the appetite,

Page 46: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/48

!و مرا بساز، با سيصد جام، در سر كشيدني طوالني10 .Tesanبه سالمتي ارباب پير، تسان .....

،Tan-chiuچيو - اندوز جوان، تان و دانش !پيش آور باده را

!مگذار قدحي هرگز بريزد !بگذار برايتان آوازي بخوانم15

!گوشهايتان را تيز كنيد ي پنهان؟ زنگ و طبل، ظروف و گنجينهچه هستند

!ام باز نگردد بگذار هميشه مست باشم و هرگز هوشياري اند، مردان فرهمند روزگار ديرين و حكما فراموش شده

.ي زمانها نامبردارند نوشان بزرگ در همه و تنها باده20 پرداخت Palace of Perfectionدر معبدي در كاخ عالي Chen شاهزاده چن .....

.هزار سكه، با بسياري خنده و بذله براي رطلي شراب ده چرا بگويم، اي ميزبانم، پولتان را از دست داديد؟

!بشتاب و باده بخر تا با يكديگر آن را بنوشيم ، نشانم اسب گُل25 هزار، پوشهايم به ارزش يك خزه

اي خوب عوض كند، آنها را به پسري بسپار تا با باده !زار نسل را به خاك خواهيم سپرده و ما پريشاني ده

.11و 10ي همين در شعرهاي شماره

Page 47: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

49/پيمايي با اژدها در تموز باده

10And make me, of three hundred bowls, one long drink! ... To the old master, Tsen, And the young scholar, Tan-chiu, Bring in the wine! Let your cups never rest! 15Let me sing you a song! Let your ears attend! What are bell and drum, rare dishes and treasure? Let me br forever drunk and never come to reason! Sober men of olden days and sages are forgotten, 20And only the great drinkers are famous for all time. ... Prince Chen paid at a banquet in the Palace of Perfection Ten thousand coins for a cask of wine, with many a laugh and quip. Why say, my host, that your money is gone? Go and buy wine and we'll drink it together! 25My flower-dappled horse, My furs worth a thousand, Hand them to the boy to exchange for good wine, And we'll drown away the woes of ten thousand generation!

Page 48: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/50

جيانگ جين جيو. 11

،شود بنگر چه سان رود زرد از سپهر روانه مي !گردد غلتد و هرگز باز نمي به درياي ژرف مي

-هاي سفيدند بنگر به آينه در تاالر بلند مردان كهنسال را سوگوار طره .هايي از برف هايي از ابريشم، شامگاه پوره بامدادان، رشته

آيند و به كار گير آنها را پرو پيمان؛ غنيمت شمار خوشيهاي عمر را همچنان كه مي5 .را بيهوده ميفكن سوسوكنان به سوي ماهقدح نقره اي

است، به كار گيريم؛ هر چه را سپهر براي آدمي ساخته .اي كه به سوي باد افشاندي ممكن است دوباره باز گردند يكهزار سكه

گوشت گاو فقط زماني مزه خواهند داد كباب گوشت گوسفند و تكه .نفس سيصد پياله كه با آنها سر بكشي يك10

، شراب اينجاست، Tan-chi'uجيو-، پزشك دان Ts'eenگ دزيانارباب بزر

Page 49: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

51/پيمايي با اژدها در تموز باده

11. Chiang Chin Chiu

See the waters of the Yellow River leap down from Heaven, Roll away to the deep sea and never turn again! See at the mirror in the High Hall Aged men bewailing white locks - In the morning, threads of silk, In the evening flakes of snow. Snatch the joys 5of life as they come and use them to the full; Do not leave the silver cup idly glinting at the moon. The things that Heaven made Man was meant to use; A thousand guilders scattered to the wind may come back again. Roast mutton and sliced beef will only 10taste well If you drink with them at one sitting three hundred cups. Great Master Ts'êen, Doctor Tan-ch'iu, Here is wine, do not

Page 50: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/52

پيمايي نكشيد اما گوش كنيد، از سر مهر، دست از پاده .تا برايتان آوازي سر دهم

زنگها و طبلها و خوراكي ناب، خواهم سرمست شوم و هرگز دوباره غمزده نشوم؟ نزد من كه ميارزند چه مي15

اند و گنج، همه گنج فرهمندان و حكيمان روزگاران كهن .اند تنها سرمستانِ نيرومند شراب نامي پس از خود به جا گذاشته

ي شراب هزار بشكه جشني به پا داشت با بيست ping-loلو -ي چين در كاخ بينگ هنگامي كه شاهزاده .سرخوشي و ساز و آواز را از دست داد

اش زاري كند؛ رفته كدخداي جشن نبايد براي پول ازدست20 .بگذار او را به ميخانه روانه كنند و شراب بياورد تا انبارمان را پر نگه داريم

-اش پوش هزار سكه اش و تن شكوفه اسب پنج بگذار پسري را بخواند تا آنها را ببرد و در گرو شراب ناب بگذارد،

.تا با سرمستي شايد با هم اندوه هزار ساله را از خود برانيم

.11و 10ي ي شمارههمين در شعرها

Page 51: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

53/پيمايي با اژدها در تموز باده stop drinking But listen, please, and I will sing you a song. Bells and drums and 15fine food, what are they to me Who only want to get drunk and never again be sober? The Saints and Sages of old times are all stock and still, Only the might drinkers of wine have left a name behind. When the prince of Ch'êen gave a feast in the Palace of P'ing-lo With twenty thousand gallons of wine 20he loosed mirth and play. The master of the feast must not cry that his money is all spent; Let him send to the tavern and fetch wine to keep our tankards filled. His five-flower horse and thousand-guilder coat - Let him call the boy to take them along and pawn them for good wine, That drinking together we may drive away the sorrows of a thousand years.

Page 52: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/54

چيانگ پينگ ديائو. 12

.اش را گلها چهرهو اش را، د جامهنگردند تا به ياد آور ابرها باز مي .پاشد هاي شبنم از هم مي هاي از چك نوازند نرده را آنجا كه خوشه بادهاي بهاري مي

ي جواهرنشان، تواني بنگري او را در كنار قله اگر نمي .پرمهتاب با او ديدار كني Jasper Terrace شايد در بهارخواب يشمينِ

Page 53: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

55/پيمايي با اژدها در تموز باده

12. Ch'ing P'ing Tiao Clouds bring back to mind her dress, the flowers her face. Winds of spring caress the rail where sparkling dew-drops cluster. If you cannot see her by the jewelled mountain top, Maybe on the moonlit Jasper Terrance you will meet her.

Page 54: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/56

جوانگ دزو و پروانه .13 شود، اي مي وانگ دزو در رؤيا پروانهج

.و پروانه در بيداري جوانگ دزو پروانه يا مرد؟ -كدام واقعي است

انجام چيزها را؟ تواند بيان كند پايان دگرديسهاي بي چه كسي مي ريزد آب كه درون ژرفاي دريايي در دوردستها مي5

.گردد ز ميبا زاللبه سوي پايابهاي رود پرورد، ي سبز شهر مي ها را در بيرون دروازه آن مرد، كه خربزه .بود East Hillي شرقي ي تپه زماني شاهزاده

.پس بايد مقام و توانگريها ناديده گرفته شوند از چه رو؟ - بري و رنج مي بري، داني اين را، و هنوز رنج مي مي10

Page 55: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

57/زپيمايي با اژدها در تمو باده 13. Chuang Tzu And The Butterfly

Chuang Tzu in dream became a butterfly, And the butterfly became Chuang Tzu at waking. Which was the real—the butterfly or the man ? Who can tell the end of the endless changes of things? 5The water that flows into the depth of the distant sea Returns anon to the shallows of a transparent stream. The man, raising melons outside the green gate of the city, Was once the Prince of the East Hill. So must rank and riches vanish. 10You know it, still you toil and toil,—what for?

Page 56: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/58

روشنايي بامداد. 14

ريز به پايان رسيد؛ دشتها سردند، بارانِ نرمه .كند بهار هر سويي را به رنگي بارور مي

شود؛ لبريز مي نيليوخيز ماهي تاالب از جست .افتند هاي سبز مي با آوازخواني باستركها شاخه

.ان را خيساندندهاي گردآلودش گلهاي دشت گونه5 .خمند مييكدست بر كمرگاه خود علفهاي كوهسار ي ابر را ي خيزران واپسين پاره كنار رودخانه

.پراكنَد مي آرامدمانَد و باد مي

Page 57: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

59/پيمايي با اژدها در تموز باده

14. Clearing at Dawn

The fields are chill, the sparse rain has stopped; The colours of Spring teem on every side. With leaping fish the blue pond is full; With singing thrushes the green boughs droop. 5The flowers of the field have dabbled their powdered cheeks; The mountain grasses are bent level at the waist. By the bamboo stream the last fragment of cloud Blown by the wind slowly scatters away.

tr. Waley

Page 58: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/60

Lotus Flower Peak ي گل لتوس صعود از غرب قله. 15

Hua Shanآ شان در ميان شكوهمندي هو

روم، ي كوه باال مي قله از بينم جاودانان و ناميرايان را مي خيالگونهو

برند در دستهاي كه لتوس مي هاي روان اهورايي سپيدشان، با جامه5

آميزند از رنگ آسمان را ميزنند و مي بال خيزند به سوي كاخ سپهر، همچنان كه بر مي

كنند به ابرپايه مرا دعوت مي ي نگهباني را، فرشته Wei Shu—chingجينگ -ديدار كنم وي شو تا

روم ؛ اين گونه به رؤيا با آنها ميHua Shanآ شان از هيو10 ي رانم بر گُرده و به سوي آسمان مي

Page 59: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

61/پيمايي با اژدها در تموز باده

16. Climbing West Of Lotus Flower Peak

Amongst the grandeur of Hua Shan I climb to the Flower Peak, and fancy I see fairies and immortals carrying lotus in their 5sacred white hands, robes flowing they fly filling the sky with colour as they rise to the palace of heaven, inviting me to go to the cloud stage and see Wei Shu-ching, guardian angel 10of Hua Shan; so dreamily I go with them riding to the sky on the back

Page 60: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

ژدها در تموزپيمايي با ا باده/62

كنند، خوانند همچنان كه پرواز مي اردكهاي وحشي كه مي ،نگريم ميرا Loyangلويانگ دستماندر زيراما هنگامي كه

مه، از فرطن روشن چندانه دشمناني توان ديد هر كجا مي15

افكنند كنند، در مي چپاولگر را، كه لويانگ را غارت مي آشوب و ديوانگي خونريز

ر سو؛ مانند جانوران قربانيروان به ه دارند منصبان را وا مي لشكريان سركش صاحب

.تا خود را با كالهها و رداها جور كنند20

Page 61: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

63/پيمايي با اژدها در تموز باده of wild geese which call as they fly, but when we look below at Loyang, not so clear because of the mist, 15everywhere could be seen looting armies, which took Loyang, creating chaos and madness with blood flowing everywhere; like animals of prey rebel army men made into officials 20with caps and robes to match.

Page 62: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/64

اعتراف. 16

اي طاليي شرابي بود در پياله ،Wuو دختري پانزده سالها از وو ابروانش را قلم كشيده بود

.داشت قرمزو و صندلهاي زربفت ***

وشنيدش سست بود، در گفت چهگر5 !توانست آواز بخواند چه سان زيبا مي

با هم شام خورديم و نوشيديم .تا سرانجام ميان بازوانم جا گرفت

***

Page 63: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

65/پيمايي با اژدها در تموز باده

16. Confessional

There was wine in a cup of gold and a girl of fifteen from Wu, her eyebrows painted dark and with slippers of red brocade.

5If her conversation was poor, how beautifully she could sing! Together we dined and drank until she settled in my arms.

Page 64: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/66

راهايش پشت پرده بود،بسته آذينبا نيلوفرهاي آبي

روي گردانم ازتوانستم ميچه سان اش؟ دهاغواي از پيش آما

Page 65: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

67/پيمايي با اژدها در تموز باده

Behind her curtains 10embroidered with lotuses, how could I refuse the temptation of her advances?

tr. Hamil

Page 66: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/68

در پاي كوهستان. 17

آمدم، ميشامگاهان Mount Emeraldكوه زمرد سبز در پاي .سپرد ي راه را با من ره مي ماه كوهستان همه

به پشت سرم نگريستم، تا ببينم بلنديهاي آتشين را .زد رنگي كه وهمناك سوسو مي با روشنايي پريده

*** ي كوچك كلون روستايي را برداشتا پسربچه5

ات را باز يافتيم، هنگامي كه دست در دست كلبه پيچكهاي سبز شكسته در ردايمان چنگ انداختند،

.آويختند در دار ي سايه و خيزرانهاي تيره بر كوچه***

Page 67: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

69/پيمايي با اژدها در تموز باده 17. Down from the Mountain

As down Mount Emerald at eve I came, The mountain moon went all the way with me. Backward I looked, to see the heights aflame With a pale light that glimmered eerily.

5A little lad undid the rustic latch As hand in hand your cottage we did gain, Where green limp tendrils at our cloaks did catch, And dim bamboos o'erhung a shadowy lane.

Page 68: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/70

»!اينك شايد سير بياسايم«شنگول فرياد كشيدم، ترين شرابها را سر كشيديم؛ و سرخوشانه زيدهآن گاه گ10ُ

و خوانديم، را » باد در ميان كاجها«آواز .آويختند Galaxyي رو به خاموشي در گالكسي چند ستاره

*** ام و در سرمستي: شادكام بودي، دوستم

.ي جهان را به كناري بزنم كامياب روا دانستم همه

Page 69: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

71/پيمايي با اژدها در تموز باده Gaily I cried, "Here may we rest our fill!" 10Then choicest wines we quaffed; and cheerily "The Wind among the Pines" we sang, until A few faint stars hung in the Galaxy.

Merry were you, my friend: and drunk was I, Blissfully letting all the world go by.

Page 70: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/72

پيمايي تنها باده. 18

گيرم در ميان گلها جام شرابم را بر مي .بكشم، بي همدميتا به تنهايي سر

*** .را تا ماه را وسوسه كنم گيرم قدح بر مي

.شويم ام، سه تن مي با او، و سايه***

كشد، اما ماه سر نمي5 .افتد ام خاموش راه مي و سايه

*** ام سفر خواهم كرد، با ماه و سايه

.خوشحال تا آخر بهار

Page 71: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

73/پيمايي با اژدها در تموز باده

18. Drinking Alone I take my wine jug out among the flowers to drink alone, without friends.

I raise my cup to entice the moon. That, and my shadow, makes us three.

5But the moon doesn't drink, and my shadow silently follows.

I will travel with moon and shadow, happy to the end of spring.

Page 72: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/74

*** .رقصد خوانم، ماه مي وقتي آواز مي

.رقصد، نيز ام مي رقصم، سايه وقتي مي10***

.كنيم وقت هشياري مان را تقسيم مي سرخوشي .رود به راه خويش بنوش، هر كه مي

*** دوستان وفادار، گرچه سرگردانيم،

.خواهيم داشت ياز نو در راه شيري ديدار

53و 18و 6و 4ي همين در شعرهاي شماره

Page 73: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

75/پيمايي با اژدها در تموز باده When I sing, the moon dances. 10When I dance, my shadow dances, too.

We share life's joys when sober. Drunk, each goes a separate way.

Constant friends, although we wander, we'll meet again in the Milky Way.

tr. Hamil

Page 74: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/76

سرمستي با كسي در ميان كوهستان. 19

نوشيم بدان گاه كه دو نفري مي ي به اتفاق، آن زمان كه شكوفه

گيرندمان، ما گلهاي كوهستان كنار مي زيم قدح پشت قدحاندا مي

تا مست شوم و خوابالود5 !آن سان كه بهتر است بروي

پسندي فردا اگر مي بيا و بياور عودت را

!همراهتFitzgerald:

Ah, make the most of what we yet may spend, Before we too into the Dust Descend; Dust into Dust, and under Dust, to lie, Sans Wine, sans Song, sans Singer and--sans End!

Page 75: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

77/پيمايي با اژدها در تموز باده

19. Drinking With Someone In The Mountains

As the two of us drink together, while mountain flowers blossom beside, we down one cup after the other 5until I am drunk and sleepy so that you better go! Tomorrow if you feel like it do come and bring your lute along with you!

Page 76: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/78

ران- وداع با منگ هائو. 20

كنم، دوست ديرينه، در تو را ترك مي ؛ Crane Pavilionعمارت زرد ماهيخوار

ي مارس، روانه در مه و شكوفه : Yang-chouجو-شدي به سوي يانگ

-- آسمان هاي دوردست، مضمحل در نيلي تك كشتي بادباني، سايه5 .آنجا، در افق، جايي كه رودخانه با آسمان تالقي مي كند

Page 77: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

79/پيمايي با اژدها در تموز باده

20. Farewell to Meng Hao-jan

I took leave of you, old friend, at the Yellow Crane Pavilion; In the mist and bloom of March, you went down to Yang-chou: 5A lonely sail, distant shades, extinguished by blue-- There, at the horizon, where river meets sky.

Page 78: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/80

جو- يون در ويالي شيه ديائو در شوآن- وداع شو. 21

،و رها كرد دور انداخت ديروز مرا .امروز حتي ازين بيشتر قلبم را آسيب رسانده است

گيرند شان پناه مي زير بال كشيدهپاييزي غازهاي وحشيِ .كشم ، و شرابم را سر ميگزينم جا ميدر اين ويال كه رودررويشان هنگامي

استخوان نويسندگان بزرگ جاروي تو هستند، در مدارس سپهر،5 . بالم در كنارت بر مي Lesser Hsiehو من كهتر شيه

افرازيم، هاي دوردست سر مي ما هر دو به سوي انگاره .در آرزوي آسمان و ماه تابان

بريم، ان آن را ميكه آب هنوز جاري است، گرچه با شمشيرم زمانياما كنيم، گردد، گرچه آنها را در شرابمان غرق مي و اندوه باز مي10

گويد، اي هوسمان را پاسخ نمي كه جهان به هيچ شيوه زماني .م و به قايق ماهيگيري خواهم بردافشان گيسوانم را فردا آزاد ميپس

Page 79: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

81/پيمايي با اژدها در تموز باده

21. Farewell to Secretary Shu-yun at the Hsieh Tiao Villa in Hsuan-Chou

Since yesterday had throw me and bolt, Today has hurt my heart even more. The autumn wildgeese have a long wing for escort As I face them from this villa, drinking my wine. 5The bones of great writers are your brushes, in the school of heaven, And I am Lesser Hsieh growing up by your side. We both are exalted to distant thought, Aspiring to the sky and the bright moon. But since water still flows, though we cut it with our swords, 10And sorrow return,though we drown them with wine, Since the world can in no way answer our craving, I will loosen my hair tomorrow and take to a fishing-boat.

Page 80: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/82

ران- براي منگ هائو. 22

.راMaster Meng دوست دارم ارباب منگ آزاد به سان نسيمي وزان،

مشهور است .در سراسر جهان

*** فام، او از خود راند در جوانيِ لعل5

.كاله رسمي و درشكه را كشد ، دراز ميستاكنون، پيري سفيد مو

.ميان كاجها و ابر***

Page 81: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

83/پيمايي با اژدها در تموز باده

22. For Meng Hao-Jan

I love Master Meng. Free as a flowing breeze, He is famous Throughout the world. 5In rosy youth, he cast away Official cap and carriage. Now, a white-haired elder, he reclines Amid pines and cloud.

Page 82: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/84

ير ماه،سرمست در ز .شويد از فرهمندي اغلب دست مي10

گمگشته در ميان گلها .گزارد به هيچ خداوندگاري خدمت نمي

*** توانم دست بيازم چگونه مي

به چنين كوه بلندي؟ اش، ي پاكيزه در زيردست، به رايحه15

.آورم سر فرو مي

Page 83: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

85/پيمايي با اژدها در تموز باده

Drunk beneath the moon, 10He often attains sagehood. Lost among the flowers, He serves no lord.

How can I aspire to such a high mountain? 15Here below, to his clear fragrance, I bow.

Translated by Greg Whincup Submitted by Edward McDonald

Page 84: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/86

خيره شدن به آبشاري بر كوه لو. 23

آنجا كه تاجهاي مهي ارغواني زنند در پرتو آفتاب سوسو مي

، از دوردستهاIncense-Burner Peak ي آتشخان شوريده ي قله تپه ي سيالب، آيد، آويخته بر ديواره به ديده مي

گوييسه هزار پا، اندازد آن آبشار طاق مي5 راه شيري

.غلتد از سپهرهاي بلندپايه ، ستاره بر ستاره مي

Page 85: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

87/پيمايي با اژدها در تموز باده

23. Gazing at the Cascade on Lu Mountain

Where crowns a purple haze Ashimmer in sunlight rays The hill called Incense-Burner Peak, from far To see, hung o'er the torrent's wall, 5That waterfall Vault sheer three thousand feet, you'd say The Milky Way Was tumbling from the high heavens, star on star.

Page 86: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/88

يانگباال رفتن از برج يو. 24

رويم با باال مي Yoyang Tower از برج يويانگ اندازي كه سراسر به ديده چشم كاوييم ميآيد؛ مي

چرخند بينيم كه مي ميقايقهايي و ي راي بزرگ رودخانه شوند؛ مرغابيها ميTungtingدينگ و داخل درياچه ي ديونگ5

كنند وداع ميبا رودخانه دريز شوند؛ شامگاهان فرو مي وب ميي جن همچنان كه روانه

ندساب گويي ستيغ كوهها بر ماه مي يويانگ لبهايشان را؛ و ما در برج

،هاابردر ميان گويي، سر10 ها پياله انگارنوشيم باده مي

Page 87: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

89/پيمايي با اژدها در تموز باده

24. Going Up Yoyang Tower

We climbed Yoyang Tower with all the scene around coming into vision; looking up the Great River seeing boats turn 5and enter the Tungting Lake; geese crying farewell to the river as they flew south; evening falling as if mountain tops upt up the moon with their lips; and we in the Yoyang 10Tower as if with heads amongst the cloud, drinking wine as if the cups

Page 88: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/90

آيند؛ بعد خود از سپهر مي دست وزيدفروبا سرمستي تمام از آكند باد سردي كه مي

كه نمايد چنين ميآستينهايمان را، 15 .رقصيم درجا با او مي

Page 89: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

91/پيمايي با اژدها در تموز باده came from heaven itself; then having drunk our fill there blew a cold wind filling out our 15sleeves, it seeming as though we were dancing in time with it.

Page 90: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/92

ماه باستاني نيك. 25

وقتي كه پسربچه بودم ماه را آمد ميم خواندم، گاهي به نظر ب سفيدي ميبشقا آويزان در آسمان، است ي بزرگي آينه

بود ي آتشين نخست دو لبه چه كسي خرگوش به خاطر، اما Cassia فلوس و درخت5

، منيدكوب مي لگدسرسختانه گياهان دارويي را اكنون ماه را. توانستم بفهمم درست نمي

بلعند وزغ و روشنايي مي گذارد؛ ن تاريكي را در هر سويي وا ميو سوسوكنا

ام هنگامي كه نُه خورشيد سوزان را بيرون از شنيده10 بر بستند، همه ازان هنگام آسودندYao آن ده تا، به فرمان امپراتور يائو

Page 91: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

93/پيمايي با اژدها در تموز باده

25. Good Old Moon

When I was a boy I called the moon a white plate of jade, sometimes it looked like a great mirror hanging in the sky, first came the two legs of the fairy 5and the cassia tree, but for whom the rabbit kept on pounding medical herbs, I just could not guess. Now the moon is being swallowed by the toad and the light flickers out leaving darkness all around; 10I hear that when nine of the burning suns out of the ten were ordered to be shot down by the Emperor Yao, all has since been quiet

Page 92: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/94

و هر دو آرميدند سپهر و آدمي، اما اين بلعيدن ماه نزد من،

آكند ميهاي شومي با نشانهاست كه مرا ناگواراي براستي صحنه15 .كند زده مي ، شگفتشود آنچه ناپيدا ميو

Page 93: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

95/پيمايي با اژدها در تموز باده and peaceful both for heaven and man, but this eating up of the moon is for me 15a truly ugly scene filling me with forebodings wondering what will come out of it.

Page 94: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/96

كوه سرسبز. 26

ام؛ ي چرا در كوه سبز مأواي گرفتهپرس از من مي .چون قلبم فارغ از نگراني است دارمزنم و پاسخي ن لبخند مي

روند، ها مي ريزند و به ناشناخته هاي هلو در فرودست جويبار مي همان سان كه شكوفه .من دنيايي دارم جداگانه كه در ميان آدميان نيست

Page 95: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

97/ژدها در تموزپيمايي با ا باده

26. Green Mountain

You ask me why I dwell in the green mountain; I smile and make no reply for my heart is free of care. As the peach-blossom flows down stream and is gone into the unknown, I have a world apart that is not among men.

Page 96: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/98

دشواري سفر. 27

جامهاي طاليي شراب ناب، اش هزاران سكه، هر قرابه

بشقابهاي يشمينِ گوشتهاي كمياب، د،نارز بيشتر از هزاران سكه مي

*** گذارم، چنگلهايم را پايين مي5

م،توانم مهماني بده ديگر نمي نگرم كشم و خيره مي شمشيرم را مي

:وحشيانه به پيرامونم***

Page 97: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

99/پيمايي با اژدها در تموز باده

27. Hard is the Journey

Gold vessels of fine wines, thousands a gallon, Jade dishes of rare meats, costing more thousands,

5I lay my chopsticks down, no more can banquet, I draw my sword and stare wildly about me:

Page 98: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/100

تا بگذرم از را يخ بسته استراهم ي زرد، رودخانه10

آيند آسمانهاي تاريك باال مي برفهاي ! T'ai-hangهنگ- از كوهستان تايي

*** اندازم آسوده قالبي مي

در جويباري، ام درنگ در قايقي نشسته بي15

....رانم اما به سوي خورشيد مي***

دشوار است سفر،( دشوار است سفر، بسيار پيچهايي،

)و اكنون كجا هستم من؟20***

شكند، پس هنگامي كه نسيمي امواج را مي آورد، و هوايي لطيف مي

،گيرم ابري براي كشتيراني مي !گذرم از اقيانوسهاي آبي مي

Page 99: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

101/پيمايي با اژدها در تموز باده

Ice bars my way to cross 10the Yellow River, Snows from dark skies to climb the T'ai-hang mountains!

At peace I drop a hook into a brooklet, 15At once I'm in a boat but sailing sunward...

(Hard is the journey, Hard is the journey, So many turnings, 20And now where am I?)

So when a breeze breaks waves, bringing fair weather, I set a cloud for sails, cross the blue oceans!

Page 100: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/102

اش آسماني رؤياي سرزمين. 28

،Bliss ي شرقي خوشبختي گويد از جزيره دريانورد مي .آلود دريا گمشده در برهوت امواج مه

،Yueh-landersگويند فرودآمدگان يوئه اما سرزمين آسماني جنوب، مي .شايد در ميان شكافهاي ابر درخشنده به ديده آيد

ترده است در آن سوي انجمن سپهر؛گسSky-land اين سرزمين آسماني 5 ،Scatrlet Castleو برجهايي بر قصر سرخفام Five Mountainsبر آمده است بر فراز پنج كوهستان

*** Tien-taiداي- ي ديان لنگد پيشاپيش آن، قله در حاليكه، گويي مي

.شود وهشت هزار پايي به سوي شمال شرقي خم مي كه از چهل***

Page 101: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

103/پيمايي با اژدها در تموز هباد

28. His Dream Of The Skyland

The seafarers tell of the Eastern Isle of Bliss, It is lost in a wilderness of misty sea waves. But the Sky-land of the south, the Yueh-landers say, May be seen through cracks of the glimmering cloud. 5This land of the sky stretches across the leagues of heaven; It rises above the Five Mountains and towers over the Scarlet Castle,

While, as if staggering before it, the Tien-tai Peak Of forty-eight thousand feet leans toward the southeast.

Page 102: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/104

،Yuehو يوئه Wuپس، در آرزوي رؤياي سرزمينهاي جنوبي وو .شبي در زير نور ماه Mirror Lakeي آينه گشايم به آن سوي درياچه پر مي10***

گيرد، ماه در درياچه پروازم را پي مي . Ten-chiچي- كند تا شهر دن دنبالم مي

.پا بر جاست Prince Hsiehشيه اينك هنوز عمارت شهزاده .ديدم طاق آبهاي سبز را و شنيدم جيغ ميمونها را

پوشيدم،پابندهاي شاهزاده را باال رفتم، 15 به سوي آسمان بر نردباني از ابرها،

راه از فراز ديوار آسمان ديدم، نيمهر خورشيد بامدادي را دو .ديكش و خروس سپهر بانگ بر مي

يپيچد پيچ در پيچ در پيچ؛ زار پرتگاه راهم مياكنون در ميان يكه .روم شوم؛ از هوش مي اي خم مي بندند؛ در برابر صخره گلها جاده را مي20***

-كنند ي اژدهايان بيدارم مي غرش خرسها و زوزه !آه، آبهاي پرهياهوي چابكان

.ري افتاده بودلرزيدم، هر يكي بر ديگ هاي آويزان مي هراسيدم، و بر صخره در جنگل ژرف مي ابر روي ابر آن گرد آمد و، باران هراسناك بود؛

.شكستند جوشيدند، و درون مه در هم مي آبها در زير مي25***

!طنين انفجار تندر

Page 103: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

105/پيمايي با اژدها در تموز باده

So, longing to dream of the southlands of Wu and Yueh, 10I flew across the Mirror Lake one night under the moon.

The moon in the lake followed my flight, Followed me to the town of Yen-chi. Here still stands the mansion of Prince Hsieh. I saw the green waters curl and heard the monkeys' shrill cries. 15I climbed, putting on the clogs of the prince, Skyward on a ladder of clouds, And half-way up from the sky-wall I saw the morning sun, And heard the heaven's cock crowing in the mid-air. Now among a thousand precipices my way wound round and round; 20Flowers choked the path; I leaned against a rock; I swooned.

Roaring bears and howling dragons roused me— Oh, the clamorous waters of the rapids! I trembled in the deep forest, and shuddered at the overhanging crags, one heaped upon another. Clouds on clouds gathered above, threatening rain; 25The waters gushed below, breaking into mist.

A peal of blasting thunder!

Page 104: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/106

.كوهستان در هم ريخت ي سنگي سپهر پوك دروازه

داد گشوده شد، نشان مي سروته را، قلمرو پهناور نيلگون بي30

.درخشيدند خورشيد و ماه در كاخهاي طال و نقره با يكديگر مي***

كمان و سوار بر اسب، آراسته با رنگين ها؛ ، جرقهريختند چون گلها بانوان هوا مي

.ي شاهدانه در دشت دسته، زمخت بودند همچون ساقه وش دسته خداوندگاران حوري .نواختند دوره كردند، و يوزپلنگان بر چنگها ميرا هايشان ارابهققنوسها 35

.بودم، و هراسي بر قلبم چيره شدسرشار از آشفتگي !خويش را از شگفتي و بهت در آوردم، و افسوس

-يافتم تر و بالشم رابيدار شدم و بس .جهان تابناك اثيري رخت بر بسته بود

*** .ي لذتهاي زندگاني با همه اين گونه40

.ي كه رو به شرق روان استگذرد با آب همه چيز مي چه هنگام باز گردم؟ -روم كنم و مي ترا ترك مي

هاي سبز بچرد، بگذار گوزن سفيد در ميان صخره !هستان دلربا رابگذار برانم و ديدار كنم كو

Page 105: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

107/پيمايي با اژدها در تموز باده The mountains crumbled. The stone gate of the hollow heaven Opened wide, revealing 30A vasty realm of azure without bottom, Sun and moon shining together on gold and silver palaces.

Clad in rainbow and riding on the wind, The ladies of the air descended like flower, flakes; The faery lords trooping in, they were thick as hemp-stalks in the fields. 35Phoenix birds circled their cars, and panthers played upon harps. Bewilderment filled me, and terror seized on my heart. I lifted myself in amazement, and alas! I woke and found my bed and pillow— Gone was the radiant world of gossamer.

40So with all pleasures of life. All things pass with the east-flowing water. I leave you and go—when shall I return? Let the white roe feed at will among the green crags, Let me ride and visit the lovely mountains!

Page 106: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/108

!آورم و خدمتگزار زورمندان باشم دتوانم چاپلوسانه سر فرو چه سان مي45 .نشانَد روحم را فرو مي

Page 107: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

109/پيمايي با اژدها در تموز ادهب 45How can I stoop obsequiously and serve the mighty ones! It stifles my soul.

Page 108: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/110

پايتخت سفيد وداع با. 29

وداع گفتمرا بامدادان King Cityپايتخت سفيد در تابش صبحگاهي ابرها؛

Chiang-ling لينگ -مايل تا جيانگ هزار

.كشتي رانديم در روزي يگانه وقال ميمونها در هر يك از اين دو كرانه قيل5 آمد اي مي وقفه بي

گذاشت در حاليكه قايق روشنم پشت سر مي .سنگ غمناك را هزار تخته ده

Page 109: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

111/پيمايي با اژدها در تموز باده

29. Leaving White King City

White King City I left at dawn in the morning-glow of the clouds; The thousand miles to Chiang-ling we sailed in a single day. 5On either shore the gibbons' chatter sounded without pause While my light boat skimmed past ten thousand sombre crags.

Page 110: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/112

لبكي در دژ ماهيخوار زرد گوش دادن به ني. 30

اينك آمدم سرگرداني در خيال ميهن خود،

.دور دست راCh'ang-an آن -آورم چانگ به خاطر مي ، Yellow Crane Pavllionو آن گاه، از ژرفاي دژ ماهيخوار زرد

لبك زيبا ني گوش دادم به5 ».ريزان هلو را شكوفه« ختنوا كه مي

.بهار دير رسيده بود در شهري كنار رودخانه

Page 111: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

113/اژدها در تموزپيمايي با باده

30. Listening to a Flute in Yellow Crane Pavillion

I came here a wanderer thinking of home, remembering my far away Ch'ang-an. And then, from deep in Yellow Crane Pavillion, 5I heard a beautiful bamboo flute play "Falling Plum Blossoms." It was late spring in a city by the river.

tr. Hamil

Page 112: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/114

در جستجوي راهب و نيافتن او. 31

رسيد ميراه كوچكي را گرفتم كه آخر كوره اي، تا بيابم آنجا ي تپه فرازگاه تنگه به

ش پوشيده ازا معبدي را، دروازه اش خزه، و در آستانه

پرندگان؛ فقط شكاف5 در سراي راهب پير

زيست، و هيچ كس نمي خيره از ميان پنجره

ي مويي آويختهديدم گردگير بر ديوار، پوشيده در10

غبار؛ بيهوده آه كشيدم

Page 113: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

115/پيمايي با اژدها در تموز باده

31. Looking For A Monk And Not Finding Him

I took a small path leading up a hill valley, finding there a temple, its gate covered with moss, and in front of 5the door but tracks of birds; in the room of the old monk no one was living, and I staring through the window saw but a hair duster hanging 10on the wall, itself covered with dust; emptily I sighed

Page 114: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/116

ي رفتن، اما آن گاه در انديشه چند بار بازگشتم،

ديدم چه گونه مه بر مي گشايد، و سپس ها بال مي تپه15

خت آن سان كهري باراني روشن فرو مي بارند از گلهايي مي ؛سازند ميآهنگي آسمان، و

از دوردستها فرياد ميموني آمد، و20

ام از جهان دلشوره شدمرخت بر بست، و سرشار

.از زيبايي پيرامونم

Page 115: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

117/پيمايي با اژدها در تموز باده thinking to go, but then turning back several times, seeing how the mist on 15the hills was flying, and then a light rain fell as if it were flowers falling from the sky, making a music of its own; away in the distance 20came the cry of a monkey, and for me the cares of the world slipped away, and I was filled with the beauty around me.

Page 116: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/118

گاليه بر پلكان مرمرين. 32

هاي مرمرين بر پله بالد شبنم سفيدي هنوز مي

كه همه شب هاي ابريشمينش را نمناك كرده است، راحتي

*** كشد اما پايين مي5

رينش را اكنوني بلو پرده نگرد از ميان لعاب شيشه و مي

.ماه پاييزي را .42و 32ببينيد همين را در شعرهاي شماره -

Page 117: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

119/پيمايي با اژدها در تموز باده

32. Marble Stairs Grievance On Marble Stairs still grows the white dew That has all night soaked her silk slippers,

5But she lets down her crystal blind now And sees through glaze the moon of autumn.

Page 118: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/120

ماه بر گذرگاه كوهستاني. 33

آيد، بر ميTian Shan ماه تابان بر فراز كوه ديان شان .پهناور ابرهاگم شده در اقيانوس

باد دراز نفس، از فراسوي هزاران هزار مايل، ،Jade-gate Passي يشم وزد بر گذرگاه دروازه مي

اند، رفته Baitieng Roadدينگ ي باي به فرودست جاده Hanلشكريان هان5 .در جستجويند Qinghai Bayهاي اجنبي در كوينگهاي باي همان گونه كه دسته

ز نبردگاهدانند كه ا همه مي .مانند تا باز گردند اندكي باقي نمي انداز مرزي، دوزند به چشم نظر مي Garrisonافراد در گاريسن

.نشاند انديشه به ميهن بر رخسارشان اندوه را ژرف مي10 مانند امشب، هاي برج در كلبه

. كشند آه مي درپي پيزنان

Page 119: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

121/پيمايي با اژدها در تموز باده

33. Moon over Mountain Pass

A bright moon rising above Tian Shan Mountain, Lost in a vast ocean of clouds. The long wind, across thousands upon thousands of miles, Blows past the Jade-gate Pass. 5The army of Han has gone down the Baiteng Road, As the barbarian hordes probe at Qinghai Bay. It is known that from the battlefield Few ever live to return. Men at Garrison look on the border scene, 10Home thoughts deepen sorrow on their faces. In the towered chambers tonight, Ceaseless are the women's sighs.

Page 120: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/122

پيمايي در كوهستان ي باده ترانه. 34

براي فرو پوشيدن اندوههاي كهن، كشم صد جام شراب سر مي .اينجا در اين شب زيبا

.توانيم به سوي بستر برويم با ماهي اين سان تابان نمي***

شود سرانجام شراب بر ما تمام مي5 —كشيم در كوهستان خلوت و دراز مي

زمين بالشي، .و رواندازي از سپهر

.34و 1ي همين در شعرهاي شماره -

Page 121: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

123/پيمايي با اژدها در تموز باده

34. Mountain Drinking Song

To drown the ancient sorrows, we drank a hundred jugs of wine there in the beautiful night. We couldn't go to bed with the moon so bright.

5The finally the wine overcame us and we lay down on the empty mountain-- the earth for a pillow, and a blanket made of heaven.

tr. Hamil

Page 122: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

در تموزپيمايي با اژدها باده/124

جنگ شريرانه. 35

، Sang-kanگان-ي سنگ پارسال جنگيديم نزديك سرچشمه .در حال جنگيدنيم Tsung-hoهو-امسال بر راه دزونگ

،شستيم Chiao-chi جي-جوشنهايمان را در امواج درياي جيائو .چرانديم Tien-shanشان-اسبهايمان را بر لجنزار برفي ديين

طوالني از وطن تا هزار مايل ادامه دارد، جنگ طوالني، جنگ5 .سه لشكرمان فرسودند و از كار افتادند

*** كند بجاي شخم زدن؛ اجنبي كشتار مي

.رنگ ها و و استخوانهاي بي شود به جز جمجمه هاي شن چيزي ديده نمي در اين دانه آنجا كه امپراتور چين در برابر تاتارها ديوارها بر افراشت،

Page 123: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

125/پيمايي با اژدها در تموز باده

35. Nefarious War

Last year we fought by the head-stream of the Sang-kan, This year we are fighting on the Tsung-ho road. We have washed our armor in the waves of the Chiao-chi lake, We have pastured our horses on Tien-shan's snowy slopes. 5The long, long war goes on ten thousand miles from home, Our three armies are worn and grown old.

The barbarian does man-slaughter for plowing; On this yellow sand-plains nothing has been seen but blanched skulls and bones.

Page 124: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/126

.سوزند شان همچنان مي آتشهاي برج ديدباني Hanآنجا مدافعين هان10 رسند، سوزند و هرگز به سر نمي آتشهاي برج ديدباني مي !جنگ هيچ پاياني ندارد

*** سپارند؛ شوند و جان مي در نبردگاه مردان گالويز مي

كشند، بر ميشيون به سوي سپهرشكسته اسبهاي درهم زنند، خويان در احشاي آدمي نيش مي در حاليكه غرابها و درنده15

.آويزند جان مي هاي درختان بي برند، و بر شاخه در گريزشان آنها را به باال مي شوند، دار بر علفزار بيابان پراكنده مي باري، جسدها لكه

.و سردارها به هيچ چيز وفا نكردند***

دانم دستها را چرا مي! آه، جنگ شريرانه .گيرند بندرت شهرياران نرمخو به كار مي20

Page 125: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

127/پيمايي با اژدها در تموز باده Where the Chin emperor built the walls against the Tartars, 10There the defenders of Han are burning beacon fires. The beacon fires burn and never go out, There is no end to war!—

In the battlefield men grapple each other and die; The horses of the vanquished utter lamentable cries to heaven, 15While ravens and kites peck at human entrails, Carry them up in their flight, and hang them on the branches of dead trees. So, men are scattered and smeared over the desert grass, And the generals have accomplished nothing.

Oh, nefarious war! I see why arms 20Were so seldom used by the benign sovereigns.

Page 126: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/128

ي تصوير بر پرده. 36

! Wu-shanشان-ي وو از چه رو اين دوازده قله اند ي مجلل گريخته به درون پرده ي سپهر؟ از يك گوشه

!مويند در باد آه، اين كاجهاي تنها كه مي -پلكند به آن سو ، ميYang-taiداي -آن كاخهاي يانگ5

- !ياي آنآه، ماليخول آنجا كه تخت جواهرنشان شاه -شود، با پوششهاي زربفت تباه مي

شهواني و اش لطيف ي كوتوله دوشيزه !آميزد در ميهنوز بيهوده با آنها 10***

Page 127: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

129/پيمايي با اژدها در تموز باده 36. On A Picture Screen

Whence these twelve peaks of Wu-shan! Have they flown into the gorgeous screen From heaven's one corner? Ah, those lonely pines murmuring in the wind! 5Those palaces of Yang-tai, hovering yonder— Oh, the melancholy of it!— Where the jeweled couch of the king With brocade covers is desolate,— His elfin maid voluptuously fair 10Still haunting them in vain!

Page 128: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/130

اين چند پا .رسد يكهزار مايل به نظر مي زنند، فام و قرمز برق مي ديوارهاي پرتگاه آبي

.درخشنده اي برودردوزيِ پاره چقدر سبزند آن درختان دوردست15

! Ching-menمن-ي رودخانه جينگ پيرامون تنگه پويند، ميكه -و آن كشتيها

.Paشناور بر آبهاي با ها خواند بر صخره آب نغمه مي

هاي بيشمار ميان تپه20 .فروزان زاردر مه درخشان و علف

*** اند كه گلهاي اين دره شكفته گذرد ميچند سال

تا بخندند در خورشيد؟ نوردد، را در ميو آن مرد رودخانه

شنود؟ وراي قرنها نمي آيا جيغ ميمونها را از25 نگرد بر اين، هر كو مي

كند؛ خود را در جاودانگي گم مي ،Sungكوهستان مقدس سونگ در قدم گذاشتن و با

.خواهد ديدميان ابرهاي پرتأللو رؤيا

Page 129: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

131/پيمايي با اژدها در تموز باده

Here a few feet Seem a thousand miles. The craggy walls glisten blue and red, A piece of dazzling embroidery. 15How green those distant trees are Round the river strait of Ching-men! And those ships——they go on, Floating on the waters of Pa. The water sings over the rocks 20Between countless hills Of shining mist and lustrous grass.

How many years since these valley flowers bloomed To smile in the sun ? And that man traveling on the river, 25Hears he not for ages the monkeys screaming? Whoever looks on this, Loses himself in eternity; And entering the sacred mountains of Sung, He will dream among the resplendent clouds.

Page 130: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/132

او . از شاعران سرزمين چين است) 701-762(لي بو

»باده ي ي پياله هشت جاودانه«عضو گروهي از فرزانگان چين بود بنام و از ديرباز با دو فو، يكي از دو شاعر بزرگ

.آيد در تاريخ ادبيات چين به شمار مي

Li Bai or Li Po (李白) (701-762) was a Chinese poet.

He was part of the group of Chinese scholars called

the "Eight Immortals of the Wine Cup" and along with Du Fu

he is often regarded as one of the two greatest poets

in China's literary history.

Page 131: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

133/پيمايي با اژدها در تموز باده

Page 132: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/134

ي ققنوسها گينگ به سوي قلعه- صعود از نان. 37

كردند، چنان كه كاخ نام خود را از آنها گرفت، يي كه زماني اينجا بازي ميققنوسها ؛اند ل گشودهباي تهي اكنون به سوي اين رودخانه

پوشيده از علفزارند؛ Wu Palaceهاي كاخ وو جاده .آرامگاههاي چين غباري كهن دارند

را، Three Peaksگانه هاي سه مانند اين افق سبز كه دو نيمه كرده است قله..... 5 . كه رودخانه را تقسيم White Egrets Islandي ماهيخوارهاي سفيد مانند اين جزيره

است، كرده . آيد، ابري بين روشنايي سپهر و من بر مي

.ام پنهان سازد تا شهر را از قلب ماليخوليايي

Page 133: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

135/پيمايي با اژدها در تموز باده

37. On Climbing in Nan-king to the Terrace of Phoenixes Phoenixes that play here once, so that the place was named for them, Have abandoned it now to this desolated river; The paths of Wu Palace are crooked with weeds; The garments of Chin are ancient dust. 5...Like this green horizon halving the Three Peaks, Like this Island of White Egrets dividing the river, A cloud has risen between the Light of Heaven and me, To hide his city from my melancholy heart.

Page 134: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/136

دهاي اژ بر تپه. 38

امشب، On Dragon Hill ي اژدها سرمست بر تپه ،Great White شگرف ييدپمطرودي ابدي، س

*** گردد در ميان گلها، مي

لبخندش گشاده،***

راند همچنان كه كالهش را باد دور مي5 .در مهتاب آيد به رقص در ميو

Page 135: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

137/پيمايي با اژدها در تموز باده

38. On Dragon Hill

Drunk on Dragon Hill tonight, the banished immortal, Great White,

turns among yellow flowers, his smile wide,

5as his hat sails away on the wind and he dances away in the moonlight.

tr. Hamil

Page 136: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

ژدها در تموزپيمايي با ا باده/138

بر بهارخواب گوسو. 39

Kusu Terrace گوسو بهارخوابِ باغهاي كهنِ بيدهاياز اند، با اين همه برهوت كشند؛ مي سر برهاي تازه هنوز شاخه مانده باقي

آورند بلوطهاي آبي را گرد مي زنان جواني كه شاه دهند با چنان سر ميبلند آواز 5

كنيم بهار يوضوحي، كه احساس م اما آنجا كه زماني بر پا بود گردد؛ نزدمان باز مي

، اكنونKing of Wuكاخ شاه وو تنها ماه بر روي

درخشد بر ي غربي دمي مي رودخانه10 .دلرباي اينجا بانوان

Page 137: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

139/پيمايي با اژدها در تموز باده

39. On Kusu Terrace

The old gardens of Kusu Terrace are a wilderness, yet the willows that remain still put out new branches; lasses gathering water chestnuts 5sing so loudly and with such clarity, that the feeling of spring returns to us; but where once stood the palace of the King of Wu, now only the moon over the 10west river once shone on the lovely ladies there.

Page 138: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/140

گينگ- اي در نان بزمي در ميخانه. 40

كند، آورد و ميخانه را دلنواز مي ميها را دانه جگنبادي .كند از آن كام بر كند و وادارم مي لبريز مي را ام شرابج Wuو دختري از واليت وو

.گيرم . اند؛ با همدمان شهرم اينجا كساني هستند كه به ديدارم آمده

گويم، و به كسي كه قدحش به آخر برسد، در بزمگاه مي اي كه به سوي شرق جاري است آه، برو و بپرس از اين رودخانه5

!بپيمايد واهيدوستختواند فراتر از آيا مي

Page 139: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

141/پيمايي با اژدها در تموز باده

40. Parting at a Wine-shop in Nan-king

A wind, bringing willow-cotton, sweetens the shop, And a girl from Wu, pouring wine, urges me to share it. With my comrades of the city who are here to see me off; And as each of them drains his cup, I say to him in parting, 5Oh, go and ask this river running to the east If it can travel farther than a friend's love!

Page 140: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/142

خياالت شب آرام. 41

chuáng qián míng yuè guāng,

yí shì dì shàng shuāng.

jǔ tóu wàng míng yuè,

dī tóu sī gù xiāng.

پاي بسترم

تراود مهتاب مي آيد آن سان كه به نظر مي

.همچون پاره يخي بر خاك***

گيرم سر بر مي5 تماشا كنم،ماه تابان را تا

،آرم سر فرو مي .به خيالم در وطن هستم

Page 141: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

143/پيمايي با اژدها در تموز باده

41. Quiet Night Thoughts

Before my bed there is bright moonlight So that it seems Like frost on the ground.

5Lifting my head I watch the bright moon, Lowering my head I dream that I'm home.

Page 142: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/144

كنار پلكان يشمين رنجور. 42

.اندازد شبنم بر پلكان يشمين نم مي .خيساند اش را مي دير هنگام، جورابهاي توري

*** كشد تا تماشا كند ي بلورين را كناري مي پرده

.ماه پاييزي راروشن جام از شكافي،

52و 42و 32همين در شعرهاي شماره

Page 143: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

145/پيمايي با اژدها در تموز باده

42. Resentment Near the Jade Stairs

Dew whitens the jade stairs. This late, it soaks her gauze stockings.

She lowers her crystal blind to watch the breaking, glass-clear moon of autumn.

Page 144: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/146

افسار گسيختگي. 43

Facing my wine; I did not see the dusk. Falling blossoms have filled the folds of my clothes. Drunk, I rise and approach the moon in the stream, Birds are far off, people too are few.

اعتنا به تاريكي هوا، گساري، بي به باده نشستم .دام را پوشان ها پارگيهاي جامهتا آنكه بارش گلبرگ

افتم؛ خيزم و به سوي جويبار پرمهتاب راه مي مست بر مي .اند اند، و از مردم نيز تنها چند تني باقي مانده پرندگان رفته

Page 145: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

147/پيمايي با اژدها در تموز باده

43. Self-Abandonment

I sat srinking and did not notice the dusk, Till falling petals filled the folds of my dress. Drunken I rose and walked to the moonlit stream; The birds were gone, and men also few.

tr. Waley

Page 146: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

اژدها در تموز پيمايي با باده/148

ريسد او ابريشم مي. 44

،Szechuanدور در باالي رودخانه در سزجوان .غرند كه بادهاي بهاري مي گاهبدان آيند آبها بر مي

*** م،ش آيديداربه كنم اكنون چگونه جرأت مي

و رودرروي گدار خطرناك شوم؟***

بالد ي مي علفزار سبز ميان دره5 .خورد خاموشي پيچ مي شم بها كه ابرياينج

*** رسند، گيرند كه هرگز به پايان نمي دستانش ريسمانهايي به كار مي

.خواند بام تا شام هنگامي كه فاخته آواز مي

Page 147: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

149/پيمايي با اژدها در تموز باده

44. She Spins Silk

Far up river in Szechuan, waters rise as spring winds roar.

How can I dare to meet her now, to brave the dangerous gorge?

5The grass grows green in the valley below where silk worms silently spin.

Her hands work threads that never end, dawn to dusk when the cuckoo sings.

tr. Hamil

Page 148: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/150

ي آهنگري آواز كوره. 45

افروزد، آتش كوره سپهر را بر مي .بارد دود و جرقه غرد، و مي پتك مي

*** آهنگري شنگرف، رخسار سفيد ماه،

.نوازد ي سرد و تاريك مي و پتك، در فرودست تنگه

Page 149: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

151/تموز پيمايي با اژدها در باده

45. Song of the Forge

The forge-fire sets a glow in the heavens, the hammer thunders, showering the smoke with sparks.

A ruddy smithy, the white face of the moon, and the hammer, ringing down cold dark canyons.

tr. Hamil

Page 150: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/152

ي يشمين آواز پياله. 46

فرا رسيد كهولت .ي يشمين در هم شكست پياله بسي زود تا اميدها را به انجام برساند؛ پس از

و ستردمسه قدح شراب شمشيرم را كشيدن سر به رقصيدن آغاز كردم زير نخستين ماه پاييزي

ناتوان بودم باز دارمچه . ا صدايي بلندآوازخوان ب5 آورم كه ؛ نخستين روزي را به ياد ميريختند كه ميرا اشكهايي

به دربار فرا خوانده شدم و شكوهمندانه پذيرفتندم هايي تا شعرهايي بسرايم در وصف امپراتور، و لطيفه

هامنصبان درباب بار پرداختم نزد صاحب بهترين اسب در ميان اسبم، برگزيدن تعويض كردن10 ام مزين به بلهاي امپراتور؛ با تازيانهاسط

Page 151: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

153/پيمايي با اژدها در تموز باده

46. Song Of The Jade Cup

A jade cup was broken because old age came too soon to give fulfilment to hopes; after drinking three cups of wine I wiped my sword and started to dance under an autumn moon first 5singing in a high voice then unable to halt tears coming; I remember the day when first I was summoned to court and I was feasted splendidly writing poems in praise of the Emperor, making jokes with officials around several times changing 10my horse, taking the best from the imperial stables; with my whip studded with

Page 152: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/154

يشم و مرجان پيشكشي امپراتور، ند مراخواند گذشت، مردم مي ام آزاد و آسان مي زندگاني

نيك His Shihشي شيه . »جاوداني مطرود« فايده ، بيكشيد ميروي درهم همان گونه كهزد لبخند مي15

.كردند كوشيدند و از او تقليد مي اي كه مي بر دختران ساده ستود، اش را شاه مي يقين فقط دلربايي به

اما شوربختانه رشك در ميان كاخ .او را به مرگ كشاند

Page 153: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

155/پيمايي با اژدها در تموز باده jade and coral presented to me by the Emperor, my life was free and easy, people calling me the "Banished Immortal." Hsi Shih was good 15at smiling as well as frowning, useless for ordinary girls to try and imitate her. Surely it was only her loveliness the king adored, but unfortunately jealousy within the palace led to her death.

Page 154: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/156

يانگ- لبكي در شب بهاري لو نواي ني. 47

آورد، لبك يشمين اين همه نواهاي سردرگم را بر مي نه، اين نياز كدامين خا آكنده است؟از خود را Lo-yangيانگ -اي كه لو پراكند در باد بهاري و مي

ي بيدشكن را بشنويم، امشب اگر ترانه آنكه باغهاي ميهن را آرزو كند؟ اي بجويد بي تواند چاره چه كسي مي

Page 155: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

157/تموز پيمايي با اژدها در باده 47. Spring Night in Lo-yang Hearing a Flute

In what house, the jade flute that sends these dark notes drifting, scattering on the spring wind that fills Lo-yang? Tonight if we should hear the willow-breaking song, who could help but long for the gardens of home?

Page 156: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/158

تابستان در كوهستان. 48 شوم، نرمي به بادبزن پردار سفيدي خيره مي به .پيرهن گشادي كه بر چوب سبزي است و بر

آويزم؛ دارم و روي سنگي برآمده مي كالهم را بر مي .چكيد ام مي ي برهنه ميان كاج بر كلهبادي از

Page 157: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

159/پيمايي با اژدها در تموز باده

48. Summer in the Mountains Gently I stir a white feather fan, With open shirt sitting in a green wood. I take off my cap and hang it on a jutting stone; A wind from the pine-tree trickles on my bare head.

tr. Waley

Page 158: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/160

وداع با دوست. 49

كوهستان آبي در پشت ديوار شمالي گسترده بود؛ .پيرامون سمت شرقي شهر آب سفيدي روان بود .اكنون ما همدستيم، اي دوست، زماني جاودان

غلتي هزار مايل، مي هد روي مي .اي ريشه چون علف آبي بي5

!اي آه، ابرهاي شناور و خياالت آواره !آه، غروب و در آرزوي دوستي قديمي

رانيم، با تكان دادن دستهايمان، دور از يكديگر مي .....كشند سبك، سبك در حاليكه اسبهايمان شيهه مي

Page 159: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

161/پيمايي با اژدها در تموز باده

49. Taking Leave of a Friend

Blue mountains lie beyond the north wall; Round the city's eastern side flows the white water. Here we part, friend, once forever. You go ten thousand miles, drifting away 5Like an unrooted water-grass. Oh, the floating clouds and the thoughts of a wanderer! Oh, the sunset and the longing of an old friend! We ride away from each other, waving our hands, While our horses neigh softly, softly . . . .

Page 160: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/162

يانگ ر درخشان ابري در نانبها. 50

حسرتي است شامگاهان، با اين همه دوست دارم اين جويباري را كه

سان پاك؛ اينبينم اين سان زالل، مي كند، پرتو غروب سوسو مي

كند روانه ميتا ، آب هاي فراز رشته درخشد بر مي5 نوردند كه در مي همراه آنانكسي را نگرم يگردم و م ها را؛ بر مي راه

خوانم، آن گاه اي مي ماه را؛ ترانه سپارم به صداي باد گوش مي

.در ميان صنوبرها10

Page 161: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

163/پيمايي با اژدها در تموز باده

50. The Cold Clear Spring At Nanyang A pity it is evening, yet I do love the water of this spring seeing how clear it is, how clean; rays of sunset gleam on it, 5lighting up its ripples, making it one with those who travel the roads; I turn and face the moon; sing it a song, then listen to the sound of the wind 10amongst the pines.

Page 162: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

ايي با اژدها در تموزپيم باده/164

غبار كهن. 51

زندگاني سفري گذراست؛ .آيد مرگ، مردي كه به خانه مي

سفري كوتاه بين سپهر و زمين، .ايم هزار ساله ما همان خاك ده! و آن گاه افسوس

كوبد ؛ خرگوش در ماه بيهوده داروي شفا را مي5 .نه فرو ريخته استي آتشز ، درخت جاودانگي، بر بيشهFu-sangسنگ -فو

افتند اي از صدا مي ميرد، استخوانهاي سفيدش بدون واژه آدمي مي .كنند هنگامي كه كاجهاي سرسبز رسيدن بهار را احساس مي

.كشم كشم؛ با نگاه به پيش، دوباره آه مي با نگريستن به پس، آه مي چه هست تا بستايم؟ عمردر شكوه پوچ 10

Fitzgerald:

There was a Door to which I found no Key: There was a Veil past which I could not see: Some little Talk awhile of ME and THEE There seemed--and then no more of THEE and ME.

Page 163: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

165/پيمايي با اژدها در تموز باده 51. The Old Dust

The living is a passing traveler; The dead, a man come home. One brief journey betwixt heaven and earth, Then, alas! we are the same old dust of ten thousand ages. 5The rabbit in the moon pounds the medicine in vain; Fu-sang, the tree of immortality, has crumbled to kindling wood. Man dies, his white bones are dumb without a word When the green pines feel the coming of the spring. Looking back, I sigh; looking before, I sigh again. 10What is there to prize in the life's vaporous glory?

Page 164: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

تموز پيمايي با اژدها در باده/166

خيالپردازي در شبي آسوده. 52

از اين سوي بستر افكند اي طرح مي كنم كه دنباله پرتو ماه را تماشا مي

اين سان تابان، اين سان سرد، اين سان لطيف، كند مجالي سوسو مي

.ي رؤياهايم مانند سرماريزه در حاشيه5 --كنم، سرم را بلند مي :بينم ماه باشكوه را مي

آورم، سر فرو ميسپس --كاوم و رؤياهاي تو را مي

!ام، رؤياي تو سرزمين پدري10

.52و 43و 32همين در شعرهاي شماره

Page 165: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

167/پيمايي با اژدها در تموز باده 52. Thoughts in a Tranquil Night

Athwart the bed I watch the moonbeams cast a trail So bright, so cold, so frail, That for a space it gleams 5Like hoar-frost on the margin of my dreams. I raise my head, -- The splendid moon I see: Then droop my head, And sink to dreams of thee -- 10My Fatherland, of thee!

Page 166: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

با اژدها در تموز پيمايي باده/168

اش با ماه و سايه - سه تن. 53

.نشينم كنار درختان شكوفا با جامي شراب مي كشم ، و كجايند دوستانم؟ سر مي ييتنها به

نگردم؛ آه، ماه از فراز مرا فرو مي .گيرم زنم و قدحم را به سوي تابش آن بر مي بانگ مي

.رود ام را كه پيشم مي و ببين سايه5 -گويم، ضيافتي سه نفره داريم، چنين مي! هو

تواند بنوشد، گرچه ماه بينوا نمي رقصد پيرامونم، ام اما مي و سايه ،همدميمامشب همگي

.نوشنده، ماه و سايه10 !ي بهار به هم رسد بگذار عيشمان در هنگامه

Page 167: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

169/پيمايي با اژدها در تموز باده

53. Three—With the Moon and His Shadow

With a jar of wine I sit by the flowering trees. I drink alone, and where are my friends? Ah, the moon above looks down on me; I call and lift my cup to his brightness. 5And see, there goes my shadow before me. Ho! We're a party of three, I say,— Though the poor moon can't drink, And my shadow but dances around me, We're all friends to-night, 10The drinker, the moon and the shadow. Let our revelry be meet for the spring time!

Page 168: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/170

*** .خوانم، ماه وحشي در آسمان سرگردان است ميآواز .كند وخيز مي ام جست سايه. رقصم مي

شويم، بگذار بپيونديم در ميگساري؛ همان گونه كه بيدار مي .كند تنها سرمستي شيرين هرگز جدايمان نمي15

دانيم، اي كه جاويدان مي بگذار پيمان ببنديم بر سر دوستي را شامگاهان گوييم يكديگر و اغلب خوشامد مي

!آلود دور در ميان فضاي پهناور و مه

Page 169: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

171/پيمايي با اژدها در تموز باده

I sing, the wild moon wanders the sky. I dance, my shadow goes tumbling about. While we're awake, let us join in carousal; 15Only sweet drunkenness shall ever part us. Let us pledge a friendship no mortals know, And often hail each other at evening Far across the vast and vaporous space!

Page 170: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/172

زي ي يانگ سراسر تنگه. 54

در غروب رنگاميز Baidiايدي از ديوارهاي بلندي ب درآخرهاي شب سه مايل راه است، Jiangihng تا دياگلينگ

كشند هنوز ميمونها بر هر دو كرانه پشت سرم فرياد مي .هزار كوهستان به سوي قايقم دور از اين ده

Page 171: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

173/پيمايي با اژدها در تموز باده 54. Through the YangZi Gorges

From the walls of Baidi high in the coloured dawn To Jiangling by night-fall is three hundred miles, Yet monkeys are still calling on both banks behind me To my boat these ten thousand mountains away.

Page 172: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/174

براي دو فرزندش. 55

برگهاي شاه توت سبزند، Wuدر سرزمين وو .اند بار سوم است كه كرمهاي ابريشم خفته

د،ام سكني دار رقي آنجا كه خانوادهش Luhدر لو .افشاند در شگفتم از كسي كه دشتهاي ما را بذز مي

توانم به موقع بازگردم براي كارهاي بهاري، نمي5 .نوردم هيچ كمكي كنم، رودخانه را در مي توانم هنوز نمي راند را مي ام ي جنوبي جان شوريده باد دمنده

.كشاند ميي آشنايمان و به سوي ميخانه بينم هلويي بر جهت شرقي خانه آنجا مي

.لرزند با برگها و شاخسار زمختي كه در مه آبي مي10 .ام سه سال پيش كاشتم اين درختي است كه پس از جدايي

Page 173: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

175/پيمايي با اژدها در تموز باده

55. To His Two Children

In the land of Wu the mulberry leaves are green, And thrice the silkworms have gone to sleep. In East Luh where my family stay, I wonder who is sowing those fields of ours. 5I cannot be back in time for the spring doings, Yet I can help nothing, traveling on the river. The south wind blowing wafts my homesick spirit And carries it up to the front of our familiar tavern. There I see a peach tree on the east side of the house 10With thick leaves and branches waving in the blue mist. It is the tree I planted before my parting three years ago.

Page 174: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/176

درخت هلو اكنون به بلندي سقف ميخانه باليده است، .در حاليكه بي بازگشتي سرگردانم

اي بينم ايستاده انگيزم، مي ، دختر دل ping-yangيانگ-بينگ .چيني اي آويخته را مي نزديك درخت هلو و شاخه15

چيني، اما من آنجا نيستم گلها را مي !شود كه چگونه اشكهايت، مانند جويباري روان مي

اي، هاي خواهرت رسيده ، كه تا شانه po-chinچين-پسر كوچكم، بو ،زني با او از زير درخت هلو بيرون مي

اما چه كسي آنجاست تا شما را از پشت سر بنوازد؟20 مانَد، انديشم، حواسم وا مي هنگامي كه به اين چيزها مي

.درد و دردي برنده هر روز قلبم را پاره مي كنم تا اين نامه را بنويسم، اي از ابريشم سفيد را پاره مي اكنون تكه

.در فراسوي رودخانه فرستم به راهي دراز و برايتان با مهر خود مي

Page 175: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

177/پيمايي با اژدها در تموز باده The peach tree has grown now as tall as the tavern roof, While I have wandered about without returning. Ping-yang, my pretty daughter, I see you stand 15By the peach tree and pluck a flowering branch. You pluck the flowers, but I am not there How your tears flow like a stream of water! My little son, Po-chin, grown up to your sister's shoulders, You come out with her under the peach tree, 20But who is there to pat you on the back? When I think of these things, my senses fail, And a sharp pain cuts my heart every day. Now I tear off a piece of white silk to write this letter, And send it to you with my love a long way up the river.

Page 176: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

ر تموزپيمايي با اژدها د باده/178

چيان- براي دان. 56

شرقي،ي Rangeدوستم پناه گرفته است در بلنديهاي رنگه .ها ها و تپه ورزد به زيبايي دره صميمانه مهر مي

ي خالي، كشد بر بيشه در بهار سبز دراز مي .تابد، او هنوز در خواب است و هنگامي كه خورشيد بر آسمانخراش مي

روبد؛ پوشش را مي تنباد كاجستان آستين و 5 .كند جويباري پرريگ قلب و گوشهايش را پاكيزه مي

برم بر تو، كسي كه دور از ستيزه و گفتگو رشك مي .اي بلند دارد رنگ مرتبه بر بالشي از ابر آبي

Page 177: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

179/پيمايي با اژدها در تموز باده

56. To Tan-Ch'iu My friend is lodging high in the Eastern Range, Dearly loving the beauty of valleys and hills. At green Spring he lies in the empty woods, And is still asleep when the sun shines on igh. 5A pine-tree wind dusts his sleeves and coat; A peebly stream cleans his heart and ears. I envy you, who far from strife and talk Are high-propped on a pillow of blue cloud. tr. Waley

Page 178: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/180

دونگ براي دو فو از شان. 57 --گذرانم وقتم را ميپرسي چگونه مي

ي درختي آشيان دارم مقابل تنه سپارم به بادهاي پاييزي ميو گوش

.در كاجها همه شب، همه روز***

.كند نمي ممستسرShantung دونگ باد شان5 .ندا هام كرد شاعران بومي خسته

افكارم با تو مانده است، .پايان ، جاري بي Wenي ون مانند رودخانه

Page 179: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

181/پيمايي با اژدها در تموز باده

57. To Tu Fu from Shantung

You ask how I spend my time-- I nestle against a treetrunk and listen to autumn winds in the pines all night and day.

5Shantung wine can't get me drunk. The local poets bore me. My thoughts remain with you, like the Wen River, endlessly flowing.

tr. Hamil

Page 180: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/182

براي ونگ لون. 58

ردستها،درصدد بودم در قايقي نيين شراع بكشم به دو هنگامي كه ناگاه شنيدم

-صداي كوبيدن و آواز خواندن را بر ساحل .اين گونه بود كه تو و دوستانت به وداعم آمديد

ژرفا دارد، fathomsي هلو يكهزار قوالج ي شكوفه درياچه5 ، Wang Lunتوان آن را مقايسه كرد، آه ونگ لون اما نمي

.ورزي با ژرفاي عشقي كه به من مي

Page 181: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

183/پيمايي با اژدها در تموز باده

58. To Wang Lun

I was about to sail away in a junk, When suddenly I heard The sound of stamping and singing on the bank— It was you and your friends come to bid me farewell. 5The Peach Flower Lake is a thousand fathoms deep, But it cannot compare, O Wang Lun, With the depth of your love for me.

Page 182: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/184

در زير ماه. 59

سوي هالل ماه زير پرتو كم آيد، صداي چوبدستي مرد رختشور مي

.دمد و نسيم پاييزي تيز مي رفته است، هااما قلبم به نبرد تاتار

5به سوي كانسوهKansuh حصار و دشتهاي پربرف، بي .زنم تا به سويم بازگردد و همسرم را صدا مي

Page 183: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

185/پيمايي با اژدها در تموز باده

59. Under the Moon

Under the crescent moon's faint glow The washerman's bat resounds afar, And the autumn breeze sighs tenderly. But my heart has gone to the Tartar war, 5To bleak Kansuh and the steppes of snow, Calling my husband back to me.

Page 184: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/186

كوهستان دياديان ديدار تائويي در. 60

در ميان جويبارهاي توفنده ي هلو كند؛ شكوفه سگي عوعو مي

سنگين از شبنم است؛ اينجا توان اي را مي و آنجا آهوي كوهي

!جنگل زار نظاره كرد در بيشه5 نيمروزي هيچ آوايي از ناقوسِ رسد اين گونه تند سر نمي

آيد فام بر مي جايي كه مه آبي يزران؛هاي خ از بيشه

اي بلند در پاي قله10 آبشاري آويخته است؛

Page 185: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

187/پيمايي با اژدها در تموز باده

60. Visiting A Taoist On Tiatien Mountain

Amongst bubbling streams a dog barks; peach blossom is heavy with dew; here and there a deer can 5be seen in forest glades! No sound of the mid-day bell enters this fastness where blue mist rises from bamboo groves; 10down from a high peak hangs a waterfall;

Page 186: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/188

آسايم، داند او كجا رفته است، اين سان غمناك مي هيچ كس نمي با پشتي خميده .روياروي كاج

Page 187: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

189/پيمايي با اژدها در تموز باده

non knows where he has gone, so sadly I rest, with my back leaning against a pine.

Fitzgerald:

Myself when young did eagerly frequent Doctor and Saint, and heard great Argument About it and about: but evermore Came out by the same Door as in I went.

Page 188: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/190

شان- آبشاري در لو. 61

.سارهاي آفتاب بر سنگهاي رودخانه چشمه --خورد از فرادست، رودخانه همواره غوطه مي

*** --سه هزار پا آب پرتأللو

.تراود در ميان سپهر راه شيري مي

Page 189: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

191/پيمايي با اژدها در تموز باده

61. Waterfall at Lu-shan Sunlight streams on the river stones. From high above, the river steadily plunges--

three thousand feet of sparkling water-- the Milky Way pouring down from heaven.

tr. Hamil

Page 190: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/192

يي ي زي ترانه. 62

اي از ماه؛ باريكهChang-an --آن -چانگ .بافي هاي پارچه هزار خانه، سروصداي ماسوره در ده

وزند، وقفه مي بادهاي خزاني بي !بينديشمJade Pass كند به گذرگاه يشم هر چيزي وادارم مي

آنها چه هنگام بربرها را هزيمت خواهند داد5 گردد؟ ي دوردستش باز مي ههو دلدارم از جب

Page 191: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

193/پيمايي با اژدها در تموز باده

62. Ziyi Song

Chang-an -- one slip of moon; in ten thousand houses, the sound of fulling mallets. Autumn winds keep on blowing, all things make me think of Jade Pass! 5When will they put down the barbarians and my good man come home from his far campaign?

Page 192: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

195/پيمايي با اژدها در تموز باده

شكار شاهباز سفيديك. اي تاريك هاي آينه در قلعه

مديشاپور اح

.كوهي در جانم دميده است هاي تاريك را آن چنان سودم كورمال رگه

.زار عقرب و پولك را بر افروزد ي پوستم بوته كه نزديك بود خاكه آن گاه به ياد آوردم

ي دره گزيدم از گنجهاي زنده با تفريقهاي شرمĤورم سرراست كناره مي ندخور حناي گيسواني كه در زير گلو به هم گره مي

.دهد ي پلنگ مي دودي كه بوي موهاي سوخته

ي شيرهايي سنگي رمقي باشم بر چكادي نه چندان دور از سايه خواهم تا صبح صورت فلكي بي مي.كنند ور با گنجشكان دم سحر بازيگوشي مي كه در جلبكهاي شعله

جويم ات را در ميان هزار برگ مي لب برگ بيدي

Page 193: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/196

.كنم و زادبوم خود را فراموش مي ها هاي درشت چشمه اي از سنگهاي آتشين و داروبرگ و سايه و شبانه در دهكده

.در شبي از هزاران شب سرگردان غنودم هاي خاكستري از پشت روزنه

اي ارغواني و كهنه ديدم شادمان در جامه مي .زدي ه خود نوك ميخواندي و ب اي غريب مي ترانه

. گرفتي ات شاهرازهاي تكيده را پي مي از زير ابروان شكسته بيم داشتم مبادا نسيمي از منجالبهاي دوردست غصه

ي بلوطهاي خلوت بكوبد بيراه به تنگه . و اندكي از هوايش بازگردد و كاكلت را پژمرده كند

گريستم ن بود كه در راه تا مدتها سر به زانو دوخته بودم و ميبراي همي .كردم روزي آه و فغانم به پايان برسد و گمان نمي

بايست كنار پرچين ستارگان فروريخته و شمشهاي آفتاب و تخمهاي دانستم عمري دراز مي خوبي مي و بهي درخشان سرابي كه سوت مارها را ها شگفتي كه هنوز سنگ بودند، پرسه بزنم و شبانه بر صخره گذارند ها مي كنم، آنها كه بدون ترس سر بر دوش صخره نيوشند، با شهريارهاي كوچولو بازي مي مي

.دكنن و با روشنايي فرشتگان صحبت مي

عرق . ي شهباز سفيدي پرداختم كه در قلبم غلتيده بود و اندكي آن را شكافته بود اختيار به سايه بيام خود را در نمدي پيچاندم و پذيرفتم كه هر بار به سوي تو نگريسته. سبزي در پشتم نشست الي و ناگزير البه. ام ه ديده، صورتي تاز)كردم جاي ديگري را در نظر دارم در حاليكه وانمود مي(

Page 194: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

197/پيمايي با اژدها در تموز باده

يافتم آن كه همين دم تازه باليده است، ديگرگونه با سماجت از كسي ديگر در مي . راستي كيست به

كردم، يكي فراموش مي بر سنگهايي كه هنگام گذشتن از رودخانه آنها را يكي. هيچ رودي پيدا نبودي قاف، قاف، قاف كجاست؟ سايه. داد، بناگوشم را برافروخت خاكي آتشين كه بوي سيمرغ مي اي كه در ريگهاي بنفش شامگاهي شهبازي سفيد به جا ي بركه بر لبه. خراميد ي بهار مي گداخته وجانورهاي گشنه و پريشان و دانستم سنگهاي ناشناس آن را جك مي. گذاشته بود، به زانو در آمدم لوطهايي گذاشته بودند كه در ها بازيگوشي كه هر كدام شهرياري كوچولو بودند، كنار ب بروبچه

.اند، در رؤيايي درخشان كه زادوبوم آنها را يكباره به فراموشي سپرده بود آذرخش سنكوب كرده

.و در اين وقت خوش چراغ را شهباز سفيد در آستانه بر افروخته است

1386مرداد

Page 195: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/198

باز سفيدشكار شاه

دو. اي تاريك هاي آينه در قلعه شاپور احمدي

.رمبيدم كوبيد و مات بودم و نمي هيكل زمخت زمين در گوشم مي) خورم قسم مي( صد شب زمستاني

ي هاي درخشان انار را به اشاره بردم كه زيرشان بازيگوشانه دانه برقهايي را از ياد مي كم چراغ كم .چيديم از خاك بر مي پيردختي زمردين

.باريدند بيابانهاي سيمرغ مي

.و سيالبهاي درخشان بلوطزار كوتاه را از وسط خراشيد يك شب كه همه چيز خود را رها كرده بودم تا هر جا كه بخواهند بلغزند

اي كه يك پايش را آذرخش با عقربي زخمي خال انداخته بود فرشته اش فقط پانزده سال زندگي در اين جهان نوشته بودند يهمراه برادر ناتني خود كه بر پيشان

يكي اي ستبر، خندان همه چيزم را يكي فرشته نشست و با سينه. ومانم خزيدند سراسيمه به خان.ستود

.نگريستيم مان ديوانه بوديم، پا دراز كرديم و به يكديگر و زمين مي و هر سه كه يكي

در الك خود. افروختند، پلكهايم سنگين شدند تروتازه بر مي وبار بلوطها، شب نخست همان طور كه برگ

Page 196: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

199/پيمايي با اژدها در تموز باده

هـاي و فرشته آن سوتر بر سنگي جامه. تلخ بود: آنجا گوداب خود را مزيدم. شدم تپيدم و كَنده نمي .شست پريشبي خود را مي

يك روز آپانديسش آن چنان سفت خواهد شد كه شايد . و فرشته اين بار سرد و بزدل بودي جنها و بازگشتش همه هاي تاريك خواهند سريد و با غريو بي اش بر صخره گيسوان مارگونه

.بديل او را تماشا كنند شياطين به دره خواهند ريخت تا سنگ شدن بي

ورديدم، گاهي شباني خوابگرد يا سربازي كه ن تو در مي راهايي كه سربه نوروزشبي بود و در كوره.پرسيدند مي) با زبوني(داشت، زمان را بيمناك ي خندقي را پاس مي ورطه

اي اندازش دهكده راهي ژرفي رسيدم كه در بريدگي چشم خيال و خنگ به سه در زير سيمهاي هوا بي.خاموش لميده بود

.جنبيدند ز رود و آدميزاد در سايگاههاي پراكنده ميهايي زنده ا و تكه

.هاي سرد و نزار فرشته بينديشم حاضر بودم سالها در خاكستر بنشينم و به پنجه هرگز . سروصدا اتومبيلي از غبار راه بيرون آمد و كمي جلوتر در فرودست نگه داشت ناگاه بي

و سه كبك حنا بسته در توري سيمين . كنم راموش نميچشمهاي مات و گريان راننده را ف .كردند، و شگفت و ازلي بودند به همديگر خودفروشي مي

همان جا حتي جنگلبان مهربان و آموزگاري كه به همراه همسرش جفتي كفش نيمدار بر سر راه هديه .ميدند كه برادر نامراد فرشته، پانزده سالش به سر رسيده استگذاشته بود، فه

و هنوز آواي مرغان شتافته افق . وضوح دريايي بود كه تازه ته كشيده بود جايي كه پا گذاشته بودم، به.لرزاند اندود را مي هاي جلبك صخره

شته را بيابند، همان طور ي درخشان فر لغزيدند تا سايه ي حواس و اندامم هر جايي مي اختيار همه و بي.چيدم هاي انار را از خاكستان طاليي بر مي دانه) آيد اندك به خاطرم مي اندك(كه روزي

Page 197: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/200

جستم اي را در ميان آتشگاهي مي نيزه

.و آتشگاهي را در قلب .كند نبال مياي را در جهان د اي كور ببر درنده و فرشته

» .كند اي را دنبال مي بر درازگوش كوري نشسته ببر درنده. 34اي درون لبخندي پنهان كردن نيزه. 3«: سه سطر آخر اشاره به -

) ي جكوگو جنگ ذنرين كوشو، تويو ايوچو، مجموعه( 80و ص 77، نشر نيلوفر، ص1371ذن بوديسم، چاپ سوم، : پاشايي. ع

1386مرداد

Page 198: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

201/پيمايي با اژدها در تموز باده

نگارواجستان李白诗选(分享)www.blog.zol.com.cn/1017/article_1016140.html

 

2009-03-26 09:06:00 业界 | 评论(0) | 浏览(74)

Page 199: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو
Page 200: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو
Page 201: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو
Page 202: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو
Page 203: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو
Page 204: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو
Page 205: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو
Page 206: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو
Page 207: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو
Page 208: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

211/پيمايي با اژدها در تموز باده

شعر/ به همين قلم

شوخيهاي ناگوار. يكم ويرانشهر. 1 متنها. دوم 61-66) و 68(

بازگويي شوخيها و متنها. سوم

آب و گل عشق: ديباچه. يكم پادشاهنامه. 2 گرداني پادشاهنامه: متن: دوم گرداني 76-67

شعرهاي مشكوك و الحاقي: پيوست: سوم

ي ديگر آن پاره. يكم اي ي قهوه كارنامه. 3 انجام ديوآميزي بي. دوم و كبود 78-77

پيشگويي زمان اكنون. سوم

زندگي نابجاي هنرمند. يكم كجنوشتار. 4 نگاري پته تته. دوم 80-79

واپسينشمار. سوم

ي عنكبوت خانه. يكم ي متن در حاشيه. 5 بين دستنويس غيب. دوم الف 82-81

Page 209: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/212

سوت آشكار و پنهان. يكمسوتك گوشتي كه .6 ي سنگي كتابچه. دوم سنگ شد 83

كالبدخواني. يكم كالبدخواني .7

پيوستها. دوم 85-84

ي هفتگانه گزيده. 885-61

ها بر خاكستر و آفتاب بندهاي پيشكشي فرشته. 986

ي عشقي اندوهناك از زمانهاي اكنون گاهي خاطره. 1087

پوشم ديوها و دلبند گوني. 1189-88

بهشت نو. 1290

Page 210: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

213/پيمايي با اژدها در تموز باده

ز عشق و شياطين ديگرا. 1391

برگردان/ به همين قلم

اليوت. اس. تيخرابستان و شعرهاي ديگر . 14 61و 79و 82و 88

سيلويا پالتسگاه زنانه در زايشگاه و پيرامونش . 15 88دي

.....لي بو و ازرا پاوند و گاهان ايزدان و اهريمن . 16 88زمستان

آنا آخماتواچشم شاه خاكستري. 17 89بهار

آرتور رمبوها زيبايي نكبتبار بچه. 18 89تابستان و مهر

Page 211: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/214

تايوا مارينا تسوهمرواريدهاي استخواني . 19 89پاييز

آنا آخماتواقهرمان شعر بي. 20 90بهار

لي بوبا اژدها در تموز پيمايي باده. 21 90تير

روبن داريو غبارآگين هاي آواز پلنگ ليمويي بر نرده. 22 و اندوهگساري ماه ماه ماه ماه 90مرداد و شهريور

آنا آخماتواآمرزشخواني . 23 90مهر

جين هيرشفيلدهاي زمردين الي تيغه البه. 24 90آبان

تايوا مارينا تسوه برج فراموشي . 25 90آذر و دي

Page 212: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

215/پيمايي با اژدها در تموز باده

اسيپ ماندلشتام و نيكالي گوميلفدوپيكر . 26 90بهمن

ي شعر جهان گزيدههمبازيان گمشده . 27 91فروردين

پل سالنگل سرخ هيچ كس . 28 91ارديبهشت و خرداد

كاسپارا استامپاي دران جامه. 29 91خرداد

گئورگ تراكلآه، ساعت تلخ زوال . 30 91تابستان

تايوا مارينا تسوهحلزونهاي هرزه پس از نيمروز . 31 91مهر

نيكالي گوميلفهاي پر از كاه سوار بر سرسره. 32 91آبان

Page 213: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

پيمايي با اژدها در تموز باده/216

اسيپ ماندلشتامهاي زمهرير كهدر پو. 33 91آذر

نيكالي گوميلف و اسيپ ماندلشتام اي ما چند نفر اندامهاي نقره. 34 تايوا و بوريس پاسترناك و آنا آخماتوا تسوهو مارينا 91دي

ي شعر روس گزيده صدسال و اندي پس از يك. 35 خواني چند نفره ترانه ؟

در ستايش بانويي ناشناس

Page 214: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

لي بو

پيمايي با اژدها در تموز ادهب

Page 215: شاپورترجمه  اشعار  لی  پو

Li Bai李白Li Po لي بو

Ezra Pound ازرا پاوند

ويرايش تازه

پورشا احمدي

گاهان ايزدان

و اهريمن